جمع بندی برعکس شدن عاشورا؟

تب‌های اولیه

75 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

شب تاب;596380 نوشت:
1 ) منظورتون پیروزی با چه روشی هست؟ معجزه و استفاده از جنیان؟!
حکومتی که با معجزه تشکیل بشه برای دوام و بقا به ناچار نیاز به معجزه خواهد داشت
به فرض امام با معجزه پیروز هم میشد، در این صورت ایا مردم رو میشد با معجزه در شرایطی قرار داد که از امام دفاع کنن؟
کاری به سنت ابتلا و امتحان نداریم ولی قطعاً اگر میشد امام اول این کار رو میکرد. ضمن اینکه ماجرای حضرت سلیمان هم نشون میداد مردمی که خودشون رو به خواب زدن با این معجزات بیدار نمیشن

2 ) علی(ع) هم حکومتش رو بر اساس عدل بنا کرد اما مردم تحمل و کشش این عدالت رو نداشتن؛ که اگر داشتن اون بلاها رو بر سرش نمی آوردن
در مورد امام دوم هم کسی نبود که بخواد از ایشون دفاع و حمایت کنه. و امام ناچار شدن بین حفظ موجودیت شیعه و اقدام جهت تشکیل حکومت یکی رو انتخاب کنن؛ آن هم در شرایطی که هیچ مدافعی نداشتند.
حکومت فقط حاکم نمیخواد، مدافع و حامی هم میخواد. خوب کی باید این کار رو انجام بده! مردمی که حضرت رو دعوت میکنن و بعد علیه امامشون شمشیر میـکشن؟! صرفاً تشکیل حکومت مهم نیست، دوام و بقای اون هم مهمه
اساس هر حکومت مردم هستن، اگه مردم ظرفیت پذیرش و تحمل عدالت و جنبه های دیگر حکومت رو نداشته باشن، چنین حکومتی پایدار نخواهد بود.
در مجموع وضعیت امت هر مرحله بدتر میشد، مردمی که در برابر امام اول چندین جنگ و فتنه به راه میندازن و امام دوم رو رها میکنن، واضحه که بر سر امام بعد چه بلایی میارن

3 ) اگر با رأی گیری میشد امت رو با امامت همراه کرد، دفعات قبلش جواب میداد!

1) چرا راه دور بریم، اگه اون 72 نفر میتونستن کل ارتش دشمنو نابود کنن چی!؟(معجزه)
2)اهل سنت معاویه و یزیدو قبول داشتن!؟ اونا فقط میخواستن با شورا خلیفه شونو انتخاب کنن!!
3) هدف امام حسین به حکومت رسیدن بود!؟ اون فقط میخواست خلافت، ارثی نشه!!

سلام علیکم و رحمه الله

آسانسور;596117 نوشت:
سخن ما در باب فرشتگان بود هرچند در باب جنیان نیز ایراداتی وارد می دانم چنانچه مایل باشید و خداوند هم توان بدهد ایرادات آن را نیز بیان می کنم.

بفرمائید,استفاده می کنیم
آسانسور;596117 نوشت:
درباره اجازه فرشتگان صحبت کردم.آیا این که گفته شده است انفاق کنید و زکات بدهید هم خطاب به فرشتگان است؟

اگر باشد با عقل و قرآن ناسازگار است؟دلیل بیاورید لطفا.

آسانسور;596117 نوشت:
پاسخش که بدیهی بود از جوابتان تعجب کردم مثالهای دیگر می خواهید؟

بله لطفا

آسانسور;596117 نوشت:
غلو درباره معصومین و پیامبران پسندیده نیست.

قطعا و در همه چیز همینطوره
فی امان الله:Gol:

آسانسور;596121 نوشت:
سلام علیکم.شما خودتان به نقد اول من به مطلبتان جوای ندادید و فقط عبارت "ناآگاهانه" من را پیراهن عثمان کردید و آن وقت مرا حاشیه ساز هم می خوانید.

سلام ودرود بر جناب آسانسور بزرگوار .
نقد اول شما را متوجه نشدم چه بود تا جواب تقدیم می نمودم .
فقط تعبیر : (( نا گاها نه )) را دیدم که کمی تند بود .
البته مخاطب این تعبیر تان حقیر نبودم بلکه کسانی بود که این گونه روایات را در منابع روایی نقل کرده اند .
البته تعبیر : ((حاشیه ساز )) بار منفی دارد که بنده این گونه تعبیر ننمودم مجددا تعبیر بنده را دقت نماید .

بزرگوار لطفا عبارات من را تحریف نکنید من این را گفته بودم.
............................................................................

جناب آسانسور کلمه :
(( تحریف)) بار معنای خوبی ندارد .
در عصر اعتدال تعبیرات تان را معتدل تر نماید .

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

از یک طرف سوال می کنید و از طرف دیگر از جواب دادن منع می کنید.این همه عبارات مودبانه را که به کار بردم ندیدید؟
ای که همرنگ ما می نویسی ولی پر رنگ تر حقیر را عفو بفرمایید و با من جنگ نکنید .حقیر سپرم جلوی شما می اندازم
میازار کاربری که دانه کش است__که دل دارد و اندکی دل خوش است


جناب آسانسور بزرگوار !!
_ کجا از جناب تان سوال نمودم ؟؟
_ کی ودر کجا از جواب منع کردم ؟؟
_ البته که جناب عالی همواره هم اهل ادب بوده وهستید و از شما غیر این توقعی نیست .
گرچه حقیر با جناب تان بحث وگفتگوی نداشتم که تا به گفته شما :

((....این همه عبارات مودبانه ....)) را دیده ویا ندیده باشم .
_ این فضا صلح وصفا است ونه جای جنگ ونا سازا چرا این تعبیر را :
(( با من جنگ نکنید .حقیر سپرم جلوی شما می اندازم))
به کار بردید ؟؟؟!!!!!!!!!!!!1
_ از این که اهل ذوق وشعر وشاعری هستید واشعار زیبا را متناسب با بحث تضمین می کنید بسیار جالب وخوش آیند است .
بارک الله .
_ در پاسخ تان با همان روش شاعرانه مورد علاقه تان باید عرضه بدارم :
نیازرده ام فیل آن کار بر
چرا بر زمین می گذارد سپر ؟
دلش شاد بادا چو خرم بهار
سلام دو چندان بر آن شهریار
کند رزم علمی در اسک دین
کشد چرخ گردون را بر زمین
خوشا ذوق واقبال آن هوش مند
که بالا بلند است وهم ارجمند
خدا یا فزون دار توفیق او
فراوان نما علم وتصدیق او

Masood11;596404 نوشت:

تو پستای قبلیمم گفتم!
حالا مثلا همه متنبع شدن و مومن!!!؟؟
الانم مثل همون موقع شده و فقط تعداد کمی شیعه موندن!!

حاشا و کلاّ؛ البته که نه!
در مظلومیت امام حسین(ع) همین بس که امام زمان هنوز در غیبت هستند!
آیت الله بهجت (ره) تعبیر عجیبی دارن: (نقل به مضمون)
ما چه کردیم که خدا امام زمان رو از ما گرفت؟ چرا از نعمت حضور امام محروم شدیم؟!

این که من اینجا بحث میکنم و حرفم رو میزنم معنیش این نیست که مؤمن هستم؛ اصلاً خود ابلیسم!
واقعیت مسلم اینه که همیشه حرف زدن خیلی راحت تر از عمل کردنه

Masood11;596407 نوشت:

1 ) چرا راه دور بریم، اگه اون 72 نفر میتونستن کل ارتش دشمنو نابود کنن چی!؟(معجزه)
2 ) اهل سنت معاویه و یزیدو قبول داشتن!؟ اونا فقط میخواستن با شورا خلیفه شونو انتخاب کنن!!
3 ) هدف امام حسین به حکومت رسیدن بود!؟ اون فقط میخواست خلافت، ارثی نشه!!

1 ) خُب چطور؟ اگه میتونستن با روش های عادی این کار رو میکردن!
تازه بعدش چی؟ همونطور که قبلاً گفتم اگه پیروزی با معجزه باشه، لابد ادامه راه هم باید با معجزه پیش بره و این یعنی نقض غرض
خدا به انسان فرصتی داده تا با توانمندی و اختیار خودش مشکلات رو حل کنه. در این راه عقل و همینطور راهنما در اختیارش قرار داده
اگه بنا باشه همیشه خدا با معجزه فرصت نقش افرینی طبیعی انسان ها رو در تاریخ سازی بگیره که دیگه هدف آفرینش انسان زیر سؤال میرفت (نقض غرض)
همونطور که قبلاً توضیح دادم به نظر من پیروزی با معجزه ارزشی نداشت
بعد از گذشت هزاران سال از زندگی بشر روی کره ی خاکی و ارسال پیامبران حجت تمام شد
بارها و بارها انسان با عملکردش نشون داد که اولاً لیاقت معجزه رو نداره و ثانیاً با معجزه بیدار نمیشه
همه چیز باید روی روال و به طور طبیعی انجام بشه
اگر بنا بود همه مشکلات با معجزه حل بشن، اصلاً چه نیازی به غیبت امام زمان بود؟ چون همون اول میشد خیلی راحت با معجزه دشمنان رو نابود کرد.

2 ) بعد از معاویه ادامه حکومت بر اساس شورا نبود. خود معاویه هم با روش شورا به قدرت نرسید (توضیحات در پایان همین پست)
با وجود قرارنامه ای که امام دوم با معاویه تنظیم کرده بود، معاویه حق نداشت فرزند خود را به قدرت برساند
متأسفانه او پس صلح با امام و در زمان مرگ، عملاً کار خودش رو کرد و به قول شما خلافت ارثی شد
و البته به دست کسانی افتاد که ریختن خون امام معصوم و افراد بیگناه و حتی حتک حرمت کعبه، براشون از آب خوردن هم راحت تر بود.
کسانی که قصد داشتن امام رو در حرم امن الهی ترور کنن نهایتاً کارشون به جایی رسید که کعبه رو به آتش کشیدن

3 ) حکومت چیز نجسی نیست که امام معصوم نخواد براش کاری بکنه
هدف نهایی تشکیل حکومت صالح بود؛ البته در اون مقطع از زمان حق با شماست
در اون زمان امام حسین(ع) نهایت کاری که میتونست بکنه این بود که جلوی تبدیل خلافت به سلطنت رو بگیره که البته موفق هم نشد

تمام ائمه بر اساس وظیفه و توانایی که داشتن به دنبال احقاق حق و تشکیل حکومت بودند؛ اما هر کدام بنابر دلایلی شکست خوردن
مثلاً امام صادق(ع) سالها با تربیت نیروهای سالم و متعهد به دنبال کادرسازی و تربیت افراد لایق و متعهد بود. کاری که امامان قبل شرایط و فرصتش رو نداشتن. البته نهایتاً با اشتباه برخی این هدف محقق نشد.


[/HR]

چگونه معاویه به قدرت رسید:


[SPOILER]
معاویه در زمان خلیفه اول و دوم به دستگاه حکومتى شام راه یافت و به عنوان امیرى که از طرف ابوبکر و عمر براى امارت منطقه شامات منصوب شده بود، بر این منطقه حکم مى راند. این امارت در زمان عثمان که خود از بنى امیه بود، استوارتر گردید تا آنجا که شام به عنوان یک منطقه امن براى عثمان تلقى مى گردید.
در جریان محاصره عثمان با اینکه از طرف عثمان از معاویه خواسته شده بود به کمکش بیاید و فرصت چنین کارى هم براى معاویه وجود داشت در عین حال به منظور بهره بردارى از مرگ عثمان تعلل ورزید و این قدر صبر کرد تا عثمان کشته شد زمانى که حضرت على (ع) به خلافت رسید لحظه اى معاویه را در پست خود ابقاء ننمود و او را از حکومت شام عزل کرد معاویه که در این زمان آروزهاى خود را بر باد رفته مى دید به مخالفت با على پرداخت. او با استفاده از پیراهن خون آلود و انگشت قطع شده نائله همسر عثمان در شام اینگونه تبلیغ مى کرد که عثمان مظلومانه کشته شده است و من ولى دم او هستم و سزاوار این هستم که از قاتلین عثمان قصاص به عمل آورم. در این زمان از مردم شام به عنوان خلیفه براى خود بیعت گرفت و عازم شد تا با على (ع) بجنگد.
جنگ صفین جنگى است که سپاهیان معاویه در مقابل سپاهیان على (ع) قرار گرفتند در این جنگ گرچه سپاه معاویه در آستانه شکست قرار گرفت اما با خدعه اى که بعضى از سپاهیان على را فریفت على (ع) مجبور به پذیرش حکمیت شد. در جریان حکمیت هم نظر حضرت على (ع) اعمال نشد و عده اى از یاران جاهل او آن حضرت را مجبور نمودند تا ابوموسى را به عنوان نماینده انتخاب نماید. عمروبن عاص که نماینده معاویه بود توانست ابوموسى را بفریبد و در نتیجه جریان حکمیت به نفع معاویه تمام شود. بعد از این که حضرت على سرگرم جمع آورى نیرو و جنگ با خوارج بود معاویه گروههایى را به منظور ایجاد ناامنى و کشت و کشتار به مناطق تحت نفوذ حضرت على اعزام نمود. اندکى بعد حضرت على بدست خوارج به شهادت رسید و امام حسن به خلافت رسید امام حسن هم به خاطر مصالحى که در جاى خود بدان پرداخته شد و مشکلاتى که در فراروى آنحضرت بود با معاویه صلح و ازخلافت کناره گیرى نمود. و از این زمان به بعد بود که معاویه حاکم کل مناطق اسلامى شد. او از سال 40 تا سال 60 یعنى 20 سال بر مردم مسلمان به عنوان خلیفه حکومت کرد و در رجب سال 60 هجرى از دنیا رفت.

