جمع بندی بررسی روایات مربوط به اقوام غیر عرب (فارسها، ترکها، کردها، دیلمی ها)

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی روایات مربوط به اقوام غیر عرب (فارسها، ترکها، کردها، دیلمی ها)

پیامبر اسلام(ص) مى فرماید: "ابشروا یا بنى فروخ! فلو كان الایمان معلقاً بالثریّا لاتناله العرب لناله العجم"؛ بر شما بشارت باد اى فرزندان فرّوخ! اگر ایمان به ستاره ثریا آویزان باشد و عرب به آن نرسیده باشد، عجم به آن می رسد.("تاریخ اصبهان"، ج4، ص151)
آیامنظور از عجم ایرانیان است؟

مقاله زیر با عنوان عجم در روایات چاب شده که شاید راهنمای جوابتان باشد

بیش تر واژه (عجم) را در روایات به (غیر عرب) معنى مى کنند لیکن از پاره اى روایات استفاده مى شود که (عجم) تمام غیر عرب را در بر نمى گیرد.

به عبارت دیگر تمام انسانها به دو گروه عرب و عجم تقسیم نمى شده اند و عجم تنها به گروه خاصّى از غیر عربها گفته مى شده است. روایات زیر به روشنى گویاى آن است:

* پیامبر اکرم(ص) مى فرماید:
(یا ابا الحمراء! انطلق فادع لى مائة من العرب وخمسین رجلاً من العجموثلاثین رجلاً من القبط وعشرین رجلاً من الحبشة… ثمّ قال(ص): یا معشر العرب والعجموالقبط والحبشة…)1

* امام صادق(ع) مى فرماید:
(یا هشام! النبط لیس من العرب ولامن العجم.)2
اى هشام! نبط نه از عرب است و نه از عجم.

* امام على(ع) مى فرماید:
(یسیر المهدى حتّى ینزل بیت المقدّس وتنقل الیه الخزائن وتدخل العرب والعجمواهل الحرب والروم وغیرهم فى طاعته.)3

حضرت مهدى(ع) حرکت مى کند تا در بیت المقدس منزل مى کند و خزینه ها به سوى او سرازیر مى شوند و عرب و عجم و جنگاوران و اهل روم و غیر آنه سر بر فرمان او مى نهند.

* هنگامى که پیامبر اسلام(ص) خودرا به عدّه اى از یهودیان (رسول ربّ العالمین) معرّفى فرمود آنان پرسیدند:

(الى من؟ الى العرب ام الى العجم ام الینا؟)4
به سوى چه کسى فرستاده شده اى؟ به سوى عرب یا عجم یا ما؟

* امام صادق(ع) مى فرماید:

(لایحبّنا من العرب والعجموغیرهم من النّاس الاّ اهل البیوتات والشرف و….)5
عرب و عجم و غیر آنها از مردم ما را دوست ندارند مگر شخصیتهاى برجسته و شریفان و….

عجم کدام گروه غیر عرب هستند؟

روایات گذشته نشان داده که به همه غیر عربها (عجم) گفته نمى شده است. پس از جست وجو احادیثى را یافتیم که نشان مى دهد آن گروه ایرانیانند و به روایتى بر نخوردیم که به جز ایرانیان (عجم) اطلاق گردد:

* (انّما سمّت العجم شهورها بآبان ماه و آذرماه و غیرهما….)6
عجم ها ماههاى خود را آبان ماه و آذر ماه و غیر آنها نامیده اند.

روشن است که در بین ایرانیان ماهه آبان و آذر و… نامیده مى شوند.
* معلّى بن خنیس مى گوید: امام صادق(ع) به من فرمود:

آیا با نوروز آشنایى دارى؟
عرض کردم:

فدایت گردم این روز روزى است که عجم آن را بزرگ مى شمارد و در این روز به یکدیگر هدیه مى دهند.)7

* در پایان روایت بالا امام صادق(ع) مى فرماید:
(ما من یوم فیروز الاّ ونحن نتوقّع فیه الفرج لأنّه من ایّامنا وایّام شیعتنا حفظته العجموضیّعتموه انتم.)

هیچ نوروزى فرا نمى رسد مگر این که در انتظار فرج هستیم; زیرا این روز از روزهاى ما و شیعیان ماست که عجم آن را حفظ کرده ولى شما آن را از بین بردید.

روشن است که تنها ایرانیان نوروز را بزرگ مى شمارند و آن را حفظ کرده اند.
* در جنگ احزاب هنگامى که پیامبر اکرم(ص) با مهاجران و انصار رایزنى فرمود سلمان گفت:

(انّ العجم اذا حزبها امر مثل هذا اتّخذوا الخنادق حول بلدانهم وجعلوا القتال من وجه واحد.)8
هرگاه براى عجم چنین مشکلاتى پیش آید پیرامون شهرهاى خود را خندق مى کنند و از یک سوى مى جنگند.

دور است که تمام غیر عربها هنگام جنگ همین شیوه را به کار بسته باشند. وقتى سلمان فارسى مى گوید: عجم چنین مى کنند مراد او ایرانیان است.

