بازی جالب برای رشد خلاقیت: تدابير دختر تو خونه براي به حركت درآوردن زن داداش هاي محترم؟!!!

تب‌های اولیه

655 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال


می دانید:
تفکر دو نوع است واگر و هم گرا
تفکرواگر = خلاقیت




می دانید:
افراد خلاق شوخ طبع هم هستند؟

عنوان :كار هر وقتي
نضرب المثل اسكاتلنديمتن فارسي
كاري كه هر وقت قابل انجام باشد هيچ وقت انجام نمي‌شود.

متن انگليسي: What may be done at any time will be done at no time.

كليدواژه‌ها: به تعويق انداختن كارها ؛ مديريت زمان ؛ پشت گوش اندازي ؛ اولويت بندي

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;317478 نوشت:
سلام بر همگی
کار و پرستار
یه مادر بزرگ پیری دارم به شدت بیمار است ممنون می شوم دعاش کنید.

سلام بر شما
يادش به خير اون روزها در پستي نوشته ام
الان بايد بگم ي مادر بزرگ پيري داشتم حسابي دلم براش تنگ شده:Ghamgin: ممنون ممنون ميشم دعاش كنيد:Gol:
خدا اموات مومنان را بيامرزد
از فرداي خودمان خبر نداريم[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام عليكم

خب روش بازي را اگر بلد نيستيد يا يادتون رفته به پست هاي اول رجوع كنيد
قصدمان باران فكري و يافتن راه هاي ناب است كه لازم اين كار شوخ طبعي و باز گذاشتن ذهن است
حتي راه هاي عجيب و غريب را بيان كنيد
در آخرين بهترين ها را متناسب با شرايط و بازدهي گزينش مي كنيم

موضوع: مديريت كلاس
پرسش: تصور كنيد مربي يا معلم هستيد براي آرام كردن كودكان چه تدابيري اجرا مي كنيد؟[/]

سلاااااام
خداقوت
۱.سرکار یارب اون ۲۵۰ ریالی رو بردار بیار این بچه ها رو آروم کنیم

[="Tahoma"][="DarkGreen"]مرور بازي ها

لینک بازی های جالب قبلی جهت رشد خلاقیت:

:1: ايجاد روشنايي

(پست 3)

:2:

كارايي يه گردو (پست 14)

:3:

سرگرم كردن بچه ها (پست 38)

:4:

تفسير يك لبخند(پست 49)

:5:

مشغوليت (پست 56)

:6:

تسليت به دوست (پست 64)

:7:

مديريت زمان (پست 73)

:8: برنامه ريزي براي يك روز (پست 79)

:9:

كارايي يك آدامس(پست 85)

:0:

:1: كارايي يك ظرف نوشابه خالي (پست 96)

:1::1: كارايي يك قاشق (پست 103)

:2:

:1: كارايي يك نخود (پست 143)

:3:

:1: خريد جايزه با هزار تومان (پست 164)

:4:

:1: باطري قلمي (پست 184) 198

:5:

:1: برخورد با مزاحم تلفنی ( پست 190)

[=lotus] :6::1:مادرشوهر و خواهرشوهر عیب گیر (205)

[=lotus] :7::1:کاربردهای چرخ خیاطی (پست 215)

[=lotus] :8::1: هدف بازی خلاقیت (پست 221)

:9::1: جدال با عشق (پست 233)

اللیل والنهار;883369 نوشت:
سلاااااام
خداقوت
سرکار یارب اون ۲۵۰ ریالی رو بردار بیار این بچه ها رو آروم کنیم

سلام علیکم
عرض ادب و اجترام به محضر شما خواهر خوب و بزرگوارم@};-
از لطفتان سپاسگزارم

اما امشب حس بارش فکری ندارم!حس بارش چشمی دارم:Ghamgin:

(در ضمن تا جناب استاد تشریف نیاورده اند زحمت حذف این پستها را هم بکشید ،اسپم است )

باتشکر
یازهراسلام الله علیها

بستگی داره چند سالشان باشه
۲. داستان میخوانم
۳. میگم تصاویر مرتبط به داستان بکشند
۴. یا تصویر می‌کشم میگم براش داستان بنویسند

یارب;883374 نوشت:

سلام علیکم
عرض ادب و اجترام به محضر شما خواهر خوب و بزرگوارم@};-
از لطفتان سپاسگزارم

اما امشب حس بارش فکری ندارم!حس بارش چشمی دارم:Ghamgin:

(در ضمن تا جناب استاد تشریف نیاورده اند زحمت حذف این پستها را هم بکشید ،اسپم است )

باتشکر
یازهراسلام الله علیها


سلام
لطف کردید قدم رنجه فرمودید
حس ندارم چیه؟
من ابزار ندارم
۵. مثلا میگم بچه ها این حس بارش چشمی رو بکشید

اللیل والنهار;883378 نوشت:
سلام
لطف کردید قدم رنجه فرمودید
حس ندارم چیه؟

واقعا امشب خیلی دلم گرفته است اما چونکه امر میفرمایید چشم تا حدودی آنچه به ذهنم میرسد مینویسم

بستگی دارد کجا باشیم و چه امکاناتی داشته باشیم و چند ساله باشند،اگر در حد ابتدایی باشند

1-میگویم تو معلم باش من شاگرد به من درس بده
2- دو نفر را می آورم چشمشان رامیبندم میگویم روی تابلو نقاشی بکشند
3- اگر توپ های پلاستیکی داشته باشم سریع دو قسمتش میکنم و روی یک تعداد کارهای خوب و روی یه تعدادکارهای اشتباه را مینویسم و توپها را مخلوط میکنم و بچه هارا گروه بندی میکنم(دوتا دو تا) میگویم دیگربچه ها سه صلوات بفرستند و هرکس در این فاصله توپهای کارهای خوب بیشتری جمع کرده بود برنده است
4-ازشان میخوام یکی یکی خاطره تعریف کنند
5- میگم صندلی هارا دور بچینند و با هم بازی میکنیم
6- برایشان قصه میگویم
7-برایشان نقاشی میکشم و در هرمحله از نقاشی میگویم حدس بزنند که چه میکشم
8-با شعر به آنها احکام نماز و وضو و غیره یاد میدهم
9- ازشان میخواهم نمایش بازی کنندبا یک موضوع آموزنده
10- یکی یکی می آورمشان و میگویم آشپزی کنن( فرضی)
11-اگر نامحرم نباشد بهشون میگویم روسری و چاردهارا به هم گره کنند و با کتابها و دفترها و چادر و روسری ها آن ها خانه درست کنیم!
12-کلا کلاس را تعطیل میکنیم میرویم خانه استراحت میکنیم[=wingdings][=wingdings]j
13- به بچه ها میگویم اگر معلم بودید و شاگردانتان سر ور صدا میکردند چکار میکردید؟ یکی یکی توضیح دهید
14 – میرویم توی حیاط و با توپ بازی میکنیم
15- بهشون میگفتم باهم یک صدا دو دقیقه جیغ بدهند ، سه دقیقه آرام باشند ،سه دقیقه بلند شوند و بنشینند و...
16- بستنی میخریدیم باهم میخوردیم با چوب بستنی ها کاردستی درست میکردیم
17-با چیزهایی که در مدرسه موجود بود کاردستی درست میکردیم
18- میرفتیم باهم کمک خادم مدرسه توالت ها را میشستیم!
19- میرفتیم با هم چایی درست میکردیم و همه مدرسه را چایی میدادیم
20- با هم سرود میخواندیم
21- به بچه ها میگفتم از خودشان شعر بگویند و روی تابلو منوشتم
22- میبردشمان پارک نزدیک مدرسه بازی کنند
23- میرفتیم وسایل آشپزی میخریدیم و با هم یه غذای خوشمزه درست میکردیم
24- دوربین می آوردم و با موضوعات مختلف اجتماعی و مذهبی از بچه ها میخواستم سوژه شوند و عکس میگرفتیم
25 میگفتم آرزو دارید در آینده چکاره شوید؟ بیایید یکی یکی همان شغل را اجرا کنید
26- با چادر یک نوزاد درست میکردم میگفتم فرض کنید یک روز این نوزاد پیش شماست ،چه جوری نگهداریش میکنید، یکی یکی انجام دهید
27- میرفتیم پای تلفن و به همه ارگانها زنگ میزدیم ( هربچه ای به یک ارگان) و از زحماتشان تشکر میکردیم(البته پول تلفن را هم میدادیم که از بیت المل استفاده نشود)
28-با همدیگر به دانش آموزانی که ضعیف تر بودند هردرسی بلد نبودند یاد می دادیم
29- چشمشان را میبستیم بعد یکی از دوستانش را می آوردیم و توصیفش میکردیم و میگفتیم حدس بزن کدام دوستت است
30- میرفتیم کفش های همه بچه ار واکس میزدیم و میگذاشتیم در جاکشفشی
31- میرفتیم توی باغچه گل درست میکردیم و چیزهای سفالی میساختیم
32- بهشون میگفتم به نظرتان بهشت چه شکلیه،بعد میگفتم چشمشان را ببندند و بهشت را تصور کنند و بگویند
33- بهشون میگفتم اگر فرشته بودید چکار میکردید؟ یکی کی توضیح بدهند
34- میگفتم نقاشی بکشند
35- میگفتم کاریکاتور من را بکشند
36- میگفتم یه کاغذ بردارند و بنویسند دوست دارند معلمشان چه رفتارهایی داشته باشد چه رفتارایی نداشته باشد
37-میگفتم یک کاغذ بردارند و ده تا از عیبهای مرا بنویسند
38- میگفتم فرض کنید یک مارمولک روی روسری دوستتان است! بدون اینکه بفهمد چه جوری برش میدارید؟
40- دو تا سوسک می آوردم میگفتم هرکس پنج دقیقه بدون اینکه سوسک ها را فشار دهد ، آنها را آرام در دستش بگیرد و نوازشان کند جایزه دارد
41- میگفتم یه کاغذ بردارند و هرکدام 30 تا از نعمتهای خدارا بنویسند
42- دستشان را میبستم و میگفتم فرض کنید دوراز جان دست ندارید،حالا درکیفتان را باز کنید دفترتان را در بیاورید و نقاشی بکشید

