جمع بندی بررسی عقلانی تبعیت از نبی

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی عقلانی تبعیت از نبی

سلام. انبیاء الهی، مردم را به تبعیت بی چون و چرا از خویشتن دعوت فرموده اند. چند سؤال:

1.آیا انبیاء در تمام زمینه های غیر وحیانی، همچون تجارت و کشاورزی هم دانش و تخصص دارند که باید در این زمینه ها از آنها تبعیت کرد؟

2.آیا تبعیت از یک انبیاء منجر به از بین رفتن آزادی و قدرت نقد و فکر خلاق مردم نمی شود؟

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد محسن

חסר משמעות;735598 نوشت:
سلام. انبیاء الهی، مردم را به تبعیت بی چون و چرا از خویشتن دعوت فرموده اند. چند سؤال:

1.آیا انبیاء در تمام زمینه های غیر وحیانی، همچون تجارت و کشاورزی هم دانش و تخصص دارند که باید در این زمینه ها از آنها تبعیت کرد؟
2.آیا تبعیت از یک انبیاء منجر به از بین رفتن آزادی و قدرت نقد و فکر خلاق مردم نمی شود؟


بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و طلب توفیق و سلامتی برای شما

ابتدا لازم است این نکته را بدانیم که پیامبران الهی مردم را به پیروی از خدای متعال دعوت کردند، نه پیروی از خودشان که با اهداف پیامبری کاملا نا سازگار است.

این بزرگواران به عنوان هادیان به حق امت ها، راهنمایان راستین بشر بودند و تمام سعی شان بر این مهم معطوف شده بود که انسان در سرای دیگر، به آسایش و آرامش ابدی برسد.

و اما پاسخ به پرسش اول

می توان گفت از نظر عقلی منعی برای داشتن هر گونه تخصصی نسبت به انبیاء وجود ندارد. زیرا آنان به طور مستقیم از منبع وحی دستور می گرفتند و آن چه در پس پرده غیب قرار داشت می تواند شامل همه علومی که یک انسان ظرفیت آن را دارد، بشود.با این حال دیده ایم برخی از انبیای الهی دارای مهارت های لازم که مربوط به امور زندگی بود را داشتند.

مثلا در باره حضرت نوح آمده است که خدای متعال به او دستور داد که کشتی بسازد. ساختن کشتی منوط به تعلیم و تخصص آن پیامبر بزرگوار از قبل بوده است.

قرآن خطاب به نوح می فرماید:

"وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا "(1)

و (اكنون) در حضور ما و طبق وحى ما، كشتى بساز.

و در باره حضرت داوود می فرماید:

"وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُون"(2)

و ساختن زره را به خاطر شما به او تعليم داديم، تا شما را در جنگ هاي تان حفظ كند آيا شكرگزار (اين نعمت هاى خدا) هستيد؟

در این آیه شریفه صنعت زره سازی که جزو حرفه های مشهور آن روزگار بوده است به داوود پیامبر تعلیم داده شد.

و اما در این میان بودند پیامبرانی که به حرفه شبانی و دامداری یا کشاورزی مشغول بودند و البته این گونه شغل ها منافاتی با شان پیامبری نداشته است. زیرا آنان نیز مثل ما در میان مردم زندگی می کردند و در ظاهر تفاوتی نداشتند.

تبعیت غیر لازم

پرسیده اید آیا در این امور باید از پیامبران تبعیت کرد؟

پاسخ این است که در این گونه امور تبعیت لازم نیست، چون این گونه مسایل در اختیار آدم و در سلطه تجربه جمعی افراد هر جامعه ای است که چگونه زندگی کند هنر بیاموزد و از معلوماتش در بهبود معیشتش بهره گیرد. همان طور که معلوم است بشر از عصر حجر چگونه به عصر آهن و از عصر آهن به عصر ماشین و صنعت و امروزه به عصر فناوری ها اعجاب بر انگیز رسید و این نبود جز به کوشش های بی وقفه ای که انسان در مسیر بهبود زندگی متحمل شد.بی آن که نیازمند هدایت آشکار از طرف پیامبری باشد.

علاوه بر مطالب گذشته،داشتن اشتغال از هر نوعی که مقتضی هر زمانی باشد، نیاز فطری است، پس فراگیری آن که نیز منوط به کسب تجربیاتی است،ریشه فطری دارد و عقل آن را درک می کند و انسان خواه نا خواه به سراغش می رود.

البته اگر آن بزرگواران توصیه هایی مربوط به امور زندگی بیان کردند، همان طور که رسول خدا صلوات الله علیه و نیز امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین توصیه ها بهداشتی و تغذیه ای داشتند، گوش و عمل کردن به آن حتما فایده بخش است.

