جمع بندی بزرگترین عیب اسلام در مقابل بزرگترین عیب غرب

تب‌های اولیه

93 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

Reza-D;999385 نوشت:

اما بطور ویژه دو موضوع را مطرح کردم. اول اینکه اسلام برای فزندانی که مورد ظلم والدین هستند چه راهکاری ارائه داده؟ و دوم اینکه اسلام برای پسر یا دختری که قصد ازدواج ندارد اما در عین حال نیاز جنسی دارد چه راهکاری دارد؟

و تا اینجا برای هر دو پرسش فقط به یک پاسخ رسیدم. اسلام هیچ راهکاری ندارد!

سلام و عرض ادب

راهکار اسلام مشخص است

1 - تبعیت نکردن از ظالم !

2 - متعه !

Reza-D;999385 نوشت:

در وضع قوانین اصلاً کاری به باطن افراد نداریم. بلکه قانونگذار موظف است در وضع قوانین، احتمال جرم را نیز در نظر بگیرد.

ببینید برادر من

کار مسئولین اجتماعی فقط پاسخگویی به نیاز های جامعه است
برای این هدف قوانینی وضع می کنند که کمتر قابل سوء استفاده باشد

اما دین فرق می کند

کار دین هم رساندن شقاوتمندان به جهنم و هم رساندن سعادتمندان به بهشت است!

کار دین تمییز این دو گروه است !

این که در دین قوانینی وجود دارد که می توان از آن سوء استفاده کرد

خواست خود قانونگذار دین است!

برای خداوند کار سختی نیست که قوانینی وضع کند که هیچ کس نتواند از آن سوء استفاده کند!

اما هدف خداوند چیز دیگری است!

وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَٰكِنْ يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ ۚ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ


و اگر خدا می‌خواست همه بشر را یک امت قرار می‌داد
و لیکن هر که را بخواهد گمراه می کند و هر که را بخواهد هدایت می‌کند،
و البته آنچه می‌کرده‌اید از همه سؤال خواهید شد.


خداوند هم راه هدایت را خلق کرده

وهم راه گمراه شدن را

انتخاب با شخص است

از قوانین تبعیت کند ،
یا سوء استفاده!

Reza-D;999385 نوشت:
وقتی می‌بیند اینقدر حق و حقوق برایش در نظر گرفته شده

Reza-D;999385 نوشت:
قوانین را به گونه‌ای وضع کرده

Reza-D;999385 نوشت:
فرزندی که مورد ظلم والدین قرار گرفته قانونی برای حمایت شدن برایش وجود ندارد

باسلام

عرض بنده این بود اگر به واسطه اینکه این والدین مسلمان هستند و از قوانین آن برای مطالبه حق و حقوق خود اقدام میکنند به همان میزان هم فرزندان می توانند مطالبه حق کنند پس تا اینجا مشکلی نیست یعنی همان چیزی که برای فرزند احترام به پدر مادر را الزام میکنند برای پدر مادر هم توجه به نیاز فرزندان احترام به حق و حقوق آنها را هم الزامی کرده است
مشکل وقتی شروع میشه که این والدین یا فرزندان آگاه به حق و حقوق خود نباشند که اینجا بنده گفتم چون امکان دارد خارج از قوانین اسلامی رفتار کنند پس رفتار آنها مطابق با قوانین نبوده که ما مشکل را از قوانین ببینم بلکه مشکل در میزان کسب اطلاع این افراد از چیزی که آنرا قبول کرده اند بوده و کم کاری برمیگرده به خود آنها

که اینجا هم خداوند بی توجه به این این موضوع نبوده و برای از بین نرفتن حق آنها برای کارهایشان پاداش یا مجازاتی قرار داده

حالا شما میگویید این مجازات یا پاداش باز دارنده یا تشویق کننده نیست این بحثش جدا

Reza-D;999385 نوشت:
حرف من چیز دیگری است

:-b:soal:
Reza-D;999385 نوشت:
اسلام باید احتمال وجود والدین ظالم را هم در نظر می‌گرفت.

اسلام احتمالات رو در نظر گرفته که برای فرزند هم حق وحقوقی قرار داده یعنی احتمال میداده که ممکنه پدر مادری هم درحق فرزندش ظلم کنه پس یکطرفه به موضوع نگاه نکرده و فقط از فرزند انتظار احترام و ... نداشته

Reza-D;999385 نوشت:
حقوق فردی چندان توجهی ندارد.

منظورتون از حقوق فردی چیه ؟ وقتی داره از حقوق کودک از حقوق زن و... صحبت میکنه به چیه چیزی پرداخته

Reza-D;999385 نوشت:
اول اینکه اسلام برای فزندانی که مورد ظلم والدین هستند چه راهکاری ارائه داده؟

اسلام ، آزادی انسان را تنها محدود به عدم دخالت دیگران در کار او و گزینش او نمیداند بلکه آزادی از اوهام و خرافات و هواهای نفسانی و عادات و رسوم غلط را نیز شرط استقرار آزادی می داند . از آنها به عنوان قید و بندهایی یادمیکند که آزادی را از انسان سلب می کنند و بشر باید در گسستن آنها و آزاد کردن خود بکوشد .

Reza-D;999385 نوشت:
دوم اینکه اسلام برای پسر یا دختری که قصد ازدواج ندارد اما در عین حال نیاز جنسی دارد چه راهکاری دارد؟

در منطق اسلام ، انسان آزاده آن است که از بردگی انسانهای دیگر رها و از بندگی خواستها وامیال حیوانی خویش نیز آزاد باشد ، آنکه نمی تواند برامیال و هواهای نفسانی خویش غالب آید، او نیز آزاد نیست بلکه بنده و برده ای است که با پیروی از هوای نفس به گمراهی و هلاکت کشیده می شود : «افرأیت من اتخذ الهه هواه واضله الله علی علم وختم علی سمعه وقلبه و جعل علی بصره غشاوه فمن یهدیه من بعدالله افلا تذکرون - سوره جاثیه آیه ۲۳ ».
اسلام ، بندگی خدا را برای انسان موجب کمال او میداند و در واقع آزادگی و آزادی او را از قید بندگی دیگران مرهون بندگی خداوند می داند ، به تعبیر دیگر می توان گفت از نظر اسلام ، انسان آزاد نیست که خود را از قید بندگی خدا رها سازد ، بلکه هدف از خلقت انسان را عبودیت خداوند می شمارد ( وما خلقت الجن و الانس الالیعبدون - سوره والذاریات آیه ۵۶ )
فقط سوالی برای بنده ایجاد شده شما با انکه مخالف آزادی بی قید بند در غرب هستید در مقابل مخالف آزادی با قید و بند اسلام هم هستید چطور هر دو اینها در یکجا قابل بحث است؟
مگر اینکه بخواهیم آزادی جدید رو برای خود تبیین کنیم که آن وقت از آزادی در اسلام و غرب صحبتی در میان نیست که بخواهیم در مورد آنها بحث کنیم

اللیل والنهار;999412 نوشت:
حالا شما میگویید این مجازات یا پاداش باز دارنده یا تشویق کننده نیست این بحثش جدا
این بحثش جدا؟!
اصلاً موضوع تاپیک همین جملهء بولد شده است که فرمودید. وگرنه من هم می‌دانم که از حقوق فرزند انتخاب نام نیک، تربیت صحیح، تهیه خوراک و پوشاک و.... است

روی این موضوع که فرزند نیز حقوقی دارد که بحثی نداریم. حرفم از ابتدا این بود که این حقوقی که اسلام برای والدین و فرزندان در نظر گرفته، چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی، به قدری به سمت والدین سنگینی می‌کند که در نتیجه برخی دیگر از حقوق فرزندان پایمال می‌شود. برای مثال اینکه ازدواج دختر را مشروط به اجازهء پدر کرده، باعث شده پدرهای زیادی از این حق سوء استفاده کنند و نکتهء مهم اینکه این دختر هیچ راهکاری برای فرار از این حکم ندارد! یعنی الزاماً باید بسوزد و بسازد

اللیل والنهار;999412 نوشت:
به همان میزان هم فرزندان می توانند مطالبه حق کنند
مشکل در میزان کسب اطلاع این افراد از چیزی که آنرا قبول کرده اند بوده و کم کاری برمیگرده به خود آنها
خب پس آن دختر عقب مانده ذهنی که پدرش او را با قمه شکنجه کرد و یا آن پسر چهارساله که پدرش روی او بنزین ریخت و او را آتش زد، کم کاری از خودشان بوده!!!

این سوال را قبلاً هم از شما پرسیدم که بجای پاسخ به آن فقط گفتید اگر پدر اینها ظلم کرده به اسلام چه ربطی دارد! امیدوارم این بار پاسخ سوالم را بدهید
امثال اینها چگونه باید درمورد حقوق خود کسب اطلاع کرده و حقوقشان را مطالبه کنند؟

شروحیل;999388 نوشت:
راهکار اسلام مشخص است

1 - تبعیت نکردن از ظالم !

2 - متعه !


1 - تبعیت نکردن از ظالم چگونه و برای چه کسی؟ شما از یک دختر 14 ساله که پدر گردن کلفتش بالای سرش ایستاده چه انتظاری دارید؟

2 - قبلاً هم پرسیدم. برای دخترها چه راهکاری دارد؟

ببینید شروحیل جان اساساً یکی از ایرادهای من به قوانین اسلام همین است که روی کاغذ قابل اجرا هستند. خیلی راحت است که دختری بگوئیم اگر پدرت خواست تو را به زور شوهر بدهد تو قبول نکن! به همین سادگی! اما خود شما هم می‌دانید (شاید هم ندانید) که در عمل این مخالفت چیزی نزدیک به غیرممکن است

شروحیل;999388 نوشت:
این که در دین قوانینی وجود دارد که می توان از آن سوء استفاده کرد
خواست خود قانونگذار دین است!
این را تا حدودی قبول دارم. نکته خوبی را اشاره کردید
اجازه بدهید سایر مباحث به نقطه مطلوب برسد، به این نکته هم خواهیم پرداخت

Reza-D;999420 نوشت:
این بحثش جدا؟!
اصلاً موضوع تاپیک همین جملهء بولد شده است که فرمودید.

باسلام

هی نوشتم پاک کردم در مورد سوالتون فعلا نظری ندارم

به نظرم منتظر توضیحات کارشناس باشم بهتره نمیخوام بیخودی هی به پستهای تایپک اضافه کنم

عامل;998915 نوشت:
به عبارت دیگر بین عرف مسلمانها و گفته های اسلام باید فرق گذاشت.

عامل;998915 نوشت:
علاوه بر این دو نکته باید توجه داشت که بالاخره قانون محدودیت آور است و هرجا قانون باشد، محدودیت نیز وجود دارد. حتی اگر شما یک قانون و محدودیت اجتماعی وضع کنید، این وضع قانون روی افراد جامعه و آزادی های فردی نیز تاثیر می گذارد. به عنوان نمونه قانونی که مانع از آزار دیگران باشد، شما را مجبور به رعایت حد و حدودی می کند که مثلا با صدای بلند موسیقی گوش ندهید و دیگر کارهایی که باعث ناراحتی و آزار دیگران می شود را انجام ندهی

عامل;998915 نوشت:
اسلام با ملاک خدامحوری و قانون الهی این کار را انجام داده است. البته خدا محوری به معنای نادیده گرفتن نیازهای بشری نیست، بلکه با توجه به علم و اطلاع کامل خالق به مخلوق و در نظر گرفتن سعادت دنیوی و اخروی انسان، قانونی وضع شده که هم در روابط اجتماعی کارایی داشته باشد و هم انسان را به بهترین وجه به سعادت اخروی برساند. از اینجا روشن می شود که در مقایسه باید بُعد اخروی نیز ملاک قرار گیرد تا قضاوت بهتری انجام شود.

شدیدا با این بخش از فرمایشات کارشناس محترم موافق هستم

باتشکر

یاحق

Reza-D;999421 نوشت:
1 - تبعیت نکردن از ظالم چگونه و برای چه کسی؟ شما از یک دختر 14 ساله که پدر گردن کلفتش بالای سرش ایستاده چه انتظاری دارید؟

2 - قبلاً هم پرسیدم. برای دخترها چه راهکاری دارد؟

ببینید شروحیل جان اساساً یکی از ایرادهای من به قوانین اسلام همین است که روی کاغذ قابل اجرا هستند. خیلی راحت است که دختری بگوئیم اگر پدرت خواست تو را به زور شوهر بدهد تو قبول نکن! به همین سادگی! اما خود شما هم می‌دانید (شاید هم ندانید) که در عمل این مخالفت چیزی نزدیک به غیرممکن است

سلام و عرض ادب

1 - رجوع به حاکم شرع !
نه پذیرش ظلم !

2 -

متعه (با رعایت شرایط مخصوص افراد باکره)

همسر دوم شدن

در صورت مخالفت پدر همین مورد 1

برادر گرامی

بهشت را به بها می دهند

نه به بهانه !

روزی که عراق به پشتوانه جهان به خوزستان حمله کرد

خوزستانی ها می توانستند بگویند اسلام روی کاغذ است

ما نمی توانیم در برابر همه دنیا بایستیم !

اما زن و مرد و نوجوان تا پای جان از اعتقادات خود دفاع کردند و به نتیجه رسیدند

ان هم نه روی کاغذ

بلکه در دنیای واقعی !

دقت کنید هر شخص در راه اعتقاد خود حتی اگر جانش را از دست بدهد به سعادت فردی رسیده

این حتی مورد تایید دنیای غرب نیز هست

ان تنصر الله ینصرکم و یثبت اقدامکم

برای یک مومن رضای خدا همه چیز است

حتی اگر از نظر دیگران فقط روی کاغذ قابل اجرا باشد!

[="Tahoma"][="Black"]سلام
از اینکه به دلیل مشغله پاسخ شما کمی دیر شد، عذر می خواهم...
اما در مورد این قسمت:

Reza-D;999260 نوشت:
بنده انتقادم این نیست که: "چرا محدودیت؟" که شما پاسخ بدهید محدودیت همه جا هست، بلکه انتقادم این است: "چرا این نوع محدودیت؟"

اگر یک بار دیگر متن بنده را مطالعه بفرمایید، متوجه منظور بنده خواهید شد که قانون کلی و اجتماعی تاثیر خود را روی فرد نیز خواهد گذاشت و همینطور قانون فردی روی جامعه هم تاثیر گذار است. البته تاثیر اولی به نسبت بیشتر است.
هر چند شما فعلا یک ادعا را مطرح کردید و با چند مثال ناقص نمی توان حکم به این کلیت را ثابت کرد.
بنابراین اول ثابت کنید که اسلام تکیه بر جامعه دارد نه فرد.
بعد در مرحله دوم بد بودن این امر را ثابت کنید.
البته مطلبی که در همان ابتدای تاپیک به ذهن بنده رسید این بود که سوال شما خیلی کلی است و شاید جمع کردن آن در یک تاپیک ممکن نباشد. به همین دلیل فعلا دست از سر مقایسه بردارید و به اثبات این دو مورد بپردازید. هر چند خود این اثبات هم به دلیل دامنه گسترده و کلیت، مشکل است.
نکته دیگر اینکه در مطالعه پست های شما و برخی دوستان، چند بار خلط مفهوم و مصداق شکل گرفته است. برای پرهیز از این امر بهتر است متمرکز روی قوانین اسلام شوید و عملکرد مسلمان ها را دخالت ندهید.