یازهراسلام الله علیها

یارب;883386 نوشت:

واقعا امشب خیلی دلم گرفته است اما چونکه امر میفرمایید چشم تا حدودی آنچه به ذهنم میرسد مینویسم

بستگی دارد کجا باشیم و چه امکاناتی داشته باشیم و چند ساله باشند،اگر در حد ابتدایی باشند

1-میگویم تو معلم باش من شاگرد به من درس بده
2- دو نفر را می آورم چشمشان رامیبندم میگویم روی تابلو نقاشی بکشند
3- اگر توپ های پلاستیکی داشته باشم سریع دو قسمتش میکنم و روی یک تعداد کارهای خوب و روی یه تعدادکارهای اشتباه را مینویسم و توپها را مخلوط میکنم و بچه هارا گروه بندی میکنم(دوتا دو تا) میگویم دیگربچه ها سه صلوات بفرستند و هرکس در این فاصله توپهای کارهای خوب بیشتری جمع کرده بود برنده است
4-ازشان میخوام یکی یکی خاطره تعریف کنند
5- میگم صندلی هارا دور بچینند و با هم بازی میکنیم
6- برایشان قصه میگویم
7-برایشان نقاشی میکشم و در هرمحله از نقاشی میگویم حدث بزنند که چه میکشم
8-با شعر به آنها احکام نماز و وضو و غیره یاد میدهم
9- ازشان میخواهم نمایش بازی کنندبا یک موضوع آموزنده
10- یکی یکی می آورمشان و میگویم آشپزی کنن( فرضی)
11-اگر نامحرم نباشد بهشون میگویم روسری و چاردهارا به هم گره کنند و با کتابها و دفترها و چادر و روسری ها آن ها خانه درست کنیم!
12-کلا کلاس را تعطیل میکنیم میرویم خانه استراحت میکنیم[=wingdings][=wingdings]j
13- به بچه ها میگویم اگر معلم بودید و شاگردانتان سر ور صدا میکردند چکار میکردید؟ یکی یکی توضیح دهید
14 – میرویم توی حیاط و با توپ بازی میکنیم
15- بهشون میگفتم باهم یک صدا دو دقیقه جیغ بدهند ، سه دقیقه آرام باشند ،سه دقیقه بلند شوند و بنشینند و...
16- بستنی میخریدیم باهم میخوردیم با چوب بستنی ها کاردستی درست میکردیم
17-با چیزهایی که در مدرسه موجود بود کاردستی درست میکردیم
18- میرفتیم باهم کمک خادم مدرسه توالت ها را میشستیم!
19- میرفتیم با هم چایی درست میکردیم و همه مدرسه را چایی میدادیم
20- با هم سرود میخواندیم
21- به بچه ها میگفتم از خودشان شعر بگویند و روی تابلو منوشتم
22- میبردشمان پارک نزدیک مدرسه بازی کنند
23- میرفتیم وسایل آشپزی میخریدیم و با هم یه غذای خوشمزه درست میکردیم
24- دوربین می آوردم و با موضوعات مختلف اجتماعی و مذهبی از بچه ها میخواستم سوژه شوند و عکس میگرفتیم
25 میگفتم آرزو دارید در آینده چکاره شوید؟ بیایید یکی یکی همان شغل را اجرا کنید
26- با چادر یک نوزاد درست میکردم میگفتم فرض کنید یک روز این نوزاد پیش شماست ،چه جوری نگهداریش میکنید، یکی یکی انجام دهید
27- میرفتیم پای تلفن و به همه ارگانها زنگ میزدیم ( هربچه ای به یک ارگان) و از زحماتشان تشکر میکردیم(البته پول تلفن را هم میدادیم که از بیت المل استفاده نشود)
28-با همدیگر به دانش آموزانی که ضعیف تر بودند هردرسی بلد نبودند یاد می دادیم
29- چشمشان را میبستیم بعد یکی از دوستانش را می آوردیم و توصیفش میکردیم و میگفتیم حدس بزن کدام دوستت است
30- میرفتیم کفش های همه بچه ار واکس میزدیم و میگذاشتیم در جاکشفشی
31- میرفتیم توی باغچه گل درست میکردیم و چیزهای سفالی میساختیم

یازهراسلام الله علیها

ماشاءالله
حالا خوبه بارش چشمی دارید :-o
بابام جان نفرستادن که سرگرمشون کنیم معلم هستیم مثلا آخه

:gholdor:

خب بنده هر چه قدر فکر کردم دیدم چه معنی داره بچه آروم باشه
۶. اول می‌نویسم آرام = تا نظرشان رو بدونم که نظرشان در مورد آرام بودن اصلا چیه
۷. بعد میگم آرام آرام نشدن آرومشون میکنم خب
:jangjoo:

مرور بازي ها

لینک بازی های جالب قبلی جهت رشد خلاقیت:

:1: ايجاد روشنايي

(پست 3)

:2:

كارايي يه گردو (پست 14)

:3:

سرگرم كردن بچه ها (پست 38)

:4:

تفسير يك لبخند(پست 49)

:5:

مشغوليت (پست 56)

:6:

تسليت به دوست (پست 64)

:7:

مديريت زمان (پست 73)

:8: برنامه ريزي براي يك روز (پست 79)

:9:

كارايي يك آدامس(پست 85)

:0:

:1: كارايي يك ظرف نوشابه خالي (پست 96)

:1::1: كارايي يك قاشق (پست 103)

:2:

:1: كارايي يك نخود (پست 143)

:3:

:1: خريد جايزه با هزار تومان (پست 164)

:4:

:1: باطري قلمي (پست 184) 198

:5:

:1: برخورد با مزاحم تلفنی ( پست 190)

[=lotus] :6::1:مادرشوهر و خواهرشوهر عیب گیر (205)

[=lotus] :7::1:کاربردهای چرخ خیاطی (پست 215)

[=lotus] :8::1: هدف بازی خلاقیت (پست 221)

[=lotus] :9::1: جدال با عشق (پست 233)

:0::2:معلم و آرام كردن بچه ها(پست 555)

حامی;883408 نوشت:
مرور بازي ها
لینک بازی های جالب قبلی جهت رشد خلاقیت:

:1: ايجاد روشنايي

(پست 3)

:2:

كارايي يه گردو (پست 14)

:3:

سرگرم كردن بچه ها (پست 38)

:4:

تفسير يك لبخند(پست 49)

:5:

مشغوليت (پست 56)

:6:

تسليت به دوست (پست 64)

:7:

مديريت زمان (پست 73)

:8: برنامه ريزي براي يك روز (پست 79)

:9:

كارايي يك آدامس(پست 85)

:0:

:1: كارايي يك ظرف نوشابه خالي (پست 96)

:1::1: كارايي يك قاشق (پست 103)

:2:

:1: كارايي يك نخود (پست 143)

:3:

:1: خريد جايزه با هزار تومان (پست 164)

:4:

:1: باطري قلمي (پست 184) 198

:5:

:1: برخورد با مزاحم تلفنی ( پست 190)

[=lotus] :6::1:مادرشوهر و خواهرشوهر عیب گیر (205)

[=lotus] :7::1:کاربردهای چرخ خیاطی (پست 215)

[=lotus] :8::1: هدف بازی خلاقیت (پست 221)

[=lotus] :9::1: جدال با عشق (پست 233)


سلام
خداقوت
اینها تقلبه می‌رسانید
متشکریم
یاحق

خيلي خوب بود
بزرگواران ديگر
شما هم نترسيد وارد شويد
اين شيوه خيلي تو زندگي به شما كمك مي كند براي مهارت حل مسائل

