جمع بندی اگر بفهمید اعتقادتان اشتباه بوده ، آیا حاضرید آن را تغییر بدهید؟

تب‌های اولیه

67 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

مشکور;914348 نوشت:

سلام

بی شک، این یک اصل است که اشکالات و تناقضات اولاً باید وارد باشد و ثانیاً باید برهانی و منطقی و قوی تر از استدلالهای پیشین باشد تا در اندیشه طالب حقیقت مؤثر افتد! در غیراینصورت هر درختی باید به هر بادی از ریشه اش جدا و سرنگون شود. و این با هیچ عقلی پذیرفتنی نیست!

مجال بررسی بحث تناقض قرآن، در این تایپیک نیست، لطفاً داخل در موضوع تایپیک اگر مطلبی دارید بنگارید، این تایپیک مجال آن نیست که هر کسی از زاویه ای شبهه ای را در لابلای بیانش ترویج کند، لطفاً شبهات را در فضای خودش و در تایپیک های مستقل بیان کنید! تناقضاتی که آن آقای کم اطلاع از قرآن در آن کتاب 900 صفحه ای نگاشته در جای خود پاسخ داده شده، اگر شما دربست، تناقضات ایشان به قرآن را پذیرفته اید که هیچ! و اگر در خصوص موردی اشکال دارید، می توانید مورد به مورد در تایپیک مستقلی مطرح کرده و جواب بگیرید! نه اینکه با یک بیان کلی و بدون برهان، ادعای عدم تناقض قرآن را مردود و بر تناقضات کتاب مزبور یکجا صحه بگذارید؟! آیا خودتان هم اگر اهل انصاف باشید، این چنین منطقی را قبول دارید؟؟!!

به همین دلیل با گزاره و عبارت آخرتان موافقم، برای جلوگیری از هنگ کردن ذهنتان، اشکالات و تناقضات را قبل از آنکه دربست قبول کنید مورد به مورد مطرح کنید و به حکم عقل که توصیه قرآن نیز هست؛ اگر نمی دانید از اهلش بپرسید.

انصاف شما کجا رفته؟
راحت تهمت نزنید...
کسی به تناقضات مطرح شده صحه نگذاشته...شما که به یک مطلب فرعی و مبهم حساس میشوید بیشتر موجب ترویج شبهه هستید...این موضوع در اسک دین بحث شده لابد انها را هم متهم به ترویج شبهه خواهید کرد....
گفتم این تناقضات ذهن را درگیر میکند چون مغز حتی در حالت خواب هم فعال است...
لطفا دقت بیشتری به خرج دهید و دیگران را قضاوت نکنید...
وقتی با این نگاه ضعیف و فیلتر شده مطالب را میخوانید اصلا متوجه ارتباط بحث هم نمیشوید...

مشکور;914359 نوشت:

تقسیم بندی تان بسیار نارسا و مبهم است، در حالیکه می توان به این تقسیم بندی ذهن های محتاط را نیز افزود و نیز ذهن های کنجکاو خود واجد مقسمی است: کنجکاو محتاط، کنجکاو بی پروا و تابع هوای نفس، کنجکاو حق جو و اهل پروا و عاقبت اندیش و عقل محور و ... همیشه و همه اقسام ذهن های کنجکاو، هر تغییری را نمی پذیرند، گاهی اتفاقاً ذهنهای کنجکاو حق جو و منصف، داشته ها و دریافتهای اولیه خود را کامل تر دانسته و تن به هیچ تغییری نمی دهند (چنانکه تقریرش را بیان کردیم)


تقسیم بنده درست است زیرا اولا
تقسیم چند نوع است. و لازم نیست حتما از تقسیم بندی استفاده کرد که جامع و مانع باشد... و الا منطق دانان قبل از شما به ان میپرداختند... و انها را نارسا اعلام میکردند...
دوما تقسیم بندی باید ثمره داشته باشد . اینطور نیست که هر کس شاخه بندی تقسیماتش بیشتر بود، درست تر عمل کرده باشد... اتفاقا این کار میتواند موجب ضعف باشد ( اینها را لابد در علم منطق خوانده اید..)

لذا اشکالات شما وارد نیست...

انسانهای ترسو نسبت به افراد کنجکاو کمتر زمینه تغییر پیدا میکنند. این احکام روی عناوین و یکسان بودن سایر شرایط است... مثلا بی حجاب ها بیشتر مورد ازار قرار میگیرند اما ممکن است عوامل دیگری مطرح شوند که در واقعیت عکس این امر اتفاق بیفتد...لذا نمیتوان به به خاطر عوامل دیگر گفت بی حجابی موجب ازار بیشتر نیست...
لذا این تقسیم بندی درست است...

مشکور;914359 نوشت:

دروغ و فریب مدعیان دروغین دین درست! اما این تهمت به علماء و متخصصان دینی خودساخته و الهی نسبتی نارواست. دین پیروی و تبعیت از هر عالم و دین شناسی را توصیه نمی کند بلکه به علماء بالله که مخالفاً لهواه، مطیع امر مولاه و ... هستند توصیه می کند از اینرو این بیان و نسبت ناروا دادن کلی به علما و کارشناسان دینی، گناه بزرگی است که شائبه ی انحراف از بحث علمی را نیز یدک می کشد. (لطفاً در عبارتها دقت کنید)
........

البته در این میان برخی فقط بدلیل عدم اگاهی از اغراض پشت پرده دشمنان، فقط رسالت انتقال را بدوش می کشند. (ان شاءالله در جمع ما نیستند)@};-

واقعا فکر نمیکردم چنین انسانی باشید...

ان شاالله شما در این جمع باشید اما مواظب تهمت و گوشه کنایه هاتان باشید...

لابد شما منکر شیعه لندنی ها هستید...
و ...
که لازم نیست نام ببرم چون قصدم این نیست
الا اینکه می بینم دوست دارید با تهمت و گوشه کنایه بحث را منحرف کنید...
مثل کسی که صرفا به خاطر یک مثال مرا مورد توهین و تمسخر قرار دادند...
شما سعی کنید مثل ایشان نباشید...

جوجه اردک زشت;914246 نوشت:
سلام
بنده چند تقد به فرمایش شما دارم
1- فرض کنیم کسی که توانایی نداره تحقیق نکند دین داری او چه ارزشی داره؟ یعنی کسی که در حد تشخیص حق و باطل نیست(به صورت تحقیقی) مسلمان یا مسیحی چه ارزشی داره؟ چه فرقی داره؟
2- مشکل دوم مطالب شما عدم وجود معیار دقیق هست شما دقیقا بفرمایید چه حد علمی یا هوشی یا فهمی یا هرچی لازم هست برای تحقیق آزاد؟
3- چه کسی گفته روحانیت شیعه مسئول تعیین سطح هستند که بیان بگن کی میتونه تحقیق کنه کی نمیتونه؟
4- اگر روحانیت شیعه مسئول تعیین سطح نیست چه کسی هست؟ یعنی من برای شروع ی تحقیق آزاد و رسیدن به حقیقت یا حداقل نزدیک شدن به اون باید از چه کسی مجوز بگیرم؟فیلسوف؟ اگر آری کدام مکتب و چرا؟ عالم مسیحی؟ چرا؟ روانشناس؟چرا؟ و...
5- در عبارت شما عبارت اعتقاد خودش بود؟ منظورتون از این عبارت چیه؟ من میخوام تحقیق کنم خوب چرا باید از اسلام شروع کنم؟ چون تو ی مملکت اسلامی هستم؟ چرا این اعتقاد رو به من نسبت میدید؟ این اعتقاد من نیست که تحقیق در مورد اون اولیت داشته باشه بر تحقیق در مورد سایر مکاتب
با تشکر

