انتخاب مرجع تقلید

تب‌های اولیه

63 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انتخاب مرجع تقلید

سلام علیکم

به عنوان اولین سوال : و مهمترین سوال !

من از آقای آیت الله بهجت (ره ) تقلید میکنم

آیا اکنون که ایشان فوت کردند ، بقا بر ایشان اشکالی دارد ؟

اگر بله اعلم کیست ؟

به کی رجوع کنم؟

اگر خیر آیا شرایطی را باید رعایت کنم ؟ همچنان تمایل به تقلید از ایشان را دارم

توجه : لطفا بسیار ساده و کامل جواب من رو بدید
توجه : بنده چون مشغله زیادی دارم ، لطفا از گذاشتن لینک و یا معرفی و خواندن کتابهای گوناگون ... حدالمقدور خوداری بفرمایید .

متشکرم

nffn;213323 نوشت:
سلام علیکم
به عنوان اولین سوال : و مهمترین سوال !
من از آقای آیت الله بحجت (ره ) تقلید میکنم
آیا اکنون که ایشان فوت کردند ، بقا بر ایشان اشکالی دارد ؟
اگر بله اعلم کیست ؟
به کی رجوع کنم؟
اگر خیر آیا شرایطی را باید رعایت کنم ؟ همچنان تمایل به تقلید از ایشان را دارم
توجه : لطفا بسیار ساده و کامل جواب من رو بدید
توجه : بنده چون مشغله زیادی دارم ، لطفا از گذاشتن لینک و یا معرفی و خواندن کتابهای گوناگون ... حدالمقدور خوداری بفرمایید .
متشکرم


مسائل را از رساله سیزده مرجع برایتان می آورم

مساله 9 از رساله عملیه : تقلید از میت ابتداءا جایز نیست ولی بقا بر میت اشکال ندارد و باید بقا بر تقلید میت به فتوای مجتهد زنده باشد و کسی که در بعضی از مسائل به فتوای مجتهدی عمل کرده بعد از مردن آن مجتهد میتواند در همه مسائل از او تقلید کند

مسئله 3 مجتهد اعلم را از سه راه می توان شناخت
1- آن که خود انسان یقین کند ، مثل اینکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد

2- آن که دو نفر عالم عادل که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند

3- آن که عده ایی از اهل علم که می توانند مجتهد اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا میشود مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند

آیه الله بهجت : مساله 2 : اگر دو مجتهد یکی اعلم و دیگری اورع باشد و در سایر جهات با هم مساوی باشند اظهر رجوع به اعلم است و اگر هر دو در علم مساوی باشند ولی یکی اعدل و اورع (با تقوا تر ) از دیگری باشد ترجیح قول اعدل (عادلتر) خالی از وجه نیست (باید به مجتهد عادلتر رجوع کند)

استفتاء مقام معظم رهبری سوال شماره 16

آیا در تقلید ، اعلمیت مرجع شرط است یا خیر ؟ معیار و ملاک اعلمیت چیست ؟
جواب ) در مسائلی که فتوای اعلم با فتوای غیر اعلم اختلاف دارد احتیاط آن است که از اعلم تقلید کند و ملاک اعلمیت این است که آن مرجع نسبت به سایر مراجع قدرت بیشتری بر شناخت حکم الهی داشته باشد و بهتر بتواند احکام شرعیه را از ادله استنباط کند و هم چنین نسبت به اوضاع زمان خود به مقداری که در تشخیص موضوعات احکام و ابراز نظر فقهی موثر است آگاه تر باشد

موفق باشید :Gol:

با سلام و احترام و خوش آمدگویی خدمت شما

nffn;213323 نوشت:
من از آقای آیت الله بحجت (ره ) تقلید میکنم آیا اکنون که ایشان فوت کردند ، بقا بر ایشان اشکالی دارد ؟ اگر بله اعلم کیست ؟ به کی رجوع کنم؟ اگر خیر آیا شرایطی را باید رعایت کنم ؟ همچنان تمایل به تقلید از ایشان را دارم

با تشکر از همکار گرامی،جناب رحیق مختوم و توضیحات کاملشون به حسب وظیفه پاسخ ارائه می شود:

بقا بر تقلید ایشان با اجازه مرجع تقلید اعلم زنده جایز است که راههای شناخت مرجع اعلم،در پست قبلی اشاره شد.
رساله مراجع،باب تقلید

موفق باشید.

نور;213359 نوشت:
با سلام و احترام و خوش آمدگویی خدمت شما

با تشکر از همکار گرامی،جناب رحیق مختوم و توضیحات کاملشون به حسب وظیفه پاسخ ارائه می شود:

بقا بر تقلید ایشان با اجازه مرجع تقلید اعلم زنده جایز است که راههای شناخت مرجع اعلم،در پست قبلی اشاره شد.
رساله مراجع،باب تقلید

موفق باشید.


سلام
با عرض پوزش فکر کنم یادتون رفت بگید که آیا کسی اجازه داده است یا نه؟

سلام

منم سوال دارم

می خواهم اعلمو بشناسم

الان کیا اعلمند؟

1.قانون جمهوری اسلامی را به طور کامل تایید نکرده باشند
2.قانون کپی رایت را طبق قرار داد بدانند (قرار داد مصالحه )
3.الکل موجود در غذا ها را حتی به مقدار اقل را حرام بدانند(البته مکسرات را می گویم)

این سه ویژگی است که من فکر کنم نشان از اعلم بودنه

کسی این ویژگی ها رو داره؟:Gig:

علامه حلی;213366 نوشت:
با عرض پوزش فکر کنم یادتون رفت بگید که آیا کسی اجازه داده است یا نه؟

با سلام و تشکر از کاربران گرامی

ابتدا با توجه به موارد شناخت اعلم،مرجع تقلید زنده اعلم را شناسایی بفرمایید سپس در زمینه بقا بر تقلید میت به نظر آن مرجع مراجعه نمایید.

در پناه حضرت حق باشید.

عبد الحجج;213368 نوشت:
منم سوال دارم می خواهم اعلمو بشناسم الان کیا اعلمند؟ 1.قانون جمهوری اسلامی را به طور کامل تایید نکرده باشند 2.قانون کپی رایت را طبق قرار داد بدانند (قرار داد مصالحه ) 3.الکل موجود در غذا ها را حتی به مقدار اقل را حرام بدانند(البته مکسرات را می گویم) این سه ویژگی است که من فکر کنم نشان از اعلم بودنه کسی این ویژگی ها رو داره؟

با سلام و تشکر از سوال شما

ملاک انتخاب مرجع تقلید،اعلمیت است و لزوما اعلمیت با مواردی که اشاره کردید محقق نمی شود،اما اگر به هر صورت(با تحقیق یا قدرت تشخیص خودتان) یقین به اعلمیت مرجعی حاصل نمودید،تقلید از آن مرجع برای شما حجت خواهد بود.

برای اطلاع بهتر تاپیک زیر را هم مطالعه بفرمایید:
http://www.askdin.com/thread4252.html

سلام به همگی دوستان میخواستم ببینم که آیا نحوه اطلاع رسانی(ایجاد دفتر ارتباطی ، چاپ رساله یا سایت اینترنتی استفتائات) می تواند ملاک بر انتخاب مرجع تقلید باشد ؟
بنده مرجع تقلیدی انتخاب کرده ام که هیچ راه ارتباط مستقیم با او ندارم جز یک رساله قدیمی. لطفا راهنمایی نمایید .
خدا پشت و پناهتان باشد.

محسن اسکندری;214255 نوشت:
سلام به همگی دوستان میخواستم ببینم که آیا نحوه اطلاع رسانی(ایجاد دفتر ارتباطی ، چاپ رساله یا سایت اینترنتی استفتائات) می تواند ملاک بر انتخاب مرجع تقلید باشد ؟ بنده مرجع تقلیدی انتخاب کرده ام که هیچ راه ارتباط مستقیم با او ندارم جز یک رساله قدیمی. لطفا راهنمایی نمایید . خدا پشت و پناهتان باشد.

با عرض سلام و احترام و خوش آمد گویی خدمت جناب محسن اسکندری گرامی و تشکر از سئوالتان

مواردی که فرمودید ملاک انتخاب مرجع نیست ، کافی است بخش تقلید همان رساله قدیمی که در اختیار دارید را مطالعه فرمایید .

همان طور که استاد محترم نور در پست قبلی فرمودند ملاک انتخاب بین مراجع زنده ، اعلمیت است یعنی باید ببینید کدام یک استادتر از دیگری است و این انتخاب ، بر اساس راه های شرعی که در همان بخش رساله آمده باید صورت بگیرد تا انتخاب مرجع شما صحیح باشد .

حتما اگر سئوال دیگری برای تان پیش آمد همین جا مطرح فرمایید کارشناسان سایت در خدمت شما هستند.

همیشه سالم و موفق باشید

از شرایط انتخاب مرجع تقلید این است که مرجع معظم تقلید زمان شناس باشد به مسائل جدید و نوین تسلط و تبهر داشته باشد - چون اگر تو خواستی درباره کوچکترین مسائل جزئی جدید از او سوال کنی با یک دید کلی و جامع به تو پاسخ دهد - مثلا اگر درباره فضای مجازی از او سوالی شد بتواند به راحتی حکم شرعی را برای آن مورد جاری کند - انشاالله موفق باشی

سلام و خدا قوت

سر کلاس دانشگاه

روحانی که درس اخلاق اسلامی رو تدریس می کرد و عضو هیئت عملی هم بود

خیلی تاکید کرد کسانی که مرجع تقلید ندارن حتما" واسه خودشون تعیین کنند
یکی از بچه ها سوال کرد
ما از کجا بریم تحقیق کنیم

که اون روحانی گفت: در مشهد اکثرا" آقای سیستانی را اعلم می دانند...

آیا می تونیم حرف ایشون رو به منزله اینکه جواب یه جمعی رو اعلام کردند باشه؟
مثلا" از طرف حوزه علمیه مشهد ایشون اگه بگن اکثر اساتید حوزه آقای سیستانی رو اعلم می دونن

آیا همین کفایت می کنه یا نه باید از افراد دیگر هم تحقیق کنیم...

ممنون میشم راهنمایی کنید

نوکر شهدا;225678 نوشت:
سلام و خدا قوت سر کلاس دانشگاه روحانی که درس اخلاق اسلامی رو تدریس می کرد و عضو هیئت عملی هم بود خیلی تاکید کرد کسانی که مرجع تقلید ندارن حتما" واسه خودشون تعیین کنند یکی از بچه ها سوال کرد ما از کجا بریم تحقیق کنیم که اون روحانی گفت: در مشهد اکثرا" آقای سیستانی را اعلم می دانند... آیا می تونیم حرف ایشون رو به منزله اینکه جواب یه جمعی رو اعلام کردند باشه؟ مثلا" از طرف حوزه علمیه مشهد ایشون اگه بگن اکثر اساتید حوزه آقای سیستانی رو اعلم می دونن آیا همین کفایت می کنه یا نه باید از افراد دیگر هم تحقیق کنیم... ممنون میشم راهنمایی کنید

نوکر شهدا;225678 نوشت:
سلام و خدا قوت سر کلاس دانشگاه روحانی که درس اخلاق اسلامی رو تدریس می کرد و عضو هیئت عملی هم بود خیلی تاکید کرد کسانی که مرجع تقلید ندارن حتما" واسه خودشون تعیین کنند یکی از بچه ها سوال کرد ما از کجا بریم تحقیق کنیم که اون روحانی گفت: در مشهد اکثرا" آقای سیستانی را اعلم می دانند... آیا می تونیم حرف ایشون رو به منزله اینکه جواب یه جمعی رو اعلام کردند باشه؟ مثلا" از طرف حوزه علمیه مشهد ایشون اگه بگن اکثر اساتید حوزه آقای سیستانی رو اعلم می دونن آیا همین کفایت می کنه یا نه باید از افراد دیگر هم تحقیق کنیم... ممنون میشم راهنمایی کنید

با عرض سلام و احترام خدمت جنب نوکر شهدای بزرگوار و تشکر از سئوال شما

اگر متوجه شدید که عده زیادی از علماء از فردی تقلید می کنند و او را اعلم می دانند و از این طریق به اعلم بودن او اطمینان پیدا کنید ، کافی است و می توانید مقلد ایشان باشید.(1)

همیشه سالم و موفق باشید

پی نوشت:
1. استفتاء از دفتر مراجع تقلید

سجاد;225695 نوشت:
با عرض سلام و احترام خدمت جنب نوکر شهدای بزرگوار و تشکر از سئوال شما

اگر متوجه شدید که عده زیادی از علماء از فردی تقلید می کنند و او را اعلم می دانند و از این طریق به اعلم بودن او اطمینان پیدا کنید ، کافی است و می توانید مقلد ایشان باشید.(1)

همیشه سالم و موفق باشید

پی نوشت:
1. استفتاء از دفتر مراجع تقلید



سلام خدا قوت... خود استاد سجاد هم می دونه خیلی دوستش دارم...:hamdel:
خیلی گله... آخه استاد دست تنهاس...
خیلی زحمت می کشه...

