امیر سرتیپ شهید بهروز باقری علی بیگلو

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امیر سرتیپ شهید بهروز باقری علی بیگلو


شهيد بهروز باقري در سال1342 در روستاي علي بيگلو از توابع شهرستان اروميه ديده به جهان گشود و دوران طفوليت را در كنار خانواده اش به نيكي طي نمود. تحصيلات ابتدايي را در همان روستا و تحصيلات راهنمائي را در كارخانه قند و دوره دبيرستان را در دبيرستان معلم اروميه با موفقيت به پايان رسانده و موفق به اخذ ديپلم گرديد.
بعد از فراغت از تحصيل وارد دانشكده افسري گرديد و با گذراندن دوره تكاوري در نيروي زميني لشكر باختران مشغول خدمت شد.
شهيد فرماندهي متواضع، فروتن و در عين حال دقيق و كار آمد بود، ايمان و اعتقادش به خدا از او عنصري محكم و استوار ساخته بود، طوري كه در مراحل حساس و خطرناك به راحتي مي توانست عمليات هاي مشكل را هدايت نمايد. راز و نيازهاي نيمه شبش فضاي جبهه را منور كرده بود، خيلي به دعا و نماز اهميت مي داد، امام خميني(ره) را مي ستود و به او عشق مي ورزيد، ولايت فقيه را ركن اصلي جمهوري اسلامي ايران مي شناخت.
دلاوري با لياقت و شايسته بود، در ميدان رزم چنان جسور و با كياست بود كه با كمترين نيرو بيشترين پيروزي را به دست مي آورد. به پاس گراميداشت خدمات ارزشمند ايشان در جبهه سومار، به عنوان افسر نمونه انتخاب گرديد و لوح تقدير از دست مبارك حضرت آيت ا... خامنه اي رهبر معظم انقلاب دريافت نمود. خدمات و حماسه هاي پرافتخار ايشان به قدري زياد است كه قابل شمارش نيست. شهيد با رشادت و فداكاري و با ايثار به نيروي الهي قهرمانانه در حمله هاي گوناگون شركت مي نمود و سر بلند و پيروز از ميدان مبارزه خارج مي شد.
عظمت روح و قدرت ايمان در او فوق العاده بالا بود بود، سرانجام در تاريخ1366/12/30 در منطقه دشت ذهاب بر اثر اصابت تركش به درجه رفيع شهادت نايل گشت و روح بلندش به ملكوت اعلي پيوست.

روحش شاد و يادش گرامي باد.


آقای عباسزاده از نزدیکان شهید باقری میگوید:

شهید باقری هنگامی که در بهمن ماه ١٣۶۶ برای سرکشی به خانواده چند روز مرخصی گرفته بود و در ارومیه بهسر میبرد، بارها مطالبی را در باب شهادت خود با من در میان گذاشت و درنهایت در تاریخ ١٣۶۶/١١/٢٢ (یکماه قبل از شهادت) هنگامی که قصد بازگشت به منطقه عملیاتی را داشت بهطور غیرمنتظرهای اقدام به امضای دو فقره چک سفید نمود. وقتی از وی علت را جویا شدم، پاسخ داد: "این چکها لازم خواهد شد، من این چکها را به پدرم خواهم داد تا در جریان باشد. وقتی خواستم که سوالات دیگری را برای روشن شدن مطلب از او بپرسم اجازه این کار را به من نداد و گفت: به جز خدا و من و شما کسی این مطلب را نمیداند. خداوند که کریم است و به شما هم اطمینان کامل دارم و لذا جای هیچگونه نگرانی نیست."
ایشان همچنین عکس خود را بزرگ کرده و نگهداری میکرد و اظهار مینمود که " اینطور بهتر است."
وقتی ایشان به فیض شهادت در راه حق نائل شد، چکهای ایشان وصول و برای برگزاری مراسم تشییع و تدفین وی هزینه و عکس وی نیز مورد استفاده واقع شد.