سلام

- همه بطور نسبی توانایی سطحی از تحقیق و درک و مقایسه امور را دارند، و از طریق مطالعه در آفاق و انفس و پدیده های عالم می توانند به شناخت حقایق راه یابند، تحقیقی که مورد اشاره بنده بود که تحقیق بمعنای خاص و عالمانه است که آشنایی با مبانی منطقی مطالعه و تحقیق و قدرت تجزیه و تحلیل از اقتضائات آنست و پر واضح است که عموم در این سطح از تحقیق مشکل دارند!

- برای سطح عالی تحقیق و مطالعه و بررسی و مقایسه علمی و اجتهادی حقایق، باید فرد به قدرت تجزیه و تحلیل و اجتهاد نسبی رسیده باشد، بعبارتی دین در سطوح عالی روشمند است و فردی که می خواهد در این وادی تحقیق کند باید به لوازم آن مجهز باشد.

- کسی نگفته روحانیت شیعه مسئول تعیین صلاحیت تحقیق و حدود آن است! شما بنظر با روحانیت شیعی مشکل دارید؟! مسئولیت این تعیین حد و مرز و صلاحیت، عقل سلیم است که بنا به مصلحت و مفسده و توانایی و ظرفیت خود تشخیص می دهد در کدام وادی وارد شود یا وارد نشود! اگر کسی به هشدارهای عقل سلیم توجه کرد فبهاالمراد، در غیراینصورت تبعات سوء بی احتیاطی و هلاکت افراط گری اش، بر عهده خود اوست!

- در مدلی که ما بیان کردیم به حکم عقل و فطرت، بهتر این است، هر کس از مکتب و مذهبی که در آن قرار دارد و بطور طبیعی در دسترس ترین است و سطحی آشنایی اجمالی و نوعی تعلق به آن برقرار است، شروع کند و در کنار آن، یا در گامهای بعدی به شناسایی با دیگر ادیان و مذاهب نیز بپردازد و سپس داشته های اعتقادی و مسلکی ادیان مختلف را با یکدیگر مقایسه و تطبیق دهد.

- شما می توانید و مختار هستید که از هر کجا که مایل هستید برای تحقیق شروع کنید، ما دلایل خود را در پستهای متعددی در باره اینکه به حکم عقل و فطرت و طبیعت و سطح شناخت و رابطه و تعلق خاطری که به داشته های اولیه اش دارد، بهتر است از مذهبی که در آن قرار دارد شروع کند و پس از آشنایی نسبی و مکفی به مطالعه و تحقیق در دیگر ادیان بپردازد. مگر نه اینست که انسان باید خودش را بشناسد و وضعیتی که در آنست و سپس به دیگر شناختها بپردازد، یکی از مواد شناخت خود، شناخت اعتقاد و مسلکی است که در آن کانون و محیط متولد شده است!

پارسا مهر;914260 نوشت:
سلام...شما به نکته خوبی اشاره کردید...همین آشفته بازار که اشاره داشتید نشون می ده که خدایی نیست...چون قربونش برم خدا یا منظورم همون الله پافشاری بر این داره که ما خدا رو بپرستیم و به خدا اعتقاد داشته باشیم و گاهی سوالاتی می کنه که انگار بدیهی هست که خدا هست...

سلام

لطفاً اعتقادات باطل خودتان را در این بحث انتشار ندهید، اگر داخل در بحث و سؤال تایپیک یعنی "موضع شما در وضعیتی که به نادرستی اعتقادتان پی بردید چیست؟" سخنی برای گفتن ندارید، لطفاً با اظهار عقاید انحرافی تان، بحث را به حاشیه نکشانید.

تذکر: (در صورت تکرار چنین اظهار عقیده هایی در این تایپیک، به حذف پست یا ویرایش خواهد انجامید)

اگر در بحث اثبات وجود خدا مشکلی دارید و بدلیل ناتوانی و عجز و محرومیت ذهنتان از درک حقایق هستی و خصوصاً بدیهی ترین حقیقت هستی (خدای متعال)، بدنبال شناخت حقیقت و یا رفع ابهام هستید، لطف کنید سؤالاتتان در تایپیک های مختص به آن پیگیری کنید. اینجا مجال پاسخ دادن به دلایل اثبات وجود خدا نیست که در جای خود بسیار برای حق جویان گفته شده! البته جای تعجب است که وقتی از آن پیرزن ریسه گر بیسواد می پرسند به وجود خدا چگونه پی بردی؟ دست از چرخداندن چرخ ریسندگی برمی دارد(چرخ از حرکت می ایستد) و هیچ نمی گوید! بعد از لحظاتی به کار خود ادامه می دهد! عده ای می گویند که پیرزن، به سؤال اعتنایی نکرد و جوابی به پرسشگر نداد! اما پرسشگر به اطرافیان می گوید: او حکیمانه ترین پاسخ ممکن را داد، آری او با زبان بی زبانی گفت: وقتی این چرخ ریسندگی با این کوچکی نیاز به سازنده و گرداننده دارد چگونه جهان هستی با اینهمه عظمت و ظرافت، پیچیدگی و اسرار گوناگون و هدفمندی اش، به خالق و گرداننده نیاز نداشته باشد؟! ای کاش به قدر همان پیرزن خداشناس بودیم.

پارسا مهر;914260 نوشت:
سلام...شما می فرمایید که عموم به دلیل عدم توانایی...در زمینه تحقیق دچار مشکل هستند...در حالی که اصول دین تحقیقی است...داستان پس از این قرار می شود:
1- خدا انسان را برای سعادت و کمال اخروی آفریده...لازمه این سعادت فرستادن پیامبران است که خدا نقض قرض نمی کند و حتما پیامبرانی می فرستد...پس بر خداست که بر عموم مردم پیامبرانی بفرستد....لازمه شناخت و آگاهی از کیستی پیامبر و راست بودن پیامبر و اعتقاد به اصول دین، داشتن قدرت تحقیق به شکل درست و صحیح است....
2- عموم مردم توانایی تحقیق را ندارند...
شماره یک و دو با هم نمی خونن...احتمالا خدایی وجود ندارد یا احتمالا....

صحبت ما در تحقیق عالمانه و خاص بود که لازمه آن قدرت تطبیق و تجزیه و تحلیل و اجتهاد در مفاهیم و موضوعات گوناگون است، اما عموم از قدرت تحقیق عمومی و متوسط در امور عالم، که در قرآن از آن نوع مطالعه و تحقیق به سیر آفاقی و انفسی یاد شده محروم نیستند، همانکه در مثال پیرزن ریسنده گفتیم، او به تحقیق به آن مرحله از شناخت خدای هستی بخش رسیده بود که متأسفانه بسیاری از منورالفکرهای مدعی، از همان سطح معرفت و شناخت محروم و عاجزند!