* یک روز عمر با نگرانى و هراس بر منبر رفت و گفت: اهالى همدان اصفهان رى قومس9 و نهاوند هم پیمان شده اند تا عربها را از سرزمین خود بیرون کرده به جنگ ما بیایند.

سپس از حاضرین نظر خواست. هر کس نظر خود را اظهار کرد و امیرالمؤمنین(ع) ضمن سخنانى فرمود:

(امّابعد فانّک ان اشحضت اهل الشّام من شامهم سارت الرّوم الى ذراریهم واناشحضت اهل الیمن من یمنهم سارت الحبشة الى ذراریهم… وامّا ذکرک کثرة العجمورهبتک من جموعهم فانّا لم نکن نقاتل على عهد رسول اللّه(ص) بالکثرة….)
10

اگر اهل شام را از شام احضار نمایى رومیان آهنگ فرزندانشان مى کنند و اگر اهل یمن را از یمن احضار کنى اهل حبشه به فرزندانشان باز مى گردند….

و امّا در مورد فراوانى عجم و ترسیدن از جمعیت ایشان که سخن گفتى باید بگویم: ما در زمان رسول خدا(ص) با تکیه به فراوانى نیرو نمى جنگیدیم….

* (من بنى فى ارض الاعاجم فعمل بنیروزهم و مهرجانهم فهو منهم.)11
هرکس در سرزمین عجم ه بنایى بسازد و به نوروز و عید مهرگان12 عمل کند از عجم ها به شمار مى آید.

* پیامبر اسلام(ص) مى فرماید:
(ابشروا یا بنى فروخ! فلو کان الایمان معلقاً بالثریّا لاتناله العرب لنا له العجم.)13

بر شما بشارت باد اى فرزندان فرّوخ! اگر ایمان به ستاره ثریا آویزان باشد عرب به آن دست نمى یابد امّا عجم به آن خواهد رسید.

با توجه به این که واژه (فرّخ) فارسى و به معناى فرخنده است و این که مضمون این حدیث بارها از جانب پیامبر(ص) درباره ایرانیان گفته شده مى توان گفت: مراد از (بنى فرّوخ) ایرانیان هستند.14

ادامه در پست بعدی

ادامه پست قبلی


عجم
در کلام محدّثان

از عبارات دو تن از محدّثان استفاده مى شود که به ایرانیان (عجم) گفته مى شده است.

1 . شیخ صدوق مى نگارد:
(لعبد المطلب عشرة اسماء تعرفه بها العرب وملوک القیاصرة وملوک العجم وملوک الحبشة….)15

عبدالمطلب ده نام داشت که عرب و قیصرها و پادشاهان عجم و پادشاهان حبشه… به آن نامه او را مى شناختند.

2 . علامه مجلسى در بحار جلد 20 صفحه 377 عنوان یکى از بابها را این گونه نگاشته است:
(باب 21 مراسلاته(ص) الى ملوک العجم والروم وغیرهم.)

در بحار جلد 48 صفحه 305 قسمتى از کلام امیرالمؤمنین(ع) درباره قیام حضرت مهدى (ع) آورده شده است:

(کأنّى اسمع صهیل خیلهم وطمطمة رجالهم.)

گویا شیهه اسبهاى آنان [یاوران حضرت مهدى(ع)] و طمطمه مردان را مى شنوم.

از آن جا که در یکى از کتابها کلمه (طمطمه) واژه اى عجمى معرّفى شده علاّمه مجلسى نتیجه مى گیرد که یاران حضرت مهدى(ع) به فارسى سخن مى گویند.

بنابراین علاّمه مجلسى عجم را ایرانیان مى دانسته است.

نتیجه:

از کاربردهاى گوناگون واژه (عجم) چنین بر مى آید که در روایات هر جا واژه (عجم) بدون قرینه اى به کار رفته باشد نمى توان عجم را تمام غیرعرب دانست

بلکه ذهن به ایرانیان انصراف پیدا مى کند. چنانچه در مجمع البحرین (عجم) به (فُرْس) معنى شده است.

از آنچه گفتیم روشن مى شود که (عجم) در روایات زیر ظهور در ایرانیان دارد:

* امام باقر(ع) مى فرماید:

(اصحاب القائم ثلاثماة وثلاثة عشر رجلاً اولاد العجم.)16
اصحاب حضرت قائم(ع) 313 تن ایرانى هستند.

* امام على(ع) مى فرماید:
(کأنّى بالعجمفساطیطهم فى مسجد الکوفة یعلّمون النّاس القرآن کما انزل.)17

گویا خیمه هاى ایرانیان را در مسجد کوفه مى بینم که قرآن را همان گونه که نازل شده یاد مى دهند.

* امام صادق(ع) مى فرماید:
(لو انزل القرآن على العجمما آمنت به العرب وقد نزل على العرب فآمنت به العجمفهذه فضیلة العجم.)18

اگر قرآن به ایرانیان نازل مى شد عرب به آن ایمان نمى آورد ولى بر عرب نازل شد و ایرانیان به آن ایمان آوردند. این فضیلتى است براى ایرانیان.

