تاريخ تشيع و پاسخي به سه سوءال

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تاريخ تشيع و پاسخي به سه سوءال

تشيع در طول تاريخ پر بار خود، فراز و نشيب‏هاي فراواني را پشت سر گذاشته است ؛ فرازهايي كه گاه اين مكتب را در آستانه تسلط بر كلّ جهان اسلام قرار داده و نشيبهايي كه گاه آن را در سراشييب سقوط نمايانده است. در اين ميان، آنچه اين مكتب را متمايز كرده، عناصري ما نند پيشينه ديرين غنا در ابعاد مختلف معارف اسلامي، ادّعاي توان تشكيل حكومت و به اثبات رسانيدن اين ادّعا در مقاطعي چند و بالاخره هويّت مستقل آن در طول تاريخ بوده است ؛ هويتي كه گاه آن را در تقابل با جريان‏هاي كلامي - سياسي ديگر قرار داده و موجبات تنش هايي را فراهم آورده است. اين تنش‏ها گاه از برخوردهاي فيزيكي فراتر رفته بستر ابهام زايي و تشكيك در مباني عملكرد و هويت اين مكتب را گسترده است.
برخي از مورخان وارونه نگار و تحليلگران وارونه نگر در ارائه چهره‏اي غير حقيقي از اين مكتب به جهانيان نقشي بس مهم داشته‏اند؛ به گونه‏اي كه متأسفانه برخي از مطالبي كه در طول تاريخ تشيع بارها نادرستي آن توسط متفكران شيعي اثبات شده است هنوز در بعضي از نوشته‏ها به صورت اصولي مسلّم اين مكتب آورده مي‏شود.
از اين رو، اهدافي چون ابهام زدايي از خاستگاه و جرهان‏هاي تاريخي اين مكتب و نيز پاسخگويي به پر سش‏هاي تاريخي غير مغرضانه مي‏تواند انگيزه مناسبي براي پژوهش و نگارش درباره تشيع فراهم آورد.
واژه شناسي

اصولاً واژه شيعه به چه معنا است؟
به منظور روشن‏تر شدن بحث، بررسي معناي لغوي و اصطلاحاتي اين واژه ضرورت دارد:
شيعه در لغت

