به زندگی در کنار خانواده ادامه دهم یا دنبال آرزوهایم بروم؟

تب‌های اولیه

43 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
به زندگی در کنار خانواده ادامه دهم یا دنبال آرزوهایم بروم؟

سلام بر همه دوستان

دوستی از من سوالی پرسید که برای جواب اینجا مطرح می کنم

زنی هستم متاهل و دارای دو فرزند
و زندگی خوبی در کنار خانواده و فرزندانم دارم و وضع مالی نسبتا خوبی هم داریم
ولی چیزی از درون مرا ازار می دهد
من روحم و روانم در این زدگی ارضا نمی شود
ذاتا ادمی هستم ماجراجو و دنبال اتفاق و حادثه و ماجرا

دنبال جهان گردی و تجربه کردن همه چیز و همه جا

حال سر دوراهی بزرگی مانده ام

ایا به زندگی ارام و خوشبخت خود در کنار خانواده ادامه دهم
یا با جدایی به دنبال ارزوهای خود بروم ؟

منتظر نظرات سازنده و مفید دوستان و کارشناسان گرامی هستم :Gol:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد حامی

سلام بر شما
و تشكر از اين كه اين انجمن را براي يافتن پاسخ سؤالتان گزينش كرديد.
طلاب يك اصطلاح دارند مي گويند الجمع مهما امكن اولي من الترك. تا جايي كه بشه هر دو را جمع كنيم بهتر است كه ترك كنيم.
ببيند همسر اين خانم بايد با روحيه او از طريق يك مشاوره روان شناختي با روان شناس باليني آشنا بشوند. البته برخي از مواقع اين حالت برون گرايي و ماجرا جويي مربوط به يك اختلال روان شناختي مانند اختلال مانيك است. اگر اختلال بالا باشد كه بايد فرد تحت نظر روان پزشك دوره درمان خود را شروع كند.
ولي به طور كلي افرادي كه روحيه برون گرايي دارند از ثابت و بي تحركي و يكنواختي خسته مي شوند.
بنابراين بايد به شكل معقول بايد اين حس بيرون گرايي با رعايت مسائل شرعي (اذن شوهر براي بيرون رفتن و....)، اجتناب از كارهاي پرخطر ( سفر تنهايي به اماكني كه نوعا براي زن پرخطر است و..)...و رعايت مسائل امنيتي ارضا كنيد.

بی نظیر;457635 نوشت:
سلام بر همه دوستان

دوستی از من سوالی پرسید که برای جواب اینجا مطرح می کنم

زنی هستم متاهل و دارای دو فرزند
و زندگی خوبی در کنار خانواده و فرزندانم دارم و وضع مالی نسبتا خوبی هم داریم
ولی چیزی از درون مرا ازار می دهد
من روحم و روانم در این زدگی ارضا نمی شود
ذاتا ادمی هستم ماجراجو و دنبال اتفاق و حادثه و ماجرا

دنبال جهان گردی و تجربه کردن همه چیز و همه جا

حال سر دوراهی بزرگی مانده ام

ایا به زندگی ارام و خوشبخت خود در کنار خانواده ادامه دهم
یا با جدایی به دنبال ارزوهای خود بروم ؟

منتظر نظرات سازنده و مفید دوستان و کارشناسان گرامی هستم :Gol:

إِلَهِي لَئِنْ أَعْطَيْتُ نَفْسِي سُؤْلَهَا فَهَا أَنَا فِي رَوْضِ النَّدَامَةِ أَرْتَعُ خدايا اگر روزی خواهش نفسم را به او دادم اينك در مرغزار پشيمانى می گردم

مناجات منظوم امیر مومنان علی علیه السلام

سلام
خانواده داری خودش کم ماجراجویی نیست!
به نظر من هر کاری خواستید بکنید، با توجه به این باشه که وظیفه اصلی شما خانواده داریه.

با سلام....هر دو را با هم انجام بده...8 روز دور دنیا بچرخ...8 روز پیش خانواده.....خیلی راحت و ساده:hamdel: هر چند با ده تا بچه دیگه جهان گردی غیر منطقیه....قطعا همونطور که گفتند قصدشون تفریح نیست از جهان گردی...خب امروزه هر علمی و هر عملی هر سوالی هر جوابی هر مکان و زمانی رو از اینترنت براحتی می توان بدست آورد....پس....

حامی;460706 نوشت:
سلام بر شما
و تشكر از اين كه اين انجمن را براي يافتن پاسخ سؤالتان گزينش كرديد.
طلاب يك اصطلاح دارند مي گويند الجمع مهما امكن اولي من الترك. تا جايي كه بشه هر دو را جمع كنيم بهتر است كه ترك كنيم.
ببيند همسر اين خانم بايد با روحيه او از طريق يك مشاوره روان شناختي با روان شناس باليني آشنا بشوند. البته برخي از مواقع اين حالت برون گرايي و ماجرا جويي مربوط به يك اختلال روان شناختي مانند اختلال مانيك است. اگر اختلال بالا باشد كه بايد فرد تحت نظر روان پزشك دوره درمان خود را شروع كند.
ولي به طور كلي افرادي كه روحيه برون گرايي دارند از ثابت و بي تحركي و يكنواختي خسته مي شوند.
بنابراين بايد به شكل معقول بايد اين حس بيرون گرايي با رعايت مسائل شرعي (اذن شوهر براي بيرون رفتن و....)، اجتناب از كارهاي پرخطر ( سفر تنهايي به اماكني كه نوعا براي زن پرخطر است و..)...و رعايت مسائل امنيتي ارضا كنيد.


سلام و تشکر از حضرت عالی

ایشون چون از نزدیکان من هستند و در جریان زندگیشون هستم از طرف ایشون صحبت می کنم
در جمله ابی رنگ فرمودین تاجایی که بشه هردو رو جمع کنیم بهتره

ولی اگر جمع هردو نشد
کدام مورد توصیه می شود ؟ جدایی و رفتن دنبال ارزوها یا تن دادن به یک زندگی که هرگز روح و روان ایشون ارضا نمیشه
و ارزوهاشون رو بایدبرباد رفته بدونند

در مورد جمله قرمز ایشون بارها با همسرشون درباره این روحیه صحبت کردند ولی همسرشون نمی توانند درک کنند
چون خودشان چنین روحیه ای ندارند

در باره جمله سبز رنگ

همسر ایشون ازادی تردد در داخل شهر به هر جایی به ایشون میده
ولی ازادی سفر خارج نمیده
در حالی که ایشون از کوچکی رویای جهان گردی و دیدن فرهنگهای مختلف و
مردمان مختلف و جاهای ناشناخته را دارند

اصلا اینطوری بگم جهان گردی در خون ایشون هست

البته ایشون از نظر مالی بقدری خوب هست که اگر جدا بشه
می تونه سفرهای خارجی زیادی داشته باشه

و به ارزو و رویای دوران کودکیش جامه عمل بپوشونه

موفق باشید

محی الدین;460760 نوشت:
إِلَهِي لَئِنْ أَعْطَيْتُ نَفْسِي سُؤْلَهَا فَهَا أَنَا فِي رَوْضِ النَّدَامَةِ أَرْتَعُ خدايا اگر روزی خواهش نفسم را به او دادم اينك در مرغزار پشيمانى می گردم
مناجات منظوم امیر مومنان علی علیه السلام

سلام

ایشون دنبال خواهش نفس نیست
دنبال ارزوهای و رویاهایی هست که شب و روز روح و روان او را ازار میده

ایشون فعلا باداشتن یک زندگی خوب و شوهر خوب و بچه های خوب
احساس خوشبختی نداره

ایا حق ایشون نیست طوری زندگی کنه که احساس خوشبختی کنه ؟
به ارزوهای منطقی و مشروع خود برسه ؟

علی ;460869 نوشت:
سلام
خانواده داری خودش کم ماجراجویی نیست!

