**** انجام شناسی ( = معاد شناسی ) در سه مرحله . ب : برزخ ؟ *****

تب‌های اولیه

132 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

آیا تکامل در برزخ وجود دارد ؟
پاسخ باید در چند محور ارائه شود تا همه زوایای آن کاملاً روشن گردد:
1 . قبل از هر مطلبی باید معلوم شود که برزخ کجا و چه عالمی است؟
برزخ به معنی چیزی است که میان دو شی حایل شود. مراد از برزخ که بعد از دنیا و قبل از قیامت وجود دارد، آن است هنگامی که روح از بدن جدا می‌شود ،پیش از آن که بار دیگر در قیامت به بدن اصلی بازگردد، در عالمی که میان دو عالم (دنیا و قیامت) است قرار خواهد داشت.[1]
2 . بر اساس معارف اسلامی که از قرآن و روایات بدست می‌آید، جای هیچ گونه تردیدی در تکامل برزخی نیست، مثلاً در روایتی آمده که روزی حضرت عیسی مسیح ـ علیه السّلام ـ از کنار قبری عبور کرد، به اذن الهی و براساس علم غیبی صاحب آن قبر را در عذاب دید، سال بعد از کنار همان قبر گذشت و صاحب قبر را معذّب نیافت، از پیشگاه الهی درخواست نمود که او را از علت تغییر وضع آگاه سازد، خداوند به حضرت مسیح وحی فرستاد که صاحب قبر فرزند صالحی ازخود به جای گذارده بود. او در این فاصله بالغ شد و به دو کار خیر دست زد:
یکی آن که راهی را برای عبور مردم اصلاح نموده
و آن دیگر یتیمی را مسکن و مأوی داد و من گناه این پدر را به احترام عمل فرزند نیکوکارش بخشیدم.[2]
از این روایت به خوبی معلوم می‌شود که تکامل برزخی وجود دارد، زیرا عمل صالح فرزند آن شخص سبب شد که پدرش مورد عفو الهی قرار گیرد و این خود یک نوع تکامل است. گذشته از این در روایت فراوانی اصرار شده که بازماندگان اموات باید خیرات و صدقات به نیت اموات‌شان انجام دهند و برای آنان طلب آمرزش نمایند.
از این گونه معارف اسلامی به آسانی به دست می‌آید که در برزخ تکامل وجود دارد، یعنی انسان در دنیا کارهای خیر و اعمال صالح انجام می‌دهد و عبادت می‌کند. این باعث تکامل معنوی و بالا رفتن درجه وجودی او می‌گردد و به اصطلاح قرب الهی نصیب او می‌شود. اگر بعد از مرگ به وسیلة بازماندگان و یا هر فردی نیکوکاری عمل خیری به نیت او انجام شود، سبب تکامل و بالا رفتن درجه معنوی او می‌شود و یا سبب آمرزش او می‌گردد که نوعی تکامل است.
پس از نظر متون دینی تکامل برزخی قطعی است و گرنه آن همه سفارش درباره اموات نمی‌شد.
3 . علّامه حسن‌زاده آملی درباره تکامل برزخی سخن مهمی دارد و می‌گوید:
تکامل برزخی از حیث نقل یعنی بیان منطق وحی أمری محقق و مسلم است. ولی از جهت بحث عقلی سؤال پیش می‌آید که تکامل باید از ماده و استعداد باشد و نفس انسانی پس از مفارقت از این نشأه که دار ماده و استعداد و حرکت و تغییر است، به نشئه دیگر که ماورای زمان و مکان و قوه و استعداد است ،چگونه تکامل می‌یابد و مطابق چه قاعده عقلی، تکامل صورت می‌یابد و به وقوع می‌رسد؟
این سؤال در تکامل برزخی اهمیت به سزایی دارد و مشکلی است که حل آن آسان نیست. در هیچ یک از کتب فن ندیده‌ام که برای این موضوع مهم بابی جداگانه باز کنند و یا فصلی در آن بحث کنند مگر این که در اثنای مباحث بدان اشارتی کرده‌اند. البته هر حکمی را که منطق وحی امضا فرموده است ،عقل باید سر قبول و گردن اطاعت بگذارد، لکن اگر عقل به برهان و علت و سرّ آن آگاهی یابد، چه بهتر که خود در پی کشف علت آن تلاش کند.[3]
(درباره تحلیل عقلی این مسأله به منابع که معرفی می‌شود ،مراجعه گردد).
4 . مسأله تکامل برزخی در آثار عرفانی نیز به تفصیل بحث شده، عرفا بر آن هستند که تکامل برزخی حقیقت انکارناپذیری است .یکی از بزرگان اهل معرفت در این باره می‌گوید:
بعد از ارتحال از سرای فنا و انتقال به دار بقا بندگان را ترقی حاصل شود {تکامل دارند} عارف عربی به این مسأله اصرار دارد که برخی از بزرگان مانند جنید و شبلی و ابو یزید را در عالم مکاشفه دیده‌اند که تکامل برزخی برای آنان حاصل شده است. اما باید توجه داشت که این ترقی مخصوص طایفه‌ای خاصی نیست مثلاً اینکه بسیاری از حقایق برای انسان کشف می‌شود و یا از باطن اعمال خود آگاه می‌گردد و مانند آنها در حقیقت نوعی ترقی و تکامل است. (برای اطلاع بیشتر از این بحث به منبع ذیل مراجعه شود)[4]
5 . از نظر فلسفی نیز درباره تکامل برزخی به تفصیل بحث شده و در مجموع تکامل برزخی مورد قبول فلاسفه قرار گرفته است، مثلاً بوعلی سینا می‌گوید:
«جسم و بدن در وجود نفس شرط است اما نفس در بقای خود نیازی به بدن و جسم ندارد . شاید نفس وقتی از بدن جدا می‌شود ، اگر هنوز کامل نشده باشد ،بدون بدن نیز می‌تواند کامل شود زیرا بدن در تکمیل نفس شرط نیست.»[5]
در جای دیگر از تعلیقات می‌گوید: همان گونه که نفس و روح در حالت خواب بدون کمک قوای بدن می‌تواند فیض‌هایی را دریافت کند، در حالی که بدن در برزخ همراه او نیست، نیز می‌تواندبدون کمک بدن فیض‌هایی را دریافت کند.[6]
6 . بنابر آنچه گفته شد، معلوم می‌شود که از نظر متون دینی (قرآن و روایات) و معارف عرفانی و ره‌آورد فلسفی در تکامل برزخی جای تردید نیست.

پی نوشت:
1 . ناصر مکارم، پیام قرآن، ج5، ص 443، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، سال 1378 ش.
2 . گفتار فلسفی معاد از نظر روح و جسم، ج 1، ص 292، هیئت نشر معارف اسلامی، تهران.
3. علامه حسن‌زاده آملی، هزار و یک نکته، نکته 637 نشر مرکز فرهنگی رجاء، تهران، سال 1365 ش.
4 . حسین تاج‌الدین شرح فصوص الحکم، ص 618، نشر دفتر تبلیغات اسلامی، قم، سال 1377 ش.
5. بوعلی سینا، التعلیقات، ص 81، نشر مرکز نشر مکتب الاسلامی فی حوزة العلمیه، قم.
6.همان، ص 88.

انسان و جسم برزخي ؟

جسم برزخي يا مثالي مطلبي درست است. البته بسيارى از حقايق هستى و خصوصاً حقايقى كه در ماوراء جهان طبيعت وجود دارد، براى ما مجهول است. البته اين ندانستن، بيشتر در كم و كيف و چگونگى آن حقايق است؛ ولى اصل آن حقايق را عقل و وحى در جاى خود اثبات كرده‏اند و ما نسبت به آن آگاهى داريم. البته علم ما به كنه و ماهيت آن حقايق بسيار محدود است؛ مگر براى عده كمى كه با سلوك عملى در همين دنيا به آن عوالم راه يافته باشند و علم اجمالى آنها به علم تفصيلى تبديل شده باشد. از اين رو، سنخيت و چگونگى بدن‏هاى برزخى براى ما به صورت كامل و دقيق روشن نيست؛ ولى در عين حال از مجموعه آيات و روايات و تحليل‏هاى عقلى مى‏توان دورنمايى از كم و كيف بدن برزخى را تصوير كرد. قبل از تفسير اجمالى مطلب، توجه به دو مطلب ضرورى است:
1 . در تمام عوالم هستى (عالم مادى، برزخ و قيامت) انسان داراى بدن است و در هيچ عالمى بى‏بدن نيست؛ به دليل اين كه روح حقيقتى است عين تعلق به بدن و در متن و ذات روح، تعلق به بدن خوابيده است. از اين رو، ممكن نيست كه روح باشد و بدنى در كار نباشد. پس اگر انسان در عالم طبيعت، برزخ و قيامت، داراى روح است -كه هست- واجد بدن نيز خواهد بود.
2 - هر يك از عوالم هستى داراى نظام، احكام، آثار و قوانين مخصوص به خود است؛ يعنى، در عالم طبيعت قوانينى حاكم است غير از سننى كه بر عالم برزخ حكم‏فرماست؛ و در عالم برزخ نظامى وجود دارد كه در عالم قيامت وجود ندارد و در عالم قيامت، آثارى است كه در دو عالم برزخ و ماده نيست. از اين رو، بدنى كه در عالم طبيعت است هم سنخ با قوانين حاكم بر اين دنيا است؛ و اين بدن غير از بدن برزخى است. بدن برزخى، هم سنخ با احكام و آثار عالم برزخ است. هم‏چنين بدن در قيامت غير از بدن برزخى و بدن مادى است و بدنى است كه هم سنخ با سنن ويژه عالم قيامت و آماده پذيرش آن قوانين مخصوص است. مثلاً بدن قيامتى، بدنى است كه در عين سوختن مدام، از بين نمى‏رود؛ يا مثلاً بدن قيامتى يك فرد بهشتى، به صورتى است كه در عين خوردن و آشاميدن، نيازى به تخليه مواد تغذيه شده از بدن ندارد؛ و بدن طورى ساخته شده است كه نيازمند چنين امرى نيست. بنابراين نبايد تصور كرد كه بدن مادى، برزخى و قيامتى يكسان هستند. 3 - در جاى خود مستدل شده است كه عالم تجرد و قيامت، عالم بالاتر و نزديك‏تر به مبدأ متعال است و از اين رو موجودات آن از مراتب وجودى بالاتر و كامل‏ترى برخوردارند. قبل از آن (يعنى در مرتبه فروتر) عالم مثال و برزخ است كه مترتب بر عالم تجرد و متأخر از آن است. عالم آخر، عالم جسم و جسمانيات و يا نظام مادى است كه دورترين عالم از مبدأ متعال است. از اين رو، موجودات آن نيز از مراتب ضعيف‏تر و ناقص‏ترى برخوردارند. بنابراين، موجودات عالم برزخ از موجودات عالم مادى، كامل‏تر؛ ولى نسبت به موجودات عالم قيامت و تجرّد ناقص‏ترند.(1) با دقت در مطالب پيشين، مشخص مى‏شود كه: اولاً، بدن برزخى غير از بدن مادى و غير از بدن قيامتى است. ثانياً، بدن برزخى متناسب با احكام و آثار و قوانين عالم برزخ است. ثالثاً، بدن برزخى از بدن مادى كامل‏تر و بالاتر و از بدن قيامتى ناقص‏تر و پايين‏تر مى‏باشد. بنابراين، بدن برزخى از آن جا كه از بدن مادى بالاتر است، از سنخ ماده و جسم طبيعى نيست كه احكام ماده بر آن غالب باشد. ولى از آن جا كه از بدن قيامتى پايين‏تر است، واجد برخى لوازم ماده چون، شكل، اندازه و مقدار مى‏باشد. روايات نيز به صراحت بيانگر اين حقيقتند كه بدن برزخى شبيه بدن دنيوى است. امام صادق(ع) مى‏فرمايد: «ارواح مؤمنان (در برزخ) در بدن‏هايى شبيه بدن‏هاى دنيوى آنان است» (2) و در جمله‏اى ديگر مى‏فرمايد: «ارواح انسان‏ها (در برزخ) به صورت جسدهاى دنيوى‏اند» (3) امّا هر چند بدن برزخى بالاتر و كامل‏تر از بدن مادى است، در عين حال، از بدن قيامتى ناقص‏تر است. امام صادق(ع) فرمودند: «بدن‏هايى شبيه بدن‏هاى دنيوى» يا «در صورت جسدهاى دنيوى» كه بيانگر شباهت، است نه يكسان بودن. شبيه آن است چون شكل، مقدار و اندازه دارد، و هر فرد مرده‏اى، مرده ديگر را در اين قالب مشاهده كرده، او را مى‏شناسد؛ چنان كه در خواب، آدمى صورت خود را به شكل دنيوى با ديگران در سرور يا رنج مى‏بيند. اما عين شكل دنيوى خود نيست؛ چون مى‏تواند بدون وسايل و ابزار مادى مثلاً مسافت طولانى را سير كند و با اراده‏اى خود را در جاى ديگر قرار دهد چنان كه در خواب، آدمى بدون استفاده از ابزار مادى سير و سفرها مى‏كند. به همين جهت، در بسيارى از روايات خواب را نشان خوبى براى عالم برزخ و بدن برزخى دانسته‏اند. (4) پس بدن برزخى، نه مادى محض است مانند بدن دنيوى؛ نه غير مادى محض است مانند بدن قيامتى؛ بلكه بدنى است كه در قالب جسم طبيعى دنيوى نمى‏باشد؛ و در عين حال، برخى از آثار جسم طبيعى چون شكل و اندازه و مقدار را دارد.

1- استاد محمد شجاعى، معاد يا بازگشت به سوى خدا، ج اول، صص 141 - 128 و 226 - 212.
2- بحارالانوار، ج 6، ص 268، روايت 119.
3-همان، ص 269، روايت 121.
4- نگا: استاد محمد شجاعى، خواب و نشان‏هاى آن، صص 62 - 58.

برزخ معصومین ؟
بر اساس یک اصل کلی، اولیای الهی یکسره به بهشت می‌روند و کتاب و حسابی ندارند. سکرات مرگ، اهوال قبر و برزخ و قیامت از آنها برداشته شده است، چون همة این عقبات را در دنیا طی کرده‌اند.(1)از آموزه‌های دینی به دست می‌آید که اولیای خدا افرادی هستند که تمام سرمایه‌های وجودی خود را به خدا سپرده و در مرتبة تسلیم کلی درآمده و هستی و اختیار خود را به خدا سپرده‌اند، در این مرتبه از تمام حالات و موقعیت‌هایی که برای شخص محتضر هست مصون اند، و از مراحل سؤال و عذاب قبر و عرض و عذاب قیامت نیز در امانند،
کسانی که از اولیای خدا اطاعت کنند ،از زمرة آنها می‌شوند و عذاب قبر از آنها برداشته می‌گردد.(2)
عارف و حکیم بزرگ معاصرامام خمینی در این باره گفته است: «میزان در طول کشیدن عالم قبر و برزخ همین تعلقات است، هرچه آنها کمتر باشد، برزخ و قبر انسان روشن‌تر و گشاده‌تر و مکث انسان در آن کمتر است .... برای اولیای خدا بیشتر از سه روز ـ چنانچه در بعضی روایات است ـ عالم قبر نیست، آن هم برای همان علاقة طبیعی و تعلق جبلی است».(3)
بنابر این چون معصومین مراتب سیر تکاملی را در دنیا طی کرده و به مرحله عقل و تجرد خالص رسیده‌اند، مرحله برزخ برای آنان وجود ندارد ؛یعنی فقط به صورت گذرا از آن عالم عبور می‌کنند .

پی‌نوشت‌ها:
1. سید محمدحسینی تهرانی، معادشناسی، ج 2، ص 84، انتشارات علامه طباطبایی، مشهد 1418ق.
2. همان، ص 90 ـ 91.
3. چهل حدیث، ص 124، نشر مؤسسه آثار امام، 1378ش.


