جمع بندی برداشت های غلط ما از قرآن (قسمت اول: حکم رجم و سنگسار)

تب‌های اولیه

49 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
برداشت های غلط ما از قرآن (قسمت اول: حکم رجم و سنگسار)


برای فردی که ایمان قلبی به اسلام پیدا کرده و آن را راه نجات و رستگاری آدمی دانسته، به خالق هستی اعتماد داشته و مطمئن است احکامش به صلاح انسان‌ها بوده و با‌ ارزش ها و معیارهای انسانی مغایرت ندارد، راه فهم مسایل هموارتر می شود؛ و آنگاه که تحت تأثیر سخن این و آن قرار نگرفته و پیش خود می‌گوید اگر ضعف و کاستی ای وجود دارد نه در کلام خدا که در برداشت غلط آدمیان است، افق های زیبایی از آگاهی و معرفت گشوده می‌شود که بر ایمان و سلامت نفس اش می افزاید.

بررسی دوباره ی احکام دینی و زدودن بدعت ها و انحرافات در این حوزه از اولویت های مهمی است که باید فراچشم داشت.
سعی می‌کنم به نوبه ی خود نکاتی را به مرور زمان در این زمینه بازگو ‌کنم که تلنگری و کمکی هرچند کوچک به فهم درست دین و روش مناسب زندگی اند.



در ابتدا از «زنا» و حکم آن در قرآن شروع می کنم:


وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا ﴿الإسراء: ٣٢﴾

این تنها آیه‌ای است که در آن کلمه زنا برده شده است. با اندکی دقت می‌بینیم آیات پیرامون آن همان ده فرمان نازل شده بر حضرت موسی است که در کنار هم لیست شده اند. بد نیست قبل از اینکه به زنا از دریچه ی قرآن نگاه کنیم به حکم آن در تورات بازگردیم.

در تورات در چند قسمت مجزا در مورد روابط نامشروع چنین آمده است:

خروج: قوانین اخلاقی و دینی: اگر مردی دختر باکره ای را که هنوز نامزد نشده اغفال کند باید مهریه دختر را پرداخته او را به عقد خود در آورد. ولی اگر پدر دختر با این ازدواج راضی نباشد، آن مرد باید فقط مهریه تعیین شده را به او بپردازد.

لاویان: زنا و اعمال قبیح:
هیچ یک از شما نباید با محارم خود همبستر شود. با مادر خود همبستر نشو... [و لیستی شامل دختر پسر یا دختر دختر و دختر زن پدر و عمه و خاله و عروس و غیره عنوان می شود.] چون این اعمال قبیح اند... [و در آخر این قسمت آمده که:] با این کارها خود را نجس نسازید چون این اعمالی است که بت پرستان انجام می‌دهند و بخاطر این کارهاست که می‌خواهم آنان را از سرزمینی که شما داخل آن می‌شوید بیرون کنم. تمامی این سرزمین با این نوع اعمال نجس شده است... هر کس مرتکب یکی از این اعمال قبیح گردد، از میان قوم طرد خواهد شد.

لاویان: مجازات گناهان:
اگر فردی با همسر شخص دیگری زنا کند مرد و زن هر دو باید کشته شوند.
اگر مردی با زن پدر خود همبستر شود به پدر خود بی احترامی کرده است پس آن مرد و زن باید کشته شوند و خونشان به گردن خودشان می باشد. اگر مردی با عروس خود همبستر شود هر دو باید کشته شوند... اگر مردی با زنی و با مادر آن زن نزدیکی کند، گناه بزرگی کرده است و هر سه باید در آتش سوزانده شوند تا این لکه ننگ از دامن شما پاک شود.

بگذریم از اینکه قسمی از احکام آمده در تورات منطقی و بسیار متعالی هستند (نمونه: اگر به گاو یا الاغ دشمن خود برخوردی آن را پیش صاحبش برگردان. اگر الاغ دشمنت را دیدی که در زیر بار افتاده است، بی‌اعتنا از کنارش رد نشو، بلکه به او کمک کن تا الاغ خود را از زمین بلند کند.) و قسم دیگری توحش (نمونه: زنده زنده سوزاندن عنوان شده در بالا) و اینکه بعضی از مسایل دو حکم کاملاً متفاوت به خود گرفته‌اند... همانطور که متوجه شده‌اید زنای به اصطلاح محصنه در تورات سنگسار نیست و کشته شدن است.

پس آن یکی دو حدیث ضعیفی که می‌گویند پیامبر تعدادی یهودی را به حکم تورات سنگسار کرده کاملا از دور خارج می شوند.
در مورد احادیث مسئله جالب توجه این است که با وجود اینکه خود علما یک سری از آنان را ضعیف و ناموثق عنوان می کنند اما باز هم حاضر نیستند آنها را خط زده و به فراموشی بسپارند. دلیل چنین کاری بحثی جداگانه می طلبد.
در تورات حکم سنگسار برای کسانی که احظار ارواح می‌کنند و یکی دو مورد دیگر ذکر شده است، پس در تورات رجم برای زنا نیامده است.




حال به قرآن رجوع می‌کنیم تا ببینیم ذکری از
رجم در آن رفته یا خیر و معنای لغوی آن چیست؟
با جستجویی در می یابیم که این لغت ۱۴ بار و به اشکال مختلف در قرآن کریم تکرار شده است:

«گفتند: ای نوح، اگر بس نکنی از رجم شده گان خواهی شد.» (۱۱۶ :۲۶)

«و اگر بخواهيد مرا رجم کنید، به پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم.* و اگر به من ايمان نمی آوريد، از من کناره گيريد.» (۲۱-۲۰ :۴۴)

«گفتند : ما شما را به فال بد گرفته ايم اگر بس نکنيد رجم خواهيم شد و از طرف ما عذاب سختی خواهد دید» (۱۸ :۳۶)

«پدرم می ترسم که عذابی از سوی رحمان به تو برسد و در آخر همنشین شیطان شوی.* گفت: ای ابراهيم، از خدايان من بيزار هستی؟ اگر باز نايستی رجم ات می کنم. مدتی طولانی از من دور باش.* گفت: سلام بر تو باد. برایت از پروردگارم آمرزش خواهم خواست. او با من رئوف است.» (۴۵-۴۷ :۱۹)

«زيرا اگر شما را بيابند رجم خواهند کرد يا به کيش خويش در می آورند. و اگر چنين شود هرگز رستگار
نخواهيد شد.» (۲۰ :۱۸)

«گفتند: ای شعيب، بسياری از حرف‌هایی که می زنی نمی فهميم. تو را در ميان خود ناتوان می بينيم، اگر به خاطر قبيله ات نبود، رجم ات می کرديم. تو قدرتی بر ما نداری.» (۹۱ :۱۱)

«ما آسمان دنیا را به چراغ هايی بياراستيم و آنها را وسيله رجم کردن شياطين گردانيديم. برايشان عذاب سوزان آماده کرده ايم» (۵ :۶۷)

«خواهند گفت: سه تن بودند و چهارميشان سگشان بود و می گويند: پنج تن و ششمی سگشان بود، سنگ به تاريکی می افکنند. و می گويند : هفت تن بودند و هشتمی سگشان. بگو: پروردگارم به تعداد آنها عالم است، جز شمار کمی بقیه به آن آگاه نیستید. درباره آنها مجادله ی خاصی انجام نده و از کسی نظر مخواه» (١٨:٢٢)

و در این آیات که گمان نمی‌کنم نیازی به ترجمه داشته باشند:

وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ ﴿التكوير: ٢٥﴾
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿ص: ٧٧﴾
قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ ﴿الحجر: ٣٤﴾
وَحَفِظْنَاهَا مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ رَجِيمٍ ﴿الحجر: ١٧﴾
فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ﴿النحل: ٩٨﴾
فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُهَا أُنْثَىٰ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثَىٰ وَإِنِّي سَمَّيْتُهَا مَرْيَمَ وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ﴿آل‌عمران: ٣٦﴾

با مقایسه این آیات به این نتیجه می‌رسیم که رجم یعنی به زور کسی را از شهر و دیار خود بیرون کردن نه سنگسار.

در‌ واقع رجم یعنی طرد و راندن فردی. برای همین است که به شیطان رجیم گفته می‌شود و برای همین است که اغلب پیامبران تهدید شده‌اند که اگر به تبلیغ خود ادامه بدهند رجم خواهند شد. در زمان های قدیم راندن فردی از شهر با سنگ انجام می‌شده و به طرفش سنگ پرتاب می‌کردند تا از شهر بیرون شود. در زمان حال هم (و معمولاً به دلایل سیاسی) همان پروسه با تبعید و ممنوع الورود کردن یا ممنوع الخروج کردن و صادر نکردن ویزا و غیره برای فرد صورت می‌گیرد.

پس رجم، سنگسار به قصد کشتن نبوده بلکه راندن و جلوگیری از ماندن شخص است در شهر و دیار خاصی، که در زمان قدیم توسط سنگ زدن صورت می گرفته.

بنابراین ما در اینجا با یک سوء برداشت ساده مواجه بوده ایم.


از طرفی دیگر روایتی در انجیل موجود است که به دست می آید که عیسی مسیح سنگسار را منسوخ کرده اند:

فریسیان زنی را در حال زنا گرفته بودند، کشان کشان به مقابل جمعیت آوردند و به حضرت عیسی گفتند: ما این زن را به هنگام عمل زنا گرفته ایم. او مطابق قانون موسی باید کشته شود. ولی نظر شما چیست؟
آنان میخواستند عیسی چیزی بگوید تا او را به دام بیاندازند و محکوم کنند. ولی عیسی سر را پایین انداخت و با انگشت بر روی زمین چیزهایی می نوشت. سران قوم با اصرار می خواستند که او جواب دهد. پس عیسی سر خود را بلند کرد و به ایشان فرمود:بسیار خوب. آنقدر بر او سنگ بیاندازید تا بمیرد، ولی سنگ اول را کسی به او بزند که خود تابحال گناهی نکرده است. سپس دوباره سر را پایین انداخت و به نوشتن بر روی زمین ادامه داد. سران قوم از پیر گرفته تا جوان یک یک بیرون رفتند تا اینکه در مقابل جمعیت فقط عیسی ماند و آن زن. آنگاه عیسی بار دیگر سر را بلند کرد و به زن گفت: آنانی که تو را گرفته بودند کجا رفتند؟ حتی یک نفر هم نماند که تو را محکوم کند؟ زن گفت: نه آقا! عیسی فرمود: من نیز تو را محکوم نمیکنم. برو و دیگر گناه نکن.

منبع

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]با سلام و درود

نویسنده این مقاله، از ابتدا برای این که زمینه را برای اثبات ادعای خود هموار کرده باشد، بدون توجه به معنای لغوی کلمه «رجم»، که در آن قتل و کشتن نیز آمده است، رجم را فقط به معنای طرد کردن گرفته و همه متون از تورات و انجیل را نیز بر طبق نظر خود ترجمه کرده است، تا به ادعای خود برسد؛ در حالی که واقعیت چنین نیست.

معنای لغوی:

«رجم» فقط به معنای طرد کردن و بیرون راندن با سنگ از وطن نیست، بلکه در لغت آمده که به معنای قتل و کشتن با پرتاب کردن سنگ است. و حتی برخی از لغویون، قتل را از معانی اصلی رجم دانسته اند.(مجمع البحرين، ج ‏6، ص 68؛ الصحاح، ج 5، ص 1928؛ لسان العرب، ج ‏12، ص 226)

بنابر این نمی توان بدون توجه به معنای لغوی، به تفسیر و ترجمه پرداخت.

تورات و حکم سنگسار:

در تورات حکم «رجم» همراه با قتل و کشتن آمده است:
«در اصحاح بيست و دوم، از سفر تثنيه، از تورات عربى، چاپ كمبروج، سال 1935 ميلادى چنين آمده:
(22) اگر مردى ديده شود كه با زنى شوهر دار در بسترى جمع شده، بايد هر دو كشته شوند، هم آن مرد كه با زن جمع شده، و هم زن تا به اين وسيله شر از ميان بنى اسرائيل كنده شود.
(23) اگر دخترى باكره كه نامزد مردى شده به مردى برخورد كند و آن مرد در آن شهر با وى جمع شود (24) بايد آن دو را به طرف دروازه آن شهر بيرون ببريد و هر دو را سنگ باران كنيد تا بميرند. آن دختر به جرم اينكه در شهر بود و مى ‏توانست فرياد بزند و براى حفظ ناموس خود مردم را به كمك طلب كند، و آن مرد را به جرم اينكه زن صاحب شوهرى را ذليل و بى آبرو كرده، پس به وسيله سنگباران شر را از بين خود بيرون كنيد.»(ترجمه الميزان، ج ‏5، ص 588، به نقل از "التوراة العربى" ص 217، "الاصحاح" 22)

حکم سنگسار در مسیحیت:

در ابتدا باید گفت دین مسیحیت در مقام بیان احکام جدیدی نبوده است و احکام شریعت حضرت موسی و پیامبران قبلی را تأیید و تثبیت کرده است. کتاب مقدس مسیحیان در حقیقت از دو قسمت عهد عتیق و عهد جدید تشکیل شده که عهد عتیق ـ آموزه‌ های منسوب به حضرت موسی و دیگر انبیای بنی‌اسرائیل ـ در حقیقت همان احکامی‌است که حضرت عیسی فرمان به عمل کردن آن داده است. لذا همان طور که در تورات، حکم سنگسار بوده است، این حکم برای مسیحیان نیز بوده است.

مؤید این گفتار، اجرای گسترده سنگسار برای جرایم مختلف، توسط حکومت‌ هایی است که به پشتوانه کلیسا و عالمان مسیحیت و به نام احکام مسیحیت (تا اواخر قرن ۱۸ میلادی) اجرا می ‌شده است.

در ماجرایی که زنی را آوردند نزد حضرت عیسی برای سنگسار (انجیل یوحنا، فصل هشتم)، و عیسی فرمود: "آن‌ قدر بر او سنگ بیندازید تا بمیرد؛ ولی سنگ اول را کسی به او بزند که خود تابحال گناهی نکرده است"؛ مؤید دیگری است بر تایید اجمالی حکم سنگسار توسط حضرت عیسی. آن حضرت حکم سنگسار را رد نفرموده بلکه به کسانی که مشتاق سنگسار کردن بوده اند تذکری اخلاقی داده است.

[="Tahoma"]اسلام و حکم سنگسار:

در ابتدا لازم به ذکر است همه احکام اسلامی در قرآن نیامده است. بسیاری از احکام از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهلبیت ایشان بیان و حتی تشریع شده است.

از طرفی احکام اسلامی بعضی تأسیسی و بعضی امضایی هستند؛ یعنی بعضی از احکام ابتدائا توسط اسلام جعل شده، و بعضی امضای همان حکمی است که قبل از اسلام وجود داشته است؛ حال آن حکم از ادیان سابق رسیده باشد، یا دریافتی عقلائی باشد؛ و حکم سنگسار در ادیان سابق ـ یعنی دین یهود، و به تبع دین مسیح ـ وجود داشته است. اسلام هم بر آن صحه گذارده است.