لینک توضیحات
[/SPOILER]

mousavi928;595972 نوشت:
سلام
بین فقهای شیعه هیچ اختلاف نظری در مورد عصمت پیامبران و امامان وجود ندارد

پس اين چند فرقه شدن شيعيان بعد از رحلت كدام از ائمه بعد از اباعبدالله ( ع ) از كجا ناشي ميشه؟

صادق;595956 نوشت:
به چند نکته توجه نماید :
1ـ در ابتدا باید این نکته روشن گردد که مرتبة عالی امدادهای غیبی از آن انبیا علیهم السلام است که خداوند متعال گاهی آنان را با فرستادن باد یاری می‌داده، نظیر آنچه نصیب حضرت هود شد که قوم عاد و ثمود را به کمک باد مغلوب و سرکوب نمود. گاهی آب را به یاری پیامبری چون موسی(ع) می‌فرستد، تا فرعون را غرق نماید. گاهی هم فرشتگان را به کمک رسول خاتم(ص) می‌فرستد.
امدادهای غیبی در حد متوسط به تناسب ممکن است نصیب برخی از صالحان غیر از انبیا شود و خداوند از رهگذر امدادهای غیبی آنان را یاری دهد: «إنّ الذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکه ألاّ تخافوا ولا تحزنوا؛(1) کسانی که گفتند پروردگار ما خدا است، سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می‌آیند (و می‌گویند) هان بیم مدارید و غمگین نباشید».
از این آیه به دست می‌آید که پایمردی در راه خدا و طریق حق باعث می‌شود که خداوند آدمی را به امداد‌های غیبی یاری دهد.(2)
قوّت قلب، ایستادگی و بدون بیم بودن مهم‌ترین امداد الهی است. امام حسین(ع) و یاران امام از امداد غیبی بهره‌مند شدند و این امداد همان قوّت قلب و ایمان محکم و ایستادگی در راه خدا بود که تا آخرین لحظة زندگی همراه آنها بود.
2ـ دربارة امدادهای غیبی برای امام حسین باید گفت بر اساس روایات، موجودات مختلف به اذن الهی به کمک امام شتافتند، ولی حضرت شهادت در راه خدا را برگزید. در روایاتی آمده:
«در کربلا روزی نامه‌ای از آسمان به دست امام حسین رسید که در آن نوشته شده بود: ای حسین! مرگ به تو قطعی نشده و ملزم به انتخاب شهادت نیستی. می‌توانی از این حادثه جلوگیری نمایی، در حالی که از اجر و پاداشی تو کاسته نمی‌شود. اینک موجودات آسمان و زمین، فرشتگان و جنیان همه در اختیار توست. به آنها دستور بده تا دشمنان تو را نابود سازند. در این حال حضرت دید که همة آسمان را فرشتگان مسلح پر کرده و منتظر فرمان امام‌اند. اما حضرت به خداوند عرض کرد: پروردگارا، دوست دارم هفتاد هزار مرتبه در راه عشق و محبت تو کشته شوم به خصوص آن که با قتل من یاری دین تو و احیای امر تو و حفظ ناموس شریعت تأمین گردد».(3)
3_ با توجه به دو نکته قبل باید گفت اصل مسله امداد غیبی حقیقتی قرانی است اما نحو وجزئیات مسله از طریق روایات نقل شده . همان طور که دیگر باور های دینی از طریق روایات رسیده وبرای ما قابل قبول است این گونه مسایل نیز چنین اند .
این که خود را با جریان حسینی مقایسه نموده اید البته جای تاسف است ولی راهکار ایجاد شبهه همین است ولی جناب مولوی در این گونه موراد حرف شنیدنی دارد :
از قیاش خنده آمد خلق را
چون که خود پنداشت صاحب دلق را

پی‌نوشت‌ها:
1. فصلت (41) آیه 30.
2. تفسیر نمونه، ج 2، ص 276، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران ـ 1379ش.
3. موسوعه کلمات امام حسین، ص 481 ـ 482، نشر دار المعروف، قم ـ 1373ش.

سلام عليكم و رحمه الله و بركاته ، درود و صد درود بر شما

امان از رفيق بد

اول فكر كردم مانيتورم مشكل دار شده اما وقتي رفتم سابقه چند تا پست آخر شما رو ديدم فهميدم از راه بدرتون كردم ( موضوع بين من و شما هست و رسانه اي نميشه :Nishkhand: ) پيشنهاد ميكنم از جواباي من استفاده كنيد:khaneh:

به نظرم امداد غيبي معروف رو با امداد الهي واقعي ، بايد تفاوت بگذاريم
هرگر نميشه امداد خداوند در عبور پيامبر از بين قاتلينش در مكه را با ادعاي يك رزمند در جنگ ايران و عراق ( دال بر عبور گلوله از كنار سرش ( چيزي كه من از جنگجويان غير مسلمان هم شنيدم)) مقايسه نمود
در اينجور نوشته ها يكجور كلي گويي وجود دارد كه در آن بين معتقدين و غير معتقدين تفاوت گذاشته نميشه در صورتيكه باور نداشتن اينگونه امور هيچ آسبي به اعتقادات اصيل و پيروي از ائمه نميزنه ، گفتار رو طوري ارائه مينمايند كه فرد مقابل احساس ميكنه اگر كرامتي رو از طرف يك امام نپذيره ، اردت و اعتقادش به امام خدشه دار شده است ( فرهنگ پير غلام اهل بيت بودن ( فرهنگ صوفيانه) ) در صورتيكه با باور واقيات قابل لمس و اثرگذار در اداره جامعه و خانواده ، هيچ نقصاني در ارادت و اعتقاد به ائمه ( ع ) بوجود نخواهد آمد ( شاگرد و پيرو بودن نه كنيز و غلام بودن )

علائم و شواهدي كه در بعضي از روايات ميآيد و قابل انطباق با تواريخ و كتب اهل سنت كه دور از موضوع صوفيگرايانه بوده اند ، از نظر اهل ارادت قابل توجه نيستند و فقط جنبه دلگرمي دارند

حالا دوستان در انتخاب خود مختارند كه با برداشت شخصي از روايات و كليات دين نوكر و غلام و كنيز باشند ، يا شاگرد و پيرو و سرباز ركاب

با دوستي در همين تالار در مورد شهادت به ولايت اميرالمومنين ( ع ) در اذان ، حتي با نيت تبرك و تيمن صحبت ميكردم كه اگر فردا اهل سنت از اين دست شهادتها با نيت تبرك و تيمن در مورد صحابه و سه خليفه اول اضافه كنند ، برخورد ما چيست؟

انشاء الله جوابهايي كه دوستان بعد از اين پست ميدهند با نيت حقيقت جويي باشد نه دفاع محض

عارف;595939 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

اینکه امام حسین (ع) قبل از شهادتشان این موضوع را به امام سجاد علیه سلام و یا حضرت زینب (س) گفته باشد غیر منطقی است؟

سلام برادر خاشع و عزيز

اصلا" غير منطقي نيست
اما دنبال دلائل ميگردم
اباعبدالله ( ع ) يك فرمانده جنگي كارآزموده و يك سياستمدار قهار و مسلط به شرايط روز ( به قول معروف آپديت آپديت ) بوده و اداره اوضاع را حتي تا آخرين در اختيار داشته است و ميتوان حتي اين كلام را به تقويت روحيه براي اطرافيان قلمداد كرد كه اصلا" كار خطا و بيهوده اي هم نيست و اتفاقا" و بجا و عقلاني و قابل ستايش بوده است

اما در اين بين دو شق پيرو وجود دارند كه هيچكدام توانايي تحميل نظر خود به ديگري رو ندارند ، اما قابليت اعلام نظر رو دارند
يكي دوستان محترمي مثل شما و ديگري دنيانگراني مثل امثال بنده

عارف;595939 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

خوب,اینطور هم صحیح نیست که تفسیر به رای کنیم و برچسب بزنیم.وگرنه در قرآن داریم که لاقف ما لیس لک به علم.این صحیح نیست که بدون دلیل هرچه را با عقلمون تطابق ندارد رد کنیم.بالاخره منابع اعتقادی ما کتاب-عقل-اجماع و تواتر است.و غیر از ان سخن لغو است یا غیر قابل استناد.

سلام دوست منصف بزرگوار

انصافا" نيت ژورناليست بازي و برچسب زدن نداشتم

و كلام حق شما هم براي بنده قابل قبول و پذيرش

[="Black"]برای روشن شدن معنای معجزه این مطلب رو توصیه میکنم: کلیک[/]

شب تاب;596538 نوشت:
1 ) خُب چطور؟ اگه میتونستن با روش های عادی این کار رو میکردن!
تازه بعدش چی؟ همونطور که قبلاً گفتم اگه پیروزی با معجزه باشه، لابد ادامه راه هم باید با معجزه پیش بره و این یعنی نقض غرض
خدا به انسان فرصتی داده تا با توانمندی و اختیار خودش مشکلات رو حل کنه. در این راه عقل و همینطور راهنما در اختیارش قرار داده
اگه بنا باشه همیشه خدا با معجزه فرصت نقش افرینی طبیعی انسان ها رو در تاریخ سازی بگیره که دیگه هدف آفرینش انسان زیر سؤال میرفت (نقض غرض)
همونطور که قبلاً توضیح دادم به نظر من پیروزی با معجزه ارزشی نداشت
بعد از گذشت هزاران سال از زندگی بشر روی کره ی خاکی و ارسال پیامبران حجت تمام شد
بارها و بارها انسان با عملکردش نشون داد که اولاً لیاقت معجزه رو نداره و ثانیاً با معجزه بیدار نمیشه
همه چیز باید روی روال و به طور طبیعی انجام بشه
اگر بنا بود همه مشکلات با معجزه حل بشن، اصلاً چه نیازی به غیبت امام زمان بود؟ چون همون اول میشد خیلی راحت با معجزه دشمنان رو نابود کرد.

2 )

بعد از معاویه ادامه حکومت بر اساس شورا نبود. خود معاویه هم با روش شورا به قدرت نرسید (توضیحات در پایان همین پست)
با وجود قرارنامه ای که امام دوم با معاویه تنظیم کرده بود، معاویه حق نداشت فرزند خود را به قدرت برساند
متأسفانه او پس صلح با امام و در زمان مرگ، عملاً کار خودش رو کرد و به قول شما خلافت ارثی شد
و البته به دست کسانی افتاد که ریختن خون امام معصوم و افراد بیگناه و حتی حتک حرمت کعبه، براشون از آب خوردن هم راحت تر بود.
کسانی که قصد داشتن امام رو در حرم امن الهی ترور کنن نهایتاً کارشون به جایی رسید که کعبه رو به آتش کشیدن

3 )

حکومت چیز نجسی نیست که امام معصوم نخواد براش کاری بکنه
هدف نهایی تشکیل حکومت صالح بود؛ البته در اون مقطع از زمان حق با شماست
در اون زمان امام حسین(ع) نهایت کاری که میتونست بکنه این بود که جلوی تبدیل خلافت به سلطنت رو بگیره که البته موفق هم نشد

تمام ائمه بر اساس وظیفه و توانایی که داشتن به دنبال احقاق حق و تشکیل حکومت بودند؛ اما هر کدام بنابر دلایلی شکست خوردن
مثلاً امام صادق(ع) سالها با تربیت نیروهای سالم و متعهد به دنبال کادرسازی و تربیت افراد لایق و متعهد بود. کاری که امامان قبل شرایط و فرصتش رو نداشتن. البته نهایتاً با اشتباه برخی این هدف محقق نشد.