استاد گل ... تو مشهد علارغم اینکه آیت الله وحید خراسانی و خیلی دیگه مراجع مثل مقام معظم رهبری هم دفتر دارن ولی اکثر مردم مقلد آقای سیستانی هستند...

این جور که من دیدم... و وقتی این استاد عزیز هم سر کلاس اون حرف رو زدن...
دیگه جای حرفی باقی نموند...
البته قبلش مقلد رهبری بودم...

تاج سری استاد

:Hedye:

اگه مرجع صالحی پیدا نکردیم تکلیف بر ما چیست؟ آیا می توانیم خود مرجع خود باشیم؟

وایسلی گوجا;230939 نوشت:
اگه مرجع صالحی پیدا نکردیم تکلیف بر ما چیست؟ آیا می توانیم خود مرجع خود باشیم؟

باسلام خدمت شما کاربر محترم جناب وایسلی گوجا

درفرض سوال چنین شخصی باید به احتیاط عمل کند(عمل به فتوایی که به احتیاط نزدیکتر است) درصورتیکه احتیاط مشکل باشد (که معمولا خواص هم درعمل به احتیاط مشکل دارند) باید تحقیق برای پیدا کردن مرجع ادامه دهید تا به اعلم مراجع ، برای تقلید برسید ضمن اینکه رسیدن به مرجع امر غیرممکن نیست همانطور که عقلا به این امر رسیدند.
لطفا به دیگر تاپیک ها از تقلیدهم سری بزنید تا اطلاعات بیشتری از تقلید بیابید
همیشه پیروز باشید
استفتاءاز دفتر رهبری به شما ره 0251/7743232

[="black"][="mediumturquoise"]يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ[/]
به نام یار
سلام

اگه کسی مرجعی رو انتخاب بکنه و حالا بعد گذشت مدتی شک کنه که انتخابش بر اساس اصول انتخاب مرجع تقلید بوده یا نبوده حالا تکلیف این شک چیه؟؟

من مرجعم ایت الله بهجت بودن بعد فوت ایشون ایت الله سیستانی رو انتخاب کردم. اما حالا نمی دونم اون موقع بر اساس چی انتخاب کردم.

اما یه سوال دیگه این که: من در چه مواردی میتونم از ایت الله بهجت و در چه مواردی از ایت الله سیستانی تقلید کنم؟ (من ایت الله بهجت رو اعلم تر میدونم!)[/]

سلام علیکم دوست عزیز

طبق گفته ی شما مرجع فعلی شما آیة الله سیستانی است.
شما باید از دفاتر پاسخ گویی به سوالات ایشان استفتا کنید که آیا ایشان باقی ماندن، بر آیة الله بهجت را جایز میدانند یا خیر.
اگر اجازه بدهند، شما مختارید در هر مسئله ای از هرکدام تقلید کنید.
اگر اجازه ندهند، شما باید از فتاوای آیة الله العظمی سیستانی تبعیت کنید.

در ضمن شما میفرمایید:

غارنشین;247167 نوشت:
(من ایت الله بهجت رو اعلم تر میدونم!)

این را شما یا من یا هر کس دیگر نباید تشخیص بدهد... اعلم بودن یعنی کسی که احکام دین را از روایات، میتواند بهتر استخراج کند....
گر چه هر دو بزرگوار درجات عالی علمی را پیموده اند، اما این مسئله هیچ ارتباطی با اعلمیت از نظر فقهی و نحوه ی استنباط ندارند.

این را تنها کسی میتواند تشخیص بدهد که با روایات آشنا باشد و آنها را دیده باشد....ما که روایات را ندیده ایم که نباید نظر بدهیم...

مثلا دو نفر از روحانی هایی که آنها را عادل میدانید میتوانند تشخیص بدهند.

[="black"][="mediumturquoise"]يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ عَلَيْكُمْ أَنفُسَكُمْ[/]
به نام یار
سلام

ممنون از شما

pymn_nzr;247182 نوشت:
اگر اجازه ندهند، شما باید از فتاوای آیة الله العظمی سیستانی تبعیت کنید.

خوب دوست گرامی من این جا پرسیدم که به جواب برسم
[spoiler]میدونم اگه از دفتر ایشون هم بپرسم بهم جواب می دهند[/spoiler]

غارنشین;247167 نوشت:
(من ایت الله بهجت رو اعلم تر میدونم!)

اما اگه این اعلم دونستن ایشون بر اساس تحقیق باشه چی ؟؟؟[/]

ممنون از شما

این هم متن رساله
طبق فتوای آیة الله العظمی سیستانی:(برای بقا بر تقلید مجتهد میت)

مسأله ۸ ـ اگر مجتهدى كه انسان از او تقليد مى‏كند از دنيا برود ، حكم بعد از فوت او حكم زنده بودنش است ، بنابر اين اگر او أعلم از مجتهد زنده باشد بايد ـ با علم به اختلاف در مسائل محل ابتلاء و لو اجمالاً ـ بر تقليد او باقى بماند .
و چنانچه مجتهد زنده أعلم از او باشد بايد به مجتهد زنده رجوع كند .
و اگر أعلميتى در ميان آنها معلوم نشود يا مساوى باشند ، پس اگر اورعيّت يكى از آنها ثابت شود به اين معنا كه در فتوى دادن بيشتر احتياط كند بايد از او تقليد كند و اگر ثابت نشود مخيّر است عمل خود را با فتواى هر كدام تطبيق نمايد ، مگر در موارد علم اجمالى، يا قيام حجت اجمالى بر تكليف ـ مانند موارد اختلاف در قصر و تمام ـ كه بنابر احتياط واجب بايد رعايت هر دو فتوا را بنمايد .
و مراد از تقليد در صدر اين مسأله صرف التزام به متابعت از فتواى مجتهد معين است ، نه عمل كردن به دستور او .

غارنشین;247167 نوشت:
به نام یار سلام اگه کسی مرجعی رو انتخاب بکنه و حالا بعد گذشت مدتی شک کنه که انتخابش بر اساس اصول انتخاب مرجع تقلید بوده یا نبوده حالا تکلیف این شک چیه؟؟ من مرجعم ایت الله بهجت بودن بعد فوت ایشون ایت الله سیستانی رو انتخاب کردم. اما حالا نمی دونم اون موقع بر اساس چی انتخاب کردم. اما یه سوال دیگه این که: من در چه مواردی میتونم از ایت الله بهجت و در چه مواردی از ایت الله سیستانی تقلید کنم؟ (من ایت الله بهجت رو اعلم تر میدونم!)

باسلام خدمت شما کاربر محترم
درفرض سوال تقلید شما از اقای سیستانی صحیح است ومی توانیدبر تقلید ایشا ن باقی بمانید
استفتاء از دفتر اقای سیستانی0251/7836464

به نام او

آیا هنوز هم آیت الله صانعی در مورد تقلید راه سوم را می گوید .

یا حق

[="Tahoma"][="Black"]

عصا;260349 نوشت:
به نام او آیا هنوز هم آیت الله صانعی در مورد تقلید راه سوم را می گوید . یا حق

با تشکر از سئوال جناب عالی

در توضیح المسائل ایشان هم سه راه برای شناخت اعلم بیان شده است :

1. آنکه خود انسان یقین کند ، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد .

2. آنکه دو نفر عالم عادل یا ثقه که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند ، به شرط آنکه دو نفر عالم عادل یا ثقه دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند.

3. آنکه عده ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود ، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.(1)

در پناه حضرت حق باشید

پی نوشت:
1. آیت الله صانعی ، توضیح المسائل م 4[/]

مقلد امام رحمه الله بود‌ه و هستم اما حقیقتا در جواب مسایل روز با مشکل مواجه هستم انتخاب مرحوم امام هم بر این اساس بوده که پدر و مادرم مقلد ایشون بودن و به دلیل اشتهار به عنوان مرجع من نیز برگزیدند.
در یک کلام مایلم حضرت آیه الله مکارم شیرازی را مرجع تقلید قرار دهم مجاز یا خیر؟
از اصطلاحات فقهی هم زیاد سر در نمیارم.
ممنونم

kiyan1971;278807 نوشت:
مقلد امام رحمه الله بود‌ه و هستم اما حقیقتا در جواب مسایل روز با مشکل مواجه هستم انتخاب مرحوم امام هم بر این اساس بوده که پدر و مادرم مقلد ایشون بودن و به دلیل اشتهار به عنوان مرجع من نیز برگزیدند. در یک کلام مایلم حضرت آیه الله مکارم شیرازی را مرجع تقلید قرار دهم مجاز یا خیر؟ از اصطلاحات فقهی هم زیاد سر در نمیارم. ممنونم

با تشکر از سئوال حضرت عالی

در فرض سئوال می توانید مرجع دیگری را برای خود انتخاب فرمایید و لازم است برای انتخاب از شیوه شرعی آن استفاده کنید.

مرجع اعلم را از سه راه می توان شناخت:

1-آن که خود انسان یقین کند؛مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد.

2-آن که دو عالم و عادل که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند ؛ به شرط آن که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته ی آنان مخالفت نکنند.

3-آن که عده ای از اهل علم (مانند جامعه مدرسین) که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته ی آنان اطمینان پیدا می شود ، مجتهد یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.

بنابراین اگر از شیوه های یاد شده استفاده کردید و آیت الله مکارم را به عنوان مرجع تقلید اعلم انتخاب نمودید ، تقلید شما صحیح خواهد بود.

در پناه حضرت حق باشید

با سلام؛
من تا موقعی بدون هیچ دلیل شرعی مقلد امام خامنه ای(ادام الله ظله) بودم. بعد در یک سفر حج احساس کردم رساله آقای سیستانی(ادام الله ظله) در برخی مسائل حج کامل تر است و اینگونه شد که به آقای سیستانی عدول کردم. بعد ها که تحقیق کردم، دیدم که جامعه مدرسین حوزه(جماعتی از اهل علم) هم آقای خامنه ای را اعلم دانسته اند هم آقای سیستانی را. از طرفی از طرف یک فرد موثّق شنیدم که می گفت: "من از مدارس علمیه و از حرم حضرت رضا(ص) پرسیدم فرمودند اعلم آقای سیستانی است". و در همان پست کسی گفت که :"خودش یک حوزویست و استادهای حوزه معتقدند رهبر اعلم تر است". باری این تشتت اقوال من را به سایت آیت الله هادوی تهرانی کشاند که کسی از ایشان پرسیده بود:" از بین آقای سیستانی و آقای خامنه ای(ادام الله ظلهما) از کدام یک تقلید کنیم" ایشان فرمودند:"می توانید از یکی از این دو بزرگوار تقلید کنید". حال من می خواستم بدانم می توانم بر تقلیدم از آقای سیستانی باقی بمانم یا باید برگردم به آقای خامنه ای؟

[="Tahoma"][="Black"]

حامد خوش اخلاق;281643 نوشت:
با سلام؛ من تا موقعی بدون هیچ دلیل شرعی مقلد امام خامنه ای(ادام الله ظله) بودم. بعد در یک سفر حج احساس کردم رساله آقای سیستانی(ادام الله ظله) در برخی مسائل حج کامل تر است و اینگونه شد که به آقای سیستانی عدول کردم. بعد ها که تحقیق کردم، دیدم که جامعه مدرسین حوزه(جماعتی از اهل علم) هم آقای خامنه ای را اعلم دانسته اند هم آقای سیستانی را. از طرفی از طرف یک فرد موثّق شنیدم که می گفت: "من از مدارس علمیه و از حرم حضرت رضا(ص) پرسیدم فرمودند اعلم آقای سیستانی است". و در همان پست کسی گفت که :"خودش یک حوزویست و استادهای حوزه معتقدند رهبر اعلم تر است". باری این تشتت اقوال من را به سایت آیت الله هادوی تهرانی کشاند که کسی از ایشان پرسیده بود:" از بین آقای سیستانی و آقای خامنه ای(ادام الله ظلهما) از کدام یک تقلید کنیم" ایشان فرمودند:"می توانید از یکی از این دو بزرگوار تقلید کنید". حال من می خواستم بدانم می توانم بر تقلیدم از آقای سیستانی باقی بمانم یا باید برگردم به آقای خامنه ای؟

با عرض سلام و احترام خدمت جناب عالی و تشکر از سئوال شما

در فرض سئوال چون انتخاب اول شما بر اساس اصول انتخاب مرجع نبوده است ،اگر بر اساس نظر جامعه مدرسین یا اطمینان به افرادی که انتخاب صحیح شرعی داشته اند آیت الله سیستانی را انتخاب کرده اید همچنان مقلد ایشان هستید .