مطلب دیگر این که حکم سنگسار در صدر اسلام و در زمان رسول اکرم صلی الله علیه وآله، اجرا شده و نمونه هایی از آن هم ذکر شده است.(ر.ک. به "وسائل الشیعة"، ج 28، ص 62؛ و ص 102)

در ادامه به برخی از منابع شیعه و سنی، راجع به اجرای حکم سنگسار در زمان پیامبر و توسط ایشان، اشاره می شود:

برخی از منابع شیعه:

1. عن ابی عبدالله علیه السلام، قال: "رجم رسول الله صلی الله علیه و آله، و لم یجلد؛ ..."؛ امام صادق علیه السلام می فرمایند: پیامبر خدا رجم (سنگسار) نمودند و جلد (شلاق) نکردند. [تذکر: این در خصوص ماجرای رجم شیخ و شیخه بوده است و منظور این است که در مورد یک نفر، هر دو حد زنا یعنی هم رجم و هم شلاق اجرا نمی کردند.]. (کافی، کلینی، ج 7، ص 177، روایت 5)
این روایت در منابع مختلف و متعدد از شیعه نقل شده است.

2. "و لما رجم رسول الله صلی الله علیه و آله الرجل فی الزنا، قال رجل لصاحبه ..."؛ وقتی پیامبر مردی را به خاطر زنا سنگسار نمودند، .... .(مستدرک الوسائل، ج 9، ص 120)
در این روایت نیازی به نقل ماجرا نبود بلکه شاهد مثال ما اصل وقوع سنگسار بود که بیان شد.

3. "... قضی امیرالمؤمنین علیه السلام فی الشیخ و الشیخه أن یجلدا مائة و قضی للمحصن الرجم ..."؛ امام علی علیه السلام در مورد پیر مرد و پیر زن زناکار حکم به شلاق؛ و در مورد مرد محصن زناکار، حکم به رجم دادند.(همان، حدیث 7)

4. بیان مشروح ماجرای زنی که آمد نزد پیامبر و اعتراف به زنا نمود و هر بار پیامبر او را رد کردند ولی او برگشت و مجددا اعتراف نمود، تا چهار مرتبه؛ سپس پیامبر در مورد او حکم رجم را صادر و اجرا نمودند. (بحار الانوار، ج 21، ص 367)
این روایت در منابع مختلف و مشروح اشاره شده و چون زیاد بود فقط به آن اشاره کردم.

برخی از منابع اهل سنت:

1. "... فلما رجم رسول الله الثیب من الزناة ...".(الرساله، الامام الشافعی، ص 67، شماره 227)

2. یک زن و مرد یهودیه ای که پیامبر آن ها را رجم کردند.(کتاب الأم، الشافعی، ج 5، ص 231)

3. "... حین رجم رسول الله صلی الله علیه و سلم ماعز بن مالک ..."؛ پیامبر شخصی به نام ماعز را رجم نموده اند.(سنن الدارمی، ج 1، ص 32)

4. "... هل رجم رسول الله صلی الله علیه و سلم، قال: نعم ...".(صحیح بخاری، ج 8، ص 21؛ صحیح مسلم، ج 5، ص 123)

5. "...قال: رجم رسول الله صلی الله علیه و سلم، و رجم ابوبکر، و رجمت ..."؛ نقل از خلیفه دوم که پیامبر رجم نمودند، ابوبکر هم رجم کرد، من هم رجم می کنم.(صحیح بخاری، ج 8، ص 25؛ سنن الترمذی، ج 2 ، ص 443؛ مسند احمد، ج 1، ص 29 و در ج 3، ص 321 نقل می کند که پیامبر از مسلمان و یهود را رجم کردند؛ . ....)

نکته:

با وجود نقل های متعدد از وقوع رجم در صدر اسلام، می توان قطع پیدا کرد که این حکم در صدر اسلام و در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده است؛ لذا دیگر ادعای برداشت نادرست از قرآن، کاملا منتفی است.

[="Tahoma"]تناسب بین جرم و مجازات

فطرت انسان و وجدان مشترک بشری، مناسبت بین جرم و مجازات را می پذیرد. هر چه جرم و خطا بزرگ تر و سنگین تر باشد مجازات آن هم شدیدتر و سخت تر می باشد.

شخصی كه با وجود داشتن همسر شرعی و قانونی دست به خیانت می زند و زنا می كند، گناه او تا چه حد سنگین است!؟

اسلام این گناه را آن قدر سنگین می داند كه مجازات همراه با درد را برای او تجویز می كند، تا انزجار خود را از این گناه نشان دهد.

بله، بر اساس فرهنگ غرب كه آلودگی جنسی چندان قبیح نیست، این نسبت ناهماهنگ جلوه می کند؛ ولی بر اساس فرهنگ حیا چطور؟! و آیا در فرهنگ حیا باید غرب معیار ما باشد؟!

اگر فضای جامعه، اسلامی باشد و قبح و زشتی هر گناهی به اندازه خود، برای مردم بیان شود، و بدانند که در نزد خداوند گناهان بسیار زشت و قبیح، مجازات سخت و سنگین هم دارند، دیگر آن را ضد بشری و ضد فطرت نمی دانند.

تضعیف روحیه عفاف و رواج بی غیرتی و بی بند و باری و سست شدن کیان خانواده باعث شده بعضی گناهان قبح سابق خود را از دست بدهند.

نکته:

وضع مجازات سختی مانند سنگسار، به معنای توصیه و تشویق به انجام آن نیست، لذا این گونه نیست که هر موردی پیدا شد، سریعا او را سنگسار نمود. بلکه این یک هشدار و نوعی بازدارندگی است برای این که انسان به سمت گناه کشیده نشود. کما این که در اثبات این حکم، چهار شاهد لازم است که شهادت آن ها هم باید شروط خاص خود را داشته باشد.

[="Tahoma"]خلاصه:

ـ در معنای لغوی رجم، قتل و کشتن هم آمده است، لذا فقط به معنای تبعید و بیرون کردن از شهر نیست.

ـ حکم رجم و سنگسار، از احکامی است که در شرایع سابق (یهود و مسیحیت) بوده و اسلام آن را تایید کرده است.

ـ در قرآن کریم، حکم رجم و سنگسار نیامده است ولی توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تشریع شده است.

ـ در صدر اسلام و زمان پیامبر صلی الله علیه وآله و معصومین، حکم رجم و سنگسار، اجرا شده است.

ـ وجدان بشری، تناسب بین جرم و مجازات را می پذیرد. چون گناه بی عفتی و خیانت به همسر، بسیار بزرگ و سنگین است، علی القاعده، مجازات آن نیز شدید و سخت است.

ـ اسلام توصیه و تشویقی به اجرای حکم رجم ندارد، بلکه بیشتر جنبه بازدارندگی دارد، کما این که برای اثبات چنین جرمی، شرائط را به گونه ای قرار داده که اثبات آن بسیار کم و به ندرت حاصل می شود.

[="Times New Roman"]با عرض سلام و تحیت
آیت الله جناتی ــ از مراجع تقلید اهل تحقیق ــ در مقاله‌ای به نام بررسی مبانی فقهی رجم گفته‌اند که قائل به آن نیستند و نتیجه‌گیری‌ای کرده‌اند که حاصلش این است:
۱. ادعای اجماع در مورد رجم نمی‌توان کرد.
۲. احادیث مربوط به رجم مشکل‌دارند (ضعف سند، وجود معارض، اخبار آحاد).
۳. صرف نظر از این‌ها، شرائط رجم عادتاً امکان تحقق ندارد.
۴. علاوه بر این‌ها شرائط مجریان حکم عادتاً امکان تحقق ندارد.
۵. در بیشتر رجم‌ها شرائط رعایت شنده است.

[="Tahoma"]

فرهنگ;617253 نوشت:
[=Times New Roman]با عرض سلام و تحیت
آیت الله جناتی ــ از مراجع تقلید اهل تحقیق ــ در مقاله‌ای به نام بررسی مبانی فقهی رجم گفته‌اند که قائل به آن نیستند و نتیجه‌گیری‌ای کرده‌اند که حاصلش این است:
۱. ادعای اجماع در مورد رجم نمی‌توان کرد.
۲. احادیث مربوط به رجم مشکل‌دارند (ضعف سند، وجود معارض، اخبار آحاد).
۳. صرف نظر از این‌ها، شرائط رجم عادتاً امکان تحقق ندارد.
۴. علاوه بر این‌ها شرائط مجریان حکم عادتاً امکان تحقق ندارد.
۵. در بیشتر رجم‌ها شرائط رعایت شنده است.

با سلام و درود

این مباحث، موضوعات تخصصی فقهی است و روشن است که باید به اهل آن و به کارشناسان مراجعه و به سراغ اعلم ایشان و نظرات مشهور متخصصان رفت.

مشهور متخصصان این فن، با استناد به ادله معتبر و با استدلال علمی، اصل وجود رجم و این که حکمی از احکام دینی است را پذیرفته و ثابت کرده اند، یعنی با رد نظرات مخالف و نیز پاسخ علمی به اشکال های مطرح شده، ثابت کرده اند که چنین حکمی دینی و قابل استناد است.

فراموش نشود که صرف وجود مخالف در یک موضوعی، دلیل بر باطل بودن استدلال و نظر مشهور متخصصان دیگر نیست؛ و الا در هر علمی حتی در فیزیک و ... هم می توان نظر مخالفی پیدا کرد؛ ولی این دلیل نمی شود که آن نظر مخالف غیرمشهور را انتخاب کرده و از نظر مشهور متخصصان و اهل فن، دست برداشت.

در این زمینه بسیاری از فقیهان و عالمان، خلاف این نظر را دارند و با توجه به بحث تخصصی و علمی، به نتیجه مخالف ایشان رسیده اند.

سلام
رجم جزءوحشیانه ترین مجازات تاریخ بشری هست .
فیلم سنگسار ثریا ببینید .
علما ونمایندگان مجلس خیر سرشون عقلانیت بخرج دادند وقوانین مجازات اسلامی رابعد نیم قرن عوض کردند ..
ادم حالش می خوره از این همه تحجر وبی عقلی درقانون جدید مجازات ......
خدا دکتر سروش وامثال ایت الله صانعی ومنتظری ومحقق داماد هارا حفظ کندهر چند دستشون کوتاهه ازسیاست ولی باعث میشن حقایق فقه اسلامی روشن بشه .

با سلام

با دقت در فلسفه رجم متوجه میشویم که مجازات سنگسار بازدارنده است و در طول تاریخ هنوز 4 نفر همزمان دخول آنچنانی را مشاهده نکرده اند وتساهل وتسامح رسول خدا ص و امام علی ع در اجرای رجم نمایانگر اوج رحمت دین مترقی وانسانی اسلام است .

اما اگر چنین مجازاتهایی نباشد میشود مثل زمان صدر اسلام و قبل از آن وجاهلیت مدرن امروز ، که زنازادگان فراوان بودند و علت خونریزی وقتل و شهوترانی بیحدو حصر و نابودی تمدنها همین وفور زنازادگان در اثر ازدواجهای بی ضابطه است .

[="Tahoma"]

مردعشق;618077 نوشت:
سلام
رجم جزءوحشیانه ترین مجازات تاریخ بشری هست .
فیلم سنگسار ثریا ببینید .
علما ونمایندگان مجلس خیر سرشون عقلانیت بخرج دادند وقوانین مجازات اسلامی رابعد نیم قرن عوض کردند ..
ادم حالش می خوره از این همه تحجر وبی عقلی درقانون جدید مجازات ......
خدا دکتر سروش وامثال ایت الله صانعی ومنتظری ومحقق داماد هارا حفظ کندهر چند دستشون کوتاهه ازسیاست ولی باعث میشن حقایق فقه اسلامی روشن بشه .

با سلام و درود

اگر در مطالب قبلی توجه فرموده باشید جرم و مجازات بایستی با هم تناسب داشته باشند؛ و این را عقل و فطرت قبول دارد.

چون خیانت و رابطه نامشروع، گناه بسیار بزرگ، و زشتی آن بسیار زیاد است، مجازاتش هم بایستی متناسب با خودش باشد.

مجازات سنگین، عاملی بازدارنده است تا انسان را متوجه عواقب بیراهه رفتن، و نیز متذکر به میزان قبح و زشتی خیانت و بی عفتی نماید.

این که می بینید در مقابل چنین احکامی ایستادگی می شود به خاطر این است تحت تاثیر فرهنگ غربی و غیر اسلامی، قبح چنین گناهی ریخته شده است، لذا تصور می شود جرم و مجازات با هم تناسب ندارند.

البته حق می دهیم با وجود ترویج فرهنگ غیر دینی و غربی، اکنون جوامع و مردمی که تحت تاثیر این فرهنگ و تبلیغات غلط قرار گرفته اند، این حکم را برنتابند؛ ولی این به هیچ وجه دلیل بر انکار اصل آن نیست.

کار عالِم دینی این نیست که چیز دینی را از دین خارج و چیز غیر دینی را در دین وارد، و به عنوان دین مطرح کند. لذا اگر عالم دینی مخالفتی در این زمینه دارد بیشتر در اصل حکم مناقشه ندارد بلکه در اجرای آن در وضعیت کنونی مناقشه دارند.

در این شرائط و فضای غیر دینی و تبلیغات سنگین بر علیه دین و تفکر اسلامی، و با محاسبه اهم و مهم، فقیه جامع الشرائط می تواند این حکم را موقتا، اجرایی نداند و انجام آن را برای زمانی که تحقق شرائط و زمینه اجرایی داشت واگذار کند.

البته این به معنای تعطیلی حکم الهی نیست، چون حکم الهی تعطیل بردار نیست، بلکه فعلا اجرای آن به زمان تحقق شرائط و وجود زمینه اجرایی موکول شده است؛ و الا هنوز هم این عمل منافی عفت، به همان میزان سابق، در نظر شارع و خداوند، بسیار قبیح و زشت است و مجازات آن هم به همان میزان باید سخت و شدید باشد.

اگر یک شخصی بارضایت فلان دختر رابطه جنسی داشته باشد چه خیانتی ؟
بعدم انقدر روابط جنسی نامشروع توایران بقیه جاها هست که کشتن ونکشتن فرقی نمی کند وقتی ادم نیاز جنسی داره چکار میشه کرد .
وقتی یک دختر خوشگل بدحجاب سا پورت پوش توخیابان قدم میزنند وچند تا پسر جوان هم بایک چشمک ویا بوق اتومبیل سوارشون می کنند واسه چند ساعت عیش نوش وحال بردن کارشون تمام میشه ؟!
چه ضرری میزنند ؟
من قبل تو یک مطب روانشناسی بودم خیلی ازکسانی می امدند وخاطرات روابط جنسی خودشان با بقیه (محارم وغیرمحار م) بخاطر عذاب وجدان می گفتند ..
که همش بخاطر عقده های جنسی تو حکومت اسلامی ایجادشده ..که از نظر فروید وداروین این چیزها اثبات شده .
بگذریم پسربود که زن پدر داشت وان زن یک دختر جوان که یک شب که پدر رومادر رفته بود اینها تنها بودند جرقه رابطه جنسیشان شروع شد وبقولی با ناخواهری اولین رابطه رابرقرار کرد .بعدا هم دچار خود ارضایی عذاب وجدان شد .فکر نکنید بنده دروغ میگم اصلا کافیه یک سربروید دادگاه تا با خبرشوید
گناه این پسرچیه ؟
کسی که در دوران کودکی بخاطر فقر واذیت نا مادرها ویا پدر کلی رنج کشده اخرشم به بخاطر محدودیت های جنسی توجامعه که اگر خانه عفاف بود...
حالا بیاینداین پسرجوان رابخاطر داشتن رابطه با دختر زن پدر یا حتی زن پدر اعدام کنند چه مشکلی حل میشه ؟
بهرحال از جواب های شما خوشم امد ه ...

