جمع بندی امور صادره از روح از طریق اگاهی
تبهای اولیه
به نام خدا
سلام
سوالی داشتم : با افزایش یافتن علم و ادراک و عقل از طریق خواندن مطالب و صرفا اگاهی
ممکنه روح انسان افعالی رو بدون دخالت جسم انجام بده؟ ممنونم
ممکنه روح انسان افعالی رو بدون دخالت جسم انجام بده؟با افزایش یافتن علم و ادراک و عقل از طریق خواندن مطالب و صرفا اگاهی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
معنای این سخن که روح انسان بتواند افعالی را بدون دخالت جسم انجام دهد آن است که انسان به مقام تجرد ملائکهای برسد و چنین مقامی با صرف تعاملاتی که با عقل فکری انجام میشود میسر نیست بلکه نیازمند به سلوک عملی است. البته دسترسی به این مقام، از غیر طریق سلوک عملی در بین مجذوبین امکان پذیر است اما نمیتواند شیوهی غالب باشد. مجذوبین یعنی کسانی که بدون کارهای سلوکانه، به برخی مقامات دست مییابند که البته این مقامات، مقامات نهایی عرفانی نبوده و برای رسیدن به مقامات نهایی، نیازمند سلوک عملی است.
به بیان دیگر، تعملات فکری توسط عقل فکری این قدرت را ندارد که به تنهایی انسان را به مقام تجرد برساند. تجرد در این جا به معنای جدا گشتن روح از جسد و کالبد خاکی است در حقیقت، در سایه تجرد، تعلق روح به بدن قطع و یا ناچیز شده، ملابس حذف میگردد؛ و با صیرورت علمی نمیتوان قشور را کنار زد و به شکوفایی روحی (در حد تجرد ملائکهای) دست یافت.
نکته: اگر چه فکر کردن و تعملات فکری خود از مصادیق سلوک عملی است اما این بدان معنا نیست که هر کسی که به هر ترتیبی چنین کند منتهی به مقام تجرد از بدن می گردد در حقیقت نسبت کار سلوکی با کار فکری نسبت عموم و خصوص من وجه است (اینچنین نیست که هر کار فکری در زمرهی کار سلوکی قرار گیرد و اینچنین نیست که هر کار سلوکی را بتوان کار فکری معرفی کرد بله برخی کارهای فکری می تواند کار سلوکی باشد). بر این اساس، کار فکری میتواند به عنوان جزء العلة (جزئی از یک مجموعهای از عوامل) در رسیدن انسان به مقام تجرد دخیل باشد ولی به تنهایی کافی نیست.
[="Tahoma"][="Navy"] سلام سوالی داشتم : با افزایش یافتن علم و ادراک و عقل از طریق خواندن مطالب و صرفا اگاهی ممکنه روح انسان افعالی رو بدون دخالت جسم انجام بده؟ ممنونمبه نام خدا
سلام
اگر استعداد معنوی قوی باشد ممکن است با فهم عمیق حقایق قدرتهایی در او ایجاد شود هرچند صاحبان چنین استعدادی بسیار کم اند
یا علیم[/]
مجذوبین یعنی کسانی که بدون کارهای سلوکانه، به برخی مقامات دست مییابند
سلام
پس غیر از کار سلوکانه چه کاری انجام میدهند مگه؟
اگر استعداد معنوی قوی باشد ممکن است با فهم عمیق حقایق قدرتهایی در او ایجاد شود
سلام متشکرم از شرکتتون در تاپیک
لطفا اگه میشه بیشتر توضیح بدید
[="Tahoma"][="Navy"]سلام متشکرم از شرکتتون در تاپیک
لطفا اگه میشه بیشتر توضیح بدید
با سلام
استعدادهای معنوی یکسان نیست. برخی از استعداد معنوی بالایی برخوردارند. اینها کسانی اند که برای بالفعل شدن استعدادهایشان گاهی به یک علم و دانش و معرفتی نیاز دارند. این علم و معرفت در آنها اموری را بالفعل می کند که در افراد عادی بالفعل نمی شود. یعنی ممکن است قادر به تصرفاتی شوند البته همه اینها مرهون معرفتی است که آنها را به ابعاد وجودی دیگر می کشاند و آنجا توانمندیهایی دریافت می کنند.
یا علیم[/]
سلام
پس غیر از کار سلوکانه چه کاری انجام میدهند مگه؟
سلام علیکم
برخی به دلیل آمادگی های روحی خاصی که ریشههای مختلفی می تواند داشته باشد می توانند جزء مجذوبین قرار بگیرند یعنی با یک جذبه مقداری از مسیری را که سالکان باید با تلاش های سلوکی و در گذر زمان آن را طی کنند، با یک جذبه بدان دست یابند. مانند اهلبیت از این دستهاند.
[="Arial"]
با افزایش یافتن علم و ادراک و عقل از طریق خواندن مطالب و صرفا اگاهی
[=arial]سلام
روح برای به فعلیت رسوندن قواش نیازی به مطالعه و افزایش آگاهی نداره
البته همونطور که کارشناس فرمودن این موضوع در مورد همه صادق نیست
ولی خب کسانی هم هستند که با عنایات خداوند خیلی راحت و گاه دفعتا به چیزهایی میرسند که
بقیه سالکان برای داشتنش باید طی زمان اعمالی رو انجام بدند
باسمه القدیر
عرض سلام و ادب و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
معنای این سخن که روح انسان بتواند افعالی را بدون دخالت جسم انجام دهد آن است که انسان به مقام تجرد ملائکهای برسد
با این فرض که شخصی به مقام تجرد هم برسد می تواند بی واسطه ی جسم در عالم ماده کاری انجام دهد؟
(با لحاظ اینکه معنای جسمانیت اعم از جسم مادی است)
با تشکر
با این فرض که شخصی به مقام تجرد هم برسد می تواند بی واسطه ی جسم در عالم ماده کاری انجام دهد؟
سلام علیکم
کسی که در سفر اول در حال صعود است تواناییاش بسته به این است که سلطان حضورش در کجاست. سلطان حضورش در هر جا که باشد، همانجایی است اگر در عالم مُلْک باشد اینجایی است اگر در عالم مثال باشد ... و اگر در عالم عقل باشد دیگر نیازی به بدن اعم از مادی و مثالی ندارد.
یک پله بالاتر زمانی است که این حالت سلطان حضور، برایش ملکه شود که به قول شیخ اشراق مثل لباس که از تن خود خارج می کند حالت خود را انتخاب کرده و تغییر میدهد.
یک پله از این بالاتر، زمانی است که در سفر سوم و چهارم است و نسبت به تمام عوالم وجودی سریان دارد و همه عوالم برایش علی السوا است و به سریان حق، در همه عوالم در سریان است که دیگر در این مرحله، فعالیتهایش و امور ناشی از او مشروط به سلطان حضور در فلان عالم نیست. همه برایش یکسان است و حق همه را ادا میکند. روشن است که این از دو مورد قبلی بالاتر و مهم تر و قوی تر است.
سلام علیکم
کسی که در سفر اول در حال صعود است تواناییاش بسته به این است که سلطان حضورش در کجاست. سلطان حضورش در هر جا که باشد، همانجایی است اگر در عالم مُلْک باشد اینجایی است اگر در عالم مثال باشد ... و اگر در عالم عقل باشد دیگر نیازی به بدن اعم از مادی و مثالی ندارد.
یک پله بالاتر زمانی است که این حالت سلطان حضور، برایش ملکه شود که به قول شیخ اشراق مثل لباس که از تن خود خارج می کند حالت خود را انتخاب کرده و تغییر میدهد.
یک پله از این بالاتر، زمانی است که در سفر سوم و چهارم است و نسبت به تمام عوالم وجودی سریان دارد و همه عوالم برایش علی السوا است و به سریان حق، در همه عوالم در سریان است که دیگر در این مرحله، فعالیتهایش و امور ناشی از او مشروط به سلطان حضور در فلان عالم نیست. همه برایش یکسان است و حق همه را ادا میکند. روشن است که این از دو مورد قبلی بالاتر و مهم تر و قوی تر است.
