امامان (ع) در قرآن

تب‌های اولیه

39 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امامان (ع) در قرآن

با سلام .
نمیدانم همچین تاپیکی هست در این سایت یا نه چون تاپیکها رو جستجو نکردم اما امیدوارم جوابی بگیرم .
بنده فردی شیعه هستم و به ولایت و امامت 12 امام بعد از رسول خدا(ص) اعتقاد دارم اما سوالی برایم مطرح است .
چرا با اینکه کسی اگر ولایت و امامت 12 امام رو قبول نداشته باشد بویی از بهشت نمیبرد و به عبارتی کلید بهشت قبول ولایت امامان بعد از رسول خدا است(همان چیزی اهل سنت قبول ندارند) و اینقدر به قبول ولایت آنان در روایات تاکید شده چرا خداوند این مسئله مهم که مشخص کننده جهنمی شدن یا بهشتی شدن مردم است را در قران نیاورده ؟ چرا فقط باید با تاویل در آیات که در روایات موجوداست به وجود مقدس امامان پی ببریم ؟
مثلا چرا در آیه تطهیر دقیقا مشخص نکرده چه کسانی اهل بیت پیامبر اند و همینطور آیات مباهله و...؟
درست است که در روایات اهل سنت در مورد امامت ایشان هم هست اما با این اوصاف چرا در قرآن واضحتر نامی از ایشان نیامده ؟
با تشکر

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد هدی

به نام خدا
با سلام و عذر خواهي بابت تاخير در آغاز بحث

ُSajjad.M;362658 نوشت:
چرا با اینکه کسی اگر ولایت و امامت 12 امام رو قبول نداشته باشد بویی از بهشت نمیبرد و به عبارتی کلید بهشت قبول ولایت امامان بعد از رسول خدا است(همان چیزی اهل سنت قبول ندارند) و اینقدر به قبول ولایت آنان در روایات تاکید شده چرا خداوند این مسئله مهم که مشخص کننده جهنمی شدن یا بهشتی شدن مردم است را در قران نیاورده ؟ چرا فقط باید با تاویل در آیات که در روایات موجوداست به وجود مقدس امامان پی ببریم ؟
مثلا چرا در آیه تطهیر دقیقا مشخص نکرده چه کسانی اهل بیت پیامبر اند و همینطور آیات مباهله و...؟

در ابتدا اجازه بفرماييد به چند نكته ي مهم در خصوص سوال شما بپردازيم :

اول اينكه ولايت و امامت ائمه عليهم السلام در قرآن ، با تاويل در آيات خاص و مورد نظر نيست ، بلكه اين دلالت كاملا از ظاهر آيات قابل استنباط است و ما نيازمند تاويل در اين زمينه نيستيم .

دوم اينكه شما پرسشگر محترم را به اين نكته توجه مي دهيم كه موارد مهم و اصولي ايي در دين وجود دارد كه اگر به آن عمل نشود قاعدتا بهشت هم در ازايش داده نخواهد شد اما اين موارد در قرآن كريم نيامده است مانند تعداد ركعات نماز ، شرايط و حدود نصاب زكات و يا احكام حج .اما تفصيل و توضيح دقيق اينها در بيانات نبي اكرم – صلي الله عليه و آله و سلم – كه به نص قرآن كريم ، مبين آيات شريفه هستند ، بيان شده است : وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ . (1) .

و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم ، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى ، و اميد كه آنان بينديشند .

بنابراين تمسك به اين دليل كه رفتن به بهشت صرفا مستلزم عمل به خود قرآن است و لا غير ، دليل تامي نيست زيرا بر مبناي خود قرآن ، ما ملزم به اخذ و عمل فرمايشات پيامبر و دوري از منهيات آن حضرت – صلي الله عليه و آله و سلم – هستيم : وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا . (2) .

و آنچه را فرستاده [ او ] به شما داد ، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت ، بازايستيد

(1)- النحل / 44
(2)- الحشر / 7

سوم اينكه همانگونه كه اصل نماز و زكات و حج در قرآن وارد شده ولي ساير مسائل و مباحثش در تبيين نبي مكرم – صلي الله عليه و آله و سلم – امده است در خصوص امامت نيز همينگونه است ؛ اصل امامت در قرآن كريم آمده است و البته توصيفات ولي مسلمين پس از پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم – يعني حضرت امير عليه السلام ، در قرآن كريم وارد شده است اما صرفا نام حضرتشان و همچنين حضرات معصومين عليه السلام در قرآن نيامده – كه در اين خصوص هم عللي خدمتتان ارائه خواهد شد – توصيفاتي از قبيل :
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ(1)
ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده ‏اند همان كسانى كه نماز برپا مى‏ دارند و در حال ركوع زكات مى ‏دهند
اين آيه نياز به تاويل ندارد موافق ومخالف مي دانند كه چه كسي در هنگام ركوع نماز ، زكات پرداخت نمود كه قرآن كريم هم او را به عنوان ولي معرفي نموده است . بنابر تصريح بسياري از علماي اهل سنت ، اين آيه در بارۀ امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است . قاضي عضد الدين ايجي ، متوفاي 756 در اين باره مي‌فرمايد :

وأجمع أئمّة التفسير أنّ المراد علي .(2)

پيشوايان و بزرگان در تفسير قرآن ، اتفاق و اجماع دارند كه مراد علي ( عليه السلام ) است .
و سعد الدين تفتازاني نيز تصريح مي‌كند :
نزلت باتّفاق المفسّرين في علي بن أبي طالب ، رضي اللّه عنه ، حين أعطى خاتمه وهو راكع في صلاته .(3)


(1)- مائده/55
(2)- المواقف في علم الكلام ، ص 405 .
(3)- شرح المقاصد في علم الكلام ، ج 5 ، ص270

سلام
سرکار هدی این مواردی که فرمودید که تعداد رکعات و ... در قرآن نیامده خب اینها فروع دین می باشد در حالیکه امامت از اصول دین است!!!

با سلام

باغ بهشت;363453 نوشت:
سلام
سرکار هدی این مواردی که فرمودید که تعداد رکعات و ... در قرآن نیامده خب اینها فروع دین می باشد در حالیکه امامت از اصول دین است!!!

بله در پست اول عرض شد كه امامت در قرآن كريم نياز مند تاويل در ايات مربوطه نيست . در قرآن هم اصل امامت بطور كلي بيان شده است :
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ (1)

وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدينَ(2)

و هم اياتي در خصوص امامت ائمه (عليهم السلام ) و بالاخص در شان حضرت امير عليه السلام وجود دارد :

إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ(3)


يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ(4)

و آياتي ديگر . بنابراين هم اصل امامت در قرآن آمده است و هم در خصوص امامت و ولايت حضرت امير عليه السلام ، آياتي وارد شده است و صرفا نام ائمه در قرآن تصريح نگشته است كه‌آن هم دلايلي دارد . كه در پستهاي بعد ان شاء الله بيان خواهد شد .

(1)- بقره /124
(2)- انبياء /73
(3)- مائده /55
(4)- نساء/59

چهارم اينكه بايد ديد آيا بردن نام ائمه (عليهم السلام ) در قرآن ،حقيقتا موجب پذيرش جناح مخالف و رفع اختلاف بود ؟ آيا اهل سقيفه حاضر به پذيرش آن بودند ؟ واقعيت اين است كه مواردي وجود دارد كه به صراحت در قرآن كريم آمده است و در زمان رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم بدان عمل هم مي شد اما برخي ، بعد ها آن را علنا نهي كردند و نپذيرفتند و از آن ممانعت بعمل آوردند. مانند آيه متعه :
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً (1) .

و زنانى را كه متعه كرده ايد ، مَهرشان را به عنوان فريضه اى به آنان بدهيد ، و بر شما گناهى نيست كه پس از [ تعيين مبلغ ] مقرر ، با يكديگر توافق كنيد [ كه مدت عقد يا مَهر را كم يا زياد كنيد ] .
قرطبي مي‌گويد :
وقال الجمهور المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام .(2)
مراد از اين « فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ » نكاح متعه است كه در صدر اسلام رايج بوده .
حال چه تضميني وجود داشت كه در خصوص امامت با وجود نام ائمه عليهم السلام در قرآن اينگونه نباشد ؟ مساله اجتهاد در برابر نص ، مساله ي مهمي است كه در ميان برادران اهل تسنن از صدر اسلام وجود داشته و دارد يعني اجتهاد در برابر نص قرآن كريم ، يعني با وجود اينكه خداوند چنين فرموده اما اجتهاد بزرگان اينگونه بوده ، پس بايد به آن گردن نهاد .



(1)- النساء / 24
(2)- تفسير قرطبي ، ج5 ، ص120 ؛ فتح القدير ، ج1 ، ص449 و تفسير طبري ، ج5 ، ص18

باغ بهشت;363453 نوشت:
سرکار هدی این مواردی که فرمودید که تعداد رکعات و ... در قرآن نیامده خب اینها فروع دین می باشد در حالیکه امامت از اصول دین است!!!
شرمنده، که مزاحم شدم اما اجازه میخوام اینو عرض کنم.

در حدیثی طولانی در اصول کافی آمده، که همین سوال از امام صادق علیه السلام پرسیده میشود ایشان میفرماید بدین مضمون: اصل هر چیز در قرآن آمده نماز و روزه و حج و... اما تعداد رکعات و کفاره ی روزه و غیره نیامده، در بحث امامت نیز اصل امامت در قرآن آمده اما جزئیات آن نیامده. اضافه کنم که حتی همه ی جزئیات توحید هم در قرآن نیامده و ما محتاج به رجوع به احادیث هستیم

مساله به اينجا ختم نمي شود وباز اين توجيه راه دارد كه هر چند عده اي نپذيرند اما وجود نام ائمه عليهم السلام در قرآن مي توانست براي اعصار بعدي راهگشا باشد پس چرا نام مبارك آنها در قران نيامده است ؟ براي بررسي اين مساله در ابتدا بايد ديد با توجه به شرايط و فضاي موجود ، آيا وجود نام ائمه عليهم السلام ، براي شناخت امام معصوم مفيد تر مي توانست باشد يا معرفي به اوصاف ؟ و اساسا آيا بردن نام ائمه عليهم السلام ، آسيب شناسي يا آسيب شناسي هاي ديگري هم داشت يا خير ؟
با توجه به موج عظيم ترور شخصيت و همچنين شخص و شخصيت سازي و جعل حديث كه در صدر اسلام و بويژه در زمان بني اميه صورت مي گرفت ، وجود نام ائمه عليهم السلام در قران كريم موجب مي شد دهها و بلكه صدها علي ابن ابي طالبي كه صحابي پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - بودند و حضرت (ص) در باره شان چنين و چنان فرموده بود و احيانا در فلان و فلان جنگ مشاركت داشت و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و‌اله و سلم ) دست او را در روز غدير بالا برده بود ند ، ساخته و وارد تاريخ شوند ، ديگر - حتي يك نسل بعد نه قرنها بعد - چه كسي مي توانست علي ابن ابي طالب واقعي و حقيقي را از بدلهايش باز شناسد ؟!!!

