انسان ، دین ، آزادی

تب‌های اولیه

55 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال


بنام هستی بخش

سلام

در رابطه با تفکر در درستی و نادرستی احکام و اختیار انسان در وضع و تغییر آن آورده اید که :

فرقان;235409 نوشت:
قوانين الهي از سنخ قوانين بشري نيست كه دينداران هر موقع خواستند قوانين آنرا تغيير دهند.بلكه قبول يك دين به مثابه قبول تمام قوانين واحكام آن مي باشد وقانون گذار در اينجا خداوند متعال است كه عالم به تمام مصالح ومفاسد مي باشد ودر قانون گذاري نفع شخصي هم ندارد تا قوانينش ناقص باشند لذا اين احكام با در نظر گرفتن خير ومصلحت همه انسانها جعل مي شود ونسخ بعضي از احام هم كه مصلحت مقطعي داشته باشند در اختيار خود خداوند مي باشد


توضيحات شما روشن تر از آن است كه احتياج به تفسير داشته باشد.

وقتي مي گوييد " قوانين الهي از سنخ قوانين بشري نيست كه دينداران هر موقع خواستند قوانين آنرا تغيير دهند " يعني اينكه تغيير احكام دين توسط انسان ها امكان پذير نيست. من هم بر اساس نظر شما نتيجه گيري كرده ام . اينكه مي گوييم احكام دين قابل تغيير نيست مي تواند به نتايجي بيانجامد و يكي از اين نتايج هم اين است كه انسان در رابطه با قوانين دين منفعل است.و مجوز و حق تغيير درآن را ندارد .و يا به عبارتي انسان در اين رابطه بلااختيار است .و از آنجايي كه احكام دين بطور مستقيم در رابطه با نحوه ي زندگي انسان اظهار نظر مي كند ، پس سرنوشت انسان در محدوده اي كه شريعت اعمال حكم مي كند تحت تاثير آن است و نه تحت اختيار خودش .

و باز آورده اید :



فرقان;236302 نوشت:
اگر قرار باشد هر کدام از انسانها با توجه به اینکه انسان خطا می کند طبق مصلحتی که خود می دانند به دین عمل کنند دیگر دینی باقی نمی ماند واز بین می رود.با توجه به اینکه نه تنها در دین اسلام بلکه در قوانین اجتماعی دیگر نیز تبعیض در قوانین جایز نیست وبه افراد اجازه نمی دهند به موادی که با عقلشان سازگار نیست عمل نکنند


استدلال شما قابل دفاع نیست.این یک بام و دو هوا سخن گفتن است .نمی توانید انسان را در سن 15 سالگی و 9 سالگی شایسته و عاقل و مکلف به انتخاب دین بدانید .ولی همین انسان را در مقام دانشمند و فیلسوف و دین شناس و...... محق به تشخیص درست از نادرست احکام دین ندانید .و اگر هست چرا محق به اعمال تشخيص خود نباشد.

ارادتمند:Mohabbat:


بنام آفریدگار جان وجهان

سلام

و اما نسبت به مورد سوم و بحث اراتداد آورده اید که :

فرقان;236302 نوشت:
وتا زمانی که کسی عقاید خود را علنی نکرده وتبلیغ نمی کند کسی با اوکار ندارد اما در جامعه ای که اکثریت آن مسلمان است اگر قرار باشد ر کسی که از اسلام برگشت جار بزند.اعلام کند توالی فاسدی دارد


و باز هم تایید کرده اید که به نظر شما تغییر عقیده در دين مترادف با فساد است و اظهار (يا عمل به) آن ، توالی فاسد ...

و توجه نکرده اید که ملتزم بودن به عقیده با " جار زدن " متفاوت است . وقتی کسی تغییر عقیده داد باید این آزادی را داشته باشد که واجبات دین خود را بجا آورد .پاره ای از مراسم و واجبات دینی صورت آشکار دارد نماز جمعه و مسجد رفتن و کلیسا رفتن و.......همه در انظار است وجزو واجبات دین است .پس چطور می شود هم ملتزم به دینی بود و هم آن را علنی نکرد.پس عقیده مند بودن در موارد ی مستلزم کاری است که در انظار انجام می شود. اگر دین هم تغییر عقیده را امری خلاف نمی داند باید این حق را به او بدهد.


