بازی جالب برای رشد خلاقیت: تدابير دختر تو خونه براي به حركت درآوردن زن داداش هاي محترم؟!!!

تب‌های اولیه

655 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

حامی;25730 نوشت:
میگند چرا سرکار خانم ستایش باید جایزه بگیره من شرمنده ام که جایزه اش کم بوده است.

نه بابا خواهش ميكنم .انشا الله جبران ميكنيد .


به نظرم بهترين راه جواب ندادن به تلفنه.طرف يكم زنگ ميزنه آخرش خسته ميشه بيخيالمون ميشه .

ولي اگه دايورت كنيم از اون هم بهتر تره :khandeh!:

سلام
من هم با شما موافقم بهترین و کم آسیب ترین(از نظر روانی، اقتصادی، امنیتی، دینی و....) را اشاره کردید

سلام
ممنون از همه دوستان که گام به گام همراه ما هستند
سئوال بازی خلاقیت را طور دیگری مطرح می کنم
تصور کنید با هزار امید ازدواج کرده اید مادر شوهر و خواهرشوهر در غیاب شوهرتان هزار و یک عیب از شما و دست پخت و...می کنند با چند وجه قابل تصور(خنده دار، واقعی، خیالی و...) با این مشکل مواجه می شوید؟

سلام

جناب حامي چرا همه ي موضوعات را شما انتخاب ميكنيد قرار شد اخرين نفري كه......

راستيييييي

آقايون كه مادر خانم دارند نميتونند تو اين بازي شركت كنند!!!!

سلام حق با شما ست
ولی کسی انتخاب نکرده بود خودم دست به کار شدم
آقایون هم می توانند تصورکنند که اگر در چنین موقعیتی بودند چه می کردند

حامی;25999 نوشت:

تصور کنید با هزار امید ازدواج کرده اید مادر شوهر و خواهرشوهر در غیاب شوهرتان هزار و یک عیب از شما و دست پخت و...می کنند با چند وجه قابل تصور(خنده دار، واقعی، خیالی و...) با این مشکل مواجه می شوید؟

سلام ، به شوهر گرامی اطلاع رسانی می کنیم ، ولی از آنجایی که آن روی سکه (آنروی مادر و خواهر محترم) رو تا حالا مشاهده نفرموده اند ، باورش نمی شود :khaneh:

حامی;25999 نوشت:
تصور کنید با هزار امید ازدواج کرده اید مادر شوهر و خواهرشوهر در غیاب شوهرتان هزار و یک عیب از شما و دست پخت و...می کنند با چند وجه قابل تصور(خنده دار، واقعی، خیالی و...) با این مشکل مواجه می شوید؟

راه ههای مختلفی پیش پای خانوم هست
1_گوشی رو برمیداره و زنگ میزنه به شوهرش:بعد از سلام و احوال پرسی...
زن:ببین همین فردا پا میشی میای خونه ها!! مرد:چرا خانوم مگه چی شده؟
زن:دیگه میخواستی چی بشه...(از اینجا به بعد رو با گریه میگه اخه اثرش بیشتره)از مادر
و خواهر محترمتون بپرسید (بعد شروع میکنه به تشریح کامل اتفاقات )....و یه پشت داره حرف میزنه
مرد:خانوم اجازه بده منم حرف بزنم ..یکم دیگه تحمل کن میام ببینم چه خاکی از دست شما میتونم
تو سرم بریزم زن:اصلا!یافردا میای یا میرم خونه بابام تتتتتق(محکم گوشی رو میزاره سرجاش...)....

حامی;25999 نوشت:
تصور کنید با هزار امید ازدواج کرده اید مادر شوهر و خواهرشوهر در غیاب شوهرتان هزار و یک عیب از شما و دست پخت و...می کنند با چند وجه قابل تصور(خنده دار، واقعی، خیالی و...) با این مشکل مواجه می شوید؟

2-این بار هم گوشی رو ورمیداره اما زنگ میزنه به مادرش(یا خواهر یا عمه خانوم...)
بعد از احوال پرسی...
مادر یا...:خب عزیزم خوبی؟ زن:مگه اینا میذارن ادم خوب باشه مادر یا...:چرا مگه چی شده؟
زن:........(شروع میکنه به تعریف کردن جریانات......)
یک ساعت بعد......... مادر یا...:عجب!!!پس تو چرا الان میگی؟وایسا تو خونه تا بیام حقشون رو بذارم
کف دستشون...چی فکر کردن... زن:نه نمیخواد بیای اخه میترسم بدتر بشه.. مادر یا...:تو کاریت نباشه
تا یک ساعت دیگه اونجام......و به این صورت جنگ اغاز شد....

حامی;25999 نوشت:
تصور کنید با هزار امید ازدواج کرده اید مادر شوهر و خواهرشوهر در غیاب شوهرتان هزار و یک عیب از شما و دست پخت و...می کنند با چند وجه قابل تصور(خنده دار، واقعی، خیالی و...) با این مشکل مواجه می شوید؟

3-زن مسقل وارد عمل میشه و با اولین بهونه یا غر(گربه رو...)صداشو طوری بالا میبره که
کسی دفعه دیگه جرات نکنه چیزی بگه....دو احتمال وجود داره:
1_بترسن و دیگه تکرار نشه و جرات نکنن چیزی بگن.......
2-نترسن و کار به برخورد فیزیکی بکشه(مثل کشیدن مو...ایجاد خراش توسط ناخن...پرت کردن ظروف و....

حامی;25999 نوشت:
تصور کنید با هزار امید ازدواج کرده اید مادر شوهر و خواهرشوهر در غیاب شوهرتان هزار و یک عیب از شما و دست پخت و...می کنند با چند وجه قابل تصور(خنده دار، واقعی، خیالی و...) با این مشکل مواجه می شوید؟

......
4-زن با سیاست و بزرگمنشی در مقابل این برخورد ها سکوت میکنه وسعی میکنه
با رفتار خوبش بهونه نده یا اینکه طوری برخورد کنه که از برخوردشون پشیمون بشن
یه مثال:سرسفره...
مادر شوهر:اه این دیگه چه غذاییه چقدر بی نمکه چقدر.... زن میفهمه داره بهونه میگیره دوتا برخورد میتونه بکنه:
1-وا کی گفته این شوره میخوای بهونه بیارید اصلا شما همش....تقصیر منه که...اصلا به من چه...
2-وای مادر ببخشید نمیدونم چرا اینطوری شد.اما چشم دفعه دیگه بیشتر دقت میکنم.مرسی که گفتید من
باید از تجربه شما استفاده کنم و....
این زن برخورد دوم رو انتخاب میکنه اینطوری باعث میشه خیال شوهرش از بابت خونه جمع باشه
وهم این که خودش احترام خودش رو حفظ کرده و به احتمال زیاد رفتارش باعث جلوگیری از جبهه گیری
خانواده شوهرش نسبت به اون بشه.

