جمع بندی بندگی و عبادت اجباری

تب‌های اولیه

80 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بندگی و عبادت اجباری

سلام
وعده به عذاب دادن در قبال بندگی و عبادت نکردن خداوند، چگونه با عمل اختیاری قابل جمع است؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد هادی

ملاali;777634 نوشت:
سلام
وعده به عذاب دادن در قبال بندگی و عبادت نکردن خداوند، چگونه با عمل اختیاری قابل جمع است؟


با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش زیبای شما

همان طور که از خود قرآن کریم استفاده می‌شود، خداوند کسی را با اجبار و اکراه به دین دعوت نمی‌کند، اساسا پذیرش دین با اجبار امکان پذیر نیست چون پذیرش عقیده خاصّ باید به اختیار خود فرد باشد، در اجبار شاید فرد ظاهرا از سر ناچاری دینی را پپذبرد اما در باطن ممکن است نپذیرفته باشد.

مطلب دیگر اینکه رابطه عمل و کیفر و پاداش یک رابطه تکوینی بلکه عینی است؛شهید مطهری می گوید: «مجازات های جهان دیگر، رابطه تکوینی قوی تری با گناهان دارند، رابطه عمل و جزا در آخرت، نه مانند نوع اول قرار دادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علی و معلولی است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در این جا رابطه نیست و اتحاد حکم فرماست. (عدل الهی، شهید مطهری، ص 219)

بنابراین: وعده‌ی به عذاب با اختیار انسان منافات ندارد. وعده به عذاب برای این است که خداوند انسان را متوجه کند که بین عمل و جزاء رابطه تکوینی بر قرار است، همچنان که اگر انسان در همین دنیا سوزنی به چشم خود فرو کند کور خواهد شد، بین عمل و جزاء نیز چنین نسبتی وجود دارد؛ نتیجه تکوینی عمل نکردن به دستوارت الهی آتش جهنم است. خداوند با ابن وعده ها وتذکر های پی در پی قصد دارد این حقیقت را بیان کند که در صورت عمل نکردن به دستورات الهی، عذاب الهی گریبان گیر شما خواهد شد. مثل اینکه طبیب کرارا تأکید می کند در صورت عمل نکردن به دستوراتش نه تنها مرض برطرف نخواهد شد بلکه بدتر شده و انسان را از پای در می آورد. (برگرفته از: ترجمه المیزان،علامه طباطبایی ج 6 ص 540 – 536) خداوند با وعده عذاب کسی را مجبور نمی کند کسی که به خاطر ترس از وعده عذاب به دستورات الهی عمل می کند با اختیار خودش است چنانچه مریضی که به دستور طبیب دارو مصرف می کند به اختیار خودش است نه به اجبار طبیب.

نتیجه: همچنانکه اگر کسی گفت به آتش دست نزن می سوزی، انسان را مجبور به دوری از آتش نمی کند، خداوند هم با وعده عذاب کسی را مجبور نمی کند که دستورات دینی را انجام دهد، بلکه کاملا در انتخاب مختار است می تواند به دستورات الهی عمل کند و می تواند عمل نکند؛ منتهی نتیجه تکوینی عمل نکردن به دستورات آتش است. چنانچه نتیجه فرو بردن سوزن در چشم کوری است .

برای مطالعه بیشتر ر.ک:
شهید مطهری، معاد
معاد از دیدگاه امام خمینی
ملاهادی سبزواری، اسرار الحکم



با سلام و تشکر

هادی;778130 نوشت:
همان طور که از خود قرآن کریم استفاده می‌شود، خداوند کسی را با اجبار و اکراه به دین دعوت نمی‌کند، اساسا پذیرش دین با اجبار امکان پذیر نیست چون پذیرش عقیده خاصّ باید به اختیار خود فرد باشد، در اجبار شاید فرد ظاهرا از سر ناچاری دینی را پپذبرد اما در باطن ممکن است نپذیرفته باشد.

خب اینکه اگه این دین را نپذیری میری جهنم کجا با اختیار و انتخاب سازگاری دارد؟!!

هادی;778130 نوشت:
مطلب دیگر اینکه رابطه عمل و کیفر و پاداش یک رابطه تکوینی بلکه عینی است؛شهید مطهری می گوید: «مجازات های جهان دیگر، رابطه تکوینی قوی تری با گناهان دارند، رابطه عمل و جزا در آخرت، نه مانند نوع اول قرار دادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علی و معلولی است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است. در این جا رابطه نیست و اتحاد حکم فرماست.

این هم مستلزم این است که این اعتقاد پذیرفته شود در غیر اینصورت چگونه قابل اثبات است که رابطه تکوینی است
ما میدانیم که اگه غذا نخوریم گرسنه میشویم اما کجا ثابت شده که بین بی نمازی و عذاب اخروی رابطه تکوینی وجود دارد؟
لذا این سخن مبتنی بر پذیرفتن اعتقاد به معاد است

کسی که نتونسته دین اسلامو بپذیره و هضمش کنه بهش بگیم پس تو اهل عذابی...با اختیار و انتخاب از روی آگاهی سازگاری نداره

ملاali;778790 نوشت:
چگونه قابل اثبات است که رابطه تکوینی است

رابطه تكوينی حقيقی ميان كارها و نتايج آن

آياتی وجود دارد كه از آنها برميیآيد رابطه بين اعمال ما و نتايج اخروی آن، بيش از حد قرارداد است؛ اين گونه نيست كه صرف قرارداد باشد، بلكه رابطه‌ای عينی و حقيقی بين كارها و نتايج اخروی آن وجود دارد.
در دسته ای از آيات آمده است كه آنچه انجام می‌دهيد، به‌ويژه انفاق‌ها، در قيامت به طور كامل به شما برگردانده می‌شود. در برخی آيات هم به طور عام می‌فرمايد هر كاری كنيد، همان بی‌كم و كاست به شما برگردانده می‌شود:

«وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِراً وَلاَ يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً»(کهف:49)«(در قيامت) هر كس هرچه كرده حاضر مي‌بيند و پروردگارت به هيچ كس ستم نمي‌کند. اين آيه یکی از صریح ترین آیاتی است که رابطه تکوینی عمل با جزا را اثبات می کند.

«وَلاَ تُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ»(یس:54)«جز همان كه مي‌کرديد، پاداشي به شما داده نخواهد شد.» از ظاهر آيه به روشني برميیآيد كه خود عمل، جزاست.

«وَقِيلَ لِلظَّالِمِينَ ذُوقُوا مَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ» (زمر:24)به ستمگران مي‌گويند: آنچه را به دست آورديد، اكنون بچشيد.

«إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامی ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیراً»(نساء:10) در حقیقت کسانی که اموال یتیمان را به ستم می خورند، جز این نیست که آتش در شکم خود فرو می برند و به زودی در شعله های آتش (دوزخ) می سوزند.

آدمی به سبب ظلم بی حدّ و حصر خودش هیزم جهنم می شود:«فَاتَّقُوا النّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النّاسُ وَ الْحِجارَةُ»(بقره:24) بترسید از آتشی که هیزم (آتش گیره و آتش زنه ی) آن مردم بدکار و سنگ ریزه هاست.

پس اين دسته از آيات دلالت دارد بر اينكه رابطه بين كارهای ما و نتايج آن در آخرت، رابطه‌ای است بيش از حد قرارداد و اعتبار، و نوعی رابطه تكوينی است و اعمال نيك و بد، علت پيدايش ثواب و عقاب است؛ به گونه‌ای كه می یتوان آنها را خود اعمال تلقی كرد. شبيه آنچه در مورد هسته درخت و ميوه آن می‌توان گفت كه ميوه همان هسته است كه امروز به اين صورت درآمده است.

البته منظور اين نيست كه به فرض اگر در اينجا نماز می‌خوانده‌ايم، در آنجا می‌بينيم كه نماز می‌خوانيم، يا در مورد انفاق می‌بينيم كه فقيری در كوچه‌ای نشسته است و ما به او پول می‌دهيم، اين پاداش نيست. آن همه نعمت‌ها كه در قرآن پاداش شمرده شده است، از جمله جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ و أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ پاداش‌های انسان‌هاست. اما می‌فرمايد: جزای شما همان كارهايی است كه كرده‌ايد. پس اعمالي كه در دنيا انجام می‌دهيم، خود اينها در آخرت صورت ديگری دارد.

آیه دیگری که صراحتا همین مطلب را بیان می کند آیه 15 سوره مبارکه جنّ است؛ می فرماید: «وَأَمَّا الْقَاسِطُونَ فَكَانُوا لِجَهَنَّمَ حَطَبًا» اما آنان که از حق دورند هيزم جهنم خواهند بود . اين مطلب از بسياري روايات نيز برمي‌آيد. از جمله روايتي درباره شب اول قبر وجود دارد كه «... صورت خوش‌بو و زيبايي كنار مؤمن می‌آيد و با او مأنوس می‌شود و او را بشارت می‌دهد و خير مقدم می گويد. پس مؤمن می‌پرسد: تو كيستي؟ می گويد من اعمال نيكوی تو هستم...».( محمد بن يعقوب الكليني، كافي، ج 3، ص 232)
در روايات بسياری آمده است اعمالی كه در دنيا انجام ميیدهيم، يك صورت اخروی دارد كه آن صورت اخروی، نعمت‌های بهشتی است.( محمدباقر مجلسي، بحارالانوار، ج7، چاپ تهران، ص230 ـ 228)

و اما اينکه چگونه رابطه‌اي بين اين عمل و آن صورت اخروي وجود دارد، براي بشر قابل فهم نيست. از آنجا كه حقيقت آخرت را نمي‌توانيم درك كنيم، طبعاً رابطه‌ای را كه بين اين عالم و آن عالم وجود دارد، نمی‌توانيم درك كنيم.
پس بايد گفت: شكي نيست كه رابطه بين كردارهای انسان در اين جهان، با نتايج اخروی آن از قبيل روابط دنيوی نيست؛ بلكه نوع ديگری است كه براي ما قابل فهم نيست.

نتيجه آنكه رابطه بين كارهای ما و نتايج اخروی، رابطه عليت و با معنای دقيق‌تر، رابطه عينيت است؛ اما نه به اين معنا كه عين همان كاري كه انجام داده‌ايم با همان شكل و با همان ويژگی‌ها در آنجا پيش روی ما خواهد آمد.
پس بايد گفت بين صورت دنيوی اعمال ما با صورت اخروی آن، رابطه‌اي هست كه براي ما شناخته شده نيست. مرتبه‌ای از وجود است در عالمی ديگر، كه آن عالم برای ما ناشناخته است؛ اما هرچه هست، از موجودی كه در اين جهان است به وجود می آيد و شكل‌دهنده آن، ايمان، عمل صالح و نيت ناب و زلال «للّه» يا كفر و عصيان و نيت شيطانی است.

ملاali;778790 نوشت:
کسی که نتونسته دین اسلامو بپذیره و هضمش کنه بهش بگیم پس تو اهل عذابی...با اختیار و انتخاب از روی آگاهی سازگاری نداره

برادر بزرگوار برای دعوت دیگران به اسلام روش های علمی فراوانی وجود دارد، اگر خواستیم کسی را به اسلام دعوت کنیم بایستی از روش های صحیح استفاده کنیم.

به این لینک نگاه کنید:
http://www.askquran.ir/thread10651-4.html

با تشکر از شما

ملاali;778790 نوشت:
کسی که نتونسته دین اسلامو بپذیره و هضمش کنه بهش بگیم پس تو اهل عذابی...با اختیار و انتخاب از روی آگاهی سازگاری نداره

سلام

خیلی سوال خوبیه .. همه اقلا یکبار بهش فکر کردن ..

اونطور که فهمیدم !! نه اختیار به اون مفهوم کلی وجودداره و نه جبر به طور مطلق..

اینکه این دنیا از قوانین خاصی باید پیروی کنه شکی توش نیست .. اصلا از تدبیر یک خالق خارجه که قانون برای مخلوقش وضع نکنه ! پس ما در چارچوب قوانینی ، میتونیم آزادانه عمل کنیم .. یکسری تبصره های خاصی هم به این قوانین میخوره مثلا همه وظایفی دارن ولی وظیفه ی کسانیکه درک بالاتری دارن بیشتره .

از طرفی هم فکر میکنم این لطف خدا بوده که خبر از عذاب و نتایج اعمالمون داده .. اما همچنان آزادی عمل سلب نشده .

آزادی و اختیار مطلق ، انسان رو از اعتدال خودش خارج میکنه .. تو هر چیزی اگر آزادی مطلق باشه هیچی از توش درنمیاد .. باید یه ترمزی قرارداده بشه .

با سلام

عبادت، چیزى جز اظهار عبودیت در مقابل رب و مولى و مالک خود نیست. هر چه درک عظمت و هیبت حق متعال بیشتر باشد، این ظهور عبودیت و اظهار کوچکى در مقابل آن عظیم نمود بیشترى مى‏یابد. این ظهور و اظهار بندگى نشانه کمال و درایت خود عبد است و از این عبادت چیزى عاید معبود و ربّ نمى‏شود و لازم هم نیست که چیزى عاید آن ذات اقدس گردد تا این امر سبب خلق و تکوّن این بندگان شود؛ زیرا اصل تکوّن و پیدایش این ها، نمایش قدرت اله و اعطا نعمت وجود به این ها است.حال اگر بنده‏اى مختاراند مشغول عبادت شود، این عبادت او سبب صفاى باطن و کمال نفس خود او و در نتیجه پیشرفت او در مراتب عبودیت و انسانیتش مى‏شود. پس اثر این تسبیح و تحمید و تکریم و تعظیم در بنده است و از این عبادت فایده‏اى متوجه ربّ نمى‏شود که با ترک آن ضررى متوجه خدا شود. بلکه با ترک عبادت، این عبد است که خود را از ثمرات عالى آن محروم مى‏کند. ظاهراً این شبهه براى برخى از ملایکه هم مطرح بود؛ زیرا وقتى خداوند به ایشان اعلام نمود که مى‏خواهم خلیفه‏اى در زمین قرار دهم؛ گفتند: ما که تسبیح و تقدیس تو را مى‏نماییم، چرا در زمین کسى را مى‏آفرینى که فساد کند و خون بریزد. پس خدا علم خاص را در اختیار آدم علیه السلام نهاد و آنها از تعلّم آن عاجز ماندند، پس گفتند: ما علمى و توانى نداریم جز آنچه تو آن را به ما تعلیم داده‏اى! پس به عجز خود معترف شده و بر آدم علیه السلام سجده کردند در جاى خود مسلم است که عبادت مختارانه و آگاهانه بر عبادت تکوینى جبرى ارزش بیشترى دارد، لذا آن یکى اثرى دارد که این یکى ندارد، آن یک موجود بالقوه را بالفعل مى‏کند اما این یکى ثمره فعلیت ثابت است که به بالاتر راهى ندارد و اگر تخلف کند، سقوط مى‏کند!خلاصه اینکه عبادت ملایکه اختیارى به آنگونه که در انسان مطرح است و ملاک تشریع و تکلیف است، نیست، لذا سبب ترقى و تعالى و تکامل و رشد آنها نمى‏شود، بله اگر این عبادت را رها کرده یا تقصیر کنند، سقوط مى‏کنند.

