اگر عمر منشور کوروش بیش از 200 سال باشد، گردنم را با گیوتین می‌زنم

تب‌های اولیه

83 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

زمانی که اصلا اسلام وجود نداشت ما دارای تمدن و فرهنگ و هنر بودیم و عربها یه عده حیوان بیابانی بودند که همدیگه رو میکشتند و میخوردند و دخترانشون رو زنده به گور میکردند ما دارای شخصیت و فرهنگ و تمدن بودیم و مشکلی نداشتیم چون عربها دیدند که اینجوری هست و هیچ پیشینه و تمدنی ندارند از روی حسادت سعی دارند برچسب بچسبونند به فرهنگ غنی ایرانی که نمیتونند به جز یه عده آدم به ظاهر مذهبی که اصلا ارزشی در جامعه و دل مردم ندارند هیچ کس دیگری این حرفهای غلط راجع به ایران عزیز رو باور نمیکنه

hadihama1360;250972 نوشت:
به جز یه عده آدم به ظاهر مذهبی که اصلا ارزشی در جامعه و دل مردم ندارند هیچ کس دیگری این حرفهای غلط راجع به ایران عزیز رو باور نمیکنه

از نوع حرف زدن مشخص هست اصلا هیچی نمیدونید در مورد تاریخ و اومدید از تمدن حرف میزنید .

iran masood;250989 نوشت:
از نوع حرف زدن مشخص هست اصلا هیچی نمیدونید در مورد تاریخ و اومدید از تمدن حرف میزنید .

هیچی ندونم بهتر از اینه که دروغگو باشم دیگه هر چیزی رو هم ندونم این رو خوب میدونم که یک ایرانی هستم نه عرب و زمانی که اسلام نبود فرهنگ و تمدن داشتیم

hadihama1360;250972 نوشت:
زمانی که اصلا اسلام وجود نداشت ما دارای تمدن و فرهنگ و هنر بودیم و عربها یه عده حیوان بیابانی بودند که همدیگه رو میکشتند و میخوردند و دخترانشون رو زنده به گور میکردند ما دارای شخصیت و فرهنگ و تمدن بودیم و مشکلی نداشتیم چون عربها دیدند که اینجوری هست و هیچ پیشینه و تمدنی ندارند از روی حسادت سعی دارند برچسب بچسبونند به فرهنگ غنی ایرانی که نمیتونند به جز یه عده آدم به ظاهر مذهبی که اصلا ارزشی در جامعه و دل مردم ندارند هیچ کس دیگری این حرفهای غلط راجع به ایران عزیز رو باور نمیکنه

سلام
در این که پیشینه فرهنگی وتمدنی ایرانیان هزاران یال بیش از عربهاست کسی نمی تواند تردیدی کند. اما با دو جای حرف جای جنابعالی موافق نیستم:
یکی اغراق در بربر نشان دادن عربهای جاهلی (این را به عنوان کسی می گویم که سالها در این حوزه مطالعه کرده ام)
دوم: اینکه اعراب تلاش دارند این پیشنه ما را مخدوش کنند. انکه این بازی ها را راه می اندازد حرفه ای تر از عربهایی است که در کار خودشان هم مانده اند چه رسد به پرداختن به تمدنی دیگر. و متاسفانه چنانچه جای دیگری گفتم از ماست که بر ماست.

یک نکته تکراری با زبانی دیگر:
دوستانی باور دارند که تاریخ باستان ایران آنچه ما می پنداریم نبوده و در آن اغراق شده و سره و ناسره در هم امیخته. حرف من این است بالفرض هم که چنین باشد و مثلا کورش آنگونه که ما می پنداریم ادم درست و حسابی و عادلی نبوده باشد، اصلا اسطوره و یا افسانه باشد.
دوستان عزیر آیا کورشی که نماد عدالت و حق خواهی شده است بدتر است از این همه مزخرفاتی که به عنوان ابر مرد معرفی می شوند، صدا و سیمای ما هم چپ و راست از انها فیلم پخش می کند و دهها انتشاراتی کتابهایی درباره انها چاپ می کنند؟
دوستی که گفته بودی هرجا میروی نام کورش است، به من بگو کجا نام کورش و امثال آرش کمانگیر و کاوه اهنگر را به کرات دیده ای که اینقدر دلزده شده ای؟ منظورت دکه های محقری است که با هزار جان کندن کنار آثار باستانی پول اب و برقشان را هم به زور در می آورند؟!!
چند دقیقه فیلم تا به حال درباره کورش یا آرش و ... در صدا و سیمای ما پخش شده؟ که ده ها ساعت فیلمهای هری پاتر نمایش داده شده و ده ها ترجمه از این داستان سراپا ضد دینی منتشر می شود و امثال جنابعلی ککتان هم نمی گزد؟ حالا چه شده می خواهید کورش را از دروغها بزدایی؟
توی عمرت چند نفر رو دیدی تی شرتی بپوشند که روی ان تصویری از شخصیتهای پهلوانی ما داشته باشند در حالیکه این همه لباس و اسباب بازی، فیلم، بازی و کارتون و ... از هری پاتر، اسپایدر من، بت من و... در این مملکت فروخته می شود؟
جومونگ و سوسانو به مدد تلاشهای کم نظیر صدا و سیما شده اند آرمان نوجوانان ایرانی آنوقت تا کسی بگوید آزش کمانگیر ضد دین می شود، اسلام ستیز می شود، پان ایرانی می شود!!! یک جستجو در اینترنت بکنبد ببینید درباره جومونگ و سوسانو و یانگم و ... پیدا می کنید و چه تاثیری اینها بر روح و روان و اخلاق بچه های ما می گذارند، چرا رستم و سهراب، کاوه و آریوبرزن... ایرانی گرایی هستند و این بد است در حالیکه جز اخلاق، عزت و شرافت حرفی درباره انها زده نمی شود.
کمی به خود بیاییم. کورش آسیبی نه به اسلام زده نه به اخلاق و ایمان ما. به جای اینکه مته به خشخاش بگذارید و در چند هزار سال پیش گند و کاو بی فایده کنید کمی دور و بر خودمان را نگاه کنید ببینید امثال ارباب حلقه ها چه بود و چه چیزی را تبلیغ کرد آن هم از طریق صدا و سمای خود ما.
آنوقت میان درباره رستم فیلم میسازند به گونه ای که همه از این شخصیت زده می شوند شاید اصلا قصد همین بود که او هم مثل کورش باید تخریب می شد.

[="B Titr,Tahoma"]

اندیشه;250488 نوشت:
خیلی عذر میخوام...

اول : منبع رو اوردم ، کتاب قوانین افلاطون!!!

دوم : من راجبه اعتقاداتم با کسی بحث نمیکنم ،

و نظرم با دوست عزیز

armandaneshjoo

موافق بود....




اوه! ببخشید! مثل اینکه بد سوتی‌ای دادم!

hadihama1360;250991 نوشت:
هیچی ندونم بهتر از اینه که دروغگو باشم دیگه هر چیزی رو هم ندونم این رو خوب میدونم که یک ایرانی هستم نه عرب و زمانی که اسلام نبود فرهنگ و تمدن داشتیم

[="darkgreen"]إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ«یوسف/2»
ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم باشد که بیندیشید
[/]

[="blue"]اتفاقاً به همین دلیل قران به عربی نازل شده یعنی از الایش بدور است بکر است همه اش کلام خداست جون در میان اعراب فرهنگی نبوده تا انرا الوده نماید [/]

سلام بحث جالبی بود! من به عنوان یک بی طرف اون چیزی که از نوشته های دوطرف برداشت کردم رو مینویسم!

اون چیزی که من برداشت کردم اینه: وجود داشتن و وجود نداشتن کوروش مهم نیست! حیله دشمن مهم است! حتی اگر کوروش واقعا وجود هم داشته باشد اما الان ابزار وسیله ای شده است برای دشمن تا بوسیله ی آن شیعه (تعصبی روی دین را) به جان شیعه(تعصبی به روی وطن) بیاندازد!!!! این مهمترین مساله ای بود که من از این بحث برداشت کردم و انصافا دشمن در این امر موفق عمل کرده است که اگر ناموفق بود الان شما این قدر به جان هم نمی افتادید!!! دوستان به نظر من توی این شک نکنید که قصه ی عرب و عجم نقشه و حیله ی وهابیت و صهیونیست است! شک نکنید!! اگر شما هم مثل من شک ندارید پس چرا آب در آسیاب دشمن میریزید؟
مهم نیست که کوروش وجود داشته یا نداشته مهم اینه که الان دینمون و امام زمانومون داره به وسیله ی این شخصیت (نه بوسیله ی این شخصیت/ بوسیله ی استفاده ی دشمن از این شخصیت) داره نابود میشه!
کسی که فهمش این قدر باشه که ((چون ایرانی هستم بهترین هستم)) همین جمله اثبات نفهمی آن شخص است!
((مولا علی ع میفرمایند نگاه کن ببین چی میگه ! نگاه نکن ببین کی میگه))
این جمله شعور رو میرسونه! سواد رو میرسونه! فهم رو میرسونه! تمدن رو میرسونه! منطق رو میرسونه!
من الان به شخصه میبینم افرادی رو که این قدر روی کوروش و روی ایرانی بودنشون تعصب دارند که حتی امام علی ع را هم به اندازه داریوش و کوروش قبول دارند! نمازشون رو فارسی میخونن و از عرب ها متنفرند ! پرسیدم چرا؟ گفت چون ایرانی هستم! همین!
حالا این تفکر و این جمله درسته یا جمله مولا علی؟؟؟؟؟
در این بحث جمله ی یکی از دوستان خیلی به دلم چسبید!
همونی که گفت وقتی به اصلی ترین اعتقادات ما ایراد میگیرند ما صبورانه جواب میدهیم اما زمانی که به یک تکه مجسمه گلی ایراد میگیریم خون همه به جوش میاید!!!
حرف من هم همین است!
اینکه مهم نیست آن مجسمه حقیقت دارد یا نه! مهم این است دشمن توانسته با جوانان این مملکت کاری بکنه که یک تکه گل برایشان مهمتر از امامت و امام زمان باشد! همین ! والسلام!

asad.tehranian;251086 نوشت:
سلام بحث جالبی بود! من به عنوان یک بی طرف اون چیزی که از نوشته های دوطرف برداشت کردم رو مینویسم!