[/HR]

چگونه معاویه به قدرت رسید:


[SPOILER]
معاویه در زمان خلیفه اول و دوم به دستگاه حکومتى شام راه یافت و به عنوان امیرى که از طرف ابوبکر و عمر براى امارت منطقه شامات منصوب شده بود، بر این منطقه حکم مى راند. این امارت در زمان عثمان که خود از بنى امیه بود، استوارتر گردید تا آنجا که شام به عنوان یک منطقه امن براى عثمان تلقى مى گردید.
در جریان محاصره عثمان با اینکه از طرف عثمان از معاویه خواسته شده بود به کمکش بیاید و فرصت چنین کارى هم براى معاویه وجود داشت در عین حال به منظور بهره بردارى از مرگ عثمان تعلل ورزید و این قدر صبر کرد تا عثمان کشته شد زمانى که حضرت على (ع) به خلافت رسید لحظه اى معاویه را در پست خود ابقاء ننمود و او را از حکومت شام عزل کرد معاویه که در این زمان آروزهاى خود را بر باد رفته مى دید به مخالفت با على پرداخت. او با استفاده از پیراهن خون آلود و انگشت قطع شده نائله همسر عثمان در شام اینگونه تبلیغ مى کرد که عثمان مظلومانه کشته شده است و من ولى دم او هستم و سزاوار این هستم که از قاتلین عثمان قصاص به عمل آورم. در این زمان از مردم شام به عنوان خلیفه براى خود بیعت گرفت و عازم شد تا با على (ع) بجنگد.
جنگ صفین جنگى است که سپاهیان معاویه در مقابل سپاهیان على (ع) قرار گرفتند در این جنگ گرچه سپاه معاویه در آستانه شکست قرار گرفت اما با خدعه اى که بعضى از سپاهیان على را فریفت على (ع) مجبور به پذیرش حکمیت شد. در جریان حکمیت هم نظر حضرت على (ع) اعمال نشد و عده اى از یاران جاهل او آن حضرت را مجبور نمودند تا ابوموسى را به عنوان نماینده انتخاب نماید. عمروبن عاص که نماینده معاویه بود توانست ابوموسى را بفریبد و در نتیجه جریان حکمیت به نفع معاویه تمام شود. بعد از این که حضرت على سرگرم جمع آورى نیرو و جنگ با خوارج بود معاویه گروههایى را به منظور ایجاد ناامنى و کشت و کشتار به مناطق تحت نفوذ حضرت على اعزام نمود. اندکى بعد حضرت على بدست خوارج به شهادت رسید و امام حسن به خلافت رسید امام حسن هم به خاطر مصالحى که در جاى خود بدان پرداخته شد و مشکلاتى که در فراروى آنحضرت بود با معاویه صلح و ازخلافت کناره گیرى نمود. و از این زمان به بعد بود که معاویه حاکم کل مناطق اسلامى شد. او از سال 40 تا سال 60 یعنى 20 سال بر مردم مسلمان به عنوان خلیفه حکومت کرد و در رجب سال 60 هجرى از دنیا رفت.

لینک توضیحات
[/SPOILER]

1) خب اگه معجزه ارزش اون پیروزیو میگرفت پس غیبت امام زمان که خودتون گفتیدم زیر سوال میره!! وقتی معجزه ای رخ نده چطور امام زمان غایب میشه!؟ از طرفیم اون مواردی که گفتید که مردم لیاقت معجزه و نداشتن، در حیطه ی اختیارات خداست! و فرشته ها هم که موجوداتین مطیع خدا! اگه خدا نخواد چرا باید فرشته ها برن!!؟

2) دیگه مردسه که رفتم حداقل!!:khandeh!: منظورم اینه که در اون موقع هم شیعیان و هم اهل سنت حکومت یزیدو خلاف عرف میدونستن!! و اگه میدیدن که امام شیعیان یزیدو شکست داده، مطمئنا از کارش حمایت میکردن!(حالا نمیگم خلافتشو قبول میکردن!)

Masood11;596630 نوشت:

1)خب اگه معجزه ارزش اون پیروزیو میگرفت پس غیبت امام زمان که خودتون گفتیدم زیر سوال میره!! وقتی معجزه ای رخ نده چطور امام زمان غایب میشه!؟ از طرفیم اون مواردی که گفتید که مردم لیاقت معجزه و نداشتن، در حیطه ی اختیارات خداست! و فرشته ها هم که موجوداتین مطیع خدا! اگه خدا نخواد چرا باید فرشته ها برن!!؟

2) دیگه مردسه که رفتم حداقل!!:khandeh!: منظورم اینه که در اون موقع هم شیعیان و هم اهل سنت حکومت یزیدو خلاف عرف میدونستن!! و اگه میدیدن که امام شیعیان یزیدو شکست داده، مطمئنا از کارش حمایت میکردن!(حالا نمیگم خلافتشو قبول میکردن!)

1 ) اصل معجزه رو زیر سؤال نبردم. گفتم قرار نیست همه ی کارها با معجزه پیش بره
غیبت بر اساس حکمت خداست و چاره ای جز این نیست. امام زمان هم مثل مسیح(ع) آخرین برگ برنده بود که باید برای شرایط مناسبی حفظ و ذخیره میشد. به نظرم در این مورد اگه معجزه ای اتفاق نمی افتاد این امام هم مثل پدرانش شهید میشد. بنابراین در این مورد برای حفظ امام چاره ای جز معجزه نبود.

گمان میکنم یکی از دلایل اخلاف نظر روی مسأله جبر و اختیار هست!

این که گویی این کنم یا آن کنم / خود دلیل اختیار است ای صنم

ماجرای اعلام آمادگی جنیان یا فرشتگان برای کمک به امام، مشابه ماجرای در آتش انداختن حضرت ابراهیم بود.
خدا راه رو برای انتخاب باز میگذاره. به نظرم حتی امام معصوم هم مجبور به کاری نیست و آنچه انجام میده با اختیار هست
برای توضیحات بیشتر به انتهای همین پست فرمایید.

2 ) بله شاید حق با شما باشه. ولی من قدم به قدم رفتم جلو. مرحله اول خود پیروزی نظامیه و بعد نوبت میرسه به اینکه آیا مردم از فرد پیروز حمایت میکردن یا نه.

قدم اول : پیروزی نظامی عملاً با شرایط عادی ممکن نبود و استفاده از اختیارات غیرطبیعی هم خلاف حکمت خدا بود.
پس اصلاً پیروزی نظامی در کار نیست که ما بخوایم در مورد مرحله بعد بحث کنیم! با این حال این کار رو میکنیم:

قدم دوم : منظورتون دقیقاً چه کسانی هستن؟ کوفیان که قبل از ماجرای عاشورا، سفیر امام (مسلم بن عقیل) رو شهید کردن
خیلی ها هم که عملاً در برابر امام شمشیر کشیدن. حتی با اسرا و پیکرهای مطهر شهدا رفتار مناسبی نداشتن
به نظرتون کسانی که به چنین مرحله ای از سقوط رسیدن، در صورت پیروزی امام از ایشون حمایت میکنن؟
حتی در صورت مثبت بودن جواب، حمایت اینها به چه درد امام میخورد؟
مطمئناً وضعیت اینها به مراتب بدتر از دوران پیامبر و امامان قبل بود و بالاخره یه بلایی بر سر حضرت میاوردن
این وسط یه مشت عافیت طلب باقی می مونن که با وجود آگاهی از حقانیت امام، حمایتی نکردن
تصور میکنم منظور شما همین دسته ی آخر باشه. درسته؟


[/HR]

لینک توضیحات

کمک جنیان و فرشتگان به امام حسین (ع) در روز عاشورا :

[SPOILER]
در برخی از منابع روایی، درباره کمک و نصرت الاهی به وسیلۀ جنیان و فرشتگان به امام حسین (ع) احادیثی از ائمه معصومین (ع) بیان شده است که به این امر تصریح می کنند؛ مثلاً: شیخ مفید به سند خود از امام صادق (ع ) این نکته را نقل کرده است: زمانی که امام حسین (ع) از مدینه حرکت کرد، گروهی از ملائکه برای پیشنهاد کمک خدمت آن حضرت آمدند و گروه هایی از مسلمانان و شیعیان جن برای کمک آمدند، اما حضرت در پاسخ جنیان فرمود: “خدا به شما جزای خیر دهد من مسئول کار خود هستم و محل و زمان قتل من نیز مشخص است. جنیان گفتند: اگر امر شما نبود همه دشمنان شما را می کشتیم. حضرت در پاسخ فرمود: ما بر این کار از شما تواناتریم، اما چنین نمی کنیم تا آنها که گمراه می شوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را می پذیرند با آگاهی و دلیل آشکار باشد”. همچنین امام صادق (ع) فرمودند: “از پدرم شنیدم که مى‏فرمود: چون امام حسین (ع) با عمر بن سعد تلاقى نمودند و جنگ بر پا شد، خداوند نصرت خود را فرو فرستاد تا آن جا که بر سر حسین سایه گسترد، و آن گاه امام مخیر شد بین پیروزى بر دشمنانش و بین ملاقات و لقاى پروردگارش، او لقاى پروردگارش را برگزید”.نیز در برخی از روایات هم بیان شده است که فرشتگانی برای کمک به امام حسین (ع) آمدند، در مرتبۀ اول اجازه جنگیدن به آنها داده نشد، ولی در مرتبه دوم وقتی آمدند که امام حسین (ع) شهید شده بود؛ مانند این روایت از امام صادق (ع): “چهار هزار فرشته نازل شدند تا همراه امام حسین (ع) بجنگند، ولی به آنان اجازه جنگیدن داده نشد. دوباره اذن گرفتند و فرود آمدند و این وقتی بود که حسین (ع) کشته شده بود…”.خلاصه این که، چنین چیزی در روایات وجود دارد و درست است و هیچ دانشمند و کارشناس دینی آن را رد نکرده است؛ زیرا منافاتی با اعتقادات و معارف اسلامی ندارد. البته یاری رساندن ملائکه و جنیان و یا هر چیز دیگری از طرف خداوند برای انبیا هم بوده است؛ خداوند در قرآن به پیامبر (ص) می فرماید: (به خاطر بیاورید) زمانى را (که از شدت ناراحتى در میدان بدر) از پروردگارتان تقاضاى کمک مى‏کردید و او تقاضاى شما را پذیرفت (و گفت) من شما را با یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم فرود مى‏آیند یارى مى‏کنم‏. و مثل یاری رساندن به مسلمانان در جنگ احزاب و در برخی موارد، این کمک ها از طرف فرشتگان و جنیان بود که به جهت مصالحی که ذکر می شود، تحقق پیدا نمی کرد.چرا امام حسین (ع) کمک جنیان و فرشتگان را نپذیرفت؟در پاسخ می توان گفت: شاید به دلایل زیر امام حسین (ع) این یاری و کمک را نپذیرفت:
۱٫ با توجه به موقعیت سیاسی که در آن زمان از طرف معاویه و یزید پیش آمده بود و به نام دین، کارهایی را انجام دادند که در واقع مخالف دین بود و همچنین تشخیص حق از باطل سخت شده بود، تنها راهی که می توانست یک بار دیگر دین خدا را ترویج و زنده نماید، شهادت حضرت امام حسین (ع) و فرزندان و اصحاب آن حضرت، بود.

۲٫ آنچه که از روایات وارد شده در این مورد به دست می آید و به آن اشاره شده است، مقدر شدن شهادت برای آن حضرت بود تا بدین وسیله آن هدف اصلی امام حسین (ع) که همان اصلاح امت پیامبر بود، تحقق پیدا کند.

۳٫ امام حسین (ع)، شهادت را زیباترین و گرامی ترین مرگ می دانست؛ این امر، در خطبه ای که در مکه به هنگام عزم حرکت به سمت عراق ایراد کردند، بیان شده است: “آرایش مرگ بر فرزند آدم چون آرایش گردنبند بر گردن دوشیزگان است”؛ یعنی مرگ، گردن گیر و تحمیلی نیست، بلکه گردن بند و تجمّلی است؛ چرا انسان این گردن بند و زیور را در راه خدا به گردن نیاویزد؟! و مرگ در راه دین برای امام حسین (ع) لذیذ و در کام او شهد بود. و شهادت نقص نیست تا از فرشتگان کمک بخواهد، بلکه کمال است همان طور که حضرت ابراهیم (ع) چون شهادت را کمال می دانسته، از سوزاندن در آتش نترسیده و از جبرئیل نیز چیزی نطلبید، هر چند دائماً به یاد خدا بود و وی را می خواند.

۴٫ لقای الاهی و دیدار انبیا برای امام حسین (ع)، آن هم در آن شرایط از ماندن در این دنیا مهم تر بود و خود را مشتاق نیاکان خود می دانست؛ چنان که در ادامه آن خطبه در مکه می فرمایند: “گرایش و اشتیاقم به زیارت نیاکانم چون اشتیاق یعقوب به یوسف است”.