سلام....

هادی;778130 نوشت:
بنابراین: وعده‌ی به عذاب با اختیار انسان منافات ندارد. وعده به عذاب برای این است که خداوند انسان را متوجه کند که بین عمل و جزاء رابطه تکوینی بر قرار است، همچنان که اگر انسان در همین دنیا سوزنی به چشم خود فرو کند کور خواهد شد، بین عمل و جزاء نیز چنین نسبتی وجود دارد؛ نتیجه تکوینی عمل نکردن به دستوارت الهی آتش جهنم است. خداوند با ابن وعده ها وتذکر های پی در پی قصد دارد این حقیقت را بیان کند که در صورت عمل نکردن به دستورات الهی، عذاب الهی گریبان گیر شما خواهد شد. مثل اینکه طبیب کرارا تأکید می کند در صورت عمل نکردن به دستوراتش نه تنها مرض برطرف نخواهد شد بلکه بدتر شده و انسان را از پای در می آورد. (برگرفته از: ترجمه المیزان،علامه طباطبایی ج 6 ص 540 – 536) خداوند با وعده عذاب کسی را مجبور نمی کند کسی که به خاطر ترس از وعده عذاب به دستورات الهی عمل می کند با اختیار خودش است چنانچه مریضی که به دستور طبیب دارو مصرف می کند به اختیار خودش است نه به اجبار طبیب.

در هر حال، این خداست که این مجازات ها را تعیین و مقرر داشته.من درک نمی کنم که اینکه رابطه تکوینی را مطرح می کنید.چه چیز را می خواهید دور بزنید.یعنی چه چیز را می خواهید اثبات و چه چیز را می خواهید مردود بشمارید....
اینکه سوزن به چشم فرو می رود، چشم کور میشود را خدا مقدر و قرار داد گذاشته دیگر.همینطور در مورد جهنم...جهنم را خدا مقرر گذاشته دیگر....حالا شما آیاتی را هم نقل کردید...این آیات چیزی خلاف اینکه خدا قرار داد و مقرر کرده نمی گوید....می گوید که شما مال یتیم را بخوری گو، آتش در شکم فرو می دهید و به زودی در جهنم خواهند سوخت...خوب خدا مقرر داشته که همچین کسی در جهنم بسوزد با چنین و چنان....مثلا پلیس و نیروی انتظامی قانون می زاره که هرکی، فلان فساد رو مرتکب شد، کلاه بوقی سرش می زاریم توی شهر می چرحونیم.بعد نیروی انتظامی می تونه بگه، هرکس فلان فساد رو مرتکب می شود، گو کلاه بوقی بر سرش گذاشته و به زودی که در شهر گردانده می شود.
نمی دونم منظورم رو درست رسوندم یا نه... شما گویا قصد دارید اصلا خدا را از صحنه حذف کنید.پس خدا چه کاره است.اینطور که شما می گویید، گویا خدا اصلا در پربایی عدالت نقشی ایقا نمی کند....به صورت طبیعی عدالت برقرار می شود....خدا هیچ عمل مثبتی انجام نمی دهد....

یک سوالی هم با توجه به موضوع تاپیک به ذهنم آمد(اگر خارج از بحث نیست، به این سوال پاسخی داشته باشید).یعنی این سوال خیلی زمانه که توی ذهنمه....سوال اینه که شیطان و یا ابلیس که می دونست حرف خدا حقه و خدا هم بهش وعده جهنم داد.را توبه نکرد.آیا از اینکه در جهنم جاودانه بشه، نمی ترسه.چطور با عقل جور در می آد.اصلا چرا گناه کرد.اون که در محضر خدا بود یک جورایی، مثل ما نبود که با صد تا شبهه دست به گریبان باشه....خدا رو روز و شب سجده می کرد و می دونست که بهشت و جهنمی هست....چرا عقلش رو یک ذره به کار نیانداخت.... عذاب جهنم کم چیزی هست....ابلیس باس به خاطر آتش جهنم هم شده، سجده که هیچ برای انسان، بشین پاشو هم می رفت :khaneh: واقعا درکش سخته که چطور ابلیس همچین کاری رو کرد و سجده نکرد و کافر شد....:Gig:

ملاali;778790 نوشت:
خب اینکه اگه این دین را نپذیری میری جهنم کجا با اختیار و انتخاب سازگاری دارد؟!!
سلام برادر
اینکه اگر دستت را در آتش کنی دستت میسوزد ، با اختیار شما در تناقض است یا با اختیار شما سازگاری دارد؟

مطلب زیر صرفاً یک مثال است
حتماً شنیده اید که پزشکان میگویند کشیدن سیگار باعث بروز سرطان میشود
شخصی را در نظر بگیرید که به این گفتهء پزشکان هیچ اعتقادی ندارد و هر چه هم دلیل علمی برایش می آورند قانع نمی شود
اما در اثر مصرف سیگار ، دچار بیماری سرطان میشود

1 - اعتقاد داشتن یا نداشتن این فرد به مضر بودن سیگار ، تاثیری در میزان زیان سیگار و عواقبش ندارد

2 - او نمیتواند یقهء پزشک را بگیرد و بگوید: من که به حرف تو اعتقاد نداشتم!! پس چرا سرطان گرفتم؟!!!



با سلام و عرض ادب خدمت دوستان عزیز

ضمن تقدیر و تشکر از مطالب مفید و قابل استفاده عزیزان چند نکته در ارتباط با آزادی عمل و اراده و اختیار انسان عرض می شود:

آزادی در عقیده و دین که در آیات شریفه ای چون "لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى...") سوره بقره آیه 256) در قبول دين، اكراهى نيست. (زيرا) راه درست از راه انحرافى روشن شده است.

اما همان طور که انسان در انتخاب دین و باور درونی خود مختار و آزاد است، در عین حال نباید تصور کرد که برای انتخاب عقیده و باور دینی تفاوتی بین گزینه ها وجود ندارد و از جانب خداوند بین انتخاب دین حق و ادیان باطل تفاوتی لحاظ نشده است. در واقع آزادی در انتخاب یک حقیقت است و تفاوت در نتیجه و تفاوت در برخورد در انتخاب های گوناگون امری دیگر است. به تعبیر دیگر، اختیاری بودن ایمان و کفر در انتخاب، به معنای مساوی بودن نتیجه آن نیست به این معنا که اگر در انتخاب راهی که در مسیر شما قرار گرفته اکراه و اجباری نباشد، نتیجه آن در انتخاب هر کدام از دو راه مساوی باشد. (همین مطلب رو آقا رضا در پست 11 خیلی شفاف و عالی با مثال بیان کردند)

پس باید بپذیریم مطابق با آیه شریفه "إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً" انسان ها بعد از نمایاندن راه هدایت از طرف خدای متعال یا راه شکر را بر می گزینند، یا به طرف کفر و ناسپاسی می روند. انتخاب راه هدایت یا ضلالت کاملا اختیاری است و هیچ اجباری در آن نیست، اما وقتی که یکی از این راه ها را انتخاب کرد به طور حتم نتیجه آن را هم در این دنیا و هم در سرای باقی خواهد دید و معلوم است که هر کدام از نتایج کاملا با هم متفاوت است و مقصد یکی سعادت و دیگری شقاوت است. (این مطلب را سرکار خانم مشک در پست هفت به خوبی بیان فرمودند)

این موضوع با ذکر مثالی روشن تر خواهد شد.مثلا کسالتی بر انسان عارض می شود این شخص دو راه دارد و در انتخاب آن هیچ کسی نمی تواند او را مجبور به انتخاب هر یک از آن کند، یا با اختیار خود نزد دکتر می رود و با خوردن دارو مداوا می شود که نتیجه آن بهبودی است یا این که به هر دلیلی از رفتن نزد دکتر پرهیز می کند و نتیجه آن تشدید بیماری و حتی مرگ است. همان طور که ملاحظه کردیم این انسان در ابتدای کار مختار بود که کدام راه را طی کند، اما نتیجه اقدامش(بهبودی یا تشدید بیماری) متفاوت و از عهده او خارج بود.

پارسا مهر;778940 نوشت:
در هر حال، این خداست که این مجازات ها را تعیین و مقرر داشته.من درک نمی کنم که اینکه رابطه تکوینی را مطرح می کنید.چه چیز را می خواهید دور بزنید.یعنی چه چیز را می خواهید اثبات و چه چیز را می خواهید مردود بشمارید....
اینکه سوزن به چشم فرو می رود، چشم کور میشود را خدا مقدر و قرار داد گذاشته دیگر.همینطور در مورد جهنم...جهنم را خدا مقرر گذاشته دیگر....حالا شما آیاتی را هم نقل کردید...این آیات چیزی خلاف اینکه خدا قرار داد و مقرر کرده نمی گوید....می گوید که شما مال یتیم را بخوری گو، آتش در شکم فرو می دهید و به زودی در جهنم خواهند سوخت...خوب خدا مقرر داشته که همچین کسی در جهنم بسوزد با چنین و چنان....مثلا پلیس و نیروی انتظامی قانون می زاره که هرکی، فلان فساد رو مرتکب شد، کلاه بوقی سرش می زاریم توی شهر می چرحونیم.بعد نیروی انتظامی می تونه بگه، هرکس فلان فساد رو مرتکب می شود، گو کلاه بوقی بر سرش گذاشته و به زودی که در شهر گردانده می شود.
نمی دونم منظورم رو درست رسوندم یا نه... شما گویا قصد دارید اصلا خدا را از صحنه حذف کنید.پس خدا چه کاره است.اینطور که شما می گویید، گویا خدا اصلا در پربایی عدالت نقشی ایقا نمی کند....به صورت طبیعی عدالت برقرار می شود....خدا هیچ عمل مثبتی انجام نمی دهد....


تفاوت مقررات الهی و اجتماعی

قرارداد هایی که خداوند ایجاد می کند قابل قیاس با قرار دادهای دنیا نیست، بله خداوند مقرر کرده که هز کس زهر بخورد خواهد مرد ، یا هر کس سوزن در چشم خود فرو ببرد کور می شود اما این قراردادی تکوینی است یعنی نتیجه تکوینی زهر خوردن مسموم شدن و مردن است و این متفاوت است با قرار دادهای اجتماعی از قبیل قراردادهای راهنمایی و رانندگی، مثلا ممنوعیت عبور از چراغ قرمز یک قرار داد اجتماعی است، اگر راننده ای از چراغ قرمز ردّ شد جریمه می‌شود اما این ممنوعیت یک قرار داد و اعتبار است و تفاوت بسیاری با قرارداد تکوینی دارد. نتیجه تکوینی عبور از چراغ قرمز جریمه کردن نیست اما نتیجه تکوینی زهر خوردن مسمومیت است، ممکن است در آینده برای عبور از چراغ قرمز به جای جریمه قرار داد دیگری بگذارند مثلا توقیف ماشین، زندان و یا مرگ. اما آیا می توان نتیجه زهر خوردن را عوض کرد مثلا گفت هر کس زهر بخورد مسموم نشود! یا امکان دارد نتیجه فرو بردن سوزن در چشم مثلا کوری نباشد کری باشد.
پس طبق آیات قرآن که در پست‌های قبل شاهد آورده شد خود گناهکار هیزم جهنم است، یعنی عمل فرد در آخرت عینا به وی تحویل داده خواهد شد، اگر چه این قرارداد را خود خداوند قرار داده است امااین قراردادی نظیر قرار دادهای اجتماعی نیست بلکه نتیجه تکوینی گناه آتش است. توضیحش گذشت.
اجازه بدهید در مورد پرسش دومتان در تاپیک دیگری صحبت کنیم.

هادی;778965 نوشت:
(همین مطلب رو آقا رضا در پست 11 خیلی شفاف و عالی با مثال بیان کردند)

Reza-D;778942 نوشت:
1 - اعتقاد داشتن یا نداشتن این فرد به مضر بودن سیگار ، تاثیری در میزان زیان سیگار و عواقبش ندارد

2 - او نمیتواند یقهء پزشک را بگیرد و بگوید: من که به حرف تو اعتقاد نداشتم!! پس چرا سرطان گرفتم؟!!!