مقصود از شب اول قبر اولین شبی است که شخص در قبر خاکی (قبر قبرستان) جای داده می شود و یا مقصود شب اول فوت است؟

1. مراد از عالم قبر، همان حیات برزخی است که در آیات بسیاری از جمله‌: مؤمنون‌، 100، بقره‌، 154، آل‌عمران‌، 171، و...; بدان اشاره شده است‌.
2. حیات برزخی‌، یا همان عالم قبر، به مرحله‌ای از حیات انسان گفته می‌شود که در فاصله میان مرگ و عالم قیامت قرار دارد. مردگان در این مرحله از حیات‌، تا قیامت معذّب یا بهره مند خواهند بود.(1)
3. با توجه به آن چه گفته شد، به محض وقوع مرگ در دنیا، عالم قبر یا حیات برزخی شروع شده‌، و این مسأله با گذاشتن میّت در قبر خاکی‌، ارتباطی ندارد; زیرا برخی مردگان هستند که اصلاً درون قبر قرار داده نمی شوند ، یا در دریا غرق می شوند ، یا در زمین باقی مانده و پوسیده می شوند ، در حالی که آنان نیز از حیات برزخی برخوردار هستند ، پس منظور از عالم قبر، نه قبر خاکی‌، بلکه عالم برزخ است که روح‌، پس از جدا شدن از کالبد جسم‌، بدان جا منتقل می‌شود.

پی نوشت ها:
1. المیزان‌، علامه طباطبایی‌، ترجمة آیت الله مکارم شیرازی‌، ج 1، ص 490، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی‌

نور و ظلمت انواع مختلف دارد از جمله: نور ایمان، نور عمل صالح، نور قلب ، نور فطرت، نور حسی خورشید و ماه؛
ظلمت کفر، ظلمت عمل ناصالح، ظلمت شب که نور خورشید و ماه را ندارد
نوری که در روایات نتیجه ایمان و عمل صالح است، نوری است که در دنیا ،عالم برزخ و قیامت هم راه رسیدن به هدایت و کمال را به انسان می نمایاند و هم باعث بهجت و روشنایی درونی می گردد.
در دنیا هم ،راه هدایت را نور آفتاب و ماه نمی نمایاند بلکه نور ایمان و عمل صالح می نمایاند. حق بینی و حق شناسی در پرتو نور عقل و فطرت و ایمان است ،همچنان که قیامت و برزخ و قبر به نور خورشید و ماه روشن نمی شود، بلکه به نور ایمان و اعتقاد و عمل صالح روشن می گردد. آیات قرآن از این حقیقت حکایت می کند و می فرماید:
و من لم یجعل الله له نورا فما له من نور(1)
هر کس خدا برایش نور قرار نداده باشد، نور نخواهد داشت.
من شرح الله صدره للاسلام فهو علی نور من ربه(2)
کسی که خدا سینه اش را برای اسلام گشوده و گشاده کرده باشد، او بر نوری از جانب خدایش هست.
و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس(3)
برای او نوری قرار دادیم که بدان در بین مردم سلوک و رفتار کند( و موضع گیری صحیح در اتفاق ها را به او بنماییم).
این نور ایمان و عمل صالح در دنیا است که در ظلمت جهل و کفر و گناه انسان را هدایت می کند و راه بندگی و رضای خدا را به او می نمایاند.
در برزخ و قیامت هم نور ایمان و عمل صالح است که او را در روشنایی و سرور و شادی قرار می دهد.
یوم تری المؤمنین و المؤمنات یسعی نورهم بین ایدیهم و بایمانهم بشراکم الیوم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ذلک هو الفوز العظیم یوم یقول المنافقین و المنافقات للذین آمنوا انظرونا نقتبس من نورکم قیل ارجعوا وراءکم فالتمسوا نورا (4)
روزی که نور مؤمنان و مؤمنات جلوی آنان و سمت یمن و میمنت آنان می دود ( راه رسیدن به قرب خدا و بهشت را بدانان می نمایاند و آنان را می برد)بشارت بهشت و نهرهای جاری از زیر درختانش بدانان می رسد که در آن جاودان خواهند بود و این رستگاری آشکار است. روزی که منافقان و منافقات به مؤمنان می گویند: مهلت دهید ما از نور شما بهره ای بگیریم و بدانان گفته می شود به دنیا باز گردید( اگر می توانید؟) و آن جا طلب نور کنید.
این نور معنوی شادی افزا است که به قلب تابانده می شود و شادی و سرور و معرفت و لذت برای ما پدید می آورد.
مناجات شعبانیه از دعاهایی است که امام علی و امامان دیگر آن را می خوانده اند . این نشان اعتبار بالای آن است زیرا کم دعایی یافت می شود که همه امامان بر خواندن آن مداومت داشته باشند. در این دعا آمده است:
الهی والحقنی بنور عزک الأبهج ، فأکون لک عارفا ، وعن سواک منحرفا ، ومنک خائفا مراقبا؛
خدایا مرا به نور عزت بهجت زایت ملحق کن تا بدان به تو معرفت یابم . از غیر توی روی بگردانم و از جلال و قهر تو خائف و مراقب باشم.
این نوری است که معرفت افزا و شادی آور است . غیر خدا را از دل بیرون می کند و... .
نوری که در وعده بالا از رسول خدا آمده از این سنخ است . اگر روزی ما شد، آن گاه خواهیم دید چنان لذت آور است که آن را با همه جهان عوض نخواهیم کرد . این نور همه ظلمت را از بین برده و ظاهر و باطن ما را در خود غرق خواهد کرد و ما بدان نورانی می شویم و از ظلمت قبر و قیامت نجات می یابیم.
بر این اساس ظلمت و روشنایی در آن عالم، به تناسب آن عوالم وجود دارد. چیزی که باعث سرور یا وحشت انسان می شود.
انسان در عالم قبر و برزخ دارای حیات و زندگی با بدن مثالی است و روشنایی و تاریکی نیز در آن عالم قابل صدق است.

پی نوشت ها:
1.نور(24)آیه40.
2.زمر(39)آیه 32.
اقبال، سید بن طاووس، ج3،ص298.
3.انعام(6)آیه 122.
4.حدید(57)آیه12-13.

در شب اوّل قبر حوادثی اتفاق می‌افتد از جمله این حوادث فشار قبر است‌.
در ابتدا ببینیم مفهوم فشار قبر چیست؟
مقصود از فشار قبر این نیست که در این قبور خاکی محسوس - که جزئی از عالم ماده است - فشاری بر بدن مادی انسان‌ها وارد می‏شود. بلکه مقصود از قبر دربسیاری از روایات عالم برزخ است و مقصود از«فشار» عذاب خاصی است که انسان درآن عالم متناسب با کنش‏های خود می‏بیند. فشار و عذاب قبر جسمانی و روحانی است، ولی جسم و بدن برزخی عذاب و فشار می‏بیند. نه بدن مادی ؛ زیرا روح انسان در عالم برزخ، با بدن برزخی (که متناسب با آن عالم است) و قالب مثالی، همراه است.
در رابطه با فلسفه این عذاب‏ها باید گفت: سرای آخرت - که اولین مرتبه آن، عالم برزخ است - منشأ تجسم اعمال آدمی است. در آن جهان هر کس با سرمایه اعتقاد و عمل و کردار دنیایی خویش زیست می‏کند. اعتقادات و اعمال پلاک و درست، حقایقی نورانی هستند که به صورت نعمت و لذت نمایان می‌شوند. در مقابل پندارهای ناپسند و اعمال نادرست و گناهان، حقایقی ظلمانی هستند که به صورت عذاب‏ها و فشارهای دوزخی نمایان می‌گردند.
همین که آدمی از این جهان رخت بربست با همان سرمایه‏ای که اندوخته زندگی خواهد کرد و در دوزخ گناهان یا نعمت حسنات قرارخواهد گرفت.
از طرف دیگر عذاب قبر (عالم برزخ) برای برخی از مومنان که مبتلا به برخی گناهان شده اند، نعمت است؛ زیرا در عالم برزخ، متناسب با کمیت و کیفیت گناه درعذابند و هرگاه از آن گناه پاک شدند، در عالم قیامت با پاکی وارد بهشت می‌گردند.
آن گونه که از برخی احادیث استفاده می‌شود. فشار قبر برای برخی کیفر اعمال محسوب می‌شود و برای برخی‌، ملایم‌تر و به منزله کفاره گناهان و جبران کوتاهی‌ها است‌. امام صادق (ع) از پیامبر اکرم نقل فرموده است‌: فشار قبر برای مؤمن‌، کفاره نعمت‌هایی است که ضایع کرده است‌.(1)
از نکته یاد شده معلوم می‌شود که فشار قبر آنی و در شب اول قبر است و پس از آن ارواح به حسب اعمالشان به چند دسته تقسیم می‌شوند.
الف‌: افرادی که در درجه اعلای از ایمان و کمال هستند این افراد پس از مرگ و پاسخ به سؤالات نکیر و منکر روح آنها در قالب مثالی قرار می‌گیرد و به بهشت برزخی وارد می‌شوند و در آن‌جا در محضر امیرالمؤمنین (ع) و در بهشت برزخی به انواع نعمتهای الهی متنعم می‌شوند; تا برپا شدن قیامت‌.
ب‌: افرادی که مؤمن هستند ولی نه در درجه و کمال گروه قبلی‌، این افراد پس از سؤال و پاسخ در قبر، دری از بهشت (برزخی‌) به سوی قبر آنان باز می‌شود و قبر به مقدار چشم‌انداز، وسیع شده و باغی از باغهای بهشت می‌شود. این گروه در قبرشان متنعم به نعمتهای پروردگارند و همیشه دعایشان این است که خدایا قیامت را برپا نما و نعمتهای بهشتی را که به ما وعده داده‌ای عطا فرما.
ج‌: مؤمنین گناه‌کار که مستحق عذابند، آنها پس از ورود به قبر و سؤال نکیر و منکر و عدم توانایی آنها برای پاسخ دادن‌، به واسطه گناهان و کارهای ناشایست که داشتند، عذاب می‌بینند تا با پاکی وارد بهشت آخرت شوند.
د: کسانی‌که کافر محض هستند، اینها هم همانند مؤمنین معصیت کار در جهنم برزخی معذبند تا برپا شدن قیامت‌; با این تفاوت که عذاب کافر، عذاب عقیده و عمل است و کاهش دهنده عذاب قیامتش نیست‌; ولی عذاب مؤمن گناهکار، عذاب عمل است و باعث پاک شدن او می‌شود و جنبه اصلاحگرانه و پاک کردن دارد.(2)
هـ: گروهی که نه اهل ثوابند که مستحق نعمت باشند و نه اهل گناه تا مستحق عذاب گردند. این گروه روحشان (در قالب مثالی‌) به صورت بی‌هوش و یله و رها باقی می‌ماند تا برپا شدن قیامت‌.(3)
اما چه کسانی فشار قبر دارند به درستی نمی‌توان در این مورد اظهار نظر کرد اما در روایات عواملی برای عذاب قبر ذکر کرده اند که برخی از آن اشاره می‌کنیم:
1- گذشتن از کنار مظلوم ویاری نکردن او ؛
2- سخن چینی؛
3- نافرمانی وکناره گیری از خانواده ودوری از همسر خود وپاسخ مثبت ندادن به خواسته‌های طبیعی او خود؛
4- بد اخلاقی با خانواده؛
البته نمی‌توان گفت تنها همین امور، علل عذاب قبر هستند بلکه این عوامل چیزهایی هستند که به طور صریح در روایات بیان شده است.(4)
اما آیا انسان باید از فشار قبر بترسد یا خیر؟
پاسخ مثبت است. زیرا باعث کنترل انسان بر اعمال خود می‌شود و او را از گناهان باز می‌دارد. آنجا که ارتباط انسان با دنیا قطع می‌شود و هیچ مونس و رفیقی ندارد، جز اعمال و رفتار خود انسان. فشار تنهایی به همراه فشار اعمال زشت برای انسان سخت و دردآور است. اما این ترس نباید انسان را از رحمت خدا مأیوس کند.
تنها عده خاصی فشارقبر ندارند و آنها مومنان پاک هستند و چیزی که باعث فشار آنان شود، انجام نداده اند، یا از آنها توبه کردند.
بنا بر این پیامبران وائمه وافرادی که در درجه بسیار بالای تقوا قرار گرفته باشند فشار قبر نخواهند داشت.
اما غیر از اینان همه با فشار برزخی روبه‏رو خواهند شد؛ هر چند نوع و کیفیت فشار - با توجه به اعمال انسان‏ها - متفاوت خواهد بود؛ چرا که فردی که اُنس و تعلق فراوانی به دنیا دارد، ألفتی با آخرت نخواهد داشت و همواره در حال فرار از آخرت و مأنوسات آن بوده، از وحشت، اضطراب، سختی‏ها و فشار برزخی بیشتر نصیب خواهد برد.
در مقابل کسی که ارتباط کمی با دنیا دارد و به عالم آخرت توجه داشته و مراقبت بیشتر از خود نموده است ؛ از فشار اول برزخ، کمتر برخوردار خواهد شد و به آسانی و با سرعت و بدون تکلّف، دنیا و آنچه را در آن بوده، فراموش کرده و از آن منقطع خواهد شد و با عالم پس از مرگ مأنوس می‌شود و دیگر برای او عذاب و رنج نخواهد شد.
با انس پیدا کردن به نظام جدید برزخی و برطرف شدن ألفت به دنیا و امور دنیایی، آن قسمت از فشارهایی که از این جهت در برزخ وجود داشت، برطرف می‏شود. همچنین با از میان رفتن برخی از آلودگی‏ها و ناپاکی‏ها، فشارهایی نیز که از این ناحیه در برزخ بوده، مرتفع می‏شود.
بنابراین سختی‏ها و فشارهای برزخی، به مرور کم و برطرف می‏شود. البته این در صورتی است که روح در زندگی دنیایی خود، در صراط مستقیم باشد. اما اگر روح در زندگی دنیایی، آلودگی‏های زیادی داشته باشد و به بیان دیگر اگر عصیان‏ها و طغیان‏های ارواح به ظاهر مؤمن - به مقتضای نظام برزخی و ا حکام خاص آن - بیش از حد باشد، در این صورت نتیجه عصیان‏ها را در برزخ دیده و در عذاب برزخی قرار خواهد گرفت و این عذاب‏ها، سختی‏ها، گرفتاری‏ها و فشارها تا آخر نظام برزخی ادامه خواهد داشت.
روایات نیز به فشار برزخی و عمومیت آن اشارات دقیق و فراوانی دارد که به ذکر یک نمونه اکتفا می‏شود:
ابی بصیر می‏گوید: «به امام صادق(ع) عرض کردم: «آیا کسی از سختی‏ها و فشار قبر [ برزخ‏] نجات می‏یابد و [ محفوظ می‏ماند؟]» امام صادق(ع) [ در پاسخ ]فرمود: «از فشار برزخ به خدا پناه می‏بریم، چقدر اندک‏اند کسانی که از فشار قبر نجات می‏یابند [ و به آن گرفتار نمی‏شوند]».... سپس [ امام صادق(ع) در ادامه ]فرمود: «رسول اکرم(ص) در تشیع جنازه سعد - در حالی که هفتاد هزار ملک جنازه وی را تشییع می‏کردند - شرکت کرد و سر به آسمان بلند نمود [ و نظری به آسمان انداخت‏] و سپس فرمود: «آیا شخصی مانند سعد هم فشار و سختی‏های قبر [ برزخی‏] را می‏بیند؟!».منظور آن است که رسول اکرم(ص) سعد را در فشار دید و با تعجب چنین فرمود.امام صادق(ع) فرمود: «پناه بر خدا، این فشار به خاطر بدخویی و کج خلقی او بر خانواده‏اش بود»(5).