اگر رمان جاودانه بی نوایان را به دقت خوانده باشید در ابتدای رمان ژان وال ژان به جهت دزدیدن تکه ای نان چندین سال زندان کشیده بود .این دزدی به جهت نابرابری اقتصادی در ان زمان در فرانسه و نیز قوانین وحشیانه فرانسه در آن روزگار بود.
ژان وال ژان دزد بعد از تمام شدن حبس باز دزدی میکند(پس با بودن قوانین سختگیرانه درد درمان نشده) .دزدی این بار دزدیدن شمع دانها از خانه یک کشیش است.
این بار هم دستگیر میشود ولی نگاه انسانی و رحمانی و محبت امیز کشیش نه تنها وی را نجات میدهد بلکه انسانی دزد را به انسانی قدیس بدل میکند که تا اخر عمر این خوی نیک سرست در وی میماند/
بله ژان وال ژان را نه قوانین سخت گیرانه که عشق و محبت نجات میدهد.
ایت تاثیر و دگرگونی به قدری قوی است که ژان وال زان در برحه ای که شهردار میشود دروغ نمیگوید و باز به زندان بازمیگردد ....

با سلام
فکر میکنم برای معضلات جنسی که امروزه گریبانگیر جامعه ی ما شده، دین عزیزمون راهکاری اندیشیده که متاسفانه مثل برخی احکام دیگه ی اسلام، بعضیا به دلیل دانش اندک درموردش، ازش استفاده ی بد میکنن و به قول معروف، کلاه شرعی سر خودشون و بقیه میذارن! صیغه ! من درمورد حکم صیغه خیلی بدبین شده بودم چون میبینیم مردها و حتی بعضی فاحشه ها، با این حکم، کارهای زشتشون رو توجیح میکنن. برای همین درموردش تحقیق کردم و فهمیدم واقعا چه دین کاملی داریم و چه قانون خوبی خداوند وضع کرده. اگه صیغه در بین مسلمونا به درستی جامیفتاد، فساد جنسی کم میشد. وقتی کسی امکان ازدواج رو در حال حاضر نداره، و از طرفی تحت فشار جنسیه که متاسفانه بر اثر تحریکات مختلف از سوی دخترای خوشگل بدحجاب رنگارنگ که همه جا هستن به وجود اومده، اگه دختری پیدا کرد که اونم فعلا شرایط ازدواج نداره یا همدیگه رو دوست دارن، چه اشکالی داره با هم موقت محرم باشن تا خدای نکرده گناه نکنن؟ به نظرم اگه این موضوع جامیفتاد که در صورتی که جفت خوبی برای محرم شدن موقت پیدا بشه، دختر و پسر با هم محرم باشن و خانواده ها هم در جریان باشن؟ شاید بشه گفت همون مفهوم دوست پسر و دوست دختر که با دید بدی بهش نگاه میشه. البته راه داره که انسان جلوی خودش رو بگیره و حواسشو به چیزای دیگه پرت کنه تا فکرش درگیر مسائل جنسی نشه و آزار نبینه ؛ اینطوری که خیلی بهتره اگه کسی میتونه خودش رو دست نخورده و پاک نگه داره. ولی خب وقتی کسی واقعا نمیتونه، حالا یا شرایطشو نداره یا ایمانش ضعیفه، صیغه میتونه اونو از گناه نجات بده :ok:
ولی این که هردفه با یکی باشه دیگه واقعا تو گناه غلط زدنه و حقش اشد مجازاته ! ولی خب شاید سنگسار خیلی خشن باشه و من باهاش موافق نیستم. البته شاید اون زمان ها شرایط و محیط طوری بوده که این گونه مجازات غیرعادی نبوده و حتی عرف بوده! نمیدونم. برای همین، منم با جناب میقات و بقیه که چنین نظری دارند موافقم در این مورد

[=Times New Roman]

میقات;617706 نوشت:
با سلام و درود

این مباحث، موضوعات تخصصی فقهی است و روشن است که باید به اهل آن و به کارشناسان مراجعه و به سراغ اعلم ایشان و نظرات مشهور متخصصان رفت.

مشهور متخصصان این فن، با استناد به ادله معتبر و با استدلال علمی، اصل وجود رجم و این که حکمی از احکام دینی است را پذیرفته و ثابت کرده اند، یعنی با رد نظرات مخالف و نیز پاسخ علمی به اشکال های مطرح شده، ثابت کرده اند که چنین حکمی دینی و قابل استناد است.

فراموش نشود که صرف وجود مخالف در یک موضوعی، دلیل بر باطل بودن استدلال و نظر مشهور متخصصان دیگر نیست؛ و الا در هر علمی حتی در فیزیک و ... هم می توان نظر مخالفی پیدا کرد؛ ولی این دلیل نمی شود که آن نظر مخالف غیرمشهور را انتخاب کرده و از نظر مشهور متخصصان و اهل فن، دست برداشت.

در این زمینه بسیاری از فقیهان و عالمان، خلاف این نظر را دارند و با توجه به بحث تخصصی و علمی، به نتیجه مخالف ایشان رسیده اند.

سلام و تشکر از فرمایش شما
من در تأیید مطلب شما عرض می‌کنم که نه وجود مخالف به معنای باطل بودن سخنان دیگران است و نه جمعیت زیاد پیرو یک رأی نشانهٔ حقانیت آن. اما هنگامی که بین کارشناسان خبره و بی‌غرض اختلاف نظر آگاهانه و مستدل باشد نشانهٔ خوبی است بر اینکه مطلب آن قدرها هم روشن نیست و احتمال دارد اگر طرفین آراء و دلائلشان را به وسط بیاورند و با هم رای بزنند نظری جدید حاصل شود. بسیاری نظرات در تاریخ فقه بوده که بعد از بررسی یک فرد در احادیث یا اسناد یا موشکافی در قواعد اصولی و فقهی تغییر کرده است.
در مورد این مسئله تنها یک مخالف نیست افراد بیشتری هستند اما چون آیت الله جناتی مرجع و از جهات مختلف مورد تأیید هستند نام ایشان را آوردم.

[="Times New Roman"]

میقات;617214 نوشت:
در ابتدا لازم به ذکر است همه احکام اسلامی در قرآن نیامده است. بسیاری از احکام از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهلبیت ایشان بیان و حتی تشریع شده است.

همان‌طور که فرموده‌اید بسیاری از احکام فقه امروزین در قرآن نیامده، اما مجازات زنا به تصریح و تفصیل در قرآن آمده: صد ضربهٔ شلاق. به نظر می‌رسد احادیثی که چیزی دیگر می‌گویند با این آیه تعارض دارند ــ هرچند آگاهم که می‌توان آنها را به گونه‌ای تکلف‌آمیز مقید یا مخصص آیه دانست.

سلام

دوستان مخالف توجه کنید اصل مطلب را هنوز نگرفته اید ! خلاصه و رک بگم اگر کسی به دختر یا همسر شما تجاوز بکند و در اصل صدمات جبران ناپذیری از جهت مادی و معنوی ، جسم و عرض و آبرو بشما وارد کند و ......بنظر شما نباید شدیدترین مجازات یا سنگسار شود ؟

جالبست که همین غرب وطرفداران حقوق بشر ! زمانیکه احتمال فقط احتمال خطر بدهند از سالها قبل علت را در نطفه خفه میکنند اما در برابر سایر حقوق بشریت سلیقه ای !!!!

[="Tahoma"]

مردعشق;618149 نوشت:
اگر یک شخصی بارضایت فلان دختر رابطه جنسی داشته باشد چه خیانتی ؟
بعدم انقدر روابط جنسی نامشروع توایران بقیه جاها هست که کشتن ونکشتن فرقی نمی کند وقتی ادم نیاز جنسی داره چکار میشه کرد .
وقتی یک دختر خوشگل بدحجاب سا پورت پوش توخیابان قدم میزنند وچند تا پسر جوان هم بایک چشمک ویا بوق اتومبیل سوارشون می کنند واسه چند ساعت عیش نوش وحال بردن کارشون تمام میشه ؟!
چه ضرری میزنند ؟
من قبل تو یک مطب روانشناسی بودم خیلی ازکسانی می امدند وخاطرات روابط جنسی خودشان با بقیه (محارم وغیرمحار م) بخاطر عذاب وجدان می گفتند ..
که همش بخاطر عقده های جنسی تو حکومت اسلامی ایجادشده ..که از نظر فروید وداروین این چیزها اثبات شده .
بگذریم پسربود که زن پدر داشت وان زن یک دختر جوان که یک شب که پدر رومادر رفته بود اینها تنها بودند جرقه رابطه جنسیشان شروع شد وبقولی با ناخواهری اولین رابطه رابرقرار کرد .بعدا هم دچار خود ارضایی عذاب وجدان شد .فکر نکنید بنده دروغ میگم اصلا کافیه یک سربروید دادگاه تا با خبرشوید
گناه این پسرچیه ؟
کسی که در دوران کودکی بخاطر فقر واذیت نا مادرها ویا پدر کلی رنج کشده اخرشم به بخاطر محدودیت های جنسی توجامعه که اگر خانه عفاف بود...
حالا بیاینداین پسرجوان رابخاطر داشتن رابطه با دختر زن پدر یا حتی زن پدر اعدام کنند چه مشکلی حل میشه ؟
بهرحال از جواب های شما خوشم امد ه ...

مردعشق;618169 نوشت:
اگر رمان جاودانه بی نوایان را به دقت خوانده باشید در ابتدای رمان ژان وال ژان به جهت دزدیدن تکه ای نان چندین سال زندان کشیده بود .این دزدی به جهت نابرابری اقتصادی در ان زمان در فرانسه و نیز قوانین وحشیانه فرانسه در آن روزگار بود.
ژان وال ژان دزد بعد از تمام شدن حبس باز دزدی میکند(پس با بودن قوانین سختگیرانه درد درمان نشده) .دزدی این بار دزدیدن شمع دانها از خانه یک کشیش است.
این بار هم دستگیر میشود ولی نگاه انسانی و رحمانی و محبت امیز کشیش نه تنها وی را نجات میدهد بلکه انسانی دزد را به انسانی قدیس بدل میکند که تا اخر عمر این خوی نیک سرست در وی میماند/
بله ژان وال ژان را نه قوانین سخت گیرانه که عشق و محبت نجات میدهد.
ایت تاثیر و دگرگونی به قدری قوی است که ژان وال زان در برحه ای که شهردار میشود دروغ نمیگوید و باز به زندان بازمیگردد ....

با سلام و درود

چند نکته خدمتتان عرض می شود:

1. حکم رجم و سنگسار، برای زن و مردی است که همسردار هستند و شرائط برای برطرف نمودن نیازشان فراهم است ولی با این حال راه حرام را انتخاب نموده و مرتکب بی عفتی می شوند. تعبیر خیانت، از این جهت است که به همسر خود خیانت کرده اند.

لذا کسی که همسر ندارد، در صورت بی عفتی، حکمش رجم و سنگسار نیست. این حکم مورد اتفاق صاحب نظران است.

2. ضرر و مفسده بی عفتی، بسیار زیاد و کاری بسیار قبیح و زشت است به همین خاطر مجازاتی سخت قرار داده شده تا انسان را از روی آوردن بدان باز دارد. بله، وقتی شرائط در جامعه به گونه ای باشد که زمینه تحریک شهوت زیاد باشد و امکان ارضای آن از راه حلال، کم و دشوار باشد، چنین گناهانی زیاد می شود و به تدریج، قبح آن شکسته و عادی می شود.

این جامعه، جامعه سالمی نیست لذا معیار ما نباید چنین جامعه ای باشد. ما سخن از جامعه اسلامی ایده آل می کنیم. جامعه ای که همه چیزش سر جای خودش است و گناه بی عفتی به همان مقدار که از نظر شارع، زشت و قبیح است، در نگاه مردم نیز چنین است. در چنین جامعه ای، مجازات سنگین برای گناهی بسیار زشت و مفسده آور، معقول و منطقی است.

3. نبود امکان ازدواج برای انسان، دلیل بر جواز ارتکاب به گناه و خلاف نیست. شما تصور کنید جامعه ای را که دزد و ظالم و جانی و ... هر کدام برای خود دلیلی می آورند و فراهم نبودن شرائط مورد نظرشان را بهانه کرده و مجوز دزدی و ظلم و قتل می دانند. آیا می شود در چنین جامعه ای زندگی کرد؟ آیا این جامعه انسانی و عاقلانه است؟

درست است که حاکمان جامعه بایستی بستر و زمینه ازدواج را فراهم کنند، ولی خود شخص هم باید کنترل بر شهوات و امیال خود داشته و به دنبال ارضای آنان از راه مشروع و حلال باشد. این همه انسان ـ در همین جامعه ای که دچار کمبود امکانات است ـ از راه حلال و مشروع، شهوات خود را ارضا می کنند، لذا نمی توان ادعا نمود که راهی غیر از حرام نیست.

4. رأفت و رحمت، و نیز سخت گیری و شدت، هر کدام به جای خود لازم و بسیار ارزشمند است. خداوند همان طور که مجازات سنگین برای بی عفتی قرار داده است، راه توبه و بازگشت را نیز باز گذاشته است.

هر کس مرتکب خلاف شد ـ ولو گناهی که مجازاتش رجم است ـ با توبه جدی و از صمیم قلب، گناهش بخشیده می شود. این اجرای مجازات در صورتی است که به دادگاه و ... کشیده شود. لذا کسی که جرمش علنی نشده می تواند با توبه آن را جبران کند و بداند خداوند بسیار بخشنده و مهربان است.

[="Tahoma"]

فرهنگ;618291 نوشت:
سلام و تشکر از فرمایش شما
من در تأیید مطلب شما عرض می‌کنم که نه وجود مخالف به معنای باطل بودن سخنان دیگران است و نه جمعیت زیاد پیرو یک رأی نشانهٔ حقانیت آن. اما هنگامی که بین کارشناسان خبره و بی‌غرض اختلاف نظر آگاهانه و مستدل باشد نشانهٔ خوبی است بر اینکه مطلب آن قدرها هم روشن نیست و احتمال دارد اگر طرفین آراء و دلائلشان را به وسط بیاورند و با هم رأی بزنند نظری جدید حاصل شود. بسیاری نظرات در تاریخ فقه بوده که بعد از بررسی یک فرد در احادیث یا اسناد یا موشکافی در قواعد اصولی و فقهی تغییر کرده است.
در مورد این مسئله تنها یک مخالف نیست افراد بیشتری هستند اما چون آیت الله جناتی مرجع و از جهات مختلف مورد تأیید هستند نام ایشان را آوردم.

فرهنگ;618299 نوشت:
همان‌طور که فرموده‌اید بسیاری از احکام فقه امروزین در قرآن نیامده، اما مجازات زنا به تصریح و تفصیل در قرآن آمده: صد ضربهٔ شلاق. به نظر می‌رسد احادیثی که چیزی دیگر می‌گویند با این آیه تعارض دارند ــ هرچند آگاهم که می‌توان آنها را به گونه‌ای تکلف‌آمیز مقید یا مخصص آیه دانست.

با سلام و درود

با شما در باره تضریب آراء و بررسی علمی و کاری فقیهانه توسط صاحب نظران، موافقم. اما این که آراء بسیاری پس از بررسی مجدد، تغییر کرده را قبول ندارم. چنین چیزی نیست و درصد آن زیاد نیست.

