امام مهربانی ها ، ویژه نامه شهادت امام رضا علیه السلام

تب‌های اولیه

78 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

ضامن آهوی چشم خسته مان
در کویر زندگی جا مانده ایم
قطره آبی ز سقاخانه ات
می برد دل را به پابوس خدا

آسمان هشتم امشب در غم است
باز زهرا در غم و در ماتم است
در عزا و ماتم و سوگ رضا
دیده ها گر خون ببارد هم کم است

کعبه ‎ی اهل ولاست صحن و سرای رضا
شهر خراسان بُوَد کرب و بلای رضا
در صف محشر خدا مشتری اشک اوست
هر که در اینجا کند گریه برای رضا

"شهادت جانگداز آقا امام رضا(ع)بر شیعیان تسلیت باد"

در بند هواييم، يا ضامن آهو!
در فتنه رهاييم، يا ضامن آهو!

بی تاب و شکيبيم، تنها و غريبيم
بی سقف و سراييم، يا ضامن آهو!
عريانی پاييز، خاموشی پرهيز
بی برگ و نواييم، يا ضامن آهو!

[=113]

[=113]هر چند ناتوان شدی اما ز پا نیفت
ای هشتمین عزیز،عزیز خدا نیفت
کوچه به آل فاطمه خیری نداشته
دیوار را بگیر و در این کوچه ها نیفت

از کاف کریم است که میمش زیباست ،
بِسْمِ الَّهِ هر سوره رحیمش زیباست ؛

ما کانَ مِنَ اَللّهْ همان آقا که ،
بر سفره ی ما دست کریمش زیباست ؛

وَالشَّمْسِ رخش نور به عالم داده ،
این کوه جواهر زر و سیمش زیباست ؛

از کودکی ام نوکر خانش بودم ،
ارباب هم از نوع قدیمش زیباست ؛

آن یار قدیمی که نمک داد مرا ،
بی واسطه لطفِ مستقیمش زیباست

آقای کریمِ بی حرم در دلها ،
اَلْحَقُّ وَ اَلْاِنْصافْ حریمش زیباست

مَنْ ماتَ عَلی' حُبِّ حَسَنْ ، ای« خادم »
مَنْ ماتَ مِنَ اَلْعِشْقْ نسیمش زیباست ...

❖✨ ﷽ ✨❖
نقاره بزن گریه بگیری از من
بگذار زکات جگرم را بدهم

صیدم کن و بی ملاحظه ذبحم کن
آهو شدم این بار سرم را بدهم

#علی_اکبر_لطیفیان

امام رضا جان علیه السلام

فرقی نمیکند دم مرقد بایستد
یا اینکه در مقابل گنبد بایستد

باید گدای کوی شما هرکجا که هست
وقتی که نام پاک تو آمد بایستد

بعد از سلام و عرض ادب سمت کربلا
با احترام سمت تو باید بایستد

گنبد، ضریح، پنجره فولاد مانده است
زائر در این حرم بنشیند، بایستد

تو نیز پاره ی تنی و پیش پای تو
اصلا عجیب نیست که احمد بایستد

....
وقتی بناست جان بدهم پس خدا کند
این قلب در حوالی مشهد بایستد

محمود یوسفی

حرم شاه - جدیدترین اشعار مذهبی, [۲۹.۱۱.۱۶ ۱۵:۳۲]
مدح و روضه امام رضا ـ شهادت 95
احوال دل به گوشه ی میخانه جالب است
یک جرعه می ز ساقیِ فرزانه ، جالب است