* پیامبر اکرم(ص) فرمود:

(معاشر قریش! تضربون العجمعلى الاسلام هذا واللّه لیضربنّکم علیه عوداً.)19

اى گروه قریش! شما ایرانیان را به خاطر اسلام با شمشیر مى زنید. به خدا سوگند آنان در آینده شما را براى بازگرداندن به اسلام با شمشیر مى زنند.

پى نوشتها:

1 . (بحارالانوار) علامه مجلسى ج108/38.
2 . همان مدرک ج277/5.
3 . (کنز العمال) ج589/14.
4 . (امالى) شیخ صدوق 187/.
5 . (بحارالانوار) ج149/27.
6 . همان مدرک ج150/14.
7 . همان مدرک ج92/56.
8 . همان مدرک ج32/18.
9 . از نواحى ایران.
10 . (ارشاد) شیخ مفید ج28/1 ـ 209.
11 . (کنزالعمال) ج408/15.
12 . مهرگان یکى از عیدهاى باستانى ایرانیان است.
13 . (تاریخ اصبهان) ج4/1 51.
14 . (ایرانیان مسلمان در صدر اسلام)/48 .
15 . (بحارالانوار) ج127/15.
16 . همان مدرک ج369/52.
17 . (میزان الحکمه) محمد محمدى رى شهرى ج355/1
18 . همان مدرک ج2391/3.
19 . (نفس الرحمن فى فضائل سلمان) تحقیق: جواد قیومى199/.

با سپاس
درباره موضوع بحث باید بگویم که احتمال نوعی ملی گرایی در این بحث ها دیده می شود. شاید این نمونه احادیث ،در برابر روایاتی باشد که اعراب نسبت به ایرانیان و اقوام ایرانی جعل کرده بودند . اگر به دقت به بعض احادیثی که بویژه در دوره بنی امیه ،علیه ایرانیان جعل شد بنگریم شاید به این نتیجه برسیم که درگیری های قومی و برتری طلبی و مفاخره، ریشه این سخنان باشد . علی الخصوص زمانی که می بینیم روایات زیادی در رد نوروز از ائمه نقل شده و علی الخصوص آنجا که می بینیم در رد نوروز علمای بزرگ با رویکرد حدیثی کتابهایی نوشته اند . حال با هم روایاتی که علیه اقوام ایرانی جعل شده اند را مرور می کنیم . در تهذیب التهذیب ،ابن حجر ج 1 صفحه 262 ؛تاریخ الاسلام ، ذهبی ج 11 ص 40 ؛کتاب المجروحین ،ابن حیان ج 1 ص 129 ؛الکشف الحثیث ،سبط بن العجمی ،ص 69 ؛اکمال التهذیب الکمال فی اسماء الرجال ،علاء الدین مغلطای ،ص 174 ،ذیل حدیثی آمده است : رسول الله فرمود :«روى عن غالب القطّان، عن المقبريّ، عن أبي هريرة، عن النبيّ صلّى الله عليه و سلّم قال: «أبغض الكلام إلى الله الفارسيّة، و كلام الشّياطين الخوزيّة، و كلام أهل النّار البخاريّة، و كلام أهل الجنّة العربيّة» . در کتاب فیض القدیر شرح الجامع الصغیر ،المناوی ج 1 ص 152 آمده است : « اترک الترک ان احبوک اکلوک و ان ابغضوک قتلوک ». یا رویات انس بن مالک از کتاب حیاة النبی و سیرته ،نوشته شیخ محمد قوام وشنوه ای ج 3 ص 430 :« اترک الترک ما ترکوکم فان اول من یسلب امتی ملکهم و ما خولهم الله بنو قنطوراء ». یا روایتی که صاحب تاریخ جهانگشا ،یعنی عطاملک جوینی آورده است : « اترک الترک کما ترکوکم فانهم اصحاب باس شدید » . و همچنین روایتی درباره کردها که ،الفصول المهمة فی اصوال الائمة ،حر عاملی در ص 247 آن را آورده : « ان الاکراد حی من الجن کشف الله عنهم الغطاء فلا تخالطوهم » و با همین متن ، در کتاب بحارالانوار ج 60 ص 73 ،آمده است .احتمال قوم گرایی در جعل این احادیث را تقویت می کند . به هر حال به نظر می آید روایاتی که اقوام ، قبایل و یا شهرها را نسبت به یکدیگر برتری می بخشد ،شائبه جعل در آنها باشد . البته منظور ما هرگز شهرهایی نیست که حتی در قرآن هم بدانها به دیده احترام و سروری نگریسته شده است ،بلکه ما نیز آنها را پذیرفته و منظور مان بلادی است که بدون حقیقتی خاص بر دیگر بلد ها تفضل داده شده اند . مثلا در روایات داریم که بخارا و خوارزم دری از شهرهای بهشتند و ... روایات اینچنینی دیگر .و آخرین روایت اینکه گفته اند، پیامبر فرمود: روي عن النبي، صلّى الله عليه و سلّم، أنه قال: مثل قزوين في الأرض مثل جنّة عدن في الجنان، و روي عنه أنه قال: ليقاتلن بقزوين قوم لو أقسموا على الله لأبرّ أقسامهم‏»مثال قزوین مثال بهشتی است در بهشتهای برین، قومی در قزوین کشته می شوند که اگر به خدا قسم بخورند، به قسمشان عمل می کنند.

