فلسفه را خطا پذیر میدانید یا نه؟به محض اینکه بگویید خطا پذیر است دیگر یقینی و درستی حتمی بودن آن کنار می رود و احتمالات می آید!در صورتی که مذهبیون و بزرگان دین علم حضوری و این استدلالات را یقینی و خطا ناپذیر میدانند
فلسفه فقط فلسفه اسلامی نیست.فلسفه مارکسیسم هم فلسفه هست.منظورم از فلسفه در حالت کلی بود.فلسفه مارکسیسم میتونه خطا داشته باشه.یعنی بعضی از گزاره های انرا بپذیریم و بعضی از گزاره هخای انرا خیر.ولی فلسفه اسلامی یا بخشی از ان که ریشه در اموزه های قرآن و سنت و علم حضوری داره نباید خطا داشته باشه.مگر اینکه کسی بیاد بگه چیزی که قرآن و سنت میگه خطا داره.برهان صدیقین مقدماتی فلسفی که داره بر پایه علم حضوری هستش.مثلا مقدمه اول این برهان اینه که در دنیا حد اقل چیزی وجود دارد و عدم مطلقی در کار نیست.خب این دیگه با علم حضوری درک میشه که ما و جهان وجود داریم و وجود خود رو حس میکنیم. و کسی نمیاد منکر وجود خود و جهان بشه.
متاسفانه ادامه باقی پست ها فایده نداره و بحث ما داره تخصصی میشه و منم توان بحث تخصصی که در حوزه دین و فلسفه دین هست رو ندارم. .چون بعضی از اشکالات شما اشکالات بنده هم هست.
فلسفه فقط فلسفه اسلامی نیست.فلسفه مارکسیسم هم فلسفه هست.منظورم از فلسفه در حالت کلی بود.فلسفه مارکسیسم میتونه خطا داشته باشه.یعنی بعضی از گزاره های انرا بپذیریم و بعضی از گزاره هخای انرا خیر.ولی فلسفه اسلامی یا بخشی از ان که ریشه در اموزه های قرآن و سنت و علم حضوری داره نباید خطا داشته باشه.مگر اینکه کسی بیاد بگه چیزی که قرآن و سنت میگه خطا داره.برهان صدیقین مقدماتی فلسفی که داره بر پایه علم حضوری هستش.مثلا مقدمه اول این برهان اینه که در دنیا حد اقل چیزی وجود دارد و عدم مطلقی در کار نیست.خب این دیگه با علم حضوری درک میشه که ما و جهان وجود داریم و وجود خود رو حس میکنیم. و کسی نمیاد منکر وجود خود و جهان بشه.
متاسفانه ادامه باقی پست ها فایده نداره و بحث ما داره تخصصی میشه و منم توان بحث تخصصی که در حوزه دین و فلسفه دین هست رو ندارم. .چون بعضی از اشکالات شما اشکالات بنده هم هست.
درود و تحیت تام
البته شما فرمودین که کسی نگفته فلسفه خطاناپذیره واسه همین من فلسفه اسلامی رو گفتم که مدعی داره خطا ناپذیر و استدلالات مبرا از خطا داره
امام خمینی تو کتاب تعلیقات فصوص الحکم و مصباح الانس
صفحه 295
عالم خیال اندر خیال است و وهم اندر وهم!و در جهان هستی غیر از حق تعالی چیزی نیست
از کتاب علامه حسن زاده آملی ممد الهمم :و ما خلق التراءلعین الا عینه حق
خلقی که در وجود چشم انرا مشاهده میکند نیست مگر اینکه عین او و ذات او عین حق است که در این صورت ظاهر شده است پس انچه مشهود است حق است و خلق جز موهومی بیش نیست
عرفای اسلامی هم به ممکن الوجود معتقد نیستن
بقول امام علی شاید هم این دنیا خواب باشه و وجود واقعی بعد از مرگ که تازه بیدار میشیم میبینیم چ خبره
در هر صورت من حیث المجموع خیلی متشکرم از اینکه نظراتتونو گفتید و امیدوارم که سرتونو درد نیاورده باشم
همیشه موفق و رستگار و مهربان باشید
در پناه حق
البته شما فرمودین که کسی نگفته فلسفه خطاناپذیره واسه همین من فلسفه اسلامی رو گفتم که مدعی داره خطا ناپذیر و استدلالات
سلام
فکر کردم صحبت شما مفهوم کلی علم فلسفه است
hessam78;918985 نوشت:
عالم خیال اندر خیال است و وهم اندر وهم!و در جهان هستی غیر از حق تعالی چیزی نیست
از کتاب علامه حسن زاده آملی ممد الهمم :و ما خلق التراءلعین الا عینه حق
خلقی که در وجود چشم انرا مشاهده میکند نیست مگر اینکه عین او و ذات او عین حق است که در این صورت ظاهر شده است پس انچه مشهود است حق است و خلق جز موهومی بیش نیست
بله ولی اولا این سخنان عرفان اسلامی هست که با فلسفه اختلاف داره ثانیا عرفان وجود رو انکار نمیکنه بلکه در مقایسه وجود مخلوق با وجود خدا وجود انسان رو وابسته و موهومی میدونه.یعنی شبیه وجود تصویر شخص در آینه با خود شخص که هر دو وجود دارند ولی یکی وابسته به دیگری است.