سپاسگزارم @};-@};-
معنای این سخن که روح انسان بتواند افعالی را بدون دخالت جسم انجام دهد آن است که انسان به مقام تجرد ملائکهای برسد
سلام برشما
حافظ عزیز، دراین زمان اعمال خوب و عباداتی ک روح به تنهایی انجام میده جزو عبادات محسوب میشه؟
و چنین مقامی با صرف تعاملاتی که با عقل فکری انجام میشود میسر نیست بلکه نیازمند به سلوک عملی است. البته دسترسی به این مقام، از غیر طریق سلوک عملی در بین مجذوبین امکان پذیر است اما نمیتواند شیوهی غالب باشد. مجذوبین یعنی کسانی که بدون کارهای سلوکانه، به برخی مقامات دست مییابند که البته این مقامات، مقامات نهایی عرفانی نبوده و برای رسیدن به مقامات نهایی، نیازمند سلوک عملی است.
به بیان دیگر، تعملات فکری توسط عقل فکری این قدرت را ندارد که به تنهایی انسان را به مقام تجرد برساند. تجرد در این جا به معنای جدا گشتن روح از جسد و کالبد خاکی است در حقیقت، در سایه تجرد، تعلق روح به بدن قطع و یا ناچیز شده، ملابس حذف میگردد؛ و با صیرورت علمی نمیتوان قشور را کنار زد و به شکوفایی روحی (در حد تجرد ملائکهای) دست یافت.
نکته: اگر چه فکر کردن و تعملات فکری خود از مصادیق سلوک عملی است اما این بدان معنا نیست که هر کسی که به هر ترتیبی چنین کند منتهی به مقام تجرد از بدن می گردد در حقیقت نسبت کار سلوکی با کار فکری نسبت عموم و خصوص من وجه است (اینچنین نیست که هر کار فکری در زمرهی کار سلوکی قرار گیرد و اینچنین نیست که هر کار سلوکی را بتوان کار فکری معرفی کرد بله برخی کارهای فکری می تواند کار سلوکی باشد). بر این اساس، کار فکری میتواند به عنوان جزء العلة (جزئی از یک مجموعهای از عوامل) در رسیدن انسان به مقام تجرد دخیل باشد ولی به تنهایی کافی نیست.
خیلی خیلی زیبا توضیح میدهین
ی سوال دارم، مقام تجرد چیه ؟ مگه تجرد همیشه مقام محسوب میشه ؟
سلام برشما
حافظ عزیز، دراین زمان اعمال خوب و عباداتی ک روح به تنهایی انجام میده جزو عبادات محسبو میشه؟
سلام علیکم از حسن نظر شما متشکرم
آن عبادتی که نیازمند به تن خاکی است نه اما میتواند در مسیر دستیابی به مطلوب یعنی سفر دوم که فناء فی الله است، قرار بگیرد.
مقام تجرد چیه ؟ مگه تجرد همیشه مقام محسوب میشه ؟
عارفان بر این عقیدهاند انسان در یک حرکت نزولی بعد از طی عوالم بالاتر (بالاتر از عالم طبیعت و عناصر)، قدم در عرصه عالم دنیا گذاشته است بطوری که در هر یک از این ایستگاه و مواطنِ طی شده، تراکیب و احکام آن ایستگاه را به خود گرفته است بعد از این، انسان در یک سیر صعودی اختیاری (سیر و سلوک)، آرام آرام هر یک از این تقیدات و احکامی را که از هر عالم به خود گرفته است، از خود باز کرده، ذره ذره بالا آمده بر عوالم بالاتر قدم مینهد. میتوان اسم چنین جدا سازی را تجرید گذاشت. در واقع خود را مجرد از احکام و قیود و رنگ و لعاب عوالم طبیعت و سپس عالم مثال میکند و به عالم عقل راه مییابد که در این هنگام به تجرد عقلی (ملائکهای) دست می یابد. که البته سیر صعودی وی به همینجا خلاصه نمیشود.
اگر از تعبیر «مقام» در «مقام تجرد» استفاده میشود اولا در علم عرفان اسلام یک معنای تعبیر «مقام»، به معنای آن است که این ارتقاء و بالا آمدن، برای عارف به صورت ماندگار است در این اصطلاح، مقام، در مقابل «حال» است که به راحتی قابل زوال است. ولی مقام، ماندگار تر است. ثانیا، اگر هم اصطلاح «مقام» به معنای رفعت جایگاه باشد، میتوان از این باب هم این تعبیر را در اینجا به کار برد زیرا چنین کسی با قرار گرفتن در قوس صعود و حرکت رو به بالا، ارتقاء یافته، با کنار گذاشتن عوائق (موانع و تقیدات و ...) خود را به عالم جبروت رسانده است. اما عمده استفاده از این اصطلاح، همان «مقام»ی است در مقابل «حال» است.
دسترسی به این مقام، از غیر طریق سلوک عملی در بین مجذوبین امکان پذیر است اما نمیتواند شیوهی غالب باشد
استعدادهای معنوی یکسان نیست. برخی از استعداد معنوی بالایی برخوردارند
با یک جذبه مقداری از مسیر را به دست بیاورند که سالکان باید با تلاش های سلوکی و در گذر زمان آن را طی کنند
ولی خب کسانی هم هستند که با عنایات خداوند خیلی راحت و گاه دفعتا به چیزهایی میرسند که
بقیه سالکان برای داشتنش باید طی زمان اعمالی رو انجام بدند
سلام
آن افراد چه خصوصیتی دارند که باعث میشود ره صد ساله را یک شبه بروند؟
چرا سایر سالکان نمی توانند چنین کاری انجام بدهند؟ و مهمتر:
مگر این خصوصیت چیزی به غیر از سیر و سلوک است؟
سلطان حضور
سلطان حضور دقیقا یعنی چی ؟
ما کلا روی چه چیزی دقیقا باید تمرکز کنیم ؟ روی عوالم یا روی حضور خداوند ؟
باسمه الشکور
عرض سلام و ادب و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
در همه عوالم در سریان است که دیگر در این مرحله، فعالیتهایش و امور ناشی از او مشروط به سلطان حضور در فلان عالم نیست. همه برایش یکسان است و حق همه را ادا میکند. روشن است که این از دو مورد قبلی بالاتر و مهم تر و قوی تر است.
مواردی را که اشاره فرمودید مربوط به سیر و سلوک روحانی و معنوی است ولی به هر حال و در هر عالمی روح برای إعمال اراده و خواستش
نیاز به بدن دارد چه مادی چه مثالی و چه اخروی.
حتی در قران نیز وقتی موضوع معاد مطرح می شود معاد جسمانی را داریم و این بیانگر نیاز روح به جسم است در هر عالمی که واقع گردد.
آیا از نظر حضرتعالی روح می توان فارغ از جسم اراده اش را بر امور تأمین کند؟
[="Arial"]
آن افراد چه خصوصیتی دارند که باعث میشود ره صد ساله را یک شبه بروند؟
[=arial]سلام
ببینید شاید به قول یکی از دوستان این موضوع مربوط به استعدادهای معنوی افراد باشه
به شخصه به دلیل علاقه زیادی که به سیر و سلوک و معنویات و علوم غریبه و .... دارم
با هر دو گروه ارتباط داشتم
یعنی هم کسی که یک شبه به خیلی چیزها رسیده
و هم کسی که سالهاست با انواع اذکار و اوراد و اعمال در پی همون چیزیه که یک شبه به فرد دیگه ای داده شده
ببینید ظرفیت روحی ما آدمها خیلی باهم فرق میکنه
و خب تنها کسی که از حد و اندازه دقیق این ظرفیتها باخبره فقط خداست
پس خیلی خوب میدونه وقتی نعمتی رو از کسی سلب کنه یا بهش ببخشه چه عکس العملی انجام میده
مثلا یه موضوع ساده ای مثل طی الارض
وقتی به حرف باشه همگی مدعی هستیم که امکان نداره ازش سوءاستفاده کنیم
ولی فقط خدا میدونه موقع عمل کی سر حرفش میمونه
بخاطر همین خیلی راحت و بدون هیچ عملی به یکی عنایتش میکنه
ولی یکی دیگه سالها اعمال و ریاضاتی رو انجام میده و بهشم نمیرسه
و شاید سالها بعد که ظرفیت روحی خودش رو بالا برد بهش عنایت بشه
از طرفی همونطور که کارشناس گفتن این عنایات مقصد نهایی سلوک نیست
و خدا میدونه اگه به کسی طی الارض و چشم برزخی عنایت میکنه مطمئنا اون شخص در همین مقامها جا نخواهد زد
و تازه همه اینها زمانی صادقه که مطمئن باشیم
این مقامات شخص مذکور عنایتی خداست نه سرگرمی شیطان.