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

یارب;883386 نوشت:
واقعا امشب خیلی دلم گرفته است اما چونکه امر میفرمایید چشم تا حدودی آنچه به ذهنم میرسد مینویسم
بستگی دارد کجا باشیم و چه امکاناتی داشته باشیم و چند ساله باشند،اگر در حد ابتدایی باشند
1-میگویم تو معلم باش من شاگرد به من درس بده
2- دو نفر را می آورم چشمشان رامیبندم میگویم روی تابلو نقاشی بکشند
3- اگر توپ های پلاستیکی داشته باشم سریع دو قسمتش میکنم و روی یک تعداد کارهای خوب و روی یه تعدادکارهای اشتباه را مینویسم و توپها را مخلوط میکنم و بچه هارا گروه بندی میکنم(دوتا دو تا) میگویم دیگربچه ها سه صلوات بفرستند و هرکس در این فاصله توپهای کارهای خوب بیشتری جمع کرده بود برنده است
4-ازشان میخوام یکی یکی خاطره تعریف کنند
5- میگم صندلی هارا دور بچینند و با هم بازی میکنیم
6- برایشان قصه میگویم
7-برایشان نقاشی میکشم و در هرمحله از نقاشی میگویم حدس بزنند که چه میکشم
8-با شعر به آنها احکام نماز و وضو و غیره یاد میدهم
9- ازشان میخواهم نمایش بازی کنندبا یک موضوع آموزنده
10- یکی یکی می آورمشان و میگویم آشپزی کنن( فرضی)
11-اگر نامحرم نباشد بهشون میگویم روسری و چاردهارا به هم گره کنند و با کتابها و دفترها و چادر و روسری ها آن ها خانه درست کنیم!
12-کلا کلاس را تعطیل میکنیم میرویم خانه استراحت میکنیمj
13- به بچه ها میگویم اگر معلم بودید و شاگردانتان سر ور صدا میکردند چکار میکردید؟ یکی یکی توضیح دهید
14 – میرویم توی حیاط و با توپ بازی میکنیم
15- بهشون میگفتم باهم یک صدا دو دقیقه جیغ بدهند ، سه دقیقه آرام باشند ،سه دقیقه بلند شوند و بنشینند و...
16- بستنی میخریدیم باهم میخوردیم با چوب بستنی ها کاردستی درست میکردیم
17-با چیزهایی که در مدرسه موجود بود کاردستی درست میکردیم
18- میرفتیم باهم کمک خادم مدرسه توالت ها را میشستیم!
19- میرفتیم با هم چایی درست میکردیم و همه مدرسه را چایی میدادیم
20- با هم سرود میخواندیم
21- به بچه ها میگفتم از خودشان شعر بگویند و روی تابلو منوشتم
22- میبردشمان پارک نزدیک مدرسه بازی کنند
23- میرفتیم وسایل آشپزی میخریدیم و با هم یه غذای خوشمزه درست میکردیم
24- دوربین می آوردم و با موضوعات مختلف اجتماعی و مذهبی از بچه ها میخواستم سوژه شوند و عکس میگرفتیم
25 میگفتم آرزو دارید در آینده چکاره شوید؟ بیایید یکی یکی همان شغل را اجرا کنید
26- با چادر یک نوزاد درست میکردم میگفتم فرض کنید یک روز این نوزاد پیش شماست ،چه جوری نگهداریش میکنید، یکی یکی انجام دهید
27- میرفتیم پای تلفن و به همه ارگانها زنگ میزدیم ( هربچه ای به یک ارگان) و از زحماتشان تشکر میکردیم(البته پول تلفن را هم میدادیم که از بیت المل استفاده نشود)
28-با همدیگر به دانش آموزانی که ضعیف تر بودند هردرسی بلد نبودند یاد می دادیم
29- چشمشان را میبستیم بعد یکی از دوستانش را می آوردیم و توصیفش میکردیم و میگفتیم حدس بزن کدام دوستت است
30- میرفتیم کفش های همه بچه ار واکس میزدیم و میگذاشتیم در جاکشفشی
31- میرفتیم توی باغچه گل درست میکردیم و چیزهای سفالی میساختیم
32- بهشون میگفتم به نظرتان بهشت چه شکلیه،بعد میگفتم چشمشان را ببندند و بهشت را تصور کنند و بگویند
33- بهشون میگفتم اگر فرشته بودید چکار میکردید؟ یکی کی توضیح بدهند
34- میگفتم نقاشی بکشند
35- میگفتم کاریکاتور من را بکشند
36- میگفتم یه کاغذ بردارند و بنویسند دوست دارند معلمشان چه رفتارهایی داشته باشد چه رفتارایی نداشته باشد
37-میگفتم یک کاغذ بردارند و ده تا از عیبهای مرا بنویسند
38- میگفتم فرض کنید یک مارمولک روی روسری دوستتان است! بدون اینکه بفهمد چه جوری برش میدارید؟
40- دو تا سوسک می آوردم میگفتم هرکس پنج دقیقه بدون اینکه سوسک ها را فشار دهد ، آنها را آرام در دستش بگیرد و نوازشان کند جایزه دارد
41- میگفتم یه کاغذ بردارند و هرکدام 30 تا از نعمتهای خدارا بنویسند
42- دستشان را میبستم و میگفتم فرض کنید دوراز جان دست ندارید،حالا درکیفتان را باز کنید دفترتان را در بیاورید و نقاشی بکشید

یازهراسلام الله علیها

خيلي عالي بود
بزرگواران
تصور كنيد معلم مثلا رياضي هستيد و بايد بچه هاي شلوغ را آرام كنيد و ذهن ها را متمركز كنيد حالا چه مي كنيد؟[/]

۸. میگیم کلا میز و صندلی ها رو بردارید ببرید جمع کنید ته کلاس
این از جهت اینکه یکم اون انرژی بپر براشون کاسته بشه
بعد یه زیر انداز می‌یاریم پهن میکنیم زمین گرد می‌نشینیم زمین یه تخته از این کوچیک برمیدارند برای نکاتی که میخواهیم توضیح بدیم
بعد توضیح کلی درس
بعد میگیم درسمون چیه ؟ ببینیم تا حالا یاد گرفتند کمکی میکنه برای متوجه شدن درس جدید
حالا روش یادگیری رو از تک تکشان می‌پرسیم
مثلا فلانی شما بودید این بخش درس رو چطوری توضیح میدادی

[="Teal"]با عرض سلام و ادب

اگه ساعت های اول صبح باشه چون بچه ها معمولا خواب آلود میان سرکلاس بهشون میگم 15 دقیقه فرصت دارید تا سرتون رو بذارین روی میز و بخوابید!!!

براشون با مقوا یه سری کارت به اسم خودشون درست میکردم و بهشون میگفتم هرکس که خیلی خوب درس رو گوش داد و آروم بود و بعد از تموم شدن درس اومد و خلاصه ای از درس امروز رو برای بقیه توضیح داد به کارتی که داره یه برچسب اضافه میکنم تا مثلا بعد از دو هفته هرکس برچسب های بیشتری داشت بهش جایزه میدم.

بهشون میگم هرکسی میخواد از اتفاقایی که روز قبل براش افتاده برای دوستش تعریف کنه، بلند برای همه بگه تا هم خیالش راحت بشه هم حرفاش رو زده باشه موقع درس ذهنش درگیر نباشه و هی با بغل دستیش صحبت کنه و منتظر باشه زنگ زودتر بخوره!

به صورت نمایشی (عروسک گردان فرضا در دو نقش) درس رو براشون اجرا میکردم.[/]

سلاااااام
یه معلم ابتدایی داشتیم ما خیلی راهکارهای جالب برای درس خون کردن ما داشتند
مثلا می‌گفتند جلسه بعد از همین نکاتی که دارم میگم امتحان میگیرم هر کس بلد نباشه از پنجره کلاس پرتش میکنم پایین
بعد ما طبقه سوم مدرسه بودیم ^:)^:-o
یا مثلا امتحان داشتیم میگفت اگه قبول نشید یه سنگ میزارم حیاط مدرسه سرتون رو میزارم روش یه سنگ دیگه میندازم رو کلتون تا بترکه چون این مغزی که هیچی توش نمیره به درد نمیخوره

۹. هر کودکی آروم باشه پول جمع میکنیم از همه براش جایزه میگیریم
۱۰. کودکی که آروم باشه جایزه اینه بهش درس یاد میدیم
۱۱. کودکی که شلوغ باشه باید از کلاس بره بیرون و نمی تونه درس یاد بگیره
۱۲. هر کی آروم نباشه جلسه بعد یه راهکار و روش یادگیری برای درس قبلی میاره
پسر خالم سوم ابتدایی هست داشتند سوال ریاضی جواب می‌دادند سوال این بود یک آدم فضایی نمیدونم۳ تا چشم داره دوتا دست ۲ تا کله داره و...
حالا یه خانواده ۳ نفره چندتا کله چشم فلان دارند بکشید اینا
یه همچین سوالی
واقع این چه سوالهایی هست طراحی میکنندآخه

مثلا یکی از سوالات در مورد خرج کردن پول چندتا حیوان رو باید حساب میکردند
۱۳. به جای حیوانها میشه از خود دانش آموز خواست برای جلسه بعد یه نمایش بازی کنند حتی میتواند خودشون متن نمایش رو مرتبط با درس بنویسند و گروهی اجرا کنند روش هر کدوم خوب بود جایزه میدیم
مثلا اسمشان رو تو تابلو اعلانات مدرسه میاریم

روزی روزگاری پادشاهی سه پسر داشت و باید از بین آنها یکی را به عنوان ولیعهد خود انتخاب می‌کرد.
انتخاب مشکلی بود چون هر سه پسر بسیار زیرک و شجاع بودند.
با وزیر خود مشورت کرد و هر سه پسر را نزد خود خواست و به هر کدام یک کیسه دانه گل داد و گفت: من مدتی به سفر می‌روم و از شما انتظار دارم تا وقتی برمی‌گردم این دانه‌گل‌ها را تر و تازه به من باز گردانید و هر کس بهتر از دیگران از آنها مواظبت کند ولیعهد من خواهد بود.

