جمع بندی ایا اعاده معدوم ممکن است؟ نفس الامر چیست و موطنش کجاست؟

تب‌های اولیه

52 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

http://www.askdin.com/thread48301.html

سوال :
ایا اعاده معدوم ممکن است؟ نفس الامر چیست و موطنش کجاست؟

پاسخ :
در باره فراز اول پرسش باید گفت :
اعاده معدوم محال است یعنی چیزی که فیض وجود از خالق تعالی دریافت نمود دیگر نابود ومعدوم نمی شود یعنی وقتی وجود یافتند، نابود و معدوم نمی‌شوند، بلکه پیوسته در حال تبدیل و انتقال از یک نشئه به نشئه دیگراند. بالاخره چون قطرات در هستی بی‌کران الهی محو و فانی می‌شوند، نه این که معدوم و نابود شوند.
مثلا انسان وقتی از خداوند فیض وجود دریافت کرد و موجود شد ،هیچ‌گاه معدوم و نابود نمی‌شود، بلکه با مرگ از نشئه دنیا به عالم دیگر منتقل می‌شود، پس به یک معنا ابدی است ،ولی ابدیت او ذاتی نیست بلکه بالغیر است، یعنی در پرتوی وجود مطلق به عنوان فیض فعلی خداوند وجودش استمرار دارد، گرچه عوالم ونشئه‌های او تغییر می‌کند و از یک نشئه به نشئه دیگر منتقل می‌شود.
در این باره پراز دوم پرسشباید گفت نظریات مختلفی ارائه شده است. به نظر می‌رسد بهترین بیان در تبیین حقیقت نفس الامر، نظریه‌ای است که علامه طباطبائی(ره) در این زمینه بیان کردند. وی می‌گوید: آنچه شایسته است گفته شود این است که شى‏ء اصیل، وجود است؛ وجود موجود حقیقى است و هر حکم حقیقى نیز از آن او است. در مرتبه بعد چون ماهیات در ذهن‏هاى ما نمودهاى وجودند، عقل ناگزیر توسّعى در معناى وجود داده، وجود را براى ماهیات اعتبار مى‏نماید و بر آنها حمل مى‏کند؛ لذا مفهوم وجود و ثبوت، هم برخود وجود حمل مى‏شود (الوجود موجود) و هم برماهیت (مانند الانسان موجود) همان‏طور که وجود بر احکام این دو حمل مى‏شود.
براى دفعه دوم عقل، ناگزیر مى‏شود که در حمل مفهوم وجود و ثبوت بر هر مفهومى که آن‌را به تبع وجود یا ماهیت اعتبار مى‏کند، توسعه دهد؛ مانند مفهوم عدم، ماهیت، قوهّ و فعل؛ سپس ناگزیر مى‏شود که احکام هر یک از اینها را نیز تصدیق می‌کند؛ مانند این‌که می‌گوید عدمِ علت، علت براى عدم معلول است؛ زیرا عقل وقتى تصدیق کرد که وجود علت، علت است براى وجود معلول، ناگزیر تصدیق خواهد کرد که معلول به انتفاى علت منتفى مى‏شود؛ این همان است که ما از آن تعبیر مى‏کنیم که عدمِ علت، علت است براى عدم معلول؛ این حکم صحیح و مطابق با نفس الامر است با این که عدم مصداقى در خارج یا در ذهن ندارد. پس ظرفى که عقل آن‌را، به معناى اخیر براى مطلق ثبوت و تحقق (براى مفاهیمى که آنها را به تبع وجود یا ماهیت) اعتبار مى‏کند، آن ظرف را نفس الامر مى‏نامیم. و وسعت این ظرف به حدّى است که قضایاى صادق ذهنى (مانند انسان نوع است)، و قضایاى صادق خارجى (مانند انسان موجود است) و قضایاى صادقى را که وجود خارجى و ذهنى ندارند (مانند عدم علت، علت است براى عدم معلول) شامل مى‏شود. به بیان دیگر امور نفس الامرى لوازم عقلیه ماهیات هستند که به ثبوت آنها ثبوت مى‏یابند.[1]


[/HR] [1]. رجوع شود به، طباطبائی، محمد حسین، نهایة الحکمه، ص 14 و 15، انتشارات مؤسسة النشر الاسلامی، 1362، قم؛ محسن دهقانى، فروغ حکمت(ترجمه و شرح نهایة الحکمة علامه سید محمد حسین طباطبائى)، ج 1، ص 119 به بعد، مؤسسه بوستان کتاب - قم، چاپ اول، 1388.
موضوع قفل شده است