آسيب شناسي بعدي آن بود كه جعليات و شخصيت سازي براي امام يا ائمه بعدي شكل مي گرفت و نهايتا قبل از اينكه ائمه عليهم السلام به مردم – حال در هر زماني – بخواهند معرفي شوند از قبل شخصيت بدل آنها ساخته شده و يا حتي ترور شخصيت شده اند . اين امر و آسيب شناسي ، با عدم ذكر نام ائمه عليهم السلام در قرآن و تبيين آن توسط پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) هر چند كاملا منتفي نبود اما به حداقل مي رسيد و نتيجه اين بود كه به پشتوانه عدم ذكر نام ائمه عليهم السلام در قرآن ، خصومتها به سمت سب و لعن و... پيش مي رفت – همچنانكه در زمان بني اميه اينچنين شد – اما تاريخ همچنان يك علي ابن ابي طالب و يك حسن بن علي و يك حسين بن علي را ثبت مي نمود كه نور شخصيت حقيقي شان از زير خاكستر تمامي مخالفتها ، ترور شخصيت و جعلها همچنان مي درخشد اما تصريح نام بزرگوارشان در قرآن انگيزه حذف از راه شخصيت سازي و گم نمودن شخص و شخصيت حقيقي آنان از راه هاي گوناگون را به حداكثر مي رساند . امروزه هر چند ما نام صريح ائمه عليهم السلام را در قرآن نمي يابيم و هر چند در ادواري از تاريخ ، شخصيت بزرگوارشان در معرض سب و لعن و ترور و جعل قرار گرفته است اما اكنون تمامي مردم جهان اعم از مسلمان و غير مسلمان ، فقط يك علي ابن ابي طالب مي شناسند كه پسر عمو و داماد و وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) بود وتحقيق در خصوص شخصيت حقيقي ايشان عليه السلام از طريق برادران اهل تسنن و شيعه هر دو ممكن است ، امري كه با بدل تراشي و شخصيت سازي دروغين از يك علي ابن ابي طالب ، دهها و بلكه صدها علي ابن ابي طالب مي ساخت و ما امروزه قادر به تفكيك شخصيت آنها از يكديگر نبوديم .
بنابراين مي بينيم كه عدم ذكر نام ائمه (ع) در قرآن نه تنها موجب عدم شناخت آنها نشد - زيرا راههاي شناخت از طريق بيانات نبي مكرم (ص) كه از طريق فريقين هر دو بيان شده است باز و قابل تشخيص است - بلكه موجبات حفظ و شناخت شخص و شخصيت حقيقي ائمه عليهم السلام را در تمامي اعصار تاريخ فراهم نمود امري كه با ذكر و تصريح نام مبارك آنها در قرآن ، براي اعصار بعدي به لحاظ مراجعه به منابع تاريخي و روايي - كه مملو و مشحون از اشخاص و شخصيتهايي مشابه و ساختگي بود- كاملا ناممكن مي نمود ، در واقع با تصريح نام آنها ما فقط نام ائمه (ع) را داشتيم با بي نهايت شخصيت كه باز شناسي ائمه اصلي را از ميان آنان ناممكن مي ساخت و امروز هر چند تصريح در قرآن كريم را نداريم اما صرفا يك شخص و شخصيت از هر يك از ائمه(ع) داريم و در خصوص حضرت امير (ع) با توصيفاتي كاملا واضح در قرآن كه به راحتي با بررسي و پژوهشي منصفانه مي توان به سيره و شخصيت ناب آنان دست يافت .



باغ بهشت;363453 نوشت:
سلام
سرکار هدی این مواردی که فرمودید که تعداد رکعات و ... در قرآن نیامده خب اینها فروع دین می باشد در حالیکه امامت از اصول دین است!!!

خواهرم فرقي ندارد چه اصول باشد و چه فروع چون نماز اولين چيزي هست كه فرداي قيامت از آن سوال مي كنند و وقتي كسي نمازش كامل نباشد به سوالات بعدي نمي رسند

ببينيد كسي كه امامت را قبول ندارد بايد نماز در فروع را قبول داشته باشد در نتيجه وقتي نماز كه از فروعات هست و از واجبات هست را نمي تواند از قرآن استخراج كند امامت را هم نمي تواند استخراج كند در نتيجه كليه برهان هايش باطل است.

حال شما در نظر داشته باشيد اصلا امامت را مي گويد باشد در قرآن نيامده، سلمانا و آمنا مدعيان راست مي گويند امامت نيامده خوب بنده سوال مي كنم شما كه نماز را قبول داريد در كجاي قرآن تعداد ركعات آمده؟
در كجاي قرآن فرموده خمس و زكات به چه شكل و كيفتي بايد پرداخته شود؟
كجاي قرآن از نوع مناسك حج برايمان گفته؟
خوب اينها را به ما جواب دهند البته شايان ذكر هست اين منطقي را كه حقير ارائه دادم از خودم نبود بلكه منطق عالم آل محمد صاحب فقه جعفري يعني مولانا سيدنا امام صادق ع هست كه نزريات پزشكي و علمي ايشان امروزه در دانشگاه استراسبورگ فرانسه مورد آناليز و بررسي قرار مي گيرد.
ديوانه امام صادق خدايي سرشار از علم هست و روانه ادمي را حلال مي كند
:Nishkhand:
البته بنده ديروز تاپيكي را اماده نمودم كه بسيار خواندني و جالب هست درباره التزام نصب خليفه بعد از نبي از منظر قرآن و تكرار ماجراي امت موسي براي امت رسول الله بسيار جالب و خواندني هست اگر مدير اجازه داد آپ مي كنم وگرنه در سايت شخصيم آپ مي كنم كه اگر دوستاني كه دوست دارند استفاده كنند

در مورد همين تاپيك هم بنده در ادامه ورود مي كنم انشا الله

CELLAR;363465 نوشت:
در حدیثی طولانی در اصول کافی آمده، که همین سوال از امام صادق علیه السلام پرسیده میشود ایشان میفرماید بدین مضمون: اصل هر چیز در قرآن آمده نماز و روزه و حج و... اما تعداد رکعات و کفاره ی روزه و غیره نیامده، در بحث امامت نیز اصل امامت در قرآن آمده اما جزئیات آن نیامده. اضافه کنم که حتی همه ی جزئیات توحید هم در قرآن نیامده و ما محتاج به رجوع به احادیث هستیم

اگر دوست داريد بفرماييد تا بنده اصل حديث را هم از كتاب خودمان و هم از كتاب برادران شيعه عرض كنم البته با اين تفاوت كه در كتاب ما كمي تلخيص دارد

موفق و مويد باشيد

عـَلِيُّ بـْنُ إِبـْرَاهِيمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ وَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ أَبـِى سـَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِى بَصِيرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَطِيعُوا اللّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ فـَقـَالَ نـَزَلَتْ فـِى عـَلِيِّ بـْنِ أَبـِي طَالِبٍ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع فَقُلْتُ لَهُ إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فَمَا لَهُ لَمْ يُسَمِّ عَلِيّاً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ ع فِى كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ قُولُوا لَهُمْ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً وَ لَا أَرْبَعاً حَتَّى كـَانَ رَسـُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِى فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبـَعـِيـنَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِى فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَ الْحَجُّ فَلَمْ يـَقـُلْ لَهـُمْ طـُوفـُوا أُسـْبُوعاً حَتَّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هُوَ الَّذِى فَسَّرَ ذَلِكَ لَهُمْ وَ نَزَلَتْ أَطـِيـعـُوا اللّهَ وَ أَطـِيـعـُوا الرَّسـُولَ وَ أُولِى الْأَمـْرِ مـِنـْكـُمْ وَ نـَزَلَتْ فـِى عـَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحـُسـَيـْنِ فـَقـَالَ رَسـُولُ اللَّهِ ص فـِى عـَلِيٍّ مـَنْ كـُنـْتُ مـَوْلَاهُ فـَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ قَالَ ص ‍ أُوصـِيـكـُمْ بـِكِتَابِ اللَّهِ وَ أَهْلِ بَيْتِى فَإِنِّى سَأَلْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا يُفَرِّقَ بَيْنَهُمَا حَتَّى يُورِدَهُمَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَأَعْطَانِي ذَلِكَ وَ قَالَ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُمْ وَ قَالَ إِنَّهُمْ لَنْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى وَ لَنْ يُدْخِلُوكُمْ فِى بَابِ ضَلَالَةٍ فَلَوْ سَكَتَ رَسُولُ اللَّهِ ص فـَلَمْ يـُبـَيِّنْ مَنْ أَهْلُ بَيْتِهِ لَادَّعَاهَا آلُ فُلَانٍ وَ آلُ فُلَانٍ وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهُ فِى كِتَابِهِ تَصْدِيقاً لِنَبِيِّهِ ص إِنَّما يُرِيدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تـَطـْهـِيـراً فـَكـَانَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ فَاطِمَةُ ع فَأَدْخَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ص تَحْتَ الْكِسَاءِ فِى بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ لِكُلِّ نَبِيٍّ أَهْلًا وَ ثَقَلًا وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِى وَ ثـَقـَلِى فـَقـَالَتْ أُمُّ سـَلَمـَةَ أَ لَسـْتُ مـِنْ أَهْلِكَ فَقَالَ إِنَّكِ إِلَى خَيْرٍ وَ لَكِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِى وَ ثـِقـْلِى فـَلَمَّا قـُبـِضَ رَسـُولُ اللَّهِ ص كـَانَ عَلِيٌّ أَوْلَى النَّاسِ بِالنَّاسِ لِكَثْرَةِ مَا بَلَّغَ فـِيـهِ رَسـُولُ اللَّهِ ص ‍ وَ إِقـَامـَتـِهِ لِلنَّاسِ وَ أَخـْذِهِ بـِيـَدِهِ فـَلَمَّا مـَضـَى عـَلِيٌّ لَمْ يـَكـُنـْ يـَسْتَطِيعُ عَلِيٌّ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ أَنْ يُدْخِلَ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا الْعَبَّاسَ بْنَ عَلِيٍّ وَ لَا وَاحِداً مِنْ وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْزَلَ فِينَا كَمَا أَنْزَلَ فـِيـكَ فـَأَمـَرَ بـِطَاعَتِنَا كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ بَلَّغَ فِينَا رَسُولُ اللَّهِ ص كَمَا بَلَّغَ فِيكَ وَ أَذْهـَبَ عـَنَّا الرِّجـْسَ كـَمـَا أَذْهـَبَهُ عَنْكَ فَلَمَّا مَضَى عَلِيٌّ ع كَانَ الْحَسَنُ ع أَوْلَى بِهَا لِكِبَرِهِ فَلَمَّا تُوُفِّيَ لَمْ يَسْتَطِعْ أَنْ يُدْخِلَ وُلْدَهُ وَ لَمْ يَكُنْ لِيَفْعَلَ ذَلِكَ وَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ وَ أُولُوا الْأَرْحـامِ بـَعـْضـُهـُمْ أَوْلى بـِبـَعـْضٍ فـِى كِتابِ اللّهِ فَيَجْعَلَهَا فِى وُلْدِهِ إِذاً لَقَالَ الْحـُسـَيـْنُ أَمَرَ اللَّهُ بِطَاعَتِى كَمَا أَمَرَ بِطَاعَتِكَ وَ طَاعَةِ أَبِيكَ وَ بَلَّغَ فِيَّ رَسُولُ اللَّهِ ص كـَمـَا بـَلَّغَ فـِيـكَ وَ فـِي أَبـِيكَ وَ أَذْهَبَ اللَّهُ عَنِّى الرِّجْسَ كَمَا أَذْهَبَ عَنْكَ وَ عَنْ أَبِيكَ فَلَمَّا صـَارَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ ع لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَدَّعِيَ عَلَيْهِ كَمَا كَانَ هُوَ يـَدَّعـِى عـَلَى أَخِيهِ وَ عَلَى أَبِيهِ لَوْ أَرَادَا أَنْ يَصْرِفَا الْأَمْرَ عَنْهُ وَ لَمْ يَكُونَا لِيَفْعَلَا ثُمَّ صـَارَتْ حـِيـنَ أَفـْضـَتْ إِلَى الْحُسَيْنِ ع فَجَرَى تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بـِبـَعـْضٍ فـِى كِت ابِ اللّهِ ثُمَّ صَارَتْ مِنْ بَعْدِ الْحُسَيْنِ لِعَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ثُمَّ صـَارَتْ مـِنْ بَعْدِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ قَالَ الرِّجْسُ هُوَ الشَّكُّ وَ اللَّهِ لَا نَشُكُّ فِى رَبِّنَا أَبَداً
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ يَحْيَى بْنِ عِمْرَانَ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَيُّوبَ بْنِ الْحُرِّ وَ عِمْرَانَ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِثْلَ ذَلِكَ
اصول كافى جلد 2 صفحه 40 رواية 1

