جمع بندی بررسی منابع و صحت ماجرای سوار شدن امیرالمومنین (ع)بر دوش پیامبر اعظم (ص)

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد ممسوس

با سلام و احترام و پوزش از تاخیر در پاسخگویی
در سال ششم هجری پس از پیمان صلح حدیبیه ، قبیله خزاعه و بنی کنانه که با هم دشمنی دیرینه داشتند، هر کدام از ماده سوم قرارداد حدیبیه استفاده کردند. ماده سوم این قرارداد اجازه می‌داد مسلمانان و قریش با هر قبیله که بخواهند، پیمان ببندند. خزاعه با مسلمانان هم‌پیمان شدند و بنی کنانه با قریش. پس از جنگ موته و شهادت سه تن از فرماندهان لشگر اسلام، قریش تصمیم به توطئه گرفت و با توزیع اسلحه در میان قبیله بنی بکر ، آنان را تشویق کرد به قبیله خزاعه حمله کنند. بنی بکر شبانه حمله کرد و اموال قبیله خزاعه را به غارت برد. قبیله خزاعه، رئیس خود، عمرو سالم‌‌، را برای دادخواهی نزد پیامبر فرستاد. پیامبر نیز در برابر مسلمانان به او فرمود:« تو را کمک خواهیم کرد.»[1]
قریش از کار خود پشیمان شده بود؛ ابو سفیان با سفر به مدینه درصدد جلب رضایت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله برآمد و حتی به حضرت زهرا علیه السلام و علی علیه السلام وامام حسن که کودکی بیش نبود نیز متوسل شد ولی نتیجه‌ای عایدش نگشت.[2] حتی ام حبیبه دخترش، که همسر پیامبر بود نیز به او اعتنایی نکرد.[3]
سرانجام روز دهم ماه رمضان سال هشتم هجرت، پیامبر فرمان حرکت به سوی مکه را صادر فرمود و مردی به نام ابورهم غفاری را جانشین خود در مدینه قرار داد و مکه به تصرف سپاه اسلام در آمد.[4]

یکی از اتفاقات مهم و تاریخی که نقطه عطف تاریخ اسلام و شرافت کعبه معظمه را رقم زد تطهیر خانه خدا از بتهای ناپاک است. این اتفاق مهم در روز فتح مکه رخ داد. در این روز عزیز حضرت علی علیه السلام بر روی دوش پیامبر بالا رفت و بتهای سنگی را به زیر کشید.


[/HR][1] . تاریخ طبری، ترجمه، ج 3 ص 1174

[2] . همان ج 3 ص 1175-1176

[3] . همان

[4] . همان ج 3 ص 1179


با سلام و احترام و پوزش از تاخیر

اما نکته مهمی که در این جا باید متذکر شوم این است که طبق بررسی های به عمل آمده از منابع تاریخی و روایی جریان صعود حضرت علی بر دوش پیامبر برای شکستن بتها فقط به روز فتح مکه اختصاص ندارد بلکه در موقعیت دیگری حضرت علی چنین کاری را انجام دادند که ظاهرا به قبل از هجرت باز میگردد اما در چه زمانی و در چه موقعیتی این حادثه رخ داده است مشخص نیست زیرا برخی در شب لیلة المبیت گفتند و برخی نسبت به زمان دقیق قبل از هجرت سکوت کردند از این رو لازم است روایات فرقین در این باب مورد بررسی قرار گیرد.

در این بخش به گزارشات و روایات تاریخی که به موضوع سرنگونی بتها توسط حضرت علی ( علیه السلام) پرداختند، اشاره میشود.

سرنگونی بتها توسط حضرت علی با صعود وی بر دوش پیامبر در روز فتح مکه

زمخشرى در كشّاف

در تفسير آيه‏ وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً (سوره بنى اسرائيل، آيه 81) اظهار مى‏دارد، هنگامى كه اين‏ آيه در روز فتح مكه نازل شد، «جبرئيل» عرض كرد: يا رسول الله! يك يك اين بتها را با چوب دستى كوچكى كه دارى سرنگون ساز. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله چوب دستى خود را به دست گرفت و در ميان چشمان بتها فرو مى‏برد و مى‏فرمود: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ‏ بلافاصله آن بت به روى، به زمين مى‏افتاد. و بدين ترتيب همه بتها را سرنگون ساخت. از جمع بتها، بت «خزاعه» كه روى بام كعبه قرار داشت و از شيشه زرد ساخته شده بود (و يا به شيشه‏هاى زرد آراسته بود) باقى ماند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به على عليه السّلام، فرمود: يا على! آن بت را خرد كن. در اين هنگام روى دوش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله قرار گرفت و بالا رفت و آن بت را در هم شكست و سرنگون ساخت. مردم مكه (از رفتار حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام) به شگفت آمده مى‏گفتند: ما هيچ مردى را نديده‏ايم كه در جادوگرى از محمد صلّى اللّه عليه و آله سبقت گرفته باشد.[1]