سلام علیکم از حسن نظر شما متشکرم
خواهش میکنم.
آن عبادتی که نیازمند به تن خاکی است نه
متوجه نشدم!
معیار اینکه عباداتی نیاز به تن خاکی داره، چیه؟
(وقتی روح به تجرد برسه براساس باطن حقیقی اون طرف ممکن بعضی اعمال رو به اراده و مستقل عمل کنه،مانند نیازش یا نماز) اینها جزو اعمال طرف حساب میشه ؟
اما میتواند در مسیر دستیابی به مطلوب یعنی سفر دوم که فناء فی الله است، قرار بگیرد.
یعنی از عباداتی روح مستقل انجام میده در سفر دوم استفاده میکنه، و باعث پیشرفتش خواهد شد؟
ببخشید سوالم زیاده
سپاس
همه اینها زمانی صادقه که مطمئن باشیم این مقامات شخص مذکور عنایتی خداست نه سرگرمی شیطان
سلام
نکتهء مهمی است
به نظرم در این مورد هم گفتگو شود مفید خواهد بود
وقتی به حرف باشه همگی مدعی هستیم که امکان نداره ازش سوءاستفاده کنیم
ولی فقط خدا میدونه موقع عمل کی سر حرفش میمونه
خب باز سوال تکرار میشود
آن چه خصوصیتی است که باعث میشود یک نفر بدون سیر و سلوک دارای چنین ظرفیتی باشد
اما شخص دیگری باید سال ها تلاش کند تا به چنین ظرفیتی دست یابد؟
(البته گفتید که این برمیگردد به ظرفیت افراد)
ظرفیت روحی ما آدمها خیلی باهم فرق میکنه
و خب تنها کسی که از حد و اندازه دقیق این ظرفیتها باخبره فقط خداست
نکته همینجاست
این ظرفیت روحی از کجا آمده؟
آیا خودِ این ظرفیت هم عنایتی از خداست؟
[="Tahoma"][="Navy"]آن افراد چه خصوصیتی دارند که باعث میشود ره صد ساله را یک شبه بروند؟
چرا سایر سالکان نمی توانند چنین کاری انجام بدهند؟
سلام
استعداد ذاتی
یا علیم[/]
[="Arial"]
خب باز سوال تکرار میشود
[=arial]سلام
ببینید جناب رضا مسائل مربوط به سیروسلوک به شدت پیچیده اس
باید بگم نه من و نه خیلیای دیگه جواب این سوالات رو نمیدونه
شاید یه استاد راه و سلوک جواب خوب و قانع کننده ای برای این سوالات داشته باشه
ولی
اولا استادان این راه به شدت کتوم هستند
یعنی نمیشه سر هر موضوعی به راحتی باهاشون وارد بحث شد
از طرفی سالکی که درحال طی طریق در نزد استادی هست تمرکزش باید فقط روی همین طی طریق باشه نه چیز دیگه
و از همه مهمتر
چون بسی ابلیس آدم روی هست
پس به هر دستی نشاید داد دست
توی این مسیر تشخیص افراد درست از نادرست واقعا کار سختیه
و اگه کمک و عنایات خداوند نباشه نه تنها چیزی غیر از جهنم نصیب شخص نمیشه
بلکه شاید این دنیاش هم تبدیل به جهنم بشه
کلی نوشتم ولی بعد پشیمون شدم
خیلی چیزارو نمیشه گفت
من هم کسی رو میشناسم که یک شبه به عرش رسید
هم کسی که با یک لحظه غفلت جوری سقوط کرد که
بعد از ده سال عجز و لابه هنوز نتونسته به شرایط قبل برگرده
هم شاگرد کسی بودم که به معنی واقعی ولی خدا بود
هم همنشین کسی شدم که از سیرو سلوک به جایی رسیده که
الان جزء اساتید بین المللی و شناخته شده تو زمینه شیطان پرستیه
کسی که به عنوان قاضی زمان ازش یاد میشد
و حتی همین الان خیلیها برای چند لحظه ملاقات با این شخص سر و دست میشکونن
بدون اینکه بدونن دارن زندگی خودشون رو آتش میکشن
یعنی حضور چند لحظه ای در خونه این شخص تا این حد خطرناکه
و
چون اگه کمک خداوند نباشه 99 درصد افراد جامعه نمیتونن افراد درست رو از نادرست تشخیص بدن
بهتره سراغ هرکسی نریم و حتی بدن شناخت وارد هر مسیری نشیم.
[="Arial"]
يعني مي فرمائيد خداوند بين بندگانش تبعيض قائل شده؟!
[=arial]
[=arial]این معنیش تبعیض نیست همون شناخت خدا از بنده اس که عرض کردم
وقتی شما دوتا پسر دارین که
یکی به شدت آروم و حرف گوش کنه
و اون یکی شر و شیطون و عاشق هیجان
اینکه وقتی پسر شیطونه خونه اس سوئیچ ماشین رو دم دست نذارین
ولی واسه پسر آرومه سوئیچتون همیشه رومیزه
معنیش تبعیض نیست
معنیش اینه که میدونن آرومه امکان نداره بره سراغ ماشین
ولی شیطونه از کوچکترین فرصتی واسه استفاده از ماشین استفاده میکنه
و مطمئنین این ماشین سواری واسش خطرناکه و ممکنه بلایی سرش بیاد.
پس پسر شیطونه رو تا زمان گرفتن گواهینامه و اثبات اینکه
یاد گرفته هیجانش رو کنترل کنه تا خطری واسه خودش و بقیه نداشته باشه از ماشین محروم میکنین.
سلام
يعني مي فرمائيد خداوند بين بندگانش تبعيض قائل شده؟!
سلام
تفاوت بین ما و بندگان خاصِ
شرح حال این بندگان خاص رو بخونید و با خصوصیاتشون آشنا بشین.
این معنیش تبعیض نیست همون شناخت خدا از بنده اس که عرض کردم
تفاوت بین ما و بندگان خاصِ
دوستان چرا به صورت مسئله دقت نمي كنيد؟
گفته شد بعضي ها بايد راه طولاني طي كنند و برخي يك شبه
من پرسيدم چه خصوصيتي در آنهايي كه يك شبه راه را طي مي كنند وجود دارد؟ چه تمايزي با ديگران دارند؟
پاسخ داده شد عنايت خداوند است و استعداد ذاتي
و من پرسيدم آيا خدا تبعيض قائل شده؟ يعني خداوند بي دليل اين استعداد ذاتي را به گروهي داده و به گروهي نداده؟
وقتی شما دوتا پسر دارین که یکی به شدت آروم و حرف گوش کنه و اون یکی شر و شیطون و عاشق هیجان
شرح حال این بندگان خاص رو بخونید و با خصوصیاتشون آشنا بشین
شما عزيزان تازه به سوال من رسيديد happy
خصوصيتي كه نشان از حرف گوش كنيِ طي كنندگان يك شبهء راه دارد چيست؟
آن چيست كه خدا آن را از خودِ طي كردن سير و سلوك بيشتر دوست دارد؟
[="Tahoma"][="Navy"]سلام
يعني مي فرمائيد خداوند بين بندگانش تبعيض قائل شده؟!
سلام
استعداد ذاتی مجعول کسی نیست. پس تبعیضی هم در کار نیست.
یا علیم[/]
[="Tahoma"]سلام
يعني مي فرمائيد خداوند بين بندگانش تبعيض قائل شده؟!
سلام برادر بزرگتر و بزرگوارم آقای Reza_D گرامی@};-
به گمانم به پدر و مادر آن شخص و نسلهای قبل آن مربوط باشد.
مثلا شمائی که شاعر هستید فرزند شما زمینه شاعر شدن را بیشتر دارد تا کسی که پدرش شاعر نبوده و کار برایش راحت تر است ولی راه برای اون شخص برای شاعر شدن بسته نیست و فرزند شما هم معلوم نیست که حتما شاعر شود.
و اینکه در کنار قوس صعود ، قوس نزول هم داریم .