چه بحث پرفایده ای
یعنی این ها همه دروغ بوده که درباره قوم ها گفته شده؟؟؟؟؟

با سلام

با بررسی و تحقیق مشخص میشود که منظور از عجم غیر عرب است و کاتب موضوع اگر احادیث مشابه این حدیث را در فضل فارس دیده بود دیگر برایش واضح میشد که در این حدیث منظور از عجم قوم فارس میباشند ومحدثین در باب فضل قوم فارس این خبر را گزارش کرده اند .واما درسایر اخبار که شاهدی بر معنی عجم ندارند مثل خبر : اصحاب القائم ثلاثماة وثلاثة عشر رجلاً اولاد العجم. منظور از عجم ، ایرانی وغیر فارس است .

در صحیح مسلم :

باب فضل فارس:

حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ وَعَبْدُ بْنُ حُمَيْدٍ قَالَ عَبْدٌ أَخْبَرَنَا و قَالَ ابْنُ رَافِعٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ عَنْ جَعْفَرٍ الْجَزَرِيِّ عَنْ يَزِيدَ بْنِ الْأَصَمِّ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لَوْ كَانَ الدِّينُ عِنْدَ الثُّرَيَّا لَذَهَبَ بِهِ رَجُلٌ مِنْ فَارِسَ أَوْ قَالَ مِنْ أَبْنَاءِ فَارِسَ حَتَّى يَتَنَاوَلَهُ

4619 - حَدَّثَنَا قُتَيْبَةُ بْنُ سَعِيدٍ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ يَعْنِي ابْنَ مُحَمَّدٍ عَنْ ثَوْرٍ عَنْ أَبِي الْغَيْثِ عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ
كُنَّا جُلُوسًا عِنْدَ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِذْ نَزَلَتْ عَلَيْهِ سُورَةُ الْجُمُعَةِ فَلَمَّا قَرَأَ
{ وَآخَرِينَ مِنْهُمْ لَمَّا يَلْحَقُوا بِهِمْ }

قَالَ رَجُلٌ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَلَمْ يُرَاجِعْهُ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى سَأَلَهُ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثًا قَالَ وَفِينَا سَلْمَانُ الْفَارِسِيُّ قَالَ فَوَضَعَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَدَهُ عَلَى سَلْمَانَ ثُمَّ قَالَ لَوْ كَانَ الْإِيمَانُ عِنْدَ الثُّرَيَّا لَنَالَهُ رِجَالٌ مِنْ هَؤُلَاءِ

ودر صحیح بخاری :

4615 - حدثني عبد العزيز بن عبد الله قال حدثني سليمان بن بلال عن ثور عن أبي الغيث عن أبي هريرة رضي الله عنه قال
: كنا جلوسا عند النبي صلى الله عليه و سلم فأنزلت عليه سورة الجمعة { وآخرين منهم لما يلحقوا بهم } . قال قلت من هم يا رسول الله ؟ فلم يراجعه حتى سأل ثلاثا وفينا سلمان الفارسي وضع رسول الله صلى الله عليه و سلم يده على سلمان ثم قال ( لو كان الإيمان عند الثريا لناله رجال أو رجل من هؤلاء )
حدثنا عبد الله بن عبد الوهاب حدثنا عبد العزيز أخبرني ثور عن أبي الغيث عن أبي هريرة عن النبي صلى الله عليه و سلم ( لناله رجال من هؤلاء )

در زمان جاهلیت عرب ها برای اینکه به ایرانیان توهین کنن و درواقع خودشون رو برتر از هر قومی و ملیتی می دونستن برای همین به ایرانیان عجم می گفتن. معنی عجم اون طور که استاد ما می گفت یعنی ((کسی که چیزی نمی فهمد)) و عرب ها برای توهین ،کوچک شمردن و تحقیر ایرانیان این کلمه رو به کار می بردن ایرانی که دانشمنداش شهرت جهانی داره. در واقع یه جورای حرص شون می گرفت که ایرانیان این قدر با هوش هستن. همان طور که پیامبر گفته(( اگر علم در ثریا باشد مردانی از سرزمین پارس به آن دست خواهند یافت. )):Cheshmak:

bastan;179622 نوشت:
در زمان جاهلیت عرب ها برای اینکه به ایرانیان توهین کنن و درواقع خودشون رو برتر از هر قومی و ملیتی می دونستن برای همین به ایرانیان عجم می گفتن. معنی عجم اون طور که استاد ما می گفت یعنی ((کسی که چیزی نمی فهمد)) و عرب ها برای توهین ،کوچک شمردن و تحقیر ایرانیان این کلمه رو به کار می بردن ایرانی که دانشمنداش شهرت جهانی داره. در واقع یه جورای حرص شون می گرفت که ایرانیان این قدر با هوش هستن. همان طور که پیامبر گفته(( اگر علم در ثریا باشد مردانی از سرزمین پارس به آن دست خواهند یافت. )):Cheshmak:

[=Century Gothic]با سلام
[=B Koodak]« واژه عجم به دلیل بارمنفی و مفهوم اهانت بار و ریشخند آمیزی که دراصل داشته ( گنگ ولال ) و عربها آن را دراشاره به ایرانیان و دیگر قومها که نمی توانستند واژه های عربی را مانند خود آنها بر زبان آورده ، به کاربرند ، درنا همخوانی آشکار با دیدگاه فرهیخته ایرانی ی فردوسی بوده .... » . اگربه سراسرمراجع معتبر عربی رجوع شود ، دیده میشود که گرانیگاه معانی دوم این واژه ، نامفهوم بودن برای عربست نه گنگ ولال بودن ِ گوینده . درآغاز باید بُن یک اصطلاح و واژه را یافت ، و سپس خوشه معانی که ازاین بُن برمیخیزند ، شناخت . [=B Koodak]
هرچند که این واژه نزد عوام عرب پس ازگذشت زمانها ، چنین معنائی یافته باشد ، ولی « دراصل » ، به کلی چنین معنائی نداشته است، و معنای اصلی آن ، دلیل براحترامیست که اعراب ، به ایرانیان داشته اند . البته « عجم » ، دراصل، به هیچ روی، معنای گنگ ولال نداشته است و به غایت توهین وریشخند وتحقیرپیدایش نیافته ، بلکه درست معنائی برای تعظیم و تجلیل و تحبیب داشته است .

[=B Koodak]ابی الحسین احمدبن فارس بن زکریا رازی ، که از بزرگترین واژه شناسان درسده چهارم بوده است و نزد همه معتبراست در دو کتاب ( المقائیس فی اللغه + [=B Koodak] مجمل اللغه ) خود نخستین معنای « عجم » را تخم خرما و انگورو میوه هائی همانند انگور میداند . [=B Koodak]«[=B Koodak]النوی ، و کل ماکان فی جوف ماءکول مثل العنب ما اشبهه فهو عجم ».
[=B Koodak]باید درپیش چشم داشت که نام خرما درعربی که « قصب = قسب » باشد ، معنای نیشکر نی و قلم وکلک را هم داشته است ( لغت نامه ). اینهمانی خرما با نیشکر، اهمیت دارد چون « قصب» ، معرب « کس+ به » است که به معنای « نای به = وای به » است که زنخدای ایران میباشد. خوارزمی در کتاب مقدمه الادب مینویسد که « عجم » ، دانه هرچیزی است. [=B Koodak] بدین علت به درخت خرمائی که ازتخم خرما بروید ، عجمه میگویند .

[=B Koodak]سعدی میگوید :
[=B Koodak]شرب نوش آفرید ازمگس نحل [=B Koodak] نخل تناور کند ز دانه خرما
[=B Koodak]
معنای بنیادی دیگر عجمه ، صخره سخت است . به افشره ای که از دانه های میگرفتند میگفتند [=B Koodak]نفت العجم . به نیایشی که زیرلب زمزمه میکردند نیز عجم میگفتند ( ان صلاه النهارعجما ، لانها لا یجهرفیها بالقراءه ) .
[=B Koodak]پس معنای اصلی عجم، که « تخم و دانه وهسته » باشد، تصویری بوده است که با خود، برآیندهای گوناگون آورده است . تخم ، در پهلوی وگویشها « توم » خوانده میشود ، و معنای « تاریک » هم دارد . در سغدی واژه « دانه » ، [=B Koodak] « دوانه » میباشد ( فرهنگ قریب ) که درکردی به معنای جفت وهمزاد میباشد . [=B Koodak] همچنین« توم » در عبری وآرامی ، [=B Koodak] به معنای « همزاد ، دوقلو» هست که امروزه به شکل « توماس» ، ازنامهای متداول درغربست( [=Times New Roman]Biblisch-Historisches Handwoerterbuch[=B Koodak]) ).« تخم » درخود ، درخت وشاخ وبرگ و بر را بالقوه دارد، وبدین علت ، گنج نهفته [=B Koodak]درتاریکی [=B Koodak] است .
[=B Koodak]
ازسوی دیگر، درفرهنگ ایران ، تخم ، هم « بر» و هم « بُن وبیخ » درخت است . وجودی که هم بر و هم بُن ، هم پایان و هم آغاز است ، وجودی مستقل و آزاد که ازخود و به خود ، هست . این در فرهنگ ایران ، «کمال» شمرده میشد .« کمال » مانند اسلام، علم یا قدرت بی نهایت نبود. چیزی کمال داشت که خودش، اصل نوآفرینی ِ خودش هست. ازخودش ، به روشنی میرسد . به همین علت ، رستم ، تخم تن است . درگزیده های زاد اسپرم ، بخش ٣۴ پاره ۲۹ میآید : «
[=B Koodak] .... باز آفرینی همه چهره ها ، درپایان به آغاز همانند باشند . چنانکه مردم که هستی آنان از تخم ( نطفه ) است ، از نطفه به وجود آیند و گیاهان که هستی آنان از تخمک است ، کمال پایانی آنها نیز با همان تخم است » . همین اندیشه درگرشاسپ نامه توسی نیز میآید.
که این یکی بودن « برو تخم » در جهان هستی باشد. جهان هستی ، درختی است که ازبرش ، بیخش پدید میآید . به عبارت دیگر، جهان هستی ، خالق ندارد .

