اگر شهید نشویم .........نظر شما چیست؟

تب‌های اولیه

35 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[="Tahoma"][="Blue"]

width: 540 align: center



اگر شهید نشویم..می میریم!

[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]شما در طول زندگی دنیا به لحاظ کسب مقامات معنوی چقدر دوست داری رشد کنی ؟ اگر شهید بشوی می‌دانی چه می‌شود؟ هر چقدر دوست داشتی رشد کنی یا می‌توانستی رشد کنی یا باید رشد می‌کردی همه‌اش را بی‌زحمت برایت می‌نویسند.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] شهادت عجب فرصتی است! تصور کن، فوقش چهل سال دیگر می‌خواهی زندگی کنی در آن چهل سال می‌خواهی چکار کنی؟ دوست داری ایده‌آل‌ترین در این چهل سال زندگی کنی؟ همین فقط دوست داشته باش، اگر شهید بشوی آن ایده‌آل را برایت می‌نویسند به اضافۀ اینکه هیچ گناهی هم از گذشته برایت نمی‌نویسند. شهادت استثناست. من زندگی‌ام را دوست دارم برای بالا بردن آن ارتفاع، چون تنها فرصتم الان است الا شهید شدن. اصلاً شهادت را به آدم حسابی‌ها مطرح می‌کنی ها! همین‌جوری آب در دهانشان راه می‌افتد واقعاً می‌شود؟ امکانش هست؟ می‌دانی من چقدر می‌برم؟ می‌دانی من چقدر می‌برم؟ بخواهد با محاسبۀ عقلانی صورت بگیرد.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]محاسبۀ عقلانی هم غلط نیست ها! فکر نکن کسی که می‌خواهد شهید بشود نسبت به محاسبۀ عقلانی کور می‌شود. محاسبۀ عقلانی با محبت یکی است؛ یعنی می‌شود من با یک فرصتِ شهید شدن در اعلا علّیّین در جوار علی بن ابیطالب قرار بگیرم؟ شنیدم شهدا را می‌برند پیش امام حسین ع، هزار سال زندگی کنم نمی‌توانم به آنجا برسم.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]غصۀ ارتفاع را کسی بخورد دست از شهادت برنمی‌دارد، چون یک عمر زندگی یک قدم است، شهادت به اضافۀ آن یک قدم می‌شود هزار قدم، با هیچ‌چیز دیگر هم قابل جبران نیست و[/]

[="Tahoma"][="Blue"]


[/]

[=Times New Roman]

شهید علی اصغر پازوکی;573319 نوشت:
اگر شهید نشویم >>>>>>>>>> می میریم...........

نظر شما چیست؟


سلام و عرض ادب
شاید خیلی‌های دیگه مثل من از ترس حساب و کتاب، آرزوی بهترین مرگ یعنی شهادت رو دارند.
ما که یک جان قرار هست بدهیم چه بهتر که با معامله ای پرسود این جان رو به فرشته مرگ بدیم نه مفت و مجانی!