پی‌نوشت‌ها:
1. بحارالانوار،ج6، ص 221، ح 16.
2. سیری در جهان پس از مرگ‌، حبیب‌الله طاهری‌، ص 328 ـ 330، دفتر انتشارات اسلامی‌، با اندکی اضافات‌.
3. فروع کافی‌، ج 3، ص 238، باب المسألة فی القبر و من یسأل و من لایسأل‌، نشر دارالاصول، جهت آگاهی بیشتر درباره عالم برزخ ر.ک‌: پیام قرآن‌، آیت ‌الله مکارم شیرازی‌، ج 5، ص 443 - 478، نشر مدرسه امیرالمؤمنین(ع)، عالم برزخ در چند قدمی ما، محمدی اشتهاردی و...
4. شیخ صدوق،علل الشرایع،ج1،ص 309.
5. بحارالانوار، ج 6، ص 261، ح 102. برای مطالعه بیشتر در این خصوص ر.ک: عروج روح، ص 76-80 و معاد یا بازگشت بسوی خدا، ج اوّل، ص 270-276.

آیا روح پدر و مادر فرزند و اقوام در یک مکان قرار دارند؟

هم از نظر عقلى و هم با نظر در آیات و روایات این مطلب به دست مى آید که امکان این امر ( شناسایی وارتباط وهمراهی ارواح بستگان در برزخ وقیامت در صورت تمایل خودشان) وجود دارد لکن شرطى دارد که اشاره مى کنیم.
از نظر عقلی می توان گفت: چون ارواح در آخرت همان روح هاى دنیائى است فپس همان نسبت ها بین آنها بر قرار است. اما سوره عبس آیه 34 و 35 مى فرماید :«یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه» یعنى روزى که انسان (به خاطر هول و وحشت محشر و یا به خاطر حقوقى که نزدیکان ممکن است بر گردن او داشته باشند) از برادر و مادر و پدر و دوست و فرزندانش فرار مى کند.
آیه شریفه دلالت دارد که این نسبت ها بر قرار است گرچه از آنها فرار مى کند. در اینکه چرا از آنها فرار مى کند، مفسرین سه علت ذکر کرده اند:هول و وحشت قیامت، از اقوام به خاطر بى تقوائى.
فرار مى کند مبادا به سرنوشت آنها دچار شود و یا اینکه مبادا آنها حقوقى به گردنش داشته باشند. (1) در هر صورت ظاهر آیه این است که خویشاوندى ها بر قرار است و امکان دیدن هم هست اما روایات متعددى ذکر شده که دلالت دارد مؤمنان در برزخ و قیامت یکدیگر را مى بینند و مى شناسند. به چند روایت اشاره مى کنیم.
علامه طباطبائى در کتاب حیات پس از مرگ از قول شیخ مفید در کتاب امالى حدیثى از امام صادق (علیه السلام) نقل فرموده:
«هنگامى که خدا روحى را قبض مى کند، روح را به شکلى همانند آنچه در دنیا داشته، به بهشت مى فرستد. این ارواح در آن جا مى خورند و مى نوشند. هنگامى که شخصى بر آنان وارد مى گردد، آنها را به همان شکلى که در دنیا داشته اند مى شناسند. »
آیت الله دستغیب در کتاب معاد ص 60 در حدیث دیگرى از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند که ارواح با صفات اجساد در بستانى از بهشت قرار دارند. یکدیگر را مى شناسند و از یکدیگر سؤال مى کنند. هنگامى که روح تازه­اى بر آنها وارد مى شود مى گویند :او را رها کنید زیرا از هول عظیمى به طرف ما مى آید (یعنى از وحشت مرگ) سپس از وى مى پرسند :فلان کس چه شد؟ اگر بگوید: زنده بود، اظهار امیدوارى مى کنند (که نزد آنها بیاید) ولى اگر بگوید: از دنیا رفته بود، مى گویند: سقوط کرد (اشاره به اینکه به دوزخ رفته است).
علامه طباطبائى مى فرماید: چنین معنائى در اخبار بسیار آمده که البته همگى در مورد مؤمنین است. (2)
این که اشاره کردیم نسبت ها بر قرار است و امید دیدار هست لکن شرطى دارد ؛ این شرط با ایمان کامل از دنیا رفتن و حضور در بهشت است که همه لذت ها در آنجا فراهم است. اگر کسی بخواهد با خویشان بهشتی خود دیدار داشته یا با آنها باشد، امکان آن فراهم است ولی ضرورتی در این خصوص وجود ندارد.
در روایات آمده که روح مؤمنان و صالح در برزخ با هم ملاقات و دیدارهای دارند، که به تعداد از این روایات اشاره می‌شود:
راوی می‌گوید: خدمت امام صادق(ع) رسیدم و عرض کردم:‌برادر من در بغداد است و نگرانم که در همان جا بمیرد، فرمود:
«باک نداشته باشید، هر جا که خواهد بمیرد، چون هیچ مؤمنی در شرق و یا در غرب زمین باقی نمی‌ماند مگر آن که خداوند روح او را در وادی السلام با ارواح مؤمنین دیگر قرار می‌دهد»، عرض کردم: وادی السلام کجاست؟ فرمود:‌«در پشت کوفه، و مثل این که منظرة اجتماع ارواح را می‌بینم که حلقه حلقه نشسته‌‌اند و با یکدیگر گفتگو دارند». (3)
امیر مؤمنان(ع) روزی در وادی السلام توقف کرد و گویا با کسانی گفتگو می‌کرد، راوی می‌گوید: از حضرت علت توقف را پرسیدم، گفت: «با اموات مؤمن سخن می‌گفتم». عرض شد :آیا آنها با هم نیز گفتگو و اُنس دارند و یک جا هستند؟ حضرت فرمود:
«اگر پردة در جلوی دیدگان تو نباشد، آنها را خواهید دید که حلقه و حلقه نشسته و با عمامه خود یا چیزی دیگری پشت و ساقه‌های پای خود را به هم بسته و بدین طریق نشسته و گفتگو دارند».
عرض شد: آیا آنها اجسام هستند یا ارواح؟ فرمود: « ارواح هستند. هیچ مؤمنی در سرزمینی از دنیا نمی‌رود مگر آن که به روح او گفته می‌شود که به وادی السلام ملحق شود. وادی السلام بقعه‌ای از بهشت عدن است». (4)
در روایت دیگر آمده که اگر پرده از چشم‌های مردم کنار برود، خواهند دید که ارواح مؤمنین در وادی السلام حلقه‌وار به گرد خود نشسته و با یکدیگر به سخن و گفت و شنود مشغول‌اند. (5)
از این گونه روایات به دست می‌آید که اگر افراد یاد شده در پرسش همه اهل ایمان و تقوا باشند، در عالم برزخ در کنار هم خواهند بود.
بنابراین معیار در کنار هم بودن بیشتر ایمان است تا رابطه سببی. اگر پدر و مادر و فرزندان همه مومن باشند، حتماً در یک جا خواهند بود.
پى‌نوشت‌ها:
1. تفسیر نمونه، ج 26، ص 157 و 851.
2. حیات پس از مرگ، ص 44.
3. محمدحسین طهرانی، معادشناسی، ج 3، ص 323، نشر حکمت، 1403ق.
4. همان، ص 235.
5. همان، ص 236.

يا امكان ارتباط كساني كه در دنيا عضو يك خانواده بوده اند در برزخ و آخرت وجود دارد؟

در قرآن كريم آمده: «كساني كه ايمان آوردند و فرزندان شان به پيروي از آنها ايمان اختيار كردند ما فرزندانشان را در بهشت به آنها ملحق مي كنيم، بي آنكه از عمل آنها چيزي بكاهيم». (سوره طور، آيه 21) اين نعمت بزرگي است كه انسان، فرزندان با ايمان و مورد علاقه اش را در بهشت در كنار خود ببيند و از انس با آنها لذت برد. در روايت ابن عباس از پيامبر گرامي (ص) نقل شده است: «هنگامي كه انسان وارد بهشت مي شود سراغ پدر و مادر و همسر و فرزندانش را مي گيرد، به او مي گويند: آنها به درجه و مقام و عمل تو نرسيده اند، عرض مي كند پروردگارا! من براي خودم و آنها عمل كردم، در اين جا دستور داده مي شود كه آنها را به او ملحق كنيد». در هر صورت اين احترامي است كه خداوند براي پدران صالح قائل مي شود كه اگر افراد او از نظر عمل كوتاهي و تقصيري داشته باشند مي بخشد و ترفيع مقام مي دهد و به درجه آنها مي رساند. و اين موهبت براي افراداي است كه در مسير پدران گام بر مي دارند در ايمان از انها پيروي مي كنند و از نظر مكتبي به آنها ملحق مي شوند. (تفسير نمونه، ج 22، ص 428 تا 430) در مورد همسران بهشتي و اين كه آيا از جنس حور العين هستند يا همسران با ايماني كه در دنيا داشتند نيز به عنوان همسران بهشتي همراه دارند. از آيات قرآن استفاده مي شود كه هر دو مورد است. در آياتي از قرآن اين چنين آمده: «آنها و همسران شان در سايه هاي لذت بخش، برتخت ها، درخلوتگاه ها تكيه كرده اند». (سوره يس، آيه 56) در آيه ديگر آمده: «از سوي خداوند خطاب مي شود وارد بهشت شويد شما و همسران تان». (سوره زخرف، آيه 70) روشن است بودن در كنار همسران با ايمان و مهربان هم براي مرد لذت بخش است و هم براي زنان شان كه اگر در اندوه دنيا شريك بودند در شادي آخرت نيز شريك باشند. تفسير نمونه، ج 18، ص 417؛ ج 19، ص 316 ارواح مومنان با خانواده ها به واسطه علاقه اي كه بين ارواح مومنان و بازماندگان شان وجود دارد آنها به ديدن اهل و عيال خود مي آيند و با آنان ملاقات مي كنند؛ روح مومن با همان صورتي كه مصور شده به دنيا نزول نموده. اقوام و ارحام و اهل بيت و افرادي را كه به آنها علاقمند است ملاقات كرده و از حالات و سرگذشت آنان اطلاع مي يابد.
حفص بن بختري از امام صادق عليه السلام روايت مي كند كه فرمود: «مومن، اهل خود را مي بيند و آن چه را كه موجب محبت او است مشاهده مي نمايد، ليكن چيزهائي كه موجب كراهت او مي گردد از نظر او پوشيده مي شود». نيز فرمود: بعضي از مومنان در هر هفته يك بار، روز جمعه به زيارت و ملاقات اهل خود مي آيند، بعضي ديگر بر حسب مقدار عمل خود مي توانند آنان را ملاقات و زيارت كنند. (بحار، ج 6، ص 256) ابو بصير نيز از آن حضرت نقل مي كند: هيچ روح مومني نيست مگر آن كه در هنگام ظهر به ديدار اهل خود مي رود، اگر ديد اهلش به اعمال نيك مشغول است، حمد و سپاس خداي را بر اين نعمت به جاي مي آورد. (بحار، ج 6، ص 256) در حديث ديگري آمده است: اسحق بن عمار از موسي بن جعفر درباره ارواح گذشتگان سوال مي كند: آيا آن ها اهل خود را ملاقات و ديدار مي كنند؟ فرمود: آري، گفتم: در چه زمان؟ فرمود: در هر جمعه و در هر ماه و در هر سال يك بار بر حسب مقام و منزلت مومن. گفتم: به چه صورتي آن ها براي ديدار اهل خود مي روند، فرمود: به صورت پرنده لطيفي كه خود را به ديوارها مي زنند و از اهل خود آگاه مي شوند پس اگر آن ها را در خير و خوبي مشاهده كنند خوشحال مي شوند، و اگر در حال بد و حاجت مندي و اندوه بنگرند غم تاك و ناراحت مي گردند. (بحار، ج 6، ص 256) عبدالرحيم قيصر مي گويد: به آن حضرت عرض كردم: آيا مومن اهل خود را ديدار و زيارت مي كند، فرمود. بلي، از پروردگارش اذن مي طلبد. خداوند هم به او اذن مي دهد و دو فرشته نيز همراه او گسيل مي نمايد، آن ها به سراغ اهل او به صورت بعضي از پرندگان آمده و بر خانه او قرار مي گيرند،‌ به طوري كه آن مومن كلام اهلش را مي شنود و به آنها نگاه مي كند. البته در اين جا كه حضرت فرمود: روح مومن به صورت پرنده اي بر ديوارها مي نشيند، مراد اين نيست كه واقعا روح به صورت مرغي در مي آيد، (ممكن است انسان بعضي اوقات مرغي را كه بر روي ديوار خانه خود مي بيند واقعا فكر كند كه روح مرده او باشد؟!) بلكه حضرت مي خواهد بفرمايد: همان طور كه مرغ ها بر روي ديوار هاي شما مي نشينند و به آساني رفت و آمد روح مومن هم از خانه خود سركشي مي كند و از اهل و عيال خود و احوال آن ها اطلاع پيدا مي كند.

آیا انسان در عالم برزخ ممکن است که همسر و خانواده خود را بشناسد؟

از نظر عقلی به نظر نمی رسد که مانعی برای امکان این امر وجود داشته باشد،به علاوه که از نظر نقل روایات متعددی ذکر شده که دلالت دارد که مؤمنان در برزخ و قیامت یکدیگر را می‌بینند و می‌شناسند که به چند روایت اشاره می‌کنیم.
علامه طباطبائی در کتاب حیات پس از مرگ از قول شیخ مفید در کتاب امالی حدیثی از امام صادق (علیه السلام) نقل فرموده :
هنگامی که خدا روحی را قبض می‌کند ، روح را به شکلی همانند آنچه در دنیا داشته ،به بهشت می‌فرستد. این ارواح در آن جا می‌خورند و می‌نوشند . هنگامی که شخصی بر آنان وارد می‌گردد، آن ها را به همان شکلی که در دنیا داشته اند می‌شناسند.
آیت الله دستغیب در کتاب معاد، ص 60 در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند که ارواح با صفات اجساد در بستانی از بهشت قرار دارند. یکدیگر را می‌شناسند و از یکدیگر سؤال می‌کنند . هنگامی که روح تازه ای بر آن ها وارد می‌شود می‌گویند: او را رها کنید زیرا از هول عظیمی به طرف ما می‌آید (یعنی از وحشت مرگ) سپس از وی می‌پرسند: فلان کس چه شد؟ اگر بگوید : زنده بود، اظهار امیدواری می‌کنند (که نزد آن ها بیاید) ولی اگر بگوید: از دنیا رفته بود، می‌گویند :سقوط کرد (اشاره به اینکه به دوزخ رفته است) .(1)
البته این روابط بسته به میزان آزادی عملی است که در برزخ به اموات داده می شود که آن هم رابطه مستقیمی با اعمال و رفتارهای انسان در دنیا دارد. اگر دو نفر هر دو در دنیا از جمله نیکوکاران و مومنان باشند ، در برزخ (قبر) امکان ملاقات آن ها بسیار است .در هر حال باید گفت امکان این امر با توجه به برخی شرایط و ویژگی ها وجود دارد .

پی‌نوشت‌ :
1. حیات پس از مرگ، ص 44.