كتاب‏هايي چون «القاموس المحيط»1، «تاج العروس»2 «لسان العرب»3 و «النهاية ابن اثير»4 شيعه را داراي معاني زير دانسته‏اند:
1. پيرو و ياور در اين كتب آمده است: «شيعة الرجل اي اتباعه و انصار؛5 شيعه فرد يعني پيروان و ياورانش» در قرآن كريم نيز اين واژه در اين معنا به كار رفته است ؛ چنان كه در داستان حضرت موسي(ع) مي‏خوانيم: در فوجد فيها رجلين يقتتلان هذا من شيعته و هذا من عدوه ؛6
حضرت موسي(ع) در شهر با دو نفر برخورد كرد كه با هم در نزاع بودند يكي از آن‏ها از پيروانش بود و ديگري از دشمنان او.
درباره اين معنا توجه به د و نكته ضرورت دارد:
الف) لازم نيست شخصي رهبر مثبت باشد؛ براي مثال پيروان خاندان ابو سفيان «شيعه - آل ابي سفيان» خوانده مي‏شوند.
ب) كار برد اين واژه نشان دهنده شدت همبستگي ميان پيرو و رهبر است ؛ همبستگي اي كه در كاربرد و اژه هايي چون «اتباع»(پيروان) ديده نمي‏شوند.
بنابر اين، مي‏توان چنان نتيجه گرفت نسبت ميان واژه‏هاي شيعه و «تبع» عموم و خصوص مطلق است. يعني هر شيعه‏اي تبع خوانده مي‏شود، ولي هر تبع و پيروي شيعه نيست. اين سخن را مي‏توان با تعريف راغب اصفهاني از واژه شيعه نيز تأييد كرد؛ زيرا او كه معمولاً به ريشه يابي واژه‏هاي قرآني مي‏پردازد، اين واژه را از خانواده شياع به معناي انتشار و تقويت، شمرده است و شيعه را كساني دانسته كه انسان به وسيله آن‏ها تقويت مي‏شود و انتشار پيدا مي‏كند؛6
به عبارت ديگر شيعيان فرد كساني هستند كه از جهت زمان و مكان باعث افزايش گستره وجودي وي مي‏گردند.
2. گروهي كه حول محوري خاص اجتماع كرده‏اند؛ «كل قوم اجتمعوا علي امرتهم شيعة» اين معنا بر خلاف معناي قبلي، غير نسبي است؛ در آن نسبت ميان پيرو و رهبر ديده نشده است و به هر گروه مستقل داراي مرام گفته مي‏شود. آيه شصت و نهم سوره مريم از موارد استعمال قرآني اين معنا به شمار مي‏آيد: «ثم لننزعن من كلّ شيعة ايهم أشدّ علي الرحمن عتيّا؛7 سپس از ميان هر گروه آن را كه بر خداوند نافرمان‏تر بود، بيرون مي‏كشيم.
3. هماهنگ در اهداف اصول و مباني
در اين كاربرد، دو شخص كه اهداف و اصول و مباني مشترك دارند، شيعه يكديگر خوانده مي‏شوند؛ گرچه معمولاً شخص متأخر را شيعه شخص متقدم مي‏نامند. در كتب واژه‏شناسي به اين معنا كم‏تر اشاره شده است، اما مي‏توان كاربرد آن را در قرآن كريم مشاهده كرد. در آيه هشتاد و سوم سوره صافات آمده است: «وان من شيعته لابراهيم... ؛ ابراهيم از شيعيان او(نوح) بود...»
اين آيه حضرت ابراهيم(ع) را از شيعيان حضرت نوح(ع) معرفي مي‏كند. با توجه به برخورداري ابراهيم از شريعت مستقل نمي‏توان او را پيرو حضرت نوح(ع) دانست. آن‏ها در اصول و مباني و اهداف مشترك بودند.
جالب آن است كه بعضي در اين آيه ضمير «شيعته» را به حضرت محمد(ص) بر گردانده‏اند. در اين صورت معناي آيه چنين مي‏شود: حضرت ابراهيم(ع) از شيعيان حضرت محمد(ص) بود8.... با توجه به آن كه حضرت ابراهيم(ع) از نظر زماني پيش از حضرت محمد(ص) مي‏زيست، شيعه را در اين جا به معناي «منهاج و دين يكسان داشتن» تفسير كرده و چنين گفته‏اند: «هو(ابراهيم) علي منهاجه [محمد(ص)] و دينه...

شيعه در اصطلاح

اين واژه در ميان مسلمانان وابستگي ويژه‏اي با حضرت علي(ع) پيدا كرده است ؛ وابستگي اي كه در نوشته‏اي مختلف به شكل‏هاي مختلف نمود يافته است؛
1. شيعه به معناي دوستدار و محبّ حضرت علي(ع) است.
2. شيعه يعني كسي كه حضرت علي(ع) را از عثمان برتر مي‏داند و در مقابل شيعه علي(ع) شيعه عثمان قرار دارد.
3. شيعه كسي است كه حضرت علي(ع) را از عثمان و دو خليفه نخستين و همه صحابه برتر مي‏داند.
4. شيعه كسي است كه به جانشيني بلا فصل حضرت علي(ع) اعتقاد دارد.
البته هيچ يك از اين تعاريف جامع و مانع نيست.
شايد بتوان با توجه به فرقه‏هاي مختلف شيعه در طول تاريخ عبارت زير را بهترين تعريف براي اين واژه دانست: شيعه كسي است كه جانشيني حضرت علي (ع) را از راه نصّ ثابت دانسته و حضرت علي(ع) را سزاوارترين شخص براي جانشين حضرت پيامبر اكرم(ص) مي‏داند.
در اين تعريف بر واژه نصّ تأكيد شده است كه نقطه افتراق شيعه و گروه‏هاي ديگر است ؛ زيرا گروه‏هاي ديگر جانشيني پيامبر اكرم(ص) را انتخابي مي‏دانند، ولي شيعه آن را به نص و بيان حضرت پيامبر اكرم(ص) منوط دانسته است.
واژه نص در اين جاعام است و هر دو نوع نص جليّ و خفي [نصّ اسمي و نصّ وصفي] را شامل مي‏شود:
مراد از نصّ جليّ يا نصّ اسمي آن است كه بگوييم: پيامبر اكرم(ص) جانشين خود(حضرت علي) را مشخصاً با ذكر نام معرفي كرده است ؛ چنان كه گروه جاروديه از فرقه زيديه چنين اعتقادي مي‏دارند.9
مراد از نصّ وصفي آن است كه بگوييم پيامبر اكرم(ص) تنها اوصاف جانشين خود را ذكر كرده و اين اوصاف تنها بر حضرت علي(ع) منطبق است ؛ اما امت آن را بر افراد ديگر تطبيق دادند.
عموميت واژه نصّ به ماكمك مي‏كند تا برخي از گروه‏هاي زيديه را كه قائل به نصّ وصفي‏اند، از دايره تشيع خارج نسازيم. قيد توضيحي سزاوارترين شخص نيز به همين جهت آورده شده است ؛ زيرا اين گروه‏ها بر خلاف بعضي ديگر از گروه هاي‏شيعه خلافت دو خليفه اول را نيز نا مشروع نمي‏دانند.
با اين تعريف افرادي كه تنها در شمار دوستداران حضرت علي(ع) جاي دارند، از دايره شمول واژه شيعه خارج مي‏شوند.
تشيع اعتقادي و سياسي