مدرسان شهادت :
در کربلا غیر از مردان زنانی نیز درس
شهادت آموخت و به فوض شهادت نایل آمد
. از جمله ام وهب همسرعبد الله بن عمیرکلبی بود؛ عبدالله بن عمیر از مردان شجاع و شریف و ساکن در کوفه بود. وقتی فهمید مردم به سوی کربلا به قصد جنگ با امام حسین(ع) می‌روند، به خانه آمد و همسرش را مطلع ساخت. همسرش او را تشویق کرد به کربلا رود و دست از یاری فرزند فاطمه بر ندارد، و اصرار کرد او را نیز همراه خود ببرد.
عبدالله بن عمیر شبانه به اتفاق همسرش در کربلا به خدمت حضرت رسید. وقتی انگشتان دست چپ عبدالله قطع شد و از میدان برگشت و مقابل امام ایستاد و رجز می‌خواند، همسرش عمود خیمه را برگرفت و رو به سوی عبدالله آمد و گفت: پدر و مادرم به فدایت ! در مقابل ذریه رسول خدا مبارزه کن. عبدالله خواست او را به سوی زنان برگرداند، اما همسرش دامنش را گرفته و می‌گفت هرگز از تو جدا نخواهم شد تا در کنارت کشته شوم. به دستور امام حسین(ع) ام وهب به خیمه بازگشت. بعد از
شهادت عبدالله و فرو نشستن غبار میدان، همسرش «امّ وهب» بر بالین شوهر آمد وخاک از چهره­اش پاک کرد و گفت : بهشت بر تو گوارا باد! از خدایی که بهشت را نصیب تو کرده است، می‌خواهم مرا مصاحب و همراه تو در بهشت قرار دهد! در این اثنا به دستور شمر ملعون، غلامش عمود خود را بر سر او فرود آورد و در اثر این ضربه ام وهب به آرزوی خود رسید و در کنار همسرش شهید شد.(1)
نیز نوشته­ اند مادر وهب بن عبدالله کلبی در کربلا به
شهادت رسید.(2)

پی‌نوشت‌ها:
1. علی نظری منفرد، قصّه کربلا، ص 290ـ 293
2. فرهنگ عاشورا، جواد محدثی، ص 465.

والا .خوش بحالشون .طلب شهادتم جرئت می خواد.یکی می گفت شهیدان خودخواه ترین ادما بودن.الان تو این نوشته معلومه.
اما به نظر من ادم اگه تو این دنیا هم زندگی با تقوا داشته یاشه عم به اون درجه نائل میشه که روایت هایی هم دار یم.
یاد کتاب سلام بر ابراهیم افتادم.این کتاب عالیست.

شهید علی اصغر پازوکی;573319 نوشت:
اگر شهید نشویم >>>>>>>>>> می میریم...........

نظر شما چیست؟

بدی کردیم، خوبی یادمان رفت

ز دلها لای روبی یادمان رفت

به ویلای شمالی خو گرفتیم

شهیدان جنوبی یادمان رفت . . .

شادی روح شهدا صلوات

اگه شهید نشیم یقینا میمیریم...

چه افتخاری بالاتر از شهادت...


اینم جمله ی امضام...

مادر هر کاری کند اهل خانه هم یاد میگیرند؛مثلا اگر شهید شود...یا زهرا(س)

آرزوی شهادتی دارم چون یاران حسین (ع) ،
آرزوی
شهادتی در رکاب سید علی
و بلکه ، شاید ...
آرزوی
شهادتی در رکاب مولا صاحب الزمان...


[="Tahoma"][="Blue"] [h=2]اقتدای نماینده‌ی امام خمینی به یک سرباز شهید[/h]



[SPOILER] نماینده امام در سال 1359 با شناختی که از "شهید علی پرویز" داشته است در پادگان حمیدیه در نماز جماعت به وی اقتدا می کند و پشت سر او نماز می گذارد تا همه ی کادر پادگان و همرزمان این رزمنده ی ساده به کمالات معنوی و اخلاقی وی پی ببرند.

گفتنی است آیت الله سید محمد تقی شاهرخی پس از پيروزي انقلاب اسلامي از طرف حضرت امام خميني(رحمت الله علیه) بعنوان نماينده ايشان در شهرهای بروجرد و بروجن و استان چهارمحال و بختياري منصوب شد و همچنين رياست دادگاه انقلاب بروجن را بطور مستقيم از طرف امام و رياست دادگاههاي انقلاب اسلامي استان را بطور غير مستقيم بر عهده داشت. وي همچنین از طرف مردم غيور خرم‌آباد در اولين دوره انتخاب مجلس شوراي اسلامي به نمايندگي مجلس شوراي اسلامي انتخاب شد. ایشان علاوه بر عضویت در مجلس خبرگان، نزديك به شش سال است كه از طرف رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه‌اي در كشورهاي بنگلادش، ميانمار، تايلند، هند، مالزی و سنگاپور انجام وظيفه كرده و به دفاع از حريم تشيع و تقويت پايگاه شيعيان پرداخته است.


