بررسی اصل امامت از منظر قرآن

تب‌های اولیه

185 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

نقل قول:
می شود بگویید

ان زمان چه زمانی بوده است؟

ایا خشکسالی بوده است؟
اب وجود داشته است یا خیر؟

خودتان به بنده میگویید بهانه های بنی اسرائیلی نگیرم حال خود را ببینید در تنگنا چگونه ایراد میگیرید

هر زمانی که بوده بوده..ایا کسی که مقید به سیره نبوی است حاضر است برای درمان خود ادرار شتر میل کند؟

کافر بی نام;180632 نوشت:
تمام بحث من هم همینه می گم مشکلات روزمره ی آن جامعه ی تازیان 1400 سال پیش چه دخلی به مای امروزی داره ؟؟؟؟ پس طبق گفته ی خود قبول دارید که آیات قرآن برای تمام افراد و برای تمام شرایط و زمانها کاربرد نداره !!! بلکه مقتضیات و شرایط جامعه است که تعیین می کنه که کدام آیه اجرایی بشه یا نشه نه دستور صریح قرآن ،کلا م الله متعال !!! پس مقتضیات زمان و مردم هر زمان بر اجرای کلام الله سایه می افکند


جالب است

که از سخن بنده این چنین نتیجه گرفته اید

بنده گفته ام بنا بر فهم نگفتم مورد نیاز نیست؟

مثل این می ماند که جدول ضرب نیاز نباشه!!!

می شه؟

یا مثلا چون مطلبی را ساده بیان کرده اند پس برای یک عالم غیر قابل برداشت است؟

واقعا منطقی است؟

کافر بی نام;180636 نوشت:
هر زمانی که بوده بوده..ایا کسی که مقید به سیره نبوی است حاضر است برای درمان خود ادرار شتر میل کند؟


سلام

اولا بله فرق دارد

شرایط اضطرار

یعی زمانی که اب نباشد و فرد تشنه باشد(دقت کنید هیچ اب پاکی)
و نتواند اب بیابد و اگر نیابد بمیرد می تواند برای رفع عطش ادرار را بخورد
تا تشنگی اش رفع شود
و بتواند اب پاک را پیدا کرده و بخورد

می توانید از فقها بپرسید

ایا در علم روز در جهت حفظ حیات این کار ها خلاف است؟

دوما نگفته اید کجای حدیث از مریضی حرف زده است؟

نقل قول:
فرق ما با انان در ایمان است
نه اسلام

همه مردم هرکس که شهادتین را بگوید مسلمان است
حتی اگر تا یک ثانیه قبل کافر بوده باشد و هر دلیل ریختن خونش حرام می شود

پس عملا امامت اصل نیست..اگر اصل میبود و کسی ان را نپذیرد دیگر مسلمان نیست مثلا کسی که نبوت را نپذیرد مسلمان نیست چون نبوت اصل است و همینطور امامت!

پس معلوم شد اسلام بر پایه شهادتین است و حتی اگر کسی امامت را نپذیرد مسلمان است!

عجیب تر از همه ان است که خود شیعه ها هم قبول دارند که اصل اصول دین 3 تاست و شما از ان بی خبرید! ایا در این مورد هم میگویید باید دلیل بیاورم؟

شما از طرفی می گویید اصول دین خدا فقط این سه تا است ( توحید و نبوت و معاد ) و از طرف دیگری

می گویید امامت و جانشینی محمد را خدا تعیین کرده است !!!

اگر امامت و جانشینی محمد را خود خدا تعیین کرده چرا خدا انتخاب خودش را جزو اصول دین خودش قرار نداده است ؟؟؟

چرا ؟؟؟ چرا این کار را نکردتا شیعه مجبور نشود با وصله بازی و تبصره تراشی امامت را جزو اصول مذهب جا بزنند ؟؟؟؟

نقل قول:
سلام

اولا بله فرق دارد

شرایط اضطرار

یعی زمانی که اب نباشد و فرد تشنه باشد(دقت کنید هیچ اب پاکی)
و نتواند اب بیابد و اگر نیابد بمیرد می تواند برای رفع عطش ادرار را بخورد
تا تشنگی اش رفع شود
و بتواند اب پاک را پیدا کرده و بخورد

می توانید از فقها بپرسید

ایا در علم روز در جهت حفظ حیات این کار ها خلاف است؟

دوما نگفته اید کجای حدیث از مریضی حرف زده است؟

بهانه های مهمل روشن شد ولی باز هم پاسخ را میدهم و اینگونه به چالش میکشم:-

امروزه هم عده ای هستند بخصوص در چین و هند و سیبری که برای رفع برخی بیماریها ادرار خود را می خورند آیا این هم شامل قاعده ی اضطرار می شود ؟؟؟

اگر می شود و قاعده ی اضطرار همیشه هست پس چرا پیامبر و امام صادق نگفته اند از ادرار خود برای رفع بیماریها کمک بگیرید چرا حواله به ادرار شتر کرده اند !!!

اضطرار اضطرار است دیگه
چه ادرار یک نفر شتر چه ادرار یک نفر آدم !!!

سوال دیگر اینه که خدا چرا گاهی اوقات شفاء را در حرام ها و نجاسات قرار داده است ؟؟؟؟

آیا این نقض غرض نیست ؟؟

یا زنگی زنگ یا رومی روم !! یا حلال حلال یا حرام حرام

اگر واقعا چیزی را قطعا نجس و حرام کرده چرا برخی مواقع گفته از آ ن هم می شود خورد ؟؟

چرا درمان درد ها را جملگی در حلال ها قرار نداده است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آيا فکر نمی کنید نباید این شعبدبازی های حرام و حلال که از مغز انسان می تراود نباید به خدا ربط داد

کافر بی نام;180643 نوشت:
پس عملا امامت اصل نیست..اگر اصل میبود و کسی ان را نپذیرد دیگر مسلمان نیست مثلا کسی که نبوت را نپذیرد مسلمان نیست چون نبوت اصل است و همینطور امامت!

سلام

اولا این اصل فرع بر اصل نبوت است

اگر از یک شیعه بپرسی که امامت چه مقامی است

به شما خواهند گفت
مقامی بالا تر از مقام نبوت انبیا
و پایین تر از نبوت خاصه رسول الله(ص) که همان مقام خاتمیت است
و همه شرایط را دارا است

به استثنا دریافت و ابلاغ وحی

کافر بی نام;180643 نوشت:
عجیب تر از همه ان است که خود شیعه ها هم قبول دارند که اصل اصول دین 3 تاست و شما از ان بی خبرید! ایا در این مورد هم میگویید باید دلیل بیاورم؟

2 اصل توحید و نبوت
منجر به ورود کافر به اسلام می شود و حرام شدن ریخن خون اش و هتک حرمت ناموسش و احکامی که در فقه هست

و ایمان یک درجه از اسلام بالا تر است:Gol:

نقل قول:
دوما نگفته اید کجای حدیث از مریضی حرف زده است؟
اینگونه خودتان وارد چاله های بعدی میشوید

فرض میکنیم اصلا مریضی در کار نبوده.. ایا وقتی انها نزد پیامبر یا امام صادق رفته اند چرا از ایشان اب طلب نکرده اند؟ چرا به بول شتر ارجاع داده شده اند؟ یعنی پیامبر اب نداشته است؟ اگر نداشته است ایا پیامبر خود از بول شتر میل کردند؟

حال بماند که شما در ابتدا این حدیث را برای خود رد کردید و گفتید که جعلی است.. در عجبم که چگونه ادعا میکردید جعلی است و ادعای خود را ثابت نکردید و چگونه حال وارد محور ان شدید... این یک دوگانگی است دوست عزیز

کافر بی نام;180644 نوشت:
بهانه های مهمل روشن شد ولی باز هم پاسخ را میدهم و اینگونه به چالش میکشم:-

منصفین خواهند دید

کافر بی نام;180644 نوشت:
امروزه هم عده ای هستند بخصوص در چین و هند و سیبری که برای رفع برخی بیماریها ادرار خود را می خورند آیا این هم شامل قاعده ی اضطرار می شود ؟؟؟

شما ابتدا بگویید کجای حدیث گفته شده برای رفع بیماری؟

و کجا ما این احادیث را تایید کرید؟

کافر بی نام;180644 نوشت:
اگر می شود و قاعده ی اضطرار همیشه هست پس چرا پیامبر و امام صادق نگفته اند از ادرار خود برای رفع بیماریها کمک بگیرید چرا حواله به ادرار شتر کرده اند !!! اضطرار اضطرار است دیگه چه ادرار یک نفر شتر چه ادرار یک نفر آدم !!!

دوست عزیز
ادمی می بیند که به دنبال حقیقت باشد
اگر نباشد نخواهد دید

کافر بی نام;180644 نوشت:
سوال دیگر اینه که خدا چرا گاهی اوقات شفاء را در حرام ها و نجاسات قرار داده است ؟؟؟؟

چه کسی گفته است شفا؟!!

کافر بی نام;180644 نوشت:
اگر واقعا چیزی را قطعا نجس و حرام کرده چرا برخی مواقع گفته از آ ن هم می شود خورد ؟؟

دوست عزیز مثل اینکه شما مطلب بنده را دقت نفرمودید

شما می گویید که وقتی یکی داره از تشنگی توی بیابان بی اب و علف می می ره
خدای رحمان و رحیم
سخت بگیرد؟

کافر بی نام;180644 نوشت:
چرا درمان درد ها را جملگی در حلال ها قرار نداده است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شما درمان را و صحت حدیث را ثابت کنید
بعد از درمان سخن بگویید!!

کافر بی نام;180644 نوشت:
آيا فکر نمی کنید نباید این شعبدبازی های حرام و حلال که از مغز انسان می تراود نباید به خدا ربط داد

پس بهتر است به این ایه نگاه کنید

إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيكُمُ الْمَيتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ(البقرة/173)
خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوک و آنچه را نام غير خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام کرده است. (ولي) آن کس که مجبور شود، در صورتي که ستمگر و متجاوز نباشد، گناهي بر او نيست؛ (و مي‌تواند براي حفظ جان خود، در موقع ضرورت، از آن بخورد؛) خداوند بخشنده و مهربان است.

شما نگفتید به ما ایا از نظر عقلی این قضیه رد می شود؟!!

سلام

کافر بی نام;180646 نوشت:
اینگونه خودتان وارد چاله های بعدی میشوید فرض میکنیم اصلا مریضی در کار نبوده.. ایا وقتی انها نزد پیامبر یا امام صادق رفته اند چرا از ایشان اب طلب نکرده اند؟ چرا به بول شتر ارجاع داده شده اند؟ یعنی پیامبر اب نداشته است؟ اگر نداشته است ایا پیامبر خود از بول شتر میل کردند؟

من از ابتدای سخن گفتم این حدیث جعلی است

تازه چه بیماریی؟(در صورت صحت)

ایا از نظر سند درست است؟

تطابق با قران چه طور؟
ایا بیماری هم جزء اضطرار است؟
و...

چرا که نمی تواند درمان باشد(در صورتی که باید این هم بررسی شود که ایا شرع این اجازه را داده است تا برای درمان چیز نجس را بخوریم؟)

و شما بر خلاف حدیث ان را درمان گفتید!!!

و گفتم که حدیث باید بررسی شود این سخنان چه مفهومی دارد؟!!

کافر بی نام;180646 نوشت:
حال بماند که شما در ابتدا این حدیث را برای خود رد کردید و گفتید که جعلی است.. در عجبم که چگونه ادعا میکردید جعلی است و ادعای خود را ثابت نکردید و چگونه حال وارد محور ان شدید... این یک دوگانگی است دوست عزیز

مطمئنید نگفتم به چه علت جعلی است؟!!

نقل قول:
من از ابتدای سخن گفتم این حدیث جعلی است

برایتان از اهل سنت دلیل اوردم گفتید قبول ندارید..از منابع شیعه دلیل اوردم باز هم قبول ندارید؟؟

بابا تو دیگه کی هستی!!!!!!!!!!!!!!

نقل قول:
منصفین خواهند دید
بلی منصفینی که از سنخیت شما هستند بعدا می ایند و میگویند
چرا اینطور که ما می بینیم این معاند نمی بیند ؟؟؟

نقل قول:
شما ابتدا بگویید کجای حدیث گفته شده برای رفع بیماری؟

و کجا ما این احادیث را تایید کرید؟

چه فرقی میکند بیماری یا تشنگی.. عقلا چون نزد پیامبر امده بدند میتوانستند از پیامبر اب طلب کنند اگر تشنه بودند پس تشنه نبودند.. بقیه اش رو خودتان حتما فهمیدید

نقل قول:
شما می گویید که وقتی یکی داره از تشنگی توی بیابان بی اب و علف می می ره
خدای رحمان و رحیم
سخت بگیرد؟
چرا مهملات تحویل میدهید؟ عجب توجیهاتی برای خود می سازید ؟
اینها وقتی نزد امام صادق یا پیامبر رفته بودند یعنی تشنه بودند؟
پس چرا اب طلب نکردند از محمد یا صادق؟ یعنی محمد و امام صادق اب نداشتند؟ مشخص است که تشنه نبودند

در تنگنا قرار گرفتن و اینگونه پاسخ دادن نشان دهنده تعصب و تحجر در بحث است...