منم از اینکه در بحث شرکت کردید متشکرم و موفق باشید.
پرسش: بجز قران معجزات دیگر پیامبر که اسناد معتبری داشته باشند چیست؟
پاسخ:
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله علاوه بر قرآن، معجزاتی برای به اثبات رسالت خویش داشته اند؛ قرآن کریم معجزه ای جاوید است اما سایر معجزات ایشان مقطعی بودهاند.
معجزات زیادی برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیان شده است که برخی تعداد معجزات آن حضرت را 4440 عدد ذكر كرده است.(1) منتهی با توجه به اینکه یکی از مهمترین معجزات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قرآن کریم است، اعجاز قرآن کریم سایر معجزات رسول اکرم را تحت الشعاع خود قرار داده است لذا به غیر چند معجزه ی دیگر مانند شق القمر، معراج و ... بین عموم مردم شناخته شده نیست.
جناب شیخ عباس قمی رحمه الله علیه در منتهی الآمال چند نوع معجزه بری حضرت ذکر فرمودند :
نوع اوّل: معجزاتى است كه متعلّق است به اجرام سماويّه مانند شقّ قمر و تظليل غمام و نزول باران و نازل شدن مائده و طعامها و ميوهها براى آن حضرت از آسمان و غير ذلك، به ذكر دو امر از آنها اكتفا مىشود :
ردّ الشمس (2) تسبیح گفتن انگور (3)
نوع دوم: معجزاتى است كه از آن حضرت در جمادات و نباتات ظاهر شده مانند سلام كردن سنگ و درخت بر آن حضرت (4) حركت كردن درخت به امر آن حضرت (5) تسبيح سنگريزه در دست آن حضرت (6) شمشير شدن چوب براى عكاشه در بدْر (7) و براى عبداللّهبنجحش در اُحد (8) شمشير شدن برگ نخل براى ابودُجانه به معجزهی آن حضرت (9) و غير ذلك ما در اينجا اكتفا مىكنيم به ذكر چند امر :
تازيانه نورانى (10)
درخت حَنّانه؛ اوّل خاصه و عامه به سندهاى بسيار روايت كرده اند كه چون حضرت رسول(صلى اللّه عليه و آله و سلّم) به مدينه هجرت نمود و مسجد را بنا كرد در جانب مسجد درخت خرمائى خشك كهنه بود و هرگاه كه حضرت خطبه مىخواند بر آن درخت تكيه مىفرمود پس مردى آمد و گفت يا رسول اللّه، رخصت ده كه براى تو منبرى بسازم كه در وقت خطبه بر آن قرارگيرى و چون مرخص شد براى حضرت منبرى ساخت كه سه پايه داشت و حضرت بر پايه سوّم مىنشست، اوّل مرتبه كه آن حضرت بر منبر برآمد آن درخت به ناله آمد، مانند نالهاى كه ناقه در مفارقت فرزند خود كند، پس حضرت از منبر به زير آمد و درخت را در برگرفت تا ساكن شد، پس حضرت فرمود اگر من آن را در بر نمىگرفتم تا قيامت ناله مىكرد و آن را (حنانه) مىگفتند و بود تا آنكه بنىاميّه مسجد را خراب كردند و از نو بنا كردند و آن درخت را بريدند (11) و در روايت ديگر منقول است كه حضرت فرمود كه آن درخت را كندند و در زير منبر دفن كردند. (12)
درخت متحرّك (13)
نوع سوّم: معجزاتى است كه در حيوانات ظاهر شده، مانند تكلّم كردن گوساله آل ذريح و دعوت او مردم را به نبوّت آن حضرت (14) و تكلّم اطفال شيرخواره با آن حضرت (15) و...