استعداد ذاتی مجعول کسی نیست. پس تبعیضی هم در کار نیست
بيشتر توضيح بدهيد لطفاً
به گمانم به پدر و مادر آن شخص و نسلهای قبل آن مربوط باشد.
مثلا شمائی که شاعر هستید فرزند شما زمینه شاعر شدن را بیشتر دارد تا کسی که پدرش شاعر نبوده و کار برایش راحت تر است ولی راه برای اون شخص برای شاعر شدن بسته نیست و فرزند شما هم معلوم نیست که حتما شاعر شود.
و اینکه در کنار قوس صعود ، قوس نزول هم داریم
سلام جناب "مكيال"
اين استعدادها كه مي فرمائيد متفاوت است از استعداد مورد بحث ما
من شاعر هستم ، شما (براي مثال) نقاش هستيد ، ديگري خطاط است و.......
اينها استعدادهاي جانبي است كه نقش اصلي را در رسيدن به خدا ايفا نميكند ، گر چه ممكن است كمك كننده باشند
اما راه رسيدن به خدا كه اصلي ترين طريقت ماست ، بايد براي همه يكسان و مساوي باشد
شايد من استعداد بيشتري براي رسيدن به خدا داشته باشم و ديگري استعداد كمتري ، اما مسير بايد براي همهء ما يكسان باشد
به عبارتي اگر تفاوتي هم هست ، بايد از خودِ ما باشد ، نه از سوي خداوند
نتيجه اينكه اگر شخصي توانست يك شبه ره صدساله را برود ، بدون كوچكترين ترديدي ، خودش عملي انجام داده كه مستحق اين پيشرفت شده است
نه اينكه خداوند ، جبراً اين لطف را در حقش كرده باشد يا اينكه جبراً چنين استعدادي برايش فراهم كرده باشد و براي ديگري نكرده باشد
من شاعر هستم ، شما (براي مثال) نقاش هستيد ، ديگري خطاط است و.......
اينها استعدادهاي جانبي است كه نقش اصلي را در رسيدن به خدا ايفا نميكند ، گر چه ممكن است كمك كننده باشند
سلام
احتمالا منظور جناب مکیال این بوده:
فرزندان افراد با ایمان و افرادی که اجداد صالحی داشتند طبیعتا بهتر از افرادی که اجداد نا صالحی داشتند توانایی طی طریق دارند
[="Arial"]
دوستان چرا به صورت مسئله دقت نمي كنيد؟
[=arial]سلام
فکر کنم برای اولین بار هیچ مدله متوجه منظور همدیگه نمیشیم
ببینید آقا رضا نمیدونم شما خودتون تجربه سلوک داشتین یا نه
یا حداقل کسی از اطرافیانتون سالک بوده
ولی من خودم چند نفری رو میشناسم
و به صورت خیلی نزدیک تو بطن زندگی دوسه نفرشون بودم
کسی که من دارم راجع بهش حرف میزنم واقعا هیچ خصوصیت ممتازی نسبت به بقیه نداشت
وقتی میگم هیچی یعنی هیچی
نه اخلاقش خوب بود نه ایمان درست حسابی داشت نه احترام پدرومادر نه صبر نه خوشرویی
واقعا هیچی نداشت و در عوض کلکسیونی از رفتارهای بد بود تا هرلحظه شامل نزول عذاب الهی بشه
ولی یه شبه به خیلی چیزا رسید
باور کنین تو سلسله مراتب ایشون ترتیب اماما به هم میخورد
امام هادی میشد پدر امام کاظم امام رضا هم میشد پسر امام جواد
یعنی حتی معمولی ترین اطلاعات این بشر به اصطلاح مسلمون تا این حد داغون بود
این آدم کل اطلاعاتش در مورد امام زمان این بود :
آخرین امامی که اسمش مهدی هست و غایبه همین
ولی باور میکنین یک شبه و قبل از آدم شدنش به حضور امام زمان رسید؟
کسی که ته ارادتش به امام حسین این بود که
هرسال محرم نظریه بده که استغفرالله تاکتیک جنگی امام حسین غلط بود که شکست خورد
اون وقت همین آدم یه سال وسط ظهر عاشورا همه صحنه کربلارو نشونش دادن و
سر روشونه امام حسین گذاشت و گریه کرد ....
شما اسم اینارو چی میذارین غیر عنایت خاصه خدا؟؟؟
من که هروقت همچین آدمایی رو میبینم فقط یاد یه چیز می افتم:
خدا به هرکی بخواد بی حساب و کتاب میبخشه ...
خدا به هرکی بخواد بی حساب و کتاب میبخشه
سلام
به هيچ وجه اينطور نيست
اگر اينطور باشد خداوند نمي تواند ما را در آن دنيا محاكمه كند
شما اسم اینارو چی میذارین غیر عنایت خاصه خدا؟؟؟
بدون شك عنايت خداوند بوده ، اما عنايتي كه شروع كنندهء آن ، خودِ انسان است
کسی که من دارم راجع بهش حرف میزنم واقعا هیچ خصوصیت ممتازی نسبت به بقیه نداشت
وقتی میگم هیچی یعنی هیچی
چنين چيزي امكان ندارد
اگر شما اطلاع نداريد دليل بر نبود خصوصيت مثبت در آن شخص نيست
اين پست را هم بخوانيد لطفاً: http://www.askdin.com/showthread.php?t=59629&p=932262&viewfull=1#post932262
[="Tahoma"] سلام جناب "مكيال" اما راه رسيدن به خدا كه اصلي ترين طريقت ماست ، بايد براي همه يكسان و مساوي باشد نتيجه اينكه اگر شخصي توانست يك شبه ره صدساله را برود ، بدون كوچكترين ترديدي ، خودش عملي انجام داده كه مستحق اين پيشرفت شده استبيشتر توضيح بدهيد لطفاً
اين استعدادها كه مي فرمائيد متفاوت است از استعداد مورد بحث ما
من شاعر هستم ، شما (براي مثال) نقاش هستيد ، ديگري خطاط است و.......
اينها استعدادهاي جانبي است كه نقش اصلي را در رسيدن به خدا ايفا نميكند ، گر چه ممكن است كمك كننده باشند
شايد من استعداد بيشتري براي رسيدن به خدا داشته باشم و ديگري استعداد كمتري ، اما مسير بايد براي همهء ما يكسان باشد
به عبارتي اگر تفاوتي هم هست ، بايد از خودِ ما باشد ، نه از سوي خداوند
نه اينكه خداوند ، جبراً اين لطف را در حقش كرده باشد يا اينكه جبراً چنين استعدادي برايش فراهم كرده باشد و براي ديگري نكرده باشد
مراد همان استعداد هایی است که به همراه انسان به این عالم می آید . سرکار طارق اللیل فرمودند.
البته به نظرم کسی که بدون استعداد به جاهایی می رسد اجرش بیشتر از شخصیست که با استعداد ذاتی به جایی رسیده است .
احتمالا منظور جناب مکیال این بوده:
فرزندان افراد با ایمان و افرادی که اجداد صالحی داشتند طبیعتا بهتر از افرادی که اجداد نا صالحی داشتند توانایی طی طریق دارند
ولی در عمل خلاف آن را می بینیم
برای مثال ، نمونه ای که خانم رهگذر آسمان گفتند:
کسی که من دارم راجع بهش حرف میزنم واقعا هیچ خصوصیت ممتازی نسبت به بقیه نداشت
وقتی میگم هیچی یعنی هیچی
نه اخلاقش خوب بود نه ایمان درست حسابی داشت نه احترام پدرومادر نه صبر نه خوشرویی
واقعا هیچی نداشت و در عوض کلکسیونی از رفتارهای بد بود تا هرلحظه شامل نزول عذاب الهی بشه
تو سلسله مراتب ایشون ترتیب اماما به هم میخورد
امام هادی میشد پدر امام کاظم امام رضا هم میشد پسر امام جواد
یعنی حتی معمولی ترین اطلاعات این بشر به اصطلاح مسلمون تا این حد داغون بود
این آدم کل اطلاعاتش در مورد امام زمان این بود :
آخرین امامی که اسمش مهدی هست و غایبه همین
کسی که ته ارادتش به امام حسین این بود که
هرسال محرم نظریه بده که استغفرالله تاکتیک جنگی امام حسین غلط بود که شکست خورد
احتمالا منظور جناب مکیال این بوده:
فرزندان افراد با ایمان و افرادی که اجداد صالحی داشتند طبیعتا بهتر از افرادی که اجداد نا صالحی داشتند توانایی طی طریق دارند
مراد همان استعداد هایی است که به همراه انسان به این عالم می آید . سرکار طارق اللیل فرمودند
این صحبت شما دوستان گرامی ، دو نکته را نتیجه خواهد داد:
1 - نفر اول بدون اینکه خودش تلاشی کرده باشد دارای چنین استعدادی شده است (والدینش صالح بودند ، خدا خواسته ، یا هر دلیل دیگر...)
