اقدامات پیامبر (ص) پس از فتح مکه

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اقدامات پیامبر (ص) پس از فتح مکه

پیامبر پس از فتح مکه چه اقداماتی انجام دادند ؟

بعد از اینكه رسول خداـ صلی الله علیه و آله ـ بر‌ شهر مكه مسلّط شده و سپاه اسلام وارد مكه گردید رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود تا اعلام كنند، هر كس در خانه خویش مانده یا به مسجد رفته و یا به خانه ابوسفیان برود در امان باشد. این اقدام برای آن بود كه جماعت مشركان متلاشی شده و مقاومتی صورت نگیرد. ابوسفیان نیز با فریادهای خود مردم را به رفتن به خانه‌هایشان تحریك كرده و از آنان می‌خواست تا سلاح خویش را رها كنند. می‌توان گفت كه شكسته شدن مقاومت و شخصیت ابوسفیان پیش از فتح مكه، بیش از نیمی از قوای باقیمانده قریش را بر باد داد.

رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله
ـ تنها خون چند زن و مرد مشرك را هدر اعلام كرد و از مسلمانان خواست كه هر كجا آنان را دیدند ـ و او چسبیده به پرده كعبه بود ـ بكشند. این افراد عبارت از چند زن و مرد بودند: (از مردان) عكرمه بن ابی جهل (بخشوده شد) ، هبّار بن أسود (بخشوده شد) ، عبدالله بن سعد بن ابی سرح (بخشوده شد) كه زمانی مسلمان و بعداً مرتد شده بود، مقیس بن صبابه لیثی (در فتح مكه كشته شد) ، حویرث بن نُقَیذ،[1] عبدالله بن هلال ادرمی؛ و وحشی قاتل حمزه (بخشوده شد) ، حویرث بن الطلال خزاعی (به دست امام علی ـ علیه السّلام ـ كشته شد).[2] از

[1] . امام علی ـ علیه السّلام ـ پس از چندی جستجو وی را به قتل رساند، نكـ : المغازی، ج2، ص857.
[2] . سبل الهدی و الرشاد، ج5، ص340.

هند دختر عَتَبه بن ربیعه و همسر ابوسفیان (بخشوده شد) ، ساره مولای عمرو بن هاشم، دو كنیز آوازه‌خوان با نام قُرَیبه و قرینا (یكی كشته شد، دومی گریخت و بعد تأمین گرفت) [1] كه متعلق به ابو اخطل نامی بودند.[2] عبدالله بن اخطل نیز در شمار اینان بود. او در حالی كه بر پرده‌های كعبه آویزان بود، كشته شد. او از مرتدان بود اشعاری در هجو اسلام می‌سرود و به كنیزانش می‌داد تا آن اشعار را به غنا بخوانند. در تمام سیره پیامبر می‌توان شاهد بود كه حضرت از نقش تبلیغات‌چیان دشمن غفلت نكرده و در هر فرصتی كه به دست آورده آنان را از میان برداشته است. بازی با احساسات مردم در تحریك آنها بر ضد حق، از نظر آن حضرت، امری خطیر و غیر قابل بخشایش بوده است.

در فتح مكه، حضرت فاطمه ـ سلام الله علیها ـ نیز حضور داشتند. وقتی ام هانی خواهر امام علی ـ علیه السّلام ـ دو تن از مشركان پلید را پناه داد، امام در خانه او قصد كشتن آن دو را كرد، اما ام هانی مانع شد. پس از آن برای گرفتن پناه نزد رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ می‌آمد كه فاطمه زهرا ـ سلام الله علیها‌ ـ را دید و از برخورد برادرش گله كرد. ام هانی می‌گوید: فاطمه ـ سلام الله علیها ـ از برادرم بر من سخت‌گیرتر بود و به من گفت: آیا تو هم مشركان را پناه می‌دهی؟ رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ درخواست ام هانی را پذیرفت و به احترام او فرمود: كسی را كه تو پناه دهی من نیز پناه می‌دهم.[3]

[1] . السیره النبویه، ابن هشام، ج4، ص411؛ اسم یكی از آنها قریبه و دیگری «فَرَتْنی» بوده و این دومی زنده مانده و مسلمان شده است؛ نكـ : سبل الهدی و الرشاد، ج5، ص341.
[2] . نكـ : المصنف، ابن ابی شیبه، ج7، ص404.
[3] . المغازی، ج2، ص830؛ در نقل ابن ابی شیبه (المصنف، ج7، ص407) اشاره به موضع فاطمه زهرا ـ علیها سلام ـ نشده اما از حضور وی در فتح مكه یاد شده است؛ و نكـ : السیره النبویه، ابن هشام، ج4، ص411.