مارینر;914367 نوشت:
سلام ...
جناب مشکور من به تجربه متوجه شدم بدترین نوع کنترل یک پروژه و ساخت یک ساختمان ایدیولوژیکی همین راهی هست که شما عنوان کردین ... یعنی دقیقا بدترین کار همین هست ... نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر .

مثال ساختمان مثال سالم و درستی برای بررسی مساله نمیتونه باشه . در درون سازه های عمرانی میشه طرحی رو داد ... اون رو در درون نرم افزارهایی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد و در نهایت اون پروژه رو شروع میکنند به ساختن .

یعنی اینکه ... پروژه یک بار به صورت منطقا در درون کامپیوتر به صورت مجازی تا انتها ساخته و پرداخته میشه و پس از اینکه همه چیز در اون محیط مورد بررسی قرار گرفت سپس شروع به ساخت اون سازه میکنند .

یعنی به صورت مجازی بارها و بارها سازه رو در درون کامپیوتر میسازند ، شبیه سازی میکنند ، تا انتها میروند و تمام ریسک های پروژه رو در میارن و در نهایت پس از انکه تمام چیزها در درون ان نقشه مجازی به اتمام رسید اون کار رو شروع میکنند .

تقریبا در تمامی پروژه ها مسیر همین هست .
مثلا شما فرض کنین که میخواهین یک کتابخانه رو بسازین . طرحی رو در درون ذهنتون دارین ... اون رو بر رویه کاغذ تا انتها میکشید ... مقادیر و اندازه ها رو مشخص میکنید و در فاز اول اون رو با یک چوب بی ارزش میسازین ... باگها و خطاها و ریسک های مساله رو پیدا میکنین و پس از اینکه بر رویه اون چوب بی ارزش تا انتها پروژتون رو جلو بردین ... milestone ها و نکات مهم پروژه مشخص شدند ... و یک بار پروژه تا انتها به پایان رسید در فاز دوم یک بار دیگر پروژه طراحی رو از سر میگیرین ... ولی این بار با رویکردی محصول محور ...

مثالهاش خیلی خیلی زیاد هستند .
بنابراین ...

زمانی هست که شما تکنولوژی انجام کاری رو دارین ... مثلا شما یک کیت الکترونیکی دارین ... در اینصورت کافی هست قدم به قدم و با دقت بسیار مسییر رو طی کنین تا به انتها برسین . ( چون قبلا کسانی بوده اند که تا انتهای مسیر رفته اند و اون مساله رو تجزیه و تحلیل کرده اند )

ولی زمانی هست که شما میخواهین مسیری رو برین یا پروژه ای رو بسازین یا نقاشی رو بکشین که تا کنون کسی اون رو نکشیده ... بنابراین مسیر این هست که باید چندین و چند بار با وسواس کمتر و با سرعت بسیار بالا تا انتهای مسیر رفت نگات مساله رو پیدا کرد و در فاز اجرای نهایی و با دانستن کلیه الزامات دست به ساخت زد .

زمانی هست که دین و اعتقادات من جنبه تقلیدی داره ... این تقلید من میتونه مبنایی خدا محور ، کفر محور و ... داشته باشه ... در اینصورت من با کیتی رو برو هستم که باید قدم به قدم اون رو بسازم تا به نتیجه تقلیدی برسم . در این روش ...

مثلا من به فرزندم میگم ...
این کتابها رو در مورد توحید بخون ...
بعدش میگم این کتابها رو در مورد نبوت بخون ...
بعدش میگم این کتابها رو در مورد عدالت و امامت و معاد بخون ...
بعدش حالا شروع کن به نماز خوندن
بعدش حالا شروع کن به روزه گرفتن
و ...

ولی زمانی هست که فرزنده من خودش میخواد مسیر حقیقت و واقعیت رو طی کنه ... اون هم از مسیری غیر از تقلید ... مسیری که فرزندم در پیش میگیره این هست .

چجوری جلویه تلقینناتی که پدر و مادرم تا کنون در درون سره من کردن رو بگیرم
چجوری جلوی احساساتم رو لگیرم
روش تحقیق درست چی هست
اگر در تشخیص مسیر حقیقت اشتباه کنم چی میشه ...

بعدش شروع میکنه به خوندن کلیه اقوال و دانش ها ...
و بر اساس اون اقوال و دانش ها مثلا در ابتدا میره و مسیحی میشه ... و مسیری رو تا انتها برای خودش به تصویر میکشه و شروع میکنه ساختمان خودش رو ساختن ...

ولی به مرور زمان میبینه که مثلا دین مسیحیت دینی نیست که تصویر درست و جامعی از انسان رو داشته باشه ... به قولی به این مساله میرسه که نقشه با جنگل برابری نمیکنه و باید تصمیم بگیره نقشه رو دور بندازه یا اینکه جنگل رو مطابق نقشه بسازه .

بعدش با دانشی که بدست میاره ... و تحقیقات بی طرفانه ای که میکنه مثلا میره بودایی میشه ... سالها جلو میره تا باز به جاهایی میرسه که به خطای مسیرش پی میبره ...

و ...

و بعد از گذشت چندین و چند سال تازه این شخص خودش رو میشناسه ... میدونه دینی که بخواد اون رو راهنمایی کنه چه ویژگی هایی باید داشته باشه ، ریسک های مساله رو میشناسه ، الزامات رو میفهمه ...

و در نهایت ایشون هر بار و هر بار که میخواد ایدیولوژی جدیدی رو قبول کنه و بر اساس اون مکتبی رو به خودش تحمیل کنه باید ها و نباید های بیشتری رو در نظر میگیره ... الزامات مساله رو دقیق تر بررسی میکنه ...

چند سال و چند ده سالی میگذره ... و تازه این شخص با طی کردن چندین و چند بار دین های مختلف ... خوندن بارها و بارها قران و انجیل و تورات و خوندن کتابهای مارکس و نیچه و ژان پل سارتر و ... در نهایت دنیا رو به گونه ای میبینه و هر بار نگاهی تا اخر زندگیش میکنه .... سازه ای رو به تصویر میکشه .... قسمتی از سازه رو میسازه ... پی به خطاهای مسیر میبره ... و در نهایت تن به ساخت سازه ای هم غلط و هم نادرست و هم ناقص میزنه تا بتونه به اهدافش برسه ...

انچنانچه خیلی از مدیران و مجلسیان میدونن دستوراتشون هم غلط هست هم ناقص هست ولی اون دستور رو میدهند چون اعتقادشون این هست که قانون بد و ناقص بهتر از بی قانونی هست ..

شخصی که بدون تقلید وارد وادی دین میشه با چنین دنیایی روبرو میشه ...


سلام و تشکر

دوست عزیز، بنظر شما متوجه مبنای تحقیقی که بیان کردیم نشدید، روش پله کانی در فهم و شناخت اصول، روشی تحقیقی است نه تقلیدی! اتفاقاً این روش بر خلاف تقریر طولانی ای که شما بیان کردید، مستحکم ترین شیوه است. در سیر تحقیق و شناخت و یقینی کردن اعتقادات، همین سیر مورد سفارش همه عقلاء است.