نوع چهارم: معجزات آن حضرت است در زنده كردن مردگان و شفاى بيماران و معجزاتى كه از اعضاى شريفهی آن حضرت به ظهور آمده مانند خوب شدن درد چشم اميرالمؤمنين (عليه السلام) به بركت آب دهان مبارك آن حضرت كه بر آن ماليده، زنده كردن آهوئى كه گوشت آن را ميل فرموده، زنده كردن بزغالهی مرد انصارى را كه آن حضرت را ميهمان كرده بود به آن، تكلّم فاطمه بنت اَسَد با آن حضرت در قبر، زنده كردن آن حضرت آن جوان انصارى را كه مادر كور پيرى داشت، شفا يافتن زخم سلمة بن الا كوع كه در خيبر يافته بود به بركت آن حضرت و ملتئم و خوب شدن دست بريده معاذ بن عفرا و پاى محمّد بن مسلمة و پاى عبداللّه عتيك و چشم قتاده كه از حدقه بيرون آمده بود به بركت آن حضرت، سير كردن آن حضرت چندين هزار كس را از چند دانه خرما و سيراب كردن جماعتى را با اسبان و شترانشان از آبى كه از بين انگشتان مباركش جوشيد الى غير ذلك (16)
دندانهاى آسيب ناپذير: سيد مرتضى و ابن شهر آشوب روايت كرده اند كه نابغه جَعْدى كه از شُعراى حضرت رسول (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) شمرده شده، قصيده اى در خدمت آن حضرت مىخواند تا رسيد به اين شعر
بَلَغْنَا السَّمآءَ مَجْدنا وَجدُودَنا
وَاِنّا لَنَرجُوفَوْقَ ذلِكَ مَظْهَرا
مضمون شعر اين است كه ما رسيديم به آسمان از عزّت و كرم و اميدواريم بالاتر از آن را، حضرت فرمود كه بالاتر از آسمان كجا را گمان دارى؟ گفت بهشت يا رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) ! حضرت فرمود كه نيكو گفتى خدا دهان ترا نشكند راوى گفت من او را ديدم صد و سى سال از عمر او گذشته بود و دندانهاى او در پاكيزگى و سفيدى مانند گل بابونه بود و جميع بدنش درهم شكسته بود به غير از دهانش و به روايت ديگر هر دندانش كه مىافتاد از آن بهتر مىروئيد. (17)
خرماى تازه از درخت خشك (18)
زنده كردن دو بچه: راوندى روايت كرده است كه يكى از انصار بزغالهاى داشت آن را ذبح كرد به زوجهی خود گفت كه بعضى را بپزيد و بعضى بريان كنيد شايد حضرت رسول (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) ما را مُشرّف گرداند و امشب در خانهی ما افطار كند و به سوى مسجد رفت و دو طفل خُرد داشت چون ديدند كه پدر ايشان بزغاله را كشت يكى به ديگرى گفت بيا تو را ذبح كنم و كارد را گرفت و او را ذبح كرد. مادر كه آن حال را مشاهده كرد فرياد كرد و آن پسر ديگر از ترس گريخت و از غرفه به زير افتاد و مرد. آن زن مؤمنه هر دو طفل مرده خود را پنهان كرد و طعام را براى قدوم حضرت مهيا كرد، چون حضرت داخل خانهی انصارى شد جبرئيل فرود آمد و گفت يا رسول اللّه ! بفرما كه پسرهايش را حاضر گرداند، چون پدر به طلب پسرها بيرون رفت مادر ايشان گفت حاضر نيستند و به جائى رفته اند. برگشت و گفت حاضر نيستند. حضرت فرمود كه البتّه بايد حاضر شوند و باز پدر بيرون آمد و مبالغه كرد مادر او را بر حقيقت مطّلع گردانيد و پدر آن دو فرزند مرده را نزد حضرت حاضر كرد حضرت دعا كرد و خدا هر دو را زنده كرد و عمر بسيار كردند. (19)
بركت در طعام ابوايّوب: ششم از حضرت سلمان (ره) روايت است كه چون حضرت (رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم) داخل مدينه شد به خانهی ابوايّوب انصارى فرود آمد و در خانهی او به غير از يك بزغاله و يك صاع گندم نبود. بزغاله را براى آن حضرت بريان كرد و گندم را نان پخت و به نزد حضرت آورد و حضرت فرمود كه در ميان مردم ندا كنند كه هر كه طعام مىخواهد بيايد به خانه ابوايّوب، پس ابوايّوب ندا مىكرد و مردم مىدويدند و مىآمدند مانند سيلاب تا خانه پر شد و همه خوردند و سير شدند و طعام كم نشد، پس حضرت فرمود كه استخوانها را جمع كردند و در ميان پوست بزغاله گذاشت و فرمود برخيز به اذن خدا! پس بزغاله زنده شد و ايستاد ومردم صدابه گفتن شهادتَيْن بلند كردند. (20)
