اصلا اختیار یعنی چه؟؟

تب‌های اولیه

176 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سبزينه ظهور;290020 نوشت:
اگرواقعا قبولش داريد براي گام بعدي لطفا درمورد جايگاه اختيار بحث كنيد.
واگرميشه به اين سوالات پاسه بديد:
1)جايگاه اختياركجاست؟

جایگاه کدوم تعریف از اختیار منظورتونه؟ مشکل من از اول همین بوده که جایگاه اختیار انسان کجاست؟
اگه منظورتون اون تعریفه که «امکان صدور و انتخاب هر کدوم از گزینه ها وجود داره و انسان خودش یکی رو انتخاب میکنه آزادانه.» جایگاش فقط در این جهان مادی و بدون توجه به مبدا هست. یعنی دور یک سری علت و معلول یک مرزی میکشیم و میگیم از اینجا به بعد انسانه و هرچی از این مرز به بعد رخ داد کار انسان بوده و به اختیار اون انجام شده. جایگاش در همین حده. و میگیم سلسله علل رو از اون مرزی که کشیدیم به بالا ادامه نده که برسی به جبر. همین
ولی اگه دنبال این باشین که واقعاً جایگاه اختیار کجاست. فقط نزد خداونده.(فعلاً البته. سر اختیار خدا هم بحث دارم.ولی وقت ندارم)

سبزينه ظهور;290020 نوشت:
2)بحث (نقض قانون عليت بااختيار)برسركدام فعله؟ظاهري ياحقيقي؟اگرحقيقيه پس چرافاكتورهاي فعل ظاهري مطرحه؟

مربوط به تصمیم صادر شده از نفسه.
منظورتون از فاکتورهای فعل ظاهری نمیدونم چیه. اگر منظورتون اون حرف هایی هست که به من نسبت دادین که مربوط به مغز میشد و من نفهمیدم که ازکجا اوردین و من کی حرفی از مغز زدم که باید بگم کل اون پستتون باطله و حوصله پاسخگویی به اون پست رو ندارم. من میگم کاری به مجود مادی ندارم و دنبال نفس حقیقیم نمیدونم از کجا پای مغز رو وسط کشیده بودین. داشتم شاخ در می اوردم وقتی خوندمش. منظورم پست 143 است. از کجا اوردین که من اختیار رو مربوط به مغز میدونم؟
سبزينه ظهور;290020 نوشت:
3)سوال اصلي شماكاري بامبدايعني فاعل نداره(اين گفته بوديد)وكاري بافعل ظاهري هم نداره!فقط فعل حقيقي.حالا ميخواهيد قانون عليت واختيار روبافعل حقيقي توضيح بديم؟!!!

میشه شماره اون پستی که من گفتم کاری به مبدا فاعلی ندارم رو بدین بخونمش ببینم منظورم چی بوده؟؟؟؟ مگه میشه بحث اختیار رو مطرح کنم و کاری به فاعل نداشته باشم.!!!!!
سبزينه ظهور;290020 نوشت:
4)آيا انسان امكان صدوردووجه روداره وياامكان انتخاب دوتاراه؟

فرقی بین راه و وجه نیست. خود انتخاب مورد بحث منه. چه انتخاب وجه باشه و چه انتخاب راه.
لازمه اختیار به معنای قدیمی انتخاب هست و لازمه انتخاب وجود بیش از یک گزینه (قابل انتخاب)
در معنای جدید اختیار علم به صدور فعل میشه تعریف اختیار نه انتخاب.

سبزينه ظهور;290020 نوشت:
5)اگرميشه فرضيه خودتون رودوباره بذاريد.

چند بار مطرح کنم؟

aminjet;290243 نوشت:
:

حدود و استعداد در توانایی این خلق برای هر موجود در حد مرتبه ای است که در ان خلق شده و این مرتبه به اختیار خودش نبوده بلکه به اقتضای خلقتش بوده. برای موجوداتی که در نگاه کلی هم مرتبه اند مثلاً انسان ها باز هم تفاوت هایی در این اسعداد ها و حودود تواناییها و طینت اولیه و مراتب اولیه وجود دارد که این خلق کردن بر اساس اکتسابات و مقدمات مذکور در فوق، وابسته به این داشته های اولیه است که به او داده شده و اگر هم در طول حیات قادر باشد این داشته ها را تغییر دهد هم به اقتضای اکتساباتی خواهد بود که بر مبنای داشته های اولیه صورت داده است.