Reza-D;999260 نوشت:
وقتی من می‌گویم غرب حقِ همجنسگرایی را برای شهروندان خود محفوظ دانسته، منظورم تحسینِ حقِ آزادیِ فردی است،

در پست اولیه عرض شد که اول شما ثابت کن که آزادی فردی در حد بالایی مانند «حق هر کاری که به دیگری ضرر نزند» خوب است، بعد مقایسه را انجام بده! در اسلام علاوه بر حقوق انسان ها بر هم، حق خدا نیز مطرح است، پس انسان نمی تواند هر کاری را که ضرر برای دیگران نداشت انجام دهد و لو این کار ابدیت او را تخریب کند.

Reza-D;999260 نوشت:
حرف من هم همین است که آزادی‌های فردی در غرب اکثراً بر مبنای خواست فرد است که این اشکال غرب است
و آزادی‌های فردی در اسلام اکثراً بر مبنای جامعه است که این هم اشکال اسلام است

همانطور که عرض شد این امر را فعلا ثابت نکردید و در حد یک ادعا باقی مانده است.
البته مبنای امانیستی غرب در قانون گذاری تا حدودی مقبول است، اما این به معنای نداشتن قوانین محکم اجتماعی یا ضعیف تر بودن آن نیست. به عبارت دیگر مبنای آن قوانین فرد محوری و لذت شخصی است ولی اجرای همین امر مستلزم وجود قوانین اجتماعی است.
[/]

[="Tahoma"][="Black"]

Reza-D;999287 نوشت:
نظر من این است که نه آن نگاه مطلق به فرد خوب است که همجنس‌گرایی و بی‌احترامی به والدین و اعتیاد به شراب و س.ک.س دسته‌جمعی از دلش بیرون بیاید، نه این نگاه محدود نسبت به فرد که وقتی کسی به سن بلوغ رسید از ابتدا تک‌تک پله‌ها برایش مشخص ده باشد و جبراً باید همان‌ها را طی کند

این مطلبی که به اسلام نسبت دادید را لطفا مستند هم بکنید که در کدام آیه یا روایت یا حتی برداشت مرجعی چنین مطلبی بیان شده است؟

[/]

[="Tahoma"][="Black"]

Reza-D;999308 نوشت:
مشکل اساسی اسلام این است که باید همه آن را رعایت کنند تا نتیجه بدهد.

اینطور هم نیست، هر چند کمال آن این است...
غایت هر قانونی این است که همه آن را رعایت کنند تا بهترین نتیجه را داشته باشد، اما اگر برخی هم آنرا رعایت کنند، در همان حد و اندازه مفید خواهد بود. اسلام نیز همینطور است که اگر عده هم آن را رعایت کنند، به همان میزان تاثیر خواهد داشت.
به عنوان مثال به هر میزان که انسانها در جامعه اسلامی معتقد به آخرت و معاد باشند(منظور اعتقاد حقیقی است که ثمرات آن در زندگی آنها مشاهده می شود) به همان میزان جرم کمتر شده و روابط بین آنها بهتر خواهد شد.

Reza-D;999308 نوشت:
به نظر من انسان‌سازی که می‌گوئیم هدف اسلام است باید در بُعد فردی در نظر گرفته شود.

به نظر شما اسلام باید چه طور به بعد فردی توجه می کرد؟
جالبه که بعضی اصلا معتقد بودند اسلام دینی فردی است! و در مورد جامعه نظری ندارد... هر چند این حرف اشتباه است و وجود اموری مانند زکات، جهاد و دیگر قوانین اجتماعی شاهد آن است، اما وجود قوانین متعدد و متکثر فردی سبب این تفکر شده است.
[/]

[="Tahoma"][="Black"]

Reza-D;999385 نوشت:
در وضع قوانین اصلاً کاری به باطن افراد نداریم. بلکه قانونگذار موظف است در وضع قوانین، احتمال جرم را نیز در نظر بگیرد. همانطور که خود شما در مطلبی که از شما پرسیدم گفتید چون ما نمی‌دانیم با چه افرادی طرف هستیم پس باید تمام احتمالات را در نظر بگیریم. حرف من هم همین است که اسلام باید احتمال وجود والدین ظالم را هم در نظر می‌گرفت. و عقیده دارم دلیل این عدم توجه به حقوق فرزندان این است که اسلام به حقوق فردی چندان توجهی ندارد. مصادیق سوال من هم زیاد است اما بطور ویژه دو موضوع را مطرح کردم. اول اینکه اسلام برای فزندانی که مورد ظلم والدین هستند چه راهکاری ارائه داده؟ و دوم اینکه اسلام برای پسر یا دختری که قصد ازدواج ندارد اما در عین حال نیاز جنسی دارد چه راهکاری دارد؟
و تا اینجا برای هر دو پرسش فقط به یک پاسخ رسیدم. اسلام هیچ راهکاری ندارد!

قانون گذار در وضع قانون باید اکثریت را مد نظر قرار دهد به طوری که اکثریت از آن متفع شده و اگر هم برخی در این بین متضرر شدند، یا با تبصره جبران شود و یا حداقل اگر در این دنیا برای آنها جبرانی نبود، در آخرت جبران شود.
بنابراین با وجود تزاحمات این دنیا وجود قانونی که در بین تمام افراد عدالت را برقرار کند، امری دست نیافتنی است.
در مثال شما هم باید دید چند درصد از دخترانی که با اذن پدر ازدواج کرده اند، خوشبخت شده و چند درصد با این قانون به سعادت نرسیده اند. با توجه به اینکه دختران خصوصا در ازدواج و عاشق شدن، خیلی از جوانب را ممکن است در نظر نگیرند، در حالی که پدر و مادر با توجه به اینکه خیر خواه دختر خود هستند و مسائل را همه جانبه می نگرند، در این امر به عنوان مشاور دارای حق رای! او را در انتخاب بهتر کمک می کنند.

Reza-D;999420 نوشت:
روی این موضوع که فرزند نیز حقوقی دارد که بحثی نداریم. حرفم از ابتدا این بود که این حقوقی که اسلام برای والدین و فرزندان در نظر گرفته، چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی، به قدری به سمت والدین سنگینی می‌کند که در نتیجه برخی دیگر از حقوق فرزندان پایمال می‌شود. برای مثال اینکه ازدواج دختر را مشروط به اجازهء پدر کرده، باعث شده پدرهای زیادی از این حق سوء استفاده کنند و نکتهء مهم اینکه این دختر هیچ راهکاری برای فرار از این حکم ندارد! یعنی الزاماً باید بسوزد و بسازد

تفاوت در دو نوع حقوق والدین و فرزند وجود دارد و این تفاوت متناسب با نیاز دو گروه است، به عنوان مثال برای حفظ کیان خانواده احترام والدین امری اجتناب ناپذیر است اما این امر در مورد فرزند در اولیت اول نیست بلکه او اولیت دیگری دارد.
همانطور که در قسمت قبل عرض شد، مثال های جزئی ناقض حکم کلی نیست.
[/]

عامل;999627 نوشت:
متمرکز روی قوانین اسلام شوید و عملکرد مسلمان ها را دخالت ندهید
مثال های جزئی ناقض حکم کلی نیست
سلام و عرض ادب
استاد از این حرف شما تعجب می‌کنم. اصلاً موضوع تاپیک همین است که قوانین اسلام به نوعی چیده شده که خروجی آن می‌شود دیکتاتوری جمع بر فرد
در واقع من می‌خواهم تاثیر قوانین اسلام بر رفتار مسلمانان را بررسی کنم، ولو اینکه آن قوانین مستقیماً دستور به کاری نداده باشند

ببینید استاد عزیز، من این را می‌دانم که صرف اینکه عملی از مسلمانی سر زد، بی انصافی است که آن را به اسلام ربط بدهیم
اما از طرفی هم این جمله که
"اسلام چنین چیزی را از مسلمانان نخواسته" ابداً دلیل قانع کننده‌ای جهت جداسازی عملکرد مسلمانان از اسلام نیست
بلکه روش درست این است که بررسی شود آیا قوانین اسلام بر رفتار مسلمانان تاثیرگذار بوده است یا خیر
اگر تاثیرگذار نبوده، آن وقت عملکرد مسلمانان را از اسلام جدا می‌کنیم. اما اگر تاثیرگذار بوده، مسئولیتش به عهده قوانین اسلام است

مثالی برای شما می‌زنم. از فساد برخی کشیشان و خواهران روحانی که گاه و بیگاه خبرش پخش می‌شود اطلاع دارید
خب شما بفرمائید آیا کلیسا از آنها خواسته که مرتکب چنین اعمالی بشوند؟ قطعاً خیر. بلکه آنها دقیقاً دارند بر خلاف آموزه‌های کلیسا عمل می‌کنند
اما حقیقت این است که قوانین کلیسا که ازدواج طبیعی را منع کرده،
نتیجه و خروجی جز این نخواهد داشت که برخی کشیشان به فساد کشیده بشوند

حال بفرمائید آیا معقول است که وقتی این موضوع را با یک کشیش در میان بگذاریم او نوشتهء قرمز رنگ را در پاسخ بگوید؟
"مگر ما گفتیم کشیشان و خواهران روحانی بروند این اعمال را انجام بدهند؟! لطفاً عملکرد کشیشان را با کلیسا خلط نکنید!
ضمن اینکه مگر چند تا کشیش یا خواهر روحانی دست به این اعمال زده‌اند؟
این همه کشیش و خواهر روحانی هم هستند که ازدواج نکرده‌اند و رابطه نامشروع هم ندارند؛ پس خطاهای جزئی ناقض حکم کلی نیست!"

عامل;999628 نوشت:
این مطلب سبز رنگ که به اسلام نسبت دادید (از آنجا که نگاه اسلام نسبت به حقوق فرد محدود است، وقتی کسی به سن بلوغ رسید از ابتدا تک‌تک پله‌ها برایش مشخص شده و جبراً باید همان‌ها را طی کند) را لطفا مستند هم بکنید که در کدام آیه یا روایت یا حتی برداشت مرجعی چنین مطلبی بیان شده است؟
قبول دارم که حرفم را به همه تعمیم دادم. جمله‌ام را اینگونه اصلاح می‌کنم:
از آنجا که نگاه اسلام نسبت به حقوق فرد محدود است، برخی افراد که نمی‌خواهند عین خانواده خود زندگی کنند و یا والدینی زورگو دارند، وقتی به سن بلوغ رسیدند از ابتدا تک‌تک پله‌ها برایش مشخص شده و جبراً باید همان‌ها را طی کنند

عامل;999629 نوشت:
غایت هر قانونی این است که همه آن را رعایت کنند تا بهترین نتیجه را داشته باشد، اما اگر برخی هم آن را رعایت کنند، در همان حد و اندازه مفید خواهد بود
بله درست است، غایت هر قانونی همین است. اما یک تفاوت ریز وجود دارد
اینکه قانون کامل است اما مردم رعایت نمی‌کنند، یا اینکه قانون خلاء دارد؟
به مثال زیر توجه بفرمائید

حالت اول:
من قانونی می‌گذارم که طبق این قانون، هر مردی که دزدی کرد به زندان بیفتد
اما بعد، چند زن دزدی می‌کنند. شما به من می‌گویید باز هم که عده‌ای دارند دزدی می‌کنند!
و من می‌گویم، همین مقدار که عده‌ای رعایت کنند مفید است

حالت دوم:
من قانونی می‌گذارم که طبق این قانون، هر مرد یا زنی که دزدی کرد به زندان بیفتد
اما باز عده‌ای دزدی می‌کند. شما به من می‌گویید باز هم که عده‌ای دارند دزدی می‌کنند؟
و من می‌گویم، همین مقدار که عده‌ای رعایت کنند مفید است

سوال و جواب‌ها در هر دو حالت مشابه است، اما تفاوتش این است که دزدی اول بخاطر خلاء قانونی من است و دزدی دوم بخاطر بی‌قانونی خودِ افراد
در واقع این انتظار که همه باید قانون را رعایت کنند، در حالت اول انتظاری درخواستی است و در حالت دوم انتظاری الزام آور
و به نظر من اسلام از نوع اول است. یعنی انتظار می‌رود که انشاالله همه به قوانین عمل کنند تا نتیجه بدهد

عامل;999629 نوشت:
به نظر شما اسلام باید چه طور به بعد فردی توجه می کرد؟
به این صورت که تمام شرایط را در نظر می‌گرفت نه فقط یک سری از شرایط را
دقیقاً حرف من هم همین است که اسلام شرایط را کاملاً کلی دیده، یعنی فرض را بر این گذاشته که همهء آدمها کپی برابر اصل یکدیگر هستند
حتی در کلام خود شما هم چنین نگاهی وجود دارد:
عامل;999630 نوشت:
با توجه به اینکه دختران خصوصا در ازدواج و عاشق شدن، خیلی از جوانب را ممکن است در نظر نگیرند، در حالی که پدر و مادر با توجه به اینکه خیر خواه دختر خود هستند و مسائل را همه جانبه می نگرند، در این امر به عنوان مشاور دارای حق رای! او را در انتخاب بهتر کمک می کنند

دقیقاً همین نگاه یک طرفه ایراد من به اسلام است.استاد عزیز، درصد قابل توجهی از والدین همانهایی هستند که اوج نگرش همه جانبه‌شان به مسائل این است که به پسرشان بگویند یا دختربرادر مرا می‌گیری یا هیچ! یا اگر از خانوادهء بابات زن گرفتی من می‌دونم و تو! یا اینکه دختره چقدر دماغش بزرگ بود! بیا مادر خودم یه دختری برات سراغ دارم سه متر و نیم قدشه! یا هزاران مثال مشابه

می‌فرمائید اسلام باید چه می‌کرد. در بخش بولد شده فرمایشتان گفته‌اید جوانان و دختران ممکن است یک سری مسائل را در نظر نگیرند و احساسی عمل کنند. خب این حرف کاملاً درستی است. و به همین دلیل اسلام اجازه از پدر را برای دختر شرط کرد که از این آسیب جلوگیری کند. تا اینجا عالی. اما کاملاً مشخص است که احتمال برعکس این ماجرا هم وجود دارد، یعنی ممکن است دختری عاقلانه انتخاب کرده باشد اما پدرش بی‌عقل باشد و بخواهد اعمال زور کند. خب اینجا راهکار اسلام چیست؟ هیچ! ممکن است بفرمائید رجوع به حاکم شرع، اما اینجا از یک نکتهء مهم دیگر که باز یکی از انتقادهای من نسبت به اسلام است غافل شده‌اید

اینکه بطور طبیعی والدین سرپرست و رئیس فرزندان خود هستند. حتی پسرها هم در سن کم نمی‌توانند خیلی جدی توی روی والدین بایستند و بگویند حقم را می‌خواهم، دختران که اصلاً نمی‌توانند! برای من و شما گفتنش خیلی راحت است که بگوئیم خب دختر برود خیلی شیک و مجلسی از پدرش به دادگاه شکایت کند. به همین سادگی! اما آیا در عمل هم همینقدر ساده است؟ کتک خوردن ندارد؟ توهین و تحقیر در پی ندارد؟ محروم شدن از همه چیز را در پی ندارد؟

اتفاقاً اینجا از قانونگذار انتظار می‌رود هوای فرد ضعیف‌تر را بیشتر داشته باشد. انتظار من از اسلام این بود که همانطوری که برای جلوگیری از خطای دختر، حق ازدواجش را به پدر سپرده، همانطور نیز برای جلوگیری از خطای احتمالی پدر، حکمی بازدارنده قرار می‌داد که اگر پدری دخترش را با زور، تحقیر یا کتک به کاری مجبور کرد، حکومت با این پدر برخورد کند و مجازات‌هایی را برای چنین پدر یا مادری در نظر بگیرد. منظور من از حقوق فردی این است. نه اینکه حقوق والدین را بگوید بعد به فرزندان که می‌رسد به آخرت حواله بدهد!