منابع
[1]
. زمخشری، کشاف، ص 463 ذیل ایه 81 سوره اسراء ، مکتبة مصطفی البابی الحلبی، مصر 1385ق


حاکم حسکانی در شواهد التنزیل

ابى هريرة از جابر بن عبد اللَّه انصارى حكايت كرده است كه جابر گفت: همراه رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله در فتح‏ مكه‏ حضور داشتم. به اتفاق آن حضرت وارد بيت اللَّه الحرام شديم. سيصد و شصت بت‏ و صنم در داخل و بيرون خانه كعبه آويزان بود. به دستور نبى اللَّه صلى اللَّه عليه و آله همه آن بتها را با صورت، روى زمين انداختيم. در داخل بيت، بتى بزرگ و طويل به نام هبل وجود داشت نبىّ صلى اللَّه عليه و آله به على عليه السّلام نگاهى كرد و سپس فرمود: يا على! يا بر دوش من بايست يا من بر دوش تو مى‏ايستم تا آن بت را سرنگون كنيم. وقتى رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله بر دوش على عليه السّلام ايستاد. على عليه السّلام گفت: يا رسول اللَّه! سنگينى رسالت و نبوت تاب و تحمّل مرا گرفته است و ديگر توانايى مقاومت ندارم

نبى صلى اللَّه عليه و آله فرمود: يا على! پس تو بر دوش من بايست و با خنده از دوش على عليه السّلام فرمود آمد

على عليه السّلام گفت: چون بر دوش آن حضرت ايستادم چنان جايگاه رفيعى يافتم. به آن خدايى كه دانه را شكافت و انسان را خلق كرد، اگر اراده مى‏كردم كه آسمان را لمس كنم، مى‏توانستم با دستم آن را لمس كنم. آن گاه بت هبل را سرنگون كردم و بر پشت كعبه انداختم؛ بلافاصله خداى با عظمت آيه‏ وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً يعنى شعار توحيد لا اله الا اللَّه و نام محمّد رسول اللَّه را به صحنه آورد. وَ زَهَقَ الْباطِلُ‏ يعنى بت‏پرستى از ميان رفت. و إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً يعنى باطل را ثباتى نيست و از بين رفتنى است. سپس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله داخل بيت اللَّه شد و دو ركعت نماز شكر گزارد.[1]


[/HR][1] . حاکم حسكاني، عبيد الله بن عبد الله - روحانى، احمد، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل - ترجمه روحانى، ص، 174-175، دار الهدى - قم، چاپ: اول، 1380 ش.


مناقب ابن المغازلي شافعی

خبر داد بما ابو نصر احمد فرزند موسى فرزند طحان (اجازة) از قاضى ابو فرج احمد فرزند على‏ فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خيوطى كه نقل كرد بما محمد فرزند حسن حسانى كه حديث كرد بما محمد فرزند غياث كه نقل نمود بما هدبة فرزند خالد كه حديث كرد بما حماد فرزند زيد از على فرزند زيد فرزند جدعان از سعيد فرزند مسيب از ابو هريرة كه گفت: پيامبر خدا (ص) روز فتح‏ مكه‏ بعلى بن ابى طالب (ع) فرمود: آيا اين بت‏ را در بالاى كعبه نمى‏بينى گفت: بلى اى پيامبر خدا.

فرمود: ترا بردارم تا او را فرا بگيرى، على گفت: بلكه من ترا بردارم‏ اى پيامبر خدا، پيامبر (ص) فرمود: قسم بخدا اگر قبيله مضر و ربيعه كوشش كنند تا تكه گوشتى از من در حال زنده بودنم بردارند نمى‏توانند بردارند و ليكن اى على توقف كن.