سلام حق با شماست
این کار روح خیلی هارو اقنا می کنه ولی خیلی های دیگه هم افسرده و پژمرده می شن
خدا انسانها رو مختلف افریده همه مثل هم نیستند

علی ;460869 نوشت:
به نظر من هر کاری خواستید بکنید، با توجه به این باشه که وظیفه اصلی شما خانواده داریه.

این درسته ولی به قیمت فدا شدن تمام ارزوها و رویاهای خودش

زندگی برای دیگران نه برای خودش

بی نظیر;460897 نوشت:
این کار روح خیلی هارو اقنا می کنه ولی خیلی های دیگه هم افسرده و پژمرده می شن
خدا انسانها رو مختلف افریده همه مثل هم نیستند

آدم معتاد هم از نرسیدن مواد پژمرده میشه! این که توجیه نیست خواهر من!
بی نظیر;460897 نوشت:
این درسته ولی به قیمت فدا شدن تمام ارزوها و رویاهای خودش

زندگی برای دیگران نه برای خودش


زندگی برای دیگران و خوشبخت کردن و تربیت چند نفر که برای اسلام خدمت بکنند= انجام تکلیف مادرانه و مأجور بودن نزد خدا.
باید این مسئله برای همه مون روشن بشه که محور زندگی ما خواسته های خودمونه، یا بندگی خدا.

بی نظیر;460895 نوشت:
سلام

ایشون دنبال خواهش نفس نیست
دنبال ارزوهای و رویاهایی هست که شب و روز روح و روان او را ازار میده

ایشون فعلا باداشتن یک زندگی خوب و شوهر خوب و بچه های خوب
احساس خوشبختی نداره

ایا حق ایشون نیست طوری زندگی کنه که احساس خوشبختی کنه ؟
به ارزوهای منطقی و مشروع خود برسه ؟

سلام
همانطور که استاد حامی فرمودند ایشان را به یک روان شناس متدین(ترجیحاً زن) معرفی کنید تا این تفکر و احساس ایشان را ارزیابی و راهکار ارائه دهند
نکات زیر را بنده به ذهنم می رسد که اگر ایشان به آن عمل نمی کنند وی را دعوت به تفکر و عمل به آن بکنید

1- در روایت است که اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید:
- بخشی به ارتباط با خدا
- بخشی به ارتباط با دوستانی که عیوب شما را به شما بگویند
- بخشی به امرار معاش( کارها و امور روزانه افراد)
- بخشی به لذت غیر حرام، که اگر این بخش نباشد در سه بخش دیگر هم موفق نخواهید بود

بنابراین از ایران خودمان شروع کنند به گردش، برای انجام بخش چهارم یعنی لذت غیر حرام.
مثلاً هر هفته به یک مکان شهر یا بیرون شهر بروند... هر ماه یا دوماه به یک شهر دیگر بروند
شاید با تدابیر مشاور موفق شوند هر سال هم به یک کشور به اتفاق همسرشان بروند( اینکه بچه ها را هم ببرند از مشاور بپرسند)

2- در حدیث آمده که انسان آرزوهای بلند (طول امل) نداشته باشد که موجب حسرت می شود.
شاید یک علت اینکه انسان از زندگی اش راضی نیست، اینست که بدنبال یک زندگی خیالی یا پر تجمل یا مشابه دیگران می گردد.
اشخاص تا مادامی که به امکانات خود راضی هستند از آن لذت می برند... اما همینکه چشمشان به امکانات بهتر می‌افتد و آرزوی آن را می کنند دیگر از امکانات خود لذت نمی برند.
ما تا مادامی که سمند نخواهیم از پراید خود لذت می بریم... ولی همینکه آرزوی سمند کردیم دیگر از این پراید متنفر می‌شویم.
البته تبدیل به احسن کردن امکانات زندگی در حد برطرف شدن نیاز، و غیر تجملی بودن ایرادی ندارد.

آیا اگر صد سفر خارجی هم بروند مطمئن هستند که روحیه ی ایشان عوض می‌شود؟ .......... آیا این مسئله ناشی از کمبود معنویت در خانواده نیست؟

گاهی کمک به رفع نیازهای ضروری یک نفر در اقوام آنچنان احساس شوق و مستی به انسان می دهد ... و آنچنان اشکی در عبادت با خدا به انسان می‌دهد... که هیچ لذتی با آن قابل مقایسه نیست.!!!!

به آیات زیر دقت کنید که خداوند چه بشارتهای روحی برای جهاد با اموال بیان کرده است:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ [٦١:١٠]
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! آیا شما را به تجارتی راهنمائی کنم که شما را از عذاب دردناک رهایی می‌بخشد؟!

تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ [٦١:١١]
به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این برای شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید!

يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [٦١:١٢]
(اگر چنین کنید) گناهانتان را می‌بخشد و شما را در باغهایی از بهشت داخل می‌کند که نهرها از زیر درختانش جاری است و در مسکنهای پاکیزه در بهشت جاویدان جای می‌دهد؛ و این پیروزی عظیم است!

وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا ۖ نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ [٦١:١٣]
و (نعمت) دیگری که آن را دوست دارید به شما می‌بخشد، و آن یاری خداوند و پیروزی نزدیک است؛ و مؤمنان را بشارت ده (به این پیروزی بزرگ)!

3- اصولا مغز انسان از هیجان تغذیه می کند. ( فیلم، کتاب، طبیعت، سفر، دیدار فامیل، کارهنری، عبادت، و ....)
اگر هیجان مثبت به آن تزریق کنید روحیه شاداب بعد از آن هیجان پیدا می کنید
اگر هیجان منفی به آن تزریق کنید روحیه افسرده بعد از آن هیجان پیدا می کنید

امام سجاد علیه السلام در دعای هشتم صحیفه‌ی سجادیه می فرمایند:
اللهم انی اعوذ بك من هیجان الحرص و سوره الغضب و غلبه الحسد و ضعف الصبر و قله القناعه و شكاسه الخلق و الحاح الشهوه و ملكه الحمیه و متابعه الهوی و مخالفه الهدی و سنه الغفله و تعاطی الكلفه و ایثار الباطل علی الحق.
خدایا، به تو پناه می برم از طغیان حرص و قلت قناعت و كجی خلق و افراط در شهوات و عصبیت شدید و پیروی هوا و مخالفت با هدایت و سستی غفلت و روا داشتن تكلف ها و انتخاب باطل در مقابل حق !

و الاصرار علی الماثم، و استصعار المعصیه و استكبار الطاعه و مباهاه المكثرین و الازرا بالمقلین، و سو الولایه لمن تحت ایدینا، و ترك الشكر لمن اصطنع العارفه عندنا.

خدایا، پناه می برم به تو از آن كه بر معصیت اصرار ورزم و معصیت را كوچك و طاعت را بزرگ شمارم ! و نیز به فخرفروشی ثروتمندان و تحقیر نیازمندان، سو سرپرستی نسبت به زیردستان و ناسپاسی نسبت به آنان كه به ما نیكی كرده اند.

خلاصه کلام اینست که شاید مشکل با سفر کردن تنها حل نشود و نیاز به یک سفر درونی باشد.