ترجمه روايت شريفه :
ابـو بـصـيـر گـويـد: از امـام صـادق دربـاره قـول خـداى عـزوجـل (((خـدا را فـرمـان بـريـد و پـيغمبر و كارداران خود را فرمان بريد ـ 59 نساء))) پـرسـيـدم ، فـرمـود: دربـاره عـلى بـن ابـى طـالب و حـسـن و حـسـيـن عـليـهـم السـلام نـازل شده است (زيرا در آن زمان همان سه نفر از ائمه حاضر بودند)، به حضرت عرض كـردم : مـردم مـى گـويـنـد: چـرا عـلى و خـانـواده اش در كـتـاب خـداى عـزوجـل بـرده نـشده ؟ فرمود: به آنها بگو: آيه نماز، بر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله نازل شده و سه ركعتى و چهار ركعتى آن نام برده نشده تا اينكه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله خـود بـراى مـردم بـيـان كـرد و آيـه زكـوة بـر آن حـضـرت نازل شد و نامبرده نشد كه زكوة از هر چهل درهم يك درهم است ، تا اينكه خود پيغمبر آن را براى مردم شرح داد و امر بحج نازل شد و به مردم نگفت هفت دور طواف كنيد تا اينكه
خود پيغمبر صلى اللّه عليه و آله براى آنها توضيح داد.
و آيـه (((اطـيـعـوا الله و اطـيـعـوا الرسـول و اولى الامـر مـنـكـم ))) نازل شد و درباره على و حسن و حسن نازل شد، پس پيغمبر صلى اللّه عليه و آله درباره عـلى عليه السلام فرمود: (((هر كه من مولا و آقايم على مولا و آقاست )))
و باز فرمود: در كـتـاب خـدا و اهـل بـيـتـم بـه شـمـا سـفـارش مـى كـنـم . مـن از خـداى عـزوجـل خـواسته ام كه ميان آنها جدائى نيندازد تا آنها را در سر حوض به من رساند، خدا خـواسـتـه مـرا عـطـا كـرد، و نـيـز فـرمـود: شـما چيزيى به آنها نياموزيد كه آنها از شما دانـاتـرنـد، و بـاز فـرمـود: آنـهـا شـمـا را از در هـدايت بيرون نكنند و بدر گمراهى وارد نسازند.
اگـر پـيـغـمـبـر خـامـوشـى مـى گـزيـد و دربـاره اهـلبـيـتـش بـيـان نـمـى كـرد، آل فـلان و آل فـلان آن را بـراى خـود ادعـا مـى كـردنـد، ولى خـداى عـزوجـل بـراى تـصـديـق پـيـغـمـبـرش بـيـان آن حـضـرت را (كـه مـقـصـود آل پـيـغـمـبـر اسـت نـه آل فـلان و فـلان ) در كـتـابـش نـازل فـرمـود (((هـمـانـا خـدا مـى خـواهـد نـاپـاكـى را از شـمـا اهـل ايـن خـانـه بـبـرد و پـاكـيـزه تـان كـنـد، پـاكـيـزه كـامـل ـ 33 سـوره احـزاب ) در خـانه ام سلمه و على و حسن و حسين و فاطمه عليهم ـ السلام بـودنـد كه پيغمبر صلى اللّه عليه و آله آنها را زير عبا گرد آورد و سپس فرمود: خدايا هـر پـيـغـمـبـرى اهـل و حـشـمـى داشـت ، و اهـل و حـشـم مـن ايـنـهـايـنـد، ام سـلمـه گـفـت : مـن از اهـل شـمـا نـيـسـتـم ؟ فـرمـود: تـو بـه خـوبـى مـى گـرائى ، ولى ايـنـهـا اهل و حشم من هستند.
بنابراين چون پيغمبر صلى الله عليه و آله وفات يافت ، براى پيشوايى مردم ، على از هـمـه مـردم سـزاوارتر بود، بجهت تبليغات بسيارى كه رسولخدا صلى الله عليه و آله نـسـبـت به او فرموده بود، و دست او را گرفته و در ميان مردم بپاداشته بود، و چون على درگـذشـت ، نـمـى تـوانـست و اقدام هم نمى كرد كه محمد بن على و نه عباس بن على و نه هـيـچـيـك از پـسـران ديـگـرش را (غـيـر از حـسـنـيـن عـليـهـمـاالسـلام ) در اهـل پـيـغـمبر داخل كند، زيرا در آنصورت حسن و حسين مى گفتند: خداى تبارك و تعالى آيه اهـلبـيـت را دربـاره مـا نـازل فـرمـود، چـنـانـكـه دربـاره تـو نـازل كـرد و مـردم را بـاطـاعـت مـا امـر كـرد، چـنـانـكـه بـاطـاعـت تـو امـر فـرمـود، و رسـول خـدا صـلى الله عـليـه و آله نسبت به ما تبليغ كرد، چنانكه نسبت به تو، تبليغ فـرمـود و خـدا نـاپاكى را از ما برد چنانكه از تو برد، و چون على درگذشت ، حسن عليه السـلام بـامـامـت سزاوارتر بود براى بزرگساليش و چون وفات نمود، نمى توانست و اقـدام هـم نـمـى كـرد كـه فـرزنـدان خـودش را در امـر امـانـت داخـل كـنـد و در مـيـان آنـهـا قـرار دهـد، در صـورتـى كـه خـداى عـزوجـل مـى فرمايد: (((خويشاوندان در كتاب خدا به يكديگر سزاوارترند))) زيرا در آن صـورت حـسـيـن عليه السلام مى گفت : خدا مردم را به اطاعت من امر نمود، چنانكه به اطاعت تـو و اطـاعـت پـدرت امـر فـرموده و رسول خدا صلى اللّه عليه و آله درباره من هم تبليغ كرده ، چنانكه درباره تو و پدرت تبليغ فرموده و خدا ناپاكى را از من برده ، چنانكه از تـو و پـدرت بـرده اسـت ، پـس چـون امـامـت بـه حـسـيـن رسـيـد، هـيـچ يـك از اهل بيت او نمى توانست بر او ادعا كند، همچنانكه او بر برادر و پدرش ادعا مى كرد، اگر آن دو مى خواستند امر امامت را از او به ديگرى بگردانند، ولى آنها چنين كارى نمى كردند، سـپـس زمـانـى كـه امـامـت بـه حـسـيـن عـليـه السـلام رسـيـد، مـعـنـى و تاءويل آيه (((و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله ))) جارى گشت ، و بعد از حسين به على بن الحسين رسيد، و بعد از على بن الحسين به محمد بن على رسيد، آنگاه امام فرمود: مقصود از ناپاكى همان شك است ، به خدا كه ما درباره پروردگار خود هرگز شك نكنيم .

CELLAR;363591 نوشت:
ترجمه روايت شريفه :

اجركم عند الله

برادر شما اسناد شيعه دادي بنده هم براي خودمان را ارائه مي دهم

در اين باره در شواهد التنزيل حديثي ذكر شده است كه بيانگر دليل عدم ذكر نام علي و ائمه هدي (ع) در قرآن است: ابوبصير نقل مي كند كه از امام باقر(ع) درباره آيه «اطيعواالله و اطيعواالرسول و اولي الامر منكم» سوال كردم، امام (ع) فرمودند: درباره علي بن ابيطالب نازل شده است. گفتم: مردم مي گويند كه چه مانعي از نام بردن صريح بوده است كه خداوند نام علي و اهل بيت او را در قرآن نياورده است امام باقر(ع) فرمودند: خداوند پيامبر را در قرآن به نماز امر فرمود، ولي تعداد ركعات را ذكر نكرد و هم چنين مسلمانان را امر به حج كرد ولي نفرمود كه هفت بار به دور خانه كعبه طواف بجا بياوريد؛ براي اينكه پيامبر اين امور را براي مردم تفسير كند. در اين باره هم همين طور است؛ بعد از نزول اين آيه درباره علي و حسن و حسين (ع،) پيامبر(ص) فرمودند: «اوصيكم بكتاب الله و اهل بيتي؛»

شواهد التنزيل، ج،1 ص.148

موفق و پيروز باشيد

به اميد پيروزي جهان اسلام و ظهور آخرين خليفه رسول الله عصمت الله اعظم

به نام خدا
با سلام و تشكر از تمامي كاربران و بزرگواراني كه در اين تاپيك مشاركت فرمودند
بزرگواران تقريبا دوصفحه ي آخر تاپيك دقيقا در موضوعي غير از موضوع و مساله ي مورد سوال استارتر محترم است .
ايشان ابدا در خصوص اصل امامت در قرآن پرسشي ندارند واين تاپيك را به منظور بررسي چرايي عدم تصريح نام امامان در قرآن ايجاد نموده اند. از طرفي بحث امامت گستره بسياري دارد و اگر بناباشد در اين خصوص در اين تاپيك به بحث بپردازيم بحثي بسيار طولاني خواهيم داشت كه البته خارج از موضوع تاپيك نيز هست . لذا از دوستان بزرگوار تقاضا دارم تاپيك را در موضوع اصلي پيگيري باشند و از همكاران محترم اجرايي درخواست مي كنم كه پستهايي كه صرفا در خصوص بحث امامت در قرآن است را به تاپيك ديگري منتقل نمايند و لينك آن را در اينجا قرار دهند .


