جمع بندی برای خدا یا برای ائمه ؟

تب‌های اولیه

62 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Arial"][="Black"]سلام... برای خدایی که ائمه رو خودش جایگاه والا قرار داده و فرموده

ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ
[/]

[="Arial"][="Black"]«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اَللَّهَ وَ اِسْتَغْفَرَ لَهُمُ اَلرَّسُولُ لَوَجَدُوا اَللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً ؛.

برای خدا گاهی با ائمه...

[/]

[="Arial"][="Black"]

با سلام
خداوند در قرآن می فرمیاد:
1- ایاک نعبد و ایاک تستعین_ (خداوندا) تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری می جوییم نتیجه: یاری طلبیدن از غیر خدا خلاف آیه است
2- الذی جعل لکم الارض فراشا ….فلا تجعلوا لله اندادا و انتم تعلمون_ و او(خداوند) کسی است که زمین را مانند فرشی برای شما قرار داد و آسمان را مانن سقفی….. پس همراه با خدا کسی را نخوانید در حالی که شما می دانید.(البقره-22)
3- و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداعی اذا دعان فلیستجبوا لی ولیومنوا بی لعلهم یرشدون_ و هرگاه(ای پیامبر) بندگانم در مورد من از تو سوال کردند(که من کجا هستم)(بگو) پس من بسیار نزدیک هستم(و) دعای دعاکنندگان را هنگامی که از من بخواهند می پذیرم……..(البقره 186)
4- الیس الله و بکاف عبده_ آیا تنها الله برای بنده اش کافی نیست؟(زمر-36)
5- و نحن اقرب الیه من حبل الورید(و ما از رگ گردن به آنها نزدیکتریم)
6- و لا تدعوا مع الله آخری(و همراه با خدا کسی دیگر را نخوانید)
7- ان الذین تدعون من دون الله عباد امثالکم فادعوهم فلیستجبوا لکم ان کنتم صادقین(به راستی این کسانی را که بجز خدا به فریاد می خوانید بشرهایی هستند مانند شما، پس آنان را بخوانید و آنان هم(اگر می توانند)به درخواستتان پاسخ دهند اگر راست می گویید)(اعراف 194)
8- ان تدعوهم لا یسمعوا دعائکم و لوا سمعوا ما استجابوا لکم و یوم القیامه یکفرون بشرککم(اگر آنها را به فریاد بخوانید صدای شما را نمی شنوند و اگر هم بشنوند نمی تونند پاسختان را بدهند و در قیامت به این(عمل)شرک آمیز شما کافر می شوند(رد می کنند و می گویند ما خبر نداشتیم))(فاطر 14)
مائده 72
زمر 38
فرقان 17و18
یونس31
از کل آیات فوق می توان نتیجه گرفت که خداوندی که از رگ گردن به مانزدیکتر است و بسیار شنوا و بینا و قدرتمند و مهربانو بخشنده است نیازی به رابط(بشر آنهم از نوع فوت شده) ندارد بلکه کاملا برعکس این عمل را شریک قرار دادن برای خودش محسوب کرده است و مشرک را هرگز وارد بهشت نمی کند و تا ابد در جنم نگاه می دارد و اعمالش را هرچند حج کرده باشد و نماز خوانده باشد و… را همه را باد می کند و از بین می برد.
در این باره هم پیامبرانش را نیز از این قتعده مستثنی نکرده و آنها را هم بیدارباش می کند که ای پیابر من اگر برای من شریک قرار دهی و دعاهایت را بجز من بطور مستقیم از کسی درخواست کن از من همه اعمالت را باد فنا می کنم و شدیدترین عذاب ها را نصیبت می کنم.
برادر و خواهر مسلمان من این را بدان که مسلمان آزتد اندیش و عاقل مستقیم از خدایی می خواهد که درک کرده باشد او از رگ گردن به او نزدیک تر است.
رابط نمی خواهد. واسطه نمی خواهد آن هم از نوع مخلوقات
رحمش بسیار وسیع است و هیچگاه از او نا امید مشو(لا تقنطوا من رحمه الله)
کسی منکر اولیا بودن ائمه اطهار و صحابه رسول الله نمی باشد و این را بدان آنها آمدند و رفتند و جان و مال خود را فدای دین اسلام کردند و گاهی هم با خون خود شهادت را خریدند و خداوند هم جواب این کارشان را با حذف کردن تمام ناخوشی ها از فکرآنها با بردنشان نزد خود و بی خبر کردنشان از اعمال محنت بار دنیا جبران کرد(بزرگترین رزق الله به شهدا)
حال آنان نمی شنوند و نمی بینند مشکلات دنیایی را و اگر هم صدایشان کنیم هیچگاه جوابمان را نمی دهند
[/]