همیشه سالم و موفق باشید[/]

سلام
گویا یکی از راه های انتخاب مرجع تقلید این است دو عالم وعادل که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، مجتهد یا اعلم بودن کسی تصدیق کنند ؛ به شرط ان که دو نفر عالم عادل دیگر با گفته ی انان مخالفت نکنند.

حالا اگر فرد معتمدی بگوید که من دو عالم وعادل که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند پرسیده ام آیا می توان فقط به گفته آن یک نفر مرجع تقلید را انتخاب کرد و دیگر نیاز به تحقیق بیشتر نیست؟

[="Tahoma"][="Black"]

mohsenkw;290427 نوشت:
سلام گویا یکی از راه های انتخاب مرجع تقلید این است دو عالم وعادل که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ،مجتهد یا اعلم بودن کسی تصدیق کنند ؛ به شرط ان که دو نفر عالم عادل دیگربا گفته ی انان مخالفت نکنند. حالا اگر فرد معتمدی بگوید که من دو عالم وعادل که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند پرسیده ام آیا می توان فقط به گفته آن یک نفر مرجع تقلید را انتخاب کرد و دیگر نیاز به تحقیق بیشتر نیست؟

با عرض سلام و احترام خدمت جناب عالی و تشکر از سئوال شما

در فرض سئوال اگر کسی که به صداقت او اطمینان دارید از نظر دو عالم عادل خبر بدهد ، کافی است و می توان طبق همان نظر مرجع را انتخاب کرد . (1)

همیشه سلامت و پیروز باشید

پی نوشت:
1. استفتاء از دفتر آیت الله خامنه ای در قم[/]

ممنون از پاسختون، ببخشید اگر در همان بار اول نپرسیدم: آیا نظر آیت الله مکارم هم همین است؟

mohsenkw;290501 نوشت:
ممنون از پاسختون، ببخشید اگر در همان بار اول نپرسیدم: آیا نظر آیت الله مکارم هم همین است؟

با سلام و عرض ادب

آنچه بیان شد مطابق با نظر آیه الله مکارم نیز می باشد.

موفق و موید باشید.

ببخشید من بخاطر وسواسی که دارم می خوام در حکم نجاست که تا سه واسطه است می خوام از ایت اله سید محمد صادق روحانی که تا یک واسطه می گوید نجس است را مرجع تقلید خود قرار دهم و در سایر احکام از همان اقای خامنه ای تقلید کنم ایا می شود؟

[="Tahoma"][="Black"]

salam12;307627 نوشت:
ببخشید من بخاطر وسواسی که دارم می خوام در حکم نجاست که تا سه واسطه است می خوام از ایت اله سید محمد صادق روحانی که تا یک واسطه می گوید نجس است را مرجع تقلید خود قرار دهم و در سایر احکام از همان اقای خامنه ای تقلید کنم ایا می شود؟

با تشکر از سئوال شما

در فرض سئوال:
1. اگر از طرق شرعی آیت الله روحانی را اعلم بعد از آیت الله خامنه ای بدانید می توانید در احتیاط های مرجع خود به ایشان رجوع کنید.

2. چون آیت الله خامنه ای از واسطه سوم به بعد احتیاط می کنند یعنی آنها را نجس کننده دیگر اشیاء نمی دانند و در واسطه های اول و دوم فتوا دارند نمی توانید در این موارد به آیت الله روحانی یا هر مرجع دیگری مراجعه نمایید . (1و2)

همیشه موفق و سلامت باشید

پی نوشت:
1. استفتائات سایت آیت الله خامنه ای به آدرس:
http://www.leader.ir/tree/view.php?parent=n8380&catid=49
2. استفتائات سایت آیت الله روحانی به آدرس:
http://www.istefta.net/question/5711[/]

سلام
ببخشید میشه کلا تغییر مرجع تقلید بدهم ؟؟؟؟؟؟اخه من اینجوری در عذابم

salam12;307917 نوشت:
سلام ببخشید میشه کلا تغییر مرجع تقلید بدهم ؟؟؟؟؟؟اخه من اینجوری در عذابم

با عرض سلام و احترام مجدد

راه حل مشکل تغییر مرجع نیست بلکه اساسا باید ریشه وسواس را از وجودتان پاک کنید تا دچار مشکلات در مورد طهارت و نجاست نگردید.

در عین حال در مورد تغییر مرجع نیز می توانید به تاپیک زیر مراجعه فرمایید:

http://www.askdin.com/thread8315.html

همیشه موفق و سربلند باشید

[=&quot]بسم الله الرحمن الریم[/][=&quot]
[/][=&quot]سلام علیکم[/][=&quot]
[/][=&quot]بنده مسلم هستم شیعه، سنی و... نیستم روایت و... را نمیپذیرم زیرا با توجه به آنکه اینکه رسول اکرم در روز بارها وضو و نماز را اقامه می کردند اما بازهم در این مسائل بین مذاهب مختلف مسلمان اختلاف نظر می باشد و تعصبات بیجا ما را از فلاح موعود در قرآن کریم دور ساخته است. لطفا به سوالات بنده با استناد به قرآن کریم پاسخ دهید و اگر نیاز به تفسیر می باشد با استناد به آیات برای روشن سازی مطلب استفاده نمایید.[/][=&quot][/]


[=&quot]با توجه به اینکه کلام الله متعال عزوجل تبیان لکل شیء می باشد و چیزی هم از یاد سبحانه و تعالی نرفته آیا می توانیم فقط از مصحف شریف در جهت تزکیه استفاده کرده و به فلاح موعود دست یابیم؟ درست است که این رو سیاه در پیشگاه الهی سواد ناچیزی هم ندارد اما مگر الله متعال در حد توان هرکس از او تکلیف نمی خواهد؟ پس چه دلیلی دارد که از کتب مختلف همچون رساله ها و کتب حدیث همچون صحاح سته و یا اصول کافی استفاده نماییم؟ مگر الله سبحان فقط در قرآن کریم بایدها و نبایدها را تعیین نمی نمایند؟ پس چطور است که بسیاری از بایدها و نباید در کتب دیگر اضافه شده است؟ آیا الله متعال سبحانه و تعالی در مصحف شریف اشاره ای به استفاده از منابع دیگر غیر از قرآن کریم جهت فلاح دارند؟[/][=&quot][/][=&quot][/]

[="tahoma"][="black"]

sabz.poush;331112 نوشت:

بسم الله الرحمن الریم
سلام علیکم
بنده مسلم هستم شیعه، سنی و... نیستم روایت و... را نمیپذیرم زیرا با توجه به آنکه اینکه رسول اکرم در روز بارها وضو و نماز را اقامه می کردند اما بازهم در این مسائل بین مذاهب مختلف مسلمان اختلاف نظر می باشد و تعصبات بیجا ما را از فلاح موعود در قرآن کریم دور ساخته است. لطفا به سوالات بنده با استناد به قرآن کریم پاسخ دهید و اگر نیاز به تفسیر می باشد با استناد به آیات برای روشن سازی مطلب استفاده نمایید.
با توجه به اینکه کلام الله متعال عزوجل تبیان لکل شیء می باشد و چیزی هم از یاد سبحانه و تعالی نرفته آیا می توانیم فقط از مصحف شریف در جهت تزکیه استفاده کرده و به فلاح موعود دست یابیم؟ درست است که این رو سیاه در پیشگاه الهی سواد ناچیزی هم ندارد اما مگر الله متعال در حد توان هرکس از او تکلیف نمی خواهد؟ پس چه دلیلی دارد که از کتب مختلف همچون رساله ها و کتب حدیث همچون صحاح سته و یا اصول کافی استفاده نماییم؟ مگر الله سبحان فقط در قرآن کریم بایدها و نبایدها را تعیین نمی نمایند؟ پس چطور است که بسیاری از بایدها و نباید در کتب دیگر اضافه شده است؟ آیا الله متعال سبحانه و تعالی در مصحف شریف اشاره ای به استفاده از منابع دیگر غیر از قرآن کریم جهت فلاح دارند؟

با عرض سلام و احترام خدمت جناب عالی و تشکر از سؤال شما

مسائلی که مطرح کردید پاسخ های روشنی دارد. اما لازم است در انجمن های دیگر مثل انجمن اعتقادات پی گیر باشید.

در تمام مذاهب اسلامی قرآن و احادیث در کنار هم ، منبع دریافت احکام اسلامی و مقررات الهی آن هستند چرا که خود قرآن در آیات متعددی تبعیت از سنت و احادیث را لازم دانسته است مثلا فرموده " ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا " (حشر-7) آنچه پیامبر صلی الله علیه و آله بیان کرده را تبعیت نموده و آنچه را که نهی کرده ترک کنید ، بیانات ، اوامر و نواهی پیامبر اکرم همان احادیث است.[/][/]

همیشه موفق باشید.

آیه مربوط ربطی به سوال ما نداشت ان شاءالله پی گیر آن در انجمن اعتقادات خواهیم بود.

عذر می خوام منظور شما انجمن های موجود به نام کلام و عقاید است؟

بسم الله الرحمن الرحيم

السلام عليكم...


امروز داشتم در وبلاگهای اسلامی گشتی میزدم که یک موضوع جالبی پیدا کردم اون موضوع ( تقلید!!! ) هستش...
بعد از اینکه خیلی چیزها در مورد اونی که مرجع تقلید نداره خوندم ترسیدم...
الان من یک سوال واسم پیش اومده سوال من اینه که آیا دلیلی از قران یا روایتی که قطعية الدلاله یا قطعية الصدور باشه که بگه میتوان غیر از معصوم رو تقلید کرد ...داریم؟؟؟

(
اگه هست من منتظر جواب شما از ثقلین هستم)

far_altanur;331296 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم

السلام عليكم...

امروز داشتم در وبلاگهای اسلامی گشتی میزدم که یک موضوع جالبی پیدا کردم اون موضوع ( تقلید!!! ) هستش...
بعد از اینکه خیلی چیزها در مورد اونی که مرجع تقلید نداره خوندم ترسیدم...
الان من یک سوال واسم پیش اومده سوال من اینه که آیا دلیلی از قران یا روایتی که قطعية الدلاله یاقطعية الصدور باشه که بگه میتوان غیر از معصوم رو تقلید کرد ...داریم؟؟؟

(
اگه هست من منتظر جواب شما از ثقلین هستم)

آیه ای هم که می گوید عده ای به عده ای دیگر می گویند فلان کار را انجام دهید و اگر گناهی داشت با ما

اگر عین آیه را مانند دیگر کاربران خواستید بروم بار دیگر پیدا کنم و بگویم

اما اگر اشتباه نکنم آیه 11 و 12 سوره عنکبوت

به مرجع تقلید اعتماد کامل نکنید...اعتماد امری است مقطعی نه به دلیل یک سخن صحیح امری دائمی

موفق باشید

far_altanur;331296 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم

السلام عليكم...

