با تهديد هايش چه كنم ؟ راهنماييم كنيد .

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با تهديد هايش چه كنم ؟ راهنماييم كنيد .

سلام به همگی.
من ی مسئله ای برام پیش اومده که خیلیم برام حساسه.هر کسی که مطمئنه میتونه کمک کنه اینکارو حتما بکنه.
من حدود یک سال قبل با ی پسر مذهبی دوست بودم که البته به هم محرم بودیم.رابطه خوبی داشتیم تا اینکه من بهش شک کردم.البته شکم خیلی اساس نداشت ولی خب آدم محتاطیم.این شد که رابطمو باهاش قطع کردم و تا حدودی فراموشش کردم.اما اون منو فراموش نکرد و دائما بهم زنگ میزد و ازم میخواست که دوباره باهاش باشم.و من قبول نمیکردم.ی بار که خیلی اصرار کرد من قبول کردم ولی دوباره پشیمون شدم و زدم زیر حرفام.حالا اون همش منو نفرین میکنه و تهدیدم میکنه و من واقعا نمیدونم این وسط حق با کیه.
هر کی میتونه کمکم کنه بهم یام بده لطفا.چون خیلی برام مهمه.
ممنونم.
التماس دعا.

کارشناس بحث : حامی

برچسب: 

سلام.


پیامتون ابهامات زیادی داشت. از جمله اینکه محرمیت بین شما از چه نوعی بود، مثلن با خوندن صیغه یا از راه دیگه؟ دوستی شما به چه منظوری شکل گرفته بود و آیا هدفی مثل ازدواج بین شما مطرح شده بود؟ رابطه تون تا چه حدی بود و آیا از یک دوستی ساده فراتر رفته بود؟ آیا خونواده اطلاعی از این موضوع داشتند و اصلن اون آقا رو میشناسن؟ تهدیدات اون آقا از چه نوعیه و فکر می کنید تا چه حد امکان عملی شدن داره؟ آیا نقطه ضعف خاصی در این رابطه دارید، مثلن تصاویری در دست اون آقا؟ شما و اون آقا چند سالتونه و آیا در آستانه ی ازدواج هستید؟


با جواب دادن به این سوالات دقیقتر میشه به شما کمک کرد.

zahra_moradof;253278 نوشت:
سلام به همگی.
من ی مسئله ای برام پیش اومده که خیلیم برام حساسه.هر کسی که مطمئنه میتونه کمک کنه اینکارو حتما بکنه.
من حدود یک سال قبل با ی پسر مذهبی دوست بودم که البته به هم محرم بودیم.رابطه خوبی داشتیم تا اینکه من بهش شک کردم.البته شکم خیلی اساس نداشت ولی خب آدم محتاطیم.این شد که رابطمو باهاش قطع کردم و تا حدودی فراموشش کردم.اما اون منو فراموش نکرد و دائما بهم زنگ میزد و ازم میخواست که دوباره باهاش باشم.و من قبول نمیکردم.ی بار که خیلی اصرار کرد من قبول کردم ولی دوباره پشیمون شدم و زدم زیر حرفام.حالا اون همش منو نفرین میکنه و تهدیدم میکنه و من واقعا نمیدونم این وسط حق با کیه.
هر کی میتونه کمکم کنه بهم یام بده لطفا.چون خیلی برام مهمه.
ممنونم.
التماس دعا.

به چی تهدیدت میکنه؟؟؟ خیلی اطلاعاتی که دادی کمه! ما چجوری کمکت کنیم آخه؟

سلام.من و این آقا با هم از طریق صیغه محرم شده بودیم و با هم قصد ازدواج نداشتیم.یعنی من از اول به ایشون گفته بودم که قصد ازدواج ندارم.ی دوستی عاطفی داشتیم.و خوشبختانه ایشون هی آدرسی از من ندارن به جز شماره تلفن همراهم.خانوادمم هیچ گونه اطلاعی نداشتن و ندارن.من 22 سالمه و اینطوری که ایشون میگفتن 27 سالشون بود.البته من سر همین قضیه بهشون شک کردم.به نظرم بهشون میخورد سنشون بیشتر باشهونمیدونم.هیچ وقت شناسنامشونو ندیدم.بهش که میگفتم میخوام شناسنامتو ببینم میگفت گم شده.ولی این بار آخری گفت که میارم ببینی که اصلا من نرفتم ببینمش.سوال دیگه ای هم هست؟

شما چه طور صیغه خوندید؟ با اجازه پدر یا خودتون؟

zahra_moradof;253278 نوشت:
حالا اون همش منو نفرین میکنه و تهدیدم میکنه و من واقعا نمیدونم این وسط حق با کیه.