با سلام و تشکر

این مثال شما مثال مع الفارق است
مسائل اعتقادی با مسائل علمی متفاوت است گرامی!
مگر خدا خود نفرموده لا یکلف الله نفسا الا وسعها !!! ، این آیه مطلب شمارو نقض میکنه و ثابت میکنه مسائل اعتقادی صرفا از یک قانون خشک پیروی نمیکنه

شما خودتون دارید میگید فلان چیزو علم ثابت کرده
اما آیا معاد علم ثابت کرده؟؟!!
همه دنیا قبول دارند که سیگار ضرر داره اما اکثر آدمیان معاد براشون ثابت نشده و اصلا ثابت شدنی نیست
کسی که رابطه گناه با عذابو نمیدونه نمیتونه مستحق عذاب باشه و اما با حساب سخن شما دیوانه ای که دزدی کرده باید عذاب بکشه چون اون قانون فقط به عمل نگاه میکنه نه چیز دیگری

و باید بگم چنین برداشتی از قوانین الهی کاملا غیر عادلانه است که متاسفانه جناب هادی هم آنرا تصدیق کردن

یاحق

ملاali;779199 نوشت:
این مثال شما مثال مع الفارق است
مسائل اعتقادی با مسائل علمی متفاوت است گرامی!
سلام برادر عزیز
علم یعنی چه؟ یعنی دانستن یک موضوع

دلیل صحبت شما این است که پیش فرضی در ذهن دارید که از انسان بودن ما و قوانین بشری که وضع میکنیم نشأت گرفته است. ما به عنوان بشر ، نوعی از آزادی را تعریف کرده ایم که در آن اعتقاد داشتن یا نداشتن به یک عقیده (مثلاً وجود خدا و پرستش او) ، هیچ مشکلی برای ما ایجاد نمیکند و ایراد محسوب نمیشود ، در نتیجه از خدا هم انتظار داریم که طبق همین روش ما عمل کند و برای کسی که او را پرستش نمیکند هیچ تنبیهی وجود نداشته باشد!

جالب اینکه اگر خلاف قوانین همین بشر عمل کنیم مجازات میشویم و آن را هم کاملاً طبیعی میدانیم!

لذا این ما هستیم که باید تابع قوانین خدا و طبیعت آفرینش باشیم ، نه خدا تابع ما! خدایی که حکیم است پس دنیا و خلقت را دقیقاً همان طوری بوجود آورده که برای رشد انسان لازم بوده و در راستای همین خلقت آتش را سوزاننده خلق کرده ، چشم را آسیب پذیر در برابر سوزن نموده ، آب را باث رفع تشنگی قرار داده ، برای رفع گرسنگی غذا را آفریده و نتیجهء گناه کردن را جهنم قرار داده و راه رشد ما تبعیت از این نظام است. لذا همانطور که علم داریم که آتش سوزاننده است و دستمان را روی آتش نمیگیریم ، یا از طریق پزشکان علم پیدا کرده ایم که خوردن برخی خوراکی ها مضر است و برخی دیگر مفید ، خدا هم بوسیله پیامبران که حکم پزشک معنوی را دارند به ما علم این را میدهد که اگر گناه کنید نتیجه گناهانتان سوختن در آتش خواهد بود و اگر عمل نیک انجام دهید نتیجه آن ارتقاع شخصیت خواهد بود. پس آن آزادی عقیده که بشر از خودش در آورده اینجا موضوعیتی ندارد که بگوئیم اعتقاد با علم دوتا چیز متفاوت است ، چون این مطلب من درآوردی بشر است ، نه حقیقت جهان هستی

ملاali;779199 نوشت:
مگر خدا خود نفرموده لا یکلف الله نفسا الا وسعها !!!
خب بفرمائید این آیه انکاری است یا تاکیدی؟
به نظرم نتیجه گیری شما از این آیه اشتباه است

تکلیف نفس به اندازهء توان اوست

خب یعنی چه؟

نتیجه اول:
چون نفس ضعیف است پس باید تکلیف آن هم آسان باشد

نتیجه دوم:
اگر تکلیف نفس زیاد است چون خداوند میداند که توان اجرای آن تکالیف در نفس وجود دارد

به نظر شما کدام معنا درست است و چرا؟

ملاali;779199 نوشت:
کسی که رابطه گناه با عذابو نمیدونه نمیتونه مستحق عذاب باشه و اما با حساب سخن شما دیوانه ای که دزدی کرده باید عذاب بکشه چون اون قانون فقط به عمل نگاه میکنه نه چیز دیگری
خیر برادر عزیز اینطور نیست
نتایج گناه از تاثیر آن بر روح و شخصیت نشات میگیرد نه صرف عمل ظاهری. مثالی برای شما میزنم. شما به فرزند خود میگوئید پسرم درست را بخوان تا انسان موفقی بشوی و اگر درس نخوانی از پیشرفت باز میمانی. بعد پسر شما برگردد بگوید اگر درس نخواندن تاثیر منفی در زندگی افراد دارد ، پس دیوانه هم باید درس بخواند ولی خب نمیتواند!!!

علم و آگاهی به عمل خودش از اسباب این نظام است. اگر ما مثال آتش را می آوریم برای نزدیک شدن موضوع به ذهن است ، نه اینکه خداوند همینطور بی حساب و کتاب تر و خشک را با هم بسوزاند. همان خدایی که بهشت و جهنم را قرار داده ، راه و روش حرکت در این مسیر را هم توضیح داده. اگر کسی هدف ، مسیر و تلاشش در راستای یافتن حقیقت باشد ، اما واقعاً نتواند به حقیقت برسد ، همان طی طریق تاثیر مثبت خودش در نتیجهء اعمال را خواهد گذاشت. یعنی چه بسا کافری که واقعاً تمام راه ها را پیموده و حقیقتاً نتیجه نگرته ، در دایره رحمت خدا قرار بگیرد

ملاali;779199 نوشت:
همه دنیا قبول دارند که سیگار ضرر داره اما اکثر آدمیان معاد براشون ثابت نشده و اصلا ثابت شدنی نیست
در آن صورت باید دید آن فرد جاهل قاصر است یا جاهل مقصر و نتیجه عمل این دو ، متفاوت خواهد بود

Reza-D;779226 نوشت:
در آن صورت باید دید آن فرد جاهل قاصر است یا جاهل مقصر و نتیجه عمل این دو ، متفاوت خواهد بود

از نگاه درون دینی بله اما از نگاه برون دینی خیر

بهتره از موضوع دور نشویم
وعده عذاب چگونه با عبادت از روی اختیار و علاقه قابل جمع است؟

ملاali;779354 نوشت:
بهتره از موضوع دور نشویم
دقیقاً در موضوع هستیم برادر :ok:

ملاali;779354 نوشت:
از نگاه درون دینی بله اما از نگاه برون دینی خیر
من هم همان ابتدا عرض کردم که:
Reza-D;779226 نوشت:
دلیل صحبت شما این است که پیش فرضی در ذهن دارید که از انسان بودن ما و قوانین بشری که وضع میکنیم نشأت گرفته است. ما به عنوان بشر ، نوعی از آزادی را تعریف کرده ایم که در آن اعتقاد داشتن یا نداشتن به یک عقیده (مثلاً وجود خدا و پرستش او) ، هیچ مشکلی برای ما ایجاد نمیکند و ایراد محسوب نمیشود ، در نتیجه از خدا هم انتظار داریم که طبق همین روش ما عمل کند و برای کسی که او را پرستش نمیکند هیچ تنبیهی وجود نداشته باشد!
برخلاف پیش فرض ذهنی شما ، پیش فرض سؤال شما این است که شما خدا را قبول دارید ، آخرت را هم قبول دارید و فقط برای شما سؤال است که اگر کسی نتوانست به حقیقت امر پی ببرد آیا مجازات میشود یا خیر؟ بنده هم پاسخ دادم که اگر واقعاً تحقیق کرده باشد و دنبال حقیقت رفته باشد اما به نتیجه نرسیده باشد ، جاهل قاصر خواهد بود ، و نه مقصر

تفاوتی هم نمیکند که از منظر یک شخص دیندار اما دارای شبهه به موضوع نگاه کنیم یا از منظر یک فرد کافر. یعنی طرح موضوع نگاه برون دینی یا درون دینی در اینجا موضوعیت ندارد. این قانون الهی برای همه ست و شامل همگان میشود. هر کسی به فراخور اطلاعاتی که دارد و توانی که برای تحقیق دارد

ملاali;779354 نوشت:
وعده عذاب چگونه با عبادت از روی اختیار و علاقه قابل جمع است؟
اینگونه قابل جمع است که اختیار شما به این معنا نیست که نتایج انتخاب شما از بین اختیارها یکسان باشد. استاد هادی هم به همین موضوع اشاره کردند:
هادی;778965 نوشت:
اما همان طور که انسان در انتخاب دین و باور درونی خود مختار و آزاد است، در عین حال نباید تصور کرد که برای انتخاب عقیده و باور دینی تفاوتی بین گزینه ها وجود ندارد و از جانب خداوند بین انتخاب دین حق و ادیان باطل تفاوتی لحاظ نشده است. در واقع آزادی در انتخاب یک حقیقت است و تفاوت در نتیجه و تفاوت در برخورد در انتخاب های گوناگون امری دیگر است. به تعبیر دیگر، اختیاری بودن ایمان و کفر در انتخاب، به معنای مساوی بودن نتیجه آن نیست به این معنا که اگر در انتخاب راهی که در مسیر شما قرار گرفته اکراه و اجباری نباشد، نتیجه آن در انتخاب هر کدام از دو راه مساوی باشد

خود خداوند هم کامل این مطلب را توضیح داده است ، اما معمولاً مردم فقط بخش اول این آیه را در نظر میگیرند

لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
در دين هيچ اجباری نيست.
هدايت از گمراهی مشخص شده است پس هر کس که به بت کفر ورزد و به خدای ايمان آورد ، به چنان رشته استواری چنگ زده که گسستن ندارد. و خدا شنوا و داناست

می بینید که خداوند فرموده هدایت از گمراهی مشخص شده است ، اما میل با خودتان است که کدام را انتخاب کنید

یعنی اختیار ما نه اختیار تام ، بلکه اختیار جبری است. به این معنا که ما مجبور به انتخاب یکی از این دو راه هستیم. یا هدایت ، یا گمراهی. یا خوشبختی ، یا بیچارگی. یا بهشت ، یا جهنم. به عبارتی ما در اصل انتخاب اختیار داریم اما در تعداد و نوع انتخاب ها مجبور هستیم. به همین دلیل امام صادق(ع) هم درمورد جبر و اختیار انسان میفرمایند امری است بین الامرین

برای درک بهتر این مطلب همان مثال پزشک را میزنم:

1 - پزشک میگوید زنده ماندن شما در این است که این داروها را بخوری و مرگ شما در این است که در خوردن آنها سهل انگاری کنی

2 - بعد به شما میگوید: در زنده بودن شما اجباری نیست ، راه زنده ماندن و مرگ هر دو برای شما مشخص شده است. دیگر اختیار با خودت است

Reza-D;779370 نوشت:
لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
در دين هيچ اجباری نيست. هدايت از گمراهی مشخص شده است پس هر کس که به بت کفر ورزد و به خدای ايمان آورد ، به چنان رشته استواری چنگ زده که گسستن ندارد. و خدا شنوا و داناست

سلام.من فکر می کنم دوستمان جناب ملا علی حرف شما رو رد نمی کنند.ایشان نمی گویند که انسان به طور کل مجبور است.قرآن هم این را نمی گوید.اما با مطرح شدن عذاب، به شکلی انسان خود را در یک حصار و چهارچوب می بیند که گو مجبور است.بله انسان مجبور نیست که دست توی آتیش نکند.اگر خواست می تواند دستش را توی آتش فرو ببرد و دستش بسوزد.ولی درد آتش و تمرات سوختن دست، باعث می شود که بگوییم که انسان به نحوی مجبور است که دستش را در آتش فرو نکند.حالا در مورد بندگی هم، می بینیم که انسان به نحوی مجبور است.اگر بندگی نکند، عذاب نصیبش می شود.خوب این عذاب انسان را مجبور می کند که بندگی را انتخاب کند.پس به نحوی ما مجبور هستیم و به نحوی هم مختار.مختار که عذاب را انتخاب کنیم.ولی کمی تفکر و کمی عقل توی سر داشتن انسان را مجبور می کند که عذاب را انتخاب نکند و بندگی را انتخاب کند.پس نه حرف شما اشتباه است و نه حرف دوستمان و یا حرفی که الان بنده زدم.البته به نظر من.انسان یک جورایی از یک دیدگاه که شما نگاه می کنید، اختیار دارد و از یک دیدگاه مجبور است...این طور نیست؟؟

Reza-D;779370 نوشت:
1 - پزشک میگوید زنده ماندن شما در این است که این داروها را بخوری و مرگ شما در این است که در خوردن آنها سهل انگاری کنی

2 - بعد به شما میگوید: در زنده بودن شما اجباری نیست ، راه زنده ماندن و مرگ هر دو برای شما مشخص شده است. دیگر اختیار با خودت است


خوب، اگر آدمی و یا اینجا بیمار به مانند همه انسان ها ذاتی داشته باشد که میل به جاودانگی دارد و از طرفی با مرگش خانواده و عزیزانش غم شدیدی احساس می کنند و موارد دیگر...آیا اینجا بیمار بگوید که من مجبورم که دارو ها رو بخورم، آیا حرف اشتباهی است؟آن بیمار حتی یک لحظه هم وجدانش نمی تواند اجازه بدهد که داروها را نخورد، چوب با مرگش مثلا عزیزانش بسیار اندوهگین می شوند.حالا همین حصارو اجباری که در اینجا هست با شدت تمام و با شدیت فوق تصور در قضیه بندگی هست.انسان ذاتا میل ندارد که درد بکشد.در آتش بسوزد و امثال اینها....این را خود انتخاب نکرده و از طرفی اگر بندگی نکند، عذاب می بیند.یعنی وعده عذاب شنیده.خوب اینجا آدم مجبور است که بندگی را انتخاب کند.البته اینجا انسان بندگی نکند، عذاب می بیند را مطمئن نیستم.من فرض گرفتم که عذاب می بیند....در مورد رفتار های دیگر هم همینطور است.انسان خود را مجبور و محصور می بیند.هر چند در یک دیدگاه که دیدگاه شما باشد، انسان کاملا مختار است.