۵٫ حضرت امام حسین (ع) می خواستند که از معجزه و کرامت استفاده نکنند، در حالی که بدون شک امام توان و قدرت داشت که با معجزه و قدرت ولایی که از طرف خداوند داشت، بر دشمنان غلبه پیدا کند و حتی نیازی به کمک ملائکه و جنیان نداشت، ولی استفاده از معجزه و کرامت با آنان که مأمور بودند به ظاهر عمل کنند،‌ منافات داشت. ارزش و جایگاه امام حسین (ع) که هم میان مسلمانان جایگاه بلندی دارد و هم در میان عدالت و آزادی خواهان، بدان جهت است که بر اساس امور عادی و ظاهری و طبیعی عمل نمود. بردن اهل بیت(ع) توسط امام به یک جنگ نابرابر و اسارت آنان و اهانت به ساحت مقدس شان موجب شد که قیام امام ماندگار و جاودان شود. آیا امام حسین(ع) نمی توانست بدون قیام و با استفاده از کرامت یزید را سرنگون کند؟!

[/SPOILER]

امام حسین (ع) و رد نمودن آب در روز عاشورا

[SPOILER]
در باره این مسئله باید به نکات زیر توجه کرد:

۱٫ پیامبران و امامان معصوم (ع) ملزم بودند که در کارها و زندگی روزمرۀ خود از علم و قدرت عادی استفاده کنند و دست به اعجاز و کار خارق العاده نمی زدند، مگر در موارد مخصوص و به اذن الاهی که مصلحت دین خدا و هدایت مردم در آن بود.
۲٫ امام باقر (ع) فرمود: “اسم اعظم ۷۳ حرف دارد، پیش “آصف بن برخیا” یک حرف بود که با به کار بردن همان یک حرف در یک لحظه تخت بلقیس را آورد و پیش ما (امامان) ۷۲ حرف از اسم اعظم هست”.
۳٫ بله امام حسین (ع) هم دارای اسم اعظم الاهی بوده و هم مستجاب الدعوه هستند و می توانستند از زمین چشمه گوارا بجوشانند و خود و اصحابش را سیراب نماید، ولی این کار را نکردند، چرا که باید طبق اسباب ظاهری وظیفۀ خود را پیش ببرند.
۴٫ اگر بنا باشد ائمۀ اطهار (ع) بر اساس علم و قدرت الاهی که از باری تعالی دریافت کرده اند زندگی کنند و نیازهای خود را برآورده سازند، دیگر زندگی آنها نمی تواند الگو و نمونۀ مبارزه با سختی ها و صبر و تحمل مشکلات و فداکاری در راه ارزش های انسانی باشد.
۵٫ قضیۀ عاشورا و ظلم ستیزی امام حسین (ع) نمونه ای از قیام در برابر انحرافات و بدعت هایی است که در هر زمان ممکن است در احکام و دستورات دین خدا ایجاد شود و همۀ مسلمانان و انسان ها وظیفه دارند جلوی بدعت ها را بگیرند. اگر بنا بود امام حسین (ع) این وظیفۀ خطیر را با استفاده از قدرت اعجاز و ولایت تکوینی انجام داده باشند، دیگر نمی توانست الگوی زنده ای برای همۀ انسان ها در همۀ زمان ها باشد.
۶٫ در روایات معتبر آمده است، امام حسین (ع) برای رفع تشنگی اصحاب شب عاشورا حضرت علی اکبر (ع) را با تعدادی از اصحاب خود مأمور آوردن آب نمود و خود حضرت هم بعد از شهادت حضرت عباس برای رفع تشنگی، خود را کنار فرات رساند، ولی موفق به آشامیدن آب نشد.
۷٫ و یا در روایات بسیاری هست که روز عاشورا امام حسین (ع) علی اصغر را در برابر دشمن آورد و فرمود: “ای مردم اگر به من رحم نمی کنید به این کودک رحم کنید که حرمله با تیری آن کودک تشنه را به شهادت رساند”.
۸٫ وقتی حضرت از دشمنان تقاضای آب می کند، چگونه کسی را که به میل و علاقۀ خود برای آن حضرت آب آورده است را رد می کند؟۹٫ لشگریان عبیدالله بن زیاد در روز عاشورا خیام آن حضرت را به محاصرۀ کامل در آورده بودند و تمام ترددها و رفت و آمدها را بشدت کنترل می کردند و مأمور بودند که آن حضرت و یاران او را با در مضیقه آب گذاشتن مجبور به تسلیم سازند و یا آن حضرت را از پای در آورند. حال این سؤال مطرح است که این سقا چگونه حلقۀ محاصره را شکافته و خود را به امام (ع) می رساند؟ آیا چنین سقایی انسان بوده یا مامور غیبی و از جنس موجودات ماوراء ماده؟!نتیجه این که، این روایت و روایاتی به این مضمون که مسئلۀ تشنگی امام (ع) و اهل بیت و اصحاب آن حضرت را زیر سؤال قرار می دهند و چنین وا نمود می کنند که امام (ع)، از جهت آب هیج در مضیقه قرار نداشته اند، می خواهند سر پوشی بر مظلومیت آن حضرت و جنایات نابخشودنی دشمنان بگذارند تا به این وسلیه قیام آن حضرت و جنایات غیر انسانی دشمنان را کم رنگ جلوه دهند.
[/SPOILER]

عدم جلوگیری خداوند از کشته شدن امام حسین (ع) :

[SPOILER]
بی گمان عالم هستی مخلوق خدا و اداره آن در تحت اراده و سنت های الاهی است و خداوند مسبب الاسباب است؛ یعنی او است که بر اساس یک حکمت دقیق بعض از اشیاء را سبب بعض دیگر قرار داده است و اوست که می تواند در مواقعی این سببیت را از آنها بگیرد. همانطور که خداوند آتش را سبب گرما و احتراق و سوزاندن قرار داده است اما وقتی بت پرستان حضرت ابراهیم را در آتش انداختند خداوند متعال این خاصیت را از آن آتش سوزان سلب کرد تا آن حضرت سالم بماند. و همانطور که کارد برنده حضرت ابراهیم را از کار انداخت (جلو بریدن آنرا گرفت) و حضرت اسماعیل را از قربانی شدن به دست پدر نجات داد. آری ما عقیده داریم که خداوند همچنین قدرت داشت که تمام شمشیر ها و جنجر های یزیدیان را از کار بیندازد و به طرز معجزه آسایی جان امام حسین (ع) و یاران آن حضرت را حفظ نماید. اما چنین معجزه ای واقع نشد؛ زیرا بنا نیست که همه کارهای این جهان از راه معجزه و غیر عادی انجام شود. بلکه سنت الهی این است که همه کارها براساس سنت ها و قواعد و قانون های عادی انجام گیرد.

به علاوه اهداف و فلسفه های مهمی در جریان عاشورا و شهادت امام حسین (ع) وجود داشت که تنها با جریان عادی نهضت عاشورا قابل دست رسی بود. بعضی از این اهداف عبارتند از:
۱٫ با توجه به موقعیت سیاسی که در آن زمان از طرف معاویه و یزید پیش آمده بود و به نام دین، کارهایی را انجام دادند که در واقع مخالف دین بود و همچنین تشخیص حق از باطل سخت شده بود، تنها راهی که می توانست یک بار دیگر دین خدا را ترویج و زنده نماید، شهادت حضرت امام حسین (ع) و فرزندان و اصحاب آن حضرت، بود.
۲٫ آنچه که از روایات وارد شده در این مورد به دست می آید و به آن اشاره شده است، مقدر شدن شهادت برای آن حضرت بود تا بدین وسیله آن هدف اصلی امام حسین (ع) که همان اصلاح امت پیامبر بود،تحقق پیدا کند.
۳٫ امام حسین (ع)، شهادت را زیباترین و گرامی ترین مرگ می دانست؛ این امر، در خطبه ای که در مکه به هنگام عزم حرکت به سمت عراق ایراد کردند، بیان شده است: “آرایش مرگ بر فرزند آدم چون آرایش گردنبند بر گردن دوشیزگان است”؛ یعنی مرگ، گردن گیر و تحمیلی نیست، بلکه گردن بند و تجمّلی است؛ چرا انسان این گردن بند و زیور را در راه خدا به گردن نیاویزد؟! و مرگ در راه دین برای امام حسین (ع) لذیذ و در کام او شهد بود. و شهادت نقص نیست بلکه کمال است. و با جلوگیری از شهادت آن حضرت جلو این کمال گرفته می شد.
۴٫ لقای الاهی و دیدار انبیا برای امام حسین (ع)، آن هم در آن شرایط از ماندن در این دنیا مهم تر بود و خود را مشتاق نیاکان خود می دانست؛ چنان که در ادامه آن خطبه در مکه می فرمایند: “گرایش و اشتیاقم به زیارت نیاکانم چون اشتیاق یعقوب به یوسف است”.
۵٫ حضرت امام حسین (ع) نمی خواستند که از معجزه و کرامت استفاده کنند، زیرا استفاده از معجزه و کرامت با آنان که مأمور بودند به ظاهر عمل کنند،‌ منافات داشت. ارزش و جایگاه امام حسین (ع) که هم میان مسلمانان جایگاه بلندی دارد و هم در میان عدالت و آزادی خواهان، بدان جهت است که بر اساس امور عادی و ظاهری و طبیعی عمل نمود. بردن اهل بیت(ع) توسط امام به یک جنگ نابرابر و اسارت آنان و اهانت به ساحت مقدس شان موجب شد که قیام امام ماندگار و جاودان شود. در حالی که امام حسین(ع) می توانست بدون قیام و با استفاده از کرامت، یزید را سرنگون کند اما سرنگونی تأثیر چندانی در رسوا کردن انحرافات و اهداف شوم بنی امیه نداشت.
۶٫ قضیۀ عاشورا و ظلم ستیزی امام حسین (ع) نمونه ای از قیام در برابر انحرافات و بدعت هایی است که در هر زمان ممکن است در احکام و دستورات دین خدا ایجاد شود و همۀ مسلمانان و انسان ها وظیفه دارند جلوی بدعت ها را بگیرند. اگر بنا بود امام حسین (ع) این وظیفۀ خطیر را با استفاده از قدرت اعجاز و ولایت تکوینی انجام داده باشند، دیگر نمی توانست الگوی زنده ای برای همۀ انسان ها در همۀ زمان ها باشد. بر همین اساس پیامبران و امامان معصوم (ع) ملزم بودند که در کارها و زندگی روزمرۀ خود از علم و قدرت عادی استفاده کنند و دست به اعجاز و کار خارق العاده نمی زدند، مگر در موارد مخصوص و به اذن الاهی که مصلحت دین خدا و هدایت مردم در آن بود. و خداوند نیز اراده کرده که پیامبران و امامان مربیان و الگوهای عملی مردم باشند و مردم با درس گرفتن از زندگی و رفتار آنان خود را تربیت کنند و اگر بنا بود که امام حسین (ع) به طرز معجزه آسایی از شهادت نجات پیدا کند دیگر زندگی او و اهل بیت و بازماندگان او نمی توانست الگو و نمونۀ مبارزه با سختی ها و صبر و تحمل مشکلات و فداکاری در راه ارزش های انسانی باشد.
[/SPOILER]

شب تاب;596675 نوشت:

1 ) اصل معجزه رو زیر سؤال نبردم. گفتم قرار نیست همه ی کارها با معجزه پیش بره
غیبت بر اساس حکمت خداست و چاره ای جز این نیست. امام زمان هم مثل مسیح(ع) آخرین برگ برنده بود که باید برای شرایط مناسبی حفظ و ذخیره میشد. به نظرم در این مورد اگه معجزه ای اتفاق نمی افتاد این امام هم مثل پدرانش شهید میشد. بنابراین در این مورد برای حفظ امام چاره ای جز معجزه نبود.

گمان میکنم یکی از دلایل اخلاف نظر روی مسأله جبر و اختیار هست!

این که گویی این کنم یا آن کنم / خود دلیل اختیار است ای صنم

ماجرای اعلام آمادگی جنیان یا فرشتگان برای کمک به امام، مشابه ماجرای در آتش انداختن حضرت ابراهیم بود.
خدا راه رو برای انتخاب باز میگذاره. به نظرم حتی امام معصوم هم مجبور به کاری نیست و آنچه انجام میده با اختیار هست
برای توضیحات بیشتر به انتهای همین پست فرمایید.

2 ) بله شاید حق با شما باشه. ولی من قدم به قدم رفتم جلو. مرحله اول خود پیروزی نظامیه و بعد نوبت میرسه به اینکه آیا مردم از فرد پیروز حمایت میکردن یا نه.

