بزرگترین تجربه ی زندگیت

تب‌های اولیه

162 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

.
.
.
دوباره پرسیدم:
به عنوان آفریدگار،میخواهی بندگانت کدام درس های زندگی را بیاموزند؟
گفت: "بیاموزند که آنان نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد. تنها کاری که می توانند بکنند این است که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند."

*به هر كس اندازه لياقتش محبت كن
*زيادي كسي رو تحويل نگير
*حرف دلتو به هيچكس جز خدا نزن
*با همه صاف و يكدست نباش
*رو كسي حساب نكن و به صداقت حرفاش شك كن
*التماس نكن
*

بسم الله
یکی از تجریه های زندگی بنده این است که کسی که معرفت نفس طی نکرده و نمی داند
در هر پست و مقام و جایی که گذاشته شود موجب خرابکاریست.البته ممکن است به ظاهر خیلی آبادانی
آورد و اکثر مردم راضی باشند ولی این رضایت کاذب است و در باطن کار ناقص خواهد بود.
پس سرمنشاء تمام علوم نظام هستی معرفت نفس و خودشناسی است.خودشناسی هم لفظی نیست
بلکه حداقل ده سال در این زمینه درست درس بخواند تا ملاک کار دستش آید.موفق باشید

سلام علیکم

تجربه ی بزرگ که خیلی زیاده. میشه باهاشون یه کتاب نوشت. ولی بزرگترینش اینه که بدونیم هو الاول والاخر و الظاهر و الباطن . کسی که توحیدش رو درست کنه همه چیزش درست میشه .

[="Tahoma"][="SeaGreen"]سلام به همه ی دوستان اسکدینی
صادقانه میگم من هنوز اونقد بزرگ نشدم که بخوام تجربه های بزرگمو مقایسه کنم و بزرگترینشونو بگم.

اما اخیراً یه اتفاقای مهمی واسم افتاد.
اول خیلی بهمم ریخت.
و لطف خدا و کمک دوستان بود که نذاشت فرو بریزم.
و مهم ترین اشتراک بین اون لطف همیشگی و این کمک بی دریغ، همین بود که منو به این نکته برسونن؛ همین بود که من یاد بگیرم راضی بشم به هرچی بهم میرسه و شکر کنم بابت هرچی بهم نمیرسه.
(خدایی این حرف واسه امروز من خیلی سنگینه اما عزممو جزم کردم که به یاری خدا باورش کنم و بهش عمل کنم.)
دعام کنین.
دونه دونه تون که این تاپیکو می خونین خیلی خیلی دعام کنین.[/]

نمیدونم اسمشو میشه تجربه گذاشت یا نه ولی:
فهمیدم که ازدواج توی زندگی فقط یه وسیله است،نمیتونه هدف واقع بشه
تمام زندگی به ازدواج ختم نمیشه

مرا یاد کنید تاشما را یاد کنم
من با بنده ام چنانم که گویی همان یک بنده را دارم ولی او با من چنان است که گویی همه کس خدای اوست جز من(حدیث قدسی)

هر وقت عهدی با خدا بستم نا خود آگاه در موقعیتی قرار گرفتم که امتحان پس بدهم ،گاهی در این زمانها درست عمل نکردم و دلسرد شدم ولی بعد دانستم هدف خداوند مچ گیری و نا امید کردن بنده هایش نیست بلکه تنها فراهم کردن شرایط برای آنهاست تا خودشان را محک بزنند و ببینند که درسهایشان را درست یاد گرفته اند یا نه.
هرازگاهی هم که بطور کل فراموش میکنیم ،خداوند بر سر راه اشتباه کردنهایمان مانعی قرار میدهد تا هم او را و هم قرار خود رابیاد بیاوریم، کاری که شاید خودمان نتوانیم برای خود بکنیم.
کافیست که عهدی ببندیم.
او همیشه حضور دارد.

بزرگترین تجربه ی زندگیم شرکت در یک کلاس بود که با شرکت در این کلاس مسیر زندگیم به کلی تغییر کرد.خدا را شاکرم که این کلاس سودمند را در مسیر زندگی بنده قرار داد.

بزرگ ترین درس زندگیم اینه که حرف خدا رو ندونستم چیه! چه برسه عمل کنم ولی حرف این و اون رو بار ها خوندم....
بزرگترین هدفم اینه که به جمله ی امضام برسم

شاید بشه گفت بزرگترین تجربه زندگیم اینه که :

"فلم ار مولا کریما اصبر علی عبد لئیم منک علی "
و نیز
"و بالغافلین عن ذکره رحیم رئوف و بجذبهم الی بابه ودود عطوف"

ببخشید معنی فارسیشو بگذارین! من کامل نفهمیدم

یه تجربه برای آقایون محترم
وقتی دیدید یه دختر نامحرم زمین خورده،دستشو نگیرید تا بلندش کنید
به احتمال زیاد دفعه ی بعد دیگه نتونه بلند بشه
این تجربه ی خودم توی دنیای واقعیست.