با نام و یاد دوست

سلام

از کاربران محترم خواهشمندم در هر تاپیک با توجه به موضوع آن بحث و گفتگو نمایند.

هدی;364057 نوشت:
به نام خدا
با سلام و تشكر از تمامي كاربران و بزرگواراني كه در اين تاپيك مشاركت فرمودند
بزرگواران تقريبا دوصفحه ي آخر تاپيك دقيقا در موضوعي غير از موضوع و مساله ي مورد سوال استارتر محترم است .
ايشان ابدا در خصوص اصل امامت در قرآن پرسشي ندارند واين تاپيك را به منظور بررسي چرايي عدم تصريح نام امامان در قرآن ايجاد نموده اند. از طرفي بحث امامت گستره بسياري دارد و اگر بناباشد در اين خصوص در اين تاپيك به بحث بپردازيم بحثي بسيار طولاني خواهيم داشت كه البته خارج از موضوع تاپيك نيز هست . لذا از دوستان بزرگوار تقاضا دارم تاپيك را در موضوع اصلي پيگيري باشند و از همكاران محترم اجرايي درخواست مي كنم كه پستهايي كه صرفا در خصوص بحث امامت در قرآن است را به تاپيك ديگري منتقل نمايند و لينك آن را در اينجا قرار دهند .

کلیه پستهایی که به موضوع تاپیک ارتباط نداشت از اینجا حذف و در تاپیک زیر قرار گرفت:

اصل امامت در قرآن

و جهت پاسخگویی به کارشناس مربوطه ارجاع داده شد

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

كسي اگر بدنبال اين هست كه با متمم قرار دادن قران نام اهل بيت را از قرآن استخراج كنه، زحمتي بكشد اول براي ما كل اصول و فروع با جزئيات را براي ما از قران استخراج كند تا ما بيشتر آشنا شويم

با سلام و تشکر از تمامی کسانی که به سوال بنده پاسخ دادند .
در رابطه با اینکه چرا تعداد رکعات نماز و نحوه اعمال حج و ... در قرآن به طور واضح نیامده بنده حرفی ندارم و باید به احادیث و روایات مراجعه کرد و اهل سنت و اهل تشیع با استفاده از روایات اینگونه مسائل رو حل میکنند(حالا به اینکه در نوع انجام عبادات اختلافی هست کاری ندارم) اما به هر حال وجوه مشترکی بین ما و اهل سنت هست ولی اینکه چرا واضحتر به امامان اشاره نشده بنظرم مسئله دیگریست . مسئله امامت همینطور که در روایات زیادی موجود است یکی از کلیدهای اصلی رفتن به بهشت است در واقع اگر شما تمام نمازها و روزه هایتان رو درست انجام دهید و کلا از نظر واجبات چیزی کم نگذارید اما اگر امامت و ولایت حضرت علی(ع) و یازده امام بعد از ایشان رو قبول نداشته باشید جایی در بهشت ندارید در واقع کلید اصلی ورود به بهشت با قبول امامت کامل میشه .
حال من سوالی دارم .
بنظر شما اگر واضحتر از امامان(ع) در قرآن نامی می آمد آیا مشکل اصل شیعه و سنی بیشترش حل نمیشد ؟ درسته که در منابع معتبر خود اهل سنت درباره امامان(ع) احادیث معتبری هست اما بنده بارها و بارها در گفتگوهای بین اهل سنت و شیعه درباره روایات خودشون اختلاف دیدم مثلا همین حدیث مربوط به غدیر رو اهل سنت جور دیگه ای تفسیر میکنند(درسته خیلی از بزرگان اهل سنت از روی کینه و ... با این احادیث مخالفت میکنند اما هستند کسانی که علم کافی ندارند و به این افراد رجوع میکنند و حتی آیه ای در قران هست که میفرماید گروهی از مردم باید بروند در دین تفقه کنند و بعدش بیان به بقیه یاد بدن خب چون فرصت تفقه در دین برای همه نیست شاید باشند عده ای که در خانواده سنی بدنیا میآیند و تبعیت مکنند از بزرگان خودشون) اما اگه به گونه ای دیگری نام امامان(ع) (حالا نه حتما ذکر دقیق نام) در قران بود آیا بهانه ای برای اهل سنت وجود داشت؟
برخی گفته اند اگر اسم حضرت علی(ع) در قران میبود دشمنانش اونو از کتاب خدا حذف میکردند . آیا خداوند توانایی حفظ کتاب خود را ندارد ؟

باز هم عرض میکنم که بنده در اصل امامت و ولایت آن بزرگواران شکی ندارم ولی خب اینا برام سواله .

ُSajjad.M;364698 نوشت:
در رابطه با اینکه چرا تعداد رکعات نماز و نحوه اعمال حج و ... در قرآن به طور واضح نیامده بنده حرفی ندارم و باید به احادیث و روایات مراجعه کرد و اهل سنت و اهل تشیع با استفاده از روایات اینگونه مسائل رو حل میکنند(حالا به اینکه در نوع انجام عبادات اختلافی هست کاری ندارم)

برادرم فكر مي كنم بنده سوال شما را پاسخ دادم

همان طور كه شما در فروعات طبق ايه 59 سوره نساء به سنت رجوع مي كنيد در امامت هم به قرآن رجوع مي كنيد

كليات نماز در قرآن امده

فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ 41 و 78 سوره حج

آيا جزئيات آن امده؟

كليات امامت نيز امده و همچنين نحوه نصب آن

وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا»

إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِى الْأَرْضِ

وَجَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»

«وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ

شما براي جزئيات امام نيز به سنت رجوع مي كنيد همان طور كه ما احاديث را در پست هاي قبل متذكر شديم و ان را تعميم داديم

ُSajjad.M;364698 نوشت:
مسئله امامت همینطور که در روایات زیادی موجود است یکی از کلیدهای اصلی رفتن به بهشت است

نماز هم يكي از كليد هاي رسيدن به بهشت هست

ُSajjad.M;364698 نوشت:
حال من سوالی دارم .
بنظر شما اگر واضحتر از امامان(ع) در قرآن نامی می آمد آیا مشکل اصل شیعه و سنی بیشترش حل نمیشد ؟

پاسخ: خير

به نظر شما كساني كه خلاف دستور قرآن حركت مي كنند مي توانند به دستورات قرآن عمل كنند؟

كساني كه به پيغمبر تهمت هذيان زدند
كساني كه به نبوت او شك كردند
كساني كه بعد از پيغمبر حكم تيمم را نمي دانستند

آيا آيات زير را نخوانده بودند:

لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرا احزاب /21
مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى‏كنند.

ما آتاُكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مانَهاكُمْ‌عَنْهُ فَنْتَهُوا (حشر ـ 7)
هر آن‌چه را كه رسول خدا‌(ص) فرمود، آن را بگیرید، و آن‌چه را نهی كرد، آن را ترك نمائید»

وَما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً. الأحزاب/36. هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر کس نافرمانى خدا و رسولش را کند، به گمراهى آشکارى گرفتار شده است!

وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَلاَ تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُواْ إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ﴿انفال/46﴾
و از خدا و پيامبرش اطاعت كنيد و با هم نزاع مكنيد كه سست‏شويد و مهابت‏شما از بين برود و صبر كنيد كه خدا با شكيبايان است (46)

مضاف بر اينكه مگر دستور پيغمبر خلاف دستور قرآن هست؟

وَمَا ینْطِقُ عَنِ الْهَوَى«3»
و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید!

إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَى«4»
آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست!

پيغمبر هر چه مي گويد از قرآن و كلام خداست و وقتي كسي به دستور پيغمبر عمل نمي كند چگونه شما ادعا مي كند اگر در قرآن دستور نصب مولا علي مي آمد حتما مردم به آن عمل مي كردند در صورتي كه خود پيغمبر فرمود:

إن الأمه ستغدر بك بعدي يا علي.
بعد از من، اين امت در حق تو خيانت مي‌كنند.
المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص140 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص137 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص297 ـ الكامل لإبن عدي، ج6، ص216 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص447

ضغائن في صدور قوم لا يبدونها لك إلا بعدي.
يا علي! كينه‌هايي در درون سينه‌هاي مردم مي‌بينم كه اين كينه‌ها بعد از من منصه ظهور خواهد رسيد.
مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص118 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص427 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص61 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج4، ص107 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص322 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج23، ص240 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص355

در صورتي كه خود پيغمبر ما را در جانشيني دستور به پيروي و تبعيت از مولا علي داده

از قول حضرت محمد ( ص ) :
1): « عليٌ ولي كل مؤمن بعدي »
الكتاب المصنف في الأحاديث والآثار ، اسم المؤلف: أبو بكر عبد الله بن محمد بن أبي شيبة الكوفي الوفاة: 235 ، ج 6 ص 372 ، دار النشر : مكتبة الرشد - الرياض - 1409 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : كمال يوسف الحوت

2): « هو ولي كل مؤمن من بعدي »
مسند أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، ج 4 ص 437، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر

3- ) « انت ولي كل مؤمن بعدي »
الطيالسي ، سليمان بن داود أبو داود الفارسي البصري ، مسند أبي داود الطيالسي ، متوفاي 204،ج 1 ص 360 ح 2752، دار النشر : دار المعرفة - بيروت

4- « أنت ولي كل مؤمن بعدي و مؤمنة »
أحمد بن حنبل الشيباني ، متوفاي 241هـ ، فضائل الصحابة ج 2 ص 684 ح1168، دار النشر : مؤسسة الرسالة - بيروت - 1403 - 1983 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : د. وصي الله محمد عباس

5- « أنت وليي في كل مؤمن بعدي »
أحمد بن حنبل الشيباني ، ، متوفاي 241هـ ، مسند أحمد بن حنبل ، ج 1ص330 ، دار النشر: مؤسسة قرطبة – مصر

6- «أنك ولي المؤمنين من بعدي»
تاريخ بغداد ، اسم المؤلف: أحمد بن علي أبو بكر الخطيب البغدادي الوفاة: 463 ، ج 4 ص 338، دار النشر : دار الكتب العلمية - بيروت -

11- «أنت وليي في كل مُؤْمِنٍ بعدي»
مسند أحمد بن حنبل ، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني الوفاة: 241 ، ج 1 ص 330، دار النشر : مؤسسة قرطبة - مصر

12- « إنه لا ينبغي أن أذهب إلا وأنت خليفتي في كل مؤمن من بعدي »
السنة ، اسم المؤلف: عمرو بن أبي عاصم الضحاك الشيباني الوفاة: 287 ، ج 2 ص 565 ، دار النشر : المكتب الإسلامي - بيروت - 1400 ، الطبعة : الأولى ، تحقيق : محمد ناصر الدين الألباني

همه اينها دوست عزيز اظهر و من الشمس هست كه اگر الان هم پيغمبر زنده شود باز هم به او تهمت هذيان مي زنند

فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْكُمُ الْبَینَاتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ«البقرة/209»
و اگر پس از آنکه برای شما دلایل آشکار آمد دستخوش لغزش شدید بدانید که خداوند توانای حکیم است

مدعيان ديگر بدنبال چه مي گردند؟

خود علي ع كه از لسان رسول گرامي تعبير به علي مع الحق و الحق و مع العلي شده در نهج و كتب اهل سنت بار ها و بار ها ادعاي خلافت نموده در صورتي كه به او اعتنايي نكردند

خوب شما ديگر دنبال چه مي گردي؟

شما از ما مي پرسي كه الان روز هست يا شب؟

ُSajjad.M;364698 نوشت:
اگر اسم حضرت علی(ع) در قران میبود
سجاد جان پست 13 رو که خودت صلوات زدی رو نگاه کن. این دقیقا جواب سوال شما از دهن مبارک امام صادق علیه السلام هست.