قیس بن عاصم همراه جماعتی از بنی تمیم به محضر مبارک پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند صیلصال بن دلهمش (یکی از اصحاب) در نزد آن حضرت بود.
قیس عرض کرد. ای پامبر خدا! ما را موعظه کن تا از آن بهرمند شویم، زیرا ما در صحرا رفت و آمد می کنیم (و نیاز شدی به موعظه داریم).
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از گفتاری فرمود: ای قیس ! قطعا وقتی که مرگ به سراغت آمد قرینی ( همدمی) با تو دفن شود، او زنده است و تو مرده ای، اگر او کریم و ( بزرگوار و با شخصیت) باشد، تو را گرامی می دارد و اگر لئیم ( پست و و فرومایه) باشد، تو را به خودت وا می گذارد، تو محشر نمی شوی مگر با آن، همدم، مبعوث نشوی، مگر به او سؤال کرده نشوی، مگر از او، بنا براین همدم صالحی برای خود قرار بده، زیرا اگر صالح باشد، با اوانس می گیری، و اگر فاسد باشد، از هیچ چیزی وحشت نمی کنی، مگر از او، و آن همدم عمل تو است.
صلصال عرض کرد: دوست داشتم، این سخن در چند شعر در آیه، و ما به آن، بر هر که به ما نزدیک ما است، افتخار کنیم، و آن را گنجینه ای ماندنی برای خود سازیم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنبال ( شاعر معروف آن عصر) حسان بن ثابت فرستاد، تا او را حاضر کنند، و آن گفتار را به شعر تبدیل نماید.
قیس می گوید: هنوز حسان نیامده بود، من اشعاری را که تا حدودی معنای کلام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را ترسیم کرد، پیش خود، سرودم، و به رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردم : من اشعاری دارم که به گمانم با مضمون سخن شما تطبیق کند، فرمود بگو، گفتم:
تخیر قرینا من فعالک انما - قرین الفتی فی القبر ما کان یفعل
ولا بد بعد الموت من ان تعده - لیوم ینادی المرء فیه فیقبل
فان کانت مشغولا بشیی ء فلا تکن - بغیر الذی یرضی به اللَّه تشغل
فلن یصحب الانسان من بعد موته - و من قبله الا الذی کان یعمل
الا انما الانسان ضیف لا هله - یقیم قلیلا بینهم ثم یرحل
همدم و دوستی از کارهایت انتخاب کن، تا همانا همدم انسان در قبر عمل اوست.
و چاره ای نیست که باید ( برای) بعد از مرگ آن همدم را آماده کنی، برای آن روزی که انسان را ندا می زنند و او می آید.
پس اگر به کاری مشغول هستی، به چیزی جز آنچه موجب خوشنودی خدا است، مشغول نباش. و هرگز بعد از مرگ و قبل از آن : جز عمل، چیزی همنشین او نیست.
آگاه باش که انسان ( در این دنیا) مهمان خویش خود است، ولی پس از اندک زمانی از میان آنها کوچ می کند.

بحار، ج 77، ص

آیا وجود چشم برزخی واقعیت دارد؟

انسان می تواند به مقام و درجه ای دست یابد که باطن این عالم و اعمال ، نیز صورت واقعی را ببیند و این همان چشم برزخی است ، اما تنها انسان های معدودی به این مقام دست می یابند و چنین افرادی ناشناخته اند و حقایق و اسرار را آشکار نمی کنند.
در اصطلاح فلسفه و کلام و عرفان، عالم برزخ عالمی فراتر و وسیع تر از عالم دنیاست. به هر مقدار از دلبستگی و وابستگی به مادیات دنیا دور شویم ،به عالم برتر آن بیشتر دسترسی می یابیم. بنابر آنچه از روایات به دست می آید ،عمل به واجبات و ترک محرمات ،سلامتی در دنیا و دوری از جهنم و ورود به بهشت را برای ما زمینه سازی می کند. اما اگر علاوه بر آن به نوافل و رعایت تقوا موفق شویم، به بیش از آنچه دیگران از جهت معنوی دست یافته اند خواهیم رسید که از آن به چشم برزخی تعبیر می شود و حقایق را فراتر از وقایع می توان دید.
از پیامبر(ص) روایت شد که خداوند فرمود: بنده من به چیزی دوست داشتنی تر از آنچه بر او واجب کردم اظهار دوستی نکرد . او با نوافل به سوی محبت من می آید تا اینکه من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامی که او را دوست بدارم قوه شنوایی او می شوم ، آن گاه که می شنود ؛ قوه بینایی او می شوم. آن گاه که می بیند ؛ زبان او می شوم. آن گاه که سخن می گوید ؛ دست او می شوم. آن گاه که ضربه می زند. آن گاه که راه می رود پای او می شوم . هنگامی که به درگاه من دعا کند ،اجابت می کنم و اگر از من درخواست کند ، به او می دهم. (1)
پی نوشت ها :
1- المحاسن، احمد بن محمد بن خالد البرقی، ج 1، ص 291 ؛ اصول کافی، کلینی، ج 2، ص 352.

زنانی که فشار قبر ندارند

پیامبر گرامی اسلام (ص) در سخنانی سه دسته از زنان را از فشار قبر استثنا کرده و فرمودند: سه گروه از زنان عذاب قبر ندارند و در قیامت هم با حضرت فاطمه (ع) محشور می‌شوند ۱ـ زنی که با فقر و تنگدستی شوهر خود بسازد. ۲ـ زنی که با بد اخلاقی شوهر صبر و بردباری خود را از دست ندهد. ۳ـ زنی که مهریه خود را به شوهر ببخشد.(مواعظ العددیه ص ۷۵)

[h=1]هدف از سوال و جواب در قبر آمدن نكير و منكر ؟
[/h] سوال در برزخ به صورت ساده و پرسش عادي بين دو نفر انجام مي‌شود نيست، بلكه در اصل براي تثبيت اصول عقيدتي است. به عبارت ديگر باتوجه به اين كه عالم برزخ در واقع ظهور باطن انسان است، مي‌توان گفت سوال ملكه‌ها در برزخ و قبر نيز ظهور همان سوالي است كه در باطن انسان در حيات دنيوي مطرح مي‌شود حال اگر اين سوالات را جدي و در پاسخ به آنها جهتي را در زندگي اين دنيا پيش گرفت خواهد در جهت حق و خواه در جهت باطن اين امر به صورت سوال در همان ابتداي مرگ مطرح مي‌شود افراد متوسط‌الحالي كه پاسخي قطعي بدين سوال در اين دنيا نديده‌اند و گاهي به اين سو و گاهي بدان سو رفته‌اند چنان كه در احاديث متعددي آمده است سوال نمي‌شود تا با طي مراحلي در عالم بزرخ تكليف نهايي آنها مشخص و آنگاه در محاسبة قيامت جايگاه نهايي‌شان معلوم مي‌شود.

چگونه مي توان از احوال اموات خود در عالم برزخ آگاه شد؟

"برزخ" حد فاصل و حايل و واسطه ميان دو چيز (ماده و روح،...) است و "عالم مثال" را از آن جهت عالم برزخ مى‏گويند كه حد فاصل ميان اجسام كثيفه(مادی) و عالم ارواح مجردّه و حد فاصل ميان دنيا و آخرت مى‏باشد.[1]

در نظام هستى عوالم گوناگونى هست كه هر كدام داراى احكامى مى‏باشند. اين احكام به لحاظ تفاوت عوالم، با يكديگر فرق دارند، مثلاً عالم ناسوت يا طبيعت، احكام مخصوص به خود دارد و عالم برزخ احكام مختص به خود. آدمى براى ورود و درك شهودى آن عوالم، بايد به صورتى تبدل يابد كه بتواند چنين ظرفيتى را پيدا كند. به همين جهت است كه انسان با مرگ به تحولى دست مى‏يابد تا بتواند به عالم برزخ وارد گردد؛ و تا چنین تحولی در او ایجاد نشود نمی تواند به طور کامل با برزخ و اهالی آن ارتباط برقرار کرده و از احوال آنها آگاه شود و بر مبنای همین تفاوت درجه عوالم است که برخى از انسان ‏ها بر اثر انجام يك سلسله اعمال و آداب و قدم گذاشتن در وادى سير و سلوك، ظرفيت فهم و ادراك عوالم بالاتر را در همين دنيا و قبل از مرگ و قيام قيامت احراز كرده، بسيارى از حقايق بر آن‏ها منكشف مى‏گردد. البته علم به كنه و ماهيت آن حقايق بسيار محدود است؛ مگر براى عده كمى كه با سلوك عملى در همين دنيا به آن عالم راه يافته باشند و علم اجمالى آنها به علم تفصيلى تبديل شده باشد و از اين رو، سنخيّت و چگونگى بدن ‏هاى برزخى و... و نعمت و عذاب ‏هاى آن براى ما به صورت كامل و دقيق روشن نيست؛ در عين حال از مجموعه‏ى آيات و روايات و تحليل ‏هاى عقلى مى‏توان دورنما و كلياتي از نعمت ‏ها و عذاب ‏هاى برزخى و قيامت ارايه نمود.[2]

بنا بر آنچه بیان شد یک راه آگاه شدن از احوال برزخیان تهذیب نفس و بریدن از دنیای فانی است .
راه دیگری که ارتباط با اموات را در عالم برزخ را ممکن می کند احضار ارواح است . احضار روح و ارتباط با ارواح امري ممكن است، يعني از نظر عقل محال نيست و مي‏شود كساني پيدا شوند كه بتوانند با روح فردي ارتباط برقرار كنند .

براي وضوح بيشتر سخن به چند مسئله اشاره مي‏كنيم:

1 - انسان از دو بُعد جسم و روح تشكيل شده است، جسم بعد از مرگ، جزئي از خاك شده اما روح سر از افلاك درمي‏آورد و براي هميشه باقي مي‏ماند و تا قيامت در عالم برزح به سر مي‏برد. و از آنجا که روح، يك امر مادّي نيست؛ محدوديت ماده را ندارد و به سان اشعه خورشيد كه از وراي شيشه و ابر به داخل اتاق و منزل مي‏تابد و هيچ كدام از آنها نمي‏تواند مانع از حضور و حركت حيات آفرين ذرّات آن شود، می تواند در همه جا حاضر شود. [3]

2 - طبق آیات و احاديث[4] فراوان اين حقيقت به اثبات ‏رسیده است كه مي‏توان با ارواح ارتباط برقرار نمود و ارواح نيز مي‏توانند با افراد صحبت كنند، همان طور كه رسول خدا(ص) با كشته شدگان قريش (كه آنها را در چاه بدر انداختند) صحبت كرد و به آنها فرمود: "شما چه بد همسايگاني براي رسول خدا بوديد...".و در پاسخ به اعتراض عمر كه اين كار را بي فايده انگاشت فرمود: "ساكت شو اي پسر خطاب، سوگند به خدا كه تو از آنها شنواتر نيستي!".[5]


اميرالمؤمنين علی(ع) نیز بعد از جنگ جمل با كشته شدگان، صحبت نمود.[6]


پس اصل امكان ارتباط با ارواح غير قابل انكار است. بالاتر اين كه هر يك از ما در عالم خواب بارها با ارواحی كه مي‏شناخته ايم (مثل اقوام فوت شده) ارتباط برقرار نموده و صحبت كرده‏ايم، و شايد از حوادث آينده خبر داده‏اند. اين‏ها همه شواهدي بر امكان ارتباط با ارواح و احضار آن ها است.

در اين باره، تجربه بزرگ مفسّر و قرآن شناس قرن، حضرت علامه طباطبايي «قدس» و نيز برادرش علامه سيد محمد حسن الهي طباطبايي بهترين مؤيد است. ايشان روح پدر و مادر خود را احضار كرده و گزارش‏هاي نهاني از اين جهان را گرفته بودند كه اين قضيه را مي‏توانيد در كتاب مهر تابان مطالعه كنيد.[7]

3 – این نکته قابل انکار نیست که در برخي مواقع اجنه يا شياطين خود را، به جاي روح شخص معيني جا زده، و ما را فريب دهند (همان طور كه از برخي جلسات ارتباط با ارواح نقل شده است) پس هميشه ارتباط با ارواح درست نبوده و برخي مواقع دروغ مي‏باشد، علاوه این احتمال وجود دارد که برخي از افراد شياد نيز از طريق ارتباط با جن و تسخير جن، و حتی با استفاده از قوه تخيل و تردستي بعضي كارها را انجام دهند و چنين وانمود كنند كه روح را احضار نموده‏اند كه انسان هوشيار و آگاه، بايد توجه داشته باشد و فریب آنان را نخورد.

4- هرچند احضار روح، حقيقت دارد، اما در صورتی می توان به یافته ها و آگاهی ها و... اطمینان داشت که این احضار توسط انسان هایی انجام پذیرد که در این راه با مبارزه ی نفس و تهذیب آن، به این مقام نائل گشته اند نه این که با تحمل ریاضت های بسیار مشکل غیر شرعی به چنین قدرتی دست یافته باشند که در این صورت این راه ها از اعتبار برخوردار نیستند و اعتمادی هم به آن ها نیست. [8]


البته باید متذکر گردیم که برخی از فقها احضار ارواح را حرام شمرده شده اند[9].


در مجموع آنچه بیان شد و با توجه به اینکه نظام عادی خلقت بر این مبنا است که زنده ها تنها از طریق وحی می توانند به اطلاعات جامع و مطمئنی از احوال برزخ و قیامت دسترسی پیدا کنند و راهی مستقیم برای آگاهی از احوال اموات ندارند پس راههایی که اشاره کردیم، قابل تمسک و استفاده طبیعی نمی باشند و به طور دقیق و تفصیلی نمی توانند ما را به وضعیت همه اموات رهنمون باشند و تمام جزئیات نعمتهای آنها و عذاب ‏هاى آنها را تبیین نمایند؛ و اين به دلیل همان تفاوت ذاتی دو عالم است . در عين حال از مجموعه‏ى آيات و روايات مى‏توان دورنما و اطلاعات محدودی از حال و هوای مردگان را با توجه به اعمال و کردارشان در این دنیا بدست آورد و یا در برخی موارد خاص از راه ارتباط با ارواح توسط افراد خاص مطمئن و درستکار می توان به آگاهی هایی دست یافت.


--------------------------------------------------------------------------------

[1] ر.ك: سيد جعفر سجادى، فرهنگ علوم فلسفى و كلامى، چاپ 1357؛ نثر طوبى يا دايرة المعارف لغات قرآن.
[2] محمد رضا كاشفى، خدا شناسى و فرجام ‏شناسى، ص 100، اقتباس از سوال 939.
[3] مكارم شيرازي، ناصر، عود ارواح، ص 63 و 130
[4] مثلا؛ صالح با ارواح قوم خویش سخن گفت، اعراف آیه 77 – 79، یا شعیب با ارواح گذشتگان سخن می گوید، اعراف آیه 85 – 93، همچنین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با ارواح انبیا سخن گفته است، زخرف آیه 45 . یا در بقیع با ارواح مردگان به سخن پرداخت. نک: طبقات ابن سعد ج 2 – ص 204 – سیره ابن هشام ج 1 ص 453. امیرالمومنین زمانی که از صفین برمی گشت در کنار قبرستان کوفه ایستاد و فرمود ای ساکنان خانه های وحشت زا و نقاط فقر و گورهای تاریک ای هم آغوشان با خاک و دور ماندگان از وطن ای مظاهر وحشت و ترس شما بر ما سبقت گرفتید و ما به شما می پیوندیم من شما را آگاه می سازم خانه های شما تصاحب شد همسرانتان ازدواج کردند ثروتهایتان تقسیم شد، چه خبری پیش شماست و آنگاه رو کرد به یاران و فرمود اگر به آنان اجازه داده می شد که سخن بگویند جواب می دادند که بهترین توشه تقوا است. نهج البلاغه خطبه 179. نک: سبحانی، جعفر، اصالت روح.
[5] بحارالانوار، ج 6، ص 254، چ آخوندي.
[6] حسيني طهراني، معادشناسي، ج‏2، ص 242.
[7] حسيني تهراني محمد حسين ،مهر تابان، (درباره زندگي علامه طباطبايي).
[8] نمایه ی: ارتباط با موجودات عوالم ديگر، سوال 293. اقتباس از سوال 1121.
[9] « و یلحق بذالک [السحر] استخدام الملائکة و احضار الجن و تسخیرهم و احضار الارواح و تسخیرها و امثال ذالک ...» تحریر الوسیلة، ج 1؛ المکاسب المحرمه، مسئله ی، 16.