امروز داشتم در وبلاگهای اسلامی گشتی میزدم که یک موضوع جالبی پیدا کردم اون موضوع ( تقلید!!! ) هستش...
بعد از اینکه خیلی چیزها در مورد اونی که مرجع تقلید نداره خوندم ترسیدم...
الان من یک سوال واسم پیش اومده سوال من اینه که آیا دلیلی از قران یا روایتی که قطعية الدلاله یاقطعية الصدور باشه که بگه میتوان غیر از معصوم رو تقلید کرد ...داریم؟؟؟

(
اگه هست من منتظر جواب شما از ثقلین هستم)

و علیکم السلام

در این مورد احادیثی از امام حسن عسکری (علیه السلام) آمده است.
بحث های حدیثی را میتوانید در تاپیک های دیگر و قسمت حدیث پی گیری کنید.

حقیقت.;331304 نوشت:
آیه ای هم که می گوید عده ای به عده ای دیگر می گویند فلان کار را انجام دهید و اگر گناهی داشت با ما

اگر عین آیه را مانند دیگر کاربران خواستید بروم بار دیگر پیدا کنم و بگویم

اما اگر اشتباه نکنم آیه 11 و 12 سوره عنکبوت

به مرجع تقلید اعتماد کامل نکنید...اعتماد امری است مقطعی نه به دلیل یک سخن صحیح امری دائمی

موفق باشید


[=Palatino Linotype]بسم الله الرحمن الرحیم
[=Palatino Linotype]
[=Palatino Linotype]السلام علیکم...
[=Palatino Linotype]
[=Palatino Linotype]ممنون برادر عزیز ولی تا الان هیچ روایتی نداریم که ثابت کنه میتوان غیر از معصوم را تقلید کرد وخود شما میبینید که در اکثر تالارها این سوال را گذاشتم اما کو جواب الله اعلم :Ghamgin:

pymn_nzr;331470 نوشت:
و علیکم السلام

در این مورد احادیثی از امام حسن عسکری (علیه السلام) آمده است.
بحث های حدیثی را میتوانید در تاپیک های دیگر و قسمت حدیث پی گیری کنید.

تقلید فقط در مورد فروع دین است و در اصول دین تقلید جایز نیست .

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام...

شاید منظور شما توقیع امام محمد بن الحسن عسکری (ع) هستش که میفرمایند:
(عن إسحاق بن يعقوب قال: سألت محمد بن عثمان العمري أن يوصل لي كتابا قد سألت فيه عن مسائل أشكلت علي فورد التوقيع بخط مولانا صاحب الزمان (ع): أما ما سألت عنه أرشدك الله وثبتك... إلى أن قال:وأما الحوادث الواقعة فأرجعوا فيها إلى رواة حديثنا، فأنهم حجتي عليكم وأنا حجة الله، وأما محمد بن عثمان العمري فرضي الله عنه وعن أبيه من قبل، فإنه ثقتي وكتابه كتابي). الوسائل ج18 ص101.
اگر منظور شما این است این در زمان سفیر دوم امام (ع) بود و منظور از ( رواة حدیثنا ) دو سفیر بعد از سفیر دوم هستش و تاریخ و روایات حرف منو تائید میکنند پس این روایت در مورد مراجع نیست و این توقیع ارسال شده از امام (ع) برای بعضی مشکلات که در زمان سفیر دوم رخ داده بود هستش و برای معلومات بیشتر به تاریخ این روایت برگردید.

far_altanur;331506 نوشت:

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیکم...

ممنون برادر عزیز ولی تا الان هیچ روایتی نداریم که ثابت کنه میتوان غیر از معصوم را تقلید کرد وخود شما میبینید که در اکثر تالارها این سوال را گذاشتم اما کو جواب الله اعلم :ghamgin:

هر چیزی که حق باشد تقلید از آن صحیح است

حال می خواهد این حق از زبان شیطان باشد یا یک عارف پاک سرشت

موفق باشید

تقلید یا پیروی جاهل از عالم و اطاعت غیرمتخصص از متخصص، یك امر فطری، عقلی و عقلائی است كه مورد تأیید قرآن و سنت نیز قرار گرفته است. و چون كه هر انسانی در حركت و تكاپو است، و برای این حركت نیاز به شناخت دارد. لذا برای كسب این شناخت یا باید خود، عالم و متخصص بوده باشد و یا به عالم و متخصص مراجعه و از نظرات او پیروی كند تا حركت او از روی بصیرت و شناخت صورت گیرد.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این‌باره می‌فرمایند: كسی كه بدون بصیرت حركت كند، مثل كسی است كه در بیراهه قدم گذارد و سرعت حركت او جز دوری از هدف نتیجه‌ای در برنخواهد داشت.(1)
نكته قابل توجه اینست كه؛ مراجعه شخص غیرمتخصص به عالم و متخصص در رشته مورد نیاز، سلب آزادی از او نیست بلكه عین آزادی است، چرا كه تقلید را بر اساس بینش و آگاهی خود انتخاب نموده و از مسیر تقلید به دنبال حقیقت‌جویی و رفع ظلمت و رسیدن به نور حق و سعادت است.
لذا اگر خود انسان متخصص و دانشمند، در رشته‌ای كه تخصص ندارد به صاحب‌نظران آن رشته مراجعه كند، نوعی خفقان و سلب آزادی او محسوب نمی‌شود چرا كه اساس و بنیان زندگی اجتماعی، بر اساس تحقیق و تقلید از متخصص و عالم پی‌ریزی رشده است و الّا سیر رشد و تعالی جامعه مختل می‌گردد.
البته روشن است كه اصل بر این است كه انسان خود بفهمد و متخصص باشد ولی چون امكان ندارد كه همگان به خاطر علل و موانعی، متخصص تمام علوم و رشته‌ها در تمام امور زندگی باشند، لذا در كنار این اصل، اصل دیگری وجود دارد كه انسان باید در هر موردی كه متخصص نیست، از متخصص پیروی كند كه این امری متداول و مورد قبول و متعارف در بین تمام جوامع است.
فقها هم بدون استثنا تقلید را جایز می‌دانند و ادله‌ای برای آن اقامه كرده‌اند، كه به آنها اشاره می‌شود:
دلیل اول: فطرت
مرحوم آخوند خراسانی می‌فرماید:
«تقلید و رجوع جاهل به عالم یك امر بدیهی و فطری است كه احتیاج به دلیل ندارد.»
(2)
دلیل دوم: قرآن
در قرآن هم آیاتی است كه مسأله تقلید و جواز آن را می‌رساند، آیاتی مثل آیه «نفر» كه می‌فرماید: «سزاوار نیست كه تمامی مؤمنین كوچ كنند و باید از هر فرقه‌ای چند نفر برای تفقه در دین بروند و پس از كسب معارف، مردم را انذار كنند. باشد كه از لغزش و انحراف دوری نمایند».
(3)
این آیه دلالت می‌كند كه وقتی فقیه انذار می‌نموده و حكم شرعی را بیان می‌نماید، بر مردم لازم است كه از او پیروی كرده و به دستورات دین كه از طریق عالم دینی به آنها منتقل می‌شود، عمل نمایند.
دلیل سوم: روایات
یكی دیگر از ادله تقلید، روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می‌باشد كه اظهر روایات در این زمینه، روایت اسحاق بن یعقوب می‌باشد: «... و امّا الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا...»؛
(4)
ی
عنی نسبت به حوادثی كه رخ خواهد داد، به فقهاء و راویان احادیث ما مراجعه نمایید.
امام عسکری(ع) فرمود: «امّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً على هواه مطیعاً لأمر مولاه فللعوام أن یقلّدوه؛ (5)
از بین فقها آنان که حافظ و نگهبان دین اند و خود را از گناه و آلودگى حفظ مى کنند و با هواهاى نفسانى مبارزه مى کنند و مطیع اوامر الهى و جانشینان اویند، بر همگان لازم است که از آنان تقلید کنند».
مراد از «همگان» یعنى کسانى که در علوم اسلامى مجتهد و متخصص نیستند، گرچه در علوم دیگر متخصص باشند، مثلاً اگر استاد دانشگاه یا پزشک در علوم اسلامى مجتهد نباشد باید تقلید کند، چنان که مرجع تقلید در مسائل پزشکى و مهندسى از پزشک و مهندس تبعیت و تقلید مى کند.
این دو حدیث و احادیث دیگری كه امر به مراجعه به فقهاء و عالمان شیعه می‌نماید بیانگر لزوم تقلید و سؤال از مسایل شرعی و انجام واجبات و تكالیف دینی با پیروی از عالمان دینی است.
دلیل چهارم: عقل
یكی دیگر از دلایل تقلید، عقل می‌باشد كه مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی، دلیل عقلی را چنین بیان نموده است: بعد از پذیرفتن مبدأ هستی و ارسال انبیاء و این كه بندگان خدا بی‌هدف آفریده نشده‌اند، عقل اقرار می‌كند كه اطاعت از خدا ضروری و نافرمانی او موجب خروج از بندگی است و كیفیت اطاعت احكام الهی مبتنی بر علم به احكام است و این علم یا از طریق شنیدن سخن معصوم ـ علیه السّلام ـ و یا به اجتهاد و یا با تقلید حاصل می‌شود، راه اول برای مردم زمان غیبت ممكن نیست و راه دوم برای عموم مردم میسر نیست، پس عقل حكم می‌كند كه باید تقلید كرد
(به مجتهد رجوع نمود). (6)

منبع اصلی : سایت اندیشه قم (با ویرایش و اضافات)

برای مطالعه بیشتر :
http://www.askdin.com/thread11458.html
http://www.porsemanequran.com/node/23478

پی نوشت:
1.وسائل الشیعه، ج 27، ص 24، كتاب القضاء، باب 4، حدیث 11.
2. كفایه الاصول، ص 539.
3. توبه، 122.
4. وسائل الشیعه، ج 27، ص 14، حدیث 9.
5. بحار الانوار ج 2 ، ص 88 .
6. بحوث فی الاصول، بحث اجتهاد و تقلید.