پسر اول دانه‌ها را در صندوقچه‌ای آهنین گذاشت و درش را مهر و موم کرد.
پسر دوم آنها را به بازار برد و فروخت و نزد خود اندیشید وقتی پدرم بازگشت به بازار می‌روم و دانه های تازه می‌خرم و به او بازمی‌گردانم.
پسر سوم دانه‌ها را به باغچه برد و همه را کاشت.

بعد از مدتی پدر از سفر بازگشت.
پسر اول در صندوقچه را باز کرد.
تمام دانه‌ها پوسیده و از بین رفته بودند!
پسر دوم زود به بازار رفت و دانه‌های تازه خرید و به نزد پدر آورد.
پادشاه کار او را تحسین کرد.
و اما پسر سوم، پدر را به باغچه برد و گلهای شاداب را نشانش داد و گفت: به زودی همهء گلها تخم تازه خواهند داد و آن دانه‌ها را به شما خواهم داد.
پدر به هوش و زیرکی پسر سوم آفرین گفت و او را به عنوان ولیعهد خود انتخاب کرد.
زیرا که این دقیقاً کاری بود که با دانه گل باید می‌کرد.

دانه گل برای کاشتن و پرورش دادن و استفاده از زیبایی و عطر آن است و درون همه ما خداوند دانه‌های استعدادهای بسیاری گذارده است.
آنها را در صندوقچه نگذاریم تا از بین بروند.
به بطالت هم از دستشان ندهیم.
بلکه آنها را بکاریم و آبیاری کنیم و پرورش دهیم، تا هر کدام گیاهی سبز شاداب و باطراوت شوند.
اگر شجاعت به سلطه گرفتن نفس‌مان را داشته باشیم، روزی این گیاه به گل خواهد نشست.
گلی زیبا و معطر!
دانه عشق و محبت را در دل بکاریم!

اللیل والنهار;883528 نوشت:
مثلا یکی از سوالات در مورد خرج کردن پول چندتا حیوان رو باید حساب میکردند
به جای حیوانها میشه از خود دانش آموز خواست برای جلسه بعد یه نمایش بازی کنند حتی میتواند خودشون متن نمایش رو مرتبط با درس بنویسند و گروهی اجرا کنند روش هر کدوم خوب بود جایزه میدیم
مثلا اسمشان رو تو تابلو اعلانات مدرسه میاریم

اي كاش شما براي مجموع راهكارهاتون شماره هم مي زديد

حامی;883417 نوشت:

موضوع
تصور كنيد معلم مثلا رياضي هستيد و بايد بچه هاي شلوغ را آرام كنيد و ذهن ها را متمركز كنيد حالا چه مي كنيد؟

خب
بزرگواران ديگر هم شركت كنند در بازي خلاقيت
شايد راهكار شما را ديگران بهش فكر نكرده باشند
بفرماييد

باسمه الربّ

حامی;883537 نوشت:
در بازي خلاقيت
شايد راهكار شما را ديگران بهش فكر نكرده باشند

عرض سلام و ادب

در آموزش خلاقیت مهم است امّا کافی نیست،فضای فیزیکی موجود برای آموزش

اختیارات معلم،وقت،تعداد دانش آموزان،تفاوتهای فردی و امکانات موجود برای آموزش ووووو

مؤلفه های تأثیر گذار هستند بنابراین به نظر می رسد عملا بسیاری از راهکارهایی

که به ذهن انسان می رسد قابل اجراء نباشند بخصوص با قوانین دست و پا گیری که در نظام

آموزش و پرورش ما وجود دارد و فضای ایجاد شده در رقابت پارو کردن پول بی زبان مردم با برگزاری انواع کلاسهای فوق العاده ی

بیحاصل و تحمیل خرید کتب کمک آموزشی غیر ضروری و تبلیغات بی رویه ی ثبت نام در انواع و اقسام مؤسسات خصوصی آموزشی

در کنار آموزشهای رسمی وووووو.

امّا اگر یک کلاس ریاضی با تعدادی دانش آموز داشته باشیم (با در نظر گرفتن شرایط واقعی و امکانات موجود) برای تفهیم مسائل

ریاضی می شود از خود بچه ها و سرمایه ی استعداد و هوش ریاضیشان کمک گرفت،به این نحو که از آنها خواست برای حل فلان

مسئله راه حلهایی غیر از آنچه در کتاب است ارائه دهند و هر چه به فکرشان می رسد اول برای خودشان و بعد با بررسی امکان رسیدن

به پاسخ روی تابلو ی بنویسند و به شکل گروهی یکی یکی راه حلها را مقایسه کنند.

هر گروه راه حلهای گروه دیگر را بررسی و امتیاز دهد و بهترین راه حل انتخاب شود و بعد از همه ی دانش آموزان بخواهیم راجع به درکشان

از مسئله صحبت کنند.

گاهی هم به عنوان پاداش فعالیتهای گروهی و ابتکارات جدید دانش آموزان آنها را به طبیعت برده و همان مفاهیم را با کمک ابزار طبیعی

تکرار و تمرین کرد.

(البته برای جلب توافق مسئولان مدرسه و تأمین هزینه های آن ظاهرا باید کلی انرژی صرف کرد!!!-------»تجربۀ دوران دبیرستان )

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حبیبه;883562 نوشت:
عرض سلام و ادب

در آموزش خلاقیت مهم است امّا کافی نیست،فضای فیزیکی موجود برای آموزش

اختیارات معلم،وقت،تعداد دانش آموزان،تفاوتهای فردی و امکانات موجود برای آموزش ووووو

مؤلفه های تأثیر گذار هستند بنابراین به نظر می رسد عملا بسیاری از راهکارهایی

که به ذهن انسان می رسد قابل اجراء نباشند بخصوص با قوانین دست و پا گیری که در نظام

آموزش و پرورش ما وجود دارد و فضای ایجاد شده در رقابت پارو کردن پول بی زبان مردم با برگزاری انواع کلاسهای فوق العاده ی

بیحاصل و تحمیل خرید کتب کمک آموزشی غیر ضروری و تبلیغات بی رویه ی ثبت نام در انواع و اقسام مؤسسات خصوصی آموزشی

در کنار آموزشهای رسمی وووووو.

امّا اگر یک کلاس ریاضی با تعدادی دانش آموز داشته باشیم (با در نظر گرفتن شرایط واقعی و امکانات موجود) برای تفهیم مسائل

ریاضی می شود از خود بچه ها و سرمایه ی استعداد و هوش ریاضیشان کمک گرفت،به این نحو که از آنها خواست برای حل فلان

مسئله راه حلهایی غیر از آنچه در کتاب است ارائه دهند و هر چه به فکرشان می رسد اول برای خودشان و بعد با بررسی امکان رسیدن

به پاسخ روی تابلو ی بنویسند و به شکل گروهی یکی یکی راه حلها را مقایسه کنند.

هر گروه راه حلهای گروه دیگر را بررسی و امتیاز دهد و بهترین راه حل انتخاب شود و بعد از همه ی دانش آموزان بخواهیم راجع به درکشان

از مسئله صحبت کنند.

گاهی هم به عنوان پاداش فعالیتهای گروهی و ابتکارات جدید دانش آموزان آنها را به طبیعت برده و همان مفاهیم را با کمک ابزار طبیعی

تکرار و تمرین کرد.

(البته برای جلب توافق مسئولان مدرسه و تأمین هزینه های آن ظاهرا باید کلی انرژی صرف کرد!!!-------»تجربۀ دوران دبیرستان )

سلام عليكم
نكات خوبي بيان فرموديد
ولي اينجا تمرين بارزش ذهني است يعني اصلا نبايد مانع ذهن شويم كه الان چه شيوه هايي عملي است يا خنده دار است و ناشدني بلكه الان بايد فقط شيوه هايي را بيان كنيم كه مي توان در ضمن تدريس
جو كلاس را آرام كرد كودكان شلوع را جهت داد و تمركز را بالا برد. بنابراين شيوه هاي متمركز بر خود دروس يك بعد داستان است[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]ببينيد
مثلا ممكن است معلمي تشخيص دهد با فرستادن صلوات بلند مي تونه كمي به نشاط كلاس كمك كند و انرژي بدهد
يا سؤالات راحتي بپرسد و پيوسته بگوييد نشنيدم چي؟ چي؟ تا آنها بلند جواب دهند
يا كودك شلوغ را مسؤول حضور و غياب و نظم كلاس كند
و....
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حامی;883571 نوشت:
ببينيد
مثلا ممكن است معلمي تشخيص دهد با فرستادن صلوات بلند مي تونه كمي به نشاط كلاس كمك كند و انرژي بدهد
يا سؤالات راحتي بپرسد و پيوسته بگوييد نشنيدم چي؟ چي؟ تا آنها بلند جواب دهند
يا كودك شلوغ را مسؤول حضور و غياب و نظم كلاس كند
و....