ملاali;779354 نوشت:
از نگاه برون دینی

پارسا مهر;779471 نوشت:
انسان یک جورایی از یک دیدگاه که شما نگاه می کنید، اختیار دارد و از یک دیدگاه مجبور است...این طور نیست؟؟
سلام به شما
از نگاه من هر دوتاست. یعنی هم اختیار دارد و هم مجبور است. توضیحش را هم عرض کردم. اما اینکه میفرمائید از نظر شما در هر حال انسان مجبور است را هم توضیح خواهم داد

پارسا مهر;779471 نوشت:
خوب اینجا آدم مجبور است که بندگی را انتخاب کند.البته اینجا انسان بندگی نکند، عذاب می بیند را مطمئن نیستم.من فرض گرفتم که عذاب می بیند....در مورد رفتار های دیگر هم همینطور است.انسان خود را مجبور و محصور می بیند
بستگی دارد به سطح رشد عقلی و درک انسان از محیط اطرف. ابتدا سؤالی از شما می پرسم و بعد این موضوع را کامل توضیح خواهم داد

تصور کنید اصلاً نه خدایی وجود دارد و نه دینی هست (دیدگاه خداناباوران) و ما این دنیا را صرفاً از نگاه علوم تجربی و دید بشری نگاه می کنیم. خب حالا بفرمائید آیا در این دنیای طبیعی که خودبخود بوجود آمده و آخرتی هم بر آن متصور نیست و خالقی هم ندارد ، آیا آتش سوزانندگی خود را از دست می دهد؟

آیا کسی میتواند بگوید من دلم میخواهد نفس نکشم ولی در عین حال باید زنده هم بمانم؟ آیا نیاز به یک سری ابزار برای انجام برخی کارها از بین میرود؟ دقت بفرمائید به قول جناب ملاعلی ، داریم کاملاً با نگاه برون دینی نگاه میکنیم

Reza-D;779510 نوشت:
تصور کنید اصلاً نه خدایی وجود دارد و نه دینی هست (دیدگاه خداناباوران) و ما این دنیا را صرفاً از نگاه علوم تجربی و دید بشری نگاه می کنیم. خب حالا بفرمائید آیا در این دنیای طبیعی که خودبخود بوجود آمده و آخرتی هم بر آن متصور نیست و خالقی هم ندارد ، آیا آتش سوزانندگی خود را از دست می دهد؟ آیا کسی میتواند بگوید من دلم میخواهد نفس نکشم ولی در عین حال باید زنده هم بمانم؟ آیا نیاز به یک سری ابزار برای انجام برخی کارها از بین میرود؟ دقت بفرمائید به قول جناب ملاعلی ، داریم کاملاً با نگاه برون دینی نگاه میکنیم

سلام مجدد...خوب سوال فکر می کنم پاسخش بدیهی باشد.بله آتش سوزانندگی خود را از دست نمی دهد و همینطور موارد دیگر همچنان باقیست و یک سری ابزار برای برخی کارها نیاز هست....فقط تنها تفاوت در اینجاست که دیگر عامل و یا خدایی که این لوارم را طراحی و برقرار کرده باشد وجود ندارد.خدایی که بگوییم ریشه مسائل هست و اوست که دنیا را مثل یک پازل چیده دیگر وجود ندارد.

Reza-D;779510 نوشت:
تصور کنید اصلاً نه خدایی وجود دارد و نه دینی هست (دیدگاه خداناباوران) و ما این دنیا را صرفاً از نگاه علوم تجربی و دید بشری نگاه می کنیم. خب حالا بفرمائید آیا در این دنیای طبیعی که خودبخود بوجود آمده و آخرتی هم بر آن متصور نیست و خالقی هم ندارد ، آیا آتش سوزانندگی خود را از دست می دهد؟ آیا کسی میتواند بگوید من دلم میخواهد نفس نکشم ولی در عین حال باید زنده هم بمانم؟ آیا نیاز به یک سری ابزار برای انجام برخی کارها از بین میرود؟

خیر
چون داریم از عالمی حرف میزنیم که وجود اون و قوانین آن ثابت شده و غیر قابل انکار است
اما مسئله معاد اینطور نیست گرامی!

ملاali;777634 نوشت:
سلام
وعده به عذاب دادن در قبال بندگی و عبادت نکردن خداوند، چگونه با عمل اختیاری قابل جمع است؟

سلام.

بندگی کردن خدا یعنی حرکت در مسیر درست فطرت،و برداشتن موانع از سر راه این مسیر،همانطور که انسان در تعالی و رشد جسمانی و سلامت جسم، ان راه های شناخته شده و صحیح را میداند و موانع را یکی پس از دیگری برطرف میکند تا جسم نهایت سلامت رو داشته باشه وبه مقصد خود برسد....

بحث اینه ادمیزاد جسم خود را اذیت نمیکنه و عذاب نمیده چرا ؟؟چون تعالی و رشد انرا میخواد یعنی تعادل!!! وصد البته در این امر نیز همه رو با اختیار خودش انجام میده چو اختیار در مسیر این رشد لازمه،همین مطلب نیز در بعد روحی و مسیر فطرت درست اون مصداق داره ولی چیزی که هست راهشو نمیدونه برا همین خداوند پیامبران رو فرستاد تا این فطرت رو با دستوراتشون همیشه بر صراط درست هدایت کنند تا به مقصد نهایی برسه،پس اختیار در این مسیر نیز هست منتها چون برای ادمی ناشناختس پذیرش ان برای انسان سخته........

erfan_alavi;779551 نوشت:
همین مطلب نیز در بعد روحی و مسیر فطرت درست اون مصداق داره

سلام
مطلب همینه
چگونه نسب به چیزی که درکش نمیکنیم مکلفیم؟

ملاali;779554 نوشت:
سلام
مطلب همینه
چگونه نسب به چیزی که درکش نمیکنیم مکلفیم؟

سلام.

ایا شما در تعادل و حفظ سلمت جسمتان مکلف هستید یا نه؟؟

انسان دو بعد دارد بله اگر فقط بعد جسمانی داشت حرف شما درست است،ولی تعالی انسان در هر دو جهت میباشد،واین تکلف نیست بلکه شناساندن راه است تا تعالی در هر دو بعد باشد ....

erfan_alavi;779557 نوشت:
انسان دو بعد دارد بله اگر فقط بعد جسمانی داشت حرف شما درست است،ولی تعالی انسان در هر دو جهت میباشد،واین تکلف نیست بلکه شناساندن راه است تا تعالی در هر دو بعد باشد ....

در مورد جسم نیاز وجود دارد ولی تعالی روحی خیر ، اکثرا نیازی احساس نمیشه
خب چه اصراری وجود دارد که حتما باید متعالی شود؟! این اجبار نیست!
کمالی که متوقف به خواستن و درک نباشد کمال نیست و هیچگاه با تهدید و وعده هم بدست نمی آید

پارسا مهر;779543 نوشت:
خوب سوال فکر می کنم پاسخش بدیهی باشد.بله آتش سوزانندگی خود را از دست نمی دهد و همینطور موارد دیگر همچنان باقیست و یک سری ابزار برای برخی کارها نیاز هست....فقط تنها تفاوت در اینجاست که دیگر عامل و یا خدایی که این لوارم را طراحی و برقرار کرده باشد وجود ندارد.خدایی که بگوییم ریشه مسائل هست و اوست که دنیا را مثل یک پازل چیده دیگر وجود ندارد

ملاali;779546 نوشت:
خیر
چون داریم از عالمی حرف میزنیم که وجود اون و قوانین آن ثابت شده و غیر قابل انکار است
اما مسئله معاد اینطور نیست گرامی!

من اصلاً کاری با معاد ندارم جناب "ملاعلی" عزیز. به اثبات علمی هم کاری ندارم
حرف این است که شما چه وجود هوا و ریه و نیاز به تنفس را پذیرفته باشید و چه نپذیرفته باشید ، به این عوامل برای تنفس نیاز دارید

من از شما دو بزرگوار سؤالی می پرسم
من دلم نمیخواهد نفس بکشم ولی در عین حال میخواهم زنده هم بمانم
این چه جبری هست که این اختیار را از من سلب میکند؟

با فرض عدم وجود معاد و حتی عدم وجود خدا به سؤال بالا پاسخ بدهید لطفاً

ملاali;779560 نوشت:
در مورد جسم نیاز وجود دارد ولی تعالی روحی خیر ، اکثرا نیازی احساس نمیشه
خب چه اصراری وجود دارد که حتما باید متعالی شود؟! این اجبار نیست!
پس چرا به نوزاد آموزش های مختلف داده میشود؟
چرا به او اخلاق و رفتار ، درخواست ، مدیریت احساسات و عواطف و..... آموزش داده میشود؟
چرا بعدها او را به مدرسه میفرستیم؟

همین مطالبی که شما دارید بیان میکنید ، ناشی از تعالی شما به عنوان روح ، نسبت به کودکی شماست ، چطور میفرمائید اکثراً نیازی احساس نمیشود؟!!

ملاali;779560 نوشت:
در مورد جسم نیاز وجود دارد ولی تعالی روحی خیر ، اکثرا نیازی احساس نمیشه
خب چه اصراری وجود دارد که حتما باید متعالی شود؟! این اجبار نیست!
کمالی که متوقف به خواستن و درک نباشد کمال نیست و هیچگاه با تهدید و وعده هم بدست نمی آید

سلام.

وعده عذاب جنبه تنبه دارد نسبت به عمل نه اینکه خودش انسا ن رو عذاب کنه بلکه عمل انسان دامنگیر خودش میشه و عذاب براش میاره....

در ثانی خدا خواهی چون در فطرت ادمی است همیشه بوده و هست و اون دهری هم که خدا رو قبول نداره بالاخره به یه چیزی متکیه ب نام ماده ولی چیزی که هست در تطبیق اشتباه کرده،پس این نیاز در انسان وجود دارد وهمه انسانها خواهان جاودانگی و لذت خالص و بدون درد و الم وسختی هستند،ولی میدونن در این جهان نمیتونن بهش برسن،والبته چیزی که در نهاد ادمی نباشه اساسا خواهان ان نیست،پس پیامبران اونچه با فطرت ادمی سازگار نباشه به او گوشزد نمیکنن وگرنه هیچ کس در قبول دین به ابتدای ان هم نمیرسید....

ملاali;779199 نوشت:
این مثال شما مثال مع الفارق است

با سلام مجدد
دوستان به حدّ کافی و وافی توضیح دادند، حقیقت این است که ما هنوز از حصار طبیعت خود را نرهاندیم ، خیال می کنیم آنچیزی که علم می گوید درسته، اما از ان طرف وحی را غیر یقینی و ظنّی می دانیم؛ سخنی که ناشی از وحی باشد هیچ شک و تردیدی در ان نیست و یقینا مطابق با واقع است وقتی وحی می گوید: خود گناه کار هیزم جهنم است، جدال را تمام می کند. با این سخن متوجه می شویم که مقایسه کردن قرار داد های خداوند با قرارد های انسانی قیاس مع الفارق(بقول شما) است؛ حقیر در پست 12 توضیح دادم که قرار دادهای الهی تکوینی است، مثال هم زدم وقتی راننده ای از چراغ قرموز عبور می کند جریمه می شود اما این قرارد تشریعی است نه تکوینی چون می تواند عوض شود؛ اما اینکه هر کس خود را از طبقه بیستم پرت کند خواهد مرد این هم قرار داد است، اما قراردادی است تکوینی یعنی جزای پرت شدن از طبقه بیستم مرگ است اما تکوینا! این قرار داد عوض شدنی نیست.
قراردادهای خداوند هم همین طور است، خداوند مقرر فرموده هر کس گناه کند در آتش خواهد سوخت، این قراردادی است تکوینی یعنی خود گناه آتش است؛ نمی شود جزای گناه را عوض کرد مگر اینکه توبه کرده باشد که در این صورت به فضل الهی این آثار برداشته می شود.

ملاali;779199 نوشت:
کسی که رابطه گناه با عذابو نمیدونه نمیتونه مستحق عذاب باشه

طبق فرمایش شما باید بگیم کسی که نمی دونه اگر از طبقه بیستم خودش رو پرت بکند خواهد مرد، نمیتونه مستحق مرگ باشه چون نمی دونسته! آیا چنین مطلبی واقعا درسته؟ آیا وجدان حضرت عالی این مطلب را باور دارد ؟

ملاali;779199 نوشت:
اما با حساب سخن شما دیوانه ای که دزدی کرده باید عذاب بکشه چون اون قانون فقط به عمل نگاه میکنه نه چیز دیگری

و باید بگم چنین برداشتی از قوانین الهی کاملا غیر عادلانه است که متاسفانه جناب هادی هم آنرا تصدیق کردن

حساب دیوانه و امثال ان جداست برادر عزیز لطفا خلط نفرمایید این رو دوستان توضیح دادند که حساب قاصر با مقصر جداست.

برای اینکه بحث از مسر خودش خارج نشه لطفا به این سوال بنده پاسخ بدهید:
کسی اسلحه ای را به طرف بنده گرفته و به زور تهدید می گوید باید روزه ات را بخوری؟ من هم از ترس جانم روزه ام را می خورم؟ خواهشا وجدان خودتون رو قاضی قرار بدید و جوابش رو بدید آیا من با اختیار خودم روزه ام را خوردم یا مجبور بودم؟
به یقین در همان حالت هم من می توانستم روزه ام را نخورم بازهم اختیار از من سلب نشده بود می توانستم بخورم و می توانستم نخورم. اما به خاطر ترس از جانم خوردم.
این رو جواب بدید بحث رو ادامه بدیم.

ملاali;779554 نوشت:
چگونه نسب به چیزی که درکش نمیکنیم مکلفیم؟

خیلی واضح است برادر عزیز، شما اگر مطالعه ای در ارتباط با اهداف خلقت داشته باشید در خواهید یافت که خداوند انسان را تنها به جهت رسیدن به کمال نهایی انسانیت آفرید و دستورات خداوند نیز در این راستا وضع شد، تا زمانی که انسان به دستورات و تکالیف دینی خودش عمل نکند سعه دیدش تنها به همین طبیعت مادی محدود خواهد شد و فراتر از این نخواهد رفت اما عمل کردن به تکالیف شرعیه سعه وجودی به انسان می بخشد و دید انسان را از طبیعت فراتر برده و عوالم مجرد را مشاهده می کند. چنانکه اگر کودکی تکالیف مدرسه خود را انجام ندهد در همان حدّ خواهد ماند و پیشرفتی نخواهد داشت؛ انسان نیز همانندآن کودکی است که با انجام تکالیف شرعی خود پیشرفت روحی و معنوی می کند .