اما زندگینامه زیبای این شهید در کلام "صاحب پرویز" برادر شهید:
"شهید علی پرویز" در سال 1338 در شهر مقدس کربلا به دنیا آمد. اجداد وی به دلیل عشق سرشاری که به امام حسین علیه السلام داشتند از صد سال پیش مقیم کربلا شده و پدر و پدربزرگ این شهید هم در کربلا متولد شدند. علاقه به نماز جماعت از دوران طفولیت در وجودش موج می زد بطوریکه هر وقت صدای اذان را می شنید دوان دوان خود را به مسجد محل (عباسیه کربلا) می رساند و در نماز جماعت شرکت می کرد.
در سال 1350 و در نتیجه فشارهای دولت برای خروج اتباع ایرانی مقیم عراق به همراه خانواده به ایران بازگشت.
یکی از دو نفری بود که در رشته چاپ افست در سال 1356 دیپلم گرفت و چون ادامه تحصیل در این رشته میسر نبود از طرف دولت وقت بورسیه آلمان شد ولی نامه آن را پاره کرد و با درک شرایط زمان گفت: «تحصیل در مملکت کفر خیری ندارد.»
حاج مهدی پرویز پدر بزرگوار شهید می گوید: «جوانی 17 ساله بود که به من برای خرید تلوزیون به دلیل نشان دادن صحنه های بی بندوباری بارها اعتراض کرد و حتی تلوزیون خانه را شکست و بعد از تعویض تلوزیون این کار دوبار دیگر هم تکرار شد.»


پدر شهید علی پرویز در محضر آیت الله شاهرخی - تابستان 1391

در دوران منتهی به انقلاب فعالیت های مبارزاتی مخفیانه داشت و با پیش بینی نزدیک بودن پیروزی انقلاب خدمت سربازی در دولت شاه را نمی پسندد. بنا به گفته خواهر بزرگترم اعلامیه های امام را دور از چشم پدر و مادر خود در محفظه کنتور آب مخفی می کرد آنها را در بین جوانان انقلابی در هنرستان محل تحصیل توزیع می کرد؛ روزی هم که امام به ایران آمد عضو کمیته استقبال حضرت امام بود.
4ماه آخر خدمت سربازیش منتهی به جنگ ایران و عراق شد و از اینکه بنی صدر مهمات به جبهه ها نمی فرستاد عصبانی بود تا اینکه 2 روز مانده به پایان خدمت سربازی راننده یک تانک عراقی را با ژ3 شکار کرد و با اصرار از فرمانده خود می خواهد که تانک را به غنیمت بیاورد و علیرغم میل فرمانده اش برای علاقه ای که به این عزیز داشت نهایتاً با رفتن وی به همراه دو نفر دیگر موافقت می کند.
عراقی ها که تانک خود را در دست سربازان امام می بینند با یک موشک 3 متری تانک را مورد اصابت قرار می دهند تا به آرزوی این شهید والامقام که خواسته بود حتی جنازه اش هم برنگردد و مفقودالاثر باشد جامه عمل پوشانده شود.

[/SPOILER][/]

ان شاالله که لایق باشیم
ان شاالله اونقدر خدا از ما راضی باشه که شهادت رونصیبمون کنه
انشاالله شهید بشیم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام

خیلی دردناکه من حاضر نیستم مرگ هیچ کدوم از افراد خانوادم رو و دوستام رو ببینم ...
خیلی اوقات حالم بد میشه از مرگ...