نکته ی آخر اینکه .خواهشن آنجا که صحبت از نظر دین می کنید .نوشته ی خود را مستند کنید.

ارادتمند:Mohabbat:

دارا;238110 نوشت:
موضوع اختیار انسان و مجوز دین هم ، مثل همین است.شما به عنوان یک انسان اختیار انتخاب هر دینی را دارید ولی هر دینی فقط و فقط شرع خودش را تایید می کند و به شرع خودش دعوت می کند. ولاغير. ازآنجا که هر دینی فقط شریعت خود را متضمن سعادت بشر می داند ، هر دینی فقط به شریعت خود دعوت می کند و انتخاب شریعت دیگر را جز طریق ضلالت و دور افتادن از مسیر هدایت نمی داند .بنابراین هیچ دینی مجاز نیست انسان ها را مخییر به انتخاب دینی دیگر کند. ) مثل این است که بگوییم که قانون راننده را مخییر کرده است بین خلاف کردن و نکردن.وحال آنکه قانون حکم می کند و راننده را مقید می کند فقط و فقط به قانون خودش) بنابراین تعبیری اين چنين از آیه ،" لا اکراه فی الدین " به معنی اینکه دین انسان را مجاز به انتخاب راه دیگر می داند ولو خلاف آنچه شریعت خودش می گوید ، خلاف واقع و عین نقض غرض است.

کی گفت دین چنین مجوزی داده است؟ اگر خوب به سخنان ما دقت می کردید وبه منابعی که گفته شد مراجعه می کردید چنین سخنی نمی گفتید. این یک امر عقلی بدیهی است که انتخاب دین آزادانه می باشد چون سر لوحه دین عقاید است که نمی توان کسی را واداربه پذیرش یک اعتقاد خاصی نمودوآیه هم ناظر به همین مطلب است برای فهم بهتر با دقت پست قبلی را بخوانید وبه منبعی که ذکر شد(تفسیرالمیزان ج1ذیلآیه 256 سوره بقره) مراجعه کنید.
اما این که هر دینی فقط خود را حق می دانداولا در رابطه با اسلام حضرت عیسی وموسی بشارت آمدن حضرت محمد(ص)را داده بودند ونشانه های آنحضرت در تورات وانجیل آمده بودولذا با آمدن اسلام دوره ادیان قبلی تمام می شد.آیه6سوره صف وآیه89سوره بقره ناظر به این مطلب است. ثانیااسلام ادیان قبلی را تایید کرده ویکی از نشانه های متقین اینست که به انچه بر پیامبران قبلی نازل شده است ایمان دارند.(بقره/4)
ولی باید این نکته را مد نظر داشته باشید که هر دینی با آمدن شریت بعدی وپیامبر اولوالعزم جدیددوره اش تمام می شود.لطف کنید مطالبی که ذکر می شود با دقت خوانده وبه منابعی که معرفی می شود مراجعه کنید تا سوالهای تکراری نپرسید.
کی گفت دین چنین مجوزی داده است؟ اگر خوب به سخنان ما دقت می کردید وبه منابعی که گفته شد مراجعه می کردید چنین سخنی نمی گفتید. این یک امر عقلی بدیهی است که انتخاب دین آزادانه می باشد چون سر لوحه دین عقاید است که نمی توان کسی را واداربه پذیرش یک اعتقاد خاصی نمودوآیه هم ناظر به همین مطلب است برای فهم بهتر با دقت پست قبلی را بخوانید وبه منبعی که ذکر شد(تفسیرالمیزان ج1ذیلآیه 256 سوره بقره) مراجعه کنید.
اما این که هر دینی فقط خود را حق می دانداولا در رابطه با اسلام حضرت عیسی وموسی بشارت آمدن حضرت محمد(ص)را داده بودند ونشانه های آنحضرت در تورات وانجیل آمده بودولذا با آمدن اسلام دوره ادیان قبلی تمام می شد.آیه6سوره صف وآیه89سوره بقره ناظر به این مطلب است. ثانیااسلام ادیان قبلی را تایید کرده ویکی از نشانه های متقین اینست که به انچه بر پیامبران قبلی نازل شده است ایمان دارند.(بقره/4)
ولی باید این نکته را مد نظر داشته باشید که هر دینی با آمدن شریت بعدی وپیامبر اولوالعزم جدیددوره اش تمام می شود.لطف کنید مطالبی که ذکر می شود با دقت خوانده وبه منابعی که معرفی می شود مراجعه کنید تا سوالهای تکراری نپرسید.
کی گفت دین چنین مجوزی داده است؟ اگر خوب به سخنان ما دقت می کردید وبه منابعی که گفته شد مراجعه می کردید چنین سخنی نمی گفتید. این یک امر عقلی بدیهی است که انتخاب دین آزادانه می باشد چون سر لوحه دین عقاید است که نمی توان کسی را واداربه پذیرش یک اعتقاد خاصی نمودوآیه هم ناظر به همین مطلب است برای فهم بهتر با دقت پست قبلی را بخوانید وبه منبعی که ذکر شد(تفسیرالمیزان ج1ذیلآیه 256 سوره بقره) مراجعه کنید.
اما این که هر دینی فقط خود را حق می دانداولا در رابطه با اسلام حضرت عیسی وموسی بشارت آمدن حضرت محمد(ص)را داده بودند ونشانه های آنحضرت در تورات وانجیل آمده بودولذا با آمدن اسلام دوره ادیان قبلی تمام می شد.آیه6سوره صف وآیه89سوره بقره ناظر به این مطلب است. ثانیااسلام ادیان قبلی را تایید کرده ویکی از نشانه های متقین اینست که به انچه بر پیامبران قبلی نازل شده است ایمان دارند.(بقره/4)
ولی باید این نکته را مد نظر داشته باشید که هر دینی با آمدن شریت بعدی وپیامبر اولوالعزم جدیددوره اش تمام می شود.لطف کنید مطالبی که ذکر می شود با دقت خوانده وبه منابعی که معرفی می شود مراجعه کنید تا سوالهای تکراری نپرسید.