بسم الله
يا محمد ص
سلام برا ما تجربه هستش ولي كاري نميشه كرد ولي شما گوش كنيد.
تجربه من با موتر يا ماشين يواش بريد يك سانيه 60 سال پشيموني دارههمين
يا حق و يا علي ع

حیا;322339 نوشت:
فلم ار مولا کریما اصبر علی عبد لئیم منک علی

" پس ندیدم مولای کریمی شکیباتر از تو باشد بر بنده پستی که منم" (از دعای افتتاح)

حیا;322339 نوشت:
و بالغافلین عن ذکره رحیم رئوف و بجذبهم الی بابه ودود عطوف

" و به غافلان از یادش بخشنده و بس مهربان است و به جذب آنها به سوی درش بس با محبت و با عاطفه است" (از مناجات المریدین امام سجاد علیه السلام در مناجات خمس عشر)

اینا بخشی از تجربه من (و فکر کنم همه) از بیست و چند سال زندگی با الله تو این دنیاست.

خام بدم ، پخته شدم ،سوختم

بزرگترین تجربه زندگیم :
تو ناراحتی و عصبانیت تصمیم نگیرید
خیلی از اشتباهات جبران نا پذیر همون موقع اتفاق میوفته .........

من تو اوج ناراحتی .. زمانی که پدرم فوت کرده بود ....دستم و کوبیدم تو شیشه و خون از رگم فواره میزد
حالا من موندم وجای زخم
هر کس میبینه فکر میکنه خلم و خودکشی کردم
و توی اعصبانیم .............
فقط خدا کنه منو بببخشه همین


هر كه صيقل بيش كرد او بيش ديد / بيشتر آمد بر او صورت پديد

هرچه کردیم علاج دل بیمار نشد
تنگ شد حوصله از بحر پرستاری دل

اشتباهات زندگی من خیلی زیاده که یکی یکی میگم شاید درس عبرتی شد برای سایرین
اولین اشتباه من این بود که جوانی کردم البته اختلافات تبغاتی باعث این شد ما اون اوایل خانواده خیلی بدبختی بودیم نا گفته نمونه تحت پوشش کمیته امداد بودیم من و 3 خواهر و پدر و مادرم من و خواهرهام همیشه به خاطر این وضعیت مالی بد پدر و مادرمون رو سرزنش میکردیم رو نشد که من به پدر و مادرم نگم که چرا منو پس انداختید هر روز داستان تکراری جوان بودیم و خام خدا ببخشه خیلی اذیتشون کردیم اما حالا حدود 7 سال از اون موضوع گذشته پدرم تقریبا 2 سال خوابیده خونه ما غافل بودیم کسی هم نبود که بگه هی یارو از نظر اعصاب به این پدر و مادرت فشار میاد الان که خودم کار میکنم دارم پدرم رو درک میکنم که به چه سختی برای ما نون میاورد و ما در جواب زحمت ها به اون میگفتیم تو که پول نداری چرا منو به دنیا اوردی این رو بگم من حلال نمیکنم کسانی رو که تو این امر کوتاهی کردن چه تو مشاوره تو همین سایت ها و چه تو جامعه البته از 100% من خودم 99% تقصیر کار بودم اون رو هم به حساب خام بودن میگزارم چون تو اون سن که انسان تازه زندگی رو حس میکنه و تازه میفهمه فرق بین خودش و دیگران رو و تجربه کافی و راهنمایی نداره به غیر از این انتظار نمیشه ازش رفت از اولیش اشتباه بزرگ زندگیم بگزریم
دومین اشتباه زندگی من هم مربوط به بی تجربه گی و خام بودن و عجول بود و ظاهر پرستیه ما یه خونه کوچیک داشتیم که سقفش مال خودمون بود پدرم هم مریض بود به خاطر کوچیک بودن خونه اون رو فروختیم تا با خونه برزگ اجاره نشین بشیم تا صدای پدرمون شب موقه خواب که برای استراحت میاییم خونه اذیتمون نکنه همین امر سبب شد خونمون رو بفروشیم و اجاره نشین بشیم این دومین اشتباه ما بود که گول حرف یه بنده خدایی که میگفت اجاره نشینی و خوش نشینی رو خردیم البته بد شانسی هم اوردیم با این گرانی ها
سومین اشتباه من اینه که تو زندگی اصلا جدی نیستم و همیشه حق خودم رو از زندگی نگرفتم
ادامه دارد..........

