جمع بندی انسان های نخستین و اتفاقی بودن حیات انسان

تب‌های اولیه

518 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=Geeza Pro][=arial black]فَإِن تَوَلَّوْا۟ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ ٱلْبَلَـٰغُ ٱلْمُبِينُ [١٦:٨٢]
[=arial black][=Geeza Pro][=arial black](با این همه،) اگر روی برتابند، (نگران مباش؛) تو فقط وظیفه ابلاغ آشکار داری.
[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]

[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ ٱللَّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ ٱلْكَـٰفِرُونَ [١٦:٨٣]
[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]آنها نعمت خدا را می‌شناسند؛ سپس آن را انکار می‌کنند؛ و اکثرشان کافرند!
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]قُتِلَ ٱلْإِنسَـٰنُ مَآ أَكْفَرَهُۥ [٨٠:١٧]
[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]مرگ بر این انسان، چقدر کافر و ناسپاس است!
[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]

[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]مِنْ أَىِّ شَىْءٍ خَلَقَهُۥ [٨٠:١٨]
[=arial black][=Geeza Pro][=arial black](خداوند) او را از چه چیز آفریده است؟!
[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]

[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُۥ فَقَدَّرَهُۥ [٨٠:١٩]
[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]او را از نطفه ناچیزی آفرید، سپس اندازه‌گیری کرد و موزون ساخت،
[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]

[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]ثُمَّ ٱلسَّبِيلَ يَسَّرَهُۥ [٨٠:٢٠]
[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]سپس راه را برای او آسان کرد،
[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]

[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]ثُمَّ أَمَاتَهُۥ فَأَقْبَرَهُۥ [٨٠:٢١]
[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]بعد او را میراند و در قبر پنهان نمود،
[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]

[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]ثُمَّ إِذَا شَآءَ أَنشَرَهُۥ [٨٠:٢٢]
[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]سپس هرگاه بخواهد او را زنده می‌کند!
[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]
[=arial black][=Helvetica][=arial black]

[=arial black]

[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَآ أَمَرَهُۥ [٨٠:٢٣]
[=arial black][=Geeza Pro][=arial black]چنین نیست که او می‌پندارد؛ او هنوز آنچه را (خدا) فرمان داده، اطاعت نکرده است!

[=Geeza Pro][=arial black]يَـٰٓأَيُّهَا ٱلْإِنسَـٰنُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ ٱلْكَرِيمِ [٨٢:٦]
[=arial black]
[=Geeza Pro][=arial black]ای انسان! چه چیز تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته است؟!
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]

[=arial black]
[=Geeza Pro][=arial black]ٱلَّذِى خَلَقَكَ فَسَوَّىٰكَ فَعَدَلَكَ [٨٢:٧]
[=arial black]
[=Geeza Pro][=arial black]همان خدایی که تو را آفرید و سامان داد و منظّم ساخت،
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]

[=arial black]
[=Geeza Pro][=arial black]فِىٓ أَىِّ صُورَةٍۢ مَّا شَآءَ رَكَّبَكَ [٨٢:٨]
[=arial black]
[=Geeza Pro][=arial black]و در هر صورتی که خواست تو را ترکیب نمود.
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]

[=arial black]
[=Geeza Pro][=arial black]كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِٱلدِّينِ [٨٢:٩]
[=arial black]
[=Geeza Pro][=arial black](آری) آن گونه که شما می‌پندارید نیست؛ بلکه شما روز جزا را منکرید!
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]

[=arial black]
[=Geeza Pro][=arial black]وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَـٰفِظِينَ [٨٢:١٠]
[=arial black]
[=Geeza Pro][=arial black]و بی‌شک نگاهبانانی بر شما گمارده شده...
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]

[=arial black]
[=Geeza Pro][=arial black]كِرَامًۭا كَـٰتِبِينَ [٨٢:١١]
[=arial black]
[=Geeza Pro][=arial black]والا مقام و نویسنده (اعمال نیک و بد شما)،
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]
[=arial black]
[=Helvetica][=arial black]
[=arial black]

[=arial black]
[=Geeza Pro][=arial black]يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ [٨٢:١٢]
[=arial black]
[=Geeza Pro][=arial black]که می‌دانند شما چه می‌کنید!
[=arial black]
[=Helvetica]

عامل;791506 نوشت:
نوشته اصلی توسط چالشگر
تناقضی که در این روایت دیده میشود ناشی از چیست؟ از ترحمه آن است یا دلیل دیگری دازد؟ در قسمت قرمز رنگ اشاره میشود آنها از فرزندان آدم نبودند. این به آن معنی است که آنها باید بعد از آدم آفریده شده باشند و در قسمت سبز رنگ اشاره میشود آدم ابوالبشر بعد از آنها آفریده شده است. با توجه به اینکه باید ابتدا پدر باشد و بعد فرزند، چطور میشود آنها هم بعداز آدم آفریده شده باشند و هم قبل از او؟
پاسخ شما: منظور از آدم در جمله اول بصورت عام ست و در جمله دوم آدم ابولبشر(خاص) منظور است.
بنابراين تناقضي نيست.

با عرض سلام
اگر ممکن است لطفا بیشتر توضیح دهید. مگر بیش از یک آدم وجود داشته؟ تفاوت آدم با تعبیر (عام) با آدم ابوالبشر چیست و در کجا به آن اشاره شده؟

عامل;791506 نوشت:
نوشته اصلی توسط چالشگر
با این ترتیب نتیجه میشود انسان های نئاندرتال اجداد انسان کنونی نیستند و روایات موجود آنها را موجودات دیگری غیر از نسل آدم امروزی میداند. آیا این برداشت درست است؟ لطفا اگر قطعیتی در پاسخ وجود دارد بفرمایید (بلی) یا (خیر)
پاسخ شما: در روايات اشاره صريحي به اين مطلب نشده كه آنها منقرض شده اند و آدم كنوني خلق جديد بوده است. هر چند ظاهر آيات قران و همچنين روايات دلالت بر خلق مستقل آدم ابوالبشر(ع) دارد.

به نظز می رسد نه از روایات و نه از قرآن نمیتوان به نتیجه ای قطعی رسید ویا به عبارت دیگر در این مورد جوابی در متون دینی وجود ندارد. تناقضاتی با هر یک از پیش فرض های مطروحه در قران و روایات پیش می آید:
اگر انسان از نسل همان انسان های اولیه ای که از بیش از صد هزار سال پیش زندکی می کرده اند باشد، همانطور که یافته های علمی نشان میدهد، انسان به صورت انسان امروزی بوجود نیامده و حاصل تکامل ندریجی همان موحودات خواهد بود که ظاهرا آنها هم خود حاصل تکامل تدریجی موجودات دیگری بوده اند و اولین آنها قطعا آدم و حوا با تعریف دینی نبوده اند.
اگر هم خلق انسان را ناگهانی بدانیم و آن را به شش یا هفت هزار سال پیش نسبت دهیم، اولا این سئوال مطرح میشود که آن موجودات دیگر که آثار وجودیشان از بیش از صد هرار سال قبل به صورت پیوسته دیده میشود که بوده اند و آیا منقزض شده اند یا خیر و ثانیا این سوال مطرح میشود که این همه نژاد های مختلف فعلی از جهت رنگ، شکل و استخوان بندی و سایر مشخصات بدنی چکونه در طی شش هزار سال شکل گرفته اند و چکونه آثار وحود آنها از همان شش هزار سال پیش که فقط آدم و حوا وجود داشتند در قسمت های مختلف زمین دیده می شود؟

- يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا

درود بر شما.
وَاحِدَةٍ "تا" تانیث به این گندگی دارد!
مِنْهَا "ها" ضمیر مونث به این درشتی!
زَوْجَهَا ضمیر ملکی مونث "ها" هم به این واضحی!

ببینید؛ ترجمه ی آیه این است با این ضمایر:

مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا

از یک نفس مونث و از او شوهرش را خلق کرد!

اما در ترجمه می نویسند و همه جا هم می گویند:

از یک نفس مذکر (آدم) و از او زنش را خلق کرد.

در اینصورت باید آیه به این شکل می بود که نیست:

مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَ وَخَلَقَ مِنْهَ زَوْجتَهَ

وَاحِدَ
مِنْهَ
زَوْجتَهَ
-----

پس انسان مونث یعنی حوا اول خلق شده!
یا آدم اسم انسان مونث و حوا اسم انسان مذکر است چون اگر آدم اول خلق شده باشد نمی تواند باتوجه به این آیه، مذکر بوده باشد!
درست نمیگم؟!

به نام خدا.

Freeman;791470 نوشت:
یعنی شما می پذیری مغز عضو مضری هست؟
منظور ایشون اینه که تا وقتی کارایی آپاندیس ثابت نشده و مطالعات هم فایده ی خاصی رو نشون نمیده، نمی تونیم بطور پیش فرض با احتمال اینکه نمی دونیم بگیم عضو مفیدی هست

اما میتونیم و باید نگیم "ضرر" دارد.

ستایشگر :Gol:

به نام خدا.

antijahl;791731 نوشت:
- يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا

درود بر شما.
وَاحِدَةٍ "تا" تانیث به این گندگی دارد!
مِنْهَا "ها" ضمیر مونث به این درشتی!
زَوْجَهَا ضمیر ملکی مونث "ها" هم به این واضحی!

ببینید؛ ترجمه ی آیه این است با این ضمایر:

مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا

از یک نفس مونث و از او شوهرش را خلق کرد!

اما در ترجمه می نویسند و همه جا هم می گویند:

از یک نفس مذکر (آدم) و از او زنش را خلق کرد.

در اینصورت باید آیه به این شکل می بود که نیست:

مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَ وَخَلَقَ مِنْهَ زَوْجتَهَ

وَاحِدَ
مِنْهَ
زَوْجتَهَ
-----

پس انسان مونث یعنی حوا اول خلق شده!
یا آدم اسم انسان مونث و حوا اسم انسان مذکر است چون اگر آدم اول خلق شده باشد نمی تواند باتوجه به این آیه، مذکر بوده باشد!
درست نمیگم؟!

ببخشید من میپرم وسط بحث. تا اساتید پاسخگویی بفرمایند مطالعه بفرمایید : مذکر و مونث

عیدتون مبارک ، ستایشگر :Gol:

ستايشگر;791892 نوشت:
به نام خدا.

ببخشید من میپرم وسط بحث. تا اساتید پاسخگویی بفرمایند مطالعه بفرمایید : مذکر و مونث

عیدتون مبارک ، ستایشگر :Gol:

درود بر شما.

متوجه منظورتون نشدم.
اما اگر در این مورد هم نظرتون رو بفرمایید شاید متوجه بشم:

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها

اینجا ضمیر "ها" در
ابیها
بعلها
بنیها
همه مربوط به فاطمه س هستند. که ایشان مونث هستند.

و در آیه هم دو ضمیر "ها" وجود دارد:
منها
زوجها

یا هر دو مونث هستن یا هر دو مذکر.
چرا در آیه این ضمیر مرجعش مذکر است و در صلوات مونث؟!
با اینکه ضمیر یکیست و مربوط به مونث!

به نام خدا.

antijahl;791901 نوشت:
درود بر شما.

متوجه منظورتون نشدم.
اما اگر در این مورد هم نظرتون رو بفرمایید شاید متوجه بشم:

اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها

اینجا ضمیر "ها" در
ابیها
بعلها
بنیها
همه مربوط به فاطمه س هستند. که ایشان مونث هستند.

و در آیه هم دو ضمیر "ها" وجود دارد:
منها
زوجها

یا هر دو مونث هستن یا هر دو مذکر.
چرا در آیه این ضمیر مرجعش مذکر است و در صلوات مونث؟!
با اینکه ضمیر یکیست و مربوط به مونث!

والا بنده زیاد عربیم خوب نیست. ان شاء الله اگر اشتباه بگم دوستان اصلاح میکنند. اما ضمیر "ها" در آیه ی شریفه، بخاطر مونث بودن جنسیت اولین انسان خلق شده نیست بلکه بخاطر مونث بودن کلمه ی "نفس" هست. در زبان عربی، کلمات هم جنسیت دارند مثل همین کلمه ی "نفس".

ستایشگر :Gol:

درود بر شما.
"نفس" مونث معنویست و ضمایر تابع آن شده؛ درست.
اما "حوا" مونث حقیقیست.
چرا در "زوجها"،
"زوج" از مونث حقیقی بودن حوا تبعیت نکرده و "زوجه" نیست؟
این اشکال قواعد زبان عربی نیست؟
وقتی کلمات لازم است از مونث معنوی تبعیت کنند، چرا همین الزام در تبعیت کلمات از مونث حقیقی وجود ندارد؟
اینجا حوا که مونث حقیقیست، بخاطر تبعیت از نفس که مونث معنویست، مذکر شده!

به نام خدا.

antijahl;791928 نوشت:
درود بر شما.
"نفس" مونث معنویست و ضمایر تابع آن شده؛ درست.
اما "حوا" مونث حقیقیست.
چرا در "زوجها"،
"زوج" از مونث حقیقی بودن حوا تبعیت نکرده و "زوجه" نیست؟
این اشکال قواعد زبان عربی نیست؟
وقتی کلمات لازم است از مونث معنوی تبعیت کنند، چرا همین الزام در تبعیت کلمات از مونث حقیقی وجود ندارد؟
اینجا حوا که مونث حقیقیست، بخاطر تبعیت از نفس که مونث معنویست، مذکر شده!

در جمله، حرفی از کلمه ی "حوا" زده نشده که بخاطرش ضمایر و کلمات هم متناسب با اون قرار بگیرند و در قرارگیری کلمات در جملات هم، خود کلمات ملاک هستند.

اشکالی در قواعد نیست. قواعد به این شکل هستند.

ستایشگر :Gol:

آورورا;791347 نوشت:
نه، ژنوم تصادفی به وجود نیومده. اولین سلول هم تصادفی به وجود نیومده. تکامل به مراحل خیلی ساده تری عقب میره.
برای تغییر فرزندان نیاز به تغییرات انتخابی یا مجموعهدبزرگی از تغییراته.

با سلام

تصادفی بودن یعنی چی ؟ ==> اصولا یه اتفاقی که پیش بینی نشده و خودبخودی رخ داده

شما میگید تصادفی بوجود نیومده ! ==> پس بنده چنین برداشت میکنم که حیات هدف دار هست و با یه طرح هوشمندی پی ریزی شده !

هر اتفاقی هر چند از حالت ساده به پیچیده رخ داده باشه ( تکامل ) => وقتی میگیم در اثر شرایط طبیعی و خودبخودی بوده بدون دخالت وجودی برتر ==> بازم برچسب تصادفی بهش میزنیم

توجه کنید بنده اینجا معیار تصادفی بودن یا نبودن رو دخالت وجودی برتر ذکر میکنم نه تکامل یا خلقت آنی که بر فرض در حالت تکامل بگیم از حالت تصادفی بودن خارج میشه !

______________

دو تا ماشین رو بدون سر نشین در جاده ای رها میکنیم ( از کیلومترها در مقابل هم ) ==> اگر با هم برخورد کنند یه پدیده ی اتفاقی و تصادفی رخ داده

اگر با سرنشین و با دخالت انسان باشند و با هم برخورد کنند دیگه از حالت رخداد تصادفی خارج میشه و اتفاق بنوعی خلق انسان محسوب میشه

معیار اینجا حضور یا عدم حضور انسان هست .

ابوالفضل;791950 نوشت:
پس بنده چنین برداشت میکنم که حیات هدف دار هست و با یه طرح هوشمندی پی ریزی شده !

سلام....هدف دار بودن حیات و یا تکامل چطور ثابت می کنه که با یک طرح هوشمند پی ریزی شده؟
ابوالفضل;791950 نوشت:
دو تا ماشین رو بدون سر نشین در جاده ای رها میکنیم ( از کیلومترها در مقابل هم ) ==> اگر با هم برخورد کنند یه پدیده ی اتفاقی و تصادفی رخ داده

اگر با سرنشین و با دخالت انسان باشند و با هم برخورد کنند دیگه از حالت رخداد تصادفی خارج میشه و اتفاق بنوعی خلق انسان محسوب میشه

معیار اینجا حضور یا عدم حضور انسان هست .


یک درخت، بدون اینکه هوشی داشته باشه و تفکر و اندیشه و شعور داشته باشه، نور خورشید و آب و مواد معدنی رو جذب می کنه و یک میوه می ده.کار درخت هدف داره.هدفش دادن یک میوه هست.ولی هوشیار نیست.اگر هم هوشیاره...حداقل از جنس آدمیزاد نیست.

ستايشگر;791941 نوشت:
به نام خدا.

در جمله، حرفی از کلمه ی "حوا" زده نشده که بخاطرش ضمایر و کلمات هم متناسب با اون قرار بگیرند و در قرارگیری کلمات در جملات هم، خود کلمات ملاک هستند.

اشکالی در قواعد نیست. قواعد به این شکل هستند.

ستایشگر :Gol:


درود بر شما.
لازم نیست از کلمه ی حوا اسمی به میون بیاد.
اشاره هم بخواد بهش بشه باید تانیث رو نشون بده، چون اشاره به مونثه، مونث حقیقی.
مثل هی که اشاره به مونثه.
اینجا آیه به همسر آدم اشاره می کنه که میگه زوجها.
ضمیر ها بخاطر نفس که مونثه معنویه مونث آورده شده.
پس زوج هم باید زوجه باشه، چون اشاره به همسر آدم، یعنی حواست.
ممنون از راهنمایی تون. مزاحم گفتگوی دوستان نمیشم.

ابوالفضل;791950 نوشت:
با سلام

تصادفی بودن یعنی چی ؟ ==> اصولا یه اتفاقی که پیش بینی نشده و خودبخودی رخ داده

شما میگید تصادفی بوجود نیومده ! ==> پس بنده چنین برداشت میکنم که حیات هدف دار هست و با یه طرح هوشمندی پی ریزی شده !

هر اتفاقی هر چند از حالت ساده به پیچیده رخ داده باشه ( تکامل ) => وقتی میگیم در اثر شرایط طبیعی و خودبخودی بوده بدون دخالت وجودی برتر ==> بازم برچسب تصادفی بهش میزنیم

توجه کنید بنده اینجا معیار تصادفی بودن یا نبودن رو دخالت وجودی برتر ذکر میکنم نه تکامل یا خلقت آنی که بر فرض در حالت تکامل بگیم از حالت تصادفی بودن خارج میشه !

______________

دو تا ماشین رو بدون سر نشین در جاده ای رها میکنیم ( از کیلومترها در مقابل هم ) ==> اگر با هم برخورد کنند یه پدیده ی اتفاقی و تصادفی رخ داده

اگر با سرنشین و با دخالت انسان باشند و با هم برخورد کنند دیگه از حالت رخداد تصادفی خارج میشه و اتفاق بنوعی خلق انسان محسوب میشه

معیار اینجا حضور یا عدم حضور انسان هست .

با معیار شما قضاوت درباره تصادفی بودن یا نبودن تکامل ممکن نیست؛ به صرف مشاهده این که دو ماشین به هم برخورد کردن شاهدی برای تصادفی بودن یا نبودن نداریم. ضمنا این از نوع تصادفیی نیست که باد و بارون مثلا یه قصر بسازن. پس همچنان این قیاس مع الفارقه.

سلام

ستايشگر;791264 نوشت:
به نام خدا.

آیا ممکن نیست اینکه شما میگید عضوی و یا اندامی از بدن، "اضافی" و یا "مضر" هست، ناشی از ناکافی بودن دانش شما از کارکردهای اون عضو و اندام باشه؟

ستایشگر :Gol:


الان نه! اگه 4 5 قرن پیش بود این مطلب ممکن بود در بعضی نقاط جهان قابل قبول باشه! بعنوان مثال کسایی که آپاندیسشونو خارج کردن، نسبت به کسی که آپاندیس داره مزیتی داره!؟ دزد حاضر بزم حاضر! تازه این فقط یه مثال ساده ست! همشو بخوام بگم که...

عامل;791212 نوشت:
سلام

اشرف مخلوقات بودن انسان به دلیل قوه عاقله و اختیار انسان و همچنین قابلیت عظیم روحی اون است نه به دلیل تکان خوردن دست و این قبیل کارها!!!

اولا گفته شد که حتی با قبول تکامل، منافاتی بین این نظریه و نقل نیست و ایندو قابل جمع اند.
ثانیا شما میگید ژنها ترکیب شده و بین این دو نسل از انسان امیزش صورت گرفته، پس قبل از این اختلاف نوعی ایندو رو اعتراف کردید...

آمارها نشون میده که غالب انسانها عقل درستی هم ندارن! این مطلب شما در واقع همونیه که من گفتم، فقط از یه جای بالاتر!

مگه کسی گفته این دو نژاد با هم تفاوتی نداشتن!!؟؟ حتی من و شما هم که از یه گونه ایم با هم اختلاف ژنی داریم، اون که دیگه جای خود داره!

Freeman;790298 نوشت:
سلام، طبق مشاهداتی که از آثار انسان های نخستین به دست می آید این مسأله که اجداد انسان ها روندی تدریجی برای پیشرفت و غلبه بر طبیعت و مشکلات طی کرده اند -حتی در این بین به کارهای ناشایستی مثل آدم خواری برای بقا روی آوردند- و در این بین کم کم زبان و فرهنگ و عقاید به وجود آمدند اثبات میشود، و البته قدمت فسیل ها که نظریه ای می گوید گونه ی انسان 200 هزار سال پیش همانند دیگر حیوانات به وجود آمد و 25 هزار سال قبل اولین انسان های هوشمند به وجود آمدند، به عبارت دیگر مطالعه ی طبیعت نشان می دهد که انسان ها از هیچ به مانند دیگر حیوانات شروع کردند و کم کم جنگیدند با مشکلات و بعد با خودشان و در نهایت گروهی که قوی تر بود باقی ماند (یعنی کاملاً با زور و خشونت و تنها هدف برای بقای مادی-معنویتی نمی توان دید)
اما از نظر ادیان ابراهیمی قدمت انسان تنها به 5-6 هزار سال میرسد آن هم نه به این صورت که مشاهدات می گوید ، کاملاً بصورت هوشمند و شیک! -آفرینش آدم و حوا و فرزندانش که از ابتدا صحبت می کردند، با هوش بودند، و فرستادگان خداوند آمدند و از اول هم راه و روشی را می دانستند که خدا به آن ها گفته بود
حالا سؤالاتی که به وجود می آید:
۱-برای مشاهدات سند طبیعی و تاریخی وجود دارد در حالی که وقایعی مثل آدم و حوا، طوفان نوح و یا حتی وجود معبد سلیمان و غیره ، قابل اثبات بطور مستقل نیستند و فقط در منابع ادیان ابراهیمی آمده
۲-حتی اگر نظریه 200 هزار سال برای پیدایش گونه انسان و 25 هزار سال برای انسان هوشمند را هم نپذیریم، اما در اینکه قدمت انسان بیشتر از 5-6 هزار سال است شکی نیست
۳-در ادیان ابراهیمی انسان مرکز آفرینش است و خداوند از همان ابتدا نعمت های دیگر را برای استفاده انسان آفرید، اما همان مشاهدات به ما گوید که اینچنین نبوده و خود انسان در ابتدا موجودی ضعیف در طبیعت بوده که حتی طبیعت بر او غلبه داشته و غلبه ی انسان بر طبیعت و استفاده از این نعمت ها تدریجی و پس از کلی چالش و سختی بوده
با وجود این مشاهدات که تقریباً نزدیک به یقین می تواند اتفاقی بودن حیات کلی انسان را ثابت کند، چگونه میشود خلقت هدفمند و هوشمند انسان آن گونه که در ادیان ابراهیمی آمده است را اثبات کرد
با تشکر

سلام
یکی گفت
خدا اول بر عهده اسمانها و زمین گذاشت که مسخر انسان باشند و انسانی هوشمند درست کنند و چون در این راه بسیار زمان گذشت و باز هم نتوانستند انسانی بسازند
خداوند خودش وارد شد و انسان یا آدم هوشمند را خلق کرد.
و اگر طبیعت توانسته باشد انسان هوشمند بسازد قطعا نتوانسته انسانی بسازد که پیامبر باشد پس پیامبران و حجتها تنها از نسل ادم هستند.

و طاها;792022 نوشت:
سلام
یکی گفت
خدا اول بر عهده اسمانها و زمین گذاشت که مسخر انسان باشند و انسانی هوشمند درست کنند و چون در این راه بسیار زمان گذشت و باز هم نتوانستند انسانی بسازند
خداوند خودش وارد شد و انسان یا آدم هوشمند را خلق کرد.
.

سلام
الآن این لطیفه بود؟ یعنی خداوند کار طبیعتی که خالقش بوده نمی دونسته چگونه است و بعد از مدت ها تصمیم عوض شده؟

Masood11;792017 نوشت:
سلام

الان نه! اگه 4 5 قرن پیش بود این مطلب ممکن بود در بعضی نقاط جهان قابل قبول باشه! بعنوان مثال کسایی که آپاندیسشونو خارج کردن، نسبت به کسی که آپاندیس داره مزیتی داره!؟ دزد حاضر بزم حاضر! تازه این فقط یه مثال ساده ست! همشو بخوام بگم که...

سلام

بحث اندام های وستیجال از زمانی که داروین مطرح کرد تا الان موضوع بحث برانگیزی بوده، جالب اینه که هر چه علم جلوتر میره و بدن انسان و سیستم های مختلفش بیشتر شناسایی میشه از تعداد اندام های وستیجال کمتر میشه و مشخص میشه این اندام ها هر کدوم وظایف حیاتی دارن و ادعاهایی تکامل گرایان داروینی صرفا ناشی از ناکافی بودن علم اونها بوده. به متن زیر توجه کنید:

In 1893, Robert Wiedersheim published The Structure of Man, a book on human anatomy and its relevance to man's evolutionary history. This book contained a list of 86 human organs that he considered vestigial, or as Wiedersheim himself explained: "Organs having become wholly or in part functionless, some appearing in the Embryo alone, others present during Life constantly or inconstantly. For the greater part Organs which may be rightly termed Vestigial."[3] His list of supposedly vestigial organs included many of the examples on this page as well as others then mistakenly believed to be purely vestigial, such as the pineal gland, the thymus gland, and the pituitary gland. Some of these organs that had lost their obvious, original functions later turned out to have retained functions that had gone unrecognized before the discovery of hormones or many of the functions and tissues of the immune system.[4][5] Examples included:

    [*=left]the role of the pineal in the regulation of the circadian rhythm (neither the function nor even the existence of melatonin was yet known
    [*=left]
    [*=left]discovery of the role of the thymus in the immune system lay many decades in the future; it remained a mystery organ until after the mid-20th century
    [*=left]
    [*=left]the pituitary and hypothalamus with their many and varied hormones were far from understood, let alone the complexity of their interrelationships
    [*=left].
Historically, there was a trend not only to dismiss the vermiform appendix as being uselessly vestigial, but an anatomical hazard, a liability to dangerous inflammation. As late as the mid-20th century, many reputable authorities conceded it no beneficial function.[6] This was a view supported, or perhaps inspired, by Darwin himself in the 1874 edition of his book The Descent of Man, and Selection in Relation to Sex. The organ's patent liability to appendicitis and its poorly understood role left the appendix open to blame for a number of possibly unrelated conditions. For example, in 1916, a surgeon claimed that removal of the appendix had cured several cases of trifacial neuralgia and other nerve pain about the head and face, even though he stated that the evidence for appendicitis in those patients was inconclusive.[7] The discovery of hormones and hormonal principles, notably by Bayliss and Starling, argued against these views, but in the early twentieth century, there remained a great deal of fundamental research to be done on the functions of large parts of the digestive tract. In 1916, an author found it necessary to argue against the idea that the colon had no important function and that "...the ultimate disappearance of the appendix is a coordinate action and not necessarily associated with such frequent inflammations as we are witnessing in the human..."[8]

There had been a long history of doubt about such dismissive views. Around 1920, the prominent surgeon Kenelm Hutchinson Digby documented previous observations, going back more than thirty years, that suggested lymphatic tissues, such as the tonsils and appendix, may have substantial immunological
functions



https://en.wikipedia.org/wiki/Human_vestigiality

بطور خلاصه میگه بعضی از اندام هایی که قبلا وستیجال محسوب میشدن بعدها مشخص شد کاربردهایی مهمی دارن، چند مثال هم میزنه، بعد در مورد آپاندیس صحبت میکنه و میگه بعضی از پزشکان اون زمان فکر میکردن آپانتیز دلیل برخی از بیماری ها هست و اونو در میاوردن، اما کشف هورمون ها و اصول هورمونی خلاف این ادعاها رو مشخص کرد. البته متن فرض رو بر صحت فرگشت گذاشته و میگه این اندام ها بعدا کاربردهایی جدید پیدا کردن!! که نیاز به اثبات داره. بنظر من البته اینها نه ناشی از تکامل کور داروینی هستن که برعکس شواهدی هستن بر وجود خالقی هوشمند در پس اونها ...

+

Research performed at Winthrop University-Hospital showed that individuals without an appendix were four times more likely to have a recurrence of Clostridium difficile colitis.

https://en.wikipedia.org/wiki/Appendix_%28anatomy%29

تحقیقات دانشگاه -بیمارستان وینتراپ نشان داده افرادی که آپانتیزشون رو دراوردن 4 برابر بیشتر از افراد عادی در معرض عود کردن بیماری التهاب روده بزرگ ناشی از کلوستریدیوم دیفیسیل هستن

+

William Parker, Randy Bollinger, and colleagues at Duke University proposed in 2007 that the appendix serves as a haven for useful bacteria when illness flushes those bacteria from the rest of the intestines.[14][15] This proposal is based on a new understanding of how the immune system supports the growth of beneficial intestinal bacteria,[16][17] in combination with many well-known features of the appendix, including its architecture, its location just below the normal one-way flow of food and germs in the large intestine, and its association with copious amounts of immune tissue.

https://en.wikipedia.org/wiki/Appendix_%28anatomy%29

در سال 2007 دکتر ویلیام پارکر و همکارانشون از دانشگاه دوک با توجه به کشفیات جدید در مورد چگونگی کارکرد سیستم امنیتی بدن این نظریه رو مطرح کردن که آپانتیز با توجه به ساختار و موقعیتش در واقع انباری هست برای نگه داری و تامین باکتری های مفید در هضم غذا برای شرایطی مانند اسهال که این باکتری از بین میرن ...

خلاصه اینکه تاریخ نشون داده هر وقت ادعایی شده مبنی بر وستیجال یا بی مصرف بودن بخشی از بدن بعدها مشخص شده چنین ادعایی صرفا ناشی از جهل بوده، بقول دکتر جفری تاد لیتمن:

History is littered with body parts that were called "useless" simply because medical science had yet to understand them, Laitman said "People say, You can remove it and still live. But you have to be careful with that logic," he said. "You could remove your left leg and still live. But whenever a body part is moved or changed, there's a price to pay

http://news.nationalgeographic.com/news/2009/07/090730-spleen-vestigial-organs_2.html


تاریخ پر است از ادعاهایی مبنی بر اینکه قسمت های از بدن "زاید و بی مصرف" هستند، صرفا به این دلیل که علم پزشکی آنروز کاربرد آنها را نمیدانست ... مردم میگفتند میتوانید آنها را در بیاورید و باز زنده بمانید اما حواستان باشد!! شما میتوانید پای چپ تان را بردارید و باز زنده بمانید، اما هروقت قسمتی از بدن را دراورده اند یا تغییر داده اند، هزینه ای داشته ...

و طاها;792022 نوشت:
سلام
یکی گفت
خدا اول بر عهده اسمانها و زمین گذاشت که مسخر انسان باشند و انسانی هوشمند درست کنند و چون در این راه بسیار زمان گذشت و باز هم نتوانستند انسانی بسازند
خداوند خودش وارد شد و انسان یا آدم هوشمند را خلق کرد.
و اگر طبیعت توانسته باشد انسان هوشمند بسازد قطعا نتوانسته انسانی بسازد که پیامبر باشد پس پیامبران و حجتها تنها از نسل ادم هستند.

درود بر شما و سال نو مبارک.
دیدید جناب!
خودتان اقرار فرمودید خدا از انتخاب قطعی و اختیاری موجودات بی اطلاع بوده و منتظر مانده ببیند در آینده چه می شود.
همین بود که عرض می کردم و شما مخالفت می کردید.
الان خودتان به بیان دیگر همان علم اجمالی خدا را اقرار کردید که بنده عرض کردم.

Freeman;792030 نوشت:
سلام
الآن این لطیفه بود؟ یعنی خداوند کار طبیعتی که خالقش بوده نمی دونسته چگونه است و بعد از مدت ها تصمیم عوض شده؟

درود بر شما.
لطیفه نیست.
نمی دانسته هم اشتباه است.
می دانسته اما نمی توانسته بداند که می داند.
چرا؟
چون لوازم این دانایی وجود نداشتند؛ امکان داشتند؛ احتمال داشتند؛ قطعیت نداشتند.
یعنی علم اجمالی.

antijahl;792043 نوشت:
درود بر شما.
لطیفه نیست.
نمی دانسته هم اشتباه است.
می دانسته اما نمی توانسته بداند که می داند.
چرا؟
چون لوازم این دانایی وجود نداشتند؛ امکان داشتند؛ احتمال داشتند؛ قطعیت نداشتند.
یعنی علم اجمالی.

نمیشه که، این با تعریف و صفات خدا تناقض داره

Freeman;792030 نوشت:
سلام
الآن این لطیفه بود؟ یعنی خداوند کار طبیعتی که خالقش بوده نمی دونسته چگونه است و بعد از مدت ها تصمیم عوض شده؟

آره محض خنده ی شما روزای اول سال Smile
یعنی خدا کار انسانی که خالقش بوده نمیدونسته ؟

برید از همونی که میدونه و گفته بپرسید.

antijahl;792042 نوشت:
درود بر شما و سال نو مبارک.
دیدید جناب!
خودتان اقرار فرمودید خدا از انتخاب قطعی و اختیاری موجودات بی اطلاع بوده و منتظر مانده ببیند در آینده چه می شود.
همین بود که عرض می کردم و شما مخالفت می کردید.
الان خودتان به بیان دیگر همان علم اجمالی خدا را اقرار کردید که بنده عرض کردم.

سلام
سال نو مبارک
خیر این ادعای شماست
من قبلا از شما خواستم مطالب خود را به صورت منطقی و علمی بیان کنید
اما بیان نکردید.
و لذا گفتم من از درک انچه میگویید ناتوانم. شاید شما خیلی تیزهوشید.

و طاها;792048 نوشت:

یعنی خدا کار انسانی که خالقش بوده نمیدونسته ؟
.

منظور شما از این جمله، بحث آگاهی خدا از همه چیز، و در عین حال دادن اختیار به انسان هست؟ اگه درست فهمیدم:
یعنی شما می گی که خداوند به طبیعت (زمین و آسمان) اختیار داده که بره انسان و موجودات دیگه بسازه، اما مطلوب خواست خدا نبوده، در نهایت آدم و حوا خلق شد؟!

Freeman;792046 نوشت:
نمیشه که، این با تعریف و صفات خدا تناقض داره

درود بر شما.
دقیقا با کدام تعاریف و کدام صفات در تناقض است؟

و طاها;792050 نوشت:
سلام
سال نو مبارک
خیر این ادعای شماست
من قبلا از شما خواستم مطالب خود را به صورت منطقی و علمی بیان کنید
اما بیان نکردید.
و لذا گفتم من از درک انچه میگویید ناتوانم. شاید شما خیلی تیزهوشید.

درود بر شما.
انکار نکنید دوست عزیز.
شما کامنتی ارسال فرمودید و کاربر دیگری از کامنت شما نتیجه گرفته که شما عقیده دارید خدا از انتخاب آتی زمین و آسمان بی خبر بوده و با قطعیت انتخاب زمین و آسمان، تصمیم جدیدی اتخاذ کرده است.
اینها را من نگفتم.
جناب فریمن فرمودند.
و اینطور از کلام شما برداشت کردند، بدون دخالت من.

Freeman;792053 نوشت:
منظور شما از این جمله، بحث آگاهی خدا از همه چیز، و در عین حال دادن اختیار به انسان هست؟ اگه درست فهمیدم:
یعنی شما می گی که خداوند به طبیعت (زمین و آسمان) اختیار داده که بره انسان و موجودات دیگه بسازه، اما مطلوب خواست خدا نبوده، در نهایت آدم و حوا خلق شد؟!

این نگاهی بود که کسی گفته بود.

خدا میتوانست به طوع یا اکراه بیافریند اما چون اسمانها گفتند با طوع این چنین میکنند.
به انها مهلت داده شد تا با اختیار خود اوامر حق را انجام دهند.
حالا یا موفق شدند که هیچ
یا موفق نشدند و خدا اقدام کرد.

antijahl;792060 نوشت:
درود بر شما.
انکار نکنید دوست عزیز.
شما کامنتی ارسال فرمودید و کاربر دیگری از کامنت شما نتیجه گرفته که شما عقیده دارید خدا از انتخاب آتی زمین و آسمان بی خبر بوده و با قطعیت انتخاب زمین و آسمان، تصمیم جدیدی اتخاذ کرده است.
اینها را من نگفتم.
جناب فریمن فرمودند.
و اینطور از کلام شما برداشت کردند، بدون دخالت من.

جناب انتی جهل
هرطور که حساب کنیم در نهایت این برداشت اشتباه ان جناب یا جنابتان بوده.
در اغاز کلام این امری طبیعی است که به سبب کمبود محتوا، برداشت اشتباه میشود.

حالا هم که دیگر خودم هستم و میتوانم برداشت اشتباه را بیان کنم.

و طاها;792065 نوشت:
جناب انتی جهل
هرطور که حساب کنیم در نهایت این برداشت اشتباه ان جناب یا جنابتان بوده.
در اغاز کلام این امری طبیعی است که به سبب کمبود محتوا، برداشت اشتباه میشود.

حالا هم که دیگر خودم هستم و میتوانم برداشت اشتباه را بیان کنم.

درود بر شما.
اتفاقی که افتاده این است که شما بصورت کاملا طبیعی و خودخواسته و بدون تاثیرپذیری از محیط، نظر واقعی تان را اعلام فرمودید.
بعد که ابتدا جناب فریمن و بعد من مورد را باز کردیم، شما یکدفعه متوجه شدید در موضع مخالف خودتان قرار گرفته اید و کاملا تصنعی و تابلو تغییر موضع دادید.

antijahl;792066 نوشت:
درود بر شما.
اتفاقی که افتاده این است که شما بصورت کاملا طبیعی و خودخواسته و بدون تاثیرپذیری از محیط، نظر واقعی تان را اعلام فرمودید.
بعد که ابتدا جناب فریمن و بعد من مورد را باز کردیم، شما یکدفعه متوجه شدید در موضع مخالف خودتان قرار گرفته اید و کاملا تصنعی و تابلو تغییر موضع دادید.

خوب همین دیگر
این برداشت اشتباه شماست.
وقتی اشتباه برداشت کنید بعد فکر میکنید این برداشت شما همان نظر طبیعی و بدون تاثیرپذیری از محیط بوده توسط من. این یعنی مصادره به مطلوب.

L.E.O;792034 نوشت:
سلام

بحث اندام های وستیجال از زمانی که داروین مطرح کرد تا الان موضوع بحث برانگیزی بوده، جالب اینه که هر چه علم جلوتر میره و بدن انسان و سیستم های مختلفش بیشتر شناسایی میشه از تعداد اندام های وستیجال کمتر میشه و مشخص میشه این اندام ها هر کدوم وظایف حیاتی دارن و ادعاهایی تکامل گرایان داروینی صرفا ناشی از ناکافی بودن علم اونها بوده. به متن زیر توجه کنید:

In 1893, Robert Wiedersheim published The Structure of Man, a book on human anatomy and its relevance to man's evolutionary history. This book contained a list of 86 human organs that he considered vestigial, or as Wiedersheim himself explained: "Organs having become wholly or in part functionless, some appearing in the Embryo alone, others present during Life constantly or inconstantly. For the greater part Organs which may be rightly termed Vestigial."[3] His list of supposedly vestigial organs included many of the examples on this page as well as others then mistakenly believed to be purely vestigial, such as the pineal gland, the thymus gland, and the pituitary gland. Some of these organs that had lost their obvious, original functions later turned out to have retained functions that had gone unrecognized before the discovery of hormones or many of the functions and tissues of the immune system.[4][5] Examples included:

    [*=left]the role of the pineal in the regulation of the circadian rhythm (neither the function nor even the existence of melatonin was yet known
    [*=left]
    [*=left]discovery of the role of the thymus in the immune system lay many decades in the future; it remained a mystery organ until after the mid-20th century
    [*=left]
    [*=left]the pituitary and hypothalamus with their many and varied hormones were far from understood, let alone the complexity of their interrelationships
    [*=left].
Historically, there was a trend not only to dismiss the vermiform appendix as being uselessly vestigial, but an anatomical hazard, a liability to dangerous inflammation. As late as the mid-20th century, many reputable authorities conceded it no beneficial function.[6] This was a view supported, or perhaps inspired, by Darwin himself in the 1874 edition of his book The Descent of Man, and Selection in Relation to Sex. The organ's patent liability to appendicitis and its poorly understood role left the appendix open to blame for a number of possibly unrelated conditions. For example, in 1916, a surgeon claimed that removal of the appendix had cured several cases of trifacial neuralgia and other nerve pain about the head and face, even though he stated that the evidence for appendicitis in those patients was inconclusive.[7] The discovery of hormones and hormonal principles, notably by Bayliss and Starling, argued against these views, but in the early twentieth century, there remained a great deal of fundamental research to be done on the functions of large parts of the digestive tract. In 1916, an author found it necessary to argue against the idea that the colon had no important function and that "...the ultimate disappearance of the appendix is a coordinate action and not necessarily associated with such frequent inflammations as we are witnessing in the human..."[8]

There had been a long history of doubt about such dismissive views. Around 1920, the prominent surgeon Kenelm Hutchinson Digby documented previous observations, going back more than thirty years, that suggested lymphatic tissues, such as the tonsils and appendix, may have substantial immunological
functions



https://en.wikipedia.org/wiki/Human_vestigiality

بطور خلاصه میگه بعضی از اندام هایی که قبلا وستیجال محسوب میشدن بعدها مشخص شد کاربردهایی مهمی دارن، چند مثال هم میزنه، بعد در مورد آپاندیس صحبت میکنه و میگه بعضی از پزشکان اون زمان فکر میکردن آپانتیز دلیل برخی از بیماری ها هست و اونو در میاوردن، اما کشف هورمون ها و اصول هورمونی خلاف این ادعاها رو مشخص کرد. البته متن فرض رو بر صحت فرگشت گذاشته و میگه این اندام ها بعدا کاربردهایی جدید پیدا کردن!! که نیاز به اثبات داره. بنظر من البته اینها نه ناشی از تکامل کور داروینی هستن که برعکس شواهدی هستن بر وجود خالقی هوشمند در پس اونها ...

+

Research performed at Winthrop University-Hospital showed that individuals without an appendix were four times more likely to have a recurrence of Clostridium difficile colitis.

https://en.wikipedia.org/wiki/Appendix_%28anatomy%29

تحقیقات دانشگاه -بیمارستان وینتراپ نشان داده افرادی که آپانتیزشون رو دراوردن 4 برابر بیشتر از افراد عادی در معرض عود کردن بیماری التهاب روده بزرگ ناشی از کلوستریدیوم دیفیسیل هستن

+

William Parker, Randy Bollinger, and colleagues at Duke University proposed in 2007 that the appendix serves as a haven for useful bacteria when illness flushes those bacteria from the rest of the intestines.[14][15] This proposal is based on a new understanding of how the immune system supports the growth of beneficial intestinal bacteria,[16][17] in combination with many well-known features of the appendix, including its architecture, its location just below the normal one-way flow of food and germs in the large intestine, and its association with copious amounts of immune tissue.

https://en.wikipedia.org/wiki/Appendix_%28anatomy%29

در سال 2007 دکتر ویلیام پارکر و همکارانشون از دانشگاه دوک با توجه به کشفیات جدید در مورد چگونگی کارکرد سیستم امنیتی بدن این نظریه رو مطرح کردن که آپانتیز با توجه به ساختار و موقعیتش در واقع انباری هست برای نگه داری و تامین باکتری های مفید در هضم غذا برای شرایطی مانند اسهال که این باکتری از بین میرن ...

خلاصه اینکه تاریخ نشون داده هر وقت ادعایی شده مبنی بر وستیجال یا بی مصرف بودن بخشی از بدن بعدها مشخص شده چنین ادعایی صرفا ناشی از جهل بوده، بقول دکتر جفری تاد لیتمن:

History is littered with body parts that were called "useless" simply because medical science had yet to understand them, Laitman said "People say, You can remove it and still live. But you have to be careful with that logic," he said. "You could remove your left leg and still live. But whenever a body part is moved or changed, there's a price to pay

http://news.nationalgeographic.com/news/2009/07/090730-spleen-vestigial-organs_2.html


تاریخ پر است از ادعاهایی مبنی بر اینکه قسمت های از بدن "زاید و بی مصرف" هستند، صرفا به این دلیل که علم پزشکی آنروز کاربرد آنها را نمیدانست ... مردم میگفتند میتوانید آنها را در بیاورید و باز زنده بمانید اما حواستان باشد!! شما میتوانید پای چپ تان را بردارید و باز زنده بمانید، اما هروقت قسمتی از بدن را دراورده اند یا تغییر داده اند، هزینه ای داشته ...

وستیجـﯿﺎل به اندامی گفته نمی شه که کاربردی ندارن (در پستای قبل توضیح داده شد). لطفا برداشتای اشتباه خلقتگراها رو تو این تاپیک نیارین.

antijahl;792058 نوشت:
درود بر شما.
دقیقا با کدام تعاریف و کدام صفات در تناقض است؟

اینکه خداوند بصورت مطلق و قطعی از نتایج آگاه هست، نیاز به آزمون و خطا و تصمیم گیری نسبت به شرایط ندارد
تعریفی که از خدا داریم

و طاها;792064 نوشت:
این نگاهی بود که کسی گفته بود.

خدا میتوانست به طوع یا اکراه بیافریند اما چون اسمانها گفتند با طوع این چنین میکنند.
به انها مهلت داده شد تا با اختیار خود اوامر حق را انجام دهند.
حالا یا موفق شدند که هیچ
یا موفق نشدند و خدا اقدام کرد.

تا جایی که من از منابع دینی می دونم انسان هست که اختیار عمل داره که اون هم به خواست خداست و بس
و عوامل طبیعی جبری هستند مثل بارون، زلزله
یعنی ابر که خودش فکر نمی کنه الآن بباره، بلکه یکسری شرایط طبیعی دست به دست هم میده یعنی طبیعت که عقل نداره مثل به سیستم کامپیوتر که اتوماتیک کارش رو انجام میده
برای مثال سلول های ما، شناختی از ما ندارن، ما رو نمیشناسن فقط کارشون رو بر اساس طبیعت انجام میدن
اما شما می گی آسمان حرف زده از خدا خواسته بهش فرصت بده
این حرف زدن آسمان و طبیعت در کدوم منبع اومده

آورورا;792070 نوشت:
وستیجـﯿﺎل به اندامی گفته نمی شه که کاربردی ندارن (در پستای قبل توضیح داده شد). لطفا برداشتای اشتباه خلقتگراها رو تو این تاپیک نیارین.

از بین تمام مطالبی که قرار دادم اشتباهم همین "ی" بود؟! غیر از این ایراد، چیز دیگری پیدا نکردید مطرح کنید؟! اصلا شما مطالبی و منابعی که قرار میدم رو میخونید؟

Freeman;792071 نوشت:
اینکه خداوند بصورت مطلق و قطعی از نتایج آگاه هست، نیاز به آزمون و خطا و تصمیم گیری نسبت به شرایط ندارد
تعریفی که از خدا داریم

علم به نتیجه دلیل علم به مسیر انتخابی برای رسیدن به نتیجه نیست:
0×(1+)=0

0×(1-)=0

نتیجه ی هر دو عبارت یکیست.
اما دو مسیر ما را به این جواب می رساند.
وقتی دو نفر با نتیجه ی 0 نزد شما بیایند، از کجا می دانید طی کدام مسیر در کدام عبارت به این نتیجه رسیده اند؟!
شما از کیفیت طی مسیر هیچ نمی دانید.
فقط می دانید مضرب هر عددی در داده ی نخستین،نتیجه اش 0 خواهد بود.
اما هر فردی چه عددی را در این 0 ضرب می کند تا نتیجه ی 0 بگیرد را نمی توانید بدانید.

Freeman;792072 نوشت:
تا جایی که من از منابع دینی می دونم انسان هست که اختیار عمل داره که اون هم به خواست خداست و بس
و عوامل طبیعی جبری هستند مثل بارون، زلزله
یعنی ابر که خودش فکر نمی کنه الآن بباره، بلکه یکسری شرایط طبیعی دست به دست هم میده یعنی طبیعت که عقل نداره مثل به سیستم کامپیوتر که اتوماتیک کارش رو انجام میده
برای مثال سلول های ما، شناختی از ما ندارن، ما رو نمیشناسن فقط کارشون رو بر اساس طبیعت انجام میدن
اما شما می گی آسمان حرف زده از خدا خواسته بهش فرصت بده
این حرف زدن آسمان و طبیعت در کدوم منبع اومده

در قرآن و روایات و فلسفه دلایلی وجود دارد که همگی به شعور و اختیار موجودات دلالت میکند.
مثلا برخی موجودات ولایت را نپذیرفتند برخی پذیرفتند مثل سنگ عقیق
یا مثلا آیه ی اتینا طاعئین در قران.
یا سگ اصحاب کهف و خر بلعم که بهشتی شدند و...

و طاها;792075 نوشت:
در قرآن و روایات و فلسفه دلایلی وجود دارد که همگی به شعور و اختیار موجودات دلالت میکند.
مثلا برخی موجودات ولایت را نپذیرفتند برخی پذیرفتند مثل سنگ عقیق...

اولین بار هست همچین مطلبی رو میشنوم

antijahl;792074 نوشت:
علم به نتیجه دلیل علم به مسیر انتخابی برای رسیدن به نتیجه نیست:
0×(1+)=0

0×(1-)=0

.

در مورد انسان بله، اما خداوند به همه چیز آگاه است
و اینکه طبق پست جناب (و طاها) خداوند وقتی دید طبیعت اون انسان مطلوب رو تحویل نمیده آدم و حوا رو آفرید
این یعنی خداوند ابتدا مسیری رو برای خلق انسان در نظر گرفته، (سیر طبیعی و تکامل) اما وقتی جواب نداده از فرمول دیگه (آفرینش آدم و حوا) استفاده شده
خب این که کاملاً با تعریف خدا و حتی مثال ریاضی شما هم تناقض داره!

Freeman;792072 نوشت:
تا جایی که من از منابع دینی می دونم انسان هست که اختیار عمل داره که اون هم به خواست خداست و بس
و عوامل طبیعی جبری هستند مثل بارون، زلزله
یعنی ابر که خودش فکر نمی کنه الآن بباره، بلکه یکسری شرایط طبیعی دست به دست هم میده یعنی طبیعت که عقل نداره مثل به سیستم کامپیوتر که اتوماتیک کارش رو انجام میده
برای مثال سلول های ما، شناختی از ما ندارن، ما رو نمیشناسن فقط کارشون رو بر اساس طبیعت انجام میدن
اما شما می گی آسمان حرف زده از خدا خواسته بهش فرصت بده
این حرف زدن آسمان و طبیعت در کدوم منبع اومده

ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْ‌ضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْ‌هًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ ﴿١١﴾
فصلت
قُلْنَا يَا نَارُ‌ كُونِي بَرْ‌دًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَ‌اهِيمَ ﴿٦٩﴾

انبیاء

وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ‌ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَ‌ى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ ﴿٢٠﴾ لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِيدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ ﴿٢١﴾

نمل

وَوَرِ‌ثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ ۖ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ‌ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ ۖ إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ ﴿١٦﴾ وَحُشِرَ‌ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ‌ فَهُمْ يُوزَعُونَ ﴿١٧﴾ حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُ‌ونَ ﴿١٨﴾

نمل

وَتَحْسَبُهُمْ أَيْقَاظًا وَهُمْ رُ‌قُودٌ ۚ وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ ۖ وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَ‌اعَيْهِ بِالْوَصِيدِ ۚ لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَ‌ارً‌ا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُ‌عْبًا ﴿١٨﴾

کهف

وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْ‌ضِ وَلَا طَائِرٍ‌ يَطِيرُ‌ بِجَنَاحَيْهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثَالُكُم ۚ مَّا فَرَّ‌طْنَا فِي الْكِتَابِ مِن شَيْءٍ ۚ ثُمَّ إِلَىٰ رَ‌بِّهِمْ يُحْشَرُ‌ونَ ﴿٣٨﴾

انعام

وَإِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَ‌تْ ﴿٥﴾

تکویر

وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ ﴿١٧٥﴾

اعراف

إِنَّ رَ‌بَّكُمُ اللَّـهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْ‌شِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ‌ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ‌ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَ‌اتٍ بِأَمْرِ‌هِ ۗ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ‌ ۗ تَبَارَ‌كَ اللَّـهُ رَ‌بُّ الْعَالَمِينَ ﴿٥٤﴾

اعراف

اللَّـهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْ‌ضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ‌ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ‌ وَأَنَّ اللَّـهَ قَدْ أَحَاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْمًا ﴿١٢﴾

طلاق

وَإِذْ قَالَ رَ‌بُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْ‌ضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٣٠﴾ وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَ‌ضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَـٰؤُلَاءِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٣١﴾ قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ ﴿٣٢﴾ قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَائِهِمْ ۖ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ ﴿٣٣﴾ وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ‌ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِ‌ينَ ﴿٣٤﴾

بقره

وَأَوْحَىٰ رَ‌بُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ‌ وَمِمَّا يَعْرِ‌شُونَ ﴿٦٨﴾ ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَ‌اتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَ‌بِّكِ ذُلُلًا ۚ يَخْرُ‌جُ مِن بُطُونِهَا شَرَ‌ابٌ مُّخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ فِيهِ شِفَاءٌ لِّلنَّاسِ ۗ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَةً لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُ‌ونَ ﴿٦٩﴾

نحل

فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَىٰ فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَ‌هَا ۚ وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ۚ ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ‌ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿١٢﴾ فَإِنْ أَعْرَ‌ضُوا فَقُلْ أَنذَرْ‌تُكُمْ صَاعِقَةً مِّثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ ﴿١٣﴾

فصلت

يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَ‌هَا ﴿٤﴾ بِأَنَّ رَ‌بَّكَ أَوْحَىٰ لَهَا ﴿٥﴾

زلزله

وَمِنْ آيَاتِهِ أَن تَقُومَ السَّمَاءُ وَالْأَرْ‌ضُ بِأَمْرِ‌هِ ۚ ثُمَّ إِذَا دَعَاكُمْ دَعْوَةً مِّنَ الْأَرْ‌ضِ إِذَا أَنتُمْ تَخْرُ‌جُونَ ﴿٢٥﴾

روم

وَمَا يَنبَغِي لِلرَّ‌حْمَـٰنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿٩٢﴾ إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ إِلَّا آتِي الرَّ‌حْمَـٰنِ عَبْدًا ﴿٩٣﴾
مریم

أَفَغَيْرَ‌ دِينِ اللَّـهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ طَوْعًا وَكَرْ‌هًا وَإِلَيْهِ يُرْ‌جَعُونَ ﴿٨٣﴾
آل عمران

وَلِلَّـهِ يَسْجُدُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ طَوْعًا وَكَرْ‌هًا وَظِلَالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ ۩ ﴿١٥﴾
رعد

يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ۚ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ ﴿٢٩﴾
رحمن

قُل لَّوْ كَانَ مَعَهُ آلِهَةٌ كَمَا يَقُولُونَ إِذًا لَّابْتَغَوْا إِلَىٰ ذِي الْعَرْ‌شِ سَبِيلًا ﴿٤٢﴾ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يَقُولُونَ عُلُوًّا كَبِيرً‌ا ﴿٤٣﴾ تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْ‌ضُ وَمَن فِيهِنَّ ۚ وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَـٰكِن لَّا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ ۗ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورً‌ا ﴿٤٤﴾
اسراء

وَيُسَبِّحُ الرَّ‌عْدُ بِحَمْدِهِ وَالْمَلَائِكَةُ مِنْ خِيفَتِهِ وَيُرْ‌سِلُ الصَّوَاعِقَ فَيُصِيبُ بِهَا مَن يَشَاءُ وَهُمْ يُجَادِلُونَ فِي اللَّـهِ وَهُوَ شَدِيدُ الْمِحَالِ ﴿١٣﴾
رعد

أَلَمْ تَرَ‌ أَنَّ اللَّـهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ وَالطَّيْرُ‌ صَافَّاتٍ ۖ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ ۗ وَاللَّـهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ﴿٤١﴾ وَلِلَّـهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضِ ۖ وَإِلَى اللَّـهِ الْمَصِيرُ‌ ﴿٤٢﴾
نور

لطفاً ترجمه اضافه کنید
من زبان عربی بلد نیستم (خیلی کم می دونم)

سوره و شماره ایه ذکر شده. از روی قران تو خونه ترجمش رو بخونید.
گذاشتن ترجمه تو این شرایطی که دارم سخته ...

Freeman;792076 نوشت:
اولین بار هست همچین مطلبی رو میشنوم

در مورد انسان بله، [="#FF0000"]اما خداوند به همه چیز آگاه است[/]
و اینکه طبق پست جناب (و طاها) خداوند وقتی دید طبیعت اون انسان مطلوب رو تحویل نمیده آدم و حوا رو آفرید
این یعنی خداوند ابتدا مسیری رو برای خلق انسان در نظر گرفته، (سیر طبیعی و تکامل) اما وقتی جواب نداده از فرمول دیگه (آفرینش آدم و حوا) استفاده شده
خب این که کاملاً با تعریف خدا و حتی مثال ریاضی شما هم تناقض داره!

ببینید دوستان، دقت نمی کنید.
فقط این جمله ی کلی را تکرار می کنید که خدا به هر موجودی علم دارد!
خب چه علمی دارد؟
پاسخ: چون موجود است، علم تفصیلی.
سوال اساسی اینجاست که آیا خدا این علم تفصیلی به این موجود را قبل از ایجاد این موجود هم بصورت تفصیلی دارد؟ یا نه بصورت اجمالی؟
این موجود قبل از ایجاد معدوم است.
یعنی وجود ندارد قبل از اینکه اراده ی خدا بر ایجادش قرار گیرد.
اراده ی خدا صفت فعل خداست و خارج از ذات.
پس قبل از اراده و در ذات چنین موجودی هنوز ایجاد نشده و وجود ندارد.
اگر بگویید قبل از ایجاد این وجود، خدا به آن علم تفصیلی دارد، باید این علم تفصیلی را بر وجود آن موجود بار کرد.
اما وجودش هنوز ایجاد نشده و معدوم است، پس به تناقض می رسید.
نتیجه این می شود که علم خدا به این وجود قبل از ایجاد و زمانی که معدوم است، در ذات، علم اجمالی است.
یعنی علم به کمال آن وجود در ذات هست اما برای درک جزئیات آن وجود خدا توانایی ندارد.
چرا؟
چون وجود جزئی آن موجود هنوز معدوم است و ایجاد نشده تا حامل جزئیات علمی اش باشد.
پس علم به اشیا در ذات مثل علم به اشیا پس از ایجادشان است، اما توانایی درک این علم قبل از ایجاد آن اشیا مثل توانایی درک این علم پس از ایجاد آن اشیا نیست.
زیرا قبل از ایجاد خدا توانایی عالم بودن به علمش را به جهت اعدام شیء، ندارد و این توانایی پس از ایجاد آن شیء و با موجودیت آن وجود حاصل می شود.
پس اینکه بصورت کلی بگویید خدا به همه ی موجودات علم دارد، دلیل نمی شود فکر کنید خدا علم تفصیلی و توانایی عالم بودن به این موجودات، قبل از ایجادشان را هم دارد.
چون اگر این توانایی در ذات خدا بود، یعنی وجود موجودات موجود بوده و وجود هر موجودی در ذات خدا باعث ترکب در ذات خدا و نقض واجبیت وجود خدا و قیومیت اوست.

antijahl;792094 نوشت:
ببینید دوستان، دقت نمی کنید.

پاسخ: چون موجود است، علم تفصیلی.

یعنی علم به کمال آن وجود در ذات هست اما برای درک جزئیات آن وجود خدا توانایی ندارد.
چرا؟
چون وجود جزئی آن موجود هنوز معدوم است و ایجاد نشده تا حامل جزئیات علمی اش باشد.
پس علم به اشیا در ذات مثل علم به اشیا پس از ایجادشان است، اما توانایی درک این علم قبل از ایجاد آن اشیا مثل توانایی درک این علم پس از ایجاد آن اشیا نیست.
زیرا قبل از ایجاد خدا توانایی عالم بودن به علمش را به جهت اعدام شیء، ندارد و این توانایی پس از ایجاد آن شیء و با موجودیت آن وجود حاصل می شود.

سلام.

علم حق فعلی است یعنی همه جزئیات ناشی از مقام علمیه حقه،دیگه تقدم تحقق شئ برای حصول علمش محال اندر محاله برای حق است..

تحقق شئ یک چیز است علم به تحقق یک چیز دیگر،تحقق شئ عین علم فعلی حقه،و علم به این تحققات و جزئیات علم ذاتی حقه...

خدا نمیتواند که ادراک کند چیه دیگه؟؟؟؟ادراک مال موجودات دانیست،اصل درک یعنی رسیدن به چیزی،یعنی چی خدا نمیتواند که برسد،درک مال انسان است.