2 - نفر دوم هرچقدر هم تلاش کند نمی تواند به نفر اول برسد چون استعدادش به اندازهء نفر اول نیست
هر دو نتیجه گیری با قرآن در تعارض است:
مسلماً گرامی ترین شما در نزد خدا ، پرهیزکارترین شماست
البته به نظرم کسی که بدون استعداد به جاهایی می رسد اجرش بیشتر از شخصیست که با استعداد ذاتی به جایی رسیده است
باز هم یعنی تبعیض ، فقط جهت تبعیض تغییر کرده است
ضمن اینکه سیر و سلوک ، خودش یعنی رسیدن به خدا حال چگونه میشود کسی که استعداد بیشتری دارد ، بیشتر سیر و سلوک کند ولی ثواب کمتری ببرد؟
اما آن کسی که استعداد کمتر داشته و در نتیجه سیر و سلوک کمتری داشته ، ثواب بیشتری ببرد؟! یعنی هر چه استعداد و سیر و سلوک کمتر = ثواب بیشتر!!
[="Tahoma"] این صحبت شما دوستان گرامی ، دو نکته را نتیجه خواهد داد: 2 - نفر دوم هرچقدر هم تلاش کند نمی تواند به نفر اول برسد چون استعدادش به اندازهء نفر اول نیست هر دو نتیجه گیری با قرآن در تعارض است: باز هم یعنی تبعیض ، فقط جهت تبعیض تغییر کرده است حال چگونه میشود کسی که استعداد بیشتری دارد ، بیشتر سیر و سلوک کند ولی ثواب کمتری ببرد؟ یعنی هر چه استعداد و سیر و سلوک کمتر = ثواب بیشتر!!ولی در عمل خلاف آن را می بینیم
برای مثال ، نمونه ای که خانم رهگذر آسمان گفتند:
1 - نفر اول بدون اینکه خودش تلاشی کرده باشد دارای چنین استعدادی شده است (والدینش صالح بودند ، خدا خواسته ، یا هر دلیل دیگر...)
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ
مسلماً گرامی ترین شما در نزد خدا ، پرهیزکارترین شماست
ضمن اینکه سیر و سلوک ، خودش یعنی رسیدن به خدا
اما آن کسی که استعداد کمتر داشته و در نتیجه سیر و سلوک کمتری داشته ، ثواب بیشتری ببرد؟!
عرض سلام و تبریک عید خدمت شما بزرگوار
آنچه سرکار رهگذر آسمان فرمودند متین ولی انسان ها از باطن دیگران معمولا اطلاعی ندارند. شاید انسانی یک خصوصیت خوب داشته باشد که همان نجاتش دهد.
۱_ برادر به نظر شما شخصی که در قم به دنیا می آید و به پله سوم ایمان می رسد و شخصی دیگر در لاس وگاس به دنیا آمده و به پله دوم ایمان می رسد کدام کارشان بهتر و ارزشمندتر است؟ آیا تبعیضی در این دوشخص رخ داده که یکی کارش از دیگری سخت تر است؟
از هر کسی به اندازه استعداد و ظرفیت هایش انتظار می رود.
و اینکه ممکن است کسی استعداد داشته باشد و استفاده نکند و دیگری بدون استعداد خاصی از او پیشی بگیرد.
تقوا= ایمان مستمر و عمل مکرر ، پس گرامی ترین شما نزد خدا کسیست که ایمان و عملش پایدار تر است بر اساس استعداد ها و ظرفیت ها و تلاشش.
به نظرم به هر کسی بر اساس استعداد و تلاشش به او اجر بیشتری می دهند.
۲_ نظر شما درباره روایات فرزند زنازاده چیه؟
آنچه سرکار رهگذر آسمان فرمودند متین ولی انسان ها از باطن دیگران معمولا اطلاعی ندارند
شاید انسانی یک خصوصیت خوب داشته باشد که همان نجاتش دهد
عید بر شما هم مبارک باشد
خب برادر من هم دو روز است دارم همین را میگویم! اینکه یک نفر دارد اعمال سیر و سلوک را انجام میدهد اما دیگری بدون انجام این اعمال از او سبقت می گیرد ، ربطی به استعداد خدادادی ندارد
بلکه بدون هیچ شکی خصوصیتی در وجود خود فرد بوده که باعث شده راه را سریع تر طی کند
شخصی که در قم به دنیا می آید و به پله سوم ایمان می رسد و شخصی دیگر در لاس وگاس به دنیا آمده و به پله دوم ایمان می رسد
آنچه شما و سایر دوستان میگوئید ، وسائل رسیدن به هدف هستند ، نه خودِ هدف!
اینکه من توان بیشتری در نقاشی داشته باشم
یا شما در قم متولد شده باشید
یا دیگری در خانواده ای کاملاً مذهبی و دیگری در خانواده ای کاملاً بی خدا به دنیا آمده باشد اینها وسائلی که در اختیار دارند با یکدیگر متفاوت است
اما بحث ما در این تاپیک این است که شما میگوئید خداوند یه یک نفر استعداد بیشتری برای رسیدن به هدف قرار داده است
و این کاملاً محال است. نه تنها محال است بلکه عدالت خدا را زیر سوال می بردد
از هر کسی به اندازه استعداد و ظرفیت هایش انتظار می رود
دارید صورت مسئله را گم میکنید
بحث بر سر امداد خداوند است نه انتظارش
به نظرم به هر کسی بر اساس استعداد و تلاشش به او اجر بیشتری می دهند
بله دقیقاً هر کسی تلاش بیشتری کند به او پاداش بیشتری هم داده میشود
اما مراد از تلاش در بحث ما "کمیت" نیست بلکه "کیفیت" است
روی همین بخش اگر فکر کنید حرف من برایتان روشن خواهد شد
هو العالم
با سلام و عرض ادب مجدد
بنده در مقابل این سوالات فقط یک جواب دارم و ان این است: اخلاص
کسی که بی دین بوده ولی ایمان میاره ویهو راه هزار شبه رو یک شبه طی میکنه اون برمیگرده
به درجه خلوصش و از روی عادت و بی فکری و تقلید عبادت نمیکنه
هو العالمبا سلام و عرض ادب مجدد
بنده در مقابل این سوالات فقط یک جواب دارم و ان این است: اخلاص
کسی که بی دین بوده ولی ایمان میاره ویهو راه هزار شبه رو یک شبه طی میکنه اون برمیگرده
به درجه خلوصش و از روی عادت و بی فکری و تقلید عبادت نمیکنه
سلام به شما
با احترام به نظر تمام دوستان ، پاسخ شما تا الان بهترین پاسخی بود که شنیدم
البته جای ریشه یابی و بررسی بیشتر دارد یک نکته:
لطفاً نقل قول کنید که مخاطب متوجه بشود
سلام
آن افراد چه خصوصیتی دارند که باعث میشود ره صد ساله را یک شبه بروند؟
سلام علیکم
حقیقت و ماهیت سلوک، حرکت است. اما حرکت عارفانه که عبارت از حرکت ذاتی و درونی انسان که از مبدأ مادیت تا به مقصد حقتعالی صورت میپذیرد و البته رسیدن به این مقصد از یک جهت پایان راه و از جهت دیگر آغاز یک راه بینهایت است.