منتظر منصفین هم بشینید و ببینید چه میگویند ( اگر انصافا و وجدانا منصف باشند و پاسخ های شما را درقبال سوالات بنده با دقت بخوانند)

موفق باشید ...بدروود

کافر بی نام;180649 نوشت:
چه فرقی میکند بیماری یا تشنگی.. عقلا چون نزد پیامبر امده بدند میتوانستند از پیامبر اب طلب کنند اگر تشنه بودند پس تشنه نبودند.. بقیه اش رو خودتان حتما فهمیدید

سلام

خیلی فرق دارد

بحث بر سر حلال و حرام است

بنده هم بعد ان گفتم چه زمانی بوده است خشکسالی بوده یا خیر؟

کافر بی نام;180649 نوشت:
چرا مهملات تحویل میدهید؟ عجب توجیهاتی برای خود می سازید ؟ اینها وقتی نزد امام صادق یا پیامبر رفته بودند یعنی تشنه بودند؟ پس چرا اب طلب نکردند از محمد یا صادق؟ یعنی محمد و امام صادق اب نداشتند؟ مشخص است که تشنه نبودند

بنده مدام در پست هایم سوالاتی کردم و گفتم که باید بررسی شود جعلی است یا خیر؟(شماره حدیث خواستم و..)

شما اگر دور از تعصب هستید بهتر است بگویید ببینم ایا این حدیث را ما صحیح می دانیم یا خیر؟!!

کافر بی نام;180649 نوشت:
در تنگنا قرار گرفتن و اینگونه پاسخ دادن نشان دهنده تعصب و تحجر در بحث است...

عالمین خواهند دید و قضاوت خواهند کرد

خدا نگهدارتان

راستی دوستان از جناب موبدیار مهران خبری ندارید:Gig::Gol:

نقل قول:
شما اگر دور از تعصب هستید بهتر است بگویید ببینم ایا این حدیث را ما صحیح می دانیم یا خیر؟!!
دو منبع اوردم برای شما پس بهتر است شما تحقیق کنید نه من

باب الدواء بأبوال الإبل،رقم 5748، كتاب الطب، فتح الباري في شرح صحيح البخاري

عن أنس بن مالك قال: «أن ناسا، اجتووا في المدينة فأمرهم النبي صلى الله عليه وسلم أن يلحقوا براعيه ـ يعني الإبل ـ فيشربوا من ألبانها وأبوالها، فلحقوا براعيه فشربوا من ألبانها وأبوالها، حتى صلحت أبدانهم فقتلوا الراعي وساقوا الإبل، فبلغ النبي صلى الله عليه وسلم فبعث في طلبهم، فجيء بهم فقطع أيديهم وأرجلهم، وسمر أعينهم‏.‏ قال قتادة فحدثني محمد بن سيرين أن ذلك كان قبل أن تنزل الحدود‏.[1]» قال أهل اللغة: الجوى داء يصيب الجوف. وفي رواية ثابت عن أنس: «إن ناسا كان بهم سقم قالوا: يا رسول الله آونا وأطعمنا»، وفي رواية غيلان «كان بهم هزال شديد»، وفي رواية أبي سعد «مصفرة ألوانهم»، وفي رواية همام عن قتادة عن أنس «فعظمت بطونهم»، فهذه الروايات توضح مفهوم الأمراض التي كانت عندهم، مثل اصفرار اللون، والهزال الشديد، وعظم البطون

این هم منبع شیعی از زبان امام صادق

شخصی از امام صادق(ع) پرسید: آیا کسی می تواند ادرار گاو را بخورد؟ فرمود: اگر برای درمان، به آن نیاز دارد، بخورد، همچنین ادرار شتر و گوسفند. متن عربی چنین است: عن عمار ، عن أبی عبد الله(ع ) - فی حدیث - قال: سئل عن بول البقر یشربه الرجل؟ قال : إن کان محتاجا إلیه یتداوى به یشربه، وکذلک بول الإبل والغنم. (وسائل الشیعه، ج 3، ص 410)

موفق و پیروز باشد.. به امید دیدار

کافر بی نام;180652 نوشت:
دو منبع اوردم برای شما پس بهتر است شما تحقیق کنید نه من

سلام

کسی که استناد به سخنی می کند باید از صحت ان مطلع باشد
اگر نباشد چگونه ما مطلع باشیم و البته چگونه شخصی که از صحت مطلبی اگاه نیست با استناد به ان یک مسئله خطیر را نتیجه می گیرد؟

و اما در مورد عقیده ما ما احکام متواتر(لفظی یا معنوی) و صحیح و مطابق با قران را قبول داریم

کافر بی نام;180652 نوشت:
شخصی از امام صادق(ع) پرسید: آیا کسی می تواند ادرار گاو را بخورد؟ فرمود: اگر برای درمان، به آن نیاز دارد، بخورد، همچنین ادرار شتر و گوسفند.

حال واقعا این ادرار درمان دارد؟!!

باید تمام شرایط را سنجید:Gol:

ان شاء الله اگر زنده باشیم

خدا نگهدار

به امید دیدار:Gol:

کافر بی نام;180610 نوشت:
چگونه ایه صریح است واسمی از امام نیست؟ گفتم باز هم میگم تا شاید متوجه شوید:- ابتدایی ترین روش شناساندن یک شیء به دیگران ، گفتن اسم آن است


سلام

صراحت به گفتن نام نیست

مثلا ما می گوییم او ادم خوبی است و به او اشاره می کنیم

ایا آن فرد مشخص نیست؟

اگر در این ایه که اورده شد نگاه کنید
از یک فعل برای خدا و رسول استفاده شده است


يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا(النساء/59)
اي کساني که ايمان آورده‌ايد! اطاعت کنيد خدا را! و اطاعت کنيد پيامبر خدا و اولو الأمر [= اوصياي پيامبر] را! و هرگاه در چيزي نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داوري بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (کار) براي شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيکوتر است.

أَطِيعُوا الله
وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ


و این ایه

را نگاه کنید

إِنَّمَا وَلِيكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ(المائدة/55)
سرپرست و ولي شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها که ايمان آورده‌اند؛ همانها که نماز را برپا مي‌دارند، و در حال رکوع، زکات مي‌دهند.

یک فعل برای خدا و رسول و ان کسانی که ایمان اورده اند

و ولایت را برای اینها خواسته است؟

ایا هرکسی می تواند لایق این باشد که هم فعل خدا و رسول باشد؟
:Gol:

کافر بی نام;180643 نوشت:
شما از طرفی می گویید اصول دین خدا فقط این سه تا است ( توحید و نبوت و معاد ) و از طرف دیگری می گویید امامت و جانشینی محمد را خدا تعیین کرده است !!!

سلام

اصول دین 5 تا است که دو تای ان فرع بر دو اصل دیگر هستند

کافر بی نام;180643 نوشت:
اگر امامت و جانشینی محمد را خود خدا تعیین کرده چرا خدا انتخاب خودش را جزو اصول دین خودش قرار نداده است ؟؟؟

امامت یکی از اصولی است که از ابتدا بعثت پیامبران الهی وجود داشته است که نحوه ان به امامت تغییر کرده است(بعد از ختم رسالت)

یعنی هر پیامبری بعد از خود وصی داشته است

مثلا سلیمان(ع) وصی داوود(ع) بودند:Gol:

اصول از ابتدا بوده اند:Gol:

طالب علم;180575 نوشت:
جمع بندی و نتیجه گیری از بحث

نتیجه می گیریم اصلی از اصول دین به نام امامت وجود ندارد
حال وقتی در اصول نیست قطعا در فروع که احکام و تکلیف است هم قرار نمی گیردپس امامت چیزی نیست مگر ادعای برای تفرقه بین مسلمانان

دادا،شما توان علمی لازم برای بحث امامت را ندارید،چون اصلا مطالب را متوجه نمی شوید،ما داریم می گیم نره حضرت اجل می فرمایید بدوش،....امامت از اصول مذهب شیعه است،والبته اگر معنی مرتبه را هم بدانید ،امامت در مرتبه ایمان است نه اسلام ظاهری انچه در مرتبه اسلام و ظواهر است مربوط به نبوت است ،البته امام در مرتبه ظاهر نیز پیشوا و مقتدا می باشد منتها مقتدایی که خود زودتر از همه به ان رسیده است....

بر اساس نص صریح قران در هر عصری امامی می باشد،ولی اینکه این امام بیاید و خودش را معرفی نماید که من امام هستم وظیفه او نیست بلکه این وظیفه اشخاص است که در پی او باشند.......

مقدمتا شروع به تکررات قبلی می کنیم البته پله به پله تا شما به درک مطالب فائق ایید...

خداوند می فرماید:

وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِینَ ..
وجعلناهم ائمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات‏.

وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآیاتِنَا یوقِنُونَ..

وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَیوْمَ الْقِیامَةِ لَا ینْصَرُونَ...

فقاتلوا ائمة الكفر...

ابتدا معنی امامت و انواع انرا دوباره ذکر می کنیم:

نقل
نوشته اصلی توسط : erfan_alavi

امامت به معنای مقتدا و پیشوا می باشد ؛و مقتدا کسی است ؛که خود پیشتر و جلوتر از دیگران به چونین امری نائل شده باشد؛تا دیگران را در ان امور مقتدایی و پیشوایی کند؛نتیجتا چه ائمه کفر و چه ائمه حق مبتدا در امر هدایت هستند ؛نتیجتا امام قبل از همه متبلس به امر هدایت است؛حال این هدایت می خواهد به کفر و ضلالت باشد ؛چه به حق و امر خدا..و منشا هدایت دیگران از امام می رسد..

البته مقتدای کفر را خداوند در ابتدا بدون اینکه خود مقتدا بخواهد ؛به چونین امری نائل نکرد ؛حال چرا خداوند ايشان را پيشواى كفر كرد؟ و آيا اين كار به عدالت خدا برخوردى ندارد؟ در پاسخ مى گوييم : وقتى برخورد دارد كه اين اضلال خدا ابتدايى باشد، يعنى خود آنان قبلا كارى نكرده باشند كه مستوجب اين اضلال باشند، و اما اگر اين اضلال به عنوان مجازات كفر و جحودى باشد كه آنان قبل از ديگران مرتكب شدند، به عدالت خدا برخورد ندارد....

خلاصه بحث تا اینجا اینطور شد که خداوند برای اهل ضلال امام مضل قرار داده است وبرای اهل حق امامی که به امر خداوند هدایت می کند...


جناب عقیل تا اینجا مطلب اینطور شد که امام و پیشوا یا برحق است یا باطل...

شما همین قدر که مطالب را متوجه بشوید برای ما کافیست؛...

حال می رویم سراغ مرحله بعد:

نقل
نوشته اصلی توسط : erfan_alavi

حال می اییم سر اصل مطلب ؛ابتدا به این ایات توجه کنید:


وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِینَ ..
وجعلناهم ائمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات‏.

وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآیاتِنَا یوقِنُونَ..


همانطور که می بینید خداوند اصل امامت بر حق را ؛با یک قید اورده است ؛وان هدایت می باشد ؛ولی هدایتی که به امر او یعنی خداوند باشد ؛به عبارتی امام حق مردم را به امر او هدایت می کنند ؛پس باید دید این امری که متعلق او یعنی خدا قرار گرفته چه می باشد ؛..

حال می خواهیم ببینیم این امر خداوند کدام است اینرا ایات زیر بیان می کنند:

نقل
نوشته اصلی توسط : erfan_alavi

إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ..

فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَیءٍ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ

پس منزه است خداوندی که مالکیت و حاکمیت همه چیز در دست اوست؛ و شما را به سوی او بازمی‌گردانند!

از این ایه به خوبی مشخص می گردد که امر خداوند ؛ویا به عبارتی هر جا امر متعلق به خداوند باشد ؛منظور ملکوت اوست ؛یعنی امر خدا همان تکوین اوست ؛نه امر تشریعی و حکم شرعی...

این ایه نیز این مطلب را تایید می کند:
الا له الخلق و الامر تبارك الله رب العالمين‏..

نتیجتا جایی که امر را خداوند به خود نسبت داده باشد ؛همان ملکوت و دار تکوین اوست...

از طرفی خداوند همین ملکوت را به یقین نسبت داده است ؛به عبارتی کسی دارای یقین است که به ملکوت دسترسی داشته باشد حال چرا ؛به این ایه توجه نمایید:

وَكَذَلِكَ نُرِی إِبْرَاهِیمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِیكُونَ مِنَ الْمُوقِنِینَ
و این چنین، ملکوت آسمانها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند بر آنها) را به ابراهیم نشان دادیم؛ (تا به آن استدلال کند،) و اهل یقین گردد.

خوب تا اینجا مشخص شد که جایی که امر به خداوند تعلق بگیرید یا به خودش نسبت داده شود منظور دار ملکوت وتکوین است ؛وکسی که به یقینرسیده باشد ؛به چونین امری نایل می اید....


نقل
نوشته اصلی توسط : erfan_alavi


بر اساس مطالب بالا می اییم سراغ ایات قبل:

وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَینَا إِلَیهِمْ فِعْلَ الْخَیرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِینَ ..
وجعلناهم ائمة يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات‏.

وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآیاتِنَا یوقِنُونَ..