امام باقر (علیه السلام) مي فرمايند: « الکَمالُ کُلُّ الکَمالِ اَلتَفَقَّهُ في الدّين وَ الصَّبرُ عَلی النائِبَة وَ التَقديرِ المَعيشَة » (بحار الانوار ،ج 78 ،ص 172 )

كمال انسان در اين دنيا به اين است که این سه کار را انجام دهد:( فهم عمیق در دین، صبر بر حوادث و مصیبت ها و گرفتاری ها، برنامه ريزی مادی ومعنوی)

ناگفته نماند که این برنامه ریزی در حدیث شامل برنامه ریزی سفر هم می‌شود:Gig:

سلام:Gol:
به نظر من فدا کردن یکی به خاطر دیگری کار درستی نیس. بهتره راهی رو انتخاب کنن که هم جمع گرم خانواده رو شامل بشه وهم ارضای نیاز خودشون رو.
البته اگه ایشون ماجرا جویی شون به سفر رفتن خلاصه میشه با توجه به اینکه از نظر اقتصادی مشکلی ندارن میتونن از تورهای مسافرتی همراه با خانواده استفاده کنن، حالا با توجه به شرایطشون ( تاهل، بچه و...)ممکنه مسافرت دور دنیا خیلی شدنی نباشه ولی ایشون میتونن یه لیست از کشورها یا اماکن دیدنی رو با توجه به علاقه خودشون و خانوادشون تهیه کنن و در زمان مناسب برن ببینن( تعطیلات نوروز، تابستون،و...) اینجوری تاحدی پاسخ گوی نیازشون هم بودن...
اینجوری نه سیخ میسوزه نه کباب!
به ایشون بگید ارضای 100درصدی ممکن نیس حتا اگه دور دنیا رو هم بگردن! پس بهتره واقع بینانه به زندگی نگاه کنن ، تا خدای نکرده روزی نرسه که حسرت کانون گرم خونوادشون رو بخورن...
ادم به رویاهاش زنده است اما امان از اون روزی که اسیر این رویا ها بشه!!!

متعلم;461013 نوشت:
سلام
همانطور که استاد حامی فرمودند ایشان را به یک روان شناس متدین(ترجیحاً زن) معرفی کنید تا این تفکر و احساس ایشان را ارزیابی و راهکار ارائه دهند
نکات زیر را بنده به ذهنم می رسد که اگر ایشان به آن عمل نمی کنند وی را دعوت به تفکر و عمل به آن بکنید

1- در روایت است که اوقات خود را به چهار بخش تقسیم کنید:
- بخشی به ارتباط با خدا
- بخشی به ارتباط با دوستانی که عیوب شما را به شما بگویند
- بخشی به امرار معاش( کارها و امور روزانه افراد)
- بخشی به لذت غیر حرام، که اگر این بخش نباشد در سه بخش دیگر هم موفق نخواهید بود

بنابراین از ایران خودمان شروع کنند به گردش، برای انجام بخش چهارم یعنی لذت غیر حرام.
مثلاً هر هفته به یک مکان شهر یا بیرون شهر بروند... هر ماه یا دوماه به یک شهر دیگر بروند
شاید با تدابیر مشاور موفق شوند هر سال هم به یک کشور به اتفاق همسرشان بروند( اینکه بچه ها را هم ببرند از مشاور بپرسند)

2- در حدیث آمده که انسان آرزوهای بلند (طول امل) نداشته باشد که موجب حسرت می شود.
شاید یک علت اینکه انسان از زندگی اش راضی نیست، اینست که بدنبال یک زندگی خیالی یا پر تجمل یا مشابه دیگران می گردد.
اشخاص تا مادامی که به امکانات خود راضی هستند از آن لذت می برند... اما همینکه چشمشان به امکانات بهتر می‌افتد و آرزوی آن را می کنند دیگر از امکانات خود لذت نمی برند.
ما تا مادامی که سمند نخواهیم از پراید خود لذت می بریم... ولی همینکه آرزوی سمند کردیم دیگر از این پراید متنفر می‌شویم.
البته تبدیل به احسن کردن امکانات زندگی در حد برطرف شدن نیاز، و غیر تجملی بودن ایرادی ندارد.

آیا اگر صد سفر خارجی هم بروند مطمئن هستند که روحیه ی ایشان عوض می‌شود؟ .......... آیا این مسئله ناشی از کمبود معنویت در خانواده نیست؟

گاهی کمک به رفع نیازهای ضروری یک نفر در اقوام آنچنان احساس شوق و مستی به انسان می دهد ... و آنچنان اشکی در عبادت با خدا به انسان می‌دهد... که هیچ لذتی با آن قابل مقایسه نیست.!!!!

به آیات زیر دقت کنید که خداوند چه بشارتهای روحی برای جهاد با اموال بیان کرده است:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ [٦١:١٠]
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! آیا شما را به تجارتی راهنمائی کنم که شما را از عذاب دردناک رهایی می‌بخشد؟!

تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ۚ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ [٦١:١١]
به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جانهایتان در راه خدا جهاد کنید؛ این برای شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید!

يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ ذَٰلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ [٦١:١٢]
(اگر چنین کنید) گناهانتان را می‌بخشد و شما را در باغهایی از بهشت داخل می‌کند که نهرها از زیر درختانش جاری است و در مسکنهای پاکیزه در بهشت جاویدان جای می‌دهد؛ و این پیروزی عظیم است!

وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا ۖ نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ [٦١:١٣]
و (نعمت) دیگری که آن را دوست دارید به شما می‌بخشد، و آن یاری خداوند و پیروزی نزدیک است؛ و مؤمنان را بشارت ده (به این پیروزی بزرگ)!

3- اصولا مغز انسان از هیجان تغذیه می کند. ( فیلم، کتاب، طبیعت، سفر، دیدار فامیل، کارهنری، عبادت، و ....)
اگر هیجان مثبت به آن تزریق کنید روحیه شاداب بعد از آن هیجان پیدا می کنید
اگر هیجان منفی به آن تزریق کنید روحیه افسرده بعد از آن هیجان پیدا می کنید

امام سجاد علیه السلام در دعای هشتم صحیفه‌ی سجادیه می فرمایند:
اللهم انی اعوذ بك من هیجان الحرص و سوره الغضب و غلبه الحسد و ضعف الصبر و قله القناعه و شكاسه الخلق و الحاح الشهوه و ملكه الحمیه و متابعه الهوی و مخالفه الهدی و سنه الغفله و تعاطی الكلفه و ایثار الباطل علی الحق.
خدایا، به تو پناه می برم از طغیان حرص و قلت قناعت و كجی خلق و افراط در شهوات و عصبیت شدید و پیروی هوا و مخالفت با هدایت و سستی غفلت و روا داشتن تكلف ها و انتخاب باطل در مقابل حق !

و الاصرار علی الماثم، و استصعار المعصیه و استكبار الطاعه و مباهاه المكثرین و الازرا بالمقلین، و سو الولایه لمن تحت ایدینا، و ترك الشكر لمن اصطنع العارفه عندنا.

خدایا، پناه می برم به تو از آن كه بر معصیت اصرار ورزم و معصیت را كوچك و طاعت را بزرگ شمارم ! و نیز به فخرفروشی ثروتمندان و تحقیر نیازمندان، سو سرپرستی نسبت به زیردستان و ناسپاسی نسبت به آنان كه به ما نیكی كرده اند.

خلاصه کلام اینست که شاید مشکل با سفر کردن تنها حل نشود و نیاز به یک سفر درونی باشد.

