ای آرزوی بندگی ات مانده بر دلم ... (نجواهای شبانه)

تب‌های اولیه

2317 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

دلم که می گیرد

دست معبودم را غرق بوسه می کنم

و تازه هنگامی که وجودش را در کنارم حس می کنم

همه ی آن دلتنگی ها به آرامشی نشاط آور مبدل می شوند

آرمشی که هیچ معشوقی نمی تواند نثار آدمی کند

خدایا چقدر دوستت دارم

این چه دوستی است که من اینقدر دارمش!

الهي!...

کجا اين دل شکسته را جز نگاه تو درماني است!؟
و کجا اين دل تشنه را جز ابر احسان تو باراني!؟
اي زيباي زيبا دوست!
اي دلرباي دلکش آفرين!
اي معبودم!...
چه لذت بخش است گذر نسيم ياد تو بر دل ها،
چه زيباست پرواز خاطر تو بر قلب ها،
وچه شيرين است پيمودن انديشه در جاده ي غيب ها بسوي تو،

✨قصه از جایی تلخ شد

که با عصبانیت به هم گفتیم

بچه را ول کردی به امان_خدا

ماشین را ول کردی به امان خدا

واینطورشد که "امان خدا" شد مظهر ناامنی

ای کاش میدانستیم امن ترین جای عالم، امان خداست!

✨قصه از جایی تلخ شد

که با عصبانیت به هم گفتیم

بچه را ول کردی به #امان_خدا

ماشین را ول کردی به امان خدا

واینطورشد که "امان خدا" شد مظهر ناامنی

یا رب

تیر رو به پایان است
وقت کوچ کردن به مرداد است
وقت بخشیدن و صاف کردن دل
پس مراببخش: اگر با نگاهی یا صدایی
یا زبانی بر دلت ترکی انداخته ام…

بسم الله الرحمن الرحیم

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا مَن يَرتَدَّ مِنكُم عَن دينِهِ فَسَوفَ يَأتِي اللَّهُ بِقَومٍ يُحِبُّهُم وَيُحِبّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى المُؤمِنينَ أَعِزَّةٍ عَلَى

الكافِرينَ يُجاهِدونَ في سَبيلِ اللَّهِ وَلا يَخافونَ لَومَةَ لائِمٍ ۚ ذٰلِكَ فَضلُ اللَّهِ يُؤتيهِ مَن يَشاءُ ۚ وَاللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی‌رساند؛ خداوند جمعیّتی را می‌آورد

که آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند؛

آنها در راه خدا جهاد می‌کنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد

(و شایسته ببیند) می‌دهد؛ و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست.

سوره مبارکه المائدة آیه 54

الهی عنایت کن که به جای آنچه شیطان در دلم می افکند- از آرزوی باطل و بدگمانی و حسد- یاد عظمت تو کنم.
و در قدرت تو اندیشه نمایم.
و در دفع دشمنان تو چاره سازی نمایم.
و به جای آنچه شیطان بر زبانم جاری می سازد از فحش، بد گویی و ناسزا،
یا شهادت ناحق
یا غیبت از مومن غایب
یا دشنام به شخص حاضر و مانند اینها،
سخن در سپاس تو گویم.
و مبالغه در ثنای تو ورزم.
و با تمام هستی خود ستایش بزرگی تو کنم.
و شکر نعمت تو به جا آورم.
و اعتراف به احسان تو نمایم.
و به شمردن نعمت های تو مشغول گردم.

خدایا

ببخش که از خود جدا میشوم …

تو همیشه با منی و من

گاهی بی خدا می شوم !

خداوندا؛برای شانه های خسته.. "قدری عشق"...
برای گام های مانده در تردید.. "قدری عزم"...
برای زخم ها.. "مرهم" و برای اخم ها.. "لبخند" عطا بفرما..

مهربان من! از تو می خواهم اى بخشنده گناه بزرگ و اى پیوند دهنده ی هر استخوان شکسته! که گناهان مهلک خطرناکم را ببخشى

مهربان من!
جنایت بزرگ (پرستیدن هواى نفس) مرا دل مرده کرده
مهربان من!
با لطف و کرمت این دل مرده ام را زنده کن، اى مقصد و مقصود و مطلوب و آرزوى قلبی من...
مهربان من!
قسم به عزتت که من کسى که گناهانم را ببخشد غیر تو نمى شناسم...
مهربان من!
پس اگر تو مرا از درگاهت برانى دیگر به چه کسی پناه ببرم؟

مهربان من!
آیا بنده گریخته به جایى جز به درگاه مولایش می تواند برود؟ یا از خشم و غضب مولایش غیر او کسی می تواند حمایتش بکند؟
مهربان من!
خدایا اگر پشیمانى از گناه توبه است قسم به عزتت که من از پشیمانانم ...
مهربان من!
اگر استغفار و طلب آمرزش کردن موجب محو گناه است، پس من از آمرزش طلبانم...