بعد رسول خدا (ص) با دستش ساق پای على (ع) را گرفت واز زمین بلند کرد تا آنجا كه سفيدى زير بغلهايش روشن گرديد.
سپس باو فرمود: اى على چه مى‏بينى؟ گفت: مى‏بينم كه خداى با قدرت و با عظمت بسبب تو مرا بزرگ كرده تا آن اندازه كه اگر بخواهم آسمان را لمس كنم مى‏كنم.
پيامبر (ص) باو فرمود: اى على اين بت را بگير، على او را گرفت، و انداخت. [1]

اما منابعی هم هستند که به شکستن بتها در روز فتح خیبر اشاره کردند اما سخنی از حضرت علی و صعود بر دوش پیامبر نیست از جمله : بلاذری در انساب الاشراف[2] و ابن اثیر در الاستیعاب [3] مقریزی در امتاع الاسماع[4]


[/HR][1] . ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی طالب، ص 182، نشر دانشگاهی ، تهران، 1369ش

[2] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 1 ص 364، دارالمعارف مصر 1959م

[3] . ابن اثیر، الاستیعاب، ج 4 ص 182، دارالکتب العربی بیروت بی تا

[4] . مقریزی، امتاع الاسماع، ج 4 ص 188، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1420ق


شکستن بتها توسط حضرت علی بر دوش پیامبر قبل از هجرت

اکثر منابع تاریخی که از صعود امیرالمومنین بر دوش پیامبر برای کسر اصنام سخن گفته اند به زمان دقیق این اتفاق تاریخی اشاره نکردند اما از شواهد و قرائن بر میآید که این اتفاق مربوط به دوران قبل از هجرت است و مربوط به فتح مکه نیست اکنون به این روایات خواهیم پرداخت.

خصائص نسائى

به سند خود، از «ابو مريم» نقل مى‏كند كه على‏ عليه السّلام فرمود: با پیامبر مسير خود را پيموديم تا به كعبه رسيديم، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله براى سرنگون كردن بتها قدم بر روى شانه‏ام گذاشت و من او را بلند كردم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در من احساس ضعف و ناراحتى كرد كه نمى‏توانم آن حضرت را بر دوش خود نگه دارم، براى همين فرمود: يا على! بنشين. من نشستم. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از دوش من فرود آمد و نشست و به من فرمود: يا على! اينك تو، روى شانه من بالا برو به روى شانه ايشان قرار گرفتم و مرا بالا برد و چنان حالت رفعت و عظمت در خود احساس كردم كه مى‏توانستم از دوش آن حضرت به عالى‏ترين افق آسمان دست يابم! آنگاه بر فراز كعبه قرار گرفتم. در آنجا بتى بود كه از قلع يا مس ساخته بودند. اين بت‏ را كه از پيش و پس، و راست و چپ، بر پشت بام خانه كعبه استوار كرده بودند از جاى كندم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: آن را از بام كعبه به‏ زير بيفكن. آن بت را به زير افكندم مانند ظرفهاى قاروره از هم متلاشى شد. پس از آن از بام كعبه پائين آمدم و به اتفاق پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به مسير خود ادامه داده تا به خانه‏هاى مكه رسيديم و از بيم آنكه مبادا كسى ما را ببيند از پشت خانه‏ها عبور مى‏كرديم.[1]

همانطور که در این گزارش تاریخی آمده است حضرت علی میفرماید برای اینکه مبادا مکیان ما را ببینند از پشت خانه ها رفتیم معلوم است که این جریان مربوط به فتح مکه نیست و همچنین قبل از هجرت اتفاق افتاده است.

روايت قبل از هجرت را احمد بن حنبل در مسند خود[2] و نسائى در خصائص[3]‏ و متقى در كنز العمال[4]‏ و محب طبرى در رياض النضرة و ديگران روايت كرده‏اند.


[/HR][1] . نسایی، خصائص امیرالمومنین، ص 113، نینوا تهران بی تا

[2] . احمد بن حنبل، المسند، ج 1 ص 151، دارصادر بیروت بی تا

[3] . نسایی، خصائص علی، ص 31، نینوی تهران بی تا

[4] . متقی هندی، کنزالعمال، ج 6 ص 407، الرساله بیروت 1409


شکستن بتها توسط حضرت علی در شب لیلة المبیت

حاکم نیشابوری در مستدرک

به سند خود، از «ابو مريم اسدى» از على عليه السّلام روايت كرده است: همان شب كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به من دستور داد در بسترش بخوابم و خود نيز عازم مدينه بود، مرا بسوى بتهائى كه در خانه خدا بود برد. من و آن حضرت كنار خانه خدا نشستيم. سپس رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برخاست و روى دوش من قرار گرفت و به من فرمود: برپاى خيز. من از جاى برخاستم. پس زمانيكه ضعف مرا ديد كه نگهداشتن ايشان بر دوش من سنگينى مى‏كند، فرمود:

بنشين. نشستم. و آن حضرت از روى دوش من پائين آمد. سپس خود آن حضرت نشست و به من فرمود: يا على! روى دوش من قرار بگير. من هم روى دوش مباركش قرار گرفتم. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از جاى برخاست در اين هنگام احساس كردم كه به مقامى بس رفيع نايل آمده‏ام كه اگر بخواهم مى‏توانم به آسمان صعود نمايم! از روى دوش رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله برفراز خانه كعبه گام نهادم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اندكى از آنجا فاصله گرفت و من بت بزرگ بت پرستان را از بالا به زير افكندم. بت بزرگ را كه از بتهاى ديگر بزرگتر بشمار مى‏آمد و از مس ساخته شده بود، از فراز كعبه كه بوسيله زنجيرهائى از بالاى كعبه به زمين مهار شده بود، به زمين انداخته و سرنگون ساختم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: سعى كن زنجيرهاى آن را جدا سازى.
با تشويق رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و با جديت تمام، مهارهائى كه ساليان دراز آن بت را استوار ساخته بود، از يكديگر گسيختم و به فرمان حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله آن بت را از بام كعبه به زير انداختم و متلاشى ساختم و خود را از بالا پایین انداختم و با رسول خدا با عجله از مسجد بیرون رفتیم زیرا ترسیدیم کسی ما را ببیند.[1]

این روایت نشان میدهد که شکستن بتها توسط حضرت علی شب هجرت یعنی همان شب لیلة المبیت انجام شده است که برخی منابع دیگر فقط وقوع این جریان را قبل از هجرت بیان کردند و اشاره ای به شب هجرت نکردند و فقط حاکم در مستدرک به ان اشاره کرده است.
خطيب بغدادى در کتاب خود به موضوع شکستن اصنام توسط حضرت علی بر دوش پیامبر اشاره کرده است که ظاهرا این جریان را قبل از هجرت دانشته و اشاره ای به روز فتح مکه نکرده است.[2]

اکنون سوال این است که کدام قول قویتر است آیا کسر اصنام در روز فتح مکه بوده یا قبل از هجرت؟

به نظر میرسد هردو مورد اتفاق افتاده است و منافاتی با هم ندارد مورد اول قبل از هجرت پیامبر به مدینه حال یا در شب لیلة المبیت یا زمان دیگر و مورد دوم در روز فتح مکه که هر دو قول مویداتی در منابع تاریخی دارد.


[/HR][1] حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، ج 2 ص 366

[2] . خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 13 ص 304، دارالکتب العلمیه بیروت 1417ق


اکنون برخی دیگر از منابع را بررسی میکنیم

فضل بن شاذان بن جبرئیل قمی در تالیف خود به کسر اصنام قبل از هجرت اشاره کرده است.[1]

علامه مجلسی معتقد است این جریان به قبل از هجرت باز میگردد و احتمال دارد که چند بار اتفاق افتاده باشد و یکی از آنها موافق نیروز باشد.[2] البته مجلسی توضیحی در این باره نداده است.

العینی در عمدة القاری به وقوع کسر اصنام توسط حضرت علی بر دوش پیامبر به قبل از هجرت اشاره کرده است.[3]

همچنین ابن ابی شیبه در تاریخ خود، محمد بن سلیمان کوفی در مناقب امیرالمومنین،[4] ابویعلی در مسند،[5] طبری در تهذیب الآثار،[6] هیثمی در مجمع الزوائد،[7] سید محسن امین در اعیان الشیعه[8] و کشف الارتیاب،[9] زرندی حنفی در نظم درر السمطین،[10] حلبی در سیرة الحلبیه،[11] قندوزی در ینابیع الموده،[12] دیلمی در ارشادالقلوب،[13] مرعشی در احقاق الحق،[14] علامه حلی در کشف الیقین،[15] ابن شهر آشوب در المناقب،[16] مظفر در دلائل الصدق،[17] نوری در نجم الثاقب،[18] سید جعفر مرتضی عاملی در الصحیح به قبل از هجرت اشاره کرده است[19]