شیاطین و ملکاتی که در آنهاست و آن ملکات ناشی از صفات بهیمیه آنها می باشد، در عالم برزخ به همان صورت های مثالیه و برزخیه ممثل میشوند. ولی مؤمنین که از دنیا رخت بر می بندند پس از مرگ به صورت انسانند نه به صورت های دیگر.
شیخ طوسی در کتاب "امالی" خود روایت میکند از ابن ظبیان که میگوید: من در خدمت حضرت امام جعفر صادق (ع) بودم که فرمود: مردم در باره ارواح مؤمنین پس از مرگ چه میگویند؟ عرض کردم: میگویند: آنها پس از مرگ در حواصل طیور خضر (سنگدان و چینه دان مرغان سبز رنگ) قرار میگیرند. حضرت فرمود: سبحان الله! مؤمن در نزد خدا گرامی تر از آن است که روح او را در سنگدان مرغی قرار دهد؛ ولیکن چون وقت ارتحال مؤمن میرسد، رسول خدا (ص) و علی (ع) و فاطمه (س) و حسن (ع) و حسین (ع) به نزد مؤمن می آیند، و با آنها ملائکه مقرب پروردگار هستند. پس اگر خداوند زبان مؤمن را به شهادت به توحید پروردگار و به نبوت پیامبر (ص) و به ولایت اهل بیت گویا کند، بر این معنی رسول خدا و علی و فاطمه و حسن و حسین شهادت میدهند و فرشتگان مقرب هم با شهادت آنها شهادت میدهند. و اگر زبان مؤمن در آن حال بسته باشد، خداوند پیامبر خود را از محتویات ضمیر آن مؤمن آگاه میکند، پس رسول خدا بر آن گواهی میدهد، و بر اساس شهادت پیامبر علی و حسن و حسین ـ که بر تمام آنها صلوات و رحمت خدا باشد ـ گواهی میدهند، و افرادی که از فرشتگان حضور دارند آنها نیز گواهی میدهند. و چون پروردگار روح آن مؤمن را بسوی خود قبض کند، آن روح را در بهشت میبرد و در صورتی مثل صورت خود آن مؤمن قرار میدهد بطوریکه در بهشت میخورند و می آشامند؛ و چون روح تازه و شخص تازه ای از دنیا بر آنها وارد شود، آنها را به همان صورت هائی که در دنیا داشتند می شناسد.
و نیز در "
کافی" با إسناد متصل خود از ابوبصیر از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که فرمود: ارواح مؤمنان در بهشت در کنار درختی در صورت اجسام بشریه قرار دارند و بدین صورت ها یکدیگر را می شناسند و با یکدیگر گفتگو دارند. چون یک روح تازه بر آنها وارد شود، میگویند: فعلا او را از پرسش واگذارید، چون از مقام هول و ترس عظیمی رهائی یافته است. و سپس از او می پرسند: فلان کس چه کرد؟ و فلان کس چه کرد؟ اگر در پاسخ بگوید: او زنده بود، ارواح امید خیر و رحمت و سعادت درباره او دارند؛ و اگر بگوید: هلاک شده است، ارواح میگویند: به پستی و خواری گرائید، به پستی و خواری گرائید. چون اگر از اهل بهشت بود مسلما با آنها بود و چون در میان آنها نیامده معلوم میشود در جهنم رفته است.
و نیز در "کافی" با سند متصل خود از أبوبصیر از حضرت صادق علیه السلام روایت میکند که: میگوید: درباره ارواح مؤمنان از آن حضرت سؤال کردم، فرمودند: در حجره هائی در بهشت سکونت دارند، از غذای بهشتی میخورند و از آشامیدنی های آن می آشامند و میگویند: بار پروردگار ما! ساعت قیامت را برای ما به پا دار، و بر آنچه به ما وعده فرمودی وفا کن، و آخرین فرد ما را به اولین فرد ما ملحق گردان.

برزخ، در لغت به معنای پرده و حائل است که بین دو چیز واقع می شود و نمی گذارد این دو بهم برسند؛ اما به حسب اصطلاح، برزخ عالمی است که خدای متعال بین دنیا و آخرت قرار داده است. برزخ را عالم مثالی هم می گویند؛ چون مثل این عالم است. البته از لحاظ صورت و شکل ولی از لحاظ ماده و خواص و خصوصیات فرق می کند. از ساعت مرگ تا هنگامی که اموات سر از قبر در می آورند، در عالم برزخ بسر می برند.[1]خدای تعالی در قرآن مجید می فرماید: «و پشت سر آنان‏ برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند (روز قیامت)».[2]
برزخ، اولین منزل انسان پس از مرگ است. پس، مراد از عالم برزخ، همان عالم قبر است؛ عالمی که انسان در آن یک نوع زندگی خاصّی تا قیامت دارد.[3] زندگی در برزخ، برای مؤمنان و نیکوکاران رهایی از قفس بدن است و برای گناهکاران وحشت زا و دلهره آور. سؤال در قبر منظور از قبر در اینجا مکانی نیست که میّت را داخل آن می گذارند، بلکه از آیات و روایات استفاده می شود که قبر عالمی است که انسان بعد از مرگ در آن زندگی می کند و منعم می شود و یا عذاب می گردد و به طور کنایه از آن به قبر تعبیر شده است؛ یعنی از باب این که انسان در مرگ دنیوی اولین جایی که او را می گذارند، داخل قبر است.[4] با توجه به این که انسان ها در عالم برزخ دارای حیات هستند، و زنده نیز در عالم برزخ مسئول کارهای خودش است و یا متنعم است یا معذّب. مسأله حیات در عالم برزخ، در اخبار معصومین نیز آمده است:حضرت امام صادق (ع) فرمود:« ارواح مؤمنین در اتاق های بهشت برزخی هستند و آنجا زندگی می کنند و می خورند و می نوشند، ولی ارواح کفّار در آتش برزخی گرفتار عذاب هستند».[5] در قبر از عقاید و اعمال کلی پرسیده می شود. به میّت می گویند: خدایت که بود، پیغمبرت که بود، چه دینی داشتی؟ این را از هر فردی خواه مؤمن و خواه کافر و غیر مسلمان می پرسند، مگر از بچه های نابالغ، دیوانه و کم عقل؛ [6] دو ملک به نام «نکیر» و «منکر»، از انسان مواردی را سؤال می کنند که حضرت امام سجاد (ع) در این باره می فرماید: اولین سؤال آن دو فرشته این است که آیا خدا را پرستش می کردی یا مشرک بودی؟ دوم این که از پیامبر و مکتب و دین و کتاب (قرآن) سؤال می شود؛ سوم این که از رهبری و ولایت می پرسند که کدام رهبر (حق یا باطل) را تقویت و یا تضعیف می کردی؟ چهارم این که از عمر می پرسند که در چه راهی مصرف کردی؟ پنجم این که از مال و درآمدها می پرسند که از چه راهی به دست آوردی و در چه راهی مصرف نمودی؟ بعد در ادامه می فرمایند: خودتان را برای پاسخ گویی به سؤالات شب اول قبر آماده نمایید.[7]


[/HR] [1]. دستغیب، سید عبدالحسین، 1000 سؤال، تنظیم و تصحیح، دستغیب، سید محمد هاشم ، ص 36 و 37، انتشارات ناس، چاپخانه پیام، 1371 شمسی. [2]. مؤمنون، 100. [3]. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الإلهیات، با استفاده از ص 431 و 432؛ قرائتی، محسن، تلخیص اصول عقاید، ص 171، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1386. [4]. سبحانی، جعفر، محاضرات فی الإلهیات، ص 434 - 436. [5]. مجلسی، بحار الأنوار، ج 6، ص 169،مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان. [6]. دستغیب، سید عبدالحسین، 1000 سؤال، ص 33 و 34؛ قرائتی، محسن، تلخیص اصول عقاید، ص 174. [7]. مجلسی، بحار الأنوار، ج 6 ، 223.

با توجه به آنچه در مورد زیارت اهل‌بیت(ع) بیان شده است، حیات و ممات فردی که زیارت می‌‌شود برای شخص زائر یکسان است و زائر آن امام را حاضر و شاهد بر اعمال و رفتار خود می‌‌بیند. روایات بسیاری اشاره یا تصریح به این معنا دارد که زندگی و مرگ معصوم(ع) یکی است. رسول خدا(ص) می‌‌فرماید: «کسی که پس از مرگ و وفات مرا زیارت کند؛ مانند کسی است که مرا در حال حیات ملاقات کرده است و من در هر دو حال شاهد بر او هستم و شفاعت او در روز رستاخیز بر عهده من است».[1] همچنین دور و نزدیک برایش تفاوت نخواهد داشت. رسول اکرم(ص) می‌‌فرماید: «هر کس مرا پس از مرگم زیارت کند؛ مانند کسی است که در زمان حیاتم به سوی من شتافته است و اگر نتوانستید، درود و سلام برایم بفرستید این صلوات شما به من می‌‌رسد».[2] از این‌رو زیارت ملائکه و انبیا در کربلا نیز به منزله زیارت هر روز ملائکه از خود امام معصوم است.
اما با این حال برخی اماکن، خود نشان و علامتی برای شعائر الهی و رستگاری مؤمنان شده و به همین جهت از تقدسی برخورددار می‌‌شوند، که صحبت و ملاقات با امام معصوم در آن اماکن از شرافت و فضیلت خاصی برخوردار می‌‌گردد. جبرئیل(ع) در کلامی به پیامبر(ص) چنین عرضه می‌‌دارند: «براى قبر سیّد الشّهداء در آن سرزمین اثرى نصب کرده تا براى اهل حق نشانه‏‌اى بوده و براى اهل ایمان سببى براى رستگارى باشد و در هر روز و شب از هر آسمانى صد هزار فرشته گرداگرد آن طواف کرده و بر آن‌حضرت صلوات فرستاده و نزد قبرش تسبیح خدا گفته و براى زائرین آن‌جناب طلب آمرزش کرده‏...»
[3].
همان‌گونه که در و دیوار خانه‌ معشوق هم رنگ و بوی او را می‌­گیرند و تقدس می‌‌یابند، زمین مقدس کربلا نیز چنان رنگ و بوی امام حسین و یاران الهی ایشان را گرفته است که پاک‌‌ترین سرزمین‌ها لقب گرفته است
[4] و شرافتی بیشتر از کعبه را برای خود برگزیده است. امام باقر(ع) فرمودند: «خداوند تبارک و تعالى بیست و چهار هزار سال پیش از خلقت کعبه زمین کربلا را آفرید و آن‌را مقدس و مبارک قرار داد و پیوسته قبل از خلقت مخلوقات مقدس و مبارک بود تا آن‌را برترین زمین در بهشت نمود و برترین منزل و مسکنى قرارش داد که اولیاء و دوستانش در بهشت در آن سکنا مى‏‌گزینند». از این‌رو ملائکه نیز از این قافله عاشقی عقب نمانده و هر روز و شب به همراه پیامبران به زیارت این مکان مقدس می‌‌آیند و برای دیگر عاشقان حسینی دعا و طلب مغفرت می‌­نمایند.[5]
نمونه این تقدس و شرافت نیز در برخی اماکن مانند مقام ابراهیم نیز دیده می‌‌شود. اگرچه فردی در فلسطین و بیت‌‌المقدس قبر ابراهیم خلیل(ع) را زیارت کرده باشد ولی وقتی به مکه می‌آید پشت جایگاهی که قدمگاه آن پیامبر الهی است نماز می‌‌گذارد؛ زیرا که این مقام نیز تقدس یافته گرچه حتی جسم مادی ابراهیم(ع) نیز در کنار آن نباشد؛ چنانچه قرآن کریم نیز آن‌را از آیات الهی می‌‌شمرد: «در آن، نشانه‌‏هایى روشن است [از جمله‏] مقام ابراهیم است».
[6]


[/HR] [1]. قمی، ابن قولویه، کامل الزیارات، ص 45، چاپ اول، مرتضویه، نجف، 1356ق.
[2]. قمی، عباس، سفینة البحار، ج 3، ص 518، چاپ دوم، اسوه، قم، 1416ق.
[3]. کامل الزیارات، ص 265.
[4]. «هِیَ أَطْیَبُ بِقَاعِ الْأَرْضِ وَ أَعْظَمُهَا حُرْمَةً»؛ همان، ص264.
[5]. از امام صادق(ع) شنیدم که مى‌‏فرمودند: «نیست پیغمبرى در آسمان‌‏ها و زمین مگر آن‌که از خداوند متعال درخواست دارند که به ایشان اذن داده شود تا حضرت حسین بن على علیهما السّلام را زیارت کنند پس فوجى از آسمان نازل شده و به زیارت آن‌جناب رفته و فوجى پس از زیارت به آسمان مى‌‏روند». همان، ص111.
[6]. آل عمران، 97.

«قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى‏ خُرُوجٍ مِنْ سَبيل»
(آنها مي‌گويند: پروردگارا ما را دوبار ميراندي و دوبار زنده كردي، اكنون به گناهان خود معترفيم، آيا راهي براي خارج شدن از دوزخ وجود دارد؟)
در اين كه منظور از «دوبار ميراند» و «دوبار زنده كردن» چيست؟ مفسران چندين تفسير ذكر كرده ‌اند كه از ميان همه اين تفاسير، اين تفسير مناسب است كه منظور از دو بار، ميراندن، مرگ در پايان عمر و مرگ در پايان برزخ است. و منظور از دو مرتبه احياء، احياي برزخي و احياي در قيامت است.

در یک زمان مشخصی ارواح مومنین را از منزل های بهشتی خودشان به وادی السلام می برند . در کتاب کافی به نقل از شیخ کلینی روایتی داریم که امام باقر می فرماید : در هنگام غروب یعنی از اول شب آنها را به وادی السلام می برند و آنجا متنعم می شوند و همدیگر رامی شناسند و با هم گفتگو دارند و اول صبح از آن بهشت خارج می شوند . پس این پذیرایی ویژه در شب است . در برهوت هم همین جور است . از قرائن روایات بدست می آید که چهره ی دنیایی وادی السلام ارتباطی با چهره ی امیرالمومنین و نجف دارد . قبر حضرت علی از زمان حضرت آدم و نوح آمده شده بود . ما در هنگام سلام دادن به حضرت امیر می گوییم : سلام بر تو و آن دو نفری که در کنار تو آرام گرفته اند . سرزمین وادی السلام ارتباطی با قبر امیرالمومنین و نجف و ولایت دارد . پس وادی السلام وادی سلامتی و امنیت است . یعنی وادی ولایت است . هر کس وارد این وادی ولایت بشود ایمن از همه ی عذابها است . ارواح مومنین در وادی ولایت در وادی السلام وارد می شود و پذیرایی آن در محضر ولایت رسیدن است واستفاده از جرعه های ناب از حضرت علی (ع) و ائمه است البته هر کس به تناسب لیاقت و ظرفیت خودش . هر کسی در حد خودش یک جرعه ای از جام ولایت امیرالمومنین و محبت اهل بیت را می چشد که این بالاترین لذت های بهشت است . خوردنی های بهشت پایین ترین لذات بهشت است . در کامل الزیاره که استادشیخ مفید آنرا نوشته است دارد که در قیامت وقتی بهشت را برای یک عده آماده می کنند ، آنها دور امام حسین (ع) می چرخند و توجهی به بهشت ندارند و بهشت گله مند می شود که چرا آنها توجهی به من ندارند . زیرا آنها صاحب بهشت را پیدا کرده اند . کسانی که اهل معرفت هستند در بهشت دنبال این لذت ها هستند . شاگرد مرحوم الهی قمشه ای نقل می کردند که ایشان وقتی نهج البلاغه را درس می داند در قسمت هایی می گفتند که دعا کنید که به بهشت برویم و این درس را از خود امیرالمومنین بگیریم . اینکه می گویند : شبها به قبرستان رفتن مکروه است شاید وجهش این است که شبها مومنین را به پذیرایی می برند ، مزاحم آنها نشوید . وقتی شما برای زیارت سر قبر مومنی می روید ، صاحب قبر به شما که زائر او هستید توجه دارد و توجهش به وادی السلام کم می شود یا مانع رفتن به آنجا می شود . یکی از مادر شهدا شبها سر قبر شهیدش می رفت . یک بار خواب دید که در قبرستان همه آمده هستند که به مسافرت بروند و از پسرش پرسید که اینها کجا می روند ؟ پسرش گفت که آنها به زیارت امیرالمومنین می روند .( البته این یک موید است نه دلیل مطلب ) مادرش گفت که پس چرا تو نمی روی ؟ گفت : من به احترام شما نمی روم .از آن موقع دیگر مادر شهید شبها به سر قبر پسرش نمی رفت و می گفت که من نمی خواهم مانع این بشوم که پسرم به زیارت امیرالمومنین برود. پس شاید وجه اینکه رفتن به قبرستان در شب کراهت دارد این است که ما مانع پذیرایی ویژه نشویم .
خدایا ، اگر در این ماه رمضان تا الان مورد رحمت الهی قرار نگرفته ایم ، در همین لحظه مورد رحمت خدا قرار بگیریم .