همانطور که می بینید خداوند امام حق را امامی می داند که هدایت به امر او کند وهمچونین اهل یقین باشد ،یعنی به ملکوت افراد و اعمال انها دسترسی داشته باشد؛...
از نکته بالا یک مطلب به دست می اید ؛و ان اینکه دار تکوین خطا پذیر نیست؛چون با یقین قابل جمع نیست ؛نتیجتا امام باید به یقین برسد تا بتواند هدایت کند؛که این هدایت تعلق به امر و ملکوت خداوند قرار گرفته است..یک نکته دیگر نیز می باشد وان فعل خیرات است(از طرفی فعل به خارج بر می گردد) ؛واین امکان ندارد مگر اینکه افعال و اعمال انها به دور از خطا باشد و همیشه در مسیر حق قرار داشته باشد ؛چون وحی خیرات چونین چیزی را ضروری می کند واین نیز همان دارد تکوین است ...

واخرین مطلب نیز همان است که قبلا گفته شد؛شما به لفظ کانوا در ایه توجه نمایید ؛این یعنی تقدم ایشان در چونین امری ؛یعنی ایشان قبل از همه به این امر دست یازیده اند..
پس تا اینجا تعلقات یک امام حق مشخص شد و احکامی که او را در این امر پابرجا نگه می دارد...

البته بنده نمی خواستم این مطالب را دوباره تکرار کنم ولی چون دیدم حضرت عالی اصلا از ایه :

یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی كِتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُولَئِكَ یقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا یظْلَمُونَ فَتِیلًا
(به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم! کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادی و سرور) می‌خوانند؛ و بقدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمی‌شود!

بر حسب توضیحات قبلی چیزی تفهم نکردید مجبور شدم انها را پیش روی شما قرار دهم تا مثل همیشه ؛نخواهید که نخوانید بلکه مجبور به خواندن باشید....و عدم تفهیم را صفحه سیاه کردن قلمداد نفرمایید...

خداوند یک بار امام را به لوح محفوظ نسبت داده است و لوح محفوظ را امام خوانده است:

و كلّ شى ء احصيناه فى امام مبين ..

یک مرتبه کتاب انبیا را امام خوانده است:

و من قبله كتاب موسى اماما و رحمة ..

یک مرتبه شخص مشخصی را امام خوانده است(ابراهیم):

انى جاعلك للناس اماما...

یک مرتبه گروه و افرادی را امام خوانده است:

و جعلناهم ائمة يهدون بامرنا...

یک مرتبه اشخاص ضلال را امام خوانده است:

فقاتلوا ائمة الكفر...

اینها را خداوند امام خوانده است ؛وحرفی در ان نیست ؛ولی اینکه در ایه ای کدام یک از این موارد مصداق دارد ؛ما دنبال ان هستیم...

شما نمی توانید بدون هیچ دلیلی امامت در ایه ای را بر انچه نفس شما خواهان ان است تطبیق دهید ؛نتیجتا در هر ایه ای از قران بر حسب صیاق و منطوق و مفهوم ایات باید ؛دلالت مذکور را بیابید و وامامت را بر ان تطبیق دهید ؛نتیجتا مصادیق امامت در قران نیاز به دلالت روشن دارد و ایات مختلف مصادیق مختلف را نشان می دهند...

خب بحث ما بر سر ایه:

یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِی كِتَابَهُ بِیمِینِهِ فَأُولَئِكَ یقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا یظْلَمُونَ فَتِیلًا

(به یاد آورید) روزی را که هر گروهی را با پیشوایشان می‌خوانیم! کسانی که نامه عملشان به دست راستشان داده شود، آن را (با شادی و سرور) می‌خوانند؛ و بقدر رشته شکاف هسته خرمایی به آنان ستم نمی‌شود!

می باشد ؛و این ایه همان طور که قبلا گفته شد ؛وجود امامت را در تمام برهه هایی که انسان وجود دارد را ثابت می کند ؛ولی این امام مصداق کدام امام است ؛این نیاز به دلیل دارد ؛ونمی توان هر امامی را به دلخواه جایگزین ان نمود ؛به عبارتی هر ایه امام مختص خودش را می طلبد ؛...

پس شما باید دلالت ایه مورد بحث را بگویید بر کدام یک از مصادیق امامت در قران می باشد...

قبلا توضیح داده شد که لفظ امام در مورد اشخاص در عرف قران با امام در عرف معمولی فرق می کند ؛امامت اشخاص در قران همراه با هدایت است ؛ان هم به امر و ملکوت ؛و البته ما نیز همین امام اخیر را برای شما اثبات کردیم ؛که منظور از ایه یوم ندعو کل اناس بامامهم ..امامت اشخاص است نه امامت قران و کتب اسمانی....

البته دلیل رد بر کتب اسمانی را هم ذکر نمودیم ؛همانطور که قبلا گفته شد ؛کتب اسمانی که در بردارنده شریعت باشد تا قبل از حضرت نوح نبوده است ؛در حالی که این ایه می گوید ...مى خوانيم هر مردمى را با امامشان ....نتیجتا امام مورد نظر باید در زمان مردم قبل از نوح نیز باشد ؛پس این امام مصداق کتاب انبیا نیست...

البته گفتیم که قران نیز به خودی خود و مستقلا امام و پیشوا نمی باشد بلکه برگشت پیروی از ان به پیروی از پیغمبر بر می گردد نتیجتا کتاب مستقلا نمی تواند مردم را پیشوایی کند بلکه امامت ان در طول پیروی از پیغمبر است ...

خلاصه این شد:

که ما امامت را برای موارد و مصادیقی که در قران ذکر گردیده است قبول داریم ؛ولی در هر ایه دلالتی روشن می خواهد تا امامت مورد نظر بر ان تطبیق کند و نمی توان بر حسب هوای نفس هر امامی را قرار داد.....دلیل ما نیز همین است که در ایه مذکور(یوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ) فقط ان امامی صدق می کند که به امر الهی هدایت می کند و ان نیز اشخاص هستند نه کتب و موارد دیگر ....و این امام بر حسب نص ایه باید در هر برهه ای و زمانی باشد ؛و زمان حاضر نیز از این قاعده مستثنا نیست؛....پس شخصی باید در حال حاضر باشد تا مردم را به امر خدا هدایت کند که او همان امام بر حق است...

حالا برو ببین امامت در قران چگونه امده است ایا از خلیفه بیشتر ذکر شده است یا خیر....

یاحق

mkk1369;180654 نوشت:
حال واقعا این ادرار درمان دارد؟!! باید تمام شرایط را سنجید

سلام و عرض ادب دوست گرامی
اگر هفتصد یا پانصد سال پیش بود آیا شما در صحت روایتی که دوستمان جناب کافر بی نام آورده بود تردیدی به خود روا میداشتید اگر دچار تنگی نفس میشدید و چنین پیشنهادی به شما میشد
چه میکردید؟
[spoiler]
گر چه که اگر این سؤال از من بشود مطابق آن توصیه های علمی آن زمان که شاید همین صحبت باشد عمل می کردم
چون در آن زمان دین و علم تفاوت فاحش امروز را نداشتند
ولی با پیشرفت علم قطعاً عمل نمی کنم ولی شما هنوز به دنبال رفع و رجوع این مقوله هستید

تفاوت من دین گریز با شمای دیندار همین است[/spoiler]

موفق باشید

muhammad-aga;180577 نوشت:
[quote=طالب علم;180382]- دراصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله استفاده شده است یعنی خود دلیل هستند ودلیلی که خود احتیاج به دلیل داشته باشد نمی تواند دلیل باشد 2- اصول دین پیامبران یکی بو ده اند و خداوند رسالت پیامبران را منوط به آن کرده است 3- هم کلیات و هم جزئیات آن در قرآن وجود دارد 4- در آیات بیشماری به اثبات آن پرداخته شده 5- خداوند کسانی که آنها را قبول نکرده اند را کافر نامیده است حال شاید گفته شود در امور غیر اصول دین هم کافر راه دارد این سخن درست است اما قطعا کفر مراتب دارد و خداوند کافر بودن دنیوی اشخاص را با آن مشخص می کند و به قولی دایره اسلام و کفررا از هم جدا می کند 6- اصول با ظن ثابت نمی شود بلکه با آیات که قطعی الصدور هستند ثابت می شود پس اذا جا ء الاحتمال بطل الاستدلال [/quote]

با سلام
همانطور که در پست قبلی اشاره کردم، اصطلاح اصول دین از قرآن و سنت به دست نیامده است تا چه برسد به اینکه ما بخواهیم حدود آن را مشخص کنیم. البته درست است که علمای شیعه و سنی به این کار پرداخته اند اما فعلا قصد ما این است که بدانیم که قرآن چه معیاری برای اصول دین مشخص کرده است. پس ابتدا باید بپرسیم معیار شما برای انتخاب این سه اصل برای اصول دین از کجای قرآن به دست میاید و چیست؟ چون به هر حال تعداد اصول دین را شما یا از قرآن اثبات میکنید یا سنت یا عقل. اینکه هر مطلبی در قرآن صریح الدلاله یا قطعی الصدور باشد جزء اصول دین است از کجای قرآن فهمیده میشود؟ شاید هم استنباط شما از آیات این است؟

ممکن است شما بگویید به خاطر اینکه این سه مطلب با ادله قطعی قرآنی ثابت شده اند.
ممکن است بتوان اینگونه جواب داد: مگر ما در قرآن مطلب ظنی هم داریم؟
ممکن است شما بگویید: مواردی که غیر از اصول دین هستند مسائل عملی هستند
ممکن است بتوان اینگونه جواب داد: همه مسائل غیر اصول دین مربوط مربوط به عمل نیستند. مثلا خداوند در مورد وجود جن صحبت کرده است. چند جای قرآن در مورد جنیان آیه آمده است. حتی یک سوره به نام جن داریم. حالا وجود جن که در قرآن آمده یک امر اعتقادی است یا فعلی. مسلما کسی که قرآن را قبول دارد باید به جن نیز اعتقاد داشته باشد. یعنی اگر وجود جن را منکر شود کافر شده است. یا مثلا در آیة الکرسی که خداوند در مورد کرسی صحبت میکند. کرسی خداوند از کدام قسم از آیات قرآنی است. اعتقادی یا عملی؟
ممكن است بگویید اصول دین اعتقادی است که پایه و اساس دین باشد در حالی که معقول نیست اعتقاد به جن پایه و اساس دینی به حساب بیاید.
ممکن است بتوان اینگونه پاسخ داد: شما از کجا تشخیص میدهید اساس یک دین چه چیز باید باشد؟ مگر امامت و هدایت مردم بعد از پیامبر کمتر از خود نبوت اهمیت دارد؟ اگر امامت لازم نیست جزء امور اعتقادی باشد چرا نبوت باید جزءاصول اعتقادی باشد؟ مگر هدف پیامبر دعوت مردم به خدا نبوده؟ پس چرا نام خودش را باید در اصول دین بگذارد؟ پس مهم فقط این است که خدا شناس شویم؟
پس از اینکه نبوت هم جزء اصول دین است میفهمیم که خداوند متعال میگوید اگرچه هدف خلقت برای رسیدن به خداست. اما خیلی مهم است که از چه طریقی به خدا برسیم.

با سلام
من که نفهمیدم ایراد شما یا جواب شما چیست چون بیشتر حرفهای شما جنبه سوال و جواب داشت

muhammad-aga;180577 نوشت:

[quote=طالب علم;180534]- اصول دین پیامبران یکی بو ده اند و خداوند رسالت پیامبران را منوط به آن کرده است [/quote]
شما گفتید اصول پیامبران مشترک است. بله و ما اعتقاد داریم انبیاء گذشته هم اوصیایی داشتند که اطاعت آنها بر مردم واجب بود.همانطور که دوستان اشاره کردند انبیاء گذشته هم وصی داشتند.

مسئله امامت در منظر شیعه امامان بعد از رسول هستند و همچنان که ثابت کردیم طبق آیه قران بین حضرت رسول و حضرت عیسی امامی به تعریف شیعه نبود واینکه اصول دین پیامبران توحید و نبوت و معاد است تا آنجا که من خبر دارم هیچ اختلافی بین علما نیست

muhammad-aga;180577 نوشت:

شما پرسیدید: قبل از پیامبر چه کسی امام بوده است؟ ممکن است بگوییم: قبل از پیامبر اگر کسی امام باشد وصی حضرت عیسی خواهد بود. درست است؟ حالا شما انتظار دارید وصی حضرت عیسی در زمان جاهلیت بیاید در کنار کعبه بنشیند. شاید در جایی نزدیکی اورشلیم باشد. همانطور که بعد از پیامبر خلفای او در مدینه یعنی مرکز دین اسلام مستقر بودند. شما از کجا اینقدر اطمینان دارید که قبل از پیامبر امامی نبوده است؟ شاید ائمه اونها هم مانند امامان ما از حقشون محروم شده بودند یا در کنج زندان بودند.

دوست عزیز با شاید اصول دین ثابت یا رد نمی شود اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال

muhammad-aga;180577 نوشت:
برخی از دوستان اشکال کرده بودند که چرا همانطور که اسم پیامبر در قرآن آمده اسم امامان در قرآن نیامده است؟
میتوان اینگونه پاسخ داد: چرا خداوند اسم پیامبر ما را به صراحت در انجیل نیاورد تا مسیحی ها همه شان مسلمان شوند، مگر حضرت عیسی یکی از وظایف اصلیش بشارت به پیامبر ما نبود؟.