شفاى مشرك و ايمان آوردن او (21)
بركت در گوسفند اُمّ معبد (22)
بزرگ شدن خانه و تمام نشدن غذا (23)
نوع پنجم در معجزاتى است كه ظاهر شده از آن حضرت در كفايت شرّ دشمنان، مانند هلاك شدن مستهزئين و دريدن شير (24) و ما در اينجا اكتفا مىكنيم به ذكر چند امر :
توطئه ابوجهل (25)
كشته شدن آزار دهندگان اسلام آورندگان (26)
انداختن بچه دان شتر بر پشت پيامبر (27)
حجاب ميان پيامبر و مخالفان او (28)
نوع ششم در معجزات آن حضرت است در مستولى شدن بر شياطين و جنّيان و ايمان آوردن بعض از ايشان و ما در اينجا اكتفا مىكنيم به ذكر دو امر :
ايمان آورده گروهی از جنيان(29)
جنگ با گروهی از جنيان (30)
نوع هفتم در معجزات حضرت رسول (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است در اخبار از مَغْيبات.
خبر از پنهان نمودن اشرفی (31)
بيان درخواست فرد پيش از بيان آن (32)
خبر از دوزخی بودن كسی (33)
خبر كاری كه پنهان كرده بود (34)
برخی گفتهاند خداوند صراحتا به پیامبر (صلی الله علیه و آله) در قرآن دستور داده که بگو من معجزهای ندارم، این افراد برای اثبات مدعای خود به آیه ی 20 سوره ی یونس استناد میکنند؛ منتهی اگر با دقّت بیشتر به آیهی شریفه توجّه شود بطلان این سخن ثابت میشود:
آیه 20 سوره ی یونس میفرماید:
«وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرينَ»(یونس:20) میگویند: (ما این قرآن را قبول نداریم) چرا معجزهای دیگر بر او نازل نمیشود؟ بگو: غیب (و معجزات) برای خدا (و به فرمان او) است، شما در انتظار باشید من هم با شما در انتظارم.
در توضیح این آیه عرض میشود: منظور آیه این نیست که پیامبر معجزه ای ندارد، بلکه منظور آنها این بوده که هر وقت معجزهاى به میل خود پیشنهاد کنند فورا آن را انجام دهد! آنها چنین مىپنداشتند که اعجاز امرى است در اختیار پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و هر وقت و هر گونه اراده کند مىتواند انجام دهد، و علاوه بر این موظف است از این نیروى خود در برابر هر مدعى لجوج و بهانه جو استفاده کند و مطابق میل او عمل نماید. لذا بلافاصله به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین دستور داده مىشود که «به آنها بگو معجزه، مخصوص خدا و مربوط به جهان غیب و ماوراء طبیعت است».
بنابراین چیزى نیست که در اختیار من باشد و من بر طبق هوسهاى شما هر روز معجزهی تازهاى انجام دهم و بعدا هم با عذر و بهانهاى از ایمان آوردن خوددارى کنید و در پایان آیه با بیانى تهدید آمیز به آنها مىگوید: «اکنون که شما دست از لجاجت بر نمىدارید در انتظار باشید، من هم با شما در انتظارم». شما در انتظار مجازات الهى باشید، و من هم در انتظار پیروزیم!؟ و یا اینکه شما در انتظار آمدن چنین معجزاتى باشید، و من هم در انتظار مجازات شما افراد لجوجم!(35)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 144
2. خرائج راوندى، باب اول ص 58
3. همان ص 48
4. امالى شيخ طوسى ص 341، حديث 692، مجلس 12
5. خرائج باب اول ص 155
6. مناقب ابن شهر آشوب باب اول ص126.
7. همان 160
8. همان 161
9. همان.
10. همان 159 -160
11. خرائج باب اول ص166-165
12. قصص الانبياء راوندى ص 311، حديث 417، چاپ الهادى، قم
13. نهج البلاغه ترجمه شهيدى ص 223، خطبه 192
14. بحار الانوار ج 17ص398
15. مناقب ابن شهر آشوب باب اول ص138
16. بحار الانوار 18/1 45، باب 6 7
17. مناقب ابن شهر آشوب باب اول ص117، اشعار جعدى در ص 214 مناقب آمده است.