دايي حسن;322518 نوشت:
بسم الله
يا محمد ص
سلام برا ما تجربه هستش ولي كاري نميشه كرد ولي شما گوش كنيد.
تجربه من با موتر يا ماشين يواش بريد يك سانيه 60 سال پشيموني دارههمين
يا حق و يا علي ع

من با موتور 60 تا پیچ رد میکنم

اگه تو زندگی مسیری رو داری میری که متوجه شدی علاقه ای بهش نداری از همونجا برگرد و مسیری که دوست داری رو برو. مهم نیست چقد از راه رو رفته باشی. مهم اینه که تو مسیری که الان میری رو دوست داری. مطمئن باش موفق تر خواهی بود! قول میدم! تجربه خودمه!:Cheshmak:

ادامه قبل....
اما از دیگر اشتباهات زندگی من اینه که به خاطر وضع بد و کنار نیومدن دنیا باهام زیاد کفر میکردم البته حالا هم میکنم ولی ماهی یک بار اون هم مگه چی بشه مثلا امروز برف شدیدی میامد و چند تا اداره منو هی تو برف پاس کاری میکردن که نمونه واقعه اون جملست که میگه کفرم دراوردن واقعا بازی کثیفی بود خودم همه و جد ابادم اوردم جولی چشمم اوردم فقط به خاطر این که چند تا ابله با پارتی پشت میزی نشستن که لیاقت اون رو ندارن
اشتباه بعدی من اینه که حزب باد بودم البته قبلا من قبلا ادم چرتی بودم طرفدار شاهین نجفی و مخصوصا اهنگ مهدی که برای امام زمان خوند و بر اثر کوتاهی خیلی ها و بی لیاقتی شون اعتقاد خیلی هارو دزدید شاهین مشکلات رو در قالب یک اهنگ بیان میکرد و دین رو هم چاشنی اون میکرد و هر دو رو میکوبوند بگزریم من حالا به این نتیجه رسیدم که حق رو باید گرفت از این کشور دار ها حتی شده با خون ولی با وجود دندانهای تیزی که پشت مرز ها نشستن و منتظر کوچکترین اشوب تو ایران هستن تا دین ناموسمون رو ببرن بدزدن نمیشه. خیلی ها هم با خیالی خوش فکر میکنن این ملت طرفدارشون هستن ولی خیال خام همین طور پیش بره همین ملت به اون ور مرزی ها هم راضی میشن از این هم بگزریم من الان طرفدار جمهوری اسلامی هستم ولی نه در هر شرایطی چون فساد اداری و اخلاقی و مذهبی زیاد شده و داره هی بیشتر میشه
اشتباه بعدی من این بوده که همیشه اخوال میشدم و راهی رو که داشتم میرفتم ول میکردم تا به اخرش برسم یا بعداز چندی که کاری رو انجام میدادم میخواستم از پله اول به اخر بپرم
و در پایان یک نصیحت میکنم دوستان رو هیچ وقت وارد جزئیات زندگی نشید و به نداشته هاتون فکر نکنید قدر چیزهایی که دارید بدونید مخصوصا پدر و مادر دنیا و روزگار دست در دست شیطان دادن و بیرحم شدن نکنه از روی نادانی پدر و مادرتون رو اذیت کنید تو زندگی جدی باشید این رو بدونید زندگی یه صحنه فینال فوتبال یا باید گل بزنی یا گل بخوری اخرش برد یا باخت این رو هم بدونید بعضی موقه ها برنده بودن ظاهریه درست برنده میشی ولی این رو باید مد نظر داشته باشی که مثل مرد ببری نکنه تو این بازی قلب کسی رو بشکنی یا تقلب کنی یا داور رو بخری این بردن ارزش نداره بردنی ارزش داره که با رنج سختی بدست بیاد جدی باشید برید به سمت چیزهایی که ازشون میترسید چون اگه فرار کنید به طرفتون میان شاید من لیاقت نصیحت کردن یا به اون درجه نرسیده باشم ولی واقعیت رو میگم من کسی بودم که یه زمانی میخواستم قران رو اتیش بزنم یه روزی من قران رو از شدت عصبانیت پرت کردم زیر بارون البته این رو هم بگم اون موقه فشار زندگی روی من خیلی زیاد بود حالا دارم نماز میخونم و از زندگیم راضی هستم واقعیت رو باید گفت درسته من الان خدایی رو میپرستم که تا حالا احساسش نکردم ولی همین خدا به من خیلی جاها روهیه و قوت قلب میده خیلی جاها که میخوام کاری کنم میگم این همون خداست که تو سختی ها صداش میکردی چی شده حالا که سازت کوکه صداش نمیکنی درست من احساسش نمیکنم ولی همین خدا انسانیت رو در انسان زنده میکنه وقتی دستت داره کج میره تا چیزی رو از کسی بدزدی میگی ولش کن من خدایی دارم که کمکم میکنه شاید اگه من اینو برندارم یکی بهتر از این به من بده منظورم از این سطر این بود سعی نکنید خودتون برید و به چیزی برسید و اون رو تجربه کنید همون کاری که شاهین نجفی و بالاترین و برخی سایت ها کردن و اگر چنین سایت هایی(مثل اسک دین) نبودن من الان ادم کثیفی شده بودم چون افکار انسان اون طرف میره که بهش گرایش داره و اون رو هر روز جذب میکنه و تکراری میشه من به این افتخار میکنم که خدا رو خودم پیدا کردم درسته این وسط خیلی کارها کردم که دین و بزرگان میگفتن نکن اینهارو ما تجربه کردیم ولی به قول معروف ما گول دنیای مدرن رو خوردیم یادم اون موقه من میگفتم بابا اینها یه وجب ریش گذاشتن و املن اگه راه درستی رو میرفتن مثل خارجی ها پیشرفت میکردن همه چیزم شده بود ظاهر و... غافل از این که راهی رو که دارم میرم همین ها قبلا توش روتون گلاب کردن
ادامه دارد.......