انسان پس از شناخت خود و جهانی که سراسر نقص و ضعف و محدودیت و زوال پذیری است، پی به وجود حقیقت و وجودی می برد که عاری از همه آن صفات جلالی و واجد همه صفات کمالی و جمالی است. و در این پله اعتقاد به توحید شکل می گیرد، بر اساس توحید و صفات الهی از یکسو و نیازمندی خود به راه و راهنما و برنامه کمالی و سعادت بخش و لزوم شناخت بیشتر نسبت به خدای متعال و حقایق پس از مرگ به ضرورت نبوت و وادی اعتقاد به ارسال رسل و انزال کتب کشانیده می شود و از این رهگذر بسیاری از معارف مبدأ و معاد برایش پرده برداری می شود.

استحکام بخشی و تقویت هر پله از مراحل و مواقف معرفتی، در تسهیل راهیابی و تحکیم استقرار در پله های بعدی مؤثر است. مثلاً اگر توحید استحکام نیافته باشد، مسلمان در مرحله نبوت با تشکیکات و ابهامات فراوانی روبرو می شود و اگر حقیقت توحید و نبوت برایش هضم نشده باشد، در بحث امامت مشکل دارد و این سیر ادامه دارد ... اگر توحید و نبوت برایش حل و هضم نشده باشد نمی تواند به حقایق و معارف معاد، اعتقاد راسخی بیابد و همچنین است همه مجموعه معارف الهیه ... که همچون دانه های تسبیح زنجیروار به هم مرتبطند.

این وادی، وادی تقلید نیست، گرچه در آغاز با تقلید شروع می شود(سنین کودکی و نوجوانی) اما در مراحل رشد و پویایی روح پرسشگری، می پرسد، جستجو می کند، مطالعه می کند، مقایسه می کند، به قدر توانش تجزیه و تحلیل می کند و می فهمد و انتخاب می کند. انسان، همیشه در وادی تقلید باقی نمی ماند مگر آنهایی که به جهل و تبعیت کورکورانه و پیروی از عادات، عادت کرده اند.

ارشادات والدین نسبت به فرزندان، معرفی کتاب اعتقادی، تذکر و خیرخواهی و تعلیم و تربیت آنها را از جنس تقلید ندانید، بلکه آنها داخل در سیکل تحقیق است، فرزندان ما را در مسیر تحقیق و پرسشگری و جستجوگری هدایت می کند، به سوی رشد عقلانی و فکری سوق می دهد، درست است والدین داخل در محدوده خاصی ارشاد می کنند، اما نمی توانند روح آزاداندیش، پرسشگر و جویای حق فرزندان را در همان کانال متوقف کنند.

چنانکه گفتیم به دلیل موج رو به افزایش اسلام هراسی و شیعه هراسی که دشمنان دین و ملت، در جهان راه انداخته اند، شاید اربابان دیگر مکاتب و مذاهب، از گرایش پیروانشان به سمت اسلام و تشیع بهراسند، فلذا تا بتوانند در منابع و سایت ها و کانالهای گوناگون خبری شان، علیه اسلام، خصوصاً تشیع، هوچی گری می کنند تا جلوه حقیقی اسلام را تخریب کنند. اما اسلام بدلیل آنکه به حقانیت و برتری خویش بر دیگر ادیان و مذاهب، وقوف و ایمان صددرصدی دارد، هیچ هراسی از تحقیق ندارد، و اتفاقاً تقلید در شناخت اصول را مذمت می کند.

موفق باشید ...

و طاها;914373 نوشت:
انصاف شما کجا رفته؟
راحت تهمت نزنید...
کسی به تناقضات مطرح شده صحه نگذاشته...شما که به یک مطلب فرعی و مبهم حساس میشوید بیشتر موجب ترویج شبهه هستید...این موضوع در اسک دین بحث شده لابد انها را هم متهم به ترویج شبهه خواهید کرد....
گفتم این تناقضات ذهن را درگیر میکند چون مغز حتی در حالت خواب هم فعال است...
لطفا دقت بیشتری به خرج دهید و دیگران را قضاوت نکنید...
وقتی با این نگاه ضعیف و فیلتر شده مطالب را میخوانید اصلا متوجه ارتباط بحث هم نمیشوید...

سلام@};-

بنده شخص شما را قضاوت نکردم، بلکه ادبیات شما حاکی از چیزی است که بیانش گذشت، لطف کنید یکبار دیگر گزاره مورد نظر را با دقت بیشتری مطالعه کنید! آیا نوع بیان شما گواه صحه گذاشتن بر تناقضات آن کتاب 900 صفحه ای نسبت به قرآن و صرف ادعایی خواندن مدعی قرآن نیست؟ اگر از یادداشت بنده چنین احساسی کردید، در حضور جمع عذرخواهم!

موفق باشید ...@};-

و طاها;914375 نوشت:
تقسیم بنده درست است زیرا اولا
تقسیم چند نوع است. و لازم نیست حتما از تقسیم بندی استفاده کرد که جامع و مانع باشد... و الا منطق دانان قبل از شما به ان میپرداختند... و انها را نارسا اعلام میکردند...
دوما تقسیم بندی باید ثمره داشته باشد . اینطور نیست که هر کس شاخه بندی تقسیماتش بیشتر بود، درست تر عمل کرده باشد... اتفاقا این کار میتواند موجب ضعف باشد ( اینها را لابد در علم منطق خوانده اید..)

لذا اشکالات شما وارد نیست...

انسانهای ترسو نسبت به افراد کنجکاو کمتر زمینه تغییر پیدا میکنند. این احکام روی عناوین و یکسان بودن سایر شرایط است... مثلا بی حجاب ها بیشتر مورد ازار قرار میگیرند اما ممکن است عوامل دیگری مطرح شوند که در واقعیت عکس این امر اتفاق بیفتد...لذا نمیتوان به به خاطر عوامل دیگر گفت بی حجابی موجب ازار بیشتر نیست...
لذا این تقسیم بندی درست است...


با سلام و تشکر@};-

و البته می دانید که بهترین نوع تقسیم بندی، آن قسم از تقسیم بندی است که مجموعه های بیشتری را در خود جای می دهد و یا در بهترین وجه ممکن، جامع و مانع است. بعلاوه، قطعاً مستحضرید که هرقدر بحث تخصصی تر می شود استفاده از تقسیماتی که دقیق تر و بعبارتی جامع و مانع ترند، مناسب تر و شایسته تر است.

فلذا در این مقوله یعنی بحث حقیقت جویی و حقیقت پذیری که صحبت قضاوت در باره انسانهاست، و کوچکترین بی دقتی یا کم دقتی، ممکن است به قضاوت ناروا در باره گروهی از افراد بینجامد، لازم است در تقسیم بندی ها بیشتر دقت کنیم.