شروحیل;999457 نوشت:
بهشت را به بها می دهند نه به بهانه !
بله شروحیل جان، بهشت را به بها می‌دهند
اما این بها را باید در مقابل دشمنی‌ها و سختی‌های طبیعی بپردازی، در مقابل قوانین خودِ اسلام!

شروحیل;999457 نوشت:
برای یک مومن رضای خدا همه چیز است

حتی اگر از نظر دیگران فقط روی کاغذ قابل اجرا باشد!

شما به من ثابت کنید ایرادهایی که من می‌گیرم، برآمده از دیگران است و نه خودِ اسلام
آنوقت من هم حرف شما را می‌پذیرم

درمورد نکته‌ای که گفتید این کم و کسات‌ها عمدی است تا مردم امتحان بشوند
فعلاً معقول‌ترین پاسخی است که برای سوالاتم دارم. البته نقدهایی هم به این فرمایش شما دارمک ولی فعلاً بهتر از این پاسخ وجود ندارد

Reza-D;999641 نوشت:
بله شروحیل جان، بهشت را به بها می‌دهند
اما این بها را باید در مقابل دشمنی‌ها و سختی‌های طبیعی بپردازی، در مقابل قوانین خودِ اسلام!

سلام و عرض ادب

برادر گرامی

دین یعنی تعبد

وقتی خداوند گفته من این را دوست دارم

این را دوست ندارم

یعنی این کار را انجام بده این کار را انجام نده

العیاذ بالله خداوند که بی کار نیست دل بخواهی قوانین وضع کند

خود خداوند گفته هر چه می گویم به نفع خود توست

اگر همه اهل زمین به جهنم بروند ضرر و نفعی به من نمیرسد

اگر هم به بهشت بروندضرر و نفعی به من نمی رسد

این که خداوند به فلانی پدری داده که به او زور می گوید و راه را برای او باز گذاشته

به این دلیل است که شخص را به ایستادگی در برابر ظلم تربیت کند !

نه این که از آزار آن شخص توسط پدرش نفعی به خدا برسد!

Reza-D;999641 نوشت:

شما به من ثابت کنید ایرادهایی که من می‌گیرم، برآمده از دیگران است و نه خودِ اسلام
آنوقت من هم حرف شما را می‌پذیرم

برادر عزیز

اسلام گفته در کل پدر بهتر می فهمد

و همان اسلام گفته اگر در موارد خاص پدر کمتر می فهمد
اما می خواهد ظلم کند
باید جلوی او بایستی

این حکم تشریعی است

اما مساله تکوینی هست که خداوند می خواهد توسط این ظلم شخص را مقاوم کند و شخصیت او را بسازد

این جدای از تشریع اسلام است و بر گردن اسلام نیست

به خواست تکوینی خداوند است

Reza-D;999641 نوشت:

درمورد نکته‌ای که گفتید این کم و کسات‌ها عمدی است تا مردم امتحان بشوند
فعلاً معقول‌ترین پاسخی است که برای سوالاتم دارم. البته نقدهایی هم به این فرمایش شما دارمک ولی فعلاً بهتر از این پاسخ وجود ندارد

منتظر نقد هایتان هستم

ان شاء الله به لطف خداوند و دوری از تعصب توسط دوستان به نتیجه مطلوب برسیم

در پناه حق تعالی

[="Tahoma"][="Black"]سلام مجدد

Reza-D;999632 نوشت:
اصلاً موضوع تاپیک همین است که قوانین اسلام به نوعی چیده شده که خروجی آن می‌شود دیکتاتوری جمع بر فرد
در واقع من می‌خواهم تاثیر قوانین اسلام بر رفتار مسلمانان را بررسی کنم، ولو اینکه آن قوانین مستقیماً دستور به کاری نداده باشند

ببینید شما در سه جهت می توانید مقایسه و بررسی را دنبال کنید:
1. بررسی قوانین اسلام
2. بررسی عملکرد مسلمانان
3. بررسی تاثیرات قوانین اسلامی بر مسلمانها

بنده از ظاهر پست های شما مانند این مورد:

Reza-D;999266 نوشت:
"به نظر میرسد اشکال نظام اسلام ، وجودِ امکانِ تحمیل تشخیص خود بر افراد دیگر در قوانینِ اسلام است"

مورد اول را برداشت کردم اما ظاهرا تاپیک دچار تکامل شده است!

اما اگر منظور شما تاثیر قوانین اسلامی روی مردم باشد، باز هم نمی توان کلی بحث کرد. زیرا گاهی ممکن است مردم به این قانون عمل کنند و اهتمام بیشتری داشته باشند، مانند صدر اسلام تا قرون 5 و 6 هجری و بعدا به دلایلی افول داشته باشد. بنابراین به طور کلی نمی توان گفت اگر قانون خوب باشد باید حتما مردم در تمام زمانها خوب شوند، بکله صحیح تر این است که بگوییم برای قضاوت در مورد خوب یا بد بودن قانون، باید متغییر عمل کردن عاملان به قانون نیز ملاک باشد.

در هر حال به نظر بررسی قانون کار راحت تری باشد تا اینکه متغییر بسیار بزرگی به نام میزان عملکرد مسلمان ها در 14 قرن گذشته را نیز اضافه کنیم.

مثالی هم که در مورد تجاوز کشیش ها زدید، اول باید بررسی شود که این قانون از نظر عقلی، منطقی و فطری مشکل دارد یا نه؟ بعد به میزان عمل کشیش ها برسیم وگرنه دچار مغالطه می شویم. در مورد اسلام و قوانین آن هم بهتر است اول به میزان معقولیت آن برسیم.

Reza-D;999632 نوشت:
سوال و جواب‌ها در هر دو حالت مشابه است، اما تفاوتش این است که دزدی اول بخاطر خلاء قانونی من است و دزدی دوم بخاطر بی‌قانونی خودِ افراد
در واقع این انتظار که همه باید قانون را رعایت کنند، در حالت اول انتظاری درخواستی است و در حالت دوم انتظاری الزام آور
و به نظر من اسلام از نوع اول است. یعنی انتظار می‌رود که انشاالله همه به قوانین عمل کنند تا نتیجه بدهد

مطرح کردن این قسمت هم به برداشت بنده از قسمت اول تاپیک مهر تایید می زند! که شما در صدد بررسی قوانین اسلام هستید و قائل به خلا قانونی و البته به تبع آن عملکرد نامناسب برخی مسلمان ها را نیز تایید حرف خود می دانید. به عبارتی به این امر هم باید توجه کنید که گاهی عملکرد نادرست مسلمان ها نتیجه خلا قانونی است و گاهی نیز عمل نکردن به قانون صحیح است و چون نتیجه به دست آمده ممکن است دو سبب داشته باشد، بنابراین شما قادر به نتیجه گیری خلا قانونی نیستید و اگر بخواهید این نتیجه را بگیرید، باید مورد دوم را نقد کنید تا جواب منحصر در خلا قانونی شود. پس اول باید قانون را بررسی کرد و بعد به میزان تاثیر آن در جامعه رسید.

[/]

[="Tahoma"][="Black"]

Reza-D;999637 نوشت:
به این صورت که تمام شرایط را در نظر می‌گرفت نه فقط یک سری از شرایط را
دقیقاً حرف من هم همین است که اسلام شرایط را کاملاً کلی دیده، یعنی فرض را بر این گذاشته که همهء آدمها کپی برابر اصل یکدیگر هستند

برادر برای قانون گذاری باید شرایط را کلی دید و مصالح عمومی را لحاظ کرد. به همین دلیل بنده گفتم برای قانونی مانند اذن پدر باید اول یک آمار از ازدواج های موفق از این طریق ارائه کرد بعد به موارد مورد اجحاف پرداخت. در یک استقراء ناقص و آن چیزی که بنده در اطراف خود می بینم این اذن در بسیاری از موارد مثبت بوده است و موارد سوء استفاده کم است. علاوه بر اینکه خیلی از سوء استفاده ها بر مبنای اسلامی عمل نشده است. و در این مثال با توجه به رضایت دختر در ازدواج، اگر دختری راضی به ازدواج نباشد، پدر حقی ندارد. بین اذن و رضایت خیلی تفاوت است. اذن را می توان با اجازه حاکم و غیره جایگزین کرد اما رضایت را نه.
در هر حال باید برای قانون گذاری کلی نگاه کرد و خصوصیت غالب افراد را لحاظ کرد، در غیر اینصورت شما قانون نگذاشته اید، بلکه یک امر کاملا محدود را برای عده ای محدود وضع کرده اید که تعداد این قوانین برای تعمیم به جامعه سرسام آور و حتی غیر ممکن می شود.

Reza-D;999637 نوشت:
اما کاملاً مشخص است که احتمال برعکس این ماجرا هم وجود دارد، یعنی ممکن است دختری عاقلانه انتخاب کرده باشد اما پدرش بی‌عقل باشد و بخواهد اعمال زور کند. خب اینجا راهکار اسلام چیست؟

بحث سر همین است که این احتمالی که مطرح می کنید، اقلیت است یا اکثریت؟
اگر اقلیت است که طبیعی است و قانون همینطور است، اما اگر اکثریت است، اولا سند باید ارائه دهید و ثانیا با ارائه سند، این قانون معقول نخواهد بود.

Reza-D;999637 نوشت:
برای من و شما گفتنش خیلی راحت است که بگوئیم خب دختر برود خیلی شیک و مجلسی از پدرش به دادگاه شکایت کند.

نیازی به شکایت نیست! همین که رضایت ندهد کافی است.
بنده که موارد زیادی را سراغ دارم، رضایت دختر بر نارضایتی والدین غلبه پیدا کرده است.

Reza-D;999637 نوشت:
انتظار می‌رود هوای فرد ضعیف‌تر را بیشتر داشته باشد. انتظار من از اسلام این بود که همانطوری که برای جلوگیری از خطای دختر، حق ازدواجش را به پدر سپرده، همانطور نیز برای جلوگیری از خطای احتمالی پدر، حکمی بازدارنده قرار می‌داد

ازدواج یک حکم دو طرفه است: رضایت دختر، اذن پدر
که البته در این بین رضایت نقش محوری و اساسی دارد و اذن پدر نقش اهرم مشورتی.
بنابراین تمام تمهیدات اندیشیده شده و تمام متون دینی هم پدر و دیگران را از ظلم برحذر داشته است، اما اگر پدری پیدا شد که به هیچ صراطی مستقیم نبود! شما با کدام قانون می خواهید مانع او شوید؟
بر فرض که او را به دست دادگاه و زندان یا چیزی شبیه آن سپردید(همانطور که فرد در غرب چینین اهرم هایی دارد)، آیا این دختر می تواند تا آخر عمر با این پدر ارتباط بگیرد؟

[/]

عامل;999651 نوشت:
[="Tahoma"][="Black"]

ازدواج یک حکم دو طرفه است: رضایت دختر، اذن پدر


سلام
عرضی دارم.
گاهی اوقات مشکلات بر پایه تلقی خاص ما نسبت به اسلام است.
مثلا اگر گفته شود اسلام اذن پدر را شرط نمیداند، چنین اشکالی هم مطرح نمیشود.
مثلا اگر گفته شود اسلام ادعای قوانین کامل ندارد، چنین اشکالی هم مطرح نمیشود.

مثلا ما مجتهد داریم که میگوید اذن پدر شرط نیست. ( حتی بحث نفقه زن و مهریه نیز قابل خدشه است که فعلا کار نداریم )

یا میتوان گفت اسلام قوانینش متکی به شرایط زمانه بود و باقی قوانین را بر عهده پیامبر و امام گذاشت. یا بر عهده عقل.
از ابتدا قرار نبود اسلام قوانین را به صورت جامع و به صورت یک پکیج کامل ارائه کند. اصولا اهمیت مبحث ولایت به همین جهت است. در عمل هم که به فقه بنگریم کمبود منابع و ابهامات بسیاری در فقه وجود دارد و منجر به مباحث اصولی مثل حجیت و برائت و استحسان و اجتهاد و اصول عملیه شده است.

عرضم این بود برای پاسخ به چنین مسائلی فارق از اینکه مقبول شما باشد یا خیر، روش های دیگری هم وجود دارد.

عامل;999651 نوشت:
بین اذن و رضایت خیلی تفاوت است. اذن را می توان با اجازه حاکم و غیره جایگزین کرد اما رضایت را نه.

باسلام خداقوت

دقیقا در این مورد برای یکی از آشنایان پیش اومد یعنی پدر ناراضی بودن برای ازدواج و خواستند از این موضوع که رضایت پدر لازمه برای جواب رد استفاده کنند که دختر هم از راضی بودن و نبودن صحبت کردند و اینکه اگر علت و مخالفت منطقی برای مخالفت نیست پس من هم به ازدواج با فرد دیگر رضایت نخواهم داد

عامل;999651 نوشت:
نیازی به شکایت نیست! همین که رضایت ندهد کافی است.