ضمنا حرف های جناب kheymegahabalfazl و کارشناسان رو اینجا و جاهای دیگه دنبال کن مطمئنا به تمام سوالاتت میرسی. شک نکن. والله همین سوالایی که داری یه روز سوالای من بودن که با تحقیق بهشون رسیدم. پس توکل کن بر خدا. اگر سوالیم بود نوکرتم.

عزیزم، قرآن کتابیست جامع، چرا قرآن که فرموده باید به پیامبران س ایمان بیارید اسم تمام اونارو نیاورده؟ چرا؟ چرا نگفته نماز چه جوریه؟ ما چطور بفهمیم؟
اصلا یکی از آیات قرآن اینه:
وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى
یعنی پیامبر ص از حودش حرفی نمیزنه. یعنی هر حرف پیامبر ص مساوی با حرف خداست. پس وقتی اسامی ائمه س رو فرموده یعنی خدا این اسامی رو نازل کرده

ُSajjad.M;364698 نوشت:
باز هم عرض میکنم که بنده در اصل امامت و ولایت آن بزرگواران شکی ندارم ولی خب اینا برام سواله .

برادرم كسي كه بخواهد شامل آيه زير شود بايد بگوييد انا الله و انا اليه راجعون

فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللّهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ ﴿بقره/10﴾
در دلهايشان مرضى است و خدا بر مرضشان افزود و به [سزاى] آنچه به دروغ مى گفتند عذابى دردناك [در پيش] خواهند داشت.

كسي كه دلش مهر خورد هيچ چيز را قبول ندارد حال شما بگو الان اگر پيغمبر هم زنده شود و بگويد علي باز هم مي گويند او ديوانه شده (نستجيرو باالله)

عمريست در زندگيم مناظره كرده ام خدا رو شكر مقلد به ادياني را به اسلام اورده ام اما بوده اند كسي كه شيعه بوده و يا سني بوده نماز را قبول نداشت و هر برايش دليل علمي، عقلي و نقلي اوردم باز هم مي گويد من چرت مي بافم

كسي كه نخواهد قبول كند نمي كند، حال قران باشد و يا غير قران وقتي خليفه دوم نماز خواندنش اشتباه بوده و بنده سند صحيح دارم از اين موضوع خوب چگونه يك ادم عاقل مي تواند قبول كند كه او خليفه خدا باشد؟
در صورتي كه يك امام طبق نقل الله تبارك تعالي پيشوا و راهبر است اين اقا چگونه خليفه اي هست كه نماز بلد نيست بخواند؟ كسي كه بخواهد به راه بيايد و هدايت شود همين يك سوال براي او كفايت مي كند
وسلام

kheymegahabalfazl;364707 نوشت:
حال قران باشد و يا غير قران وقتي خليفه دوم نماز خواندنش اشتباه بوده و بنده سند صحيح دارم از اين موضوع خوب چگونه يك ادم عاقل مي تواند قبول كند كه او خليفه خدا باشد؟
برادر منابع این کلام رو میتونید ذکر بفرمائید که هم ما استفاده ببریم هم حضار.
باتشکر اجرکم عند الله.
تا باشد خط بطلانی بر سقیفه و پیروانش

ُSajjad.M;364698 نوشت:
در قران بود آیا بهانه ای برای اهل سنت وجود داشت؟

بله باز هم بهانه مي اوردند همان گونه كه قرآن مي فرمايد:

در سوره احزاب آيه 67 و 68 خداوند ميفرمايد : « وَ قَالوُا رَبَّنَا إنَّا أَطَعنَا سَادَتَنَا وَ کُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلاَ ، رَبَّنَا ءَاتِهِم ضِعفَينِ مِنَ العَذَابِ وَ العَنهُم لَعناً کَبِيراً : مردمي که به جهنم ميروند ( همه که کافر نيستند بلکه برخي مسلمانند ) ميگويند خدايا ما بزرگانمان را اطاعت کرديم آنها ما را گمراه کردند خدايا دو برابر آنها را عذاب کن و لعنتي بزرگ بر آنها فرو بفرست

باز چه مي گوييدجناب سجاد

نظرتان درباره اين همه مطلب و پست هاي بلافصل چيست؟

دقت بفرماييد خداوند در مورد پيغمبر چه مي فرمايد:

لَقَدْ جِئْنَاكُم بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ ﴿78/زخرف﴾
قطعا حقيقت را برايتان آورديم ليكن بيشتر شما حقيقت را خوش نداشتيد (78)

در واقع پيامبر با حق آمد و بسياري با اين حق مخالفند.

پس معلوم مي‌شود كه بيشتر آنها باطل هستند و با حق مي‌جنگند.

خوب حالا همين پيغمبري كه كلامي جز قران و وحي نمي گويد و كلامش طبق نصوص ايات مختلف فصل الخطاب هست در مورد مولا علي ع مي فرمايد:

إن الأمه ستغدر بك بعدي يا علي.
بعد از من، اين امت در حق تو خيانت مي‌كنند.
المستدرك علي الصحيحين الحاكم النيشابوري، ج3، ص140 ـ مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص137 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص297 ـ الكامل لإبن عدي، ج6، ص216 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص447

ضغائن في صدور قوم لا يبدونها لك إلا بعدي.
يا علي! كينه‌هايي در درون سينه‌هاي مردم مي‌بينم كه اين كينه‌ها بعد از من منصه ظهور خواهد رسيد.
مجمع الزوائد للهيثمي، ج9، ص118 ـ مسند أبي يعلي، ج1، ص427 ـ المعجم الكبير للطبراني، ج11، ص61 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبي الحديد المعتزلي، ج4، ص107 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص322 ـ تهذيب الكمال للمزي، ج23، ص240 ـ ميزان الإعتدال للذهبي، ج3، ص355

اسناد ارائه شده صد در صد صحيح هست چون بنده از كتب رجالي اهل سنت استخراج و بهره برداري نمودم

CELLAR;364706 نوشت:
سجاد جان پست 13 رو که خودت صلوات زدی رو نگاه کن. این دقیقا جواب سوال شما از دهن مبارک امام صادق علیه السلام هست.

ضمنا حرف های جناب kheymegahabalfazl و کارشناسان رو اینجا و جاهای دیگه دنبال کن مطمئنا به تمام سوالاتت میرسی. شک نکن. والله همین سوالایی که داری یه روز سوالای من بودن که با تحقیق بهشون رسیدم. پس توکل کن بر خدا. اگر سوالیم بود نوکرتم.

عزیزم، قرآن کتابیست جامع، چرا قرآن که فرموده باید به پیامبران س ایمان بیارید اسم تمام اونارو نیاورده؟ چرا؟ چرا نگفته نماز چه جوریه؟ ما چطور بفهمیم؟
اصلا یکی از آیات قرآن اینه:
وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى
یعنی پیامبر ص از حودش حرفی نمیزنه. یعنی هر حرف پیامبر ص مساوی با حرف خداست. پس وقتی اسامی ائمه س رو فرموده یعنی خدا این اسامی رو نازل کرده

با سلام بنده هم گفتم که در مورد نمازو سایر عبادات واجب باید به سنت رجوع کرد اما یه نگاه بندازید ببینید که مشکل اصلی اهل سنت و شیعه سر چیه ؟ سر نمازه یا امامت و ولایت ؟
نماز رو هر دو گروه میخونیم(هرچند با اختلافاتی) و اعمال حج و خمس و زکات رو هم در روایات سنت و شیعه موجوده(البته اختلافاتی هم دارن) پس تا انجا هر دو گروه به انجام واجبات و عمل به روش پیامبر معتقدند اما مسئله اصلی مسئله امامته . شما فرمودید نماز هم کلید ورود به بهشته و بنده هم عرض کرده بودم که اگر نماز و روزت کامل و کلا همه واجباتت رو انجام بدی و از محرمات دوری کنی اما ولایت رو قبول نداشته باشی جایی در بهشت نداری پس نتیجه میشه که اگرچه نماز کلید ورود به بهشته اما کلید اصلی ولایت امامان هست که کامل کننده اون و نماز و روزه میباشد

اینکه بسیاری از اهل سنت از روی کینه و ... امامت رو قبول ندارن شکی نیست اما بنظرم هستند عده ای که شاید دلیل دیگه ای داشته باشند .

CELLAR;364708 نوشت:
برادر منابع این کلام رو میتونید ذکر بفرمائید که هم ما استفاده ببریم هم حضار.
باتشکر اجرکم عند الله.
تا باشد خط بطلانی بر سقیفه و پیروانش

نه بابا زرنگي؟

همه رو مي خواهي مجاني بدست بياوري؟

براي مولا بايد شبانه روز عرق بريزي عزيزم

ُSajjad.M;364711 نوشت:
با سلام بنده هم گفتم که در مورد نمازو سایر عبادات واجب باید به سنت رجوع کرد اما یه نگاه بندازید ببینید که مشکل اصلی اهل سنت و شیعه سر چیه ؟

اقاي عزيز، برادر من شما فكر كن اصلا امامتي وجود ندارد، اصلا امامت هيچ، خوب حالا بنده از شما سوال دارم بنده به اختلاف م نزاع افتاده ام به من از قران بگو در كجا درباره جزئيات نماز صحبت كرده؟

وقتي شما نمي تواني فروعات را از قران اسخراج كني پس امامت را هم نمي تواني

وقتي شما نماز را از سنت استخراج مي كني بايد امامت را هم از سنت استخراج كني

چطور مي شود مدعيان با استناد به ايه 40 سوره توبه مي گويند خلافت حق ابوبكر هست ما مي گوييم اسمش را در كجا اورده مي مانند بعد به ما مي گويند در كجا قران نام اهل بيت امده؟
چطوري هست هر جا كه دلشان مي خواهد مي گويند ما بر حقيم و ديگران ناحق؟

برادر سجاد كمي بيشتر در مطالب تعمل بفرماييد زيرا تكرار مطالب براي دوستان ملال اور خواهد بود

ُSajjad.M;364711 نوشت:
پس تا انجا هر دو گروه به انجام واجبات و عمل به روش پیامبر معتقدند اما مسئله اصلی مسئله امامته .