قدم اول : پیروزی نظامی عملاً با شرایط عادی ممکن نبود و استفاده از اختیارات غیرطبیعی هم خلاف حکمت خدا بود.
پس اصلاً پیروزی نظامی در کار نیست که ما بخوایم در مورد مرحله بعد بحث کنیم! با این حال این کار رو میکنیم:

قدم دوم : منظورتون دقیقاً چه کسانی هستن؟ کوفیان که قبل از ماجرای عاشورا، سفیر امام (مسلم بن عقیل) رو شهید کردن
خیلی ها هم که عملاً در برابر امام شمشیر کشیدن. حتی با اسرا و پیکرهای مطهر شهدا رفتار مناسبی نداشتن
به نظرتون کسانی که به چنین مرحله ای از سقوط رسیدن، در صورت پیروزی امام از ایشون حمایت میکنن؟
حتی در صورت مثبت بودن جواب، حمایت اینها به چه درد امام میخورد؟
مطمئناً وضعیت اینها به مراتب بدتر از دوران پیامبر و امامان قبل بود و بالاخره یه بلایی بر سر حضرت میاوردن
این وسط یه مشت عافیت طلب باقی می مونن که با وجود آگاهی از حقانیت امام، حمایتی نکردن
تصور میکنم منظور شما همین دسته ی آخر باشه. درسته؟


[/HR]

لینک توضیحات

کمک جنیان و فرشتگان به امام حسین (ع) در روز عاشورا :

[SPOILER]
در برخی از منابع روایی، درباره کمک و نصرت الاهی به وسیلۀ جنیان و فرشتگان به امام حسین (ع) احادیثی از ائمه معصومین (ع) بیان شده است که به این امر تصریح می کنند؛ مثلاً: شیخ مفید به سند خود از امام صادق (ع ) این نکته را نقل کرده است: زمانی که امام حسین (ع) از مدینه حرکت کرد، گروهی از ملائکه برای پیشنهاد کمک خدمت آن حضرت آمدند و گروه هایی از مسلمانان و شیعیان جن برای کمک آمدند، اما حضرت در پاسخ جنیان فرمود: “خدا به شما جزای خیر دهد من مسئول کار خود هستم و محل و زمان قتل من نیز مشخص است. جنیان گفتند: اگر امر شما نبود همه دشمنان شما را می کشتیم. حضرت در پاسخ فرمود: ما بر این کار از شما تواناتریم، اما چنین نمی کنیم تا آنها که گمراه می شوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را می پذیرند با آگاهی و دلیل آشکار باشد”. همچنین امام صادق (ع) فرمودند: “از پدرم شنیدم که مى‏فرمود: چون امام حسین (ع) با عمر بن سعد تلاقى نمودند و جنگ بر پا شد، خداوند نصرت خود را فرو فرستاد تا آن جا که بر سر حسین سایه گسترد، و آن گاه امام مخیر شد بین پیروزى بر دشمنانش و بین ملاقات و لقاى پروردگارش، او لقاى پروردگارش را برگزید”.نیز در برخی از روایات هم بیان شده است که فرشتگانی برای کمک به امام حسین (ع) آمدند، در مرتبۀ اول اجازه جنگیدن به آنها داده نشد، ولی در مرتبه دوم وقتی آمدند که امام حسین (ع) شهید شده بود؛ مانند این روایت از امام صادق (ع): “چهار هزار فرشته نازل شدند تا همراه امام حسین (ع) بجنگند، ولی به آنان اجازه جنگیدن داده نشد. دوباره اذن گرفتند و فرود آمدند و این وقتی بود که حسین (ع) کشته شده بود…”.خلاصه این که، چنین چیزی در روایات وجود دارد و درست است و هیچ دانشمند و کارشناس دینی آن را رد نکرده است؛ زیرا منافاتی با اعتقادات و معارف اسلامی ندارد. البته یاری رساندن ملائکه و جنیان و یا هر چیز دیگری از طرف خداوند برای انبیا هم بوده است؛ خداوند در قرآن به پیامبر (ص) می فرماید: (به خاطر بیاورید) زمانى را (که از شدت ناراحتى در میدان بدر) از پروردگارتان تقاضاى کمک مى‏کردید و او تقاضاى شما را پذیرفت (و گفت) من شما را با یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم فرود مى‏آیند یارى مى‏کنم‏. و مثل یاری رساندن به مسلمانان در جنگ احزاب و در برخی موارد، این کمک ها از طرف فرشتگان و جنیان بود که به جهت مصالحی که ذکر می شود، تحقق پیدا نمی کرد.چرا امام حسین (ع) کمک جنیان و فرشتگان را نپذیرفت؟در پاسخ می توان گفت: شاید به دلایل زیر امام حسین (ع) این یاری و کمک را نپذیرفت:
۱٫ با توجه به موقعیت سیاسی که در آن زمان از طرف معاویه و یزید پیش آمده بود و به نام دین، کارهایی را انجام دادند که در واقع مخالف دین بود و همچنین تشخیص حق از باطل سخت شده بود، تنها راهی که می توانست یک بار دیگر دین خدا را ترویج و زنده نماید، شهادت حضرت امام حسین (ع) و فرزندان و اصحاب آن حضرت، بود.

۲٫ آنچه که از روایات وارد شده در این مورد به دست می آید و به آن اشاره شده است، مقدر شدن شهادت برای آن حضرت بود تا بدین وسیله آن هدف اصلی امام حسین (ع) که همان اصلاح امت پیامبر بود، تحقق پیدا کند.

۳٫ امام حسین (ع)، شهادت را زیباترین و گرامی ترین مرگ می دانست؛ این امر، در خطبه ای که در مکه به هنگام عزم حرکت به سمت عراق ایراد کردند، بیان شده است: “آرایش مرگ بر فرزند آدم چون آرایش گردنبند بر گردن دوشیزگان است”؛ یعنی مرگ، گردن گیر و تحمیلی نیست، بلکه گردن بند و تجمّلی است؛ چرا انسان این گردن بند و زیور را در راه خدا به گردن نیاویزد؟! و مرگ در راه دین برای امام حسین (ع) لذیذ و در کام او شهد بود. و شهادت نقص نیست تا از فرشتگان کمک بخواهد، بلکه کمال است همان طور که حضرت ابراهیم (ع) چون شهادت را کمال می دانسته، از سوزاندن در آتش نترسیده و از جبرئیل نیز چیزی نطلبید، هر چند دائماً به یاد خدا بود و وی را می خواند.

۴٫ لقای الاهی و دیدار انبیا برای امام حسین (ع)، آن هم در آن شرایط از ماندن در این دنیا مهم تر بود و خود را مشتاق نیاکان خود می دانست؛ چنان که در ادامه آن خطبه در مکه می فرمایند: “گرایش و اشتیاقم به زیارت نیاکانم چون اشتیاق یعقوب به یوسف است”.

۵٫ حضرت امام حسین (ع) می خواستند که از معجزه و کرامت استفاده نکنند، در حالی که بدون شک امام توان و قدرت داشت که با معجزه و قدرت ولایی که از طرف خداوند داشت، بر دشمنان غلبه پیدا کند و حتی نیازی به کمک ملائکه و جنیان نداشت، ولی استفاده از معجزه و کرامت با آنان که مأمور بودند به ظاهر عمل کنند،‌ منافات داشت. ارزش و جایگاه امام حسین (ع) که هم میان مسلمانان جایگاه بلندی دارد و هم در میان عدالت و آزادی خواهان، بدان جهت است که بر اساس امور عادی و ظاهری و طبیعی عمل نمود. بردن اهل بیت(ع) توسط امام به یک جنگ نابرابر و اسارت آنان و اهانت به ساحت مقدس شان موجب شد که قیام امام ماندگار و جاودان شود. آیا امام حسین(ع) نمی توانست بدون قیام و با استفاده از کرامت یزید را سرنگون کند؟!

[/SPOILER]

امام حسین (ع) و رد نمودن آب در روز عاشورا

[SPOILER]
در باره این مسئله باید به نکات زیر توجه کرد:

۱٫ پیامبران و امامان معصوم (ع) ملزم بودند که در کارها و زندگی روزمرۀ خود از علم و قدرت عادی استفاده کنند و دست به اعجاز و کار خارق العاده نمی زدند، مگر در موارد مخصوص و به اذن الاهی که مصلحت دین خدا و هدایت مردم در آن بود.
۲٫ امام باقر (ع) فرمود: “اسم اعظم ۷۳ حرف دارد، پیش “آصف بن برخیا” یک حرف بود که با به کار بردن همان یک حرف در یک لحظه تخت بلقیس را آورد و پیش ما (امامان) ۷۲ حرف از اسم اعظم هست”.
۳٫ بله امام حسین (ع) هم دارای اسم اعظم الاهی بوده و هم مستجاب الدعوه هستند و می توانستند از زمین چشمه گوارا بجوشانند و خود و اصحابش را سیراب نماید، ولی این کار را نکردند، چرا که باید طبق اسباب ظاهری وظیفۀ خود را پیش ببرند.
۴٫ اگر بنا باشد ائمۀ اطهار (ع) بر اساس علم و قدرت الاهی که از باری تعالی دریافت کرده اند زندگی کنند و نیازهای خود را برآورده سازند، دیگر زندگی آنها نمی تواند الگو و نمونۀ مبارزه با سختی ها و صبر و تحمل مشکلات و فداکاری در راه ارزش های انسانی باشد.
۵٫ قضیۀ عاشورا و ظلم ستیزی امام حسین (ع) نمونه ای از قیام در برابر انحرافات و بدعت هایی است که در هر زمان ممکن است در احکام و دستورات دین خدا ایجاد شود و همۀ مسلمانان و انسان ها وظیفه دارند جلوی بدعت ها را بگیرند. اگر بنا بود امام حسین (ع) این وظیفۀ خطیر را با استفاده از قدرت اعجاز و ولایت تکوینی انجام داده باشند، دیگر نمی توانست الگوی زنده ای برای همۀ انسان ها در همۀ زمان ها باشد.
۶٫ در روایات معتبر آمده است، امام حسین (ع) برای رفع تشنگی اصحاب شب عاشورا حضرت علی اکبر (ع) را با تعدادی از اصحاب خود مأمور آوردن آب نمود و خود حضرت هم بعد از شهادت حضرت عباس برای رفع تشنگی، خود را کنار فرات رساند، ولی موفق به آشامیدن آب نشد.
۷٫ و یا در روایات بسیاری هست که روز عاشورا امام حسین (ع) علی اصغر را در برابر دشمن آورد و فرمود: “ای مردم اگر به من رحم نمی کنید به این کودک رحم کنید که حرمله با تیری آن کودک تشنه را به شهادت رساند”.
۸٫ وقتی حضرت از دشمنان تقاضای آب می کند، چگونه کسی را که به میل و علاقۀ خود برای آن حضرت آب آورده است را رد می کند؟۹٫ لشگریان عبیدالله بن زیاد در روز عاشورا خیام آن حضرت را به محاصرۀ کامل در آورده بودند و تمام ترددها و رفت و آمدها را بشدت کنترل می کردند و مأمور بودند که آن حضرت و یاران او را با در مضیقه آب گذاشتن مجبور به تسلیم سازند و یا آن حضرت را از پای در آورند. حال این سؤال مطرح است که این سقا چگونه حلقۀ محاصره را شکافته و خود را به امام (ع) می رساند؟ آیا چنین سقایی انسان بوده یا مامور غیبی و از جنس موجودات ماوراء ماده؟!نتیجه این که، این روایت و روایاتی به این مضمون که مسئلۀ تشنگی امام (ع) و اهل بیت و اصحاب آن حضرت را زیر سؤال قرار می دهند و چنین وا نمود می کنند که امام (ع)، از جهت آب هیج در مضیقه قرار نداشته اند، می خواهند سر پوشی بر مظلومیت آن حضرت و جنایات نابخشودنی دشمنان بگذارند تا به این وسلیه قیام آن حضرت و جنایات غیر انسانی دشمنان را کم رنگ جلوه دهند.
[/SPOILER]

عدم جلوگیری خداوند از کشته شدن امام حسین (ع) :

[SPOILER]
بی گمان عالم هستی مخلوق خدا و اداره آن در تحت اراده و سنت های الاهی است و خداوند مسبب الاسباب است؛ یعنی او است که بر اساس یک حکمت دقیق بعض از اشیاء را سبب بعض دیگر قرار داده است و اوست که می تواند در مواقعی این سببیت را از آنها بگیرد. همانطور که خداوند آتش را سبب گرما و احتراق و سوزاندن قرار داده است اما وقتی بت پرستان حضرت ابراهیم را در آتش انداختند خداوند متعال این خاصیت را از آن آتش سوزان سلب کرد تا آن حضرت سالم بماند. و همانطور که کارد برنده حضرت ابراهیم را از کار انداخت (جلو بریدن آنرا گرفت) و حضرت اسماعیل را از قربانی شدن به دست پدر نجات داد. آری ما عقیده داریم که خداوند همچنین قدرت داشت که تمام شمشیر ها و جنجر های یزیدیان را از کار بیندازد و به طرز معجزه آسایی جان امام حسین (ع) و یاران آن حضرت را حفظ نماید. اما چنین معجزه ای واقع نشد؛ زیرا بنا نیست که همه کارهای این جهان از راه معجزه و غیر عادی انجام شود. بلکه سنت الهی این است که همه کارها براساس سنت ها و قواعد و قانون های عادی انجام گیرد.