الهی! چشم هایم از پشت «تپه های توبه» طلوع می کند، به امید غوطه ور شدن در آهنگ طلایی مهر آفتابی ات.
الهی! آلوده هوای نَفْسَم و هوای آلوده نَفَسَم، اعتقاد قلبی تعفّن من است که مرا از خود متنفّر کرده است و گریزان.

در میان امواج رحمتت دست و پا می زنم؛ جسم نحیفم، دوباره جان می گیرد، جانم گرم می شود و گرمای روح، دلم را تسلّی می دهد.
بر کرانه های خواهش نشسته ام و نام تو را با تمام نیاز خود، فریاد می کنم.
بر کرانه های خواهش نشسته ام و دست های التماسم را به هزار نام بزرگت، گره می زنم
بر کرانه های خواهش نشسته ام و نجوای «العفو»، کابوس عذابم را بی تعبیر می گذارد.
بوی یاس سپید، سجّاده ای از تار و پود سبز مخملی، آسمانی که بر آن راهی هست، دست هایی که پل شده اند، چشم هایی که ستاره امید می پرورند و «مهربانی» که اشک هایم را می خرد.

پروردگارا! من عذرخواه تمام گذشته‏ های غفلت خویشم؛ گذشته‏ هایی که مغرور و متکی به رحمت تو، دست در دست ابلیس می‏گذاشتم و از تو دور می‏شدم؛ گذشته ‏های عصیان و سرپیچی که همه از غفلت و نسیان من بال و پر می‏گرفت و مرا در پیشگاه لطف تو، گستاخ‏تر می‏کرد .

خدایا! مرا ببخش...
خدایا! معذرت می خواهم برای وقت هایی که جلوی من، به یکی ظلم کردند، کمکش نرفتم. معذرت می خواهم برای وقت هایی که کسی به من لطف کرد، درست تشکر نکردم؛ یکی از من معذرت خواهی کرد، من او را نبخشیدم. معذرت می خواهم به خاطر آنهایی که کمک می خواستند، من نتوانستم آنها را به خودم ترجیح بدهم.

خدایا! مرا ببخش به خاطر وقت هایی که باید برای یک بنده خدایی کاری می کردم و نکردم. مرا ببخش به خاطر وقت هایی که مسائل خصوصی یک بنده خدایی را فهمیدم و سعی نکردم دیگران نفهمند. مرا ببخش به خاطر وقت هایی که گناهی آمد جلویم و من از آن دور نشدم.

الهی

چه جویم که غایتِ نشان از تو، بی نشانی ست،

و چه گویم که نهایتِ عرفان به تو، سرگردانی ست...

الهی نامه، علامه حسن زاده آملی

هروقت که سرت به درد آید

نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم

یاغی سوی و دگر نیایی

ما هر وقت با خدا کار داریم می گوییم خدا.

چقدر خوب است وقتی هم کار نداریم
بگوییم خدا...

خدایا

ای نهایت آرزوی محبین!

محبت خودت و هر کس تو را دوست دارد را از تو میخواهم.

الهي، چگونه شور و نوايم نباشد، كه از آنچه در كامم ريختي، اگر كوه دماوند از آن لب تر كند، پاي كوبان سر از پا نشناسد و دست افشان از دست برود

الهی

چگونه چگونه شور و نوایم نباشد که از آنچه در کامم ریختی،

اگر کوه دماوند از آن لب تر کند، پای کوبان سر از پا نشناسد و دست افشان از دست برود...