از لوازم یک حرکت، طریق و مسیر حرکت است. در مباحث عرفانی این نکته مطرح است که راهها و طرق الی الله، از دو مسیر اساسی تشکیل یافته است؛ یکی طریق وجه خاص که از راه سرّ و عین ثابت هر چیزی به طور مستقیم با خداوند مرتبط میشود و دیگری طریق وجه عام است (توضیح وجه خاص و عام در پایین داده خواهد شد) که انسان از طریق وسایط فیض و عوالمی که بین او و خداوند قرار دارد با حقتعالی در ارتباط است. هر چند حتی در طریق وجه خاص نیز سلوک و حرکت عارفانه و صیرورت وجودی معنا دارد، اما از آنجا که این حرکت با جذبههای پی در پی الهی صورت گرفته و با سرعت و بدون به کارگیری فنون ریاضت انجام میگیرد، به همین جهت، عمدتا سلوک در وجه عام معنا دارد که سالک حجابهای ظلمانی و نورانی را با انواع مجاهدتها و ریاضتها یکی پس از دیگری کنار میزند و عالمهای واسطه را با انواع عبادتها، مراقبتها و توجهات درونی سیر کرده و در نهایت به مبدأ متعال واصل میشود.
بنابراین غالب مباحث سلوکی و عرفان عملی بر اساس سیر در طریق وجه عام ارائه شده است؛ چرا که غالب افراد جز اندکی از آنها، از این طریق به خداوند خواهند رسید. از همین رو، سالکان الی الله به «مجذوبین سالک» و «سالکان مجذوب» دسته بندی شدهاند. مجذوبین سالک با تفاوتهایی که در میان خود دارند، کسانی اند که اول جذبهها و کششهای الهی آنها را میرباید و سپس برای تکمیل و تثبیت مقامات، به برنامههای سلوکی دست میزنند. سالکان مجذوب نیز اگر چه در ابتدا ایمان الهی آنها را تحریک میکند، اما جذبههای الهی آن چنان که در قسم دیگر مطرح است، برایشان مطرح نیست. بلکه به تدریج جذبههای ربانی، وجود آنها را در بر میگیرد.
توضیحی در مورد وجه عام و خاص:
وجه عام عبارت است از راهی که انسان با پشت سر گذاشتن وسایط بین خود و خدا و دریدن حجابهای ظلمانی و نورانی و قیوداتی که در مراتب استیداعیهی قوس نزول در او جمع شده است، هر دم به خداوند نزدیک شده و در پایان سلوک و پس از پیمودن لایههای مختلف عالمهای صعودی به خداوند متعال میرسد.
وجه خاص: عبارت است از آن که انسان از طریق ارتباط باطنی، سری و ذاتی خود با خداوند، به او دست یابد زیرا بر اساس وحدت شخصیه و قرب وجودی که در عرفان مطرح است، خداوند در دل هر موجودی حاضر شده و به او نزدیک است که بر پایهی «نحن اقرب الیه من حبل الورید» از آن به قرب وریدی یاد شده است.
سلوک از طریق وجه عام با مجاهدتها و ریاضتهای فراوان همراه بوده و طولانی و پر آفت است، اما سلوک از طریق وجه خاص، که با جذبههای پی در پی صورت میگیرد و در شرایط خاصی به وقوع میپیوندد نزدیکترین راه به خدا و سریعترین سیر است، به صورتی که سالک با آنکه از عالمهای صعودی می گذرد، اما به هیچ یک توجه نکرده و با آنها آشنا نمیشود، مگر در معراج عود که در سفر سوم با هر یک از موجودات آشنایی کامل بر قرار میکند.
از تأخیر در پاسخ عذر خواهی میکنم مسافر بودم.
از تأخیر در پاسخ عذر خواهی میکنم
سلام
خواهش میکنم برادر
توضیحاتتان عالی و کامل بود و لازم بود این تفاوت را بنده بهتر درک کنم
ولی هنوز پاسخ بنده را ندادید. این مطالب مفیدی که فرمودید توضیح دو نوع مسیر بود
دوستان میگویند این موضوع عنایت پروردگار است. همانطور که کسی ممکن است استعداد بیشتری مثلاً در ریاضیات داشته باشد
به همین میزان ممکن است کسی استعداد بیشتری در طی کردن مسیرِ سلوک داشته باشد اشکالی که من به نظر فوق وارد می دانم این است که سلوک الی الله مسیر اصلیِ ما بندگان است
بنا بر این قیاس آن با استعدادهای دنیوی نمی تواند صحیح باشد
چنانکه ریاضیات یا سایر علوم و استعدادها ، خود وسیله ای هستند برای طی کردنِ مسیر اصلی لذا ممکن است در استعدادهای فرعی بین انسان ها تفاوت باشد
اما محال است در خودِ مسیر هم خداوند به افراد استعدادهای متفاوت داده باشد
چنین نظری درست مثل این است که بگوئیم خداوند می خواسته بعضی از مردم زودتر به او برسند و بعضی دیرتر
که این قطعاً با مهربانی و عدالت خدا ناسازگار خواهد بود
اینجا اشکالی به صحبت من ممکن است گرفته شود که اگر اینطور است پس همهء مردم باید به یک اندازه دین را بفهمند
(چون من گفتم استعداد رسیدن به خدا برابر است) پاسخ این اشکال این است که اگر عده ای در فهم دین و طی مسیر سلوک مشکل دارند ، دلیلش حجاب هایی است که بر سر بینش آنها قرار گرفته
اگر تمام افراد به یک اندازه این حجاب ها را کنار بزنند ، در آن صورت استعداد تمام انسان ها برای رسیدن به خدا کاملاً یکسان خواهد بود
نظر شما استاد عزیز در مورد این توضیحات چیست؟
سلطان حضور دقیقا یعنی چی ؟
برای توضیح سلطان حضور از یک مثال استفاده میکنم.
مثال:ملائکهای مانند جبرئیل یا میکائیل متعلق به عالم مثال نیستند اینها متعلق به عالم فوق مثال اند یعنی عالم عقول و مفارقات یا عالم جبروت. اما همین ملائکه گاهی برای ارتباطاتی که باید با انبیاء داشته باشند به عالم مثال میآیند و در عالم مثال کارهایی را صورت میدهند در این جا ملائکه سلطان حضورشان همان عالم عقول و مفارقات است اما با این حال به عالم مثال هم میآیند.
در سیر صعودی یا معراج تحلیل کسی که در این راستا قرار دارد در حال انسلاخ معنوی است به این معنا که (همانطور که قبلا نیز اشاره شد) چون در معراج ترکیب یا قوس و سیر نزولی اش پی در پی و در گذر از هر مرتبه، قیدها و احکام خاصی را پذیرفته است به صورتی که در پایان سیر نزولی، انباشتهای از مجموعهی قیودات متراکم و مرکب از تعینها، محدودیتها و پردهها شده است لذا از رفتن به عوالم بالا مانند عالم مثال و عالم ملائکه محروم است یا به اصطلاح، سلطان حضوری در عوالم بالا ندارد اما در سیر صعودی در هر مرتبه از این سیر، بخشی از قیدها و محدودیتها و تعین ها را برداشته میشود (انسلاخ معنوی) و هر لحظه که پوست کنی صورت می پذیرد قادر میگردد به همان میزان و درجه، به عوالم بالا قدم نهد و به اصطلاح سلطان حضورش آن عالم گردد. الان بنده و امثال بنده، سلطان حضورمان همین دنیاست اما اگر در مسیر سیر و سلوک بیفتیم دیگر سلطان حضورمان اینجا نیست بلکه همان جایی است که تا آنجا بابتش قیودات را کنار نهادهایم.
نیاز به بدن دارد چه مادی چه مثالی و چه اخروی. حتی در قران نیز وقتی موضوع معاد مطرح می شود معاد جسمانی را داریم و این بیانگر نیاز روح به جسم است در هر عالمی که واقع گردد. آیا از نظر حضرتعالی روح می توان فارغ از جسم اراده اش را بر امور تأمین کند؟مواردی را که اشاره فرمودید مربوط به سیر و سلوک روحانی و معنوی است ولی به هر حال و در هر عالمی روح برای إعمال اراده و خواستش
سلام علیکم
ضمن تبریک عید سعید فطر به شما و همه کاربران محترم و همچنین عذرخواهی بابت تأخیر در پاسخ؛
در مورد مطلب مهمی که اشاره کردید، ضمن این که بعید است پرسشگر محترم مقصودشان از بدن، بدن ولو در ساحتهای مثالی و عقلی باشد؛ باید عرض کنم، بهرهمندی از بدن عقلی در عالم عقل برای انسانی که در آن ساحت و به حسب آن ساحت فعالیتی دارد، هنوز اول الکلام است و دو قول در این رابطه مطرح است برخی باورمند به همین فرمایش شما هستند و میگویند در آنجا هم بدنی به فراخور همان عالم نیاز است. اما قول دیگر آن است که آنجا بدن نیست بلکه حقیقت بدن آن جاست اما این که آنجا هم مانند عالم مثال و ماده نیازمند به بدن باشد، نه.