Reza-D;779563 نوشت:
من اصلاً کاری با معاد ندارم جناب "ملاعلی" عزیز. به اثبات علمی هم کاری ندارم
حرف این است که شما چه وجود هوا و ریه و نیاز به تنفس را پذیرفته باشید و چه نپذیرفته باشید ، به این عوامل برای تنفس نیاز دارید

من از شما دو بزرگوار سؤالی می پرسم
من دلم نمیخواهد نفس بکشم ولی در عین حال میخواهم زنده هم بمانم
این چه جبری هست که این اختیار را از من سلب میکند؟

با فرض عدم وجود معاد و حتی عدم وجود خدا به سؤال بالا پاسخ بدهید لطفاً

سوالتون خیلی مبهمه...
نگاه کنید
من میخوام نفس بکشم چون میخوام زنده باشم و برام ثابت شده که اگه نفس نکشم میمیرم
و اما میدونم دروغ بده چون رسوایی و مشکلاتی روبه عینه ایجاد میکنه اما اینکه چه رابطه ایی با آخرت داره نمیدونم
به نظر من شاید طرح معاد اساسا دنیامحور باشد نه آخرت محور

ملاali;779642 نوشت:
من میخوام نفس بکشم چون میخوام زنده باشم و برام ثابت شده که اگه نفس نکشم میمیرم
و اما میدونم دروغ بده چون رسوایی و مشکلاتی روبه عینه ایجاد میکنه اما اینکه چه رابطه ایی با آخرت داره نمیدونم
به نظر من شاید طرح معاد اساسا دنیامحور باشد نه آخرت محور
شاید اگر این دو جهان را پیوسته نگاه کنید مشکل حل شود

میدانم حرف شما چیست. شما میفرمائید که چرا خداوند این نظام را جوری قرار داده که حتی آن فرد جاهل هم باید به عذاب گرفتار شود
مثلاً می آمد و آخرت را همانطور که جنگل و کوه را می بینیم به ما نشان میداد ، بعد نظام را اینچنین قرار میداد که هر کس گناه کند در آتش بسوزد

(( پاسخ این است که گر چه خدا آن جهان را بطور مستقیم به ما نشان نداده ، اما اسباب شناخت خود و شناخت آخرت را برای ما قرار داده و این اسباب آنقدر هست که به اندازهء اتمام حجت باشد ))

باز هم از مثال استفاده می کنم. فرض کنید که در دهکده ای زندگی میکنیم که دو رودخانه دارد و تنها راه حمام کردن هم همین دو رودخانه است. روزی در خانه نشسته ایم و تلویزیون تماشا میکنیم. مردی در تلویزیون اعلام میکند که:
فلان پرفسور اعلام کرده که اگر در رودخانه a شنا کنید ، به بیماری کشنده ای دچار خواهید شد. و برعکس اگر در رودخانه b شنا کنید ، در مقابل تمام امراض ایمن خواهید شد. این پرفسور نظریات خود را در کنابی به نام قرآن منتشر کرده و چند نفر از شاگردانش را که به آنها پیامبر میگویند برای پاسخگویی و توضیح کتابش بین مردم فرستاده است. همچنین برای کسانی که به شاگردان اصلی پرفسور دسترسی ندارند ، تعدادی از شاگردان دیگر را فرستاده بنام علما که گر چه در حد شاگردان اصلی نیستند ، اما تا حد زیادی توانایی توضیح مطالب را برای شما دارند

حالا:
اولاً ما این پرفسور را ندیده ایم (خدا)
ثانیاً معلوم نیست بیماری که میگوید واقعاً وجود داشته باشد چون آن را هم ندیده ایم
(جهنم)
ثالثاً مشخص نیست که ایمن شدن در برابر امراض هم راست باشد چون کسی نه دیده و نه تست کرده
(بهشت)

با این وجود ، عقل حکم می کند که این موارد را بررسی کنیم و به دنبال چگونگی آن برویم زیرا سرنوشت ما در گرو آن است. اگر ما تحقیق درست انجام دهیم و برای ما یقین حاصل شود که حرفهای آن پرفسور درست است ، اگر عاقل باشیم دیگر در آن رودخانه شنا خواهیم کرد؟

اما تفاوت خداوند با مثال ما در این است که اگر ما تلاش خود را برای شناخت خداوند انجام دهیم اما به حقیقت نرسیم (واقعاً نرسیم ، نه اینکه بازی درآوریم) ، باز هم ما را مجازات نخواهد کرد و این نظام را طوری قرار داده که به چنین فردی هم آسیب وارد نشود

Reza-D;779690 نوشت:
شاید اگر این دو جهان را پیوسته نگاه کنید مشکل حل شود

میدانم حرف شما چیست. شما میفرمائید که چرا خداوند این نظام را جوری قرار داده که حتی آن فرد جاهل هم باید به عذاب گرفتار شود
مثلاً می آمد و آخرت را همانطور که جنگل و کوه را می بینیم به ما نشان میداد ، بعد نظام را اینچنین قرار میداد که هر کس گناه کند در آتش بسوزد

(( پاسخ این است که گر چه خدا آن جهان را بطور مستقیم به ما نشان نداده ، اما اسباب شناخت خود و شناخت آخرت را برای ما قرار داده و این اسباب آنقدر هست که به اندازهء اتمام حجت باشد ))

باز هم از مثال استفاده می کنم. فرض کنید که در دهکده ای زندگی میکنیم که دو رودخانه دارد و تنها راه حمام کردن هم همین دو رودخانه است. روزی در خانه نشسته ایم و تلویزیون تماشا میکنیم. مردی در تلویزیون اعلام میکند که:
فلان پرفسور اعلام کرده که اگر در رودخانه a شنا کنید ، به بیماری کشنده ای دچار خواهید شد. و برعکس اگر در رودخانه b شنا کنید ، در مقابل تمام امراض ایمن خواهید شد. این پرفسور نظریات خود را در کنابی به نام قرآن منتشر کرده و چند نفر از شاگردانش را که به آنها پیامبر میگویند برای پاسخگویی و توضیح کتابش بین مردم فرستاده است. همچنین برای کسانی که به شاگردان اصلی پرفسور دسترسی ندارند ، تعدادی از شاگردان دیگر را فرستاده بنام علما که گر چه در حد شاگردان اصلی نیستند ، اما تا حد زیادی توانایی توضیح مطالب را برای شما دارند

حالا:
اولاً ما این پرفسور را ندیده ایم (خدا)
ثانیاً معلوم نیست بیماری که میگوید واقعاً وجود داشته باشد چون آن را هم ندیده ایم
(جهنم)
ثالثاً مشخص نیست که ایمن شدن در برابر امراض هم راست باشد چون کسی نه دیده و نه تست کرده
(بهشت)

با این وجود ، عقل حکم می کند که این موارد را بررسی کنیم و به دنبال چگونگی آن برویم زیرا سرنوشت ما در گرو آن است. اگر ما تحقیق درست انجام دهیم و برای ما یقین حاصل شود که حرفهای آن پرفسور درست است ، اگر عاقل باشیم دیگر در آن رودخانه شنا خواهیم کرد؟

اما تفاوت خداوند با مثال ما در این است که اگر ما تلاش خود را برای شناخت خداوند انجام دهیم اما به حقیقت نرسیم (واقعاً نرسیم ، نه اینکه بازی درآوریم) ، باز هم ما را مجازات نخواهد کرد و این نظام را طوری قرار داده که به چنین فردی هم آسیب وارد نشود

بله
حرف ما هم دقیقا همینه
کسی که به حقانیت دین نرسیده چرا باید مجازات بشه؟
اما کدام آیه یا روایت هست که این مطلب را تایید کند؟

اگر واقعا دین به اندیشه اصالت داده بود با وعده عذاب و پاداش دستورات خود را عملی نمیکرد

چه ردی بر این سخن دارید؟

هادی;779581 نوشت:
کسی اسلحه ای را به طرف بنده گرفته و به زور تهدید می گوید باید روزه ات را بخوری؟ من هم از ترس جانم روزه ام را می خورم؟ خواهشا وجدان خودتون رو قاضی قرار بدید و جوابش رو بدید آیا من با اختیار خودم روزه ام را خوردم یا مجبور بودم؟

سلام علیکم

در اینجا مجبور میشویم روزه خود را بخوریم علی رغم اینکه میل به آن نداشتیم
تکالیف دینی هم همینطورن مجبوریم علی رغم اینکه میل نداریم

هادی;779586 نوشت:
تا زمانی که انسان به دستورات و تکالیف دینی خودش عمل نکند سعه دیدش تنها به همین طبیعت مادی محدود خواهد شد و فراتر از این نخواهد رفت اما عمل کردن به تکالیف شرعیه سعه وجودی به انسان می بخشد

خب یه کسی به هردلیل فراتر نرفت ...
چرا باید محکوم به عذاب باشه؟!
مگر خواسته هرکسی به اندازه علمش نیست؟ من نوعی که درکی از معارف و قرب الهی ندارم چرا بعد از مرگ باید عذاب ببینم؟!
اصلا عموم مردم مگر صبح تا شب دنبال چه چیزی هستند؟معارف و سعه وجودی؟ یا یه لقمه نون
این چه دینی است که عموم مردم را جهنمی میداند و احکامش برخلاف فطرت طبیعی آدمهاست؟!

البته اینو هم اضافه کنم که اگر احکام دین نبود باز آدمی بی نیاز از اخلاق و قانون نبود صحبت اینجاست که دین چرا برای اصلاح امور دنیا متوسل به وعده وعیدهایی شده که بیشتر باعث وهن شود تا رشد و تعالی!

و مطلب آخر اینکه کسی که به مردم ظلم میکنه مستحق عذابه و منطقی هست که اونو تهدید کرد چون مطلب ما به ازای عینی داره اما اینکه به خاطر نماز نخوندن تا ابد بخواهیم در نار باشیم منطقی نیست
شاید بگویید نماز نخوندن ظلم به خود است
بله از این جهت که مارو از کمالاتی محروم میکند ظلم است اما وقتی که اون کمال را درک نکردیم دیگر چه حسرتی باقی میماند؟! که بخواهیم بابتش عذاب بکشیم؟!

ملاali;779740 نوشت:
اگر واقعا دین به اندیشه اصالت داده بود با وعده عذاب و پاداش دستورات خود را عملی نمیکرد
ابتدا باید اندیشه و اصالت را تعریف کنیم
یک قاچاقچی مواد مخدر ، از پلیس متنفر است و پلیس را مخل آزادی خویش میداند. این شخص اندیشه خود را بر حق و اندیشه پلیس را ناحق میداند

لذا زمانی که صحبت از اندیشه میشود ، باید اندیشهء صحیح را ملاک قرار دهیم و نه هر اندیشهء بشری را. همچنین زمانی که صحبت از اصالت چیزی میکنیم ، باید تعریف حقیقی از اصالت را در نظر بگیریم ، نه تعریفی که صرفاً با هوای نفس تطابق داشته باشد

برادر عزیزم خواهش میکنم در دور باطل نیفتید!
قبلاً در چندین پست درمورد این صحبت شد که بهشت و جهنم نتیجهء مستقیم اعمال ما هستند
شما هم خواستید که توضیح دهیم چرا خدا بدون اینکه ما را به یقین برساند اسباب این نظام را طوری قرار داده که نتیجهء اعمال بهشت و جهنم باشد
ما هم عرض کردیم که خداوند وسائل رسیدن به این یقین را به اندازه ای که اتمام حجت شود قرار داده ، بعد نظام را آنگونه تنظیم کرده
حالا شما دوباره میفرمائید اگر آزادی اندیشه هست پس چرا بهشت و جهنم را قرار داده؟! یعنی برگشتید سر خانهء اول!