زمانی كه رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ برای نخستین بار به مسجد وارد شد، تكبیر می‌گفت و مسلمانان همراه آن حضرت تكبیر می‌گفتند. شماری از مشركان نیز بر فراز كوه‌ها این صحنه را نظاره می‌كردند. آن حضرت طواف كرد، پس از آن به سراغ بت‌ها رفت. در آن زمان سیصد و شصت بت در كعبه بود كه بزرگترین آنها هُبَل بود. حضرت یك یك با چوب دستی خود بر آنها زد و با خواندن آیه «جاءَ الحَقُ وَ زَهَقَ الباطِل»[6] آنان را بر زمین انداخت.[7] آن حضرت پس از ورود به كعبه تصویر‌هایی كه از ابراهیم ـ علیه السّلام ـ و ملائكه و مریم بر دیوارهای درون كعبه بود محو كردند.[8]
به گزارش ابن ابی شیبه و حاكم نیشابوری، از امام علی ـ علیه السّلام ـ نقل شده است كه فرمود: (در آن روز) رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ مرا برداشت تا كنار كعبه برد، آنگاه فرمود: بنشین؛ من نشستم؛ آن وقت حضرت بر شانه من قرار گرفت و فرمود: برخیز؛ زمانی كه ضعف مرا دربرخواستن دید فرمود: بنشین، من نشستم، آن حضرت از شانه من پایین آمد، خود نشست و فرمود: بر شانه من بالا برو؛ بر شانه آن حضرت قرار گرفتم و آن حضرت برخاست فرمود: بت بزرگ قریش را بینداز. آن بت از مس ساخته شده و اطراف آن به میخ‌هایی در زمین بسته شده بود. آن حضرت فرمود كه آن را تكان داده و بر زمین اندازم، و من چنین كردم![9] در نقلی آمده است كه هر اثری كه از شرك در مسجد بود آنرا شسته و یا محو كردند.[10] آن حضرت پس از طواف سر خویش را با آب زمزم شست. مسلمانانی كه اطراف آن حضرت بودند، قطرات آبی كه از سر آن حضرت می‌ریخت به قصد شرك برداشته به خود می‌مالیدند.[11]

[6] . اسراء، 81.
[7] . المصنف، ابن ابی شیبه، ج7، صص397،403.
[8] . المغازی، ج2، ص834.
[9] . المصنف، ابن ابی شیبه، ج7، صص404 ـ403، ش36907؛ سبل الهدی والرشاد، ج5، صص357ـ356، به نقل از حاكم نیشابوری و ابن ابی شیبه.
[10] . المنصنف، ابن ابی شیبه، ج7، ص406.
[11] . همان، ج7، ص405.

رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ خطبه‌ای در مكه ایراد كرد و ضمن بیان نصایح اخلاقی چند، به ضمیمه برخی از احكام شرعی، بخش اصلی سخنان خود را به بیان تفاوت حقوق میان مردم پیش از اسلام و پس از آن اختصاص دارد. آن حضرت یادآور شد كه مردم باید گذشته را فراموش كرده و زندگی نوینی را آغاز كنند:«هر رِبایی كه در جاهلیت معمول بوده (طلب هایی كه ثروتمندان رباخوار داشتند( و هر خون و مالی كه بر عهده داشتید، و همه افتخارات گذشته را زیر پایم گذاشتم، مگر مسأله پرده‌داری كعبه و سقایت حجاج. در برابر قتل خطایی باید دیه ـ‌كه عبارت از صد شتر كه چهل عددش باردار باشدـ پرداخته شود. خداوند كبر و نخوت جاهلی و تكبر به پدران را از بین برده است؛ همه شما فرزندان آدم هستید و آدم از خاك بود و برترین شما، با تقواترین شماست. حرمت مكه برای همیشه محفوظ است و جز یك ساعت برای من، برای هیچ كس حلال نشده و نخواهد شد. آنگاه پس از بیان چند حكم خانوادگی فرمودند: مسلمان برادر مسلمان است و مسلمانان در برابر دیگران ید واحده هستند، خونشان باید محفوظ بماند. دور و نزدیك آنان برابرند و نیرومند و ناتوان در جنگ به تساوی غنیمت می‌گیرند.[1] سپس شمار دیگری از احكام خانوادگی را نیز بیان كردند.
زمانی كه رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ خطبه را خواند، مسلمانی با نام ابوشاه از آن حضرت خواست تا آن چه را فرموده برای او بنویسد. حضرت فرمودند تا برای او نوشته شود.[2] این خبر یكی از دلایل جواز نوشتن حدیث است كه در صدر اسلام كسانی از نگاشتن آن منع كردند و اندكی بعد، دیگران، به نمایندگی آنها، احادیث مجعولی ارائه كردند كه خود پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ اجازه نوشتن حدیث را نداده است!
هنگامی كه بلال بر بام كعبه اذان گفت، قریش بر روی كوهها و اندرون خانه‌ها صدای او را شنیدند و هر كدام با سخنی اظهار تأسف كردند. جویریه دختر ابوجهل گفت: به جانم سوگند! خدا نام محمد را برافراشت. ما به هر حال نماز می‌گزاریم، اما به هیچ روی كسانی كه عزیزان ما را كشته‌اند دوست نداریم. حارث بن هشام گفت: ای كاش مرده بودم و چنین روزی را ندیده بودم! ابوسفیان نیز نزد آنان بود. او گفت: من چیزی نمی‌گویم، زیرا اگر سخنی بگویم همین ریگها محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ را خبر خواهند كرد.[3] تجربه ثابت كرده بود كه بسیاری زا سخنان پنهانی منافقان و مشركان در آیات قرآن منعكس شده و افشا شده بود.
[1] . سبل الهدی و الرشاد، ج5، ص365ـ364(به تفصیل و از مآخذ مختلف)؛ المغاری، ج2، ص836؛ المصنف، ابن ابی شیبه،ج7، ص398 و نك: السیره النبویه، ابن هشام،ج4، ص412.
[2] .
المصنف، ابن ابی شیبه، ج7، ص406؛ برای دیدن متن آنچه به طور كوتاه برای وی نوشته شده نك: مكاتیب الرسول، ج1، ص521؛ از مصادر مختلف؛ سبل الهدی، ج5، ص366.
[3] .
المغازی، ج2، صص847ـ846.



موضوع قفل شده است