انسان و تحمل گرفتاری های دنیا

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انسان و تحمل گرفتاری های دنیا
  براساس آیه «لایکلف الله نفسا الا وسعها» بسیاری ازانسان ها طاقت گرفتاری های عالم را ندارند ، ثابت کنید این طورنیست ما انسان ها وقتی ازحقایق امور عاجز هستیم چرا باید تفکرکنیم؟
با نام و یاد دوست         کارشناس بحث: استاد مشکور
براساس آیه لایکلف الله نفساالاوسعا بسیاری ازانسان ها طاقت گرفتاری های عالم رانداردثابت کنید این طورنیست وقتی ازحقایق امور عاجزهستیم چراتفکرکنیم
سلام علیکم شما انسان را به همین جسم و ماده ضعیف و ناتوان محدود کرده اید و گمان می کنید که این انسان، توان شناخت حقایق و معارف هستی و طاقت گرفتاری های عالم را ندارد در حالیکه پاسخ شما در کلامی شعرگونه منسوب به امیرمؤمنان امده: «و تحسب أنک جرم صغیر/و فیک انطوی العالم الأکبر آيا گمان می‏كنى كه تو موجود كوچك و ضعیفی هستى در حالى‌ كه دنیای بزرگی در تو نهفته است؟»(1) این ابیات در بیان حقیقت واقعی انسان و بیان جایگاه و مقامی است که انسان توان رسیدن به آن‌ را دارد و در مقام بیان رد تصور پوچ‌گرایانه و مادی انسان از خودش، است. می خواهد بگوید که انسان هم می تواند به قدر سعه ی وجودی و تلاش و مجاهدت خود و قرار دادن خود در مسیر انوار هدایت خاصه خداوند و اتصال به سرچشمه های حکمت انبیاء و اوصیاء و اولیاء الهی از انوار و حکمت های موجود در عالم هستی برخوردار شود و بر اساس این معرفت و شناخت از فلسفه آفرینش و حقایق هستی، طاقت و توان او در برابر امتحانات و ابتلائات گوناگون افزایش خواهد یافت. این انسان است که با محروم کردن خود از نور هدایت و شعاع دعوت انبیاء الهی خودش را در همان قالب جسم و جان مادی و عقل حسابگر خود محدود می کند،و آنگاه به دلیل عدم آگاهی از فلسفه آفرینش و امتحانات و ابتلائات و محروم بودن از سرچشمه حقایق و معارف الهیه، نمی تواند بسیاری از امتحانات و ابتلائات زندگی را هضم کند، خودش را ناتوان و ضعیف می بیند در حالیکه به حسب ظاهر در نعمت های مادی و توانایی های جسمی غوطه ور است، مغرور به آنهاست و از یاد خالق هستی و نعمت آفرین خود غافل شده اما با کوچکترین ابتلاء و امتحان و سختی و دشواری، شانه خالی می کند، جزع و فزع می کند که مگر خداوند نفرموده: «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها ...»(2) من انسان ضعیف؟! چگونه تحمل و طاقت این امتخانات را دارم؟؟!! در حالیکه در نقطه مقابل، بسیاری که از مواهب مادی چندان برخوردار نیستند و یا جسم نحیف و رنج کشیده ای دارند به دلیل اتصالشان به سرچشمه های نور و حکمت الهی، برخورداری از ایمان و تقوا و درک حقیقت فلسفه آفرینش و معرفت به معنای «إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ...»(3) خداوند دریچه های قلبشان را به روی حقایق و حکمت های هستی و امور آن گشوده و به راحتی و سهولت بر امتحانات و ابتلائات فائق می آیند و مشکلات و سختی ها را یکی پس از دیگری پشت سر گذاره و در مسیر کمال و رشد و تعالی روحی به سوی مقصد و مقصود متعالی وصال الی الله حرکت می کنند. فلذا خداوند انسان را از فهم و درک حقایق هستی بطور کل محروم نکرده بلکه به قدر نیاز از مسیرهای مختلفی (عقل و تجربه و وحی و دل) این معارف را بر سر راه انسان قرار داده،(4) این انسان است که با عدم بهره گیری از عقل و تجربه به دلیل تنبلی و دلبستگی به طبیعت ماده، نیز با خاموش کردن چراغ دل و فطرت به واسطه گناه و غفلت و با پشت کردن به انوار هدایت خدای متعال و صراط انبیاء الهی خودش را از سرچشمه های نور و حکمت و حقایق عالم هستی محروم می کند. در نتیجه انسان گرچه نمی تواند بدلیل گستردگی غیرقابل توصیف معارف، به همه حقایق عالم هستی دست یابد اما می تواند به قدر تلاش و مجاهدت و قرار دادن خود در شعاع این انوار و حقایق، بهره های بسیاری ببرد. به قول معروف: آب دریا را اگر نتواند کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید. بنابراین در فرض سؤال شما صحبت نتوانستن نیست بلکه صحبت نخواستن است. پی نوشت ها: 1. مولانا شوقى‏، ديوان امام على(ع)، محقق، مصحح، روضاتيان‏، سيده مريم، ص 62، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى‏، چاپ اول، 1383ش. 2. بقره، آیه 286. 3. بقره، آیه 156. 4. «لَمْ يُطْلِعِ الْعُقُولَ عَلَي تَحْدِيدِ صِفَتِهِ وَلَمْ يَحْجُبْهَا عَنْ وَاجِبِ مَعْرِفَتِه؛ عقل‌ها را بر مرزبندي صفت خود آگاه ننموده، ولي از مقدار لازم معرفتش نيز محروم نساخته است». نهج ‌البلاغه، خطبة 49.
1-براساس ترجمه آیه به حدتوان تکلیف داده نشده وآیه خلق انسان کان ضعیفا این معنی راتایید وآیه استرجاع وآیه قبلش بااین تناقض دارد 2-خدا بنده راامتحان می کند تاداداورادرآورد بنده وقتی عجزولابه کرد به خداوپیامبرومعصومین دشنام داداوراجهنمی می کند خداهم همین رامی خواهداین هم نوعی مشکل بیماری خدااست 3-اگرتوسل معنی داشت خداومعصومین به ذهن دانشمندان می انداختند تاواکسن کروناکشف شود 4-ازاین به بعدسوالات بعدی مراپاسخ ندهید روی اعصاب من قدم نزنیدهروقت ترجمه وتفسیر درست آموختیداظهارنظرکنید.بی سواد
-براساس ترجمه آیه به حدتوان تکلیف داده نشده وآیه خلق انسان کان ضعیفا این معنی راتایید وآیه استرجاع وآیه قبلش بااین تناقض دارد
سلام مجدد چنانکه گفتیم نگاه شما به ظرفیت و توان انسان بسته و محدود است، انسان تنها یک جسم ضعیف و آسیب پذیر نیست بلکه توانایی های روحی و درونی اش بحدی است که میتواند در برابر تکالیف و امتحانات بزرگتری هم طاقت بیاورد. امتحانات و ابتلائات خداوند بیشتر از حد توان و وسع انسان نبوده، بلکه این انسان است که به تنبلی و راحت طلبی عادت کرده و تلاشی برای قوی شدن و آمادگی روحی نمی کند فلذا با کوچکترین سختی ها به جزع و فزع می افتد. اگر به آیه استرجاع و آیه قبل هم نگاه کنیم می بینیم که خداوند در برابر امتحانات و ابتلائات زندگی اعم از خوف و گرسنگی و نقص در اموال و انفس و ثمرات، توصیه به صبر فرموده و به صابران بشارت داده که در اثر تصحیح نگاهشان به هستی اینکه مسافر مقصد متعالی هستیم (انا لله و انا الیه راجعون) می توانند بر بحران های زندگی فائق آیند.
  2-خدا بنده راامتحان می کند تاداداورادرآورد بنده وقتی عجزولابه کرد به خداوپیامبرومعصومین دشنام داداوراجهنمی می کند خداهم همین رامی خواهداین هم نوعی مشکل بیماری خدااست
حدیث نفس می کنید، اینها که گفتید حاکی از عدم شناخت صحیح شما از خدای متعال و افعال حکیمانه او و نتیجه بی صبری و بی شکیبی و محرومیت از نور ایمان و اعتماد به خداوند است. امتحانات، ابتلائات، تکالیف و سختی های ریز و درشت زندگی برنامه های تمرینی خداوند برای رشد و کمال آدمی است و خداوند به ظرفیت افراد و توانایی های ایشان و میزان تلاششان برای رشد و کمال در مواجهه با امتحانات واقف است و در نهایت، بر اساس عدل با آنها برخورد می کند. نوع نگان انسان به کل هستی و زندگی و ابتلائاتی که با آنها مواجهه می شود، می تواند زمینه تفسیرهای مختلفی را در باره خدا و جهان و انسان رقم بزند و سنخ نگاه شما ناشی از ضعف و نقصان و اشکال در نوع نگاه شماست، نگاه کاملا بدبینانه و خارج از مدار انصاف و بور از واقع گرایی. فقط از صمیم قلب برای دلهای تاریک و ناامید و نفوس ضعیف و خودباخته، معرفت و ایمان و امید و صبر و شکیبایی طلب می کنم.
3-اگرتوسل معنی داشت خداومعصومین به ذهن دانشمندان می انداختند تاواکسن کروناکشف شود
باید اولاً توسل به معنای واقعی آن توسط مردم پیگیری شود، مردم با همه وجود به دعا و توسل روی آورند ثانیاً حالت اضطرار و تضرع و خضوع و شکستگی در بشریت مغرور و خودخواه و دور افتاده از صراط هدایت در اکثریت مردم ایجاد بشود تا ابتلاء و گرفتاری و بحرانی که آمده غفلت ها را بزداید و تلنگری باشد برای بیداری دلها برطرف شود و خداوند همچون ابتلائات و امتحانات اقوام کذشته که بلاها را دفع کرده راه خروج از بحران را از طریق وسیله ها و واسطه ها عملی کند. اما آیا دلهای مردم در مواجهه با این بحران بشری، منقلب شده، خاضع و خاشع شده، از گناهان منزجر شده و به آغوش رحمت خدا پناه آورده اند، از گناهان توبه کرده اند؟ یا با شعار در خانه بمانیم به سرگرمی و تفریح و با پناه بردن به فیلم و موسیقی و فضای مجازی و دیگر مسکن ها و آرامبخش های موقتی فقط به دنبال سرگرم کردن خود و فرار از درد و بحران اصلی یعنی خودفراموشی و خدافراموشی و مهجوریت از ایمان و تقوا و معنویت هستند؟ آیا در چنین شرایطی و با این حال و روز سرشار از غفلت مان، باید از خداوند انتظار فرج و گشایش در امر ظهور و امور زندگی مان داشته باشیم.
  4-ازاین به بعدسوالات بعدی مراپاسخ ندهید روی اعصاب من قدم نزنیدهروقت ترجمه وتفسیر درست آموختیداظهارنظرکنید.بی سواد
با سعه صدر در این مدت به سؤالات شما پاسخ دادم. ان شاء الله باز هم در خدمت هستم اگر در همین زمینه سؤالی دارید. قرار سایت گفتمان دو طرفه است نه اینکه شما یکطرفه مطالبتان را بنویسید و مایل به پاسخ طرف مقابل نباشید. بعلاوه از دیگر شروط گفتمان علمی و منطقی رعایت ادب و احترام متقابل است. امیدواریم اگر مایل به ادامه گفتگو هستید از توهین و بی ادبی و تخریب بپرهیزید. امیدواریم خدای متعال همه ما را از نور و هدایت و انصاف و شکیبایی بیشتر بهره مند سازد.
نتیجه بحث"تکلیف منظورهمان تکالیف شرعی ماست .این آیه جمله دعایی است برای استغفارازگناهان.تکالیف انسان به امتحان ربطی ندارد.شمابحث رابه حاشیه بردید
نتیجه بحث"تکلیف منظورهمان تکالیف شرعی ماست .این آیه جمله دعایی است برای استغفارازگناهان.تکالیف انسان به امتحان ربطی ندارد.شمابحث رابه حاشیه بردید
سلام مجدد گزاره شما مفهوم نیست، ابهام دارد: گزاره «تکالیف منظور همان تکالیف شرعی ماست» یعنی چه؟ دقیقاً مشخص کنید موضع بحث تان چیست؟ اگر می خواهید حول تکالیف شرعی و عبادی بحث کنید لطفاً یک تایپیک مستقل ایجاد کنید (لطفاً از به حاشیه بردن بحث بپرهیزید) اگر بحث بر سر امتحانات و ابتلائات و سختی های پیرامونی زندگی انسان هست چنانکه از عنوان تایپیک بر می آید، بنده در خدمت هستم. گزاره «این آیه جمله دعایی است برای استغفارازگناهان» منظورتان کدام آیه است؟ و در آخر «تکالیف انسان به امتحان ربطی ندارد»؟ گفتنی است: اساساً یکی از فلسفه های آفرینش انسان و جهان برای امتحان بوده و همه برنامه ها و حوادثی که در زندگی انسان اتفاق می افتد خارج از دایره امتحان الهی نیست. تکالیف شرعی و دینی هم داخل در امتحان الهی هستند تا معلوم شود آیا بندگان بر سر عهدی که با خدای متعال بسته اند که او را بپرستند و از طاغوت (شیطان وهوای نفس) دوری کنند پایبند می مانند یا خیر.
من باتدبر به ترجمه آیه فهمیدم یکلف منظور تکالیف شرعی ماست ربنالاتاخذنا...جمله دعایی است .خودم جواب سوالم راگرفتم موضوع گفتگوقفل باشدخیلی بهتراست  
من باتدبر به ترجمه آیه فهمیدم یکلف منظور تکالیف شرعی ماست ربنالاتاخذنا...جمله دعایی است .خودم جواب سوالم راگرفتم موضوع گفتگوقفل باشدخیلی بهتراست
واژه «ابتلاء» در اصطلاح قرآن، با توجه به ریشه لغوی کلمه که در بردارنده معنای تداوم و تکرار است، عبارت است از مجموعه برنامه های مستمر و مداوم که در رابطه با انسان و عملکرد و رفتار وی جاری است. (موسوي نسب، سيد جعفر؛ ابتلاء و آزمايش انسان در قرآن، ص 17.) بنابراین، انسان نسبت به همه نعمت‏ ها، که تکالیف الهی از آن جمله است و نیز حوادث و پيش ‏آمدهای مختلف زندگی، به عبارت ديگر به وسیله يك سلسله تكاليف عبادى و اخلاقى در معرض امتحان و آزمايش قرار مى ‏گيرد، كه اگر به آن عبادات، و ابتلائات با حالات اخلاقى مانند صبر و استقامت و توكل قيام كند در حقيقت از عهده امتحان بر آمده و شايسته الطاف و فيوضات و مقامات معنوى، و پاداش دنيائى و اخروى خواهد شد، و اگر از انجام تكاليف عبادى، و تحقق حالات اخلاق (صبر در برابر مصائب و دشواری ها و ...) امتناع ورزد، و اعراض نمايد، و سستى و تنبلى و فرار از مسئوليت نشان دهد، از درك فيوضات محروم، و از رحمت الهي مطرود، و در امور زندگى دچار شكست مى‏ شود.
اصلا به چه قیمتی ارزش داردکه بنده راامتحان کند؟امتحان نشان تردیدخداازبنده نیست؟چراخدابنده رامتضررمی کندتاشاید قیامت جبران کند؟
اصلا به چه قیمتی ارزش داردکه بنده راامتحان کند؟امتحان نشان تردیدخداازبنده نیست؟چراخدابنده رامتضررمی کندتاشاید قیامت جبران کند؟
سلام مجدد این تصور که امتحان بندگان، نشان تردید خداوند است ناشی از عدم شناخت خدای متعال است که علم او نامحدود و ازلی و ابدی است و هیچ امری از علم بی حد او مخفی نیست، بشر ممکن است بدلیل محدودیت دانش و برای اطمینان ناگزیر از امتحان باشد اما خداوند همه چیز را می داند بنابراین امتحان گرفتن او فلسفه و اهداف دیگری دارد. اگر کمی پیرامون فلسفه آزمایشات و امتحانات الهی مطالعه کنید به پاسخ سؤالات و ابهامات تان می رسید در این مجال به مواردی اشاره می کنیم: 1- تربیت و پرورش استعدادهاى بشری: خداوند در نهاد انسان استعدادها و صفاتی بالقوه از جمله عقل و اختیار و بذر خصائص انسانی و الهی قرار داده، امتحانات الهی اعم از تکالیف دینی و ابتلائات و دشواری های زندگی برای شکوفا کردن آن استعدادها و صفات الهی و انسانی است تا انسان با استفاده از عقل و اختیار و هدایت های درونی و بیرونی و به مدد نور معرفت و ایمان و تلاش و مجاهدت، خود را به کمال واقعی برساند، اگر این تکالیف و آزمایش ها نبود، هرگز این شایستگى ها در کانون وجود انسانها ظاهر و آشکار نمى گشت؛ و کسى مستحقّ پاداش و تقدیر نمى گردید.(1) 2. شناخت افراد صالح و فاسد: فایده دیگر امتحانات الهی اعم از امتحانات فردی و اجتماعی، علاوه بر هدف تربیت، شناخت و تمیز افراد مؤمن و صالح و متقی از کافر و فاسق و منافق است، بدون امتحان همه مدعی خوب بودن و مؤمن و صالح بودن دارند این امتحان است که در شرایط مختلف، ماهیت درون افراد را کشف می کند، مؤمنان اهل صبر و بردباری و رضایت به امر الهی اند، اهل اطاعت اند اما کافران و فاسقان و منافقان با کوچکترین سختی به جزع و فزع و شکایت و گناه و کفران نعمات الهی روی می آورند. قرآن مجید به این نکته به لفظ «تمحیص» اشاره مى کند و مى فرماید: «وَ لِیُمَحِّصَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ یَمْحَقُ الْکَافِرینَ: و تا خداوند، افراد با ایمان را خالص گرداند (و ورزیده مى شوند) و کافران را بتدریج نابود سازد».(2) 3. اتمام حجت با بندگان: فایده سوم امتحان الهى، اتمام حجّت براى آن عدّه از مدّعیان دروغگوست که در مواقع عادى هزار گونه ادّعا دارند و در مقام عمل هیچ! با امتحان و آزمایش وضع آنها روشن مى گردد. اگر این گونه افراد در بوته امتحان نیفتند و درون تهى خود را که برخلاف ظاهر آراسته آنهاست، آشکار نکنند، ممکن است هم خودشان در اشتباه بمانند و هم دیگران؛ و کیفرهاى خدا، یا عدم الطاف الهى را ظالمانه فرض کنند.(3) اساساً اگر بشر در معرض هدایت های الهی قرار نگیرد و از طرفی در میدان عمل با تکالیف و ابتلائات مورد امتحان قرار نگیرد، فردای قیامت با خدا احتجاج می کند که اگر کتاب هدایت و پیامبر می فرستادی من فلان می کردم و اگر مرا در دنیا با استعدادها و توانایی هایی می آفریدی و امر به خوبیها و نهی از بدیها می کردی من در عمل خودم را ثابت می کردم و نظائر آن ... فلذا خداوند برای بستن راه چنین ادعاهای دروغین و احتجاجات بی اساس، انسان را در مقام عینیت آفرید تا با بهره گیری از استعدادها، تواناییها و هدایت ها و فرصت ها خودش را به کمال برساند. با این بیان، فلسفه و ضرورت امتحان روشن می شود و امتحان، نشان تردید و عدم اطلاع خداوند نیست و فرض شما که گفته اید (چرا خدا بنده را متضرر می کند تا در قیامت جبران کند)، نادرست است، چنانکه گفتیم: فلسفه امتحانات و ابتلائات برای تضرر و زیان رساندن نیست بلکه برعکس، برای شکوفایی استعدادها، صفات و کمالات انسانی و بزرگ شدن انسان است تا در پس این کمالات، به جایگاه حقیقی خود یعنی برخورداری از رحمت و رضوان الهی و بهشت نعیم وارد شود. پی نوشت ها: 1. علی (علیه السلام) در این خصوص می فرماید: «لِیَتَبَیَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ، وَ الرّاضِىَ بِقِسْمِهِ، وَ اِنْ کانَ سُبْحانَهُ اَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ اَنْفُسِهِمْ، وَلکِنْ لِتَظْهَرَ الاَفْعالُ الَّتى بِها یُسْتَحَقُّ الثَّوابُ وَ الْعِقاب: هدف این است، که آن صفات درونى مانند رضا و خشنودى و یا غضب و خشم از بهره هاى خدا داد، آشکار گردد و این صفات باطنى به صورت فعل و عمل خارجى تجلّى کند تا استحقاق ثواب و عقاب و کیفر و پاداش صورت گیرد.»نهج البلاغه عبده، کلمات قصار، شماره 93. 2. سوره آل عمران، آیه 141. 3. برگرفته از کتاب پاسخ به پرسش های مذهبی، آیات عظام مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، مدرسة الإمام علی بن أبی طالب(ع)، چاپ دوم، ص 362.
حالاچراکسی راکه جهنم راانتخاب کرده بایدامتحان شود؟
حالاچراکسی راکه جهنم راانتخاب کرده بایدامتحان شود؟
سلام مجدد سؤال شما نادرست تنظیم شده، اساساً امتحان، مقدم بر انتخاب و اختیار است، فلسفه آفرینش انسان با ویژگی ها، استعدادها و توانایی هایی که به او اعطا فرموده برای امتحان و آزمایش بوده، فلذا ابتداءً خداوند انسان ها را در مقام امتحان و ابتلاء قرار می دهد و سپس آنها انتخاب می کنند که راه بندگی و اطاعت و صبر و شکیبایی در برابر امتحانات و ابتلائات را انتخاب و اختیار کنند و به عبارتی خودشان را با این انتخاب در مسیر کمال و سعادت قرار دهند و یا با سوء اختیار و انتخاب نادرست در مسیر شقاوت و هلاکت حرکت کنند.
نه اشتباه نیست شخصی حاضرشده درقیامت درآتش جهنم بسوزدامادردنیاامتحان نشود
نه اشتباه نیست شخصی حاضرشده درقیامت درآتش جهنم بسوزدامادردنیاامتحان نشود
سلام مجدد چند نکته در پاسخ: نکته اول اینکه: دنیا اقتضائاتی دارد که گریز ناپذیر است اولا دار امتحان و ابتلاء است و هر کس وارد آن شود ناگزیر است از باب امتحان دچار ابتلائات آن شود، ابتلائاتی از جنس ذاتی عالم ماده مثل شرور طبیعی و یا متاثر از شرور اخلاقی نظیر فقر و ضعف و بیماری و ظلم و ... ثانیا پاداش و جزای آخرت یعنی بهشت و جهنم نتیجه و ثمره تلاش و مجاهدت و نوع انتخاب و نحوه مواجهه ما در امتحانات و ابتلائات دنیایی است. اینطور نیست که بدون امتحان کسی بتواند دلبخواهی بهشت یا جهنم را انتخاب کند! نکته دوم اینکه: حکایت این حرف شما شبیه داستان کسی است که بخواهد در مدرسه و همراه میلیونها دانش آموز باشد بدون هیچ تلاش و زحمت و امتحانی و از همان اول هم تصمیمش مردود شدن باشد و شرط کند از او هیچ امتحانی نگیرند چون تصمیمش مردود شدن است؟ یا بخواهد در یک رشته ورزشی در یک باشگاهی شرکت کند بدون هیچ تمرین و زحمتی و در سلسله مسابقات بین المللی آن رشته هم حاضر باشد بدون هیچ امتحان و مسابقه ای و از همان اول تصمیم و شرطش شکست خوردن باشد. 
مثال درستی زدید.بله اگرمکتب اسلام آزاداست وحق انتخاب داریم وانتخاب شخصی جهنم است چراامتحان شود
مثال درستی زدید. بله اگرمکتب اسلام آزاداست وحق انتخاب داریم وانتخاب شخصی جهنم است چراامتحان شود
  سوالتان تکرار همان سوال قبلی است با اضافاتی! پاسخ همان است که گفتیم. اما دو نکته: نکته اول. خداوند انسان را مختار و در انتخاب راه سعادت یا شقاوت آزاد آفریده، چنانکه فرمود: «لا اکراه فی الدین» در انتخاب دین که همان راه سعادت است، هیچ اجبار و اکراهی نیست. اما چون از طرفی انسانِ دارای عقل و آگاهی و اختیار و مسئول و از طرف دیگر در دنیا (دار امتحان) آفریده شده، ناگزیر است در بسیاری امتحانات شرکت کند و گرچه در انتخاب آزاد آفریده شده اما چون مسئول است فردای قیامت بازخواست می شود. نکته دوم. اسلام مکتب آزادی هست اما نه آزادی مطلق و بلاشرط، اساسا هیچ مکتب و نظامی اعم از مکاتب و نظامات الهی یا بشری بدون قاعده و چارچوب نیستند، هیچ کدام نمی تواند ادعا کند آزادی مطلق دارد. فلذا لا اکراه فی الدین قبل از قبول اسلام یا هر مکتب دیگری است، وقتی انسان وارد یک مملکت فکری و یک نظام اعتقادی یا سیاسی شد، باید به قواعد و چارچوبهای آن مکتب و نظام پایبند باشد.
بنام خدا. باسلام.   شرمنده من فقط دو سه ارسال ابتدایی را مطالعه نمودم اما عرض کوچکی دارم.   جناب مشکور بزرگوار احتمالا همه چیز را در خدا و بلکه یک موجود مافوق تصور دیده و میبینند که یا از روی ترس از این موجود ، یا عشق فراوان و بی اندازه به او و جایگاهی که فعلا دارند دنیا و همه چیز را دیده و میبینند و لذا  مسائل و سوالات را بر این مبنا  پاسخ میدهند که  بیشتر پاسخ های ایشان هم متاسفانه نمیتوانند ذهن پرسشگری را که بدنبال پاسخی درست و عقلانی ست  ارضا نماید{و یا حداقل در هدایت  پرسشگر یا دلگرمی نظردهنده کار چندان مفید و مثبتی انجام دهند}   البته اینها نباید باعث ناراحتی ایشان یا پرسشگرمحترم شوند{که اغلب هم میشوند} مثلا خود من در تاپیک انسانشناسی اسلامی که قصد اظهار نظر در مورد نام انسان و شناخت بیشتر او را داشتم متاسفانه بدشانسی اوردم و به شمابزرگوار برخوردم که شما هم باهمین شیوه اشتباه  یا عدم درک متقابل پاسخ میدادید و هیچ همراهی و هدایت ودلگرمی و همکاری دراین زمینه ننمودید تاجاییکه با دلسردی این موضوع را رها و ترک نمودم.   بفرض اینکه کاربر گرامی هیچ حرف تازه ای دراین زمینه نداشته باشند و حتی وهم فهم و دانش هم داشته باشند بازهم از یک بزرگوارمذهبی و اسکدینی انتظارها بیش از این هاست{هرچند مطالب من نیز در مورد انسان شاید وهم و خیال هم نبودند و شاید هم در نوع خود جدید و تازه که میتوانستند توسط بخش انسانشناسی یک دانشگاه والبته با همراهی و پیگیری شما و این سایت حتی  دنبال شوند تا حتی به نتیجه برسند و یا برعکس،حداقل با همراهی خوب و درست شما میتوانست و میتواند همه  این ابهامات را برطرف نماید که هیچ ارزش علمی و عقلی و منطقی ندارند، چه برای من و سایر کاربران که چنین فکر میکنیم و چه برای شما بزرگوار ودیگر اعضای محترم سایت که شما هم گاهی ممکن است اشتباه کنید}     نکته دیگر اینکه دنبال نمودن آن بحث{بحث انسان شناسی}میتوانست  حداقل تاثیرش این بوده باشد که امروز این بزرگوار و سایر همزبانان دیگر بدنبال چنین سوالات و پاسخ هایی نبوده باشند چون در بحث شناخت بیشتر انسان،انسان درنهایت به خود و خدا میرسد که مجددا در ادامه بحث خدا و خود ، میداند که خالق همه چیز را به خوبی و درستی به اتمام رسانده و از این پس همه گرفتاری ها متعلق به خود است نه خالق و خدا و البته این خود چه خود شخص باشد چه پدران و مادران و چه هر فرد دیگری که در زمره نام انسان و خود قرار میگیرند یا خواهندگرفت.اما متاسفانه برخی قصد داریم همه مشکلات را به خالق متصل نماییم و لذا توقع مهربانی یا معجزه{زاینده ها یا تاثیرگذاران}     و البته تا فراموش نکردم یکی دومورد از مطالبی را که در جای خودش نتوانستم عرض کنم همینجا در حضورجناب مشکوربزرگوار عرض کنم  و فی امان ا.. {{از یک زوج کاملا سفید و مو بور چشم آبی میتواند فرزندی کاملا سیاه متولد شود وهمچنین برعکس.چون ..؟؟ {{دوم اینکه..؟؟ ..و بر این اساس یک کودک 10 ساله هم مستعد سکته قلبی است و لذا میتواند دچارسکته فلبی شود اما ..؟؟}}   {البته اینها همه نظریه هستند و {و نه فرضیه}و مهمتراینکه مربوط به خیلی وقت پیش}   {و البته هرچند مطالبم کمی طولانی شدند اما خداییش مقداریشون بدجورچندسالی بیخ گلوم  گیر کرده بودند و لااقل الان احساس بهتری دارم{چون بهرحال این دومورد که ذکر شد احتمالا توسط این سایت  و جناب مشکور و مدیریت محترم و با یک دانشگاه داخلی پیگیری میشوند و اگر دانشگاه فرمود که مطالب قدیمی و از رده خارج هستند که دیگر هیچ اما اگرملاحظه کردند که مطالب منطقی و درست و نو و  تازه هستند که در قالب یک نظریه میگنجند ، درآنصورت باید درقالب یک مقاله یا هرچی که اسمش هست{isi}برای یک مرکزتحقیقاتی معتبر و درقالب همان نظریه نوشته یا نگارش شوند و ..}و لذا در آخر من میتوانم امید داشته باشم که با کمک و همراهی همان دانشگاه یا حتی همین سایت معتبر و مقدس ، مابقی مطالبم هم که بیشتردر مورد انسان است و البته هنوزهم احتیاج به قدری کارتحقیقاتی و جمع آوری اطلاعات بیشتر و دلایل محکمتر ، از گوشه و کنار  جمع آوری نموده و اگر خدا خواست و باخیال راحت آنها را در قالب یک کتاب بچاپ برسانم چون همیشه آرزوی نوشتن آنها را و همچنین مفیدبودن را داشتم.انشاا...}باسپاس و دراما خدا.    
البته اینها نباید باعث ناراحتی ایشان یا پرسشگرمحترم شوند{که اغلب هم میشوند}   مثلا خود من در تاپیک انسانشناسی اسلامی که قصد اظهار نظر در مورد نام انسان و شناخت بیشتر او را داشتم متاسفانه بدشانسی اوردم و به شمابزرگوار برخوردم
با سلام و ادب و تشکر از دوست عزیز و قدیمی سایت و بنده، کاربر محترم علم ایرانی، که با صداقت و بی تعارف انتقاداتشان را مطرح کردند. اما چند نکته: اولا بنده خودم را مبرا از اشکال و ضعف و نقصان نمی دانم، سعی ما در بهتر بودن و رضایت مخاطبان و مراجعان است لکن نباید نواقص و ضعف و اشکالات بنده را به پای سایت و مرکز ملی پاسخگویی بگذارید. ثانیا این فضا برای پاسخگویی به سؤالات و شبهات دینی در قالب گفتمان دینی است، نه بستری برای تبیین آراء و اندیشه ها و نظریه پردازی در حوزه مباحث مختلف علوم اسلامی، این امر خارج از چارچوب وظایف سایت است و معمولا کارشناسان محدودیت هایی دارند. اگر ایده و نظر جدیدی دارید در قالب طرحی تدوین و به مراکز علمی، پژوهشی حوزه و دانشگاه مراجعه کنید. ثالثا ایکاش موضوعات و مباحث تان را بصورت جزئی و سؤال محور در تایپیک هایی مطرح کنید تا توسط کارشناسان مربوطه پاسخ داده شود نه در قالب موضوعات کلی مثل انسان شناسی و نظائر آن. بعلاوه حق نقد اینست که تمام مطلب خوانده شود و مورد به مورد مواضع نقد بیان شود نه اینکه با مطالعه یکی دو مورد، به کل عملکرد فردی انتقاد کنیم. و در آخر بهتر است تایپیکی مستقل برای نقد و بررسی روشهای پاسخگویی مثلا این کمترین ایجاد کنید و در صورت صلاحدید مدیریت محترم اشکالات روشی پاسخگویی اینجانب در آن فضا مورد نقد و بررسی قرار گیرد تا ان شاءالله با رفع موارد اشکال، در مسیر قوی تر شدن حرکت کنیم. این قبیل صحبت ها و گفتگوهای حاشیه ای و غیرمرتبط با بحث، موجب انحراف از مبحث اصلی تایپیک است امیدوارم ادامه دار نشود. با تشکر ...
بنام خدا. باسلام.   انسان و تحمل گرفتاری های دنیا براساس آیه «لایکلف الله نفسا الا وسعها» بسیاری ازانسان ها طاقت گرفتاری های عالم را ندارند ، ثابت کنید این طورنیست ما انسان ها وقتی ازحقایق امور عاجز هستیم چرا باید تفکرکنیم؟ {ادامه درارسالهای بعد}       بنام خدا. باسلام.   با سلام و ادب و تشکر از دوست عزیز و قدیمی سایت و بنده،   و همچنین متقابلا عرض ادب و سلام فراوان بشما کارشناس گرامی وبزرگوار.   که با صداقت و بی تعارف انتقاداتشان را مطرح کردند   منم چون شما را دوست داشتم حرف دلم را بی تعارف زدم که شما هم متقابلا درک نمودید و دلخورنشدید.   نباید نواقص و ضعف و اشکالات بنده را به پای سایت و مرکز ملی پاسخگویی بگذارید   که متاسفانه غالبا و خواهید،نخواهید این کار را میکنیم.     این فضا برای پاسخگویی به سؤالات و شبهات دینی در قالب گفتمان دینی است، نه بستری برای تبیین آراء و اندیشه ها و نظریه پردازی در حوزه مباحث مختلف علوم اسلامی     اولا که خود شما هم بنوعی الان چنین نمودید. مثلا در همین سایت  چه همه تاپیک سراغ داریم و دارید که از همه نوع گفتمان و اندیشه علمی و تئوری وگوانتوم و چاله های فضایی و چالش های اجتماعی  و .. و در کل  دینی و مذهبی و یا بظاهر فرا دینی و فرا مذهبی  در آنها مطرح شده که انشاا... بازهم میشود اما الان پاسخ  شما ..؟؟{احتمالا برای خالی نمودن شانه های خود از پاسخگویی و راهنمایی  یا حمایت وهمراهی  و البته بنا بدلایلی که  فقط خودتان میدانید>>مثلا کمبود وقت و زمان یا عدم حوصله یا عدم اهمیت دادن به موضوع یا برعکس>اهمیت نداشتن  خود موضوع} {که البته بشخصه معتقدم >> دونفری که میگویند و میشنوند باید در لحظه  مناسبی قرار داشته باشند که گوینده میگوید و شنونده هم میشنوند لذا در آن لحظه مناسب  گوینده خوب میگوید و شنونده هم آنرا خیلی خوب میشنود وخیلی خوب هم قبول و باور مینماید و .. و  اگر چنین نباشد >>هیچ.. دقیقا همین میشود که الان برای من و شما پیش آمده} دوما ..؟؟ و دوم > جای سوال اینجاست که اگر اینجا نشود پس کجا میشود؟بهرحال لحظه لحظه زندگی ما انسانها و یا رفتار و افکار ما ایرانیان  با باورها و اعتقادات ما عجین و درهم آمیخته هستند و لذا بیان هر موضوعی  از هر دست  نمیتواند بی ربط به این سایت و کارشناسان محترمش قلمداد شود{و حداقل برای کسانی مثل خود من که غیر از این سایت بجایی دیگر یا دانشگاهی دیگر متصل نیستند و  یا شاید در جایی دیگرحتی دستشان به قلم نمیرود  که احتمالا این سایت  بدلیل داشتن نام ملی،مذهبی یا  پشتوانه ملی و مذهبی و فضایی که فعلا  بر آن حاکم است>جدای از حق  مالکیت فکری که  میتوان آنرا هم لحاظ نمود>>دارای حس بخصوصی ست که شاید بهمین دلیل هم باشد که مثل خود من فقط در این سایت میتوانم بنویسم یا به اصطلاح دستم بقلم میرود. و لذا چرا این سایت نباید چنین جا و مکانی را داشته باشد یا چنین مکانی را اختصاص دهد؟{که البته  اگر چنین جایی هم ، هم اینک  موجود است یا اختصاص داده شده است>>مثلا صفحات مخصوص بهر عضو یا کاربر>> لطفا راهنمایی نمایید}   ادامه>>سایتی که دولتی است>مذهبی است>بروز است> قابل دیده شدن است>قابل اتکا و اعتماد و دنبالگیری یا پیگیری و دنبال نمودن است >معروف و مورد استقبال عموم است >صاحب نظر و صاحب نفوذ است و..و دست آخر > اعضا و کارشناسان بزرگوار وعالم و فهیم و مهربانی دارد و..والبته خیلی امتیازهای دیگر.. {حال آیا کمبود منابع علمی یا مالی دارد؟ یا کمبود منابع وقت و زمان؟ یا حس و حال و حوصله؟}   نه بستری برای تبیین آراء و اندیشه ها و نظریه پردازی در حوزه مباحث مختلف علوم اسلامی. اگر ایده و نظر جدیدی دارید در قالب طرحی تدوین و به مراکز علمی، پژوهشی حوزه و دانشگاه مراجعه کنید.     در پایان این بخش و چنانچه شما مجددا باورو تاکید دارید که اینجا جایش نیست یا نمیشود>>شما لطفا اگر چنین جایی را سراغ دارید،معرفی نمایید{پیشاپیش ممنون و سپاسگذارخواهم بود چرا که اگر شما معرفی نمایید قابل اعتمادتر خواهدبود}   فعلا.   انسان و تحمل گرفتاری های دنیا ما انسان ها وقتی ازحقایق امور عاجز هستیم چرا باید تفکرکنیم؟ براساس آیه «لایکلف الله نفسا الا وسعها» بسیاری ازانسان ها طاقت گرفتاری های عالم را ندارند ، ثابت کنید این طورنیست {ادامه>>انشاا... درارسالهای بعد}
بنام او باسلام.   پاسخ به سوالات پرسشگر بزرگوار.   چرا انسان چیزی را ثابت کند که خدا فرموده؟ واقعا هم انسان طاقت بسیاری از گرفتاری های عالم را ندارد {البته بسته به برخی گرفتاری ها و جوهر و طاقت بعضی انسانهای دیگر >> بله احتیاجی به اثبات خلاف این سخن نیست >>مگربگوییم که همه چیزبدرستی تقسیم شده}   انسان و تحمل گرفتاری های دنیا   ابتدا و خیلی کوتاه >> همه چیز لحظه ای و گذراست حتی خوشی ها و سلامتی ها چه رسد به مشکلات و گرفتاری ها{فقط تحمل گرفتاری هاست که بسیار مشکل است و حتی طولانی تر}   ما انسان ها وقتی ازحقایق امور عاجز هستیم چرا باید تفکرکنیم؟   و البته این قسمت ازسخن و متن تان قابل تامل و بلکه عالمانه و فراگیر و دامنه دار است.   چرا باید تفکر کنیم؟   .   {البته من با بخش اول سخنتان فعلا کاری ندارم چون همه ما انسانها از حقایق امور یا درک آنها عاجزنیستیم و لذا باید فرق و تفاوت قائل شویم}{چرا که  ما ایرانیان تا حدودی ملتی مصرف گرا هستیم که البته اینهم از لحاظی بد نیست اگر بدانیم چی داریم و چرا مصرفگرا شده ایم و مصرفگرا در چی..؟؟}     اما با قسمت دومش که فرمودید چرا انسان باید تفکر کند مایل به ادامه بحث شدم.واقعا چرا انسان باید تفکر کند؟   در پس این تفکر یا حتی خود تفکر چه سر یا اسراری نهفته شده یا هست که انسان را مجاب به فکر و تفکر مینماید؟{خواسته و ناخواسته و مایل و غیرمایل}{دقت کنید که میگویم حتی در خیلی مواقع هم فکرکردن دست خود ما هم نیست}   آیا تفکر است که انسان را زنده نگاه داشته؟   آیا فکر و تفکر است که به رشد و پیشرفت انسان  طی این میلیونها سال کمک نموده و مینماید؟{خود شخص یا دیگران و جمع..؟؟}و اگر روزی انسان نتواند فکر کند چه اتفاقی خواهدافتاد؟   فکر تفکر...؟؟   {ابتدا بگویم که احتمالا یک سلول یا چیزی شبیه آن  در یک جای بدن انسان رها میباشد که اگر توسط دانشمندان ایرانی یا خارجی کشف و پیدا و سپس  رمزگشایی شود چه بسا حقایق یا اسراری را بر ملا کند که همه یا بسیاری از مشکلات بشریت را حل نماید}{پاسخ به اینکه قبلا کجابودیم و چه کردیم و لذا چه آینده ای خواهیم داشت؟و لذا چه باید کرد؟}   برخی به وجود این حکومت یا هر حکومتی که دارند یا نحوه اداره کشور با قوانینی که وضع نموده واجرا میکند یا برخورد بعضی ها مانند همسر یا برادربزرگتریا بالادستی در یک کار یا ..یا ..؟؟ بشدت مخالف هستند و برخی هم از این بابت در زجر و عذابند و لذا ممکن است کاربعضی ها به زجر و حتی جدایی و زندان و چی و چی هم برسد.   خب چرا؟؟   برای پاسخ به این سوال ابتدا یک مقدمه کوتاه که شاید همگان آنرا میدانیم.   درسته که دنیا با یک یا عدد یک آغاز گردیده اما دنیا یا نظام آفرینش با یک ثابت بود یا بدون تنوع بود ولذا هیچ پیشرفتی ننمود تا اینکه عدد دو آمد{برای درک بهتر> داستان آدم و حوا}   عدد دو برخلاف ظاهر هیچ کاره اش یا برخلاف اینکه زیاد به چشم نیامد یا نمیاید {برای درک بهتر> مشاورین رهبران سیاسی یا اقتصادی موفق} با اینحال تمام بار مسئولیت ها و یا تداوم زندگی ها و حیات و تنوع را برعهده داشته و دارد     {اگر وقت یاری نمود>>انشاا...ادامه در بعد}  
موضوع قفل شده است