اما مطلب دیگر: نمی توان سنت (قول، فعل و تقریر معصوم) را از قرآن جدا دانست. خود خداوندی که قرآن را بر پیامبرش نازل فرموده است، دستور می دهد تا در کنار قرآن، تقل دیگری را برای انسان ها معرفی نماید. این دو ـ قرآن و انسان کامل (معصوم) ـ در کنار هم هستند. برای فهم مراد الهی، نیازمند مراجعه به انسان کاملی هستیم که آگاه از مراد الهی است.

این هم روایت، مفسر قرآن باشد، تکلف و سختی نیست. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، غیر از مراد و رضای الهی کاری انجام نمی دهند و هر آن چه هم می گویند، وحی و از طرف خداوند است. «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏»؛ و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى ‏گويد. آن چه مى ‏گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست‏. (نجم، 3و4)

کسی که خداوند این مقام و رتبه را به او داده، اگر قانون و حکمی هم تشریع کند ـ ولو در قرآن نباشد ـ آن هم از طرف خداوند و همان وحی الهی است و از همان اعتبار برخوردار است. «ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ»؛ آن چه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آن چه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است. (حشر، 7)

لذا این که اشاره ای در قرآن به آن نشده، دلیلی بر علیه جعل و تشریع حکم رجم نیست.

[="Tahoma"]به این آیات توجه فرمایید:

«وَ الَّاتىِ يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَائكُمْ فَاسْتَشهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنكُمْ فَإِن شهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فىِ الْبُيُوتِ حَتىَ‏ يَتَوَفَّئهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا»
و كسانى از زنان شما كه مرتكب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را بعنوان شاهد بر آنها بطلبيد! اگر گواهى دادند، آنان [زنان‏] را در خانه ها (ى خود) نگاه داريد تا مرگشان فرارسد يا اينكه خداوند، راهى براى آنها قرار دهد.(نساء، 15)

«وَ الَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنكُمْ فَاذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَ أَصْلَحَا فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّابًا رَّحِيمًا»
و از ميان شما، آن مردان و زنانى كه (همسر ندارند، و) مرتكب آن كار (زشت) مى ‏شوند، آنها را آزار دهيد (و حد بر آنان جارى نماييد)! و اگر توبه كنند، و (خود را) اصلاح نمايند، (و به جبران گذشته بپردازند،) از آنها درگذريد. زيرا خداوند، توبه ‏پذير و مهربان است.(نساء، 16)

«الزَّانِيَةُ وَ الزَّانىِ فَاجْلِدُواْ كلُ‏َّ وَاحِدٍ مِّنهُمَا مِاْئَةَ جَلْدَةٍ»؛ هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد.(نور، 2)

اگر چه مفسرین نسبت به این چند آیه بحث هایی دارند ولی به طور خلاصه بیان می شود:

1. آیه 15و16 سوره نساء در مورد مرد و زن زناکار است که مجازات زن، بعد از اثبات و قبل از توبه، حبس ابد؛ و مجازات مرد، تنبیه و اذیت کردن است.

2. حکم حبس ابد در مورد زنان، حکمی موقت است، نه دائمی.

3. این حکم ها پس از توبه برداشته می شود.

4. سوره نور، پس از سوره نساء نازل شده و این حکم موقت را برداشته و حکم جدید و دائمی به جای آن آورده است.

صد تازیانه، مجازات زن و مرد زناکار است که بعد از اثبات ـ ولو توبه هم بکنند ـ قابل رفع نیست.

در روایات نقل شده که آیه 2 سوره نور، همان سبیل و راه علاجی است که خداوند در سوره نساء فرموده بود.

5. پس از نزول آیه 2 سوره نور، که صد تازیانه برای زنای غیر احصان آمده، حضرت رسول صلی الله علیه و آله، حکم رجم را برای زنای احصان، تشریع و جعل فرمودند.

ضمنا کسی در داشتن حق تشریع و حق جعل و وضع حکم شرعی، در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله، شکی ندارد؛ وجوب اطاعت و پیروی از ایشان در جاهای مختلف و به کرات بیان شده است.

بنابر این:

حکم صد تازیانه برای زنای غیر احصان (بدون شوهر)، به مقتضای آیات؛ و حکم رجم برای زنای احصان(شوهردار)، به مقتضای روایات است.

[="Times New Roman"]

میقات;618473 نوشت:
بنابر این:

حکم صد تازیانه برای زنای غیر احصان (بدون شوهر)، به مقتضای آیات؛ و حکم رجم برای زنای احصان(شوهردار)، به مقتضای روایات است.


با سلام مجدد و تشکر از فرمایش‌های شما،
حکم قرآن درمورد مجازات زنا در آیهٔ ۲ سورهٔ نور مطلق است، سخنی از محصن و غیرمحصن نیست. اما آیات بعدی این سوره نشان می‌دهند که آیه دربارهٔ افراد همسردار هم سخن می‌گوید؛ چون در ادامه هست که کسانی که همسرانشان را به زنا متهم می‌کنند....
از سوی دیگر در آیهٔ ۲۵ سورهٔ نساء چنین دستوری هست که کنیزی را که به همسری گرفته‌اند اگر مرتکب زنا شود مجازاتش نصف مجازات زنان محصن است؛ این هم به نظر می‌رسد تأییدی بر تازیانه زدن زن زناکار باشد، چون سنگسار را نمی‌توان نصف کرد. [=KFGQPC Uthman Taha Naskh]مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ[=Times New Roman] ۚ[=KFGQPC Uthman Taha Naskh] فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ
(مگر آنکه گفته شود عذاب اینجا در معنای عذاب اخرویست؛ البته در سورهٔ نور هم تازیانه زدن به عنوان عذاب ذکر شده است.)
از سوی دیگر در آیهٔ ۱۵ سورهٔ نساء که نقل فرمودید حبس زن زناکار در خانه حکمی موقت است تا خداوند برایشان راهی بگشاید؛ چطور می‌تواند این وعده سنگسار باشد! یعنی به ایشان وعدهٔ چیزی داده که به مراتب وحشتناک‌تر از آن حکم اولیه است و این باز کردن سبیل خوانده شده!
با این حساب حکم زناکار در قرآن آمده و تقریباً مسلم است که در قرآن حکم زناکار سنگسار نیست؛ حال اگر حدیثی معتر و قابل اعتماد و اسناد و دلالت درست باشد، آنگاه مسئله این می‌شود که طور با این آیات روشن جمع شود و بتوان آن را تخصیص و تقیید نامید و نه تعارض. اما ظاهراً به نظر می‌رسد احادیث مربوط حالی از اشکال سندی نیستند؛ شما از میان احادیثی که نقل کردید موردی را سنداً و دلالتاً معتبر می‌دانید؟

[=Times New Roman]این نکته را هم خدمت یکی از دوستان عرض کنم که اینجا مسئله استنباط حکم شرعی است، نه اینکه دلخواه ما چیست و چگونه ما مایل بودیم در چنان شرائطی حرص و عصبانیتمان را تخلیه کنیم. در ثانی بحث زنا و زنای محصن لزوماً مسئلهٔ تجاوز نیست و می‌تواند با رضایت خاطر طرفین باشد ــ العیاذ بالله.
[=Times New Roman]اما به دلیل وحشتناک بودن حکم سنگسار ــ که این وحشتناک بون ربطی به فرهنگ غرب و تبلیغات و فراماسونری و ... ندارد ــ علماء در طول تاریخ سعی کرده‌اند جلوی اجرای آن را بگیرند؛ برای نمونه شهید ثانی در شرح لمعه می‌گوید شرط «احصان» قابل احراز نیست مگر با اعتراف خود فرد؛ حتی اینکه فرد قبل از زنا همسر داشته و بچه‌دار هم شده دلیل بر احصانش نمی‌شود.
همچنین گفته شده این شرط که چهار نفر هم‌زمان صحنه را به طور کامل دیده باشند (کالمیل فی المکحلة) مستلزم نگاه ممتد به عورت طرفین است که خود این عمل از سوی شاهدان آن‌ها را از عدالت (و استحقاق شهادت دادن) خارج می‌کند.

جناب میقات
سنگسار زناکاران بدعتی است که از آئین یهود وارد دین اسلام شده است و به جای آن که یهودیان چوب آن را در دنیای معاصر بخورند ما مسلمین می خوریم.
آیه 15 سوره النساء در خصوص همجنس بازان زن و آیه 16 این سوره در خصوص همجنس بازان مرد است و ربطی به زنا ندارد.

موحد;618993 نوشت:
سنگسار زناکاران بدعتی است که از آئین یهود وارد دین اسلام شده است

بدعت است؟
شریعتی که توسط خدا مقرر شده بدعت است؟

جناب عبدالرحیم
شریعتی که از طرف حضرت الله مقرر شده بدعت نیست ولی شریعتی که از طریق مشرکان پیش از اسلام ، آئین زرتشت ، ادیان یهودی و مسیحی وارد شریعت اسلام شده بدعت است که متاسفانه تقریبا اکثر احکام فعلی اسلام یا بدعت هستند یا با بدعتها آمیخته شده اند.

[="Tahoma"]

فرهنگ;618908 نوشت:
[=Times New Roman]
با سلام مجدد و تشکر از فرمایش‌های شما،
حکم قرآن درمورد مجازات زنا در آیهٔ ۲ سورهٔ نور مطلق است، سخنی از محصن و غیرمحصن نیست. اما آیات بعدی این سوره نشان می‌دهند که آیه دربارهٔ افراد همسردار هم سخن می‌گوید؛ چون در ادامه هست که کسانی که همسرانشان را به زنا متهم می‌کنند....
از سوی دیگر در آیهٔ ۲۵ سورهٔ نساء چنین دستوری هست که کنیزی را که به همسری گرفته‌اند اگر مرتکب زنا شود مجازاتش نصف مجازات زنان محصن است؛ این هم به نظر می‌رسد تأییدی بر تازیانه زدن زن زناکار باشد، چون سنگسار را نمی‌توان نصف کرد. [=KFGQPC Uthman Taha Naskh]مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ[=Times New Roman] ۚ[=KFGQPC Uthman Taha Naskh] فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ
(مگر آنکه گفته شود عذاب اینجا در معنای عذاب اخرویست؛ البته در سورهٔ نور هم تازیانه زدن به عنوان عذاب ذکر شده است.)
از سوی دیگر در آیهٔ ۱۵ سورهٔ نساء که نقل فرمودید حبس زن زناکار در خانه حکمی موقت است تا خداوند برایشان راهی بگشاید؛ چطور می‌تواند این وعده سنگسار باشد! یعنی به ایشان وعدهٔ چیزی داده که به مراتب وحشتناک‌تر از آن حکم اولیه است و این باز کردن سبیل خوانده شده!
با این حساب حکم زناکار در قرآن آمده و تقریباً مسلم است که در قرآن حکم زناکار سنگسار نیست؛ حال اگر حدیثی معتر و قابل اعتماد و اسناد و دلالت درست باشد، آنگاه مسئله این می‌شود که طور با این آیات روشن جمع شود و بتوان آن را تخصیص و تقیید نامید و نه تعارض. اما ظاهراً به نظر می‌رسد احادیث مربوط حالی از اشکال سندی نیستند؛ شما از میان احادیثی که نقل کردید موردی را سنداً و دلالتاً معتبر می‌دانید؟

با سلام و درود

چند نکته خدمتتان عرض می شود:

1. این که سوره نور بعد از سوره نساء نازل شده و حکم در آیه دوم این سوره، همان سبیل در آیه 15 سوره نساء است، تصریح روایت است.(کافی، کلینی، چاپ اسلامیه، ج 2، ص 33)

2. مراد از عذاب («من العذاب»)، تنها تازيانه است، نه سنگسار، چون سنگسار نصف نمى‏ شود. و همين خود شاهد بر اين است كه مراد (از محصنات) در جمله «فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ» زنان آزاد است، نه زنان شوهردار، كه در اول آيه مورد بحث بدان معنا بود.
و حرف الف و لام در اين كلمه الف و لام عهد است، يعنى همان محصناتى كه در اول آيه نامش را برديم؛ نه محصناتى كه در آيه قبلى ذكر كرديم، چون محصنات در آيه قبلى به معناى زنان آزاد شوهردار بود، كه مى ‏فرمود: ازدواج با آنان حرام است.(ترجمه الميزان، ج ‏4، ص 444؛ التبيان في تفسير القرآن، ج ‏3، ص 171)

به بیان دیگر؛ مى ‏دانيم كه حد زن آزاد شوهردار «رجم» يا سنگسار كردن است و چون اين حد قابل نصف كردن نيست، حكم روى حد ديگر زنان آزاد مى ‏رود و آن صد ضربه شلاق است.
بنابر اين به زن برده زناكار ـ چه شوهردار باشد و چه نباشد ـ پنجاه ضربه شلاق زده مى‏ شود.

3. این که شرائط اثبات رجم، را بسیار سخت گرفته اند، اولا این خود تأییدی است بر این که اسلام به دنبال رواج و شیوع رجم کردن نیست. ثانیا این منافاتی با وجود اصل حکم ندارد. لذا اگر کسی بر علیه خودش چهار مرتبه اقرار کند، حکم در موردش جاری می شود. پس حکم رجم داریم.

دیگر نمی توان فرض اقرار بر علیه خود را از مواردی دانست که شاهدان از عدالت خارج و یا فرضی نشدنی باشد.

همین که یک مورد ثابت شود، برای اصل وجود چنین حکمی کافی است. و ما به دنبال بیش از آن نیستیم.

4. بله، آمدن حکم سنگسار بعد از حکم حبس در خانه، سبیل و راه محسوب نمی شود؛ ولی به این بیان توجه فرمایید:

اين حكم [حبس در خانه]، يک حكم موقت بوده، و از همان آغاز اعلام شده است كه در آينده (پس از آماده شدن محيط و افكار) حكم جديدى در باره آن ها نازل خواهد شد.

با آمدن حکم جدید، زنانى كه مشمول اين قانون شده‏ و هنوز در قيد حيات هستند، طبعا از زندان و حبس آزاد خواهند شد، و مجازات ديگرى نيز در مورد آن ها عملى نخواهد گرديد. آزادى آن ها از زندان به خاطر الغاى حكم سابق است، و اما عدم اجراى مجازات جديد در باره آن ها به خاطر اين است كه قانون مجازات شامل مواردى كه قبل از آمدن قانون انجام يافته نمى ‏گردد.

و به اين ترتيب، قانون آينده هر چه باشد راهى براى نجات اين زندانيان است.(ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏3، ص 307)

5. از ابتدا هم عرض کردم حکم زنای محصنه که رجم و سنگسار است، در قرآن نیامده است؛ بلکه در روایات و توسط حضرات معصومین ـ که حق تشریع از طرف خداوند متعال را دارند ـ بیان شده است.

احادیث در این زمینه بسیار زیاد است. آن قدر که در کتاب «کافی» بابی به همین نام قرار داده «باب یوجب الرجم»؛ و در ذیل این و دو باب بعدی که مربوط به هم است، چهارده روایت ذرکر شده است.(کافی، ج 7، ص 183 تا 189)

البته تعداد روایات، بیش از این است. این تعداد روایاتی است که در نظر شیخ کلینی معتبر بوده و نقل کرده است.