[=B Koodak]به تخم درخت ارفتی در گمان
[=B Koodak]نگه کن برش، تخم باشد همان

[=B Koodak]ازسوئی هرتخمی درواقع ، تخم درون تخم است . ازاین رو ، آنچه درتخم ودانه و هسته ، نهفته است ،[=B Koodak] نیروهائی هستند که در تاریکی و پوشیده و نادیدنی هستند . این تصویر، یکی ازتصاویر بنیادی درجهان بوده است ، و بیان « ازخود بودن» ، «ازخود ، روشن شدن» ،« ازخود ، سرچشمه بودن » است ، چون همه چیز را درخود دارد . همچنین « شیره وافشره در تخم » که نشان ِ اصل درخت ومیوه است ، درست درتخم ودانه ، پوشیده و نا دیدنیست . این معنای اصلی « عجم » است . [=B Koodak] ازاین رو یکی از معانی عجم بنا بر اشتاین گاس ، هم شیره وافشره ازدانه های گیاهان وهم آزمودن ، امتحان کردن [=B Koodak] است. این معانی گرانقدر، ازیکسو مارا ازغنای درونی تخم ( عجم ) آگاه میسازد و ازسوی دیگر ، به پوشیدگی و ناشناس بودن آن، اشاره میکند

[=B Koodak] این رویه ناشناس بودن وپوشیده بودن ِ از معنای اصلی هست ، که [=B Koodak] سپس از عوام عرب ، معنای منفی پیدا کرده است . آنچه ما نمی فهمیم ، بد وزشت و تباه است . امروزهم ، این شیوه تفکر، درمیان عموم ، رایجست . ولی دراصل ، عجم ، به ایرانی بدان علت گفته میشده است که انسان آزاده ایست و برپای خود میایستد . رابطه عرب با ایرانی ، با محمد، شروع نشده است . عربها با ایرانیان پیش ازآمدن محمد ، رابطه دیگر داشته اند . این دو گونه رابطه را باید جداگانه بررسی کرد. این اصطلاح « عجم » ، ریشه دراین دوره پیش از محمد و اسلام دارد.ایرانی آنگاه ، بدان علت عجم خوانده میشده است ، چون پیروان فرهنگ زنخدائی (= ارتائی ) بوده اند. « اجم» و« سورستان» و هروم ( روم ، هر= نی ) ، اصطلاتی برای جوامع زنخدائی ایران بوده اند که اعراب نیز پیرو آن بوده اند . اجه ، به هندی « قصب السکریا نیشکر » است. [=B Koodak] اجمه ، درمقدمه الادب خوارزمی به معنای بیشه ونیستان است و جمع آن « اجم » میباشد . « عجه » درمنتهی الارب به معنای « خایگینه ، لغت مولده است » ( یعنی تخم مرغ ) . اج، درفارسی، به درخت افرا گفته میشود که نام دیگرش « اسپندان » است که به خوبی مارا به اصل راهنمائی میکند . « ئوز » که همان « خوز» باشد ( خوزستان= نیستان) به معنای نی است، و این نام زنخدای ایران بوده است که برای پیروان زرتشت ، بت ( اوز دِس ) وزشت و پلشت شده است ، و اعراب درست همین زنخدا را بنام « عزی » میپرستیده اند . [=B Koodak] مقصود اینست که عرب، پیش ازپیدایش اسلام،با دیدی دیگری به ایرانیان مینگریسته اند ، و ایرانیان را ارجمند میشمرده اند ، ونام « عجم = اجم » ، بیان بزرگواری ایرانیان و پیوند عرب با چنین ایرانی بوده است . چنانکه درشاهنامه نیز« عربستان» با « ایران » باهم ، بهره ایرج ، نخستین شاه اسطوره ای ایران میگردد .
[=B Koodak]
پس آنگه نیابت به ایرج رسید

[=B Koodak] مراورا پدر، شهرایران گزید
[=B Koodak]هم ایران [=B Koodak] هم دشت نیزه وران
[=B Koodak]همان تخت شاهی و تاج سران
[=B Koodak]بدو داد که او را سزا دید گاه
[=B Koodak]همان تیغ ومهر ونگین و کلاه
[=B Koodak]سرانرا که بُد هوش و فرهنگ ورای
[=B Koodak]مراورا چه خواندند ، ایران خدای
[=B Koodak]
فردوسی ، درخود، آگاهانه رسالت زنده کردن ایران را داشت و هدفش
[=B Koodak] از شاهنامه سرائی ، نوزائی فرهنگ واجتماع و جهان آرائی ایران بود ودرست دراین بیت شعر، به با نگ بلند، از رسالت خود دم میزند .
[=B Koodak]
«عجم ، زنده کردم بدین پارسی »