نه دوست گرامی خبر داده شما خبر ندارید
وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُم مُّصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِن بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءهُم بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِين

  • هنگامى را كه عيسى پسر مريم گفت: «اى فرزندان اسرائيل، من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را كه پيش از من بوده تصديق مى‏كنم و به فرستاده‏اى كه پس از من مى‏آيد و نام او «احمد» است بشارتگرم.» پس وقتى براى آنان دلايل روشن آورد، گفتند: «اين سحرى آشكار است.»
  • مهمترین چیز قبل از نصب شخص اسم شخص است
muhammad-aga;180577 نوشت:

فقط اشاره به برخی صفات شده است که آنها هم خیلی مبهم است. تازه اگر بر فرض خدا در انجیل میفرمود پیامبر بعدی محمد، ساکن مکه، پسر عبد الله بن عبد المطلب. مگر به قول ما خداوند به پیامبر ما اشاره نکرده بود؟ ندیدید چطور آیات انجیل رو توجیه کردند؟ تاویل کردند گفتند مراد از این آیه روح القدس هست؟

سخن از بینه است نه فعل منکرین

muhammad-aga;180577 نوشت:

حالا اگر خدا اینکارو انجام میداد چه اتفاقی میافتاد؟ یا پیامبر رو ترور میکردند، یا تا ظهور پیامبر اصلی هزاران نفر ادعا میکردند که من همان محمدم. مگر حضرت موسی وقتی میخواست به دنیا بیاد فرعون دستور کشته شدن پسر بچه ها رو نداد؟

خوب چه شد پیامبراز بین رفت
ثانیا اگر خدا میگفت اطیعوا علیا میگفتند نه مراد از این کلمه معنای لغوی آن است. یعنی از انسان های بزرگ پیروی کنید؟ اگر میگفت علی بن ابی طالب میگفتند ما چند نفر به این اسم داریم چون معلوم نیست پس نمیتونیم به آیه عمل کنیم. و به خاطر اینکه خداوند در قرآن اسم علی رو نیاورده بود شعار حسبنا کتاب الله شروع شد.



وقتی صراحت و بینه باشد حجت بوجود میاید وقتی نباشد حجت نیست

همچنان منتظریم اگر کسی ردی بر این سخنان دارد بفرماید
جمع بندی و نتیجه گیری از بحث
برای پی بردن به اصول دین در قرآن شواهدات قرآنی زیاد باشد
اما سعی می کنم به مهمترین آنها بپردازم

1- دراصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله استفاده شده است یعنی خود دلیل هستند ودلیلی که خود احتیاج به دلیل داشته باشد نمی تواند دلیل باشد

2- اصول دین پیامبران یکی بو ده اند و خداوند رسالت پیامبران را منوط به آن کرده است

3- هم کلیات و هم جزئیات آن در قرآن وجود دارد

4- در آیات بیشماری به اثبات آن پرداخته شده

5- خداوند کسانی که آنها را قبول نکرده اند را کافر نامیده است حال شاید گفته شود در امور غیر اصول دین هم کافر راه دارد این سخن درست است اما قطعا کفر مراتب دارد و خداوند کافر بودن دنیوی اشخاص را با آن مشخص می کند و به قولی دایره اسلام و کفررا از هم جدا می کند

6- اصول با ظن ثابت نمی شود بلکه با آیات که قطعی الصدور هستند ثابت می شود
پس اذا جا ء الاحتمال بطل الاستدلال

7- رد وپاسخ به شبهات منکرین

و اصول دین مربوط به اعتقادات است یعنی جزءعمل و تکلیف نیست

نتیجه می گیریم اصلی از اصول دین به نام امامت وجود ندارد
حال وقتی در اصول نیست قطعا در فروع که احکام و تکلیف است هم قرار نمی گیردپس امامت چیزی نیست مگر ادعای برای تفرقه بین مسلمانان

طالب علم;180705 نوشت:
همچنان منتظریم اگر کسی ردی بر این سخنان دارد بفرماید
جمع بندی و نتیجه گیری از بحث
برای پی بردن به اصول دین در قرآن شواهدات قرآنی زیاد باشد
اما سعی می کنم به مهمترین آنها بپردازم

1- دراصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله استفاده شده است یعنی خود دلیل هستند ودلیلی که خود احتیاج به دلیل داشته باشد نمی تواند دلیل باشد

2- اصول دین پیامبران یکی بو ده اند و خداوند رسالت پیامبران را منوط به آن کرده است

3- هم کلیات و هم جزئیات آن در قرآن وجود دارد

4- در آیات بیشماری به اثبات آن پرداخته شده

5- خداوند کسانی که آنها را قبول نکرده اند را کافر نامیده است حال شاید گفته شود در امور غیر اصول دین هم کافر راه دارد این سخن درست است اما قطعا کفر مراتب دارد و خداوند کافر بودن دنیوی اشخاص را با آن مشخص می کند و به قولی دایره اسلام و کفررا از هم جدا می کند

6- اصول با ظن ثابت نمی شود بلکه با آیات که قطعی الصدور هستند ثابت می شود


پس اذا جا ء الاحتمال بطل الاستدلال

7- رد وپاسخ به شبهات منکرین

و اصول دین مربوط به اعتقادات است یعنی جزءعمل و تکلیف نیست

نتیجه می گیریم اصلی از اصول دین به نام امامت وجود ندارد
حال وقتی در اصول نیست قطعا در فروع که احکام و تکلیف است هم قرار نمی گیردپس امامت چیزی نیست مگر ادعای برای تفرقه بین مسلمانان

شما سواد مربوطه را در موارد مطروحه ندارید،حتی معنی اصالت را هم نمی دانید،اگر خواستید بنده انرا نیز به شما ثابت می کنم،همه اعمال فرع به امامت است حتی شما این را هم نمی دانید،انوقت دنبال قرع فرع می گردید!:Cheshmak:

یقینی که محصول عالم ملکوت است جزء اعتقادات است یا تکالیف عملیه!؟؟

خوش باشید

طالب علم;180697 نوشت:
من که نفهمیدم ایراد شما یا جواب شما چیست چون بیشتر حرفهای شما جنبه سوال و جواب داشت

گمان میکردم از آدمی مثل شما این گونه جواب دادن بعید باشد(مختصر و سهل انگارانه) . به هر حال سوالات من معیار هایی را که برای شناخت اصول دین لازم است زیر سوال برد. البته پاسخ های کوتاهی که میدهید، انشالله به معنای ضعف در مناظره نیست. اما من برای حرف هایی که زدید ارزش قائل شدم و تصمیم گرفتم که شما را متوجه اشکالات و نقض هایی که در معیار های شما برای تعیین اصول دین بنمایم. عیبی ندارد بگذارید خوانندگان سایت خودشان در مورد این مطلب قضاوت کنند.

دوستان عزیز هر کس طالب علم است به پست 70 مراجعه کند و به نقض هایی که به معیار های اصول دین مطرح است توجه کند.

طالب علم;180697 نوشت:
واینکه اصول دین پیامبران توحید و نبوت و معاد است تا آنجا که من خبر دارم هیچ اختلافی بین علما نیست

همین جمله نشانه عقبگرد شماست. مگر شما نگفتید امامت از منظر قرآن. مگر از ما نمیخواهید اصل بودن امامت را از قرآن ثابت کنیم. حالا چه شده که دست به دامن علما شده اید. از قرآن باید ثابت کنید که معیار اصول دین چیست که فقط در همین سه مورد وجود دارد و در هیچ چیز دیگر وجود ندارد. در ثانی این معیار ها را شما از کجا آوردید؟ از قرآن یا باز هم از کلام علما؟

muhammad-aga;180715 نوشت:
گمان میکردم از آدمی مثل شما این گونه جواب دادن بعید باشد(مختصر و سهل انگارانه) . به هر حال سوالات من معیار هایی را که برای شناخت اصول دین لازم است زیر سوال برد. البته پاسخ های کوتاهی که میدهید، انشالله به معنای ضعف در مناظره نیست. اما من برای حرف هایی که زدید ارزش قائل شدم و تصمیم گرفتم که شما را متوجه اشکالات و نقض هایی که در معیار های شما برای تعیین اصول دین بنمایم. عیبی ندارد بگذارید خوانندگان سایت خودشان در مورد این مطلب قضاوت کنند.

دوستان عزیز هر کس طالب علم است به پست 70 مراجعه کند و به نقض هایی که به معیار های اصول دین مطرح است توجه کند.


دوست عزیز شما هم سوال کرده اید و هم خود به جای من جواب داده اید دیگر چه انتظاری از من دارید هر سوالی در مورد اصول مطرح شده دارید یکی یکی بیان بفرمایید تا در مورد آن مباحثه شود

muhammad-aga;180715 نوشت:

همین جمله نشانه عقبگرد شماست. مگر شما نگفتید امامت از منظر قرآن. مگر از ما نمیخواهید اصل بودن امامت را از قرآن ثابت کنیم. حالا چه شده که دست به دامن علما شده اید. از قرآن باید ثابت کنید که معیار اصول دین چیست که فقط در همین سه مورد وجود دارد و در هیچ چیز دیگر وجود ندارد. در ثانی این معیار ها را شما از کجا آوردید؟ از قرآن یا باز هم از کلام علما؟


دوست بزرگوار من نیامده ام در موردمشترکات اهل سنت و اهل تشیع حرف بزنم آنچه جای بحث است اختلافات آنهاست
وای بحال روزی که در مورد مشترکات هم بحث شود

erfan_alavi;180712 نوشت:

شما سواد مربوطه را در موارد مطروحه ندارید،حتی معنی اصالت را هم نمی دانید،اگر خواستید بنده انرا نیز به شما ثابت می کنم،همه اعمال فرع به امامت است حتی شما این را هم نمی دانید،انوقت دنبال قرع فرع می گردید!:cheshmak:


جواب سوالات بنده راندادید
erfan_alavi;180712 نوشت:

یقینی که محصول عالم ملکوت است جزء اعتقادات است یا تکالیف عملیه!؟؟

خوش باشید


اعتقادات یقینی در جهت تکالیف عملی عالم ملکوت است و ملکوت هم در تکامل اعتقادات با تکالیف عملی هم طول بوده و نهایتا مربوط به اعمال است پس نتیجه می گیرم امام باید در راه یقینات از تکالیف خود در مسیر ملکوت باشد
اینم جواب بنده از نوع جوابهای بی سر وته شما

سید امیر;180222 نوشت:
در واقع شما لطف فرمودید و با بیان شیوا و بلیغ و در عین حال ساده و همه کس بفهم ، اصل مطلب را بیان کردید

آقا سید امیر
سلام علیکم. مجددا از اظهار لطف شما ممنونم. ببخشید یه خورده فاصله افتاد یادم رفت از این پستتون تشکر کنم. من که خود را لایق تعریفات شما نمیدانم. باز هم اگر در حرف های من اشکال یا نقطه ضعفی میبینید یادآوری کنید.

امیدوارم خداوند متعال همه ما را آنگونه که خیر و صلاح ما در آن است راهنمایی کند. و شما را نیز در یاری مکتب اهل بیت علیهم السلام موفق بدارد.

طالب علم;180605 نوشت:
جناب کافر بی نام اینها می خواهند از جواب فرار کنند و بحث را به حاشیه بکشند پس شما را وسیله این هدف خود کرده اند لطفا اگر بحثی میشود در اصل امامت باشد


سلام عليكم

به همین دلیل آن بند پنجم را رد کردم.

در برابر آیاتی که در باب امامت در قرآن آمده و تصریح کرده و ارائه شد که شامل تمام عیارهای اصل دین است
و شما هم حتی یک ایراد علمی و عقلی برای رد نداشتید
آنگاه چنین ادعاهائی هم می کنید ؟

وهابیت بدون ادعای کذب هیچ حرفی برای گفتن ندارد . این مطلب رو از من بیادگار داشته باشید.

وظیفه هر مومنی تنها دعوت بسوی الله تعالی است و هدایت تنها از اوست. برایتان ارزوی هدایت موید بالله تعالی را میکنم.

یاحق

طالب علم;180719 نوشت:
وای بحال روزی که در مورد مشترکات هم بحث شود

اتفاقا امروز همون روزه، لطفا در مورد مشترکات هم حرف بزنید. چرا سوال من را بد متوجه شدید. میخوام بگم اصول دین و فروع دینی که علما موسس و مبتکر اون بودند چه توجیه و چه معیاری داشته؟ آیا اونها این معیار رو از قرآن گرفته بودند؟ یا از خودشون؟ از کجای قرآن این معیار ها به دست میاد؟ آیا این معیار ها فقط شامل همین سه مورد میشوند؟
ما در این تاپیک قرار نیست مقلد علما باشیم. ما اینجا میخواهیم به طریقه حسبنا کتاب الله بفهمیم که این اصطلاح اصول دین از کجای قرآن پیدا شده؟

طالب علم;180721 نوشت:
جواب سوالات بنده راندادید

اعتقادات یقینی در جهت تکالیف عملی عالم ملکوت است و ملکوت هم در تکامل اعتقادات با تکالیف عملی هم طول بوده و نهایتا مربوط به اعمال است پس نتیجه می گیرم امام باید در راه یقینات از تکالیف خود در مسیر ملکوت باشد
اینم جواب بنده از نوع جوابهای بی سر وته شما

بند الف:

جوابهای شما داده شد،ولی تفهمی صورت نگرفت،با دقت وتحلیل بخوانید تا متوجه گردید...

بند ب:

ملکوت مربوط به اعمال است!!!!!!!!!

ملکوت اسمان وزمین مربوط به کدام عمل شماست!!!!!!!!!!!