طلبه اي را مي شناسم مي خواست در دبيرستاني بعد از نماز جلساتي داشته باشد. دبيرستان بچه هاي خيلي تخس و شيطان داشت
روزي بعد از بسم الله از زير عبا نانچيكويي بيرون آورد و حركات نمايشي انجام داد
بچه ها همگي ساكت شدند بعد
كه سكوت و ارتباط صميمانه حاكم شد سخنانش را به راحتي بيان كرد
شنيده ام روزي مرحوم فلسفي با آفتابه اي وارد كلاس دانشگاهي شد. بعد سخنانش را بيان كرد
افراد كه متحير بودند ايشان قصدش چيست با دقت به سخنانش گوش دادند
بعدا گفت براي متمركز كردن ذهن ها اين كار را كردم
البته اين كارها هنر و زمان شناسي مي خواهد وگرنه ممكن است سبب شود براي گروهي از اصل سخنان هم غافل شوند
معلمي و كارشناس ديني هم علم است و هم هنر[/]

حامی;883537 نوشت:

اي كاش شما براي مجموع راهكارهاتون شماره هم مي زديد
د

سلاااااام
خداقوت
چشم اون راهکار معلممون رو هم شماره بزنم
۱۴. مثلا میتونیم یه شکل علامت سکوت رو بکشیم بزنیم دیوار بعد با کودکان قرار بزاریم هر بار به اون عکس اشاره کردیم یعنی کلاس آرام نیست و اونها اگر رعایت نکنند درس ادامه نخواهد داشت

یه معلم داشتیم هر بار جو کلاس طوری میشد که همه کسل بودند شکل Smile میکشید پای تخته و میگفت اینطوری باشید بعد ادامه میداد

۱۵.میتونیم یه طناب بیاریم هر کدوم شلوغ کرد از سقف آویزان کنیم
فقط جالب میشه همه شلوغ کنند
۱۶. یا یه جای جالب درست میکنیم هرکس آروم بود از اونجا میتونه به درس گوش بده

مثلا میخواهیم جمع و تفریق یاد میدیم
۱۷.میگیم دانش آموزان کلاس خانم فلانی ۱۰ نفر هستند یک نفر آنها شلوغ کرد و از سقف آویزان شد حلل چند دانش آموز روی صندلی نشسته اند
یا مثلا اونهایی که اروم هستند میاریم اون بخش جالب میگیم
۱۰ دانش آموز داریم ۵ عدد از اینها آرام هستند آنها برای تشویق به بخش شادی رفتند حال چند نفر از بچه های کلاس شلوغ هستند
میتونیم اسمشان رو هم بنویسیم
بعد آخر سر بگیم آیا به تعداد کودکان آرام اضافه خواهد شد ؟
تا بچه های جواب بدن
این بخش برای اینه بگیم میخوایم اضافه شود ؛)
بعد یکی که یکم آرمتر هست از بچه های شلوغ بگیم بله گویا یکی از آنها می تواند به آن بخش اضافه شود
بعد میبریمش اون بخش حال چند دانش آموز آرام داریم

سلام علیکم
عرض ادب و احترام

یارب;883386 نوشت:
-میگویم تو معلم باش من شاگرد به من درس بده
2- دو نفر را می آورم چشمشان رامیبندم میگویم روی تابلو نقاشی بکشند
3- اگر توپ های پلاستیکی داشته باشم سریع دو قسمتش میکنم و روی یک تعداد کارهای خوب و روی یه تعدادکارهای اشتباه را مینویسم و توپها را مخلوط میکنم و بچه هارا گروه بندی میکنم(دوتا دو تا) میگویم دیگربچه ها سه صلوات بفرستند و هرکس در این فاصله توپهای کارهای خوب بیشتری جمع کرده بود برنده است
4-ازشان میخوام یکی یکی خاطره تعریف کنند
5- میگم صندلی هارا دور بچینند و با هم بازی میکنیم
6- برایشان قصه میگویم
7-برایشان نقاشی میکشم و در هرمحله از نقاشی میگویم حدس بزنند که چه میکشم
8-با شعر به آنها احکام نماز و وضو و غیره یاد میدهم
9- ازشان میخواهم نمایش بازی کنندبا یک موضوع آموزنده
10- یکی یکی می آورمشان و میگویم آشپزی کنن( فرضی)
11-اگر نامحرم نباشد بهشون میگویم روسری و چاردهارا به هم گره کنند و با کتابها و دفترها و چادر و روسری ها آن ها خانه درست کنیم!
12-کلا کلاس را تعطیل میکنیم میرویم خانه استراحت میکنیمj
13- به بچه ها میگویم اگر معلم بودید و شاگردانتان سر ور صدا میکردند چکار میکردید؟ یکی یکی توضیح دهید
14 – میرویم توی حیاط و با توپ بازی میکنیم
15- بهشون میگفتم باهم یک صدا دو دقیقه جیغ بدهند ، سه دقیقه آرام باشند ،سه دقیقه بلند شوند و بنشینند و...
16- بستنی میخریدیم باهم میخوردیم با چوب بستنی ها کاردستی درست میکردیم
17-با چیزهایی که در مدرسه موجود بود کاردستی درست میکردیم
18- میرفتیم باهم کمک خادم مدرسه توالت ها را میشستیم!
19- میرفتیم با هم چایی درست میکردیم و همه مدرسه را چایی میدادیم
20- با هم سرود میخواندیم
21- به بچه ها میگفتم از خودشان شعر بگویند و روی تابلو منوشتم
22- میبردشمان پارک نزدیک مدرسه بازی کنند
23- میرفتیم وسایل آشپزی میخریدیم و با هم یه غذای خوشمزه درست میکردیم
24- دوربین می آوردم و با موضوعات مختلف اجتماعی و مذهبی از بچه ها میخواستم سوژه شوند و عکس میگرفتیم
25 میگفتم آرزو دارید در آینده چکاره شوید؟ بیایید یکی یکی همان شغل را اجرا کنید
26- با چادر یک نوزاد درست میکردم میگفتم فرض کنید یک روز این نوزاد پیش شماست ،چه جوری نگهداریش میکنید، یکی یکی انجام دهید
27- میرفتیم پای تلفن و به همه ارگانها زنگ میزدیم ( هربچه ای به یک ارگان) و از زحماتشان تشکر میکردیم(البته پول تلفن را هم میدادیم که از بیت المل استفاده نشود)
28-با همدیگر به دانش آموزانی که ضعیف تر بودند هردرسی بلد نبودند یاد می دادیم
29- چشمشان را میبستیم بعد یکی از دوستانش را می آوردیم و توصیفش میکردیم و میگفتیم حدس بزن کدام دوستت است
30- میرفتیم کفش های همه بچه ار واکس میزدیم و میگذاشتیم در جاکشفشی
31- میرفتیم توی باغچه گل درست میکردیم و چیزهای سفالی میساختیم
32- بهشون میگفتم به نظرتان بهشت چه شکلیه،بعد میگفتم چشمشان را ببندند و بهشت را تصور کنند و بگویند
33- بهشون میگفتم اگر فرشته بودید چکار میکردید؟ یکی کی توضیح بدهند
34- میگفتم نقاشی بکشند
35- میگفتم کاریکاتور من را بکشند
36- میگفتم یه کاغذ بردارند و بنویسند دوست دارند معلمشان چه رفتارهایی داشته باشد چه رفتارایی نداشته باشد
37-میگفتم یک کاغذ بردارند و ده تا از عیبهای مرا بنویسند
38- میگفتم فرض کنید یک مارمولک روی روسری دوستتان است! بدون اینکه بفهمد چه جوری برش میدارید؟
40- دو تا سوسک می آوردم میگفتم هرکس پنج دقیقه بدون اینکه سوسک ها را فشار دهد ، آنها را آرام در دستش بگیرد و نوازشان کند جایزه دارد
41- میگفتم یه کاغذ بردارند و هرکدام 30 تا از نعمتهای خدارا بنویسند
42- دستشان را میبستم و میگفتم فرض کنید دوراز جان دست ندارید،حالا درکیفتان را باز کنید دفترتان را در بیاورید و نقاشی بکشید

حامی;883417 نوشت:
تصور كنيد معلم مثلا رياضي هستيد و بايد بچه هاي شلوغ را آرام كنيد و ذهن ها را متمركز كنيد حالا چه مي كنيد؟

کارهای بالا به اضافه

43- اگر مانند الان محرم باشد نام امام حسین و یارانشان علیهما السلام را مینویسم بعد میگویم روز اول مبارزه این تعداد از یاران شهید شدند( تعداد و اسامی را میگویم)،حالا چه تعداد ماندند(تفریق) و باز ادامه میداهم تا روز عاشورا:geryeh:
اینگونه هم کودکان با نام یاران امام حسین علیه السلام آشنا میشوند هم تفریق یاد میگیرند،هم بی عدالتی سپاه دشمن را میفهمند هم وفاداری یاران امام حسین علیه السلام و قیام عاشورا را