در نهج البلاغه از امیرمومنان على "ع" مى خوانیم: هنگام مراجعت از جنگ صفین در كنار قبرستانى كه پشت دروازه كوفه بود ایستاد و با این كلمات با ارواح مردگان سخن گفت:
"انتم لنا فرط سابق و نحن لكم تبع لاحق، اما الدور فقد سكنت و اما الازواج فقد نكحت و اما االموال فقد قسمت هذا خبر ما عندنا فما خبر ما عندكم"؟
'شما بر ما پیشقدم شدید و ما نیز به شما ملحق خواهیم شد، خانه هایتان را دیگران ساكن شدند! همسرانتان به ازدواج دیگران درآمدند! و اموالتان تقسیم شد! اینها خبرهائى است كه نزد ما است نزد شما چه خبر؟' سپس رو به یاران كرد و فرمود:
"اما لو اذن لهم فى الكلام لاخبروكم ان خیر الزاد التقوى":
'آگاه باشید اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده شود به شما خبر مى دهند كه بهترین زاد و توشه ى در سفر آخرت پرهیزگارى است.' [ نهج البلاغه كلمات قصار كلمه 130. ]
این حدیث نیز گواه بر آن است كه علاوه بر اینكه عالم برزخ براى ارواح مردگان واقعیت دارد. نوعى ارتباط با این جهان نیز دارند. در حدیثى از امام صادق "ع" آمده است كه فرمود: 'والله ما اخاف علیكم الا البرزخ': 'به خدا سوگند من تنها از برزخ بر شما مى ترسم'! "اشاره به اینكه مومنان در قیامت مشمول شفاعت پیامبر "ص" و امامان معصومند ولى حساب برزخ جدا است". [ تفسیر نورالثقلین جلد 3 صفحه 553 حدیث 120. ] 'میت به خاطر طلب رحمت و استغفار براى او خوشحال مى شود، همانگونه كه افراد زنده با هدایا خوشحال مى شوند'. [ محجه البیضاء جلد 8 صفحه 292. ] همین مضمون در حدیثى از پیغمبر اكرم "ص" آمده است كه فرمود:
"ان هدایا الاحیاء للاموات الدعاء و الاستغفار":
'هدایاى زندگان براى مردگان، دعا و استغفار است'. [ همان مدرك صفحه 291. ] در حدیثى از كنزالعمال از رسول خدا "ص" آمده که حضرت فرمود:
"ایها الناس زور وهم و اتوهم و سلموا علیهم فوالذى نفسى بیده لا یسلم علیهم مسلم الى یوم القیامه الا ردوا علیه السلام":
'اى مردم آنها را زیارت كنید، به سراغ آنها روید و سلام بر آنها بفرستید، سوگند به كسى كه جانم به دست او است هیچ مسلمانى تا روز قیامت بر آنها سلام نمى فرستد مگر اینكه سلام او را پاسخ مى گویند'. [ 'كنزالعمال' جلد 10 صفحه 382 حدیث 29896. ] اصولا تمام روایاتى كه سخن از سوال و فشار و عذاب قبر مى گوید و روایاتى كه از رسیدن نتیجه كارهاى نیك و بد انسان بعد از مرگ به او خبر مى دهد و روایاتى كه از تماس ارواح با خانواده هاى آنها و مشاهده وضع حال انها بحث مى كند و روایاتى كه در مورد حوادث شب معراج و تماس پیامبر "ص" با انبیاء و پیامبران سخن مى گوید: همه ى اینها گواه بر وجود عالم برزخ است و بدون تصور چنین عالمى تمام روایات مزبور و مانند آن نامفهوم خواهد بود. مقالات درخواستی

آیا بیماران، معلولین، جوانان و پیران پس از مرگ در عالم برزخ و همچنین در قیامت به همان صورت كه از دنیا رفته‌اند محشور می‌شوند. مثلاً بیمار به صورت بیمار، پیر به صورت پیر و...؟
پاسخ به این پرسش در چند محور ارائه می‌شود:
1. بدن برزخی چگونه است؟
برای دریافت پاسخ مناسب اوّل باید تفاوت بدن دنیایی، برزخی و اخروی معلوم گردد. لذا پیش از شناخت بدن اخروی باید بدن برزخی معرفی شود:
در وصف بدن برزخی گفته شده: روح انسان بعد از مرگ و به مجرد انقطاع از دنیا و از بدن مادی، خود را با بدن برزخی و قالب مثالی می‌یابد و می‌بیند، از همان لحظة اوّل انقطاع كه لحظه اوّل ورود به عالم برزخ است، روح خود را با این بدن و با این قالب لطیف كه شبیه بدن مادی او است می‌بیند. مسأله قالب مثالی بدن برزخی چیزی نیست كه بعد از انقطاع روح از بدن مادی به وجود بیاید و تحقق یابد و قبل از انقطاع روح از بدن مادی یعنی در دوران حیات دنیوی وجود نداشته باشد. در حیات دنیوی هم اگر كسی آمادگی و صلاحیت لازم را داشته باشد می‌تواند خود را با همین قالب لطیف و بدن غیرمادی ببیند و بیابد. (برای اطلاع بیشتر از این مسأله به منبع ذیل مراجعه شود.[1])
2. بدن اخروی چگونه است؟
گرچه درباره بدن اخروی بحث فراوان است امّا یكی از مباحث كه در این جا مناسب و قابل عرضه است این است كه:
بعد از جداشدن روح از بدن و انتقال به عالم دیگر، بدن در نظام مادی در شرایط جدیدی قرار می‌گیرد و مبدل به خاك می‌گردد و به صورت ذرات در می‌آید و در نظام مادی باقی است تا وقتی كه نظام مادی در اوایل قیامت شروع به تحول كلی نموده و حركت جدیدی را آغاز كند، حركتی كه در حقیقت سرفصل دیگری از حقیقت نظام مادی است. بر اساس آیه قرآن كه فرمود: «یوم تبدّل الارض غیرالارض»؛[2] یعنی روزی كه این زمین به زمین دیگر تبدیل می‌شود.
در این انقلاب و تحول كلی زمین ذرات بدنی انسان كه به صورت خاك و ذرات خاكی و زمینی است نیز متبدل می‌شود و به صورت دیگر كه صورت بالاتر و كاملتر و لطیف‌تر است در می‌آید با این بیان معلوم خواهد شد كه بدن اخروی و بدن ساخته شده در آخرت و در حشر، در عین این كه همین جسم و بدن است و در عین این كه از همان ذرات بدنی هر انسانی، بدن اخروی او تشكیل شده است، در عین حال در اثر تبدلّات دارای احكام و آثار جدید خواهد بود و آثار بدن دنیوی و مادی طبیعی را نخواهد داشت، ‌لذا به آسانی می‌توان گفت: بدن دنیوی و مادی در اثر همان مادی بودن یك سلسله آثار و خواص به خصوص از باب كون و فساد واجد است كه این آثار و خواص را در نظام اخروی و در عوالم بالا و در بهشت و جهنم ندارد و بالعكس خواص و آثاری در بدن اخروی است كه در بدن‌های دنیوی وجود ندارد. بدن اخروی متناسب با عوالم اخروی و با نظام‌های بالاتر و بهشتها و جهنم‌ها است. طبعاً باید نحوة وجود بدن اخروی و ساختمان وجودی آن غیر از نحوة وجود و ساختمان وجودی بدن دنیوی و مادی باشد، زیرا كه بدن دنیوی و مادی با این خصوصیات كه در عالم ماده داردو با این آثار و خواص كه در این جا دارد، با آن نظام‌ها و عوالم بالاتر نمی‌سازد و متناسب نیست. (این بحث روانتر و روشن‌تر همراه با تحلیل آیات و روایات كه بسیار مفید و در عین حال ساده و دقیق و قابل قبول برای همگان است در منبع ذیل به خوبی مطرح شده است كه انصافاً در كمتر جایی بدان پایة مفید، ساده و مستدلّ عنوان شده است.[3])
3. نتیجه و پاسخ مستقیم
از آنچه درباره بدن برزخی و بدن اخروی گفته شد به آسانی می‌توان گفت كه پیری، معلولیت، بیماری و سایر مشكلات از این قبیل كه از آثار و خواص بدن عنصری و مادی است در بدنهای اخروی و برزخی نخواهد بود
امّا نكته‌ای كه باید بدان توجه داشت این است كه گرچه بیماری‌های جسم طبیعی و بدن مادی در آن عالم (برزخ و قیامت) برای انسان نخواهد بود. امّا نقایص متناسب با بدن و خواص آن عالم برای عده‌ای از انسانها وجود دارد، به عنوان نمونه برخی با این كه در دنیا بینا بوده و چشم او سالم بوده است، ‌امّا در قیامت كور و نابینا محشور می‌شوند. (البته نابینائی متناسب با آن عالم) قرآن كریم در این باره می‌گوید: «من اعرض عن ذكری فان له معیشةً ضنكاً و نحشره یوم القیامة اعمی»؛ یعنی كسی كه از یاد حق اعراض كند دچار زندگی تنگ شده و همیشه در فشار است و در قیامت كور محشور می‌شود.[4] این افراد وقتی می‌بینند كورند سؤال می‌كنند با این كه در دنیا بینا بوده چرا كور محشور شده‌اند، مگر قرار نبود كه هر كس هر چه است به همان صورت در قیامت زنده شود؟ از این مسئله به تجسم اعمال در معارف دینی نام برده شده است.
جواب داده می‌شود: در این جا جز حقایق چیزی دیگر نیست، همین حقایق به صورت دستورات و معارف و احكام و آیات برای شما آمد ولی تو آنها را ندیدی. همانها در قیامت ظهور كرده، حالا نیز آنها را نمی‌بینی. (برای اطلاع از تفصیل این بحث به منبع ذیل مراجعه شود.[5]
بنابراین بیماری و معلولیت‌های متناسب با دنیا و مربوط به بدن دنیایی در آنجا (عوالم برزخ و قیامت) نیست، امّا بیماری و معلولیت از قبیل آنچه گفته شد و متناسب با شرایط آن عالم در آن جا و جود خواهد داشت.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] . محمد شجاعی، معاد یا بازگشت به سوی خدا، نشر شركت سهامی انتشار، چ اول، سال 1362.
[2] . ابراهیم، 48.
[3] . محمد شجاعی، معاد یا بازگشت به سوی خدا، نشر شركت سهامی انتشار، چ اوّل، سال 1362.
[4] . طه، 124.
[5] . جوادی آملی، یادمعاد، ص 268، مركز نشر فرهنگی رجاء، چ 3، 1375.

بر اساس کلام امام علی (ع) در نهج البلاغه عده اي از انسانها در همين زندگاني دنيوي عوالم برزخ و يا عوالم بالاتر از آنها را سير نموده و مي گذرند و آنچه براي عامه مردم بعد از مرگ و در حشر و مواقف آن پيش خواهد آمد براي آنان در همين دنيا پيش مي آيد. به گزارش خبرگزاری مهر، بر اساس نهج البلاغه، حضرت علی (ع) درباره آيه شریفه "رجال لاتلهيهم تجارة و لابيع عن ذكر الله" بیانی دارد که در آن خصوصيات اهل ذكر و رجال الهي را كه در آيه شريفه مذکور آمده، مورد اشاره قرار می دهد و مي فرمايد: وأن للذكرلاهلا أخذوه من الدنيا بدلا قلم تشغلهم تجارة و لابيع عنه؛ براي ذکر و ياد خدا، اهلي است كه عوض دنيا و روي آوردن به آن، ياد خدا را اخذ نموده و به ياد او پرداخته اند و چنان به ذكر او روي آورده اند كه تجارت و خريد و داد و ستدهاي دنيا آنان را مشغول نمي كند و از ياد خدا باز نمي دارد.

سپس حضرت به بيان پاره اي از اوصاف اهل ذكر پرداخته و بعد از آن به بعضي كمالات وجودي آنان اشاره مي فرمايد. يعني موضوع ارتفاع حجب و مكشوف شدن عوالم غيب از براي آنان را با وضوح كامل، و در عين حال توام با اشارتها و نكته ها توضيح مي فرمايد.
به نظر مي آيد كه با دقت و تامل عميق و با تدبر در جملات و تعبيرات اين بيان هيچگونه شبهه اي در اين مسئله بقي نمي ماند كه عده اي از انسانها در همين زندگاني دنيوي عوالم برزخ و يا عوالم بالاتر از آنها را سير نموده و مي گذرند و آنچه براي عامه مردم بعد از مرگ و در حشر و مواقف آن پيش خواهد آمد براي آنان در همين دنيا پيش مي آيد، و عوالمي را كه ديگران بعد از مرگ و در قيامت طي مي كنند اینها قبل ازمرگ و قبل از قيامت طي نموده و در عوالم قرب قرار مي گيرند و در نتيجه، اين عده بعد از مرگ و انتقال از دنيا در همان عالمي قرار مي گيرند كه در دنيا در آن بودند و وضع آنان غير از وضع عامه مردم است.
حال در بيان آن حضرت دقت مي كنيم. ایشان مي فرمايد؛ فكانما قطعوا الدنيا الي الاخرةو هم فيها فشاهدوا ماوراء ذلك، فكانما اطلعوا غيوب أهل البرزخ في طول الاقال فيه،و حققت القيامة عليهم عداتها، فكشفوا غطاء ذلك لاهل الدنيا حتي كانهم يرون ما لايري الناس، و يسمعون مالا يسمعون؛ اهل ذكر و رجال الهي در مقام و منزلتي هستند كه گویی دنيا را به آخر رسانيده و پشت سر گذاشته اند و وارد آخرت شده و درآنجا مي باشند و آنچه را كه درآنجا است مي بينند. پس مثل اينكه به حقايق پنهان و محجوب برزخ در طول اقامت خود در آن اطلاع حاصل كرده اند و قيامت وعده هاي خود را براي آنان تحقق بخشيده است. پس براي اهل دنيا ازآنچه مي بينند پرده برداشته و خبر مي دهند،به نحوي كه همانا آنان مي بينند چيزي را كه مردم نمي بينند و مي شنوند چيزي را كه مردم نمي شنوند.
تعبيراتي كه در اين بيان وجود دارد، تعبيرات به خصوصي است. از تعبير"فكانما"همان نكته اي كه قبلا به آن اشاره شد استفاده مي شود. از جمله "اطّلعوا غيوب اهل البرزخ في طول الاقامة فيه" با وضوح كامل اين حقيقت بر مي آيد كه آنان به غيوب اهل برزخ و به مسائل پوشيده برزخيان اطلاع و آگاهي كامل دارند، آن هم به نحوي كه گويا در بزرخ مدتها اقامت داشته و در آن سير مي نموده اند و علاوه بر اين، از اين جمله مي توان اين حقيقت را هم استفاده نمود كه آنان برزخ را سير نموده و پشت سر گذاشته و ازآن گذشته اند.
از جمله "و حققت القيامة عليهم عداتها" اين چنين استفاده مي شود كه قيامت و عده هاي خود را براي آنان پيش آورده و تحقق بخشيده و ارائه نموده است. از تعبير"حتي كانهم يرون ما لايري الناس و يسمعون ما لايسمعون" به خوبي بر مي آيد كه آنان گویی مي بينند و مي شنوند آنچه را كه عامه مردم آن را نمي بينند و نمي شنوند؛ أو من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشي به في الناس كمن مثله في الظلمات ليس به خارج منها. (آيه 122 سوره انعام)
نتيجه اينكه از اين بيان هم با كمال وضوح مسئله گذر از برازخ در دنيا براي عده اي از انسانها كه اهل ذكر و رجال الهي هستند استفاده مي شود. اينكه مسئله گذر از برازخ در دنيا از اين بيان استفاده مي شود به جهت اين است كع بحث در اصل در همين موضوع است.و الا از متن اين بيان اين حقيقت استفاده مي گردد كه اينها نه تنها برازخ را در دنيا سير كرده اند بلكه حشر و مواقف آن را نيز در همين زندگي دنيوي ديده اند. زيرا كه مي فرمايد؛ وحقّقت القيامةعليهم عداتها.