شما حتی نمی دانید ملکوت چیست تا بفهمید ملکوت اعمال غیر از خود عمل است ،منکر حقیقت و انچه انسان به ان یقین نموده است باعث کفر می گردد.........

شما بهتر است بروید دنبال همان احادیث عملی در قالب فروعات و دنبال اعتقادات را نگیرید چون عمل را جای عقل نظری می گذارید و یقین را به ان نسبت می دهید انوقت کشف حقیقت می شود عمل و تکلیف..:Cheshmak:

---------------------------------------

کافر بی نام;180610 نوشت:
خوب !!
هاتوا برهانکم اگر از راست روانید !!

اگه درست میگین مانند دیگر اصلهای اصول دین آیه روشنی از قرآن بیاورید که حرف شما را اثبات کند !!

در قرآن در مورد توحید آشکارا آیه زیاد هست ( مانند لا اله الا الله )

در مورد نبوت هم به روشنی زیاد آیه دارید( مانند محمد رسول الله )

اما در مورد امامت که آن را از اصلان دین می شمارید پس بیاورید ( مانند علی اماماً من الله ؟؟؟؟؟؟؟)

چگونه ایه صریحی است؟؟؟

[=b roya]چرا [=b roya]باید دست به دامن بند وتبصره وتاویل وتفسیربزنیم که بله بطن فلان آیه منظورش این است

چگونه ایه صریح است واسمی از امام نیست؟ گفتم باز هم میگم تا شاید متوجه شوید:-
ابتدایی ترین روش شناساندن یک شیء به دیگران ، گفتن اسم آن است

اگر نام علی در قرآن نیامده دلیل بر این است که لزومی نداشته که شناسانده و معرفی شود

آیا این یک کلمه ی ارزشمند وجاودانه ی«علی» مورد نیاز بشر نبوده که در قرآن بیاید که این همه تشتت آرا،اقوال واختلاف بوجود نیاید


با سلام و عرض ادب

الف:معرفي به نام، برطرف کننده اختلاف نخواهد بود.
پرسشگر تصور مي کند که اگر نام امام و يا امامان در قرآن مي آمد، اختلاف از بين مي رفت، در حالي که اين اصل کليت ندارد، زيرا در موردي تصريح به نام شده ولي اختلاف نيز حاکم گشته است.
بني اسرائيل، از پيامبر خود خواستند فرمانروايي براي آنان از جانب خدا تعيين کند تا تحت امر او به جهاد بپردازند و زمين هاي غصب شده خود را بازستانند و اسيران خود را آزاد سازند. آنجا که گفتند:
«إِذْ قالُوا لِنَبِيّ لَهُمُ ابْعَث لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِي سَبيلِ اللّه».
«آنان به يکي از پيامبران خود گفتند: براي ما فرمانروايي معين کن تا به جنگ در راه خدا بپردازيم...».
پيامبر آنان به امر الهي فرمانروا را به نام معرفي کرد و گفت:
«إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلکاً...».
«به راستي که خدا طالوت را به فرمانروايي شما برگزيده است».
با وجودي که نام فرمانروا به صراحت گفته شد، آنان زير بار نرفتند و به اشکال تراشي پرداختند و گفتند:
«أَنّي يَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَيْنا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤتَ سَعَةً مِنَ المالِ...». [1]
«از کجا مي تواند فرمانرواي ما باشد، حال آن که ما به فرمانروايي از او شايسته تريم، و او توانمندي مالي ندارد؟...».
اين امر، دلالت بر آن دارد که ذکر نام براي رفع اختلاف کافي نيست، بلکه باید افراد شرایط پذیرش را داشته باشند.

ب: هر چه درامت بنی اسرائیل اتفاق افتاد در این امت نیز اتفاق می افتد
پيامبر گرامي اسلام‏صلي الله عليه وآله در حديثي اشاره مي‏کند که اين امت از امت‏هاي پيشين مستثني نيست و هرچه در امت‏هاي پيشين از تفرقه و اختلاف پديد آمده در اين امت نيز به وقوع خواهد پيوست.
بخاري در صحيح به سندش از ابي‏سعيد خدري از رسول خداصلي الله عليه وآله نقل کرده که فرمود: «لتتبعنّ سنن من کان قبلکم شبراً شبراً وذراعاً بذراع حتي لو دخلوا جحر ضبّ تبعتموهم قلنا يارسول‏اللَّه! اليهود والنصاري؟ قال:فمن؟»؛[2] «به‏طور حتم شماازسنت‏هاي پيشينيان وجب به وجب و ذراع به ذراع پيروي خواهيد کرد، حتي در صورتي که آنان داخل سوراخ سوسماري شوند شما نيز کار آنها را دنبال خواهيد کرد. عرض کرديم: اي رسول خدا! مقصود شما يهود و نصارا است؟ حضرت فرمود: پس چه کسي غير از آن است؟».

ج: مخالفت صریح عمر با دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
در قرآن کریم با آنکه مکرر دستور به اطاعت از پیامبر صلی الله علیه و آله داده شده است ولی با این حال می بینیم که عمر بن خطاب با بی باکی تمام نسبت به ساحت مقدس پیامبر ارکم صلی الله علیه و اله گستاخی می کند و نسبت هزیان به آن حضرت می دهد؟
آیا وی این آیات را ندیده بود:
«أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُول»؛ که بیش از 8 بار در قرآن تکرار شده است.

«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظا»؛ که سه بار در قرآن آمده.

«ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقاب»؛[3]

«وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏؛ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحی»[4]

«وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِيناً»[5]هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خدا و پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر كس نافرمانى خدا و رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است.

بله کسی که بارها در اسلام خود شک نمود و تا آخر عمر خوردن شراب نبیذ را ترک ننمود چه باکی دارد که با صاحب رسالت صلی الله علیه وآله نیز به مخالفت پردازد ؟ اینکه وی هنگام بیماری رسول خدا صلی الله علیه و آله به هنگامی که حضرت از آنها درخواست نمود که قلم و دواتی بیاورند تا آنحضرت نوشته ای بنویسند که هرگز گمراه نشوند حضرت را به هذیان گویی متهم می سازد و با نصوص قران به محاربه بر می خیزد؛ آیا برای افرادی همچون او مشکلی داشت که در صورت ذکر نام امام علی علیه السلام در قرآن، پیامبر صلی الله علیه و آله را به هذیان گویی متهم سازند و وحیانی بودن قرآن را زیر سؤال ببرند؟!

[1] .البقره/247.

[2] . صحيح بخاري ج 8 ص 151، کتاب الاعتصام بالکتاب و السنة.

[3] .الحشر/7.

[4] .النجم/3

[5] .الاحزاب/36.

طالب علم;180705 نوشت:
1- دراصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله استفاده شده است یعنی خود دلیل هستند ودلیلی که خود احتیاج به دلیل داشته باشد نمی تواند دلیل باشد

2- اصول دین پیامبران یکی بو ده اند و خداوند رسالت پیامبران را منوط به آن کرده است

3- هم کلیات و هم جزئیات آن در قرآن وجود دارد

4- در آیات بیشماری به اثبات آن پرداخته شده

5- خداوند کسانی که آنها را قبول نکرده اند را کافر نامیده است حال شاید گفته شود در امور غیر اصول دین هم کافر راه دارد این سخن درست است اما قطعا کفر مراتب دارد و خداوند کافر بودن دنیوی اشخاص را با آن مشخص می کند و به قولی دایره اسلام و کفررا از هم جدا می کند

6- اصول با ظن ثابت نمی شود بلکه با آیات که قطعی الصدور هستند ثابت می شود
پس اذا جا ء الاحتمال بطل الاستدلال

7- رد وپاسخ به شبهات منکرین

و اصول دین مربوط به اعتقادات است یعنی جزءعمل و تکلیف نیست

نتیجه می گیریم اصلی از اصول دین به نام امامت وجود ندارد
حال وقتی در اصول نیست قطعا در فروع که احکام و تکلیف است هم قرار نمی گیردپس امامت چیزی نیست مگر ادعای برای تفرقه بین مسلمانان

با سلام و عرض ادب
در مورد اصول دین فرمودید:
هم کلیات و هم جزئیات آن در دین وجود دارد.ودر آیات بی شماری به آن پرداخته شده است.
اولین اصل دینی ما مسلمانان توحید است؛ که خود به توحید ذاتی، صفاتی، افعالی ، عبادی.تقسیم می شود.سؤال این است:
آیا جزئیات این مسائل در قرآن آمده؟
اگر نیامده که سخن شما باطل می شود.
اگر آمده چرا بر سر آن اختلاف است و گروهی از اهل سنت گروه دیگر را به واسطۀ برداشت غلط متهم به شرک نموده اند؟
بله وقتی جایگاه امام معصوم نادیده انگاشته شود، نتیجه ای جز انحراف عقیدتی باقی نمی ماند.والبته خلافتی که بزرگان شما ساختند دلیلی جز هوا و هوس نداشت و امامت که محور اتصال به نبوت بود را کنار گذاشتند و باعث تفرقۀ در بین مسلمانان گردیدند.فافهم

[="darkgreen"]هَلْ ینْظُرُونَ إِلَّا أَنْ یأْتِیهُمُ اللَّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمَامِ وَالْمَلَائِكَةُ وَقُضِی الْأَمْرُ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ«البقرة/210»
مگر انتظار آنان غیر از این است که خدا و فرشتگان در [زیر] سایبانهایی از ابر سپید به سوی آنان بیایند و کار [داوری] یکسره شود و کارها به سوی خدا بازگردانده می‏شود
[/]

متحیر;180689 نوشت:
سلام و عرض ادب دوست گرامی اگر هفتصد یا پانصد سال پیش بود آیا شما در صحت روایتی که دوستمان جناب کافر بی نام آورده بود تردیدی به خود روا میداشتید اگر دچار تنگی نفس میشدید و چنین پیشنهادی به شما میشد چه میکردید؟

سلام

اولا چند نکته را بگویم

ا. اول صحت حدیث از نظر رجال باید ثابت شود
2.صحت حدیث از نظر درایه و تطابق با قران

3.باید دید این حدیث ناسخ است یا منسوخ؟
4.ایا ادرار از نظر علمی درمان در ان هست یا خیر؟
و دلایل دیگر

تازه این احادیث در مقوله فقه باید باشد که جایش این جا نیست تا بررسی شود

دوست من این از نظر عقلی و منتطقی احتمال اش کم است درست باشد
به چند دلیل
1.خداوند در چیز حرام شفا قرار نداده است
2.پیامبر اعلم بودند و خودشان بهترین روش درمان را می دانسته اند

واقعا عقل قبول می کند که پیامبر خدا به خوردن ادرار دعوت کند؟!!!:Gol:

طالب علم;180705 نوشت:
نتیجه می گیریم اصلی از اصول دین به نام امامت وجود ندارد حال وقتی در اصول نیست قطعا در فروع که احکام و تکلیف است هم قرار نمی گیردپس امامت چیزی نیست مگر ادعای برای تفرقه بین مسلمانان


سلام

در عجب ام از این همه تعصب
ادمی هنگامی به تابش خورشید می تواند نگاه کند که چشمانش را بینا کند
و کسی که خود را به خواب زند هرگز بیدار نخواهد شد

نمی دانم این اهل سنت که 2 خلیفه شان
به بهانه حفظ امت با اجماع مسخره 3 نفره و با زور کتک مردم را تحت لقا خود گرفتند
تا به اصطلاح امت از دست نرود

باز می گویند تفرقه!!

امامت در اصل نیست؟!

اگر اصل نیست
اگر انبیا امام بعد از خودشان را معرفی نکرده اند؟

اگر هارون امام موسی
سلیمان امام داوود
و...

نبودند
پس چه بودند؟

امامت همانمقام نبوت عامه است بزرگوار!!!

وقتی نبوت از اصل است

امامت نیز از اصل است

امامت بر دو گونه است

امامت لفظی= در لفظ به معنای پیشرو و رهبر که مصادیق بسیاری دارد
امامت اصطلاحی=همان مقام نبوت عامه در راس انبه استثاء دریافت و ابلاغ وحی که در این درجه 12 امام وجود دارند)-----> این امامت از اصول دین است و علما اهل سنت نیز در سال ها قبل به این موضوع اشاره کرده اند

دقت کنید!!!