18. مناقب ابن شهر آشوب باب اول ص162-161. با مقدارى تفاوت
19. خرائج راوندى باب دوم ص926
20. مناقب ابن شهر آشوب باب اول ص174
21. إعلام الورى طبرسى باب اول ص85-84
22. همان 77-76.
23. بحارالانوار ج 18 ص34-32
24. همان ص75-45
25. تفسير قمى على بن ابراهيم 2/212
26. بحار الانوار ج 18 ص55-53
27. خرائج راوندى باب اول ص51
28. همان باب دوم ص775
29. بحارلانوار ج 18 ص 90-89
30. ارشاد شيخ مفيد ج اول ص341-339 ، چاپ آل البيت عليهماالسّلام، قم
31. قرب الاسناد حميرى ص 19، حديث 66، چاپ آل البيت عليهماالسّلام قم
32. قصص الانبياء راوندى ص 293، حديث 394
33. خرائج راوندى باب اول ص61
34. همان ص89
35. تفسیر نمونه ذیل آیه مربوطه
فلسفه فقط فلسفه اسلامی نیست.فلسفه مارکسیسم هم فلسفه هست.منظورم از فلسفه در حالت کلی بود.فلسفه مارکسیسم میتونه خطا داشته باشه.یعنی بعضی از گزاره های انرا بپذیریم و بعضی از گزاره هخای انرا خیر.ولی فلسفه اسلامی یا بخشی از ان که ریشه در اموزه های قرآن و سنت و علم حضوری داره نباید خطا داشته باشه.مگر اینکه کسی بیاد بگه چیزی که قرآن و سنت میگه خطا داره.برهان صدیقین مقدماتی فلسفی که داره بر پایه علم حضوری هستش.مثلا مقدمه اول این برهان اینه که در دنیا حد اقل چیزی وجود دارد و عدم مطلقی در کار نیست.خب این دیگه با علم حضوری درک میشه که ما و جهان وجود داریم و وجود خود رو حس میکنیم. و کسی نمیاد منکر وجود خود و جهان بشه.
متاسفانه ادامه باقی پست ها فایده نداره و بحث ما داره تخصصی میشه و منم توان بحث تخصصی که در حوزه دین و فلسفه دین هست رو ندارم. .چون بعضی از اشکالات شما اشکالات بنده هم هست.
درود و تحیت تام
البته شما فرمودین که کسی نگفته فلسفه خطاناپذیره واسه همین من فلسفه اسلامی رو گفتم که مدعی داره خطا ناپذیر و استدلالات مبرا از خطا داره
امام خمینی تو کتاب تعلیقات فصوص الحکم و مصباح الانس
صفحه 295
عالم خیال اندر خیال است و وهم اندر وهم!و در جهان هستی غیر از حق تعالی چیزی نیست
از کتاب علامه حسن زاده آملی ممد الهمم :و ما خلق التراءلعین الا عینه حق
خلقی که در وجود چشم انرا مشاهده میکند نیست مگر اینکه عین او و ذات او عین حق است که در این صورت ظاهر شده است پس انچه مشهود است حق است و خلق جز موهومی بیش نیست
عرفای اسلامی هم به ممکن الوجود معتقد نیستن
بقول امام علی شاید هم این دنیا خواب باشه و وجود واقعی بعد از مرگ که تازه بیدار میشیم میبینیم چ خبره
در هر صورت من حیث المجموع خیلی متشکرم از اینکه نظراتتونو گفتید و امیدوارم که سرتونو درد نیاورده باشم
همیشه موفق و رستگار و مهربان باشید
در پناه حق
سلام
فکر کردم صحبت شما مفهوم کلی علم فلسفه است
منم از اینکه در بحث شرکت کردید متشکرم و موفق باشید.
پرسش:
بجز قران معجزات دیگر پیامبر که اسناد معتبری داشته باشند چیست؟
پاسخ:
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله علاوه بر قرآن، معجزاتی برای به اثبات رسالت خویش داشته اند؛ قرآن کریم معجزه ای جاوید است اما سایر معجزات ایشان مقطعی بودهاند.