به علاوه اهداف و فلسفه های مهمی در جریان عاشورا و شهادت امام حسین (ع) وجود داشت که تنها با جریان عادی نهضت عاشورا قابل دست رسی بود. بعضی از این اهداف عبارتند از:
۱٫ با توجه به موقعیت سیاسی که در آن زمان از طرف معاویه و یزید پیش آمده بود و به نام دین، کارهایی را انجام دادند که در واقع مخالف دین بود و همچنین تشخیص حق از باطل سخت شده بود، تنها راهی که می توانست یک بار دیگر دین خدا را ترویج و زنده نماید، شهادت حضرت امام حسین (ع) و فرزندان و اصحاب آن حضرت، بود.
۲٫ آنچه که از روایات وارد شده در این مورد به دست می آید و به آن اشاره شده است، مقدر شدن شهادت برای آن حضرت بود تا بدین وسیله آن هدف اصلی امام حسین (ع) که همان اصلاح امت پیامبر بود،تحقق پیدا کند.
۳٫ امام حسین (ع)، شهادت را زیباترین و گرامی ترین مرگ می دانست؛ این امر، در خطبه ای که در مکه به هنگام عزم حرکت به سمت عراق ایراد کردند، بیان شده است: “آرایش مرگ بر فرزند آدم چون آرایش گردنبند بر گردن دوشیزگان است”؛ یعنی مرگ، گردن گیر و تحمیلی نیست، بلکه گردن بند و تجمّلی است؛ چرا انسان این گردن بند و زیور را در راه خدا به گردن نیاویزد؟! و مرگ در راه دین برای امام حسین (ع) لذیذ و در کام او شهد بود. و شهادت نقص نیست بلکه کمال است. و با جلوگیری از شهادت آن حضرت جلو این کمال گرفته می شد.
۴٫ لقای الاهی و دیدار انبیا برای امام حسین (ع)، آن هم در آن شرایط از ماندن در این دنیا مهم تر بود و خود را مشتاق نیاکان خود می دانست؛ چنان که در ادامه آن خطبه در مکه می فرمایند: “گرایش و اشتیاقم به زیارت نیاکانم چون اشتیاق یعقوب به یوسف است”.
۵٫ حضرت امام حسین (ع) نمی خواستند که از معجزه و کرامت استفاده کنند، زیرا استفاده از معجزه و کرامت با آنان که مأمور بودند به ظاهر عمل کنند،‌ منافات داشت. ارزش و جایگاه امام حسین (ع) که هم میان مسلمانان جایگاه بلندی دارد و هم در میان عدالت و آزادی خواهان، بدان جهت است که بر اساس امور عادی و ظاهری و طبیعی عمل نمود. بردن اهل بیت(ع) توسط امام به یک جنگ نابرابر و اسارت آنان و اهانت به ساحت مقدس شان موجب شد که قیام امام ماندگار و جاودان شود. در حالی که امام حسین(ع) می توانست بدون قیام و با استفاده از کرامت، یزید را سرنگون کند اما سرنگونی تأثیر چندانی در رسوا کردن انحرافات و اهداف شوم بنی امیه نداشت.
۶٫ قضیۀ عاشورا و ظلم ستیزی امام حسین (ع) نمونه ای از قیام در برابر انحرافات و بدعت هایی است که در هر زمان ممکن است در احکام و دستورات دین خدا ایجاد شود و همۀ مسلمانان و انسان ها وظیفه دارند جلوی بدعت ها را بگیرند. اگر بنا بود امام حسین (ع) این وظیفۀ خطیر را با استفاده از قدرت اعجاز و ولایت تکوینی انجام داده باشند، دیگر نمی توانست الگوی زنده ای برای همۀ انسان ها در همۀ زمان ها باشد. بر همین اساس پیامبران و امامان معصوم (ع) ملزم بودند که در کارها و زندگی روزمرۀ خود از علم و قدرت عادی استفاده کنند و دست به اعجاز و کار خارق العاده نمی زدند، مگر در موارد مخصوص و به اذن الاهی که مصلحت دین خدا و هدایت مردم در آن بود. و خداوند نیز اراده کرده که پیامبران و امامان مربیان و الگوهای عملی مردم باشند و مردم با درس گرفتن از زندگی و رفتار آنان خود را تربیت کنند و اگر بنا بود که امام حسین (ع) به طرز معجزه آسایی از شهادت نجات پیدا کند دیگر زندگی او و اهل بیت و بازماندگان او نمی توانست الگو و نمونۀ مبارزه با سختی ها و صبر و تحمل مشکلات و فداکاری در راه ارزش های انسانی باشد.
[/SPOILER]

1)در صورتی میتونیم بگیم این تنها راه بوده که الان مومن شدن جامعه رو ببینیم و بدونیم مردم بیدارن!! الان که واسه امام حسین عزاداریم میکنن فقط بخاطر تشنگی تخیلیشونه!! وگرنه اصلا از امام حسین یادم نمیکردن!!

2) من تو کتاب درسی خوندم که حاکم مکه یا مدینه با اکراه امامو بیرون کرده!! یعنی مجبور شده بوده! خب اگه از امام چنین دلیریی رو میدیدن که با 72نفر یه ارتشو نابود کنه، دوباره هم به امام پشت میکردن!؟

در مورد متن پنهان اول، کسی که هدفش از جنگیدن مردن باشه جنگش باطله!! هیچ کس برای مردن تو جنگ شرکت نمیکنه، چون اینکار اصلا با عقل جور در نمیاد! پیامبر همچین کاری کرد!؟ امامای دیگه همچین کاری کردن!!!؟؟؟ اگه بگیم هدفش از جنگیدن مردن بوده درواقع علم امامو زیر سوال بردیم!!
در مورد متن پنهان دوم، تو تاپیک دیگه ای در مورد تشنگی و... بحث شد و کارشناس محترمم گفتن که این مسئله رو زیادی بزرگ کردن! اولا روز قبل از عاشورا همگی غسل شهادت کردن! دوما علی اصغر رو امام همینجوری بغل کرده بوده که تیری به سمت امام پرتاب میکنن و به نوزادش میخوره!! سوم اینکه حضرت اباالفضل قبلا آب آورده بوده و نمیدونم دقیقا تو چندمین بار شهید شده! پس کس دیگه هم میتونسته آب بیاره! درضمن چاه هم حفر کرده بودن که بعد از مدتی فهمیدن!!

سلام
مرگ هرانسانی یک روزفرامی رسدحضرت نوح ع 2000 عمرکرداخرش ازدنیارفت .
ولی امام حسین ع شهید شد ولی زنده همیشه جاویدهستی شد.
کدامش معجزه هست ؟

moaqfe;596610 نوشت:
سلام عليكم و رحمه الله و بركاته ، درود و صد درود بر شما

علیکم السلام .
از این که بعد از این همه خواهش وتمنا لا اقل یاد گرفتید کلام تان را با سلام آغاز نمای مطمئن باشید که بر اساس اصل :
خواستن تواننستن است .
اگر بخواهید وتصمیم بگیرید در سایر امور معرفتی نیز موفق خواهید شد .

امان از رفيق بد

اول فكر كردم مانيتورم مشكل دار شده اما وقتي رفتم سابقه چند تا پست آخر شما رو ديدم فهميدم از راه بدرتون كردم ( موضوع بين من و شما هست و رسانه اي نميشه :Nishkhand: ) پيشنهاد ميكنم از جواباي من استفاده كنيد:khaneh:

سخن سربسته گفتی با حریفان
خدارا زین معما پرده بر دار .
منظور تان را از این گفته متوجه نشدم اگر ممکن است واضح تر بفرماید .

به نظرم امداد غيبي معروف رو با امداد الهي واقعي ، بايد تفاوت بگذاريم
هرگر نميشه امداد خداوند در عبور پيامبر از بين قاتلينش در مكه را با ادعاي يك رزمند در جنگ ايران و عراق ( دال بر عبور گلوله از كنار سرش ( چيزي كه من از جنگجويان غير مسلمان هم شنيدم)) مقايسه نمود
این دو جریان چه ربطی به بحث ما داشت ؟
چه کسی این دو مسله را با هم مقایسه نموده ؟
آیا انصاف است رزمنده ایرانی را با جنگجویان غیر مسلمان شبیه هم خوانده واین گونه بگوید :
((چيزي كه من از جنگجويان غير مسلمان هم شنيدم))
اولا _ارق دینی تان کجا رفت که یک رزمنده مسلمان را با یک جنگ آور غیر مسلمان مقایسه نموده اید ؟؟
ثانیا _ ارق ملی تان چه شده که یک رزمنده مدافع ایرانی که در مصاف با لشکر صدام متجاوز آن گونه حرف زده با جنگجویان کذایی تشبیه می نماید ؟؟!!!!!

در اينجور نوشته ها يكجور كلي گويي وجود دارد كه در آن بين معتقدين و غير معتقدين تفاوت گذاشته نميشه در صورتيكه باور نداشتن اينگونه امور هيچ آسبي به اعتقادات اصيل و پيروي از ائمه نميزنه ، گفتار رو طوري ارائه مينمايند كه فرد مقابل احساس ميكنه اگر كرامتي رو از طرف يك امام نپذيره ، اردت و اعتقادش به امام خدشه دار شده است ( فرهنگ پير غلام اهل بيت بودن ( فرهنگ صوفيانه) ) در صورتيكه با باور واقيات قابل لمس و اثرگذار در اداره جامعه و خانواده ، هيچ نقصاني در ارادت و اعتقاد به ائمه ( ع ) بوجود نخواهد آمد ( شاگرد و پيرو بودن نه كنيز و غلام بودن )

_ منظر تان از این حرف ها چیست ؟
_ کجا وکی چنین حرفی زده شده که اگر کرامتی مورد تردید قرار گیرد اصل اعتقاد نابود می گردد ؟؟
_ چرا از غلامی و کنیزی اهلبیت ع عار تان می آید ودوست نداری با این نام یاد شوید ؟؟!!!
در حالی که نه خود اهلبیت ع بلکه اگر بنده وجناب عالی غلام ونوکر وخاک پای جَون شهید کربلا ویا بلال وقنبر ومانند آنها به حساب آییم زهی سعادت .
_ آیا می دانی شیعه وپیرو وشاگرد بودن برای ائمه چه بار معنای دارد ؟؟
همان غلامان وکنیزان تازه به این مقام بار یافتند که شیعه وپیرو وشاگرد ائمه محسوب شوند .
بنده وجناب عالی این لیاقت را داشته باشیم که زهی افتخار .
آیا می دانی :
نوبختى در فرق الشيعه گفته است: «سلمان فارسى، ابوذر غفارى، مقداد بن اسود و عمار بن ياسر نخستين كسانى بودند كه به نام شيعه ناميده شدند».
ابو حاتم رازى نيز گفته است: «لفظ شيعه در عهد رسول اكرم (ص) لقب چهار نفر از صحابه بود و آنها عبارت بودند از: سلمان فارسى، ابو ذر غفارى، مقداد بن اسود كندى و عمار ياسر».

علائم و شواهدي كه در بعضي از روايات ميآيد و قابل انطباق با تواريخ و كتب اهل سنت كه دور از موضوع صوفيگرايانه بوده اند ، از نظر اهل ارادت قابل توجه نيستند و فقط جنبه دلگرمي دارند

حالا دوستان در انتخاب خود مختارند كه با برداشت شخصي از روايات و كليات دين نوكر و غلام و كنيز باشند ، يا شاگرد و پيرو و سرباز ركاب

با دوستي در همين تالار در مورد شهادت به ولايت اميرالمومنين ( ع ) در اذان ، حتي با نيت تبرك و تيمن صحبت ميكردم كه اگر فردا اهل سنت از اين دست شهادتها با نيت تبرك و تيمن در مورد صحابه و سه خليفه اول اضافه كنند ، برخورد ما چيست؟