امام باقر (علیه السلام) مي فرمايند: « الکَمالُ کُلُّ الکَمالِ اَلتَفَقَّهُ في الدّين وَ الصَّبرُ عَلی النائِبَة وَ التَقديرِ المَعيشَة » (بحار الانوار ،ج 78 ،ص 172 )

كمال انسان در اين دنيا به اين است که این سه کار را انجام دهد:( فهم عمیق در دین، صبر بر حوادث و مصیبت ها و گرفتاری ها، برنامه ريزی مادی ومعنوی)

سلام و بسیار عالی استفاده کردیم

اما من مطلبی از خودم بگویم

ایا انسانهایی را دیده اید که تصمیم می گیرند از یک ابشار مثلا نیاگارا بپرند ؟
یا انسانهایی که تصمیم می گیرند در یخ شنا کنند و
خیلی مسائل و فعالیتهای عجیب و غریب دیگر که بعضی انسانها به انها دست می زنند

به نظر شما چرا انها به چنین کارهایی روی می اورند ؟
ایا نمی توانستند جان خود را به خطر نینداخته و در خانه گرم و نرم خود به زندگی ادامه دهند؟

بزرگوار بعضی انسانها هستند که هرگز کارهای معمولی انها را اقنا نمی کند
چطور بگویم سرشتشان این چنین است
یعنی ساختار مغزیشون اینچنین است

و هرگز نصیحت نمی تواند ساختار فکری و مغزی انها را تغییر دهد

مثل اینکه شما به یک تشنه نصیحت کنید اب نخور

به هرحال من فکر می کنم ایشان یا باید از ارزوهای و رویاهایش چشم بپوشد و متعهد خانواده باشد
یا باید با جدایی دنبال ارزوهای خودش برود
واقعا دو راهی بسیار سخت و بزرگی برای این قبیل افراد است

حالا کدام انتخاب باعث پشیمانی در اینده نخواهد شد ؟ این مهم است

موفق باشید

لبخندخدا;461022 نوشت:
سلام
به نظر من فدا کردن یکی به خاطر دیگری کار درستی نیس. بهتره راهی رو انتخاب کنن که هم جمع گرم خانواده رو شامل بشه وهم ارضای نیاز خودشون رو.
البته اگه ایشون ماجرا جویی شون به سفر رفتن خلاصه میشه با توجه به اینکه از نظر اقتصادی مشکلی ندارن میتونن از تورهای مسافرتی همراه با خانواده استفاده کنن، حالا با توجه به شرایطشون ( تاهل، بچه و...)ممکنه مسافرت دور دنیا خیلی شدنی نباشه ولی ایشون میتونن یه لیست از کشورها یا اماکن دیدنی رو با توجه به علاقه خودشون و خانوادشون تهیه کنن و در زمان مناسب برن ببینن( تعطیلات نوروز، تابستون،و...) اینجوری تاحدی پاسخ گوی نیازشون هم بودن...
اینجوری نه سیخ میسوزه نه کباب!
به ایشون بگید ارضای 100درصدی ممکن نیس حتا اگه دور دنیا رو هم بگردن! پس بهتره واقع بینانه به زندگی نگاه کنن ، تا خدای نکرده روزی نرسه که حسرت کانون گرم خونوادشون رو بخورن...
ادم به رویاهاش زنده است اما امان از اون روزی که اسیر این رویا ها بشه!!!

سلام و تشکر

جمله ابی رنگتون خیلی عالیه

روزی نرسه که حسرت کانون گرم خانواده رو بخوره

همه نیاز به کانون گرم خانواده دارن
اینها همه نکاتی هست که باید در تصمیم گیری مد نظر گرفته بشه

موفق باشید

بی نظیر;461235 نوشت:
به هرحال من فکر می کنم ایشان یا باید از ارزوهای و رویاهایش چشم بپوشد و متعهد خانواده باشد
یا باید با جدایی دنبال ارزوهای خودش برود
واقعا دو راهی بسیار سخت و بزرگی برای این قبیل افراد است

خانم حداد همسر حاج آقایی که فیلمشون توی امضای من لینک خورده، یه خانم معمولیه که داره وظیفه مادری و خانه داری خودش رو انجام میده. اما با این حال یک کار واقعاً جدید و نویی انجام داده. یک کاری که خیلی از متدینین از انجامش هراس دارند. کاری که میتونست انجام نده. اما انجامش داده و هم به وظیفه اصلی خودش عمل کرده و هم یک کار به قول شما عجیب و غریب انجام داده.
میخوام این رو متوجه بشید، داشتن شخصیت ماجراجو و کنجکاو و به دنبال انجام کارهای عجیب و ساختارشکنانه بودن، به معنی پیروی از هوای نفس و خواسته های نفسانی که نه به درد دنیا و نه به درد آخرت میخورند، نیست. پریدن از آبشار نیاگارا و شنا در یخ اون دنیا دو زار هم ارزش نداره.

نقل قول:
ایا به زندگی ارام و خوشبخت خود در کنار خانواده ادامه دهم
یا با جدایی به دنبال ارزوهای خود بروم ؟


سلام دوست خوبم.

[SPOILER][=book antiqua]اگربه نيازتون توجه نكنيد كم كم افسره ميشيدوهميشه فكرميكنيد چيزي درزندگي كم داريدوهمين باعث تعغييررفتاردر خانه ميشه.حتي ممكنه خونه روتبديل به محيط تشويش آميزكنيد.[/SPOILER]

ازطرفي وظيفه هرزن مومن وپاك نگهداري ازخانه وكانون گرم خانواده هست.
بنابراين شماسريك دوراهي قرارگرفتيد.چون فكرميكنيد اين دوراه مزاحم هم هستن.
[=arial narrow]
يك راه كاملا ساده.هردورو باهم ادغام كنيد:

اولين نكته اينه كه شماروحيه تنوع طلبي داريد.خوشبختي براي شما فقط آروم بودن اوضاع نيست..بلكه هيجان داشتن وتازگي براي شماازهركس ديگه ايي بيشتره،چون تمام روياي شمارو دربرگرفته.ازطرفي آروم بودن وثابت بودن محل زندگي شما مقابل هيجان طلبي شماهست:
پس بهتره راهكارهايي پيداكنيد كه به زندگي شماتنوع بده.همسرداري وفرزندداري ازهيجان ترين كارهاي دنياست،به شرطي كه تكراري نشه برامون!

اگرميخواهيد حالا سوالتون رو الان تغييربديد:

چيكاركنم زندگيم هيجان آميزبشه ويا آرزويم و رويام با زندگي كه دارم باهم يكي بشن و همنيازم برطرف بشه وهم همسري نمونه ومادري نمونه باشم؟

تادوستان به كمك هم راه حلهاي جالبي بدن.
دراين باره سخن كتاب حرف ومقاله زيادهست.هرجابخواهيد دراين باره ميتونيد مطلب پيداكنيد.

تو زندگی مشترک همه چیز باید بر اساس شراکت و همکاری باشه، فرض کنیم این خانم تصمیم بگیره رو نظر خودشون (که بعضیا تعبیر به نفس کردن) پا بذاره، و تو خونه بظاهر بهترین خدمت رو ارائه بدن،

آیا این زندگی واقعیه؟ یا به نوعی رفته رفته به جدایی روحی و روانی کشیده میشه؟

ولی اگه همسر این خانم همکاری کنن مثلا در سال دوتا سفر خارجی و چند تا داخلی و ... بهتر نیست؟ چون روح و روان آرام میتونه در جایگاهی که هست (همسر و مادر) بهتر نقش ایفا کنه.

[="Tahoma"][="Navy"]

بی نظیر;460895 نوشت:

سلام

ایشون دنبال خواهش نفس نیست
دنبال ارزوهای و رویاهایی هست که شب و روز روح و روان او را ازار میده

ایشون فعلا باداشتن یک زندگی خوب و شوهر خوب و بچه های خوب
احساس خوشبختی نداره

ایا حق ایشون نیست طوری زندگی کنه که احساس خوشبختی کنه ؟
به ارزوهای منطقی و مشروع خود برسه ؟


عسی ان تحبوا شیئا و شرلکم و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم
چه بسا چیزی را دوست بدارید که برایتان شر است و چه بسا چیزی را مکروه بدارید اما برایتان خیر است
یا علیم[/]

محی الدین;461326 نوشت:

عسی ان تحبوا شیئا و شرلکم و عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم
چه بسا چیزی را دوست بدارید که برایتان شر است و چه بسا چیزی را مکروه بدارید اما برایتان خیر است
یا علیم

چطور باید در این مورد مشخص ، مطمئن بشیم که چه بسا معنی یکی از این دو ویژگیه؟(شر و خیر)

نظر دادن راجع به این مسائل با استناد به آیات و روایات به سادگی نیست،

برای اینکه باید خیلی از موارد اون خانواده بررسی بشه، بعد به دور از سلائق شخصی نظر داد.