شما مي گويي واجبات

كدام واجبات همه واجبات را كه بدعت گذاشتند و همه را از بين بردند هر انچه درباره سنت بود از بين بردند شما كدوم واجبات را مي گويي؟

امام مالك بن أنس يكي از امامان اربعه اهل سنت در كتاب الموطأ نقل مي‌‌كند از جدش و مي‌گويد:

ما أعرف شيئا مما أدركت عليه الناس إلا النداء بالصلاة.
چيزي از سنت پيامبر، غير از اين‌كه اذان گفته مي‌شود، نمانده است.

كتاب الموطأ للإمام مالك، ج1، ص72 ـ تنوير الحوالك للسيوطي، ص92 ـ الإستذكار لإبن عبد البر، ج1، ص399 ـ جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج2، ص199، حلية الأولياء ج 1، ص 345

آقاي حسن بصري (از فقهاء بنام أهل سنت) مي‌گويد:

لو خرج عليكم أصحاب رسول الله صلي الله عليه و سلم ما عرفوا منكم إلا قبلتكم.
اگر الآن صحابه رسول الله صلي الله عليه و سلم به ميان شما بيايند، غير از قبله، چيزي از سنت رسول الله صلي الله عليه و سلم را در ميان شما مشاهده نمي‌كنند.

جامع بيان العلم و فضله لإبن عبد البر، ج2، ص199

ُSajjad.M;364711 نوشت:
اینکه بسیاری از اهل سنت از روی کینه و ... امامت رو قبول ندارن شکی نیست اما بنظرم هستند عده ای که شاید دلیل دیگه ای داشته باشند .

آناني كه بخواهند و قبول كنند شما اين روايت را به او بده اگر قابل هدايد شد او يقينان هدايت مي شود

حدثني أبو الحسن الفارسي حدثنا أبو الفوارس الفضل بن محمد الكاتب حدثنا محمد بن بحر الرهني بكرمان حدثنا أبو كعب الأنصاري حدثنا عبد الله بن عبد الرحمن حدثنا إسماعيل بن موسى حدثنا محمد بن فضيل حدثنا عطاء بن السائب عن سعيد بن جبيرعن إبن عباس قال قال رسول الله:

إذا كان يوم القيامة أوقف أنا و علي على الصراط فما يمر بنا أحد إلاّّّ سألناه عن ولاية علي، فمن كانت معه وإلاّ ألقيناه في النار وذلك قوله: وقفوهم إنهم مسئولون. صافات 24

حضرت رسول خدا صلی الله علیه واله و سلم فرمودند:
هنگامی که روز قیامت شود من و علی بر صراط می ایستیم و احدی از صراط عبور نمی کند الا اینکه از او در مورد ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام می پرسیم. پس هر کس با او باشد نجات یافته و هر کس با او نباشد او را در آتش جهنم می اندازیم. و این است قول خداوند متعال که فرمود: آن ها را نگه دارید که آنها مسئولند.
شواهد التنزيل حاكم حسكاني ج 2 ص163

ُSajjad.M;364711 نوشت:
اینکه بسیاری از اهل سنت از روی کینه و ... امامت رو قبول ندارن شکی نیست اما بنظرم هستند عده ای که شاید دلیل دیگه ای داشته باشند .
عزیز جان، کتاب شریف سلیم بن قیس کهن ترین کتاب قدیمی تشیع رو اگر تهیه کنی عالیه.

پس از نبی ص مردم سه دسته اصلی میشوند... مومنین که مولانا علی ع سردسته ی آنان هست، کافران که علاوه بر رد ولایت با اهل بیت دشمنی دارند، مذبذبین(که بین ایندو هستند و نمازو روزه و... بپا میدارند ولی جاهل بولایت هستند) که سردسته آنان سعد بن ابی وقاص هست

kheymegahabalfazl;364712 نوشت:
نه بابا زرنگي؟
تشکر لازم نیست، سرچ کردم تو نت پیدا شد.

CELLAR;364720 نوشت:
تشکر لازم نیست، سرچ کردم تو نت پیدا شد.

بنده هم همين رو مي خواهم عزيزم تلاش براي اثبات اهل بيت هم اجر آدمي را زياد مي كند و هم با جستجو در كنار پيدا كردن مورد انتخابي هم علمت زياد مي شود و هم چيز هاي بيشتر ياد مي گيري موفق و مويد باشيد

آقا سجاد یه تاپیک همین الان زدم در مورد بزرگ سنی ها که حدیثی بدین مضمون اورده که از دستش نده لطفا.

آقا سجاد، علی ع کسی بود که اکثر اصحاب پیامبر ص بقدرت شمشیر وی مسلمان شده بودند و کینه ی علی ع را داشتند، مقداری هم مثل خلفا از ازل با علی ع دشمنی داشتند و بعضی هم که بین ایندو هرچه باداباد بودند و پس از مرگ نبی ص هرگز نمیتوانستند ببینند علی ع با این سن و با این کینه ای که از وی داشتند به خلافت برسد... این شد که مولانا علی ع را خانه نشین کردند.

لعنت بر عمر

با سلام

ُSajjad.M;364698 نوشت:
بنظر شما اگر واضحتر از امامان(ع) در قرآن نامی می آمد آیا مشکل اصل شیعه و سنی بیشترش حل نمیشد ؟

خير .
به دليل اصل اجتهاد در برابر نص اهل سنت :
در اين اصل برادران اهل سنت معتقدند كه خليفه اگر اجتهاد كند و اجتهاد او در بابر نص قرآن هم قرار داشته باشد ، اجتهاد قابل عمل و اعتنايي است .
بنده كاملا متوجه سوال شما هستم . شما مي فرماييد اگر نام امامان و بطور اخص حضرت امير عليه السلام در قران بود در همان بدو امر خليفه اي غير از خليفه ي منتصب خدا و رسول وجود نداشت كه بخواهد باب اجتهاد در برابر نص را باز كند لذا از همان ابتدا جانشيني با خليفه حقيقي خدا و رسول مي بود .
در حالي كه اينطور نيست . شما تصور مي كنيد كه به صرف ارائه يك مطلب در قرآن ، فاكتوري غير قابل نقض براي عمل بوده است در حاليكه تاريخ شهادت مي دهد كه اينگونه نبود . ما در پست شماره 7 عرض كرديم كه نمونه بارز مخالفت با نص قرآن ، تحريم متعه بود . در قرآن كريم آمده است :
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً (1) .و زنانى را كه متعه كرده ايد ، مَهرشان را به عنوان فريضه اى به آنان بدهيد ، و بر شما گناهى نيست كه پس از [ تعيين مبلغ ] مقرر ، با يكديگر توافق كنيد [ كه مدت عقد يا مَهر را كم يا زياد كنيد ] .
مفسران اهل سنت صراحتا بيان مي كنند كه مراد از اين آيه نكاح متعه بود (2)
عمران بن حصین گفت که آیه متعه نازل شد در کتاب خداوند و ما با پیامبر(ص) به آن عمل می کردیم و قرآن آن را تحریم نکرد و پیامبر(ص) تا زمان حیات خود از آن نهی نکرد و مردی نظر خود را به آن چه خواست گفت (که مقصودش خلیفه دوم است).(3)
اين نهي عمرو مخالفت او با دستور پيامبر و قرآن حتي در زمان حيات پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و نيز پس از آن صورت گرفت . عمر خود در ضمن خطبه اي به قرآني بودن اين حكم تصريح مي كند و مي گويد من آن را حرام اعلام مي كنم (4)
مي بينيد كه عمر به صراحت به قرآني بودن دو متعه و تحريم آنها توسط خودش تصريح مي كند .
اين متعه و يك حكم فرعي است . حال چگونه ذكر نام ائمه (ع) مي توانست جلوي اختلافات را بگيرد ؟ آيا تصور نمي كنيد مي شد به صراحت مورد مخالفت قرار گيرد ؟!
ادامه دارد ....

(1)- النساء / 24
(2)- تفسير قرطبي ، ج5 ، ص120 ؛ فتح القدير ، ج1 ، ص449 و تفسير طبري ، ج5 ، ص18
(3)- صحيح بخاري ، ج 6 ، ص 37. همچنين ر. ك به اين خبر : از ابو موسی نقل شده که او به متعه حج فتوا می‏داد، مردی بدو گفت در بعضی از این فتواها عجله نکن مگر نمی‏دانی که بعدها امیرالمؤمنین (عمر) در اعمال حج چه تغییراتی داده است تا اینکه خود ابوموسی با عمر ملاقات و جریان را از وی سؤال کرد عمر در پاسخ چنین‏ گفت:

«آری می‏دانم که رسول خدا و اصحابش حج تمتع را انجام داد ه‏ اند ولی برای من خوشایند نیست که مسلمانان در زیر [درخت] اراک با همسران خویش هم بستر شوند و در حالی که آب غسل از سر و صورت آنان می‏ریزد بسوی اعمال حج حرکت کنند.( ر.ك:صحیح مسلم، كتاب الحج،باب فی نسخ التحلل من الإحرام والأمر بالتمام )
(4)-وأخرج البيهقي في السنن الكبرى وغيره عن أبي نضرة عن جابر رضي الله عنه قال في حديث: تمتعنا مع رسول الله (ص) ومع أبي بكر رضي الله عنه، فلما ولي عمر خطب الناس فقال: إن رسول الله (ص) هذا الرسول، وإن هذا القرآن هذا القرآن، وإنهما كانتا متعتان على عهد رسول الله (ص) وأنا أنهى عنهما وأعاقب عليهما، إحداهما متعة النساء، ولا أقدر على رجل تزوَّج امرأة إلى أجل إلا غيَّبته بالحجارة، والأخرى متعة الحج، افصلوا حجكم من عمرتكم، فإنه أتم لحجِّكم وأتم لعمرتكم( السنن الكبرى، بيهقي ، ج7،ص206)

هدی;364785 نوشت:
در اين اصل برادران اهل سنت معتقدند كه خليفه اگر اجتهاد كند و اجتهاد او در بابر نص قرآن هم قرار داشته باشد ، اجتهاد قابل عمل و اعتنايي است .
کارشناس گرامی هدی.

آیا این سخن بالاتون یه نتیجه گیری از رفتر اهل سنت نسبت به آیات قرآن مثل متعه بوده، یا در فقه آنان بدین مهم تصریح شده که:

هدی;364785 نوشت:
خليفه اگر اجتهاد كند و اجتهاد او در بابر نص قرآن هم قرار داشته باشد ، اجتهاد قابل عمل و اعتنايي است .
؟

با تشکر

قابل توجه برادر كلير:

برادر اجتهاد خلاف قرآن بدعت هست زيرا شما عامل به فعل و ارتكاب به عملي داريد كه خلاف نص هست

براي اينكه بهتر متوجه اصل اين موضوع شويم و به صورت علمي پيش برويم بدعت را با هم مهنا مي كنيم

والبدعه في المذهب: إيراد قول لم يستنَّ قائلها وفاعلها فيه بصاحب الشريعه وأماثلها المتقدّمه وأصولها المتقنه.