نکته: به فرض هم روایتی از نظر سندی ضعیف باشد، وقتی تعداد روایات در آن موضوع، بسیار است، دیگر نمی توان بطور کلی از آن ها چشم پوشی کرد. البته این بحث تخصصی فقهی است و در جای خود باید پیگیری نمود.

بنابر این:

اصل وجود حکم رجم و سنگسار، توسط مشهور فقهای شیعه و سنی، ثابت و پذیرفته شده است.

[="Tahoma"]

فرهنگ;618917 نوشت:
[=Times New Roman]

[=Times New Roman]اما به دلیل وحشتناک بودن حکم سنگسار ــ که این وحشتناک بون ربطی به فرهنگ غرب و تبلیغات و فراماسونری و ... ندارد ــ علماء در طول تاریخ سعی کرده‌اند جلوی اجرای آن را بگیرند؛ برای نمونه شهید ثانی در شرح لمعه می‌گوید شرط «احصان» قابل احراز نیست مگر با اعتراف خود فرد؛ حتی اینکه فرد قبل از زنا همسر داشته و بچه‌دار هم شده دلیل بر احصانش نمی‌شود.
همچنین گفته شده این شرط که چهار نفر هم‌زمان صحنه را به طور کامل دیده باشند (کالمیل فی المکحلة) مستلزم نگاه ممتد به عورت طرفین است که خود این عمل از سوی شاهدان آن‌ها را از عدالت (و استحقاق شهادت دادن) خارج می‌کند.

عرض کردم اسلام هیچ توصیه و تشویقی در اثبات و اجرای رجم ندارد و همین که شرائط اثبات آن را سخت و دشوار ـ و یا حتی به عبارتی محال ـ قرار داده است، شاهد بر همین مطلب است.

البته این به معنای نفی وجود حکم رجم نیست لذا نمی توان مدعی شد در اسلام چنین حکمی وجود ندارد؛ زیرا در فرضی که کسی چهار مرتبه بر علیه خود اقرار کند ـ در صورت اثبات و حکم حاکم اسلامی ـ رجم در مورد او جاری می شود.

پس اصل حکم رجم، وجود دارد و اسلامی است. بله شایع و رائج نیست که اصلا خود اسلام هم به دنبال رواج آن نیست.

لذا فرمایشان شما برای انکار اصل چنین حکمی، کافی نیست.

[="Tahoma"]

موحد;618993 نوشت:
جناب میقات
سنگسار زناکاران بدعتی است که از آئین یهود وارد دین اسلام شده است و به جای آن که یهودیان چوب آن را در دنیای معاصر بخورند ما مسلمین می خوریم.

موحد;619774 نوشت:
شریعتی که از طرف حضرت الله مقرر شده بدعت نیست ولی شریعتی که از طریق مشرکان پیش از اسلام ، آئین زرتشت ، ادیان یهودی و مسیحی وارد شریعت اسلام شده بدعت است که متاسفانه تقریبا اکثر احکام فعلی اسلام یا بدعت هستند یا با بدعتها آمیخته شده اند.

با سلام و درود

در معنای بدعت دقت فرمایید. به موردی که در ادیان سابق بوده و به تأیید اسلام رسیده باشد، بدعت نمی گویند. ما از این موارد باز هم داریم و اختصاص به حکم رجم ندارد. لذا همین که تأیید اسلام را دارد، حکم اسلامی و دینی می شود.

خداوند صاحب دین است و حق تشریع دارد. او از این حق تشریع، به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و نیز به اهلبیت علیهم السلام عطا فرموده است. لذا احکام صادر شده از حضرات معصومین، غیر از حکم الهی نیستند بلکه احکام صادر شده از سوی فرستادگان الهی هستند؛ پس غیر دینی و بدعت محسوب نمی شوند.

لذا با توجه به حق تشریعی که خداوند به پیامبر و خاندان ایشان (معصومین) عطا فرموده، و با دقت در معنای بدعت، روشن می شود که به رجم و نیز موارد مشابه آن، بدعت گفته نمی شود.

سلام
خیلی خوب است که این مسائل مطرح شود.

مسلمانان،باید نگاه و نگرش خود را نسبت به اسلام و قوانین آن تصحیح کنند.

همان گونه که دکتر سروش اشاره کردند و من هم با ایشان هم نظر هستم،باید اصل را بر این گذاشت که تمام آنچه در فقه اسلامی آمده است،موقت است و دائمی نیست و به طور کلی،فقه اسلامی،عرضی دین است نه ذاتی دین و این احکام و قوانین،می توانست نباشد.اسلام با فقه اسلام نشد،فقه اسلامی عرضی است،موقت است،پس می توان احکام آن را تعطیل کرد یا تغییر داد.اسلام،تنها فقه نیست و فقه تنها لایۀ اسلام نیست.

احکامی چون سنگسار،قطع دست سارق،قتل مرتد و...فارغ از اینکه در قرآن باشند یا نباشند و اینکه توسط پیامبر اسلام مجاز و روا شمرده شده باشند یا نشده باشند،امروز با جهانی که ما در آن قرار داریم و با قواعدی که امروز وجود دارد،ناسازگار است و مغایرت دارد و این احکام،امروز،خشن محسوب می شوند؛هرچند در گذشته خشن نبودند،اما امروز ما این احکام فقهی را خشن به حساب می آوریم.

پس هیچ دلیلی برای اجرای این احکام وجود ندارد!

جناب میقات
فرضا که پیامبر حق تشریع داشته باشند که ندارند چرا که این مطلب در تضاد با قران است: الكهف : 26 قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ في‏ حُكْمِهِ أَحَدا جنابعالی از کجا مطمئنید که پیامبر این بدعتها را تشریع کرده اند؟ هر حکمی که در قران نباشد را حتما به دیده تردید بنگرید و در خصوص آن تحقیق کنید و مگر شما نمی گویید که هنگامی که امام زمان احکام اسلامی را پیاده می کنند همه شگفت زده می شوند پس در خصوص چرایی این شگفت زدگی نیز تحقیق کنید.

جناب شهروند سبز
این دکتر سروش یکی از حدیث زدگان مشهور است که احادیث او را به وضعیت فعلی کشانده است. ایشان به جای اینکه قران را بر اساس قران مورد ارزیابی و تفقه قرار دهد متاسفانه به احادیث روی آورده و این باعث گمراهی او شده است.

[="Tahoma"]

شهروند سبز;621543 نوشت:

اسلام،تنها فقه نیست و فقه تنها لایۀ اسلام نیست.

احکامی چون سنگسار،قطع دست سارق،قتل مرتد و...فارغ از اینکه در قرآن باشند یا نباشند و اینکه توسط پیامبر اسلام مجاز و روا شمرده شده باشند یا نشده باشند،امروز با جهانی که ما در آن قرار داریم و با قواعدی که امروز وجود دارد،ناسازگار است و مغایرت دارد و این احکام،امروز،خشن محسوب می شوند؛هرچند در گذشته خشن نبودند،اما امروز ما این احکام فقهی را خشن به حساب می آوریم.

پس هیچ دلیلی برای اجرای این احکام وجود ندارد!

با سلام و درود

صحیح است که همه اسلام فقه نیست و عالمی هم چنین ادعایی ندارد.

اگر مراد از این جمله، این باشد که فقه اعتبار و ارزش ندارد، حرفی باطل و نادرست است، زیرا با مراجعه به آیات و روایات، موضوعات فقهی، بسیار زیاد هستند و این حکایت از اهمیت آن دارد. و اصلا فروع دین که دایره وسیعی دارد، همین فقه و عمل به تکلیف است.

لازم به ذکر است احکامی که زمینه اجرای آن ها فراهم نیست، مانند رجم و سنگسار که مجازات خیانت و بی عفتی است، می تواند به حسب تشخیص حاکم شرع، به شکل و گونه ای دیگر اجرا شود. لذا این به معنای تعطیلی حکم دینی نیست، و هر موقع زمینه اجرای آن فراهم شد مجددا اجرا می شود.

موحد;621581 نوشت:
جناب میقات
فرضا که پیامبر حق تشریع داشته باشند که ندارند چرا که این مطلب در تضاد با قران است: الكهف : 26 قُلِ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما لَبِثُوا لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا يُشْرِكُ في‏ حُكْمِهِ أَحَدا جنابعالی از کجا مطمئنید که پیامبر این بدعتها را تشریع کرده اند؟ هر حکمی که در قران نباشد را حتما به دیده تردید بنگرید و در خصوص آن تحقیق کنید و مگر شما نمی گویید که هنگامی که امام زمان احکام اسلامی را پیاده می کنند همه شگفت زده می شوند پس در خصوص چرایی این شگفت زدگی نیز تحقیق کنید.

با سلام و درود

در این که پیامبر صلی الله علیه وآله حق تشریع دارند، شکی نیست. البته جای اثبات آن این جا نیست و در جای خود ثابت شده است.

آیه ای هم که مطرح کرده اید ارتباطی با این موضوع ندارد، زیرا مربوط به جایی است که غیر خدا را در عرض خداوند قرار دهیم؛ نه این جا که پیامبر خدا را عبد و بنده خدا دانسته ایم که فرامین الهی به او وحی می شود. افزون بر این که خود خداوند، از فیض خویش، چنین حقی را به پیامبرش عطا فرموده است.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، غیر از مراد و رضای الهی کاری انجام نمی دهند و هر آن چه هم می گویند، وحی و از طرف خداوند است. «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏»؛ و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى ‏گويد. آن چه مى ‏گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست‏. (نجم، 3و4)

کسی که خداوند این مقام و رتبه را به او داده، اگر قانون و حکمی هم تشریع کند ـ ولو در قرآن نباشد ـ آن هم از طرف خداوند و همان وحی الهی است و از همان اعتبار برخوردار است.
«ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ»؛ آن چه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آن چه نهى كرده خوددارى نماييد و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است. (حشر، 7)

مطلب دیگر این که عدم حضور معصوم، محدودیت هایی دارد و فقیه و عالم دینی طبق مدارک و مستندات موجود می تواند اجتهاد و استنباط کند و نمی تواند چیزی از خودش اضافه کند؛ در حالی که با ظهور حضرت حجت علیه السلام، خود ایشان صاحب شریعت هستند و دیگر محدودیت هایی که برای فقیه است برای ایشان نیست، لذا اجرای احکام و نیز احکام صادره، متفاوت با زمان غیبت معصوم است.

البته همان طور که می دانید، این مباحث را باید در جای خود و در تاپیک دیگری پیگیری نمود.

موحد;621583 نوشت:
جناب شهروند سبز
این دکتر سروش یکی از حدیث زدگان مشهور است که احادیث او را به وضعیت فعلی کشانده است. ایشان به جای اینکه قران را بر اساس قران مورد ارزیابی و تفقه قرار دهد متاسفانه به احادیث روی آورده و این باعث گمراهی او شده است.

جناب موحد عزیز!
پرسش من از شما این است که اگر حکم سنگسار،در خود قرآن آمده بود،شما آن را مجاز می شمردید؟
بخش زیادی از فقه اسلامی را،احادیث و روایات تشکیل می دهند؛چه فقه شیعه و چه فقه سنی.هرچند من هم قبول دارم بهترین منبع برای شناخت پیامبر،خود قرآن است و قرآن،بر احادیث و روایات مقدم است.بسیاری از احادیث هم مجعول و سست است.
من فکر می کنم،به جای بحث در مورد اینکه فلان حکم فقهی در قرآن آمده است یا نیامده است یا اینکه فلان حکم توسط پیامبر وضع و تایید شده است یا وضع و تایید نشده است(که چه در مقام نفی و چه در مقام تایید،همه بر اساس ظن است)باید به خود فقه بپردازیم و اینکه چه اصلی بر فقه اسلامی حاکم است.
خب،ما فرض را بر این می گیریم که حکم سنگسار هم در قرآن نیامده است و در اسلام چنین حکمی وجود ندارد.اما مسئلۀ ما که فقط سنگسار نیست،خود احکامی که در قرآن هم آمده است و بسیاری از احکام فقهی دیگر که بر اساس احادیث و روایت های تاریخی محکم و قوی ثبت شده است،امروز با جهان ما سازگاری ندارد و خشن محسوب می شود.
پس این اصل که احکام فقه اسلامی،موقت است و دائمی نیست،هم در مورد احکامی که در خود قرآن آمده و هم در مورد احکامی که در احادیث آمده است،صدق می کند.احکام فقهی خشن دیگر نیز در اسلام وجود دارد،مثل بریدن دست،تازیانه و شلاق زدن و...که در خود قرآن به آنها اشاره شده است که باید تکلیف این احکام را هم روشن کرد.آن اصل،برای این جور وقت ها هم کاربرد دارد،اما روش شما،پاسخگوی آن دسته از احکام مسئله دار و خشن قرآنی نیست.
ما اگر می گوییم حکمی مثل سنگسار،بریدن دست،شلاق زدن و...دیگر قابل اجرا نیست و نباید این احکام را در جامعه امروزی پیاده کرد،نه به این خاطر است که در قرآن نیامده است و یا توسط پیامبر وضع نشده است،اینها دلایل محکمی نیست؛بلکه به این خاطر قابل اجرا نیست که با معیارهای امروزین ما منافات دارد و با جامعه و جهانی که ما در آن زندگی می کنیم،سازگار نیست و امروز این احکام فقهی،خشن محسوب می شوند و بر اساس ملاک هایی که امروز وجود دارد،این احکام خشن هستند و ما به این دلایل این احکام را،غیر قابل اجرا می دانیم.

میقات;621603 نوشت:

با سلام و درود

صحیح است که همه اسلام فقه نیست و عالمی هم چنین ادعایی ندارد.

اگر مراد از این جمله، این باشد که فقه اعتبار و ارزش ندارد، حرفی باطل و نادرست است، زیرا با مراجعه به آیات و روایات، موضوعات فقهی، بسیار زیاد هستند و این حکایت از اهمیت آن دارد. و اصلا فروع دین که دایره وسیعی دارد، همین فقه و عمل به تکلیف است.

لازم به ذکر است احکامی که زمینه اجرای آن ها فراهم نیست، مانند رجم و سنگسار که مجازات خیانت و بی عفتی است، می تواند به حسب تشخیص حاکم شرع، به شکل و گونه ای دیگر اجرا شود. لذا این به معنای تعطیلی حکم دینی نیست، و هر موقع زمینه اجرای آن فراهم شد مجددا اجرا می شود.