که پدر دیدند که این مخالفت به ضرر دختر خواهد بود و بعد چند جلسه خواستگاری بلاخره دست از مخالفت برداشتند نه به اجبار بلکه با صحبت و شناخت بیشتر

یعنی باز اصل نظر و خواست دختر هست

عامل;999651 نوشت:
بحث سر همین است که این احتمالی که مطرح می کنید، اقلیت است یا اکثریت؟
همین پرسش شما تایید حرف بنده است!
چرا من غرب را مثال زدم؟
(فعلاً به درست و غلط غرب کاری نداریم)

چهار دختر را در نظر بگیرید:
اولی می‌خواهد دوست پسر داشته باشد
دومی می‌خواهد پزشک بشود و فعلاً قصد ازدواج یا دوستی ندارد
سومی می‌خواهد با یک پسر ازدواج کند
چهارمی می‌خواهد همجنسگرا بشود و با همجنس خود ازدواج کند

نمی‌گویم در غرب هیچ ظلمی از سوی والدین نیست، اما بخاطر آزادی که تقریباً در آنجا جا افتاده، احتمال اینکه این چهار دختر به خواست خود برسند بسیار زیاد است. اما اگر این دخترها در جامعهء ما باشند که والدین نفوذ بسیار بیشتری از غرب دارند، فقط کافی است در خانواده‌ای قرار بگیرند که والدین آنها نظر دیگری داشته باشند. لطفاً دقت کنید استاد اگر خانواده او.کی باشد، اتفاقی نمی‌افتد. مشکل زمانی پیش میاید که اینها در یک خانواده با تفکری جداگانه قرارگرفته باشند. در غرب چون بحث آزادی‌های فردی جا افتاده و والدین نیز با آن کنار آمده‌اند، اگر هم چنین اختلاف نظرهایی پیش بیاید حق فرد رسمیت دارد. اما در یک کشور اسلامی، چون کثرت را بر اقلیت ترجیح می‌دهیم، اقلیت فدا می‌شود. نظر من این است که اولی و چهارمی خواستهء نامعقول دارند، پس اینجا حرف مالدین سند است. اما دومی و سومی خواسته‌ای معقول دارند و باید به عنوان یک انسان این حق را داشته باشند که به خواسته‌ء خود برسند

شما می‌گوئید قانون اکثریت را در نظر می‌گیرد. ولی من می‌گویم قانون باید تمام موارد را پیش بینی کند
موارد اقلیت که هیچ، حتی موارد استثنایی بلکه نزدیک به غیرممکن را نیز باید پیش‌بینی کرده و برایش قانونی داشته باشد

عامل;999651 نوشت:
نیازی به شکایت نیست! همین که رضایت ندهد کافی است.
بنده که موارد زیادی را سراغ دارم، رضایت دختر بر نارضایتی والدین غلبه پیدا کرده است
بنده هم موارد زیادی را دیده‌ام که مخالفت دختر مساوی شده با کتک و ضرب و جرح دختر و حتی قتل دختر!!

عامل;999651 نوشت:
بر فرض که او را به دست دادگاه و زندان یا چیزی شبیه آن سپردید(همانطور که فرد در غرب چینین اهرم هایی دارد)، آیا این دختر می تواند تا آخر عمر با این پدر ارتباط بگیرد؟
استاد مگر قرار است کاربر Reza-D آن پدر را تنبیه کند؟!
شاکی اینجا خود دختر است و قانون به دلیل اینکه این دختر در مقابل پدر ضعف دارد نقش حمایتی را ایفا می‌کند. حال دو حالت دارد، یا این پدر بسیار ظالم است و دختر آرزوی مرگش را دارد که در این حالت نجات دختر بسایر بهتر از این است که نگران رابطهء چنین جلادی با دخترش باشیم. یا اینکه پدر رفتار اشتباهی دارد اما مهر و عاطفه بین او و دخترش برقرار است، اینجا اهرم در دست دختر است و قطعاً راضی به تبیه پدر نخواهد شد و رضایت خواهد داد. اما مهم این است که والدین خواهند فهمید که دخترها و پسرهایشان بی پناه نیستند و به قول معروف هرتکی نیست که هر بلایی خواستند سر آنها بیاورند و هیچکس هم نباشد که بپرسد چرا!

عامل;999651 نوشت:
در یک استقراء ناقص و آن چیزی که بنده در اطراف خود می بینم این اذن در بسیاری از موارد مثبت بوده است و موارد سوء استفاده کم است
قطعاً حرف شما روی چشم من جا دارد و من به صدق کلام شما ذره‌ای شک ندارم
اما خواهش می‌کنم به چند نکته توجه بفرمائید:

1 - شاید من در علم انگشت کوچک شما هم نباشم، اما معنایش این نیست که یک آدم بی‌سواد هستم که صرفاً دارم از روی احساسات حرف می‌زنم. خدا شاهد است که من هم موارد زیادی را دیده‌ام که فرزندان از دست والدین رنج‌های فراوان کشیده‌اند. کاری ندارم تعداد این اتفاقات از موارد مثبت کمتر است یا بیشتر است. اصلاً مهم نیست که بیشتر باشد. مسابقه که نمی‌دهیم! همینقدر که احساس خطر کنیم کافی است و من احساس خطر می‌کنم

2 - شما کجاها را مشاهده کرده‌اید؟ می‌دانید در شهرهای کوچک چه می‌گذرد؟ از دوستان شهرستانی بپرسید تا برایتان بگویند که چه اتفاقاتی در کشور رخ می‌دهد. البته عذرخواهی می‌کنم، شاید شما از من مطلع باشید اما به هر حال من از میزان اطلاع شما بی‌خبرم. مایل نیستم اسم قشر خاصی را بیاورم تا خدایی ناکرده به کسی توهین نشود، اما در بین برخی اقشار و اقوام، ظلم به فرزند و دیکتاتوری والدین بیداد می‌کند

3 - ما خوشبختی را چه چیزی معنا می‌کنیم؟ تسلیم شدن و رضایت دادن همیشه به معنای موافق بودن نیست. شما می‌گوئید موارد مثبت دیده‌اید، حرفتان قبول. اما استاد من هم مواردی را دیده‌ام که از نظر ناظر بیرونی مثبت بود، اما از نظر کسی که عمق ماجرا را می‌دانست، از منفی هم منفی‌تر بود! شاید شما به اینکه ازدواجی سر گرفته و دختر و پسری دارند کنار هم زندگی می‌کنند و چندتا هم بچه دارند، بگوئید اثر مثبت. اما من به شخصه یک آیتم دیگر را هم در نظر می‌گیرم تا بگویم اثر مثبت و آن اینکه آیا این زن و شوهر خوشحال هم هستند؟ منظورم خوشنودی باطنی است نه ظاهری. می2دانید خودم چقدر از این زن و شوهرهایی که از نظر دیگران خوشبخت هستند را می‌شناسم که زن با مردی دیگر رابطه دارد یا لااقل در فکر مردی دیگر است؟ پدر به دخترش اصرار کرده که با فلانی ازدواج کن، دختر هم نهایتاً از روی اجبار پذیرفته، اما دلش هرگز نپذیرفته است

اللیل والنهار;999657 نوشت:
دقیقا در این مورد برای یکی از آشنایان پیش اومد یعنی پدر ناراضی بودن برای ازدواج و خواستند از این موضوع که رضایت پدر لازمه برای جواب رد استفاده کنند که دختر هم از راضی بودن و نبودن صحبت کردند و اینکه اگر علت و مخالفت منطقی برای مخالفت نیست پس من هم به ازدواج با فرد دیگر رضایت نخواهم داد
که پدر دیدند که این مخالفت به ضرر دختر خواهد بود و بعد چند جلسه خواستگاری بلاخره دست از مخالفت برداشتند نه به اجبار بلکه با صحبت و شناخت بیشتر
یعنی باز اصل نظر و خواست دختر هست
شما نمی‌توانید با آوردن یک مثال مثبت، به این نتیجه برسید که همیشه موضوع به همین راحتی ختم به خیر می‌شود!

این لینک را ببینید به عنوان نمونه: http://www.mizanonline.com/fa/news/187481/%D8%AC%D8%B2%D8%A6%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1-%D8%AC%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7-%D9%BE%D8%AF%D8%B1%D8%B4-%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%DB%8C%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%82%D8%A7%D8%AA%D9%84-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%DA%AF%DB%8C%D8%B1-%D8%B4%D8%AF


حالا شما بفرمائید امثال چنین پدرهایی را با استدلال‌های منطقی قانع کنید!!

[="Times New Roman"][="Black"]

Reza-D;999637 نوشت:

اتفاقاً اینجا از قانونگذار انتظار می‌رود هوای فرد ضعیف‌تر را بیشتر داشته باشد. انتظار من از اسلام این بود که همانطوری که برای جلوگیری از خطای دختر، حق ازدواجش را به پدر سپرده، همانطور نیز برای جلوگیری از خطای احتمالی پدر، حکمی بازدارنده قرار می‌داد که اگر پدری دخترش را با زور، تحقیر یا کتک به کاری مجبور کرد، حکومت با این پدر برخورد کند و مجازات‌هایی را برای چنین پدر یا مادری در نظر بگیرد. منظور من از حقوق فردی این است. نه اینکه حقوق والدین را بگوید بعد به فرزندان که می‌رسد به آخرت حواله بدهد!

ببین برادر عزیز

شما هیچ پیشنهاد معقولی برای جایگزین ایرادهایی که از اسلام می گیری نداری

شما انتظار داری خدا یه قانونی وضع میکرد که نه پدر بتونه به فرزند زور بگه نه فرزند به پدر بی احترامی کنه

اونوقت فقط تعداد کمی راه کج میرفتن. اونم فقط آدم های مریض

بعدش میشه بگید ما قراره توی این دنیا با چی امتحان بشیم ؟

اگر قانونی بود که معلم نمی تونست با دانش آموز لج کنه. نمی تونست کتکش بزنه. نمی تونست بهش تجاوز کنه. و ....

و برای باقی موارد هم به همین شکل خب اصلا دیگه هیچ امتحانی وجود نداره

منظور من این نیست که بیایم قوانینی وضع کنیم که همه به هم ظلم کنن Fool منظورم اینه که یک سری حفره ها باید باز بمونن

تا انسان با انتخابش بهشتی و جهنمی شدنش رو مشخص کنه. وگرنه اگر همش جبر و زور و ترس باشه که دیگه امتحانی وجود نداره

اگر برای هر بخشی یه همچین قوانینی بزاره که تو مجبور به رعایت کردنش بشی که دیگه رعایت کردنش هنر نیست

به نظرم اگر خداوند فشار بیشتری از نظر قوانین به پدر و مادر میورد اونوقت دیگه پدر و مادر حرمتشون رو پیش فرزندان از دست می دادن

و دیگه فضای احترام و محبت و بزرگتری و کوچکتری از بین می رفت و روابط رسمی و خشک و قانونی میشد

چندین سال پیش پسر رونالدینهو ( فوتبالیست سابق تیم ملی برزیلی ) که بچه مدرسه ای بود

بخاطر اینکه پدرش غرورش رو جلوی دوستش خدشه دار کرده بود از رونالدینهو شکایت کرده بود

ظاهر قضیه این هست که به به ببین چقدر برای غرور بچه ارزش قائلند

ولی واقعیت این هست که دیگه روابط صمیمانه و دوستانه و محبت آمیزی بین پدر و مادر و فرزند شکل نمی گیره

و اگر شکل بگیره فقط از طرف پدر و مادر هست که با وجود آزارهای فرزند باز هم با بچه شون کنار میان

اینکه درصد قابل توجهی از والدین زورگو و فلان هستند با عرض معذرت چرندی بیش نیست

اینکه شما چند مورد در اطرافت دیدی یا از چند نفر شنیدی به این معنا نیست که همه اینجوری باشند

نتیجه ی پیشنهادی که شما میدی چیزی هست که من در تهران دیدم

اینکه دخترهایی از خونه فرار میکنند یا توی روی پدر و مادرشون می ایستند و میرن با پسرها هم خونه میشن

شبها بغل پسر مردم می خوابن. پسرها هم واسه اینکه دختره از دستشون نپره و نیاز جنسیشون تامین باشه

بهشون مواد میدن و معتادشون میکنن و دخترها هم هر دفعه با یکی می پرن که جنسشون رو تامین کنه

تازه به قول شما این همه قوانین علیه فرزند هست و فرزندان اینقدر آزادی عمل دارند.

اگر قوانین متعادل بود حتما آمار قتل پدر و مادر توسط فرزند سر به فلک میکشید

برادر عزیز شما دچار خطای فکری تعمیم افراطی ( احتمال بیش از حد ) هستی و هروقت چند مورد از یک رفتار رو می بینی

به این نتیجه میرسی که خیلی ها اینجوری هستند

لطفا به این مسئله دقت کن:
صد مورد از روزنامه حوادث
صد مورد از دوستان و آشنایان ( با چشم خودت ببینی )
صد مورد از شنیدن ( فقط صوتی )
دو هزار مورد از کتاب ها خوندن

اگر آمار بالا در مورد قتل فرزند توسط پدر و مادر وجود داشته باشد باز هم درصد قابل توجهی از والدین را در یک جمعیت هشتاد میلیونی تشکیل نمی دهند

و قطعا شما یک دهم این آمار را هم به عنوان سند در اختیار نداری ولی باز هم از "خیلی ها " ، "خیلی ها را میشناسم" ، "چند نفر را برای شما بیاورم ؟ "

استفاده میکنی که اگر از شما سند بخواهند نمی توانی آن تعدادی که ادعا میکنی را بیاوری

نه بخاطر اینکه خدای نکرده دروغ می گویی. بلکه مسائل را بیش از حد بزرگ میکنی برای همین کاملا جلوی چشمانت را می گیرند

تا جایی که جز آن چند مورد چیز دیگری نمی بینی و فکر میکنی خیلی زیاد هستند یا همه گیر شده است.

متن زیر رو با دقت بخون:

[SPOILER]
تعمیم افراطی و مبالغه آمیز

در این نوع از خطاهای شناختی، فرد دچار تفکر همیشه یا هرگز می‌شود و شدت هر اتفاق را پر‌رنگ‌تر از مقدار واقعی آن می‌بیند و یا آنکه یک واقعه منفی را به کل زندگی تعمیم می‌دهد. تعمیم مبالغه‌آمیز را می‌توان در افرادی که دچار ترس از هواپیما، آسانسور، سگ و یا … هستند مشاهده کرد. فردی که یکبار دچار چاله هوایی شده است، احتمال وقوع مجدد آن را بسیار بیشتر از مقدار واقعی آن در نظر می‌گیرد. فردی که یکبار تقاضای آشنایی از دختری کرده و جواب منفی شنیده است، باور دارد که هر دختری به او جواب رد خواهد داد. اگر یکبار فردی باعث ناراحتی شما شده است، گمان می‌کنید او همیشه باعث ایجاد ناراحتی شما می‌شود.

اگر از افرادی که دچار ترس پرواز هستند سوال کنیم که چند درصد احتمال می‌دهند هواپیمایشان دچار سانحه شود، آنها به‌طور معمول بین ۲۰ تا ۵۰ درصد را ذکر می‌کنند؛ در حالیکه می‌دانیم احتمال سانحه هوایی و سقوط هواپیما در طول زندگی یک نفر، ۱ در ۲۰۰۰۰ است؛ درحالیکه این عدد برای تصادف ماشین، ۱ در ۱۰۰ می‌باشد. این در حالی است که ۱ نفر از هر سه نفر از مسافرت هوایی می‌ترسند. دلیل این امر، خطای شناختی احتمال بیش از حد می‌باشد.

این نوع از خطاهای شناختی را می‌توان در جملاتی مانند: «اگر یک سنگ از آسمان نازل شود، به سر من می‌خورد» و یا «هر چه سنگ است، پیش پای لنگ است» سراغ گرفت. خطای شناختی تعمیم مبالغه‌آمیز منجر به افسردگی (مثال: در کار خود موفق نشدم، هیچوقت موفق نمی‌شوم) و اضطراب (دفعه قبل حین رانندگی تصادف کردم، پس دیگر رانندگی نمی‌کنم، دفعه پیش هنگام سخنرانی دچار وحشت شدم، برای همین هیچوقت نمی‌توانم سخنرانی کنم) می‌شود
[/SPOILER]

دختر برای ازدواج نیاز به اذن پدر دارد

قطعا مواردی وجود دارند که دختر خواستگار خوب و درجه یک را بخاطر لج بازی پدرش از دست می دهد

و شما بدون اینکه فواید چنین قانونی را ببینی که دختر امنیت دارد و هرکسی نمی تواند او را به بازی بگیرد

فقط به آسیب هایی که ممکن است بوجود بیاید فکر میکنی و دیگر نقاط مثبت برایت ارزشی ندارند.

دستورات و احکام اسلام صد در صد سود هستند. ولی شما سود و زیان را اشتباه متوجه شدی

شما فکر میکنی سود یعنی اینکه فقط منفعت بیاد بدون ضرر.

ولی سیستم سود اسلام مثل کسب و کار است.

مثلا یک میوه فروش می رود یک میلیون از بازار میوه می آورد. ( ضرر )

و دو میلیون می فروشد ( سود )

سود خالص: یک میلیون تومان

اسلام در هر شرایطی برای هر حکمی سود خالص دارد و این قطعی هست

لطفا کمی روی حرفهایی که زدم واقعا فکر کن.[/]

Reza-D;999663 نوشت:
حالا شما بفرمائید امثال چنین پدرهایی را با استدلال‌های منطقی قانع کنید!!

باسلام

ببنید حرف بنده هم دقیقا سر همین موضوع هست خودتون هم میدونید که این میزان ازدواجها الان خیلی کمتر هست

و علت اصلی این ازدواج ها هم اجازه که اسلام به پدر داده نبوده بلکه یک پدرسالاری حکم فرما بوده که حتی این پدر ممکنه هست به هیچ یک از قوانین اسلامی هم پایبند نباشد

ولی چون در کشور اسلامی بوده به پای اسلام نوشته شده

مطمئنا اونی که شناخت درستی از اسلام داره میدونه که نباید و نمی تونه از این اجازه ای که داره سوء استفاده کنه

همینطور که در قوانین دیگر هم می توان افرای رو دید که از آن سوء استفاده میکنند

حال نظر بنده اینکه سوء استفاده وقتی رخ میده که طرف مقابل به حق و حقوف خودش آگاه نباشه در اینکه خیلی از خانمهای ما و در برخی موارد آقایان اگاه به حق و حقوق خودشون نیستند هیچ شکی نیست و همین موضوع بابی برای بروز این مشکلات شده

و مشکلی که تا به این پست بنده با موضوع تایپک شما داشتم و عدم آگاهی خودم هم از یه سری مسائل باعث شد که بیشتر ناظر باشم و از از مطالب استفاده کنم

با همه این حال متوجه این موضوع از سوالات شما هستم که می خواهید به این برسید اگر دستورات اسلام برای همه و کامل و بی نقص باشد نباید این مشکلات هم باشد پس علت بروز این مشکلات چیست البته اگر درست متوجه شده باشم که اگر کارشناس محترم توجهی به این موضوع داشته باشند مطمئنا برای حل مسئله راه گشا خواهد بود

باتشکر
یاحق

Im_Masoud.Freeman;999664 نوشت:
شما هیچ پیشنهاد معقولی برای جایگزین ایرادهایی که از اسلام می گیری نداری
مسعود جان پیشنهادهای مرا با دلایل منطقی و علمی رد کن

Im_Masoud.Freeman;999664 نوشت:
منظورم اینه که یک سری حفره ها باید باز بمونن
دو مقولهء جداست
در بُعد فردی باید یک سری حفره‌ها باز بماند اما در بُعد اجتماعی خیر!

Im_Masoud.Freeman;999664 نوشت:
به نظرم اگر خداوند فشار بیشتری از نظر قوانین به پدر و مادر میورد اونوقت دیگه پدر و مادر حرمتشون رو پیش فرزندان از دست می دادن
و دیگه فضای احترام و محبت و بزرگتری و کوچکتری از بین می رفت و روابط رسمی و خشک و قانونی میشد
به قول خودتان خب چه اشکالی داشت؟ یک حفره ایجاد شده بود تا جوانان بهشتی و جهنمی از هم تفکیک بشوند!
نه اینطور که شما فکر می‌کنید نیست و من هم انتظارم این نیست که:
Im_Masoud.Freeman;999664 نوشت:
پسر رونالدینهو ( فوتبالیست سابق تیم ملی برزیلی ) که بچه مدرسه ای بود بخاطر اینکه پدرش غرورش رو جلوی دوستش خدشه دار کرده بود از رونالدینهو شکایت کرده بود

مگر من گفتم تا یک پدری به دخترش گفت بالای چشمت ابروست، بگیرند او را اعدام کنند؟!!
حرف من خیلی واضح بود. در زمانی که یک پدر فرزندش را مورد ظلم قرار می‌دهد (مثل کتک زدن، بیرون انداختن از خانه و....) با او برخورد شود
به هیچ عنوان هم خدشه‌ای به حرمت والدین وارد نمی‌شود

Im_Masoud.Freeman;999664 نوشت:
قطعا مواردی وجود دارند که دختر خواستگار خوب و درجه یک را بخاطر لج بازی پدرش از دست می دهد
و شما بدون اینکه فواید چنین قانونی را ببینی که دختر امنیت دارد، فقط به آسیب ها فکر میکنی و دیگر نقاط مثبت برایت ارزشی ندارند.
ممنون می‌شوم برای قسمت بولد شده سند بیاورید

Im_Masoud.Freeman;999664 نوشت:
[=Times New Roman]نتیجه ی پیشنهادی که شما میدی چیزی هست که من در تهران دیدم
دخترهایی از خونه فرار میکنند یا توی روی پدر و مادرشون می ایستند و میرن با پسرها هم خونه میشن
شبها بغل پسر مردم می خوابن. پسرها هم واسه اینکه دختره از دستشون نپره و نیاز جنسیشون تامین باشه
بهشون مواد میدن و معتادشون میکنن و دخترها هم هر دفعه با یکی می پرن که جنسشون رو تامین کنه
.
.
.
اینکه درصد قابل توجهی از والدین (دختران) زورگو و فلان هستند (از خانه فرار می‌کنند و با پسرها هم خانه می‌شوند) با عرض معذرت چرندی بیش نیست
اینکه شما چند مورد در اطرافت دیدی یا از چند نفر شنیدی به این معنا نیست که همه اینجوری باشند
قطعا شما یک دهم این آمار را هم به عنوان سند در اختیار نداری ولی باز هم از "خیلی ها " ، "خیلی ها را میشناسم" ، "چند نفر را برای شما بیاورم ؟ "
استفاده میکنی که اگر از شما سند بخواهند نمی توانی آن تعدادی که ادعا میکنی را بیاوری

این دخترهایی که شما گفتید به فرض که تعدادشان به هزاران مورد هم برسد
باز هم درصد قابل توجهی را در مقابل یک جمعیت 80 میلیونی تشکیل نمی‌دهند! happy

اللیل والنهار;999665 نوشت:
می خواهید به این برسید اگر دستورات اسلام برای همه و کامل و بی نقص باشد نباید این مشکلات هم باشد پس علت بروز این مشکلات چیست.

بله تقریباً همین نظر را دارم. ضمن اینکه من نمی‌گویم به هیچ وجه نباید این مشکلات باشند. بلکه کاملاً طبیعی است شما هر مقدار هم قانون وضع کنید باز هم عده‌ای تخطی می‌کنند. در این بحثی ندارم. منتهی حرفم این است که من انتظار دارم عامل بازدارنده را در این اتفاقات ببینم

قسمت بولد شده صحبت شما را کمی تغییر می‌دهم که سوالم برایتان واضح شود. س.ال من اینطور است:
"اگر دستورات اسلام برای همه و کامل و بی نقص باشد نباید امکان ندارد که خداوند چیزی را از قلم انداخته باشد و جایی برای ایراد گرفتن من باقی گذاشته باشد"

[="Times New Roman"][="Black"]

Reza-D;999678 نوشت:

این دخترهایی که شما گفتید به فرض که تعدادشان به هزاران مورد هم برسد
باز هم درصد قابل توجهی را در مقابل یک جمعیت 80 میلیونی تشکیل نمی‌دهند! happy


صورت Fool

منظور من این نبود که اینها درصد قابل توجهی هستند

میگم اگر قوانین به قول تو متعادل بود این آمار خیلی بیشتر میشد

می دونم که تو نگفتی اگر پدر گفت پخ بگیرن پدر رو اعدام کنند

ولی همون چیزی هم که تو میگی باعث میشه حرمت ها از بین بره

چرا به اینکه پدر و مادر از وظایف فرزند سو استفاده میکنند فکر میکنی

ولی به اینکه فرزند از محدودیت های قانونی پدر و مادر سو استفاده کنه فکر نمی کنی

مخصوصا اینکه پدر و مادر به بچه شون عشق می ورزند و هر بلایی سرشون بیاره باز دوستش دارند

صورت :|[/]

Im_Masoud.Freeman;999680 نوشت:
اگر قوانین به قول تو متعادل بود

من اصلاً حرفی از تعادل قوانین (به معنای نزدیک شدن به مساوات) زدم؟!
از شما تعجب می‌کنم مسعود جان!

Im_Masoud.Freeman;999680 نوشت:
چرا به اینکه پدر و مادر از وظایف فرزند سو استفاده میکنند فکر میکنی
ولی به اینکه فرزند از محدودیت های قانونی پدر و مادر سو استفاده کنه فکر نمی کنی
کدام محدودیت؟!
نمی‌دانم چرا نکاتی را که به من نسبت می‌دهی از من نقل قول نمی‌کنی ببینم این حرفها را کی گفتم که خودم یادم نیست؟!

یک توضیح عرض می‌کنم شاید حرفم را بهتر درک کنی
من اصلاً انتظار ندارم این قوانین فعلی تغییری کنند یا مثلاً حق و حقوق خاصی به فرزندان داده شود
اما خواست من چیست؟

مگر شما نمی‌گوئید که فرضاً 80 درصد والدین خوب هستند (صرف نظر از کمی بالا پایین)
خب با آن 80 درصد اصلاً کاری ندارم پس حرمت اینها هم قرار نیست شکسته شود
می‌ماند 20 درصد دیگر که فرضاً 10 درصد آنها آنچنان ظالم هم نیستند
خب مجاری قانونی که شما و سایر دوستان روی آنها مانور می‌دهید برای این 10 درصد
تا اینجا نظر من هم مثل نظر شما دوستان است

اما 10 درصد هستند که با ریش سفیدی و حرف منطقی و این حرفها درست بشو نیستند
اینها فرزند را مانند عروسکی می‌بینند که هر بلایی دلشان خواست می‌توانند سر او بیاورند
من می‌گویم قانون اسلامی باید برای نجات فرزندان و خانواده اینها چاره‌ای اندیشیده باشد

[="Times New Roman"][="Black"]

Reza-D;999681 نوشت:
من اصلاً حرفی از تعادل قوانین (به معنای نزدیک شدن به مساوات) زدم؟!
از شما تعجب می‌کنم مسعود جان!

کدام محدودیت؟!
نمی‌دانم چرا نکاتی را که به من نسبت می‌دهی از من نقل قول نمی‌کنی ببینم این حرفها را کی گفتم که خودم یادم نیست؟!

خب مجاری قانونی که شما و سایر دوستان روی آنها مانور می‌دهید برای این 10 درصد
تا اینجا نظر من هم مثل نظر شما دوستان است

اما 10 درصد هستند که با ریش سفیدی و حرف منطقی و این حرفها درست بشو نیستند
اینها فرزند را مانند عروسکی می‌بینند که هر بلایی دلشان خواست می‌توانند سر او بیاورند
من می‌گویم قانون اسلامی باید برای نجات فرزندان و خانواده اینها چاره‌ای اندیشیده باشد


من کی روی مجاری قانونی مانور دادم ؟

نمی‌دانم چرا نکاتی را که به من نسبت می‌دهی از من نقل قول نمی‌کنی ببینم این حرفها را کی گفتم که خودم یادم نیست؟! :khandeh!:

در مورد متن قرمز رنگ برای من هم سوال هست و منتظر پاسخ کارشناس هستم

Im_Masoud.Freeman;999664 نوشت:
اگر آمار بالا در مورد قتل فرزند توسط پدر و مادر وجود داشته باشد باز هم درصد قابل توجهی از والدین را در یک جمعیت هشتاد میلیونی تشکیل نمی دهند

درمورد این خط، چند نکته را باید عرض کنم:

1 - قانونی کامل است که حتی 1 مورد را هم فراموش نکند. پس شما نگو چندهزار نفر، حتی اگر 1 نفر هم چنین احتمالی برایش وجود داشته باشد، باید در قانونی که ادعا می‌کند بی‌نقص است، در نظر گرفته شده باشد

2 - ما داریم درمورد تعدادی انسان صحبت می‌کنم نه درمورد تعدادی گوسفند!!جوری می‌فرمائید چند هزارنفر در بین چند میلیون نفر تعداد زیادی نیست، انگار دارید درمورد تلفات جنگی صحبت می‌کنید! برای من، 1 انسان هم یک انسان است

3 - وقتی می‌خواهند آماری را محاسبه کنند، آن را در جمعیت هدف مقایسه می‌کنند
در حالیکه شما تعدادی که من از آنها صحبت می‌کنم را در مقابل 80،000،000 قرار می‌دهید! خب بر چه اساسی؟ طبق چه تناسبی؟
شما باید بیائید ارقامی که من ارائه می‌دهم را با تعداد کل فرزندان در ایران مقایسه کنید (مثلاً افراد زیر 25 سال)، نه کل 80 میلیون!!

خب حالا ببینیم درصدی که من صحبتش را می‌کنم ا چه حد ناچیز است!
این آمار را ببینید: https://donya-e-eqtesad.com/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-62/3299507-%D8%A2%D9%85%D8%A7%D8%B1%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A7%D8%B2%D8%AF%D9%88%D8%A7%D8%AC-%DA%A9%D9%88%D8%AF%DA%A9%D8%A7%D9%86-%D8%B2%DB%8C%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84

طبق آمارهایی که یک نمونه آن را برای شما گذاشتم، هر ساله حدود

30 هزار نفر زیر 15 سال به ازدواج در میایند که می‌شود حدود 6 درصد کل ازدواج‌ها
دقت کن مسعود جان این فقط آمار ازدواج‌های زیر 15 سال است، نه تمام ازدواج‌های زوری!

طبق آماری که حسین اسدبیگی رئیس مرکز فوریت‌های بهزیستی برای سال 95 ارائه داده، حدود 2000 مورد کودک آزاری به این مرکز گزارش شده
شما فکر کن وقتی 2000 مورد گزارش می‌شود، یعنی کل کودک آزاری‌ها چقدر است؟
اما می‌دانی نکتهء شگفت انگیزش کجاست؟! اینکه 86 درصد کودک آزاری‌ها توسط والدین انجام شده!!!

علاوه بر اینها چقدر والدین دزد و قاچاقچی داریم؟ چقدر والدین معتاد داریم؟ چه تعداد کودک به جبر والدین دارند دستفروشی می‌کنند؟
اگر تمام اینها را جمع بزنیم، شاید به 30 - 40 درصد هم برسیم. تمام اینها ظلم در حق یک انسان دیگر است

دوستان لطفاً به دو نکته توجه کنند

1 - چون بحث ما بر روی یکی از مصادیق یعنی حقوق فرزندان متمرکز شد، بحث با همین منوال پیش رفت
لذا در ادامه به سایر مصادیق مد نظر خودم خواهم پرداخت

2 - من یک پسر حدوداً 5 ساله دارم و خواهش می‌کنم به این دقت کنید که من خودم پدر هستم


Reza-D;999679 نوشت:
"اگر دستورات اسلام برای همه و کامل و بی نقص باشد نباید امکان ندارد که خداوند چیزی را از قلم انداخته باشد و جایی برای ایراد گرفتن من باقی گذاشته باشد"

باسلام

بحث شما بر سر مجازات این دنیا هست یعنی شما دنبال یک عامل باز دارند در این دنیا هستید که بنده تو این بخش منتظر توضحیحات کارشناس محترم هستم

ولی در اینکه خدا حتی برای یک فرد از کل، هم ظلمی شود بی تفاوت نبوده در آن شکی نیست ولی وقتی شما از مسائل دینی حرف میزنید اصلا مجازات اخروی رو مجازات نمیدونید در حالی که برای یک مسلمان مطئمنا این مجازات مهم بوده و می تواند باز دارند باشد

همان طور که میدانیم

فَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ * وَمَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ

[="Tahoma"][="Black"]سلام

Reza-D;999662 نوشت:
شما می‌گوئید قانون اکثریت را در نظر می‌گیرد. ولی من می‌گویم قانون باید تمام موارد را پیش بینی کند
موارد اقلیت که هیچ، حتی موارد استثنایی بلکه نزدیک به غیرممکن را نیز باید پیش‌بینی کرده و برایش قانونی داشته باشد

قانون یک امری است که با واقعیت سر و کار دارد نه یک امر ایدآل و ذهنی.
شما اگر یک قانون بشری یا غیر بشری را به بنده نشان بدهید که صد در صد انسان ها با تمام اختلاف ها و سلایق مختلف را شامل شود، بنده می پذیرم.
بهترین قانون، قانونی است که اکثریت جامعه را شامل شود و اگر این اکثریت قریب به تمام افراد باشد، بهترین قانون است.

Reza-D;999662 نوشت:
اما مهم این است که والدین خواهند فهمید که دخترها و پسرهایشان بی پناه نیستند و به قول معروف هرتکی نیست که هر بلایی خواستند سر آنها بیاورند و هیچکس هم نباشد که بپرسد چرا!

برادر جدای از استقلال طلبی فرزندان، موارد دیگری هم در روابط خانوادگی وجود دارد که این احترام به بزرگترها خصوصا پدر و مادر ضامن آن روابط است. در همین غربی که در این زمنیه شما قبولش دارید، این استقلال طلبی آیا منافاتی با ماهیت خانواده پیدا نکرده است؟ آیا باعث پشیمانی هایی برای فرزندان نشده است؟ این ها همه احتیاج به آمار دارد و به راحتی نمی توان حکم کرد این استقلال خوب بوده یا بد؟ باید تمام جوانب در نظر گرفته شود تا به قول شما یک جانبه نباشد و همه چیز را در نظر گرفته باشد.

Reza-D;999662 نوشت:
شاید من در علم انگشت کوچک شما هم نباشم، اما معنایش این نیست که یک آدم بی‌سواد هستم که صرفاً دارم از روی احساسات حرف می‌زنم. خدا شاهد است که من هم موارد زیادی را دیده‌ام که فرزندان از دست والدین رنج‌های فراوان کشیده‌اند.

شما اختیار دارید، سرور مایید@};- اگر جایی از حرف بنده این شبهه را ایجاد کرده عذر خواهی می کنم...
اگر خاطر شما باشد بنده از عبارت ـ«استقرا ناقص» استفاده کردم و این به معنای عدم حجیت است. چون ممکن است محیط زندگی من با شما کاملا متفاوت باشد و شما موارد عدم خوشبختی را بیشتر مشاهده کرده باشید.
اما در این بحث نکته ای لازم است تذکر داده شود:
بنده در پست های قبلی به خلط مفهومی قانون و عامل به آن اشاره کردم. به نظر باز هم دچار این خلط شدیم که مثلا فلان روستا یا شهرستان از این حکم سو استفاده کرده اند یا جای دیگر اینطور نیست. قبلا هم گفتم همانطور که اسلام برای پدر حق اجازه ازدواج دخترش را قائل شده است، به همان میزان از ظلم به دیگران خصوصا افراد تحت تکفل نهی کرده است و این موارد یک بالانس را ایجاد می کند. مگر مواردی که پدر در صدد ظلم نباشد اما در واقع در تشخیص اشتباه کند. که این موارد اندک خواهد بود.
لطفا قبل از پاسخ دادن به تفکیک بین قانون و عامل به آن دقت کنید تا دوباره این مشکل پیش نیاید و فرهنگ غالب مسمان های ایران یا برخی نقاط آن با اسلام خلط نشود و اگر هم در صدد نقد فرهنگ ایران یا مقایسه آن با فرهنگ غرب هستید که بحث دیگری است.
البته بنده قبول دارم که بالاخره دین یکی از زیر ساخت های فرهنگ است و تاثیر قابل توجهی در آن دارد، اما به دلیل نکته ای که در متغیر عاملان به دین بیان شد، خلط ایندو با هم سبب مغالطه می شود، چرا که دین جزئی از عوامل فرهنگ ساز است نه تمام آن.
[/]

اللیل والنهار;999697 نوشت:
وقتی شما از مسائل دینی حرف میزنید اصلا مجازات اخروی رو مجازات نمیدونید در حالی که برای یک مسلمان مطئمنا این مجازات مهم بوده و می تواند باز دارند باشد
چرا خواهر گرامی مجازات اخروی را هم مجازات می‌دانم بلکه مجازات اصلی می‌دانم. اما همانطور که عرض کردم بحث روابط اجتماعی مطرح است

سوالی از شما دارم
مجازات دزد در این دنیا چیست؟ قطع دست.
مجازات قاتل چیست؟ اعدام.
مجازات شراب خوار چیست؟ شلاق.
و......
حال اگر بقول شما بازدارنگیِ مجازات اخروی برای یک مسلمان کافی است، بفرمائید چرا اسلام این موارد را برای آخرت نگذاشته و برای آنها مجازات دنیوی تعیین کرده؟

از طرفی حرف من در این تاپیک این بود که گر چه اسلام مستقیماً از والدین نخواسته که به فرزند خود ظلم کنند،اما عرض شد قوانین به گونه‌ای است که والدین برای ظلم به فرزند نوعی احساس آزادی می‌کنند. حد پایینش می‌شود حرفهایی که شاید شما هم از زبان والدین شنیده باشید که مثلاً می‌گویند من پدرشم، هر چی گفتم باید بگه چشم! و حد بالایش هم می‌شود کتک زدن، شکنجه یا حتی قتل فرزند. به عنوان نمونه به روایت زیر توجه بفرمائید:

حضرت علی(ع):
اگر والدی
عیبی همانند قطع عضو و غیر آن بر فرزندش وارد کند، برای فرزند دیه است و پدر قصاص نمی‌شود
همان، ص ۵۷

Reza-D;999706 نوشت:
حال اگر بقول شما بازدارنگیِ مجازات اخروی برای یک مسلمان کافی است، بفرمائید چرا اسلام این موارد را برای آخرت نگذاشته و برای آنها مجازات دنیوی تعیین کرده؟

Reza-D;999706 نوشت:
اما همانطور که عرض کردم بحث روابط اجتماعی مطرح است

همه مثالهایی که زدید فقط مجازات این دنیا رو ندارد بلگه مجازات اخروی هم دارد

اما چیزی که به ذهن بنده میرسه

هر چه به مسائل اجتماعی پرداخته میشود این موضوع هم پرنگ تر میشه چون از خواست و نظر فردی و خانوادگی داره خارج میشه و با افراد مختلفی روبرو میشیم ممکنه است اصلا اینجا مطالبه حق یک مسلمان نباشد کسی که مسلمان نیست و اعتقادی به مجازات اخروی ندارد آیا نباید اسلام برای آن هم راهکار داشته باشد

پس برای یک غیر مسلمان بیشتر مجازات مادی و مربوط به این دنیا مهم خواهد بود

[="Times New Roman"][="Black"]

Reza-D;999706 نوشت:

گر چه اسلام مستقیماً از والدین نخواسته که به فرزند خود ظلم کنند،اما عرض شد قوانین به گونه‌ای است که والدین برای ظلم به فرزند نوعی احساس آزادی می‌کنند.

ببین شاگرد عزیزم :khandeh!:

یه زمانی این واسه منم سوال بود و من به صورت زیر مطرحش میکردم

مثلا توی فوتبال ایران مربی ها به ندرت مسئولیت باخت تیم رو گردن می گیرن

اکثریت هم در توجیه باختشون میگن "ما روی اشتباهات فردی باختیم" خسته نباشی Fool

خب 99 درصد گل های فوتبال روی اشتباهات فردی رقم می خوره

باید بررسی کرد که چرا این تیم ده بازی روی اشتباهات فردی گل می خوره ؟

خب وقتی یه مدافع 38 ساله که حال دویدن نداره رو میزاری که یه مهاجم 20 ساله رو مهار کنه معلومه که جا می مونه

حالا شما صدبار بگو من بهش گفتم حواست به این بازیکنه باشه.

شما باید به این فکر کنی که چرا مدافع 38 ساله رو میزاری تو زمین ؟ چون با تجربه است

خب آیا بهتر نبود یه مدافع جوان می گذاشتی و سعی میکردی تجربه رو بهش منتقل کنی ؟

اما چون به این موارد فکر نمی کنن و مسئولیتش رو به عهده نمی گیرن ایرادهاشون رو هم برطرف نمی کنن و رشدی هم نمی کنن.

حقیقت اینه که به قول استاد مسلم اسلام برنامه هست نه مربی

مربی ما که خداست یه برنامه عالی به ما داده که رشد کنیم

برنامه ای نداده که ظلمی رخ نده. و در واقع اسلام برای ریشه کن کردن ظلم با زور نیومده.

بلکه اومده که انسان ها رو تربیت کنه تا به جایی برسن که با انتخاب خودشون ظلم نکنن و انسان بشن و به کمال برسن

حالا این وسط یه سری بنده های خدا فشارهای بیشتری رو تحمل میکنن یا ممکنه توی آتش بسوزند یا زنده به گور بشن و یا هر کار کثیف دیگری باهاشون بکنند

ولی خداوند برای اینها هزار برابر جبران میکنه جوری که خیلی خوشحال میشن از اینکه چنین فشارهایی بهشون اومد

چون بعدا می تونن اثرات اینها رو از بین ببرن و بعد کلی هم از خدا طلبکارند ( در واقع طلبی نیست. خدا خودش رو موظف کرده که جبران کنه )

خودم در طول زندگیم سخت ترین فشارهای روحی و روانی رو که شاید به مخیله کسی خطور نکنه رو پشت سر گذاشتم

ولی الان خیلی خوشحالم که می تونم خودم رو برگردونم به تنظیمات کارخانه و زندگی رو از سر بگیرم

و خدا هم کلی قراره واسم جبران کنه

برای شما و بقیه هم همین شرایط هست

[SPOILER]
بگو باشه Fool
بگو فرمایشات شما کاملا درست است Fool
این دفعه قبول نکنی میام می بافومت Fool
[/SPOILER][/]

عامل;999704 نوشت:
شما اگر یک قانون بشری یا غیر بشری را به بنده نشان بدهید که صد در صد انسان ها با تمام اختلاف ها و سلایق مختلف را شامل شود، بنده می پذیرم
استاد عزیز مگر من گفتم قانون باید تمام سلیقه‌ها و نظرات را پوشش دهد؟!
عرض کردم باید تمام احتمالات و حالات وقوع جرم را در نظر بگیرد

عامل;999704 نوشت:
دین جزئی از عوامل فرهنگ ساز است نه تمام آن
بله این را می‌پذیرم. ولی به هر حال تاثیرش قابل انکار نیست، آن هم در کشور ما
یک مثال عینی برای شما می‌زنم

همسر من قبلاً ازدواج کرده و طلاق گرفته بودند. این ازدواج به خواست پدر و برخلاف میل باطنی همسرم اتفاق افتاده بود
به این صورت که عموی همسرم او را برای پسرش خواستگاری کرد و پدرش هم بدون خواستن نظر دختر موافقت کرد!
مخالفت‌های بعدی همسرم نیز مانع پدر نشد. حرف ایشان این بود که اسلام اختیار تو را به من داده و من هستم که برای تو تصمیم می‌گیرم!

تا اینکه بعد از چند سال زندگی اجباری که حاصلی بجز زجر و عزاب و دعوا برای دو طرف نداشت، از هم جدا شدند
این عزابی که همسرم کشید و طلاقی که حاصل شد، کمی پدرش را بیدار کرد

زمانی که من به خواستگاری همسرم رفتم به دلایلی پدر ایشان مخالف بودند و محکم روی حرف خودشان ایستاده بودند
به عبارتی هنوز هم مقداری از آن تفکر که من پدرم و حق ولایت دارم توی ذهن ایشان بود

تا اینکه در یک برنامه تلویزیونی یک روحانی از آزادی دختر برای انتخاب همسر صحبت می‌کند و حق ولایت پدر را تشریح می‌کند که مقصود چیست
و در ادامه توضیح می‌دهد که حق ولایتی که اگر پدری بدون دلیل دخترش را از ازدواجی منع، یا به ازدواجی وادار کند، روز قیامت مجازات خواهد شد
این اتفاق باعث می‌شود پدرخانمم پیش روحانی محل برود و از او پرس و جو کند که ایشان هم حرف روحانی تلویزیون را تایید می‌کنند

بعد از این موضوع به خانه میایند و به همسرم می‌گویند دخترم من یک بار چند سال از عمر تو را تباه کردم و الان هم داشتم همان اشتباه را می‌کردم
از الان به بعد مرا به عنوان یک مشاور کنار خودت خواهی داشت ولی دیگر تصمیم را به تو می‌سپارم و نمی‌خواهم به کاری مجبورت کنم

همین چند وقت پیش خواستگاری برای یکی دیگر از دخترهایش آمد که این بار پدرخانمم به خواستگار گفت جواب نهایی را باید دخترم بدهد!
البته بعداً بصورت شخصی با دخترش صحبت کرد و نکات مثبت و منفی را گفت و راهنمایی کرد، اما گفت جواب بله یا خیر را خودت بگو

در این سیر تحولی که برایتان مثال زدم شما به وضوح تاثیر دین را بر یک فرد می‌بینید. اول این تاثیر که من عرض کردم که اگر قانون یک طرفه باشد، ناخودآگاه به فرد این احساس را منتقل میکند که مجازی هر کاری خواستتی انجام دهی. همانطور که پدرخانمم بخاطر داشتن حق ولایت خود را در هر تصمیمی محق می‌دانست. دوم تاثیر احکام بازدارنده که باعث شد این حس کاذب که من چون ولایت دارم پس همه چیز در اختیار من است از بین برود که حرف من هم همین است


نکته اینکه پدرخانم من بخاطر اینکه در کل فرد معتقدی است با شنیدن حکم بازدارندهء اخروی از کارش پشیمان شد و تغییر روش داد. چیزی که دوستانی مانند سرکار خانم اللیل و النهار درموردش صحبت کردند. اما قطعاً تمام افراد را نمی‌توان با ترساندن از مجازات اخروی سر راه آورد. بخصوص اینکه صحبت از سلامتی و حتی جان یک انسان باشد، باید قانونی در این زمینه وجود داشته باشد تا بشود در چنین شرایطی هم از افراد حمایت کرد

Im_Masoud.Freeman;999712 نوشت:
اسلام برای ریشه کن کردن ظلم با زور نیومده.
بلکه اومده که انسان ها رو تربیت کنه تا به جایی برسن که با انتخاب خودشون ظلم نکنن و انسان بشن و به کمال برسن
حالا این وسط یه سری بنده های خدا فشارهای بیشتری رو تحمل میکنن یا ممکنه توی آتش بسوزند یا زنده به گور بشن و یا هر کار کثیف دیگری باهاشون بکنند
ولی خداوند برای اینها هزار برابر جبران میکنه جوری که خیلی خوشحال میشن از اینکه چنین فشارهایی بهشون اومد
این را قبول دارم
مقداری قانع شدم اما نه صد در صد که دلیلش را عرض می‌کنم

ببین مسعود جان در بُعد اجتماعی قانون با کسی شوخی ندارد. چه قانون غربی باشد و چه اسلامی. شما حتی قضاوت‌های امیرالمؤمنین(ع) را نگاه کنید، جاهایی که جرم شخصی بوده (حق النفس) معمولاً مدارا می‌کردند و بجای مجازات بیشتر تاکید بر توبه و اصلاح داشتند، اما وقتی جرم اجتماعی می‌شد (حق الناس) ذره‌ای کوتاه نمی‌آمدند

اینجا اصلاً این بحث که اسلام برای اصلاح افراد امده دیگر مطرح نیست، بحث بر روی بُعد اجتماعی موضوع است
همانطور که از خانم اللیل و النهار هم پرسیدم، چرا اعمالی مثل دزدی، قتل و شراب‌خواری شامل حرف شما نمی‌شوند؟
اگر این حفره‌های عمدی که می‌گوئید شامل مسائل دیگری هم می‌شد قابل پذیرش بود
اما چرا فقط به حقوق فرزند که می‌رسد ناگهان قانون یاد ایجاد حفره برای تربیت افراد می‌افتد؟

اللیل والنهار;999710 نوشت:
هر چه به مسائل اجتماعی پرداخته میشود این موضوع هم پرنگ تر میشه چون از خواست و نظر فردی و خانوادگی داره خارج میشه و با افراد مختلفی روبرو میشیم ممکنه است اصلا اینجا مطالبه حق یک مسلمان نباشد، کسی که مسلمان نیست و اعتقادی به مجازات اخروی ندارد آیا نباید اسلام برای آن هم راهکار داشته باشد. پس برای یک غیر مسلمان بیشتر مجازات مادی و مربوط به این دنیا مهم خواهد بود
احسنت بر شما. حرف من هم همین است. ضمن اینکه چند بار بحث عواطف خانوادگی، بخصوص از زبان استاد عامل مطرح شد
جالب اینجاست که همین اسلام درمورد قوانین بین زن و شوهر چنان خشک و بی‌روح حکم داده که چند نفر از کاربران و حتی خود من بارها پرسیده‌ایم پس جایگاه عشق و عواطف در قوانین بین زن و شوهر کجاست و کارشناسان هم پاسخ داده‌اند قوانین به جهت تبیین روابط حقوقی شکل می‌گیرند و وظیفه ایجاد عاطفه ندارند. اما اینجا به یک باره تنها هدف قوانین شده ایجاد علاقه بین والدین و فرزندان!

[="Tahoma"][="Black"]سلام

Reza-D;999713 نوشت:
عرض کردم باید تمام احتمالات و حالات وقوع جرم را در نظر بگیرد

هر قانونی که شما در نظر بگیرید، حتی اگر دقیق ترین قانون باشد، به دلیل کلیت و در نظر گرفتن عموم انسان ها، بالاخره در مواردی نقض می شود و گروهی پیدا می شوند که این قانون را دور بزنند.
بنابراین قانونی که هیچ مورد نقضی نداشته باشد، معنا ندارد.

البته اسلام یک قانون قضایی یا مدنی صرف نیست، بلکه در بین قوانین اجتماعی که به شدت در مورد آنها سخت گیری کرده است(مانند حد و امثال آن) به روابط اخلاقی هم توجه داشته است. خصوصا در مورد روابط بین زن و شوهر و خانواده. به عنوان مثال با دادن اذن پدر او را بر دختر خود ولی کرده و تا حدودی اختیار او را به پدر محول کرده است که این امر باعث تحکیم خانواده می شود و پدر محور خانواده قرار می گیرد. زمانی که خانواده مستحکم شد، جامعه سر و سامان می گیرد و مفاسد اجتماعی و جرم کمتر می شود. بنابراین مجموعه ای از حقوق که اسلام به مرد یا پدر داده است، اگر چه در برخی موارد به قول شما باعث ظلم به زیر دستان او می شود (در موارد زیادی هم نمی شود) اما باید دید آیا منافع این حکم بیشتر است یا مضرات آن؟ اگر منافع بیشتری داشته باشد، معقول است که تشریع شود و اگر ضررات بیشتری داشته باشد، معقول نیست. مانند حکم شراب که قرآن در مورد آن می فرماید: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما»؛ در باره شراب و قمار از تو سؤال مى‏ كنند، بگو: «در آنها گناه و زيان بزرگى است و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است.(بقره: 219)
عقل انسان هم حکمی را که نفع عمومی(حداکثری نه صد در صدی) داشته باشد، تصدیق کرده و تشریع آن را معقول می داند. البته اگر صد در صد هم باشد که نور علی نور است!

Reza-D;999713 نوشت:
یک مثال عینی برای شما می‌زنم

این مثال شما علاوه بر تاثیر دین در فرهنگ که بنده هم به نحو جزئی و نه کلی قبول دارم، نهایتا فهم غلط از مساله دینی را می رساند نه مشکل داشتن دین را. و این به تعبیری تایید ماست.

[/]

عامل;999764 نوشت:
اگر یک حکم منافع بیشتری داشته باشد، معقول است که تشریع شود و اگر ضررات بیشتری داشته باشد، معقول نیست
مگر بنده گفتم تشریع نشود؟!
قطعاً سپردن اجازه دختر (و حتی پسر) به دست والدین منافع بسیاری دارد. حرف من فقط این است که چرا موارد ضرر نیز در نظر گرفته نشده؟

ببینید مثالی برای شما می‌زنم:
مثلاً ما حکم روزه را داریم و می‌دانیم که روزه فواید فراوانی دارد. اما قانون اسلام، استثنائات آن را نیز در نظر گرفته است. مثلاً برای بیمار یا زن باردار
شاید اگر بخواهیم آمار بگیریم، 80 درصد افراد می‌توانند روزه بگیرند و روزه برایشان مفید است، اما برای 20 درصد هم ضرر دارد

خب آیا درست بود که اسلام این 20 درصد را در نظر نمی‌گرفت، بعد امروز یکی مثل من از یکی مثل شما بپرسد چرا در قانون روزه، موارد استثناء در نظر گرفته نشده؟
و آن یک نفر مثل شما، پاسخ بدهد چون تعداد آنهایی که از روزه نفع می‌برند بیشتر از آنهایی است که از روزه متضرر می‌شوند، پس تشریع کلی آن کافی است و نیازی به تعیین حکم برای استثنائات نیست!

عامل;999764 نوشت:
مثال شما علاوه بر تاثیر دین در فرهنگ که بنده هم به نحو جزئی و نه کلی قبول دارم، نهایتا فهم غلط از مساله دینی را می رساند نه مشکل داشتن دین را. و این به تعبیری تایید ماست
بله فهم غلط را می‌رساند، اما نفی ما عدا هم نمی‌کند. بلکه علاوه بر فهم اشتباه از مفاهیم دینی، مقصود بنده را نیز می‌رساند
چه چیزی باعث شد پدرخانم من به اشتباهش پی ببرد؟ ترس از عقوبت اخروی، درست است؟
حال به این بخش از صحبت من توجه بفرمائید:

Reza-D;999713 نوشت:
نکته اینکه پدرخانم من بخاطر اینکه در کل فرد معتقدی است با شنیدن حکم بازدارندهء اخروی از کارش پشیمان شد و تغییر روش داد. چیزی که دوستانی مانند سرکار خانم اللیل و النهار درموردش صحبت کردند. اما قطعاً تمام افراد را نمی‌توان با ترساندن از مجازات اخروی سر راه آورد. بخصوص اینکه صحبت از سلامتی و حتی جان یک انسان باشد، باید قانونی در این زمینه وجود داشته باشد تا بشود در چنین شرایطی هم از افراد حمایت کرد.

درمورد امثال پدرخانم من، ترس اخروی در تغییر روش و تعدیل رفتار اثربخش است و در افراد دیگری ترس دنیوی اثربخش است
اگر بفرمائید مهم در این حکم، منفعت حداکثری است، پس اصلاً نیازی به همان ترس اخروی هم نیست! اما اگر بگوئیم ترس اخروی برای ترساندن استثنائاتی است که می‌خواهند از حکم سوء استفده کنند، آن وقت باید بپذیریم که استثنائات فقط شامل افراد خیلی معتقد مثل پدرخانم من نمی‌شود، بلکه شامل افراد سست اعتقاد نیز می‌شود

[="Tahoma"][="Black"]سلام

Reza-D;1000030 نوشت:
حرف من فقط این است که چرا موارد ضرر نیز در نظر گرفته نشده؟

اجازه بدید یک بار دیگه این قانون اسلامی را فارغ از دخالت فرهنگ و عملکرد افراد بررسی کنیم:
اسلام حق انتخاب همسر را به دختر داده است و این حق حرف اول را در ازدواج می زند.
در کنار این حق انتخاب که ممکن است به دلیل جوانی و عاشق شدن خانم سبب ندیدن برخی معایب خواستگار شود، اسلام تبصره ای را اضافه کرده تا این مضرات دفع شود و آن اذن پدر است که البته از حیث درجه و اعتبار مسلما به رضایت دختر در ازدواج نمی رسد.
حالا بپردازیم به اذن پدر که این اذن با توجه به دلسوزی و خیر خواهی والدین نسبت به فرزند خود(البته شاید درصد ناچیزی هم صلاح خود را ترجیح دهند و این صلاح پدر با صلاح دختر منافات داشته باشد)، تنها در موارد خاصی ممکن است این خیر خواهی غلط از آب دربیاید و صلاح مد نظر پدر با صلاح واقعی دختر متفاوت باشد و البته این امر در حقیقت جهل مرکب پدر است.
برای مورد اول که پدر خیر خود را در نظر بگیرد، اسلام وارد مسائل اخلاقی شده و ظلم را نابخشودنی دانسته و روی آن تاکید کرده است. علاوه بر اینکه اگر دختر ثابت کند پدر فاقد صلاحیت است، اذن او نافذ نبوده و حاکم شرع می تواند این وظیفه را انجام دهد.
اما در مورد دومی که جهل مرکب است نیز دختر می تواند از واسطه هایی مانند ریش سفید و ... استفاده کند و پدر را روشن کند. البته بالاخره ممکن است به دلیل مصلحت و ... این کار را نکند و موارد نادری منجر به خوشبخت نشدن آنها شود که عرض شد این مقدار از خطای انسانی قابل چشم پوشی است.
حالا شما می فرمایید این مقدار هم نباید در قانون وجود داشته باشد، در همین مثال روزه که زدید آیا ممکن است روزه برای کسی ضرر داشته باشد و در عین حال شخص تشخیص نداده و روزه بگیرد؟ در این صورت هم جهل مرکب فرد سبب ضرر شده است، همین حرف را در مورد اذن هم بزنید.

بنابراین قانون همانطور که عرض شد، حتی اگر الهی هم باشد، با توجه به تزاحمات این دنیا، بالاخره در برخی نادر سبب ظلم به افراد می شوند و این ظلم هم به دلیل عمل نکردن درست افراد است. هرچند خداوند با توجه به قاعده اعواض در آخرت این کاستی را برای کسی که مورد ظلم قرار گرفته است، جبران می کند.
[/]

عامل;1000270 نوشت:
البته اذن پدر از حیث درجه و اعتبار مسلما به رضایت دختر در ازدواج نمی رسد
استاد عزیز، چرا یک بخش از صحبتم که بارها بر آن تاکید کرده‌ام را نادیده می‌گیرید؟
عرض شد شما باید جایگاه‌ها را نیز نگاه کنید و بعد حکم کنید که کدام معتبر است و کدام نیست!

بنده قانونی به این شکل وضع می‌کنم:
"قهرمان پرورش اندام جهان حق دارد به گوش کودک 4 ساله 1 سیلی بزند
کودک چهارساله حق دارد به گوش قهرمان پرورش اندام جهان 2 سیلی بزند"

بعد هم می‌گویم ببین درجه و اعتبار حق کودک 4 ساله در قانون من از قهرمان پرورش اندام بیشتر است!

