جمع بندی برهان کاتب و مکتوب (اصول شناسی)

تب‌های اولیه

55 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

رستگاران;899991 نوشت:
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته و عرض ادب و احترام

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ببینید جناب رستگاران عزیز، بیانتان ماشاالله سنگین است، برای بنده کمی ابهام دارد، باور کنید من هر پست شما را باید چندین بار بخوانم تا متوجه فرمایش شما بشوم، لذا من به صورت شفاف و خلاصه سخنم را بیان می کنم تا موضع شما را به صورت روشن درک کنم:

ببینید می توان برای کتاب دو معنا قائل شد:

معنای خاص: یعنی مکتوب شدن الفاظ بر روی یک کاغذ یا هر چیز دیگری، در این معنای خاص پای الفاظ و نگارش آنها در میان است.

معنای عام: فعل، یعنی همان طور که حکماء، برای کلام یک معنای عام قائل هستند و می گویند معنای عام «کلام» همان «فعل» است، ما هم چنین معنایی را اراده کنیم و بگوییم کتاب هم مجموعه کلمات است، یعنی به معنای همان فعل الهی باشد.

پاسخ بنده این است که اگر کتاب را به معنای اول بگیرید، قطعا سخن شما تشبیه و تمثیل است، و اگر به معنای دوم بگیرید در صورتی که ما صحت چنین اصطلاحی را بپذیریم سخن درستی خواهد بود، منتهی مراد از کتاب، همان فعل خداوند خواهد بود. یعنی استدلال، استدلال جدیدی نخواهد بود، بلکه اصطلاح، یک اصطلاح جدید است.

یا علی(سلام الله علیه)@};-

[="Tahoma"][="DarkSlateGray"]

مسلم;900182 نوشت:
ببینید جناب رستگاران عزیز، بیانتان ماشاالله سنگین است، برای بنده کمی ابهام دارد، باور کنید من هر پست شما را باید چندین بار بخوانم تا متوجه فرمایش شما بشوم، لذا من به صورت شفاف و خلاصه سخنم را بیان می کنم تا موضع شما را به صورت روشن درک کنم:

ببینید می توان برای کتاب دو معنا قائل شد:

معنای خاص: یعنی مکتوب شدن الفاظ بر روی یک کاغذ یا هر چیز دیگری، در این معنای خاص پای الفاظ و نگارش آنها در میان است.

معنای عام: فعل، یعنی همان طور که حکماء، برای کلام یک معنای عام قائل هستند و می گویند معنای عام «کلام» همان «فعل» است، ما هم چنین معنایی را اراده کنیم و بگوییم کتاب هم مجموعه کلمات است، یعنی به معنای همان فعل الهی باشد.

پاسخ بنده این است که اگر کتاب را به معنای اول بگیرید، قطعا سخن شما تشبیه و تمثیل است، و اگر به معنای دوم بگیرید در صورتی که ما صحت چنین اصطلاحی را بپذیریم سخن درستی خواهد بود، منتهی مراد از کتاب، همان فعل خداوند خواهد بود. یعنی استدلال، استدلال جدیدی نخواهد بود، بلکه اصطلاح، یک اصطلاح جدید است.

بسم اله الرحمن الرحیم

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته

ببخشید اگر سنگین می گویم@};-

یک کتاب صرفا یک لفظ مکتوب نیست شاید ما در گذشته که تکنولوژی وجود نداشت می شد گفت یک لفظ است (لفظ مکتوب) اما ما الان داریم کتب مختلف مالتی مدیا و صوتی را می بینیم یا حتی بر اساس تعریفی جدید بنظر بتوان گفت حتی فیلم ها و بازی ها و... یک کتاب است(هرچند قبلش مکتوب هم باشد و سناریو داشته باشد.)

اما در تعریف دوم کتاب و نوشته صرفا فعل نیست(اگر فعل را کاری انجام شده در نظر بگیریم)
بلکه کتاب علم و آگاهی نویسنده است که تبدیل به صفاتی می شود و سپس به فعل و تثبیت می رسد.

حال برای روشن تر شدن بحث گریزی به تعاریفی که در قران آمده می زنم

یکی از مباحثی در قران آمده مساله اجل مسمی است
و اجل معلق است

اجل مسمی مرگی حتمی پایانی قطعی است که نه تاخیری در آن است و نه پیشی گرفته می شود از آن

اما یک اجل دیگر اجل معلق است کخ بر حسب شرایط تغییر می کند.

