جمع بندی ایا خداوند نمی تواند مستقیما بر جهان ماده اثر گذار باشد ؟

تب‌های اولیه

103 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سوال:
آیا خداوند تاثیر مستقیم بر جهان ماده دارد؟

جواب:
بله: خداوند تاثیر مستقیم بر جهان دارد چون آفریدگار این عالم هستی اوست، وهر چه که ممکنات دارند از خداوند دارند یا با واسطه ویا بدون واسطه، انسان فقیر محض است وهیچ از خود ندارد وهر لحظه برای نیازهای خود محتاج به موجودی است که غنی بالذات است وهر چه دارد از خود دارد(انتم االفقراء الی الله والله هوالغنی الحمید(فاطر/15)، شما همه نیازمند به خدا هستید واو بی نیاز وستوده است). خداوند همه بعنوان علت تامه خلق موجودات یا مستقیما این نیازهارا بر آورده می کند یا با واسطه ملائکه ودیگرمخلوقات که در اصل این تاثیر و بخشش از طرف خداست.

مثلا پادشاهی به کارگزار خود در یک استان دستور می دهد بین مردم پول پخش کند. این کار را مردم به استاندار نسبت نمی دهند بلکه می گویند پادشاه این خوبی را در حق ما کرده است. وقرار نیست خود پادشاه راه بیفتد وجزئی ترین کارهارا هم خود انجام دهد ولی همین که اصل کار اوست وبه دستور او این خدمات صورت می گیرد مردم همه زا از طرف او می بینند نه کسانی که بعنوان کارگر وکارمند این کالارا به مردم تحویل می دهند.
البته این از باب تقریب ذهنی بود والا مساله خداوند ونوع فیض رسانی شاید فهم ودرکش برای ما چندان ساده نباشد. ولب طبق آیه شریفه واستدلالهایی که درفلسفه صورت گرفته است معلول ربط ونیازمند محض به علت وسرچشه خود است. واگر او لحظه ای لطف وعناید خود را بردارد ایم از بیم خواهد رفت.( برگرفته از فصل 14مرحه12نهایة الحکمة)

خلاصه کلام اینکه منعی از تاثیر گذاری مستقیم خداوند بر عالم ماده وجود ندارد هر چند با واسطه هم اگر انجام دهد دراصل تاثیر گذار اصلی خداوند است.

سوال: قانون علیت در عالم دنیا به چه شکل است؟
جواب: بر اساس قانون علیت که در سرتاسر ممکنات وجود دارد واگر نباشد هیچ نظم ونظامی در دنیا حکمفرما نبوده وهمه به هم می ریزد، هر معلولی وپدیده ای از علت هم سنخ وسازگار با خود به وجود می آید، مثلا گرما اثر حرارت است، وآب موجب حرارت نمی شود.
سوال: رابطه عالم ماده وملکوت وجبروت به چه شکل است؟
جواب: این عوالم در واقع سلسله مراتب دارند، که عالم ملک که همان عالم دنیا باشد پایین ترین آنها است وبالاتر از او عام ملکوت وبالاتر از جبروت وبالاتر از عالم عقل است. واینها در همدیگر تاثیر گذار هستند وبه یک معنای عام تر در عالم هستی هم چیز باهم در ارتباطند وهماهنگی موجود در علم هستی از ارتباط بین همه اجزای آن تشکیل شده است. تدبیر عالم دنیا در عالم ملکوت صورت می گیرد، وقبل از آنهم در جبروت وملکوت واینها به دنیا منتقل شده وبا اذن حجت الهی که در زمین مستقر است محقق می شوند. واین عوالم درست است که دارای مراتب هستند ولی در یک نظام واحد ودارای هدف ونتیجه روشن وبرای رساندن مخلوقات دنیا ودر راس آنها انسان به کمال مطلوب از خلقتش باهم فعالیت می کنند.

سوال: تاثیر غیر ماده بر ماده در تضاد با قانون علیت نیست؟
جواب:البته نسبت به سوال قبلی که به این سوال هم مربوط می شود در فلسفه بحث وسوال مهمی مطرح است، با این موضوع که رابطه بین حادث وقدیم یا ثابت ومتغیر به چه شکل است؟ چون بظاهر اینها در برابر هم هستند. خداوندی که خالق وعلت اولیه واصلی همه ممکنات است وهمه به او منتهی می شوند ثابت بوده وتغییر وتجددی در او نیست، اما مخلوقات عالم وهمین دنیا که حادث بوده همیشه درحال تغییر وتحول است. چطور موجود ثابت می تواند چنین متغیری را بیافریند؟ چون طبق قانون علیت باید سنخیت باشد که در این اینجا نیست.
علامه طباطبایی در جواب این سوال وشبهه بیان داشته اند چون تغییری که در ماده است ذاتی او ودر هستی وحقیقت اوست یعنی عالم ماده همیشه ودر همه حال در حال تغیر است تا اینکه به تجرد وعقلانیت ختم می شود. واینطور نیست که این تغییر در ماده را خداوند داده باشد وبه آن اضافه کرده باشد، بلکه رد وجود وذات اوست. لذا از این جهت نسبت دادن حادث به قدیم وثابت به متغیر اشکالی ندارد چون خداوند در کمال وعدم تغییر ثابت است وموجود مادی ذاتا وجودش متغیر است واز این جهت سنخیت بین آنها پیدا می شود.( نهایةالحکمة، مرحله12، ف22، ص288)
بنابراین تضادی در ارتباط ماده با مجرد وجود ندارد. وغیر ماده می تواند بر ماده تاثیر گذار باشد. البته جوابهای دیگری هم داده اند مثل اینکه در اینجا باید موجودی رابط باشد که هم جنبه تغییر داشته باشد وهم جنبه ثبوت مثل نفس که در آگاهی وثبات تغییر سنخیت باید ثابت محض دارد ودر عین حال وقتی به عالم دنیا وماده نسبت داده می شود دارای تغییر وسیلان است.
البته نظریه علامه طباطبایی از این جهت که دیگر مساله رابط در وسط نیست ونسبت بین خود واحب الوجود که ثابت است وموجود ممکن را مطرح می کند از دیگر نظریات بهتر است.