در رابطه با این بحث مباحثی در این تاپیک رد و بدل شد: رابطه قوه خیال با معاد جسمانی
حال اگر همین مبنای اخیر را بپذیریم اگر کسی بخواهد به وزان همان عالم عقل فعالیتی را داشته باشد نیازی به بدن نخواهد داشت. بله اگر بخواهد در سطح عالم مثال یا عالم طبیعت کاری را انجام دهد نیاز به بدن اما مثالی یا مادی دارد.
معیار اینکه عباداتی نیاز به تن خاکی داره، چیه؟
به عنوان مثال همین فرد اگر بخواهد نماز بخواند خب نیاز به بدن دارد یا دیگر فعالیتهای مادی، همگی با وجود بدن انجام میگیرد.
یعنی از عباداتی روح مستقل انجام میده در سفر دوم استفاده میکنه، و باعث پیشرفتش خواهد شد؟
ببخشید سوالم زیاده :)
نمیدونم منظورتون از عبادت چیه اما مثلا برخی معارفی که از طریق حضورش در عالم عقل انجام میگیرد خب میتوان گفت بدن در آنها نقشی ندارد.
حافظ;
به عنوان مثال همین فرد اگر بخواهد نماز بخواند خب نیاز به بدن دارد یا دیگر فعالیتهای مادی، همگی با وجود بدن انجام میگیرد.
به این مسئله فکر نکرده بودم کسی که به تجرد رسیده نیازی به جسم داره؟ یا کسانی که فوت کردن عبادتی انجام نمیدهند ؟ :-?
نمیدونم منظورتون از عبادت چیه اما مثلا برخی معارفی که از طریق حضورش در عالم عقل انجام میگیرد خب میتوان گفت بدن در آنها نقشی ندارد.
عبادت دعا، نیایش،حتی نماز
عالم عقل، در عالم عقل انسان نباید خالی از احساست زودگذر باشه؟ مثلا عصبانی نشه، میشه کسی این به این مرحله رسیده باشه، اما هنوز تحت تاثیر احساسات قرار داشته باشه ؟
درسته تعاریفم ؟ میخوام بگم که عوالم پایین تر هم برخی معارف رو کسب میکنه.
سوال اساسی من این است که چه چیزی باعث میشود خداوند برای کسی سلوک خاص را مقدر کند؟
با سلام@};-
شاید این تفاوتها به اتفاقات عالم ذر بر میگرده...؟:Gig:8->
سوال اساسی من این است که چه چیزی باعث میشود خداوند برای کسی سلوک خاص را مقدر کند؟ولی هنوز پاسخ بنده را ندادید. این مطالب مفیدی که فرمودید توضیح دو نوع مسیر بود
سلام علیکم
بله هنوز پاسخ شما را ندادهام.
بعضی از حقایق وقتی از عوالم عبور میکنند به سرعت عبور میکنند لذا رنگ این عوالم میانی را نمیگیرند این خصوصیت را میتوان تحت عنوان «احدی السیر» بودن معرفی کرد. عارفان بر این عقیدهاند که انسانهای کامل احدی السیر اند یعنی به سرعت میآیند به حدی که سیرشان قوی است به عنوان مثال، وقتی از عالم مثال میآیند انگار که از عالم مثال نگذشتهاند و لذا آن آلودگیهای عالم مثال را نگرفته اند. از عالم عقل هم همینطور است از عالم ماده هم به همین شکل. یکی از تبیینهای مزاج اعدل در انسان کامل هم از همین منظر است. برخی وقتی مثلا به عالم مثال میرسند تا بیایند و به امر «کن» جواب بدهند، دچار تعویقاتی میشوند و خلاصه کندی میکنند نتیجهی چنین مطلبی آن است که تمام خاصیتهای عالم مثال و قیودات آن در وی متمرکز شود. عالم ماده هم امرش به همین منوال است.
آنوقت عدهای که زود جواب میدهند ایمانشان پابرجاتر است عدهای که دیر جواب میدهند ایمانشان متزلزل می شود. پس هر چه قیود بیشتر باشد جواب خدا را دیرتر میدهند و هر چه قیود کمتر باشد، جواب خدا را بهتر میدهند. اما سخن بر سر این است که در چه شرایطی این قیود کمتر خواهد شد؟ عارفان بر این عقیدهاند در قوس نزول، شخص از هر نشئهای که عبور میکند، وقتی از این مواثیق به سرعت عبور کند، و جواب «کن» را به سرعت دهد، رنگ این مواطن را نمیگیرد و بر آن زلال ازلیاش پابرجا خواهد بود و لذا آن زلال ازلی، جواب «قالوا بلی» را به سرعت میدهد.
در مورد مواثیق هم این نکته لازم است که در هر مرحلهای از مواطن نزولی، امر تکوینی داریم «ینزل الامر من السماء الی الارض ثم یعرج». اینها مراتب امر اند. این بود سرّ این که چرا برخی موارد جان، «پاک و بی مانع» است.
نتیجه این که عدهای بدون مشقتِ سلوک، به مطلوبات عالی دست مییابند، در گرو کیفیت عبور از اطوار استیداعیه و استقراریه است. اگر به سرعت انجام شود با کمتر تقییدات همراه خواهد بود در نتیجه جمال حضرت حق و جمال امر تکوینی آلوده نخواهد شد.
برخی هیچ فاصلهای با عین ثابتشان ندارند به سراح و صرافتشان باقی هستند اینان عبد تام و مقربان درگاه اند. اینان، شفافیت عین ثابتهایشان دستکاری نمیشود نه این که پایین نیایند اما به گونهای است که هیچ فاصلهای با عین ثابتشان ندارند این را می گوییم احدی السیر اند. برخی از اول کودکی، صفای فطریشان بالاست مثلا از همان ابتدا، به راحتی خیلی چیزها را فهم میکنند زیرا هیچ کدام از مراحل عقلی و مثالی و مادی او را قید نزده است در عین حال که از این مراحل عبور کرده اند. مثلا در کودکی وصل به خداست حجابها در دل وی نرفته است. میتوان از همین تبیین فهمید که چرا برخی کملین مدعی اند که ما «قالوا بلی» مان را به یاد داریم. روایاتی در مورد تکوین وجود عنصری حضرت زهرا سلام الله علیها است که نشان دهنده آن است که شرایطی باید مجتمع میشده تا موجب تکوین وجود عنصری ایشان شود و همین شرایط خاص موجب شفافیت خواهد بود و موجب احدی السیر بودن است. اینها بیزحمت به برخی مطالب دست می یابند.
از طرف دیگر سرّ این که کسی احدی السیر می شود را میتوان در قدم صدق و عین ثابت جستجو کرد. این گونه افراد در بالاترین مراتب اعیان قرار میگیرند کسانی که کاملتر اند اعیان کلیتری دارند. همه اعیان ثابت اقتضائی دارند اما اعیان ثابته کلی تر متصف اند به عنایت ازلی و قدم صدق (بشر الذین آمنوا ان لهم قدم صد عند ربه). این ویژگی، باعث احدی السیر بودنشان شده است.
کسی که به تجرد رسیده نیازی به جسم داره؟
برای کاری که نیاز به بدن دارد بله. چون هنوز از عالم ماده خارج نشده اند.
کسانی که فوت کردن عبادتی انجام نمیدهند ؟
خیر
عبادت دعا، نیایش،حتی نماز
عالم عقل، در عالم عقل انسان نباید خالی از احساست زودگذر باشه؟ مثلا عصبانی نشه، میشه کسی این به این مرحله رسیده باشه، اما هنوز تحت تاثیر احساسات قرار داشته باشه ؟
اینگونه عبادات نیاز به بدن مادی دارد.
گاهی اوقات بشریت بر بُعد حقانی انسان حقانی غلبه میکند و تأثیراتی نیز خواهم داشت.