تبعیت لازم:

و اما تبعیت لازم و به تعبیر دیگر واجب، مختص امر هدایت است.زیرا انسان نمی تواند بدون هیچ دلیلی برای خود تکلیف درست کند که البته تکلیف یعنی رنج و مشقت و به طور معمول کسی زیر بار سختی نمی رود مگر که دستوری از عالم دیگر او را وادار به پذیرش آن بکند و آن وعده همراه با پاداش باشد .علاوه، عقل و تجربه هر انسانی نمی تواند از اموری که از مسیر وحی به پیامبران ابلاغ می شود و در دست انسان ها قرار می گیرد، سر در بیاورد! از طرفی محتاج هدایت است. پس بهتر است به وظایفی که ابلاغ می کنند بدون چون و چرا عمل کند..به بیان دیگر این که عقل انسان تا یک اندازه از امور مربوط به وظایف انسان می فهمد بی آن که از حکمت مصالح و احکام وضع شده آگاه باشد.بنا بر این، تبعیت بی چون و چرا در امور عبادی که هدف هدایت و رسیدن به سعاد است، امری است کاملا منطقی.علاوه، این تبعیت از شخص پیامبر نیست. بلکه از برنامه های هدایت بخش پیامبر است که به عنوان صاحب رسالت از طرف خدای متعال مامور به ابلاغ آن می شود.

و اما پاسخ به پرسش دوم

باید دید مقصود از آزادی چیست! اگر مقصود از آزادی پاسخ مثبت به امیال درونی باشد که هر چه نفس طلبید در پی آن برویم ،به طور حتم این مسئله با رسالت انبیاء منافات دارد.

هدف اصلی انبیاء رام کردن نفس سر کش است.

قرآن در باره سر کشی نفس اماره که از زبان یوسف پیامبر نقل شده است می فرماید:

"وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيم"(3)

من هرگز خودم را تبرئه نمى‏كنم، كه نفس (سركش) بسيار به بديها امر مى‏كند مگر آنچه را پروردگارم رحم كند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.

نفس آزاد و رها، سر کش می شود. نفسی که آزادی بدون عنان داشته باشد افسار گسیخته می شود.

قرآن در جای دیگر سرکشی نفس را این گونه بیان می کند:

"كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى"‏ "أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى"(4)

چنين نيست (كه شما مى‏پنداريد) به يقين انسان طغيان مى‏كند.از اين كه خود را بى ‏نياز ببيند.بی نیازی یعنی آزاد بودن در برابر تمایلات درونی. یعنی محتاج هدایت نبودن.بله نفس در بند انسان را عاقبت به خیر می کند.

"وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏""فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى"(5)و آن كسی كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد، قطعاً بهشت جايگاه اوست.

بنا بر این،هدف اصلی از رسالت پیامبران، انسان سازی است. برنامه تمامی ادیان این است که انسان با تمام ظرفیتی که دارد در مسیر تکامل قرار گیرد تا استعداد انسانی اش شکوفا شود.تعلیم در بهبود کیفیت زندگی و هم زیستی مسالمت آمیز در مدینه فاضله مشاهده می شود.

انبیاء بهترین معلمان انسان ها هستند.آنان هیچ گاه مانع پیشرفت علمی و تجربی افراد جامعه نشدند.بر عکس در کلام خود به امر فراگیری علم اشاره کرده اند.خب معلوم است هر جا آگاهی باشد رشد و شکوفایی هم هست. هر جا آگاهی باشد، خلاقیت هم هست. زیرا علم آب راکد نیست که با گذشت زمان متعفن شود بلکه علم مثل چشمه جوشان است که زایش و جوشش دارد و نتیجه هر جوششی تحرک و خلاقیت و نقد هم هست.

روایت معروف پیامبر خدا صلوات الله علیه است که فرمود:" طلب العلم فريضة على كلّ مسلم و مسلمة"(6)

طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.
در نتیجه بشر می تواند با پذیرش ضوابط دینی و اخلاقی ای که آن بزرگواران از طرف خدای متعال ابلاغ می کنند، یک زندگی فعال و پویا داشته باشد.