الحق و والانصاف که سرکار خانم ستایش بی نظیرند.

:Doaa:
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام
میشه خودشو به قلب درد بزنه یک بار برای همیشه و خودشو راحت کنه
میتونه خودکشی کنه یا اونا رو بکشه

من موضوع بعدي را انتخاب كنم‌؟؟؟

خوب چشم انتخاب ميكنم.

با چرخ خياطي چه كارهايي ميشه كرد؟؟

جناب حامي بفرماييد.

اول بگذارید من بگم چکارکنید که دخل این دوتا رو بیارید اگر شوهر کردید و مادر شوهر و ..نق زدند بعد بریم سراغ چرخ خیاطی.

شما به نوبت خودتون و شوهرتونو دعوت کنین خونه اینها
خب
بگید خب

بعد می رید آشپزخونه و نمک و شکر و ... رو یک کارائی باهاش می کنید بعد مثل بچه های خوب میاد می شینید کنار بقیه هی حرفای گشنه آور می زنید.

بعد می شنید منتظر شربت آبگوشت مادر شوهر :Cheshmak:

بعد یادتون باشه برای تولدش کتاب آشپزی بخرید:khandeh!:

جناب حامی ستایش ازچرخ خیاطی سئوال کردند شما با این صنعت مدرن چه می کنید؟

یاحق


یعنی فقط جناب حامی باید جواب بدن؟

خب جواب بدن.

من که با چرخ خیاطی فقط بلدم سوزنشو بشگونم!!!


:Ghamgin:

بله !!!!!!

واقعا ممنون از جناب حامي كه اينقدر سريع پاسخ دادند .

ميگمااا

جناب حامي شما كه جواب نميديد پس چرا ميگيد موضوع انتخاب كنيد :Ghamgin:

صدفی;34167 نوشت:
یعنی فقط جناب حامی باید جواب بدن؟

خب جواب بدن.

من که با چرخ خیاطی فقط بلدم سوزنشو بشگونم!!!

:Ghamgin:


سرکار صدفی اگر پیچ پایه چرخ خیاطی رو سفت کنید ، دیگه سوزنش نمی شکنه ، شکستن سوزن به این علت هست که اون پایه از جای اصلیش جابجا می شه و سوزن با با فلز پایه برخورد می کنه و میشکنه

ستايش;34597 نوشت:
بله !!!!!!

واقعا ممنون از جناب حامي كه اينقدر سريع پاسخ دادند .

ميگمااا

جناب حامي شما كه جواب نميديد پس چرا ميگيد موضوع انتخاب كنيد :ghamgin:

سلام
چند روزي نبودم
1- ميشه بغل گرفت و پريد توي آب تا به عمق ببردت(هنگام غواص)
2- ميشه صداش را بط كرد به عنوان صداي رگبار گلوله
3- ميشه صندلي اش كرد( البته اول درش را گذاشت)
4- ميشه با صداش شب امتحان كسي رو كلافه كرد يا تو گوش مادر شوهر .....تا فرار كند
5- ميشه دست كسي را زيرش گذاشت (شكنجه)
.
.
.

105- ميشه به جاي چهارپايه ايستاد روش
106- ميشه سوزنش را در آورد داد بچه بازي كنهگ
107- ميش اوراقش كرد و از پيچ ومهر اش استفاده كرد
108- مبشه آهنشو داد به هندونه فروش به جا سنك كيلو استفاده كند
109- ميشه دل و روده اش را بريزيم بيرون و شيوه كار كردنش را ياد بگيريم و آموزش بدهيم
110. گل سازي
111- نوزاد را روي آن به جاي اسب سوار كرد
112- انداخت از بالاي پشت بام رو سر دشمن يا كنار مهمان تا فرار كند
113. لب و دهن فضول را دخت
114- ميشه گذاشت ويترين اگر جز جهيزيه مادر مادر بزرگ باشه
115 ميشه چندتا لباس مجلسي گرون خريد و كنارش اويزون كرد تا حرص خواهر شوهر در آيدو خودت را هنر مند جابزني
116- دفن كرد براي هفت نسل بعد مان براي عتقيه
117 - انداخت تو آكواريم (الان هركسي هر كار مي كند و بعد مي گويد فانتزيه
119- باهاش براي يتيمان اباس دوخت به جاي انفاق و صدقه
120. ميشه داد به خانم ها باهاش تك چرخ بزنند البته تو خيالاتشون( چون دوست دارند دوچرخه سواري كنند)
121- ميشه صندوقش را جدا كرد براي مدارك
122- با گرداندن دسته و فرمان چرخش ورزش كرد 0 ميشه يه جاي دمبل استفاده كرد. گذاشت رو كمر كسي كه بارفيكس ميره- يا پارو گذاشت زيرش دراز و نشست كرد
123 ميشه حامي رو وسوسه كرد خلاقيش را محك بزنه
124- ميشه داد به خانمي كه شاغل نيست و محتاج است باهاش مسافر كشي كنه (نون در بياره با خياطي)
125- ميشه به صداش گوش داد تا افكار مزاحم نتوانند تو ذهن رشد كنند.
126- برد نمايشگاه انواع چرخ هاي خياطي
123- تزيين كرد براي دكور يا روي آن سبزه بكاريم (ته شايي جواب ميده)
124- ميشه باهاش همسرتون را سرگرم كني تا هوس بيرون رفتن نكنه (لباس را پاره مي كني ميگه بدوز تا حالت جابيا البته يواشكي بايد گفت نفهمد دسيسه است
125- ميشه آن را عنوان باز خلاقيت قرار داد
126- ميشه باهاش بازي خلاقيت كرد و وقتي مامان گفت بيا اتاق را جارو كن گفت سرم بد جوري شلوغ و فكرم الان به مسئله مهمي درگيره (دروغ هم نگفتي جون عمه ات)
127- ميشه...نه بزه

هدف ما از اين بازي ؟
چه ربطي به اسك دين دارد؟( خودش موضوع يك باز خلاق ميتونه باشه)
سئوالي كه ذهن برخي را مشغول كرده
منظر باشيد برمي گردم.........