سیده رقیه;323355 نوشت:
اگه تو زندگی مسیری رو داری میری که متوجه شدی علاقه ای بهش نداری از همونجا برگرد و مسیری که دوست داری رو برو. مهم نیست چقد از راه رو رفته باشی. مهم اینه که تو مسیری که الان میری رو دوست داری. مطمئن باش موفق تر خواهی بود! قول میدم! تجربه خودمه!:cheshmak:

دوست عزیز خیلی ها از نظر شما سوی استفاده میکنن و دنبال همین بهانه در چنین سایت های هستن یه همکار تو دوران کارگری داشتم که متاهل بود و با یه دختر دوست بود کافی بود تو چنین سایتی این موضوع رو بخونه و بره زنشو طلاق بده و اون یکی رو بگیره ای کاش دلیل و جزییات رو هم میگفتین

دیگران برای خوابیدن قصه می گویند،ما قصه خود را می گوییم که دیگران بیدار شوند . . .

majid811;323365 نوشت:
دوست عزیز خیلی ها از نظر شما سوی استفاده میکنن و دنبال همین بهانه در چنین سایت های هستن یه همکار تو دوران کارگری داشتم که متاهل بود و با یه دختر دوست بود کافی بود تو چنین سایتی این موضوع رو بخونه و بره زنشو طلاق بده و اون یکی رو بگیره ای کاش دلیل و جزییات رو هم میگفتین

ای بابا ! :Moteajeb!: من تو رشته تحصیلی و کارم این کارو کردم. همیشه به همه میگم برید دنبال علاقتون.حالا یکی بیاد با حرف یه نفر تو یه سایت بره زنشو طلاق بده باید به عقلش شک کرد متاسفانه!
[SPOILER]این همکار شما وقتی زن دارن و با یه دختر دیگه ای دوست شدن،کلا آدم مشکل دارین! ایشون با این وجناتشون فک نکنم تو همچین سایتی تشریف بیارن. خیالتون راحت.ببخشید البته!:khandeh!:[/SPOILER]

سیده رقیه;323376 نوشت:
ای بابا ! :Moteajeb!: من تو رشته تحصیلی و کارم این کارو کردم. همیشه به همه میگم برید دنبال علاقتون.حالا یکی بیاد با حرف یه نفر تو یه سایت بره زنشو طلاق بده باید به عقلش شک کرد متاسفانه!
[SPOILER]این همکار شما وقتی زن دارن و با یه دختر دیگه ای دوست شدن،کلا آدم مشکل دارین! ایشون با این وجناتشون فک نکنم تو همچین سایتی تشریف بیارن. خیالتون راحت.ببخشید البته!:khandeh!:[/SPOILER]

:Khandidan!::khaneh::khandeh!::ghash:

[="Tahoma"][="Green"]لا حول و لا قوة الا بالله

نیکی که از حد بگذرد
نادان گمان بد برد
[/]

منم خاطراتی را تعریف می کنم شاید دیگران به دید تجربه بهش نگاه کنند.

یادم میاد سال 1379 حدودا 29 سالم بود به شدت احساس تنهایی می کردم وقصد ازدواج داشتم از طرفی فرزند بزرگ خانواده بودم و بصورت قراردادی جای کار می کردم ولی وضعیت مالی و آرامش خانوادگی مناسبی نداشتم. دو -سه باری با واسطه افرادی اقدام کردم ولی منجر به نتیجه نشد حتی اخرین بار که توافقاتی با خانواده دختر همسایه مان داشتیم به علت ریزش باران شدید و ریزش سقف پذیرایی و اشپزخانه این امر به تعویق افتاد و ایشان با کسی دیگری که ظاهرا سمج تر بود عقد کردند.