خوب از ابتدا هم گفته شد که اختیار در مراتب مغایر است به عبارتی اختیار در مراتب وسعت وضیق می یابد و این امر مربوط به ظرفیتها می باشد که متناسب با ظرفیت خودش می باشد.
نتیجتا اختیار هر شخصی بر اساس ان مرتبه کمالی که دارد ارزیابی می گردد ،به عنوان مثال اختیاری که در مجنون هست در انسان سالم مورد انتظار نیست به عبارتی دامنه اثر گذاری در مراتب مغایر است...

aminjet;290243 نوشت:
:

من عرض نکردم به این دلیل جبر است که بر اساس آنچه می داند و تعقل می کند عمل میکند.
من عرض کردم این استعداد و توانایی و همه و همه برای او تشکیل یک شاکله میدهند که در کنار هم مثل یک سیستم منظم عمل میکنند. شما یک یا چند ورودی به این سیستم بدهی بعد طی فرآیند تصویر سازی و انجام تعقل و همه و همه فرآیندی که طی میشود تا پاسخی به آن ورودی داده شود.=> نتیجتاً ورودی نهایی یکی خواهد بود. و آن خروجی با وضعیت ان لحظه ی سیستمی که عرض شد سنخیت دارد و آن سیستم اگر هزار گزینه را هم بررسی کرده باشد نهایتاً همه ان 999 گزینه را رد میکرد و همین یک گزینه را انتخاب می کرد و امکان نداشت با آن تواناییها و استعداد ها و مراتب و طینت و .. که داشت بین ان 1000 گزینه انتخاب دیگری جز همان یکی که انتخاب کرد انجام دهد. انگار که اصلاً هیچ کدام از آن 999 گزینه وجود نداشته و فقط همان یک گزینه بوده.

شاکله یا هر چیز دیگری که شما اسم روی ان بگذارید چیزی جز مرتبه ای علمی نیست،حتی نفس نوزاد نیز مرتبه ای از علم است منتها مرتبه ای که بالقوه دارای مراتب علمی بعد می باشد.
حال این نفس که شده است مرتبه ای از علم،نسبت به ذات خود مخلوط به حدود و کمال است و نسبت به هر یک از کمالات خود هم سنخ است نتیجتا نفس نسبت به مراتب کمالی که پیدا نموده است افعال مختلفی ازش سر می زند،ولی نسبت حدود و نواقص نفس این اختیار را شدت یا ضعف می دهد نتیجتا فعلی که از نفس صادر می شود در لحظه صدور هم سنخ با یکی از مراتب علمی اش می باشد یعنی هم سنخ با کمالی از نفس می باشد و البته کسب مراتب علمی نفس در اختیار شخص هیچ دخلی ندارد و البته ارتباطی به این موضوع هم ندارد وگرنه همین اشکال برای اختیار حق پیش می اید در حالی که علم حق عین ذاتش می باشد و مانند نفس نیست تا مراتب مختلف داشته باشد و نسبت به هر یک از مراتب اقتضایی مغایر داشته باشد.

aminjet;290243 نوشت:
:

مشکل من اینجاست که شما همین مقدار که بگوییم تحلیلی روی چند گزینه انجام شد که نهایتاً فلان گزینه انتخاب شد را نامش اختیار می دانید. ولی من میگویم اگر قرار باشد نتیجه تحلیل به اقتضای ان سیستم همینی باشد که صادر کرد و جز این هم نمیتوانست نتیجه دیگری داشته باشد یعنی سایر گزینه ها اصلا امکان صدور نداشته اند . و این را نمیشود نامش اختیار گذاشت.

وقتی بنده حرف از تعقل می زنم یعنی تقدم علم به صدور فعل و اراده و همین موضوع برای فعل حق صادق است به عبارتی اراده حادث است یعنی کار است و ایجاد می گردد .
حالا با این دیدی که شما از اختیار دارید ،صدور فعل از حق بر اساس کمال نامحدودی که دارد چگونه است که عین اختیار است در حالی که ذات حق نیز همان چیزی که باید باشد هست و غیر از ان نمی تواند باشد؟حالا شما یک پله پایینتر بیایید و همین امر را برای نفس در نظر بگیرید.

اختیاری که در حق می باشد در انسان هم هست منتها قبلا نیز گفتم که مرتبه علمی نفس با مرتبه علمی حق از لحاظ مرتبه مغایر است نتیجتا اختیاری هم که در این دو مرتبه می باشد از لحاظ احکام با یکدیگر مغایر است.مانند علم کتاب که با قدرت همراه است و مرتبه اش جوری است که با علوم اکتسابی از لحاظ احکام وجودی مغایر است.