علامه حسن زاده آملی

خلوت لحظه هايم را با ياد تو پر مي کنم و اميدوارم به الطاف خداوندي ات
تويي که گره از بغض هاي حنجره ام مي گشايي
و در دشتهاي وسيع معرفت جاري ام مي کني
اي که هستي ام را با روشن ترين ثانيه ها رقم مي زني
و پنجره هاي آگاهي را بر چشمهاي شب گرفته ام باز مي کني
اي خوب زوال ناپذير ، بیشتر نگاهم کن
آمده ام تا قبولم کنی
چون من به گشودن درهاي رحمتت اميد دارم

چون تو حاضري چه جويم و چون تو ناظري چه گويم!
شكرت كه توشه اي جز توكل ندارم
شكرت كه مي گويم شكرت....
اما خدايم راز دل را نهفتن دشوار است و گفتنش دشوارتر!
مي دانم كه رسواييست گدايي از گدايان ...به سوي تو آمدم به حق خودت مرا به من بر مگردان! پس نگاهي كن!!!
اين دلم را آرام كن كه ديگر خسته ام.....خسته ام....
مي دانم كه هر چه آيد خوش آيد كه مهمان سفره توام!

لذت خوردن یک توت حلال
که از آوار نگاهت به زمین افتاده است
.....
آوار نگاهت...
چرا نه؟؟
چرا......
خدایاااااا
خواهش میکنم........

الهی! از نزدیک نشانت می دهند و برتر از آنی. و دورت پندارند و نزدیکتر از جانی. تو آنی که خود گفتی، و چنان که خود گفتی، آنی: موجود نفسهای جوانمردانی، حاضر دلهای ذاکرانی.

الهی! از کُشتة تو، بوی خون نیاید، و از سوختة تو بوی دود؛ چرا که سوخته تو، به سوختن شاد است و کشته تو، به کشتن خشنود.
الهی! دلی ده که در آن آتش هوا نبود، و سینه ای ده، که در آن زرق و برق و ریا نبود.
الهی! اگر یک بار گویی: «بندة من»، از عرش بگذرد خنده من.

الهی! اگر خامم، پخته ام کن، و اگر پخته ام، سوخته ام کن.
الهی! مکُش این چراغ افروخته را، و مسوزان این دل سوخته را، و مدر این پرده دوخته را، و مران این بنده آموخته را.
الهی از آن خوان که از بهر خاصان نهادی، نصیب من بینوا کو؟ اگر می فروشی، بهایش که داده؟ و گر بی بها می دهی، بخش ما کو؟

[="Navy"]

وقتے شوق پیدامےکنے برای ترڪ گناه
همش کارخداسـت❣
مگہ میشـہ خدایے که شوق توبه
رو به دلت انداخته،نبخشـه؟

[/]

خدایا مرا ببخش
بابت هر دلے
ڪـہ شڪستم

بابت هر گرہ ڪـہ
بـہ دست تو باز شد
و من بـہ شانس
نسبتش دادم

بابت هر گرہ ڪـہ
بـہ دستم ڪور شد و
مقصر تو را دانستم

با خـــــــدایت حـرف بزن
بخنـد
درد و دل کن
اشک بریز
برایش ناز کن
خــــــــدا، خریدار بنده اش هســـــت
هر جـور کـــه بیــــایی دوستت دارد.

الهی!
گاه گویم که در قبضه ی دیوم،
از بس پوشش که بینم.
باز ناگاه نوری تابد که جمله ی بشریت،
در جنب آن ناپدید بود.

الهی چون عین، هنوز منتظر عیان است،
این بلای دل چیست؟
چون این طریق همه بلاست،
چندین لذت چیست؟

الهی!
گاه از تو می گفتم و گاه می نیوشیدم،
میان جرم خود به لطف خود می اندیشم،
کشیدم،
آنچه کشیدم،
همه نوش گشت،
چون آوای قول شنیدم.

[="Navy"]

خدای من
به حضورت
به نگاهت
به یاریت نیازمندم.
سال هاست به این نتیجه رسیده ام
که"تو" آن مشترک مورد نظری
هستی که همیشه در دسترسی
..
اِلٰهی وَ رَبّی مَنْ لی غَیْرُکَ

[/]

[=&quot]ممنون از اینکه دست ما را رو نکردی

[=&quot]مثل همیشه باز هم ستار بودی

[=&quot]چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد

[=&quot]ممنون از این که باز با ما یار بودی

[=&quot]خجالتم نده و عاصیم خطاب مکن

[=&quot]نده جواب مرا لااقل جواب مکن

[=&quot]تمام خواسته هایم برای نفسم بود

[=&quot]دعای من که دعا نیست مستجاب مکن

[=&quot]صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم

[=&quot]مرا به وقت مناجات غرق خواب مکن

[=&quot]همین که ترس برم داشته خودش کافی ست

[=&quot]تو با عتاب دلم را پر اضطراب مکن

[=&quot]عتاب کردن تو بدتر از جهنم هست

[=&quot]جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن

[=&quot]چقدر جار زدم من که "دوستم داری"

[=&quot]بیا مقابل مردم مرا خراب مکن

[=&quot]خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم

[=&quot]زیاد روی من و توبه ام حساب مکن

خدا

فراموش شده ترین

حقیقت امروز ماست!