و جالب تر اینکه بنا به ضرب المثل معروف کاسه داغ تر از آش

این اهل سنت دم از تفرقه می زنند

اما غافل از خون هایی که از شیعه بر دستان علما و جاهلانشان می ریزد!!
ان نگاه ها یشان

و غافل اند از تلاش اولیا شیعه

که خاری را تحمل کرده اما اسلام را حفظ کردند!!!!
و علما ما که به ما گفته اند پشت اهل سنت نماز بخوانیم


ایا علما شما همچین حکمی داده اند؟

صدرا;180753 نوشت:
با سلام و عرض ادب
در مورد اصول دین فرمودید:
هم کلیات و هم جزئیات آن در دین وجود دارد.ودر آیات بی شماری به آن پرداخته شده است.
اولین اصل دینی ما مسلمانان توحید است؛ که خود به توحید ذاتی، صفاتی، افعالی ، عبادی.تقسیم می شود.سؤال این است:
آیا جزئیات این مسائل در قرآن آمده؟
اگر نیامده که سخن شما باطل می شود.
اگر آمده چرا بر سر آن اختلاف است و گروهی از اهل سنت گروه دیگر را به واسطۀ برداشت غلط متهم به شرک نموده اند؟

سلام برشما
بنده نگفتم در جزئیات اختلاف بوجود نمیاد گفتم جزئیات وجود دارد یکم فکر کنی متوجه میشی مغز انیشتین نمی خواد
ودر فهم جزئیات اختلاف هست و معمولا این در تمام مسائل جزئی صادق است

جواب بهتر از این برای این هفت مورد بفکرت نرسید
نمیتونید از اصل دینتان دفاع کنید
حال مگربقول شما در احادیث جزئیات امامت نیامده این همه فرق شیعه چیست که یکدیگر را تکفیر می کنند
http://www.andisheqom.com/Files/whoisshia.php?idVeiw=2062&level=4&subid=2062

با سلام به همه پاسخگویان محترم
این پست بنده در اولین صفحه این موضوع بود

pedar;179781 نوشت:
...اما قبل از ان شخص سوال کننده باید بگوید که منظور او از پاسخ چیست ؟ اخه الان دوستان زمین و زمان و قران و روایت و سند از کتب خودشمون بذارن جلوش طوری که دهن هر معاندی رو ببنده باز این برادر سنی ما میگه جواب نگرفتم!! پس قبل هر چیزی ایشون بفرمایند که در چه صورتی از جواب دوستان قانع میشوند و چگونه جوابی را برای خود می پسندند این اولا (لطف کن به این پاسخ بده)

که هم از طرف سائل و هم از طرف دوستان مورد بی لطفی واقع شد .
و همچنین توضیح ان:

pedar;179922 نوشت:
اما امان از اینکه بهشون بگی عزیز دل برادر صورت مسئله تو غلط هست . جواب تو همون سوالی هست که من ازت پرسیدم که تو به راحتی و مثل اب خوردن ازش گذشتی چه کنیم که قدر زر زرگر بداند..... جواب بنده که تو اون رو سوال فرض کردی اینه: نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : Pedar ....و می خواهی ما از قران ثابت کنیم که امامت از اصول دینه نه از فروع دیگه ؟غیر اینکه نیست؟ حالا ....تو خودت باید اصل بودن توحید و نبوت و معاد و از قران ثابت کنی ! یعنی اینکه بگی تو فلان ایه از قران گفته که توحید اصل است و نبوت اصل است .... و در فلان ایه گفته نماز فرع است و روزه فرع است و ... همین سوال جواب تو هست .چرا که هیچ گاه و در هیچ کجای قران نمیتوانی ثابت کنی که مثلا نبوت از اصول دین هست . برای شروع همین خوبه .تویی که میخوایی ما اثبات کنیم که امامت از اصول دین هست شما اثبات بفرما که نبوت از اصول دینه (بعد ما از تو یاد بگیریم بگیم که : حالا فهمیدیم که چجوری اثبات میکنن که یه چیزی از اصول دین هست یا نیست . بعدا ما هم اثبات کنیم که امامت از اصول دینه) فکر کنم خیلی روش خوبی باشه

که طبق پیشبینی بنده -یعنی:
pedar;179922 نوشت:
اما تو که فهمیدی با این جواب(همون سوال بنده) سوال خودت زیر سوال میره می خوای نادیده بگیری و بگی که جوابت رو نگرفتی

طراح سوال بعد از 14 صفحه مطالب پوچ خود و جواب بسیار عالمانه دوستان هنوز ادعا دارد که جواب نگرفته است.
دوستان عزیز شما مپندارید که شخصی که به غلط خود را طالب علم معرفی کرده در صدد کشف حقیقت میباشد-خیر! بلکه او قصد دارد مطالب الوده خود را با کش دادن موضوع به سمع شما برساند .

هیچ بنی بشری نمی تواند سوالی را که صورت سوال ان دارای اشکال فاحشی میباشد را پاسخ دهد

بنده ابتدائا عرض کردم که شخص سائل باید بگوید که چه طریقی را برای اثبات اصول دینی دارد
برای نمونه هم خواستم که مثلا اصل بودن نبوت را چنانکه خود بدان قائل است از قران برایمان اثبات کند

اما او با هوش تر از ان است که بدین گرداب بیفتد !!!

طالب علم;180715 نوشت:
واینکه اصول دین پیامبران توحید و نبوت و معاد است تا آنجا که من خبر دارم هیچ اختلافی بین علما نیست

طالب علم;180719 نوشت:
دوست بزرگوار من نیامده ام در موردمشترکات اهل سنت و اهل تشیع حرف بزنم آنچه جای بحث است اختلافات آنهاست وای بحال روزی که در مورد مشترکات هم بحث شود

با سلام كماكان منتظر جواب هستم. البته شما آدم زرنگی هستید چون خودتان هم میدانید سوالی که من پرسیدم کل مبنای شما را باطل میکند.
دوست عزیز شما در پست های قبلی از دوستان خواستید اصل امامت را از قرآن ثابت کنند. بعد گفتید که چون امامت معیار هایی را که ذکر کردید ندارد نمیتواند اصل دین باشد.
حالا سوال من این است، این معیار هایی که شما برای اصول دین اثبات کردید آیا از قرآن است؟
آیا از علما است؟ اگر از علماست مگر قرار ما بر تقلید بود؟ شما خودت خواستی فقط از قرآن ثابت کنیم.
شما گفتید اصول دین و امامت از منظر قرآن. پس باید قرآن خودش بگوید که اصول دین چیست؟ این معیار هایی که ذکر کردی در کجای قرآن آمده؟
من هم نمیخواهم در مورد مشترکات حرف بزنم. اما بالاخره باید معلوم بشه این اصول دین از کجای قرآن استفاده میشه؟ این معیار هایی که گفتی از کجای قرآن استفاده میشه؟ بعد از اینکه فهمیدیم معیار ها را خود قرآن معرفی کرده، اون موقع تازه میشه اصل امامت رو با اون معیار ها سنجید. شما وقتی نتونی مشترکات رو از قرآن اثبات کنی، وای به حال اختلافات
کجای قرآن خدا گفته اگر یک امر اعتقادی قطعی الصدور مشترک بین ادیان پیدا کردید اون اصول دینه؟

دوباره سوالم رو عرض کردم تا دوستان دیگر هم قضاوت کنند.

muhammad-aga;180837 نوشت:
با سلام كماكان منتظر جواب هستم. البته شما آدم زرنگی هستید چون خودتان هم میدانید سوالی که من پرسیدم کل مبنای شما را باطل میکند.

فعلا که برعکس است
muhammad-aga;180837 نوشت:
دوست عزیز شما در پست های قبلی از دوستان خواستید اصل امامت را از قرآن ثابت کنند. بعد گفتید که چون امامت معیار هایی را که ذکر کردید ندارد نمیتواند اصل دین باشد.
حالا سوال من این است، این معیار هایی که شما برای اصول دین اثبات کردید آیا از قرآن است؟
آیا از علما است؟ اگر از علماست مگر قرار ما بر تقلید بود؟ شما خودت خواستی فقط از قرآن ثابت کنیم.
شما گفتید اصول دین و امامت از منظر قرآن. پس باید قرآن خودش بگوید که اصول دین چیست؟ این معیار هایی که ذکر کردی در کجای قرآن آمده؟
من هم نمیخواهم در مورد مشترکات حرف بزنم. اما بالاخره باید معلوم بشه این اصول دین از کجای قرآن استفاده میشه؟ این معیار هایی که گفتی از کجای قرآن استفاده میشه؟ بعد از اینکه فهمیدیم معیار ها را خود قرآن معرفی کرده، اون موقع تازه میشه اصل امامت رو با اون معیار ها سنجید. شما وقتی نتونی مشترکات رو از قرآن اثبات کنی، وای به حال اختلافات
کجای قرآن خدا گفته اگر یک امر اعتقادی قطعی الصدور مشترک بین ادیان پیدا کردید اون اصول دینه؟

دوباره سوالم رو عرض کردم تا دوستان دیگر هم قضاوت کنند.


اگر شما هم مثل دوستت می خواهی که بنده ثابت کنم در قرآن در کنار نبوت نوشته اصل و درکنار نماز نوشته فرع باید بگم در اشتباهی و کسی چنین استدلال نمی کند مگر آنکس که هنوز به جای گوشی همراه از ماشین حساب استفاده میکنه
pedar;180837 نوشت:
و خودت باید اصل بودن توحید و نبوت و معاد و از قران ثابت کنی ! یعنی اینکه بگی تو فلان ایه از قران گفته که توحید اصل است و نبوت اصل است .... و در فلان ایه گفته نماز فرع است و روزه فرع است

یا باز شاید مثل این دوستتان میخواهید ما به شما درس بدهیم وخود چیزی برای گفتن ندارید

pedar;180837 نوشت:
(بعد ما از تو یاد بگیریم بگیم که : حالا فهمیدیم که چجوری اثبات میکنن که یه چیزی از اصول دین هست یا نیست .
بعدا ما هم اثبات کنیم که امامت از اصول دینه)

اصول جمع اصل است یعنی ریشه مبنا قاعده ونیز در برابر فروع بکار می رود

حال این اصل که در علوم مختلفه کاربرد دارد با روشهای مختلفی شناخته می شود
مثلا وقتی می خواهند در ادبیات عرب بدانند اصل در فاعل چیست تتبع می کنند که فاعل چگونه بکار رفته است و قتی دیدند فاعل در ادبیات عرب سماعی مرفوع بکار رفتهاست گفته اند اصل در فاعل مرفوع است

یا وقتی می گویند اصل چیزی یعنی پایه و اساس آن

یا اصل آنست از همه مهمتر است و آنهای که کمتر اهمیت دارند را فرع می نامند

برای مثال تطبیق آن از قرآن

1- دراصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله استفاده شده است یعنی خود دلیل هستند ودلیلی که خود احتیاج به دلیل داشته باشد نمی تواند دلیل باشد
خداوند می فرماید
هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ
او است كه كتاب ( قرآن ) را بر تو نازل كرده است . بخشي از آن ، آيه‌هاي « مُحْكَمَات‌ » است ( و معاني مشخّص و اهداف روشني دارند و ) آنها اصل و اساس اين كتاب هستند ، و بخشي از آن آيه‌هاي « مُتَشَابِهَات‌ » است ،

حال قطعا اصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله که ام الکتاب و اساس و اصول کتاب هستند می باشد

نقل قول:

در این آیه خداوند از رسولش می خواهد هر آنچه از دین بتو رسیده به مردم ابلاغ کندچون قرار است ایشان وفات یابد و تمام دین به کاملی به همه برسد ومی فرماید خداوندتورا از خطرات احتمالی محفوظ می دارد

حال اگر شما می خواهید بگویید تنها یک خبر بوده وآن در مورد حضرت علی بوده است
پس
1- باید آنرا ثابت کنید البینه علی المدعی
2-
باید خود شما و علمایانتان اقرار کنید که تا آنموقع چیزی به نام ابلاغ امامت و ولایت حضرت علی انجام نگرفته است



با سلام

جواب ما داده نشد ! چون این آیه در اواخر عمر شریف حضرت رسول (ص) نازل شده و در زمان قدرت وشوکت اسلام بود دیگر معنی نداشت که در آخر آن جان پیامبرش را از خطرات ابلاغ این امر حفظ کند ، کدام موضوع دینی بوده که اینقدر مهم و خطرناک بوده ابلاغ رسمیش چنین شرایطی را می طلبیده است.

در باره بند 2 لزومی ندارد که ابلاغ امامت و ولایت انجام شده یا نشده باشد اتفاقا اگر ابلاغ امامت علی (ع) منحصر به یوم الدار و جانشینی در تبوک و حدیث منزلت ومباهله و ... بود شاید راهی برای مغلطه برای شما باز بود وآنرا جزو فروع دین میدانستید اما هنگامیکه خدای متعال با نزول آیه ای محکم پیامبرش را وادار به ابلاغ امامت علی (ع) آنهم با این خطاب ولحن میکند آنهم پس از ابلاغات غیر رسمی دیگر مسلم است که یک اصل اساسی از اصول دین است .



نقل قول:

جناب باسواد ما داریم در مورد حضرت عیسی حرف می زنیم بنی اسرائیل پیروان موسی هستند اگر چه انهم ربطی به شهید بودن غیر انبیاء نداشت

پس آیه ای که آوردیم ردی قوی بر ادعای شما بود اگر چه آیات در این زمینه زیادند

حضرت عیسی خود را شهید می داند و بعد از فوت حضرت عیسی نه خداوند و نه حضرت عیسی کسی دیگر را شهید نمی دانند
نگفتی امام هم عصر رسول چه نام داشت نکند خدا و رسول و اهل بیت و تاریخ نکته به این مهمی را نمی دانند که شما ادعایش را دارید


عجب ! پس بنی اسرائیل پیروان موسی هستند ! نمیدانستیم !

لطفا یکبار تورات واناجیل را بخوانید سپس چنین قاطع سخن بگویید . مگر در انجیل ندیدید که عیسی به یک زن غیر یهودی بمنزله یک سگ مینگرد وفقط باید به بنی اسرائیل کمک کند و. ... وسایر شواهدی دال بر اینکه بنی اسرائیل پیروان موسی وعیسی و پیامبران بین ایندو هستند .