[="Arial"][="Black"]

بسیار حالب است که وهابیون همواره دقیقا همین آیاتی را که «عرفان» به آنها اشاره کرده است را به کار می برند بی آنکه کمترین توجهی به مخاطب آیات و شان نزول آنها داشته باشند. نتیجه این طرز از استدلال هم این است ظاهرا قرآن به کتابی متناقض تبدیل می شود که آیاتش ضد هم هستند!
از عرفان می پرسم اگر من حرفهای شما را بپذیرم چگونه می توانم عمل کفر آمیز برادران یعقوب را توجیه کنم که :
قالوا یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین
چرا مستقیما خودشان توبه نکردند؟ چرا یعقوب به آنها نگفت حرفان شرک به حدا است و خدا از رگ گردن به شما نزدیکتر است؟
یا حرف ایشان را بپذیرم آیا از این به بعد کمک به سائل حرام نخواهد بود؟ حتما حرام است چرا که سائل خدا را کنار گذاشته و از مردم تقاضای کمک می کند . اما پس چرا خدا می گوید :
و اما السائل فلا تنهر آیا کار سائل شرک نیست؟
آیا براستی از این پس هر تقاضای انسانی از انسان دیگر را نباید شرک نامید؟ با توجه به آیاتی که شما نوشته اید!
آیا خدا که خودش می گوید اقرضوا الله قرضا حسنا احیانا منظورش این است که بروید مسقیما پول کف دست خدا بگذارید ( العیاذ بالله) و به خدا قرض بدهید؟ جز این است که هیچ کس شک ندارد که معنای قرض دادن به خدا همان قرض دادن به بندگان خدا است؟
مشکل شما این است که فکر می کنید معنای توکل به خدا قطع رابطه با اسیاب و خلقت او است. آری خدا است که شفا می دهد نه زنبور عسل اما همین خدا می فرماید
خرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفا للناس
آری. وسیله را هم همین خدا خلق کرده است. اگر چه خدا است که گناهان را می بخشد اما همین خدا می گوید
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً
وقتی خدا کافی است چرا باید پیامبر برای کسی استغفار کند؟
ضمنا خدا می گوید ولا تدعوا مع الله الها آخر یعنی معنای موارد ۲و ۶که عرفان مثال آورده زمانی است که کسی غیر خدا را اله بخواند. اما نه برادران یوسف و نه سائل و نه هیچ مومنی قتی از کسی طلب حاجت می کند او را اله و خالق نمی داند بلکه او را اسبال و وسیله می داند. اگر حز این بود پس همان خوارج راستی گفتند که قضاوت و حکمیت در اسلام حرام است که
ان الحکم الا لله.
ظاهرا ادبیات و منطق وهابیون شیاهت کامل با ادبیات و منطق خوارج دارد. منطقی که بر اساس آن خود پیامبر هم با قرار دادن سعد بن معاذ بن عنوان حکم در جنگ بنی قریظه از دین خارج شد!
بگذریم که مثال های ۷ و ۸عرفان هم اساسا منظور اجنه و بتها هستند و اساسا ذکر آنها نشانه عدم اطلاع نویسنده از شان نزول آیات است.
اما البته من می دانم درد این وهابی ها چیست. همیشه وقتی به این موارد می رسند می گویند مرده دیگر ارزش ندارد!
که معنایش انکار روح و حیات برزخی اموات است. حیاتی که در آن نه تنها عالم دنیا را می بینند بلکه به اهل عالم دنیا وعده بهشت هم می دهنند:
ولا تحسبن الذین فتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم برزقون
فرحین بما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم‏ یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون‏...................................................................
این موضوع درجایی دیگه بود جهت استفاده اینجا گذاشتم