بسم الله الرحمن الرحیم


خداوندا سپاس بیکران ترا گویم که در کلیه پستی بلندیهای زندگی یار من بودی و دلم را جای خود قرار دادی و پیمانه سرشتم را به مهر و لطف خد آکندی.
سپاس ترا که ما را مسلمان بهدنیا آوردی و با پدری دلسوز و مادری مهربان همراهم کردی.
هر جا که گناهم زیاد شد مرامتوجه خویشتن کردی و شکر ترا که ستارالعیوب بودی و شکرت که باعث شدی که مکر دنیا شامل حالم نشود.
الهی پیامبرانت و معصومین علیهاسلام را درود فرست و حقوقی که آنها برگردن من دارند، اگر ادا نکردهام تو خودت جبران نما.
و خدایا اگر بندگانت بر گردن من حقی دارند از دریای رحمتت حقشان را بده که بارالها دریای رحمت و کرمی، و هرکه به در خانهات دست دراز کند، بیجواب نمیگذاری.
یارب، از کردههای بدم پشیمان و پریشانم و هماکنون با دست خالی و رویی سیاه به درگاهت آمدهام.
یا نور و یا قدوس و یا غفور، مرا آرامش جان و تن ده و رویی پرنور که به درگاهت بشتابم و محو تو باشم،؛ چرا که جز تو هر که را کمک گرفتم، باختم؛ باختنی بس جبرانناپذیر.
الهی تا میخواهم و ترا میجویم و میخواهم در راهت ... باشم و جسم و روحی ضعیف دارم، کمکم کن و دستم گیر ای دستگیر آوارگان.
خدایا میخواهم نه در قید مکان باشم و نه قید زمان. ای خدا رحمم کن که با زمان و مکان سخت بیگانهام.
خدایا اگر به پدر و مادرم نتوانستم نیکی کنم مرا ببخش و اگر جفایی در حقشان کردم آنها را از من خشنود گردان و بر آنها رحمت بیکران فرست و سعادت آخرت نصیشان فرما و خواهرانم را در صراط مستقیم هدایت نما و عاقبت به خیران گردان.
الهی اگر در حق میهنم، جامعهام، همسایگانم و کلیه آحاد ملت صوری کردهام به فضل و کمت ببخش، و اگر بهطور کامل اسلام را نشناختهام و یا عمل نکردهام عفو نما، ای بخشایشگر مهربان، یا غیاثالمستغیثین.
پدر جان سلامت باد و سلام گل روین و سه غنچه شکفته است. دلم آکنده مهربانیت و روحم پروانه پریشان شمع جمعتان و جسمم مونس جانتان. چه گویم که شرمندهام، مرا ببخشید، چرا که نتوانستم حقی را که شما بر گردن من داشتید ادا نمایم، بر من دعا کنید و دعایی در دل شب و دلی شکسته و جانسوز.
پدر جان به خواهرانم سفارش کن که نمازشان ترک نود و بهجای اینکه به فکر دنیا باشند، به هر دو دنیا و آخرت بیاندیشند. مبادا اسلام یادشان برود و مبادا دچار فراموش شوند و مبادا شیطان در دلشان راه یابد و گمراهشان کند.
خواهرانم، ای گلپارههای شیرین دلم، مرا ببخشید اگر در حقتان گستاخی کردم و مرا دعا کنید و در همه حال به ریسمان خدا چنگ بزنید و فقط با خدا باشید.
ای مادرم، ای پاره جانم، ای آوای آتشین دلم، ای قلب مهربانم، رحمت خداوند بر تو باد. چه مهربان بودی و چه شیرین. ولی خواست خدا بود که ترا از من و مرا از تو جدا کرد. باشد که در آخرت با هم باشیم و طعم تلخ جدایی را بیش از این نچشیم. آخر مادر زمانیکه روی تخت بیمارستان بستری بودی و میگفتی ای کاش نمیرم و عروسی ترا ببینم؛ مادر اگر تو عروسی مرا ندیدی، آن هم مرا ندید و بی تو منزلتی نداشت، آخر مرا ببخش مادر جان.
ای دوستان و آشنایان، اگر دلی پریشان و خاطری آزرده از من دارید به همت خود ببخشید و عوض بدیهایی که برا شما کردم، از خداوند میخواهم نیکی دهد. امیدوارم که شما در راه اسلام گام بردارید و سعادت دنیوی و اخروی را طالب باشید و نصیبتان گردد.
ارزش آنرا ندارم که بیشتر از این زمانگیرم و در پایان از پدرم تقاضا دارم نمازها و روزههای قضای مادرم را از حقوق من بجا بیاورد و در حق او احسان کند و مقدرای هم نماز و روزه قضا بر گردن دارم، توسط فرد عادل و مسلمانی بجا آورد و امیدوارم در نبود من زندگی خود را سر و سامان دهند و ناراحت از جدایی نباشند که وصلت در پیش است.

الهی به امید تو
28/12/66
بهروز باقری