اون چیزی که من برداشت کردم اینه: وجود داشتن و وجود نداشتن کوروش مهم نیست! حیله دشمن مهم است! حتی اگر کوروش واقعا وجود هم داشته باشد اما الان ابزار وسیله ای شده است برای دشمن تا بوسیله ی آن شیعه (تعصبی روی دین را) به جان شیعه(تعصبی به روی وطن) بیاندازد!!!! این مهمترین مساله ای بود که من از این بحث برداشت کردم و انصافا دشمن در این امر موفق عمل کرده است که اگر ناموفق بود الان شما این قدر به جان هم نمی افتادید!!! دوستان به نظر من توی این شک نکنید که قصه ی عرب و عجم نقشه و حیله ی وهابیت و صهیونیست است! شک نکنید!! اگر شما هم مثل من شک ندارید پس چرا آب در آسیاب دشمن میریزید؟
مهم نیست که کوروش وجود داشته یا نداشته مهم اینه که الان دینمون و امام زمانومون داره به وسیله ی این شخصیت (نه بوسیله ی این شخصیت/ بوسیله ی استفاده ی دشمن از این شخصیت) داره نابود میشه!
کسی که فهمش این قدر باشه که ((چون ایرانی هستم بهترین هستم)) همین جمله اثبات نفهمی آن شخص است!
((مولا علی ع میفرمایند نگاه کن ببین چی میگه ! نگاه نکن ببین کی میگه))
این جمله شعور رو میرسونه! سواد رو میرسونه! فهم رو میرسونه! تمدن رو میرسونه! منطق رو میرسونه!
من الان به شخصه میبینم افرادی رو که این قدر روی کوروش و روی ایرانی بودنشون تعصب دارند که حتی امام علی ع را هم به اندازه داریوش و کوروش قبول دارند! نمازشون رو فارسی میخونن و از عرب ها متنفرند ! پرسیدم چرا؟ گفت چون ایرانی هستم! همین!
حالا این تفکر و این جمله درسته یا جمله مولا علی؟؟؟؟؟
در این بحث جمله ی یکی از دوستان خیلی به دلم چسبید!
همونی که گفت وقتی به اصلی ترین اعتقادات ما ایراد میگیرند ما صبورانه جواب میدهیم اما زمانی که به یک تکه مجسمه گلی ایراد میگیریم خون همه به جوش میاید!!!
حرف من هم همین است!
اینکه مهم نیست آن مجسمه حقیقت دارد یا نه! مهم این است دشمن توانسته با جوانان این مملکت کاری بکنه که یک تکه گل برایشان مهمتر از امامت و امام زمان باشد! همین ! والسلام!

[="royalblue"]جانا سخن از زبان ما می گویی... تو این دوره ی فیگور آزادی بیان، خدا و پیغمبر رو انگار حق داری (العیاذ بالله) چپ و راست کنی و مدال افتخار آزاداندیشی بگیری! اما همینکه در مورد ابروی بالای چشم کوروش و داریوش صحبت کردی، میشی متحجر وطن فروش سوسمارخور!

...و اما تو این چند سال اخیر من دقت کردم امواج ناسیونالیسم افراطی بدجوری داره منتشر میشه. یادم نمیاد قبلا نماد فروهر و سایر المانهای ملی گرایی این قدر وسیع استفاده بشه. این نشون میده که غیر از کار صهیونیستی- وهابی، زمینه ی پذیرش این چنین گرایش هایی در بین نسل جوان ما هست و ما نباید فکر کنیم هر کسی که گرایش های چنینی پیدا کرد،از عوامل دشمنه! همچنین بنده توی برداشت های میدانی خودم، به این نتیجه رسیدم که اغلب بر اساس احساسات و میل به داشتن قهرمان ملی، به ملی گرایی افراطی رو میارن و در واقع مطالعه ی خاصی در این زمینه نداشتن.[/]

خالدبن ولید;250945 نوشت:
دوست عزیز مردم آنجا که حداکثر 80 سال سن داشته باشند که آنها هم از پدرانشان و ... شنیده اند!

بحث بر سر روایات تاریخی است . شما در فاصله چند متری آن گور آثاری از بنای سنگی و سر ستونها

و تمثالهای حک شده بر روی سنگ می بینید که ارتباطی با سلیمان و مادرش را نمی شود دید .

البته که صهیونیست ها کار خودشان را خیلی زیبا و با آینده نگری انجام داده اند، آنهم در 200 سال پیش!

بذری که 200 سال پیش پاشیده شد، امروز نتیجه داد!

اگر منظور شما نقش انسان بالدار است که در محوطه پارسه گرد است، آن را زمانی که پیدا کردند، کنار رودخانه ای آن نزدیکی بوده و کلا زیر خاک بوده. بعد از پیدا کردن آن، تصمیم گرفتند که آن را در جایی قرار بدهند که روابط منطقی ساختگی ای بوجود بیاورند که اگر کسی مثلا بعد از 200 سال نگاهی سطحی به این داستانها انداخت، این استنباط را به مغز او راهنمایی کنند و دقیقا مسیر استدلال او را هدایت و کانالیزه کنند که بعله، اینهمه دلایل نشان از این دارد که صاحب این به اصطلاح مقبره کورش است، اینهم حجاری تصویر اوست که در کاخ او قرار داشته! و من چقدر باهوشم که توانستم روابط بین این قضایا را درک کنم! و دیگران که توانایی درک این روابط را ندارند! حتما خنگ هستند!

این پست ایشان هم مبین و مصدق تحلیل من است.

بهلول;251042 نوشت:
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ«یوسف/2»
ما آن را قرآنی عربی نازل کردیم باشد که بیندیشید

اتفاقاً به همین دلیل قران به عربی نازل شده یعنی از الایش بدور است بکر است همه اش کلام خداست جون در میان اعراب فرهنگی نبوده تا انرا الوده نماید


سلام
این که فرمودید قرآن به این دلیل به عربی نازل شده است را از کجا نقل کردید؟ آیه ، حدیث، چه چیزی؟
و اینکه فرهنگی نداشته اند تا آنرا آلوده کنند؟!! یعنی چی ؟

امیدواری;251313 نوشت:
سلام
این که فرمودید قرآن به این دلیل به عربی نازل شده است را از کجا نقل کردید؟ آیه ، حدیث، چه چیزی؟
و اینکه فرهنگی نداشته اند تا آنرا آلوده کنند؟!! یعنی چی ؟

اینکه به چه دلیلی عربی نازل شده به دلیل عقل است به انتهای ایه توجه نمایید !

اما انچه ادیان الهی را به انحراف میکشد فرهنگهای منحط است اگر به تاریخچه یهود و نصارا مراجعه نمایید خود متوجه میشوید که سامری در چند هفته نبود موسی چگونه گاو مقدس مصریان قدیم را دوباره باز سازی میکند و همچنین است باز سازی مهر و مهر پرستی در دین مسیح یعنی فرهنگهای کهنه که ساخته و پرداخته کاهنان دنیا طلب هستند افت ادیان الهی اند .

همیشه ملی گراها انسانهای پاک و بی الایشی بودند نمونش هم دکتر مصدق که الان حتی یک خیابان و حتی یک کوچه هم به اسمش نیست که همین ملی گراها هم بدترینشون از مذهبیون افراطی بهتر هستند از اون مذهبیونی که با دروغ و دو رویی استفاده ابزاری از دین میکنند و به اسم دین جنایت میکنند

hadihama1360;251457 نوشت:
همیشه ملی گراها انسانهای پاک و بی الایشی بودند نمونش هم دکتر مصدق که الان حتی یک خیابان و حتی یک کوچه هم به اسمش نیست که همین ملی گراها هم بدترینشون از مذهبیون افراطی بهتر هستند از اون مذهبیونی که با دروغ و دو رویی استفاده ابزاری از دین میکنند و به اسم دین جنایت میکنند

بخوانید و بیندیشید !

http://www.iranpolitics.blogfa.com/post-100.aspx

hadihama1360;250972 نوشت:
عربها یه عده حیوان بیابانی بودند که همدیگه رو میکشتند و میخوردند و دخترانشون رو زنده به گور میکردند ما دارای شخصیت و فرهنگ و تمدن بودیم و مشکلی نداشتیم


اعراب بیایانی بودند اما حیوان نبودند ! مردمی فقیر ، که تنها هنرشان کلام و شعر بود ، با خصلتهای مثبتی

نظیر سلحشوری ، آزادگی و جنگاوری و با خصلتهای منفی مانند آنچه بر شمردید ؛ بودند .

ایشان هنوز هم با اینکه مسلمانند و با تکنولوژی آشنا اما همان خصلتهای بیابانی را دارند و هنوز هم

سوسمار را دوست دارند (که اغلب شما عکسهای مربوط به گرفتن و پختن سوسمار را توسط ایشان

در اینترنت دیده اید !)


امیدواری;251016 نوشت:
یکی اغراق در بربر نشان دادن عربهای جاهلی (این را به عنوان کسی می گویم که سالها در این حوزه مطالعه کرده ام)

این حرف درست است !

گفتن جاهلی به اعراب پیش از اسلام یکنوع افترا و دروغ است . گرچه که عده ای کارهای نادرست

می کرده اند اما اطلاق کلی جاهل به همه آنان نشان از عناد و دشمنی است که توسط مسلمانان

ایجاد شده و نه بیگانگا

ن !

امیدواری;251016 نوشت:
اینکه اعراب تلاش دارند این پیشنه ما را مخدوش کنند. انکه این بازی ها را راه می اندازد حرفه ای تر از عربهایی است که در کار خودشان هم مانده اند چه رسد به پرداختن به تمدنی دیگر. و متاسفانه چنانچه جای دیگری گفتم از ماست که بر ماست.

الاعراب اشد کفراً و نفاقاً و اجدر الا یعلموا حدود ما انزل الله " سوره توبه آیه 97

کفر و نفاق شیوه قطعی عرب است چه حاکم باشد چه درگیر با مشکلاتش !

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

خالدبن ولید;251526 نوشت:

[=times new roman]گفتن جاهلی به اعراب پیش از اسلام یکنوع افترا و دروغ است . گرچه که عده ای کارهای نادرست

[=times new roman]می کرده اند اما اطلاق کلی جاهل به همه آنان نشان از عناد و دشمنی است که توسط مسلمانان

[=times new roman]ایجاد شده و نه بیگانگان !