البته ماکه جای اون خانم نیستیم وشایدنتونیم درکشون کنیم واگه اون خانم هم بدونه شایدخیلیادوست داشتن مثل اون الان چنین زندگی ای داشتن شایدکمی اروم تربشه.شایدخیلیاحسرت چنین زندگی ای روداشته باشن.
بهتره ادم به ارزوهاش برسه امابه چه قیمت!تاجایی که بنظرم اگه قراره به ارزوهاشون برسه که زندگی خانوادش اسیب نرسه چه اشکالی داره امااگه قراره ارزوهاکه هیچ نتایج چندانی برای انسان نداره به زندگیش لطمه بزنه که بدتره .فوقشم فردبره وارزوهاشوبراورده کنه اخرش که چی!به چه قیمتی به قیمت ازدست دادن زندگی !اصلامی ارزه!اونطوری که بیشترافسرده میشه!اصلاسفررفتن به خارج برایه زن تنهاامنیت داره!مهم شوهرشونن که بایددراین مسیرهمراهیشون کنن وبرای حفظ زندگیشون تلاش کنن

علی ;461253 نوشت:
خانم حداد همسر حاج آقایی که فیلمشون توی امضای من لینک خورده، یه خانم معمولیه که داره وظیفه مادری و خانه داری خودش رو انجام میده. اما با این حال یک کار واقعاً جدید و نویی انجام داده. یک کاری که خیلی از متدینین از انجامش هراس دارند. کاری که میتونست انجام نده. اما انجامش داده و هم به وظیفه اصلی خودش عمل کرده و هم یک کار به قول شما عجیب و غریب انجام داده.

شما حرفهای جالبی و عجیبی می زنی علی اقا
شما از کسانی که الان تقریبا میانسال هستند مثلا 40 به بالا سوال کن
پدر مادرهای انها چند فرزند داشتند ؟

اکثریتشون می گن حداقل شش فرزند
تقریبا حدود 50 سال پیش حداقل فرزند هر خانواده شش بود و تا 15 تا بالا می رفت
پس بچه اوردن زیاد یک کار عجیب غریب نیست مادرهای ما هم اینجور بودند

شما در کل اصل تفاوت شخصیتها و علائق رو انگار قبول ندارید
خیلی طبیعیه که
یکی نقاشی دوست داره دیگری خیاطی و دیگری پزشکی و مهندسی و ...
یکی نهایت ارزوش اینه که کنار بخاری گرم تو زمستون بشینه و تلوزیون نگاه کنه
دیگری از این کار متنفره
و دوست داره تو زمستون وسط برفها غلت بزنه و برف بازی کنه

تنوع علائق در انسانها بسیار زیاده
اگر یکی با بچه اوردن زیاد روح و روانش ارضا میشه
دیگری شاید از بچه متنفر باشه

به نظرم شما اگر ازدواج کنین با این عقایدتون هرگز همسرتون رو درک نخواهید کرد

البته این نظر من با توجه به چند پستی هست که دراینجا ازتون دیدم

بی نظیر;461490 نوشت:
شما در کل اصل تفاوت شخصیتها و علائق رو انگار قبول ندارید

اگر به پست اول من دقت کرده باشید، اونجا گفتم که هیچ چیزی نباید مانع وظیفه اصلی زن که مادری و خانه داری هست بشه. این هم حرف من نیست، حرفیه که اسلام زده و این وظایف رو برای زن سفارش کرده. روایات در این زمینه هم بسیار داریم که در درجه اول سفارش کردند که وظیفه اصلی زن اینهاست، نه چیزهای دیگه. این منافاتی نداره که زن به دنبال علایق و خواسته های خودش بره. اما به شرطی که بیهوده و یا خدای نکرده مستلزم گناه نباشه، و در ثانی در وظیفه اصلیش تداخل ایجاد نکنه. این حرفیه که اسلام زده و برای هر زنی تعیین کرده. سلیقه شخصی و یا درک نکردن و... نیست.
بی نظیر;461490 نوشت:
تنوع علائق در انسانها بسیار زیاده
اگر یکی با بچه اوردن زیاد روح و روانش ارضا میشه
دیگری شاید از بچه متنفر باشه

تنفر از بچه داشتن، طبق سفارش معصومین (ع) کار پسندیده ای نیست. قبلاً هم گفتم، خیلی خوبه که شاخص و ملاک زندگی ما دین باشه نه خواسته ها و خواهش های نفس.

بی نظیر;457635 نوشت:
منتظر نظرات سازنده و مفید دوستان و کارشناسان گرامی هستم

سلام :hamdel:
منم نظرم رو بگم امیدوارم مفید باشه :ok:

به نظر من این وظیفه خونواده ش علی الخصوص همسرشه که شرایط رو براش فراهم کنه یا حداقل مدتی ایشان رو آزاد بزارن تا با سفر کردن هر چند سفری کوتاه مدت از این احساس و افسردگی بیرون بیاد.
این خیلی سخته کسی افسرده باشه در شرایط روحی نابه سامانی باشه و ازش بخوای بخاطر دیگران پای روی علایقش بزاره و خودش رو فدای دیگران کنه . این نه تنها هیچ کمکی به بهبودی این خانم نمیکنه باعث میشه احساس کنه ارزشی جز برای خدمت به خونواده نداره . در این شرایط است که ادم به حمایت خونواده و همسرش نیاز پیدا میکنه . چه بسا این حمایت و طرفداری خونواده باعث بشه ایشان سریعتر بهبود پیدا کنه و در کنار خونواده بودن و تفریح با خونواده رو به هر چیزی ترجیح بدهد. :Gol:

تشکر از دوستانی که زحمت کشیدند و نظر دادند که واقعا نظرات همه بادقت بسیار خوانده شد و بسیار تاثیر گذار بود

از انجایی که رفتار انسانها و نظرات انها در دیگران اثر گذاره

دوستانی که مایلند نظر بدهند که اگر جای این خانم بودند چکار می کردند ؟

کدام راه رو انتخاب می کردند

ادامه زندگی و گذشتن از ارزوها
یا

جداشدن و رفتن دنبال ارزوها

خواستم بگم بره دنبال آرزوهاش بعد یه لحظه فکر کردم اگه طرف مرد بود حتما سرزنشش میکردیم که خانواده مهم تره همون قدر که مرد نسبت به خانواده مسئوله زن هم مسئوله

ولی از طرف دیگه نرسیدن به آرزوها وقتی که موقعیتش رو دارد بعدا باعث حسرت و پشیمانی میشود حتی ممکنه بعدا باعث نفرت از کسانی شود که مانع رسیدن به خواسته هاش شده از آنجایی که انسان هم یه بار قرار زندگی کنه و باید بهترین زندگی رو تجربه کند به نظرم باید همسرش شرایط این خانم رو درک کند و خانواده این شخص خود دست به کار شوند و مقدمات سفر این خانم رو براش فراهم کنند

شبـنم;461503 نوشت:
سلام
منم نظرم رو بگم امیدوارم مفید باشه

به نظر من این وظیفه خونواده ش علی الخصوص همسرشه که شرایط رو براش فراهم کنه یا حداقل مدتی ایشان رو آزاد بزارن تا با سفر کردن هر چند سفری کوتاه مدت از این احساس و افسردگی بیرون بیاد.
این خیلی سخته کسی افسرده باشه در شرایط روحی نابه سامانی باشه و ازش بخوای بخاطر دیگران پای روی علایقش بزاره و خودش رو فدای دیگران کنه . این نه تنها هیچ کمکی به بهبودی این خانم نمیکنه باعث میشه احساس کنه ارزشی جز برای خدمت به خونواده نداره . در این شرایط است که ادم به حمایت خونواده و همسرش نیاز پیدا میکنه . چه بسا این حمایت و طرفداری خونواده باعث بشه ایشان سریعتر بهبود پیدا کنه و در کنار خونواده بودن و تفریح با خونواده رو به هر چیزی ترجیح بدهد.

