جناب ملا علی قاری در کتاب«شرح کتاب فقه اکبر ابوحنیفه» که بر اساس مکتب کلامی و اعتقادی ماتریدی نگاشته شده نکات قابل توجهی در رابطه با خلافت خلیفۀ اول نقل می کند که تعجب هر انسان منصفی را بر می انگیزد.
او می نویسد:«و الحاصل: أن أفضل الناس بعد الأنبياء عليهم الصلاة و السلام (أبو بكر الصديق)(رضي اللّه عنه) ...و هو الصديق لكثرة صدقه، و تحقيقه و قوة تصديقه و سبق توفيقه فهو أفضل الأولياء من الأولين و الآخرينو قد حكى الإجماع على ذلك و لا عبرة بمخالفة الروافض هنا لك. و قد استخلفه عليه الصلاة و السلام في الصلاة فكان هو الخليفة حقّا و صدقا و في الصحيحين عن عائشة رضي اللّه عنها أنها قالت: دخل عليّ رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم في اليوم الذي بدئ فيه فقال:ادعي إليّ أباك و أخاك حتى أكتب لأبي بكر كتابا ثم قال: يأبى اللّه و المسلمون إلا أبا بكر...و عزم على أن يكتب بذلك عهدا هنالك ثم علم أن المسلمين يجتمعون عليه فترك الكتابة اكتفاء بإرادة اللّه تعالى، و اختيار الأمة».[1]
خلاصه ترجمه: حاصل اینکه: 1- همانا ابوبکر افضل مردم بعد از انبیاء علیهم السلام است؟!
2- و او صدیق است به واسطۀ کثرت صدق و تحقیق و قوۀ تصدیق و سبقت توفیقاتش بر دیگران؟!
3-همانا او افضل اولیاء از اولین و آخرین است؟!
4- در اینکه او افضل اولیاء از اولین و آخرین است حکایت اجماع شده است و البته در این امر به مخالفت روافض اعتنایی نمی شود؟(لابد امام علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام نیز جزو روافض اند).
5- پیامبر صلی الله علیه و آله او را امام جماعت قرار داد؟!(جناب ابوبکر درلشکر اسامه بود و پیامبر صلی الله علیه و آله متخلفین از او را لعنت نمودند).
6- بنابراین او حقا و تصدیقا خلیفۀ رسول خدا است؟!
7- عایشه نقل می کند در روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله مریض بودند مرا خواست و فرمود پدر و برادرت را صدا بزن تا برای ابوبکر نوشته ای بنویسم.
8- پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: خدا و مسلمین ابا دارند مگر بر ابوبکر؟(یعنی خدا و مسلمانان تنها به خلافت وی راضی هستند؟!).
9- پیامبر صلی الله علیه و آله خواستند نوشته ای مکتوب نمایند ولی منصرف شدند چون پیامبر صلی الله علیه وآله می دانستند که مسلمانان در امر خلافت او اجتماع خواهند نمود؟!؛ لذا نوشتن را به واسطه اکتفاء به اراده خداوند و اختیار مسلمانان بر خلافت ابوبکر ترک نمودند.
این مطالب کتاب کلامی و اعتقادی اهل سنت است که بند بند آن متزلزل و بر پایه ای عنکبوتی بنا نهاده شده. آری اگر اهل سنت یک روایت همچون روایت غدیر می داشتند مجبور نبودند برای مشروعیت بخشی به خلافت خلفا به جعلیات روی بیاورند.
«أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛! آيا كسى كه هدايت به سوى حق مىكند براى پيروى شايستهتر است، يا آن كس كه خود هدايت نمىشود مگر هدايتش كنند؟ شما را چه مىشود، چگونه داورى مىكنيد؟!یونس/35».
به نظر من بحث در این تاپیک تمام است چرا که یه آیه صریح برای امامت وجود ندارد و آنچه شما بدان استناد می کنید با استفاده ار تفاسیر شیعی و سنی ( استناد به روایت ضعیف ) است. با تشکر از همه عزیزان و بزرگوارانی که همکاری نمودند.