[=arial black]ادیان و عقائد در جامعه قبل از بعثت

[=arial black]سؤال: چه ادیان و عقائدی در جامعه قبل از بعثت وجود داشت؟

[=arial black]جواب: درباره ادیان و مذاهب عرب و غیر عرب در عصر جاهلیّت و قبل از بعثت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) آن طور که مورّخان و محقّقان نوشته اند نه تنها در دنیا عقائد و ادیان بى شمارى بود و انحرافات فراوان، بلکه در میان عرب نیز عقاید گوناگون بسیارى بود.
[=arial black]ابن ابى الحدید مفسّر معروف نهج البلاغه درباره ادیان عرب جاهلى مى گوید: آنها نخست به دو گروه تقسیم شدند معطِّله و غیر معطِّله.

[=arial black]گروهى از معطِّله اصلا اعتقادى به خدا نداشتند و همان گونه که قرآن مى گوید، مى گفتند: «ما هِىَ اِلاّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیى وَ ما یُهْلِکُنا اِلاَّ الدَّهْرُ»; (چیزى جز زندگانى دنیا وجود ندارد، گروهى مى میرند و گروه دیگرى به جاى آنها مى آیند و تنها طبیعت است که ما را مى میراند.(1)

[=arial black]گروه دیگری از انان خدا را قبول داشتند ولی منکر معاد و رستاخیز بودند و می گفتند: « مَنْ یُحْیِ الْعِظامَ وَ هِیَ رَمیم» (چه کسی می تواند استخوانهای پوسیده را زنده کند)؟(2)

[=arial black]گروه سوّمى، خداوند و رستاخیز را قبول داشتند ولى منکر بعثت پیامبران بودند و تنها به سراغ پرستش بتها مى رفتند.

[=arial black]بت پرستان نیز مختلف بودند بعضى بت ها را شریک خداوند مى دانستند و همین واژه (شریک) را بر آنها اطلاق مى کردند و به هنگام حج مى گفتند: «لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّیْکَ لا شَریکَ لَکَ اِلاّ شَریکاً هُوَ لَکَ».

[=arial black]امّا گروه دیگرى بتها را شفیعان درگاه خدا مى دانستند و مى گفتند: «وَما نَعْبُدُهُمْ اِلاّ لِیُقَرِّبُونا اِلَى اللهِ زُلْفى»; (اینها را پرستش نمى کنیم مگر براى این که ما را به پیشگاه خدا نزدیک کنند)!(3)

[=arial black]گروه دیگرى قائل به تشبیه و تجسّم بودند و براى خدا جسم و اعضاء و صفاتى شبیه انسانها قائل بودند.

[=arial black]بعضى از آنها مانند امیّة بن ابى الصّلت مى گوید: خداوند بر فراز عرش نشسته و پاهاى خود را به سوى کرسى دراز کرده است! (آثار این افکار و رسوبات آن متأسفانه در بعضى از افراد عقب مانده و ناآگاه از اسلام نیز، بعد از اسلام وجود داشت تا آن جا که بعضى بر این باور بودند که خداوند از آسمان نازل مى شود بر مرکبى سوار است و به صورت جوان امردى است، در پاى او کفشهایى از طلا وجود دارد و برگرد صورتش پروانه اى طلایى حرکت مى کند و امثال این خرافات و موهومات).(4)

[=arial black]امّا غیر معطِّله، گروه اندکى بودند که اعتقاد به خداوند داشتند و پارسایى و پرهیزکارى را پیشه خود نموده بودند مانند عبدالمطلب و فرزندش عبدالله و فرزند دیگرش ابوطالب و قُسّ بن ساعده و بعضى دیگر.(5)

[=arial black]بعضى دیگر از شارحان نهج البلاغه، دانشمندان عرب را نیز به گروه هاى زیر تقسیم کرده اند: آنهایى که تنها در علم انساب آگاهى داشتند، گروه دیگرى تعبیر رؤیا مى کردند و بعضى داراى علم «انواء» بودند (نوعى ستاره شناسى آمیخته با خرافات) و گروهى کاهنان بودند که به گمان خود از امور پنهانى و حوادث آینده خبر مى دادند.
[=arial black]در میان غیر عرب نیز «برهماییها» در هند زندگى مى کردند که جز احکام عقلیه چیزى را قائل نبودند و تمام ادیان را انکار مى کردند.
[=arial black]گروهى دیگر ستاره پرستان بودند و خورشیدپرستان و ماه پرستان که اَشکال دیگرى از بت پرستى بود.(6)
[=arial black]علاوه بر اینها یهود و نصارا و مجوس بودند که هر کدام گرفتار نوعى انحراف شده بودند. مذهب مجوس سر از دوگانه پرستى و خداى خیر و خداى شر درآورده بود. این مذهب ـ که شاید در آغاز از سوى بعضى انبیى الهى عرضه شده بود ـ چنان با خرافات آمیخته شده بود که به گفته بعضى از محقّقان، آنها معتقد بودند خداى خیر و خداى شر ـ جنگ سختى با هم داشتند تا این که فرشتگان میانجیگرى کردند و اصلاح ذات البین حاصل شد به این شرط که عالم پایین، هفت هزار سال در اختیار خداى شر باشد (و عالم بالا در اختیار خداى خیر).(7)
[=arial black]مسیحیان در چنگال تثلیث (خدایان سه گانه) گرفتار شده بودند و یهود، با تحریفات عجیبى که در تورات واقع شده بود گرفتار خرافات زیادى شد که شرح آن در این مختصر نمى گنجد.
[=arial black]امام(علیه السلام) در عبارتی زیبا در خطبه اول نهج البلاغه در فرازی که درباره پیامبر اکرم (ص) سخن گفته است ، تمام این گروه ها را در سه طایفه جاى داده است:

[=arial black]گروه اوّل آنهایى که قائل به تشبیهند و براى خدا شریک قائلند مانند مجوس و مسیحیان، یا براى خداوند صفات مخلوقات را قائلند مانند بسیارى از یهود.
[=arial black]گروه دوّم کسانى که نام او را بر غیر او مى نهند مانند بسیارى از بت پرستان که نام خدا را بر بتها مى نهادند و آنها را واسطه میان خود و خدا مى پنداشتند

[=arial black]و گروه سوّم کسانى که به غیر خدا اشاره مى کردند مانند دهریه که طبیعت را خالق هستى مى پنداشتند و یا بت پرستان و ماه پرستان و ستاره پرستان که براى بتها و کواکب آسمان، اصالت قائل بودند یعنى همانها را خداى خود مى دانستند.(8)
[=arial black](1) . سوره جاثیه، آیه 24.
[=arial black](2) . سوره یس، آیه 78.
[=arial black](3) . سوره زمر، آیه 3.
[=arial black](4) . ابن ابى الحدید، این مطلب را در ج 3، ص 227 نقل مى کند.
[=arial black](5) . شرح ابن ابى الحدید، ج 1، ص 117 به بعد.
[=arial black](6) . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 1، ص 205.
[=arial black](7) . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 1، ص 206.
[=arial black](8) . پیام امام علی ، جلد 1، ص 231.
[=Arial Black]منبع:http://www.makarem.ir/websites/farsi/maaref/index.php?qid=15828&gro=6974&sw=

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

خالدبن ولید;251526 نوشت:

[=times new roman]گفتن جاهلی به اعراب پیش از اسلام یکنوع افترا و دروغ است . گرچه که عده ای کارهای نادرست

[=times new roman]می کرده اند اما اطلاق کلی جاهل به همه آنان نشان از عناد و دشمنی است که توسط مسلمانان

[=times new roman]ایجاد شده و نه بیگانگان !

[=Arial Black]وضعیت اقتصادی، اجتماعی، عاطفی واعتقادی عصر جاهلیّت

[=Arial Black]سؤال: عقائد و رفتار اجتماعی و فردی مردم درعصر جاهلیت چگونه بود؟

[=Arial Black]جواب: بحث درباره دوران جاهلیت و مسایل مختلف مربوط به آن، از مباحثى است که براى شناخت اسلام و عظمت پیامبر(ص) بسیار لازم است. دانشمندان و موّرخان اسلام سعى کردند که تمام مسائل مربوط به آن دوران را جمع آورى کنند.
[=Arial Black]ما در این گفتار نکاتی را از دوران جاهلیّت در ضمن چهار محور بیان می کنیم:

[=Arial Black](الف): در مورد اعتقادات خرافى آنها، سخن بسیار است. بت پرستى بر تمام جامعه آنها حاکم بود، اعم از بت هایى که همه قبایل به آن احترام مى گذاشتند و در خانه کعبه نصب شده بود و بت هاى قبیلگى و بت هاى خانوادگى، بت هایى که به اشکال مختلف ساخته بودند و بت هایى که بدون شکل بودند و مثلا قطعه سنگى آن را تشکیل مى داد.

[=Arial Black]فرشتگان را دختران خدا مى پنداشتند، در حالى که خودشان از دختر شدیداً متنفّر بودند.
[=Arial Black]قیامت را انکار مى کردند و بسیارى از آنها براى انجام هر کار مهمّى با بت ها مشورت مى کردند.

[=Arial Black]طریق مشورت آنها با بت ها این بود که چوبه هاى تیرى را که روى آنها «افعلْ» و «لاتفعل» نوشته بودند، زبان بت مى انگاشتند و آنها را در کیسه اى ریخته، به هم مى زدند و یکى را بیرون مى آوردند و آن را به عنوان فرمان بت واجب العمل مى پنداشتند.

[=Arial Black]اعتقادات آنها به خرافاتى مانند غول هاى بیابانى و پرنده هاى شوم و مبارک و امور دیگرى از این قبیل، سایه شومى بر افکار آنها افکنده بود.

[=Arial Black](ب): در محور دوم یعنى وضع دردناک اقتصادى آنها، همین بس که نه تنها دختران، بلکه پسران را که سرمایه زندگى آنها محسوب مى شد از ترس فقر به زیر خاک مى کردند.

[=Arial Black]درآمد بسیارى از آنها از طریق غارتگرى و چپاول اموال دیگران و قافله ها بود.