[/]

[="Arial Narrow"][="DarkSlateGray"]

مسلم;731389 نوشت:

لازم است نکته ای خدمتتان عرض کنم، درست است که وهابیت دشمنان ما بوده و شیعیان را تکفیر می کنند اما هرگز اینطور نیست که علی(ع) را تکفیر کنند، بلکه به ظاهر و همراهی با اهل سنت حتی دم از علی(ع) به عنوان خلیفه چهارم می زنند؛ اما سیره شیعیان را به ادعای خودشان خلاف سیره امام علی(ع) می دانند.

این نسخه ای که من از وهابی ها در اهواز میبینم حضرت امیر را هم تکفیر میکنند (متاسفانه برخیشون در خانه شان تمثال حضرت امیر را نگه داری میکنند و هر از گاهی حرف های رکیکی هم رو به تمثال و حضرت امیر میگویند.)[/]

پابوس زوار اربعین;731565 نوشت:
این نسخه ای که من از وهابی ها در اهواز میبینم حضرت امیر را هم تکفیر میکنند (متاسفانه برخیشون در خانه شان تمثال حضرت امیر را نگه داری میکنند و هر از گاهی حرف های رکیکی هم رو به تمثال و حضرت امیر میگویند.)

نعوذ بالله!!!

اینها احتمالا ورژن ارتقاء یافته و به روز شده وهابیت باشند!!!:ok: در هر صورت اگرچه بغض و کینه برخی بزرگان وهابیت مثل ابن تیمیه و... را نسبت به امام علی(ع) می توان در وراء کلمات و آثارشان دریافت اما در غالب موارد سعی نموده اند آن را در پس الفاظشان مخفی کرده و بروز ندهند؛ اما بالاخره در تاریخ همواره کسانی مثل نواصب بوده اند که نتوانسته اند بغض و کینه شان را در خصوص امام مظلوم ما مخفی کنند.
به امید روزی که همه به جایگاه عظیم امیرالمومنین(ع) پی برده، و بر تبعیتش فخر ورزند.

[="Arial Narrow"][="DarkSlateGray"]

مسلم;731738 نوشت:
نعوذ بالله!!!

اینها احتمالا ورژن ارتقاء یافته و به روز شده وهابیت باشند!!!

:ok: در هر صورت اگرچه بغض و کینه برخی بزرگان وهابیت مثل ابن تیمیه و... را نسبت به امام علی(ع) می توان در وراء کلمات و آثارشان دریافت اما در غالب موارد سعی نموده اند آن را در پس الفاظشان مخفی کرده و بروز ندهند؛ اما بالاخره در تاریخ همواره کسانی مثل نواصب بوده اند که نتوانسته اند بغض و کینه شان را در خصوص امام مظلوم ما مخفی کنند.
به امید روزی که همه به جایگاه عظیم امیرالمومنین(ع) پی برده، و بر تبعیتش فخر ورزند.

مگر سال گذشته مطلع نشدید که همین وهابی ها پرچم امام حسین را از میدان شهر حمیدیه پایین کشیدند و پرچم داعش را اویزان کردند؟؟؟

البته به لطف خدا لو رفتند و دستگیر شدند.[/]

پابوس زوار اربعین;731772 نوشت:
مگر سال گذشته مطلع نشدید که همین وهابی ها پرچم امام حسین را از میدان شهر حمیدیه پایین کشیدند و پرچم داعش را اویزان کردند؟؟؟

البته به لطف خدا لو رفتند و دستگیر شدند.

خب بله اینها اگر دستشون به حرم اهل بیت(ع) هم برسه تخریب می کنند، اما برای حفظ ظاهر هم شده می گویند ما با اهل بیت(ع) مشکلی نداریم اما این حرم ها و بنای روی قبور و... مظاهر شرک است و باید تخریب شود، در هر صورت ان شاالله خداوند جاهلانشان را هدایت، و عامدانشان را نابود کند.