حال:
شما بفرمایید ذات حق که یک مرتبه بیش نیست،و همه کمالات در ان مرتبه عین هم هستند،و ذاتش عین علم می باشد چگونه با اختیار مد نظر شما می سازد؟

یاحق

erfan_alavi;290379 نوشت:
حال: شما بفرمایید ذات حق که یک مرتبه بیش نیست،و همه کمالات در ان مرتبه عین هم هستند،و ذاتش عین علم می باشد چگونه با اختیار مد نظر شما می سازد؟

سلام
از ابتدا هم عرض بنده همین بوده است که اختیار با تعریف مذکور محال است و نه اختیار در انسان با آن سازگاری دارد و نه اختیار در حق و همواره دنبال تعریفی از اختیار بوده ام که با علیت سازگاری داشته باشد که تعریف شما و تعریف جناب حامد با علیت سازگاری دارد و همان تعریف مد نظر من هست.
ولی تعریف عرفی اختیار به این معنا که:« شخص مختار امکان صدور هر کدام از گزینه های موجود را دارد و در انتخاب آن کاملاً آزاد است» را محال و بر ضد قاعده ی علیت دانسته ام.
ولی این تعریف : « اختیار یعنی علم به تصمیمی که از او صادر شده به گونه ای که این علم مقدم بر صدور فعل باشد.» منطقی تر است و این شامل حضرت حق هم می شود. در حقیقت امکان صدور سایر گذینه ها، صرفاً یک امکان ذهنیست نه حقیقی.و مجازاً میگوییم شخص مختار امکان صدور هرکدام از گزینه ها را دارد ولی به قول حامد نهایتاً همان صادر خواهد شد که ذات اقتضا کند نه ذهن. البته خلط نشود، توانایی انجام فعل با امکان صدور فعل دو مسئله مجزاست.
(پای اختیار خدا را پیش نکشیده ام ولی به صورت گذرا مثلا در پست قبلی خودم نسبت به سبزینه ظهور اشاره داشته ام. که این معنای عرفی اختیار حتی درباره خدا هم محال است.)

مثلا پست زیر:

aminjet;290254 نوشت:
ولی اگه دنبال این باشین که واقعاً جایگاه اختیار کجاست. فقط نزد خداونده.(فعلاً البته. سر اختیار خدا هم بحث دارم.ولی وقت ندارم)

aminjet;290432 نوشت:
سلام

ولی تعریف عرفی اختیار به این معنا که:« شخص مختار امکان صدور هر کدام از گزینه های موجود را دارد و در انتخاب آن کاملاً آزاد است» را محال و بر ضد قاعده ی علیت دانسته ام.

با سلام.
ذات انسان چیزی جز مراتب علمی نفسش نیست واین مراتب مخلوط به کمال وعدم است و نسبت به هر یک امکان صدور فعل ممکن است.

aminjet;290432 نوشت:

ولی این تعریف : « اختیار یعنی علم به تصمیمی که از او صادر شده به گونه ای که این علم مقدم بر صدور فعل باشد.» منطقی تر است و این شامل حضرت حق هم می شود. در حقیقت امکان صدور سایر گذینه ها، صرفاً یک امکان ذهنیست نه حقیقی.و مجازاً میگوییم شخص مختار امکان صدور هرکدام از گزینه ها را دارد ولی به قول حامد نهایتاً همان صادر خواهد شد که ذات اقتضا کند نه ذهن. البته خلط نشود، توانایی انجام فعل با امکان صدور فعل دو مسئله مجزاست.
(پای اختیار خدا را پیش نکشیده ام ولی به صورت گذرا مثلا در پست قبلی خودم نسبت به سبزینه ظهور اشاره داشته ام. که این معنای عرفی اختیار حتی درباره خدا هم محال است.)

مثلا پست زیر:

تمام ذات یعنی همان علم قائم به ذات است،به عبارتی ذات چیزی جز مراتب علمی نیست ،نتیجتا امکان ندارد که از ذات انسان خارج از مراتب علمیش چیزی صادر گردد، ولی چیزی که هست قبل از صدور باید اراده کرد و خود اراده تحت انقیاد مرتبه ای از ذات است به نام عقل و بدون تعقل اراده صورت نمی گیرد و همه امیال و خواهشها هم تحت انقیاد اراده هستند که خود مرتبه ای علمی است که از مراتب ذات می باشد،نتیجتا برای انجام فعل ابتدا علم ضرورت دارد و سپس تعقل و سپس اراده، نتیجتا ذات انسان که همان مراتب علمی نفس می باشد بر اساس حدود و کمالات خود اقتضای فعل می کند و لی همین صدور فعل نمی تواند خارج از کانال تعقل باشد که البته همه اراده و خواهشها و تمایلات را تحت انقیاد خود دارد....