[=Arial Black]پاهاى برهنه و اندام نیمه عریان بسیارى از آنان، از فقر اقتصادى حاکم بر آنها حکایت مى کرد و اگر یکى از آنها صاحب لباس ساده اى مى شد، افتخار مى کرد که لباسى دارد که هم تابستانه است و هم بهاره و هم زمستانه!

[=Arial Black]مَنْ یَکُ ذابَت فَهذا بَتّى *** مُقَیِّظ مَصَیِّف مُشَتٍّ!

[=Arial Black](ج): در مورد وضع عاطفى آنها همین بس که آنها بر هیچ کس و هیچ چیز رحم نمى کردند
[=Arial Black]و به گفته ابن خلدون، به خاطر طبیعت توّحشى اى که داشتند، آن چنان تمایل به غارتگرى و فساد داشتند که هر چیزى را که به دستشان مى افتاد، غارت مى کردند و از این کار خود لذّت مى بردند آنها، رزق خود را در سایه نیزه هایشان مى دانستند و حدّ و مرزى براى غارت اموال قائل نبودند.
[=Arial Black]نقل مى کنند یکى از آنها از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) توصیف بهشت و نعمت هاى بهشتى را شنید.
[=Arial Black]پرسید آیا در آنجا جنگ و خونریزى وجود دارد و هنگامى که جواب منفى شنید، گفت: «اِذَنْ لاخَیْرَ فیها»; (بنابراین فایده اى ندارد).:Moteajeb!:

[=Arial Black]در بعضى از تواریخ آمده است که در میان اعراب جاهلى، یک هزار و هفتصد جنگ رخ داد که بعضى از آنها یکصد سال یا بیشتر ادامه داشت و نسل هاى متعددى آمدند و رفتند و آتش جنگ همچنان زبانه مى کشید. و چه بسا این جنگ هاى طولانى، به بهانه هاى واهى و بى ارزش رخ مى داد.

[=Arial Black]عرب جاهلى معتقد بود که خون را جز خون نمى شوید، بلکه گاهى بابت یک موضوع کوچکى چندین برابر انتقام مى گرفتند.

[=Arial Black]در بعضى از تواریخ آمده است که مردى به نام شَنْفَرى به خاطر اهانتى که از طرف فردى که از قبیله موسوم به «سلامان» به او شد، با خود عهد کرد که یکصد نفر را از آنان به قتل برساند. نود و نه نفر را کشت و فرار کرد و همچنان در فکر نفر صدم بود که از دنیا رفت. تصادفاً جمجمه او به فردى از همان قبیله اصابت کرد و او را از پاى در آورد. اهل قبیله او گفتند: «او به عهدش وفا کرد و انتقام خود را گرفت».(1)

[=Arial Black]ممکن است که بعضى از این داستان ها، مبالغه آمیز باشد، ولى به هر حال نشان مى دهد که آنها در چنان شرایطى زندگى مى کردند که این گونه داستان ها متناسب حالشان بود.

[=Arial Black](د): در بُعد مفاسد اجتماعى نیز وضع بسیار اسفناکى داشتند.
[=Arial Black]زندگى آنها آمیخته با شراب بود تا آنجا که لفظ «تجارت» در عرف آنها در معناى «شراب فروشى» تفسیر مى شد.
[=Arial Black]شجاعت را به معناى آدم کشى،
[=Arial Black]و غیرت و عفت را به معناى پنهان کردن نوزادان دختر در زیر خاک تفسیر مى کردند.

[=Arial Black]آنها به سه چیز عشق مى ورزیدند: زن و شراب و جنگ.
[=Arial Black]یکى از شعراى آنها مى گوید:
[=Arial Black]اذا متُّ فادْفِنّى الى جنبِ کرمة *** تروّى عَطامى بعد موتى عروقها
[=Arial Black]و لاتدفنّنى فى الفلات فاِنَّنى *** أخافُ اذا مامِتُّ أَلاّ أذوقها
[=Arial Black]هنگامى که مُردم مرا در کنار درخت انگورى دفن کنید، تا ریشه هاى آن استخوان مرا (از شرابش) سیراب کند!

[=Arial Black]مرا هرگز در بیابان دفن نکنید; از این مى ترسم که بعد از مردن آن را نچشم!

[=Arial Black]آنها معتقد بودند که باید دوستان و هم پیمانان خود را یارى کنند، خواه حق بگویند یا باطل.

[=Arial Black]قمار در میان آنها چنان گسترش یافته بود که گاه زنانِ خود را در قمار مى باختند.
[=Arial Black]زنان آلوده در میان آنها به قدرى زیاد بود و آشکارا افراد را به سوى خود دعوت مى کردند که گروهى از آنها، بر در خانه خود پرچمى نصب مى کردند تا مردان هوسباز را به سوى خود بکشانند. اینها را ذوات الاعلام (زنان صاحب پرچم) مى نامیدند.
[=Arial Black]و از این گونه مفاسد در میان آنها بسیار بود که ذکر همه آنها به طول مى انجامد.(2)

[=Arial Black]آرى عرب جاهلى چنین بود و خداوند به برکت اسلام، آنها را نجات داد. نه تنها از خرافات و بت پرستى و عقاید منحط رهایى یافتند، بلکه وضع اجتماعى و اقتصادى و عاطفى آنها نیز دگرگون شد و از این انسان هاى نیمه وحشى، افرادى ساخته شد که نمونه اتمّ انسانیت بودند، همانند ابوذرها و مقدادها و عمارها و بلال ها.
[=Arial Black]عظمت رسالت پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) در همین مقایسه روشن مى شود. مشاهده ظهور آثار جاهلیت در عصر و زمان ما، در اشکال و سیع تر و وحشتناک تر ـ به خاطر جدا شدن از تعلیمات انبیا، مخصوصاً تعلیمات پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) ـ گواه دیگرى بر عظمت رسالت آنها است.(3)

[=Arial Black]پی نوشت:
[=Arial Black](1) . آلوسى، در بلوغ الادب، داستان شنفرى (شاعر معروف جاهلى) را به صورت گسترده آورده است و آنچه در بالا آمد، خلاصه اى از آن بود. (بلوغ الادب، جلد 2، صفحه 145).
[=Arial Black](2) . براى آگاهى بیشتر مى توانید به کتاب هاى بلوغ الادب و اسلام وجاهلیت و تاریخ الکامل، (جلد 1) و سید المرسلین و شرح علامه خویى بر نهج البلاغه، مراجعه کنید.
[=Arial Black](3) . پیام امام علی(ع)، جلد2، ص 111.
[=Arial Black]منبع:
http://www.makarem.ir/websites/farsi/maaref/index.php?qid=15948&gro=6974&sw=

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

خالدبن ولید;251526 نوشت:

الاعراب اشد کفراً و نفاقاً و اجدر الا یعلموا حدود ما انزل الله " سوره توبه آیه 97

[=times new roman]کفر و نفاق شیوه قطعی عرب است چه حاکم باشد چه درگیر با مشکلاتش !

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

آیه 97 سوره توبه :

[=Arial Black]"الأَعْرَابُ أَشَدُّ كُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلاَّ يَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ"
[=Arial Black]این آیه در حزب یک جز یازده قرآن مجید قرار دارد.
[=Arial Black]سوره توبه، سوره نهم قرآن کریم می باشد. این سوره مدنی است و 129 آیه دارد

[=Arial Black]ترجمه الهی قمشه ای آیه 97 سوره توبه :

[=Arial Black]"اعراب بادیه‌نشین در کفر و نفاق از دیگران سخت‌تر و به جهل و نادانی احکام خدا که بر رسولش فرستاده سزاوارترند، و خدا دانا و حکیم است."
[=Arial Black]ترجمه عبدالله یوسف علی آیه 97 سوره توبه :

"The Arabs of the desert are the worst in Unbelief and hypocrisy, and most fitted to be in ignorance of the command which Allah hath sent down to His Messenger: But Allah is All-knowing, All-Wise."

کتاب موثق و قدیمی تر از ابن ابی الحدید ؛ الفرق بین الفرق بغدادی است که بطور جامع از فرقه های

بعد از اسلام سخن می گوید و بسیاری از مواردی که شما در این مورد برشمردید را با ذکر موارد و

جزییات اعتقادات در بین غالیان و روافض و ... بر می شمرد . برداشتهای شخصی و متفاوت از خدا

فقط منحصر به پیش از اسلام نبوده است !

sayedali;251532 نوشت:
و از این انسان هاى نیمه وحشى، افرادى ساخته شد که نمونه اتمّ انسانیت بودند،

مثل خالد بن ولیدها ، معاویه ها ، عمر بن خطابها ، ابوبکرها ؛ عثمانها وسعد وقاصها ، قتیبه بن مسلم ها

شما تعداد اندکی از یاران پیامبر را که مورد نظرتان است نام می برید

در صورتیکه اسلام توسط آنانی که من نام بردم در جهان گسترده شد نه آنانی که شما نام بردید!!

sayedali;251532 نوشت:
همانند ابوذرها و مقدادها و عمارها و بلال ها.

تا قلم در کف که باشد و چه کسانی را گزینش کند اما پیامبر یاران متعدد و متنوعی داشتند که

بسیاری از آنان مورد قبول و سلیقه شیعه نیست اما مورد وثوق و علاقه پیامبر بوده اند !

چه خوشمان بیاید چه نیاید

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

خالدبن ولید;251534 نوشت:
[=times new roman]کتاب موثق و قدیمی تر از ابن ابی الحدید ؛ الفرق بین الفرق بغدادی است که بطور جامع از فرقه های

[=times new roman]بعد از اسلام سخن می گوید و بسیاری از مواردی که شما در این مورد برشمردید را با ذکر موارد و

[=times new roman]جزییات اعتقادات در بین غالیان و روافض و ... بر می شمرد . برداشتهای شخصی و متفاوت از خدا

[=times new roman]فقط منحصر به پیش از اسلام نبوده است !

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=B Titr]الفرق بين الفرق

[=Arial Black]پاسخي به ياوه هاي ابي منصور بغدادي

[=Arial Black]تاليف ابي منصور عبد القاهر بن طاهر بغدادي متوفي 420 در 355 صفحه.

[=Arial Black]اين نويسنده در کمان تيرهاي افتراهايش از هر گونه نسبت ناروا فرو گذار نکرده است.