تشيع اعتقادي و سياسي يعني چه؟ و چه تفاوتيميان آن دو وجود دارد؟
برخي از نويسندگان مفهوم تشيع را به دو بخش اعتقادي ياروحي و سياسي تقسيم كرده‏اند و به تبيين جداگانه آن‏ها پرداخته‏اند. در نظر اينان شيعه اعتقادي كسي است كه اولاً در بعد كلامي به خلافت بلا فصل حضرت علي(ع) اعتقاد داشته باشد و ثانياً در بعد فقهي مشروعيت انحصاري مرجعيت علمي حضرت علي (ع) و اهل بيت عصمت را بپذيرد نه آن كه آنها را ماننند صحابه و تابعين ديگر، داراي حق افتا بدانند. در نگاه شيعه اعتقادي، حق اظهارنظر نهايي در بيان احكام فقهي تنها به حضرت علي(ع) و ائمه عليهم السلام تعلق دارد.10
تشيع سياسي آن است كه شخص، بدون اعتقاد به مباني فكري شيعه، در جهت درگيري‏هاي سياسي از رهبري اهل بيت(ع) در مبارزه با ظلم و بيداد خلفا حمايت كند. طبق اين تعريف، بسياري از زيديه كه در قيام هايي همچون قيام زيد و فرزندش يحيي عليه حكومت اموي شركت جسته يا از آن جانبداري كردند شيعه سياسي به شمار مي‏آيند .11
اين نظر به خروج بسياري از شيعيان زيدي از دايره تشيع اعتقادي(مفهوم حقيقي تشيع) مي‏انجامد ؛ در حالي كه كتب ملل و نحل و كلامي آن‏ها از شيعيان شمرده‏اند. افزون بر اين، زيديان به جوهره اصلي تشيع اعتقاد دارند، گرچه بعضي از آن‏ها دايره نص را وسيع‏تر كرده آن را شامل نص و صفي نيز مي‏دانند

شيعه و واژه‏هاي متداول

واژه‏هايي مانند رافضي كه گاه به معناي شيعه استعمال مي‏شود، چه تفاوتي با مفهوم شيعه دارد؟
واژه شيعه مفهومي عام است كه طبق تعريف پذيرفته شده همه فرقه‏ها و گروههاي شيعي، مانند زيديه و كيسانيه و اسماعيليه و... راشامل مي‏شود ؛ اما در اين ميان واژه‏هاي ديگري نيز وجود دارد كه با اين مفهوم عام تفاوت هايي دارد برخي از اين واژه‏ها عبارت است از:
1. رافضي

رفض به معناي رد كردن و ترك و و اگذاشتن كاري است. مخالفان شيعه اين واژه را معمولاً براي مذمّت و بد گويي به كار مي‏برند.12
درباره اين واژه گفته شده است: از آن جا كه شيعيان خلافت دو خليفه اول را رد كردند رافضي خوانده مي‏شوند.13
برخي نيز گفته‏اند. رافضي به شيعياني گفته مي‏شود كه به جهت موضع نسبتاً ملايم زيد درباره دو خليفه اول در هنگام قيام خود، اردوي وي را ترك كردند.14
هر يك از دو معنا را كه بپذيريم واژه رافضي با شيعه در مفهوم عامش مترادف نيست ؛ زيرا اين كلمه گروه هايي از زيديه را در بر نمي‏گيرد.
2. جعفري

امام جعفر صادق(ع) با تلاش بسيار خود به شيعيان معتقد به رهبري امامان معصوم(ع) هويّت فقهي و كلامي ويژه‏اي بخشيد.
از اين رو، شيعيان بهره‏مند از آموزه‏هاي آن بزرگوار جعفري شهرت يافتند.
امروزه واژه جعفري با شيعه اثني عشري مترادف مي‏نمايد؛ اما ذاتاً اسماعيليان را نيز شامل مي‏شود ؛ زير آن‏ها به امامت امام جعفر صادق(ع) اعتقاد دارند.
3. امامي

در دوران هر يك از امامان به شيعياني كه به امامت امامان معصوم(ع) از فرزندان حضرت فاطمه(س) اعتقاد داشته‏اند و اين خط سير را تا امام دوازدهم ادامه مي‏دادند، امامي خوانده مي‏شدند. امامي در سير تاريخي اش، به تناسب زمان‏هاي مختلف معاني ديگر، چون ترادف با شيعه در زمان حضرت علي(ع) نيز داشته15 ولي امروزه معنايي معادل اثنا عشريه دارد.
4. خاصّة

اين واژه بيش‏تر درمتون فقهي و در مقابل لفظ عامه(اكثريت مسلمانان) به كار مي‏رود و به معناي شيعه است. معناي ويژه‏تر اين واژه درمتون فقهي اماميه اثنا عشريه است كه فقه خود را از امامان معصوم دوازده گانه مي‏گيرند.
5. علوي

شايد اين واژه در زمان هايي برگرايش كلامي شيعه(اعتقاد به برتري حضرت علي(ع)) دلالت مي‏كرده است ؛ اما بعدها بيش‏تر در معناي نسبي اش بيان وابستگي نسبي افراد به حضرت علي(ع) به كار رفته است.
6. فاطمي

اين واژه بيش‏تر درمعناي نسبي كار برد دارد و براي تبيين تمايز فرزندان امام حسن و امام حسين عليهما السلام - از فرزندان محمد حنفيه كه كيسانيه خود را بدو منسوب مي‏ساختند، به كار مي‏رود؛ زيرا محمد حنفيه از فرزندان حضرت فاطمه(س) نبود ؛ هر چند در شمار فرزندان حضرت علي(ع) جاي داشت.
7. طالبي

اين واژه نيز مفهومي نسبي دارد ؛ ولي دايره شمولش از دو واژه پيشين بيش‏تر است. طالبي به معناي فرزندان ابو طالب است كه فرزندان آن بزرگوار از طريق غير از حضرت علي(ع) را نيز شامل مي‏شود.
فهم دقيق اين واژه با مطالعه كتاب «مقاتل الطالبين» ابو الفرج اصفهاني به دست مي‏آيد كه در آن از قيام‏هاي همه طالبي‏هاي و از جمله قيام‏هاي فرزند ان جعفر بن ابي طالب نيز نام برده است.



نعمت اللّه صفري فروشاني 1. القاموس المحيط، ج 3، ص 61 و 62.
2. تاج العروس، ج 5، ص 405
3. لسان العرب، ج 7، ص 258.
4. النهاية ابن اثير، ج 2، ص 246.
5. قصص(آيه): 15.
6. معجم مفردات الفاظ القرآن، ص 279.
7. مريم(19): 69.
8. لسان العرب، ج 7. ص 258.
9. الملل و النحل، شهرستاني، ج 1، ص 255.
10. با استفاده از تاريخ تشيع در ايران رسول جعفريان، ص 24 - 28.
11. همان، ص 22.
12. الشيعة في مسارهم التاريخي، سيدمحسن امين عاملي، ص 43.
13. مقالات الاسلاميين و اختلاف المصلّين، ابوالحسن اشعري، ص 16.
14. تاريخ شيعه و فرقه‏هاي اسلام تا قرن چهارم هجري محمد جواد مشكور، ص 59؛ الملل و النحل، شهرستاني ج 1، ص 251.
15. الملل و النحل، ج 1، ص 265 - 271.

موضوع قفل شده است