حامی;34682 نوشت:
ميشه حامي رو وسوسه كرد خلاقيتش را محك بزنه

:Kaf:
ولی کم بود

:Kaf:بی نظیر................

<br />
در ضمن......... اونو میدونستم. خواستم مثلا" مزاح کنم. ولی بازهم ممنونم.<br />
  

به به جناب حامي بالاخره جواب دادند :Kaf:

ممنون استاد :Gol:

راستي

حامی;34683 نوشت:
هدف ما از اين بازي ؟
چه ربطي به اسك دين دارد؟( خودش موضوع يك باز خلاق ميتونه باشه)
سئوالي كه ذهن برخي را مشغول كرده.........

جناب حامي بايد به اين سوال جواب بديم يا ........:Gig:

سلام
ممنون ميشم جواب دهيد؟
چون برخي واقعاً اين اشكال را حضورا و غياباً تفقهاً و تعنّتاً و....مطرح كرده اند

ربط آن به اسك دين
صد تا خاصيت داره
1-- تفريح هم يكي از اجزا برنامه متدينين است؟
ديگه نمي آيد چيزي به ذهنم هرچي زور هم مي زنم فايده نداره.
لطيفه
اصفونيا ببخشند منو
يه اصفوني زنگ مرنگ ادعا كرد هندونه صدتا خاصيت داره.
گفتند چندتاشا بگو
گفت : اول اين كه مُدِرِس
بعد هي فكر كرد و فكر كرد و فكر كرد چيزي به ذهنش نرسيد
گفت اون بقيشم خُبس.

سلام
و اما مزایا:
1. خلاقیت شکوفا میشه
2. وقت آدم پر میشه
3.آدم تحریک میشه خلاق بشه و اونو محک بزنه
4. کاربردهای جدید هر چیز رو یاد میگیریم
5. شخص پاسخگو رو تحلیل شخصیتی میکنیم
6. باعث تجسم و تصویر سازی ذهنی میشه
7. سلولهای خاکستری پاسخگو به کار میافته
8. یه تمرین برای تصمیم درست گرفتن در شرایط بحرانی
9. وقتی تو بن بست افتادیم هنگ نکنیم
10. بعد از خوندن مناظره ها و مجادله های سایت، میخونیمش مغزمون که داغ کرده بود خنک میشه
101.شبیه اونو توی جمعهای خانوادگی و دوستانه مطرح میکنیم
102. به چیزهای اطرافمون سطحی نگاه نمیکنیم
103. یاد میگیریم همیشه دنبال نوآوری باشیم
104. بهمون ثابت میشه برای آدم متفکر هیچ وقت بن بست وجود نداره
105. مخالفها و موافق های این بازی رو میشناسیم
106. یه کم سر به سر هم میذاریم که خوب بد نیست!

مخالفان قانع شدند یا بازم بگم؟!

خوب اين كه فوايد اين بازي بود.

ربطش به اين سايت پاسخگو چيه ؟؟؟

سلام

بد نيست اگه مسئولين سايت صلاح ميدونن يه بخش به اسم مسائل متفرقه واسه جامعيت سايت اضافه بشه .

من تويه يه سايت برق عضو بودم يه بخش داشت به اسم مسائل متفرقه . اونجا مسائل جانبي و متفرقه و حتي پزشكي بررسي مي شد. چون بيشتر مراجعه من به اون سايت بود بخش مسائل متفرقه باعث ميشد اطلاعات من تك بعدي و فقط در حيطه برق نباشه .

اينم يه پيشنهاد

يه سري به اينجا بزنيد

اولین باری که استاد توی کلاس از تفکر خلاق حرف زد و بحث همین آجر پیش اومد یکی از آقایون گفت: برای این که تو دعوا بزنی تو سر طرف مقابل! و من به این فکر می کردم که بهتر بود بگه برای کشتن طرف مقابل!!!

ستايش;33863 نوشت:
من موضوع بعدي را انتخاب كنم‌؟؟؟

خوب چشم انتخاب ميكنم.

با چرخ خياطي چه كارهايي ميشه كرد؟؟

جناب حامي بفرماييد.

ستایش خان چرا فقط جناب حامی باید جواب بدند؟ اجازه هست ما هم تفکر واگرمون را محکی بزنیم؟

1) اگر از اون چرخ خیاطی های قدیمی باشه که درش قوس داره، در اون اسباب بازی خوبیه برای بچه ها - در چرخ مامانم را خودم شکوندم! می رفتم توش بازی!-

2) اگر از اون چرخ هایی باشه که جعبه دارند، جعبه اش محل خوبیه برای انواع و اقسام چیزهایی که می خوای جمع کنی اما جای مشخصی براش نداری. - داداشم کلکسیون اسکناسش را می زاشت توی جعبه چرخ!-

3) اگر از این چرخ های ژانومه باشه با این میزچرخ هایی که در تاشو داره، به خوبی می شه به عنوان میز تحریر ازش استفاده کرد - باز هم تجربه ی شخصی!-

4) اگر میز داره، میزش بهترین چهارپایه اس برای مکان هایی که دستت بهش نمی رسه! - چیه خب؟ شیشه هامون را همین جوری پاک می کنم!-

5) گاهی می شه باهاش خیاطی کرد! هر وقت حوصله ات سر رفته، هر وقت افسردگی گرفتی، هر وقت به دنبال تنوع هستی، هر وقت می خوای ثابت کنی مستقل شدی، هر وقت دورو برت پر شده از پارچه های جور واجور به درد نخور، هر وقت لباسی که می خوای توی بازار پیدا نمی شه، هر وقت لباسی که می خوای پیدا می شه اما خیلی گرونه، هر وقت نیازه، و خلاصه خیلی وقت های دیگه

6) هر وقت بچه اتون بهونه گرفت که بابا من چرخ می خوام و پول نداشتید در کمال خونسردی بگید برو اون چرخ مامانت را بردار!

7) وسیله ای برای چشم و هم چشمی؛ اوا جدیداً دیدی چه چرخ های اومده تو بازار؟ خیلی شیکه، من همین هفته ی پیش یکیش را خریدم.
- جدی؟ منم رفتم بخرم ولی تحقیق کردم دیدم به درد نمی خورند عزیزم، پولت را ریختی تو چاه!:khandeh!:

Dirol بهترین سوغاتی یا هدیه برای دخترخانم های هنرمند.