سلام :hamdel::hamdel::hamdel::Gol::hamdel::hamdel::hamdel:
چه عجب شبنم جان بالاخره تشریف اوردی نظر دادی :ok:

حالا از تعارفات گذشته

کلا با نظرت موافقم
باید همسر این خانم شرایط روحی او رو درک کنه و همانطور که این خانم با گذشت از ارزوهاش
زندگی خوبی رو برای او و فرزندانش تهیه کرده
همسرش هم باید احساس مسیولیت کرده و خواسته های او را براورده کند

منتهی مشکل اینجاست که مردها هرگز همسرشون رو درک نمی کنند
مگر وقتی در تنگنا قرار بگیرند

مثلا اگر این خانم تحدید به رفتن و جدایی بکنه فکر کنم همسرش یکم درکش کنه

اما عقیده خودم این هست که گذشتن از ارزوها برای خدمت به خانواده و خوشبخت کردن انها خیلی سخت
و واقعا از خود گذشتگی زیادی می خواهد

که البته در اکثر ما خانمهای ایرانی این خصیصه وجود داره :Nishkhand:

بی نظیر;461516 نوشت:
منتهی مشکل اینجاست که مردها هرگز همسرشون رو درک نمی کنند
مگر وقتی در تنگنا قرار بگیرند

مثلا اگر این خانم تحدید به رفتن و جدایی بکنه فکر کنم همسرش یکم درکش کنه

اما عقیده خودم این هست که گذشتن از ارزوها برای خدمت به خانواده و خوشبخت کردن انها خیلی سخت
و واقعا از خود گذشتگی زیادی می خواهد


درست میگی بی نظیر جان.
اگر من جای این خانم بودم و اگر شوهرم به هیچ وجهی من رو درک نمیکرد و برای علایقم ارزشی قائل نمیشد . نمیتونستم تحملش کنم.
ولی اگه بچه دار بودم نمیشد جدا شم موضوع بچه ها فرق میکنه یه پدر و مادر نمیتونه نسبت به بچه ش بی تفاوت باشه درسته سخته ازخودگذشتگی ولی به تباه نشدن آینده بچه می ارزه . بچه امانت خداست به نظر من درست تربیت نشه دینش میفته گردن پدر و مادر
پس اگه خدایی نکرده چنین شوهری گیر من بیاد که هیچ ارزشی برای احساسات من قائل نباشه پس از اینکه بچه ها به سر و سامان رسیدند اگر عمری برام باقی بمونه ازش جدا میشدم و میرفتم دنبال آرزوهام و این دفعه اونجوری زندگی میکردم که دلم میخواست.

امیدوارم شوهر این خانم قدر همسرش رو بدونه و زمینه رو برای رسیدن به آرزوهای خانومش فراهم کنه :Gol:

بی نظیر;461508 نوشت:
ادامه زندگی و گذشتن از ارزوها
یا

جداشدن و رفتن دنبال ارزوها

بستگی دارد چقدر دوستش داشته باشم اگر کسی رو خیلی دوست داشته باشم یعنی اینکه این احساس دو طرفه است و اونم برای احساسات من ارزش قائله پس مطمئنا درحل مشکلاتم دنبال راه حل میگرده ولی اگه پس از کلی تلاش واقعا نتواند مشکلم رو حل کند من حاضرم از آرزوهام بگذرم

حالا اگه اون برای احساسات من ارزشی قائل نباشد پس مطمئنا منم چنین شخصی رو اینقدر دوست ندارم که بخوام به خاطرش از ارزوهام بگذرم

میمونه تکلیف بچه ها که واقعا برای این هیچی به ذهنم نمی رسه :Gig:

(نگین);461509 نوشت:
خواستم بگم بره دنبال آرزوهاش بعد یه لحظه فکر کردم اگه طرف مرد بود حتما سرزنشش میکردیم که خانواده مهم تره همون قدر که مرد نسبت به خانواده مسئوله زن هم مسئوله

سلام نگین جان :hamdel::hamdel::Gol::hamdel::hamdel:

حرف خیلی جالبی زدی احسنت این واقعا بهترین جمله تاثیر گذار بود

(نگین);461509 نوشت:
ولی از طرف دیگه نرسیدن به آرزوها وقتی که موقعیتش رو دارد بعدا باعث حسرت و پشیمانی میشود حتی ممکنه بعدا باعث نفرت از کسانی شود که مانع رسیدن به خواسته هاش شده از آنجایی که انسان هم یه بار قرار زندگی کنه و باید بهترین زندگی رو تجربه کند به نظرم باید همسرش شرایط این خانم رو درک کند و خانواده این شخص خود دست به کار شوند و مقدمات سفر این خانم رو براش فراهم کنند

موفق باشید

شبـنم;461523 نوشت:
پس اگه خدایی نکرده چنین شوهری گیر من بیاد که هیچ ارزشی برای احساسات من قائل نباشه پس از اینکه بچه ها به سر و سامان رسیدند اگر عمری برام باقی بمونه ازش جدا میشدم و میرفتم دنبال آرزوهام و این دفعه اونجوری زندگی میکردم که دلم میخواست.

این نظر قابل تامله

ولی فکر کن اون موقع دیگه ادم پیر شده و دقیقا زمانی هست که نیاز به یک محیط ارام و امن داره

به نظر من جدایی در ان زمان اصلا درست نیست

چون حتی شرایط ازدواج مجدد هم براش فرهم نمیشه

و مجبوره تنها زندگی کنه

بی نظیر;461508 نوشت:
کدام راه رو انتخاب می کردند

ادامه زندگی و گذشتن از ارزوها
یا

جداشدن و رفتن دنبال ارزوها


ادامه زندگی در کنار خانواده و انجام وظیفه ای که خدا محول کرده و در کنارش رفتن به دنبال آرزوهایی که مخل اون وظایف نباشه و به خاطر لذت های نفسانی هم نباشه.

(نگین);461533 نوشت:
بستگی دارد چقدر دوستش داشته باشم اگر کسی رو خیلی دوست داشته باشم یعنی اینکه این احساس دو طرفه است و اونم برای احساسات من ارزش قائله پس مطمئنا درحل مشکلاتم دنبال راه حل میگرده ولی اگه پس از کلی تلاش واقعا نتواند مشکلم رو حل کند من حاضرم از آرزوهام بگذرم

نگین جان
دوست داشتن و بی خیال شو
چون زن و شوهرا دیگه بعد از دوسال از زندگیشون بگذره همدیگرو دوست ندارن فقط بخاطر اطرافیان همدیگرو تحمل می کنند :khandeh!:

(نگین);461533 نوشت:
حالا اگه اون برای احساسات من ارزشی قائل نباشد پس مطمئنا منم چنین شخصی رو اینقدر دوست ندارم که بخوام به خاطرش از ارزوهام بگذرم

در ادامه زندگی دوست داشتن نقش زیادی نداره

بلکه خود زندگی مهم میشه و ابرو و حرف دیگران و ...