اما نگرانی تان در باره اذان باید گفت :
اذان شیعه نام امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه الصلاه و السلام را می آورد که طبق شهادت برخی از روایات از زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وجود داشته
و پیامبر نیز به آن راضی بوده است. ولی حذف «حی علی خیر العمل» که در اذان اهل تسنن صورت گرفته ، که به تصریح خود و اعتراف خود آنها در اذان وارد نموده و در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم سابقه نداشته و انها طبق مصلحت اندیشی خود این بدعت را در دین وارد کرده است.
شيعيان اين عبارت را ( شهادت ثالثه ) در هنگام اذان ، بر زبان مي آورند . اجماع شيعيان بر استحباب اين شهادت است ؛ اما در مورد علت استحباب آن اختلاف دارند :
نظر علماي شيعه در مورد استحباب شهادت ثالثه «أشهد أن عليا ولي الله»:
در اين زمينه دو نظر موجود است :
1- عده اي آن را جزء مستحب مي دانند ؛ يعني مانند قنوت که جزئي از نماز بوده و مستحب است .
2- عده اي نيز آن را مستحب مي دانند ؛ اما بدون قصد جزئيت ؛ يعني مستحبي است که جزو اجزاي اذان نيست ؛ مانند صلوات در هنگام بردن يا شنيدن نام گرامي رسول اسلام صلي الله عليه وآله وسلم که استحباب صلوات فرستادن ، بعد از شنيدن نام ايشان مخصوص به غير اذان نيست ؛ يعني حتي در اذان هم اگر کسي نام ايشان را بر زبان آورد، مستحب است بعد از آن صلوات بفرستد ؛ کسي در اين زمينه اشکال نگرفته است .
در مورد شهادت ثالثه نيز همين مطلب جاري است ؛ زيرا در روايات شيعه چنين آمده است که هر زمان شخصي شهادت به وحدانيت خدا و نبوت پيغمبر گرامي اسلام داد ، بلافاصله بعد از آن شهادت به ولايت امير مومنان نيز بدهد .
اما چون شما از جانب اهل سنت نگران هستید ، روایاتی می آوریم که به این مساله در کتاب های شما اهل سنت اشاره کرده اند.
ابوذر در اذان شهادت به ولايت مى‏داد :
در اين زمينه مراغي مصري از علماي اهل سنت در کتاب خويش السلافة في امر الخلافة دو روايت از جناب صحابي عظيم الشان ابو ذر غفاري و نيز صحابي گران مرتبه سلمان فارسي نقل مي کند :
روايت اول در مورد ابوذر:
أخرج أن رجلا دخل على رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) وقال : يا رسول الله إنّ أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلى عليه السلام .
قال رسول اللّه‏(صلي الله عليه وآله وسلم ) كذلك ، أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه ) ؛
شخصي نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمده و گفت : اي رسول خدا ؛ ابوذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همين است ؛ آيا کلام من را در روز غدير خم فراموش کرديد که « هرکس که من مولاي اويم، پس علي مولاي اوست »؟(1)
روايت دوم در مورد سلمان :
دخل رجل على رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم ، فقال : يا رسول الله ! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك ، فقال صلى الله عليه و آله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولاية لعلي (عليه السلام) ، قال (صلي الله عليه و آله وسلم ): سمعت خيرا؛
شخصي نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آمده و گفت : اي رسول خدا ،چيزي را شنيدم كه تاكنون نشنيده بودم ، رسول خدا فرمودند : چه چيز ؟
پاسخ داد :‌سلمان در اذان خويش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت علي عليه السلام مي دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چيز نيكويي را شنيده اي !
بنا بر اين نمي توان و نبايد گفتن شهادت ثالثه مایه نگرانی تان گردد .(2)

پی نوشت ها:
1. مراغی مصری ، السلافة في أمر الخلافة، بیتا ، ص 32.
2. همان .

انشاء الله جوابهايي كه دوستان بعد از اين پست ميدهند با نيت حقيقت جويي باشد نه دفاع محض

امید است آنچه تقدیم شد موجب مزید اگاهی و باعث بصیرت آن جنا ب گردد

Masood11;596804 نوشت:

1)در صورتی میتونیم بگیم این تنها راه بوده که الان مومن شدن جامعه رو ببینیم و بدونیم مردم بیدارن!! الان که واسه امام حسین عزاداریم میکنن فقط بخاطر تشنگی تخیلیشونه!! وگرنه اصلا از امام حسین یادم نمیکردن!!

2) من تو کتاب درسی خوندم که حاکم مکه یا مدینه با اکراه امامو بیرون کرده!! یعنی مجبور شده بوده! خب اگه از امام چنین دلیریی رو میدیدن که با 72نفر یه ارتشو نابود کنه، دوباره هم به امام پشت میکردن!؟

در مورد متن پنهان اول، کسی که هدفش از جنگیدن مردن باشه جنگش باطله!! هیچ کس برای مردن تو جنگ شرکت نمیکنه، چون اینکار اصلا با عقل جور در نمیاد! پیامبر همچین کاری کرد!؟ امامای دیگه همچین کاری کردن!!!؟؟؟ اگه بگیم هدفش از جنگیدن مردن بوده درواقع علم امامو زیر سوال بردیم!!
در مورد متن پنهان دوم، تو تاپیک دیگه ای در مورد تشنگی و... بحث شد و کارشناس محترمم گفتن که این مسئله رو زیادی بزرگ کردن! اولا روز قبل از عاشورا همگی غسل شهادت کردن! دوما علی اصغر رو امام همینجوری بغل کرده بوده که تیری به سمت امام پرتاب میکنن و به نوزادش میخوره!! سوم اینکه حضرت اباالفضل قبلا آب آورده بوده و نمیدونم دقیقا تو چندمین بار شهید شده! پس کس دیگه هم میتونسته آب بیاره! درضمن چاه هم حفر کرده بودن که بعد از مدتی فهمیدن!!

1 ) اگه فقط به اسم کتاب های قدیمی که در مورد عاشورا نوشته شده بود نگاه کنید می بینید که اکثراً در حد احساسات و گریه هست. نمیگم اشتباهه ولی این تمام ماجرا نیست.
حدود 1300 سال گذشت تا یک عده فهمیدن عاشورا فقط گریه زاری نیست و در همین حد هم قرار نیست باقی بمونه. حالا تصورش رو بکنید چقدر باید زمان بگذره تا ما متوجه بشیم کاری که دقیقاً باید انجام بدیم چیه!

2 ) ظاهراً من نتونستم یه منظوری رو به شما انتقال بدم. اجازه بدید یه مثال ساده بزنم:
فرض کنید شما برای شرکت در کنکور سال بعد ثبت نام می کنید. یه عده غریبه پیدا میشن میگن اگه شما دانشگاه قبول بشید براتون ماشین میخریم!
مشخصه که شما تنها بازیگر میدان کنکور نیستید و هزاران نفر همزمان با شما دارن درس میخونن.
حالا به فرض محال اگه شما قبول نــشُدید، طبق قرار، کسی واستون ماشینی میخره؟ اصلاٌ طرح چنین حرفی موضوعیت نداره؛ چون شما نتونستید در کنکور قبول بشید.
حالا برای ماشین دار شدن چه کاری میشه کرد؟ باید برای قبولی در کنکور معجزه ای اتفاق بیفته!

یه مثال دیگه:
توی یه بازی کامپیوتری تا زمانی که مرحله اول رو برنده نشید، چطوری میخواید به مرحله بعد صعود کنید؟! لابد با کد تقلب!

دوست عزیز خلاصه حرفهای من اینه:

1 ] جنگ و درگیری اجتناب ناپذیر بود.
2 ] پیروزی نظامی به طور طبیعی ممکن نبود.
3 ] امام طبق اختیار خودشون از روش های غیر عادی استفاده نکردن
این یعنی مرگ قطعی هست.
هدف از جنگیدن مردن نبود، هدف چیز دیگه ای بود و نتیجه ی طبیعی جنگ مرگ بود.

حالا تنها دو راه برای زنده موندن باقی می مونه:
اول ) تسلیم شدن و صلح کردن! به نظر شما جواب میده؟
خود یزید با نقض قرار صلح امام حسن(ع) و معاویه ادعای خلافت کرد. به نظر شما به صلح با امام حسین(ع) احترام میگذاره؟
دوم ) معجزه

چرا خدا جلوی کشته شدن امام علی(ع) رو نگرفت تا حکومت حضرت طولانی تر بشه و عدالت به طور کامل مستقر بشه؟
چرا قبل از اینکه امام حسن(ع) مجبور به پذیرش صلح بشه مخالفان رو نابود نکرد تا اطرافیان حضرت به سمتشون برگردن.
ضمناً اگه قرار بود همیشه با معجزه جلوی افراد خراب کار گرفته بشه؛ چرا خود خدا جلوی حتک حرمت کعبه توسط دار و دسته ی یزید رو نگرفت؟

شما میگید استفاده نکردن از کمک جنیان و ... عاقلانه نبود چون باعث مرگ امام میشد. اگه کمک میکردن تمام ارتش دشمن نابود میشد؛ بقیه حساب کار دستـشون میومد و متوجه قدرت امام میشدن و چاره ای جز حمایت نداشتن. درسته؟

شب تاب;596934 نوشت:

شما میگید استفاده نکردن از کمک جنیان و ... عاقلانه نبود چون باعث مرگ امام میشد. اگه کمک میکردن تمام ارتش دشمن نابود میشد؛ بقیه حساب کار دستـشون میومد و متوجه قدرت امام میشدن و چاره ای جز حمایت نداشتن. درسته؟

نه میگم اگه امام میتونست به هر نحوی(که طبق قران هر انسان مخلصی حریف 100تا دشمن میشه! یعنی بدون کمک جنیان حتی! یه جور معجزه ی طبیعی طبق قران!) پیروز بشه کسانی که دیر به کربلا رسیدن مثل مختار و یا کسانی که از ترس حکومت ظالم یزید ساکت شده بودن، به امام ملحق میشدن!

صادق;596848 نوشت:
امید است آنچه تقدیم شد موجب مزید اگاهی و باعث بصیرت آن جنا ب گردد

سلام بر شما كارشناس همه فن حريف
از بصيرت افزايي شما ممنونم
اما تصميم و انتخاب بعهده خوانندگان من و شما

quote=عارف;596457]سلام علیکم و رحمه الله
سلام علیکم و رحمه الله.ابتدا بهتر است اشاره ای به اینکه ارتباط امامان با فرشتگان چگونه است بکنم.چند روایت از اصول کافی(ج2ص14)و(ج1ص494)در این باره می آورم.
محمد بن مسلم گوید کلمه محدث نزد امام صادق ذکر شد.حضرت فرمود محدث کسی است که صدای فرشته را بشنود ولی فرشته را نبیند. به حضرت گفتم قربانت گردم امام از کجا می فهمد که آن کلام از فرشته است؟فرمود آرامش و وقاری به او داده می شود که می فهمد آن کلام فرشته است.
مفضل بن عمر گوید به حضرت امام رضا گفتم برای ما از امام صادق روایت کرده اند که فرمود:همانا علم ما یا مربوط به گذشته است یا نوشته شده یا وارد شده در دل و تاثیر در گوش.حضرت فرمود گذشته مربوط به امور پیشین است که می دانیم و اما نوشته شده مربوط به آینده است و اما وارد شدن به دل الهام است و تاثیر در گوش کار فرشته است.در کتاب بصایرالدرجات بعد از ذکر این روایت گوید زراره مانند این حدیث را از امام صادق روایت کرده و گوید به حضرت عرض کردم امام که شخص گوینده را نمی بیند چگونه می فهمد که آن صدا از فرشته است و از شیطان نیست؟فرمود آرامش و سکونی بر امام القا می شود که بفهمد از جانب فرشته است و اگر از جانب شیطان باشد هراسی عارضش می شود.علاوه بر اینکه ای زراره شیطان متعرض صاحب امر امامت نمی شود.

عارف;596457 نوشت:
بفرمائید,استفاده می کنیم

ماجرای دیدار فرشتگان و دیدار جنیان در یک روایت واحد آمده پس اگر مسئله فرشتگان مردود شود کل روایت اعتبارش را از دست خواهد داد.
و اما بعد :امکان پیشنهاد کمک جنیان به امام خلاف عقل و قرآن نیست ولی اینکه این کمک باعث پیروزی امام می شود مطلبی خلاف است. اولا دخالت جن در کار انسان معجزه نیست و ثانیا در مقابل جنیانی که بر فرض به کمک امام می آیند چندین برابر آن شیاطین در سپاه دشمن هستند رجوع شود به روایات درباره قرین بودن شیاطین با کافران که در حد تواتر است.جنیان اگرچه قدرتهای ویژه ای دارند ولی آنقدر هم قدرت در برابر انسان ندارند وگرنه تا به حال می توانستند بر اجتماعات انسانی مسلط شوند و یا همه آنها را هلاک کنند.بگذریم از اینکه از این داستان بعدها افسانه زعفر جنی را ساختند که صد در صد جعلی است.

درباره کمک فرشتگان آیه قرآن را آوردم که متاسفانه مورد توجه شما واقع نشد:

وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ
اگر زبان عربی را بدانید "الا" جزو ادات استثنا است و قبل از آن هم فعل منفی است یعنی امداد فرشتگان منحصرا فقط در اطمینان قلبی و بشارت است و پیروزی فقط از جانب خدا است.بنابراین وقتی اراده خداوند در شهادت حضرت باشد دیگر پیشنهاد فرشتگان بی معنا است.

عارف;596457 نوشت:
اگر باشد با عقل و قرآن ناسازگار است؟دلیل بیاورید لطفا.

درباره زکات دادن فرشتگان که مطلب روشن است.فرشتگان از کدامیک از اموالشان و به چه کسی می خواهند انفاق کنند؟
اساس استدلال شما این بود که اینکه در قرآن آمده یا ایها الذین امنوا شامل فرشتگان هم می شود.دیگرحتما نمی خواهید بگویید اینکه فرشتگان پدر و مادر دارند خلاف عقل و قرآن نیست.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالأَقْرَبِينَ
(نسا 135)
اي كساني كه ايمان آوردهايد كاملا قيام به عدالت كنيد، براي خدا گواهي دهيد اگر چه (اين گواهي) به زيان خود شما يا پدر و مادر يا نزديكان شما بوده باشد
.