9) اسباب بازی که دختر خانم ها ازش خسته نمی شند

10) به تلافی کار آقایون - همون که آقای حامی گفتند درز لباستون را عمدنی بشکافید!_ شما هم هر وقت آقا الکی بهانه می گیره یه کم پیچ ماکو را شل کنید و بگید: عزیزم یه نگاهی به این می ندازی ببینی چشه؟ نمی دونم چرا خوب نمی دوزه!

11) هر وقت یک مهمون حساس دارید بساط خیاطی را پهن کنید وسط خونه و بگید می خوام یه کم خیاطی کنم، دوختن یک دستگیره هم کفایت می کنه!

12) چرخ خیاطی خیلی خوبه، وسیله ای ضروری برای همه ی خونه هاست، حالا چه تفکر واگرا داشته باشند چه همگرا، فقط من نمی دونم چرا بعضی ها کار باهاش را بلد نیستند؟! آخه تو گذاشتن پاچه ی شلوار هم این قدر سخته که به خاطرش شلوار را ببرید پیش خیاط؟

13 و 14 و 15 و بقیه اش را هم دوستان ادامه می دند

حامی;35199 نوشت:
سلام
ممنون ميشم جواب دهيد؟
چون برخي واقعاً اين اشكال را حضورا و غياباً تفقهاً و تعنّتاً و....مطرح كرده اند

1) همه ی افراد تفکر واگرا دارند، حال در برخی شرایط مثل محیط تحصیل یا محیط خانواده و... این تفکر در فرد به حداقل آن رسیده و در برخی افراد هنوز در حد خوبی وجود دارد یکی از هنرهای مربی و مشاور و ... ایجاد و تقویت تفکر واگرا در فرد است. از آن جا که یکی از کارکردهای سایت قسمت مشاوره آن است پس چنین بازی در سایت چندان هم بی ارتباط نیست

اما چون قراره تفکر واگرا خود را بسنجیم و همه ی راهکارهای ممکن را بررسی کنیم

2) برای تنوع و زنگ تفریح و آمدن لبخند به لب دوستان
3) برای به چالش کشیدن دوستان و محک زدن محدوده ی فکر آنان - مثلاً پاسخ ها را که می خوندم دیدم برخی از دوستان از هر وسیله ای برای ضربه زدن به شخص مقابل استفاده کرده اند!-
4)برای بررسی برخی پاسخ ها و راهکارهایی که در حالت جدی از بیان آن ها خودداری می کنیم اما واقعاً راهکاهای عملی هستند
5) نگاه مسائل از دید دیگر که اصلاً باید یکی از اهداف سایت اسک دین باشد
6) برای این که سایت اسک دین هم باید گاهی جایزه بدهد! جایزه هم بهانه می خواهد!
7) برای این که وقت ما را بگیرند تا به جای درس و مشق و کتاب و مدرسه بنشیم این جا تفکر واگرای خود را ارتقا بدهیم!!!
Dirol برای بالا بردن آمار سایت و بالا بردن آمار تاپیک!
9) برای جذب مخاطب به صورت هدفمند
10) برای این که وقتی جناب حامی ساعت 2 بی خواب می شوند و به سایت می آیند بهترین تاپیک برای فعالیت فکر کنم همین جا باشد!:Nishkhand:

موضوع بعدی
جدال با عشق
فکر کنید به کسی علاقه مند بوده اید ولی شما به دلایلی به هم نرسیده اید و با فرد دیگری ازدواج کرده اید (یا باید ازدواج کنید) ولی هنوز عشق او در قلب تان است برای رهایی از این عشق که مزاحم زندگی شما شده و مثل پیچک به دور شما تابیده و راه نفس تان را گرفته، چه کار هایی می کنید. هر راهی که به ذهن تان متصور است بنویسید.

راستی اگر نحوه این بازی را فراموش کرده اید یا تازه کارید و از آن مطلع نیستید به اول تاپیک رجوع کنید.

*واقع بيني در دو مورد
1 _ اون معشوق اول به هيچ وجه كامل و ايده ال نبوده و معايبي هم داشته
2 _ روزگار هميشه اونجور كه مي خوايم پيش نميره

فهميدن و متوجه بودن دو مورد بالا خيلي كمك مي كنه اگر روش فكر كنيم

*راضي بودن به قسمت
*شكر گذاري از اينكه خدا شرايط بدتري نخواسته
*توجه به امتيازات و خصوصيات همسر
*انجام وظايف در قبال همسر
*به اين مسئله فكر كنيم كه ما انسان هستيم و نبايد ضعيف و اينقدر وابسته باشيم و قدرتمندي و استقلال خودمونو تقويت كنيم

راههاي ديگه اي هم هست

*قلبمون در بياريم عوض كنيم
*زنگ ميزنيم 110 ميگيم يه فكر بد مزاحممون شده
*با چاقو پيچك باز ميكنيم
*ميريم بيمارستان براي نفسمون اكسيژن به خودمون وصل ميكنيم
*با همه چيز لجاجت ميكنيم و عشق طرف از دلمون بيرون نميكنيم و هي بيشتر خودمون اذيت ميكنيم
*ميريم به طرف حقيقت و ميگيم و كلي خودمون كوچك ميكنيم

*از شر وسوسه شيطان به خدا پناه ببره فكر كنم اين رو تويه قرآن ديدم
*به ائمه متوسل بشه
*براي راه حل خلاصي از اين مشكل تويه اينترنت سرچ كنه
*اگه آدم مطمئن گير آورد باهاش مشورت كنه
*براي آينده برنامه ريزي كنه (هدف تعيين كنه) و براي رسيدن به اهداف تلاش كنه

*يكي از دلايل اينكه عشق خروس بي محل ميشه اينه كه شخص احساس تنهايي ميكنه . پس اين احساس تنهايي رو يه جور بايد ارضا كنه مثلا با دوستاش يا فاميل برن پارك ، خريد ،بگردن . بره كلي واسه خودش خوش بگذرونه .

*خودش محبوس نكنه .


* فيلم عشقولانه (فيلم ايراني ) كمتر ببينه تا اتيشش داغ تر نشه

البته قضيه هميشه اونقدرا بيخ پيدا نميكنه ولي گاهي ممكنه بيخ پيدا كنه و واقعا اين موضوع ميشه دردسر و باعث ميشه شخص اذيت بشه

یه روز یه نفر میره تیمارستان می بینه یه دیوونه همینجور هی راه میره هی تکرار میکنه : پروین! پروین! پروین! :Ghamgin: بعد یه دیوونه دیگه را میبینه به زنجیر بستنش و هی فریاد میکشه: پپپپپپپپپپروین! پپپپپپپپپپپپپپروین! پپپپپپپپپپروین!:grye:
از رییس بیمارستان می پرسه قضیه چیه؟ میگه اولی عاشق فردی به نام پروین بوده که پروین ولش کرده و بهش نرسیده، دومی شوهر همون پروینه که باهاش ازدواج کرده!