پیمانه پر نمی شود از بسکه تشنه ام
مخمور بودنم ، شود افسانه جالب است

جایی که ذکر تو مسِ مارا طلا کند
مشرِف شدن به کنج همین خانه جالب است

تن را تُراب کوی رضاجان نوشته اند
طوفی به سوی کعبه ی جانانه جالب است

از کربلا رسیدم و دلتنگِ مشهدم
در سر هوای مرقدِ مستانه جالب است

در روضه ات صدای عطش می رسد به گوش
حال و هوای عاشق دیوانه جالب است

پرپر شدی و شکرِ خدا دلبرت رسید
این احتضار در بَرِ دُردانه جالب است

خورشید هم شبی به دامنِ دختر طلوع کرد
با سر رسیدنش به گوشه ی ویرانه جالب است

شاعر: علی احمدیان ــ جنت

سلام امام خوبیها

غریب است وغمش مفهوم دارد

نشان ازمادری مظلوم دارد

رضا عطر حضورش درخراسان

صفای چهارده معصوم دارد

"یاغریب الغربا"

⚜نیست گاهی، هیچ راهی، جز به شاهی رو زدن

⚜با غمی سنگین رسیدن پیش او زانو زدن

⚜ظهرِ گرما، صحن سقاخانه می چسبد چقدر

⚜ضامن آهو شنیدن، بعد از آن «یا هو» زدن

شهادت امام مهربانی تسلیت باد

دلم هوای تو کرده شه خراسانی
چه می شود که بیایم حرم به مهمانی
دلم زِ کثرت زشتی بریده آقاجان
عنایتی که بیایم تویی که درمانی

آسمان هشتم

پرشورترین فصل تلاطم اینجاست
آیینهٔ چشم‌های مردم اینجاست
از وسعت درگاه رضا فهمیدم
مشهد که نه، آسمان هشتم اینجاست

#میلاد_عرفان_پور

[=#800000][=113]#امام_رضا علیه‌السلام
#غزل

اختر تابان هشتم در سیاهی می رود

بی پناه است و چه زیبا بر پناهی می رود

ناله ها و گریه ها ،نا گفته ها ، شهر غریب،

بزم مهمانی حق ، دل غصه آهی می رود

شب شهادت امام رضا علیه السلام تسلیت باد.
التماس دعا.


دردهايم به تو نزديك ترم كرده طبيب
حرفم اين است كه يك وقت مداوا نشود!

من دخيل دل خود را به تو طوری بستم
كه به اين راحتی آقا گره اش وا نشود

`°•✿❁•°`
#یا_امام_رضا

بر در دوست به امید پناه آمده‎ایم
همره خیل غم و حسرت و آه آمده‎ایم

چون ندیدیم پناهى به همه مُلک جهان
لاجرم سوى رضا بهر پناه آمده ‎ایم

السلام علیک یاعلی بن موسی الرضا(ع)