[=Arial Narrow]یک چیزی یادم اومد اضافه کنم به بحث .

در زیارت وداع حتی پیامبر

میگوییم اللهم لا تعجله اخر العهد منی لزیاره قبر نبیک

مشابه همین جمله را برای سایر ایمه هم داریم.

یا در زیارت عاشورا
میگوییم
اللهم اجعلنی فی مقامی هذا ممن تناله منک صلوات و رحمه و مغفره

و مواردی از این دست

در واقع ما داریم از خدا بخاطر حضور در ان مقام طلب حاجت میکنیم
و
مقام(محل) که منتسب به امام است نقش خاصی در دعا بازی میکند.

البته این موضوع به توسل مربوط میشود.

.......

از طرفی وقتی نماز زیارت هم میخوانیم

در بعد نماز میگوییم
اللهم انی صلیت و رکعت و سجدت لک ...
و نمیگوییم این نماز برای امام است

بلکه جلوتر میگویم این نماز هدیه ای به امام است
اللهم وهاتان الرکعتان هدیه منی الی مولای و سیدی و امامی ...

این موضوع هم به عمل برای خدا یا برای ایمه مربوط میشود.
امیدوارم با ذکر این 2 مورد روسا متوجه اختلاف بحث بشوند.

[SPOILER]امیدوارم این دو نکته به پیشبرد بحث کمک کند[/SPOILER]

[="Arial Narrow"][="DarkSlateGray"]

arahbar6718;731424 نوشت:
بسیار حالب است که وهابیون همواره دقیقا همین آیاتی را که «عرفان» به آنها اشاره کرده است را به کار می برند بی آنکه کمترین توجهی به مخاطب آیات و شان نزول آنها داشته باشند. نتیجه این طرز از استدلال هم این است ظاهرا قرآن به کتابی متناقض تبدیل می شود که آیاتش ضد هم هستند!
از عرفان می پرسم اگر من حرفهای شما را بپذیرم چگونه می توانم عمل کفر آمیز برادران یعقوب را توجیه کنم که :
قالوا یا ابانا استغفر لنا ذنوبنا انا کنا خاطئین
چرا مستقیما خودشان توبه نکردند؟ چرا یعقوب به آنها نگفت حرفان شرک به حدا است و خدا از رگ گردن به شما نزدیکتر است؟
یا حرف ایشان را بپذیرم آیا از این به بعد کمک به سائل حرام نخواهد بود؟ حتما حرام است چرا که سائل خدا را کنار گذاشته و از مردم تقاضای کمک می کند . اما پس چرا خدا می گوید :
و اما السائل فلا تنهر آیا کار سائل شرک نیست؟
آیا براستی از این پس هر تقاضای انسانی از انسان دیگر را نباید شرک نامید؟ با توجه به آیاتی که شما نوشته اید!
آیا خدا که خودش می گوید اقرضوا الله قرضا حسنا احیانا منظورش این است که بروید مسقیما پول کف دست خدا بگذارید ( العیاذ بالله) و به خدا قرض بدهید؟ جز این است که هیچ کس شک ندارد که معنای قرض دادن به خدا همان قرض دادن به بندگان خدا است؟
مشکل شما این است که فکر می کنید معنای توکل به خدا قطع رابطه با اسیاب و خلقت او است. آری خدا است که شفا می دهد نه زنبور عسل اما همین خدا می فرماید
خرج من بطونها شراب مختلف الوانه فيه شفا للناس
آری. وسیله را هم همین خدا خلق کرده است. اگر چه خدا است که گناهان را می بخشد اما همین خدا می گوید
وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً
وقتی خدا کافی است چرا باید پیامبر برای کسی استغفار کند؟
ضمنا خدا می گوید ولا تدعوا مع الله الها آخر یعنی معنای موارد ۲و ۶که عرفان مثال آورده زمانی است که کسی غیر خدا را اله بخواند. اما نه برادران یوسف و نه سائل و نه هیچ مومنی قتی از کسی طلب حاجت می کند او را اله و خالق نمی داند بلکه او را اسبال و وسیله می داند. اگر حز این بود پس همان خوارج راستی گفتند که قضاوت و حکمیت در اسلام حرام است که
ان الحکم الا لله.
ظاهرا ادبیات و منطق وهابیون شیاهت کامل با ادبیات و منطق خوارج دارد. منطقی که بر اساس آن خود پیامبر هم با قرار دادن سعد بن معاذ بن عنوان حکم در جنگ بنی قریظه از دین خارج شد!
بگذریم که مثال های ۷ و ۸عرفان هم اساسا منظور اجنه و بتها هستند و اساسا ذکر آنها نشانه عدم اطلاع نویسنده از شان نزول آیات است.
اما البته من می دانم درد این وهابی ها چیست. همیشه وقتی به این موارد می رسند می گویند مرده دیگر ارزش ندارد!
که معنایش انکار روح و حیات برزخی اموات است. حیاتی که در آن نه تنها عالم دنیا را می بینند بلکه به اهل عالم دنیا وعده بهشت هم می دهنند:
ولا تحسبن الذین فتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم برزقون
فرحین بما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم‏ یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون‏...................................................................
این موضوع درجایی دیگه بود جهت استفاده اینجا گذاشتم