حتی در مناشدات حضرت علی در جریان شورای عمر که سه روز به طول انجامید یکی از مناشداتی که حضرت علی بر حقانیت خود بیان میکند کسر اصنام بر دوش پیامبر است که در ان به روز فتح مکه یا قبل از هجرت اشاره نشده است.[20] این منابع عبارتند از:
شیخ طوسی در امالی،[21] طبرسی در احتجاج،[22] سید بن طاووس در طرائف،[23] مجلسی در بحار[24]

نتیجه :
در اخر به این نتیجه میرسیم که گزارش تاریخی صعود حضرت علی بر دوش پیامبر برای کسر اصنام از مسلمات تاریخی است که منابع شیعه و سنی به ان اشاره کردند اما برخی ان را در روز فتح مکه سال هشتم هجری و برخی این واقعه تاریخی را قبل از هجرت و در شب لیلة المبیت میدانند، میتوان بین این دو گزارش تاریخی را جمع کرد مبنی بر اینکه این اتفاق تاریخی هم در روز فتح مکه و نیز قبل از هجرت رخ داده است.


[/HR][1] . فضل بن شاذان، الروضه فی فضائل امیرالمومنین، ص 32، 97، مکتبه حیدریه نجف 1381ق

[2] . مجلسی، بحار الانوار، ج 56، ص 138

[3] . العینی، عمدة القاری، ج 16 ص 215، دار احیاء التراث العربی، بیروت بی تا

[4] . محمد بن سلیمان کوفی، مناقب امیرالمومنین، تحقیق محمد باقر محمودی، ص 606، چ اول، النهضه، قم، 1412ق

[5] . مسند ابویعلی، ج 1 ص 251

[6] طبری، تهذیب الآثار، ص 405

[7] . هیثمی، مجمع الزوائد، ج 6 ص 23

[8] . سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج 1 ص 374، بیروت، 1403ق

[9] . سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص 319، مکتبة البحرین، قم

[10] . زرندی حنفی، نظم دررالسمطین، ص 125، چ اول، 1377ق

[11] . حلبی، سیرة الحلبیه، ج 3 ص 29، دارالمعرفه، بیروت، 1400ق

[12] . قندوزی، ینابیع الموده ، ج 3 ص 303، دارالاسوه، 1416ق

[13] . دیلمی، ارشادالقلوب، ج 2 ص 229- 261، شریف رضی قم 1415ق

[14] . مرعشی، احقاق الحق، ج 18 ، ص 165، خیام قم بی تا

[15] . علامه حلی، کشف الیقین، ارشاد تهران 1379ش

[16] . ابن شهرآشوب، المناقب، ج 2 ص 142

[17] . محمد حسین مظفر، دلائل الصدق لنهج الحق، ج 6 ص 205، احیاء التراث، دمشق بی تا

[18] . نوری، نجم الثاقب، ج 2 ص 251، مهر قم، 1415ق

[19] . سید جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیرة النبی، ص 61، دفتر تبلیغات، قم1430ق

[20] . همان ص 255

[21] . شیخ طوسی، الامالی، ص 550، دارالثقافه، قم، 1414 ق

[22] . طبرسی، احتجاج، ج 1 ص 200، دارالنعمان، نجف، 1386ق

[23] . سید بن طاووس، طرائف، ترجمه الهامی، ص 233، نوید اسلام قم 1374ش،

[24] . مجلسی، بحار الانوار، ج 31 ص دارالرضا، بیروت، 1403ق


ممسوس;712674 نوشت:
اکنون برخی دیگر از منابع را بررسی میکنیم

فضل بن شاذان بن جبرئیل قمی در تالیف خود به کسر اصنام قبل از هجرت اشاره کرده است.[1]

علامه مجلسی معتقد است این جریان به قبل از هجرت باز میگردد و احتمال دارد که چند بار اتفاق افتاده باشد و یکی از آنها موافق نیروز باشد.[2] البته مجلسی توضیحی در این باره نداده است.

العینی در عمدة القاری به وقوع کسر اصنام توسط حضرت علی بر دوش پیامبر به قبل از هجرت اشاره کرده است.[3]

همچنین ابن ابی شیبه در تاریخ خود، محمد بن سلیمان کوفی در مناقب امیرالمومنین،[4] ابویعلی در مسند،[5] طبری در تهذیب الآثار،[6] هیثمی در مجمع الزوائد،[7] سید محسن امین در اعیان الشیعه[8] و کشف الارتیاب،[9] زرندی حنفی در نظم درر السمطین،[10] حلبی در سیرة الحلبیه،[11] قندوزی در ینابیع الموده،[12] دیلمی در ارشادالقلوب،[13] مرعشی در احقاق الحق،[14] علامه حلی در کشف الیقین،[15] ابن شهر آشوب در المناقب،[16] مظفر در دلائل الصدق،[17] نوری در نجم الثاقب،[18] سید جعفر مرتضی عاملی در الصحیح به قبل از هجرت اشاره کرده است[19]

با سلام مجدد خدمت شما بزرگوار و تشکر بابت پاسخگویی دقیق و کامل جنابعالی .