شب شهادت مولای مهرپرور ماست

کسی که سایه لطفش پناهِ کشور ماست

شب شهادت هشتم امام معصوم است

که آستانه او قبله گاه باور ماست

کفتری گم‌گشته در غوغایِ زائرهایِ تو
نانِ من از سفره‌هایِ توست آقایِ کرم

دانه چیدن از حریمِ با صفایت عالمیست
حسرتِ پرواز مانده بر دل و بال و پرم

خیلِ‌زائرهایِ‌خوبت راهِ من را بسته است
جز گناه و روسیاهی نیست در دور و برم

مهربانی‌هایِ تو من را خرید و زنده کرد
خاکِ پاکِ این حریمِ با صفا تاجِ سرم

لحظهٔ‌مرگم قدم بگذار بر تنهایی‌اَم
ضامنِ این رو سیه شو لحظه‌هایِ آخرم

گرچه بد هستم ولی آقا تو در هم میخری
من گدایِ با وفایِ اهل‌بیتِ اطهرم

ضامنِ‌آهویِ زخمی التماست میکنم
امروز از هر آهویِ تنهاتری تنهاترم

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا

#امام_رضا_علیه_السلام

آخر ماه صفر، اول ماتم شده است
دیده‌ها پر گهر و سینه پر از غم شده است

آه ای ماه، که داری به رخت گرد ملال!
خون دل خوردن خورشید، مسلّم شده است

آخر ای ماه سفر کرده که سی روزه شدی
رنگ رخسار تو، همرنگ محرّم شده است

عرشیان، منتظر واقعه‌ای جان‌سوزند
چشم قدسی نفسان، چشمهٔ زمزم شده است

شب تودیع پیمبر، شهدا می‌گفتند:
آه از این صبح قیامت، که مجسم شده است

تا که بر چیده شد از روی زمین سایهٔ وحی
آسمان، ابری و آشفته و درهم شده است

مجتبی گلشنی از لاله به لب، کرد وداع
داغ او، داغ دل عالم و آدم شده است

باغ، لبریز شد از زمزمهٔ یاس کبود
لاله، دل تنگ‌تر از حجلهٔ ماتم شده است

میهمانی، که خراسان شد از او باغ بهشت
میزبان غم او عیسی مریم شده است

از همان روز، که زد سکّه به نامش در طوس
شب، پی کشتن خورشید مصمم شده است

تا بسوزد دل ذریهٔ زهرای بتول
زهر در ساغر انگور فراهم شده است

راستی تا بزند بوسه بر ایوان طلا
کمر چرخ به تعظیم شما خم شده است

پایتخت دل صاحب‌نظران است این‌جا
مشهد انگشت‌نمای همه عالم شده است

گر چه بسیار خطا دیده‌ای از ما، اما
سایهٔ مهر تو، کی از سرِ ما کم شده است؟

گر چه من ذرّهٔ ناقابلم ای شمس شموس!
باز پیوند من و عشق تو محکم شده است...

#محمدجواد_غفورزاده

#امام_رضا_علیه_السلام

سلطان همیشه دور و برش از گدا پر است
ظرف گدا ز لطف و کرم از غذا پر است

اینجا کسی غریبه و بی کس نمی شود
در پیش زائران به خدا آشنا پر است

اینجا کسی نمیشود اصلا که ناامید
دست امام هشتم دنیا عطا پر است

وقت قنوت و وقت مناجات و بندگی
دستان سوی آن حرم از ربنا پر است

وقتی که رو به شاه خراسانیت زدی
در کمترین هوای دعا هم خدا پر است

پشت نقاب پنجره فولاد این حرم
حاجت گرفته های امام رضا پر است

پایین پای حضرت سلطان ابا الحسن
برگ برات رفتن تا کربلا پر است

#روح_الله_دانش

#امام_رضا_علیه_السلام

وقتی به جان شاخه ی طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد

خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد

در سینه قلب پنجره فولاد هم شد آب
بر خاک حجره پیکرت تا نیمه جان افتاد

اشک کبوتر در مراثی تو کافی نیست
این قرعه بر چشم سیاه آهوان افتاد

ازچشمهای خشک ، سقاخانه میسازد
از تو دو خط روضه که دست روضه خوان افتاد

آهو نبوده کربلا پس کار جد تو
از گرگ ها بدتر ، به خولی و سنان افتاد

مثل تنوری در دلت آتش نهان داری
آری سر جدت به دست این و آن افتاد

با خون ، لبت مثل عقیقت سرخ شد ، اما
هرگز به دست ساربان یا خیزران افتاد ؟؟؟

#حجت_الإسلام_محسن_حنیفی

#امام_رضا_علیه_السلام

تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید

در سوز جگر مصلحت ماست که ما را
غیر از جگر سوخته در کار نیاید

خارم من و در سینۀ من عشق شکفته‌ست
تا خلق نگویند گل از خار نیاید

بیمار فراقم من و وصل است دوایم
تدبیر، به کار مَنِ بیمار نیاید

یک عمر به درگاه رضا رفتم و حاشاک
بر دیدن این دلشده یک‌بار نیاید...