پی نوشت ها:

1. سوره هود،آیه 37

2. سوره انبیاء آیه 80

3. سوره یوسف آیه 53

4.سوره علق آیات 6 و 7

5.سوره نازعات آیات 40 و 41

6. احمد آرام و اخوان حکیمی،الحياة،تهران،انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی،سال 1380 خورشیدی، ج‏1، ص 71

חסר משמעות;735598 نوشت:
سلام. انبیاء الهی، مردم را به تبعیت بی چون و چرا از خویشتن دعوت فرموده اند. چند سؤال:

1.آیا انبیاء در تمام زمینه های غیر وحیانی، همچون تجارت و کشاورزی هم دانش و تخصص دارند که باید در این زمینه ها از آنها تبعیت کرد؟

2.آیا تبعیت از یک انبیاء منجر به از بین رفتن آزادی و قدرت نقد و فکر خلاق مردم نمی شود؟


بسم الله الرحمن الرحیم



پاسخ و جمع بندی



با سلام و طلب توفیق و سلامتی برای شما و دیگر کاربران گرامی



بیان این نکته این مناسب است که پیامبران الهی مردم را به پیروی از خدای متعال دعوت کردند،نه پیروی از خودشان که با اهداف پیامبری کاملا نا سازگار است.



این بزرگواران به عنوان هادیان به حق امت ها،راهنمایان راستین بشر بودند و تمام سعی شان بر این مهم معطوف شده بود که انسان دنیا را مکان ابدی خود نپندارد و تمام سعیش بر این باشد که تا آرامش و آسایش خود را در سرای دیگر جستجو کند.



پاسخ به پرسش اول



می توان گفت از نظر عقلی منعی برای داشتن هر گونه تخصصی نسبت به انبیاء وجود نداشت. زیرا آنان به طور مستقیم از مسیر وحی دستور می گرفتند و آن چه در غیب قرار داشت (که می تواند شامل همه علومی که یک انسان ظرفیت آن را دارد، بشود.)در اختیارشان بود.



با این حال دیده ایم برخی از پیامبران از مهارت های لازم که مربوط به امور زندگی بود بر خوردار بودند.



مثلا در باره حضرت نوح آمده است خدای متعال به او دستور داد که کشتی بسازد. ساختن کشتی منوط به تعلیم و تخصص آن پیامبر بزرگوار از قبل بوده است.



قرآن خطاب به نوح می فرماید:



"و اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا "(1)"



و (اكنون) در حضور ما و طبق وحى ما، كشتى بساز.



و در باره حضرت داوود می فرماید:



"وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُون"(2)



و ساختن زره را به خاطر شما به او تعليم داديم، تا شما را در جنگ هاي تان حفظ كند آيا شكرگزار (اين نعمت هاى خدا) هستيد؟



در این آیه شریفه صنعت زره سازی که جزو حرفه های مشهور آن روزگار بوده است، به داوود پیامبر تعلیم داده شد.



و اما در این میان بودند پیامبرانی که به حرفه شبانی و دام داری یا کشاورزی مشغول بودند و البته این گونه شغل ها منافاتی با شان پیامبری نداشته است آنان نیز مثل ما در میان مردم زندگی می کردند و در ظاهر تفاوتی نداشتند.



و اما پرسیده اید که تبعیت از پیامبر در باره این امور که مربوط به زندگی است، لازم است ؟ پاسخ این است که در باره مرز تبعیت بیان کوتاهی داشته باشیم.



محدوده تبعیت از پیامبران



در باره پیروی از پیامبران دو نوع تبعیت داریم، تبعیت لازم و تبعیت غیر لازم.



تبعیت لازم



تبعیت لازم و به تعبیر دیگر واجب، مختص مسایل مربوط به تکلیف و امر هدایت است.زیرا انسان نمی تواند بدون هیچ دلیلی برای خود تکلیف درست کند .تکلیف یعنی رنج و مشقت و به طور معمول کسی زیر بار سختی نمی رود مگر که پاداشی در پی آن باشد.پاداشی که از طرف وحی تعیین می شود.

علاوه، عقل و تجربه هر انسانی نمی تواند از اموری که از مسیر وحی به پیامبران ابلاغ می شود و در دست انسان ها قرار می گیرد، سر در بیاورد! از طرفی محتاج هدایت است. پس بهتر است به وظایفی که از طرف رسالت بیان می شود،عمل کند..به بیان دیگر، این که عقل انسان تا اندازه ای از امور مربوط به وظایف انسان می فهمد بی آن که از حکمت مصالح و احکام وضع شده آگاه باشد.بنا بر این، تبعیت بی چون و چرا در امور عبادی که هدف هدایت و رسیدن به سعاد است، امری است کاملا منطقی.علاوه، این تبعیت از شخص پیامبر نیست. بلکه از برنامه های هدایت بخش پیامبر است که به عنوان صاحب رسالت از طرف خدای متعال مامور به ابلاغ آن می شود.