به عقیدۀ من،اعتبار و ارزش اسلام،هیچ وابسته به فقه نیست.ما اگر قبول کنیم که در دین،عرضی داریم و ذاتی داریم و اگر بپذیریم که دین،به ذاتی آن دین است نه به عرضی آن،آن وقت تکلیف احکام فقهی مشخص می شود.
زبان عربی قرآن،عرضی دین اسلام است.چون پیامبر،در آن سرزمین زندگی می کرد و زبان مردم آنجا عربی بود و پیامبر اسلام هم یکی از آن مردم بود،پس قرآن هم به عربی درآمده است.احکام فقه و شرایع دینی،تماماً عرضی دین است و تاریخ مند است.
احکام فقه اسلامی،متناسب و سازگار است با محیطی که پیامبر در آن می زیست و زندگی می کرد و متعلق به آن شرایط و زمانه است.محیطی که قرآن در آن نازل شد،فرهنگ و هنجارهایی که در آنجا حاکم بود،وقایع و حوادثی که در زمان پیامبر رخ داد،همگی اینها،وارد فقه اسلامی شد و احکام دینی کاملا تحت تاثیر این مسائل قرار گرفت؛به تعبیری،اگر آن محیط،محیط دیگری بود،اگر آن فرهنگ و هنجارها حاکم نبود،اگر آن وقایع و حوادث رخ نمی داد،قطعا این احکام فقهی هم،امروز وجود نداشت یا به گونه ای دیگر بود.پس فقه اسلامی،می توانست طور دیگری باشد و این فقه،عرضی دین است و اسلام به احکام آن،اسلام نیست.مفاهیمی مثل توحید،معاد،نبوت،اخلاقیات و...ذاتی دین بودند.
دکتر عبدالکریم سروش،فیلسوف مسلمان و روشنفکر دینی هم،به این موارد اشاره کردند:«وقتی که یک فقه تاریخ مند است،یعنی متعلق به زمینه و زمانۀ خود است،نمی تواند از زمینه و زمانۀ خود فراتر برود و به محل های دیگر و به دوران های دیگر هم،اطلاق بشود و بر آنها هم قابلیت اعمال پیدا بکند... احکام باید خودشان را با زمینه هایی که در آن اعمال می شوند،تطبیق بدهند.»(سخنرانی دیانت و خشونت)
پس باید این اصل را پذیرفت:هر آنچه در فقه اسلامی آمده است،موقت است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.

[="Tahoma"]

شهروند سبز;621628 نوشت:
پرسش من از شما این است که اگر حکم سنگسار،در خود قرآن آمده بود،شما آن را مجاز می شمردید؟
بخش زیادی از فقه اسلامی را،احادیث و روایات تشکیل می دهند؛چه فقه شیعه و چه فقه سنی.هرچند من هم قبول دارم بهترین منبع برای شناخت پیامبر،خود قرآن است و قرآن،بر احادیث و روایات مقدم است.بسیاری از احادیث هم مجعول و سست است.
من فکر می کنم،به جای بحث در مورد اینکه فلان حکم فقهی در قرآن آمده است یا نیامده است یا اینکه فلان حکم توسط پیامبر وضع و تایید شده است یا وضع و تایید نشده است(که چه در مقام نفی و چه در مقام تایید،همه بر اساس ظن است)باید به خود فقه بپردازیم و اینکه چه اصلی بر فقه اسلامی حاکم است.
خب،ما فرض را بر این می گیریم که حکم سنگسار هم در قرآن نیامده است و در اسلام چنین حکمی وجود ندارد.اما مسئلۀ ما که فقط سنگسار نیست،خود احکامی که در قرآن هم آمده است و بسیاری از احکام فقهی دیگر که بر اساس احادیث و روایت های تاریخی محکم و قوی ثبت شده است،امروز با جهان ما سازگاری ندارد و خشن محسوب می شود.
پس این اصل که احکام فقه اسلامی،موقت است و دائمی نیست،هم در مورد احکامی که در خود قرآن آمده و هم در مورد احکامی که در احادیث آمده است،صدق می کند.احکام فقهی خشن دیگر نیز در اسلام وجود دارد،مثل بریدن دست،تازیانه و شلاق زدن و...که در خود قرآن به آنها اشاره شده است که باید تکلیف این احکام را هم روشن کرد.آن اصل،برای این جور وقت ها هم کاربرد دارد،اما روش شما،پاسخگوی آن دسته از احکام مسئله دار و خشن قرآنی نیست.
ما اگر می گوییم حکمی مثل سنگسار،بریدن دست،شلاق زدن و...دیگر قابل اجرا نیست و نباید این احکام را در جامعه امروزی پیاده کرد،نه به این خاطر است که در قرآن نیامده است و یا توسط پیامبر وضع نشده است،اینها دلایل محکمی نیست؛بلکه به این خاطر قابل اجرا نیست که با معیارهای امروزین ما منافات دارد و با جامعه و جهانی که ما در آن زندگی می کنیم،سازگار نیست و امروز این احکام فقهی،خشن محسوب می شوند و بر اساس ملاک هایی که امروز وجود دارد،این احکام خشن هستند و ما به این دلایل این احکام را،غیر قابل اجرا می دانیم.

شهروند سبز;621647 نوشت:
به عقیدۀ من،اعتبار و ارزش اسلام،هیچ وابسته به فقه نیست.ما اگر قبول کنیم که در دین،عرضی داریم و ذاتی داریم و اگر بپذیریم که دین،به ذاتی آن دین است نه به عرضی آن،آن وقت تکلیف احکام فقهی مشخص می شود.
زبان عربی قرآن،عرضی دین اسلام است.چون پیامبر،در آن سرزمین زندگی می کرد و زبان مردم آنجا عربی بود و پیامبر اسلام هم یکی از آن مردم بود،پس قرآن هم به عربی درآمده است.احکام فقه و شرایع دینی،تماماً عرضی دین است و تاریخ مند است.
احکام فقه اسلامی،متناسب و سازگار است با محیطی که پیامبر در آن می زیست و زندگی می کرد و متعلق به آن شرایط و زمانه است.محیطی که قرآن در آن نازل شد،فرهنگ و هنجارهایی که در آنجا حاکم بود،وقایع و حوادثی که در زمان پیامبر رخ داد،همگی اینها،وارد فقه اسلامی شد و احکام دینی کاملا تحت تاثیر این مسائل قرار گرفت؛به تعبیری،اگر آن محیط،محیط دیگری بود،اگر آن فرهنگ و هنجارها حاکم نبود،اگر آن وقایع و حوادث رخ نمی داد،قطعا این احکام فقهی هم،امروز وجود نداشت یا به گونه ای دیگر بود.پس فقه اسلامی،می توانست طور دیگری باشد و این فقه،عرضی دین است و اسلام به احکام آن،اسلام نیست.مفاهیمی مثل توحید،معاد،نبوت،اخلاقیات و...ذاتی دین بودند.
دکتر عبدالکریم سروش،فیلسوف مسلمان و روشنفکر دینی هم،به این موارد اشاره کردند:«وقتی که یک فقه تاریخ مند است،یعنی متعلق به زمینه و زمانۀ خود است،نمی تواند از زمینه و زمانۀ خود فراتر برود و به محل های دیگر و به دوران های دیگر هم،اطلاق بشود و بر آنها هم قابلیت اعمال پیدا بکند... احکام باید خودشان را با زمینه هایی که در آن اعمال می شوند،تطبیق بدهند.»(سخنرانی دیانت و خشونت)
پس باید این اصل را پذیرفت:هر آنچه در فقه اسلامی آمده است،موقت است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود.

با سلام و درود

این مطالب در جای خود پاسخ داده شده، و پرداختن و طرح آن ها در این جا باعث خروج از موضوع تاپیک است.

لطف فرمایید و آن ها در تاپیک مستقل و جداگانه ای مطرح نمایید.

میقات;621696 نوشت:

با سلام و درود

این مطالب در جای خود پاسخ داده شده، و پرداختن و طرح آن ها در این جا باعث خروج از موضوع تاپیک است.

لطف فرمایید و آن ها در تاپیک مستقل و جداگانه ای مطرح نمایید.

چشم حتما در وقت مناسب در این باره مطلب خواهم گذاشت.
اما این مطلب اتفاقا،کاملا با موضوع بحث ما ارتباط دارد!

[="Tahoma"]

شهروند سبز;621698 نوشت:
چشم حتما در وقت مناسب در این باره مطلب خواهم گذاشت.
اما این مطلب اتفاقا،کاملا با موضوع بحث ما ارتباط دارد!

ممنون از شما.

موضوع تاپیک، فارق از مباحث شما، با تلقی و برداشت فقیهان و عالمان دینی، به جایگاه قرآنی رجم و سنگسار می پردازد.

پرداختن به جایگاه فقه در اسلام، موضوعی مبنایی است که در مرحله ای قبل از موضوع تاپیک قرار دارد.

سلام به همه
جناب "شهروندسبز" ، اگر حكم سنگسار را هم كه موضوع تاپيك است جزء موارد مورد نظر شما قرار بدهيم ، حرف شما به تاپيك مربوط ميشود

شهروند سبز;621543 نوشت:
احکامی چون سنگسار،قطع دست سارق،قتل مرتد و...فارغ از اینکه در قرآن باشند یا نباشند و اینکه توسط پیامبر اسلام مجاز و روا شمرده شده باشند یا نشده باشند،امروز با جهانی که ما در آن قرار داریم و با قواعدی که امروز وجود دارد،ناسازگار است و مغایرت دارد

شهروند سبز;621628 نوشت:
خود احکامی که در قرآن هم آمده است و بسیاری از احکام فقهی دیگر که بر اساس احادیث و روایت های تاریخی محکم و قوی ثبت شده است،امروز با جهان ما سازگاری ندارد

شهروند سبز;621628 نوشت:
ما اگر می گوییم حکمی مثل سنگسار،بریدن دست،شلاق زدن و...دیگر قابل اجرا نیست و نباید این احکام را در جامعه امروزی پیاده کرد،نه به این خاطر است که در قرآن نیامده است و یا توسط پیامبر وضع نشده است،اینها دلایل محکمی نیست؛بلکه به این خاطر قابل اجرا نیست که با معیارهای امروزین ما منافات دارد و با جامعه و جهانی که ما در آن زندگی می کنیم،سازگار نیست

با اجازهء استادِ گرامي جناب "ميقات"

جناب "شهروندسبز" بنده چند سوال از شما دارم

1 - منظور شما از قواعد و موازين كدام هاست؟

2 - چه فرد (يا افرادي) اين قواعد و موازين را تعيين كرده؟

3 - چرا ما موظف به اجراي آنها هستيم؟

4 - اگر روزي گروهي مثل داعش ، غالبِ دنيا باشد ، و آنها قوانين را بنويسند ، باز موظف به اجرا هستيم؟
اگر بله ، چرا؟
اگر خير ، چرا؟

[="Tahoma"]

Reza-D;621894 نوشت:
سلام به همه
جناب "شهروندسبز" ، اگر حكم سنگسار را هم كه موضوع تاپيك است جزء موارد مورد نظر شما قرار بدهيم ، حرف شما به تاپيك مربوط ميشود

با اجازهء استادِ گرامي جناب "ميقات"

جناب "شهروندسبز" بنده چند سوال از شما دارم

1 - منظور شما از قواعد و موازين كدام هاست؟

2 - چه فرد (يا افرادي) اين قواعد و موازين را تعيين كرده؟

3 - چرا ما موظف به اجراي آنها هستيم؟

4 - اگر روزي گروهي مثل داعش ، غالبِ دنيا باشد ، و آنها قوانين را بنويسند ، باز موظف به اجرا هستيم؟
اگر بله ، چرا؟
اگر خير ، چرا؟

با سلام و درود

موضوع تاپیک، مرحله پس از قبول قوانین و موازین فقهی و ... طبق نظر مشهور فقهاء و عالمان دینی است، لذا بررسی جایگاه قوانین موازین در اسلام، مراحل قبل از این موضوع است و پرداختن بدان موجب خروج از موضوع تاپیک است.

دوستان بزرگوار، با ایجاد تاپیک مستقل و جداگانه، می توانند مطالب مورد نظرشانرا در آن جا پیگیری فرمایند.

Reza-D;621894 نوشت:
سلام به همه
جناب "شهروندسبز" ، اگر حكم سنگسار را هم كه موضوع تاپيك است جزء موارد مورد نظر شما قرار بدهيم ، حرف شما به تاپيك مربوط ميشود

با اجازهء استادِ گرامي جناب "ميقات"

جناب "شهروندسبز" بنده چند سوال از شما دارم

1 - منظور شما از قواعد و موازين كدام هاست؟

2 - چه فرد (يا افرادي) اين قواعد و موازين را تعيين كرده؟

3 - چرا ما موظف به اجراي آنها هستيم؟

4 - اگر روزي گروهي مثل داعش ، غالبِ دنيا باشد ، و آنها قوانين را بنويسند ، باز موظف به اجرا هستيم؟
اگر بله ، چرا؟
اگر خير ، چرا؟


من وقتی مطلب جدید در این باره گذاشتم،به سوالات شما هم به طور کامل پاسخ می دهم و شما در تاپیک جدید،این سوالات را مطرح کنید.
اما خلاصه اش اینکه جامعه و فرهنگ تغییر کرده است.

موحد;618993 نوشت:
آیه 15 سوره النساء در خصوص همجنس بازان زن و آیه 16 این سوره در خصوص همجنس بازان مرد است و ربطی به زنا ندارد.

با سلام و درود

درست است که واژه «فحشاء» معنای عامی دارد و همجنس بازی را هم شامل می شود؛ ولی بر این ادعا که این آیات در باره همجنس بازی است، دلیلی نداریم؛ بلکه در مقابل و برای این که مراد از این آیات، زنا و رابطه منافی عفت بین مرد و زن است، قرائنی وجود دارد:

1. اطلاق کلمه «نساء» بر همسران (یعنی زنان شوهردار) زیاد است؛ خصوصا در این جا (نساء، 15) که با تعبیر «نِسائِكُمْ» و با اضافه به ضمير خطاب، آمده است؛ و این به زنان با شوهردار اختصاص دارد.

2. گر چه لغت فاحشه تعميم دارد به هر كار زشتى، ولى موارد استعمال آن بيشتر در همان عمل زنا آمده است.

3. این دو آیه به هم پیوسته و مرتبط هستند، و ضمیر «يَأْتِيَانِهَا» در آیه 16، قطعا به فاحشه بر می گردد، لذا این هم قرینه است بر این که آیه 16 نیز در باره عمل منافی عفت زنا است. لذا آيه دوم متمم حكم در آيه اول است، چون آيه اول تنها حكم زنان زناكار را متعرض شده، و آيه دوم حكم زن و مرد هر دو را بيان مى ‏كند.
در ضمن، «وَ الَّذانِ» که تثنيه مذكر است، به اعتبار تغليب و غلبه داشتن شركت مرد است؛ و الا به زن و مرد اشاره دارد.

4. مجموعه آیات قبل و بعد نیز در باره خانواده و احکام ارث و ... است. لذا خود این هم قرینه بر این است که این دو آیه نیز در باره احکام خانواده اسلامی سخن می گویند.

5. در روایات و کلام معصوم، حکم لواط ثابت شده و حکمش قتل است؛ و برای قتل، تعبیر «فَاذُوهُمَا» (آزار دادن) به کار نمی رود.

6. روایاتی که از معصوم در ذیل این آیات و به تفسیر آن ها پرداخته، راجع به زنا است.
یکی از روایاتی در این جا بدان استاناد شده این است كه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وقتى آيه تازيانه (نور، 2) نازل شد، فرمودند اين همان راه علاج و سبيلى است كه خداى تعالى در آيه پانزده سوره نساء وعده ‏اش را داده است.

7. مشهور مفسران، مراد از فاحشه در آيه مورد بحث را عمل زنا دانسته اند.

بنابر این:

اگر چه معنای «فاحشه» عام است ولی با توجه به ظاهر آیه و نیز قرائنی که موجود است، روشن می شود که این آیات ناظر به عمل همجنس بازی نیست بلکه ناظر به عمل منافی عفت زنا است.