[=Arial Black]تنها چيزي که او را تا اين اندازه به ورطه جهالت افکنده پنداري است که در صفحه 309 بيان داشته،

[=Arial Black]مبني بر اينکه: " در بين رافضيان پيشوائي در فقه و حديث و لغت و دستور زبان عرب، وجود ندارد، و نيز در سيره نويسي و تواريخ و نبرد هاي اسلامي و تفسير و تاويل قرآن هيچ شخص مورد وثوقي ديده نمي شود و تنها پيشوايان اين رشته از علوم منحصر به اهل سنت و جماعت اند ".

[=Arial Black]او خدا را هم بر اين نعمت سپاس گفته، گويا اين پندار جنبه عموميت دارد و زمانهاي آينده را نيز شامل مي شود و ايشان آينده را از پشت پرده رقيق زمان نگريسته است. و در نسبت هائي که داده از نظر امانت، خدشه اي وارد سازد يا کتب و دانشمندان شيعه در خارج خود به خود، مشت او را باز کنند.

[=Arial Black]جاي تعجب است که در مقابل دو چشم او و در محيط اجتماعي اش ( در بغداد ) شخصيت هاي بزرگي از شيعه وجود داشته اند، که احدي نمي تواند در امامت و پيشوائي آنان، در رشته هاي نامبرده خدشه اي وارد سازد. و زمام رهبري بدست آنها بوده است مانند بزرگ پيشوايي ملت اسلام و معلم آن " محمد بن محمد بن نعمان مفيد " و " علم الهدي سيد مرتضي " و " شريف رضي "، و " ابي الحسين نجاشي " و " شيخ ابو الفتح کراچکي " و " شريف ابي يعلي " و " سلار ديلمي " و امثال آنان.

[=Arial Black]ما نمي دانيم اينکه او از اين شخصيت هابي خبر مانده است، آيا حواس عمومي او معيوب بوده، يا از روي کينه و دشمني، وجود اين همه دانشمند را انکار

[=Arial Black][صفحه 165]
[=Arial Black]کرده است.

[=Arial Black]در هر صورت ما براي شخص او اهميتي قائل نيستيم،

[=Arial Black]ما مي خواهيم توجه خواننده را به راه و رسم اپو، جلب کنيم تا کسي را جار و جنجالعايش نفريبد. شايد شما بتوانيد پاره اي از مضامين دروغ و تزوير، افترا و تحريف و تغيير حقايق را در صفحات کتابش که سرا پا دروغ است از بحثهائي که درباره کتابهاي مشابهش بعمل مي آوريم، دريابيد.

[=Arial Black]" و هر گاه از هواهاي آنان پيروي کني با وجود علمي که براي تو حاصل شده هيچ گونه مدد و نگهباني از خدا نخواهي داشت ".

[=Arial Black][صفحه 166]
[=Arial Black]منبع:
http://ghadeer.valiasr-aj.net/include/VIEW3.php?bankname=LIST&code=2078&RADIF=34

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

خالدبن ولید;251536 نوشت:
[=times new roman]ا پیامبر یاران متعدد و متنوعی داشتند که

[=times new roman]بسیاری از آنان مورد قبول و سلیقه شیعه نیست اما مورد وثوق و علاقه پیامبر بوده اند !

چه خوشمان بیاید چه نیاید

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]در مورد خالدبن ولید در مبحث كشتن قبيله «بني جذيمه»علاوه بر پرداخت نمودن خسارت‌ها و جلب رضايت افراد قبيله

[=arial black]بازهم رسول خدا اعلان بيزاري و برائت از اعمال ظالمانه خالد بن وليد مي كند و مطابق با فرمان الهي:

[=arial black]« فَإِنْ عَصَوْكَ فَقُلْ إِنىّ‏ِ بَرِى‏ءٌ مِّمَّا تَعْمَلُون‏؛اگر تو را نافرمانى كنند بگو : من از آنچه شما انجام مى‏دهيد بيزارم! » (شعراء 216) دستها را به طرف آسمان بلند كرد ؛‌ به طوري كه سفيدي زير بغل آن حضرت معلوم بود عرض مي كند:

[=arial black]اللهم إني أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعَ خَالِدٌ .
[=arial black]خدايا من از آن چه خالد انجام داده ، بيزاري مي‌جويم .

[=arial black]البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ) ، صحيح البخاري ، ج 3 ، ص 1157 و ج 4 ، ص 1577 ، ح4084 و ج 6 ، ص 2628 ، ح6766 ، تحقيق : د. مصطفى ديب البغا ، ناشر : دار ابن كثير ، اليمامة - بيروت ، الطبعة : الثالثة ، 1407 - 1987 .

[=Arial Black]منبع:http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1093

[=Arial Black]لطفا مقاله را بصورت کامل مطالعه کنید(کلیک روی لینک بالا)

بین روافض و شیعه تفاوتی ظریف وجود دارد !

بهر حال ازینکه بغدادی سنی بوده و خود و مذهبش را فرقه ناجیه (نجات یافته) می داند بحثی نیست

و او در برخی موارد بیطرفانه سخن نمی گوید چرا که او فقط ذکر اعتقادات فرقه ها و افراد را نمی کند

بلکه به نحوه استدلال ایشان و نیز مقابله با این نوع استدلال برمی خیزد و پاسخ هم می دهد .

اما در لابلای روایات و مشخصاتی که از فرقه های مختلف می دهد می شود چیزهای زیادی را کسب کر د .

از نام افرا د و اعتقاداتشان ، از استدلالی که این فرقه ها می کنند و ....

بهر حال کتاب مهمی است حتی اگر استدلال و بیطرفی او را زیر سوال ببریم

به شما هم پیشنهاد می کنم خودتان آنرا بخوانید تا اینکه دیگری در وبلاگش بنویسد

و شما آنرا اینجا بیاورید

امیدواری;251313 نوشت:
سلام
این که فرمودید قرآن به این دلیل به عربی نازل شده است را از کجا نقل کردید؟ آیه ، حدیث، چه چیزی؟
و اینکه فرهنگی نداشته اند تا آنرا آلوده کنند؟!! یعنی چی ؟

بهلول;251345 نوشت:
اینکه به چه دلیلی عربی نازل شده به دلیل عقل است به انتهای ایه توجه نمایید !

اما انچه ادیان الهی را به انحراف میکشد فرهنگهای منحط است اگر به تاریخچه یهود و نصارا مراجعه نمایید خود متوجه میشوید که سامری در چند هفته نبود موسی چگونه گاو مقدس مصریان قدیم را دوباره باز سازی میکند و همچنین است باز سازی مهر و مهر پرستی در دین مسیح یعنی فرهنگهای کهنه که ساخته و پرداخته کاهنان دنیا طلب هستند افت ادیان الهی اند .

خداوند در قرآن به صراحت می فرماید: اگر ما قرآن را به عربی نازل کردیم، به این خاطر بود که اگر به زبان غیر عربی نازل می کردیم، مردم متعصب عرب آنرا قبول نمی کردند. و اگر پیامبری غیر عرب بر آنان می فرستادیم، می گفتند: عرب و پیامبر غیر عرب؟!

sayedali;251539 نوشت:
اللهم إني أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّا صَنَعَ خَالِدٌ . خدايا من از آن چه خالد انجام داده ، بيزاري مي‌جويم .

توقعمان از رهبر جامعه اسلامی بیش از این است که نفرین کنند یا اینگونه اعلام برائت کنند !

بهر حال تعداد صحابه پیامبر که مثل خالد اند زیاد بوده است !! یکی دو تا نیستند

هر چی دزد و گردنه گیر و آدمکشه مسلمون شد ! و همان کار را در جهاد انجام داد ! می گید نه

از پدر بزرگ همان

البخاري الجعفي ، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله

بپرسید که توسط چه کسی مسلمان شد ؟ و چگونه ؟

بخارا کجا و مدینه کجا ؟

و آیا توسط مقداد و ابوذر مسلمان شد یا توسط قتیبه بن مسلم ؟

""""""

رواج اسلام در بخارا و دشواری های آن و حل آن با اسکان عرب در محلات اصلی شهر

این عبارت جالب است:

" هر باري اهل بخارا مسلمان شدندي‌، و باز چون عرب بازگشتندي‌، باز ردّت آوردندي‌. قتيبة بن مسلم سه بار

ايشان ‌را مسلمان كرده بود، باز ردت آورده، كافر شده بودند. اين بار چهارم قتيبه حرب كرده شهر را بگرفت‌.

و از بعد رنج ‌بسيار اسلام آشكار كرد، و مسلماني اندر دل ايشان بنشاند، به هر طريقي كار برايشان سخت كرد

و ايشان اسلام راپذيرفتند به ظاهر و به باطن بت پرستي مي‌كردند. قتيبه چنان صواب ديد كه اهل بخارا فرمود

يك نيمه از خانه‌هاي ‌خويش به عرب دادند تا عرب با ايشان باشند و از احوال ايشان با خبر باشند تا به ضرورت

مسلمان باشند. بدين ‌طريق مسلماني آشكار كرد، و آثار كفر و رسم گبري برداشت و جِدّ عظيم مي‌كرد و هر كه در

احكام شريعت تقصيري ‌كردي عقوبت مي‌كرد،

و مسجد جامع بنا كرد و مردمان را فرمود تا نماز آدينه آوردند تا

اهل بخارا را ايزد تعالي‌ ثواب اين خير ذخيره آخرت او كناد."


خالدبن ولید;251536 نوشت:
مثل خالد بن ولیدها ، معاویه ها ، عمر بن خطابها ، ابوبکرها ؛ عثمانها وسعد وقاصها ، قتیبه بن مسلم ها

شما تعداد اندکی از یاران پیامبر را که مورد نظرتان است نام می برید

در صورتیکه اسلام توسط آنانی که من نام بردم در جهان گسترده شد نه آنانی که شما نام بردید!!

تا قلم در کف که باشد و چه کسانی را گزینش کند اما پیامبر یاران متعدد و متنوعی داشتند که

بسیاری از آنان مورد قبول و سلیقه شیعه نیست اما مورد وثوق و علاقه پیامبر بوده اند !

چه خوشمان بیاید چه نیاید

بله بله... آفرین. پس بنا به تعریف ایشان، عایشه ام المؤمنین است، اما خدیجه کبری (ع) ام المؤمنین که نیست، آرامگاه او هم باید به دست وهابیت ویران شود!