بدعت در دين، گفتار و كردارى است كه به صاحب شريعت مستند نباشد و از موارد مشابه و اصول محكم شريعت استفاده نشده باشد.

مفردات ألفاظ القرآن، راغب أصفهانى، ص 39

دقت بفرماييد مسائلي چون متعه، نماز تراويح و غيره جز تغييرات در سنت رسول خداست كه چنين اعمالي در سنت رسول الله مرسوم نبوده لذا چنين عملي را بدعت مي گويند حال با توجه به اينكه سنت پيغمبر را قرآن سنتي حسنه نام گذاشته

لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرا احزاب /21
مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى‏كنند.

خوب در نظر داشته باشيد كه خليفه دوم علاوه بر اينكه در زمان خلافتش اجازه تبليغ سنت و روايات رسول الله را نمي داد هيچ، احكامي را وضع كرد كه خلاف سنت بوده فلذا بدعت هاي بسيار در دين گذاشتند
در پايان بحث هم رجوع مي كنيم به دو حديث قراء نبوي كه شرايط بدعت گزاران را برايمان ترسيم نموده اند:

و پیامبر فرمود: ( و کل بدعة ضلالة وکل ضلالة فی النار)
هر بدعتی گمراهی است وهر گمراهی در جهنم است.
(صحیح رواه احمد ۳/۳۱۰و ۳۷۱، ۴/۱۲۶و ۱۲۷)

حدثنا محمد بن سِنَانٍ حدثنا فُلَیْحٌ حدثنا هِلَالُ بن عَلِیٍّ عن عَطَاءِ بن یَسَارٍ عن أبی هُرَیْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله علیه وسلم قال کُلُّ أُمَّتِی یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ إلا من أَبَى قالوا یا رَسُولَ اللَّهِ وَمَنْ یَأْبَى قال من أَطَاعَنِی دخل الْجَنَّةَ وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ أَبَى.
ابوهریره از رسول خدا نقل کرده است که آن حضرت فرمود: تمام امت من وارد بهشت مى‌شوند؛ مگر کسى که سرباز زند، گفتند: اى پیامبر خدا ! چه کسانى سرباز زنند؟ فرمود: هر کس از من اطاعت کند، وارد بهشت مى‌شود و هر کس از فرمان من سرپیچى کند، سرباز زده‌اند.
صحیح بخاری ج۸ص۱۳۹- دارالفکر

اطاعت از پيغمبر يعني اطاعت از گفتار، رفتار كه همان سنت رسول الله هست كه خداوند نيز چنين افراي را در قرآن اينگونه مورد خطاب قرار مي دهد:

وَما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبیناً. الأحزاب/36.
هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامى که خدا و پیامبرش امرى را لازم بدانند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر کس نافرمانى خدا و رسولش را کند، به گمراهى آشکارى گرفتار شده است!

إِلَّا بَلَاغًا مِّنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَن يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا ﴿جن/23﴾
[وظيفه من] تنها ابلاغى از خدا و [رساندن] پيامهاى اوست و هر كس خدا و پيامبرش را نافرمانى كند قطعا آتش دوزخ براى اوست و جاودانه در آن خواهند ماند


با سلام مجدد
ممنونم از همه عزیزانی که به سوال بنده پاسخ دادند هرچند همون ابتدا گفته بودم که خودم امامت و ولایت رو قبول دارم و اینکه روایات زیادی در باب فضایل امام علی(ع) در منابع اهل سنت است شکی نیست ولی خب برام سوال بود چرا این مسئله مهم تو روایات باید باشه چرا تو خود قران نباشه تا بهانه ای برای مردم نباشه .
جوابها قابل تامل بود و مجدد پاسخها رو بررسی کردم دیدم جواب سوالم در پست شماره 9 بیشتر به چشم میخوره (درباره اینکه اگر اسم یا فضایل ایشان در قرآن میبود شاید صدها شخصیت جعلی از این افراد درست میشد)هرچند اینکه همه جوابها واقعا خوب بودن که در بینشون روایاتی از امامان در این مورد هم موجود بود .
ممنونم از همه
در پناه حق

CELLAR;364722 نوشت:
آقا سجاد یه تاپیک همین الان زدم در مورد بزرگ سنی ها که حدیثی بدین مضمون اورده که از دستش نده لطفا.

آقا سجاد، علی ع کسی بود که اکثر اصحاب پیامبر ص بقدرت شمشیر وی مسلمان شده بودند و کینه ی علی ع را داشتند، مقداری هم مثل خلفا از ازل با علی ع دشمنی داشتند و بعضی هم که بین ایندو هرچه باداباد بودند و پس از مرگ نبی ص هرگز نمیتوانستند ببینند علی ع با این سن و با این کینه ای که از وی داشتند به خلافت برسد... این شد که مولانا علی ع را خانه نشین کردند.

لعنت بر عمر

ببخشید میشه لینک تاپیک رو بدید ؟ تو بخش زدید ؟

هر چند شما برادر بزرگوار با پاسخي كه در پست شماره 18 فرموديد ، خاتمه بحث را اعلام كرديد اما يك نكته در اين باب باقي مانده است .
از ميان دلايل عدم ذكر نام ائمه عليهم السلام در قرآن ، برخي به اين دليل متمسك شدند كه اگر نام آن حضرات عليهم السلام در قرآن مي بود ، قرآن تحريف مي شد كه شما هم به آن اشاره اي داشتيد

ُSajjad.M;364698 نوشت:
برخی گفته اند اگر اسم حضرت علی(ع) در قران میبود دشمنانش اونو از کتاب خدا حذف میکردند . آیا خداوند توانایی حفظ کتاب خود را ندارد ؟

در حالي كه اين دليل تامي نيست . باب تحريف قرآن در همان عصر نزول قرآن بسته شد . قرآن كريم در نزول تدريجي ، به حافظه مسلمانان رفت و گيريم به فرض محال كسي مي توانست در قرآن مكتوب دستي ببرد ، با حافظه ي اين همه حفاظ قرآن چه مي توانست بكند ؟ جدا از اينكه خداوند وعده ي حفظ قرآن كريم را داده است و آن را از دستبرد تحريف و تبديل و حذف ، حفظ خواهد نمود.و اگر قرار باشد كه قائل باشيم هر كسي آنچه ناخوشايندش باشد را از قرآن بتواند حذف كند تا كنون نبايد چيزي از قرآن باقي مي ماند زيرا احكام يا مسائل بسياري براي برخي ، ناخوشايند بوده است و اين امر مي توانست دستاويز محكمي براي دشمنان قرآن باشد كه قرآن را قابل تحريف و تبديل و حذف معرفي نمايند .
لذا باب تحريف قرآن كريم الي الابد بسته شد و همانطور كه مي دانيم قراني كه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد همان است كه چندي پيش مرحوم حاج كاظم ساروقي- كه قرآن كريم از غيب به حفظش رسيده بود - براي همه قرائت نمود بدون كم و زيادي حتي يك "واو" . لذا به هيچ روي نمي توان قائل شد كه اگر نام ائمه عليهم السلام در قرآن مي بود ، قران تحريف مي شد .
بايد ديد آيا با بردن نام ائمه عليهم السلام در قرآن ، در همان ابتداي كار ، با اين نام مي شد به شخصيت حقيقي آنان دست يافت ؟ آيا تبليغات وسيع حكومت وقت ، قادر به بدل سازي و شخصيت تراشي براي ائمه عليهم السلام نبود ؟ و آيا با موج نهي نقل احاديث از پيامبر صلي الله و آله وسلم ، ما كه خير حتي مردم چند ده سال بعد مي توانستند شخصيت واقعي اهل بيت عليهم السلام را از بدلهايشان باز شناسند .
البته اينها دلايلي است كه صرفا به ذهن ما مي رسد و ممكن است دلايل ديگري نيز وجود داشته باشد .

علت عدم تصريح نام ائمه (ع) در قرآن
پرسش: چرا با اینکه کسی اگر ولایت و امامت 12 امام رو قبول نداشته باشد بویی از بهشت نمیبرد و به عبارتی کلید بهشت قبول ولایت امامان بعد از رسول خدا است(همان چیزی اهل سنت قبول ندارند) و اینقدر به قبول ولایت آنان در روایات تاکید شده چرا خداوند این مسئله مهم که مشخص کننده جهنمی شدن یا بهشتی شدن مردم است را در قران نیاورده ؟ چرا فقط باید با تاویل در آیات که در روایات موجوداست به وجود مقدس امامان پی ببریم ؟

پاسخ: در ابتدا اجازه بفرماييد به چند نكته ي مهم در خصوص سوال شما بپردازيم :
اول اينكه ولايت و امامت ائمه عليهم السلام در قرآن ، با تاويل در آيات خاص و مورد نظر نيست ، بلكه اين دلالت كاملا از ظاهر آيات قابل استنباط است و ما نيازمند تاويل در اين زمينه نيستيم .
دوم اينكه شما پرسشگر محترم را به اين نكته توجه مي دهيم كه موارد مهم و اصولي ايي در دين وجود دارد كه اگر به آن عمل نشود قاعدتا بهشت هم در ازايش داده نخواهد شد اما اين موارد در قرآن كريم نيامده است مانند تعداد ركعات نماز ، شرايط و حدود نصاب زكات و يا احكام حج .اما تفصيل و توضيح دقيق اينها در بيانات نبي اكرم – صلي الله عليه و آله و سلم – كه به نص قرآن كريم ، مبين آيات شريفه هستند ، بيان شده است : وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ . (1) .
و اين قرآن را به سوى تو فرود آورديم ، تا براى مردم آنچه را به سوى ايشان نازل شده است توضيح دهى ، و اميد كه آنان بينديشند .
بنابراين تمسك به اين دليل كه رفتن به بهشت صرفا مستلزم عمل به خود قرآن است و لا غير ، دليل تامي نيست زيرا بر مبناي خود قرآن ، ما ملزم به اخذ و عمل فرمايشات پيامبر و دوري از منهيات آن حضرت – صلي الله عليه و آله و سلم – هستيم : وَمَا آَتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا . (2) .
و آنچه را فرستاده [ او ] به شما داد ، آن را بگيريد و از آنچه شما را باز داشت ، بازايستيد
سوم اينكه همانگونه كه اصل نماز و زكات و حج در قرآن وارد شده ولي ساير مسائل و مباحثش در تبيين نبي مكرم – صلي الله عليه و آله و سلم – امده است در خصوص امامت نيز همينگونه است ؛ اصل امامت در قرآن كريم آمده است و البته توصيفات ولي مسلمين پس از پيامبر - صلي الله عليه و آله و سلم – يعني حضرت امير عليه السلام ، در قرآن كريم وارد شده است اما صرفا نام حضرتشان و همچنين حضرات معصومين عليه السلام در قرآن نيامده – كه در اين خصوص هم عللي خدمتتان ارائه خواهد شد – توصيفاتي از قبيل :
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ(3)
ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده ‏اند همان كسانى كه نماز برپا مى‏ دارند و در حال ركوع زكات مى ‏دهند
اين آيه نياز به تاويل ندارد موافق ومخالف مي دانند كه چه كسي در هنگام ركوع نماز ، زكات پرداخت نمود كه قرآن كريم هم او را به عنوان ولي معرفي نموده است . بنابر تصريح بسياري از علماي اهل سنت ، اين آيه در بارۀ امير المؤمنين عليه السلام نازل شده است . قاضي عضد الدين ايجي ، متوفاي 756 در اين باره مي‌فرمايد :
وأجمع أئمّة التفسير أنّ المراد علي .(4)
پيشوايان و بزرگان در تفسير قرآن ، اتفاق و اجماع دارند كه مراد علي ( عليه السلام ) است .
و سعد الدين تفتازاني نيز تصريح مي‌كند :
نزلت باتّفاق المفسّرين في علي بن أبي طالب ، رضي اللّه عنه ، حين أعطى خاتمه وهو راكع في صلاته .(5)