سجاد;331874 نوشت:
تقلید یا پیروی جاهل از عالم و اطاعت غیرمتخصص از متخصص، یك امر فطری، عقلی و عقلائی است كه مورد تأیید قرآن و سنت نیز قرار گرفته است. و چون كه هر انسانی در حركت و تكاپو است، و برای این حركت نیاز به شناخت دارد. لذا برای كسب این شناخت یا باید خود، عالم و متخصص بوده باشد و یا به عالم و متخصص مراجعه و از نظرات او پیروی كند تا حركت او از روی بصیرت و شناخت صورت گیرد.
امام صادق ـ علیه السّلام ـ در این‌باره می‌فرمایند: كسی كه بدون بصیرت حركت كند، مثل كسی است كه در بیراهه قدم گذارد و سرعت حركت او جز دوری از هدف نتیجه‌ای در برنخواهد داشت.(1)
نكته قابل توجه اینست كه؛ مراجعه شخص غیرمتخصص به عالم و متخصص در رشته مورد نیاز، سلب آزادی از او نیست بلكه عین آزادی است، چرا كه تقلید را بر اساس بینش و آگاهی خود انتخاب نموده و از مسیر تقلید به دنبال حقیقت‌جویی و رفع ظلمت و رسیدن به نور حق و سعادت است.
لذا اگر خود انسان متخصص و دانشمند، در رشته‌ای كه تخصص ندارد به صاحب‌نظران آن رشته مراجعه كند، نوعی خفقان و سلب آزادی او محسوب نمی‌شود چرا كه اساس و بنیان زندگی اجتماعی، بر اساس تحقیق و تقلید از متخصص و عالم پی‌ریزی رشده است و الّا سیر رشد و تعالی جامعه مختل می‌گردد.
البته روشن است كه اصل بر این است كه انسان خود بفهمد و متخصص باشد ولی چون امكان ندارد كه همگان به خاطر علل و موانعی، متخصص تمام علوم و رشته‌ها در تمام امور زندگی باشند، لذا در كنار این اصل، اصل دیگری وجود دارد كه انسان باید در هر موردی كه متخصص نیست، از متخصص پیروی كند كه این امری متداول و مورد قبول و متعارف در بین تمام جوامع است.
فقها هم بدون استثنا تقلید را جایز می‌دانند و ادله‌ای برای آن اقامه كرده‌اند، كه به آنها اشاره می‌شود:
دلیل اول: فطرت
مرحوم آخوند خراسانی می‌فرماید:
«تقلید و رجوع جاهل به عالم یك امر بدیهی و فطری است كه احتیاج به دلیل ندارد.»
(2)
دلیل دوم: قرآن
در قرآن هم آیاتی است كه مسأله تقلید و جواز آن را می‌رساند، آیاتی مثل آیه «نفر» كه می‌فرماید: «سزاوار نیست كه تمامی مؤمنین كوچ كنند و باید از هر فرقه‌ای چند نفر برای تفقه در دین بروند و پس از كسب معارف، مردم را انذار كنند. باشد كه از لغزش و انحراف دوری نمایند».
(3)
این آیه دلالت می‌كند كه وقتی فقیه انذار می‌نموده و حكم شرعی را بیان می‌نماید، بر مردم لازم است كه از او پیروی كرده و به دستورات دین كه از طریق عالم دینی به آنها منتقل می‌شود، عمل نمایند.
دلیل سوم: روایات
یكی دیگر از ادله تقلید، روایات اهل بیت ـ علیهم السّلام ـ می‌باشد كه اظهر روایات در این زمینه، روایت اسحاق بن یعقوب می‌باشد: «... و امّا الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الی رواه حدیثنا...»؛
(4)
ی
عنی نسبت به حوادثی كه رخ خواهد داد، به فقهاء و راویان احادیث ما مراجعه نمایید.
امام عسکری(ع) فرمود: «امّا من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظاً لدینه مخالفاً على هواه مطیعاً لأمر مولاه فللعوام أن یقلّدوه؛ (5)
از بین فقها آنان که حافظ و نگهبان دین اند و خود را از گناه و آلودگى حفظ مى کنند و با هواهاى نفسانى مبارزه مى کنند و مطیع اوامر الهى و جانشینان اویند، بر همگان لازم است که از آنان تقلید کنند».
مراد از «همگان» یعنى کسانى که در علوم اسلامى مجتهد و متخصص نیستند، گرچه در علوم دیگر متخصص باشند، مثلاً اگر استاد دانشگاه یا پزشک در علوم اسلامى مجتهد نباشد باید تقلید کند، چنان که مرجع تقلید در مسائل پزشکى و مهندسى از پزشک و مهندس تبعیت و تقلید مى کند.
این دو حدیث و احادیث دیگری كه امر به مراجعه به فقهاء و عالمان شیعه می‌نماید بیانگر لزوم تقلید و سؤال از مسایل شرعی و انجام واجبات و تكالیف دینی با پیروی از عالمان دینی است.
دلیل چهارم: عقل
یكی دیگر از دلایل تقلید، عقل می‌باشد كه مرحوم شیخ محمد حسین اصفهانی، دلیل عقلی را چنین بیان نموده است: بعد از پذیرفتن مبدأ هستی و ارسال انبیاء و این كه بندگان خدا بی‌هدف آفریده نشده‌اند، عقل اقرار می‌كند كه اطاعت از خدا ضروری و نافرمانی او موجب خروج از بندگی است و كیفیت اطاعت احكام الهی مبتنی بر علم به احكام است و این علم یا از طریق شنیدن سخن معصوم ـ علیه السّلام ـ و یا به اجتهاد و یا با تقلید حاصل می‌شود، راه اول برای مردم زمان غیبت ممكن نیست و راه دوم برای عموم مردم میسر نیست، پس عقل حكم می‌كند كه باید تقلید كرد
(به مجتهد رجوع نمود). (6)

منبع اصلی : سایت اندیشه قم (با ویرایش و اضافات)

برای مطالعه بیشتر :
http://www.askdin.com/thread11458.html
http://www.porsemanequran.com/node/23478

پی نوشت:
1.وسائل الشیعه، ج 27، ص 24، كتاب القضاء، باب 4، حدیث 11.
2. كفایه الاصول، ص 539.
3. توبه، 122.
4. وسائل الشیعه، ج 27، ص 14، حدیث 9.
5. بحار الانوار ج 2 ، ص 88 .
6. بحوث فی الاصول، بحث اجتهاد و تقلید.

[=Courier New]بسم الله الرحمن الرحیم[=Courier New]
[=Courier New]"[=Times New Roman]قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیسِّرْلِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یفْقَهُوا قَوْلِی[=Times New Roman]"[=Times New Roman]
[=Courier New] با سلام...[=Courier New]
[=Courier New]در اول از شما تشکر ویژه دارم که به سوال من جواب دادید اما متاسفانه باید بگم که تمام استنادات ضعیف و آحاد و مرسل و نامعتبر هستن وبقیه را اهل بیت(ع) آنها را جواب دادن که بر خلاف آن چیزی که شما برداشت کردین هست.[=Courier New]
[=Courier New]برادر عزیز شما به چند نکته اشاره کردید :
[=Times New Roman]1- تقلید یا پیروی جاهل از عالم و اطاعت غیرمتخصص از متخصص، یك امر فطری، عقلی[=Times New Roman] و عقلائی است كه مورد تأیید قرآن و سنت نیز قرار گرفته است. و چون كه هر انسانی در حركت و تكاپو است، و برای این حركت نیاز به شناخت دارد. لذا برای كسب این شناخت یا باید خود، عالم و متخصص بوده باشد و یا به عالم و متخصص مراجعه و از نظرات او پیروی كند تا حركت او از روی بصیرت و شناخت صورت گیرد[=Courier New]. [=Courier New]
[=Times New Roman]امام صادق ـ علیه السّلام ـ در[=Times New Roman] این‌باره می‌فرمایند: كسی كه بدون بصیرت حركت كند، مثل كسی است كه در بیراهه قدم گذارد و سرعت حركت او جز دوری از هدف نتیجه‌ای در برنخواهد داشت[=Courier New].(1) [=Courier New]
[=Times New Roman]نكته قابل توجه اینست كه؛