رومية ٩:‏٦ وَلكِنْ لَيْسَ هكَذَا حَتَّى إِنَّ كَلِمَةَ اللهِ قَدْ سَقَطَتْ. لأَنْ لَيْسَ جَمِيعُ الَّذِينَ مِنْ ‍إِسْرَائِيلَ هُمْ ‍إِسْرَائِيلِيُّونَ،

غلاطية ٦:‏١٦ فَكُلُّ الَّذِينَ يَسْلُكُونَ بِحَسَبِ هذَا الْقَانُونِ عَلَيْهِمْ سَلاَمٌ وَرَحْمَةٌ، وَعَلَى ‍إِسْرَائِيلِ اللهِ.

ضمنا بحث بر سر کلمه میثاق بنی اسرائیل در قرأن بود که اصلا نگفتید که چه بود وبه حاشيه رفتيد !

دوم اینکه در آیه شریفه هیچ تصریحی بر وجود نداشتن شهید بعد از عیسی نیست چون عیسی فرمود من مادامیکه بین ایشانم شهید بر ایشانم نفرمود که بعد از من شهیدی ندارند ، دقت شود زیرا خدای متعال همواره شهید است حتی با وجود عیسی ومحمد (ص) و سایر شهدای انسی .
واین مطلب با آیات : ولکل قوم هاد : یوم ندعوا کل اناس بامامهم : و.... تقویت وتایید میشود .

وامام زمان رسول خدا (ص) خودشان بودند چون واجد مقام نبوت وامامت بودند.

سوم اینکه تا اینجا ثابت شد که همه مسائل واحکام در قرآن نیامده زیرا خدای متعال فرمود : ما آتاکم الرسول فخذوه : و اگر بنابود همه موضوعات در قرآن بیاید دیگر چنین آیاتی معنی نداشت که پیامبر را تبیین کننده و واجب الاطاعه بداند .

پس میرسیم به حوزه سنت وحدیث که مبین آیات قرآن هستند ودر اینجا سخن بزرگترین دانشمند و حدیث شناس اهل سنت را ببینیم :


الأخبار بأن المهدي من هذه الأمة وأن عيسى يصلي خلفه ذكر ذلك ردا للحديث الذي أخرجه بن ماجة عن أنس وفيه ولا مهدي إلا عيسى وقال أبو ذر الهروي حدثنا الجوزقي عن بعض المتقدمين قال معنى قوله وإمامكم منكم يعني أنه يحكم بالقرآن لا بالإنجيل وقال بن التين معنى قوله وإمامكم منكم أن الشريعة المحمدية متصلة إلى يوم القيامة وأن في كل قرن طائفة من أهل العلم وهذا والذي قبله لا يبين كون عيسى إذا نزل يكون إماما أو مأموما وعلى تقدير أن يكون عيسى إماما فمعناه أنه يصير معكم بالجماعة من هذه الأمة قال الطيبي المعنى يؤمكم عيسى حال كونه في دينكم ويعكر عليه قوله في حديث آخر عند مسلم فيقال له صل لنا فيقول لا إن بعضكم على بعض أمراء تكرمة لهذه الأمة وقال ابن الجوزي لو تقدم عيسى إماما لوقع في النفس إشكال ولقيل أتراه تقدم نائبا أو مبتدئا شرعا فصلى مأموما لئلا يتدنس بغبار الشبهة وجه قوله لا نبي بعدي وفي صلاة عيسى خلف رجل من هذه الأمة مع كونه في آخر الزمان وقرب قيام الساعة دلالة للصحيح من الأقوال أن الأرض لا تخلو عن قائم لله بحجة والله أعلم.فتح الباری شرح البخاری للشيخ الإمام العالم العلامة الرباني حجة الإسلام رحلة الطالبين عمدة المحدثين زين المجالس فريد عصره ووحيد دهره محيي السنة الغراء قامع أهل البدع والاهواء الشهاب الثاقب أبو الفضل أحمد بن علي بن محمد بن محمد بن علي العسقلاني الشهير بابن حجر


نكته در اين جمله است : أن الأرض لا تخلو عن قائم لله بحجة : كه از آیات قرآن هم ثابت شد که : ولکل قوم هاد : یوم ندعوا کل اناس بامامهم : وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيداً عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ .


وامام متقین (ع) هم فرمود :

اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ وَ كَمْ ذَا وَ أَيْنَ أُولَئِكَ، أُولَئِكَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً يَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَيِّنَاتِهِ حَتَّى يُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ يَزْرَعُوهَا فِي قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِيقَةِ الْبَصِيرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْيَقِينِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْيَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِينِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْيَتِهِمْ انْصَرِفْ يَا كُمَيْلُ إِذَا شِئْتَ.

آرى خداى من ( با تمام اين اوصاف كه گفته آمد باز هم در هيچ عصرى ) زمين از حجّتى كه برپا دارنده دين خدا باشد خالى نيست ، حال آن امام و حجّة يا ( مانند هر يك از ائمّه يازده گانه ) پيدا و مشهود است و يا همچون امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ) ترسان و پنهان است . تا اينكه دلائل و حجج آنها ضايع نگردد ( با اينكه اين فرمايش حضرت دليل واضحى است بر حقيقت مذهب شيعه و وجود ائمّه اطهار سلام اللّه عليهم اجمعين (با اين وصف ابن ابى الحديد بى انصاف بايراد تأويلات بارده برخاسته در صفحه 313 جلد 3 گويد شايد مراد حضرت اوتاد و ابدال باشند لكن در اقامه دليل درمانده است ما از اين مرد ميپرسيم اين اوتاد و ابدال كيانند و در چه زمان يكى از آنها در بين مردم ظاهر شده اند ، تو كه بقول خودت اهل اطّلاع و تاريخ ، هستى چطور شد كه حتّى براى يك مرتبه در تاريخ خودت از آنان نام نبردى بارى حضرت فرمايد ) آنان چندند و كجايند ، سوگند با خداى كه آنان از حيث شماره كم و از حيث رتبه و منزلت در نزد خداى بسى بزرگ و ارجمندند ، خداوند حجّتها و آيات باهره خويش را بوسيله آنان نگهدارى ميكند ، تا اينكه آنها آن آيات را روشن را بكسانى مانند خودشان

( از شيعيان ) بسپاراند ، و تخم آن آيات را در دلهاى مانندگان خويش بپاشند ، علم و دانش با حقيقت و بينائى به آنان روى آورده ، و مباشر روح ايمان و يقين گرديده اند ، و آنچه را كه اهل عيش و لذّات دنيا سختش شمرده اند ، آنها آن را بر خويش آسان گرفته اند ، و بآنچه كه جهّال و نادانان از آن ترسان اند مأنوس اند در جهان با پيكرهائى زندگانى كردند كه جانهاى آن پيكرها بجاهائى بس بلند پيوسته اند ( و شاهباز بلند پرواز روحشان در ملكوت اعلا بسير و تفرّج اند ) اينان اند جانشينان خداى در روى زمين كه بشر را بسوى دين خداى ميخوانند ، آه آه كه تا چه اندازه دلباخته ديدار آنانم ( تا مگر اندوه دل را فرو نشانم ، و كمى سينه را از بار گران دانش سبك سازم ولى چه توان كرد كه دست تقدير آنان را در روزگارى كه من نيستم بوجود خواهد آورد ) اى كميل اكنون اگر خواستى بازگرد ( كه آزادى ) .

طالب علم;180808 نوشت:
حال مگربقول شما در احادیث جزئیات امامت نیامده این همه فرق شیعه چیست که یکدیگر را تکفیر می کنند

سلام

جزعیات امده است

اما بنا بر اصل عدم حق پذیری که در طی تاریخ شواهد بسیار دارد

عده ایی مسیر را از صراط جدا کرده اند

و ما شیعیان امامیه

از فرقی که تکفیرش می کنیم

و همه مسلمانان موحود نیز حق تکفیر دارند

غلات هستند

که قائل به مقام الوهیت برای امامان اند :Gol:

(تازه جوری سخن می گویید که در مذاهب اربعه اهل سنت علما یشان هم دیگر را تکفیر نمی کنند؟!!!)

طالب علم;180861 نوشت:
- دراصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله استفاده شده است یعنی خود دلیل هستند ودلیلی که خود احتیاج به دلیل داشته باشد نمی تواند دلیل باشد خداوند می فرماید هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ او است كه كتاب ( قرآن ) را بر تو نازل كرده است . بخشي از آن ، آيه‌هاي « مُحْكَمَات‌ » است ( و معاني مشخّص و اهداف روشني دارند و ) آنها اصل و اساس اين كتاب هستند ، و بخشي از آن آيه‌هاي « مُتَشَابِهَات‌ » است ،


سلام

یعنی ایه
ولایت
اطاعت
مباهله
از متشابهات است؟

آیا اولی الامر را شما به معنای امام نگرفته اید؟

که ما ان را امام اصطلاحی می دانیم
و شما لفظی؟

اگر جواب دارید به فرمایید

بحث را کش ندهید لطفا:Gol:

خیر البریه;180864 نوشت:

يا همچون امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف ) ترسان و پنهان است .
.

نکته جالبی را اشاره کردید
مدتی دنبال این میگشتم

ممنون:Gol:

طالب علم;180861 نوشت:
یا باز شاید مثل این دوستتان میخواهید ما به شما درس بدهیم وخود چیزی برای گفتن ندارید

با سلام
فعلا كه برعكس است

طالب علم;180861 نوشت:
- دراصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله استفاده شده است یعنی خود دلیل هستند ودلیلی که خود احتیاج به دلیل داشته باشد نمی تواند دلیل باشد خداوند می فرماید هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ او است كه كتاب ( قرآن ) را بر تو نازل كرده است . بخشي از آن ، آيه‌هاي « مُحْكَمَات‌ » است ( و معاني مشخّص و اهداف روشني دارند و ) آنها اصل و اساس اين كتاب هستند ، و بخشي از آن آيه‌هاي « مُتَشَابِهَات‌ » است ، حال قطعا اصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله که ام الکتاب و اساس و اصول کتاب هستند می باشد

این شد یه چیزی. تازه رسیدی به اون حرفی که من میخواستم بزنم. آقای محترم خداوند وقتی میگه محکمات شامل چیزهای دیگری غیر از اصول سه گانه هم میشود یا خیر؟
بله من هم قبول دارم که اصول دین حتما باید از محکمات باشه. اما مگه علما و یا شما از طرف خدا دستور گرفتید که برای مردم اصول و فروع تعیین کنید و بگید فقط همین سه تا از اصول دینه. این همه موضوعات مختلف در قرآن مطرح شده و همشون هم جزء محکماتند. علما به چه اجازه ای این سه تا رو انتخاب کردند؟
من چند بار هم اشاره کردم اصطلاح اصول دین و فروع دین از اصطلاحات علماست نه قرآن.

سلام

دوستان
سلام

بهتر است بحث جمع شود

به چند دلیل
1.خود اهل سنت هم اصل امامت را قبول دارند (ناچارند که قبول کنند)
چرا که علمایشان به همین دلیل اصل بودن سعی دارند خلافت خلفا اول و دوم را توجیح کنند

و در کتب معتبرشان
همچون قاضی بیضاوی
مفسر معروفشان در کتاب منهاج الاصول با صراحت گفته اند

امامت ریاست عمومی الهی است بر همه خلایق به طریق خلافت از جانب رسوا الله (ص) در امر دین و دنیا که واجب است متابعت او بر همه مردم

2.اگر اهل سنت این را از اصل ندانند
خودشان از متهمین درجه اول هستند
که چرا شیعیان را تکفیر می کنند که به امامان اربعه انان تمسک نمی جویند و از انها پیروی نمی کنند
؟
3.بنا بر نصوص صریح اطاعت از اولی الامر که بنا بر تفاسیر شیعه و سنی خلافت 12 تن است
که نام ائمه شیعیان امامیه در بعض احادیث به صراحت بیان شده است
4.اصل چیزی است که پایه است و عقاید بران سوار می شوند
اگر نباشد عقاید دیگر باطل است

از آنجا که بنا بر حدیث ثقلین قران و عترت با هم اند
و قران اصل است
و اصل ان بر اصل نبوت است

پس امام و عتر نیز از اصول است

4.ائمه امامیه اهل ذکر اند
چون اهل به معنای معنوی اند و بنا بر حدیث ثقلین
حدیث منزلت
ایه ولایت
ایه امامت
از قران اند پس از اصول است
چرا که چیزی که از نظر اهمیت بسیار بالا باشد اصل است

کجا دیدید که خدا باشد (اصل را می گویم) نبوت نباشد؟

یا نبوت باشد و کتاب خدا نباشد؟
و...

باشد که رستگار شویم:Gol:

(البته اسناد مورد استفاده من از یک جای معتبر و قدیمی است )

muhammad-aga;180884 نوشت:
با سلام
این شد یه چیزی. تازه رسیدی به اون حرفی که من میخواستم بزنم. آقای محترم خداوند وقتی میگه محکمات شامل چیزهای دیگری غیر از اصول سه گانه هم میشود یا خیر؟

سلام برشما
بله شامل غیر از اصول سه گانه می شود اما این تنها یک معیار بود و اگر معیارهای دیگر را هم کنار این معیار قرار بدهید همین سه اصول سه گانه باقی می ماند

muhammad-aga;180884 نوشت:

بله من هم قبول دارم که اصول دین حتما باید از محکمات باشه.