چهارم اينكه بايد ديد آيا بردن نام ائمه (عليهم السلام ) در قرآن ،حقيقتا موجب پذيرش جناح مخالف و رفع اختلاف بود ؟ آيا اهل سقيفه حاضر به پذيرش آن بودند ؟ واقعيت اين است كه مواردي وجود دارد كه به صراحت در قرآن كريم آمده است و در زمان رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم بدان عمل هم مي شد اما برخي ، بعد ها آن را علنا نهي كردند و نپذيرفتند و از آن ممانعت بعمل آوردند. مانند آيه متعه :
فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً (6) .



و زنانى را كه متعه كرده ايد ، مَهرشان را به عنوان فريضه اى به آنان بدهيد ، و بر شما گناهى نيست كه پس از [ تعيين مبلغ ] مقرر ، با يكديگر توافق كنيد [ كه مدت عقد يا مَهر را كم يا زياد كنيد ] .
قرطبي مي‌گويد :
وقال الجمهور المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام .(7)
مراد از اين « فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ » نكاح متعه است كه در صدر اسلام رايج بوده .
حال چه تضميني وجود داشت كه در خصوص امامت با وجود نام ائمه عليهم السلام در قرآن اينگونه نباشد ؟ مساله اجتهاد در برابر نص ، مساله ي مهمي است كه در ميان برادران اهل تسنن از صدر اسلام وجود داشته و دارد يعني اجتهاد در برابر نص قرآن كريم ، يعني با وجود اينكه خداوند چنين فرموده اما اجتهاد بزرگان اينگونه بوده ، پس بايد به آن گردن نهاد .
مساله به اينجا ختم نمي شود وباز اين توجيه راه دارد كه هر چند عده اي نپذيرند اما وجود نام ائمه عليهم السلام در قرآن مي توانست براي اعصار بعدي راهگشا باشد پس چرا نام مبارك آنها در قران نيامده است ؟ براي بررسي اين مساله در ابتدا بايد ديد با توجه به شرايط و فضاي موجود ، آيا وجود نام ائمه عليهم السلام ، براي شناخت امام معصوم مفيد تر مي توانست باشد يا معرفي به اوصاف ؟ و اساسا آيا بردن نام ائمه عليهم السلام ، آسيب شناسي يا آسيب شناسي هاي ديگري هم داشت يا خير ؟
با توجه به موج عظيم ترور شخصيت و همچنين شخص و شخصيت سازي و جعل حديث كه در صدر اسلام و بويژه در زمان بني اميه صورت مي گرفت ، وجود نام ائمه عليهم السلام در قران كريم موجب مي شد دهها و بلكه صدها علي ابن ابي طالبي كه صحابي پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله و سلم - بودند و حضرت (ص) در باره شان چنين و چنان فرموده بود و احيانا در فلان و فلان جنگ مشاركت داشت و پيامبر اكرم (صلي الله عليه و‌اله و سلم ) دست او را در روز غدير بالا برده بود ند ، ساخته و وارد تاريخ شوند ، ديگر - حتي يك نسل بعد نه قرنها بعد - چه كسي مي توانست علي ابن ابي طالب واقعي و حقيقي را از بدلهايش باز شناسد ؟!!!
آسيب شناسي بعدي آن بود كه جعليات و شخصيت سازي براي امام يا ائمه بعدي شكل مي گرفت و نهايتا قبل از اينكه ائمه عليهم السلام به مردم – حال در هر زماني – بخواهند معرفي شوند از قبل شخصيت بدل آنها ساخته شده و يا حتي ترور شخصيت شده اند . اين امر و آسيب شناسي ، با عدم ذكر نام ائمه عليهم السلام در قرآن و تبيين آن توسط پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) هر چند كاملا منتفي نبود اما به حداقل مي رسيد و نتيجه اين بود كه به پشتوانه عدم ذكر نام ائمه عليهم السلام در قرآن ، خصومتها به سمت سب و لعن و... پيش مي رفت – همچنانكه در زمان بني اميه اينچنين شد – اما تاريخ همچنان يك علي ابن ابي طالب و يك حسن بن علي و يك حسين بن علي را ثبت مي نمود كه نور شخصيت حقيقي شان از زير خاكستر تمامي مخالفتها ، ترور شخصيت و جعلها همچنان مي درخشد اما تصريح نام بزرگوارشان در قرآن انگيزه حذف از راه شخصيت سازي و گم نمودن شخص و شخصيت حقيقي آنان از راه هاي گوناگون را به حداكثر مي رساند . امروزه هر چند ما نام صريح ائمه عليهم السلام را در قرآن نمي يابيم و هر چند در ادواري از تاريخ ، شخصيت بزرگوارشان در معرض سب و لعن و ترور و جعل قرار گرفته است اما اكنون تمامي مردم جهان اعم از مسلمان و غير مسلمان ، فقط يك علي ابن ابي طالب مي شناسند كه پسر عمو و داماد و وصي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) بود وتحقيق در خصوص شخصيت حقيقي ايشان عليه السلام از طريق برادران اهل تسنن و شيعه هر دو ممكن است ، امري كه با بدل تراشي و شخصيت سازي دروغين از يك علي ابن ابي طالب ، دهها و بلكه صدها علي ابن ابي طالب مي ساخت و ما امروزه قادر به تفكيك شخصيت آنها از يكديگر نبوديم .
بنابراين مي بينيم كه عدم ذكر نام ائمه (ع) در قرآن نه تنها موجب عدم شناخت آنها نشد - زيرا راههاي شناخت از طريق بيانات نبي مكرم (ص) كه از طريق فريقين هر دو بيان شده است باز و قابل تشخيص است - بلكه موجبات حفظ و شناخت شخص و شخصيت حقيقي ائمه عليهم السلام را در تمامي اعصار تاريخ فراهم نمود امري كه با ذكر و تصريح نام مبارك آنها در قرآن ، براي اعصار بعدي به لحاظ مراجعه به منابع تاريخي و روايي - كه مملو و مشحون از اشخاص و شخصيتهايي مشابه و ساختگي بود- كاملا ناممكن مي نمود ، در واقع با تصريح نام آنها ما فقط نام ائمه (ع) را داشتيم با بي نهايت شخصيت كه باز شناسي ائمه اصلي را از ميان آنان ناممكن مي ساخت و امروز هر چند تصريح در قرآن كريم را نداريم اما صرفا يك شخص و شخصيت از هر يك از ائمه(ع) داريم و در خصوص حضرت امير (ع) با توصيفاتي كاملا واضح در قرآن كه به راحتي با بررسي و پژوهشي منصفانه مي توان به سيره و شخصيت ناب آنان دست يافت .

پرسش: برخی گفته اند اگر اسم حضرت علی(ع) در قران میبود دشمنانش اونو از کتاب خدا حذف میکردند . آیا خداوند توانایی حفظ کتاب خود را ندارد ؟
پاسخ: از ميان دلايل عدم ذكر نام ائمه عليهم السلام در قرآن ، برخي به اين دليل متمسك شدند كه اگر نام آن حضرات عليهم السلام در قرآن مي بود ، قرآن تحريف مي شد.
در حالي كه اين دليل تامي نيست . باب تحريف قرآن در همان عصر نزول قرآن بسته شد . قرآن كريم در نزول تدريجي ، به حافظه مسلمانان رفت و گيريم به فرض محال كسي مي توانست در قرآن مكتوب دستي ببرد ، با حافظه ي اين همه حفاظ قرآن چه مي توانست بكند ؟ جدا از اينكه خداوند وعده ي حفظ قرآن كريم را داده است و آن را از دستبرد تحريف و تبديل و حذف ، حفظ خواهد نمود.و اگر قرار باشد كه قائل باشيم هر كسي آنچه ناخوشايندش باشد را از قرآن بتواند حذف كند تا كنون نبايد چيزي از قرآن باقي مي ماند زيرا احكام يا مسائل بسياري براي برخي ، ناخوشايند بوده است و اين امر مي توانست دستاويز محكمي براي دشمنان قرآن باشد كه قرآن را قابل تحريف و تبديل و حذف معرفي نمايند .
لذا باب تحريف قرآن كريم الي الابد بسته شد و همانطور كه مي دانيم قراني كه بر پيامبر صلي الله عليه و آله نازل شد همان است كه چندي پيش مرحوم حاج كاظم ساروقي- كه قرآن كريم از غيب به حفظش رسيده بود - براي همه قرائت نمود بدون كم و زيادي حتي يك "واو" . لذا به هيچ روي نمي توان قائل شد كه اگر نام ائمه عليهم السلام در قرآن مي بود ، قران تحريف مي شد .
بايد ديد آيا با بردن نام ائمه عليهم السلام در قرآن ، در همان ابتداي كار ، با اين نام مي شد به شخصيت حقيقي آنان دست يافت ؟ آيا تبليغات وسيع حكومت وقت ، قادر به بدل سازي و شخصيت تراشي براي ائمه عليهم السلام نبود ؟ و آيا با موج نهي نقل احاديث از پيامبر صلي الله و آله وسلم ، ما كه خير حتي مردم چند ده سال بعد مي توانستند شخصيت واقعي اهل بيت عليهم السلام را از بدلهايشان باز شناسند .
البته اينها دلايلي است كه صرفا به ذهن ما مي رسد و ممكن است دلايل ديگري نيز وجود داشته باشد .

(1)- النحل / 44
(2)- الحشر / 7
(3)- مائده/55
(4)- المواقف في علم الكلام ، ص 405
(5)- شرح المقاصد في علم الكلام ، ج 5 ، ص270
(6)- النساء / 24
(7)- تفسير قرطبي ، ج5 ، ص120 ؛ فتح القدير ، ج1 ، ص449 و تفسير طبري ، ج5 ، ص18

كليدواژه ها : عدم تصريح نام امامان در قران ، معرفي به اوصاف ، شخصيت سازي و شخص تراشي ، معاويه ، بدل تراشي

موضوع قفل شده است