44- به بچه ها میگویم صندلی ها را برعکس کنند ،بعد پایه هارا بشمارند و و بگویند چند تا پایه صندلی است ،بعد میگویم اگر صندلی ها سه پایه باشند چند تا پایه صندلی است،اگر دو پایه باشد و..
45- از نفر اول شروع میکنن به شمردن اعداد، اماباید هرکس عدد فرد به او رسید دست راستش را بلند کند ،هرکس عدد چپ رسید دست چپش را و هرکس اعداد 10 و 20 و 30 و 40 و غیره باید بایستد
اینگونه دانش آموز باید هم حواسش باشد عدد بعدی را درست بگوید هم حرکت مربوط به آن را انجام دهد
46- به بچه میگویم اعداد را معکوس بشمارند
47- بچه هابه صورت اعداد و علامتهای ریاضی تقسیم میکنم ،هر کسی یک عدد و یا یک علامت میشود،مثلا زهرا عدد یک است،فاطمه عدد 2 و..سمیه علامت به اضافه، مریم علامت تقسیم و غیره( روی کاغذ آچار مینویسم میدهم دستشان که بگیرند روبرویشان)
بعد پای تاپلو یک مساله مینویسم ،مثلا 3+4= ؟ حالا بچه ها باید کنار هم به صورت مساله قرار بگیرند و جواب را هم به دست آورند یعنی جواب هم باید دانش آموزی که فرض عدد هفت است بایستد
البته باید در فاصله سه سلوات سریع عملیات ریاضی را انجام دهند

48- با سه صلواتی که بچه های دیگر میفرستند باید دانش آموز بگوید الان چند تا سر در کلاس است، چند تا گوش ، چند تا بینی(دانش آموز زرگ سرها را میشمارد و برای تعداد گوش در دو ضرب میکند..) بعد میروم روی بعضی چشم و ها بینی ها را میبندم و میگویم حالا سریع بگو چند تا است( دانش آموز زرنگ نمینشیند حساب کند تعدادهای بسته را میشمارد و از عدد قبلی کم میکند)

49 میرویم بستنی میخریم و باچوب هایش بسته های پنج تایی و ده تایی درست میکنیم

50 - به بچه ها میگویم خوراکی هایشان را در آورند و به تعداد بچه های کلاس تقسیم کنند(یادگیری تقسیم و انفاق)

48 -به ترتیب هر دانش آموز باید با دانش آموز کناریش دست دهند و روبوسی کنند! نفر اول با بغل دستیش یک بار دست دهد و روبوسی کند، نفر دوم دو بار، نفر سوم سه بار وغیره....( آموزش مصافحه در اسلام) اگر دانش آموزی هم با دوستش قهر بود جریمه میشود و باید ده بار مصافحه و روبوسی کند

49-به بچه های میگویم سی تا نعمت هایی که در کلاس است را بنویسند،بعد میرویم توی حیایط میگویم سی تا از نعمت هایی که در حیاط میبینند را بنویسند، بعد میگویم این نعمت هارا با هم جمع کنند

50- بچه هارا میبرم بیرون از کلاس(مخصوص جاییهای که مانند حوزه هاباشد و موکت باشد که افراد بدون کفش باید وارد شوند) بعد میگویم سریع از روی کفش ها (در فاصله سه صلواتی که میفرستیم) بگویند چندنفر الان در مدرسه هستند

51- اعداد را پشت سر هم میگویم و میگویم هر عدی که در آن فرض 3 بود باید بایستدند(اعدادی مانند 3- 13- 33- 63- 93 و...)

52- بچه هاباید با اعداد نقاشی بکشند،مثلا با عدد 5 باید یک شکل در بیاورند( یکی ممکن است صورت بکشد عد پنج را بگذارد بینی، وغیره...)

53- به آنها میگویم که بیست تا کار خوب و بیست کار اشتباه بنویسند

54- چشم بچه هارا میبندم و باید روی تابلو یک مساله ریاضی بنویسند و حل کنند

55- چشم بچه هارا میبندم و میگویم دوتا از بچه بروند فرض بیرون ،بعدهر کس یک جملهی بگوید و هی تکرار شود بعد از روی صداهادانش آموز تشخیص دهد چند نفر در کلاس هستند و چند نفر رفتند بیرون

56-جشمش را میبندم و یک دانش آموز با حرکت انگشت روی کمرش یک عدد مینویسد! و دانش آموز باید تشخیص دهد چه عدی است ( حسی)
57-یکی از نمازها را انتحاب میکنم مثلا نماز ظهر و میگویم سریع بگو چند تا رکوع دارد،چند تا سجده، چند تا سوره ،چند تا قنوت ،.چند تا رکعت و...

58-کتاب قرآن می آورم، یک سوره مشخص میکنم و میگویم چند تا آیه دارد، این سوره چن تا از آیه هایش عدد فرد است، چندتایش عدد زوج و.......

یازهراسلام الله علیها

سلاااااام
یه استاد هندسه داشتیم بعد تدریس میگفت صلوات بفرستید هر کس میرفت مساله حل میکرد براش صلوات می‌فرستادیم
۱۸. میتونیم همون روز تا پایان ساعت کلاس یه ارزیابی بکنیم مثلا چند سوال بدیم آخر سر حل کنند گویا هر جلسه امتحان دهند اینطوری دانش آموزانی که مشکل یادگیری دارند مشخص میشه و باهاشون بیشتر و با روش دیگر کار میشه
دبیرستان معلم ریاضی مون کلاس رو به دو بخش تقسیم کرده بود یه قسمت اونهایی بودن که به درس توجه داشتند یه بخش اونهایی که باهم حرف میزدند از اینا سوال نمیپرسید ازشون امتحان نمیگرفت فقط میتوانستند در کلاس باشند و به درس گوش بدهند
حق سوال کردن نداشتند مگر این که تغییر کنه رفتارشان و بیان سمت اونهایی که به درس توجه دارند
یه سری دروس دوران ابتدایی و راهنمایی رو خوب یاد نگرفته بودند برای همین متوجه درس نمیشدند ایشون از ابتدایی شروع کرد به یاد دادن درس Smile

[="Navy"]

نقل قول:
تصور كنيد معلم هستيد براي آرام كردن كودكان چه تدابيري اجرا مي كنيد؟

سلام
یادمه وقتی ابتدایی بودیم معلممون یه جعبه شیرینی خامه ای می اورد کلاس به هرکی که منظبت تر بود میدادگ

همین نود درصد کلاس ساکت میشد ولی نمی گفت امروز می خوام شیرینی بدم چون نمی دونشتیم توی کیفش اورده یا نه یعضی روزا داشت بعضی وقتا هم اخر سر می دیدیم نه نداشت

ولی همش برای اینکه بگه امروز فلانی خیلی ساکت بود بیاد حایزه بگیره مادب می نشستیم![/]

سلام استاد.
دوتا مثال دارم که شاید جالب باشه.
۱. دوران دبیرستان من شخصا هیچوقت توکلاس درس گوش نمیدادم،نمیدونم چرا؟؟ البته کار خوبی نبود ولی اینطور بودم:d
دوم دبیرستان که بودیم یک آقای معلم هندسه ی ما بودند که میگفتند درحال گرفتن دکتری هندسه هست ولی هرچیزی که توضیح میداد فقط خودش متوجه میشد ومن بشدت از هندسه وریاضی متنفر بودم.
ولی مثال دیگه م این هست که،درس آناتومی برای ما واقعا درس حجیم و خیلی مهمی هست.
۴نفر استاد آناتومی داریم ولی ازاین ۴نفر فقط یک نفرشون هم خوب درس میدهند وهم ظر همه ی افراد کلاس رو به خودشون طوری جلب میکنند که هیچکس حرفی نمیزند وذهن ها متمرکز درس استاد هست.
ایشون در حین درس دادن شوخی هم میکنند(درخور موضوع کلاس) وهم بطور مثال ارگانی ازبدن رو میخواهند توصیف کنند بطور عملی تعریف میکنند یعنی هم شکلش را میکشند وهم روی خودشون نشان می دهد

حامی;883412 نوشت:
خيلي خوب بود
بزرگواران ديگر
شما هم نترسيد وارد شويد
اين شيوه خيلي تو زندگي به شما كمك مي كند براي مهارت حل مسائل

سلام
بارش مغزی خوبیه
استاد هیچ راه حلی به ذهنم نمی زنه!!
حتی تکراری که دوستان دیگه گفتند!!!

پیش خودم میگم شاید چون هیچوقت معلم نبودم
از اونطرف میگم خب شاگرد که بودم !!

مهارت حل مساله = 0

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

ریحــانه الــنبی;883935 نوشت:
سلام
بارش مغزی خوبیه
استاد هیچ راه حلی به ذهنم نمی زنه!!
حتی تکراری که دوستان دیگه گفتند!!!

پیش خودم میگم شاید چون هیچوقت معلم نبودم
از اونطرف میگم خب شاگرد که بودم !!