رییس ممنون بابت نکات شیرینی که گفتید
اما بحث اینجا توسل نیست
بحث این است عمل برای خدا باشد یا برای ایمه[/]

سوال
در برتری انبیاء و ائمه(علیهم السلام) نسبت به ما هیچ شکی نیست، در اینکه گاه انسان علاوه بر توکل به خدا نیاز به توسل به هم دارد هیچ شکی نیست، اما یک سری حرفها شک ساز شده است، این که بعضی در خصوص امور هیئت می‌گویند هر کاری می کنیم برای امام حسین(علیه السلام) است، یا بعضی ها می گویند: امام حسین(علیه السلام) خودش روزی هیئت را می‌رساند، یا امام حسین(علیه السلام) خودش جور می‌کند و امثال آن؛ آیا این ها با توحید منافاتی ندارد؟ و آیا کسی که نیت عملش دقیقا و بدون ردخورد برای امام حسین(علیه السلام) است و نه برای خدا از خلوص عملش کم شده است؟

پاسخ
باید توجه بفرمایید که شرک در جایی است که انسان، موجودی غیر از خداوند را در ذات، و یا افعالش مستقل از خداوند بداند (1) چون به یک موجود مستقل دیگری غیر از خداوند معتقد شده است، اما اگر نقش و تاثیر همه خلائق غیر از خدا را به عنوان یک واسطه و غیر مستقل بداند، اشکالی وجود ندارد؛ به عنوان مثال من از شما می پرسم آیا خدا جان انسان ها را می گیرد؟ یا جناب عزارئیل؟ یا مثلا اموری مثل جنگ و تصادف و بیماری است که جان انسان ها را می گیرد؟

طبیعتا هر سه درست است، خود خداوند گرفتن جان انسان ها را یکبار به خودش نسبت داده است:
«اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حينَ مَوْتِها»؛ خداست كه روح [مردم‏] را هنگام مرگشان به طور كامل مى‏گيرد.(2)

و در جای دیگر آن را به جناب عزرائیل(علیه السلام) نسبت داده و می فرماید:
«قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذي وُكِّلَ بِكُمْ»؛ بگو: فرشته مرگ كه بر شما گماشته شده است [روح‏] شما را مى‏گيرد(3)

و در جای دیگر کشتن انسان ها رو موجب جان دادن آنها بیان می کند:
«قَتَلَ داوُدُ جالُوت‏»؛ و داود جالوت را كشت‏.(4)
آنچه که در قرآن از آن نهی شده است قرار دادن کسی یا چیزی در کنار خداوند، به عنوان «اله» است؛ همان طور که می فرماید:

«فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر»؛ هيچ معبودى را با خداوند مخوان، كه از معذّبين خواهى بود(5)

