اولين توطئه پس از رحلت رسول اكرم

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اولين توطئه پس از رحلت رسول اكرم

با سلام

ابوبكر بن عبداله بن ابى از طريق عايشه نقل مى كند: «چون پيامبر صلى اللَّه عليه و آله رحلت فرمود ابوبكر در سُنحْ بود.
پس عمر برخاست و به سخن درآمده گفت: به خدا سوگند رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله نمرده است و دست و پاى كسانى را كه گويند پيامبر مرده است خواهد بريد. تا اينكه ابوبكر آمد و به عمر گفت اى سوگند خورده آرام باش.
هر كس محمد صلى اللَّه عليه و آله را عبادت مى كرده همانا كه او مرده است، و هر كس خدا را مى پرستد، همانا خداوند زنده و جاودان است.
عمر با شنيدن سخنان ابوبكر ساكت شد.
[ر. ك: سيره ى ابن هشام، ترجمه ى اسحاق همدانى، جلد دوم، ص 1121، طبقات، جلد دوم، صص 322- 331، كامل، جلد اول، صص 404- 403 و شرح ابن ابى الحديد، جلد اول، ص 178.]
در حاليكه مردم قبل از آمدن ابوبكر آياتى براى عمر قرائت كردند كه پيامبران نيز مانند ديگر مردم از دنيا مى روند اما عمر آرام نگرفت قصد او اين بود كه مردم را متوجه خود كند كه با على بن ابى طالب عليه السلام بيعت نكنند تا ابوبكر از سُنْح برسد.
و اين دو مطلب ذيل گواه بر نيت اوست:
ابن كثير گويد، هنگامى كه آيه ى «... اليوم اَكْملتُ لكم دينكم...» نازل شد عمر مى گريست، علت را از وى سؤال كردند گفت: بعد از كمالى نقصانى هست و او احساس كرد فوت پيامبر نزديك است.
[ر. ك: البداية و النهاية، جلد سوم جزء پنجم، ص 189.] و هم چنين در روز بيعت عامه از سخنان ديروز خود عذرخواهى كرد. [ر. ك: طبقات، دوم، ص 324.]

«عباس بن عبدالمطلب عموى پيامبر در همان حال كه كنار جسد مطهر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بود احساس مى كرد توطئه اى در شرف وقوع مى باشد كه سير زمان به زودى آن را آشكار مى سازد در مقابل چشم حاضرين دستش را به سوى حضرت على عليه السلام گشود و گفت دستت را بگشاى تا با تو بيعت كنم، تا مردم بگويند عموى پيامبر با پسر عموى پيامبر بيعت كرد و ديگر دو نفر با تو مخالفت نخواهند كرد، مولاى متقيان على عليه السلام فرمود، عمو جان من بكار رسول خدا مشغولم. عباس پس از شنيدن اين پاسخ ديگر سخنى نگفت.
[على بن ابى طالب، جلد اول، ص 229، هم چنين رجوع شود به الامامة و السياسة، جلد اول، ص 33.]

هنگامى كه بنى هاشم مشغول تجهيز رسول خدا بودند گروهى از اصحاب پيامبر صلى اللَّه عليه و آله در سقيفه بنى ساعده اجتماع كردند تا براى پيامبر جانشينى انتخاب كنند و در همان روز رحلت پيامبر صلى اللَّه عليه و آله با عبدالله بن عثمان (ابوبكر ابوقحافه) بيعت شد چنانكه در كتاب سيره ابن هشام آمده است آن را بيعت عامه گويند.
[ر. ك: به سيره ى ابن هشام، جلد دوم، ص 1120.الطبقات الكبير، جلد سوم، ص 131. مروج الذهب جلد اول، ص 654. تاريخ يعقوبى، جلد دوم، ص 1. كامل، جلد دوم، ص 21.]