این یعنی دور باطل

به این ترتیب دقت بفرمائید:

1 - خداوند وسائل کسب یقین را برای ما به اندازه کافی قرار داده ، پس دیگر تنظیم نظامی که منتهی به بهشت و جهنم شود جای ایراد ندارد

2 - همانطور که در طبیعت و نظام اسباب و علل ، هر عملی منجر به نتیجه ای میشود ، اعمال نیک و بد هم منجیر به بهشت و جهنم خواهد شد

3 - پس هم ابزار شناخت فراهم شده و هم این موضوع که هر عملی نتیجه ای دارد عقلانی ست. و آنچه عقلانی است طبیعی هم هست

4 - همانطور که اگر شما بخواهید با طبیعت لجاجت کنید ، تغییری در مسیر آن ایجاد نمیشود ، موضوع قبل هم که طبیعی بودن آن ثابت شد ، با عدم پذیرش ما تغییری در آن ایجاد نخواهد شد

5 - عدم ایجاد تغییر در مسیر طبیعی که خدا قرار داده ، به هیچ وجه ظالمانه نیست. زیرا به اعتبار مورد 1 ، کسی نمیتواند بگوید من نمیدانستم

6 - از آنجایی که خداوند در این نظام ، حتی برای جاهل قاصر نیز عذابی در نظر نگرفته ، و همچنین کسی را که برای یافتن پاسخ تلاش کرده ، ولی نتوانسته به پاسخ کامل برسد ، عذاب نمی کند ، پس تنها کسانی به جهنم میروند که یکی از این دو گروه باشند:

الف) وجود خالق و معاد برای آنها اثبات شده ، اما بخاطر هوای نفس و شهوات دنیوی از آن غافل میشوند
ب) میدانند احتمال وجود خالق و معاد هست ، اما عمداً تنبلی کرده و به دنبال پاسخ نمی روند


دقت بفرمائید که نکات بالا مانند یک الگوریتم است. یعنی هر گونه
"اگر" بیاورید ، منتقل میشوید به موارد قبلی تا نهایتاً به خروجی 6 برسید
پس اگر میخواهید اشکالی وارد کنید ، نکته ای بفرمائید که پاسخش در موارد
1 تا 5 نباشد

ملاali;779740 نوشت:
وعده عذاب و پاداش
حالا از این منظر پاسخ شما برادر عزیز را میدهم که شما بهشت و جهنم و چرایی آن را پذیرفتید ، اما اینگونه راهنمایی را منافی رشد عقل میدانید. چرا که پندار شما اینگونه است که اگر قرار است این عقل رشد کند ، باید با شناخت خدا و همراه با عشق رشد کند ، و نه با وعدهء بهشت و جهنم که شبیه به گول زدن بچه میماند

اولاً ، در همان شناخت بهشت و جهنم نیز بطور نسبی رشد عقلانی وجود دارد. افراد به دو طریق بهشت و جهنم را میشناسند و میپذیرند. یا با تحقیق ، یا بطور تعبدی. هر دوی اینها باعث رشد عقلی میشود (به اندازهء خودش)

الف) آنکه با تحقیق به وجود خدا و معاد پی برده
این شخص به اندازهء همین تحقیق و تلاشی که میکند عقلش نیز ارتقاء پیدا می کند

ب) آنکه بطور تعبدی پذیرفته
این شخص نیز عقلش از رشد برخوردار است ، زیرا پذیرش او بر مبنای تشخیص خوب و بد ، و انتخاب خوب بوده است. و انتخاب راه درست ، یعنی رشد عقل
(البته این بخش جای تحلیل دارد که اگر خواستید توضیح میدهم)

برای مورد (ب) نیاز هست مثالی بزنم تا بهتر درک شود. یک شخص بی سواد را در نظر بگیرید که وقتی سوختن دست افراد در آتش را دیده ، خودش را از آتش دور کرده. در نتیجه از آتش مسون خواهد بود ، گر چه از نظر علمی هیچ چیز هم از آتش نداند

ثانیاً ، بهشت و جهنم ، هر کدام یک نقطهء کاملاً مشابه نیست ، بلکه درجات دارد. هر چه عبادت فرد از روی ترس از بهشت و جهنم باشد ، مرتبهء پایین تری نسیبش میشود و هر چه عبادت و بندگیش از روی درک و فهم عمیق و صرفاً برای خدا باشد درجات بالاتری خواهد یافت. این موضوع تا حدی جدی است که ممکن است کسی که تحقیق بسیار کرده باشد ولی مسلمان هم نباشد ، در روز قیامت جایگاهش از مسلمانی که صرفاً از روی ظاهر دین را پذیرفته ، بسیار بالاتر باشد
(به همان مورد (ب) برمیگردد که گفتم نیاز به توضیح بیشتر دارد)

نتیجه اینکه:
در این نظام ، احترام به تحقیق و فهم عمیق نیز در نظر گرفته شده است و اینگونه نیست که پیشرفت ما تنها در گروی وعدهء شکلات(بهشت) یا ترساندن از آمپول(جهنم) باشد

Reza-D;779861 نوشت:
برادر عزیزم خواهش میکنم در دور باطل نیفتید!

Reza-D;779861 نوشت:
از آنجایی که خداوند در این نظام ، حتی برای جاهل قاصر نیز عذابی در نظر نگرفته ، و همچنین کسی را که برای یافتن پاسخ تلاش کرده ، ولی نتوانسته به پاسخ کامل برسد ، عذاب نمی کند ، پس تنها کسانی به جهنم میروند که یکی از این دو گروه باشند:
الف) وجود خالق و معاد برای آنها اثبات شده ، اما بخاطر هوای نفس و شهوات دنیوی از آن غافل میشوند
ب) میدانند احتمال وجود خالق و معاد هست ، اما عمداً تنبلی کرده و به دنبال پاسخ نمی روند

خیر در دور باطل نیافتادیم

ملاali;779740 نوشت:
اما کدام آیه یا روایت هست که این مطلب را تایید کند؟

پاسخ مارا ندادید؟؟!!!
کجا گفته شده که جاهل قاصر مجازات نمیشود؟!!
مگه نمیگویید عمل و جزا رابطه تکوینی دارند؟
و حتی جناب هادی فرمودند اگر ندانسته از جایی بیافتیم دلیل نمیشود که چیزیمون نشه

Reza-D;779861 نوشت:
خداوند وسائل کسب یقین را برای ما به اندازه کافی قرار داده ، پس دیگر تنظیم نظامی که منتهی به بهشت و جهنم شود جای ایراد ندارد

خب از نظر شما قرار داده
از نظر بنده قرار نداده
هفتاد تا فرقه فقط توی اسلام داریم همشونم مرجع تقلید دارن و کتاب همشون هم قرآنه و بر اساس همون قرآن خیلی هاشون دشمن یکدیگرند و همدیگرو میکشن
حالا ما چون شیعه زاده هستیم میگیم حق با ما است اونها هم همینطور

شاید بگید در اصل اعتقاد به معاد اختلافی ندارند
اما مگر قرار نیست که من نوعی برای رسیدن به یقین به تحقیق بپردازم؟! خب لاجرم وارد مباحث کیفیت معاد هم میشوم..نمیشوم؟
و اینجاست که با برداشت های کاملا متفاوت از حقیقت معاد روبرو میشویم..طوری که اصلش هم زیر سوال میره

و شخصی ، نماینده ایی هم وجود ندارد که از جانب خداوند سوالات مربوط به این عصر را در مورد حقیقت معاد پاسخ دهد
معاد هم یک بحث مهمی است که اگر دین نبود کسی در موردش سخن نمیگفت

Reza-D;779867 نوشت:
ثانیاً ، بهشت و جهنم ، هر کدام یک نقطهء کاملاً مشابه نیست ، بلکه درجات دارد. هر چه عبادت فرد از روی ترس از بهشت و جهنم باشد ،

نگاه کنید وعده به آتش با انتخاب عاقلانه تضاد دارد
مگر شما قبول ندارید کسی که نمی تونه احکام دین را هضم کنه جاهل قاصره؟!! پس دیگر تهدید برای چی؟
وقتی پای تهدید وسط می آید انتخاب عاقلانه و معرفت نفی میشود و شما مجبورید از روی احتیاط یکسری اعمالی انجام دهید بدون اینکه واقعا رشد و تعالی نیز صورت بگیرد

لذا به نظر میاد که در این وعده ها ..بهشت و جهنم موضوعیت ندارند بلکه موضوع پیاده شدن یکسری احکام در دنیاست

Reza-D;779867 نوشت:
نتیجه اینکه:
در این نظام ، احترام به تحقیق و فهم عمیق نیز در نظر گرفته شده است و اینگونه نیست که پیشرفت ما تنها در گروی وعدهء شکلات(بهشت) یا ترساندن از آمپول(جهنم) باشد

عزیزم
نتیجه این است که هرکس غیر از اسلام را برگزیند اهل دوزخ است
این سخن چه جایی برای تحقیق میگذارد؟؟؟

جز اینکه پی ببریم این سخن با روح انتخاب و آزادی اندیشه در تضاد است

ملاali;779795 نوشت:
در اینجا مجبور میشویم روزه خود را بخوریم علی رغم اینکه میل به آن نداشتیم
تکالیف دینی هم همینطورن مجبوریم علی رغم اینکه میل نداریم

با سلام مجدد
ببینید اگر چه نوعی جبر بر من حاکم بود (اگر نمی خوردم کشته می شدم) اما بازهم این مطلب مانع از اختیار من نمی شد چون خوردن به اختیار خودم بود می تونستم نخورم... درسته؟ تا زمانی که به زور لقمه رو در دهان نگذاشته باشند من با اختیار خودم روزه را می خورم اگر چه به خاطر ترس از جان «به اختیار خودم» لقمه را خوردم.
فرزند خود حقیر چند روزی از مدرسه رفتنش نگذشته بود که یکدفعه اعلام می کنه من مدرسه نمیخوام برم، مدرسه رفتن سخته، خانم معلم تکلیف میگه و من حوصله تکلیف نوشتن ندارم؛ شروع کرد از این بهانه ها در آوردن، اما با ده ها و عده و وعید ایشون رو فرستادیم مدرسه اگر چه به اصرار ما به مدرسه رفت اما اختیار از او سلب نشده بود؛ به اختیار خودش با گریه و زاری می رفت و تکالیفش هم می نوشت؛ اما بعد از مدتی مدرسه رفتن براش لذت بخش شده بود به طوری که برای رفتن به مدرسه لحظه شماری می کرد.
حال و روز ما بنده ها همینه، ما همانند کودکی هستیم که معلم بزرگ بشریت (یعنی انبیاء و اوصیای الهی) تکالیفی برای ما در نظر گرفته تا با انجام این تکالیف به هدف خلقت نائل آییم. حالا اینکه من نوعی حال و حوصله انجام این تکالیف رو ندارم بر می گرده به جهل خودم که خیال می کنم انسان برای خوردن و خوابیدن به این دنیا اومده. ذرّه ای فکر نمی کنم که این همه نعمت خداوند که مسخّر انسان هست نمی تواند صرفا بدین جهت باشه که من نوعی بیام تو این دنیا بخورم و بخوابم و ... . اگر واقعا کسی اینطور فکر کند باید در صحت و سلامتی عقلش شکّ کرد.
از دیدگاه اسلام و قرآن خداود سبحان بسیار رئوف و رحیم است این مطلب هم از آیات الهی و هم از روایات قابل استفاده هست، خداوند رحمان راضی نیست حتی یک نفر اهل جهنم باشد چرا که او منبع فیض و کمال است و انسان را جز برای رسیدن به کمال نیافریده؛ لذا لحظه به لحظه، انسان رو از گناه و اعمال بد باز میداره و اخطار می دهد که گناه آتش است. همانند پدر و مادر مهربان و دلسوزی که به فرزند کوچک خود در مورد خطرات پیش رو اخطار می دهد. به فرزندش اخطار می دهد اگر درس نخونی چیزی عایدت نخواهد شد و همیشه در رنج و عذاب بسر خواهی برد، در مورد وسایل تیز و خطرناک اخطار می دهد که اگر با چاقو بازی کنی دستت را زخمی می کنی و خلاصه هر وسیله ای که خطرناک باشد نسبت به نزدیک شدن به آن اخطار می دهد.

ادامه دارد ...

خداوند عزیز و مهربان با توجه به عشقی که نسبت به بندگان دارد مدام گوشزد می کند که نزدیک فلان چیز نشوید اگر نزدیک شدید و آسیب دیدید مقصر خود شما هستید من با فرستادن بهترین بندگانم این ها رو به شما آموزش دادم که چه چیزی خطرناک است و آموزش دادم که چه کاری بکنید در ایمن خواهید بود و نه تنها بهشت بلکه بالاتر از بهشت برین نصیب شما خواهد شد. خداوند رئوف با توجه به اینکه به سرکش بودن انسان آگاهی دارد مدام مسئله توبه را پیش می کشد و می گوید اگر خطایی کردی ایرادی نداره من کمکت می کنم و اثر اون گناه رو با قدرت و اختیاری که دارم از بین می برم.
خداوند می فرماید اگر در این دنیا موفق شدی توبه کنی تمامی آثار گناهات رو از بین می برم و همانند کودک تازه متولد شده ای می شوی که هیچ گناهی ندارد، اما اگر موفق به توبه نشدی باز هم نگران نباش من جهنم را برایت قرار دادم تا آثار این گناهان در جهنّم از بین برود و تو فردی بهشتی شوی .
شاید این تعبیر در مورد خدا درست نباشد اما در این جا مجبورم استفاده کنم، گویا خداوند فریاد می زند ای بشر من تو را جز برای بهشت و جز برای خودم نیافریدم تو متعلق به بهشتی و برای بهشت آفریده شدی نه برای جهنم لذا به هر بهانه ای اعم از باز گذاشتن درهای توبه، فرستادن اولیای الهی برای راهنمایی تو، قرار دادن شفاعت، خلقت جهنم و... می خواهم تو را بهشتی کنم تو ارزشت بیشتر از این هاست که بخواهی در آتش اعمال خودت بسوزی .

این مطالب رو عرض کردم تا بدونیم خداوند رحمان خوبی بنده هاش رو میخواد اینکه من نوعی بیام و بگم که من نمیخوام تکالیفم رو انجام بدم همانند همان کودکی هستم که نا آگاهانه و از روی جهالت از نوشتن تکالیف شانه خالی می کنم.
شما خودتون خوب می دونید که همین الان در انجام اعمالتون اختیار دارید اگر جبر در نظام هستی حاکم بود نه تنها شما بلکه احدی نمی توانست کوچک ترین گناهی رو مرتکب بشه. پس وجدان خودتون رو قاضی قرار بدید و به رأفت و مهربانی خدا یقین داشته باشید. کسی لقمه تکالیف رو به زور تو دهانتون نمیذاره شما در اینکه این تکالیف رو انجام بدید آزادید و اختیار تامّ دارید.
اینکه من نوعی به این تکالیف میل و رغبت ندارم، دلیلش اینه که هنوز در عالم کودکی بسر می برم یک بزرگی میخواد که بالای سرم باشه و منو به انجام تکالیفم سوق بده تا خدای نکرده از اهداف خلقت دور نشم و این شدّت مهربانی خداوند رو میرسونه که نمیخواد بنده هاش در اوج جهالت بمونن و نمی خواد درد و عذاب برای اون دنیا بمونه، خداوند توبه رو قرار داده تا انسان در برزخ اذیت نشه اما من نوعی آنچنان غرق در دنیای کودکی و بازی های کودکانه خود شده ام که از این مسائل بی خبریم، کودک همیشه از اعمال پدر و مادرش ناراضی هست چون کودکه و درک و عقلش نمیرسه که برای موفقیت باید تلاش کرد اگر چه طبع میل نباشه، حقیر همیشه مثال میزنم بالا رفتن از کوه سخته اما وقتی به قلّه کوه رسیدی یک لذّت خاصی بهت دست میده.
دیدین یک دانشجو برای کنکور سال ها زحمت می کشه ، بی خوابی می کشه، شاید وقت تفریح هم نداشته باشه اینا علی رغم میل باطنیش هست اما وفتی نتیجه تلاشش رو دید لذت بخش میشه. ما هم در آستانه کنکور بزرگی همچون قیامت هستیم اگر تلاش کنیم اگر تکالیفمون رو انجام بدیم(اگر چه بر خلاف میل باطنی باشه) تیجه لذّت بخش خواهد بود.