معجزات زیادی برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بیان شده است که برخی تعداد معجزات آن حضرت را 4440 عدد ذكر كرده است.(1) منتهی با توجه به اینکه یکی از مهمترین معجزات رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قرآن کریم است، اعجاز قرآن کریم سایر معجزات رسول اکرم را تحت الشعاع خود قرار داده است لذا به غیر چند معجزه ی دیگر مانند شق القمر، معراج و ... بین عموم مردم شناخته شده نیست.
جناب شیخ عباس قمی رحمه الله علیه در منتهی الآمال چند نوع معجزه بری حضرت ذکر فرمودند :
نوع اوّل: معجزاتى است كه متعلّق است به اجرام سماويّه مانند شقّ قمر و تظليل غمام و نزول باران و نازل شدن مائده و طعامها و ميوهها براى آن حضرت از آسمان و غير ذلك، به ذكر دو امر از آنها اكتفا مىشود :
ردّ الشمس (2) تسبیح گفتن انگور (3)
نوع دوم: معجزاتى است كه از آن حضرت در جمادات و نباتات ظاهر شده مانند سلام كردن سنگ و درخت بر آن حضرت (4) حركت كردن درخت به امر آن حضرت (5) تسبيح سنگريزه در دست آن حضرت (6) شمشير شدن چوب براى عكاشه در بدْر (7) و براى عبداللّهبنجحش در اُحد (8) شمشير شدن برگ نخل براى ابودُجانه به معجزهی آن حضرت (9) و غير ذلك ما در اينجا اكتفا مىكنيم به ذكر چند امر :
تازيانه نورانى (10)
درخت حَنّانه؛ اوّل خاصه و عامه به سندهاى بسيار روايت كرده اند كه چون حضرت رسول(صلى اللّه عليه و آله و سلّم) به مدينه هجرت نمود و مسجد را بنا كرد در جانب مسجد درخت خرمائى خشك كهنه بود و هرگاه كه حضرت خطبه مىخواند بر آن درخت تكيه مىفرمود پس مردى آمد و گفت يا رسول اللّه، رخصت ده كه براى تو منبرى بسازم كه در وقت خطبه بر آن قرارگيرى و چون مرخص شد براى حضرت منبرى ساخت كه سه پايه داشت و حضرت بر پايه سوّم مىنشست، اوّل مرتبه كه آن حضرت بر منبر برآمد آن درخت به ناله آمد، مانند نالهاى كه ناقه در مفارقت فرزند خود كند، پس حضرت از منبر به زير آمد و درخت را در برگرفت تا ساكن شد، پس حضرت فرمود اگر من آن را در بر نمىگرفتم تا قيامت ناله مىكرد و آن را (حنانه) مىگفتند و بود تا آنكه بنىاميّه مسجد را خراب كردند و از نو بنا كردند و آن درخت را بريدند (11) و در روايت ديگر منقول است كه حضرت فرمود كه آن درخت را كندند و در زير منبر دفن كردند. (12)
درخت متحرّك (13)
نوع سوّم: معجزاتى است كه در حيوانات ظاهر شده، مانند تكلّم كردن گوساله آل ذريح و دعوت او مردم را به نبوّت آن حضرت (14) و تكلّم اطفال شيرخواره با آن حضرت (15) و...
نوع چهارم: معجزات آن حضرت است در زنده كردن مردگان و شفاى بيماران و معجزاتى كه از اعضاى شريفهی آن حضرت به ظهور آمده مانند خوب شدن درد چشم اميرالمؤمنين (عليه السلام) به بركت آب دهان مبارك آن حضرت كه بر آن ماليده، زنده كردن آهوئى كه گوشت آن را ميل فرموده، زنده كردن بزغالهی مرد انصارى را كه آن حضرت را ميهمان كرده بود به آن، تكلّم فاطمه بنت اَسَد با آن حضرت در قبر، زنده كردن آن حضرت آن جوان انصارى را كه مادر كور پيرى داشت، شفا يافتن زخم سلمة بن الا كوع كه در خيبر يافته بود به بركت آن حضرت و ملتئم و خوب شدن دست بريده معاذ بن عفرا و پاى محمّد بن مسلمة و پاى عبداللّه عتيك و چشم قتاده كه از حدقه بيرون آمده بود به بركت آن حضرت، سير كردن آن حضرت چندين هزار كس را از چند دانه خرما و سيراب كردن جماعتى را با اسبان و شترانشان از آبى كه از بين انگشتان مباركش جوشيد الى غير ذلك (16)