دوست عزيز
به نظر مي رسه شما از قبل جواب خودتان را انتخاب كرده ايد و هرچه دوستان شاهد و مدرك بياورند ، شما باز حرف خود را خواهيد زد.
اصول دين نزد شيعه بر اساس جايگاهي است كه نزد شيعه دارند و براي آن ها دلايل عقلي و نقلي ارائه مي شود.منبع مسلمين قرآن به تنهايي نيست بلكه سنت مفسر قرآن است.در مسئله امامت هم قرآن به اصل و ارزش آن اشاره كرده است و مصداق آن را سنت تفسير مي كند.
و اما دلایل بنده برای اوردن ایات قران در جواب مجبورم عزیز
mkk1369;172781 نوشت:
وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(النحل/43) و پيش از تو، جز مرداني که به آنها وحي ميکرديم، نفرستاديم! اگر نميدانيد، از آگاهان بپرسيد (تا تعجب نکنيد از اينکه پيامبر اسلام از ميان همين مردان برانگيخته شده است)!
در این ایه مراد از اهل بیت (ع) است که با توجه به ایه بعد و معرفی ذکر مشخص است
mkk1369;172781 نوشت:
بِالْبَينَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيكَ الذِّكْرَ لِتُبَينَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يتَفَكَّرُونَ(النحل/44) (از آنها بپرسيد که) از دلايل روشن و کتب (پيامبران پيشين آگاهند!) و ما اين ذکر [= قرآن] را بر تو نازل کرديم، تا آنچه به سوي مردم نازل شده است براي آنها روشن سازي؛ و شايد انديشه کنند!
همان طور که می بینیم الذکر همان قران است پس علی(ع) اهل ذکر است
و علی هر گز از قران جدا شدنی نیست!!
می دانیم بنا بر حدیث ثقلین
قران و اهل بیت هر گز جدا شدنی نیستند
پس هرجا قران باشد اهل بیت(ع) هم هستند
و ان دلیل ایه بعدی الم است
mkk1369;172781 نوشت:
قُلْ مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقًا لِمَا بَينَ يدَيهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ(البقرة/97) (آنها ميگويند: «چون فرشتهاي که وحي را بر تو نازل ميکند، جبرئيل است، و ما با جبرئيل دشمن هستيم، به تو ايمان نميآوريم!») بگو: «کسي که دشمن جبرئيل باشد (در حقيقت دشمن خداست) چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است؛ در حالي که کتب آسماني پيشين را تصديق ميکند؛ و هدايت و بشارت است براي مؤمنان.» لَا يتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ(آل عمران/28) افراد باايمان نبايد به جاي مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود انتخاب کنند؛ و هر کس چنين کند، هيچ رابطهاي با خدا ندارد (و پيوند او بکلي از خدا گسسته ميشود)؛ مگر اينکه از آنها بپرهيزيد (و به خاطر هدفهاي مهمتري تقيه کنيد). خداوند شما را از (نافرماني) خود، برحذر ميدارد؛ و بازگشت (شما) به سوي خداست. وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا نُؤْمِنُ بِمَا أُنْزِلَ عَلَينَا وَيكْفُرُونَ بِمَا وَرَاءَهُ وَهُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ(البقرة/91) و هنگامي که به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ايمان بياوريد!»ميگويند: «ما به چيزي ايمان ميآوريم که بر خود ما نازل شده است.» و به غير آن، کافر ميشوند؛ در حالي که حق است؛ و آياتي را که بر آنها نازل شده، تصديق ميکند. بگو: «اگر (راست ميگوييد، و به آياتي که بر خودتان نازل شده) ايمان داريد، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل ميرسانديد؟!» و.. وَلِيعْلَمَ الَّذِينَ نَافَقُوا وَقِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوِ ادْفَعُوا قَالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتَالًا لَاتَّبَعْنَاكُمْ هُمْ لِلْكُفْرِ يوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإِيمَانِ يقُولُونَ بِأَفْوَاهِهِمْ مَا لَيسَ فِي قُلُوبِهِمْ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يكْتُمُونَ(آل عمران/167) و نيز براي اين بود که منافقان شناخته شوند؛ آنهايي که به ايشان گفته شد: «بياييد در راه خدا نبرد کنيد! يا (حداقل) از حريم خود، دفاع نماييد!» گفتند: «اگر ميدانستيم جنگي روي خواهد داد، از شما پيروي ميکرديم. (اما ميدانيم جنگي نميشود.)» آنها در آن هنگام، به کفر نزديکتر بودند تا به ايمان؛ به زبان خود چيزي ميگويند که در دلهايشان نيست! و خداوند از آنچه کتمان ميکنند، آگاهتر است. و.. این ایه ها کلیدی است که عالمانی که علی (ع) ( و به مقام و منزلت علی(ع) آشنایی کامل دارند) را می شناسند متوجه منظور بنده می شوند اگر سوالی هست بپرسید پاسخ می گویم
ما می دانیم که دوست داران علی (ع) مومن و دشمنان ایشان کافر هستند
و...