شیعه اگر گزینش می کند، مطهرات را می گزیند، نه هر ... را !

تا دهانم را اول صبح آلوده نکردم ، دهانت را ببند مردک وهابی!

ناصر یوسف نژاد;251543 نوشت:
تا دهانم را اول صبح آلوده نکردم ، دهانت را ببند مردک وهابی!

دهان شما صبح و عصر ندارد

ام المومنین چه عایشه باشد چه نباشد برای من فرقی ندارد ؛

ناصر یوسف نژاد;251543 نوشت:
عایشه ام المؤمنین است، اما خدیجه کبری (ع) ام المؤمنین که نیست


اگر مومنش شما باشید

بهتر است مادرش ؛ عایشه باشد !

حداقل احترام خدیجه حفظ می شود

[=Arial Black]
[=Arial Black]

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=Arial Black]
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=Arial Black]
[=Arial Black]کشتن مالک بن نويره :

[=Arial Black]يک از جناياتي که در زمان ابوبکر اتفاق افتاد و در حال حاضر اهل سنت به آن مباهات مي کنند ، کشتن مالک بن نويره به دست خالد بن وليد و به دستور مستقيم ابوبکر بود .

[=Arial Black]مالك بن نويره ، فردي شجاع ، شاعر و رئيس بخشي از قبيله بني تميم ؛ صحابي حضرت پيامبر(ص) و عامل و کارگزار آن حضرت بود که در اظهار عواطف نسبت به يتيمان و زنان بي سر پرست مشهور بود و زکات جمع آوري شده را به توجه به اختياري که از جانب حضرت پيامبر(ص) داشت ، ميان فقراء تقسيم مي کرد .

[=Arial Black]خالد بن وليد به دستور ابوبکر به سوي قبيله مالک رفت و وقتي به سر زمين بطاح رسيد ، به ضرار بن ازْوَر و چند تن از سپاهيانش دستور داد تا به قبيله مالک رفته و آن‌ها را بياورند .

[=Arial Black]ابو قتاده به محض رسيدن به قبيله مالک شبيخون زد .

[=Arial Black]بعد ها وقتي از او در اين باره سؤال کردند ، گفت : ما گفتيم که اگر راست مي گوييد که مسلمانيد ، اسلحه‌تان را بر زمين بگذاريد ، آن ها اين پشنهاد را پذيرفتند و اسلحه خود را بر زمين گذاشته و به نماز پرداختند .

[=Arial Black]طبري ، تاريخ نويس معروف اهل سنت در اين باره مي نويسد :

[=Arial Black]وكان ممن شهد لمالك بالاسلام أبو قتادة الحارث بن ربعي أخو بنى سلمة وقد كان عاهد الله أن لا يشهد مع خالد بن الوليد حربا أبدا بعدها وكان يحدث أنهم لما غشوا القوم راعوهم تحت الليل فأخذ القوم السلاح قال فقلنا إنا المسلمون فقالوا ونحن المسلمون قلنا فما بال السلاح معكم قالوا لنا فما بال السلاح معكم قلنا فان كنتم كما تقولون فضعوا السلاح قال فوضعوها ثم صلينا وصلوا .
[=Arial Black]تاريخ الطبري ، الطبري ، ج 2 ، ص 503 .

[=Arial Black]از كساني كه به اسلام مالك بن نويره شهادت داده بود ، ابو قتاده بن ربعي ، برادر بني سلمه بود . او با خداوند عهد كرده بود كه بعد از اين ماجرا در هيچ جنگي با خالد بن وليد شركت نكند ؛ و چنين مي گفت که وقتي به نزديکي ايشان رسيده بودند ، همان شب به سمت ايشان رفتيم ؛ ايشان سلاح به دست گرفته و گفتند ما مسلمانيم ؛ ما نيز گفتيم : ما هم مسلمان هستيم ؛ گفتيم : پس براي چه سلاح به دست گرفته ايد ؟ پاسخ دادند ، به خاطر ما ( از ترس شما ) و گفتند : شما چرا سلاح به دست گرفته ايد ؟ گفتيم : اگر آنچنان است که مي گوييد پس سلاح را بر زمين بگذاريد ؛ ايشان سلاح را بر زمين گذاشته هم ما و هم ايشان نماز خوانديم .

[=Arial Black]و ابن حجر عسقلاني مي نويسد :

[=Arial Black]فكان أبو قتادة ممن شهد انهم أذنوا وأقاموا الصلاة وصلوا فحبس بهم خالد في ليلة باردة ثم أمر مناديا فنادى أدفئوا أساركم وهي في لغة كناية عن القتل فقتلوهم وتزوج خالد بعد ذلك امرأة مالك .
[=Arial Black]الإصابة ، ابن حجر ، ج 5 ، ص 560 – 561 .

[=Arial Black]ابوقتاده از کساني است که شهادت داده است که ايشان اذان گفته و نماز خواندند ؛ اما خالد ايشان را در شبي سرد به اسارت گرفته و دستور داد که شخصي ندا بدهد ( ادفئوا ) گرم کنيد زندانيانتان را ؛ اما اين کلمه در اصطلاح بعضي به معني کشتن است ؛ پس ايشان را کشتند و بعد از آن خالد با همسر مالک ازدواج کرد !!!

[=Arial Black]متقي هندي مي نويسد :

[=Arial Black]عن أبي عون وغيره أن خالد بن الوليد ادعى أن مالك بن نويرة ارتد بكلام بلغه عنه ، فأنكر مالك ذلك ، وقال : أنا على الاسلام ما غيرت ولا بدلت وشهد له بذلك أبو قتادة وعبد الله بن عمر فقدمه خالد وأمر ضرار بن الأزور الأسدي فضرب عنقه ، وقبض خالد امرأته ، فقال لأبي بكر : إنه قد زنى فارجمه ، فقال أبو بكر : ما كنت لأرجمه تأول فأخطأ ، قال : فإنه قد قتل مسلما فاقتله قال : ما كنت لأقتله تأول فأخطأ ، قال : فاعزله ، قال : ما كنت لاشيم سيفا سله الله عليهم أبدا . ( ابن سعد ) .
[=Arial Black]كنز العمال ، المتقي الهندي ، ج 5 ، ص 619 .

[=Arial Black]از ابي عون و غير او نقل شده است که خالد بن وليد ادعا کرد که مالک به او سخني گفته و مردتد شده است ؛ ولي وي گفته بود : من بر اسلام هستم و نه آن را تغيير داده و نه عوض کرده ام ؛ و ابو قتاده و عبد الله بن عمر نيز بر اين مطلب شهادت دادند ؛ اما خالد او را جلو انداخته و به ضرار بن ازور اسدي گفت گردن او را بزن ؛ و خالد همسر او را نيز گرفت ؛ پس (عمر) به ابو بکر گفت : او زنا کرده است ؛ او را سنگسار بنما ؛ ابو بکر پاسخ داد : من او را سنگسار نمي کنم ؛ او اجتهاد کرده و اشتباه نموده است ؛ گفت : او را قصاص بنما ؛ زيرا او مسلماني را کشته است ؛ پاسخ داد : او را نمي کشم ؛ زيرا او اجتهاد نموده و خطا کرده است !!!

[=Arial Black]گفت : پس او را بر کنار بنما ؛ پاسخ داد : من شمشيري را که خداوند بر ايشان کشيده است در غلاف نمي گذارم .

[=Arial Black]و از طرف ديگر بخاري در صحيحش نقل مي کند :

[=Arial Black]فَقَامَ رَجُلٌ غَائِرُ الْعَيْنَيْنِ مُشْرِفُ الْوَجْنَتَيْنِ نَاشِزُ الْجَبْهَةِ كَثُّ اللِّحْيَةِ مَحْلُوقُ الرَّأْسِ مُشَمَّرُ الْإِزَارِ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ اتَّقِ اللَّهَ قَالَ وَيْلَكَ أَوَلَسْتُ أَحَقَّ أَهْلِ الْأَرْضِ أَنْ يَتَّقِيَ اللَّهَ قَالَ ثُمَّ وَلَّى الرَّجُلُ قَالَ خَالِدُ بْنُ الْوَلِيدِ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَلَا أَضْرِبُ عُنُقَهُ قَالَ لَا لَعَلَّهُ أَنْ يَكُونَ يُصَلِّي فَقَالَ خَالِدٌ وَكَمْ مِنْ مُصَلٍّ يَقُولُ بِلِسَانِهِ مَا لَيْسَ فِي قَلْبِهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ إِنِّي لَمْ أُومَرْ أَنْ أَنْقُبَ عَنْ قُلُوبِ النَّاسِ وَلَا أَشُقَّ بُطُونَهُمْ
[=Arial Black]صحيح البخاري ، البخاري ، ج 5 ، ص 110 – 111

[=Arial Black]مردي با چشمان گرد کرده ، گونه هاي بلند ، چهره درهم کشيده بود پر ريش و با سر تراشيده و در حاليکه لباس خود را بر دور خويش پيچيده بود ايستاده و گفت : اي محمد از خدا بترس!!! رسول خدا فرمودند : واي برتو آيا من سزاوار ترين مردم براي خداترسي نيستم ؟ پس مرد بازگشت ؛ خالد بن وليد گفت : اي رسول خدا(ص) اجازه بده گردن او را بزنم ؛ حضرت(ص) فرمودند : خير ، زيرا شايد او نماز مي خواند ؛ خالد پاسخ داد : چه بسيار نماز خواني که با زبان خويش چيزي را مي گويد که در قلبش نيست ؛ رسول خدا(ص) فرمودند : من مامور نيستم که دل هاي مردمان را بشکافم و شکم هاي ايشان را بدرم .
[=Arial Black]با اين حال خالد در ماجراي مالک ، دستور رسول خدا را دراين زمينه مراعات ننمود .

[=Arial Black]در اين كه مالك بن نويره مرتد نشده بود ، شكي نيست ؛ چرا كه خود فرياد مي زند كه من مسلمانم و حكمي از احكام خدا را تغيير نداده‌ام .
[=Arial Black]ابوقتاده و عبد الله بن عمر نيز بر مسلمان بودن او شهادت داده بودند ؛ اما حقيقت ماجرا اين است که مالک بن نويره ، به خاطر ارتداد و يا ندادن زکات کشته نشد ؛ بلکه چشم ناپاک خالد بن وليد به همسر بسيار زيياي مالک افتاد و زيبايي همسر مالک باعث شد که خالد تصميم به قتل مالک و تمامي مردان قبيله اش بگيرد .

