ای که از کوچه معشوقه ما می گذری بر حذرباش که سر می شکند دیوارش

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ای که از کوچه معشوقه ما می گذری بر حذرباش که سر می شکند دیوارش

اما پیوند میان عشق الهی و کشته شدن در راه معشوق به چه صورتی است؟

در روایات فقط سه بار تعبیر عشق به کار رفته:

یکی "افضل الناس من عشق العبادة، فعانقها"

و دیگری بر زبان امیرالمومنین - علیه السلام - که چون از سرزمین نینوا می گذشت; چشمانش به اشک نشست و درباره آن زمین فرمود:

"قتل فیها مائتا نبی و مائتا سبط کلهم شهداء و مناخ رکاب و مصارع عشاق شهداء"

و سوم و از همه مهمتر در این حدیث قدسی مشهور: " من طلبنی وجدنی من وجد نی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته" ; در

این حدیث، مراحل عشق الهی و سیر و سلوک عرفانی بیان شده که عبارتند از:
1. طلب; 2. یافتن (جدة) ; 3. معرفت; 4. محبت; 5. عشق; و 6. شهادت.
بدین سان خواست معشوق ازلی، چون جمال بی مثال خود را نمود و دل از کف عاشق ربود، بر قتل وی تعلق گرفت:

جلوه معشوق شورانگیز شد خنجر عاشق کشی خونریز شد

این معنا به صورتهای مختلف در اشعار عرفانی جلوه گر شده:

ای که از کوچه معشوقه ما می گذری بر حذر باش که سر می شکند دیوارش

در زلف چون کمندش، ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت آنچه جان عاشقان از دست زلفت می کشد کس ندیدست در جهان جز کشتگان کربلا
ماهیت عشق چیست که به جان عاشق بسته و مگر عشق چه آتشی است که چون به جان عاشق افتد تا آن را نستاند فرو ننشیند؟ عشق چیزی نیست جز محبت که چون فزونی گیرد، عشق خوانده شود و نزد عارفان نهایت محبت، غلیان دل است در اشتیاق لقای محبوب و " عشق آتشی است که در قلب واقع شود و جز محبوب را بسوزد و قیام قلب است با معشوق بلاواسطه. "
در اشعار عرفانی، مفهوم عشق همیشه آمیخته با مفهوم می و مستی است; چه اینکه می آن چیزی است که آدمی را از خود بستاند و از خود به در کند و این همان عملکرد عشق است که عاشق را به مقام فنا یا مقام بیخودی می رساند، و مراد از می عشق حالت جذبه و شیفتگی در نتیجه تجلیات ربانی است و مراد از میخانه، باطن عارف کامل است که سرشار از عشق و مملو از معرفت الهی است و هر که عارفتر است عاشقتر، و هر که عاشقتر است میخوارتر و مخمورتر; و بر همین اساس است که شاهنشاه عشق، سرحلقه عاشقان و سرخیل مخموران حسین بن علی - علیه السلام - است که:
چون به موقع ساقیش درخواست کرد پیر میخواران ز جا قد راست کرد زینت افزای بساط نشا تین سرور و سرخیل مخموران حسین


[=Badr][=Microsoft Sans Serif]

هر که عاشق دیدیش معشوق دان کو به نسبت هست هم این و هم آن این امر در عشق الهی نیز صادق است: "یحبهم و یحبونه" و حب خدای - تعالی - که در سوره مبارک صف آمده: " ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله"، همان اجر عظیمی است که در انتظار مجاهدان در راه خداست.
شهادت، وصال با محبوب و ملاقات با خداست. ملاقاتی که برای هر انسانی چون سرنوشتی مقدر، حتمی است: "یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه" و هر که امید دیدار پروردگارش را برد باید عمل صالح انجام دهد و در عبادت او شریکی برنگیرد: "و من کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعبادة ربه احدا" و آنان که عاشقانه خدا را دوست دارند بی صبرانه در انتظار لقایش می سوزند و به فرموده امام راحل (س) : "عشاق جمال حق، غایت افعالشان وصول به باب الله و رسیدن به لقاءالله است. "

و مرگ و شهادت لحظه سرآمد این انتظار و تحقق وصال است.

سالار شهیدان در خطبه غرایی که در مکه ایراد فرمود به لزوم مرگ و چاره ناپذیری آن برای فرزندان آدم اشاره می کند و از آمادگی برای لقاء الله سخن می گوید و در خطبه دیگری در کربلا که در آن، علت قیام و انگیزه شهادت جویی خود را - که همانا عمل نشدن به حق و باز نداشتن از باطل است - بیان می دارد، رغبت مومن به لقاءالله را یادآوری می کند. در شب عاشورا در میان خیمه ها جنب و جوش عشق و شوق وصال بپا بود و فردای آن شب، روز شهادت، روز ترکتازی عشق روز لقاء الله بود و روز عید قربان عاشقان به تعبیر امام، با " آن برداشتی که اهل معرفت از عید می کنند. . . روز عید، روز لقای آنهاست". و از همین روست که سیدالشهدا، روز عاشورا هر چه به ظهر و به لحظه شهادت نزدیکتر می شد رویش افروخته تر می شد:
چون گلشن تن، هر چه گشتی ریشتر غنچه اش را بد تبسم بیشتر چشم بر دیدار و گوشش بر ندا تا کند جان را فدا جانش فدا سرخوش از اتمام و انجام عهود شاهد عیش و هماغوش شهود .

موضوع قفل شده است