[=Times New Roman]
[=Courier New]ادامه جواب

[SPOILER][=Courier New]بدیهی است دین و مذهبی که مکرر امر به تعقل، تفکر، تدبر و نیز تعلیم و تعلم می‌نماید و در حد والایی برای علم ارزش قائل است، هیچ‌گاه انسان را به تقلید بی‌منطق دعوت نمی‌نماید.
تقلید در احکام با انتخاب دین و عمل به‌ احکام آن کاملاً متفاوت است. انتخاب دین امریست که باید از روی دلیل و منطق صورت پذیرد و به هیچ وجه تقلیدی نیست. لذا در اولین بند هر رساله‌ای قید شده که «اصول دین» تحقیقی است و نه تقلیدی و مسلمان باید به اصول دین خود یقین داشته باشد.یعنی باید اعتقاد او به توحید، نبوت ... معاد، از روی دلیل باشد و نه از روی تقلید کور از مجتهد یا والدین یا جامعه و ... .
اما مقوله‌ی احکام متفاوت است. البته تقلید در احکام نیز بر همه واجب نیست. شما می‌توانید که علوم اسلامی و فقه را تحصیل نموده و در این رشته متخصص و مجتهد شوید. در این صورت نه تنها تقلید بر شما واجب نیست، بلکه اساساً جایز نیست. و یا می‌توانید عمل به احتیاط نمایید. اما اگر هیچ کدام میسر نشد، تقلید از مجتهد، عملی کاملاً منطقی و عاقلانه و از روی اراده و مبتنی بر علم است.
آن تقلیدی که مانع رشد عقل و سبب عقب‌افتادگی انسان می‌گردد، تقلید کور و بی‌منطق است که در واقع یک نوع ادا درآوردن است. اما تقلید در احکام، مثل رجوع به پزشک متخصص و تقلید از احکام او می‌باشد که به صورت شفاهی و یا کتبی (نسخه) ارائه می‌‌نماید. مثلاً می‌گوید: سرخ‌کردنی نخور و یا دارویی را در نسخه تجویز می‌کند که بخور. آیا هیچ موقع چنین سؤالی به ذهن خطور می‌نماید که چرا باید به دکتر مراجعه کنیم؟!
مجتهد، مانند پزشکی است که در یک رشته‌ی خاص متخصص شده است و او شخصی است که احکام را از روی دلیل به دست آورده است (نه تقلید از مجتهد دیگر). بدیهی است که رسیدن به این مرحله مستلزم تحصیل علوم در این رشته است و چون همگان نمی‌توانند در یک رشته‌ی معین تحصیل نموده و متخصص گردند. پس ناچارند در امور تخصصی به متخصص مراجعه نمایند.
به عنوان مثال: شما برای حفظ سلامت خود، بدون تقلید از دیگران و از روی تعقل، به اصولی دست یافته‌اید. مثل این که: سلامتی برای تداوم بقا ضرورت دارد. بیماری‌های متفاوت و هجوم ویروس‌ها نیز وجود دارد. پس باید برای جلوگیری از بیماری و یا معالجه‌ی آن باید به هنگام ابتلا، دستورات پزشکی را رعایت شود. پس یا باید پزشک بود و یا باید به او مراجعه نمود و از دستورات وی پیروی نمود.
بخش اول «ضرورت سلامتی برای تداوم بقا و ضرورت رجوع به متخصص» که همان اصول است، کاملاً عقلانی است و تقلید در فهم آنها معنایی ندارد، اما در بخش دوم که دستیابی به احکام است «یا تحصیل علم و اخذ تخصص» لازم می‌آید و یا رجوع به متخصص. که به آن تقلید می‌گوییم.
[/SPOILER]
[SPOILER][=Comic Sans MS]نظر به این که موضوع «تقلید» همیشه مورد حمله و هجمه بوده و شاید از قدیمی‌ترین مباحثی است که هدف ضد تبلیغ قرار داشته و دارد، و یقیناً این هجمه به خاطر آثار مفید آن است که به ضرر دشمنان اسلام و مسلمین تمام می‌شود، لازم است گرامیان، به ویژه نوجوانان و جوانان عزیز در نکاتی که ذیلاً به صورت اجمال در باب «تقلید» مطرح می‌گردد، کاملاً تعمق و تفکر نمایند:
تقلید اختصاص به اسلام و تشیع ندارد:
[=Comic Sans MS]
اصل «تقلید» اختصاصی به اسلام و تشیع ندارد و یکی از ضرورت‌ها، الزامات و رفتارهای عادی و روزمره بشر است. نوع بشر در عادی‌ترین رفتارهای خود، مانند: چگونگی پوشش لباسی (مد)، یا آرایش موی سر و صورت، یا حتی چگونه حرف زدن، غذاخوردن و... تقلید می‌کند.
همگان مقلد هستند و تنها تفاوت موجود در «مرجع تقلید» است و نه انسان مقلد. و همه دعواها نیز بر سر همان کدام «مرجع تقلید» است و نه اصل تقلید یا مقلد. به همین دلیل کارخانجات تولید «مراجع تقلید» غرب و صهیونیسم بین‌الملل، همیشه و به صورت مستمر فعال هستند و دائماً برای هر یک از شئون زندگی فردی و اجتماعی بشر، «مرجع تقلید» تولید و به بازار عرضه می‌دارند. و تمامی هزینه‌های کلان چند صد یا چند هزار میلیاردی که سالانه به انواع و اقسام تبلیغات مستقیم و غیر مستقیم اختصاص می‌یابد، برای تغییر تقلید و جذب به «مرجع» مورد نظر خودشان می‌باشد. اگر به مبحث مرجعیت یا تقلید در اسلام ولایی نیز انتقاد یا حمله می‌کنند، منظورشان این است که شما چرا از او تقلید می کنید، از مرجعی که ما ساخته و ارائه داده‌ایم تقلید کنید. پس تقلید عمومیت دارد و فقط مراجع نوع بشر در تقلید متفاوت هستند.
*- تقلید از حیوانات:
[=Comic Sans MS]
این تقلید معمولاً از رفتارهای انسان‌ها و فرهنگ‌های دیگر صورت می‌پذیرد و غالباً ریشه در رفتارهای حیوانات دارد. بدیهی است که انسان طبیعت‌گرا (ماتریالیسم یا ماده گرا)، الگویی جز طبیعت ندارد و در طبیعت نیز حیوانات، کامل‌تر و متنوع‌تر هستند. از این رو رفتارهای حیوانات متفاوت، الگوی برتر این دسته از آحاد بشر قرار می‌گیرد. تقلید از حیوانات تا به جایی گستره و عمق دارد که نوع بشر حتی از ساده‌ترین رفتارها مانند لباس پوشیدن تا قوی‌ترین کشش‌ها مانند شهوات به آنها تأسی می‌نماید. لباس پلنگی، یا پوست ماری یا یک تکه چرم را به لباس نخی یا پنبه‌ای ترجیح می‌دهد، ناخن عقابی، چشم آهویی، موی دم اسبی یا خرگوشی و ... . جذب جنس مخالف با درآوردن صدا، یا بازکردن نمایش مو به مدل‌های متفاوت – حتی توسط مذکرها، یا بالا بردن دم و نمایش عورت، یا انتشار بوهای متفاوت و در آوردن اطوارهای گوناگون ... و در نهایت شهوترانی مانند: سگ (Dog stile) و خوک و ...همه تقلید از حیوانات است و به همین دلیل حتی خود را با حیوان هم سنخ دیده و اصرار بر قانونی کردن و رواج همخوابی انسان با حیوان دارند (اظهارات اوباما و مصوبات اخیر پارلمان امریکا). حتی سبک‌های ورزش‌های رزمی نیز با تقلید از میمون، مار، ببر ... طراحی و بنیانگذاری می‌شود و در جنگندگی و درندگی نیز ببر‌ گرگ‌ کفتار و پرندگان وحی چون عقاب مرجع هستند. و خلاصه در غالب رفتارها، بزرگ‌ترین و مشهورترین مراجع تقلید دنیاگرایان و ماده‎گرایان، انواع و اقسام حیوانات هستند تا آنجا که قوی ترین احزاب سیاسی جهان که مالکیت و صدارت حکومت مدعی ابرقدرتی را در اختیار دارند، مانند حزب دموکرات و جمهوریخواه ایالات متحده امریکا، «فیل و خر» را سمبل تفکر و عملکرد و لوگوی جریان حزبی شان قرار می‌دهند و یا شیر، عقاب و ... سمبل می‌شود. درست مثل انسان های اعصار گذشته که روی سرش شان شاخ گوزن یا عاج فیل می‌گذاشتند و بر گردنشان پر عقاب یا مهره مار آویزان می‌کردند.
*- تقلید از فرهنگ‌های حاکم یا القایی:
تقلید از فرهنگ های حاکم یا القایی، مقوله‌ی مبتلابهی است که به ویژه جهان سومی‌ها در این سه قرن اخیر به خوبی با آن آشنا هستند، چرا که به زور تبلیغ، تهدید، تحریم، استعمار و حتی جنگ به آنها تحمیل شده است. کنار گذاشتن لباس محلی و پوشیدن کت و شلوار یا جین و تی‌شرت - نشانه شخصیت و کلاس شدن شیء بی‌خاصیتی به اسم «کراوات» - تغییر نوع آرایش مو (به ویژه برای پسران) به مدل آلمانی و سپس هیپی، پانک، متال، هوی و ...(که همگی جریان اعتقادی – سیاسی دارند)، عشق و عاشقی به سبک هندی، برقراری ارتباط قبل از ازدواج به سبک غربی، خواستگاری به سبکی مخلوط، مراسم عقد و عروسی به سبک عربی، خالکوبی عصر جاهلیت که چون از غرب و به نام «تتو» آمده و مد قلمداد می‌شود، تغییر سنت میهمانی یا حتی معماری ... و ده‌ها هزار رفتار دیگر، همه تقلید از فرهنگ‌های بیگانه و القایی می‌باشد که حتی تا جانشین کردن یک بازی عوامفریبانه به نام «حقوق بشر» به جای «وحی، حقوق و احکام الهی»، پیش رفته است و همگان به تقلید از آنها نه تنها دعوت، بلکه وادار می شوند. اما به خدا و اسلام و تقلید از انسان کامل که تجلی اتم اسمای الهی است که می‌رسند، آن را غیر عقلانی و غیر منطقی می‌خوانند(؟!)
*- اسلام و تقلید در اصول فکری و اعتقادی:
ظواهر امر حاکی از آن است که به رغم فریاد بلندتر دیگران راجع به آزادی، تنها اندیشه و اعتقادی که در آن شناخت و باور «اصول» یا نوع جهان‌بینی الزاماً تحقیقی است و تقلید در آن جایز نمی‌باشد، اسلام عزیز است.
در جهان شرق نوع نگاه به جهان و اول و آخرش که تبیین کننده هدف و راه زندگی می‌باشد، موروثی است. در همین قرن 20 و 21 - انواع و اقسام بت پرستی‌ها به سنت آباء و اجدادشان نه تنها ادامه دارد، بلکه به شدت تبلیغ و ترویج می‌گردد – حتی در کشور مسلمانی مانند مالزی. در هندوستان کهن کسی ایرادی به آن وارد نمی‌نماید و در ژاپن، چین و کره نمی‌گویند که با پیشرفت بشر امروز، تراشیدن و ساختن یک مجسمه و سپس عبادت آن مسخره و احمقانه است. در امریکا و اروپا هم که «شیطان پرستی – فراماسونی» تبلیغ و ترویج می‌شود.
در جهان غرب نیز مدعی هستند که هر «نظریه‌ای» که از جانب ما تولید و صادر شد، بدون نیاز به هیچ دلیل عقلی یا علمی و بدون ضرورت به هیچ اثباتی، باید به عنوان آخرین نظریه، علم محسوب شده و مورد قبول همگان واقع شود، تا وقتی خودمان بگوییم که آن رد شد و امروز باید به این یکی معتقد شوید. گویی «نظریه» نیز مُد لباس و خودرو یا یک نظام سیاسی است!
اما در اسلام (ولایی)، تقلید در اصول به هیچ وجه جایز و مورد قبول نیست. پرستش الله جل جلاله، اعتقاد به معاد، نبوت یا امامت نیز به شکل تقلیدی مقبول و معتبر نمی‌باشد. در اولین بند هر رساله‌ای قید شده است که «عقيده مسلمان به اصول دين بايد از روى دليل باشد» و یا «اصول دین تحقیقی است و تقلید در آن جایز نیست».
*- تقلید در فروع (احکام):
چنان چه بیان شد، در باب تقلید در فروع (احکام)، همه انسان‌ها مقلد هستند و فقط مرجع تقلید‌شان متفاوت است، که آن هم به چگونگی اصول و نوع جهان‌بینی، شعور و درک‌شان از حقایق عالم هستی بر می‌گردد.
خداوند متعال می‌فرماید: این بشر تو سرآمد آفرینش هستی و تو خلیفة‌الله هستی. لذا جماد، حیوان و نوع بشری که مثل خودت هستند یا حتی به لحاظ عقل، خرد، علم و مرتبه‌ی وجودی کمتر از خودت هستند نمی‌توانند و نباید مرجع تقلید تو قرار گرفته و «چه باید و چه نباید کرد»ها در شئون متفاوت زندگی فردی و اجتماعی را برایت تعیین و به تو دیکته کنند. بلکه این فقط خداست که جهان را بر اساس علم، حکمت و مشیّت خود آفریده و به همه امور و راه‌های سعادت بشر علم دارد. و فقط اوست که می‌تواند و باید قوانین را وضع و برای شما تشریع نماید.
اما شناخت و کسب علم در این فروع بر همگان واجب نیست و اصلاً میسر نیز نمی‌باشد. مگر همگان می‌توانند حقوق‌دان، پزشک، مهندس، معمار، خیاط، فیزیک‌دان و ... شوند که همگان بتوانند یا ذوق و استعداد این را داشته باشند که مجتهد شوند و احکام را از منابع «قرآن، سنت، عقل و اجماع» استنباط و استخراج کرده و ضمن عمل به دیگران نیز بیان و ابلاغ نمایند؟
«سلامتی» یک اصل است و درک ضرورت برخورداری و حفظ آن نیز تقلیدی نیست، اما اگر سلامتی کسی به مخاطره افتاد، برای حفظ یا دور کردن خطر، یا باید خودش علم داشته باشد و یا به اهلش (پزشک) مراجعه نموده و احکام صادره‌ی او را تبعیت نماید.
لذا «تقلید در احکام» که به قواعد و قوانین رفتار فردی و اجتماعی انسان اختصاص دارد، در اسلام «اجباری» نیست. انسان می‌تواند خودش برود تحصیل و تحقیق کند و در این امر عالم شود، یا به احتیاط عمل کند که در هر امری کار بسیار دشواری است و یا به اهلش (فقها) که عمری را صرف مطالعه و شناخت این مهم کرده‌اند رجوع نموده و از آنان بیاموزند که حکم چیست و چه باید کرد؟ لذا در هر رساله‌ای که برای عمل کردن تألیف شده، قید شده است که مکلف یا باید خودش مجتهد شود، یا بنا بر احتیاط عمل نماید و یا به اهلش مراجعه نموده و تقلید نماید. چنان چه امام خامنه‌ای می‌فرمایند: «‌تقليد‌، ادله شرعي دارد و عقل نيز حكم می‌كند كه شخص ناآگاه به احكام دين بايد به مجتهد جامع الشرايط مراجعه كند.»
پس «تقلید» در احکام نه تنها عقلانی و منطقی است، بلکه اساساً غیر آن راهی وجود ندارد و هر کس مسلمان نشود، و در شناخت و عمل به احکام الهی مجتهد یا مقلد نگردد، و یا اساساً خود را ملزم و مکلف به رعایت احکام الهی نداند، حتماً از دیگران تقلید خواهد کرد – اگر چه این دیگران (مراجع) حیوانات یا انسان‌ نماهای بدتر از حیوان باشند.
حالا فقط یک سؤال مطرح می شود: اگر مسلمانان در احکام الهی از مجتهد و فقیه تقلید نکنند، چه کنند؟ بدیهی است که سه راه بیشتر وجود ندارد؛ یا همگی مجتهد شوند که ممکن نیست – یا هر کس هر کاری دلش خواست به نام اسلام انجام دهد و یا اصلاً به احکام اسلامی عمل نکنند. که دو راه همان است که دشمنان اسلامی و مخالفان «تقلید» خواهان و مترصد آن هستند.
[/SPOILER]