فقط یه قطره فضل میتونه تمام وجود منو فرابگیره
به ذره کَرَم
یه گوشه چشم و
یه عنایت
که لیاقتی رو در من قرار بدهی
و کاری از من سر بزند
که توجه تو را به خودم جلب کنم
و دل تو را به دست بیاورم
من باید توجه آقا رو به خودم جلب کنم
که اون لیاقته رو ببینید
دلت برا منم بسوزه
منم در زمره ی شهدای خودت قرار بدهی

خدایا منم شهید خودت کن...

من خیلی خیلی خیلی شاهِدانه زندگی کردن رو دوست دارم نه شاهانه زندگی کردن
اگر محیای محیا محمد و آل محمد :doa(1): نباشد مماتی ممات محمد و آل محمد :doa(1):نخواهد شد:Sham::Sham::Sham:
اگر شهید زندگی نکنیم شهید نخواهیم شد
اگر ایثار و مجاهده و عبد بودنی در کار نباشد آخرین برگ منزلتمان با شهادت رقم نخواهد خورد

چه درد ناک
چه بد
چه ننگ آور
چه تلخ

من اگه شهید نشم میمیرم
من اگه شهید نشم میمیرم
من اگه شهید نشم میمیرممن اگه شهید نشم میمیرممن اگه شهید نشم میمیرم

دوستان سلام

عزیزان، آنکه شهید نشد، لاجرم می میرد
اما .....

اما آیا حضرت امام رحمة الله علیه مرد؟؟!! یا شهید شد؟؟!!

مواظب باشیم که حتی دچار حجاب نورانی نیز نشویم.

نقل می کنند که در زمان دفاع مقدس، 2 همرزم مشتاق شهادت در قسمتی از پشتیبانی جنگ فعالیت می کردند.
روزی یکی که دیگر طاقت نداشت رو به دیگری گفت: اینجا هیچ خبری از تیر و ترکش نیست و اگر همین طور ادامه پیدا کند ممکن نیست که به آرزوی خود برسیم و شهید بشویم. من به خط می روم.
همرزم او به وی گفت: ما باید به وظیفه خود عمل کنیم، اگر ما اینجا نباشیم کسی نیست که پشتیبانی کند. اگر خدا بخواهد همین جا نیز می توانیم شهید شویم.

آن شخص توجهی نکرد و به خط مقدم رفت، مدتی بعد در حمله هواپیماها بمبی به محل استقرار پشتیبانی خورد و رزمنده ای که در پشتیبانی برای ادای وظیفه خود مانده بود به مقام عظیم شهادت نایل آمد و این در حالی بود که رزمنده دیگر در خط مقدم سالم بود.

فیلم خداحافظ رفیق را نیز ببینید.

خیلی از ما دوست داریم که الان در سوریه یا عراق باشیم و با نبرد در جبهه حق علیه باطل با باطل بجنگیم و اگر توفیق شد، شهید یا جانباز و ... بشویم.
اما این خواسته ماست، باید ببینیم خواسته خداوند چیست و تکلیف ما چیست؟
نکته اینجاست که تکلیف را ما مشخص نمی کنیم.

حساب و کتاب خداوند متعال با حساب و کتاب عقل ناقص ما متفاوت است.
با حساب و کتاب خداوند حضرت امام رحمة الله علیه نیز می تواند شهید باشد و هست.
مداد العلماء افضل من دماء الشهداء
و ...

بنابراین آنکه شهید نشد، لاجرم می میرد.
اما شهادت فقط در آن چیزی که ما تصور می کنیم، نیست.