[=Arial Black]ابن حجر عسقلاني در اين باره مي‌نويسد :
[=Arial Black]أن خالدا رأى امرأة مالك وكانت فائقة في الجمال ، فقال مالك بعد ذلك لامرأته : قتلتيني يعني سأقتل من أجلك .
[=Arial Black]الإصابة ، ابن حجر ، ج 5 ، ص 561 .

[=Arial Black]خالد همسر مالک را ديد در حاليکه او در نهايت جمال بود ؛ پس مالک بعد از آن به همسر خويش گفت : تومن را کشتي ، يعني من به خاطر تو کشته خواهم شد .

[=Arial Black]و نيز ابو الفداء و ابن خلکان در تاريخشان مي نويسند :
[=Arial Black]وكان عبد الله بن عمر وأبو قتادة الانصاري حاضرين فكلما خالدا في أمره فكره كلامهما . فقال مالك : يا خالد : ابعثنا إلى أبي بكر فيكون هو الذي يحكم فينا فإنك بعثت إليه غيرنا ممن جرمه أكبر من جرمنا . فقال خالد : لا أقالني الله إن أقلتك . وتقدم إلى ضرار بن الازور بضرب عنقه .
[=Arial Black]فالتفت مالك إلى زوجته وقال لخالد : هذه التي قتلتني . وكانت في غاية الجمال . فقال خالد : بل الله قتلك برجوعك عن الاسلام . فقال مالك : أنا على الاسلام . فقال خالد : يا ضرار اضرب عنقه ، فضرب عنقه.
[=Arial Black]تاريخ أبي الفداء ص 158، وفيات الاعيان 5 / 66 بترجمة وثيمة وقد ذكر ذلك ابن شحنة في تاريخه ص 114 من هامش الكامل ج 11 وفي فوات الوفيات 2 / 627 ، عن ردة ابن وثيمة وردة الواقدي .
[=Arial Black]عبد الله بن عمر و ابو قتاده انصاري در آنجا حاضر بودند ؛ و با خالد در مورد مالک سخن گفتند ؛ اما خالد کلام ايشان را نپسنديد ؛ پس مالک گفت : اي خالد ما را به نزد ابو بکر بفرست تا اودر مورد ما حکم بنمايد ؛ زيرا تو کساني را که جرم ايشان از ما بيشتر بوده است را نيز به نزد او فرستاده اي ؛ خالد گفت : خدا من را نبخشد اگر تو را ببخشم ؛ و او را به نزد ضرار بن الازور فرستاد تا گردنش را بزند .
[=Arial Black]همچنين يعقوبي در تاريخش مي نويسد :
[=Arial Black]فأتاه مالك بن نويرة يناظره واتبعته امرأته فلما رآها أعجبته فقال : والله ما نلت ما في مثابتكحتى أقتلك .
[=Arial Black]تاريخ اليعقوبي ، ج2 ، ص110.
[=Arial Black]مالک بن نويره به نزد وي آمد تا با او گفتگو نمايد ؛ همسرش نيز به دنبال وي بود ؛ وقتي که خالد همسر او را ديد در شگفت فرو رفته و گفت : قسم به خدا به آنچه در دست توست نمي رسم مگر آنکه تو را بکشم!!!

[=Arial Black]و خالد بن وليد با کمال بي شرمي در همان شب با همسر مالک بن نويره همبستر شد .

[=Arial Black]يعقوبي در تاريخش مي نويسد :

[=Arial Black]وتزوج خالد بامرأة مالك ، أم تميم بنت المنهال ، في تلك الليلة.
[=Arial Black]تاريخ اليعقوبي ، ج2 ، ص 110 .
[=Arial Black]و خالد با همسر مالک – ام تميم دختر منهال- در همان شب ازدواج کرد .

[=Arial Black]اما ابو بکر به جايي اين که خالد بن وليد را محاکمه کند ، از او پشتيباني و تمامي کارهاي او را تأييد کرده و مي گويد :
[=Arial Black]او مجتهد بوده و در اجتهادش اشتباه كرده است !

[=Arial Black]طبري ، داستان را اين گونه نقل مي كنند :
[=Arial Black]وقال عمر لأبي بكر إن في سيف خالد رهقا فإن لم يكن هذا حقا حق عليه أن تقيده وأكثر عليه في ذلك وكان أبو بكر لا يقيد من عماله ولا وزعته فقال هيه يا عمر تأول فأخطأ فارفع لسانك عن خالد .
[=Arial Black]تاريخ الطبري ، ج 2 ، ص 503 و الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج 2 ، ص 358 – 359 و وفيات الأعيان وأنباء أبناء الزمان ، ابن خلكان ، ج 6 ، ص 15 و تاريخ الإسلام ، الذهبي ، ج 3 ، ص 36 – 37 و إمتاع الأسماع ، المقريزي ، ج 14 ، ص 239 و كنز العمال ، المتقي الهندي ، ج 5 ، ص 619 و ... .
[=Arial Black]عمر به ابوبكر گفت به درستي كه در شمشير خالد خونريزي وجود دارد ؛ پس اگر اين مطلب (خونريز خالد ) سزاوار نيست ، اما سزاوار اوست که او را به خاطر کشتن مالک به زنجير بکشي ( محدود گرداني ) و بر اين مطلب بسيار تاکيد کرد ؛ اما ابو بکر کارمندان و زير دستان خود را محدود نمي نمود ؛ پس گفت : نه چنين نيست اي عمر ؛ او اجتهاد نموده و اشتباه کرده است ؛ پس زبانت را از خالد بردار .
[=Arial Black]نكته جالب در اين قضيه ، اختلاف نظر شديدي است كه ميان خليفه اول و خليفه دوم وجود داشته است . عمر بن الخطاب ، خالد را عدو الله ، مستحق رجم ، زنا كار و قاتل نفس محترمه مي‌داند ؛ اما ابوبكر او را شمشير خدا و مجتهد خطاب مي كند !
[=Arial Black]فلما بلغ قتلهم عمر بن الخطاب تكلم فيه عند أبي بكر فأكثر وقال عدو الله عدا على امرئ مسلم فقتله ثم نزا على امرأته .
[=Arial Black]تاريخ الطبري ، ج 2 ، ص 504
[=Arial Black]وقتي خبر کشته شدن ايشان به عمر بن خطاب رسيد ، در اين زمينه با ابوبکر سخن گفته و بسيار تاکيد کرد ؛ و گفت : دشمن خدا بر مردي مسلمان تجاوز کرده و او را کشته است ، سپس با همسر او نزديکي کرده است !!!
[=Arial Black]همچنين نوشته اند :
[=Arial Black]وأقبل خالد بن الوليد قافلا حتى دخل المسجد وعليه قباء له عليه صدأ الحديد معتجرا بعمامة له قد غرز في عمامته أسهما فلما أن دخل المسجد قام إليه عمر فانتزع الأسهم من رأسه فحطمها ثم قال أرئاء قتلت امرءا مسلما ثم نزوت على امرأته والله لأرجمنك بأحجارك .
[=Arial Black]تاريخ الطبري ، ج 2 ، ص 503 – 504 و الكامل في التاريخ ، ج 2 ، ص 359 و إمتاع الأسماع ، المقريزي ، ج 14 ، ص 239 – 240 و ... .

[=Arial Black]خالد بن وليد بدون توجه به مسجد آمد و روي دوش او قبايي بود كه جاي شمشير در آن بود و عمامه اي پوشيده بود كه در آن تيرهايي قرار داده بود پس زماني كه داخل مسجد شد عمر بلند شد و تيرها را از عمامه او در آورد و شكست سپس به او گفت آيا ريا مي كني مرد مسلماني را كشتي و با همسرش همبستر شدي به خدا قسم تو را با سنگي كه خود درست كردي سنگسار خواهم كرد .
[=Arial Black]اما ابوبكر با مهرباني و عطوفت با خالد برخورد مي كند و متأسفانه كار خالد توجيه و حتي آن را به خداوند نسبت مي دهد و مي گويد :
[=Arial Black]من هرگز شمشيري كه خداوند آن را از نيام كشيده ، در نيام نخواهم كرد .!

[=Arial Black]فقال : [ هيه ] يا عمر ! تأول فأخطأ فارفع لسانك عن خالد فإني لا أشيم سيفا سله الله على الكافرين .
[=Arial Black]الكامل في التاريخ ، ابن الأثير ، ج 2 ، ص 358 – 359 .

[=Arial Black]جناب آقاي ابوبكر ! آيا خداوند به شما دستور داده بود كه يك مسلمان را فقط به اين خاطر كه زكات را در ميان فقراي قومش تقسيم كرده ، با اين وضع فجيع بكشيد ، از سر او به عنوان هيزم استفاده كنيد و با زن او قبل از تمام شدن عده همبستر شويد ؟

[=Arial Black]و آيا نمي شد همين جمله (تأول فأخطأ ) را در باره مالک بن نويره گفت ؟ اگر قرار باشد که خالد مجتهد باشد ، مالک هم مجتهد بوده است . آيا مالک بن نويره اجازه اجتهاد نداشت و خالد بن وليد داشت ؟ چه فرقي است ميان ندادن زکات به ابوبکر و قتل و زناي محصنه ؟ آيا جرم ندادن زکات بالاتر از قتل نفس محترمه و زناي محصنه است ؟!