نتیجه : اگه عاشق مذکر است این داستان را برای خودش تکرار کنه تا آرام بشه

اگه طرف مونث است تلقین زیر را انجام بده
مردا که همشون سر و ته یه کرباسند و برای زجر دادن زنها آفریده شده اند حالا چه فرقی داره به کدومشون برسی به کدوم نرسی؟:gholdor:
این جمله را هی برای خودش تکرار کنه ، البته نه زیادی چون ممکنه دیگه هیچوقت ازدواج نکنه

1) همه ی نشانه های آن شخص را از زندگی ام پاک می کنم؛ مثلاً اگر هدیه ای از او دارم، یا به نوعی در مسیر رفت و آمدم خودش و یا اثری از او را می بینم؛ هدیه ها را یا هدیه می دهم! یا می اندازم سطل آشغال، مسیرم را عوض می کنم و ...

2) حضورم را در جمع افزایش می دهم

3) تلاوت قرآن با معنی

4) به بدی هایش فکر می کنم

5) به این فکر می کنم که اگر با او ازدواج می کردم ممکن بود چه اتفاقات بدی برایم بیفتد

6) خوبی هایش را می نویسم، بعد مطالعه می کنم ببینم واقعاً این خصلت های خوب را همین گونه که در ذهن من است دارد؟ یا فقط به نظر یک عاشق که هوش از عقلش پریده خوب است! بعد که از این فیلترینگ رد شد خوبی هایش را می اندازم توی زاینده رود (شایدم قم رود!) می گویم ببین همین طور که خوبی هایش رفت خودش هم رفته...

7) بدی هایش را می نویسم، بعد به این نکته واقف می شوم که بزرگترین بدی اش این بود که به هر دلیلی با من ازدواج نکرد! پس به درد نمی خورد، آن را هم می اندازم توی آب می گویم برو که رفتی...

Dirol می روم سفر

9) در صورت امکان محل زندگی ام را عوض می کنم؛ مخصوصاً اگر احتمال مزاحمت یا هر گونه شروع رابطه ای را از جانب ایشان بدهم

10) یه شیرجه ی قشنگ تو استخر که هواسم(حواسم؟) بیاد سر جاش... سعی می کنم ورزش را در برنامه ی روزانه ام قرار بدم

11) یه جوجه یه روزه می خرم! (جوجه باعث می شه فکر نکنم)

12) برنامه ی زندگیم را فشرده تر می کنم؛ این هم برای جلوگیری از فکرهای بی ربط است

13)گریه می کنم (اینجا اولشه هنوز داغم!)

14)می نویسم

15) به همسرم فکر می کنم و به او عشق می ورزم؛ با هم می ریم بیرون و به این فکر می کنم که چه همسر مهربونی دارم، چقدر ما خوشبختیم

16) شماره اش را از توی گوشیم پاک می کنم، این یعنی محو کامل! چون من شماره ها را حفظ نمی شم!

17)مطمئناً اصلاً خوشگل نیست! آدم مسولیت پذیری نیست، خیلی بی احساسه، اصلاً با هم تفاهم نداریم، اون هیچ وقت نمی تونست منو خوشبخت کنه

18)فیلم می بینم

19) می رم مغازه ها را تماشا می کنم

20)پیاده روی می کنم، اون قدر که دیگه نا نداشته باشم

21) می رم حرم، دعای کمیل را می خونم می گم عشق واقعی اینه، کجایی؟

22)کتاب می خونم

23)خونه ی مامان را خونه تکونی می کنم!

24)بزرگ می نویسم: أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ کارم را به خدا مى‏سپارم خداست که به حال بندگان خود بیناست سوره ی غافر آیه ی 44 و هر روز چندین بار با خودم تکرارش می کنم که یادم نره چقدر من نسبت به امورات خودم جاهلم و همه چیز را باید از خدا بخوام

25)به طبیعت می رم

26) هر وقت رفتم تو فکرش یه لیوان آب یخ می پاشم تو صورت خودم! با بچه ها آب بازی می کنیم و...

27) با یک نفر درد و دل می کنم تا چشمم را به روی حقایق باز کنه

28) سرم را می زنم به دیوار!!!

29)به خودکشی فکر می کنم! جلل الخالق من و خودکشی؟ اون بره خودش را بکشه، چرا من؟ عمراً به خودکشی فکر کنم

30)می خوابم (اینجا دوز افسردگیم رفته بالا!)

31)از تلفن کارتی بهش زنگ می زنم! (اینجا زیادی عاشقم!قبل از اینه که شماره اش را پاک کنم)

32)می یام سایت اسک دین مشاوره می گیرم!

33)دوش می گیرم، سرم را شونه می کنم، آرایش می کنم، کلاً خودم می شم مرکز توجه خودم

34)به امتحان فردا فکر می کنم تا مثل فنر از جام بپرم طرف کتاب

35)می رم معتاد می شم!!! (فکر بد نکنید، هر گونه عادتی را اعتیاد گویند، من معتاد چیزای خوب می شم)

36) برای قلبم یه آی دی کالر (مزاحم گیر تلفن) نصب می کنم که مزاحم ها را شناسایی کنه

37) می رم پیش یه باغبان تا اون پیچکه را حرس کنه، می گم مثل انگل می مونه کلاً قطع ش کن

38)می رم دکتر می گم راه نفسم بند اومده، آقای دکتر شاید خانوم بود! راه تنفسم را باز می کنه

39) پیوند مغز! شایدم قلب انجام می دم

40) البته من خودم حتماً این کار را می کنم: به این فکر می کنم که او در قبال من هیچ مسولیتی ندارد اما من در قبال زندگی ام مسولیت های زیادی دارم؛ پس همه چیز تمام... نهایتاً یه روز زمان می برد. اینها فقط برای این بود که بگم تفکر واگرای من حرف نداره!

جناب حامی این لیست را تا شماه ی صد می شه ادامه داد، چی کار کنم؟ ادامه بدم؟

تا وقتی که نتونستم ازش دل بکنم و فراموشش کنم
ازدواج نمیکنم که بعدش، یاد طرف مثل خوره به جون خودمو زندگیم بیفته
اگه فکرکنم که فراموشش کردم و بعد ازدواج دوباره فیلم یاد هندوستان کرد
به یاد روز عروسیم میفتم و دلایلی که باهاش خودمو قانع کردم که با دیگری ازدواج کنم رو مرور میکنم
میگم اگه اونم منو دوس داشت و خدا میخاست به هم میرسیدیم
دل بستن من از همون اول بی پایه بوده لابد ما به هم میرسیدیم
خدا هیشکی رو به این درد دچار نکنه....