پس شخص در انجام فعل بر اساس مراتب علمی که ذاتش شده است،امکان صدور فعل در جهت هر یک از این مراتب را دارد(حدود و نواقص) نه اینکه ذاتش یک مرتبه از علم شده باشد که غیر از ان چیزی از ان صادر نگردد،بلکه نفس ذو مراتب است،و تعقل یکی از مراتب این نفس است که می تواند شهوات و امیال را تحت خود در اورد و انسان فقظ تحت امیال و کششهای نفسانی که با خارج دارد فعلش را به انجام نرساند مانند حیوانات.....

در مرتبه ذات حق چون یک مرتبه علمی بیشتر نیست نتیجتا احکام صدور فعل در ان مرتبه با مرتبه نفسانی انسان مغایر است،به عبارتی ذهن و صور ذهنی و امیال درونی از قبیل اراده و عزم که همه مراتب علمی نفس هستند در مرتبه ذات حق ممتنع می باشند چون این موارد در مرتبه ذات حق نقص هستند....

به هر حال انچه اقتضای ذات است یعنی انچه اقتضای مراتب علمی است که نفس شده است مراتب این علوم،نتیجتا ذهن و تصورات ذهنی و امیال درونی همه مراتب علمی نفس و از لوازم ذات ان می باشند به عبارتی نمی توان ذات نفس را از این مراتب جدا کرد...و افعال نیز تحت همین مراتب رقم می خورد..

erfan_alavi;290668 نوشت:
با سلام. ذات انسان چیزی جز مراتب علمی نفسش نیست واین مراتب مخلوط به کمال وعدم است و نسبت به هر یک امکان صدور فعل ممکن است.

سلام
این امکان تا چه حدی محتمل است. یک احتمال واقعی است یا صرفاً مجازی و خیالی. واقعاً انسانی با فلان مراتب از تعقل و اراه و شهوت و علم، که بر سر یک دو راهی الف و ب است امکان صدور رای به انتخاب هر کدام از راه ها نسبت به هر یک از مراتب علمی خود را دارد ؟
فقط به مراتب علمی که نگاه کنیم میگوییم امکان صدور فعل نسبت به هر کدام از این مراتب هست. ولی حالا باید برگردیم ببینیم کدام قوه تعیین میکند که فعل نسبت به کدام یک از این مراتب علمی صادر شود.

erfan_alavi;290668 نوشت:
به عبارتی ذات چیزی جز مراتب علمی نیست ،نتیجتا امکان ندارد که از ذات انسان خارج از مراتب علمیش چیزی صادر گردد،

erfan_alavi;290668 نوشت:
ولی چیزی که هست قبل از صدور باید اراده کرد و خود اراده تحت انقیاد مرتبه ای از ذات است به نام عقل و بدون تعقل اراده صورت نمی گیرد

erfan_alavi;290668 نوشت:
نتیجتا برای انجام فعل:
ابتدا علم ضرورت دارد
و سپس تعقل
و سپس اراده

erfan_alavi;290668 نوشت:
نتیجتا ذات انسان که همان مراتب علمی نفس می باشد بر اساس حدود و کمالات خود اقتضای فعل می کند و لی همین صدور فعل نمی تواند خارج از کانال تعقل باشد که البته همه اراده و خواهشها و تمایلات را تحت انقیاد خود دارد....

حالا سوال من این است که این عقل چقدر آزاد است. مراتب و کمالاتش قابل تغییر است یا ثابت؟ مستقل رفتار می کند یا خود از جایی کنترل می شود؟ محدود است یا نامحدود؟
اگر چند مرتبه علمی جلویش بگذاری که نسبت به یکی از این مراتب صدور تصمیم نماید محدود به کمالاتش و همسنخ با مرتبه اش، فقط امکان صدور کی را دارد یا نسبت به صدور هر کدام آزاد است؟
یعنی از یک قوه تعقل در یک مرتبه خاص و نسبت به تصمیم خاص، امکان صدور تصمیم بر اساس هرکدام از مراتب علمی موجود هست؟ یا همسنخ با مرتبه اش و تواناییش و استعدادش و یا هرچه اسمش را بگذاری فقط امکان انتخاب یکی است؟

aminjet;287913 نوشت:
من نفهمیدم چطور ملاصدرا بعد از این مقدمات نتیجه گیری کرد که افعال انسان به اراده انسان است. افعال انسان به صورت طولی به اراده او می رسد و اراده او هم به صورت طولی جزئی از کل آفریده ها است که مطابق نظام افرینش و بر اساس قواعد علت معلولی ضرورت پیدا می کند و انسان نقشی هم در آن ندارد بلکه خود انسان اصلاً انگار این وسط وجود ندارد فقط دور یک سری علت و ومعلول یک خط فرضی کشیده ایم و گفته ایم از اینجا به بعد انسان است و از این محدوده به بعد هر فعلی که سر بزند به انسان نسبت میدهیم و میگوییم خودش اراده کرده است و کسی حق ندارد بقیه زنجیره را تا خدا دنبال کند!!!!