به جی تهدید میکنه

راستی اطلاعت خیلی کم بود ودارای ابهامات بی شمار

شما چجوری بدون اجازه پدرتون صیغه خوندید؟ مقلد مرجعی هستید که جایز میدانند؟

همینه دیگه!
وقتی میگن حتی صیغه هم باید با اجازه ی پدر باشد برای جلوگیری از این مشکلات وتهدیدها و ... هستش.
من خودم یه بار یه آقایی بهم گفت که بیا یک ماه صیغه باشیم منم همون روز رفتم از بابام مشورت کردم اونم کلی برام سخنرانی کرد که این چیزا آخر و عاقبت نداره و به ازدواج دایم فکر کن و از این حرفا. خب منم به خاطر بابا بهش گفتم نه .
بعدا فهمیدم طرف زن داشته!!!
اگه من سرخود عمل میکردم ممکن بود هم شانس ازدواج دایم رو برای همیشه از دست بدم و هم اینکه زندگی یه زن دیگه رو تلخ میکردم ...
پس چاره رو توی صبر دیدم و صبر میکنم حتی اگر تا روز مرگ باشه ولی صیغه هرگر.

جواب سوال شما فارق از هرگونه رابطی که داشتین اینه
ایشون به شما وابستگی عاطفی پیدا کرده و با جدا شدن شما ایشون دچار خلع شده و شما رو تهدید می کنه، شما دو راه دارید البته اگه همه حرفاتون درست باشه و شما هم علاقه ای به ایشون نداشته باشید اول اینکه شماره تلفنتونو عوض کنید دیگه شما رو پیدا نکنه، دوم باهش صحبت کنید و قانعش کنید که راهتون از هم جداست، اگه تهدیداش ادامه پیدا کرد متاسفانه باید به خانوادتون بگید و از اون طریق اقدام کنید
ازدواج موقت راحل اضطراری هست برای گناه نکردن اما درصورتی که هر دو نفر درک بالایی داشته باشن

سلام
ممنون از دوستان که در بحث مشارکت کردند و شما که سئوال تون را مطرح کردید و به کارشناسان اسک دین اعتماد کردید.
بله من هم موافقم
سئوالات را پاسخ دهید؟ تا پاسخ کاملی دریافت کنید؟
چی شد با هم آشنا شدید؟ کجا؟ چه طوری به ایشان اعتماد کردید؟ و این که اگر مسائل دینی براتون مهم بوده که بوده با اجازه کدام مرجع عقد بین شما جاری شده که اذن هم نداشتید از پدرتان؟

بنده خدا1;253351 نوشت:
همینه دیگه! وقتی میگن حتی صیغه هم باید با اجازه ی پدر باشد برای جلوگیری از این مشکلات وتهدیدها و ... هستش. من خودم یه بار یه آقایی بهم گفت که بیا یک ماه صیغه باشیم منم همون روز رفتم از بابام مشورت کردم اونم کلی برام سخنرانی کرد که این چیزا آخر و عاقبت نداره و به ازدواج دایم فکر کن و از این حرفا. خب منم به خاطر بابا بهش گفتم نه . بعدا فهمیدم طرف زن داشته!!! اگه من سرخود عمل میکردم ممکن بود هم شانس ازدواج دایم رو برای همیشه از دست بدم و هم اینکه زندگی یه زن دیگه رو تلخ میکردم ... پس چاره رو توی صبر دیدم و صبر میکنم حتی اگر تا روز مرگ باشه ولی صیغه هرگر.