*ميشه اون معشوق اول رو اذيت كرد تا دلمون خنك شه
*ميشه تو كفشش آدامس انداخت
*ميشه اونو معتاد كرد
*ميشه اونو كشت
*ميشه چند تا قلب بز و بزغاله و گاو گوسفند خريد توش تير زد
*ميشه تكيه به درخت داد طبق شعر اگر ديدي جواني بر درختي تكيه كرده بدان عاشق شده است و گريه كرده
*ميشه رفت تو هپروت
*ميشه واسش دل بسوزونيم كه چقدر گناه داشته خداوند مثلا ازدواج با منو نصيبش نكرده بعد واسش دعا كرد بيچاره يه جور ديگه خوشبخت بشه
*ميشه روزي چند بار آه كشيد و افسوس خورد
*ميشه روزي چند بار گفت بيخي با (مخفف بيخيال بابا) قحطي آدم خوب كه نيومده
*ميشه ديگران رو سر كار گذاشت تا جبران اين شكست عشقي بشه و با انتقام از ديگران يه جورايي دلمون خنك بشه

تويه اين دلبستگي ها توجه به طرف مقابل يه خورده بيشتر از حد طبيعي وجود داره و معمولا ادم ها به صورت طبيعي اين مورد توجه بودن و محبت رو دوست دارن و مي خوان كه ادامه داشته باشه و اين يكي از دلايلي است كه بيتابي ميكنن در روابطشون
دونستن اين مسئله و اينكه خيلي وابسته به ديگران نباشيم و استقلال شخصيتيه خودمون رو تقويت كنيم به فراموشيه اين دلبستگي ها كمك ميكنه.
يعني مورد احترام و توجه جنس مخالف بودن به شخص اعتماد به نفس ميده و وابستگي به اون شخص رو بيشتر ميكنه. حالا اگه خودمون احترام و شخصيت و اعتماد به نفس خودمون رو بالا ببريم اين وابستگي كمرنگ و فراموشي اون جنس مخالف راحت تر ميشه .
و بعد از ازدواج هم همسر اون شخصي كه اعتماد به نفس و شخصيتش رو بالا برده به همسرش افتخار ميكنه و اون شخص هم خودش تسلطش رو زندگيش بيشتره .

سلام
ممنون از دوستانt4h9r1 و ماریا و raziو sajedeeکه در این بازی شرکت کردند بازی ای که در ضمنش درس های زیادی یادگرفتیم.
اما دوستان وابستگی عاطفی شدید درست مثل مواد مخدر عمل می کند. و فرد واقعا مثل یه معتاد است که به چیزی غیر از ساختن خودش در درجه اول فکر نمی کند.
باید فرد به خودش بیاید.
راستی یادمون نره قلب دست خدا و امامان است ماه مبارک رمضان رفت ولی دعاهاش ماندگار است : خدایا بدحالیم را به نیکی حال خود تبدیل کن (اللهم غیر سوء حالنا بحسن حالک). نذر و توسل هم....
همه این نکات خوب به یک طرف و این که خود فرد هم بخواهد و تمایل به رفع مشکل داشته باشد و حرکت کند به یک طرف.
در موارد شدید از روان پزشک و بعد از روان شناس بالینی باید کمک گرفت.

موضوع جدید
بدبینی
حالا اجازه دهید به یک موضوع کار بردی دیگه مطرح کنم
تصور کنید شما کارتون درسته ولی همسرتون به شما شک کرده گوشی شما را چک می کندو به محل کارتون بی موقع سر یا زنگ می زند و....برای رفع مشکل و بدبینی چه می کنید
تلاش کنید راه حل ها زیاد دور از واقع نباشد درجه اول باشد.

ناچارم خودم شروع کنم
1- بهش میگم به پیر و پیغمبر من پاک پاکم
2- میگم من اگه این کاره بودم این چند ساله هم سلول با شما نبودم
3- میگم هر طوری می خواهی فکر کن
4- میگم خودتو به روان پزشک نشون بده
5- میگم بترکه چشم حسود
6- میگم دوست دارم هر کار می تونی بکنی بکن
7- میگم تا سه نشه بازی نشه
8- میگم شما بفرمایید چه کنم تا بدبینی رفع شود یا چه کنم متوجه شوی من بی گناهم
9- میگم همه مگه مثل داداشتند
10-.................

من منتظر بودم اول دوستان شروع کنند ولی فکر کنم باید منم آستین هام را بزنم بالا

1) هر بار که این کارها را می کنه با روی باز باهاش برخورد می کنم؛ مثلاً اگر گوشیم را چک می کنه قبل از این که اون شروع کنه خودم گوشی را می برم پیشش می گم ببین امروز فلانی اس داد ببین چی نوشته؛ اون دوستم بودااا، یادته؟ زنگ زد و...
اگر یه روز نیومد سر کارم ازش گلایه می کنم می گم امروز نیومدی؟ نمی گی دلم برات تنگ می شه؟

2)نگاه می کنم ببینم چه کاری کردم که باعث بدبینیشون شده، شاید جایی حرفی زدم یا رفتاری داشتم که باعث سوء برداشت شده

3)منطقی باهاشون صحبت می کنم می گم: اتفاقی افتاده؟ چیزی شده؟ اگر چیزی هست بگو دوتایی با هم حلش کنیم.