فلسفه برزخ چيست؟

در جواب این سوال باید گفت ، انسان همانطور که در عالم مادّه منازلی را طی می کند تا به کمالات وجودی برسد ، در عالم مثال نیز باید منازلی را طی کند تا به عالم آخرت برسد ؛ لکن طی منازل و سیر تکامل در دنیا به دو صورت است ؛ تکامل طبیعی و غیر اختیاری ، و تکامل اختیاری ؛ ولی در عالم برزخ از تکامل اختیاری ، به معنای خاصّ آن ،خبری نیست ؛ ولی در عالم برزخ نیز یک نحوه تکامل وجودی درجریان است ، که به نوعی ناشی از تکامل اختیاری انسان در دنیاست ؛ و تا دنیا وجود دارد این تکامل برزخی نیز در جریان خواهد بود . توضیح مطلب این که انسان در دنیا کارهای اختیاری فراوانی انجام داده است ؛ و فعل هر کسی معلول اوست ؛ و معلول از شئون وجودی خود علّت است ؛ لذا افعال اختیاری انسان از شئون وجودی او هستند که بعد از مرگ در این عالم مادّه می مانند و نابود نمی شوند ؛ وقتی فعلی از انسان صادر شد از بین نمی رود ، بلکه در عالم مادّه منشاء اثر می شود و آثار آن دائماً در عالم می چرخد ؛ برای مثال وقتی کسی به دیگری علمی یاد می دهد ، یا کمکی مادّی یا معنوی می کند ، این علم یا کمک از فردی به فرد دیگر منتقل می شود و در انسانها و دیگر موجودات تأثیر می گذارد ، و نتیجه وضعی آن به انسان می رسد ؛ برای مثال سقراط و افلاطون و ارسطو بیش از دو هزار سال قبل زندگی می کردند ، ولی هنوز آثار علمی آنها بر ذهن و زندگی اثر می گذارد ؛ البته اعمال و عقائد همه مردم این گونه است ؛ لکن نه به این وضوح که در مورد سقراط و افلاطون و ارسطو دیده می شود. لذا تا دنیا هست ، انسان نتیجه اعمال و عقائد خود را که از دنیا به عالم برزخ گسیل می شود ، دریافت می کند ؛ پس تا عالم مادّه هست ، تکامل برزخی نیز وجود دارد ؛ بنا بر این ، انسان با مرگ به طور کامل از دنیا خارج نمی شود بلکه هنوز آثار وجودی او در دنیا حضور دارد ؛ و تا انسان به طور کامل از دنیا بریده نشود نمی تواند وارد عالم آخرت شود ؛ چون شباهتی بین آخرت و دنیا وجود ندارد ؛ ولی عالم مثال از جهاتی مثل عالم مادّه است ؛ اگر انسان به طور کامل از عالم برزخ گذر کند و وارد عالم آخرت شود دیگر آثار فعل او به او نمی رسند. بنا بر این ، حتّی اگر کسانی مثل انبیاء (ع) و بخصوص چهارده معصوم (ع) بخاطر قوّت وجودی بالای خود بتوانند بعد از وفات از عالم برزخ گذر کرده و وارد آخرت شوند ، باز ورودشان به عالم آخرت کامل نخواهد بود ؛ بلکه در همان حال که در آخرت حضور دارند ، در عالم برزخ نیز حضور خواهند داشت.
علّت دیگری که باعث می شود ، انسانها در عالم برزخ بمانند ، این است که برخی از مراتب عذاب فقط در عالم برزخ وجود دارند ؛ یعنی بعضی از انسانها گناهان سبکی دارند که کوچکترین عذاب آخرتی نیز برای آنها سنگین است ؛ کما این که بزرگترین عذابهای دنیایی نیز برای آنها کم است ؛ لذا صاحبان این گناهان باید مجازات اعمال خود را در عالمی متوسط ببینند. مردم از حیث تحمل عذاب عالم برزخ بسیار گوناگونند ، عدّه ای از گناهکاران ، هم در برزخ تمام مدّت در عذابند ، هم در آخرت عذاب ابدی خواهند داشت ؛ و عدّه ای دیگر تمام برزخ را در عذابند ولی عذاب اخروی آنها ابدی نیست ؛ عدّه ای نیز تمام برزخ را در عذابند ولی در آخرت اهل بهشتند ؛ عدّه ای نیز بعد از مدّتی عذاب در برزخ ، وارد بهشت برزخی می شوند ؛ عدّه ای نیز از عذاب برزخی تنها عذاب فشار قبر یا سوال قبر یا عذاب جان دادن را تحمّل می کنند و بعد وارد بهشت برزخی می شوند. اگر غیر از گروه اوّل و دوم ، بقیه گروهها بدون توقّف در برزخ ، وارد عالم آخرت شوند ، در آن صورت باید از عذاب ، معاف شوند ؛ چون مرتبه عذاب برزخ قابل مقایسه با مرتبه عذاب آخرت نیست ؛ به نحوی که طبق برخی روایات اهل بیت (ع) اگر یک ذرّه از آتش عالم آخرت در عالم برزخ قرار گیرد ، کلّ عالم برزخ را می سوزاند ؛ کما اینکه اگر ذرّه ای از آتش عالم برزخ وارد عالم مادّه شود کلّ عالم ماّده را نابود می کند. بنا بر این در آخرت عذابی که متناسب با گناه برخی افراد کم گناه باشد وجود ندارد ؛ و اگر خدا بخواهد چنین عذابی را در آخرت ایجاد کند باز مرتبه وجودی آن عذاب ، مرتبه وجودی عذاب برزخی می شود.
همچنین پاره ای از عذابها هستند که اختصاص به عالم برزخ دارند و در عالم آخرت وجود ندارند ؛ برای مثال افراد متوفی را هر از گاهی به دیدار اهل دنیا می آورند تا ببینند که بازماندگانشان با پولهایی که آنها به ارث گذاشته اند چه می کنند ؛ و آنها از این که می بینند بازماندگانشان به فکر آنها نیستند رنج می برند و حسرت می خورند که چرا در زمان زنده بودن اموالشان را در راه درست خرج نکردند. برای اهل بهشت نیز تنها اموری را نشان می دهند که باعث شادی آنها شود. و اگر کسی به طور کامل از عالم برزخ خارج شده و وارد آخرت شود از این عذابها رها می شود ؛ در حالی که بین عذاب و عمل رابطه علّی و معلولی برقرار است و از هم جدا نمی شوند.




داستانی زیبایی از مرحوم آیت الله محمد نراقی رحمت الله نقل می كنند، او كه در علوم عقلیه و نقلیه سرآمد بود و در اخلاق و عرفان، استاد زبردست و در فقه و اصول و فلسفه و حتی علم ریاضی، زبانزد خاص و عام بود. این بزرگمرد عالم تشیع، كه در نجف در جوار عتبات عالیات و بارگاه ملكوتی علی بن ابی طالب علیه السلام، مشغول تعلیم و تعلم بود، در یك روز از ماه مبارك رمضان، همسرش از او در خواست می كند كه به بازار نجف برای خرید مواد غذایی برای تهیه افطاری بیرون برود،وی از منزل خارج می شود و پیش خود، تصمیم می گیرد كه تا غروب آفتاب ساعتی باقی مانده، به قبرستان وادی السلام برای زیارت اهل قبور برود. هنوز آفتاب غروب نكرده بود كه ایشان وارد قبرستان وادی السلام نجف شد و گوشه ای را انتخاب كرد و در آنجا كنار قبور مؤمنین نشست. چند دقیقه ای نگذشت كه از دور دید، تشییع جنازه ای است و عده قلیلی وارد قبرستان شدند و قبری را آماده كردند و جنازه میت را داخل قبر قرار دادند. از اینجا بقیه داستان را از زبان خود این بزرگوار پی می گیریم.

ایشان می فرماید: تعداد تشییع كنندگان، انگشت شمار بودند بعد از آنكه میت را داخل قبر نهادند، نزد بنده آمدند و از من چنین خواستند: كه ما برای رضای حق، این میت را تجهیز كردیم و قبر را هم آماده كردیم و او را در داخل قبر قرار داده ایم، ولی بخاطر كار مهمی كه داریم باید هر چه زودتر به شهر برگردیم، لطفاً جنابعالی اعمال باقی مانده را انجام دهید. منهم قبول كردم و از برخاستم و داخل آن قبر شدم، تا میت را روی پهلوی راست بسمت قبله بخوابانم و صورتش را روی خاك بگذارم. همینكه مشغول بودم، احساس كردم قبر وسیعتر شد و دریچه از آن به سوی من باز شد، وقتی چشمم به دریچه افتاد باغی بزرگی را از دور مشاهده كردم به خود جرأت دادم كه داخل آن باغ شوم، وقتی وارد آن باغ سر سبز شدم از دور قصری بسیار مجلل و زیبا دیدم كه نظرم را به خود جلب كرد، بخودم گفتم میروم تا خقیقت امر بر من روشن گردد.
به قصر نزدیك شدم، از پله های زیبای آن بالا رفتم و داخل یك سالن بسیار بزرگی شدم كه جمعیت زیادی در آن نشسته بودند با اطمینان كامل وارد شدم و سلام كردم و در همان پایین مجلس نشستم، در بالای مجلس كسی نشسته بود كه به سوالات مردم پاسخ می داد. هر كدام از اهل مجلس از دنیایشان و بازماندگان خود می پرسیدند و او هم اخبار زندگی آنها را برایشان بازگو می كرد. یك وقت صحنه عجیبی نظرم را به خود معطوف داشت، به اینكه ماری از در وارد شد و مستقیم بسوی همان شخصی كه به سوالات جواب می داد رفت و نیشی به صورتش زد و برگشت، صورتش سرخ و سیاه شد و سپس بحالت اول خود برگشت. باز دوباره سوالات را جواب می داد تا اینكه مار برای بار دوم وارد شد و به صورتش نیش زد و صورتش تغییر كرد، سپس مار از مجلس خارج شد. من به خود جرات دادم كه سوال كنم كه اینجا كجاست؟
گفتم آقا ببخشید، اولاً شما كی هستید؟ ثانیاً این آقایان و خانمها كه در اینجا نشسته اند چه كسانی هستند؟ ثالثاً چرا این مار هر چند لحظه یك بار به شما نیش میزند؟
آن شخص كه بالای مجلس نشسته بود، جواب داد به اینكه آیا شما مرا نمی شناسی؟ گفتم خیر. گفت : من همان میتی هستم كه الان با دست خود مرا دفن كردی، و اینجا خانه برزخی من است و این قصر و باغ پر از میوه از برای من آماده شده است. و شما الان در منزل بهشت برزخی من میهمان شده اید. و اما این جمعیتی كه می بینی از فامیلها و قربای من هستند كه قبل از من فوت شده اند و منتظر من بودند و الان از وضعیت بازماندگان خود سوال می كنند و من آنها را از اخبار دنیا آگاه می سازم. و اما این مار كه به صورت من نیش میزند. بخاطر اینست كه من یك روز از منزل بیرون آمدم و در كوچه ما یك كوچه بقالی داشت كه ملاحظه كردم بقال با با یك مشتری بحث و جدل می كند. منهم دخالت كردم متوجه شدم كه اختلاف مالی آنان پنجاه دینار كه برابر یك شاهی بود می باشد. من بدون آنكه به حق قضاوت صحیح كنم، گفتم: حالا شما از نصف حقت بگذر، به این صورت بدون اینكه رضایت طلبكار را جلب كنم به نزاع آندو خاتمه دادم حال بخاطر آن قضاوت بناحق، خداوند این مار را مامور كرد كه به صورتم نیش بزند و این عذاب تا صور اسرافیل و قیام از قبر و حاضر شدن در صحرای محشر ادامه دارد.
سپس به یادم آمد كه من به همسرم قول دادم كه برایش افطاری تهیه كنم، لذا تصمیم گرفتم از آن مجلس خارج شوم. وقتی حركت كردم، آن آقا گفت: من مقداری برنج در یك كیسه كوچك برای تو و خانواده ات میدهم، كه از غذاهای بهشتی ما می باشد. از او خداحافظی نمودم و او هم مرا تا دم پله های قصر، بدرقه نمود. در حالی كه كیسه كوچك برنج را كه چند كیلو بیشتر نبود، در دست داشتم، از همان راهی كه وارد باغ شدم، بیرون رفتم، وسر از همان قبر درآوردم، در حالیكه آن میت بهمان حالت سابق باقی بود و كسی لحدهای قبر را نگذاشت. به صورت میت دقت كردم، كاملاً همان بود كه در رأس آن مجلس به سؤالات جواب می داد. وقتی وارد قبر شدم، آن دریچه بر من بسته شد و متوجه شدم كه من وارد عالم برزخ شدم و این خود توفیق بزرگی برای من بود. سپس لحدها را روی قبر گذاشتم و خاك روی قبر ریختم. پس از خاتمه كار، كیسه كوچك برنج را برداشتم و به مزل آمدم، به عیالم گفتم از این برنج، افطاری درست كن. وقتی برنج طبخ شد، بوی خوش و معطری فضای منزل را پیچید، كه با هیچ بوی عطری، قابل قیاس نبود. از آن پس هر چه از برنج استفاده می كردیم، هرگز چیزی از آن نقصان پیدا نمی كرد و به خانواده ام سفارش كردم كه هرگز این داستان را برای احدی نقل نكند ولی همه همسایه ها متوجه بوی خوش این طعام شدند. در یك روز كه من در منزل نبودم، یكی از اقربا وارد شد و از همسرم با اصرار تمام خواست كه آقا این برنج را از كدام مغازه تهیه كرد، همسرم قضیه را برای او نقل كرد و از آن پس برنج، كم كم با استفاده كه می شد به اتمام رسید.
منبع: كتاب عالم برزخ یا بیداری پس از مرگ

تکامل عملی به این معنا که انسان در عالم برزخ با انجام واجبات و ترک محرمات به تکاملی بالاتر دست یابد امکان پذیر نیست؛ چرا که عالم برزخ عالم تکلیف نبوده و شرایط و قوانین و احکام عالم برزخ با عالم دنیا متفاوت است. بنابراین، اگر از تکامل برزخی بحث می شود منظور تکامل علمی است که در برخی روایات هم به آن تصریح شده است. آنچه از باقیات الصالحات و ... هم که عاید روح مرده می شود، از باب اعمال برزخی نبوده، بلکه آثار اعمالی است که در دنیا انجام داده و ثمره آن بعدها ظاهر شده است،

نماز وحشت عامل آرام‌بخش برای میت و مصونیت او از عذاب‌های برزخی است که معمولاً در شب اول سپردن میت به قبر خوانده می‌شود، به عبارت دیگر نماز وحشت از نان شب هم برای میت واجب‌تر است.