دندانهاى آسيب ناپذير: سيد مرتضى و ابن شهر آشوب روايت كرده اند كه نابغه جَعْدى كه از شُعراى حضرت رسول (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) شمرده شده، قصيده اى در خدمت آن حضرت مىخواند تا رسيد به اين شعر
بَلَغْنَا السَّمآءَ مَجْدنا وَجدُودَنا
وَاِنّا لَنَرجُوفَوْقَ ذلِكَ مَظْهَرا
مضمون شعر اين است كه ما رسيديم به آسمان از عزّت و كرم و اميدواريم بالاتر از آن را، حضرت فرمود كه بالاتر از آسمان كجا را گمان دارى؟ گفت بهشت يا رسول اللّه (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) ! حضرت فرمود كه نيكو گفتى خدا دهان ترا نشكند راوى گفت من او را ديدم صد و سى سال از عمر او گذشته بود و دندانهاى او در پاكيزگى و سفيدى مانند گل بابونه بود و جميع بدنش درهم شكسته بود به غير از دهانش و به روايت ديگر هر دندانش كه مىافتاد از آن بهتر مىروئيد. (17)
خرماى تازه از درخت خشك (18)
زنده كردن دو بچه: راوندى روايت كرده است كه يكى از انصار بزغالهاى داشت آن را ذبح كرد به زوجهی خود گفت كه بعضى را بپزيد و بعضى بريان كنيد شايد حضرت رسول (صلى اللّه عليه و آله و سلّم) ما را مُشرّف گرداند و امشب در خانهی ما افطار كند و به سوى مسجد رفت و دو طفل خُرد داشت چون ديدند كه پدر ايشان بزغاله را كشت يكى به ديگرى گفت بيا تو را ذبح كنم و كارد را گرفت و او را ذبح كرد. مادر كه آن حال را مشاهده كرد فرياد كرد و آن پسر ديگر از ترس گريخت و از غرفه به زير افتاد و مرد. آن زن مؤمنه هر دو طفل مرده خود را پنهان كرد و طعام را براى قدوم حضرت مهيا كرد، چون حضرت داخل خانهی انصارى شد جبرئيل فرود آمد و گفت يا رسول اللّه ! بفرما كه پسرهايش را حاضر گرداند، چون پدر به طلب پسرها بيرون رفت مادر ايشان گفت حاضر نيستند و به جائى رفته اند. برگشت و گفت حاضر نيستند. حضرت فرمود كه البتّه بايد حاضر شوند و باز پدر بيرون آمد و مبالغه كرد مادر او را بر حقيقت مطّلع گردانيد و پدر آن دو فرزند مرده را نزد حضرت حاضر كرد حضرت دعا كرد و خدا هر دو را زنده كرد و عمر بسيار كردند. (19)
بركت در طعام ابوايّوب: ششم از حضرت سلمان (ره) روايت است كه چون حضرت (رسول صلى اللّه عليه و آله و سلّم) داخل مدينه شد به خانهی ابوايّوب انصارى فرود آمد و در خانهی او به غير از يك بزغاله و يك صاع گندم نبود. بزغاله را براى آن حضرت بريان كرد و گندم را نان پخت و به نزد حضرت آورد و حضرت فرمود كه در ميان مردم ندا كنند كه هر كه طعام مىخواهد بيايد به خانه ابوايّوب، پس ابوايّوب ندا مىكرد و مردم مىدويدند و مىآمدند مانند سيلاب تا خانه پر شد و همه خوردند و سير شدند و طعام كم نشد، پس حضرت فرمود كه استخوانها را جمع كردند و در ميان پوست بزغاله گذاشت و فرمود برخيز به اذن خدا! پس بزغاله زنده شد و ايستاد ومردم صدابه گفتن شهادتَيْن بلند كردند. (20)
شفاى مشرك و ايمان آوردن او (21)
بركت در گوسفند اُمّ معبد (22)
بزرگ شدن خانه و تمام نشدن غذا (23)
نوع پنجم در معجزاتى است كه ظاهر شده از آن حضرت در كفايت شرّ دشمنان، مانند هلاك شدن مستهزئين و دريدن شير (24) و ما در اينجا اكتفا مىكنيم به ذكر چند امر :
توطئه ابوجهل (25)
كشته شدن آزار دهندگان اسلام آورندگان (26)
انداختن بچه دان شتر بر پشت پيامبر (27)
حجاب ميان پيامبر و مخالفان او (28)
نوع ششم در معجزات آن حضرت است در مستولى شدن بر شياطين و جنّيان و ايمان آوردن بعض از ايشان و ما در اينجا اكتفا مىكنيم به ذكر دو امر :
ايمان آورده گروهی از جنيان(29)
جنگ با گروهی از جنيان (30)
نوع هفتم در معجزات حضرت رسول (صلى اللّه عليه و آله و سلم) است در اخبار از مَغْيبات.