علی فرض اینکه در نگاه اول تقسیم بندی شما به 1. ترسو 2. کنجکاو را درست بدانیم، بنظر شایسته بود در ذیل هر قسم، دسته بندی های دیگری را نیز مورد لحاظ قرار می دادید. و یا چنانکه گفتیم در همان دسته بندی اول تعداد اقسام را بیشتر می گرفتید. به اعتقاد ما این رویکرد، به دقت و صحت و صواب و درستی نزدیکتر است. امروزه، عقلاء نیز در تقسیم بندی ها کمتر از تقسیم دوسویه استفاده می کنند بلکه یا اقسام را توسعه می دهند و یا در ذیل تقسیمات دوتایی، دسته بندی های دیگری را ضمیمه می کنند.

موفق باشید ...@};-

و طاها;914377 نوشت:
واقعا فکر نمیکردم چنین انسانی باشید...

ان شاالله شما در این جمع باشید اما مواظب تهمت و گوشه کنایه هاتان باشید...

لابد شما منکر شیعه لندنی ها هستید...
و ...
که لازم نیست نام ببرم چون قصدم این نیست
الا اینکه می بینم دوست دارید با تهمت و گوشه کنایه بحث را منحرف کنید...
مثل کسی که صرفا به خاطر یک مثال مرا مورد توهین و تمسخر قرار دادند...
شما سعی کنید مثل ایشان نباشید...


سلام@};-

ممنون از تذکر شما، پناه می برم به خدا از گوشه و کنایه! و العیاذ بالله از توهین و تمسخر! بنده در بحث، فقط مخاطبم شما نیستید! آیا شما معتقد نیستید که دشمنان دین و ملت، برای هموار شدن راه نفوذشان، بهترین راه را هجمه و حمله و تخریب عالمان دینی یافته اند؟ آیا شما مخالف این هستید که عده زیادی در داخل کشور ناآگاهانه بدلیل ارتباط با کانالها و شبکه ها و مجاری ارتباطی دشمنان اسلام عزیز، بازیچه همین روش مسموم شده و صرفاً بلندگوی دشمنان برای تخریب عالمان دینی هستند؟ آیا قبول ندارید که حتی ما نیز ممکن است در مظان چنین تبلیغات مسمومی قرار بگیریم و یا با دیدن رفتار انحراف آمیز، ناصواب و دوراز انتظار برخی از آقایان باصطلاح علما و روحانیان، این انحراف و اشکال را به همه علماء دین نسبت دهیم و کل جامعه روحانیت را مدعی بدانیم؟! آیا خودمان را مصون از این تغییر و تبدلات نگرشی می دانیم؟ آیا قبول ندارید که حتی من و شما نیز گاهی ممکن است در یک اظهارنظر کلی و البته غیر مغرضانه، اشتباه کنیم و ناخواسته حرف دشمن را بیان کنیم؟

عزیز برادر! چرا در گفتگوی علمی، آنهم در فضایی جمعی و عمومی که مخاطب ما در غالب تذکرات و یادداشتها عموم هستند، شما تذکر را به خودتان می گیرید.

خواهش بنده از همه دوستان اینست کمی در گفتگوها و مباحث اینچنینی، ضمن رعایت چارچوبهای بحث (پرهیز از خروج از بحث) سعه صدر بیشتری داشته باشیم.

موفق باشید ...@};-

مغالطات و توجیهات شما مشکل را حل نکرد...
لیک پرداختن به انها موجب انحراف بیشتر از موضوع میشود
و من هم وقتم با ارزش تر از ان است که صرف توجیهات شما بکنم...

Reza-D;912739 نوشت:

سلام و عرض ادب
لطفاً دوستان ابتدا متن زیر را بخوانند سپس نظرات خودشون را بفرمایند:

پرسش این است که آیا شما حاضر هستید با کشف اطلاعات جدیدی که مخالف با عقیدهء فعلی شماست ، عقیدهء خود را تغییر بدهید؟
این تغییر هم می تواند شامل بخشی از عقاید بشود و هم شامل کل آن که گزینه های مختلف در نظرسنجی لحاظ شده

مثلاً ممکن است امروز شواهدی به دست بیاورید که بفهمید وضو گرفتن شما اشتباه بوده. آیا حاضرید وضویتان را منطبق با کشفیات جدید ، تغییر بدهید؟
و حالت دوم ، مثلاً امروز دلایلی بیابید که بفهمید مذهب سنی بر حق است نه شیعه. یا اصلاً بفهمید مسیحیت برحق است. آیا حاضرید دین یا مذهبتان را تغییر دهید؟

بخش پرسش از کارشناس و گفتگو با کاربران:
دوستان با توجه به پرسش بالا ، هر توضیحی بر موضوع تاپیک و همچنین نظر خودشان درمورد تغییر در ایده دارند بیان بفرمایند
همچنین کارشناس محترم
(اگر اشکال ندارد بعد از ابراز نظر کاربران) نظرشان را درمورد موضوع تاپیک بطور دقیق و کامل بیان بفرمایند

سلام،
تا منظور شما از عقاید چه باشد؟ مثلاً تا کنون فکر می‌کردید روح همان نفس است یا فلسفه‌ی مسلمین خیلی غنی است و الآن متوجه شده‌اید که اینطور نیست ... این یک مطلب است ... مشابه اینکه مثال زدید که تازه فهمده‌اید که وضویتان اشتباه بوده است ... یک بار هم منظورتان این است که بفهمید اصلاً اسلام دین حق نیست و تشیع بر حق نیست و مسیحیت یا اهل سنت بودن است که حق است، این مطلب دیگر به کل متفاوت است ...

در مورد سری موارد اول (مثل وضو و مثل جزئیات اعتقادی و تصورات ذهنی در مورد اشخاص و یا عالم و آدم) این مسأله عموماً به عوامل زیادی بستگی دارد ... مثلاً شما متوجه شوید ۶۰ سال اشتباه وضو گرفته بودید و مثلاً مسح سرتان را با کف دستتان کرده‌اید و از نظر مرجعتان می‌بایست انگشتان دست را بر روی سرتان می‌کشیدید، اگر قبول کنید که اشتباه کرده‌اید اگر کوتاهی در یادگیری حکم از طرف شما بوده است باید تمام نمازهای این ۶۰ سال را قضا کنید، طبیعی است که پذیرش آن سخت است، یک عده زیر بار نمی‌روند و یک عده هم می‌گویند که بالأخره که چی خودم را که نمی‌خواهم گول بزنم، من شروع می‌کنم به قضا کردن نمازهایم دیگر هر چقدر که خدا عمر داد و توفیق داد تلاشم را می‌کنم که لااقل نمازم را سبک نشمرده باشم و بنای بر طغیان نگذاشته باشم ... در مورد جزئيات باورها و اشخاص و امثال آن هم همینطور ... گاهی پذیرشش سخت است، یک عده می‌گویند بی‌خیال و تعصب می‌ورزند و یک عده هم می‌گویند که بالأخره که چی و سعی می‌کنند خودشان را جمع‌وجور نمایند و می‌گویند ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است ...