خوب اگر قبول دارید آیات محکم و صریح الدلاله که خود دلیل باشند و اختیاج به دلیل دیگر و تفسیر و توضیح نداشته باشد برای اثبات امامت امامان خود بیاورید
مانند
محمد رسول الله
يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ

طالب علم;180861 نوشت:
- دراصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله استفاده شده است یعنی خود دلیل هستند ودلیلی که خود احتیاج به دلیل داشته باشد نمی تواند دلیل باشد خداوند می فرماید هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ او است كه كتاب ( قرآن ) را بر تو نازل كرده است . بخشي از آن ، آيه‌هاي « مُحْكَمَات‌ » است ( و معاني مشخّص و اهداف روشني دارند و ) آنها اصل و اساس اين كتاب هستند ، و بخشي از آن آيه‌هاي « مُتَشَابِهَات‌ » است ، حال قطعا اصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله که ام الکتاب و اساس و اصول کتاب هستند می باشد

خیلی ممنون که برگشتید سر بحث اصلی
muhammad-aga;180884 نوشت:
این شد یه چیزی. تازه رسیدی به اون حرفی که من میخواستم بزنم. آقای محترم خداوند وقتی میگه محکمات شامل چیزهای دیگری غیر از اصول سه گانه هم میشود یا خیر؟ بله من هم قبول دارم که اصول دین حتما باید از محکمات باشه. اما مگه علما و یا شما از طرف خدا دستور گرفتید که برای مردم اصول و فروع تعیین کنید و بگید فقط همین سه تا از اصول دینه. این همه موضوعات مختلف در قرآن مطرح شده و همشون هم جزء محکماتند. علما به چه اجازه ای این سه تا رو انتخاب کردند؟ من چند بار هم اشاره کردم اصطلاح اصول دین و فروع دین از اصطلاحات علماست نه قرآن.

بنده به شدت منتظر جواب طالب علم به مطلب محمد اقا هستم

سلام

یه نکته شاید در بحث دیگر کمک کند

ایشان به دنبال اثبات اصل نیستند

بلکه به دنبال اثبات امامت 12 امام اند

جناب طالب علم

بهتر است این بحث نام اش به اثبات مقام امامت برای12 خلیفه اثنی عشری تغییر کند

اینکه شما می گویید
فرع بر اصل نبوت است

مثلا اینکه ادم (ع) پیامبر است یا خیر؟
داوود (ع) پیامبر است یا خیر

الله حکیم است یا خیر
الله علیم است یا خیر؟
معاد 2 تا است یا یکی رجعت چیست و...

است

دوستان

حول این محور بحث کنید

دوست عزیز

شما ثابت کنید که چند پیامبر داریم؟

muhammad-aga;180884 نوشت:
من چند بار هم اشاره کردم اصطلاح اصول دین و فروع دین از اصطلاحات علماست نه قرآن.

با سلام
چرا در مورد این مسئله نظری نمیدهید؟ اگر ما روی اصطلاحی بحث کنیم که اصلا اساسی در دین ما ندارد. یعنی اصلا چیزی به نام اصول دین در اسلام نیست که مورد تاکید قرآن باشد، به نظرتون سر بی صاحب تراشیدن نیست. عزیز من هنوز عنوان اصول دین خودش نامعلومه چه برسه به مصادیقش؟ دوباره شما میگویید در قرآن توحید به صراحت آمده، خوب آمده باشد. خیلی چیزها به صراحت آمده است.

طالب علم;180891 نوشت:
سلام برشما بله شامل غیر از اصول سه گانه می شود اما این تنها یک معیار بود و اگر معیارهای دیگر را هم کنار این معیار قرار بدهید همین سه اصول سه گانه باقی می ماند

کدوم معیار؟ لابد باز همون معیار های من درآوردی.

muhammad-aga;180907 نوشت:
با سلام
چرا در مورد این مسئله نظری نمیدهید؟ اگر ما روی اصطلاحی بحث کنیم که اصلا اساسی در دین ما ندارد. یعنی اصلا چیزی به نام اصول دین در اسلام نیست که مورد تاکید قرآن باشد، به نظرتون سر بی صاحب تراشیدن نیست. عزیز من هنوز عنوان اصول دین خودش نامعلومه چه برسه به مصادیقش؟ دوباره شما میگویید در قرآن توحید به صراحت آمده، خوب آمده باشد. خیلی چیزها به صراحت آمده است.

کدوم معیار؟ لابد باز همون معیار های من درآوردی.

دوست گرامی
بنده با این پیش فرض با شما بحث کردم که نظر علمای خود را قبول دارید و اصول دین را قبول دارید امااینکه شما اصول و فروع دین را قبول ندارید بنده در این مبحث نمی توانم به شما کمکی کنم حتی این اتهام به علمای اهل تسنن و اهل تشیع است که چیزی را به قرآن نسبت داده اند که دروغ است و قطعا چنین کسانی خود گمراهند حال وقتی علما گمراه بودند و نسبت دروغ به قران بدهند پیروانشان هم ازآن مستثنی نیست
هر چیزی باید اصل و اساسی داشته باشد و اهم و مهم و تا شناخت اینها نباشد نمی توان فروعی را بر آن بنیان نهاد
در نظر بگیرید اصول دین پیامبران مانند فروع مختلف بود مردم چه می کردند
پیامبری بیاید و بگوید تنها خدا را بپرستید و کسی را شریک او نکنید پیامبری دیگر بیاید بگوید نه خدا را تنها نپرستید
یکی بیاید بگوید معاد نیست یکی بیاید بگوید هست مردم چه باید می کردند
برای فهم بیشتر در این موضع می توانید از کارشناسان سوال کنید

http://www.askdin.com/thread13768-2.html

جناب طالب علم اگر واقعا طالب علم باشی زمان ان رسیده است که به حقیقت تعظیم کنی !
چون حالا بحث به یک شکل اصولی در امده می تونیم خیلی خوب نتیجه بگیریم
از این مطلب شما :

طالب علم;180891 نوشت:
آیات محکم و صریح الدلاله که خود دلیل باشند و اختیاج به دلیل دیگر و تفسیر و توضیح نداشته باشدبرای اثبات امامت امامان خود بیاورید مانند محمد رسول الله يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ

میتونیم 2 تا برداشت داشته باشیم
1- شما فرق اصل با مصداق را نمیدانید چرا که از ایه محمد رسول الله با تمام صراحتش نمیتوان برداشت کرد که نبوت یک اصل است بلکه محمد (ص)را به عنوان یک رسول معرفی میکند.(بر میگردیم به مطلب بنده که عرض کرده بودم نمیتوانید اصل بودن نبوت را به عنوان مثال ثابت کنید)
2- شما از ابتدا موضوع بحث را اشتباه مطرح کردید منظور شما از سوالتان همان است که دوست عزیز mkk1369 فرمودند یعنی اثبات 12 امام از قران و در این راه شما به هیچ جوابی قانع نمیشوید غیر از اینکه ما ایه ای نازل کنیم:khaneh: که در ان تمام امامان 12 گانه را یک به یک معرفی میکند -عزیز من ما چنین ایه ای نداریم -پس بیخودی خودت را خسته نکن

جناب طالب علم (نمیدانم چرا اسمتان شخصیت طالبان را برایم تداعی میکند-شاید بدلیل اصرار بیموردتان بر انچه نمیدانید)
2 مطلب زیر را از من به یادگار داشته باشید

الف - چنان که عرض کردم شما به دنبال صراحتی در قران هستید که جای هیچ اما و اگری را برای امامت 12 امام باقی نگذارد -اما این در خواست شما مخالف 1- عقل 2- سنت الهی است -چرا؟ عرض میکنم:
مخالف عقل است چرا که: بعد از این در خواست شما (صراحت در تبیین امامت) باید بر خداون چنین خرده گرفت که چرا مثلا با ایتی از اسمان چنانکه تمام مردم جهان ان ایت را ببینند و بر توحید و اسلام ایمان اورند مو جبات مسلمانی جهانیان را فراهم نمی اورد و این چنین انسان ها را به ضلالت می افکند !!!
ایا چنین شبه ای بی جاست
نه عزیز من خداوند دنیا را دار امتحان قرار داده و ما را در جا یگاه های مختلفی به امتحان میکشد - غیر از این بود معنای خلقت زیر سوال بود - اینکه خدا چنان میکرد که ما همه بر حقیقت هر چیزی پی میبردیم و در اصتلاح اتمام حجت میکرد دیگر امتحان معنایی نداشت!داشت؟
در مورد امامت نیز به عقیده ما خداوند سفره نعمتی را باز کرده است که حبیبان درگاهش با سرسپاری بر این اصل از ان متنعم و دشمنان جلالتش از این طریق در عذاب خواهند بود چنانکه در حدیث از جانب رسول خدا علی را قسیم النار و الجنه معرفی میکند (صراحتی بزرگ تر از این)

ب- هیچ چیزی در قران تمام و کمال گفته نشده است و معلم ان که همان پیامبر بزرگوار اسلام است در مقام تبیین أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ توضیح و تفسیر ان را بر عهده دارد.
نمونه ان صلاه
هیچ مسلمانی نمیتواند مسئله صلاه را که از اهم واجبات است کم اهمیت جلوه دهد چرا که اعتقادات اصولی ما و انجام واجباتمان و ترک محرمات که در صدر ان همانا صلاه قرار دارد دو کفه ترازوی مسلمانیمان را تشکیل میدهند و وجود یکی و عدم دیگری موجبات حبط دیگری را نیز به همراه دارد
نماز که در اسلام به عنوان ستون دین شناخته شده است و حتی از روزه و حج نیز مهمتر شمرده شده است با همه این عناوین در قران کریم کوچکترین توضیحی در مورد حتی کلیات ان که تعداد رکعات یا نحوه اقامه ان باشد داده نشده است
جناب طالب علم شاید برایتان جالب باشد که از ایه اقم الصلاه حتی وجوب نماز نیز اثبات نمیشود چه برسد به فرعیات ان -:Gig: !!!
پس به خود بیایید و ندای کفانا کتاب الله تان را کنار بگذارید و تسلیم مقام تبیین پیامبر شوید

اگر در این مورد مطلبی نداشتید وارد بحث قرانی و روایی امامت میشویم انشاالله -که همان موضوع بحثی است که شما از ابتدا اشتباها چیز دیگری مطرح کرده بودید-!
یا علی

همچنان منتظریم اگر کسی ردی بر این سخنان دارد بفرماید
جمع بندی و نتیجه گیری از بحث
برای پی بردن به اصول دین در قرآن شواهدات قرآنی زیاد باشد
اما سعی می کنم به مهمترین آنها بپردازم

1- دراصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله استفاده شده است یعنی خود دلیل هستند ودلیلی که خود احتیاج به دلیل داشته باشد نمی تواند دلیل باشد

2- اصول دین پیامبران یکی بو ده اند و خداوند رسالت پیامبران را منوط به آن کرده است

3- هم کلیات و هم جزئیات آن در قرآن وجود دارد

4- در آیات بیشماری به اثبات آن پرداخته شده

5- خداوند کسانی که آنها را قبول نکرده اند را کافر نامیده است حال شاید گفته شود در امور غیر اصول دین هم کافر راه دارد این سخن درست است اما قطعا کفر مراتب دارد و خداوند کافر بودن دنیوی اشخاص را با آن مشخص می کند و به قولی دایره اسلام و کفررا از هم جدا می کند

6- اصول با ظن ثابت نمی شود بلکه با آیات که قطعی الصدور هستند ثابت می شود
پس اذا جا ء الاحتمال بطل الاستدلال

7- رد وپاسخ به شبهات منکرین

و اصول دین مربوط به اعتقادات است یعنی جزءعمل و تکلیف نیست
حال وقتی امامت شرایط موجود را ندارد چگونه است که آنرا جزء اصول می دانید
نتیجه می گیریم اصلی از اصول دین به نام امامت وجود ندارد
حال وقتی در اصول نیست قطعا در فروع که احکام و تکلیف است هم قرار نمی گیردپس امامت چیزی نیست مگر ادعای برای تفرقه بین مسلمانان

طالب علم;180930 نوشت:
3- هم کلیات و هم جزئیات آن در قرآن وجود دارد

سلام

شما به من بگویید ببینم

نام پیامبر 1245 چیست؟
بعد از ابراهیم(ع) تا موسی (ع) و از ایشان تا عیسی(ع) چند پیامبر امده اند؟

نام ادیانشان را بگویید

طالب علم;180930 نوشت:
6- اصول با ظن ثابت نمی شود بلکه با آیات که قطعی الصدور هستند ثابت می شود پس اذا جا ء الاحتمال بطل الاستدلال

ظن افراد لجوج
یا یقین افراد منصف؟

طالب علم;180930 نوشت:
7- رد وپاسخ به شبهات منکرین

رد یا تکرار ؟
طالب علم;180930 نوشت:
1- دراصول دین از آیات محکم و صریح الدلاله استفاده شده است یعنی خود دلیل هستند ودلیلی که خود احتیاج به دلیل داشته باشد نمی تواند دلیل باشد

اصل را تعریف کنید
فرع را تعریف کنید

طالب علم;180930 نوشت:
2- اصول دین پیامبران یکی بو ده اند و خداوند رسالت پیامبران را منوط به آن کرده است

پس وصایت رسول خدا(ص) کجا است؟

مگر هارون وصی موسی نبود؟

یا اسماعیل وصی ابراهیم(ع)
و...

دوستان منصف قضاوت می نمایند

:Gol:

موضوع قفل شده است