با سلام خدمت شما و عرض ادب و احترام


دوست عزیز انسان در اراده خود نقش دارد ولی اینکه انسان ذاتا موجود مختار است و یا در مختار بودن خود مجبور است دلیل بر جبر نمی شود.اول باید ببینیم در این نظام طولی که شما می فرمایید آیا انسان وجود دارد یا خیر و نقش انسان در این نظام طولی چیست؟


نفس انسانی در مواجهه با انجام یک فعل یا ترک آن به سنجش مرجحات می پردازد و بعد از سنجش و ترجیح مرجح ، به فعل اقدام می کند. در این مرحله ، هرچند افعال انسانی مطابق نظام علیت به صورت ضرورت علی و معلولی تحقق می یابد ولی این امر،مخل مختار بودن انسان نیست چون اراده و انتخاب انسان در همین سلسله نظام علیت قرار دارد و بلکه نقش آن به صورت علت واپسین در تحقق معلول یعنی فعل اجباری ،نقش مهم و اساسی است.




از این منظر،تاثیر عوامل خارجی در حد اقتضا نه علت تامه ، به صورت موجبه جزئیه است به این معنا که ممکن است برخی مرجحات در حد ضرورت و وجوب در اراده انسانی تاثیر گذار باشند که از آن افعال به افعال جبری تعبیر می شود.اما در برابر آن ،انسان در مقابل بعضی مرجحات و علل خارجی مقاومت می کند و تسلیم محض آن ها نیست که از این اعمال به اعمال اختیاری یاد می شود و آن در وصف انسان به فاعل مختار کفایت می کند.




هر دو طیف قائلان به جبر و اختیار صدور فعل از انسان در جایگاه فاعل را می پذیرند که خود انسان در آن نقشی دارد اما پرسش و مناقشه در نحوه تاثیر و نقش انسان است.جبر گرایان مدعی اند که این تاثیر و نقش انسان تحت جبر عامل دیگری انجام می گیرد و بدین سان انسان فاعل مجبور است اما اختیار گرایان بر این اعتقادند که فاعلیت انسان هرچند می تواند به نحو اقتضا از عوامل دیگر متاثر شود ولی عامل اصلی و تعیین کنند و به اصطلاح ایجاب دهنده به فعل ،خود نفس انسانی است که نفس با توجه به علم حضوری به خویش و شوون آن ، به ایجاب و انجام فعلی می پردازد.


اختیار و ملاک اختیاری بودن فعل ، علت ناگرائی نیست تا با تحقق اصل علیت در فعلی اصل اختیار منتفی گردد،چرا که در تعاریف اختیار به تفصیل گذشت که حقیقت اختیار با حاکمیت علیت نیز سازگار است بلکه اساسا بر آن متوقف است.


صدور كارهاي فيزيكي و جوارحي انسان، مبتني بر چند مقدمه است كه يكي از آنها و آخرين آن عزم و اراده انسان مي باشد تا وقتي كه اراده تحقق نيافته است علت تامه وجود فعل، فراهم نشده و هستي آن فعل به حالت امكان باقي است و پس از آن كه آن را اراده نمود ضروري وواجب گرديده و جامه هستي مي پوشد، اين وجوب وحتميت، خود، معلول اراده و اختيار انسان است پس چگونه مانع يا مخالف آن مي باشد به همين خاطر حكماء الهي گفته اند: «الوجوب بالاختيار لا ينافي الاختيار بل يوكده» وجوبي كه از اختيار ناشي مي شود منافات با اختيار ندارد، بلكه آن را تاكيد مي نمايد. به عبارت روشن تر، مادامي كه فعل از نظر تحقق به حد وجوب نرسد، تحقق نمي پذيرد ولي آن كس كه به آن، وصف وجوب افاضه مي كند، نفس انساني است در اين صورت او فاعل «موجب» به كسر(افاضه كننده وجوب) خواهد بود نه فاعل موجب (به فتح جيم) و اساس اشتباه مستدل، خلط ميان دو نوع فاعل است.