بازم میگم اگر اندکی تفکر بفرمایید اختیار به هیچ عنوان از انسان سلب نیست ...
ببخشد کمی طولانی شد.

و مطلب نهایی اینکه با توجه به روایات و با توجه به رأفت خداوند اکثریت مردم جهان بهشتی خواهند بود، دلیلش هم مشخصه چون خدای مهربانی داریم علی رغم مخالفت هایی که با قوانین الهی داشتیم بازهم خداوند رحمن به بنده هاش نظر لطف داره و به هر بهانه مبخواد اعمال بنده هاش رو نادیده بگیره، عالم هستی تحت فرمان و اراده قادر متعال است، چنانکه آتش را بر بنده خوبش ابراهیم سرد فرمود، می تواند آثار وضعی گناه رو به لطف و کرمش از انسان بردارد(چنانچه با توبه آثار وصعی گناه برداشته می شود). همان کسی که به قول شما هیچ اعتقادی به معاد و خداوند نداشت اگر صلاح دانست آثار این اعمالش رو بر میدارد منتهی این آثار زمانی برداشته میشه که مدّتی درد و رنج آتش جهنم رو تحمل کنه، بنابر عقیده بسیاری از علما اکثریت انسان ها در نهایت بهشتی خواهند بود.

والسلام

هادی;779941 نوشت:

خداوند می فرماید اگر در این دنیا موفق شدی توبه کنی تمامی آثار گناهات رو از بین می برم و همانند کودک تازه متولد شده ای می شوی که هیچ گناهی ندارد، اما اگر موفق به توبه نشدی باز هم نگران نباش من جهنم را برایت قرار دادم تا آثار این گناهان در جهنّم از بین برود و تو فردی بهشتی شوی .
شاید این تعبیر در مورد خدا درست نباشد اما در این جا مجبورم استفاده کنم، گویا خداوند فریاد می زند ای بشر من تو را جز برای بهشت و جز برای خودم نیافریدم تو متعلق به بهشتی و برای بهشت آفریده شدی نه برای جهنم لذا به هر بهانه ای اعم از باز گذاشتن درهای توبه، فرستادن اولیای الهی برای راهنمایی تو، قرار دادن شفاعت، خلقت جهنم و... می خواهم تو را بهشتی کنم تو ارزشت بیشتر از این هاست که بخواهی در آتش اعمال خودت بسوزی .

با سلام و تشکر

شما یکطور مفرمایید که خداوند دلسوز بندگان است که انگار بنده ها به اختیار خودشون اومدند دنیا و توی یه چاهی افتادند..حالا یه خدایی ‍‍‍آمده میخواهد نجاتشون بده!
در حالی که اگه حب دنیا حب نفس بد است خود خدا قرار داده!!!
این عدالت نیست که خدا فطرتی قرار دهد و بگوید حالا برخلاف آن برو تا رستگار شوی

اگه حب نفس نباشه مگر میشه حرکت کرد؟ اصلا مگر در خلاء میتوان زندگی کرد؟!
با حساب سخن شما 99 درصد مردم که دغدغه اصلیشون دنیاست فطرتا بیمار و گناه کارند و دین میخواد نجاتشون بده
واقعا خنده دار نیست؟

بعدم اینکه میفرمایید خدا بعداز جهنم افراد را میبرد بهشت
اولا
کدام آیه این را گفته؟؟؟

ثانیا
اگرم صحیح باشد چگونه باعقل جور درمیاد که برای خوردن سیب و گلابی.. آدمی باید قابلیتش را در جهنم بدست آورد؟ لذا از این مطلب هم بدست می آید که بهشت یک جایگاه روحانی است و برای آدمیان در غالب مثال بیان شده و درحقیقت امرخود برای آدمیان هیچ وجه برانگیزاننده ایی ندارد جزدر زبان مجاز

یا حق

ملاali;780068 نوشت:
شما یکطور مفرمایید که خداوند دلسوز بندگان است که انگار بنده ها به اختیار خودشون اومدند دنیا و توی یه چاهی افتادند..حالا یه خدایی ‍‍‍آمده میخواهد نجاتشون بده!
در حالی که اگه حب دنیا حب نفس بد است خود خدا قرار داده!!!
این عدالت نیست که خدا فطرتی قرار دهد و بگوید حالا برخلاف آن برو تا رستگار شوی

اگه حب نفس نباشه مگر میشه حرکت کرد؟ اصلا مگر در خلاء میتوان زندگی کرد؟!
با حساب سخن شما 99 درصد مردم که دغدغه اصلیشون دنیاست فطرتا بیمار و گناه کارند و دین میخواد نجاتشون بده
واقعا خنده دار نیست؟



با سلام مجدد

شما خوب می دونید که خداوند هدفی بسیار متعالی برای خلقت عالم هستی داشته، هر انسانی حتما لا اقل یک بار به این مسئله اندیشیده که چرا به این دنیا اومده و پشت پرده خلقت چه بوده... . بر خلاف گفته شما دنیا چاه نیست؛ دنیا فرودگاهی است برای صعود انسان به عوالم برتر، انسان فقط در همین دنیا می تواند اوج بگیرد.
اگر آب هزاران سال از ارتفاع به پایین سقوط کند، هیچ کس مدعی تکامل آب نمی شود. همان گونه که اگر هزاران سال بخار آب از پایین به بالا صعود کند، کسی مدعی تکامل بخار نمی شود. اما اگر جسم سنگینی مانند فلزات، در یک سطح هموار، شروع به حرکت بکند، این سوال مطرح می شود که چگونه این جسم خلاف مقتضیات اولیه خود حرکت کرده است! و طبعا اگر دلیل این حرکت در خود او باشد، می توان مدعی تکامل آن شد.
پس روشن است که تکامل، توام با حرکت، تغییر و تبدیل است. یعنی برای تکامل باید خصوصیات اولیه وجود یک شیء، دستخوش تغییر شوند. تغییر، باید از میان تضادهای ایجاد شده برای انسان بگذرد. تضادهایی که میان نفس اماره و فطرت انسان به وجود می آید. که نفس اماره، انسان را به سمت مادیات پایین می کشاند و فطرت انسان، او را به ماورای ماده متوجه می سازد. و در تضاد این دو کشش، ممکن است که انسانی به تکامل دست یابد. همچنان که تضاد ایجاد شده بین دعوت انبیاء، و وسوسه های شیطان، انسان را در میان تضاد قرار می دهد. و پس از حرکت صحیح در میان این تضاد، تکامل رخ می دهد.
و در همین کشمکش بین دو نیروی متضاد است که انسان یا به ذلت می رسد یا به عزّت! وجود اختیار انسان هم از همین مطلب ثابت می شود، چرا که اگر اختیار نبود نبرد بین دو نیروی متضاد معنی نداشت ...

ملاali;780068 نوشت:
با حساب سخن شما 99 درصد مردم که دغدغه اصلیشون دنیاست فطرتا بیمار و گناه کارند و دین میخواد نجاتشون بده
واقعا خنده دار نیست؟


طبق فرمایش خود قرآن کریم دین برای نجات انسان ها از ظلمت و تاریکی آمده است، دین آمد تا انسان را به عالم برتر راهنمایی کند، بله متاسفانه بسیاری از مردم در گمراهی هستند و برای رسیدن به مسیر درست نیازمند دین هستند .

ملاali;779871 نوشت:
کجا گفته شده که جاهل قاصر مجازات نمیشود؟!
با سلام مجدد
این بخش رو اجازه بفرمائید استاد "هادی" پاسخ بدن

ملاali;779871 نوشت:
مگه نمیگویید عمل و جزا رابطه تکوینی دارند؟
و حتی جناب هادی فرمودند اگر ندانسته از جایی بیافتیم دلیل نمیشود که چیزیمون نشه
مثال از باب بیان بهتر موضوع هست برادر

ضمناً در این بین تفاوتی وجود دارد که باید به آن دقت بفرمائید:
درمورد جاهل قاصر ، این فعل خداوند است که بهشتی یا جهنمی شدن او را مشخص میکند. نه اینکه موضوع شبیه به افتادن از پرتگاه باشد که بخواهیم بگوئیم بین دانسته بودن یا نادانسته بودن آن تفاوتی وجود نداشته باشد. اما فعل خدا با فعلی که ما داریم متفاوت است. ما باید ابتدا ببینیم طرف مقابل چه میکند و بعد درمورد او تصمیم بگیریم ، اما خداوند فعلش جاری است. یعنی از ابتدا جوری طراحی کرده که آنکه قاصر است عقوبت نشود (بطور کلی)

استاد "هادی" هم کاملاً درست گفته اند. چون به هر حال کسی که قاصر هم باشد ممکن است ضررهایی ببیند و این هم در بخش هایی هست که نظام تکوینی صرف وجود داشته باشد. یعنی مواردی که گریزی از نتایج آن نیست. بطور مثال ، کسی که از روی نادانی شراب میخورد و معده اش خراب میشود ، دانا هم که بشود و توبه هم که کند معدهء او خراب خواهد ماند و دانا شدن و توبه ، معدهء او را شفا نمیدهد. اما باز هم دقت بفرمائید که مثال استاد هادی ، برای تفهیم بهتر موضوع بوده وگرنه نوع نظام سازی خدا در دنیا و آخرت ، گرچه زنجیره ای به هم پیوسته است ، اما تفاوت هایی دارد

ملاali;779871 نوشت:
خب از نظر شما قرار داده
از نظر بنده قرار نداده
خب پس اول به دنبال اثبات یا رد این موضوع باشید :ok:

ملاali;779871 نوشت:
هفتاد تا فرقه فقط توی اسلام داریم همشونم مرجع تقلید دارن و کتاب همشون هم قرآنه و بر اساس همون قرآن خیلی هاشون دشمن یکدیگرند و همدیگرو میکشن
حالا ما چون شیعه زاده هستیم میگیم حق با ما است اونها هم همینطور
شاید بگید در اصل اعتقاد به معاد اختلافی ندارند
اما مگر قرار نیست که من نوعی برای رسیدن به یقین به تحقیق بپردازم؟! خب لاجرم وارد مباحث کیفیت معاد هم میشوم..نمیشوم؟
و اینجاست که با برداشت های کاملا متفاوت از حقیقت معاد روبرو میشویم..طوری که اصلش هم زیر سوال میره
این که خیلی ساده است برادر ، تحقیق کنید ببینید کدام یک بر حق هستند. نه فقط هفتاد فرقه ای که فرمودید ، بلکه سایر ادیان را نیز تحقیق بفرمائید. هر وقت حقانیت یکی از آنها برای شما اثبات شد ، بعد بروید و در جزئیات تحقیق بفرمائید. قبلاً هم در مباحثی افتخار هم کلامی با شما برادر عزیز را داشتم ، آنجا هم به شما عرض کردم که شما هنوز پلهء اول را نرفته اید ، در مورد پلهء مثلاً پنجم می پرسید!

ملاali;779872 نوشت:
نگاه کنید وعده به آتش با انتخاب عاقلانه تضاد دارد
خیر تضاد ندارد. اتفاقاً باید ممنون باشیم که خداوند برای کسانی که توان علمی بالایی ندارند هم راهی برای نجات گذاشته است (ترساندن از جهنم و وعده به بهشت). زیرا به این طریق ، مسیر برای رشد حداقلی باز خواهد بود و همانطور هم که قبلاً کامل برای شما توضیح دادم ، ارتقاء درجه به مدارج بالاتر برای افراد دانا کاملاً باز است. همچنین باز هم قبلاً توضیح عرض کردم که خود همین ترس از جهنم نیز خود نوعی دانایی است ، گر چه از نوع ابتدایی آن است

ملاali;779872 نوشت:
مگر شما قبول ندارید کسی که نمی تونه احکام دین را هضم کنه جاهل قاصره؟!! پس دیگر تهدید برای چی؟
مگر تهدید فقط برای قاصرین گفته شده است؟! :Gig: مقصرها چه؟ ظالمین چه؟

ملاali;779872 نوشت:
نتیجه این است که هرکس غیر از اسلام را برگزیند اهل دوزخ است
این سخن چه جایی برای تحقیق میگذارد؟؟؟
مگر قرار است تحقیق زمانی موضوعیت داشته باشد که هر کسی به نتیجه ای متفاوت برسد؟!
شما نمیتوانید تحقیق را بواسطه رسیدن به نتیجه واحد بیمعنا بدانید ، بلکه میتوانید حق بودن آن راه را به چالش بکشید
شما اثبات بفرمائید که اسلام نتیجه نهایی برای سعادت نیست ، بعد به این موضوع که عدم عمل به اسلام باعث سقوط میشود خرده بگیرید

ملاali;779872 نوشت:
جز اینکه پی ببریم این سخن با روح انتخاب و آزادی اندیشه در تضاد است
راه جایگزین شما چیست؟

Reza-D;780298 نوشت:
این که خیلی ساده است برادر ، تحقیق کنید ببینید کدام یک بر حق هستند. نه فقط هفتاد فرقه ای که فرمودید ، بلکه سایر ادیان را نیز تحقیق بفرمائید. هر وقت حقانیت یکی از آنها برای شما اثبات شد ، بعد بروید و در جزئیات تحقیق بفرمائید. قبلاً هم در مباحثی افتخار هم کلامی با شما برادر عزیز را داشتم ، آنجا هم به شما عرض کردم که شما هنوز پلهء اول را نرفته اید ، در مورد پلهء مثلاً پنجم می پرسید!

سلام
چرا فکر میکنید سوال ما پله اول نیست؟!