سلام
چقدر عالیه که اینقدر با پدرتون راحتید.
اما در واقع بیشتر به خاطر خودتونه نه پدرتون.

به نام خدا

سلام و تشكر از اعتمادتون
تشكر از كاربران خوبي كه در بحث مشاركت داشتند .
خدا را شكر كه كاربران با تدبيري در سايت داريم .
خوشحالم كه جناب حامي بزرگوار هم وارد بحث شدند .
لطفا به سوال من هم جواب بدهيد :
برنامه ي شما براي اينده تون چيه ؟

حامی;253529 نوشت:

علیک سلام
بله کاملا حق با شماست در اصل من به خاطر نفع خودم کنار کشیدم ولی اگر سخنان پدرم نبود من احساساتی میشدم و آخرشم سیاه بخت.
شاید برای این با پدرم راحت صحبت میکنم که کمی از هم دوریم و خب دوری و دوستی!

حامی;253529 نوشت:

هميشه پدراراحت نيشتن مادختراام چوب همين وميخوريم

جمع بندي بحث
پرسش:

با تهديد هايش چه كنم ؟ راهنماييم كنيد .

سلام به همگی.
من ی مسئله ای برام پیش اومده که خیلیم برام حساسه.حدود یک سال قبل با ی پسری دوست بودم که البته به هم محرم بودیم.رابطه خوبی داشتیم تا اینکه من بهش شک کردم.البته شکم خیلی اساس نداشت ولی خب آدم محتاطم.این شد که رابطمو باهاش قطع کردم و تا حدودی فراموشش کردم.اما اون منو فراموش نکرد و دائما بهم زنگ میزد و ازم میخواست که دوباره باهاش باشم.و من قبول نمیکردم.ی بار که خیلی اصرار کرد من قبول کردم ولی دوباره پشیمون شدم و زدم زیر حرفام.حالا اون همش منو نفرین میکنه و تهدیدم میکنه و من واقعا نمیدونم این وسط حق با کیه.

پاسخ:
ممنون از اعتمادتون
خب اگر بخواهيم خانه اي ضد زلزله بسازيم بايد ابتدا نقشه خانه را زير نظر مهندسان ساختمان طراحي كنيم و براساس نظرات انها و با نظارت معمار كار كنيم. خانه ازدواج بايد براساس نظرات مشاوران ازدواج و تجارب بزرگان باشد تا در برابر اختلافات و تنش ها مقاوم باشد و در آن آرامش داشته باشيم. در اين باره كتاب هاي زيادي مانند مطلع مهر، مطلع عشق، جوانان و انتخاب همسر، مشاوره قبل از ازدواج نوشته شده است. بنابراين بايد اساس زندگي زناشويي را با مطالعه باشد. در مورد اين كه با هم محرم شده ايد بايد با گروه فقه تماس بگيريد و توضيح بدهيد كه چگونه بوده است و تا براساس نظر مرجع تقليدتان راهنمايي بيشتري كنند. براساس نظر برخي از مراجع بدون اذن پدر اصلا عقد محقق نمي شود و برخي مي گويند عقد محقق مي شود ولي گناه دختر و پسر چون اذن پدر را براي عقد نگرفته اند مرتكب گناه شده اند.
به هرحال براي ادامه ارتباط براي ازدواج، حتما خانواده را به خصوص پدرتان را در جريان بگذاريد. وقتي پدرتان در جريان قرار گيرد ممكن است از شما و كارتان ناراحت شود ولي آن پسر درباره شما قضاوت منفي نخواهد كرد و بعدا نخواهد گفت دختري كه حرمت پدر و مادر را نگه نداشته است براي من كه غريبه بودم حرمتي نگه نخواهد داشت.
اگر عقد محقق نشده بود پيشنهاد مي كنم براي هميشه از هم جدا شويد و به هيچ وجه با هم در تماس نباشيد چون اگر ادامه يابد و به ازدواج هم ختم شود خوره بدبيني و شك اجازه نخواهد در زندگي خوشي داشته باشيد.

موضوع قفل شده است