این مطلب که ابتدا حضرت رسالت پناه صلی الله علیه و آله و سلم بر دوش امیرالمومنین علی علیه السلام سوار شدند و حضرت علی علیه السلام احساس ضعف و ناتوانی نموده (بدلیل سنگینی بار نبوت به گفته خود امیر مومنان) و سپس حضرت رسول از دوش ایشان پایین آمده و حضرت امیر المومنین علیه
السلام بر دوش ایشان سوار شدند و فرمودند : « در این لحظه احساس مقامی بلند یافتم و اگر بخواهم آسمان را لمس کنم می توانم » در چه منابعی از شیعه آمده است ؟ منابعی که ذکر فرمودید به این جزئیات اشاره کرده اند ؟

IVI.@.H.D.I;716026 نوشت:
در این لحظه احساس مقامی بلند یافتم و اگر بخواهم آسمان را لمس کنم می توانم » در چه منابعی از شیعه آمده است ؟ منابعی که ذکر فرمودید به این جزئیات اشاره کرده اند ؟

با سلام و احترام
همانطور که در پستهای قبل اشاره کردم این مطلب از منابع اهل سنت است یعنی از مناقب ابن مغازلی و شواهدالتنزیل حسکانی و در منابع شیعه چنین مطلبی یافتم البته به نظرم اگر منابع شیعه هم به این مطلب اشاره کنند شاید از منابع سنی نقل کرده باشند البته اگر در زمان به یکدیگر سبقت نداشته باشند.

جمع بندی

پرسش:

صحت ماجرای قرار گرفتن امیرالمومنین (علیه السلام) بر دوش پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) و شکستن بت های کعبه توسط ایشان در واقعه فتح مکه را بررسی نموده و منابع آنرا بیان کنید؟ چرا پیامبر بر دوش امیرالمومنین (صلوات الله علیهما و آلهما) قرار نگرفتند؟

پاسخ:

سرنگونی بتها توسط حضرت علی (علیه السلام) با صعود وی بر دوش پیامبر (صلی الله علیه و اله) در روز فتح مکه
زمخشری در تفسير آيه‏ وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً (سوره بنى اسرائيل، آيه 81) اظهار مى‏دارد، هنگامى كه اين‏ آيه در روز فتح مكه نازل شد، «جبرئيل» عرض كرد: يا رسول الله! يك يك اين بتها را با چوب دستى كوچكى كه دارى سرنگون ساز. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله چوب دستى خود را به دست گرفت و در ميان چشمان بتها فرو مى‏برد و مى‏فرمود: جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ‏ بلافاصله آن بت به روى، به زمين مى افتاد. و بدين ترتيب همه بتها را سرنگون ساخت. از جمع بتها، بت «خزاعه» كه روى بام كعبه قرار داشت و از شيشه زرد ساخته شده بود (و يا به شيشه‏ هاى زرد آراسته بود) باقى ماند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله خطاب به على عليه السّلام، فرمود: يا على! آن بت را خرد كن. در اين هنگام روى دوش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله قرار گرفت و بالا رفت و آن بت را در هم شكست و سرنگون ساخت. مردم مكه (از رفتار حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و على عليه السّلام) به شگفت آمده میگفتند: ما هيچ مردى را نديده ‏ايم كه در جادوگرى از محمد صلّى اللّه عليه و آله سبقت گرفته باشد.[1]
در گزارش دیگری ابو هريرة از جابر بن عبد اللَّه انصارى حكايت كرده است كه جابر گفت: همراه رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله در فتح‏ مكه‏ حضور داشتم. به اتفاق آن حضرت وارد بيت اللَّه الحرام شديم. سيصد و شصت بت‏ و صنم در داخل و بيرون خانه كعبه آويزان بود. به دستور نبى اللَّه صلى اللَّه عليه و آله همه آن بتها را با صورت، روى زمين انداختيم. در داخل بيت، بتى بزرگ و طويل به نام هبل وجود داشت نبىّ صلى اللَّه عليه و آله به على عليه السّلام نگاهى كرد و سپس فرمود: يا على! يا بر دوش من بايست يا من بر دوش تو مى‏ايستم تا آن بت را سرنگون كنيم. وقتى رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله بر دوش على عليه السّلام ايستاد. على عليه السّلام گفت: يا رسول اللَّه! سنگينى رسالت و نبوت تاب و تحمّل مرا گرفته است و ديگر توانايى مقاومت ندارم پیامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: يا على! پس تو بر دوش من بايست و با خنده از دوش على عليه السّلام فرمود آمد
على عليه السّلام گفت: چون بر دوش آن حضرت ايستادم چنان جايگاه رفيعى يافتم. به آن خدايى كه دانه را شكافت و انسان را خلق كرد، اگر اراده میکردم كه آسمان را لمس كنم، میتوانستم با دستم آن را لمس كنم. آن گاه بت هبل را سرنگون كردم و بر پشت كعبه انداختم؛ بلافاصله خداى با عظمت آيه‏ وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً يعنى شعار توحيد لا اله الا اللَّه و نام محمّد رسول اللَّه را به صحنه آورد. وَ زَهَقَ الْباطِلُ‏ يعنى بت‏ پرستى از ميان رفت. و إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً يعنى باطل را ثباتى نيست و از بين رفتنى است. سپس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله داخل بيت اللَّه شد و دو ركعت نماز شكر گزارد.[2]
همچنین مناقب ابن المغازلي شافعی آورده است ابو هريرة گفت: پيامبر خدا (ص) روز فتح‏ مكه‏ بعلى بن ابى طالب (ع) فرمود: آيا اين بت‏ را در بالاى كعبه نمیبینی گفت: بلى اى پيامبر خدا فرمود: ترا بردارم تا او را فرا بگيرى، على گفت: بلكه من ترا بردارم‏ اى پيامبر خدا، پيامبر (ص) فرمود: قسم بخدا اگر قبيله مضر و ربيعه كوشش كنند تا تكه گوشتى از من در حال زنده بودنم بردارند نمیتوانند بردارند و ليكن اى على توقف كن. بعد رسول خدا (ص) با دستش ساق پای على (علیه السلام) را گرفت و از زمین بلند کرد تا آنجا كه سفيدى زير بغلهايش روشن گرديد. سپس باو فرمود: اى على چه میبینی؟ گفت: میبینم كه خداى با قدرت و با عظمت بسبب تو مرا بزرگ كرده تا آن اندازه كه اگر بخواهم آسمان را لمس كنم میکنم. پيامبر (ص) باو فرمود: اى على اين بت را بگير، على او را گرفت، و انداخت.[3]
شکستن بتها توسط حضرت علی بر دوش پیامبر قبل از هجرت
اکثر منابع تاریخی که از صعود امیرالمومنین بر دوش پیامبر برای کسر اصنام سخن گفته اند به زمان دقیق این اتفاق تاریخی اشاره نکردند اما از شواهد و قرائن بر میآید که این اتفاق مربوط به دوران قبل از هجرت است و مربوط به فتح مکه نیست اکنون به این روایات خواهیم پرداخت.