اما در مورد سری دوم مواردی که شما هم به آن اشاره کردید ... به شخصه فکر می‌کنم شما حق ندارید طوری مؤمن باشید که حتی یک هزارم درصد هم شک داشته باشید که راهتان درست است یا نه ... اینکه خدا هست یا نیست ... اینکه قرآن از طرف خدا هست یا نیست ... اینکه اسلام و تشیع حق است یا خیر ... این مسائل را باید برای خودمان مشخص کنیم تا جای هیچ شک و شبهه‌ای باقی نماند ... اگر بماند که آن وقت دیگر چگونه ممکن است که کسی مطمئن نباشد که راهش درست است و بخواهد دیگران را از باورهای غلطشان نهی از منکر کند؟ با طغیان‌گران از نگاه ایدئولوژی خودش جهاد کند؟ جان‌هایی را بگیرد و جان خودش را هم بدهد؟ ... پس این دیگر جایی نیست که چنین سؤالی در موردش مطرح شود ... و البته می‌شود ... دینی که فطری باشد اگر ارتباط انسان با فطرت گم شود یا کم‌رنگ شود هزار و یکی هم که دلیل فلسفی و کلامی و امثال آن برای خودش جمع کرده باشد دیگر انواع و اقسام شکیات به سراغش می‌آیند و در اصل وجود خدا هم شک می‌کند ... اینکه خداوند فرموده که کسی را که خداوند در گمراهی رها کند احدی نمی‌تواند هدایتش کند مطلقاً یعنی هیچ کس، فلاسفه هم بیایند هزار و یک برهان به زعم خودشان عقلی محکم بیاورند نمی‌توانند آن طرف را از دست شکیاتش رهایی ببخشند ... این است که کسی که فطرتش سالم مانده تمام تلاشش را بکند که دچار قساوت قلب نشود، دچار حبّ دنیا نشود، دچار آرزوهای بلند نشود، دچار حرص مال دنیا نشود، بر گناه اصرار نکند، و رقت قلبش و اشک چشمش را از دست ندهد، حسن خلقش با دیگران را از دست ندهد و بد اخلاق نشود و ... اگر بشود دیگر شاید هرگز راه نجاتی برای خود نیابد ... امروز که فطرت‌هایمان سالم است بررسی‌هایمان را بکنیم، راست و دروغ بودن این اعتقادات را بسنجیم، از عمق جان بفهمیم که اگر روزی در این اعتقادات خودمان شک کردیم آن روز دیگر روزی است که غفلت از حقایق بر ما غلبه کرده است و هواهای نفسانی بر ما چیره شده‌اند و هیچ شک به خودمان راه ندهیم ...

اگر کسی شکی از جنس موارد دوم داشت از دید امروز ما که فطرت‌هایمان هنوز سالمند ان شاء الله دیگر هنر نیست اگر بگوید که در آنچه که دیروز به درستی آن یقین داشتم امروز شک دارم و در نتیجه دیگر به آن عقاید پایبند نخواهم بود، این دیگر شجاعت نیست، این دیگر جسارت است، جرأت پیدا کردن بر ناپاکی است، حق‌طلبی نیست، غفلت است، خود را به هلاکت انداختن است ... و در این دوره و زمانه ساده نیست که خودمان را حفظ کنیم ... وَ لَوْلَا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا

Reza-D;912739 نوشت:
آیا شما حاضر هستید با کشف اطلاعات جدیدی که مخالف با عقیدهء فعلی شماست ، عقیدهء خود را تغییر بدهید؟

سلام.
جواب به پست اصلی:
بله حاضرم. البته چند وقت پیش حاضر نبودم ولی یه موقعیت هایی برام پیش اومد که فهمیدم نباید روی چیزی که برام اثبات نشده پافشاری الکی کنم.

و طاها;914495 نوشت:
مغالطات و توجیهات شما مشکل را حل نکرد...
لیک پرداختن به انها موجب انحراف بیشتر از موضوع میشود
و من هم وقتم با ارزش تر از ان است که صرف توجیهات شما بکنم...

سلام و ادب@};-

قضاوت را میگذاریم بر عهده کاربران و مخاطبان این بحث و یادداشتهای فی مابین، برای توفیق مندی بیشترتان در بهره مندی بهینه از فرصت عمر، بهترینها را آرزومندم. موفق باشید ...@};-

مشکور;914777 نوشت:

سلام و ادب@};-

قضاوت را میگذاریم بر عهده کاربران و مخاطبان این بحث و یادداشتهای فی مابین، برای توفیق مندی بیشترتان در بهره مندی بهینه از فرصت عمر، بهترینها را آرزومندم. موفق باشید ...@};-

با سلام و احترام
قضاوت با خدا

خدایا ما را بدلیل نشناختن حق خودت و رسولت و حجتت به مرگ جاهلیت نمیران.
لک الحمد و لک الشکر

ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم

بنام خدا


پرسش:

[=book antiqua] اگر بفهمید اعتقادتان اشتباه بوده ، آیا حاضرید آن را تغییر بدهید؟

پاسخ:

مقدمتاً لازم بذکر است وادی تحقیق، وادی ظریف و حساسی است که اقتضائات، لوازم و ابزار خاصی را می طلبد، از جمله لوازم آن، واجدیت قدرت و توانایی تجزیه و تحلیل و انصاف است که بی شک عموم بدلیل عدم توانایی این امر یا ضعف تجزیه و تحلیل در این مرحله دچار مشکل هستند، دیگر اینکه لازمه مواجهه و مقایسه منطقی و درک صحیح از اندیشه های مقابل و مخالف، آگاهی و اشراف بر اندیشه های اولیه ای است که در آن قرار دارند. زیرا عدم اگاهی دقیق و عمیق از داشته های اعتقادی اولیه، موجب می شود افراد در اولین برخورد و مواجهه با عقاید مخالف و متضاد، مقهور آن عقاید گشته و بدون آنکه فرصت و توان تجزیه و تحلیل منطقی داشته باشند تحت تأثیر اندیشه های جدید قرار بگیرند و همین وضعیت غیراستوار بصورت تسلسل وار در مواجهه های جدید با اندیشه های دیگر تکرار شود. بعبارتی اگر کسی می خواهد در دیگر اندیشه ها غور و تفحص کند باید ابتدا نسبت به اندیشه ها و داشته های اعتقادی فعلی خود آگاهی نسبی داشته باشد و به سطحی از قدرت تجزیه و تحلیل و مقایسه منطقی و منصانه رسیده باشد تا قادر باشد در مقام مقایسه، اندیشه حق را از باطل، کامل را از ناقص و سره را از ناسره تشخیص دهد و بعبارتٌ اخری در قالب تمثیل کسی که هنوز توان شنا در محدوده استخر شهرشان را ندارد و تجربه کافی را نیافته، قطعا در تجربه های بزرگتر نظیر شنا در رودخانه ها و دریاهای مواج با شکست و خطر هلاک مواجه خواهد شد.