علی علی

[="Tahoma"][="Blue"]بسم رب الشهداء
گفته شد
شهید رضایی شیخ جوانی بود
که با تمام جوانی اش
بصیرت و دنیای جدیدی را برای رزمندگان افغانی در سوریه ایجاد کرده بود
هر رزمنده ای از کشور های دیگر بین رزمندگان افغانی می امد
باورش نمی شد
چنین دیانت، روحیه، شجاعت و.....
هر رزمنده ای که بین انان میرفت نا خداگاه میگفت بخدا اصلا فکر نمی کردم مردم افغانستان چنین مومن باشند
این رزمندگان همه را یاد، رزمندگان جنگ تحمیلی صدام بر ایران می انداختند
یا بهتر بگویم رزمندگان صدر اسلام
بعد از شهادتش خیلی ناراحت بودم
زیر ایشان را ایت الله حسن زاده اینده، یا بگویم ایت الله جوادی املی یا ایت الله بهجت می دیدم
شوکه شده بودم و غمگین....
دوستی رسید
و گفت برادر
به این نتیجه رسیده ام که....اگر شهید نشویم می میریم...بخود امدم و گفتم شهادت حق قت بود امام افسوس برای ما که عمرت کوتاه بود
باید
.............
راهت را ادامه خواهیم داد
ای شهید


شهید رضایی روز گذشته در مشهد تشیع گردید
[/]

تقوی ، جهاد ، نوروزی جهاد ، الله دادی رفتند
اری اگر نمی رفتند ، حتما می ...

اصلا نمیدونم چی بگم . . .
چیزی برای گفتن ندارم....
هر وقت چهره جهاد رو میبینم یه حسی بهم دست میده . ..
خدایا ، فرج آقا رو برسون و به فضل و رحمتت مدت باقی مونده رو ببخش .
یا علی

[=arial]با اینکه از مرگ میترسم ولی احساس میکنم شهادت تنها چیزیه که میتونه منو به ارامش برسونه
خدایا شهیدم کن
خدای بزرگ با شهادتم خانوادم رو محتاج و غمگین نکن شهادتم رو با شادی خانوادم قرار بده


+ شـآدی روح شـهـیدان صـلـواتــــــ

سلام بر آنهایی که از همه چیز گذشتند تا ما به هر چه میخواهیم برسیم

سلام بر آنهایی که قامت راست کردند تا قامت ما خم نشود
سلام بر آنهایی که به نفس افتادند تا ما از نفس نیافتیم
سلام بر آنهایی که رفتند تا ما بمانیم
ســلام بـر مـــردان خــدا
سلام بر شهدا ...

إن شاءالله

این توفیق نصیب من هم بشود البته من با خدا حرفام رو زدم

خودش می دونه که دوست دارم چطوری باشه ، دلم می خواد مثل وهب و هانیه باشه در کربلا :geryeh:



سلام

اجازه یه چیزی بگم:

یه زمانی از کسی شنیدم که می گفت سربازان امام زمان آرزو می کنند عمر بیشتری داشته باشند تا بیشتر خدمت کنند،
حالا یه داغونی مثل من، وقتی آرزو ی شهادت می کنم واسه اینه که گناهام پاک شه و خیالم از اون دنیام راحت بشه
هر دو تا هم آرزوی شهادت دارند، اما این کجا و آن کجا

یکی آدم حسابیه، کل روزشو منتظر وقت نمازه(با شور و اشتیاق) و اول وقت نماز می خونه
یکی هم منه داغون، واسه اینکه فکرم مشغول نباشه که نمازمو نخوندم، همون اول وقت نمازمو می خونم،
هر دو تامون هم نماز اول وقت می خونیم، اما این کجا و آن کجا و نماز اول وقت تو اداره با تمام تشکیلات:Gig: کجا!!

خدایا خداوندا نیت های ما رو خالص کن، خدایا همین نیت های ما رو خالص کن، ان شا الله که عاقبت به خیر می شیم

یا رقیه

شهید گر نتوان شد بهشت بیهودست...

همیشه در دعاهام شهادتو طلب میکردم اما بعد فهمیدم من کجا و شهادت کجا...