خصائص نسائى به سند خود، از «ابو مريم» نقل میکند كه على‏ عليه السّلام فرمود: با پیامبر مسير خود را پيموديم تا به كعبه رسيديم، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله براى سرنگون كردن بتها قدم بر روى شانه‏ ام گذاشت و من او را بلند كردم پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در من احساس ضعف و ناراحتى كرد كه نمیتوانم آن حضرت را بر دوش خود نگه دارم، براى همين فرمود: يا على! بنشين. من نشستم. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از دوش من فرود آمد و نشست و به من فرمود: يا على! اينك تو، روى شانه من بالا برو به روى شانه ايشان قرار گرفتم و مرا بالا برد و چنان حالت رفعت و عظمت در خود احساس كردم كه میتوانستم از دوش آن حضرت به عالیترین افق آسمان دست يابم! آنگاه بر فراز كعبه قرار گرفتم. در آنجا بتى بود كه از قلع يا مس ساخته بودند. اين بت‏ را كه از پيش و پس، و راست و چپ، بر پشت بام خانه كعبه استوار كرده بودند از جاى كندم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: آن را از بام كعبه به‏ زير بيفكن. آن بت را به زير افكندم مانند ظرفهاى قاروره از هم متلاشى شد. پس از آن از بام كعبه پائين آمدم و به اتفاق پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به مسير خود ادامه داده تا به خانه‏ هاى مكه رسيديم و از بيم آنكه مبادا كسى ما را ببيند از پشت خانه‏ ها عبور میکردیم.[4]
همانطور که در این گزارش تاریخی آمده است حضرت علی علیه السلام میفرماید برای اینکه مبادا مکیان ما را ببینند از پشت خانه ها رفتیم معلوم است که این جریان مربوط به فتح مکه نیست و همچنین قبل از هجرت اتفاق افتاده است.
روايت قبل از هجرت را احمد بن حنبل در مسند خود[5] و نسائى در خصائص[6]‏ و متقى در كنز العمال[7]‏ و محب طبرى در رياض النضرة و ديگران روايت كرده‏ اند.
شکستن بتها توسط حضرت علی علیه السلام در شب لیلة المبیت
حاکم نیشابوری در مستدرک به سند خود، از «ابو مريم اسدى» از على عليه السّلام روايت كرده است: همان شب كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله به من دستور داد در بسترش بخوابم و خود نيز عازم مدينه بود، مرا بسوى بتهائى كه در خانه خدا بود برد. من و آن حضرت كنار خانه خدا نشستيم. سپس رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله برخاست و روى دوش من قرار گرفت و به من فرمود: برپاى خيز. من از جاى برخاستم. پس زمانيكه ضعف مرا ديد كه نگهداشتن ايشان بر دوش من سنگينى میکند، فرمود:

بنشين. نشستم. و آن حضرت از روى دوش من پائين آمد. سپس خود آن حضرت نشست و به من فرمود: يا على! روى دوش من قرار بگير. من هم روى دوش مباركش قرار گرفتم. پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله از جاى برخاست در اين هنگام احساس كردم كه به مقامى بس رفيع نايل آمده ‏ام كه اگر بخواهم میتوانم به آسمان صعود نمايم! از روى دوش رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله برفراز خانه كعبه گام نهادم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله اندكى از آنجا فاصله گرفت و من بت بزرگ بت پرستان را از بالا به زير افكندم. بت بزرگ را كه از بتهاى ديگر بزرگتر بشمار می امد و از مس ساخته شده بود، از فراز كعبه كه بوسيله زنجيرهائى از بالاى كعبه به زمين مهار شده بود، به زمين انداخته و سرنگون ساختم. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: سعى كن زنجيرهاى آن را جدا سازى.
با تشويق رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و با جديت تمام، مهارهائى كه ساليان دراز آن بت را استوار ساخته بود، از يكديگر گسيختم و به فرمان حضرت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله آن بت را از بام كعبه به زير انداختم و متلاشى ساختم و خود را از بالا پایین انداختم و با رسول خدا با عجله از مسجد بیرون رفتیم زیرا ترسیدیم کسی ما را ببیند.[8]
این روایت نشان میدهد که شکستن بتها توسط حضرت علی علیه السلام شب هجرت یعنی همان شب لیلة المبیت انجام شده است که برخی منابع دیگر فقط وقوع این جریان را قبل از هجرت بیان کردند و اشاره ای به شب هجرت نکردند و فقط حاکم در مستدرک به ان اشاره کرده است.
نتیجه:
طبق نظر منابع تاریخی روایی و تفسیری حضرت علی علیه السلام دو بار برای شکستن بتها بر روی دوش پیامبر بالا رفت یک بار قبل از هجرت و ظاهرا در شب لیلة المبیت و بار دوم در روز فتح مکه اتفاق افتاد.

 

پی نوشت ها:
[1] . زمخشری، کشاف، ص 463 ذیل ایه 81 سوره اسراء ، مکتبة مصطفی البابی الحلبی، مصر 1385ق

[2] . حاکم حسكاني، احمد، شواهد التنزيل لقواعد التفضيل - ترجمه روحانى، ص، 174-175، دار الهدى - قم، چاپ: اول، 1380 ش.

[3] . ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی طالب، ص 182، نشر دانشگاهی ، تهران، 1369ش

[4] . نسایی، خصائص امیرالمومنین، ص 113، نینوا تهران بی تا

[5] . احمد بن حنبل، المسند، ج 1 ص 151، دارصادر بیروت بی تا

[6] . نسایی، خصائص علی، ص 31، نینوی تهران بی تا

[7] . متقی هندی، کنزالعمال، ج 6 ص 407، الرساله بیروت 1409

[8] . حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، ج 2 ص 366

 

موضوع قفل شده است