علی رغم اینکه هیچگاه بنده خوبی برای " خدای رحمان و خوبم" نبودم ولی ته دلم بهش متوسل شدم (با وجود برخی کاهلی ها وگناهانی که درجوانی داشتم)کمتر از یکماه عقد کردم و سه ماه بعد ازدواج (بدون رعایت شرایط کامل برای یک ازدواج موفق نظیر تحقیق و اشنایی کامل و... که حتما این موارد باید انجام شود.

یک ماه بعد رفتیم خدمت امام رضا(ع) -سال تحویل-فکرکنم 12 شب-عجب شب خاصی بود و از ایشان خواستم به ما فرزندانی سالم بدهد(به دلیل مشکل خاص خانمم) و هر سال بتونم برم مشهد-دو سال بعد پسرم امیررضا به دنیا امد و همان موقع استخدام رسمی شدم و 8 سال بطور متوالی موفق به زیارت آقا شدم گرچه هیچگاه نتوانستم با معرفت خوبی ایشان را زیارت کنم و خدایم را عبادت

البته بگم که سه ماه بعد از ازدواج ارشد دانشگاه دولتی قبول شده بودم
سال 86 دخترم فاطمه بدنیا آمد(که اسم گذاری دخترم خودش قصه داره) مهمتر از اینکه همسرم خانمی قانع و مدیر است.

علی رغم مشکلات خانوادگی خانه پدری، برادر و خواهرم نیز ازدواج کردند وامروزه همگی وضعیت نسبتا پایداری داریم.

الان که به پشت سرم نگاه می کنم حمایتهای آن "قادر متعال" را در زندگیم به شدت احساس می کنم که علاوه بر سایر نعمتها به من ارزانی داشته ولی من بیچاره به لحاظ معرفتی نسبت به 12 سال پیش درجا زده ام.حالا که در این دنیا به یک آرامش نسبی رسیده ام حیران و ترسان آن دنیا شده ام.

{این هم اضافه کنم دو سالی بود مقدمات سفر مشهد فراهم می شد ولی بهم خورد توفیق نشد امسال قصد کردیم سال تحویل با اتوبوس بریم دیر اقدام کردیم بلیط تمام شد به یکی از دوستان که سمتی در اداره کل حمل و نقل داره زنگ زدم قرار شد درست کند ولی دیروز فهمیدم که نمیشه . امروز بعد از نماز مغرب و عشا توسلی کردم امدم خانه .خانمم گفت زنگ زدم یکی از این تعاونیها گفته VIP می خواهید یا معمولی:Moteajeb!: }
(قبلا پرس و جو کرده بودم حضوری و اینترنتی .موجود نبود خلاصه جور شد. )

خواهشی دارم یکی می تونه کمکم کنه که امام رضا (ع)را امسال متفاوت تر و با معرفت بیشتر زیارت کنم.

هو المحبوب

رز قرمز;320029 نوشت:
سلام به همگی
اگه قرار بود بزرگترین تجربه ی زندگیت رو یادم بدی چی مینوشتی؟


سلام
بزرگترین و زیباترین تجربه زندگی من این 2آیه شریفه است:

((وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ...))

((و هر کس که تقوای الهی پیشه کند خداوند راه نجات ( از هر تنگنائي ) را براي او فراهم مي‌سازد و او را از جایی که گمان ندارد روزی میدهد و هر کس بر خدا توکل نماید خداوند او را کفایت میکند. 2 و 3 سوره طلاق)).

هر چه خدا خواست همان می شود
هر چه دلت خواست نه آن می شود:ok:

تجربه ها همیشه درست جواب نمیدن...نسبی هستند

وسلام نامی از نامهای خداست.
با عرض سلام وخسته نباشید.
بزرگترین تجربه من حس کردن وجود خدا در زندگیم بود.

اگه کاری برای کسی انجام میدی نه واسه خودش باشه نه واسه خودت
اگه واسه اون باشه ممکنه باناسپاسی دلسردت کنه نه تنها از خودش بلکه از همه آدما...
اگه واسه خودت باشه ممکنه نتیجش راضیت نکنه
واسه خدا و رضای اون باشه تا حس کنی از تو به یک اشاره از من به سر دویدن رو تویِ حس معامله با خدا نه بنده های حسابگر، که اونجا دیگه دو دو تا چهارتا نیست ....بی نهایته.....

سلام
تجربه ام این بود که به خاطر هیچ چیزی از خدا دور نشم.فقط خدارو داشته باشم تا همه چی رو داشته باشم.
هیچ چیزی ارزش این رو نداره که انسان از خدای رحیم دور بشه.