لحظاتی

به خدا برگردیم !

آغوشش را برای ما

باز کرده است

او منتظر است تا که ما برگردیم!

[=arial]رسول خدا (ص) فرمود:
[=arial]
[=arial]در شب معراج رسیدم به ملائکى که ایستاده بودند
[=arial]
[=arial]و سرهایشان به زیر بود و عجب آنکه عضوى
[=arial]
[=arial]از اعضاى ایشان که حمد خدا را نکند نبود،
[=arial]
[=arial]پرسیدم: اینها که هستند؟
[=arial]
[=arial]جبرئیل عرض کرد:
[=arial]
[=arial]از اول خلقت تا حال
[=arial]
[=arial] از عظمت خدا سر بلند نکرده اند...

✨ _ #بارالها

تنهاراهی که به تومیرسد

راه ویادتوست

مهربان خدای من

از تو خالصانه میخواهم

که هیچ انسانی در

کوچه پس کوچه های

زندگی اسیر بن بست نگردد.

کانال جامع عترت ツ:
❤️❣❤️
❤️

الهی!
این چیست کی دوستان خود را کردی؟
که هر کی ایشان را جست، تو را یافت!
و تا تو را ندید، ایشان را نشناخت.

الهی!
آنک تو را شناخت، شناخت،
امّا کی شناخت؟
و آنچ نمودی، نشناخت،
هر چند کی تو بودی که شناخت!
قدر از جلال که پرداخت؟
پس آنچ تو را شناخت،
لطف تو او را نواخت،
قُرب تو او را بزدود و فرا ساخت.

_طبقات الصوفیه، ص۲۵۰ و ۵۸۸
خواجه_عبدالله_مناجاتنامه

خدایا... بیاموز به من..... که لحظه ها در گذرند.... بیاموز به من که هیچ حالتی پایدار نیست..... که می گذرد....اگر در سختی ام... اگر دلتنگم.... و در تمام این لحظه ها تو در کنار منی.... به من آگاهی بده تا پذیرا باشم هر لحظه ایی را که می گذرد.... و نشانم بده راه را.... تا سهم خود را به انجام برسانم.... از نیروی بی پایانت بی نصیبم مگذار .... تا بپیمایم راههای دشوار زندگی را که با حضور تو ممکن میشود..... نگرانی هایم را بدست تو می سپارم..... و قدم میگذارم در راهی که تو میخوانی ام..... و هرچه در این مسیر برایم مهیا کرده ای را با آغوش باز می پذیرم.... هر لحظه با یاد تو خواهد گذشت... چه سخت و چه آسان... چه تلخ و چه شیرین... که با حضور تو همه لحظه هایم به عشق مبدل میشوند

خدایا به عشقت پردۀ صبح را از پنجرۀ احساسم که رو به بیکرانه‌های آسمان و دریای توست باز می‌کنم و آرامش را از نور تو استمداد می‌کنم پس به یادت می‌گویم: زندگی سلام

خدای من . . .
چقدر دوست دارم
که وقت نیایش
خدای من بخوانمت . . .

این حس
این که تو خدای من هستی
انگار همه نیازها وکمبودهای
مرا برآورده میکند . . .

خدایا

گاهے دنیا و نامرادی هایش
دلم❤️را به درد مےآورد
اما برق امید به تو
از چشمانـم نمےرود،
خوب مےدانم هوای دلـم را داری
وقتے تو را دارم، غمے نیس

خود را به خدا بسپار

وقتي كه دلت تنگ است...

وقتی که صداقتها ،

آلوده به صد رنگ است

خود را به خدا بسپار،

چون اوست که بی رنگ است

الهی!
هر چه بی نشان شمردم، پرده بود،
و هر چه بی مایه دانستم، بیهوده بود،

الهی!
یک بار این پرده ی من از من بردار!
و عیب هستی من از من وادار!
و مرا در دست کوشش بمگذار.

الهی!

کردِ ما گِرد ما درمیار و زیان ما از ما وا دار!
ای کردگار نیکوکار!

آنچه بی ما ساختی، بی ما راست دار!
و آنچه تو برتاوی به ما مسپار!