آیا اگر کسی گفت این پدر خانواده است که خرجی خانواده را می دهد مشرک شده؟ آیا اگر کسی از پدرش خواست تا یک خانه یا ماشین برای او بخرد شرک ورزیده؟ چطور اگر این را از امام رضا(علیه السلام) بخواهد شرک می شود؟
با این اوصاف روشن می شود تا جایی که ما برای ائمه(
علیهم السلام) یا هر کسی غیر از خدا نقش وساطت قائل باشیم مشکلی پیش نمی آید، مثلا اگر رونق حسینیه، یا رزق و روزی هیئت را به وساطت امام حسین(علیه السلام) بدانیم، و بگوییم از امام حسین(علیه السلام) است اما نیت استقلال امام حسین(علیه السلام) از خدا در ذهنمان نباشد، و قدرتی در کنار قدرت خدا برای او قائل نباشیم مشکلی پیش نمی آید.

همین طور اگر منظور کسی که میگوید برای امام حسین(علیه السلام) کار می کنم، به دنبال رضایت امام حسینی است که رضایت او در طول رضایت خداست، خب این اشکالی ندارد، این عین اخلاص است، چون ملاک رضایت خداوند و امام حسین(علیه السلام) یکی است.
علت این حکم آن است که فاعلیت و رضایت اهل بیت(
علیهم السلام) در طول فاعلیت و رضایت خداوند است، اهل بیت(علیهم السلام) اگر کاری انجام میدهند به قدرت خداست و اگر کاری برای رضای آنها انجام شود، رضای آنها به خاطر رضای خداوند است:
«مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّه‏»؛ هر كه از پيامبر اطاعت كند، در حقيقت از خدا اطاعت كرده‏.(6)

و آزار پیامبر(صلی الله علیه و آله)، آزار خداوند تبارک و تعالی است:

«إِنَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهينا»؛ قطعاً آنان كه خدا و پيامبرش را مى‏آزارند، خدا در دنيا و آخرت لعنتشان مى‏ كند، و براى آنان عذابى خواركننده آماده كرده است‏.(7)
خود قرآن کریم به پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرماید: به آنان بگو که اگر می خواهید خداوند شما را دوست داشته باشد از من(پیامبر) تبعیت کرده، و آنچه مورد رضایت من است را انجام دهید:

«قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني ‏يُحْبِبْكُمُ اللَّه‏»؛ بگو: اگر خدا را دوست داريد، پس مرا پيروى كنيد تا خدا هم شما را دوست بدارد.(8)

پس این که ما به دنبال رضایت اهل بیت(علیهم السلام) از خودمان هستیم به این خاطر است که رضایت آنها، رضایت خداوند را در پی دارد، نه این که رضایت آنها را بر رضایت الهی ترجیح بدهیم، امام حسین(علیه السلام) فقط از آن چیزی راضی می شود که خداوند از آن راضی باشد؛ اما اگر برای رضایت امام حسینی کار می کند که جدای از رضایت خداست آن موقع اخلاص او دچار مشکل می شود، و روشن است که هیچ شیعه ای چنین اعتقادی ندارد، چون احترام امام حسین(علیه السلام) به خاطر احترام گذاشتن او به امر خداوند است، به خاطر این است که در مقابل همه سختی ها ایستاد تا حرف خدا زمین نخورد و رضایت الهی را حفظ کند.
اصلا اعتقاد ما شیعیان عین توحید است، ما اعتقاد داریم همه چیز را به دست خداوند می دانیم، وجود و اوصاف و افعال این اولیاء را که به آنها توسل می کنیم در دست قدرت خداوند می دانیم، همان طور که فرموده است:
«قل فَمَنْ يَمْلِكُ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ أَنْ يُهْلِكَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ أُمَّهُ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما»؛ بگو: اگر خدا بخواهد، مسيح و مادرش و تمام كسانى كه در روى زمين‏اند، هلاك كند، چه كسى مى‏تواند در برابر اراده و قدرت او بايستد؟ و مالكيّت و فرمانروايى آسمان‏ها و زمين و آنچه ميان آن دو قرار دارد، فقط در سيطره خداست‏.(9)
با این اوصاف اگر کسی به دنبال رضابت اهل بیت(
علیهم السلام) است، چون می داند آنها فقط از عملی راضی خواهند شد که خداوند راضی باشد، هرگز امکان ندارد بنده ای مغضوب خداوند باشد و محبوب اهل بیت(علیهم السلام)؛ یا محبوب اهل بیت(علیهم السلام) باشد و مغضوب خداوند! لذا اگر ایشان از او راضی شوند خداوند نیز از او راضی خواهد بود. همان طور که انسان به خاطر رضایت الهی سعی می کند پدر و مادرش را با اعمالش راضی کند، آیا این اشکالی دارد؟
در جایی این شرک خواهد بود که انسان مستقلا برای رضایت اهل بیت(
علیهم السلام) عبادت کند و رضایت خداوند اصلا برای او مهم نباشد، که این ناممکن است، چون در مکتب تشیع عزت و آبرو و جایگاه ائمه(علیهم السلام)، تنها به خاطر انتساب ایشان به خداوند است.

