جمع بندی بیان هم فکری کنیم که نمازای صبحمون قضا نشه

تب‌های اولیه

59 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

No, no, no! Surely not

"نه، نه، نه! مطمئنا نه.
It can’t be true. How can it?”
این نمی تواند درست باشد. چگونه می تواند ؟
“I can’t be dead! No way.
"من نمی توانم مرده باشم! به هیچ وجه.
Just now I was lying on my bed asleep!”
she thought seriously.
او به طور جدی فکر کرد : در حال حاضر
فقط من در رختخوابم و خوابیدم!
But there was no other explanation,
اما هیچ توضیح دیگری وجود نداشت
Because someone now was covering
Her with a white cloth,
چرا که در حال حاضر، کسی او را با یک پارچه سفید پوشانده بود،
And she could not do anything to stop it,
و او نمی توانست هیچ کاری بکند و آن را متوقف کند،
But just watch
اما فقط تماشا می کرد.
She was scared,
او ترسیده بود
And still she felt difficulty in believing this
sudden change of events.
و هنوز هم او با احساس سختی به این تغییر ناگهانی پیش آمده ،
باور می کرد
Ya Allah! Please give me one more chance
ای خدا! لطفا یک شانس بیشتر به من بده
I didn’t even pray my Subah.
حتی من نماز صبح را انجام ندادم
Don’t you want me to pray to you?
آیا شما نمی خواهی برای شما نماز کنم ؟
If you wake me up
اگر شما مرا از خواب بیدار کنی
I’ll spend my whole life in no other position
من تمام زندگی خود را ، نه درموقعیتی دیگر
But praying to you, kneeling down only to you
بلکه در خواندن نماز برای شما صرف می کنم
و فقط در مقابل تو زانو می زنم
she thought desperately
او نا امیدانه فکر می کرد
And then she heard a voice inside her head
و سپس در داخل مغزش صدایی شنیده
“Allah, the Eternal Refuge.”
"خدا، پناهگاه ابدی."
He does not need anyone’s prayers to survive.
او به نماز هیچ کسی برای زنده ماندن ، نیاز ندارد.
It is He who has created man in order to worship Him.
او کسی است که انسان را ، به منظور پیروی و پرستش خلق نموده است.
Now she started regretting all those times
اکنون او حسرت تمام آن وقتهایی که به هدر رفته بود ، را می خورد
Procrastinating and ignoring His Commands.
تعلل کردن و نادیده گرفتن دستوراتش
Now she realized how much she
owed her Lord for keeping herself healthy
در حال حاضر او متوجه شد که چقدر به پروردگارش
برای سلامت بودنش ، مدیون و بدهکار است
She wished she had not spent her time
in useless ways
او آرزو کرد ، که کاش وقتش را در راه های بی فایده صرف نمی کرد
But, time and death never await anyone!
اما، زمان و مرگ منتظر کسی نمی ماند !
And she was dreading being put in Hell.
و او در هراس بود که در جهنم قرارگیرد.
She could not even imagine that moment.
حتی نمی توانست آن لحظه را تصور کند.
Not soon enough time
وقت زیادی نیست

A rough voice spoke from above

ازطرف بالا صدای خشنی صحبت کرد
“Bring her here, the disobedient soul.”
"او را اینجا بیاورید، روح سرکش"
She was lifted up and before she
Could understand what was happening,
او برداشته شده بود و قبل از اینکه بتواند بفهمد که چه اتفاقی افتاده است
She was thrown into a very narrow, deep pit.
به گودال عمیق و بسیار باریک، پرتاب گردید
This was, no doubt, “The Hell.”
بدون شک این بود ، "جهنم"
With this last thought, she kept falling down.
با این فکر پایانی، او از سقوط نجات یافت .
Zainab awoke with a jolt, wet with perspiration,
زینب با تکانی ، خیس از عرق بیدار شد،
And she was shivering.
و لرزیده بود.
And the shivering was not due to the cold.
و لرزش او به دلیل سرما نبود.
She realized that it was only a dream,
او متوجه شد که آن فقط یک رویا است ،
And she is still alive!
و او هنوز زنده است!
Thank God! But what a horrible dream it had been?
خدا را شکر! اما آن ، چه رویای وحشتناکی بود ؟
What if it was real and I had died
چه می شد اگر آن واقعی بود و فوت می کردم ،
And missing my prayers?
و نمازم را از دست می دادم؟

Allah surely loves me a lot,

قطعا خداوند خیلی مرا دوست دارد
That’s why He has shown me this dream.
به همین دلیل او این رویا را به من نشان داد.
Indeed it’s gonna be an eye opener for me,
واقعا ، آن سبب شد که چشمم باز شود
She was very grateful from Allah,
When her eyes filled with tears
او از خدا بسیار سپاسگزار بود در حالیکه چشمانش پر از اشک شد
And tears were rolling down her cheeks.
و اشکهایش ، از گونه اش به پایین سرازیر شد
And from that day forward, Zainab never
Missed a prayer on time,
واز آن روز به بعد، زینب هرگز
نماز اول وقت را از دست نداد

Now, let us face it!