حالا اول دعاهام از خدا میخوام منو در مسیر انسانیت کمک کنه تا لایق شهادت باشم

username;630609 نوشت:
سلام


هر دو تا هم آرزوی شهادت دارند، اما این کجا و آن کجا
باسلام
خداوند انشائ الله بر شما طول عمر با عزت دهد
و در نشر و بسط اسلام کمک نماید

ولی از خدا می خواهیم، در اخر مرگ مان را شهادت قرار دهد

roya8;630620 نوشت:
شهید گر نتوان شد بهشت بیهودست...

همیشه در دعاهام شهادتو طلب میکردم اما بعد فهمیدم من کجا و شهادت کجا...

حالا اول دعاهام از خدا میخوام منو در مسیر انسانیت کمک کنه تا لایق شهادت باشم


انشاء الله اجر شهید را ببری
ولی اخر خواهیم مرد
امیدوارم خدا مرگ ما را شهادت قرار دهد

شهادت غایت ما نیست
غایت ما تقرب الهی و اجرای اوامر اوست
که امیدوارم در ان موفق باشیم
و نتیجه طبیعی ان یا اجرشهادت بردن است و یا شهید شدن
التماس دعا

سلام

اگر شهید نشوم شهید ساز میشوم!

اگه شهید نشم شهید ساز میشوم

روح سبز;630633 نوشت:
سلام

اگر شهید نشوم شهید ساز میشوم!

یعنی اینکه . هم دنبال شهادتم هم دنبال ساخت شهادت طلب.

نوسندگان. عالمان دینی ما و .... و حتی خود شهید شهید سازن.

«من می خواهم در آینده شهید بشوم.....»
معلم پرید وسط حرف علی و گفت:

ببین علی جان موضوع انشاء این بود که در آینده می خواهین چه کاره بشین،

باید در مورد یه شغل یا کار توضیح می دادی. مثلا پدر خودت چه کاره است؟



«آقا اجازه.... شهید....»

[="Tahoma"][="Red"]خدایاااااا شهیدم کن[/]


مدیرکل پزشکی قانونی تهران :

وی در پاسخ به این سؤال که عجیب ترین موردی که در طول خدمت خود با آن برخورد کردید چه بوده، گفت: زمانی که صبح خیلی زود وارد اتاق تشریح شدم، در دو تخت کنار هم با یک نوزاد یک روزه و یک پیرمرد 90 ساله مواجه شدم و به این نتیجه رسیدم که واقعاً مرگ سن نمی شناسد.

وی ادامه داد: یک مورد هم بود که در هنگام تشریح جسد متوجه صداهایی از خارج از سالن تشریح شدیم که وقتی به بیرون سالن رفتیم مشاهده کردیم فرزندان متوفی هنوز مرگ پدرشان تأیید نشده، سر ارث و میراث در حال کتک کاری هستند.
[SPOILER]


مدیرکل پزشکی قانونی تهران در جمع خبرنگاران به مرور خاطراتی از دوران خدمت خود پرداخت و گفت: تأسف‌بارترین لحظه وقتی بود که جنازه حسین پناهی را بعد از ۱۰ روز آن هم به صورت ناشناس به پزشکی قانونی آوردند.
کد خبر: ۴۷۲۲۱۲
تاریخ انتشار:
۱۴ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۷:۵۹
-
03 February 2015

مدیرکل پزشکی قانونی تهران در جمع خبرنگاران به مرور خاطراتی از دوران خدمت خود پرداخت و گفت: تأسف‌بارترین لحظه وقتی بود که جنازه حسین پناهی را بعد از ۱۰ روز آن هم به صورت ناشناس به پزشکی قانونی آوردند.

به گزارش فارس، بشیر نازپرور در حاشیه افتتاح سوله مدیریت بحران پزشکی قانونی تهران در جمع خبرنگاران به مرور خاطرات خود از بیش از 20 سال خدمت در پزشکی قانونی پرداخت.