که هدف از اوردن این ایات است
mkk1369;172781 نوشت:
ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَينَا مِنْ عِبَادِنَا...(32 فاطر) سپس اين کتاب (آسماني) را به گروهي از بندگان برگزيده خود به ميراث داديم؛
در کتاب شب های پیشاور در انتها در خطابه شیخ الواعظین
در مورد امامت سخن گفته اند و این ایات را اورده اند
که قران به علی(ع) میراث داده شده است
و صاحب علم قران است و...
mkk1369;172781 نوشت:
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ(التوبة/119) اي کساني که ايمان آوردهايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد، و با صادقان باشيد!
بنا بر عقیده ما و اهل سنت
صادقین حضرت رسول(ص) و علی(ع) هستند:Gol:
در انتها اگر یه جمع بندی بنمایید می بینید که هرجا بنگریم علی را می بینم
چه طور مم کن است قران را ببینیم و لی اهل بیت(ع) را نبینیم؟:Gol:
جناب ملا علی قاری در کتاب«شرح کتاب فقه اکبر ابوحنیفه» که بر اساس مکتب کلامی و اعتقادی ماتریدی نگاشته شده نکات قابل توجهی در رابطه با خلافت خلیفۀ اول نقل می کند که تعجب هر انسان منصفی را بر می انگیزد.
او می نویسد:«و الحاصل: أن أفضل الناس بعد الأنبياء عليهم الصلاة و السلام (أبو بكر الصديق)(رضي اللّه عنه) ...و هو الصديق لكثرة صدقه، و تحقيقه و قوة تصديقه و سبق توفيقه فهو أفضل الأولياء من الأولين و الآخرينو قد حكى الإجماع على ذلك و لا عبرة بمخالفة الروافض هنا لك.
و قد استخلفه عليه الصلاة و السلام في الصلاة فكان هو الخليفة حقّا و صدقا و في الصحيحين عن عائشة رضي اللّه عنها أنها قالت: دخل عليّ رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم في اليوم الذي بدئ فيه فقال:ادعي إليّ أباك و أخاك حتى أكتب لأبي بكر كتابا ثم قال: يأبى اللّه و المسلمون إلا أبا بكر...و عزم على أن يكتب بذلك عهدا هنالك ثم علم أن المسلمين يجتمعون عليه فترك الكتابة اكتفاء بإرادة اللّه تعالى، و اختيار الأمة».[1]
خلاصه ترجمه: حاصل اینکه:
1- همانا ابوبکر افضل مردم بعد از انبیاء علیهم السلام است؟!
2- و او صدیق است به واسطۀ کثرت صدق و تحقیق و قوۀ تصدیق و سبقت توفیقاتش بر دیگران؟!
3- همانا او افضل اولیاء از اولین و آخرین است؟!