[=Verdana]طولى نكشيد كه اين خبر ناگوار قلب و روح خسته و مصيبت زده ى حضرت فاطمه و على عليهم السلام را بار ديگر در هم كوبيد.:Sham:
صداى تكبير مردم از مسجد به گوش آنها رسيد.
حضرت على عليه السلام به عمويش عباس نگاه كرد و گفت چه شده است، كه در همين لحظه براء بن عازب در خانه رسول خدا را كوبيد و گفت: اى گروه بنى هاشم با ابوبكر بن ابى قحافه بيعت شد.
بعضى از بنى هاشم گفتند با ابوبكر بيعت شد با اينكه ما به محمد سزاوارتريم. مسلمانان با نبودن ما كارى انجام نمى دهند.
عباس گفت: به پروردگار كعبه در حالى كه مهاجر و انصار درباره ى عظمت على شك نداشتند، بيعت با ابوبكر را انجام دادند.
[ر. ك: تاريخ يعقوبى، جلد اول، ص 523، على بن ابى طالب، عبدالفتاح عبدالمقصود، جلد اول، ص 237.]
اين دو واقعه ى ناگوار يعنى رحلت رسول خدا و بيعت با ابوبكر كه انحراف سريع مردم از خط رهبرى پيامبر بود دردناكترين مصائبى بود كه بر حضرت فاطمه عليهاالسلام وارد شد و پس از بيعت سقيفه بود كه مردم متوجه مراسم تدفين پيامبر اكرم شدند و او را در همان حجره عايشه كه وفات يافته بود به خاك سپردند.
[ر. ك: طبقات، جلد دوم، صص 349- 348. المدينة المنورة، صص 121 و 118 در اين صفحات آمده است: عايشه مدتى در همين حجره در كنار قبر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مى زيست سپس خواب ديد كه پيامبر صلى اللَّه عليه و آله از او مى خواهد كه از اين محل خارج شود گفته اند، به علت توطئه عايشه و طلحه و زبير در اين حجره عليه على عليه السلام بود كه پيامبر به خواب عايشه آمد و فرمودند از اين محل بيرون رود.]
دخت گرامى رسول خدا فاطمه ى زهرا به سوى قبر پدر گراميش شتافت و تربت مطهر قبر پدر را برداشته و مى بوسيد و مى گريست و چنين زمزمه مى كرد: چه كسى بر منبر و محراب پيامبر حاضر خواهد شد، چه كسى به فرياد دختر عزيز مرده ات خواهد رسيد
[ر. ك: از ولادت تا شهادت فاطمه عليهاالسلام صص 257- 256.] فاجعه ى تو بر من بزرگ است و تسلى به كلى از من دور شده است پس گريه ام در هر زمانى تازه و نو است پدر جان: آنچنان مصيبت ها بر من باريدن گرفته اند كه اگر اينگونه بر روزها مى باريدند روزها شب مى شد. [ناسخ التواريخ، جلد سوم، صص 193- 191.]

نقل قول:
«عباس بن عبدالمطلب عموى پيامبر در همان حال كه كنار جسد مطهر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله بود احساس مى كرد توطئه اى در شرف وقوع مى باشد كه سير زمان به زودى آن را آشكار مى سازد در مقابل چشم حاضرين دستش را به سوى حضرت على عليه السلام گشود و گفت دستت را بگشاى تا با تو بيعت كنم، تا مردم بگويند عموى پيامبر با پسر عموى پيامبر بيعت كرد و ديگر دو نفر با تو مخالفت نخواهند كرد، مولاى متقيان على عليه السلام فرمود، عمو جان من بكار رسول خدا مشغولم. عباس پس از شنيدن اين پاسخ ديگر سخنى نگفت.
[على بن ابى طالب، جلد اول، ص 229، هم چنين رجوع شود به الامامة و السياسة، جلد اول، ص 33.]

اون روایتی که میگه جسد پیامبر تا سه روز رو زمین مونده بود، درسته؟
یا همون موقع امام علی قبر پیامبرو ساختن؟

جریان سقیفه اولین توطئه است . جریان سقیفه

[=Century Gothic]

beroz;122205 نوشت:
جریان سقیفه اولین توطئه است . جریان سقیفه

[=Century Gothic]با سلام
[=Century Gothic]دوست گرامی اگر به موضوع تاپیک نگاه کنید عنوان کرده ایم [=Century Gothic]اولين توطئه پس از رحلت رسول اكرم
یا علی ع