که در اینجا هر دو تعریف کتاب می تواند گنجانده شود
که اگر تعریف اول را بگیریم و به معنای خاص به استناد به این آیه و آیاتی که ثابت بودن مسائلی را مطرح می کند کتاب بودن جهان از حالت تشبیه خارج می شود.

و اجل معلق هم پویا بودن را نشان می دهد که همان تعریف دوم با کمی تغییر می شود.

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخًا ۚ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّىٰ مِن قَبْلُ ۖ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلًا مُّسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ۶۷
او کسى است که شما را از خاکى آفرید، سپس از نطفه اى، سپس از علقه (و خون بسته شده)اى، سپس شما را بصورت طفلى (از شکم مادر) بیرون مى آورد، بعد (رشد مى کنید تا) به مرحله کمال قوّت خود مى رسید، و بعد از آن پیر مى شوید; و (در این میان) گروهى از شما پیش از رسیدن به این مرحله مى میرند و (در نهایت) به اجل حتمى خود مى رسید; شاید (در این مراحل) بیندیشید. ۶۷http://makarem.ir/quran/?lid=0&view=1#40:67

با توجه به حتمی و معلق بودن اجل می توان به این شکل یک نتیجه ای گرفت

کتاب در لوحی محفوظ ثبت شده و در علم خداوند نهایت هر چیزی مشخص است که اجل معین است
اما در مرحله تجلی یا اجاره به خواست خدا شرایطی می تواند ایجاد شود که زود تر از اجل مسمی مرگ اتفاق بیافتد
که در عجل معلق شرایطی هست که بخشی یا همه علم آن را در اختیار موجودات گذاشته شده است

در کتاب هم اینگونه می تواند باشد(در کتب مالتی مدیا یا در فیلم ها و بازی ها)

یک بازیگر یک سناریو دارد که ثابت و مشخص است و در اجرا نویسنده و کارگردان اختیاراتی به او می دهد تا تغییراتی در نقش ایجاد کند

پس جهان هم همین گونه است

در بازی هم که مشخص است خصوصا بازی های نقش آفرینی

(درسته ممکنه بگویید اینها فیلم وبازی است اما به عنوان یک جزء به کل یک نقش جزئی به نقش کلی رسید.)

امیدوارم روشن گفته باشم@};-

یا علی(ع)@};-[/]

با سلام و احترام

رستگاران;900449 نوشت:
یک کتاب صرفا یک لفظ مکتوب نیست شاید ما در گذشته که تکنولوژی وجود نداشت می شد گفت یک لفظ است (لفظ مکتوب) اما ما الان داریم کتب مختلف مالتی مدیا و صوتی را می بینیم یا حتی بر اساس تعریفی جدید بنظر بتوان گفت حتی فیلم ها و بازی ها و... یک کتاب است(هرچند قبلش مکتوب هم باشد و سناریو داشته باشد.)

در مورد کتاب صوتی و مالتی مدیا و... همان الفاظ هنوز هم دخالت دارند، یعنی ما در معنای کتاب، کار نداریم این الفاظ بر روی کاغذ نوشته بشوند، یا فایل ورد، یا پی دی اف، یا اصلا یک شخص در قالب یک فایل صوتی آنها را بیان کند، بالاخره در همه اینها پای الفاظ در میان است.

رستگاران;900449 نوشت:
اما در تعریف دوم کتاب و نوشته صرفا فعل نیست(اگر فعل را کاری انجام شده در نظر بگیریم)
بلکه کتاب علم و آگاهی نویسنده است که تبدیل به صفاتی می شود و سپس به فعل و تثبیت می رسد


اما اگر این مراد شما باشد پذیرفتنی است، یعنی شما مانند حکماء که یک معنای عامی را برای «کلام» وضع کرده و هر فعلی را کلام خدا می دانستند، شما هم یک اصطلاح مشابه را وضع می کنید: یعنی از «کتاب» یک معنای عام را اراده می کنید و سپس استدلالتان ر ابر آن استوار می سازید.
بله این پذیرفتنی است، و البته همان تعریف دوم می شود، چون مراد ما از «فعل» یک کار نیست، بلکه هر چه که از فاعل صادر شود، حکماء هم از کلام همین را اراده کرده اند، به مطلق افعال الهی «کلام» الهی می گویند.