شاید این تفاوتها به اتفاقات عالم ذر بر میگرده
عین ثابت
سلام
بله جناب "msn" به همان عوالم برمیگردد ، اما بحث بر سر این نیست که این عنایت و تفاوت "در چه زمانی" اتفاق افتاده
بلکه بحث بر روی این است که "توسط چه کسی" رخ داده قطعاً اساس هر چیز خداست ، اما تفاوت در عین ثابت یا عالم ذر ، مشروط به وجود خصوصیاتی در خود فرد است
نه اینکه خدا همینطور بدون دلیل کسی را بر دیگری برتری داده باشد
نتیجه این که عدهای بدون مشقتِ سلوک، به مطلوبات عالی دست مییابند، در گرو کیفیت عبور از اطوار استیداعیه و استقراریه است. اگر به سرعت انجام شود با کمتر تقییدات همراه خواهد بود در نتیجه جمال حضرت حق و جمال امر تکوینی آلوده نخواهد شد
تشکر استاد
هنوز بنده پاسخم را بطور کامل نگرفتم سوال اول:
اگر به همین توضیح شما برگردیم ، باز صورت پرسش تغییری نمیکند و فقط چگونگیش تغییر میکند
اینکه آیا خصوصیتی در این عده وجود داشته که سریعتر گفته اند "بلی" و سریعتر از عوالم عبور کرده اند؟ آن خصوصیت چیست؟ سوال دوم:
چرا گاهی می بینیم ، افرادی این ارتباط ها را با عوالم بالا دارند که در ظاهر چندان هم مذهبی نیستند؟
مثلاً عارفی که بسیار به انجام دستورات دینی مقید است ، فرضاً باید 30 سال تلاش کند تا به مقصد برسد
اما فلان شخص که ساده ترین مسائل دینی را هم رعایت نمی کند (یا رعایت می کند اما بسیار کمتر از آن عارف) خیلی سریع تر طی طریق میکند
چطور میشود کسی در طی عوالم خالصانه تر عمل کرده باشد اما در دنیا با دین بیگانه تر باشد؟
سوال اول:
اگر به همین توضیح شما برگردیم ، باز صورت پرسش تغییری نمیکند و فقط چگونگیش تغییر میکند
اینکه آیا خصوصیتی در این عده وجود داشته که سریعتر گفته اند "بلی" و سریعتر از عوالم عبور کرده اند؟ آن خصوصیت چیست؟
اینچنین نیست که داشتن این ویژگیهای ویژه برای هر شخصی خارج از حیطه وجودی وی باشد. ظاهرا شما به یکی از فروعات بحث جبر و اختیار اشاره میکنید مباحثی در مورد این بحث در تاپیک هایی از قبیل
عین ثابت
مطرح شده است لطفا مراجعه کنید.
متأسفانه تا بحث از عین ثابت می شود خواست انسان را تحت الشعاع قرار می دهیم در حالیکه این چنین نیست و تقدیرات از جای دیگری تقدیر نشده اند.
چرا گاهی می بینیم ، افرادی این ارتباط ها را با عوالم بالا دارند که در ظاهر چندان هم مذهبی نیستند؟
آدم مذهبی بودن یک تعبیر مشککی است که حد و مرزش مشخص نیست. مذهبی بودن یا نبودن دخالت چندانی در این بحث ندارد.
اینچنین نیست که داشتن این ویژگیهای ویژه برای هر شخصی خارج از حیطه وجودی وی باشد. ظاهرا شما به یکی از فروعات بحث جبر و اختیار اشاره میکنید مباحثی در مورد این بحث در تاپیک هایی از قبیل
عین ثابت
مطرح شده است لطفا مراجعه کنید.
متأسفانه تا بحث از عین ثابت می شود خواست انسان را تحت الشعاع قرار می دهیم در حالیکه این چنین نیست و تقدیرات از جای دیگری تقدیر نشده اند
البته می دانم که مشغلهء زیادی دارید ، ولی فکر میکردم بنده را به خاطر داشته باشید
در آن تاپیک خودِ من از اختیاری بودن دفاع کردم و دلیلی اقامه کردم که مورد پسند حضرتعالی هم قرار گرفت
آدم مذهبی بودن یک تعبیر مشککی است که حد و مرزش مشخص نیست
@};-@};-@};-
به عبارتی آن کسی که مسیر را بصورت چد پله ای طی کرده ، مذهبی تر بوده (مذهب با تعریف صحیح و دقیق)
گر چه ممکن است ما خیال کنیم دیگری مذهبی تر بوده است. درست است؟
بصورت چد پله ای طی کرده
یعنی چی؟
همه چیزِ مخلوقات در عین ثابتشان مشخص است این شامل کیفیت و سرعت سیر موجود نیز هست. در این صورت کیفیت قبول امر تکوینی «کن» ولو ضعیف و بطیء بوده باشد، هیچ گونه ناعدالتی و تبعیض را متوجه ساحت ربوبی نمیسازد.
وقتی انسان اطوار استیداعیه را طی می کند، به مرحلهای میرسد که باید آن امر الهی که در انسان مندرج است از عرش بگذرد و به سمت آسمانها بیاید و پس از آن به مکونات و مولدات ثلاث برسد اگر مکثی داشته باشد باز این مکث هم به حسب عین ثابتشان است پس از آن به مرحله عالم مولدات می رسند (نبات و حیوان و معدنیات) از این به بعد انسان کامل احدی السیر است یعنی نباید مزاج او چند بار به هم بخورد تا بالاخره به مزاج نهایی انسان کامل درست شود. مثلا اینچنین نیست که میوه از یک درختی سر برآورد و بعد فاسد شد دوباره باز سر در آورد و بعد از این فسادهای متوالی پدر انسان کامل یا مادر انسان کامل آنرا بخورد تا به تکون انسان کامل منجر شود؛ اگر حالات پی در پی در این مولدات بگذرد یک نحوه موجب نقص میشود این خودْ قیودات است و مزاج اعدلی را برای انسان کامل به ارمغان نمیآورد. مزاج وقتی اعدل است باید از بهترین ترکیبها باشد تنها یکی از مواردش این احدی السیر بودن است بلکه باید در کنار این احدی السیر بودن، مزاج پدر و مادر را هم مطرح کرد نه تنها مزاج عنصری، مزاج معنوی هم شرط است ایمان شرط است اصلاب باید شامخه باشد ارحام باید مطهره باشد پس باید مزاج اعدل روحانی را هم مطرح کرد. خود حال تکون و حال شیر دادن مادر و ... و لقمه حلال و حرام موثر است. اینها همه دارای حساب و کتاب و ضابطه است. عقل اول از اول که در صدد است انسان کاملی به اسم رسول الله بیاورد می داند که کجا قرار بدهد که بشود رسول الله.
خلاصه آنکه احدی السیر شامل عالم مولدات نیز میشود. مثلا به مزاج نباتی مانند سیب رسیده این سیب در اثر فساد دوباره به خاک تبدیل میشود و بعد دانهاش دوباره به سیب تبدیل شود و همینطور چند دوره بگذرد و آخرین مرحله به نطفه انسانی منتقل شود بعد تازه باز این نطفه فاسد شود و چند دور این فسادها تکرار شود تا بالاخره این انسان به وجود آید این را میگوییند چند سیر داشت. قطعا به انسان کامل چنان سیبی را نمیدهند تا به نطفهی نهایی منتقل شود؛ بلکه سیبی را میدهند که همان بار اول به سرعت در بدن انسان کامل قرار بگیرد (لزوما انسان کامل هم نیست بلکه پدر و مادر اند که قرار است نطفه انسان کامل از طریق آنان بسته شود. این انعقاد نطفه نباید از بستر چندین دور گشتن برخیزد؛ زیرا اگر چنین شود موجب تقلیل حفظ و تذکر نسبت به آن مبدأ اصلی مان میشود. فراموشیهای عوالم بالا بر اثر همین امر است. وقتی چندین سیر صورت میگیرد باعث میشود که آن حالت ناب اولیه گرفته شود و قیودات بیشتری بخورد. اما کسانی هستند هک از همان کودکی خیلی امور در خاطرشان هست و از جمله عالم میثاق را به یاد دارند. این مطلب در احادیث نیز قابل جستجو است.
آنوقت همه این امور از عین ثابت شخص برخاسته است.