[=B Koodak]
« عجم زنده کردم بدین پارسی » ، این معنای ژرف را دارد که من « فرهنگ ِ[=B Koodak] زنخدائی یا خرّ مدینی ، فرهنگ سیمرغی- ارتائی ایران » را با این نوشته ، زنده کرده ام . « عجم » ، درست معنای والا و ژرف ِ فردوسی را بیان میکند . آن ایرانی که « بُن وبیخ واصل = عجم » است ، آن ایرانی که افشره وشیره وجانست( عجم ) ، آن صخره سختی( عجم) که برفرازکوه البرزاست و ایران نوین برآن بنا خواهد شد، دراین نوشته زنده میشود و فرشگرد می یابد . این همان نیستانی( اجم = عجم ) است که مولوی درد اشتیاق بازگشت به آن را دارد تا درآنجا بازازنو زاده شود .
[=B Koodak][=B Koodak][=B Koodak]منوچهر جمالی

پرسش:
بررسی کاربرد واژه عجم در آیات و روایات


پاسخ:

یکی از واژگانی که در آیات و روایات بکار رفته است کلمه «عجم» و دیگر اشتقاقات آن است. در قرآن صریحا از ریشه لغوی عجم استفاده نشده است اما با دو آیه مواجه می شویم که با ریشه لغوی عجم در ارتباط هستند.

آیه اول: «وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّما يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِيٌّ مُبينٌ».(1)
این آیه اشاره دارد به ادعای مشرکین که می گفتند قرآن کتاب آسمانی نیست بلکه آموزه شخصی از بشر است که قرآن را به پیامبر تعلیم داده است. قرآن ضمن رد این ادعا استدلال می کند شخصی که مورد نظر مشرکین است و به عنوان معلم پیامبر از او یاد می کنند عجم است در حالی که این قرآن به زیان عربی فصیح بیان شده است.
در احادیث درباره آن شخص کذائی مطالبی بیان شده است که قدر متیقن این است که مردى رومى و غلام آزاد شده بنى حضرمى و نصرانى مذهب بوده كه در مكه مى ‏زيسته و با كتب اهل كتاب، آشنايى داشته است. مشرکین او را متهم كردند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را تعليم مى‏ دهد. البته برخی سلمان فارسی را نام برده اند که ادعایی نادرست است زیرا سلمان در مدينه به حضور پيامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و اسلام را پذيرا شد در حالی که آیه یاد شده مکی است یعنی در زمانی که پیامبر در مکه اقامت داشت نازل شده است.(2)
نتیجه ای که از مطلب یاد شده می توان گرفت این است که در این آیه واژه عجم در قبال عرب به کار رفته و با توجه به روایاتی که در ذیل این آیه آمده منظور شخصی غیر ایرانی است.

آیه دوم: «وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِيًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آياتُهُ ءَ أَعْجَمِيٌّ وَ عَرَبِيٌّ قُلْ... .»(3)
در این آیه خداوند به نکته ای اشاره می کند و آن این که اگر قرآن را به زبان عجم می فرستادیم برای اعراب گنگ و نامفهوم می بود و به ما اشکال می کردند و می گفتند چرا آياتش را برای ما روشن و مبيّن نكردى، و چرا مطالبش را از هم جدا نساختى، آيا كتابى اعجمى و گنگ بر مردمى عربى نازل کرده ای.؟!
بنا بر این منظور از واژه اعجمی در این آیه «گنگ و نامفهوم بودن» است و اشاره به ملیت خاصی ندارد.
در توضیح بیشتر باید عرض کنیم که در لغت عرب واژه عجم حامل معنایی متضاد با «وضوح» است. به عبارت دیگر عرب در جایی که می خواهد به گنگ و نامفهوم بودن چیزی اشاره کند از این واژه استفاده می کند. از آن جا که زبان غیر عربی برای اعراب نامفهوم و گنگ است به کسانی که به زبان های غیر عربی صحبت می کنند عجم می گویند. هم چنین به کسی که با لکنت صحبت کند (خواه عرب باشد یا غیر عرب) و کلامش نامفهوم باشد اعجم می گویند.(4)

با این توضیح روشن می شود که اطلاق واژه عجم به غیر اعراب به خودی خود حامل معنای اهانت و تحقیر نیست گرچه ممکن است در مقام استعمال و کاربرد گاه توسط برخی از اعراب به عنوان نوعی تحقیر از آن استفاده شود همان طور که در فارسی هم رایج است مثلا واژه عرب به خودی خود بار معنایی تحقیر آمیزی ندارد اما گاه در گویش و استعمال عوام به صورتی تحقیرآمیز استفاده می شود.