برای اطلاع بیشتر ر.ک:کتاب جبر واختیار ، تالیف استاد علی ربانی گلپایگانی(سلسله مباحث آیت الله سبحانی) ، انتشارات موسسه امام صادق(علیه السلام) ، چاپ سوم،1390ص293-315 و همچنین مقاله اختیار، قانون علیت و دترمینیسم ، محمد حسن قدردان قراملکی مجله انسان پژوهی ، سال هفتم،شماره 23،بهار و تابستان 89



اندیشمند;291014 نوشت:
با سلام خدمت شما و عرض ادب و احترام

با عرض سلام خدمت کارشناس محترم.
البته پست های زیادی میان من و جناب erfan_alavi و جناب حامد رد و بدل گردیده که پاسخ هایی مشابه پاسخ شما داده اند و بعد از آن هم بحث ادامه یافته و به مسیرهای دیگری هدایت شده است ولی خلاصه وار در ادامه با نقل قول از بیانات شما اشکالاتم را مطرح میکنم.

اندیشمند;291014 نوشت:
دوست عزیز انسان در اراده خود نقش دارد ولی اینکه انسان ذاتا موجود مختار است و یا در مختار بودن خود مجبور است دلیل بر جبر نمی شود

اشکال من این نبوده است. اگر کسی بگوید اینکه انسان ذاتاً مختار است (یعنی اختیار را پذیرفته پیشاپیش) و اینکه بعداً در ادامه بگوید این اختیار اجباریست، بیشتر بودن خود را زیر سوال برده تا اختیار را. بنابراین اشکال من هیچگاه این نبوده است. احتمالاً بیانی مبهم داشته ام که شما این اشکال را از آن برداشت فرموده اید. پس از این جمله سریعاً رد می شوم اگر اجازه بفرمایید.

پاراگراف بعدی شما را به ناچار باید تکه تکه کنم:

اندیشمند;291014 نوشت:
فس انسانی در مواجهه با انجام یک فعل یا ترک آن به سنجش مرجحات می پردازد و بعد از سنجش و ترجیح مرجح ، به فعل اقدام می کند.

من دقیقاً تا قبل از مرحله ی اقدام را مد نظر دارم.یعنی یک سری فرآیند علی و معلولی در درون انجام میگیرد که یک اقدام صورت گیرد یا نگیرد یا اینکه چگونه صورت گیرد.اینکه پس از انتخاب، این اقدام خود یک علت ناقصه در کنار سایر علل است تا فعلی در عالم ماده رخ دهد، مد نظر این حقیر نیست.

اندیشمند;291014 نوشت:
در این مرحله ، هرچند افعال انسانی مطابق نظام علیت به صورت ضرورت علی و معلولی تحقق می یابد ولی این امر،مخل مختار بودن انسان نیست چون اراده و انتخاب انسان در همین سلسله نظام علیت قرار دارد و بلکه نقش آن به صورت علت واپسین در تحقق معلول یعنی فعل اجباری ،نقش مهم و اساسی است.

ببینید. اینجا به گونه ای پاسخ داده اید که مشخص است من در تفهیم اشکال اصلی خود دچار مشکل هستم. من عرض کرده ام بارها و بارها که فعلی که در دنیای خارج اتفاق می افتد را فعل ظاهری و فعلی که در دنیای درون فرد اتفاق می افتد. یا بهتر بگویم ان تصویر سازی ذهنی بر سایر تصاویر ذهنی ترجیح داده شده است و اراده به آن تعلق می گیرد را فعل حقیقی می نامم. بحث من بر سر مختار بودن یا نبودن در صدور این فعل است نه آنچه نتیجتاً تحت تاثیر اراده انسان در خارج روی می دهد.
اندیشمند;291014 نوشت:
از این منظر،تاثیر عوامل خارجی در حد اقتضا نه علت تامه ، به صورت موجبه جزئیه است به این معنا که ممکن است برخی مرجحات در حد ضرورت و وجوب در اراده انسانی تاثیر گذار باشند که از آن افعال به افعال جبری تعبیر می شود.اما در برابر آن ،انسان در مقابل بعضی مرجحات و علل خارجی مقاومت می کند و تسلیم محض آن ها نیست که از این اعمال به اعمال اختیاری یاد می شود و آن در وصف انسان به فاعل مختار کفایت می کند.