دارا;238110 نوشت:
جواب دیگر شما در رابطه با حق انتخاب در دین این بود که در رساله عملیه آمده است " انسان در سن تکلیف حق انتخاب دین دارد.فرض اينكه در رساله آمده باشد ، بفرماييد مرجع چنین حکمی در رساله چيست.و باز هم فرض اينكه اصلن وجود چنين حكمي را قبول کنیم ، باز جای سوال است که برحسب کدام منطق و کدام عقلانیت و کدام عدل و انصاف شما از یک پسر بچه ( 15 ساله ) یا دختر بچه (9 ساله ) انتظار تصميم گیری در مورد دین و آیین را دارید.صحبت از انتخاب دین و آیین است که قرار است تمام عمر را با آن سر کند و مکلف به واجبات آن باشد نه صحبت از یک انتخاب معمولی و موقت.این چه توقعي است که از یک انسان در این سن کم دارید. نامعقول بودن این موضوع آن گاه مشخص تر می شود که بدانیم که برگشت از چنین انتخابی با چه عواقب ناخوشایندتری از طرف دین روبرو می شود..

علی الظاهر خوب دقت نمی کنید یا العیاذ بالله قرآن را منبع نمی دانیدلااکراه فی الدین یعنی چه؟بعد هم این مساله یک امر عقلی است وآیه هم ناظر به همین است.
بنده نفهمیدم شمااز حق انتخاب انسانها دفاع می کنید یا برای آن ارزش قائل نیستید؟بفرمایید این انسان کی به این مقام می رسد کهمی تواند در مورد تمام احکام نظر دهد وبا انتخاب وگزینش هرکدام را که خواست عمل کند که تا حال شما از این مساله حمایت می کنیدبظاهر!اگر شما خوب مطالعه می کردید تکلیف یک شرایط عام دارد ویک شرایط خاص وفقط با سن نیست ویکی از آن شرایط عام رشد عقل است به طوری که بتواند خوب را از بد تشخیص دهد.
در مرد عواقب هم که منظورتان همان ارتداد است ج,ابش داده شد ولی مثل اینکه نخوانده اید وبه منابع مراجعه نکرده اید.

موضوع قفل شده است