البته تا جایی که من شنیدم مردها برای احساسات خانمهاشون ارزشی قائل نیستند :Ghamgin:

ته دلشون هرکاری دوست دارند انجام می دن :ok:

(نگین);461533 نوشت:
میمونه تکلیف بچه ها که واقعا برای این هیچی به ذهنم نمی رسه

تنها بهانه برای ماندن در یک زندگی :hamdel:

اخه یه مادر چه طوری میتونه بچه هاشو ول کنه بره؟! این خانوم که جدیدا روحیاتش عوض نشده.چرا همون اول دنبال زندگی که میخواست نرفت؟
من خیلی جوونم برای اظهار نظر کردن ولی میتونم علاقه این خانوم رو درک کنم.زندگی یکنواختی داشتن و تصور اینکه می تون هر حای دنیا که دوست داشته باشن برن و چیزای جدیدی رو تجربه کنن.ولی اگه این تجربیات جدید اونقدرها هم باب میلشون نبود چی؟اونموقع نمیتونن یه زندگی قبلیشون برگردن.
این خانوم زندگی خوبی داره.خیلی ها ممکنه حسرت چنین زندگی رو داشته باشن.به فکر بچه هاشون نیستن که چه طوری میخوان بزرگ بشن؟البته سن بچه ها هم مهمه!همینطور سن خودشون!
این خانوم و شوهرش یا هم پیش یک مشاور رفتن دیگه؟
بعد یه چیز دیگه این که این خانوم میخواد تنها بره مسافرت و دنبال ماجراجوییش؟یا با دوستی؟
به هرحال وقتی این خانوم دوست داره تو چنین انجمنی سوالش مطرح بشه یعنی رضای خدا هم براشون مهمه.ایا رضای خدا در اینه که باعث بشه یک زندگی از هم پاشیده بشه؟ا

سلام ...امیدوارم آرزوتون درکنار خانواده بودن باشه که بینشون مجبور به انتخاب نشید...

بی نظیر;461540 نوشت:
این نظر قابل تامله

ولی فکر کن اون موقع دیگه ادم پیر شده و دقیقا زمانی هست که نیاز به یک محیط ارام و امن داره

به نظر من جدایی در ان زمان اصلا درست نیست

چون حتی شرایط ازدواج مجدد هم براش فرهم نمیشه

و مجبوره تنها زندگی کنه


درست میگید من به پیرشدنه فکر نکرده بودم :Gol:

بی نظیر;461552 نوشت:
در ادامه زندگی دوست داشتن نقش زیادی نداره

بلکه خود زندگی مهم میشه و ابرو و حرف دیگران و ...

موافقم :Gol:

سلام به نظر من با همسرش صحبت كنه وخواسته ها ونيازاشونو بهم بگن چه ازنظر عاطفي يا مادي ومعنوي .وبه اين شكل به خاسته هاي همديگه احترام بگذارند وسعي كنن انجام دهند در غير اينصورت بين بد وبدتر بايد بد و اتخاب كنه اين خانم همون طور كه فرمودين احساس مسوليت ميكنه درقباله آرزوهاش.بايددرمورد فرزندانش كه شديدا به مهر مادري نياز دارن هم احساس مسوليت كنه تا وقتي كه ازدواج نكرده بود ميتونست به خواستش تن بده نه الان كه مسئول يه زندگي ويه خانواده شده چرا كه همسرش چند ساله به پاش مونده و همسرش طوري كه ميگي زندگي راحتي براش فراهم كرده واين فداكاريه بزرگيه.الان وقت آن نرسيده كه خانمش براش فداكاري كنه ؟

سلاااام - من سوالی دارم من مشکلات سختی دارم اصلیش این اختلافات خانوادگی دارم همدیگر جنگ بدبین و بددهنی و.... میکند من ناخوشم وقتی خانوادم بهم کند من دوست ندارم کنارهم بدی کند طبییعه وقتی دوست صمیمی دارین چند بار کمکش کردن دیگه انتظار بدی ندارین اگر کنه نارحت انگار گرفتار خواهید داشت از دستش اندازه دنیا ناراحت میشین .. منم اینطوره اینا بهم کارا میکند من اعصاب مصاااااب ندارم انوقت داغوون میشم سر و صدا میکنم و بر اون کارش اعتراض میکنم و بس کنش با بدیش میکنم بس نمیشه هزار مزخرف هم بزنید هم دست کارا بر نمیداره ...
دیگه هیچی وقتی ایمان تو دلم حس کنم وجود داره میترسم با گناه از بین بره انها من رو گیر میده تا اشوب برپا کنم این گناه می افته گردنم که بی سابقه می شود دوباره با توبه رفع می کنم از اول شروع میکنم باز دوباره :Gig:
بابا اعصابم خراب میکند اگر جایمون میدید همه کارا و همه جانبه دست به کار میشید تا رفع کنید من تنها نیاز نفوذ دارم اگر خدا بهم میداد عقلم کپی می کردم تو جای خالی عقل اونا پر می کردم
من همیشه به خانواده همسایمون مینگرم که چقدر همدیگر خوشبختن مشکل جنگ و دعوا ندارن صمیمی ان یک همسایه دارم تربیت عالی برای بچه ها کردن مذهبی ان مادرشون قرآن خونه پسرش دوستمه بچه عالی مرتب و خوب و نمره هزار مثبت داره

اونایی مثل بالایی دارن خداروشکر کنید الان خانواده ها در جهان مشکل درد دارن شما خوش دارین و اینا از وجود بیماری مثل قلب و پا نیست بیماری چیزی نیست اگر بیمار باشین یا داشته باشین نگران نداره اینجا آزمایشیه در دنیا تنها ازمایشه و و اخرت مهمه
از دست دادن عزیزانتون در خانواده پیامی پیام بزرگ هستند پیام جهانی است به شما دیگه خبر داده و شما خبر ندارین ))) اینجا درج نمیشه
این دو نکته بدبختی شامل نمیشه وجود بیماری از خود یا اعضای خانواده و مرگ عزیزت
اگر عزیزت از دنیا رفت دینداری بود نمازخون بود دیگه نگران ندارد خدا مهربونی باش میکنه

اونایی مثل من مشکله دارن متن زیرش بخونشون

هیچکس ناراحت نشه واگذار بکنید به خدا اون بلده چیکار کنه

و اونایی مث من مشکل رو داره بیاد بغلم همدردی کنم تا ناامید نشه
زیاد حرفایی دارم شما رو امیدی میکنه اگر خواستین خبر بدین تا من و سایر اعضای انجمن به دادتون برسم
دیگه هیچی کارشناس رو ارجاااع :Sokhan: کنید بگین هرچی میدونی هرچی حرفی دارین بگین نیاز ندارم میخام ببینم چی میگه و برای سایر کسی اینجا ببیند .....سریع سریعا

لطفا اشکاتون پاک کنید ......

*"مهندس محمد جواد"*;464918 نوشت:
سلاااام - من سوالی دارم من مشکلات سختی دارم اصلیش این اختلافات خانوادگی دارم همدیگر جنگ بدبین و بددهنی و.... میکند من ناخوشم وقتی خانوادم بهم کند من دوست ندارم کنارهم بدی کند طبییعه وقتی دوست صمیمی دارین چند بار کمکش کردن دیگه انتظار بدی ندارین اگر کنه نارحت انگار گرفتار خواهید داشت از دستش اندازه دنیا ناراحت میشین .. منم اینطوره اینا بهم کارا میکند من اعصاب مصاااااب ندارم انوقت داغوون میشم سر و صدا میکنم و بر اون کارش اعتراض میکنم و بس کنش با بدیش میکنم بس نمیشه هزار مزخرف هم بزنید هم دست کارا بر نمیداره ...
دیگه هیچی وقتی ایمان تو دلم حس کنم وجود داره میترسم با گناه از بین بره انها من رو گیر میده تا اشوب برپا کنم این گناه می افته گردنم که بی سابقه می شود دوباره با توبه رفع می کنم از اول شروع میکنم باز دوباره
بابا اعصابم خراب میکند اگر جایمون میدید همه کارا و همه جانبه دست به کار میشید تا رفع کنید من تنها نیاز نفوذ دارم اگر خدا بهم میداد عقلم کپی می کردم تو جای خالی عقل اونا پر می کردم
من همیشه به خانواده همسایمون مینگرم که چقدر همدیگر خوشبختن مشکل جنگ و دعوا ندارن صمیمی ان یک همسایه دارم تربیت عالی برای بچه ها کردن مذهبی ان مادرشون قرآن خونه پسرش دوستمه بچه عالی مرتب و خوب و نمره هزار مثبت داره