[=Arial Black]مالک هم نمي گفت که من زکات نمي دهم و دادن زکات واجب نيست ؛ بلکه خلافت ابوبکر را قبول نداشت و نمي خواست که زکات را به او بپردازد و همان رويه‌اي را که در زمان رسول خدا(ص) داشت ، ادامه دهد .
[=Arial Black]ابن حجر عسقلاني در اين باره مي نويسد :
[=Arial Black]وكان النبي صلى الله عليه وسلم استعمله على صدقات قومه فلما بلغته وفاة النبي صلى الله عليه وسلم أمسك الصدقة وفرقها في قومه وقال في ذلك .
[=Arial Black]الإصابة ، ابن حجر ، ج 5 ، ص 560 .
[=Arial Black]پيامبر او را مسئول زکات گرفتن از قومش کرده بود ؛ وقتي که خبر رحلت رسول خدا به او رسيد ، زکات را نگه داشته و آن را در بين قومش تقسيم نموده و از اين کار کناره گيري کرد .
[=Arial Black]حتي اگر او از دادن زكات امتناع كرده بود ، با چه مجوزي كشته شد ؟ آيا هر كس كه زكات نداد ، بايد خود و تمام افراد قبيله اش كشته ، زنانش اسير و فروج آن‌ها بر لشكريان مسلمان مباح شود ؟
[=Arial Black]آيا چنين كاري با اخلاق اسلامي در تضاد نيست ؟ آيا در زمان رسول خدا چنين كشتاري سابقه داشته است ؟
[=Arial Black]نهايتش اين است که او نيز همانند خالد و ديگر صحابه ، اجتهاد کرده و در اجتهادش خطا کرده بود ، آيا سزاوار بود که او را با آن وضع فجيع بکشند و بعد هم از سر او به عنوان هيزم استفاده کنند ؟
[=Arial Black]طبري مي نويسد :
[=Arial Black]كان مالك بن نويرة من أكثر الناس شعرا وان أهل العسكر أثفوا برؤوسهم القدور فما منهم رأس إلا وصلت النار إلى بشرته ما خلا مالكا فان القدر نضجت وما نضج رأسه من كثرة شعره
[=Arial Black]تاريخ الطبري ، الطبري ، ج 2 ، ص 503 .
[=Arial Black]مالك بن نويره از کساني بود که موي ( در سرشان ) بسيار بود ؛ سربازان سرهاي ايشان را به جاي پايه ديگ قرار دادند ؛ پس آتش به پوست تمامي سر ها رسيد غير از سر مالک ؛ زيرا غذاي داخل ديگ قبل از قبل از سوختن پوست سر او – به خاطر زياد بودن موهاي سرش – آماده شد .

[=Arial Black]و ابو نعيم اصفهاني نيز مي نويسد :
[=Arial Black]عن ابن شهاب : أن مالك بن نويرة كان من أكثر الناس شعرا ، وأن خالد لما قتله أمر برأسه فجعل أثفية يقدر فنضج فيها قبل أن تبلغ النار إلى شواته .
[=Arial Black]الأغاني ، ج 15 ، ص 239 .
[=Arial Black]از ابن شهاب نقل شده است که مالک بن نويره از کساني بود که موي ( در سرشان ) بسيار بود ؛ و خالد وقتي او را کشت ، دستور داد که سر او را به جاي پايه ديگ نهادند ؛ پس غذاي داخل ديگ قبل از رسيدن آتش به پوست سر او آماده شد .

[=Arial Black]آيا کسي که يک مسلمان و صحابي بزرگ رسول خدا را به خاطر اشتباه در اجتهادش ( بنا بر اعتقاد اهل سنت در مجتهد بودن كل صحابه ) با اين وضع بسيار فجيع مي کشد ، زنان مسلمان را اسير و فروج آن‌ها را بر لشكريانش مباح مي‌كند ، مي تواند « أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ » باشد ؟ معاذ الله
[=Arial Black]آيا امکان دارد که خداوند عز و جل مسلمين را به آمدن چنين قومي بشارت داده باشد ؟

[=Arial Black]منبع:http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=1984

بله اینها را هم خوانده ام و هم می دانم !

این تذکرات درست را به کسانی بدهید که آغوش اسلام را

برای هر بی سرو پایی باز گذاشتند !

شما در بین صحابه 20 تا آدم حسابی پیدا نمی کنید

اگر می دانید نام ببرید

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

خالدبن ولید;251542 نوشت:
[=times new roman]توقعمان از رهبر جامعه اسلامی بیش از این است که نفرین کنند یا اینگونه اعلام برائت کنند !

[=Arial Black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=Arial Black]شما که کتاب زیاد می خونید این رو هم بخونید

http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=maghalat&id=154

لینک دانلود پی دی اف
http://www.valiasr-aj.com/lib/layn/layn.pdf

امیدواری;250481 نوشت:
قصد تایید و یا رد سخن جنابعالی دباره نامیدن قبر کورش-آنچه مشهور شده- به مقبره مادر سلیمانرا ندارم. اما اینکه فرمودید کار میدانی انجام دهیدف باید عرض کنم در این خصوص موارد اصولا کار میدانی نمی تواند شما را به جواب درست برساند. من خودم اهل شیرازم. در نزدیکی مرودشت مکانی است مشهور به (ایوب نبی) اگر از 1000 نفر بپرسید این مقبره که نزدیک شماست متعلق به چه کسی است همگی می گویند متعلق به ایوب نبی است، این باور تا حدی است که مسئولین این بقعه تابلویی که نصب کردند با همین عنوان. حال شما از نظر تاریخی و بررسی سنگنوشته های قبر می بینید که اصلا این قبر متعلق آن پیامبر بزرگوار نیست. ولی خودتان را هم که بکشید این قبر نزد مردم برای ایوب پیامبر است. از این دست موازد الی ما شاء الله وجود دارد نمونه اش که همه جا پیدا می شود قدمگاه امام علی علیه السلام است که هر شهر و دهاتی یک قدمگاه برای خود دارد و معتقدند امام علیاز انجا گذر کرده است. بنابرین کار میدانی و باورهای عامه مردم کمی به حل این موضوع نمیکند و نمیتواند سندی دال بر قبر کورش نبودن ان کند. ضمنا مطمئن باشید مثلا 100 یال دیگر کار میدانی انجام دهید همه مردم میگویند اینجا ثبر کورش است چون اسن باورها تنها از طریق تکرار وتواتر حاصل میشود و اصولا پایه علمی ندارد. در نتیجه آنچه باید این را تایید کند تحقیقات علمی و باستانشاس یاست که تاجائی که من اطلاع دارم تا کنون هم کسی در این باب کار خاصی نکرده است.

سلام علیکم
بله فرمایش شما درست است ، تحقیق میدانی صرف جوابگو نیست ولی تحقیق میدانی می تواند به عنوان مویدی تکمیل کننده تحقیق کتابخانه ای باشد ، در همانجا که می فرمایید آرامگاه ایوب نبی است ، اگر کسی بیاید و ادعا کند که اینجا آرامگاه ایوب نبی نیست بلکه آرامگاه فلان شاه ایرانی است ، و دلیلی محکمه پسند بر مدعای خود نیاورد ، شاید دراینکه آنجا آرامگاه ایوب نبی باشد تردید کنیم اما دراین که آنجا را بدون دلیل محکمه پسند به شخص دیگری مربوط بدانیم نیز درست نمی باشد
تا 200سال پیش مقبره کورش هم در کتابها و هم در السنه مردم بومی به مادر سلیمان معروف بوده است و دلیل هم داریم که کورش در شمال ایران کشته شده است و در هیچ تاریخ کهن نیامده که جنازه وی به شیراز منتقل شده باشد ، چگونه می توانیم این قبر را منسوب به کورش بدانیم
انشاءالله اگرعمری بود در باره اینکه اینجا قبر مادر سلیمان عباسی است مطالبی را خدمتتان عرض خواهم کرد

خالدبن ولید;250945 نوشت:
شما سندی از قبل از اسلام هم در این باره دارید ؟ که گفته شما یا مستوفی را ثابت کند ؟ اینها که اسنادی مربوط به حداکثر 700 سال پیش است !

جناب خالد بن ولید
اولا: بارگاهی است که حداقل از زمان حمدالله مستوفی تا بحال به نام مرقد مادر سلیمان معروف است حال کسانی با اهداف سیاسی آن را به کورش نسبت داده اند ما باید سند بیاوریم یا آنها
ثانیا : اگر قدمت این بارگاه به قبل از اسلام نرسد و قبر مادر سلیمان عباسی باشد باز باید من و حمدالله مستوفی از قبل از اسلام سند بیاوریم

خالدبن ولید;250945 نوشت:
آیا شما می دانید که در قرن سوم و چهارم هجری ؛ ایرانیان برای مواجهه با هجوم فرهنگ عربی غالب؛ آمدند و بسیاری از داشته های فرهنگی و کلامی و داستانی خود را با نوع اسلامی - عربی اش مطابقت دادند ؟ و هر مورد را با اهدافی خاص مشابه سازی نمودند ؟

شما برای این ادعایی خودتان سندی ارائه ندادید قبلا هم ادعا کردید و ما سند خواستیم و ولی خبری نشد اما از ما درباره مطلبی که هم در السنه مردم بومی رواج دارد وهم تمام منابع جغرافیایی تاریخی آن را مادر سلیمان نامیده اند مدرک می خواهید این تناقض را که در تمام تاپیکها تکرار می کنید چطور جواب می دهید
خالدبن ولید;250945 نوشت:
آیا می دانید که بسیاری از متون پهلوی در قرن سوم و چهارم هجری باز نویسی و گرد آوری شده است ؟ ایرانیان درجایی برای حفظ آثار و متون ؛ جایی برای زور آزمایی و اثبات حقانیت و جایی هم برای مبارزه و التقاط با دین جدید کارهای زیادی انجام دادند

مدرک ؟؟؟!!!
خالدبن ولید;250945 نوشت:
شما بررسی کنید و ببینید که نقش ایرانیان در ایجاد این هفتاد و دو فرقه مشهور در دین اسلام چقدر مهم بوده است ؟ منبع مناسب بررای اینکار کتاب : الفرق و بین الفرق "بغدادی است که بیش از هزار سال قدمت دارد

هفتاد دو فرقه ؟؟!!! فرقه هایی که حتی یک نفر طرفدار ندارد و فقط صاحب الفرق برای اینکه عدد را به هفتاد و دو برساند تا حدیث هفتاد ودو فرقه را تکمیل کند و خود را فرقه ناجیه بنمامد مجبور شده است فرقه تراشی کند آنهم اکثرا از دل شیعه و به قول شما از دل ایران
این خود بحث مستقلی می طلبد و تاپیک جداگانه ای می خواهدولی شما معمولا برای اینکه سوالات قبلی را جواب ندهید به بحثهای جدیدی پناه می آورید و در دل بحث جدید نیز چند بحث جدید دیگر ایجاد می کند که پاسخگو دراین که به کدام جواب دهد متحیر بماند این شیوه مناسب بحث علمی نیست

موضوع قفل شده است