نومیدی و درگاه تو؟! بی‌سابقه باشد
از سوی تو جز رحمت و ایثار نیاید

آخر به کجا روی کند؟ ای همه رحمت!
گر در بَرِ تو شخص گرفتار نیاید

دیدم همه جا بر در و دیوار حریمت
جایی ننوشته‌ست گنه‌کار نیاید

جاروکش درگاه توام همچو «مؤید»
زین بیش از این بندۀ دربار نیاید

#سید_رضا_مؤید

#واحد #امام_رضا_علیه_السلام

☑️ بند اول

زمان رها گشتن از خود
زمان سفر تا خدا شد

دوباره دل عاشق من
هوایی صحن رضا شد

غریب غریبان رضا جان
شهید خراسان رضا جان

تو را خوانم از عمق جانم
به چشمان گریان رضا جان

دخیلک یا مولا/گل به باغ زهرا
علی بن موسی علی بن موسی

یا مولا یابن الزهرا...

☑️ بند دوم

خوشا بر کسی که اسیر ِ
تولای آل عبا شد

خوشا بر کسی که گدای ِ
سر کوی لطف رضا شد

رضا رأفت و لطف و غفران
رضا عادتش جود و احسان

خوشا بر کسی که بخواند
رضا را به چشمان گریان

نوای دل ما/مدد یابن الزهرا
علی بن موسی علی بن موسی

یا مولا یابن الزهرا...

☑️ بند سوم

غریبی او گشته معلوم
ز زهر جفا گشته مسموم

دل از شرح این ماجرا سوخت
که جان داده در حجره مظلوم

جواد از مدینه رسیده
به آن حجره و چشم او تر

سرش را به دامن گرفته
فلک غرق غم شد سراسر

ولی وا مصیبت/ازین داغ عظمی
ز قلب حسین و/تن ارباً ارباً

یا حسین یابن الزهرا...

#امیر_عباسی

#امام_رضا_علیه_السلام

تو نفسْ نفسْ زدی عرش خدا ریخت به هم
دل تو سوخته و حال و هوا ریخت به هم

گوشه ی حجره شبیه ته گودال شده
جگرت سوخته و صاحبْ عزا ریخت به هم

آمد از راه جواد و سر تو در بغلَشْ ...
با علی اکبر تو کرب و بلا ریخت به هم

اکبرت آمده پیش تو...نه تو پیش علی؟!
شاه با آمـدن یک بوریا ریخت به هم

تکه های بدنی روی حصیری می ریخت
لشکری هلهله کرد عمه یِ ما ریخت به هم

بر روی دوش جوانان حرم گفت اذان
تا اذان گفت امام شهدا ریخت به هم

روضه ی پنجر فولاد رضا پای ضریح
پیش پای پسر شمس و ضحی ریخت به هم

آخر روضه همین است تنی در گودال
فک و دندان و دهانی با عصا ریخت به هم

پای این روضه شدم ندبه سرا یا الله
سینه زن گفت حرم...کرب و بلا ریخت به هم

#حسین_ایمانی


دم به دم تا همیشه قلب پدر
با نفس های تو هم آهنگ است
روز و شب قاصدک خبر می داد
دل بابا برای تو تنگ است

تو تمام وجود بابایی
او ولی از وجود خود دور است
بی تو هر لحظه قطره در قطره
اشک او دانه های انگور است

چه فراقی خدا! که از وصفش
دل واژه، دل قلم خون شد
لحظه لحظه نفس نفس بی تو
دم او زهر و بازدم خون شد

می نویسم ولی نمی دانم
پای این روضه تا کجا بکشد
می نویسم ولی خدا نکند
پدرت روی سر عبا بکشد

مو به مو مثل شام گیسویت
چلهء تاک هم پریشان است
اشک تو روی جسم او یعنی
غسل باران به دست باران است

پیکرش غرق گل شد اما باز
گریه کردی دلت کجاها رفت
لحظه ای چشم بستی و دیدی
تیغ و شمشیر و نیزه بالا رفت

روضه خوان پدر شدی آن دم
یک طرف قلب خیمه ها می سوخت
آن طرف روی نیزه ها دیدی
سر خورشیدِ کربلا می سوخت

بی گمان موقع کفن کردن
بین دستان تو کفن لرزید
چه کشیده ست آن امامی که
عشق را بین بوریا پیچید
...