سوال: آیا چیزی بدون علت اتفاق می افتد؟یعنی با اراده مستقیم خدا؟
جواب: بدون علت چیزی اتفاق نمی افتد، یعنی اگر بخواهد ممکنی از عدم به وجود بیاید چون ممکن در اصل نسبت به وجود وعدم حالت یکسان دارد، وبرای اینکه به وجود بیاید باید چیزی او را از عدم به وجود بیاورد که همان علت است، یعنی زمانی که علت تامه کامل شد یعنی مقتضی برای وجود باشد، شرایط فراهم بوده ومانع وجود نداشته باشد وجود پیدا کرده ومحقق می شود. وخداوند خود بتهایی علت تامه است إذا دراد شیئا فیقول له کن فیکون، چرا که اگر اراده کند چیزی محقق شود به محض اراده خداوند همزمان محقق می شود. پس اینکه خداوند بخواهد چیزی را بوجود یاورد مستقیما بدون علت نیست بلکه با علت بوجود آمده وخداوند یا علت مستقیم یک پدیده است ویا علتها به او ختم می شوند. که از این حالت دوم تعبیر می کنند به علة العلل بودن خداوند.

جمع بندی: تاثیر مستقیم خداوند بر ماده
سوال: آیا خدای ادیان با خدای فلاسفه فرق می کند؟ وتعابیر فلسفی در قرآن یا روایات آمده است؟
جواب: اگر بخواهیم فلاسفه اسلامی را در نظر بگیریم باید بگوییم که فلاسفه مخصوصا ملا صدرا، میر داماد با توجهی که به احادیث وقرآن کریم داشتند تلاش داشتند که بیانات فلسفی را با توجه به قرآن واحادیث تبیین کنند وتضاد بین آنها را بین ببرند، ولی در عین حال اینطور نیست که تمام این گفته های فلسفی مطابق با قرآن وحقیقت باشد ومسلم در بعضی موارد برداشتهای اشتباهی بوده است. اما این فلاسفه نیز در تبیین عقلی معارف دینی که ذهن کاوشگر واستدلال گر انسان به آن نیاز دارد خیلی تلاش کردند وحق بزرگی به گردن ما دارند ولی در عین حال تمام یافته های فلسفی مطابق حقیقت نیست. ولی در اکثر موارد نیز هرچند تعابیر فلسفی با تعابیر دینی تفاوت دارد ولی اصل مطلب یکی است وبر گرفته از قرآن واحادیث است.
به بیان دیگر فلاسفه بعد از ظهور اسلام تلاش زیادی کردند که نظریات فلسفی مکتب یونان را با معارف دینی مقایسه کرده وسخنان غلط را کنار گذاشته ومطلب حق را بیان کنند ولذا فیلسوفان اسلامی خدمت بزرگی به عالم فلسفه کردند ودر رشد وبالندگی فلسفه نقش بسزایی داشتند. خلاصه کلام اینکه هر کجا گفته های فلسفی مطابق با اسلام وقرآن بود قبول می کنیم وهر کجا غلط بود کنار می گزاریم.
امیرالمومنین علیه السلام در تعبیری که در نهج البلاغه دارد می فرمایند:
کل قائم فی سواه معلول،[1] هر متکی به غیر خود معلول است. یعنی علتی دارد که قائم به اوست وچون بحث در مورد توحید وصفات الهی است وحضرت بی نیاز وقائم به خود بودن خداوند را مطرح می کند مشخص می شوشد که علت این معلولها هم خداوند است. واین یک تعبیر فلسفی است.
اما بطور کلی بخاطر فضای اختلافی که مخصوصا در اثر ائمه در مورد فلاسفه وجود داشته والبته همیشه این شرایط بوده ائمه برای جلوگیری زا فتنه سازی واختلاف شیعیان ومسلمانان از پرداختن به چنین چیزهایی خود داری کرده اند ولی در عین حال خطبه ها وسخنان زیادی در اثبات عقلی خداوند متعال دارند که یک روش فلسفی است ونهج البلاغه وکتاب توحید صدوق پر از این روایات است. ونمی شود گفت که فلسفه را رد کرده اند. بلکه نفیا واثباتا ردمورد علم فلسفه با توجه به روشها واسوب خاصی که دارد چیزی نگفته اند.
خلاصه کلام: خداوند علت هستی بخش و علت حقیقی تمام موجودات عالم است یا به صورت مستقیم ویا با واسطه، وتنها موجودی است جامع تمام کمالات وجودی در حد اعلای آن است وبقیه موجودات ربط محض ونیازمند محض به او هستند واوست که نیاز تمام موجودات را برآورده می کند.


[/HR][1] . نهج البلاغه صبحی صالح، ص272، تحقیق: فیض الاسلام، قم، ناشر، هجرت، 1414ق، چ اول.


موضوع قفل شده است