اونایی مثل بالایی دارن خداروشکر کنید الان خانواده ها در جهان مشکل درد دارن شما خوش دارین و اینا از وجود بیماری مثل قلب و پا نیست بیماری چیزی نیست اگر بیمار باشین یا داشته باشین نگران نداره اینجا آزمایشیه در دنیا تنها ازمایشه و و اخرت مهمه
از دست دادن عزیزانتون در خانواده پیامی پیام بزرگ هستند پیام جهانی است به شما دیگه خبر داده و شما خبر ندارین ))) اینجا درج نمیشه
این دو نکته بدبختی شامل نمیشه وجود بیماری از خود یا اعضای خانواده و مرگ عزیزت
اگر عزیزت از دنیا رفت دینداری بود نمازخون بود دیگه نگران ندارد خدا مهربونی باش میکنه

اونایی مثل من مشکله دارن متن زیرش بخونشون

هیچکس ناراحت نشه واگذار بکنید به خدا اون بلده چیکار کنه

و اونایی مث من مشکل رو داره بیاد بغلم همدردی کنم تا ناامید نشه
زیاد حرفایی دارم شما رو امیدی میکنه اگر خواستین خبر بدین تا من و سایر اعضای انجمن به دادتون برسم
دیگه هیچی کارشناس رو ارجاااع کنید بگین هرچی میدونی هرچی حرفی دارین بگین نیاز ندارم میخام ببینم چی میگه و برای سایر کسی اینجا ببیند .....سریع سریعا

لطفا اشکاتون پاک کنید ......

سلام بزرگوار

من از متن شما چیزی دستگیرم نشد ؟ ایا مشکلی دارین و دنبال جواب هستین ؟
اگر اینطوریه لطفا واضح تر بنویسین تا بتونیم در حد خودمون راهنمایی تون بکنیم

راستی کجایی نوشتین ؟ ادبیاتش خیلی غریبه !!!!

با سلام و درود - چیزی دنبالش نیستم بزرگوار و ارجمندم خواستم چیزی بگین واسه بقیه که مشکلش مثل من دارن

و این دوستدارم چیزی بشنوم اگر گیرت نیومد لازم نیست میگم هرچی حرفی دارین ازشون بگین عیبی نداره نگی یا بگی

من تنها اینجا تایپ کردم که از کجا نوشتم ادبیاتم ولا نمیدونم خودم اینجوری ام که غریبه باشه و ولی شما مثل غریبه رفتارم نکنید

سلام
به نظر من بعضی آرزوهای ما زاییده ی یکسری ورودی های غیردینی و اشتباهه که با پیدا کردنشون و رفع یا حل اون ورودی ها، خود به خود اون آرزو هم از بین می ره. مثلا" من یه آشنایی داشتم که همسرش خلبان بود. ایشون دیپلمه بودو می گفت می خوام درس بخونم چون وقتی با همسرای باقی خلبان ها می شینیم خجالت نکشم!!!اگرچه آرزوی ادامه تحصیل به خودی خود خیلی هم خوبه و غیر دینی نیس ولی اون چیزی که باعث داشتن این آرزو شده منطقی نیس و اگه ایشون یه خورده اعتماد به نفسش رو بالا می برد و مثلا" نقاط مثبت خودش مث خیاط حرفه ای بودن رو می دید، این آرزو رو نمی کرد.
سفر به دور دنیا آرزوی غیر دینی ای نیست ولی ممکنه به وجود اومدن این آرزو به خاطر یک سری همنشینی های غیر دینی یا ورودی های غلط دیگه ای باشه که با رفع شدنش خود به خود این آرزوها هم فراموش می شه.
البته خواسته های این خانوم واقعا" با هم قابل جمعه. کافیه یه خورده خلاقیت داشته باشن. بعدم زندگی با بچه ها واقعا" زندگی پرهیجان و ماجراجویانه ایه. بچه ها واقعا" به زندگی آدم شادابی می دن به شرطی که آدم حوصله بچگی کردن و بچه شدن رو داشته باشه.
برای مسافرت های خارج کشور هم با توجه به اینکه شرایط مالی شو دارن،کافیه ایشون با همسرشون منطقی صحبت کنن. علت مخالفت هاشو بپرسن و خودشون یا ایشون رو توجیه کنن. البته یک سری لطایف الحیل هم هست که هر خانومی بلده چه جوری با اونها شوهرش رو راضی کنه.:Cheshmak:همون چیزی که ملت بهش "رگ خواب"می گن:khandeh!:سریع ترین راه از این لطایف الحیل اینه که یه جوری وانمود کنن و حرف رو تو دهن همسرشون بذارن، معمولا" مردها اگه غرورشون آسیبی نبینه با چیزی مخالفت نمی کنن.کافیه این خانوم یه جوری این مسئله رو بیان کنه که شوهرش فک کنه اون بود که پیشنهاد سفر خارج رو داده نه اینکه فکر کنه در زورآزمایی با همسرش شکست خورده.:khandeh!:
در آخرم این که این مسئله تو یک زندگی دینی و با یک نگاه دینی، واقعا" اونقدر ارزش نداره که بخاطرش بخوایم یه زندگی رو از هم بپاشونونیم:Gig:مضاف بر اینکه قطعا" خدایی نکرده بعد جدایی مشکلات سخت تری از نرسیدن به این آرزو سراغشون میاد.مشکلاتی که دیگه کاری برا حل کردنش از دستشون برنمی آد.این آرزو اصلا" در اون حد نیس که بخواد با نگه داشتن کانون خانوادشون یا از بین بردنش مقایسه بشه.
والسلام علی من اتبع الهدی
یاعلی

بی نظیر;457635 نوشت:
سلام بر همه دوستان

دوستی از من سوالی پرسید که برای جواب اینجا مطرح می کنم

زنی هستم متاهل و دارای دو فرزند
و زندگی خوبی در کنار خانواده و فرزندانم دارم و وضع مالی نسبتا خوبی هم داریم
ولی چیزی از درون مرا ازار می دهد
من روحم و روانم در این زدگی ارضا نمی شود
ذاتا ادمی هستم ماجراجو و دنبال اتفاق و حادثه و ماجرا

دنبال جهان گردی و تجربه کردن همه چیز و همه جا

حال سر دوراهی بزرگی مانده ام

ایا به زندگی ارام و خوشبخت خود در کنار خانواده ادامه دهم
یا با جدایی به دنبال ارزوهای خود بروم ؟

منتظر نظرات سازنده و مفید دوستان و کارشناسان گرامی هستم :Gol:

سلام

می توانیدباهمسروفرزندانتان به چنین سفرهایی بروید

بسیاری اززنان ازنعمت همسرخوب بی بهره اندوحسرت شمارامی خورند

ترک کردن چنین زندگی رفتاری کودکانه است

خودتان راباکارهای موردعلاقه تان مشغول کنیدواززندگی لذت ببرید

شایدیکنواختی زندگی باعث شده شمابه چنین افکاری روی بیاورید

برنامه های هیجانی راباهمسروفرزندانتان تجربه کنید

سلام..
باید بگم که همه فرمایشات درست بوده ولی من این نتیجه رو گرفتم که هر دو کار رو با هم انجام بدن ولی بابد این روش رو دنبال کنن :بهترین کارها .میانه روترین آن هاست.
رمز گشایی ش با خودتون:nashenas:
موفق باشییید:Gol::Gol::Gol:

موضوع قفل شده است