مهارت حل مساله = 0

حالا بارش فكري را طوري ديگر در نظر بگيريد
تصور كنيد از يك خبرگزاري تماس گرفته اند مي گويند به اين مسأله فكر كنيد دو ساعت ديگر تماس مي گيرم شما راهكارهاي خود را بيان كنيد بدون بازداري هرچندخنده دار باشد
حالا اين طوري بيان كنيد[/]

۱۹.هیچی یکی یدونه چسب میزنم دهنشون دست و پاشون رو می‌بندم به صندلی تا ساکت بمانند بعد درس میدم
بهشون هم میگم گوش ندید کبابتون میکنم:)
هیچی دیگه از روز بعد اخراج میشم میرم میشینم تو خونه آرامش هم دارم

۲۰. یه صدای گوش خراش تهیه نموده در مواقع شلوغ کردن روشنش میکنم
بعد جمع تفریق میگم جلسه پیش سه بار صدا را روشن کردم این جلسه یک بار حال جمعا چند بار روشن شده ؟

۲۱. مثلا برای بچه هایی که درس رو خوب متوجه شدند هفته بعد جایزه در نظر گرفتم و از کجا می‌فهمیم که بچه آرومی بوده و به درس گوش داده ؟
به سوالاتی که آخر ساعت می‌پرسم جواب درست بده

سلام
1. ایجاد صداهای مختلف جهت ساکت شدن مثلا ضربه روی میز ، ضربه روی تخته، زدن دست ها به هم ،...

2. ایجاد بارش فکری

3. کشیدن شکل ناقص حیوان روی تخته و تکمیل آن توسط آن ها

4. دادن فرصت برای شلوغ کاری بیشتر

5. وانمود کردن به یادداشت نمودن اسامی شلوغ کنندگان

6. خواندن کتاب درسی با صدای بلند توسط یکی از شاگردان

7. استفاده از زبان بدن برای ساکت شدن (چشم و ابرو)

8. استفاده از حرکات دست مانند پلیس برای ایجاد سکوت

9. استفاده از سوت برای ایجاد سکوت

10. جابجا کردن شاگردان آرام با ناآرام

11. تغییر دمای کلاس بطور برعکس به مدت کوتاه (اگر زمستانه باز کردن پنجره ها)

12. چیدمان غیر متعارف کلاس (مثلا به طور دورهمی یا اگر دایره وار است بصورت متداول )

13. استعفا از معلمی

[="Tahoma"][="DarkGreen"]بارش فكري
ابتدا با بارش فكري همه راهكاري اثباتي و ثبوتي را بيان مي كنم هرچند برخي فرضي و نشدني يا خنده دار باشند بعد غربال مي كنيم و بهترين ها را گزينش مي كنيم
خاصيت اين كار اين است كه از اول جلوي ذهن فيلتر قرار نمي دهيم و فكر آزادي عمل دارد
موضوع: معلم رياضي و ساكت كردن كودكان شلوغ

1- با چسب دهان كودكان شلوغ را بستن
2- دوختن دهان كودكان شلوغ
3- تنبيه بدني
4- هر كس شلوغ كرد را جريمه مادي مي كنيم يا مي گوييم كلاس را جارو كن و شيشه ها را پاك كن
5- كودكان شلوغ را مي اوريم و مي گوييم بشين كنارم
6- ما مي رويم كنار او مي نشينيم
7- به بچه ها مي گوييم بريزيد رو سرش و جشن پتو براش بگيريد
8- مي فرستيمش دفتر مدرسه
9- از كلاس اخراجش مي كنيم
10- ساكت مي شويم و به او مي گوييم هر موقع كارت تمام شد تا درس را ادامه دهيم
11- او را مسؤول و نماينده مي كنيم
12- نظم كلاس را به او مي سپاريم
13- دوچرخه ثابت مياريم مي گوييم پا بزن و گوش كن
14- دوربين مي گذاريم در كلاس تا مدير مدرسه كلاس را كنترل كند و به او مي گوييم كلاس محضر مسؤول مدرسه است
15- قرص خواب آور بهش مي ديدم تا تخت بگيره بخوابه
16 هر موقع خواست شلوغ كنه مي گويم درس يا شعر يا ...بخوان
17- از بچه ها و او مي پرسيديم براي اداره كلاس بايد چه كنيم اگر كودك شلوغي داشتيم چه گونه ساكتش مي كنيم (مسابقه ببينيم كي بهتر جواب مي دهد)
18- مياريمش مي گوييم روي دستت بايست و پاهات به ديوار باشه
19- مي فرستيمش براي كلاس شيريني بخره و بياد
20- هر موقع شلوغيش كمتر شد او را تشويق كلامي مي كنيم با همراهي كلاس
21- هر موقع شلوغيش كمترشد به او جايزه مادي يا معنوي مي دهيم
22- شلوغي او را جهت مي دهيم مثلا مي خواهد ديده شود نقاشي او را در كلاس مي زنيم يا مي گوييم تقليد صدا كن يا ...
23...
فعلا كافيه
اينها في البداهه به ذهنم رسيد فكر كنم بيشتر هم ميشه[/]

[="Blue"]

حامی;884250 نوشت:
بارش فكري
ابتدا با بارش فكري همه راهكاري اثباتي و ثبوتي را بيان مي كنم هرچند برخي فرضي و نشدني يا خنده دار باشند بعد غربال مي كنيم و بهترين ها را گزينش مي كنيم
خاصيت اين كار اين است كه از اول جلوي ذهن فيلتر قرار نمي دهيم و فكر آزادي عمل دارد

سلام
با این تاپیک خلاقیت ارتقا پیدا میکنه استاد؟ یعنی چون هر چی به ذهنمون میرسه رو بدون فیلتر میگیم ارتقا پیدا میکنه؟
خب اگر زیاد باشند من دو به دو میزارمشون روبروی هم میگم همدگیر و نقاشی کنید ببینم کی بهتر بلده بعضی وقتا که برادرزادم خیلی اذیت می کنه قلم و کاغذ میدم میگم عمه رو بکش ببینم بلدی! اونم همش میگه تکون نخور دارم می کشمت! انگار پیکاسو یا باب راسه
اگر زیادی شلوغ کنن از پاشون اویزونشون می کنم بعد یکم می خندن و دیگه آروم میشن البته ممکنه دوباره بگن تکرارش کن
زیاده از حد شلوغ کنند میفرستمشون دنبال نخود سیاه راحت میشم
قلقلکشون میدم میخندن نفسشون میره بعد ولشون می کنم!:-o
پول میدم بهشون میگم برید برای خودتون بستنی بخرید دست از سرم بردارید
شونه میدم بهشون میگم موهای همدیگرو شونه کنید
یه توپ میندازم وسط میگم برید توپ بازی کنید
اصلا میام بیرون میگم من تدریس به بچه ها رو دوست ندارم به من بزرگسال بدید[/]

باسمه الذی فعال لما یشاء

زینبیون;884260 نوشت:
زیاده از حد شلوغ کنند میفرستمشون دنبال نخود سیاه راحت میشم
قلقلکشون میدم میخندن نفسشون میره بعد ولشون می کنم!
پول میدم بهشون میگم برید برای خودتون بستنی بخرید دست از سرم بردارید
شونه میدم بهشون میگم موهای همدیگرو شونه کنید
یه توپ میندازم وسط میگم برید توپ بازی کنید
اصلا میام بیرون میگم من تدریس به بچه ها رو دوست ندارم به من بزرگسال بدید

سلام خانم معلم

پس کی درس می دید؟:)

[="Blue"]

حبیبه;884281 نوشت:
باسمه الذی فعال لما یشاء

سلام خانم معلم

پس کی درس می دید؟:)

سلام استاد گرامی
حال شما خوبه؟
خب راستش من با بچه ها میونم خیلی خوبه شکر خدا ولی اصلا نمی تونم بهشون درس بدم، چند سالم هست که مدرسه قرآنی شهرمون و جامعه القرآن بهم میگن بیا به بچه ها درس بده ولی اصلا نمی تونم براشون کلاس بزارم فقط می تونم باهاشون بازی کنم من فقط می تونم به آدم بزرگا درس بدم شلوغ کنند یک نگاه جدی بهشون میکنی خودشون ساکت میشن [-x یا حتی چند لحظه سکوت کردن و به زمین نگاه کردن باعث میشه خودشون خجالت میکشن ساکت میشن بچه ها رو چی کنم؟
یعنی اصلا نمی تونم با بچه ها جدی باشم معلم یکمی باید جدی باشه خواهرم هست من نیستم خب اینم یه استعدادیه ما نداریم دیگه@};-[/]

سلام دوباره.
درحال حاضر چیزی که به ذهنم میرسه این هست.چون با برادر کوچکترم این کار رومیکنم.
شرط میگذارم.
در درجه اول سعی میکنم علایقشون رو متوجه بشم وبدونم چه چیزی دو بیشترازهمه دوست دارند.
بعد میگم اگر این قسمت درس رو خوب گوش کنند وآرام باشند،بهشون اجازه میدم کاری که دوست دارند رو باهم دسته جمعی انجام بدیم.
برای فهمیدن علاقه شون شاید بگم دوست داری الان چکار کنیم؟
اول کمی به کاری که علاقه دارند برسیم وبعد آن بگم خوب الان تفریح تمام ونوبت گوش دادن به درس هست.

شاید چندتا سیب باخودم ببرم کلاس و بدم دست بچه های شلوغ(یا بگم خودشون بیارن)، به یکی از اونها بگم این سیب رو بخور وبعد ازشون بپرسم حالا چندتا سیب داریم؟؟
بنظرم باید با چیزهایی که همیشه داریم یک نوع سرگرمی براشون ایجاد کرد..
درحال حاضر همین چیزها به ذهنم رسید..

باسمه الرفیق

زینبیون;884295 نوشت:
سلام ......

سلام بزرگوار

زینبیون;884295 نوشت:
حال شما خوبه؟

الحمد لله متشکر.