___________
(ر.ک: التبيان في تفسير القرآن، ج ‏3، ص 143؛ ترجمه الميزان، ج ‏4، ص 370؛ پرتوى از قرآن، ج ‏6، ص 35 و 36)

خودمان را جای شیطان بگذاریم تا ریشه بسیاری از مکاتب مثل فمنیسم روشن شود. متاسفانه مشاهده کردم دخترانی در این سایت آمدند و به طور غیر مستقیم به آیات قرآن به دلیل تفکرات فمنیستی توهین و اهانت کردند. خواستم ریشه این ها را استدلال و تفکر شیطان بدانم و یک ارزیابی هم باید از خودمان بکنیم و بفهمیم اصلا شیطان چیست و رانده شدگی چیست؟ من متاسفانه در حرفهای آنان راندگی و شیطان را دیدم. چند درصد از ما اگر خدا بهمون میگفت در برابر فلان جنس سجده بکن می کردیم؟ چرا یطان سجده نکرد؟ چرا تا امروز شیطان داره تلاش میکنه که جنس خودش از جنس انس برتره؟ و چرا شیطان از طریق خدا داره با خدا می جنگه؟ عاقبت شیطان چیست؟ زنان فمنیست هم دغدغه برتری جنسی مثل شیطان را دارند چون شیطان دغدغه اش اثبات برتری جنسی بود و نه شخصی و البته برای برتری جنسی خودش دلایلی هم داشت درست مثل دلایلی که برخی فمنیستها در این سایت عنوان کردند. و مرتب هم عنوان می کردند که بحث ما منطقی است و متاسفانه حتی مدیر سایت هم یه جورایی برابری و ... رو مطرح کرد. اما باید بدانیم که برابر خواهی در برابر دستور خداوند همان چیزی است که شیطان خواست. خدا نگفت شیطان و انسان برابرند اما منطق شیطان عدل خدا را در حضور خود خدا مبنا بر عدم سجده کردن قرار داد. درست همان منطقی که خیلی از مسلمانان را وادار می کند تا دین اسلام را مطابق با منطق شیطان جلوه دهند. دین برابر خواه, در صورتی که برابر خواهی نیز ریشه در بسیاری از مکاتب بشری کفر آمیز شیطانی دارد که درکی از خدا ندارد. این سوال را از خودمان بپرسیم, آیا به این اندازه نفس خودمان را تهذیب کردیم که با فرمان خدا در برابر جنس دیگری سجده کنیم یا تمایلات نفسانی مان نمیگذارد که این سجده را بکنیم و ما را مانند شیطان تا ابد گرفتار می کند و به جهنم می کشاند و از خداوند و نعمات او می راند. خداوند چقدر نعمت به زنان در تمام ادیان داده. در تمام ادیان مسئولیت نفقه و نیز مسئولیت های سنگین بر عهده مردان گذاشته شده و اما بسیاری از زناناین نعمت را درک نکرده و آن را توهین به خود دانستند و برای همین آن نعمت را در اروپا از خود راندند و چند تاشون شدن وزیر و مابقی در جهتی پیش می روند که خودشان بگویند فقر در حال زنانه شدن است. یا به روسپیگری بی سابقه ای در طول تاریخ رسیدند؟ این چه چیز جز رانده شدن است؟ چرا همجنسگرایی تا این حد رواج یافته؟ چرا به جای حلش اخرش مجبور شدن بگن مجاز و طبیعیه؟ این نتیجه غرور شیطانی مخفی در مکتب ضاله فمنیسم هست که متاسفانه در میان زنان به ظاهر مذهبی حتی رواج بیشتری هم پیدا کرده!!!!!!!!!!!!! معصومیت از دست رفته زنان. و رانده شدن جامعه زنان توسط انتشار مکاتب شیطانی. و البته مردان هم به دنبال آنان. مسلمه که روح تمدن استعمار گر انان برکت را از جامعه گرفته و مکاتب شیطانی گریبان گیرشان میشود و سرانجام به قوم لوط می رسند. خدا بارها در قرآن هشدار داده به عذاب الهی. چرا کسی جدی نمی گیرد؟ چرا کسی ریشه انحرافات امروز را نمی بیند؟ چرا کسی نمی بیند که بشریت با سرعت راه هلاکت را به اسم حقوق زن می پیماید؟ چرا کسی نمی بیند که وجدان و اخلاق از بین رفته و افکار موهوم و پوچ فمنیستی جایگزین آن شده است. آیا منظور قرآن از فعل ضرب ترک کردن زن است؟ یعنی همان بی بند وباری که در غرب هست. یک شب با آن زن اگر تمکین نکرد برو با یکی دیگه؟ چطور بر سجده نکردن شیطان ایراد می گیرید اما بر عدم تمکین زنان خیر؟ چرا تفاسیر از آیات قرآن در جهتی است که با معیارهای مکاتب شیطانی منطبق شود؟ قرآن علننا در مورد زن و مرد همه چیز را گفته اما خوب همانطور که شیطان در مقابل خدا حرف خدا را نمی پذیرفت و خودش تفسیر می کرد, مکاتبش هم همین کارها را می کند. حرف خدا را در مقابل خدا تغییر می دهد. به خاطر عدم سجده و یا تمکین و ... ناشی از غرور با دلایلی که من از جنس آتشم. متاسفانه در همین وبلاگ یکی از برتری های زن بر مرد زیبا تر بودن زن مطرح شده بود از جانب یک دختر فمنیست. خوب این یعنی چه؟ مگر جز این هست که هر جنس از جنس دیگر باید زیبا باشد و نه از نظر خودش؟ این چه معنایی جز همجنسگرایی دارد؟

[="Tahoma"]توجه!!

دوستان بزرگوار به موضوع تاپیک توجه فرمایند و مطالبشان را در خصوص همین موضوع، تدوین و در تاپیک قرار دهند.

جناب شهروند سبز
اگر امکان داشته باشد جنابعالی تاپیک جدیدی مثلا با عنوان آیا فقه ذاتی دین است ایجاد کنید تا بیشتر از باورهای جنابعالی مطلع شویم. با سپاس

قرآن و حکم رجم و سنگسار

پرسش:
با توجه به اعتماد به خالق هستی و اطمینان به کلام او و صحت احکامی که در قرآن آمده که همه به صلاح انسان ها است و مغایرت با معیارهای انسانی ندارد. پس اگر ضعف و کاستی ای وجود دارد، نه در کلام خدا که در برداشت غلط آدمیان است.
ما در اینجا با یک سوء برداشت ساده مواجهیم و آن هم حکم رجم و سنگسار است.
لازم به ذکر است در تورات رجم برای زنا نیامده است. روایتی نیز در انجیل موجود است که از آن بدست می آید عیسی مسیح سنگسار را منسوخ کرده اند.
حال به قرآن رجوع می‌ کنیم تا ببینیم ذکری از رجم در آن رفته یا خیر، و معنای لغوی آن چیست؟ با جستجو در می یابیم که این لغت ۱۴ بار و به اشکال مختلف در قرآن کریم تکرار شده و با مقایسه این آیات به این نتیجه می ‌رسیم که رجم یعنی به زور کسی را از شهر و دیار خود بیرون کردن نه سنگسار. در‌ واقع رجم یعنی طرد و راندن فردی. برای همین است که به شیطان رجیم گفته می‌شود و برای همین است که اغلب پیامبران تهدید شده‌اند که اگر به تبلیغ خود ادامه بدهند رجم خواهند شد.
پس رجم، سنگسار به قصد کشتن نبوده بلکه راندن و جلوگیری از ماندن شخص است در شهر و دیار خاصی، که در زمان قدیم توسط سنگ زدن صورت می گرفت است.