پیش از این هم جناب erfan_alavi فرموده اند که جبر یعنی تسخیر مطلق نفس از بیرون و اختیار نقیض این جبر است. بیان دقیق ایشان:

erfan_alavi;288311 نوشت:
ببینید دوست عزیز در بحث جبر و اختیار ،جبر به خود صدور فعل تعلق نمی گیرد،به عبارتی صادر شدن فعل از شخصی که اراده و اختیار دارد،به محض اراده و بودن لوازم و علل معد دیگر فعل صادر می شود،واین صدور به حکم ضرورت است نه جبر،بلکه جبر مربوط به عامل سوم است ،یعنی تحمیل زور و جبر بر فاعل در انجام فعلش ...نه اینکه صدور فعل نیز خود جبر باشد بلکه صدور فعل با ضرورت است نه جبر...

و پاسخ خود را مجدداً اینجا تکرار می کنم:

من که با اصطلاحات کار ندارم که. شما ضروررت و جبر را از هم جدا میدانید.
خلاصه ی استدلالتون اینه:

1- نقیض اختیار جبر است نه ضرورت
2-برهان علیت و قواعد مذکور ناشی از آن، ضرورت فعل را می رسانند نه جبر زیرا جبر از ناحیه ی بیرون از نفس تحمیل میشود و در صورت مطلق بودنش معنی عدم اختیار میدهد و در صورت نسبی بودنش اختیار محدود را سبب میشود ولی به هر حال مختار هست چون مجبور نیست.
3-پس ضرورت صدور فعل از نفس نشانه جبر نیست
4- نتیجتاً انسان مختار است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خوب تعریف اختیار اگر صرفاً نقیض جبر از بیرون باشد خوب من هم خیلی زود تر از اینها قبول داشتم که اختیار با قاعده علیت تضادی ندارد. ولی مشکل اینجاست که تعریف اختیار این بود که امکان صدور هر دو وجه فعل (انجام دادن یا ندادن) از ناحیه ذات باشد.

ببینید اینجا برای من اختیار به معنای صدور از ذات شخص مطرح نیست. بحث عدالت هم مطرح است. ذات شخص ضرورتاً همان را صادر میکند که همسنخ با خودش باشد و گزینه دیگری نیست. بعد قرار است مجازات شود بابت فعلی که ضرورتا جز آن فعل از او امکان صدور نداشت.
اندیشمند;291014 نوشت:
هر دو طیف قائلان به جبر و اختیار صدور فعل از انسان در جایگاه فاعل را می پذیرند که خود انسان در آن نقشی دارد اما پرسش و مناقشه در نحوه تاثیر و نقش انسان است.

خوب حالا فرض کنید یه طیف دیگه بوجود آمده و جبر ناشی از مراتب ذات خود شخص را هم نقیض اختیار می داند.برایش بر اساس علیت هم دلیل دارد که از هر ذات و در حد همان عقل بر سر یک دو راهی خاص، فقط امکان صدور تصمیم به انتخاب یکی از راه ها هست و امکان انتخاب راه دیگر فقط یک فرضیه است که هیچگاه امکان صدور نداشت.

خلاصه باید متوجه شده باشید که من دنبال اثبات آن جبری که جبرگرایان می گویند نیستم. ومنظور و هدفم محال دانستن اختیار به معنای زیر حتی برای خداوند هست:
«شخص مختار، امکان (مهم امکان با توانایی فرق میکند. مهم) صدور هر کدام از گزینه های موجود در ذهن را دارد و تا انتخاب صورت نگرفته احتمال صدور هر کدام از گزینه های فرضی یا ذهنی هست.»

ولی اختیار با تعریف زیر منطقی تر است:
« اختیار یعنی علم به تصمیمی که از او صادر شده به گونه ای که این علم مقدم بر صدور فعل باشد.» در حقیقت امکان صدور سایر گذینه ها، صرفاً یک امکان ذهنیست نه حقیقی.و مجازاً میگوییم شخص مختار امکان صدور هرکدام از گزینه ها را دارد ولی به قول حامد نهایتاً همان صادر خواهد شد که ذات اقتضا کند نه ذهن.

بقول حامد والله الموفق

نقل قول:
میشه شماره اون پستی که من گفتم کاری به مبدا فاعلی ندارم رو بدین بخونمش ببینم منظورم چی بوده؟؟؟؟ مگه میشه بحث اختیار رو مطرح کنم و کاری به فاعل نداشته باشم.!!!!!

نقل قول:
منظورتون از فاکتورهای فعل ظاهری نمیدونم چیه. اگر منظورتون اون حرف هایی هست که به من نسبت دادین که مربوط به مغز میشد و من نفهمیدم که ازکجا اوردین و من کی حرفی از مغز زدم که باید بگم کل اون پستتون باطله و حوصله پاسخگویی به اون پست رو ندارم.