زینبیون;884295 نوشت:
چند سالم هست که مدرسه قرآنی شهرمون و جامعه القرآن بهم میگن بیا به بچه ها درس بده ولی اصلا نمی تونم براشون کلاس بزارم فقط می تونم باهاشون بازی کنم

اتفاقا بندۀ خدایی از همین طریق (بازی) حفظ جزء 30 قران را با چند دختر بچه ی 5 تا 6 ساله کار کرد و بعد از مدتی

(حدود یک ماه و نیم) بچه ها در حفظ این جزء موفق شدند.به این شکل که بعد از مدتی که متوجه شد برای حفظ

انگیزه ی کافی ندارند جای خودش را با آنها عوض کرد یعنی بچه ها معلم شدند او شاگرد،شروع می کرد به ارائه

یک آیه(با لحن بچه گانه) و وانمود می کرد آیه دوم را فراموش کرده،اونوقت کودکی که معلم شده بود آیه را یاد آوری

می کرد اینقدر این سیکل را ادامه می داد تا بخش مورد نظر برای بچه ها تثبیت می شد.

البته کلاس رسمی نبود،بچه ها فامیل بودند و در منزل انجام می شد،پذیرایی و وقت آزاد و و بازیهای دیگر هم بود،

غرض اینکه استفاده از فن بازی در آموزش بسیار نتیجه بخش است البته اگر شرایط محیط آموزشی مناسب باشد.

۲۲ . میتوانیم یه رنگی که قابل شستشو هست تهیه کرده صورت اونهایی که شلوغ میکنند رنگ کرد
جمع و تفریق
مثلا نقطه‌ آبی ( آرام ) خنثی میکنه نقطه قرمز ( شلوغ کرده) آخر سر می‌پرسیم چند بار شلوغ کرده و چند بار آرام بوده
ازش میخواهیم تفریق انجام بده باهاش
اونهایی هم که آروم بودند جایزشون و گوش دادند به درس نقاشی میکنیم مثلا شکل گلی بلبلی

[="Tahoma"][="DarkGreen"]بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج

سلام علیکم ورحمه الله و برکاته
1-می گویم هرکس حرف بزنه یک مسئله کمتر می گویم
2-می گذارم قشنگ حرف بزنند و منم با هاشون هم کلام می شوم
3-از مباحثی که توش حرف زدند عینا امتحان می گیرم(حتی اگر کل جلسه حرف زده باشند.)
4-اگر جلسه بعد اعتراض کردند می گویم هروقت ساکت شدید 1 نمره از نمره خرابتون کم می شود.
5-آب می آورم سر کلاس با پارچ آب می خورم
6- به صورت عملی ریاضی رو وارد زندگی شون می کنم
مثلا انتگرال رو به عینه نشون می دهم کجا کار برد دارد
7-مباحثی را که دوست ندارند درس نمی دهم مگر علاقشون به درس زیاد شود.
8- بادکنک باد می کنم اگر شلوغ کنند سر کلاس می ترکانم

یا علی[/]


چقدر این تاپیک جالبه نمی دونم افتاده بود تو انباری اسک دین و در حال خاک خوردن بوده و تازه بیرونش کشیدید یا فعال بوده و ما بهش توجه نکردیم یا اینکه این تاپیک به ما توجه نکرده؟
الان پست اول رو خوندم و متوجه شدم موضوع چیه

خب نمیشه ما هم یک پیشنهاد بدیم بگیم راجب به چی راهکار بدید؟ یا انحصاریه؟:-/


[="Tahoma"][="DarkGreen"]

حبیبه;884308 نوشت:
اتفاقا بندۀ خدایی از همین طریق (بازی) حفظ جزء 30 قران را با چند دختر بچه ی 5 تا 6 ساله کار کرد و بعد از مدتی

(حدود یک ماه و نیم) بچه ها در حفظ این جزء موفق شدند.به این شکل که بعد از مدتی که متوجه شد برای حفظ

انگیزه ی کافی ندارند جای خودش را با آنها عوض کرد یعنی بچه ها معلم شدند او شاگرد،شروع می کرد به ارائه

یک آیه(با لحن بچه گانه) و وانمود می کرد آیه دوم را فراموش کرده،اونوقت کودکی که معلم شده بود آیه را یاد آوری

می کرد اینقدر این سیکل را ادامه می داد تا بخش مورد نظر برای بچه ها تثبیت می شد.

البته کلاس رسمی نبود،بچه ها فامیل بودند و در منزل انجام می شد،پذیرایی و وقت آزاد و و بازیهای دیگر هم بود،

غرض اینکه استفاده از فن بازی در آموزش بسیار نتیجه بخش است البته اگر شرایط محیط آموزشی مناسب باشد.

جامعه القرآن هاي
سلام عليكم
متأسفانه بسياري از افراد كه در كودكي مشغول حفظ قرآن بوده اند مي گويند ما از كودكي خود چيزي نفهميديم
يعني هفت سال اول بايد با بازي مشحون و مملو باشد و كودك ضمن بازي يادگيري هاي ( خلاقه، اجتماعي، و...) ياد بگيرد
و خيلي بد است كه مربي يادش برويد با كودك در ارتباط است كلاس را طوري برگزار مي كند كه گويي دانشجو هستند خشك و بي نشاط.
از همه بدتر اين كه اگر كودكي كلاس نرود دنبال نيستند و ريشه يابي عميق نمي كنند چرا او نيامد
به نظرم اگر كلاسي يك پنجم وقتش در ضمن بازي اختصاص به آموزش قرار بگيرد براي كودكان در حد مهد خوب است نبايد بمباران اطلاعات شوند
اگر فردي انگيزه درش زياد شود خودش بزرگ كه شود ادامه مي دهد
ولي اگر كودكي 10 جز ياد بگيرد و انگيزه اش بيمرد با قرآن مذهب قهر مي كند
متأسفانه در كشوري زندگي مي كنيم كه به جامعه القرآن ها بها داده نمي شود دستشان خالي است بودجه دولتي ندارند يعني براي و ساز و آواز بودجه داريم ولي براي تربيت قرآني خير. اي كاش كساني در بدنه دولت داشتيم كه مانند برخي مسؤولان كه دلشان تنگ ربناي استاد شجريان هستند و در يك سال هزار جا سخنراني مي كنند و اظهار تأسف مي كنند كه به استاد بي مهري شده،كه مي گفتند به قرآن بي مهري شده است
جامعه القرآن كودكان بدون مربي بانشاط، بدون آموزش با بازي و تفريح و نقاشي و داستان و بدون مهد و شهربازي و پارك از نظر من ناجامع، ناقص و ابتر است.[/]

باسمه الحسیب

حامی;884479 نوشت:
متأسفانه در كشوري زندگي مي كنيم كه به جامعه القرآن ها بها داده نمي شود دستشان خالي است بودجه دولتي ندارند يعني براي و ساز و آواز بودجه داريم ولي براي تربيت قرآني خير

عرض سلام و ادب

متأسفانه جای آموزش قاعده مند و پرورش هدفمند در نظام آموزشی ما خالی است،البته نمی شود سعی

و تلاشی را که نظام برای ارتقاء آموزش و پرورش کرده است نادیده انگاشت ولی عملا و بیشتر سرگرم آزمون

و خطا بوده ایم و این خاص پرورش دینی و آموزش قران هم نیست،به همین جهت عرض کردم که ابتکار بدون

وجود شرایط و امکانات مناسب عملا چندان نتیجه ای ندارد.



شيوه بازي را كه فراموش نكرده ايد؟
پست اول را بخوانيد متوجه مي شويد شيوه چيست

تصور كنيد دختر تو خونه هستيد و سه زن داداش داريد هر هفته مي آيند منزل شما و شما از آنها پذيرايي مي كنيد و آنها اصلا كمك نمي دهند چه تدبيري به خرج مي دهيد كه حركتي كنند و سهيم باشند در كارها؟

مرور بازي ها

لینک بازی های جالب قبلی جهت رشد خلاقیت:

:1: ايجاد روشنايي

(پست 3)

:2:

كارايي يه گردو (پست 14)

:3:

سرگرم كردن بچه ها (پست 38)

:4:

تفسير يك لبخند(پست 49)

:5:

مشغوليت (پست 56)

:6:

تسليت به دوست (پست 64)

:7:

مديريت زمان (پست 73)

:8: برنامه ريزي براي يك روز (پست 79)

:9:

كارايي يك آدامس(پست 85)

:0:

:1: كارايي يك ظرف نوشابه خالي (پست 96)

:1::1: كارايي يك قاشق (پست 103)

:2:

:1: كارايي يك نخود (پست 143)

:3:

:1: خريد جايزه با هزار تومان (پست 164)

:4:

:1: باطري قلمي (پست 184) 198

:5:

:1: برخورد با مزاحم تلفنی ( پست 190)

[=lotus] :6::1:مادرشوهر و خواهرشوهر عیب گیر (205)

[=lotus] :7::1:کاربردهای چرخ خیاطی (پست 215)

[=lotus] :8::1: هدف بازی خلاقیت (پست 221)

[=lotus] :9::1: جدال با عشق (پست 233)

:0::2: معلم و آروم كردن بچه ها(پست 555)