پاسخ:
با سلام و درود
نویسنده این مطالب و کسی که شما این مطالب را از او نقل کرده اید، از ابتدا برای این که زمینه را برای اثبات ادعای خود هموار کرده باشد، بدون توجه به معنای لغوی کلمه «رجم»، که در آن قتل و کشتن نیز آمده است، رجم را فقط به معنای طرد کردن گرفته و همه متون از تورات و انجیل را نیز بر طبق نظر خود ترجمه کرده است، تا به ادعای خود برسد؛ در حالی که واقعیت چنین نیست. در ادامه، از حیث لغت، تاریخ و سابقه این حکم در تورات و انجیل و نیز حکم بی عفتی زنا در قرآن کریم، این موضوع را بررسی می کنیم.
ـ معنای لغوی: «رجم» فقط به معنای طرد کردن و بیرون راندن با سنگ از وطن نیست، بلکه در لغت آمده که به معنای قتل و کشتن با پرتاب کردن سنگ است. و حتی برخی از لغویون، قتل را از معانی اصلی رجم دانسته اند.(1)
بنابر این نمی توان بدون توجه به معنای لغوی، به تفسیر و ترجمه پرداخت.
ـ حکم سنگسار در تورات و انجیل:
در تورات حکم «رجم» همراه با قتل و کشتن آمده است: «در اصحاح بيست و دوم، از سفر تثنيه، از تورات عربى، چاپ كمبروج، سال 1935 ميلادى چنين آمده:
(22) اگر مردى ديده شود كه با زنى شوهر دار در بسترى جمع شده، بايد هر دو كشته شوند، هم آن مرد كه با زن جمع شده، و هم زن تا به اين وسيله شر از ميان بنى اسرائيل كنده شود.
(23) اگر دخترى باكره كه نامزد مردى شده به مردى برخورد كند و آن مرد در آن شهر با وى جمع شود (24) بايد آن دو را به طرف دروازه آن شهر بيرون ببريد و هر دو را سنگ باران كنيد تا بميرند. آن دختر به جرم اينكه در شهر بود و مى ‏توانست فرياد بزند و براى حفظ ناموس خود مردم را به كمك طلب كند، و آن مرد را به جرم اينكه زن صاحب شوهرى را ذليل و بى آبرو كرده، پس به وسيله سنگباران شر را از بين خود بيرون كنيد.»(2)
اما حکم سنگسار در مسیحیت؛ در ابتدا باید گفت دین مسیحیت در مقام بیان احکام جدیدی نبوده است و احکام شریعت حضرت موسی و پیامبران قبلی را تأیید و تثبیت کرده است. کتاب مقدس مسیحیان در حقیقت از دو قسمت عهد عتیق و عهد جدید تشکیل شده که عهد عتیق ـ آموزه‌ های منسوب به حضرت موسی و دیگر انبیای بنی‌اسرائیل ـ در حقیقت همان احکامی‌است که حضرت عیسی فرمان به عمل کردن آن داده است. لذا همان طور که در تورات، حکم سنگسار بوده است، این حکم برای مسیحیان نیز بوده است.
مؤید این گفتار، اجرای گسترده سنگسار برای جرایم مختلف، توسط حکومت‌ هایی است که به پشتوانه کلیسا و عالمان مسیحیت و به نام احکام مسیحیت (تا اواخر قرن ۱۸ میلادی) اجرا می ‌شده است.
در ماجرایی که زنی را آوردند نزد حضرت عیسی برای سنگسار (انجیل یوحنا، فصل هشتم)، و عیسی فرمود: "آن‌ قدر بر او سنگ بیندازید تا بمیرد؛ ولی سنگ اول را کسی به او بزند که خود تابحال گناهی نکرده است"؛ مؤید دیگری است بر تایید اجمالی حکم سنگسار توسط حضرت عیسی. آن حضرت حکم سنگسار را رد نفرموده بلکه به کسانی که مشتاق سنگسار کردن بوده اند تذکری اخلاقی داده است.
ـ اسلام و حکم سنگسار:
در ابتدا لازم به ذکر است همه احکام اسلامی در قرآن نیامده است. بسیاری از احکام از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اهلبیت ایشان بیان و حتی تشریع شده است.
از طرفی احکام اسلامی بعضی تأسیسی و بعضی امضایی هستند؛ یعنی بعضی از احکام ابتدائا توسط اسلام جعل شده، و بعضی امضای همان حکمی است که قبل از اسلام وجود داشته است؛ حال آن حکم از ادیان سابق رسیده باشد، یا دریافتی عقلائی باشد؛ و حکم سنگسار در ادیان سابق ـ یعنی دین یهود، و به تبع دین مسیح ـ وجود داشته است. اسلام هم بر آن صحه گذارده است.
مطلب دیگر این که حکم سنگسار در صدر اسلام و در زمان رسول اکرم صلی الله علیه وآله، اجرا شده و نمونه هایی از آن هم ذکر شده است.(3)
در ادامه به برخی از منابع شیعه و سنی، راجع به اجرای حکم سنگسار در زمان پیامبر و توسط ایشان، اشاره می شود:
برخی از منابع شیعه:
1. عن ابی عبدالله علیه السلام، قال: "رجم رسول الله صلی الله علیه و آله، و لم یجلد؛ ..."؛ امام صادق علیه السلام می فرمایند: پیامبر خدا رجم (سنگسار) نمودند و جلد (شلاق) نکردند. [تذکر: این در خصوص ماجرای رجم شیخ و شیخه بوده است و منظور این است که در مورد یک نفر، هر دو حد زنا یعنی هم رجم و هم شلاق اجرا نمی کردند.]،(4). این روایت در منابع مختلف و متعدد از شیعه نقل شده است.
2. "و لما رجم رسول الله صلی الله علیه و آله الرجل فی الزنا، قال رجل لصاحبه ..."؛ وقتی پیامبر مردی را به خاطر زنا سنگسار نمودند، ...،(5). در این روایت نیازی به نقل ماجرا نبود بلکه شاهد مثال ما اصل وقوع سنگسار بود که بیان شد.
3. "... قضی امیرالمؤمنین علیه السلام فی الشیخ و الشیخه أن یجلدا مائة و قضی للمحصن الرجم ..."؛ امام علی علیه السلام در مورد پیر مرد و پیر زن زناکار حکم به شلاق؛ و در مورد مرد محصن زناکار، حکم به رجم دادند.(6)
4. بیان مشروح ماجرای زنی که آمد نزد پیامبر و اعتراف به زنا نمود و هر بار پیامبر او را رد کردند ولی او برگشت و مجددا اعتراف نمود، تا چهار مرتبه؛ سپس پیامبر در مورد او حکم رجم را صادر و اجرا نمودند؛(7). این روایت در منابع مختلف و مشروح اشاره شده و چون زیاد بود فقط به آن اشاره کردم.
برخی از منابع اهل سنت:
1. "... فلما رجم رسول الله الثیب من الزناة ...".(8)
2. یک زن و مرد یهودیه ای که پیامبر آن ها را رجم کردند.(9)
3. "... حین رجم رسول الله صلی الله علیه و سلم ماعز بن مالک ..."؛ پیامبر شخصی به نام ماعز را رجم نموده اند.(10)
4. "... هل رجم رسول الله صلی الله علیه و سلم، قال: نعم ...".(11)
5. "...قال: رجم رسول الله صلی الله علیه و سلم، و رجم ابوبکر، و رجمت ..."؛ نقل از خلیفه دوم که پیامبر رجم نمودند، ابوبکر هم رجم کرد، من هم رجم می کنم.(12)
نکته: با وجود نقل های متعدد از وقوع رجم در صدر اسلام، می توان قطع پیدا کرد که این حکم در صدر اسلام و در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده است؛ لذا دیگر ادعای برداشت نادرست از قرآن، کاملا منتفی است.
ـ مطلب دیگر؛ تناسب بین جرم و مجازات
فطرت انسان و وجدان مشترک بشری، مناسبت بین جرم و مجازات را می پذیرد. هر چه جرم و خطا بزرگ تر و سنگین تر باشد مجازات آن هم شدیدتر و سخت تر می باشد. شخصی كه با وجود داشتن همسر شرعی و قانونی دست به خیانت می زند و زنا می كند، گناه او تا چه حد سنگین است!؟ اسلام این گناه را آن قدر سنگین می داند كه مجازات همراه با درد را برای او تجویز می كند، تا انزجار خود را از این گناه نشان دهد.
بله، بر اساس فرهنگ غرب كه آلودگی جنسی چندان قبیح نیست، این نسبت ناهماهنگ جلوه می کند؛ ولی بر اساس فرهنگ حیا چطور؟! و آیا در فرهنگ حیا باید غرب معیار ما باشد؟!
اگر فضای جامعه، اسلامی باشد و قبح و زشتی هر گناهی به اندازه خود، برای مردم بیان شود، و بدانند که در نزد خداوند گناهان بسیار زشت و قبیح، مجازات سخت و سنگین هم دارند، دیگر آن را ضد بشری و ضد فطرت نمی دانند. تضعیف روحیه عفاف و رواج بی غیرتی و بی بند و باری و سست شدن کیان خانواده باعث شده بعضی گناهان قبح سابق خود را از دست بدهند.
نکته: وضع مجازات سختی مانند سنگسار، به معنای توصیه و تشویق به انجام آن نیست، لذا این گونه نیست که هر موردی پیدا شد، سریعا او را سنگسار نمود. بلکه این یک هشدار و نوعی بازدارندگی است برای این که انسان به سمت گناه کشیده نشود. کما این که در اثبات این حکم، چهار شاهد لازم است که شهادت آن ها هم باید شروط خاص خود را داشته باشد.
البته حق می دهیم با وجود ترویج فرهنگ غیر دینی و غربی، اکنون جوامع و مردمی که تحت تاثیر این فرهنگ و تبلیغات غلط قرار گرفته اند، این حکم را برنتابند؛ ولی این به هیچ وجه دلیل بر انکار اصل آن نیست. در این شرائط و فضای غیر دینی و تبلیغات سنگین بر علیه دین و تفکر اسلامی، و با محاسبه اهم و مهم، فقیه جامع الشرائط می تواند این حکم را موقتا، اجرایی نداند و انجام آن را برای زمانی که تحقق شرائط و زمینه اجرایی داشت واگذار کند.
البته این به معنای تعطیلی حکم الهی نیست، چون حکم الهی تعطیل بردار نیست، بلکه فعلا اجرای آن به زمان تحقق شرائط و وجود زمینه اجرایی موکول شده است؛ و الا هنوز هم این عمل منافی عفت، به همان میزان سابق، در نظر شارع و خداوند، بسیار قبیح و زشت است و مجازات آن هم به همان میزان باید سخت و شدید باشد.
ـ مطلبی دیگر: نمی توان سنت (قول، فعل و تقریر معصوم) را از قرآن جدا دانست. خود خداوندی که قرآن را بر پیامبرش نازل فرموده است، دستور می دهد تا در کنار قرآن، تقل دیگری را برای انسان ها معرفی نماید. این دو ـ قرآن و انسان کامل (معصوم) ـ در کنار هم هستند. برای فهم مراد الهی، نیازمند مراجعه به انسان کاملی هستیم که آگاه از مراد الهی است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، غیر از مراد و رضای الهی کاری انجام نمی دهند و هر آن چه هم می گویند، وحی و از طرف خداوند است: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏»؛ و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى ‏گويد. آن چه مى ‏گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست‏،(نجم، 3و4). کسی که خداوند این مقام و رتبه را به او داده، اگر قانون و حکمی هم تشریع کند ـ ولو در قرآن نباشد ـ آن هم از طرف خداوند و همان وحی الهی است و از همان اعتبار برخوردار است. لذا این که اشاره ای در قرآن به آن نشده، دلیلی بر علیه جعل و تشریع حکم رجم نیست.
ـ پس از بیان کلیات فوق، به بررسی حکم بی عفتی زنا، از نظر قرآن می پردازیم. به این آیات توجه فرمایید:
«وَ الَّاتىِ يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَائكُمْ فَاسْتَشهِدُواْ عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنكُمْ فَإِن شهِدُواْ فَأَمْسِكُوهُنَّ فىِ الْبُيُوتِ حَتىَ‏ يَتَوَفَّئهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا»؛ و كسانى از زنان شما كه مرتكب زنا شوند، چهار نفر از مسلمانان را بعنوان شاهد بر آنها بطلبيد! اگر گواهى دادند، آنان [زنان‏] را در خانه ها (ى خود) نگاه داريد تا مرگشان فرارسد يا اينكه خداوند، راهى براى آنها قرار دهد.(13)
«وَ الَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنكُمْ فَاذُوهُمَا فَإِن تَابَا وَ أَصْلَحَا فَأَعْرِضُواْ عَنْهُمَا إِنَّ اللَّهَ كَانَ تَوَّابًا رَّحِيمًا»؛ و از ميان شما، آن مردان و زنانى كه (همسر ندارند، و) مرتكب آن كار (زشت) مى ‏شوند، آنها را آزار دهيد (و حد بر آنان جارى نماييد)! و اگر توبه كنند، و (خود را) اصلاح نمايند، (و به جبران گذشته بپردازند،) از آنها درگذريد. زيرا خداوند، توبه ‏پذير و مهربان است.(14)
«الزَّانِيَةُ وَ الزَّانىِ فَاجْلِدُواْ كلُ‏َّ وَاحِدٍ مِّنهُمَا مِاْئَةَ جَلْدَةٍ»؛ هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد.(15)
اگر چه مفسرین نسبت به این چند آیه بحث هایی دارند ولی به طور خلاصه بیان می شود:
1. آیه 15و16 سوره نساء در مورد مرد و زن زناکار است که مجازات زن، بعد از اثبات و قبل از توبه، حبس ابد؛ و مجازات مرد، تنبیه و اذیت کردن است.
2. حکم حبس ابد در مورد زنان، حکمی موقت است، نه دائمی.
3. این حکم ها پس از توبه برداشته می شود.
4. سوره نور، پس از سوره نساء نازل شده و این حکم موقت را برداشته و حکم جدید و دائمی به جای آن آورده است.
صد تازیانه، مجازات زن و مرد زناکار است که بعد از اثبات ـ ولو توبه هم بکنند ـ قابل رفع نیست.
در روایات نقل شده که آیه 2 سوره نور، همان سبیل و راه علاجی است که خداوند در سوره نساء فرموده بود.(16)
5. پس از نزول آیه 2 سوره نور، که صد تازیانه برای زنای غیر احصان آمده، حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) حکم رجم را برای زنای احصان، تشریع و جعل فرمودند.
ضمنا کسی در داشتن حق تشریع و حق جعل و وضع حکم شرعی، در مورد پیامبر(صلی الله علیه و آله) شکی ندارد؛ وجوب اطاعت و پیروی از ایشان در جاهای مختلف و به کرات بیان شده است.
بنابر این: حکم صد تازیانه برای زنای غیر احصان (بدون شوهر)، به مقتضای آیات؛ و حکم رجم برای زنای احصان(شوهردار)، به مقتضای روایات است.
نکته ای تفسیری: در آیه 25 سوره نساء، عذاب کنیزان و زنان بَرده، نصف زنان آزاد بیان شده است. لازم به ذکر است مراد از عذابی که در این آیه آمده و نصف می شود، تنها تازيانه است، نه سنگسار، چون سنگسار نصف نمى‏ شود. و همين خود شاهد بر اين است كه مراد (از محصنات) در جمله "فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَى الْمُحْصَناتِ" زنان آزاد است، نه زنان شوهردار، كه در اول آيه مورد بحث بدان معنا بود. و حرف الف و لام در اين كلمه الف و لام عهد است، يعنى همان محصناتى كه در اول آيه نامش را برديم؛ نه محصناتى كه در آيه قبلى ذكر كرديم، چون محصنات در آيه قبلى به معناى زنان آزاد شوهردار بود، كه مى ‏فرمود: ازدواج با آنان حرام است.(17)
مطلبی دیگر؛ ممکن است کسی بگوید آمدن حکم سنگسار بعد از حکم حبس در خانه، سبیل و راه محسوب نمی شود، پس آن راهی که خداوند وعده داده، رجم و سنگسار نیست. در پاسخ می توان گفت اين حكم [حبس در خانه]، يک حكم موقت بوده، و از همان آغاز اعلام شده است كه در آينده (پس از آماده شدن محيط و افكار) حكم جديدى در باره آن ها نازل خواهد شد.
با آمدن حکم جدید، زنانى كه مشمول اين قانون شده‏ و هنوز در قيد حيات هستند، طبعا از زندان و حبس آزاد خواهند شد، و مجازات ديگرى نيز در مورد آن ها عملى نخواهد گرديد. آزادى آن ها از زندان به خاطر الغاى حكم سابق است، و اما عدم اجراى مجازات جديد در باره آن ها به خاطر اين است كه قانون مجازات شامل مواردى كه قبل از آمدن قانون انجام يافته نمى ‏گردد. و به اين ترتيب، قانون آينده هر چه باشد راهى براى نجات اين زندانيان است.(18)
هم چنین ممکن است کسی بگوید آیه 15 سوره نساء، در باره همجنس بازی زنان، و آیه 16 در باره همجنس بازی مردان است. در پاسخ باید گفت درست است که واژه «فحشاء» به معنای عامی دارد و همجنس بازی را هم شامل می شود؛ ولی بر این ادعا که این آیات در باره همجنس بازی است، دلیلی نداریم؛ بلکه در مقابل و برای این که مراد از این آیات، زنا و رابطه منافی عفت بین مرد و زن است، قرائنی وجود دارد:
1. اطلاق کلمه «نساء» بر همسران (یعنی زنان شوهردار) زیاد است؛ خصوصا در این جا (نساء، 15) که با تعبیر «نِسائِكُمْ» و با اضافه به ضمير خطاب، آمده است؛ و این به زنان با شوهردار اختصاص دارد.
2. گر چه لغت فاحشه تعميم دارد به هر كار زشتى، ولى موارد استعمال آن بيشتر در همان عمل زنا آمده است.
3. این دو آیه به هم پیوسته و مرتبط هستند، و ضمیر «يَأْتِيَانِهَا» در آیه 16، قطعا به فاحشه بر می گردد، لذا این هم قرینه است بر این که آیه 16 نیز در باره عمل منافی عفت زنا است. لذا آيه دوم متمم حكم در آيه اول است، چون آيه اول تنها حكم زنان زناكار را متعرض شده، و آيه دوم حكم زن و مرد هر دو را بيان مى ‏كند.
در ضمن، «وَ الَّذانِ» که تثنيه مذكر است، به اعتبار تغليب و غلبه داشتن شركت مرد است؛ و الا به زن و مرد اشاره دارد.
4. مجموعه آیات قبل و بعد نیز در باره خانواده و احکام ارث و ... است. لذا خود این هم قرینه بر این است که این دو آیه نیز در باره احکام خانواده اسلامی سخن می گویند.
5. در روایات و کلام معصوم، حکم لواط ثابت شده و حکمش قتل است؛ و برای قتل، تعبیر «فَاذُوهُمَا» (آزار دادن) به کار نمی رود.
6. روایاتی که از معصوم در ذیل این آیات و به تفسیر آن ها پرداخته، راجع به زنا است. یکی از روایاتی در این جا بدان استاناد شده این است كه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وقتى آيه تازيانه (نور، 2) نازل شد، فرمودند اين همان راه علاج و سبيلى است كه خداى تعالى در آيه پانزده سوره نساء وعده ‏اش را داده است.
7. مشهور مفسران، مراد از فاحشه در آيه مورد بحث را عمل زنا دانسته اند.
بنابر این: اگر چه معنای «فاحشه» عام است ولی با توجه به ظاهر آیه و نیز قرائنی که موجود است، روشن می شود که این آیات ناظر به عمل همجنس بازی نیست بلکه ناظر به عمل منافی عفت زنا است.(19)
خلاصه و نتیجه مطالب:
در معنای لغوی رجم، قتل و کشتن هم آمده است، لذا فقط به معنای تبعید و بیرون کردن از شهر نیست. هم چنین، حکم رجم و سنگسار، از احکامی است که در شرایع سابق (یهود و مسیحیت) بوده و اسلام آن را تایید کرده است. البته در قرآن کریم، حکم رجم و سنگسار نیامده است ولی توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تشریع شده و در صدر اسلام و زمان پیامبر صلی الله علیه وآله و معصومین، حکم رجم و سنگسار، اجرا شده است.
حکم صد تازیانه برای زنای غیر احصان (بدون شوهر)، به مقتضای آیات؛ و حکم رجم برای زنای احصان(شوهردار)، به مقتضای روایات است.
وجدان بشری، تناسب بین جرم و مجازات را می پذیرد. چون گناه بی عفتی و خیانت به همسر، بسیار بزرگ و سنگین است، علی القاعده، مجازات آن نیز شدید و سخت است.
قابل توجه این که اسلام توصیه و تشویقی به اجرای حکم رجم ندارد، بلکه بیشتر جنبه بازدارندگی دارد، کما این که برای اثبات چنین جرمی، شرائط را به گونه ای قرار داده که اثبات آن بسیار کم و به ندرت حاصل می شود.
لازم به ذکر است رأفت و رحمت، و نیز سخت گیری و شدت، هر کدام به جای خود لازم و بسیار ارزشمند است. خداوند همان طور که مجازات سنگین برای بی عفتی قرار داده است، راه توبه و بازگشت را نیز باز گذاشته است. هر کس مرتکب خلاف شد ـ ولو گناهی که مجازاتش رجم است ـ با توبه جدی و از صمیم قلب، گناهش بخشیده می شود. این اجرای مجازات در صورتی است که به دادگاه و ... کشیده و اثبات شود. لذا کسی که جرمش ثابت نشده می تواند با توبه آن را جبران کند و بداند خداوند بسیار بخشنده و مهربان است.

____________

  1. مجمع البحرين، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏6، ص 68؛ الصحاح، ج 5، ص 1928؛ لسان العرب، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏12، ص 226.
  2. ترجمه الميزان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏5، ص 588، به نقل از "التوراة العربى" ص 217، "الاصحاح" 22.
  3. ر.ک: وسائل الشیعة، ج 28، ص 62؛ و ص 102.
  4. کافی، کلینی، ج 7، ص 177، روایت 5.
  5. مستدرک الوسائل، ج 9، ص 120.
  6. همان، حدیث 7.
  7. بحار الانوار، ج 21، ص 367.
  8. الرساله، الامام الشافعی، ص 67، شماره 227.
  9. کتاب الأم، الشافعی، ج 5، ص 231.
  10. سنن الدارمی، ج 1، ص 32.
  11. صحیح بخاری، ج 8، ص 21؛ صحیح مسلم، ج 5، ص 123.
  12. صحیح بخاری، ج 8، ص 25؛ سنن الترمذی، ج 2 ، ص 443؛ مسند احمد، ج 1، ص 29 و در ج 3، ص 321 نقل می کند که پیامبر از مسلمان و یهود را رجم کردند.
  13. نساء، 15.
  14. نساء، 16.
  15. نور، 2.
  16. کافی، کلینی، چاپ اسلامیه، ج 2، ص 33.
  17. ترجمه الميزان، ج ‏4، ص 444؛ التبيان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏3، ص 171.
  18. ر.ک: تفسير نمونه، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏3، ص 307.
  19. ر.ک: التبيان في تفسير القرآن، ج ‏3، ص 143؛ ترجمه الميزان، ج ‏4، ص 370؛ پرتوى از قرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏6، ص 35 و 36.
موضوع قفل شده است