وی با بیان اینکه روزانه 28 تا 30 جسد و سالانه حدود 10 هزار جسد تحویل پزشکی قانونی تهران می شود، گفت: این تعداد یک پنجم متوفیان شهر تهران را تشکیل می دهند که تمام آ نها با دستور قضایی به پزشکی قانونی فرستاده می شود.

وی در پاسخ به این سؤال که عجیب ترین موردی که در طول خدمت خود با آن برخورد کردید چه بوده، گفت: زمانی که صبح خیلی زود وارد اتاق تشریح شدم، در دو تخت کنار هم با یک نوزاد یک روزه و یک پیرمرد 90 ساله مواجه شدم و به این نتیجه رسیدم که واقعاً مرگ سن نمی شناسد.

مدیرکل پزشکی قانونی تهران، مورد دیگر عجیب در دوران خدمت خود را پیدا شدن همزمان چند نوزاد دو سر در بیابان های اطراف تهران ذکر کرد و گفت: اواسط دهه 70 بود که در بیابان های تهران چند نوزاد دو سر را پیدا کردند و برای تشریح به پیش ما آوردند که هنوز این نوزادان در موزه ما قابل مشاهده هستند.

وی ادامه داد: یک مورد هم بود که در هنگام تشریح جسد متوجه صداهایی از خارج از سالن تشریح شدیم که وقتی به بیرون سالن رفتیم مشاهده کردیم فرزندان متوفی هنوز مرگ پدرشان تأیید نشده، سر ارث و میراث در حال کتک کاری هستند.

نازپرور با تأکید بر این نکته که در طول خدمت خود در پزشکی قانونی تهران موردی از زنده شدن مرده ندیده است، گفت: البته اساتید ما تعریف می کنند که در زمان جنگ، یک شهید را برای تشریح به پزشکی قانونی آوردند که بعد مشخص شد پزشکان در تشخیص اولیه مرگ اشتباه کرده اند و این شهید زنده بوده است.

مدیرکل پزشکی قانونی تهران در مورد تشریح جسد انسان های معروف گفت: در مواردی که مرگ انسان های معروف به صورت مشکوک رخ داده باشد، خاطرم هست که شهید صیاد شیرازی را برای تشریح به پزشکی قانونی آوردند، همچنین در موارد دیگر مرحوم ابوترابی که همراه پدرشان در جاده مشهد تصادف کرده بود و شهید لاجوردی را نیز نزد ما آوردند که از افتخارات من است که به تشریح جسد این بزرگان پرداختم.

وی ادامه داد: دو مورد از بازیگران معروف نیز برای تشریح به نزد من آورده شدند که یک مورد مربوط به پوپک گلدره می شد که بعد از هشت ماه در کما بودن به علت ضایعه مغزی فوت کرده بود.

مدیرکل پزشکی قانونی تهران افزود: در مورد دیگر که جای تأسف بسیار دارد، جسد فردی را بعد از گذشت 10 روز از مرگش به پزشکی قانونی به صورت ناشناس آوردند که بعد در اتاق تشریح مشخص شد که این فرد حسین پناهی بوده است.

نازپرور در مورد اینکه چه تعداد جسد ناشناس به پزشکی قانونی آورده می شود، گفت: تعداد اجساد ناشناس زیاد است، اما اکثر آنها درنهایت شناسایی می شوند.

[/SPOILER]

شهید ساز میشوم

اول با عرض پوزش که بنده طبع شاعرانه ندارم همینجوری معمولی توضیح میدم
شهید شدن نشونه خوب بودنه اما شهید نشدن نشونه بد بودن نیست...
اگر منظور از شهید شدن کشته شدن در راه خدا باشه همچنان که پیامبر(ص)شهید نشدن و برترین مخلوق خدا هستن میشه نتیجه گرفت عاقبت بخیری و زندگی برای خداست که ارزش داره و شهید نشدن نشونه بی ارزش بودن نیست
من راستش تا حالا دعا نکردم شهید شم اما همیشه از خدا خواستم که عاقبت بخیرم کنه و تو این دنیا همه چیزم برای خدا باشه ...دوست دارم شهید شم ولی اونجوری که باید براش دعا نکردم