عارف;596457 نوشت:
بله لطفا

اگر به همان مثال توجه می کردید راهگشا بود وقتی که پیامبر اذن واجازه و دستور خداوند را با واسطه فرشتگان می فهمد دیگر اجازه گرفتن فرشتگان محلی از اعراب نخواهد داشت.برای همین هم اولین کلمه ای که جبرییل به پیامبر وحی کرد یک دستور بود اقرا(بخوان).مثال از این دست فراوان است. از حضرت داوود برایتان مثال می زنم که خداوند به او هم مقام خلیفه اللهی داده بود:يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ(ص 26)اي داود ما تو را خليفه در زمين قرار داديم، در ميان مردم به حق داوري كن.
و در جای دیگر درباره او می گوید:وَكُلًّا آتَيْنَا حُكْمًا وَعِلْمًا وَسَخَّرْنَا مَعَ دَاوُودَ الْجِبَالَ يُسَبِّحْنَ وَالطَّيْرَ وَكُنَّا فَاعِلِينَ(انبیا 79)و به هر يك از آنها (شايستگي) داوري، و علم داديم، و كوهها و پرندگان را مسخر داود ساختيم كه با او تسبيح (خدا) ميگفتند، و ما قادر بر انجام اين كار بوديم.
با این حال آمدن فرشتگان نزد حضرت داوود در قرآن چنین آمده است:وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لَا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلَا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ(ص21و22)آيا داستان شاكيان هنگامي كه از محراب (داود) بالا رفتند به تو رسيده است؟هنگامي كه (بي هيچ مقدمه) بر او وارد شدند و او از مشاهده آنها وحشت كرد، گفتند نترس، دو نفر شاكي هستيم كه يكي از ما بر ديگري تعدي كرده، اكنون در ميان ما به حق داوري كن و ستم روا مدار، و ما را به راه راست هدايت فرما.

عارف;596457 نوشت:
قطعا و در همه چیز همینطوره

از نظر من این روایت هم یکی از همین موارد است.

صادق;596461 نوشت:
جناب آسانسور بزرگوار !!
_ کجا از جناب تان سوال نمودم ؟؟
_ کی ودر کجا از جواب منع کردم ؟؟

سلام و رحمت خداوند بر شما باد .سخن بدون سلام از آن کارشناس محترم چرا؟؟؟
لطفا این بحث شخصی را اینقدر ادامه دار نکنید این موضوع درباب عاشورا شناسی است اگر در این باره سخنی دارید بفرمایید و از نوشتن مطالب غیر مرتبط اکیدا خودداری کنید.
حالا که گفتید از جواب دادن منع نکرده ام جوابتان را می دهم.این سوال حضرتعالی بود

آیا متوجه هستید این تعبیر تان :
رفتار شما با قرآن سازگار نیست.
یعنی چه ؟؟!!!!


بنده را عفو بکنید نمی دانستم شما قرآن ناطق هستید.شما در دو پست اولتان در این بحث سخنتان را نه با سلام آغاز کرده بودید و نه با بسم الله.این کار شما با قرآن سازگار نبود.
کارشناسی که سفارش سلام می کرد همه عمر__ دیدی که چگونه سفارش سلام کارشناس گرفت


صادق;596461 نوشت:
یازرده ام فیل آن کار بر

در این مصرع شعرتان برای من از عبارت "فیل"استفاده کردید ولی به قول خودتان "متوجه منظورتان نشدم". یا نکن با پیلبانان دوستی یا بنا کن خانه ای در خورد پیل.
همواره موفق باشید.

آسانسور;597383 نوشت:

سلام و رحمت خداوند بر شما باد .سخن بدون سلام از آن کارشناس محترم چرا؟؟؟
باسلام ودرود مضاعف .
جناب آسانسور چرا حرف را سانسور می کنید ؟
تعبیر درشت : علیکم السلام .
را در اول همین پست مگر ندیدی ؟؟
چرا دقت نمی کنید در مطالعه پاسخ ؟؟

لطفا این بحث شخصی را اینقدر ادامه دار نکنید این موضوع درباب عاشورا شناسی است اگر در این باره سخنی دارید بفرمایید و از نوشتن مطالب غیر مرتبط اکیدا خودداری کنید.

شگفتا از جناب تان !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کدام مطلب غیر مرتبط بود ؟؟؟؟؟؟؟

حالا که گفتید از جواب دادن منع نکرده ام جوابتان را می دهم.این سوال حضرتعالی بود

آیا متوجه هستید این تعبیر تان :
رفتار شما با قرآن سازگار نیست.
یعنی چه ؟؟!!!!


بنده را عفو بکنید نمی دانستم شما قرآن ناطق هستید.شما در دو پست اولتان در این بحث سخنتان را نه با سلام آغاز کرده بودید و نه با بسم الله.این کار شما با قرآن سازگار نبود.
کارشناسی که سفارش سلام می کرد همه عمر__ دیدی که چگونه سفارش سلام کارشناس گرفت

نه شعر است و این نه مِعر است این کلامت
چه گویم من از این لطف وسلامت ؟؟


در این مصرع شعرتان برای من از عبارت "فیل"استفاده کردید ولی به قول خودتان "متوجه منظورتان نشدم". یا نکن با پیلبانان دوستی یا بنا کن خانه ای در خورد پیل.
چون جناب تان خودت را در شعر قبل مور وضعیف خوانده بودی لذا عرض نمودم که آن کاربر محترم مثل فیل است ونه مور .

گر بداند آن سوار پر طنین
خانه پیلان بود این اسک دین
تیز وتک بشتاب در آوردگاه
تا نیافتد آسمان ها بر زمین


آقایون لطفا صلح

سوال :
سلام من یه مطلبی رو شنیدم که روز عاشورا خدا به امام حسین گفت اگه بخوای همه چیز برعکس میشه و به نفع تو میشه و امام گفت من راه شهادتو انتخاب میکنم. درسته همچین چیزی؟ مدرکی چیزی هست بدین؟

پاسخ :
بلی این گونه حقایق در روایا ت ذکر شده چه این که در منابع روایی و تاریخی آمده، در روز عاشورا گروهی از فرشتگان و جنیان به کمک امام آمدند تا به طور اعجازگونه دشمنان حضرت را نابود سازند، ولی امام نپذیرفت و به طور معمولی با آنان جنگید و به شهادت رسید،‌بنابر این در آن زمان حضرت از طریق اعجاز الهی نخواست دشمنان خود را نابود سازد. اگر قرار باشد که از طریق اعجاز، جلوی جنایت جنایتکاران گرفته شود، پس اختیار انسان‌ها چه معنا خواهد داشت؟! هم‌چنین آزمایش انسان‌ها تا چه کسی به گناه و کارهای ناپسند مشغول می‌شود و چه کسی ایمان می‌آورد.
درباره کمک و نصرت الاهی به وسیله جنیان و فرشتگان به امام حسین (ع) احادیثی از ائمه معصومین (ع) بیان شده است علامه مجلسی از امام صادق (ع ) این نکته را نقل کرده است: زمانی که امام حسین (ع) از مدینه حرکت کرد، گروهی از ملائکه برای پیشنهاد کمک خدمت آن حضرت آمدند و گروه هایی از مسلمانان و شیعیان جن برای کمک آمدند، اما حضرت در پاسخ جنیان فرمود:“خدا به شما جزای خیر دهد من مسئول کار خود هستم و محل و زمان قتل من نیز مشخص است. جنیان گفتند: اگر امر شما نبود همه دشمنان شما را می کشتیم. حضرت در پاسخ فرمود: ما بر این کار از شما تواناتریم، اما چنین نمی کنیم تا آنها که گمراه می شوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را می پذیرند با آگاهی و دلیل آشکار باشد”.[۱]
چهار هزار فرشته كه در روز عاشورا براي ياري امام حسين فرود آمدند و به آن ها اجازه پيكار داده نشد. (2)
روشن است که هدف از خلقت انسان این بوده که افراد با اراده و اختیار خود راه خیر و خوبی و انسانیت را انتخاب نمایند،همانطور که امام حسین و سایر معصومان چنین کردند یا راه شر و بدی و قساوت را، همانند دشمنان ائمه و اسلام، پیامبر خدا هم در راه انجام وظیفه، ناراحتی های زیادی تحمل کرد، جنگ های زیادی براو تحمیل شد .سایر معصومان نیز چنین بودند ،انان گرچه قدرت داشتند ولی مامور نبودند که از قدرت خود استفاده نمایند یا از فرشتگان یا جنیان کمک بگیرند
1 .بحار الأنوار ،العلامة المجلسي ، دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان ،ج 44 ،ص 330-331 .
2. كامل الزيارات ،ص130 .

سوال :
اما سوالم اينه كه بين خدا و امام حسين چه كس ديگري بوده كه شاهد اين مكالمه باشه
منم الآن ميتونم اين ادعا رو در مورد پدرانم بكنم و با توجه به اصل برائت در اسلام ، هيچكس اجازه نداره متعرض كلامم بشه

پاسخ :
به چند نکته توجه نماید :
1ـ در ابتدا باید این نکته روشن گردد که مرتبة عالی امدادهای غیبی از آن انبیا علیهم السلام است که خداوند متعال گاهی آنان را با فرستادن باد یاری می‌داده، نظیر آنچه نصیب حضرت هود شد که قوم عاد و ثمود را به کمک باد مغلوب و سرکوب نمود. گاهی آب را به یاری پیامبری چون موسی(ع) می‌فرستد، تا فرعون را غرق نماید. گاهی هم فرشتگان را به کمک رسول خاتم(ص) می‌فرستد.
امدادهای غیبی در حد متوسط به تناسب ممکن است نصیب برخی از صالحان غیر از انبیا شود و خداوند از رهگذر امدادهای غیبی آنان را یاری دهد: «إنّ الذین قالوا ربّنا الله ثمّ استقاموا تتنزّل علیهم الملائکه ألاّ تخافوا ولا تحزنوا؛(1) کسانی که گفتند پروردگار ما خدا است، سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می‌آیند (و می‌گویند) هان بیم مدارید و غمگین نباشید».
از این آیه به دست می‌آید که پایمردی در راه خدا و طریق حق باعث می‌شود که خداوند آدمی را به امداد‌های غیبی یاری دهد.(2)
قوّت قلب، ایستادگی و بدون بیم بودن مهم‌ترین امداد الهی است. امام حسین(ع) و یاران امام از امداد غیبی بهره‌مند شدند و این امداد همان قوّت قلب و ایمان محکم و ایستادگی در راه خدا بود که تا آخرین لحظة زندگی همراه آنها بود.
2ـ دربارة امدادهای غیبی برای امام حسین باید گفت بر اساس روایات، موجودات مختلف به اذن الهی به کمک امام شتافتند، ولی حضرت شهادت در راه خدا را برگزید. در روایاتی آمده:
«در کربلا روزی نامه‌ای از آسمان به دست امام حسین رسید که در آن نوشته شده بود: ای حسین! مرگ به تو قطعی نشده و ملزم به انتخاب شهادت نیستی. می‌توانی از این حادثه جلوگیری نمایی، در حالی که از اجر و پاداشی تو کاسته نمی‌شود. اینک موجودات آسمان و زمین، فرشتگان و جنیان همه در اختیار توست. به آنها دستور بده تا دشمنان تو را نابود سازند. در این حال حضرت دید که همة آسمان را فرشتگان مسلح پر کرده و منتظر فرمان امام‌اند. اما حضرت به خداوند عرض کرد: پروردگارا، دوست دارم هفتاد هزار مرتبه در راه عشق و محبت تو کشته شوم به خصوص آن که با قتل من یاری دین تو و احیای امر تو و حفظ ناموس شریعت تأمین گردد».(3)
3_ با توجه به دو نکته قبل باید گفت اصل مسله امداد غیبی حقیقتی قرانی است اما نحو وجزئیات مسله از طریق روایات نقل شده . همان طور که دیگر باور های دینی از طریق روایات رسیده وبرای ما قابل قبول است این گونه مسایل نیز چنین اند .
این که خود را با جریان حسینی مقایسه نموده اید البته جای تاسف است ولی راهکار ایجاد شبهه همین است ولی جناب مولوی در این گونه موراد حرف شنیدنی دارد :
از قیاش خنده آمد خلق را
چون که خود پنداشت صاحب دلق را
پی‌نوشت‌ها:
1. فصلت (41) آیه 30.
2. تفسیر نمونه، ج 2، ص 276، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران ـ 1379ش.
3. موسوعه کلمات امام حسین، ص 481 ـ 482، نشر دار المعروف، قم ـ 1373ش.

موضوع قفل شده است