خبر از پنهان نمودن اشرفی (31)
بيان درخواست فرد پيش از بيان آن (32)
خبر از دوزخی بودن كسی (33)
خبر كاری كه پنهان كرده بود (34)
برخی گفتهاند خداوند صراحتا به پیامبر (صلی الله علیه و آله) در قرآن دستور داده که بگو من معجزهای ندارم، این افراد برای اثبات مدعای خود به آیه ی 20 سوره ی یونس استناد میکنند؛ منتهی اگر با دقّت بیشتر به آیهی شریفه توجّه شود بطلان این سخن ثابت میشود:
آیه 20 سوره ی یونس میفرماید:
«وَ يَقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرينَ»(یونس:20) میگویند: (ما این قرآن را قبول نداریم) چرا معجزهای دیگر بر او نازل نمیشود؟ بگو: غیب (و معجزات) برای خدا (و به فرمان او) است، شما در انتظار باشید من هم با شما در انتظارم.
در توضیح این آیه عرض میشود: منظور آیه این نیست که پیامبر معجزه ای ندارد، بلکه منظور آنها این بوده که هر وقت معجزهاى به میل خود پیشنهاد کنند فورا آن را انجام دهد! آنها چنین مىپنداشتند که اعجاز امرى است در اختیار پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و هر وقت و هر گونه اراده کند مىتواند انجام دهد، و علاوه بر این موظف است از این نیروى خود در برابر هر مدعى لجوج و بهانه جو استفاده کند و مطابق میل او عمل نماید. لذا بلافاصله به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین دستور داده مىشود که «به آنها بگو معجزه، مخصوص خدا و مربوط به جهان غیب و ماوراء طبیعت است».
بنابراین چیزى نیست که در اختیار من باشد و من بر طبق هوسهاى شما هر روز معجزهی تازهاى انجام دهم و بعدا هم با عذر و بهانهاى از ایمان آوردن خوددارى کنید و در پایان آیه با بیانى تهدید آمیز به آنها مىگوید: «اکنون که شما دست از لجاجت بر نمىدارید در انتظار باشید، من هم با شما در انتظارم». شما در انتظار مجازات الهى باشید، و من هم در انتظار پیروزیم!؟ و یا اینکه شما در انتظار آمدن چنین معجزاتى باشید، و من هم در انتظار مجازات شما افراد لجوجم!(35)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 144
2. خرائج راوندى، باب اول ص 58
3. همان ص 48
4. امالى شيخ طوسى ص 341، حديث 692، مجلس 12
5. خرائج باب اول ص 155
6. مناقب ابن شهر آشوب باب اول ص126.
7. همان 160
8. همان 161
9. همان.
10. همان 159 -160
11. خرائج باب اول ص166-165
12. قصص الانبياء راوندى ص 311، حديث 417، چاپ الهادى، قم
13. نهج البلاغه ترجمه شهيدى ص 223، خطبه 192
14. بحار الانوار ج 17ص398
15. مناقب ابن شهر آشوب باب اول ص138
16. بحار الانوار 18/1 45، باب 6 7
17. مناقب ابن شهر آشوب باب اول ص117، اشعار جعدى در ص 214 مناقب آمده است.
18. مناقب ابن شهر آشوب باب اول ص162-161. با مقدارى تفاوت
19. خرائج راوندى باب دوم ص926
20. مناقب ابن شهر آشوب باب اول ص174
21. إعلام الورى طبرسى باب اول ص85-84
22. همان 77-76.
23. بحارالانوار ج 18 ص34-32
24. همان ص75-45
25. تفسير قمى على بن ابراهيم 2/212
26. بحار الانوار ج 18 ص55-53
27. خرائج راوندى باب اول ص51
28. همان باب دوم ص775
29. بحارلانوار ج 18 ص 90-89
30. ارشاد شيخ مفيد ج اول ص341-339 ، چاپ آل البيت عليهماالسّلام، قم
31. قرب الاسناد حميرى ص 19، حديث 66، چاپ آل البيت عليهماالسّلام قم
32. قصص الانبياء راوندى ص 293، حديث 394
33. خرائج راوندى باب اول ص61
34. همان ص89
35. تفسیر نمونه ذیل آیه مربوطه