4- در اینکه او افضل اولیاء از اولین و آخرین است حکایت اجماع شده است و البته در این امر به مخالفت روافض اعتنایی نمی شود؟(لابد امام علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام نیز جزو روافض اند).
5- پیامبر صلی الله علیه و آله او را امام جماعت قرار داد؟!(جناب ابوبکر درلشکر اسامه بود و پیامبر صلی الله علیه و آله متخلفین از او را لعنت نمودند).
6- بنابراین او حقا و تصدیقا خلیفۀ رسول خدا است؟!
7- عایشه نقل می کند در روزی که پیامبر صلی الله علیه و آله مریض بودند مرا خواست و فرمود پدر و برادرت را صدا بزن تا برای ابوبکر نوشته ای بنویسم.
8- پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: خدا و مسلمین ابا دارند مگر بر ابوبکر؟(یعنی خدا و مسلمانان تنها به خلافت وی راضی هستند؟!).
9- پیامبر صلی الله علیه و آله خواستند نوشته ای مکتوب نمایند ولی منصرف شدند چون پیامبر صلی الله علیه وآله می دانستند که مسلمانان در امر خلافت او اجتماع خواهند نمود؟!؛ لذا نوشتن را به واسطه اکتفاء به اراده خداوند و اختیار مسلمانان بر خلافت ابوبکر ترک نمودند.
این مطالب کتاب کلامی و اعتقادی اهل سنت است که بند بند آن متزلزل و بر پایه ای عنکبوتی بنا نهاده شده.
آری اگر اهل سنت یک روایت همچون روایت غدیر می داشتند مجبور نبودند برای مشروعیت بخشی به خلافت خلفا به جعلیات روی بیاورند.
«أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛! آيا كسى كه هدايت به سوى حق مىكند براى پيروى شايستهتر است، يا آن كس كه خود هدايت نمىشود مگر هدايتش كنند؟ شما را چه مىشود، چگونه داورى مىكنيد؟!یونس/35».
دوست عزيز
به نظر مي رسه شما از قبل جواب خودتان را انتخاب كرده ايد و هرچه دوستان شاهد و مدرك بياورند ، شما باز حرف خود را خواهيد زد.
اصول دين نزد شيعه بر اساس جايگاهي است كه نزد شيعه دارند و براي آن ها دلايل عقلي و نقلي ارائه مي شود.منبع مسلمين قرآن به تنهايي نيست بلكه سنت مفسر قرآن است.در مسئله امامت هم قرآن به اصل و ارزش آن اشاره كرده است و مصداق آن را سنت تفسير مي كند.
سلام
و اما دلایل بنده برای اوردن ایات قران در جواب مجبورم عزیز
در این ایه مراد از اهل بیت (ع) است که با توجه به ایه بعد و معرفی ذکر مشخص است
همان طور که می بینیم الذکر همان قران است پس علی(ع) اهل ذکر است
و علی هر گز از قران جدا شدنی نیست!!
می دانیم بنا بر حدیث ثقلین
قران و اهل بیت هر گز جدا شدنی نیستند
پس هرجا قران باشد اهل بیت(ع) هم هستند
و ان دلیل ایه بعدی الم است
ما می دانیم که دوست داران علی (ع) مومن و دشمنان ایشان کافر هستند
و...
که هدف از اوردن این ایات است
در کتاب شب های پیشاور در انتها در خطابه شیخ الواعظین
در مورد امامت سخن گفته اند و این ایات را اورده اند
که قران به علی(ع) میراث داده شده است
و صاحب علم قران است و...
بنا بر عقیده ما و اهل سنت
صادقین حضرت رسول(ص) و علی(ع) هستند:Gol:
در انتها اگر یه جمع بندی بنمایید می بینید که هرجا بنگریم علی را می بینم
چه طور مم کن است قران را ببینیم و لی اهل بیت(ع) را نبینیم؟:Gol:
البته کارشناسان محترم اگر جواب صحیح نیست
بگویید و رفع اشکال کنید:Gol: