جمع بندی انسان خلیفه خداست در زمین، به چه معناست ؟

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انسان خلیفه خداست در زمین، به چه معناست ؟

سلام و عرض ادب

خلیفه الهی بودن انسان در زمین به چه معناست ؟
می دانیم خلیفه یعنی جانشین
مثلا پادشاهی در ایالتی برای خودش جانشین می گذارد ی
از طرف پادشاه مامور است ان ایالت را اداره کند و قوانین پادشاه را در انجا به انجام برساند
به عبارتی جانشین تمام قدرت پادشاه را دارد برای اداره امور
ایا جانشینی انسان در زمین به همان معناست ؟
یعنی ایا انسان دارای همه قدرتهای خداوندی می باشد ؟
و می تواند در زمین دخل و تصرف کند ؟

با تشکر

با نام الله


کارشناس بحث: استاد یاسین

بی نظیر;449100 نوشت:
سلام و عرض ادب
خلیفه الهی بودن انسان در زمین به چه معناست ؟
می دانیم خلیفه یعنی جانشین
مثلا پادشاهی در ایالتی برای خودش جانشین می گذارد ی
از طرف پادشاه مامور است ان ایالت را اداره کند و قوانین پادشاه را در انجا به انجام برساند
به عبارتی جانشین تمام قدرت پادشاه را دارد برای اداره امور
ایا جانشینی انسان در زمین به همان معناست ؟
یعنی ایا انسان دارای همه قدرتهای خداوندی می باشد ؟
و می تواند در زمین دخل و تصرف کند ؟


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

" خليفه" به معنى جانشين است، ولى در اينكه منظور از آن در اينجا جانشين چه كسى و چه چيزى است مفسران احتمالات گوناگونى داده ‏اند.
بعضى گفته‏ اند منظور جانشين فرشتگانى است كه قبلا در زمين زندگى مى‏كردند.

و بعضى گفته‏ اند منظور جانشين انسانهاى ديگر يا موجودات ديگرى كه قبلا در زمين مى ‏زيسته ‏اند.

بعضى آن را اشاره به جانشين بودن نسلهاى انسان از يكديگر دانسته‏ اند.

ولى انصاف اين است كه- همانگونه كه بسيارى از محققان پذيرفته‏ اند- منظور خلافت الهى و نمايندگى خدا در زمين است، زيرا سؤالى كه بعد از اين فرشتگان مى ‏كنند و مى ‏گويند نسل آدم ممكن است مبدء فساد و خونريزى شود و ما تسبيح و تقديس تو مى‏ كنيم متناسب همين معنى است، چرا كه نمايندگى خدا در زمين با اين كارها سازگار نيست.[1]

خداوند این قدرت را در انسان نهاده است که بتواند به اذن و اجازه اش دخل و تصرف کند، اگر انسان رشد کند و تقوای لازم را داشته باشد نیروهای نهفته وجودش بارور و شکوفا می شود، خداوند در مورد حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید:

«أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين»[2]( من از گل براى شما چيزى به صورت پرنده مى‏سازم، پس در آن مى ‏دمم كه به اراده خداوند پرنده‏ اى مى‏ گردد، و كور مادرزاد و پيس را بهبود مى ‏بخشم و مردگان را به اراده خداوند زنده مى ‏كنم، و شما را از آنچه مى ‏خوريد و آنچه در خانه‏ هايتان ذخيره مى ‏كنيد خبر مى‏ دهم. حقا كه در اين نشانه ‏اى (از توحيد و علم و قدرت خدا و نبوت من) است براى شما اگر مؤمن باشيد).



[/HR][1] - تفسير نمونه، ج‏1، ص: 172

[2] - سوره آل عمران، آیه49.

[="Navy"]

بی نظیر;449100 نوشت:

می دانیم خلیفه یعنی جانشین
مثلا پادشاهی در ایالتی برای خودش جانشین می گذارد ی
از طرف پادشاه مامور است ان ایالت را اداره کند و قوانین پادشاه را در انجا به انجام برساند
به عبارتی جانشین تمام قدرت پادشاه را دارد برای اداره امور
ایا جانشینی انسان در زمین به همان معناست ؟
یعنی ایا انسان دارای همه قدرتهای خداوندی می باشد ؟
و می تواند در زمین دخل و تصرف کند ؟

با تشکر

حدیثی به این مضمون وجود دارد که العبودیه جوهره کنهها الربوبیه
مراد از عبودیّت و بندگی ، صرفاً به جا آوردن عبادتهای شرعی نیست ؛ بلکه مقصود رسیدن به درجه ای از معرفت و خلوص قلبی است که در آن مرتبه ، شخص هیچ اعتباری برای خود و دیگر مخلوقات قائل نیست و جز خدا هیچ نمی بیند و همه ی موجودات و از جمله خود را بند به اراده ی خدا می یابد ؛ لذا بنده ی خدا (بند شده به خدا) نامیده می شود. در این رتبه است که بنده ی خدا مظهر اسماء الله می شود و اسماء الهی در وجود او ظاهر می گردند ؛ لذا خلیفة الله و نماینده ی خدا ( نمایان کننده ی خدا) می گردد ؛ چون تمام وجودش خدا را می نمایاند.
در این مرتبه ، شخص آیینه ی تمام نمای خداست. شنیدن او شنیدن خداست ؛ دیدن او دیدن خدا ، سخن گفتن او سخن گفتن خدا و فعل او کار کار خداست.
خداوند متعال در حدیث قدسی فرمود: « عبدي أطعني أجعلك مثلي، أنا حيّ لا اموت اجعلك حيّا لا تموت، أنا غنيّ لا أفتقر أجعلك غنيّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء يكون أجعلك مهما تشاء يكون. ــــ بنده‏ ی من! مرا اطاعت كن تا تو را مثل خود سازم. من زنده ای هستم که نمى‏ميرم تو را هم زنده ای قرار دهم که نمیری. من دارایی هستم که فقير نمى‏شوم تو هم چنان سازم که فقیر نگردی. من هر چه را اراده كنم مى‏شود تو را هم چنان قرار دهم که هر چه بشود» (الجواهر السنية (كليات حديث قدسى) ،ص709)
رسول الله (ص) فرمودند: « قَالَ اللَّهُ مَا تَحَبَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَحَبَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا إِذَا دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِذَا سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِي شَيْ‏ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي فِي مَوْتِ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَكْرَهُ مَسَاءَتَه‏ ــــــ خداوند متعال مى‏فرمايد بندگان مى‏توانند با انجام واجبات خود را نزد من محبوب كنند و هر كس واجبات را انجام دهد نزد من از همگان محبوب‏تر مى‏باشد. بنده من مى‏خواهد با انجام مستحبات خود را نزد من محبوب كند، و هر گاه من او را محبوب خود قرار دهم در اين هنگام گوش او خواهم شد كه با آن مى‏شنود، و ديدگان او مى‏شوم كه به وسيله آن خواهد ديد و زبان او خواهم شد كه با آن سخن خواهد گفت. من دست او خواهم شد كه با آن هر چيزى را برمى‏دارد، و پاهايش مى‏شوم كه به هر جا مى‏رود. هر گاه مرا بخواند اجابت مى‏كنم و اگر از من چيزى بخواهد عطا مى‏كنم، و در قبض روح مؤمن همواره مردد هستم، او از مرگ كراهت دارد و من هم نمى‏خواهم او ناراحت گردد » (بحار الأنوار ،ج‏67،ص22)
بر همین اساس است که امیرمومنان(ع) فرمودند: « أَنَا عِلْمُ اللَّهِ وَ أَنَا قَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِي وَ لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ ـــ منم علم خدا و منم قلب الله پرگنجایش ؛ و منم زبان گویای خدا ؛ و منم چشم نظاره گر خدا ؛ و منم همسایه ی خدا ؛ و منم دست خدا» (بحار الأنوار ،ج‏24،ص200)
پس آنکه عبد حقیقی خدا گردد ، ذات او خدایی می شود ؛ و فعل خدا و ربوبیّت او از وجود او تراوش می نماید.[/]

یاسین;449345 نوشت:
خداوند این قدرت را در انسان نهاده است که بتواند به اذن و اجازه اش دخل و تصرف کند، اگر انسان رشد کند و تقوای لازم را داشته باشد نیروهای نهفته وجودش بارور و شکوفا می شود، خداوند در مورد حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید:

«أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في‏ بُيُوتِكُمْ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنين»[2]( من از گل براى شما چيزى به صورت پرنده مى‏سازم، پس در آن مى‏دمم كه به اراده خداوند پرنده‏اى مى‏گردد، و كور مادرزاد و پيس را بهبود مى‏بخشم و مردگان را به اراده خداوند زنده مى‏كنم، و شما را از آنچه مى‏خوريد و آنچه در خانه‏هايتان ذخيره مى‏كنيد خبر مى‏دهم. حقا كه در اين نشانه‏اى (از توحيد و علم و قدرت خدا و نبوت من) است براى شما اگر مؤمن باشيد).

سلام

اگر بپذیریم انسان خلیفه خدا در روی زمین شده است
یعنی خداوند همان موقع که انسان را خلیفه قرار داد اذن دخل و تصرف در زمین را به او داده است
که اگر چنین نباشد خلیفه بودن معنا ندارد

و معنایش این است که هر انسانی که رشد کند و نیروهای نهفته خود را شکفته و بارور کند به این قدرت دست پیدا می کند
که بدون اجازه ثانوی در دنیا دخل و تصرف کند چه اینکه اجازه از همان موقع که خلیفه شد به او داده شده است

سوال اول
چرا حضرت عیسی برای انجام معجزه اش و دخل و تصرف در طبیعت اذن خدا را دوباره مطرح کند ؟

چرا که این اذن از قبل به او داده شده است و نیازی به اذن مجدد نباید باشد

سوال دوم

ایا پیامبر محمد ص انقدر رشد نیافته بود که بتواند مانند حضرت عیسی معجزاتی از خودش صادر کند ؟
چون هر موقع که از محمد ص تقاضای معجزه می کنند جوابی می دهد که از انجام ان گویا طفره می رود

ایات دقیق ان در نظرم نیست ولی نقل به مضمون ان است که پیامبر می گوید این امر به دست من نیست
که هر وقت اراده کنم بتوانم معجزه ای انجام دهم

موفق باشید

ملاصدرا;449524 نوشت:
حدیثی به این مضمون وجود دارد که العبودیه جوهره کنهها الربوبیه
مراد از عبودیّت و بندگی ، صرفاً به جا آوردن عبادتهای شرعی نیست ؛ بلکه مقصود رسیدن به درجه ای از معرفت و خلوص قلبی است که در آن مرتبه ، شخص هیچ اعتباری برای خود و دیگر مخلوقات قائل نیست و جز خدا هیچ نمی بیند و همه ی موجودات و از جمله خود را بند به اراده ی خدا می یابد ؛ لذا بنده ی خدا (بند شده به خدا) نامیده می شود. در این رتبه است که بنده ی خدا مظهر اسماء الله می شود و اسماء الهی در وجود او ظاهر می گردند ؛ لذا خلیفة الله و نماینده ی خدا ( نمایان کننده ی خدا) می گردد ؛ چون تمام وجودش خدا را می نمایاند.
در این مرتبه ، شخص آیینه ی تمام نمای خداست. شنیدن او شنیدن خداست ؛ دیدن او دیدن خدا ، سخن گفتن او سخن گفتن خدا و فعل او کار کار خداست.
خداوند متعال در حدیث قدسی فرمود: « عبدي أطعني أجعلك مثلي، أنا حيّ لا اموت اجعلك حيّا لا تموت، أنا غنيّ لا أفتقر أجعلك غنيّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء يكون أجعلك مهما تشاء يكون. ــــ بنده‏ ی من! مرا اطاعت كن تا تو را مثل خود سازم. من زنده ای هستم که نمى‏ميرم تو را هم زنده ای قرار دهم که نمیری. من دارایی هستم که فقير نمى‏شوم تو هم چنان سازم که فقیر نگردی. من هر چه را اراده كنم مى‏شود تو را هم چنان قرار دهم که هر چه بشود» (الجواهر السنية (كليات حديث قدسى) ،ص709)
رسول الله (ص) فرمودند: « قَالَ اللَّهُ مَا تَحَبَّبَ إِلَيَّ عَبْدِي بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُهُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَحَبَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا وَ رِجْلَهُ الَّتِي يَمْشِي بِهَا إِذَا دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِذَا سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ وَ مَا تَرَدَّدْتُ فِي شَيْ‏ءٍ أَنَا فَاعِلُهُ كَتَرَدُّدِي فِي مَوْتِ الْمُؤْمِنِ يَكْرَهُ الْمَوْتَ وَ أَنَا أَكْرَهُ مَسَاءَتَه‏ ــــــ خداوند متعال مى‏فرمايد بندگان مى‏توانند با انجام واجبات خود را نزد من محبوب كنند و هر كس واجبات را انجام دهد نزد من از همگان محبوب‏تر مى‏باشد. بنده من مى‏خواهد با انجام مستحبات خود را نزد من محبوب كند، و هر گاه من او را محبوب خود قرار دهم در اين هنگام گوش او خواهم شد كه با آن مى‏شنود، و ديدگان او مى‏شوم كه به وسيله آن خواهد ديد و زبان او خواهم شد كه با آن سخن خواهد گفت. من دست او خواهم شد كه با آن هر چيزى را برمى‏دارد، و پاهايش مى‏شوم كه به هر جا مى‏رود. هر گاه مرا بخواند اجابت مى‏كنم و اگر از من چيزى بخواهد عطا مى‏كنم، و در قبض روح مؤمن همواره مردد هستم، او از مرگ كراهت دارد و من هم نمى‏خواهم او ناراحت گردد » (بحار الأنوار ،ج‏67،ص22)
بر همین اساس است که امیرمومنان(ع) فرمودند: « أَنَا عِلْمُ اللَّهِ وَ أَنَا قَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِي وَ لِسَانُ اللَّهِ النَّاطِقُ وَ عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَةُ وَ أَنَا جَنْبُ اللَّهِ وَ أَنَا يَدُ اللَّهِ ـــ منم علم خدا و منم قلب الله پرگنجایش ؛ و منم زبان گویای خدا ؛ و منم چشم نظاره گر خدا ؛ و منم همسایه ی خدا ؛ و منم دست خدا» (بحار الأنوار ،ج‏24،ص200)
پس آنکه عبد حقیقی خدا گردد ، ذات او خدایی می شود ؛ و فعل خدا و ربوبیّت او از وجود او تراوش می نماید.

سلام
با فرض قبول این مطالب
اشکالاتی که در جواب جناب یاسین دادم مطرح می شود

اگر بپذیریم انسان خلیفه خدا در روی زمین شده است
یعنی خداوند همان موقع که انسان را خلیفه قرار داد اذن دخل و تصرف در زمین را به او داده است
که اگر چنین نباشد خلیفه بودن معنا ندارد

و معنایش این است که هر انسانی که رشد کند و نیروهای نهفته خود را شکفته و بارور کند به این قدرت دست پیدا می کند
که بدون اجازه ثانوی در دنیا دخل و تصرف کند چه اینکه اجازه از همان موقع که خلیفه شد به او داده شده است

سوال اول
چرا حضرت عیسی برای انجام معجزه اش و دخل و تصرف در طبیعت اذن خدا را دوباره مطرح کند ؟

چرا که این اذن از قبل به او داده شده است و نیازی به اذن مجدد نباید باشد

سوال دوم

ایا پیامبر محمد ص انقدر رشد نیافته بود که بتواند مانند حضرت عیسی معجزاتی از خودش صادر کند ؟
چون هر موقع که از محمد ص تقاضای معجزه می کنند جوابی می دهد که از انجام ان گویا طفره می رود

ایات دقیق ان در نظرم نیست ولی نقل به مضمون ان است که پیامبر می گوید این امر به دست من نیست
که هر وقت اراده کنم بتوانم معجزه ای انجام دهم

موفق باشید

بی نظیر;449566 نوشت:
اگر بپذیریم انسان خلیفه خدا در روی زمین شده است
یعنی خداوند همان موقع که انسان را خلیفه قرار داد اذن دخل و تصرف در زمین را به او داده است
که اگر چنین نباشد خلیفه بودن معنا ندارد

و معنایش این است که هر انسانی که رشد کند و نیروهای نهفته خود را شکفته و بارور کند به این قدرت دست پیدا می کند
که بدون اجازه ثانوی در دنیا دخل و تصرف کند چه اینکه اجازه از همان موقع که خلیفه شد به او داده شده است

سوال اول
چرا حضرت عیسی برای انجام معجزه اش و دخل و تصرف در طبیعت اذن خدا را دوباره مطرح کند ؟

چرا که این اذن از قبل به او داده شده است و نیازی به اذن مجدد نباید باشد

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند در وجود انسانها این ظرفیت و قابلیت را قرار داد که بتوانند به رشد و کمال برسند، این استعداد را دارند که مورد خطاب مستقیم خداوند و تکلم قرار گیرند؛«كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْليماً»[1]( خداوند با موسى به طرزى خاص (بى ‏پرده و بدون واسطه) سخن گفت).

انجام معجزه به اذن و اراده خداوند می باشد، یعنی پس از آنکه خداوند به صورت کلی این ظرفیت را در انسان به امانت گذاشت که بتواند به حد اعلای کمال برسد، در موارد خاص به او قدرت و اجازه انجام معجزه می دهد.

قرآن مجید در مورد معجزه حضرت موسی(علیه السلام) می فرماید:« وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ»[2]( (ما) به موسى وحى كرديم كه: «عصاى خود را بيفكن!» ناگهان (بصورت مار عظيمى در آمد كه) وسايل دروغين آنها را بسرعت برمى ‏گرفت).

در حقیقت همه انبیاء(علیهم السلام) با اجازه و امر خداوند قادر به انجام معجزه بودند نه اینکه بتوانند خودشان مستقلا معجزه ای بروز دهند.


[/HR][1] - سوره نساء،آیه164.

[2] - سوره اعراف،آیه117.


بی نظیر;449566 نوشت:
سوال دوم

ایا پیامبر محمد ص انقدر رشد نیافته بود که بتواند مانند حضرت عیسی معجزاتی از خودش صادر کند ؟
چون هر موقع که از محمد ص تقاضای معجزه می کنند جوابی می دهد که از انجام ان گویا طفره می رود

بسم الله الرحمن الرحیم

پیامبر مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) مانند سایر انبیاء به اذن و اراده خداوند معجزه انجام می دادند. یکی از معجزات آن حضرت که در قرآن به آن اشاره شد عروج ایشان به آسمانها و معراج است؛

« سُبْحانَ الَّذي أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصيرُ»[1]( پاك و منزّه است خدايى كه بنده‏اش را در يك شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى- كه گرداگردش را پربركت ساخته‏ ايم- برد، تا برخى از آيات خود را به او نشان دهيم چرا كه او شنوا و بيناست).

« ثمُ‏َّ دَنَا فَتَدَلىَ‏ فَكاَنَ قَابَ قَوْسَينْ‏ِ أَوْ أَدْنىَ‏»[2]( سپس (به پيامبر) نزديك و نزديكتر شد. پس به فاصله مقدار دو كمان (يا دو ذراع) يا كمتر، (از پيامبر) فاصله داشت.)



[/HR][1] - سوره اسراء،آیه1.

[2] - سوره نجم،آیه9.


یاسین;449724 نوشت:
خداوند در وجود انسانها این ظرفیت و قابلیت را قرار داد که بتوانند به رشد و کمال برسند، این استعداد را دارند که مورد خطاب مستقیم خداوند و تکلم قرار گیرند؛«كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْليماً»[1]( خداوند با موسى به طرزى خاص (بى ‏پرده و بدون واسطه) سخن گفت).

انجام معجزه به اذن و اراده خداوند می باشد، یعنی پس از آنکه خداوند به صورت کلی این ظرفیت را در انسان به امانت گذاشت که بتواند به حد اعلای کمال برسد، در موارد خاص به او قدرت و اجازه انجام معجزه می دهد.

قرآن مجید در مورد معجزه حضرت موسی(علیه السلام) می فرماید:« وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَلْقِ عَصاكَ فَإِذا هِيَ تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ»[2]( (ما) به موسى وحى كرديم كه: «عصاى خود را بيفكن!» ناگهان (بصورت مار عظيمى در آمد كه) وسايل دروغين آنها را بسرعت برمى ‏گرفت).

در حقیقت همه انبیاء(علیهم السلام) با اجازه و امر خداوند قادر به انجام معجزه بودند نه اینکه بتوانند خودشان مستقلا معجزه ای بروز دهند.

سلام

بزرگوار متوجه سوال من نشدید بگذارید با بیانی دیگر بگویم

ببینید شما فرمودین انسان خلیفه خداست در زمین به این معنا که می تواند با رشد ظرفیتهای وجودیش در طبیعت دخل و تصرف کند

حال سوال من این است ایا هرانسانی بعد از رسیدن به حد خلیفه الهی برای دخل و تصرف در طبیعت
نیاز به اذن خداوند دارد ؟ یا به مدد مقام خلیف الهی بدون اذن خداوند هم می تواند در زمین دخل و تصرف انجام دهد ؟

و معجزات پیامبران را برای مثال ذکر کردم و گفتم چرا با وجود این قدرت و مقام پیامبران برای انجام معجزه و دخل و تصرف در زمین محتاج اذن خداوند هستند ؟

بی نظیر;449747 نوشت:
بزرگوار متوجه سوال من نشدید بگذارید با بیانی دیگر بگویم

ببینید شما فرمودین انسان خلیفه خداست در زمین به این معنا که می تواند با رشد ظرفیتهای وجودیش در طبیعت دخل و تصرف کند

حال سوال من این است ایا هرانسانی بعد از رسیدن به حد خلیفه الهی برای دخل و تصرف در طبیعت
نیاز به اذن خداوند دارد ؟ یا به مدد مقام خلیف الهی بدون اذن خداوند هم می تواند در زمین دخل و تصرف انجام دهد ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

بنده متوجه فرمایش شما شدم و عرض کردم اگرچه خداوند این ظرفیت را به انسان داد که بتواند به کمالات زیادی برسد، اما بعد از رسیدن به درجه مطلوب، جهت انجام معجزات و دخل و تصرف در عالم، نیازمند اذن و اجازه از جانب خداوند می باشد.

یاسین;449755 نوشت:
بنده متوجه فرمایش شما شدم و عرض کردم اگرچه خداوند این ظرفیت را به انسان داد که بتواند به کمالات زیادی برسد، اما بعد از رسیدن به درجه مطلوب، جهت انجام معجزات و دخل و تصرف در عالم، نیازمند اذن و اجازه از جانب خداوند می باشد.

باسلام
از ایات خلیفه خدا بودن انسان بر می اید که همه انسانها خلیفه خدا هستند چون هیچ قید استثنایی در ایه وجود ندارد
و دادن مقام جانشینی به کسی از همان ابتدا یعنی اذن دادن به همه نوع دخل و تصرف

یک جانشین برای انجام اعمال که نیاز مجدد به اذن و اجازه ندارد ؟ ایا دارد ؟

از طرفی چون همه انسانها مقام جانشینی خدا را دارا می باشند
ایا هر انسانی دیگر که به حد دخل و تصرف در طبیعت رسید نیز نیاز به اذن خداوند دارد ؟

و کلا این سوال اینجا مطرح می شود ؟ اذن خداوند یعنی چه ؟
مثلا شخص از خداوند برای انجام عمل اجازه می خواهد و صبر می کند تا اجازه خداوند صادر شود ؟

ایا این نوع ارتباط برای همه انسانها متصور است ؟

موفق باشید

بی نظیر;449885 نوشت:
باسلام
از ایات خلیفه خدا بودن انسان بر می اید که همه انسانها خلیفه خدا هستند چون هیچ قید استثنایی در ایه وجود ندارد
و دادن مقام جانشینی به کسی از همان ابتدا یعنی اذن دادن به همه نوع دخل و تصرف

یک جانشین برای انجام اعمال که نیاز مجدد به اذن و اجازه ندارد ؟ ایا دارد ؟

از طرفی چون همه انسانها مقام جانشینی خدا را دارا می باشند
ایا هر انسانی دیگر که به حد دخل و تصرف در طبیعت رسید نیز نیاز به اذن خداوند دارد ؟

و کلا این سوال اینجا مطرح می شود ؟ اذن خداوند یعنی چه ؟
مثلا شخص از خداوند برای انجام عمل اجازه می خواهد و صبر می کند تا اجازه خداوند صادر شود ؟

ایا این نوع ارتباط برای همه انسانها متصور است ؟

بسم الله الرحمن الرحیم

قرآن مجید در مورد اطلاع دادن و خبر دادن از امور به انبیاء(علیهم السلام) از جمله حضرت یوسف(علیه السلام) در تعبیر خواب می فرماید:« وَ دَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنىّ‏ِ أَرَئنىِ أَعْصِرُ خَمْرًا وَ قَالَ الاَْخَرُ إِنىّ‏ِ أَرَئنىِ أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسىِ خُبزًْا تَأْكلُ‏ُ الطَّيرُْ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَئكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ قَالَ لَا يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلَّا نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَالِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنىِ رَبىّ‏ِ»[1](و دو جوان، همراه او وارد زندان شدند يكى از آن دو گفت: «من در خواب ديدم كه (انگور براى) شراب مى‏ فشارم!» و ديگرى گفت: «من در خواب ديدم كه نان بر سرم حمل مى‏ كنم و پرندگان از آن مى‏ خورند ما را از تعبير اين خواب آگاه كن كه تو را از نيكوكاران مى‏ بينيم.» (يوسف) گفت: «پيش از آنكه جيره غذايى شما فرا رسد، شما را از تعبير خوابتان آگاه خواهم ساخت. اين، از دانشى است كه پروردگارم به من آموخته است).

در این آیه شریفه ملاحظه می کنید حضرت یوسف(علیه السلام) بلافاصله جواب سوال را نداد بلکه با فاصله تعبیر خواب را بیان کرد.

قرآن که برترین معجزه پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به تدریج بر آن حضرت نازل شد«وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى‏ مُكْثٍ وَ نَزَّلْناهُ تَنْزيلاً»[2](و قرآنى كه آياتش را از هم جدا كرديم، تا آن را با درنگ بر مردم بخوانى و آن را بتدريج نازل كرديم.)

خداوند به انسان اختیار و عقل داد و او را مسلط بر آسمان و زمین نمود:« وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ»[3](و خورشيد و ماه را- كه با برنامه منظّمى در كارند- به تسخير شما درآورد و شب و روز را (نيز) مسخّر شما ساخت).

اما تصرف خاص که خلاف قوانین اولیه و طبیعی باشد، اذن و اجازه خاص می خواهد مانند آنچه در مورد حضرت عیسی(علیه السلام) عرض شد.


[/HR][1] - سوره یوسف،آیه36-37.

[2] - سوره اسراء،آیه106.

[3] - سوره ابراهیم،آیه33.


سوال: انسان خلیفه خداست در زمین به چه معناست ؟

پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

« وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَة»[1] ((به خاطر بياور) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روى زمين، جانشينى [نماينده‏اى‏] قرار خواهم داد.)

خواست خداوند چنين‏ بود كه در روى زمين موجودى بيافريند كه نماينده او باشد، صفاتش پرتوى از صفات پروردگار، و مقام و شخصيتش برتر از فرشتگان، خواست او اين بود كه تمامى زمين و نعمتهايش را در اختيار چنين انسانى بگذارد نيروها، گنجها، معادن و همه امكاناتش را.
چنين موجودى مى‏بايست سهم وافرى از عقل و شعور و ادراك، و استعداد ويژه داشته باشد كه بتواند رهبرى و پيشوايى موجودات زمينى را بر عهده گيرد.
مسئله" تعليم اسماء" به آدم كه شرح آن در آيات بعد مطرح می شود، قرينه روشن ديگرى بر اين مدعا است، و نيز خضوع و سجود فرشتگان در مقابل‏ آدم شاهد اين مقصود است. به هر حال خدا مى‏خواست موجودى بيافريند كه گل سر سبد عالم هستى باشد و شايسته، مقام خلافت الهى و نماينده" اللَّه" در زمين گردد.
در حديثى كه از امام صادق(علیه السلام) در تفسير اين آيات آمده نيز به همين معنى اشاره شده است كه فرشتگان بعد از آگاهى از مقام آدم دانستند كه او و فرزندانش سزاوارترند كه خلفاى الهى در زمين و حجتهاى او بر خلق بوده باشند.[2]

مقام خلافت همانطور كه از نام آن پيداست، تمام نميشود مگر به اينكه خليفه نمايشگر مستخلف باشد، و تمامى شئون وجودى و آثار و احكام و تدابير او را حكايت كند، البته آن شئون و آثار و احكام و تدابيرى كه بخاطر تامين آنها خليفه و جانشين براى خود معين كرده.[3]

زمينه و سياق كلام بدو نكته اشاره دارد، اول اينكه منظور از خلافت نامبرده جانشينى خدا در زمين بوده، نه اينكه انسان جانشين ساكنان قبلى زمين شوند، كه در آن ايام منقرض شده بودند، و خدا خواسته انسان را جانشين آنها كند، هم چنان كه بعضى از مفسرين اين احتمال را داده‏اند.
براى اينكه جوابى كه خداى سبحان بملائكه داده، اين است كه اسماء را بادم تعليم داده، و سپس فرموده: حال، ملائكه را از اين اسماء خبر بده، و اين پاسخ با احتمال نامبرده هيچ تناسبى ندارد.

و بنا بر اين، پس ديگر خلافت نامبرده اختصاصى بشخص آدم ع ندارد، بلكه فرزندان او نيز در اين مقام با او مشتركند، آن وقت معناى تعليم اسماء، اين ميشود: كه خداى تعالى اين علم را در انسان‏ها بوديعه سپرده، بطورى كه آثار آن وديعه، بتدريج و بطور دائم، از اين نوع موجود سر بزند، هر وقت بطريق آن بيفتد و هدايت شود، بتواند آن وديعه را از قوه بفعل در آورد. دليل و مؤيد اين عموميت خلافت، آيه: «إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ‏»[4] (كه شما را بعد ازقوم نوح خليفه ‏ها كرد)، و آيه« ثُمَّ جَعَلْناكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ‏»[5]( و سپس شما را خليفه‏ ها در زمين كرديم)، و آيه «وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ»[6] ( و شما را خليفه‏ ها در زمين كند) ميباشد.[7]
خداوند این قدرت را در انسان نهاده است که بتواند به اذن و اجازه اش دخل و تصرف کند، اگر انسان رشد کند و تقوای لازم را داشته باشد نیروهای نهفته وجودش بارور و شکوفا می شود، خداوند در مورد حضرت عیسی(علیه السلام) می فرماید:

« أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أُحْيِ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُكُمْ بِما تَأْكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِين»[8] (من از گِل، چيزى به شكل پرنده مى‏سازم؛ سپس در آن مى‏دمم و به فرمان خدا، پرنده‏ اى مى‏گردد. و به اذن خدا، كورِ مادرزاد و مبتلايان به برص [پيسى‏] را بهبودى مى‏بخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده مى‏كنم؛ و از آنچه مى‏خوريد، و در خانه ‏هاى خود ذخيره مى‏كنيد، به شما خبر مى‏دهم؛ مسلماً در اينها، نشانه‏ اى براى شماست، اگر ايمان داشته باشيد).
__________________________________________________

[1] . بقره:2 /30.
[2] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج‏1، ص: 172-173.
[3] . طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسير الميزان، ج‏1، ص: 177.
[4] . اعراف: 7/ 69.
[5] . یونس: 10/ 14.
[6] . نمل: 27/ 62.
[7]. ترجمه تفسير الميزان، ج‏1، ص178-179.
[8] . آل عمران:3/ 49.


موضوع قفل شده است