رضا;122136 نوشت:
دخت گرامى رسول خدا فاطمه ى زهرا به سوى قبر پدر گراميش شتافت و تربت مطهر قبر پدر را برداشته و مى بوسيد و مى گريست و چنين زمزمه مى كرد: چه كسى بر منبر و محراب پيامبر حاضر خواهد شد، چه كسى به فرياد دختر عزيز مرده ات خواهد رسيد [ر. ك: از ولادت تا شهادت فاطمه عليهاالسلام صص 257- 256.] فاجعه ى تو بر من بزرگ است و تسلى به كلى از من دور شده است پس گريه ام در هر زمانى تازه و نو است پدر جان: آنچنان مصيبت ها بر من باريدن گرفته اند كه اگر اينگونه بر روزها مى باريدند روزها شب مى شد.

:Ghamgin:

سلام:Gol:

منتقد;122202 نوشت:
اون روایتی که میگه جسد پیامبر تا سه روز رو زمین مونده بود، درسته؟ یا همون موقع امام علی قبر پیامبرو ساختن؟

:Gig:

منتقد;122202 نوشت:
اون روایتی که میگه جسد پیامبر تا سه روز رو زمین مونده بود، درسته؟ یا همون موقع امام علی قبر پیامبرو ساختن؟

جنازه پيامبر (بنا به گفته مورخين مثل ابن عبدالبر در استيعاب، شيخ مفيد در ارشاد ج 1 و سيد بن طاووس در كشف الغمه و طبري در تاريخش ج 3و ابراهيم ثقفي در المعرفه ج چهارم) سه روز روي زمين باقي بماند زيرا مردم مشغول كشمكش در تعيين رهبري بودند و حضرت علي ـ عليه السلام ـ نه مي توانست از جنازه پيامبر جدا گردد و نه مي توانست قبل از نماز قوم بر جنازه آن را دفن كند، و ايمن از اين نبود كه اگر آن را دفن كند، او را بكشند و يا قبر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را نبش نمايند و جنازه اش را از قبر بيرون آورند و به اين بهانه كه علي او را قبل از وقتِ دفنش، دفن كرده است و يا اين بهانه كه در غير آن مكاني كه لازم بود دفن شود، دفن شده است

شيخ عباس قمي، بيت الاحزان، ترجمه محمد محمدي اشتهاردي، كانون انتشارات ناصر، قم، چاپ شش، 1372، ص 92.

po0neh;134363 نوشت:
سلام نقل نوشته اصلی توسط : منتقد اون روایتی که میگه جسد پیامبر تا سه روز رو زمین مونده بود، درسته؟ یا همون موقع امام علی قبر پیامبرو ساختن؟

عبدالله بن حسن میگوید: به خدا قسم ابوبکر و عمر بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نماز نخواندند, و سه روز بدن مبارک آن حضرت دفن نشد, ولی با این همه اهل سقیفه مشغول کار خود بودند[1].
حضرت باقر علیه السلام میفرمایند: مردم روز دوشنبه و شب سه شنبه را بر بدن آن حضرت نماز میخواندند, و عموم مردم حتی خواص و نزدیکان حضرت بر بدن مبارک نماز خواندند, اما هیچیک از اهل سقیفه بر غسل و کفن و دفن حضرت حاضر نشدند. امیرالمومنین علیه السلام بریده اسلمی را برای خبر دادن نزد آنان فرستاد, ولی اعتنایی نکردند و بعد از دفن آن حضرت بیعت آنان هم تمام شد[2].

عایشه در این باره اقراری دارد که جالب توجه است. او گفته است:" بخدا قسم ما از دفن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با خبر نشدیم تا اینکه صدای بیل و کلنگ را در شب چهارشنبه از حجره آن حضرت شنیدیم", یعنی بعد از دفن متوجه شدیم[3].

1.تقریب المعارف:ص251
2.مناقب ابن شهرآشوب: ج1ص297 . بحارالانوار: ج22 ص524.
3.تاریخ الاسلام(ذهبی): ج1ص582. السیرة النبویة(ابن کثیر):ج4 ص538. مسند احمد:ج6 ص274،242،62.
موضوع قفل شده است