به نام خداوند مهرگستر مهربان

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

:Gol:باسلام ..بزرگترین تجربه ام اینه که تو اوج بدبختیهامم ونگرانیها وقتیکه هیچکس کمک یارم نبود کسی جز خدا دستمو نگرفت واینکه حضورشو همیشه احساس کردم ومیکنم..وتا جاییکه ممکنه تمام تلاشمو تو خوندن نماز اول وقت ودعا کردن به درگاهش وغافل نشدن ازیادش انجام میدم..
یا علی مدد..

به نام خدا

دل شكستن هنر نيست تا تواني دلي به دست آر

طرفِ سخنم خودمم

دنیـــــــا ؛ آدمهـایی داره

کـــه سکـــوت تـــو را در برابر ضعــف ادبشـون ،

بـه پـــای نفهمیـت مـی گــذارنـد ؛ نـه بـزرگــــــواریـت ... !!

[="Green"][="black"]سلام

یکی از تجربیات بزرگم:

" برای شناختن اطرافیان همیشه نزدیکی جواب نمیده>> گاهی باید ازشون دورتر شد..."[/][/]

گناه نکردن سختر از حرکت کردن با سرعت 40 کیلومتر تو یه خیابون طولانی (چند ساعته)که سرعت مجاز40 کیلومتره و تا کیلومترها نه پلیسی هست و نه ماشینی، نیست

یکی از بزرگترین تجربیاتم اینه
..همیشه لازم نیست برام رسوندن مفهوم حرف هات ساعت ها بحث کنی ...گاهی سکوت بهترین مفهوم کلماته

بزرگترین تجربه زندگی من این بوده که هیچ کس و هیچ چیز ارزشش به اندازه سیاست ... مدیریت و عقلانیتی که تو زندگی برای خودت پایه ریزی میکنی رو نداره ...
پروردگار ...پدر ... مادر ... دوستان ... خواهر و برادر ... همشون روزهایی آدم رو تنها میزارن ... ولی عقلانیت ... سیاست و مدیریتی که انسان برای خودش پایه ریری گرده هیچ وقت انسان رو ترک نمیکنه .

من این تجربمو مدیون همسرمم(از معدود اکتساب های مثبت من از ایشونه)
اینکه هیچوقت از روی ظاهر خوب یا بد قضاوتی در مورد انسان ها نکن، ممکنه روزی برسه که بفهمی گناهی که تو میکنی خیلی بدتر از گناه فلان آدمی که ظاهر درستی نداره باشه ولی اوون گناهشو علنا کرده و تو در خفی... هیچوقت تو ذهنت افرادو به خاطر گناه ظاهریشون سرزنش نکن، چون تو خبر نداری که خودت وضعت ازون آدم بهتره یا نه(مخصوصا در قبال گناهایی مثل بدحجابی،دوستی با جنس مخالف...)

FTMH_Mohammadi;358637 نوشت:

پروردگار ...پدر ... مادر ... دوستان ... خواهر و برادر ... همشون روزهایی آدم رو تنها میزارن ... ولی عقلانیت ... سیاست و مدیریتی که انسان برای خودش پایه ریری گرده هیچ وقت انسان رو ترک نمیکنه .

ببخشید من متوجه نشدم خدا کی آدمو ترک میکنه؟ وجود ما وابسته به خداست.اگه خدا ترکمون کنه که نابود میشیم.شاید منظورتون اینه که خدا نظر رحمانیتشو از ما برداره درسته؟

FTMH_Mohammadi;358637 نوشت:
بزرگترین تجربه زندگی من این بوده که هیچ کس و هیچ چیز ارزشش به اندازه سیاست ... مدیریت و عقلانیتی که تو زندگی برای خودت پایه ریزی میکنی رو نداره ...
پروردگار ...پدر ... مادر ... دوستان ... خواهر و برادر ... همشون روزهایی آدم رو تنها میزارن ... ولی عقلانیت ... سیاست و مدیریتی که انسان برای خودش پایه ریری گرده هیچ وقت انسان رو ترک نمیکنه .

این حرفتون عملا شرک در ربوبیت محسوب میشه چون سیاست و عقلانیتتون را در مرتبه ای بالاتر از تدبیر پرودگار دونستین. احتمالا مفهوم حرفتون را درست نتونستین بیان کنین.
اون بخش قرمز حرفتون هم مطمئنم یه روز بهتون ثابت میشه اشتباهه. برای مثال کافیه یه نقص عضو برای ادم ایجاد بشه تمام مدیریت و برنامه ریزیش میره زیر سوال.