[SPOILER][=Comic Sans MS]خوب است مقوله‌ی «تقلید» را از دو منظر عام و خاص مورد مطالعه قرار دهیم:
الف – تقلید از منظر عام:
در این عالم چه کسی وجود دارد که تقلید نداشته باشد و کدام مقلدی است که مرجع تقلید نداشته باشد؟
جهان کفر که به شدت با مقوله تقلید در اسلام ولایی مخالف است، خود در هر لحظه به تولید مراجع تقلید در امور و موضوعات متفاوت اشتغال دارد، چرا که می‌داند آدمی در هر حال مقلد و پیرو است. حتی اگر کسی در موردی خودش مرجع تقلید دیگران باشد، در هزاران مورد دیگر مقلد الگوها و مراجع دیگر است.
منتهی تفاوت این است که جهان کفر، مراجع تقلید تولیدی‌اش را نه تنها معرفی و تبلیغ، بلکه به هر وسیله‌ای که شده، القا و تحمیل می‌نماید. و نه تنها به مردم نمی‌گوید که از آنها تقلید نکنید، بلکه می‌گوید این تقلید دلیل بر روشنفکری و دموکراسی فردی و اجتماعی و نشانه تمدن شما می‌باشد و اگر تقلید نکنید، چه بسا به زور جنگ هم که شده شما را مجبور به این تقلید نماییم.
آیا غیر از این است که اسطوره سازی در عرصه‌ی به اصطلاح هنر یا ورزش و ..، خود نوعی مرجع‌سازی برای تقلید مردمان و به ویژه جوانان جهان است؟ آیا این همه مدسازی‌ها (از غذا و لباس گرفته تا آرایش و خودرو و...) که با هزینه‌های کلان صورت می‌پذیرد و برای ترویج آن گران‌ترین نمایشگاه‌ها یا شوها برگزار شده یا در مجلات (کاتالوگ‌های) مد منتشر می‌گردد، الگوسازی برای تقلید نیست؟ چرا باید همگان حتی در نوع اندیشه و جهان‌بینی و سپس ایدئولوژی (بایدها و نبایدها) مقلد غرب باشند؟ چرا مردمان مجبورند که حتی در سیاست و چگونگی اداره جامعه و مملکت خود مقلد آنها باشند؟ و این مرجعیت، نه تنها با تبلیغ، بلکه با اهرم‌های سازمان ملل، شورای امنیت، حقوق بشر، تحریم اقتصادی، جنگ و ... نیز القا و تحمیل می‌شود؟!
پس، احدی با تقلید مخالف نیست و نمی‌تواند باشد. بلکه دعوا بر سر کدام مرجع و کدام الگو است. دعوا بر سر این است که می‌گویند: «مرجع تقلید تو نه، اما مرجع تقلید من آری».
تقلید می‌تواند سبب رشد یا بر عکس سقوط فرد و جامعه باشد و بستگی به مرجعیت تقلید دارد. اگر کسی مقلد مراجعی چون مایکل جکسون و جنیفر لوپس شد، اگر کسی مقلد لائیسم و سکولاریسم شد، اگر کسی مقلد دمکراسی و لیبرالیسم به شکل غربی شد و ...، حتما به دنبال مرجع خود سقوط می‌کند و اگر کسی مقلد علم، دانش، بینش، بصیرت، تقوا و ... شد، حتما به دنبال مرجعش رشد می‌نماید.
ب – تقلید از منظر اسلام ناب (ولایی):
در دین، اندیشه و آموزه‌های اسلام ناب (تشیع)، تقلید در امور فکری و عقلی به هیچ وجه جایز نیست. لذا در اولین بند هر رساله‌ای تأکید شده است که «اصول دین تقلیدی نیست» و یا «تقلید در اصول دین جایز نیست.» یعنی کسی نمی‌تواند بگوید: من به وجود خداوند متعال یا نبوت انبیای کرام و خاتمیت حضرت رسول اکرم (ص)، به معاد یا عدل یا امامت، اعتقاد دارم، چون پیامبر (ص) فرمود، یا چون مرجع تقلیدم چنین گفت یا چون پدر، مادر، ملت و جامعه‌ام چنین نظری دارند. بلکه هر کس باید به اندازه وسعت و ظرفیت خود تحقیق کند و به نتیجه عقلی برسد. پیامبر اکرم (ص) از یک پیرزن سؤال نمود: خدای تو کیست؟ پاسخ داد: الله وحده لا شریک له. ایشان پرسید: از کجا فهمیدی؟ که مثال گردش چرخ خیاطی را بیان داشت و ادامه داد، پس لابد این جهان نیز اداره کننده و چرخاننده‌ای دارد. همین استدلال را یک فیلسوف نیز در بحث حرکت و محرک، علت و معلول، حادث و محدث و ... می‌آورد.
در سایر امور نیز همین طور است. اگر مرجع تقلید متذکر شد که «ای مردم! امریکا شیطان بزرگ است و این شیطان هیچ غلطی نمی‌تواند بکند (مگر این که انسان خود تابع و تسلیم او گردد)»، این یک اصل است و کسی در این امر تقلید نمی‌کند. بلکه به واسطه تذکر یک عالم (که شاید نه تنها مرجع، بلکه حتی روحانی هم نباشد) هوشیار و بیدار شده و در این امر اندیشه می‌کند. مگر مخالفین امپریالیسم در جهان که هر روز بر کثرت‌شان افزوده می‌شود، همه مسلمان، شیعه و مقلد هستند که در این امر مواضع‌شان با ما فرقی ندارد؟
اما تقلید در احکام که مستمسک کفار و معاندین قرار گرفته است نیز مربوط به فرد و جامعه ای است که به خدا ایمان آورده و می‌خواهند تابع اوامر او باشند نه دیگران. این نقلید نیز اجباری نیست. بلکه شخص می‌تواند خودش در این زمینه تحصیل کرده و اجتهاد نماید و یا اساسا عمل به احتیاط کند و از هیچ مرجعی تقلید ننماید.
منطق این تقلید این است که هر شخصی یا خودش نسبت به موضوع و مسئله مبتلابه خود علم دارد و یا اگر ندارد، به عالم و متخصص این امر رجوع می‌کند، او می‌شود مرجع و این می‌شود مقلد.
این نوع تقلید بین تمامی انسان‌ها (اعم از مسلمان و غیر مسلمان) جاری و ساری است و مختص اسلام یا تشیع نیست که مورد انکار، تهاجم و ضد تبلیغ و عناد قرار گیرد. به عنوان مثال: لازم است هر کسی با عقل خود بفهمد که سلامتی و حفظ آن و بهبود بیماری به هنگام ابتلا، لازم و ضروری است. در این امر تقلیدی نیست. این از اصول و قواعد حیات است. اما همه نمی‌توانند که پزشک شوند و یا در تمامی شاخه‌های پزشکی متخصص شوند. لذا برای حفظ سلامتی و یا بهبود به هنگام بیماری، به پزشک مراجعه می‌کنند و دستورالعمل او را اجرا می‌کنند. حال اگر بیمار به پزشک بگوید: سرم درد می‌کند، او پس از معاینه و تشخیص دارو، تغذیه یا حتی عمل جراحی تجویز می‌نماید. اما اگر سؤال کند که چرا این دارو یا جراحی را تجویز کردید؟ بیماری من چه ویژگی‌هایی دارد، این دارو چه خصوصیاتی دارد و تأثیر آن چیست و چگونه است؟ پزشک می‌گوید: بروید در داروسازی یا پزشکی تحصیل تخصصی نمایید. در سایر امور زندگی نیز همین طور است. همه که خیاطی، یا نانوایی، یا مهندسی مکانیک، یا حقوق و ...، نمی‌دانند، بلکه در اموری متخصص بوده و در سایر امور به مراجع ذیربط رجوع و تقلید می‌کنند.
در اسلام نیز می فرماید: در اصول تقلید جایز نیست. و فروع مورد احتیاج را نیز هر کسی باید یاد بگیرد. ما دیگر در این که نماز واجب است تقلید نمی‌کنیم. اما در فقه و احکام، اشخاص می‌توانند خود تحصیل تخصصی کرده و احکام را از منابع موثق و معتبرش (قرآن، سیره و عقل) استنباط و استخراج کنند و یا اگر نمی‌توانند و یا نمی‌خواهند، می‌توانند به آن کسی که می‌داند (مجتهد) رجوع نموده و از او تقلید کنند.
ج – علت ترس، بغض و دشمنی با مراجع و تقلید مردم:
علت همان است که بیان شد. کفار اصرار دارند که «مرجع تو نه، مرجع من آری». بدیهی است که هر الگویی، هر مرجعی، هر امامی (چه حق و چه باطل)، به سوی هدفی دعوت کرده و راه رسیدن به آن هدف (که در اسلام تقلید در آن جایز نیست) را ترویج می‌کند و مردم را به آن سو رهنمود می‌شود.
کارخانجات امام‌سازی و مرجع سازی غرب، در هر روز و هر لحظه و در هر شأنی از شئون زندگی مردم، الگو و مرجعی تولید نموده و به جهان تحمیل می‌کنند تا مردمان از آنها تقلید کرده و در راستای تحقق اهداف آنان حرکت کنند.
اما، مراجع تقلید اسلام ولایی دعوت به خود ندارند و مردمان را به سوی خدا، دین خدا، کتاب خدا و احکام خدا دعوت می‌کنند. و این امر موجب عدم وابستگی مردم به آن طواغیت می‌شود و نه تنها با منافع آنان سازگاری ندارد، بکله منافات داشته و در تضاد نیز هست.
آن تقلید، موجب انحطاط مردم می‌شود. در آن تقلید راه تعقل و باور عقلی اصول بسته است. همان تقلیدی است که شاعر می گوید: «خلق را تقلیدشان بر باد داد – ای دو صد لعنت بر این تقلید باد». اما در این تقلید که بر مبنای اصول غیر تقلیدی و بر اساس عقل گرایی و جهان‌بینی عقلی و استدلالی می‌باشد، مردمان بیدار شده و در صراط مستقیم حرکت می‌کنند.
بدیهی است که احکام خداوند متعال در اسلام، به امور شخصی، یا اخلاقیات فردی، یا احکام نماز، روزه، طهارت و ... خلاصه نشده است. حکومت، جنگ، صلح، اقتصاد، قضا، ارتباطات و ... نیز احکام دارد و مسلمان باید به آن احکام عمل نماید و نه آن که به احکام صادره از واشنگتن، لندن، مسکو، پکن یا تل آویو رجوع نماید. لذا دشمنان با این تقلید نه تنها مخالف، بلکه معارضند و به هر طریقی که شده آن را مورد تعرض و تمسخر قرار می‌دهند و به جایش تقلید از خود را ترویج و حتی به زور تحمیل می‌نمایند.
پس، همگان مقلدند. منتهی یا مرجع‌شان بر حق است و به خدا دعوت می‌نماید و یا بر باطل است و به طاغوت پرستی می‌کشاند. چنان چه همگان از «ولایت» غیر برخورداند، یا «ولی»شان الله جل جلاله است و یا اولیای متعدد و کثیری از طواغیت دارند:

«اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (البقره، 257)

[=Comic Sans MS]
ترجمه: خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده‏اند آنان را از تاريكي‌ها به سوى روشنايى به در مى‏برد [ولى] كسانى كه كفر ورزيده‏اند سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكی‌ها به در مى‏برند آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند.
[/SPOILER][=Comic Sans MS]

سلام

روز شما بخیر

آیا در مورد مرجعیت آیت الله صانعی مشکلی هست؟ و کسانی که مقلد ایشان بوده‌اند چه تکلیفی دارند؟

ظاهرا سایت ایشان بسته شده است اما دفاتر همچنان برقرار هستند.

لطفا توضیح کامل ارائه فرمائید.

متشکرم

باغ بهشت;332464 نوشت:

بسم الله ارحمن الرحیم

اللهم صلّ علئ محمد و آل محمد

با سلام...
با یاد و ذکر اصحاب الکساء شروع میکنم.
دوست گرامی باغ بهشت من جواب را از ثقلین گرفتم فرمودند که تغلید واجب نیست!!!
الان اگر شما دلیل ثقلینی برام بیارید که تقلید واجب است یا اصلا در زمان اهل بیت(ع) بوده ممنون میشم

سلام دوست عزیز
من از سایت جامعه مدرسین حوزه علمیه قم دریافتم که:

این پاسخ جامعه مدرسین حوزه علمیه قم است:

بسم الله الرحمن الرحیم

با توجه به پرسش‌هاي مكرّر مؤمنان، جامعه مدرسين حوزه‌ي علميه قم براساس تحقيقات به عمل آمده در يك سال گذشته و پس از جلسات متعدد به اين نتيجه رسيده است كه ايشان فاقد ملاكهاي لازم براي تصدّي مرجعيت مي‌باشد.