طبیعتا «کتاب» به این معنا اگر باشد هم وجود کاتب را اثبات می کند، هم اوصاف کاتب را اثبات می کند، و هم از نقش صد در صدی کاتب در تحولات و تکوّن این کتاب سخن می گوید. یعنی تمام آنچه به دنبال آن هستید از این استدلال بر می اید، منتهی سنخ استدلال جدید نیست، بلکه همان طریق سیر از فعل به فاعل، و از فاعل به فعل است. نهایتا می توانیم بگوییم یک تقریر جدید است که در ضمن یک جعل اصطلاح جدید شکل گرفته است، البته اگر تا به حال در مورد «کتاب» چنین معنایی به کار برده نشده باشد.

در پناه حضرت حق

@};-

پرسش
آیا می توان در یک برهان جدید، تمام هستی را کتابی دانست، که خداوند کاتب آن است، و از این طریق هم وجود خدا را اثبات کرد، وهم بر اوصاف و افعال، و هم نقش استقلالی، و صد در صدی اراده او در این عالم استدلال نمود؟

پاسخ

ببینید می توان برای کتاب دو معنا قائل شد:
معنای خاص: یعنی مکتوب شدن الفاظ بر روی یک کاغذ یا هر چیز دیگری، در این معنای خاص پای الفاظ و نگارش آنها در میان است، اطلاق حقیقی کتاب بر عالم بدین معنا منطقی نبوده و غیر قابل پذیرش است، نهایتا چنین کابردی را می توان «مجاز» دانست.

معنای عام: به معنای فعل، یعنی همان طور که حکماء، برای «کلام» یک معنای عام قائل هستند و می گویند معنای عام «کلام» همان «فعل» است(1) به همین خاطر قرآن کریم «مسیح» را «کلمه خدا» معرفی نموده است:
«إِنَّمَا الْمَسيحُ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ كَلِمَتُه‏»؛مسيح عيسى بن مريم فقط فرستاده خدا، و كلمه اوست‏(2)
طبق این معنا(بر فرض پذیرش) کتاب هم مجموعه کلمات است، یعنی به معنای همان افعال الهی باشد.

حال اگر کتاب را به معنای اول بگیرید، قطعا استدلال بین کاتب و مکتوب با خداوند و عالم هستی از باب تشبیه و تمثیل است، لذا نمی شود از این طریق وجود خداوند را اثبات نمود، بله بعد از پذیرش وجود خدا و رابطه آن با عالم هستی، می توان از طریق چنین تشبیهی فاعلیت تام، و احاطه علمی و عملی خداوند بر این عالم هستی را به کتاب و کاتب تشبیه کرد تا برای مخاطب محسوس و ملموس شود.

اما اگر در یک اصطلاح جدید «کتاب» را به معنای دوم بگیرید سخن درستی خواهد بود، چرا که طبیعتا «کتاب» به این معنا(فعل) اگر باشد هم وجود کاتب(فاعل) را اثبات می کند، هم اوصاف کاتب را اثبات می کند، و هم از نقش صد در صدی کاتب در تحولات و تکوّن این کتاب سخن می گوید. یعنی تمام آنچه به دنبال آن هستید از این استدلال بر می اید، منتهی استدلال، یک استدلال جدید نیست، بلکه همان طریق سیر از فعل به فاعل(برای اثبات فاعل)، و از فاعل به فعل(برای اثبات نقش اراده استقلالی او) است. نهایتا می توانیم بگوییم یک تقریر جدید است که در ضمن یک جعل اصطلاح شکل گرفته است، البته اگر تا به حال در مورد «کتاب» چنین معنایی به کار برده نشده باشد، و نیز این جعل اصطلاح را بتوان پذیرفت، یعنی قرینه ای بر تناسب بین «کتاب» و «فعل» بتوان یافت، همان طور که بین «کلام» و «فعل» این تناسب وجود دارد، البته وجهی که حکماء بر تناسب بین فعل و کلام بیان کرده اند این است که کلام از درون و نهان متکلم حکایت دارد لذا چون فعل هم این حکایت گری را دارد پس اطلاق «کلام» بر «فعل» هم جایز است(3)، با این ملاک، به کار بردن «فعل» بر «کتاب» هم دور از ذهن نیست.
_______________________________
1. سبحانی، جعفر، الالهیات، ج1، ص194.
2. نسا:171/4.
3. الالهیات، ج1، ص194.

موضوع قفل شده است