Reza-D;780298 نوشت:
اتفاقاً باید ممنون باشیم که خداوند برای کسانی که توان علمی بالایی ندارند هم راهی برای نجات گذاشته است (ترساندن از جهنم و وعده به بهشت). زیرا به این طریق ، مسیر برای رشد حداقلی باز خواهد بود و همانطور هم که قبلاً کامل برای شما توضی

کسی که نمیدونه گناه برای چی گناهه بابت چه چیزی باید مجازات بشه؟!
مگر نمیگویید جزا خود عمل است؟

هادی;780261 نوشت:
طبق فرمایش خود قرآن کریم دین برای نجات انسان ها از ظلمت و تاریکی آمده است، دین آمد تا انسان را به عالم برتر راهنمایی کند، بله متاسفانه بسیاری از مردم در گمراهی هستند و برای رسیدن به مسیر درست نیازمند دین هستند .

سلام

خب این مردم را خدا آفریده! و خود خدا فرموده بیشتر مردم نمی فهمند..دیگه چه انتظاری باید داشت؟!!
اصلا عدم رسیدن به کمال چرا باید مساوی با عذاب باشد؟؟!!

ملاali;780655 نوشت:
کسی که نمیدونه گناه برای چی گناهه بابت چه چیزی باید مجازات بشه؟
سلام
میگویم در دور باطل افتاده اید ، میگوئید نه!

این را بارها توضیح دادم برادر:

Reza-D;780298 نوشت:
درمورد جاهل قاصر ، این فعل خداوند است که بهشتی یا جهنمی شدن او را مشخص میکند. نه اینکه موضوع شبیه به افتادن از پرتگاه باشد که بخواهیم بگوئیم بین دانسته بودن یا نادانسته بودن آن تفاوتی وجود نداشته باشد. اما فعل خدا با فعلی که ما داریم متفاوت است. ما باید ابتدا ببینیم طرف مقابل چه میکند و بعد درمورد او تصمیم بگیریم ، اما خداوند فعلش جاری است. یعنی از ابتدا جوری طراحی کرده که آنکه قاصر است عقوبت نشود (بطور کلی)

استاد "هادی" هم کاملاً درست گفته اند. چون به هر حال کسی که قاصر هم باشد ممکن است ضررهایی ببیند و این هم در بخش هایی هست که نظام تکوینی صرف وجود داشته باشد. یعنی مواردی که گریزی از نتایج آن نیست. بطور مثال ، کسی که از روی نادانی شراب میخورد و معده اش خراب میشود ، دانا هم که بشود و توبه هم که کند معدهء او خراب خواهد ماند و دانا شدن و توبه ، معدهء او را شفا نمیدهد. اما باز هم دقت بفرمائید که مثال استاد هادی ، برای تفهیم بهتر موضوع بوده وگرنه نوع نظام سازی خدا در دنیا و آخرت ، گرچه زنجیره ای به هم پیوسته است ، اما تفاوت هایی دارد

و این هم توضیح دیگر:
اینکه کسی نداند گناه برای چه گناه است ، یا فاقد عقل است یا اصلاً و به هیچ عنوان در پی دانستن حداقل ها نیز نبوده است
انسان فاقد عقل (دیوانه) که تکلیفی ندارد. انسانی هم که آنقدر بی اطلاع باشد که کوچکترین دانشی درمورد خوب و بد بودن اعمال نداشته باشد ، تقریباً پیدا نمیشود و اگر هم پیدا شود ، چوب بی خیالی خودش را میخورد که حتی سعی نکرده ابتدایی ترین مسائل را بفهمد

ملاali;780655 نوشت:
مگر نمیگویید جزا خود عمل است؟
هم بله هم خیر. لطفاً پست ها را کامل و با دقت بخوانید و صرفاً دنبال نوشتن جواب نباشید:
Reza-D;780298 نوشت:
این فعل خداوند است که بهشتی یا جهنمی شدن او را مشخص میکند. نه اینکه موضوع شبیه به افتادن از پرتگاه باشد که بخواهیم بگوئیم بین دانسته بودن یا نادانسته بودن آن تفاوتی وجود نداشته باشد

ملاali;780655 نوشت:
چرا فکر میکنید سوال ما پله اول نیست؟!
من نگفتم پله اول نیست. خودتان گفتید
وقتی من عرض کردم که خداوند ابزار رسیدن به یقین را به اندازه کافی قرار داده ، شما فرمودید:
ملاali;779871 نوشت:
هفتاد تا فرقه فقط توی اسلام داریم همشونم مرجع تقلید دارن و کتاب همشون هم قرآنه و بر اساس همون قرآن خیلی هاشون دشمن یکدیگرند و همدیگرو میکشن
حالا ما چون شیعه زاده هستیم میگیم حق با ما است اونها هم همینطور
شاید بگید در اصل اعتقاد به معاد اختلافی ندارند
اما مگر قرار نیست که من نوعی برای رسیدن به یقین به تحقیق بپردازم؟! خب لاجرم وارد مباحث کیفیت معاد هم میشوم..نمیشوم؟
و اینجاست که با برداشت های کاملا متفاوت از حقیقت معاد روبرو میشویم..طوری که اصلش هم زیر سوال میره
شما دلیل گفتید که چون برداشت های متفاوت از معاد در مذاهب مختلف وجود دارد ، لذا اصلش هم زیر سؤال میرود. دلیل شما هم این است که انتظار داشتید تمام ادیان و مذاهب حرف واحدی بزنند

لازمهء انتظار بالا ، این است که شما ابتدا تمام آن مذاهب را پذیرفته باشید ، بعد انتظار داشته باشید که حرف واحدی بزنند

اما اگر میخواهید تحقیق در باب معاد را پله اول درنظر بگیرید ، پس یعنی سایر اعتقادات مذاهب را نادیده می گیرید یا اصلاً نمیشناسید. خب وقتی شما تازه وارد شناخت پلهء اول شده اید ، بر اساس کدام پیش فرض از مذاهب انتظار حرف واحد دارید؟

بدون شک پاسخ شما این است که چون ادعا کرده اند؟
پاسخ من هم این است که پس شما تحقیق میکنید برای چه؟ مگر نه اینکه همین صحت و کذب ادعا را بفهمید؟

ملاali;780659 نوشت:
خب این مردم را خدا آفریده! و خود خدا فرموده بیشتر مردم نمی فهمند..دیگه چه انتظاری باید داشت؟!!
اصلا عدم رسیدن به کمال چرا باید مساوی با عذاب باشد؟؟!


پا سلام مجدد

اجازه بدید مروری در مباحث گذشته باشیم:
پرسش حضرت عالی این بود که آیا وعده عذاب خداوند با اختیار انسان منافات دارد یا خیر؟ ما هم در جواب عرض کردیم خیر هیچ منافاتی ندارد چنانکه اگر پدری به فرزند خود در مورد چیز های خطرناک مثلا چیز و سوزناک اخطار می دهد و می گوید به این نزدیک نشود اختیار را از فرزند خود سلب نمی کند، اخطار خداوند سبحان نسبت به اعمال قبیح که منافی با قوانین شرع است اختیار را از انسان سلب نمی کند.
اگر در قوانین راهنمایی رانندگی آمده است با سرعت مطمئنه حرکت کنید و در مورد تبعات سرعت بیش از حد مجاز اخطار داده است آیا اختیار را از راننده سلب کرده ؟ خیر او همچنان مختار است و با اختیار خود می تواند با سرعت براند یا با سرعت نراند ....
این موضوعی است هر کسی بالوجدان درخواهد یافت که اختیار در چنین شرایطی از انسان سلب نمی شود؛ بله قبول داریم که نوعی اکراه در کار است شاید کسی به خاطر ترس از جهنم گناه نکند اما بازهم او مجبور نشد بلکه با اختیار خود به خاطر ترس از جهنم از گناه دوری کرد.
اما در مورد سوالی که در این پست مطرح کردید من نظرم اینه که در ارتباط با اهداف خلقت مطالعه ای داشته باشید، در ارتباط با فلسفه آفرینش و چرایی آفرینش انسان خواهشا مطالعه فرمایید. حقیر پیشنهاد می کنم یک دور فلسفه اسلامی را مطالعه فرمایید ترجیحا بدایه الحکمه و نهایه الحکمه علامه طباطبایی ... یقینا بعد از مطالعه این ها بسیاری از سوالات رخت برخواهد بست.
همچنانکه در پست قبل هم عرض کردیم انسان با کشمکش بین دو نیروی متضادّ است که می تواند به اوج برسد (پست 42 را دوباره ببینید) خداوند این دو نیروی متضادّ را در درون انسان گذاشت تا امکان حرکت به اوج قله انسانیت وجود داشته باشد ...
با توجه به اینکه دو نیروی متصاد درون انسان وجود دارد برای تشخیص اینکه کدام حق است و کدام باطل خداوند سبحان انبیاء الهی را ارسال فرمود تا راه راست را بدو نشان دهد. رسیدن به کمال برای انسان ضرورت است و الا هدف از افرینش لغو و بیهوده بود. این مسائل خارج از موضوع بحث است لذا برای تمرکز در بحث خواهشا به موضوع اصلی بپردازیم .

هادی;780792 نوشت:
این موضوعی است هر کسی بالوجدان درخواهد یافت که اختیار در چنین شرایطی از انسان سلب نمی شود؛ بله قبول داریم که نوعی اکراه در کار است شاید کسی به خاطر ترس از جهنم گناه نکند اما بازهم او مجبور نشد بلکه با اختیار خود به خاطر ترس از جهنم از گناه دوری کرد.

بله هرکسی بالوجدان میداند که با سرعت تند حرکت کردن عواقب دارد و اگر اتفاقی بیافتد خودش مسئول است
اما در مورد مجازات اخروی چنین شفافیتی وجود ندارد! مخصوصا در مورد اعمالی که عقلا نمیدونیم برای چی بد هستند
مگر نمیگویید جزا خود عمل است
خب وقتی عملی را نمیدانیم که بد است چه چیزی قرار است که برایمان آشکار شود؟!

Reza-D;780743 نوشت:
انسانی هم که آنقدر بی اطلاع باشد که کوچکترین دانشی درمورد خوب و بد بودن اعمال نداشته باشد ، تقریباً پیدا نمیشود و اگر هم پیدا شود ، چوب بی خیالی خودش را میخورد که حتی سعی نکرده ابتدایی ترین مسائل را بفهمد

صحبت در مورد کسی است که خواسته بداند اما پی نبرده که فلان کار چرا گناه است
خب این فرد چگونه مجازات میشود وقتی جزا خود عمل است؟

ملاali;780849 نوشت:
این فرد چگونه مجازات میشود وقتی جزا خود عمل است؟
سلام
پاسخش را خود شما فرمودید:
ملاali;780849 نوشت:
صحبت در مورد کسی است که خواسته بداند اما پی نبرده
همین که "خواسته بداند" ، یعنی عمل مثبت انجام داده پس جزایش هم متناسب با عملش خواهد بود

ملاali;780849 نوشت:
صحبت در مورد کسی است که خواسته بداند اما پی نبرده که فلان کار چرا گناه است
خب این فرد چگونه مجازات میشود وقتی جزا خود عمل است؟

سلام.

شما چون در متن ماده قرار دارید و بدن مادی نیز بالفعل در این متن است نتیجتا همه حوادث مادی نیز برای شما بالفعل میباشد ،نتیجتا اثر هر امر مادی رو به صورت بالفعل حس میکنید،مانند سوختن پوست با اتش،اینجا حضور است،به عبارتی تا پوست مواجه با اتش است سوختن حس میشه به محض برداشتن دست اون حس از بین میره،یعنی این اتصال تا زمانی است که توجه و اتصال بین دو شو مادی باشه....دیدن مناظر نیز چنین است...

ولی نفس بالقوه است،وبرای بالفعل شدن نیاز به خارج از خود دارد یعنی خودش نمیتواند خودش را به فعلیت برسونه،نتیجتا از ابزار خارجی بایس کمک بگیره تا به فعلیت برسه،این ابزار خارجی همون بدن و قوای حسی ان است،نتیجتا نفس به مرور به فعلیت میرسه و تکامل پیدا میکنه از طرفی چون در مرتبه مادی نیست نتیجتا حوادث مادی نیز بالفعل برایش نمود نمیکند مانند بدن و قوای حسیش.....به عبارتی احکام و ویژگیهای مادی قابل سرایت به مرتبه نفس نیست،نتیجتا احکام عالم نفس نیز مغایر با عالم مادی است؛نتیجتا اثری که از رفتار ادمی در عالم مادی بر وی اثر میذارد مغایر با اثری است که در مرتبه نفس بر نفسش اثر میذارد ،البته حجاب مادی مانع از این انکشاف است ولی به محض کنار رفتن این حجاب مادی ،نفس خود را واقع در ان اثر میبیند که ممکن است به صورتی دیگر و ویژگی دیگری باشد..........

البته چون خداوند این موارد را میداند که انسان در ابتدای امر چنین مسئله ای را نمیداند،پس برای انکه زحمت انسان را کم کند تا بسا تا چند صد هزار سال بعد پی به این امر ببرد همون ابتدا احکامی رو فرستاد تا انسان تحت انجام اونا مسیر سریع و راحت را پیموده و خود به ان کاشفیت مرتبه نفس نیز برسد.....

نتیجتا نمیتوان نفس بالقوه را که هنوز گرفتار حجاب و شهوات است آنی به درجه ای رساند تا بالفعل امور ماثر از ان را درک کرده و مشادهده نماید درست مثل اینکه یک دانه گندم را نمیتواند حکم خوشه را درک کند،این دانه بایس تکامل پیدا کند ان هم طبق صراطی درست و مستقیم ،و البته همه شرایط نیز برای ان مهیا باشد،انوقت در مسیر رو به جلو میزان قرار گیرد یعنی اون چیزی که به دردش میخورد را جذب کند و ان چیزی که به دردش نمیخورد از خاک و چیزای دیگه را دفع نماید تا بتواند به رشد خود ادامه دهد اگر این کار را انجام دهد انوقت به فعلیتی که خوشه است میرسد .......

------------

موضوع قفل شده است