شهید مطهری (ره):
[=B Mitra]اطراف کلمه [=Traditional Arabic]«[=B Mitra]شهید[=Traditional Arabic]» [=B Mitra]را هاله[=Traditional Arabic]‏[=B Mitra]ای از [=B Mitra][=B Mitra]قدس و تعالی[=B Mitra][=B Mitra] احاطه کرده است[=Traditional Arabic].

[="Blue"]خدا کنه اگه شهید نشدی
اجر شهید رو ببری....:Hedye:
[/]

عاشق امام خامنه ای;637289 نوشت:
اول با عرض پوزش که بنده طبع شاعرانه ندارم همینجوری معمولی توضیح میدم
شهید شدن نشونه خوب بودنه اما شهید نشدن نشونه بد بودن نیست...
اگر منظور از شهید شدن کشته شدن در راه خدا باشه همچنان که پیامبر(ص)شهید نشدن و برترین مخلوق خدا هستن میشه نتیجه گرفت عاقبت بخیری و زندگی برای خداست که ارزش داره و شهید نشدن نشونه بی ارزش بودن نیست
من راستش تا حالا دعا نکردم شهید شم اما همیشه از خدا خواستم که عاقبت بخیرم کنه و تو این دنیا همه چیزم برای خدا باشه ...دوست دارم شهید شم ولی اونجوری که باید براش دعا نکردم

راستش حضرت محمد هم شهید شدن
که به خاطر مسئله وحدت یا هر چیز دیگه بولد و های لایتش نکردن ........ حضرت محمد (ص) : هرکس با دوستی خاندان پیامبر بمیرد شهید مرده است
بحارالانوار جلد 27 صفحه 111

شهادت، آرزوی مؤمنان است....
مؤمنان در زندگی می کوشند که همواره در مسیر اطاعت و بندگی خدا حرکت کنند و تمام همت و تلاش آنها در "ترک گناهان" است....
مسیر بندگی نیز با شهادت در دنیا ختم می شود....

اما شهادت هم دارای مراتب مختلفی است....
مرتبه ی شهادت هم براساس نیت و اخلاص شهید، تعیین می گردد...

شهید واقعی، کسی است که در ""جهاد اکبر"" پیروز میدان شود....
جهاد اکبر یعنی مبارزه با نفس....

اگر می خواهیم توفیق شهادت در جهاد اصغر(میدان جنگ) نصیبمان شود....
باید ابتدا گامی جدی در جهاد اکبر برداریم....
با خواندن زندگی نامه ی برخی از شهدای معظم در می یابیم که آنها اصرار و جدیت فراوانی در جهاد اکبر داشتند....
کسی که در جهاد اکبر، پیروز شود....ترسی از جهاد اصغر و شهادت نخواهد داشت....

اللهم ارزقنا الشهادة

ما سینه زدیم، بی صدا باریدند

از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند

ما مدعیان صف اول بودیم

از آخر مجلس، شهدا را چیدند

[="Blue"][h=1]ای کاش کتیبه قـبـرم
در انعکاس پرتو خورشـید
نـام شـهـیـد داشـت...

ای کاش کتیبه ی قلبم
در پاسخ گلوله ی دشمن
خـون شـهـیـد داشت...

ای کاش این تـن خاکی
در واپسین لحظه ی بدرود
در آخـریــن وداع بوی شهید داشت!

یادمون باشه اگر شهید نشیم، باید بمیریم.
نقطه سرخط...[/h][/]

شهید علی اصغر پازوکی;670679 نوشت:
یادمون باشه اگر شهید نشیم، باید بمیریم.

اگر شهيد نشيم ...حتما مي ميريم .
و خداكنه كه نميريم