از آن چه گذشت دو مطلب به دست می آید:
1- مفهوم واژه عجم لزوما به معنای ایرانی بودن نیست.
2- اطلاق واژه عجم به خودی خود حامل معنای تحقیر و اهانت نیست.
با حفظ این دو نکته به سراغ روایات میرویم.
در روایات بطور کلی با دو دسته روایت مواجه می شویم:
1- گروه اول روایاتی که در آن ها واژه عجم در قبال واژه عرب آمده بدون این که نشانه یا شاهدی بر این باشد که منظور از عجم ملیت خاصی باشد. به عنوان مثال: امام کاظم (علیه السلام) می فرماید: «إِنْ كُنْتَ تُرِيدُ عِلْمَ النَّصْرَانِيَّةِ فَأَنَا أَعْلَمُ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ بِهَا».(5)
و هم چنین امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «أَعُوذُ بِرَحْمَةِ اللَّهِ ... مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ».(6)

2- گروه دوم روایاتی است که با شواهدی (درونی یا بیرونی) همراهند که نشان می دهد مراد از عجم، ملیت خاصی است. به عنوان مثال: امام باقر (علیه السلام) می فرماید: «كَانَ يُقَالُ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع ابْنُ الْخِيَرَتَيْنِ فَخِيَرَةُ اللَّهِ مِنَ الْعَرَبِ هَاشِمٌ وَ مِنَ الْعَجَمِ فَارِس‏».(7)
و هم چنین امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «سَأَلَ رَجُلٌ أَبِي ص عَنْ حُرُوبِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ كَانَ السَّائِلُ مِنْ مُحِبِّينَا فَقَالَ لَهُ أَبُو جَعْفَرٍ ع بَعَثَ اللَّهُ مُحَمَّداً ص بِخَمْسَةِ أَسْيَاف‏ ... وَ السَّيْفُ الثَّالِثُ سَيْفٌ عَلَى مُشْرِكِي الْعَجَمِ يَعْنِي التُّرْكَ وَ الدَّيْلَمَ وَ الْخَزَرَ».(8)
همچنین روایاتی دیگری: http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/0/0/51349?SearchText=%D8%B9%D8%AC%D9%85
با توجه به آن چه گذشت روشن می شود این تلقی که "در روایات هر جا واژه (عجم) بدون قرینه اى به کار رفته باشد نمى توان عجم را تمام غیر عرب دانست" نادرست است مخصوصا که در آیات نیز خلاف آن مشاهده شده است. (به توضیح آیه 103 سوره نحل مراجعه شود)

اما درباره روایتی از پیامبر که فرمود: «ابشروا یا بنى فروخ! فلو كان الایمان معلقاً بالثریّا لاتناله العرب لناله العجم»؛ بر شما بشارت باد اى فرزندان فرّوخ! اگر ایمان به ستاره ثریا آویزان باشد و عرب به آن نرسیده باشد، عجم به آن می رسد.(9)
می توان گفت این روایت از گروه دوم (یعنی روایات دارای قرینه بر اشاره به ملیت خاص) است زیرا واژه (فرّخ) فارسى و به معناى فرخنده است. به علاوه مضمون این حدیث در روایات دیگری آمده که به ایرانیان اشاره دارند: امام باقر به نقل از پدر بزرگوارشان فرمود: «أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لَوْ كَانَ الْعِلْمُ مَنُوطاً بِالثُّرَيَّا لَتَنَاوَلَهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِسَ».(10)
پیامبر فرمود: «وَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَوْ كَانَ الْإِيمَانُ مُعَلَّقاً بِالثُّرَيَّا لَنَالَهُ رِجَالٌ من فارس».(11)

طبق این شواهد می توان واژه عجم در روایت نخست را نیز اشاره به ملیت خاصی دانست و این که مصداق روشن کلمه عجم در آن روایت، ایرانیان هستند.
نکته دیگری که نباید از نظر دور داشت این است که روایاتی که درباره اقوام و ملیت ها بیان شده است (خواه با واژه عجم یا واژه های دیگر و خواه در مدح یا ذم) را نباید در وهله نخست به دیده تردید نگریست و آن ها را تحریفی توسط ملیت ها در تمجید خود یا تخریب رقبای خویش به حساب آورد بلکه لازم است در این مطلب اصول اجتهادی در بررسی سند و محتوای روایات بر پایه علومی همچون رجال و درایه و فقه الحدیث انجام شود. این نکته را از این رو بیان کردیم که گاه گفته می شود روایاتی که اشاره به قومیت های خاصی دارد احتمالا دچار ملی گرایی و نوعی دروغ پردازی است.

ــــــــــــــــ
(1) نحل/ 103.
(2) ترجمه الميزان، ج ‏12، ص 506.
(3) فصلت/ 44.
(4) المفردات في غريب القرآن، ص 549.
(5) الكافي، ج 1، ص 478.
(6) الكافي، ج 2، ص 537.
(7) الكافي، ج 1، ص 467.
(8) الكافي ج، 5 ص 10.
(9) تاریخ اصبهان، ج4، ص 151.
(10) بحارالأنوار، ج 1، ص 195.
(11) بحارالأنوار، ج 64، ص 168.

موضوع قفل شده است