اکنون، بیاییم با آن رو به رو شویم !
Do we all need such a dream to open our eyes?
آیا مثل یک رویا نیاز است، که چشمان ما را باز کند ؟

To make us realize the purpose of our lives?
آیا ما متوجه هدف از زندگیمان می شویم؟
Are there not plenty of signs on earth which
Are sufficient to make anyone turn towards Him?
آیا نعمتها و نشانه های کافی بر روی زمین وجود ندارد
که هر کسی به نوبه خود به سوی او برگردد ؟


But still, here we lie under the impression

That death will come to us
اما هنوز هم، ما تحت تاثیر این هستیم که مرگ به سراغ ما خواهد آمد
Nay! Indeed, death will come to anyone,
نه! در واقع، مرگ ، به سراغ هر کس خواهد آمد
At anytime, in any form, like an uninvited guest
And the most unwanted guest
در هر زمان، در هر شکل، مانند یک مهمان ناخوانده
No matter how hard we dislike it
مهم نیست که ما چقدر زیاد از آن متنفریم
Surely we will have to leave all these worldly
Things we hold tight to.
قطعا ما مجبور به ترک تمام این چیزهای دنیوی هستیم
که محکم چسبیدیم
One day, when Allah decides to get hold of us!
یک روز، زمانی که خدا تصمیم می گیرد ، که ما را حفظ کند !
Now is the chance.
اکنون ، بخت و اقبال است.
It is now or never!
آن برای الان است نه همیشه !
Read salaat punctually
نماز را در وقت خودش بخوانید
Imam As-Sadiq (AS) has said:
امام صادق عليه السلام می فرمایند:
When you offer an obligatory prayer
وقتى نماز واجب را مى خوانى
Offer it at its stipulated time in a manner
آنرا در وقت خودش
As if it is your last prayer and you fear you shall never
چنان بخوان كه گويا آخرین نمازی است که میخوانی ونگرانی که
Get a chance to offer any prayer again
ديگر هرگز به نماز موفق نمى شوى
Let us turn to Allah before we return to Allah!
بیاییم به سوی خدا برگردیم ، قبل از اینکه به سوی خدا باز گردیم!
مترجم : علی محمد لی مانی
التماس دعا

[="#4169e1"]

باغ بهشت;363237 نوشت:
Zainab was lying on the bed,

شاید اگر این رو بگم بگید دروغ میگه اما منم دیشب! اره همین دیشب خواب دیدم که توی یک زلزله ی خیلی وحشتناک دارم میمیرم و توی زمانی که آوار داشت میریخت روم و هنوز نمرده بودم و چند ثانیه با مردن فاصله داشتم داشتم به خدا میگفتم بابت همه کارایی که کردم غلط کردم و همینطور که داشت زیر پام خالی میشد (طبقه ی سوم بودم) اشهدمم خیلی تند تند میگفتم .... خیلی خوابم وحشتناک بود به حدی که امروز میخواستم یک تاپیک براش باز کنم و تعبیرشو بپرسم اما بیخیال شدم ! ترسیدم یکی یه چیزی بگه که از زندگی نا امید بشم! زمانی که مردم از خواب پریدم و کلی خدارو شکر کردم که هنوز زنده ام! هنوز هم ترسش توی جونمه!
خیلی عجیبه که دقیقا بعد از خواب من شما این داستان رو نوشتی در حالی که میتونستی قبلش هم بنویسی![/]

asad;363244 نوشت:
خیلی عجیبه که دقیقا بعد از خواب من شما این داستان رو نوشتی در حالی که میتونستی قبلش هم بنویسی!

شاید با این کار خدا خواسته حجت رو بر شما تموم کنه .کسی چه میدونه!!!
انشالله که خواب شمام هم خیر نعبیر بشه.

[=Georgia]جمع بندی
سوال:
لطفا راهکارهایی برای قضا نشدن نماز صبح ارائه فرمایید.
پاسخ:

  1. برای قضا نشدن نماز صبح راهکارهای گوناگونی وجود دارد که مهمترین آنها توجه و اندیشه در مورد هدف زندگی و نقش دین در سعادت ابدی انسانی است. سعادت و نیک بختی انسان در گرو اطاعت و بندگی خداوند است و برای دستیابی به این مهم می بایست از سد مشکلات و رهزنهای بسیاری گذر کرد.
  2. قبل از خواب لحظه ای در این حقیقت بیندیشیم که خدایی که صاحب همه خیرات و برکات و کمالات است در هنگامه اذان میل به شنیدن عجز و نیازمان دارد آیا روا است که او را برای حقیقتی که خود نیاز بدان داریم منتظر بگماریم؟
  3. اندیشه در مورد روایاتی از این دست که مثلا امام صادق عليه السلام فرمودند: «فَضْلُ الْوَقْتِ الْأَوَّلِ عَلَى الْأَخِيرِ كَفَضْلِ الْآخِرَةِ عَلَى الدُّنْيَا» (ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص: 36) یعنی فضيلت اول وقت بر آخر آن همانند فضيلتى است كه آخرت بر دنيا دارد، اگر چنین است پس تفاوت نماز صبح خواندن و به قضا کشاندن آن تا چه حد است؟؟
  4. دوری کردن از گناه و عزم بر ترک معصیت در طی شبانه روز.
  5. جدیت و اهتمام به خواندن نمازهای دیگر در اول وقت خود.
  6. عزم و اراده و ممارست بر زود خوابیدن.
  7. شام سبکی خوردن و شک از از انبوه غذاهای گوناگون پر نکردن.
  8. بین شام و خوابیدن ساعتی را فاصله گذاشتن.
  9. قبل از خواب وضو گرفتن.
  10. قبل از خواب به قرائت این آیه کریمه مشغول شدن:«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَيَّ أَنَّما إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً» (کهف/110)
  11. استغاثه از خداوند برای بیدار شدن در وقت مقتضی.
  12. ساعتی را به فواصل گوناگون با زنگهای مختلف کوک کردن.
  13. قرار دادن ساعت در جایی دورتر از رختخواب.
  14. رو به قبله خوابیدن.
  15. حجامت کردن.

موضوع قفل شده است