4)اگر دیدم مسئله خیلی حاده و کلاً بدبینی داره تبدیل می شه به یکی از خصلت هاش راضی ش می کنم بریم پیش مشاور

5) یه آیه ای، حدیثی یا یه جمله ی قصار که مرتبط باشه خوش خط می نویسم روی آیینه ی اتاق خواب (بدون این که حرفی بزنم)

6)تو یه موقعیت ناب باهاش راجع به گذشته ها صحبت می کنم، از لحظات شیرینی که با هم داشتیم؛ بعد غیر مستقیم به خاطراتی اشاره می کنم که صرفاً اعتماد دو جانبه مون باعث شده اون موقعیت را به خوبی پشت سر بزاریم؛ یا مواقعی که علاقه ی حاکم و پایبندی به اصول مشترک زندگی باعث شده از خیلی موقعیت ها راحت عبور کنیم بدون این که مشکلی پیش بیاد؛ یه طوری که یادش بیاد توی زندگی اعتماد، پایبندی به اصول زندگی مشترک، صداقت و ایمان خیلی مهمه

7)اگر شد یه سفر ترتیب می دم، شاید یک سفر دو نفره و دوری از برخی مسائل جانبی باعث بشه رفتارش تغییر کنه

8)براش یه هدیه ی قشنگ می خرم و می گم: باور کن تو بهترین همسر دنیایی، پس لزومی نداره نگران مسائل واهی باشی

9)اگر رفتارش افراطی بود و خیلی آزار دهند یه وقت هایی منم گوشیش را چک می کنم متوجه بشه کارش جالب نیست. البته فکر نکنم این مورد کارساز باشه، چون قاعدتاً این یک امر معموله که من برم سر گوشی همسرم!

10)دعوا راه می اندازم و جیغ و داد و گیس و گیس کشی و مشت و لنگه ی کفش و ملاقه و اینا! (عمراً ملاقه ام می شکنه! همون مشت کفایت می کنه)

11)باهاش قهر می کنم می گم آخه این چه کاری داری می کنی؟ مگه به من شک داری؟ قشنگ بگو ببینم چی شده؟

12) می گم کافر همه را به کیش خویش پندارد!

13)می گم به این کارهات اون قدر ادامه بده تا خسته بشی، آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است

14) عمداً یه کاری می کنم که حرصش در بیاد و عصبانی بشه! بعد هم گفت چرا این کار را می کنی؟ می گم دوست دارم! ( البته لازمه اش اینه که قبلاً قید زندگیم را زده باشم!)

15)مثل همه ی خانم ها می زنم زیر گریه بعد زنگ می زنم به خواهرم می گم تو بگو من باید چی کار کنم!:Nishkhand:

16) می رم شکایتش را به باباش می کنم، می گم شما یه کم نصیحتش کنید دست از این کارهاش برداره، من که دیگه عقلم به جایی قد نمی ده؛ آخه نه تو را به خدا شما تو این چند سال خطایی از من دیدید؟ که حالا این داره این کارها را می کنه؟

17)سگه را چخ می کنم بره!

18)دامن می پوشم که پاچه نداشته باشه!

19) منتظر می شم دوستان لیست را تکمیل کنند، بعد می یام از راهکارهاشون استفاده می کنم

حامی;48375 نوشت:
ناچارم خودم شروع کنم

سلام

تاپيك قفل شده بود ما كه دزد نيستيم بتونيم قفل رو باز كنيم اينجوري بود كه كسي نظر نميداد :Labkhand:
چرا تاپيك قفل شده بود ؟

ميشه اونقدر دعوا راه انداخت كه تسليم بشه و پشيمون بشه
ميشه خرش كرد (ببخشيد اصطلاح خوبي نيست ولي گويا هست كار يه صفحه توضيح رو انجام ميده)
ميشه كسي كه ازش حرف شنوي داره واسطه كرد باهاش حرف بزنه
ميشه قيافه مظلوما رو گرفت تا دلش بسوزه
ميشه واسش در اين زمينه فيلم يا كتاب خريد

ميشه يه داور تعيين كرد داوري كنه
ميشه تهديدش كرد
ميشه به گذشته فكر كرد به خاطر رفتارهاي بد عذر خواهي كرد
ميشه به خودش و خانواده اش بيشتر توجه كرد
ميشه حس حسوديشو تحريك كرد ( خوبيه ديگران رو به رخش كشيد ) تا اونم تغيير رفتار بده


ميشه ما هم عين رفتار خودشو باهاش داشته باشيم
ميشه التماسش كرد دست برداره
ميشه دارويي بهش داد تا الزايمر بگيره اين موضوع يادش بره
ميشه طلاقش داد
ميشه متهمش كرد

ميشه بهش اخطار داد
ميشه در اين زمينه خودشو مقصر كرد
ميشه اذيتش كرد
ميشه حس بيخيالي اونو تقويت كرد
ميشه به هر چيزي تويه خونه گير داد

ميشه كمكش كرد تا به اطمينان برسه
ميشه نسبت به گذشته اختيارات بيشتري به او داد(مثلا آقايون حقوقشون رو بدن دست خانوماشون )
ميشه يه چيزي واسش خريد سرش گرم بشه موضوع قبلي يادش بره . يا مثلا اسك دين رو بهش معرفي كرد تا وقت آزادش پر بشه به اين چيزا فكر نكنه
ميشه به خاطر اين رفتارش يه سري از اختيارات و امكانات رو ازش گرفت (تنبيهش كرد )
ميشه براي حل اين مشكل به ائمه متوسل شد

ميشه فداكاري هايي كه براي خانواده انجام داديم بهش ياداور بشيم
ميشه راهكارهايي كه قبل و بعد از پست من ارائه شده انجام داد
ميشه به بچه ها گفت برن اونو نصيحت كنن دست از كارش برداره
ميشه هيچ كاري نكرد
ميشه همه اش ناراحت باشيم و حرص بخوريم

t4h9r1;48464 نوشت:

ميشه اونو كشت از دستش راحت شد


ننویسید اینا را تو این سایت، خوبیت نداره.
شما فکرهاتونم خیــــــــــــــــــــــــــــــــلی خشنه

sajedee;48476 نوشت:
ننویسید اینا را تو این سایت، خوبیت نداره.
شما فکرهاتونم خیــــــــــــــــــــــــــــــــلی خشنه

سلام دوست گرامي
جدي نگيريد بازيه ديگه .ولي قضيه خوبيت نداره رو موافقم اون مورد آخر رو عوضش كردم اومديم يكي جدي گرفت . البته غير از اون مورد بعضي از موارد ديگه كه هم من و هم بقيه بهش اشاره كردن ناجور هستند خودشون باعث مرگ تدريجي ميشن .:khandeh!: به هر حال جالب بودنش هم به يه مقدار غير عادي بودنش هست .

و يه چيز ديگه اينكه گاهي اوقات برعكس صحبت كردن تاثيرش بيشتره مثلا اونجايي كه من گفتم ميشه اذيتش كرد يعني نبايد اذيتش كرد . در صورتيكه اگه ميگفتم نبايد اذيتش كرد خيلي جدي و خشك ميشد كسي حال خوندن يا شنيدنش رو هم نداشت .