تبعیت غیر لازم



تبعیت غیر لازم مربوط به امور شخصی زندگی است. در این گونه امور تبعیت لازم نیست، چون مسایل مربوط به زندگی در اختیار آدم و در سلطه تجربه فردی و جمعی افراد هر جامعه ای است که چگونه زندگی کند، هنر بیاموزد و از معلوماتش در بهبود معیشتش بهره گیرد. همان طور که می دانیم بشر از عصر حجر چگونه به عصر آهن و از عصر آهن به عصر ماشین و صنعت و امروزه به عصر فناوری ها اعجاب بر انگیز رسید و این مهم به دست نیامد جز با کوشش های بی وقفه ای که انسان در مسیر بهبود زندگی متحمل شد.بی آن که نیازمند هدایت آشکار از طرف پیامبری باشد.



علاوه بر مطالب گذشته،داشتن اشتغال از هر نوعی که مقتضی هر زمانی باشد،نیاز فطری است. پس فراگیری آن که نیز منوط به کسب تجربیاتی است،ریشه فطری دارد و عقل آن را درک می کند و انسان خواه نا خواه به سراغش می رود.



البته اگر آن بزرگواران توصیه هایی مربوط به امور زندگی بیان کردند، همان طور که رسول خدا صلوات الله علیه و نیز امامان معصوم سلام الله علیهم اجمعین تعالیم بهداشتی و تغذیه ای داشتند،گوش و عمل کردن به آن، حتما فایده بخش و از هر دارویی موثر تر است.



پاسخ به پرسش دوم



باید دید مقصود از آزادی چیست! اگر مقصود از آزادی پاسخ مثبت به امیال درونی باشد که هر چه نفس طلبید جواب مثبت دهیم،به طور حتم این مسئله با تعالیم و رسالت انبیاء منافات دارد.زیرا هدف اصلی انبیاء رام کردن نفس سر کش است.



قرآن در باره سر کشی نفس اماره که از زبان حضرت یوسف نقل شده است می فرماید:



"و ما أُبَرِّئُ نَفْسي‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيم"(3)



من هرگز خودم را تبرئه نمى‏كنم، كه نفس (سركش) بسيار به بدی ها امر مى‏ كند مگر آنچه را پروردگارم رحم كند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.



نفس آزاد و رها، سر کش می شود. نفسی که آزادی بدون عنان داشته باشد افسار گسیخته می شود.

قرآن در جای دیگر سرکشی نفس را این گونه بیان می کند:

"كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى"‏ "أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى"(4)

چنين نيست (كه شما مى‏پنداريد) به يقين انسان طغيان مى‏كند.از اين كه خود را بى ‏نياز ببيند.بی نیازی یعنی آزاد بودن در برابر تمایلات درونی. یعنی محتاج هدایت نبودن.بله نفس در بند، انسان را عاقبت به خیر می کند.

"وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى‏""فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى"(5)

و آن كسی كه از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوى بازدارد،قطعاً بهشت جايگاه اوست.

بنا بر این،هدف اصلی از رسالت پیامبران،انسان سازی است.برنامه تمامی ادیان این است که انسان با تمام ظرفیتی که دارد در مسیر تکامل قرار گیرد تا استعدادش شکوفا شود.تعلیم در بهبود کیفیت زندگی و هم زیستی مسالمت آمیز در مدینه فاضله مشاهده می شود.

انبیاء بهترین معلمان انسان ها هستند.آنان هیچ گاه مانع پیشرفت علمی و تجربی افراد جامعه نشدند.بلکه همواره به فراگیری علم اشاره کرده اند.خب معلوم است هر جا آگاهی باشد رشد و شکوفایی هم هست. هر جا آگاهی باشد، خلاقیت هم هست. زیرا علم آب راکد نیست که با گذشت زمان متعفن شود، بلکه علم مثل جویبار روان و مثل چشمه جوشان است . و نتیجه هر جوششی تحرک و خلاقیت و نقد هم هست.

این روایت معروف از پیامبر صلوات الله علیه است که فرمود:" طلب العلم فريضة على كلّ مسلم و مسلمة"(6)

طلب علم بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.

در نتیجه بشر می تواند با پذیرش ضوابط دینی و اخلاقی ای که آن بزرگواران از طرف خدای متعال ابلاغ می کنند، زندگی فعال، پویا و عالمانه داشته باشد و علاوه علم به عنوان بهترین ابزار جهت زندگی بهتر و رفاه بیشتر باشد.

پی نوشت ها:

1.سوره هود،آیه 37

2.سوره انبیاء آیه 80

3.سوره یوسف آیه 53

4.سوره علق آیات 6 و 7

5.سوره نازعات آیات 40 و 41

6.احمد آرام و اخوان حکیمی،الحياة،تهران،انتشار ات دفتر نشر فرهنگ اسلامی،سال 1380 خورشیدی، ج‏1، ص 71
موضوع قفل شده است