[="Tahoma"]بسم الله الرحمن الرحیم

سلام دوستان

در زندگی هرکجا به خدا توکل کردم موفق شدم.و یک چیز برای من ثابت شد،وقتی امواج مشکلات یکی یکی میاد و زیرشون له میشی یک کس کمکت میکنه و اون خداست.انسان تنها هیچ قدرتی نداره و اطمینان داشته باش اونچه که به انسان قدرت میده دو چیزه:اول.ایمان به خدا،دوم.توکل بر خدا
این برای من ثابت شده که خداوند قدرتشو داره که مارو به پست ترین رتبه برسونه یا به بالاترین درجات،انسان اگه خدا رو باور داشته باشه هیچ سختی ای براش وجود نداره.مثالش:confused: خودم!از بزرگترین بحران ها به کمک خدا رهایی پیدا کردم،و هرچی خواستم به خواست خدا بهش رسیدم.
این حرفیه که من قبولش دارم
اگه واقعا به خدا ایمان داشته باشیم و به دستورات خدا مطیع باشیم هیچ سختی ای نخواهد بود.لااقل تحملش را خواهیم داشت.دوستی که میگه خدا مارو تنها میزاره:eek:،اطمینان داشته باش هیچ وقت تنها نیستی و بدون اگه اشتباهی میکنی یا مشکلی برای خودت بدون راه حله،بخاطر اینه باور نداری خدا همراهت هست.
Smile

Farhadvn;358825 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام دوستان

در زندگی هرکجا به خدا توکل کردم موفق شدم.و یک چیز برای من ثابت شد،وقتی امواج مشکلات یکی یکی میاد و زیرشون له میشی یک کس کمکت میکنه و اون خداست.انسان تنها هیچ قدرتی نداره و اطمینان داشته باش اونچه که به انسان قدرت میده دو چیزه:اول.ایمان به خدا،دوم.توکل بر خدا
این برای من ثابت شده که خداوند قدرتشو داره که مارو به پست ترین رتبه برسونه یا به بالاترین درجات،انسان اگه خدا رو باور داشته باشه هیچ سختی ای براش وجود نداره.مثالش:confused: خودم!از بزرگترین بحران ها به کمک خدا رهایی پیدا کردم،و هرچی خواستم به خواست خدا بهش رسیدم.
این حرفیه که من قبولش دارم
اگه واقعا به خدا ایمان داشته باشیم و به دستورات خدا مطیع باشیم هیچ سختی ای نخواهد بود.لااقل تحملش را خواهیم داشت.[HL]دوستی که میگه خدا مارو تنها میزاره:eek:،اطمینان داشته باش هیچ وقت تنها نیستی[/HL] و بدون اگه اشتباهی میکنی یا مشکلی برای خودت بدون راه حله،بخاطر اینه باور نداری خدا همراهت هست.
:)

سلام آقا فرهاد ...
امیدوارم که خوب باشی ... قرار شد که اینجا هر کسی بیاد و در مورد تجربه هایش حرف بزنه ... خوب شما میتونستی بگی تجربه منو نداری ... ولی نمیتونی بگی تجربه من ... تجربه ای اشتباه هست ... شما مطمین هستی هر وقت به خدا توکل کنی موفق میشی ... مطمینی !!! من یه خاله داشتم سرطان ریه داشت ... من ... مادرم ... یک فامیل توکل کردند ... یک فامیل رفتند مشهد و خون گریه کردند ... ولی خالم 7 سال زجر کشید و آخر سرش هم فوت شدند ... لابد الان میخوای بگی شکنجه کردن خاله شما و فوت ایشون بعد از 7 سال حتما به نفع شما بوده ... یا جملاتی از این قبیل ... ولی راستش توکل نکردن و اعتماد بیش از حد به خدا نکردن یکی از بزرگترین تجربه های من بوده ... چونکه اگر واقعا با تمام وجودت از خدا چیزی رو بخوای و خدا بهت نده .... واقعا خورد میشی .... شاید اون چیز دیگه برات ارزش نداشته باشه ولی از توکل کردن متنفر میشی ...

[="Tahoma"]

FTMH_Mohammadi;358865 نوشت:
سلام آقا فرهاد ...
امیدوارم که خوب باشی ... قرار شد که اینجا هر کسی بیاد و در مورد تجربه هایش حرف بزنه ... خوب شما میتونستی بگی تجربه منو نداری ... ولی نمیتونی بگی تجربه من ... تجربه ای اشتباه هست ... شما مطمین هستی هر وقت به خدا توکل کنی موفق میشی ... مطمینی !!! من یه خاله داشتم سرطان ریه داشت ... من ... مادرم ... یک فامیل توکل کردند ... یک فامیل رفتند مشهد و خون گریه کردند ... ولی خالم 7 سال زجر کشید و آخر سرش هم فوت شدند ... لابد الان میخوای بگی شکنجه کردن خاله شما و فوت ایشون بعد از 7 سال حتما به نفع شما بوده ... یا جملاتی از این قبیل ... ولی راستش توکل نکردن و اعتماد بیش از حد به خدا نکردن یکی از بزرگترین تجربه های من بوده ... چونکه اگر واقعا با تمام وجودت از خدا چیزی رو بخوای و خدا بهت نده .... واقعا خورد میشی .... شاید اون چیز دیگه برات ارزش نداشته باشه ولی از توکل کردن متنفر میشی ...

علیک سلام دوست عزیز

یک چیز رو یادت باشه،تقدیر هست،آزمایش هست. . . حضرت علی )ع( تقدیر رو قبول داشت من نداشته باشم!ببین خودت بگو،توی هستی کی از حضرت محمد)ص( به خداوند نزدیکتره؟هیچ کس و حالا پیامبر هم به دیار حق رفتند.اونچه که مسلمه برادر،اینه که سختی و مرگ واسه همه هست.مهم اینه دید خودت چطور باشه.امام حسین )ع( موقعی که تیر به گردن فرزندشون خورد. . . موقعی که یارانشون یکی یکی شهید میشدند. . . چی گفتند. . . خدایا چون میدانم تو میبنی برایم قابل تحمل است . . . بحث من این نیست که من اصلا مشکلی ندارم،بحث من اینه قبول داشتن خدا به انسان قدرت و امید میده.به انسان هدف میده...بحث من این نیست با توکل هیچ مشکلی نمی مونه. . . "آیا گمان کردید که چون گفتید ایمان آوردیم آزمایش نخواهید شد . . . " این آیه رو یادت باشه.

در زمینه مرگ،مرگ تقدیره و باید دونسته باشی جز کسی که معصومین اون هم در استثنا بخوان،مرگ کسی تاخیر نمی افته.اگه حداکثر عمر کسی تا هفتاد بوده،قطعا با صدقه و ارحام بیشتر تفاوتی نمی کنه.صدقه،صله ارحام و. . . از مرگ ناگهانی جلوگیری میکنند . . . از تسریع مرگ بخاطر گناهان . . . به هرحال این رو هم گفتم که بدونی منظور من چی بود.سوالی داشتی خواهر بپرس.

شکست ها،هشدار هایی هستند که اگر تصحیح و تحلیل شوند عامل پیروزی و در غیر اینصورت،پایان دهنده ما خواهند بود.

farhadvn

Farhadvn;358882 نوشت:

علیک سلام دوست عزیز

یک چیز رو یادت باشه،تقدیر هست،آزمایش هست. . . حضرت علی )ع( تقدیر رو قبول داشت من نداشته باشم!ببین خودت بگو،توی هستی کی از حضرت محمد)ص( به خداوند نزدیکتره؟هیچ کس و حالا پیامبر هم به دیار حق رفتند.اونچه که مسلمه برادر،اینه که سختی و مرگ واسه همه هست.مهم اینه دید خودت چطور باشه.امام حسین )ع( موقعی که تیر به گردن فرزندشون خورد. . . موقعی که یارانشون یکی یکی شهید میشدند. . . چی گفتند. . . خدایا چون میدانم تو میبنی برایم قابل تحمل است . . . بحث من این نیست که من اصلا مشکلی ندارم،بحث من اینه قبول داشتن خدا به انسان قدرت و امید میده.به انسان هدف میده...بحث من این نیست با توکل هیچ مشکلی نمی مونه. . . "آیا گمان کردید که چون گفتید ایمان آوردیم آزمایش نخواهید شد . . . " این آیه رو یادت باشه.

در زمینه مرگ،مرگ تقدیره و باید دونسته باشی جز کسی که معصومین اون هم در استثنا بخوان،مرگ کسی تاخیر نمی افته.اگه حداکثر عمر کسی تا هفتاد بوده،قطعا با صدقه و ارحام بیشتر تفاوتی نمی کنه.صدقه،صله ارحام و. . . از مرگ ناگهانی جلوگیری میکنند . . . از تسریع مرگ بخاطر گناهان . . . به هرحال این رو هم گفتم که بدونی منظور من چی بود.سوالی داشتی برادر بپرس.

شکست ها،هشدار هایی هستند که اگر تصحیح و تحلیل شوند عامل پیروزی و در غیر اینصورت،پایان دهنده ما خواهند بود.

farhadvn

من با توکل مخالفم .

[="Tahoma"]

FTMH_Mohammadi;358890 نوشت:
من با توکل مخالفم .

دوست عزیزم توکل یعنی چی؟

شکست ها،هشدار هایی هستند که اگر تصحیح و تحلیل شوند عامل پیروزی و در غیر اینصورت،پایان دهنده ما خواهند بود.
farhadvn