در ادامه و در تکمیل بحث مقدماتی نکاتی را تقدیم می کنیم:

یک. شرط اصلی در تحقیق، آشنایی با روشها و ابزار تحقیق و انصاف عالمانه است، هر کس که تحقیق و یا مقایسه می کند باید در مقام تحقیق و مقایسه دیدگاه ها کمال انصاف را داشته باشد و اگر موضعی را حق یافت، آن موضع را بر دیگر مواضع ترجیح دهد. از انجاییکه همه انسانها با فطرت الهی افریده می شوند (کل مولود یولد علی الفطره) و سپس بدلیل تولد در محیطهای مختلف، تحت تربیت والدینشان، (مسلمان، مسیحی، بودایی و ...) می شوند. فلذا هر کس در خانواده ای با مذهبی خاص متولد می شود. اما همین انسان، بدلیل فطرت حقیقت جو و جستجوگری که دارد باید بر اساس همان فطرتش بدنبال حقیقت باشد و تا به حقیقت نرسد آرام و قرار نگیرد، صرفنظر از اینکه چه مذهبی دارد، لکن با این وجود لازم است در گام اول تحقیق را از نزدیک ترین میدان اعتقادی شروع کند زیرا بطور طبیعی و فطری انسان، نسبت به اولین دریافت هایش و نسبت به مذهبی که در آن رشد یافته تعلق خاطر دارد. ناگزیر مسلمان اعم از شیعه و سنی، مسیحی اعم از هر گرایشی، یهودی، بودایی و ... باید در وهله ی اول نسبت به مذهب و آیین خود آشنایی و شناختی نسبی و درخور را بیابد و در گام بعدی در احوال و اعتقادات دیگر ادیان و مذاهب مطالعه کند و در گام سوم به مقایسه و تطبیق علمی و منطقی بین ادیان و مذاهب مختلف با مذهب و عقیده خود بپردازد و یا اگر خود توانایی تحقیق و تطبیق ندارد از تحقیقات عالمانه و منصفانه محققان و دانشمندان این رشته بهره جسته و به جمعبندی نهایی برسد.

دو. به اعتقاد ما شیعیان، بنا به تحقیقات تطبیقی، عالمانه و منصفانه گسترده ای که بین ادیان و مذاهب گوناگون با اسلام شده، و اعتقادات ادیان اعم از توحید، نبوت و معاد و برنامه های عملی و دستورات انسان ساز ادیان و شرایع مورد مقایسه قرار گرفته، اسلام بعنوان آخرین و کاملترین دین الهی است وعلاوه بر اینکه دیگر شرایع الهی پیشین دستخوش تحریف و نسخ شده و تاریخ مصرفشان سپری شده است، در کتاب مقدس در باب توحید و نبوت نسبت هایی به خداوند و انبیاء الهی داده شده که شأن حضرت احدیت و انبیاء الهی اجل از آن است و در باب احکام و دستورات شریعت نیز تحریفاتی در کتاب مقدس یهودیان و مسیحان وارد شده که زبان از بیان انها شرم دارد. و مطالبی در کتاب مقدس کلیمیان و مسیحیان وجود دارد که با عقل و علم هیچ سنخیتی ندارد. البته دلایل تحریف شرایع پیشین بسیار است که این بحث، مجال ورود در جزییات نیست و در جای خود بسیار بیان شده است. این حکایت شرایع الهی و ادیان ابراهیمی و توحیدی است، با این بیان، تکلیف دیگر ادیان و مذاهب بشری و غیرتوحیدی روشن می شود که از محل بحث ما خارجند.

سه. بعلاوه به اعتقاد ما شیعیان، به تحقیق در مکتب اسلام نیز تنها یک مذهب حق مطلق است، که همان مذهب حقه اثنی عشری است و دلایل حقانیت و برتری آن بنا به حکم عقل و نقل و بطور تطبیقی با دیگر مذاهب، مکرراً در مباحث همین سایت و در منابع مربوط به ادیان نیز مورد اشارت قرار گرفته است و این تایپیک مجال تکرار آنها نیست. ما معتقدیم اگر هر انسان آزاداندیش، با هر مذهب و عقیده ای،(مسیحی باشد، یا یهودی، بودایی و ...) ابتداءً نسبت به مذهب و عقیده ای که در آن متولد شده و رشد یافته آگاهی نسبی و مکفی بیابد و سپس با توجه به ندای فطرتش و در کمال انصاف، به جستجوی حقیقت بپردازد و از طریق منابع اصیل و دسته اول دیگر ادیان و مذاهب، با مبانی اعتقادی و احکام و دستورات عملی آنها آشنا شود و در گام بعدی به مقایسه منطقی و منصفانه بین عقاید و برنامه های عملی ادیان و شرایع و مذاهب گوناگون اعم از ابراهیمی و غیرابراهیمی بپردازد بدون شک، در این مقایسه حق جویانه و منصفانه به حقانیت مکتب اسلام و مذهب حقه اثنی عشری راه خواهد یافت.

چهار. وجود دیدگاه های مخالف با عقیده ما منتفی نیست اما صرف کشف اطلاعات جدیدی که با دیدگاه ما مخالف است دلیل موجهی نیست که ما از موضع عقاید خود عقب نشینی کنیم زیرا ثبات ما بر عقیده فعلی مان یا مبتنی بر دلایل و حجتهایی قطعی و یقینی است که نسبت به دیدگاه های مخالف و معارض برتری دارد، یا علیرغم اشراف ما بر عقاید فعلی و آشنایی به حجت های عقیده اولمان، دلایل و حجت های دیدگاه جدیدی را کامل تر، دقیق تر و بنیادی تر می یابیم و یا آگاهی و اشراف ما نسبت به دلایل و حجت های اعتقاد اولیه مان ناقص و نارساست! در صورت اول بدلیل قطعیت و برتری حجت های اعتقاد اولیه مان، دلایل دیدگاه های جدید در نقطه ضعف و نقصان قرار داشته و دلیلی بر تغییر اعتقاد وجود ندارد. در صورت دوم شرط انصاف در تحقیق عالمانه اقتضاء می کند اگر به دلایلی متقن و مستدل تر از دلایل پیشینی دست یافتیم، دلایل و حجت های جدید را جایگزین دلایل و حجت های پیشین کنیم. و یا در صورتیکه توان مقایسه دلایل و حجت ها را نداریم به عالمان و کسانی که اهلیت دارند مراجعه کنیم. و در صورت سوم بدلیل عدم آگاهی و اشراف بر دلایل عقاید پیشین، حق نداریم به برتری دلایل جدید حکم کنیم زیرا چنین حکمی مبتنی بر مقایسه منطقی نبوده و صرفاً این تأثیرپذیری ما از دیدگاه جدید از جهل و ناآگاهی ما و عدم واجدیت شرایط تحقیق ناشی می شود از اینرو تغییر رویکرد ما از سنج و جنس تبعیت جاهلانه و کورکورانه است و بعید نیست در مواجهه با دیدگاه دیگری مجددا دستخوش تغییر نشود و این سیکل مکرر تکرار خواهد شد.(دقت کنید)