اون جمله سبز رنگتان خیلی جالبه،شئ ای که اعدام باشه در ذات چگونه به حمل شایع(با خصوصیات وجودیش که عین قدر است) در خارج موجود میشه اخه؟..علم و کمال از جنس وجوده و کمالات اشیا همه در ذات هست به عبارتی علم همه اشیا در ذات هست ولی نه به صورت تکثر ماهیات که در ذهن ما میباشد...

نتیجتا اینکه خدا نمیتواند که بداند یک جمله کفر امیز است،مگر علم حق با قدرتش صورت میگیرد؟بلکه علم، ذات حقه همونطور که قدرت ذات حقه ،اینها در مقام ذات یک چیزند شما قدرت و علم رو در ذات چگونه بهشون حد و جدایی میدین خیلی جالبه....

یا خدا!
این پست های آخر خیلی فلسفی شد مغز من نمی تونه هضم کنه !

Freeman;792128 نوشت:
یا خدا!
این پست های آخر خیلی فلسفی شد مغز من نمی تونه هضم کنه !

هیچی جناب انتی جهل میگن خدا در ذاتش ناتوانه،و تا نیافرینه توانا نمیشه،...به عبارتی یه علم مبهمی داره ولی قدرتش به پای علمش در مقام ذات نمیرسه!

هر وقت خلق کنه تازه توانا میشه!چرا حالا،چون اول میافرینه بعدش توانا میشه که عالم بشه!تصورش مشکله فقط.

Freeman;792128 نوشت:
یا خدا!
این پست های آخر خیلی فلسفی شد مغز من نمی تونه هضم کنه !

نقل قول:
و اینکه طبق پست جناب (و طاها) خداوند وقتی دید طبیعت اون انسان مطلوب رو تحویل نمیده آدم و حوا رو آفرید
این یعنی خداوند ابتدا مسیری رو برای خلق انسان در نظر گرفته، (سیر طبیعی و تکامل) اما وقتی جواب نداده از فرمول دیگه (آفرینش آدم و حوا) استفاده شده
خب این که کاملاً با تعریف خدا و حتی مثال ریاضی شما هم تناقض داره!

درود بر شما جناب فریمن.
با تعریف خدا در چه منبعی تناقض دارد؟

با کجای مثال ریاضی بنده تناقض دارد؟
شما در مثال بنده علم خدا به سیر در مسیر حرکت را نشان بدهید تا تناقض را ثابت کرده باشید.
خودم صراحتا عرض کردم که علم اجمالی در مورد معدوم، مسیر حرکت را به عالم نشان نمی دهد، یعنی توان نشان دادن را ندارد. آنچه در علم اجمالی قابلیت اعلام دارد، کمال عام است. یعنی نهایت. یعنی پایان همه ی هستی بصورت گروهی، نه مجزا و تک تک و تفکیک شده.
بدون حد، بدون وجه تمایز.
فقط مقادیر ممکن هست.
کمیت نسبی و اعتباری.
نه کیفیت و چگونگی جزء به جزء این کمیت.
وسط راه کشف علم صورت گرفته که موجود مختاری مثل طبیعت، با جزئیاتش، مسیر دیگری را طی می کند؟
بسیار خب. اختیار خدا فوق اختیار طبیعت است. وقتی خدا انتخاب کند، دایره ی انتخاب اختیاری طبیعت محدود می شود.
گاهی حتی به تنها یک راه و یک انتخاب اجباری ختم می شود.
اما بعد از این اجبار دوباره برای موجود، انتخاب اختیاری ایجاد می کند تا به زوایای دیگر این موجود مختار علم تفصیلی پیدا کند.
یعنی مبدا و مقصد را خدا مشخص کرده برای هستی. به جزئیات این هستی در محدوده های خاصی حق انتخاب اختیاری داده تا ببیند این موجودات مختار، از بین چند گزینه کدام راه را انتخاب می کنند:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّکُمُ اللَّهُ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنالُهُ أَيْديکُمْ وَ رِماحُکُمْ [="#FFA07A"]لِيَعْلَمَ اللَّهُ[/] مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدي‏ بَعْدَ ذلِکَ فَلَهُ عَذابٌ أَليم
ٌ94 مائده

آیت‌الله موسوی همدانی (ترجمه‌المیزان)
ای کسانی که ایمان آوردید خداوند هر آینه و مسلما شما را با چیزی از شکار می آزماید بطوری که شکار تا دست رس و تیررس شما به شما نزدیک می شود[="#FFA07A"] تا بداند [/]که کیست که از او به غیب می ترسد پس کسی که از این به بعد از حدود خداوند تجاوز کند ( و در حال احرام شکار کند ) برای اوست عذابی دردناک .

نقل قول:
نتیجتا اینکه خدا نمیتواند که بداند یک جمله کفر امیز است

درود بر شما و سال نو مبارک.
خیر کفر آمیز نیست اگر در جایش استفاده شود. جایش کجاست؟ در ذات خدا. نسبت به چه چیز ناتوان است؟ نسبت به امر محال:
خدا نمی تواند بداند شتر از سوراخ سوزن چگونه رد می شود!
خدا نمی تواند بداند یک خدای دیگر چگونه موجود می شود!
خدا نمی تواند بداند معدوم ممتنع الوجودی که شیئیت ذهنی هم ندارد؛ چیست!

شما کفر مرا ثابت کن با اثبات توانایی خدا بر عالم بودن به این امور!

antijahl;792134 نوشت:
درود بر شما جناب فریمن.
با تعریف خدا در چه منبعی تناقض دارد؟

با کجای مثال ریاضی بنده تناقض دارد؟
.

سلام مجدد، پست شما در راستای پست جناب ( و طاها) و اون بحث بود، بعد شما گفتی با ضرب هر عددی در صفر ما به صفر میرسیم، و شما وقتی صفر رو به من نشون بدی من در حالت پیش فرض نمی دونم شما چه عددی رو ضرب کردی، اما آیا خدا هم نمی دونه؟ خدایی که به همه چیز آگاها است (از صفات خدا)
و بعد اینکه مثال ریاضی شما ربطی به اون بحث جناب (وطاها) نداره، چرا که ایشون گفتن خداوند وقتی که مسیر طبیعت برای خلقت انسان مطلوب به نتیجه نرسید، آدم و حوا را خلق کرد (داستان آفرینش) یعنی دوتا مسیر که یکی اش به نتیجه رسید و دیگری نه ! اما مثال ریاضی شما دو مسیر به یک نتیجه ی مشترک بود

antijahl;792134 نوشت:

شما در مثال بنده علم خدا به سیر در مسیر حرکت را نشان بدهید تا تناقض را ثابت کرده باشید.

.

سؤال خود من هم سر همین بحث اختلاف مشاهدات تجربی و علمی، و داستان آفرینش بود که این تاپیک رو زدم!

erfan_alavi;792133 نوشت:
هیچی جناب انتی جهل میگن خدا در ذاتش ناتوانه،و تا نیافرینه توانا نمیشه،...به عبارتی یه علم مبهمی داره ولی قدرتش به پای علمش در مقام ذات نمیرسه!

هر وقت خلق کنه تازه توانا میشه!چرا حالا،چون اول میافرینه بعدش توانا میشه که عالم بشه!تصورش مشکله فقط.

خب این هم یه بحثی در صفات خدا می تونه باشه، مثلاً میشه گفت تا خداوند خلق نکند نمی تواند خالق باشد!

نقل قول:
یعنی دوتا مسیر که یکی اش به نتیجه رسید و دیگری نه ! اما مثال ریاضی شما دو مسیر به یک نتیجه ی مشترک بود

چرا فرض نمی کنید طبیعت در آزمون قرار گرفته؟
نتونسته موجود مختار تولید کنه.
خدا این کارو کرده.
ادعا نشده خدا اراده کرده بوده از هر دو مسیر یک نوع موجود مختار ایجاد کنه.
لااقل بنده چنین ادعایی نکردم.

antijahl;792141 نوشت:
چرا فرض نمی کنید طبیعت در آزمون قرار گرفته؟
نتونسته موجود مختار تولید کنه.
خدا این کارو کرده.
ادعا نشده خدا اراده کرده بوده از هر دو مسیر یک نوع موجود مختار ایجاد کنه.
لااقل بنده چنین ادعایی نکردم.

این فرض خودش یه بحث دیگه است، بنده تا حالا همچین مطلبی رو در منابع دینی پیرامون خلق انسان ندیدم
با توجه به اون پست جناب (وطاها) گفتم دو مسیر رو
به بار دیگه مطالعه کنید:

و طاها;792022 نوشت:

یکی گفت
خدا اول بر عهده اسمانها و زمین گذاشت که مسخر انسان باشند و انسانی هوشمند درست کنند و چون در این راه بسیار زمان گذشت و باز هم نتوانستند انسانی بسازند
خداوند خودش وارد شد و انسان یا آدم هوشمند را خلق کرد.
.
موضوع قفل شده است