عامل;1000270 نوشت:
البته شاید درصد ناچیزی هم صلاح خود را ترجیح دهند و این صلاح پدر با صلاح دختر منافات داشته باشد
استاد عزیز مشکل اینجاست که شما انتظار دارید مثلاً والدین دخترشان را به مبلغی مشخص بفروشند، تا شما قبول کنید والدین صلاح دختر را در نظر نگرفته‌اند!
متاسفانه نه من می‌توانم به شما آمار بدهم و نه شما به من. ای کاش میشد آمار دقیقی تهیه کرد
اما آنچه من تا کنون مشاهده کرده‌ام اتفاقاً درصد والدینی که
حقیقتاً صلاح دختر را می‌خواهند بسیار کمتر است

بیشتر این مثلاً خیرخواهی که درمورد والدین مطرح می‌شود، به مسائلی مانند اینکه پسر چقدر انسان است، چقدر باشخصیت است، چقدر مرد زندگی است و.... مربوط نمی‌شود
بلکه در نکاتی مانند اینکه از طایفهء ما هست یا نه، چقدر پولدار است، از فامیل من باشد نه بابات(یا مامانت) و..... خلاصه می‌شود

مشکل همین است که اسلام و همچنین شما برادر گرامی جوری درمورد والدین صحبت می‌کنید که هر کسی نداند فکر می‌کند انسان‌ها از یک سنی که می‌گذرند علامه می‌شوند، در نتیجه پدرها و مادرها همگی علامه هستند! بابا بخدا من هم مثل شما دارم در همین جامعه زندگی می‌کنم. بله برخی والدین یک سری تجربیات خوب و مناسب دارند که در ارزشمند بودن آنها شکی نیست. اما در مقابل آنقدر ایرادهای فرهنگی و شناختی دارند که خدا می‌داند. خیلی از والدین هنوز گرفتار خرافات و سنت‌های عجیب و غریب زمان جاهلیت هستند. خیلی از آنها رفتارهایی دارند که اتفاقاً این فرزندان هستند که آنها را کنترل می‌کنند که یک وقت کار دست خانواده ندهند! حتی گاهی این فرزندان هستند که جلوی طلاق والدین را گرفته‌اند. آن وقت اجازهء این فرزند باید در دست آن پدر باشد!!

یکی از مشکلات اساسی این قانون همین است که بطور پیش فرض جوانان را دارای عقل کم، و والدین را سرشار از عقل سلیم در نظر گرفته است یا به عبارتی میزان عقل را وابسته به سن و سال می‌داند

عامل;1000270 نوشت:
در همین مثال روزه که زدید آیا ممکن است روزه برای کسی ضرر داشته باشد و در عین حال شخص تشخیص نداده و روزه بگیرد؟
بله امکانش هست اما اینجا دیگر قانون کار خودش را انجام داده و نمی‌شود به قانون خرده گرفت
ضمن اینکه در مثال روزه عرض کردم وجه اشتراک مثال با موضوع را در نظر بگیرید. وگرنه برادر عزیز، اتفاقاً درمورد روزه موضوع اهمیت کمتری دارد چون بحث حق النفس است
اما درمورد ازدواج بحث حق الناس است و لذا اگر در روزه بگوئیم شخص دارد به خودش آسیب می‌زند، در قانون مورد بحث ما شخص دارد به انسان دیگر بلکه به چندین انسان آسیب می‌زند

[="Tahoma"][="Black"]سلام

Reza-D;1000274 نوشت:
بنده قانونی به این شکل وضع می‌کنم:
"قهرمان پرورش اندام جهان حق دارد به گوش کودک 4 ساله 1 سیلی بزند
کودک چهارساله حق دارد به گوش قهرمان پرورش اندام جهان 2 سیلی بزند"

آقا رضای عزیز این مثال شما با تفاوت رضایت و اذن از زمین تا آسمان فاصله دارد!
اولا در این مثال شما مورد و مصداق را در حکم شریک کردید که بنده از اول تاپیک دارم تذکر می دهم که در قانون نباید فرهنگ و عامل به قانون دخیل شود، که در غیر اینصورت دیگر قانون معنا ندارد.
ثانیا با نبود اذن پدر، دختر می تواند ازدواج کند اما با نبود رضایت اصلا عقد منعقد نمی شود. این تفاوت حقیقی بین اذن و رضایت است که در مثال شما کاملا برعکس جلوه داده شده است.
قانون گذاری که برای چندصد سال یا چند هزار سال دیگر می خواهد قانونی وضع کند، اولا با توجه به ذات انسان ها و خصوصیات درونی آنها این قانون را باید وضع کند و ثانیا فرهنگ هر عصری را نمی تواند در این قانون دخالت دهد، چرا که در دوره ای پدر سالاری است و در دوره ای دیگر زن سالاری و به همین ترتیب فرزند سالاری نیز در دوره ای حاکم خواهد شد. که البته تا جایی که بنده می دانم الان دروه فرزند سالاری است و این مواردی که شما مطرح می کنید شاید تنها در برخی روستا ها یا شهرهای کوچک جریان داشته باشد. این دروه اول دختر و پسر حرفهای خود را می زنند و بعدها اگر خواستند به پدر و مادر هم می گویندb-)
بنابراین دخالت دادن فرهنگ هر مملکت و زمانی در این قانون مستلزم نوشتن چند جلد کتاب در مورد همین یک حکم فرعی است. البته در زمانهای مختلف که شرایط تفاوت می کند، فقیه حق دارد برخی از بندهای قوانین شرعی را بنابر مقتضیات زمان اضافه یا حذف کند و این دیگر بستگی به فقاهت و استنباط فقها دارد که فعلا محل بحث نیست.

Reza-D;1000274 نوشت:
آنچه من تا کنون مشاهده کرده‌ام اتفاقاً درصد والدینی که حقیقتاً صلاح دختر را می‌خواهند بسیار کمتر است

بنده چنین چیزی را نه دیده ام و نه معقول است که والدینی که یک عمر برای دختر خود زحمت کشیده اند، دختر خود را دستی دستی بدبخت کنند. هر چند این استقراء شما هم ناقص است(همانند استقراء بنده) و حجت نیست و البته باز هم دخالت دادن عامل قانون به قانون است و درست این است که قانون را بررسی کنیم ببینیم آیا درست است یا نه؟
هر چند اگر قانونی قابلیت اجرا نداشته باشد، نقد شما وارد است اما اینطور نیست و این قانون در موارد متعددی قابلیت اجرا داشته و دارد. بنابراین نقد به قانون نیست بلکه نقد به مجریان قانون وارد است. به همین دلیل است که شما مدام فرهنگ مناطق مختلف را در این امر شرکت می دهید.

Reza-D;1000274 نوشت:
یکی از مشکلات اساسی این قانون همین است که بطور پیش فرض جوانان را دارای عقل کم، و والدین را سرشار از عقل سلیم در نظر گرفته است یا به عبارتی میزان عقل را وابسته به سن و سال می‌داند

اینطور نیست برادر
اما آنچه جوان در آیینه نمی بیند را بسیاری موارد پیر در خشت خام می بیند.
اگر حالت عادی را در نظر بگیریم که دختر والدین نرمال داشته باشد(این فرض غالب بلکه اغلب است) مشاوره و اعمال نظر آنها برای دختر یا پسر راهگشاست نه اینکه مشکل آفرین باشد. در بیشتر موارد هم زمانی که پدر و مادر ببینند دختر یا پسرشان انتخاب خود را کرده اند، مانع نمی شوند؛ چرا که می دانند در آینده اگر فرزندشان زندگی خوشی نداشته باشد، یک عمر آنها را ملامت می کند.
در هر حال آن چیزی که بنده می بینم و می دانم خیر خواهی پدر و مادر هاست که البته در برخی موارد ممکن است خلاف خواست دختر باشد. در این فرض گاهی بعد سالها دختر می فهمد که آنچه پدر و مادر برای او پسندیدند، خیر او بوده و یا ممکن است خیر او نبوده باشد. اما مورد اخیر به نظر اندک است. مگر اینکه شما دوباره عرف منطقه خود و ازدواجهای ناموفق آنجا را مطرح کنید! که این هم اولا غالب نیست و ثانیا فرهنگی است که روی قانون تاثیر گذاشته است.

نکته پایانی: اگر خاطر شما باشد بنده در مورد قوانین خانواده اشاره ای کردم که همه چیز را نمی توان از طریق ظوابط و قانون خشک اجرا کرد، خصوصا روابط خانوادگی و زناشویی. در این موارد اسلام ملاطفت بیشتری به خرج داده و مثلا در دعوا بین زن و شوهر، ابتدا طرفین را به درک تفاوتها، تحمل طرف مقابل، پادرمیانی ریش سفید برای اصلاح امر کرده است و حتی پس از طلاق تا چند ماه به زوج یا زوجه حق مراجعه در زمان عده را داده است. در نهایت نیز طلاق را امری حلال اما مکروه دانسته است. از این نحو تشریع به راحتی می توان تفاوت امور خانوادگی با امور قانونی اجتماعی را که مثلا در حد شرعی شدت و حدت به خرج داده را مشاهده کرد. در روابط بین والدین و فرزندان نیز این بحث مطرح است که بالاخره پدر و مادر واسطه به وجود آمدن فرزند هستند و او را تا زمان بلوغ و بعد از آن حمایت کرده و بزرگ کرده اند، به همین دلیل احترام آنها از اهمیت بالایی برخوردار است و نظر آنها در زندگی انسان مهم است. به همین دلیل روابط بین والدین و فرزند در اسلام با غرب خیلی تفاوت دارد و اینطور نیست که حتی در کوچکترین حق فرزند مانند تفریح او خللی ایجاد شد، به دادگاه رفته و از پدر خود شکایت کند. البته اینطور هم نیست که دختری که پدر او در صدد ظلم به اوست، هیچ حامی نداشته باشد. اما اینطور هم نیست که کوچکترین ناملایمتی باعث شکایت از والدین و متهم کردن آنها شود.
[/]

[="Tahoma"][="Black"]
پرسش:
آيا مبناي قوانين اسلام(برخلاف غرب و فرهنگ غربي) مسائل اجتماعي است، به طوري كه فرد در اين سيستم جايگاه چنداني ندارد؟

پاسخ:
نکته اي كه نبايد در ابتداي بحث از آن غفلت كرد، تفاوت سیطره فرهنگی جوامع مسلمان با آموزه های اسلامی است؛ به عبارت دیگر بین عرف مسلمانها و گفته های اسلام باید فرق گذاشت. با این تفاوت، نمونه هایی مانند مدل مو، لباس و ... که به عرف ارتباط پیدا می کنند، از آموزه های اسلامی جدا می شوند. البته توجه به این نکته هم ضروری است که اسلام در برخی موارد عرف را ملاک قرار داده و در مواردی مانند لباس شهرت، عرف را معتبر دانسته و تبعیت از آن را لازم شمرده است. بنابراین رابطه عرف مسلمين و اسلام عموم و خصوص من وجه است.

با توجه به مقدمه مذکور، باید گفت اسلام مسلما محدودیت های فردی و البته اجتماعی برای افراد لحاظ کرده است و به همین ترتیب غرب نیز محدودیت هایی وضع کرده است، اما نوع این محدودیت ها متفاوت بوده و هر کدام با در نظر داشتن ملاکی خاص به اعمال محدودیت یا عدم محدودیت پرداخته اند، با اين تفاوت كه غرب با ملاک انسان محوری(امانیسم) به اصل قانون گذاری پرداخته و اسلام با ملاک خدامحوری و قانون الهی این کار را انجام داده است. البته خدا محوری به معنای نادیده گرفتن نیازهای بشری نیست، بلکه با توجه به علم و اطلاع کامل خالق به مخلوق و در نظر گرفتن سعادت دنیوی و اخروی انسان، قانونی وضع شده که هم در روابط اجتماعی کارایی داشته باشد و هم انسان را به بهترین وجه به سعادت اخروی برساند. از اینجا روشن می شود که در مقایسه باید بُعد اخروی نیز ملاک قرار گیرد تا قضاوت بهتری انجام شود. به همین ترتیب غرب نیز اگرچه ملاک امانیستی دارد، از قوانین اجتماعی غافل نبوده است، بلکه تفاوت در ملاکها سبب شکل گیری دو فرهنگ متفاوت شده است.

بنابراین نمی توان به طور کلی گفت قانون گذاری اسلامی ناظر به اجتماع است و قانون گذاری غربی ناظر به فرد و آزادی های اوست. اما در حالت کلی می توان گفت با توجه به اینکه اسلام ملاک اخروی را نیز در نظر گرفته است، محدودیت بیشتری نسبت به غرب در مورد انسان لحاظ کرده و البته این محدودیت به صلاح فرد و جامعه است.

اما در مورد مثال اذن پدر در ازدواج دختر و اينكه آيا چنين اختياري به پدر سبب مشكلات و محدوديت دختر خواهد شد يا نه؟ بايد گفت؛ قانون گذار در وضع قانون باید اکثریت را مد نظر قرار دهد به طوری که اکثریت از آن منتفع شده و اگر هم برخی در این بین متضرر شدند، یا با تبصره جبران شود و یا حداقل اگر در این دنیا برای آنها جبرانی نبود، در آخرت جبران شود؛ بنابراين اگر حكمي منافع بیشتری داشته باشد، معقول است که تشریع شود و اگر ضررات بیشتری داشته باشد، معقول نیست. مانند حکم شراب که قرآن در مورد آن می فرماید: «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما»؛ در باره شراب و قمار از تو سؤال مى‏ كنند، بگو: «در آنها گناه و زيان بزرگى است و منافعى (از نظر مادى) براى مردم در بردارد (ولى) گناه آنها از نفعشان بيشتر است.(1)
در مثال مذكور، با توجه به اینکه دختران خصوصا در ازدواج و عاشق شدن، خیلی از جوانب را ممکن است در نظر نگیرند، در اين شرايط نظر والدين و به خصوص پدر دختر مي تواند او را در انتخاب درست كمك كند. البته اذن پدر از حیث درجه و اعتبار مسلما به رضایت دختر در ازدواج نمی رسد، به طوري كه با نبود رضايت دختر اصلا عقد منعقد نمي شود اما براي اذن پدر جايگزين وجود دارد.
بنابراين اسلام با قرار دادن اذن پدر در ازدواج دختر جلوي بسياري از انتخاب هاي غلط را گرفته است. البته ممكن است در برخي از موارد نيز تحكم هاي برخي پدرها منجر به اجبار در ازدواج يا سوء استفاده از اين اذن شود، اما بايد اين موارد را از حكم اسلامي جدا كرد و جزو فرهنگ غلط برخي عاملان به اسلام دانست.

پی نوشت:
1. بقره: 219.[/]

موضوع قفل شده است