باید دقت کرد منشأ تمام این شبهات، جداانگاری ائمه(علیهم السلام) از خداوند و در عرض خداوند قرار دادن آنها است، اما شما اگر یک شرکت را فرض کنید، از ریاست شرکت گرفته تا کارمندان هدف واحدی دارند لذا رضایتشان در طول یکدیگر است، یعنی شما اگر بخواهید در اهداف آن شرکت گام برداشته و مثلا معاون آن شرکت را راضی کنید، انگار به دنبال رضایت رییس هستید، یعنی اگر به دنبال رضایت معاون هستید به این خاطر نیست که خوشگل است، یا پول دار است، یا...؛ بلکه فقط به این خاطر است که معاون است، به خاطر منصب اوست، لذا رضایت او، یعنی رضایت رییس.

نکته:

شاید بگویید خب اگر ائمه(
علیهم السلام) واسطه هستند و استقلالی ندارند چرا ما کارها را به آنها نسبت دهیم؟ خب به خود خداوند نسبت میدهیم تا زمینه ای برای سوء برداشت دیگران فراهم نشود.

در پاسخ باید توجه بفرمایید اگرچه افعال اهل بیت(علیهم السلام) و اولیاء الهی به اذن خداوند و قدرت اوست، اما در عرف محاوره مردم، فعل را به واسطه ها هم نسبت می دهند، این که می گوییم پدر برای بچه هایش به دنبال روزی است، یا مادری بچه اش را بزرگ کرد و امثال آن نشان دهنده رواج چنین استعمالی است؛ و کسی هم نمی گوید این استعمالات شرک است. خود خداوند هم شفا دادن انسان های کور و زنده کردن مردگان را به خود حضرت عیسی(علیه السلام) نسبت میدهد:
«إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْني‏ فَتَنْفُخُ فيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْني‏ وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْني‏ وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْني‏» (10)
و هنگامى كه به اذن من از گِل، مجسمه‏اى به شكل پرنده مى‏ساختى، پس در آن مى‏دميدى و به فرمان من پرنده‏اى زنده مى‏شد، و كور مادر زاد و شخص پيس را به اذن من شفا مى‏دادى، و زمانى كه مردگان را به اجازه من [زنده از گور] بيرون مى‏آوردى‏.
فاعل تمامی این افعال در کلام خداوند، خود عیسی(
علیه السلام) است.
پس بیان ما در نست دادن امور به ائمه(علیه السلام) بیانی در تناقض با قرآن نبوده و نیست، بلکه قرآن کریم مؤید سخن ماست.

نتیجه گیری
چنین سخنانی که در محاوره عرفی مردم استعمال می شود چون با اعتقاد به واسطه بودن انبیاء و ائمه(علیهم السلام) است، شرک نبوده و چون با اعتقاد به این است که رضایت آنها در طول رضایت الهی بوده و موجب رضایت خداوند می شود، منافاتی با اخلاص هم ندارد.
_______________________________

1. الالهیات، آیت الله سبحانی، ج2، ص51 و 63.
2. زمر:39/42.
3. سجده:32/11.
4. بقره:2/251.
5. شعراء:26/213.
6. نساء:4/80.
7. احزاب:33/57.
8. آل عمران:3/31.
9. مائده:5/17.
10. مائده:5/110.

موضوع قفل شده است