جامعه مدرسین حوزه علمیه قم

حدیث ثقلین در باره تعیین مرجع دینی ، مفسر و مبیّن قرآن و سنت ، معیار حق و رفع کننده اختلاف امت بعد از پیامبر است.
خدا برای هدایت خلق به سعاد ت و فلاح دنیا و آخرت ، پیامبر را مبعوث کرده و قرآن را به عنوان کتاب هدایت بر ایشان نازل نموده است.
قرآن و همه کتاب های دینی برای ایجاد وحدت بر محور حق و رفع اختلاف آمده اند:
كانَ النّاسُ اُمَةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللّه‏ُ النَبِيّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ اَنْزَلَ مَعَهُمْ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ الْناسِ فيما اخْتَلَفُوا فيهِ؛(1)
مردم امتى يگانه بودند. پس خداوند پيامبران خود را نويد آور و بيم دهنده بر انگيخت . با آنان، كتاب را به حق فرو فرستاد تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند، داورى کنند( و آنان را به وحدت و توحید برسانند).
متاسفانه مردم بعد از نزول کتاب از روی ظلم و ستم به تبیین و تفسیر کتاب می پردازند . به تفسیر حق آن که توسط پیامبر بیان می شود ، توجه نمی کنند . امیال و هواهای خود را به عنوان معنا و مفهوم کتاب تبلیغ می کنند . در خود کتاب اختلاف می نمایند. از این رو در ادامه آیه آمده:
وَ مَا اخْتَلَفَ فيهِ إِلاَّ الَّذينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُم؛
(افراد با ايمان، در آن اختلاف نكردند) تنها (گروهى از) كسانى كه كتاب را دريافت داشته بودند، و نشانه‏هاى روشن به آن ها رسيده بود، به خاطر انحراف از حق و ستمگرى، در آن اختلاف كردند.
البته افراد به طور طبيعي(حتی بدون وجود انگیزه غلط) در برداشت از قرآن اختلاف نظر پيدا مي کنند . نمي توان نظر فردي را بر نظر ديگري مقدم شمرد، همان گونه که مجتهدان اختلاف نظر پيدا مي کنند . نمي توان آنان را به خاطر تفاوت برداشت و نظر محکوم کرد و يک نظر را صحيح و بقيه را باطل شمرد.
از منشا های تفرقه و اختلاف این است که متدینان فقط قرآن و کتاب را کافی می دانند .برای فهم دین مستقیما به سراغ کتاب خدا می روند . فهم خود از کتاب خدا را عین دین می شمارند.
در حالی که خدا قرآن را کافی نمی داند . در کنار قرآن مبین و مفسر و معلم هم برای آن فرستاده و قرار داده است. به آیات زیر توجه کنید:
«وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ اَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللّه‏ِ وَ فيكُمْ رَسُولُهُ؛(2)
چگونه كفر مى‏ورزيد و حال آن كه آيات خدا بر شما تلاوت مى‏شود و رسول خدا در بين شماست».
در اين آيه دو عامل براى هدايت مردم و حفظ آنان از گمراهى معرفى شده است:
يكى آيات كتاب خدا كه بر مردم تلاوت مى‏شود .
دوم رسول خدا كه در بين آن هاست و مضمون وحى را تبيين مى‏كند.
از ظهور كلام فهميده مى‏شود كه كتاب خدا بدون ضميمه شدن تفسير پيامبر، به تنهايى براى در امان نگه داشتن آن ها از كفر، كافى نيست،زيرا ممكن است مضمون وحى را درست نفهمند . آن را بد تفسير كنند و گمراه شوند.
«اَنْزَلْنا اِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبيِّنَ لِلنّاسِ مُا نُزِّلَ اِلَيْهِمْ»(3)
در اين آيه به صراحت وظيفه رسول خدا تبيين و تفسير قرآن معرفى شده است.
در آيات متعددى رسول خدا، معلم كتاب معرفى شده است:
«اَرْسَلْنا فيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلوْ عَلَيْكُمْ اياتِنا وَ يُزَكّيكُمُ وُ يُعَلِّمُكُمْ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ؛(4)
در ميان شما فرستاده‏اى از خودتان روانه كرديم كه آيات ما را بر شما مى‏خواند و تعلیم می دهد . شما را پاك مى‏گرداند».
«رَبَّنَا وَ ابْعَثْ فيهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ اياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكّيهِمْ؛(5)
«پروردگارا !در ميان آنان فرستاده‏اى از خودشان برانگيز تا آيات تو را بر آنان بخواند . كتاب و حكمت بدانان بياموزد و پاك شان گرداند».
معلوم است كه منظور از تعليم كتاب، آموزش خواندن آن نبوده است زيرا آنان عرب بودند .هم معانى ظاهرى الفاظ قرآن را مى‏فهميدند و هم باسوادهاى آنان مى‏توانستند نوشته‏هاى قرآن را تلاوت كنند . تعليم خواندن و نوشتن به بى سوادهاى آنان هم، تعليم قرآن نبود، بلكه تعليم خواندن و نوشتن بود .پس منظور از تعليم كتاب يعنى تبيين مضامين و پيام‏هاى قرآن و تفسير آيات آن.
رسول خدا در مدت كوتاه دوران رسالت فرصت نيافت همه آيات را تبيين وتفسير كند . اگر بعد از ايشان مفسرانى معصوم و عالم معرفى نمى‏شدند، دوباره در تفسير آيات قرآن اختلاف پيش مى‏آمد . مذاهب مختلف رخ مى‏نمود . حجيت و حقانيت هيچ كدام از آن ها قطعى نبود . پيروان پيامبر دوباره به حيرت و گمراهى مى‏افتادند،بنابراين همان حكمت و لطفى كه ارسال رسول را اقتضا مى‏كرد، نصب امام و مرجع معصوم دينى را هم اقتضا داشت تا بعد از پيامبر، مسلمانان در موارد اختلافى به او رجوع كنند . با خيال راحت به تفسير او گردن نهند . حجت بر منحرفان تمام باشد و در قيامت هيچ عذرى نداشته باشند. حديث متواتر و قطعى ثقلين براى تعيين مفسر رسمى بعد از پيامبر است. رسول خدا فرمود:
«من دو چيز گران بها و ارزشمند در بين شما به ارث مى‏گذارم . اگر بعد از من به آن دو متمسك شويد، هرگز گمراه نخواهيد شد . آن دو عبارتند از: كتاب خدا و عترت و اهل بيتم».(6)
اين بيان مشابه همان آيه 101 آل عمران است كه سبب صيانت از گمراهى را كتاب خدا و رسول خدا معرفى كرده بود. علاوه بر اين ، روايات فراوان ديگرى دلالت دارد كه اهل بيت مفسران رسمى قرآن هستند . قول و فعل آنان مانند قول و فعل رسول خدا حجت قطعى و مطابق حق است. از جمله:
يكى از اصحاب امام صادق با مخالفان بحث كرده و اثبات نمود كه على ابن ابيطالب عليه السلام قيّم و مفسر قرآن است . مردم بعد از رسول خدا بايد به تفسير و بيان او گردن نهند. بعد از آن خدمت امام صادق رسيد و گزارش بحث خود را به صورت زير ارائه ‏داد:
به مردم (منظور عامه و اهل سنت است) گفتم: قبول داريد كه رسول خدا (ص) حجت خدا بر خلقش بود؟ گفتند: آرى. گفتم: بعد از وفات رسول خدا چه كسى حجت است؟ گفتند: قرآن. (گفتم) راجع به قرآن بررسى كرده‏ام و مى‏بينم كه همه گروه هاى مخالف از مرجئى، قدرى و زنديق هايى كه به قرآن هم اعتقاد ندارند، براى اثبات عقايد خود به آيات قرآن متوسل مى‏شوند . حجت مى‏آورند تا بر مخالفان خود غلبه نمايند. از اين جا فهميدم كه قرآن به تنهايى حجت نيست بلكه قرآن با قيّم و مفسرش حجت است . هرچه آن قيّم و مفسر از قرآن بفهمد و بگوييد، حق است. از آنان پرسيدم: قيم و مفسر قرآن كيست؟ گفتند: فلان كس و فلان كس و فلان كس قرآن مى‏دانند. گفتم: همه آن را؟ گفتند: نه.
( بعد از پرسش راجع به افراد مختلف)جز على بن ابيطالب كسى را نيافتم كه عالم به همه قرآن باشد. پس شهادت دادم كه او قيم و مفسر قرآن است . پيروى از آنچه مى‏گويد، واجب است . او بعد از رسول اللّه‏، حجت خدا بر مردم است . آنچه او به عنوان مضمون قرآن بگويد، حق است.
امام صادق (ع) بعد از شنيدن گزارش آن فرد فرمود: خدا تو را رحمت كند!(7)
امام صادق فرمود:«ما مِنْ اَمْرٍ يَخْتَلِفُ فيهِ اثْنانِ اِلّا وَ لَهُ اَصْلُ فىِ الْكِتابِ وَ لكِنْ لا تَبْلُغُهُ عُقُولُ الرِّجال»(8)
«هيچ چيزى نيست كه در آن دو نفر اختلاف داشته باشند مگر اين كه براى آن اصلى در كتاب هست، ولى عقل مردمان قادر به درك آن نيست».
مردى شامى براى مناظره با اصحاب امام صادق (ع) به محضر امام مشرف شد . امام به اصحاب و شاگردان خود دستور داد با او مناظره كنند . آنان با او مناظره كردند و پيروز شدند . در آخر امام به بارزترين شاگرد خود، هشام بن حكم امر كرد با او مناظره كند.
مرد گفت: در مورد امامت اين مرد (امام صادق عليه السلام) با من به سؤال و جواب بپرداز.
هشام پرسيد: اى مرد، خداوند بيش تر به بندگان توجه دارد يا خودشان؟
شامى جواب داد: پروردگارم به مخلوقاتش بيش تر توجه دارد.
هشام: خداوند به جهت توجهى كه دارد ،چه كار كرده است؟
شامى: براى آنان حجت و دليل اقامه كرده تا متفرق و مختلف نشوند ؛بلكه بين آنان الفت دهد و دردشان را دوا كند و واجبات خدايى را به آنان خبر دهد.
هشام: اين حجت كيست؟
شامى: رسول خدا.
هشام: بعد از پيامبر چه كسى است؟
شامى: كتاب خدا و سنت پيامبر.
هشام: آيا كتاب و سنت توانسته‏اند امروز بين ما رفع اختلاف كنند؟
شامى: آرى
هشام: پس چرا من و تو با هم اختلاف داريم و تو از شام براى ابراز مخالفت با ما آمده‏اى؟
شامى ساكت شد. امام صادق به او گفت: چرا سخن نمى‏گويى؟
شامى: اگر بگويم اختلاف نداريم، دروغ گفته‏ام . اگر بگويم كتاب و سنت رافع اختلاف من و تو هستند، باز هم سخن باطلى گفته‏ام زيرا آن ها را بر وجوه مختلف مى‏توان حمل كرد . برداشت‏هاى مختلف از آن دو ارائه داد . اگر بگويم اختلاف داريم و هر كدام از ما حق مى‏گوييم، بنا بر اين كتاب و سنت فايده‏اى ندارد (كتاب و سنتى كه بتوان هر اعتقادى را بدان نسبت داد.) ولى من هم بر هشام همين حجت را دارم. جواب او چيست؟
امام فرمود: از او بپرس تا ببينى چه جواب آماده‏اى دارد!
شامى پرسيد ـ اى مرد، خداوند بيش تر به بندگان توجه دارد يا خودشان؟
هشام گفت: پروردگارشان به آن ها بيش تر از خودشان توجه دارد.
شامى گفت: آيا خداوند كسى را معين كرده كه جمع پراكنده آن ها را مجتمع گرداند، كجى هاي شان را استوار و مستقيم سازد و حق شان را از باطل شان جدا سازد؟
هشام گفت: در زمان رسول خدا يا الان ؟
شامى گفت: در زمان رسول خدا، ايشان حجت بود، ولى الان چه كسى حجت است؟
هشام گفت: همين كسى كه نشسته (امام صادق) . مردم براى كسب فيض از محضرش بار سفر مى‏بندند . با علمى كه از پدرانش از رسول خدا به ارث برده ، ما را از اخبار آسمان ها آگاه مى‏گرداند.(9)
بنا بر این گر چه می توانیم مستقیم به قرآن مراجعه کنیم و از مواهب اعتقادی و دستور عمل هایش بهره بگیریم، ولی چون از طرفی در معرض بد فهمی هستیم و از طرف دیگر اوج و ژرفای قرآن بی نهایت است و ما از درک همه معارف و احکامش ناتوانیم ، چاره ای جز مراجعه به معصوم برای تصحیح فهم خود و درک نافهمیده های مان نداریم . حدیث ثقلین در صدد معرفی مرجع معصوم دین بعد از پیامبر برای مردم می باشد.
پی نوشت ها:

1.بقره(2)آیه213. 2.آل عمران(3)آیه101. 3.نحل(16)آیه44. 4.بقره،آیه151. 5.همان،آیه129. 6. محمد قمى، حديث ثقلين ، مصر، دارالتقريب، 1371 ق، ص 9. 7. كلينى،كافى، پنجم ، تهران ، دارالکتب الاسلامیه ، 1363 ش ، ج 1، ص 169ـ 168. 8. همان ، ص 60. 9. همان ، ص 173ـ 172.

موضوع قفل شده است