پنج. بر خلاف مسیحیت که با شعار "اول ایمان بیاور بعداً می فهمی" که مبتنی بر ایمان گرایی است، و پیروانش را از هرگونه تحقیق و پرسشگری منع می کند!! اسلام عزیز، شرط اصلی ایمان و اعتقاد را در شناخت و تحقیق و کسب معرفت می داند بعبارتی در اسلام، ایمان مبتنی بر معرفت و تعقل و تحقیق است، فلذا چنانکه مستحضرید در اسلام اصول دین تحقیقی است و همگان باید برای تحقق و تثبیت ایمان و اعتقادشان، نسبت به اصول دین (توحید، نبوت و معاد) تحقیق و بررسی کنند. اسلام در آیات بسیاری از قرآن، جهل و نادانی، تقلید و تبعیت کورکورانه و پیروی از ظن و گمان را بشدت مورد مذمت قرار داده و همگان را به شناخت و کسب علم و معرفت، تعقل و تفکر، تدبر در آیات و نشانه ها و رسیدن به شناخت یقینی توصیه و سفارش نموده است. بر این اساس مکتب شیعی که مکتب اعتدال گرا در بهره مندی از موهبت عقل است، به اتکاء آیات قرآن، همگان را به تحقیق و بررسی و مطالعه در احوال امم و اقوام و دیدگاه ها و عقاید مختلف سفارش می کند، زیرا اولاً بطور قطع به حقانیت و برتری خود نسبت به دیگر ادیان و مذاهب ایمان دارد و ثانیاً می داند هر کس بر اساس فطرت حق جویی، آزاداندیشی و انصاف و با اتکاء به ابزار و روشهای تحقیق، به سراغ مطالعه و تحقیق و بررسی و مقایسه ادیان و مذاهب جهان برود، قطع مسلم به حقانیت مذهب حقه شیعه اثنی عشری پی خواهد برد.

شش. روش منطقی ساختن ساختمان اعتقاد، باید پله کانی باشد و از مبنایی ترین مبنا ساخته و پایه ریزی شود اگر این شیوه بکارگرفته شود، پذیرش برهان امکان پذیرتر است و در تکمیل و تتمیم دیگر پله ها و پایه ها مؤثر، از اینرو اگر پایه ریزی ساختمان مبنایی باشد حتی شبهات و تردیدات نیز نمی تواند در تخریب پله های ساخته شده قبلی خللی ایجاد کند. اگر انسان در ساختن مبانی و پایه های سازه اعتقادی اش، بر روح و فطرت حقیقت جو و بر وجدان منصفش متکی باشد بر غول علاقه و احساس نیز غلبه خواهد کرد و در ساختن پله پله سازه اعتقاداتش توفیق، رفیق راهش خواهد بود. بی شک، اکثر مقاومت ها و تعصبات کورکورانه ناشی از تبعیت جاهلانه و یا مبتنی بر هوا و هوس است و نیز اکثر تأثیرپذیری های احساسی و مبتنی بر شکاکیت و تردید در جایی شکل می گیرد که افراد پایه ها و پله های اعتقادی شان را بدون تکیه بر برهان قطعی و یقینی استوار کرده باشند. بدون شک، همه بطور نسبی توانایی سطحی از تحقیق و درک و مقایسه امور را دارند، و از طریق مطالعه در آفاق و انفس و پدیده های عالم می توانند به شناخت حقایق و معارف الهیه راه یابند، لکن تحقیقی که در این بحث، مورد اشاره ماست، تحقیق بمعنای خاص و عالمانه است.

هفت. روش پله کانی در فهم و شناخت اصول، روشی تحقیقی است نه تقلیدی! این روش، مستحکم ترین شیوه است. در سیر تحقیق و شناخت و یقینی کردن اعتقادات، همین سیر مورد سفارش و تأکید همه عقلاء است. انسان پس از شناخت خود و جهانی که سراسر نقص و ضعف و محدودیت و زوال پذیری است، پی به وجود حقیقت و وجودی می برد که عاری از همه آن صفات جلالی و واجد همه صفات کمالی و جمالی است. و در این پله اعتقاد به توحید شکل می گیرد، بر اساس توحید و صفات الهی از یکسو و نیازمندی خود به راه و راهنما و برنامه کمالی و سعادت بخش و لزوم شناخت بیشتر نسبت به خدای متعال و حقایق پس از مرگ به ضرورت نبوت و وادی اعتقاد به ارسال رسل و انزال کتب کشانیده می شود و از این رهگذر بسیاری از معارف مبدأ و معاد برایش پرده برداری می شود. استحکام بخشی و تقویت هر پله از مراحل و مواقف معرفتی، در تسهیل راهیابی و تحکیم استقرار در پله های بعدی مؤثر است. مثلاً اگر توحید استحکام نیافته باشد، مسلمان در مرحله نبوت با تشکیکات و ابهامات فراوانی روبرو می شود و اگر حقیقت توحید و نبوت برایش هضم نشده باشد، در بحث امامت مشکل دارد و این سیر ادامه دارد ... اگر توحید و نبوت برایش حل و هضم نشده باشد نمی تواند به حقایق و معارف معاد، اعتقاد راسخی بیابد و همچنین است همه مجموعه معارف الهیه ... که همچون دانه های تسبیح زنجیروار به هم مرتبطند.

هشت. این وادی، وادی تقلید نیست، گرچه در آغاز با تقلید شروع می شود(سنین کودکی و نوجوانی) اما در مراحل رشد و پویایی روح پرسشگری، می پرسد، جستجو می کند، مطالعه می کند، مقایسه می کند، به قدر توانش تجزیه و تحلیل می کند و می فهمد و انتخاب می کند. انسان، همیشه در وادی تقلید باقی نمی ماند مگر آنهایی که به جهل و تبعیت کورکورانه و پیروی از عادات، عادت کرده اند. ارشادات والدین نسبت به فرزندان، معرفی کتاب اعتقادی، تذکر و خیرخواهی و تعلیم و تربیت آنها را از جنس تقلید ندانید، بلکه آنها داخل در سیکل تحقیق است، فرزندان ما را در مسیر تحقیق و پرسشگری و جستجوگری هدایت می کند، به سوی رشد عقلانی و فکری سوق می دهد، درست است والدین داخل در محدوده خاصی ارشاد می کنند، اما نمی توانند روح آزاداندیش، پرسشگر و جویای حق فرزندان را در همان کانال متوقف کنند. به دلیل موج رو به افزایش اسلام هراسی و شیعه هراسی که دشمنان دین و ملت، در جهان راه انداخته اند، شاید اربابان دیگر مکاتب و مذاهب، از گرایش پیروانشان به سمت اسلام و تشیع بهراسند، فلذا تا بتوانند در منابع و سایتها و کانالهای گوناگون خبری شان، علیه اسلام، خصوصاً تشیع، هوچی گری می کنند تا جلوه حقیقی اسلام را تخریب کنند. اما اسلام بدلیل آنکه به حقانیت و برتری خویش بر دیگر ادیان و مذاهب، وقوف و ایمان صددرصدی دارد، هیچ هراسی از تحقیق ندارد، و اتفاقاً تقلید در شناخت اصول را مذمت می کند.

بنابراین ورود در وادی تحقیق در باره شناخت حقایق و معارف دین بسته به مراتب تشکیک برای همگان باز است و هیچ انسان آزاداندیشی که طالب حق و حقیقت است و پرده های عادت و تقلید کورکورانه و جهل را دریده و گرفتار هوا و هوس نیست قطعاً از تعصب کورکورانه مبراست و در برابر دریافت حقایق جدید روح و قلب پذیرایی دارد.

موضوع قفل شده است