قضيه خشونت دليلش اينه كه موارد محبت آميز رو شما نوشته بوديد من سعي كردم چيزايي كه مينويسم تكراري نباشه وگرنه اول محبت آميزش به ذهنم اومد و ديگه اينكه اون لحظه يه مقدار خسته بودم افكارم هم خشن شدن ديگه .البته همه اش هم خشن نبود .

شاد و موفق باشيد

ممنونم جناب t4h9r1 چرا اسمتون این قدر سخته؟
با نظراتتون موافقم؛ این که جالبی بازی گاهی به همین نکاتشه
منم همه اش را نگفتم خشنه، این یکی را گفتم. ولی باور کنید من خشن ترین موضوعی که به ذهنم رسید همون دعوا راه انداختن بود! و این که یه کاری کنیم عصبانی بشه!
باید تفکرواگرام را بیشتر تقویت کنم!

من شماره 20 را هم بگم: می شه بی خیال بود و اصلاً به روی خودمون نیاریم؛ این طوری فکر کنم طرف بیشتر حالش گرفته بشه!:Nishkhand:

t4h9r1;48464 نوشت:
سلام

تاپيك قفل شده بود ما كه دزد نيستيم بتونيم قفل رو باز كنيم اينجوري بود كه كسي نظر نميداد :Labkhand:
چرا تاپيك قفل شده بود ؟


سلام
من هم نمی دونم ولی بعید نیست همسر(:hamdel: ) کارشناسی بهش بد بین شده باشه و شبانه کلید تاپیک ها را برداشته باشه و ...........:Khandidan!:

سلام
ممنون از دوستان که همراه و خواننده این تاپیک واقعاً جذاب هستند
واقعا لذت می برم از جوشش این همه راه حل
یاد آوری
دوستان ما در مواقع حساس ذهنمان مثل دیروز همین تاپیک قفل میشه:khandeh!:
حتما در موقعیت های سخت بارها شنیده اید و یا گفته اید که من دیگه فکرم کار نمی کنه یا عقلم قد نمی ده
افرادی که شوخ طبع اند خلاق تر هستند در آن شرایط سخت بهتر می توانند به راه حل های مناسب و نزدیک به واقع فکر کنند. ولی افرادی که خشن و خشک هستند در شرایط دشوار دچار بدبینی پیش گویی نادرست، ذهن خوانی و...می شوند و استدلال های احساسی می کنند و بعد پدر خود و دیگران را در می آورند.
این بازی قدرت خلاقیت و تفکر واگر و شادکامی ما را بالاتر می برد. کافی است مدتی این تمرین را ادامه دهید به اثرات مثبت آن خواهید رسید
این بازی را می توان فردی و گروهی، حضوری و مکاتبه ای و...انجام داد.
--------------------
بعد از بازی لیستی از راه حل های منطقی و حقیقی را ارائه خواهیم داد

[=&quot]اگه واقعا ريگي تو كفشمون نيست ولي گير دادن ها زياد شده

[=&quot]

[=&quot]ميشه باهاش درد دل كرد كه ديگه داره به من بر ميخوره بعد با همفكريه هم اين مشكل رو حلش كنن
[=&quot]ميشه هر جا خواستيم بريم همسرمون رو ببريم
[=&quot]ميشه يه مشت وسيله الكتريكي رو خودمون وصل كنيم (دوربين و gps [=&quot] و ...) رو خودمون نصب كنيم تحت نظارت همسرمون باشيم دچار شك و شبهه نشه
[=&quot]ميشه كاملا بي اختيار بشيم در عوض كنترلمون رو بديم دست همسرمون مثل ماشينايه كنترلي هر جور دوست داشت كنترل كنه خيالش راحت باشه
[=&quot]ميشه پردازندمون رو بديم دست همسرمون هر جور دوست داشت برنامه اشو بنويسه (مثل رباط ها )خيالش راحت باشه در همون حيطه فقط ميتونيم فعاليت كنيم
[=&quot]

[=&quot]ميشه خودمون رو بزنيم به مردن دلش واسمون بسوزه و پشيمون بشه
[=&quot]ميشه زندگي هايي كه به خاطر اين مسئله تباه شدن بهش نشون داد
[=&quot]ميشه اونو برد قبرستان بهش گفت بيا اين دو روزي كه با هم هستيم قدر همو بفهميم
[=&quot]ميشه اونو برد آسايشگاه معلولين بهش گفت بيا به شكرانه سلامتيمون درست زندگي كنيم
[=&quot]ميشه اونو برد پيش مادربزرگ پدربزرگ از صفايه زندگيشون در جواني بگن و محبت آميز كمكش كنن
[=&quot]

[=&quot]ميشه اونو برد گل فروشي بعد از موارد بالا واسش گل خريد
[=&quot]ميشه اونو برد مدرسه ثبت نام كرد
[=&quot]ميشه فرستادش فضا يه نفس راحت كشيد
[=&quot]ميشه بهش حق داد و ريشه اين رفتار رو پيدا كرد اينجوري ميشه زد به هدف و مشكل رو حل كرد
[=&quot]ميشه خودكشي كرد
[=&quot]

[=&quot]ميشه افسرده شد
[=&quot]ميشه ميدون خالي كرد هر كاري دلش خواست انجام بده حتي اگه به ضرر ما باشه
[=&quot]گاهي وقتا لجبازي و غرور افراد مشكل زاست دونستن اين مسئله به حل مشكل كمك ميكنه .
[=&quot]بعضي چيزا هستن بعضي آدما بهش نياز دارن مثل محبت . محبت رو كه بهشون بدي همه چيز يادشون ميره .پس نيازش رو پيدا كنيم و كمكش كنيم به كمبود ها يا خواسته هاش برسه .
[=&quot]ميشه اين مشكل رو به هر كسي رسيديم بگيم تا همه بدونن اون وقت حل مشكل هم سخت تر بشه

با سلام
توي يه سخنراني كه سخنران محترمش يادم نيست يه داستان شنيدم كه كلياتش رو مينويسم

يه بار پيامبر گرامي اسلام (ص) با يه خانمي صحبت مي كردن و با ايشون خيلي گرم گرفته بودن .
بعد به يارانشون بدون اينكه اونا بپرسن يا صحبتش باشه ميگن كه اين عمه من بود (دقيقا يادم نيست عمه يا خواهر ايشون بودن )

و بعد اون سخنران توضيح ميدادن كه ما نبايد زمينه اينو ايجاد كنيم كه ديگران به ما شك كنند .

من فكر ميكنم كه قضيه اينه كه شخصيت با ارزشي داريم و بايد ازش پاسباني كنيم .