چکار کنیم تا قبرِ روشنی داشته باشیم؟

مرگ بریده شدن علاقه روح از بدن است .مرگ یعنى آغاز سفر از این دنیا به سراى آخرت
بعد از مرگ،انسان را به جایى منتقل مى کنند که نامش ‍قبر است، و قبر منزل موقتى مردگان مى باشد. در هنگام مرگ و قبض روح، ممکن است سختیها و شداید فراوانى - در اثر اعمال و افکارى که در دنیا کسب نموده است - به انسان هجوم آورد. و بعد از این ناراحتیها و رنجهاى عالم قبر و برزخ شروع مى شود، تاریکى و ظلمت قبر، سوال نکیر و منکر، فشار قبر، حمله حیوانات گوناگون به بدن و...
آدمى، باید خود را براى چنین سفرى آماده سازد و از حالا به فکر سختى‌هاى راه طولانى خود باشد. و ایجاست که نماز - ین باشکوهترین عمل عبادى الهى - به یارى انسان مى شتابد و از او در بحرانى ترین و طوفانى ترین لحظات، دستگیرى مى‌نماید، چنانکه پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ملک الموت به من گفت که: هر کس مواظب اوقات نمازهاى پنجگانه‌اش باشد، من از مادر به او مهربانتر مى باشم . (1)
امام صادق علیه السلام فرمود: ان ملک الموت، یدفع الشیطان عن المحافظ على الصلاة و یلقنه شهادة ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله، فى تلک الحالة العظیمة (2)
در تاریکى شب، دو رکعت نماز بخوان، برای (رهایی از) وحشت قبرها.
ملک الموت به هنگام قبض روح، شیطان را از آن انسانى که بر نمازش ‍محافظت داشته دفع مى‌کند، و در آن حالت هولناک و پر وحشت، شهادت به توحید و رسالت را به او تلقین مى‌کند.
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: الصلاة شفیع بینه و بین ملک الموت و انس فى قبره و فراش تحت جنبه و جواب لمنکر و نکیر (3)
نماز شفیع نمازگزار در نزد ملک الموت و مونس در قبر و بسترى نیکو در قبر و پاسخ، به سوال نکیر و منکر مى‌باشد.
سعید بن جناح مى‌گوید: در مدینه، در منزل امام محمد باقر علیه السلام بودم .حضرت ابتدا، بدون اینکه سوالى شده باشد، فرمود: "من اتم رکوعه، لم تدخله وحشه فى قبره" (4) هر کس رکوع خود را در درست و کامل به جاى آورد، وحشت قبر به او راه نیابد.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: "ما من عبد، اهتم بمواقیت الصلاة و مواضع الشمس، الا ضمنت الروح عند الموت و انقطاع الهموم و الاحزان و النجاة من النار" (5)
بنده‌اى نیست که به وقتهاى نماز و مواضع خورشید، اهتمام دارد، مگر اینکه راحتى و آسایش در موقع مرگ و از بین رفتن ناراحتیها و غمها و رهایى از آتش را برایش ضمانت مى‌نمایم .
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: صلاه اللیل، سراج لصاحبها فى القبر (6) نماز شب، چراغى است براى صاحبش در قبر.
خداوند به یکى از پیامبرانش خطاب نموده، فرمود: "قم فى ظلمة اللیل، اجعل قبرک روضة من ریاض الجنة" تیرگى شب، به عبادت برخیز تا قبر تو را باغى از باغهاى بهشت قرار دهم .
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: ان القبر ینادى کل یوم بخمس ‍کلمات، انا بیت الفقر، فاحملوا الىّ کنزا، انا بیت الظلمة فاحملوا الىّ سراجا،... قبر در هر روز به این کلمات پنجگانه ندا در مى دهد، من خانه فقر و تهیدستیم ، پس ذخیره‌اى براى خودتان به اینجا بفرستید. من خانه تاریکى‌ام، چراغى در این خانه بیاورید،... گفته شد: آنها کدامند؟ حضرت فرمود: "و اما السراج فصلاة اللیل و اما الکنز فکلمه شهاده لا اله الا الله" ... چراغ این خانه ظلمانى، نماز شب است و گنج آن، کلمه شهادت لا اله الا الله و... مى باشد. (7)
حضرت رضا فرمود: بر شما باد به نماز شب ! بنده‌اى نیست که آخر شب برخیزد و هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر را بجاى آورد، و در قنوت وتر، هفتاد مرتبه استغفار کند، مگر آنکه پاسخ داده شود به ایمنی از عذاب قبر و از عذاب جهنم و نیز عمرش طولانى شود (8)
وقتى که جناب ابوذر غفارى (ره) به مکه معظمه مشرف گردیده بود نزد کعبه ایستاد، و خطاب به مردمى که براى حج از اطراف عالم در مسجد الحرام جمع گشته بودند، فرمود:
چراغ این خانه ظلمانى، نماز شب است و گنج آن، کلمه شهادت لا اله الا الله و...
ایها الناس ! منم جندب بن سکن غفارى، منم خیر خواه شما و مهربان بر شما، به سوى من بیایید.
مردم از اطراف دور او جمع شدند، فرمود:
اى مردم ! هر گاه یکى از شما خواست به سفرى برود، هر آینه زاد و توشه‌اى
براى خود بر مى‌دارد - به آن اندازه که در سفر دارد - و چاره اى از آن ندارد، پس هر گاه چنین است، سفر آخرت سزاوارتر است به زاد و توشه راه، در این هنگام مردى برخاست و گفت: پس ما را راهنمایى کن اى ابوذر!
فرمود: ... "صل رکعتین فى سواء اللیل لوحشه القبور" (9) در تاریکى شب، دو رکعت نماز بخوان، برای (رهایی از) وحشت قبرها.
1- ثواب الاعمال ، ص 61، بحار، ج 6، ص 244.
2- وسائل الشیعه ، ج 3، ص 19، من الا یحضره الفقیه ، ج 1، ص 42.
3- بحار، ج 82، ص 231 خصال صدوق ، ج 2، ص 522.
4- ثواب الاعمال ، ص 61، بحار، ج 6، ص 244.
5- سفینه البحار، شیخ عباس قمى ، ج 2، ص 43.
6- الرساله العلیه ، ص 176.
7- نشان از بى نشانها، ص 314.
8- سفینه البحار، ج 2، ص 397.
9- بحار، ج 96، ص 258، منازل الاخره ، ص 3.

تکامل برزخی از نظر روایات و قرآن امر پذیرفته شده ای است و در فلسفه نیز به آن پرداخته شده و بحث های مختلفی در مورد آن مطرح شده است.

نخست تذکر این نکته لازم است که تکامل عملی به این معنا که انسان در عالم برزخ با انجام واجبات و ترک محرمات به تکاملی بالاتر دست یابد، امکان پذیر نیست؛ چرا که عالم برزخ عالم تکلیف نیست. بنابراین، واضح است که هرجا از تکامل برزخی بحث می شود منظور تکامل علمی است که در روایات هم به آن تصریح شده است.

در مقام تبیین فلسفی این تکامل باید گفت: از یک دیدگاه کلی، روح مجرد و نفس ناطقه انسان از روح خداوند بوده و مراتب و منازل مختلفی را طی کرده، تا به ماده و بدن مادی رسیده است و در مسیر رجوع هم باید منازل بسیاری را طی کند که از این مسیر صعودی می توان تعبیر به تکامل نمود.
واقعه مرگ و انتقال به برزخ به خودی خود یکی از منازل حرکت الی الله بوده و نهایتِ تکامل انسانی نیست، بلکه نفس هنوز منازل بسیاری را تا رسیدن به تجرد تام پیش روی دارد، ولی با توجه به تعریف فلسفی حرکت، اشکالی که مطرح می شود این است که حرکت خروج تدریجی شیء از قوه به فعل بوده و ماده نیز حامل این قوه و استعداد است. بنابراین، حرکت مشروط به ماده و حالت بالقوه بوده، لذا در برزخ که ماده ای نیست، حرکت و به تبع آن تکاملی هم نخواهد بود.
در پاسخ به این اشکال باید گفت: نفس انسان بعد از مرگ هرچند ماده و بدن دنیوی را رها کرده و از لحاظ حرکت مادی به فعلیت رسیده است، اما نسبت به حالت اصلی خود (تجرد محض) هنوز در حجاب های مختلفی قرار دارد. بنابراین، به یک لحاظ می توان گفت: نفس در این شرایط نسبت به حالت های بعدی خود که حجاب های کمتری خواهد داشت بالقوه بوده و باید تکامل پیدا کند تا به تجرد محض و فعلیت تام برسد.
از همین روی بسیاری از بزرگان از این تکامل به جای تعبیر حرکت، از تعبیراتی؛ چون القای حجب و غرائب و کدورات یا ازدیاد حب و غیره استفاده کرده اند که منافات با غیر مادی بودن عالم برزخ ندارد.

در مورد این که اهل بیت در برزخ دستگییری می کنند یا نه ؟
امام صادق فرمود:« اما فى القیامه فلکم فى الجنه بشفاعه النبى المطاع و وصى النبى ; ولکنى و الله اتخوف علیکم فى البرزخ!
قیل: و ما البرزخ؟
قال: القبر منذ حین موته الى یوم القیامه؛(1)
شیعیان ما با شفاعت پیامبر و امامان معصوم (ع) در قیامت, همگى بهشتى اند; اما سوگند به خدا, از وضع و حالتان در برزخ, خوف دارم
زیرا, در برزخ, دیگر شفاعت نیست!.
پرسیدند: برزخ چیست!؟
فرمود: از هنگام مرگ تا روز قیامت».

پی نوشت ها:
1.کافى, ج 3, ص 242؛بحار, ج 6, ص 267؛سفینه البحار, شیخ عباس قمى, ص 71, انتشارات سنایى.

زنانی که فشار قبر ندارند

پیامبر گرامی اسلام (ص) در سخنانی سه دسته از زنان را از فشار قبر استثنا کرده و فرمودند:
سه گروه از زنان عذاب قبر ندارند و در قیامت هم با حضرت فاطمه (ع) محشور می‌شوند
۱ـ زنی که با فقر و تنگدستی شوهر خود بسازد.
۲ـ زنی که با بد اخلاقی شوهر صبر و بردباری خود را از دست ندهد.
۳ـ زنی که مهریه خود را به شوهر ببخشد.(مواعظ العددیه ص ۷۵)

در روایت دیگر از پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) روایت شده که فرمود: سه طایفه از زن‌ها هستند که عذاب قبر از آن‌ها برداشته شود و با حضرت فاطمه دختر حضرت محمّد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) محشور می‌شوند؛ زنی که بر غیرت شوهرش صبر کند، زنی که با شوهر بد اخلاق بسازد و زنی که مهریه اش را ببخشد.( دیلمی، حسن بن ابی الحسن،ارشاد القلوب (ترجمه رضایی)، ج۱، ص ۴۱۳، انتشارات اسلامیه، تهران، ۱۳۷۷ش)

زنان باید دارای پوشش باشند و زینت‌های خود را جز برای محارم خود آشکار نکنند و در صدد تحریک و جلب توجه مردان دیگر نباشند.[۱]اگر به روایات معصومین(علیهم‌السلام) هم رجوع کنیم، خواهیم دید آنان نیز به تبع قرآن کریم، در سخنان بسیار زیادی که واقعاً بیش از حد شمارش است، به این مساله پرداخته و حدود و میزان آن را بیان کرده‌اند، و در برخی احادیث وارد شده است که تمام دین و ایمان، حیاء، عفت و پاک‌دامنی است؛[۲]
هم‌چنین در احادیث مختلفی چگونگی و اندازه پوشش زنان نیز بیان شده است؛ در حدیثی امام صادق(علیه‌السلام) در پاسخ به سوالی که راجع به نگاه کردن به نامحرم پرسیده شد، فرمودند: «تنها نگاه به صورت و دو کف دست جایز است».[۳] یعنی نگاه کردن به غیر این دو حرام است و بر زن واجب است تمام بدن خود به غیر از صورت و دو دست تا مچ را بپوشاند.

لذا با توجه به این آیات و روایات، در این‌که پوشاندن غیر وجه و دست‌ها تا مچ، بر زن واجب است، از لحاظ فقه اسلام هیچ‌گونه تردیدی وجود ندارد. این قسمت جزو ضروریات اسلام است و در بین مراجع نیز هیچ اختلاف و تشکیکی وجود ندارد.[۴] حتی این مساله در بین مذاهب دیگر هم قطعی است و هیچ مسلمانی نمی‌توان بگوید حجاب واجب نیست.

بنابراین حفظ حجاب و پوشش کامل اسلامی برای زنان مسلمان، واجب است و ترک آن معصیت بوده و از گناهان کبیره محسوب می‌شود و قطعاً در آخرت، عذاب خاص خود را دارد، در حدیثی امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: «روزی من و فاطمه(سلام‌الله‌علیها) به خدمت حضرت رسول(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفتیم و آن حضرت را بسیار گریان یافتیم، عرض کردم پدر و مادرم فدای شما باد یا رسول الله، چه چیز سبب گریه شما شده است؟

حضرت فرمودند: یا علی، شبی که من‌را به آسمان بردند، زنانی چند از امت خود را در عذاب شدید دیدم، از حالت آن‌ها تعجب کردم و از شدت عذاب آن‌ها گریستم. زنی را دیدم که به موهایش آویخته شده، مغز سرش از شدت گرما می‌جوشد؛ زنی را دیدم که به زبانش آویخته و آب داغ جهنم در حلقش ریخته می‌شد؛ زنی را دیدم که با سینه‌هایش آویخته شده بود؛ زنی را دیدم که گوشت بدن خود را می‌خورد و آتش از زیرش شعله می‌کشید؛ زنی‌ را دیدم که پاهایش به دست‌هایش بسته شده و مارها و عقرب‌ها بر او مسلط شده بودند؛ زنی‌ را دیدم کر و کور و لال، در تابوتی از آتش، مغز سرش از بینی او بیرون می‌آمد و بدنش از(مرض) خوره و پیسی پاره پاره بود؛ زنی را دیدم که تنوری از آتش به پاهایش آویزان بود؛ زنی را دیدم که گوشت بدن او از جلو و عقب با قیچی‌های آتشین بریده می‌شد؛ زنی را دیدم که صورت و دست‌هایش می‌سوخت و روده‌های خود را می‌خورد؛ زنی را دیدم که سرش سر خوک بود و بدنش الاغ و بر او هزار هزار نوع عذاب بود؛ زنی را دیدم به صورت سگ، آتش در پشتش داخل می‌شد و از دهانش بیرون می‌آمد و ملائکه سر و بدنش را با گرزهای آتشین می‌کوبیدند.
حضرت فاطمه(علیهاالسلام) عرض کرد: ای حبیب من و ای نور دیده من، به من خبر بدهید که عمل و روش ایشان چه بوده است که خدای تعالی این نوع عذاب را بر ایشان مسلط گردانیده است؟
حضرت فرمودند : ای دخترم :آن زنی که به مو آویخته شده بود، موی خود را از مردهای نامحرم نمی‌پوشاند؛ زنی که به زبان آویخته شده بود (با زبانش) شوهرش را آزار می‌داد؛ زنی که با سینه آویخته شده بود، از انجام وظایف زناشویی خودداری می‌کرد؛ آن زنی که به پاهایش آویخته شده بود، بدون اجازه شوهر از خانه بیرون می‌رفت؛ زنی که دست‌هایش به پاهایش بسته شده بود و مارها و عقرب‌ها بر او مسلط شده بودند، کسی بود که خود را نمی‌شسته است و لباس‌هایش را پاک نمی‌کرد و غسل حیض و جنابت انجام نمی‌داد و بدنش را از نجاسات پاک نمی‌کرد و نماز را سبک می‌شمرد؛ زنی که کور، کر و لال بود، از زنا فرزند پیدا کرده و به گردن شوهر خود انداخت بود؛ زنی که گوشت بدنش با قیچی‌های آتشین بریده می‌شد، خود را به مردان نامحرم نمایش می‌داد تا به او رغبت کنند؛ زنی که صورت و سرش، سر خوک بود و بدنش بدن الاغ، سخن چین و بسیار دروغ‌گو بود؛ آن‌که به صورت سگ بود و آتش در پشتش داخل و از دهانش خارج می‌شد‌، خواننده و آواز خوان و حسود بود».[۵]

پی‌نوشت:

[۱]. شهید مطهری، مساله حجاب، انتشارات صدرا، ۱۳۸۵ش، ص ۱۱۷٫
[۲]. نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص، ص ۴۵۴٫
[۳]. الکافی، ج۵، ص ۵۲۱٫
[۴]. مساله حجاب، همان، ص ۱۶۵٫
[۵]. وسائل الشیعه ج۲۰، ص