سلام.
عاجزانه خواهش ميكنم اين نكات روقبل ازمطالعه بادقت بخونيد:
هدف اين بنده حقيرمغالطه نيست كه عمدا متنهاي شماروتغييربدم.كارمن تحليل داده هاست بين مطالب شما با پاسخ گويان(كه البته ميشه به جوابهايي رسيدكه خودنويسنده پست متوجه مطلب خودش نشده باشه) تاجايي كه مفهومش اشتباهه وتناقض داره پيداكنم.پس خواهش ميكنم توضيحات اين حقيرروباديد زيرسوال بردن مطالب شمانگاه نكنيد:

نقل قول:
مبدا فعل انسان هر چی میخواد باشه (مادی، معنوی، روحانی، شوق،نفس، ذات، طینت،مغز،..). صدور فعل باید هم سنخ با ذاتش در اون لحظه باشه که در بدو تولد آماده ساخته شده

اين دقيقا متن شماست كه دريكي ازپستهانوشتيد.دراين پست مبدا هرچي باشه مهم نيست وتاثيري درفرضيه وياسوال ويامشكل شمانداره!
اين نشون ميده واسه شمافاعل ومبدامهم نبوده..مهم اين بوده كه مبداهرچي ميخوادباشه بايد فعل اون باتوجه به قانون عليت صددرصد هم سنخ اون يعني مبداباشه!
درصورتي كه مبداخيلي مهمه.
اگرمبدا رو مادي درنظربگيريم آدم اختيارداره.
اگرمبدا رو روحاني درنظربگيريم آدم دردووجه هست:دروجه دنيابا انجام گناه بسيارتحت تسلط نفس حيواني ميشه ودچارجبرميشه...وباانجام ثواب بسيارازنفس خودش كه جبره دورميشه وبه استقلال تام ميرسه واينجاست كه مثل حضرت داوودهرچي روحكم كنه به طورتام فقط وفقط ازاختيارانسان كامل هست منتهي چون اين اختياربه طوركامل تحت اسارت خداوندقرارداده وهرچي اون دستورداده براي احكام زندگي همان رواجرا ميكنه وكم كم گناه رودروجودش به صفرميرسونه داراي اطاعت محض خداوندميشه.

امادروجه معنوي(بانگاه جهان حقيقي)انسان درتمام اموراتش جبرمحض داره.
اگرمبداشوق ونفس باشه كه ازوجودات ذات هستندوبه طورتام نميتونند مبداباشند.وشوق اينجاداراي اراده وانتخاب واختيارواستقلاله چون ازفاكتوراين هابيرون مياد.وجزابزاروواسطه هاست.

اگرمبداطينت باشه
كه مربوط به استعدادهاي ثابت دروجودانسانهاست كه هرانساني باعملش باعث بازشدن يكي ازكدهاي اون ميشه.اينجاانسان داراي اختيارنسبي هست چون نميتونه تينت روتغييربده اماميتونه براون اثربذاره وطيفش روتغييربده.وهمين تغييرطيف هست كه ضرر روبراي انسان توليدميكنه..ازجمله جهنم.
پس مبدا خيلي مهمه...بخاطر همين بازميپرسم واقعامبدا براي شما كدوم يكي هست؟واينكه واسه شمااصلا مهم نبوده مبداكجابايد باشه...ومهم سنخيته!همين باعث ميشه هركدام ازپاسخ گويان جواب ميدهندشمابه نتيجه نرسيدچون هركدام مبدارو يه چيزديگه ميدونه.به مسيرجواب پاسخ گويان دقت كنيد..

نقل قول:
فرقی بین راه و وجه نیست. خود انتخاب مورد بحث منه. چه انتخاب وجه باشه و چه انتخاب راه.
لازمه اختیار به معنای قدیمی انتخاب هست و لازمه انتخاب وجود بیش از یک گزینه (قابل انتخاب)
در معنای جدید اختیار علم به صدور فعل میشه تعریف اختیار نه انتخاب.

منظوركلمات وجه نيست.منظور كلمه صدورهست.صدورفعل امكانش يكيه ويك فعل واحدداره ودرمرحله اخرفعل ظاهري رخ ميده.درصورتي كه درتعريف اختيارماامكان انتخاب يكي ازراه هاروداريم...پس امكان انتخاب بين دوراه درسته.تعريف رودرست بگيم دچاراشتباه نميشيم.اين تعريف تناقضي نداره باقانون عليت.

حالابعدي:

نقل قول:
بارها و بارها عرض کردم منظور من از خارج، خارج از بدن انسان نیست.حتی سلول های مغز هم برای من خارج حساب میشوند.فقط نفس بسیط انسان مد نظر من هست. اصلا هیچ کاری به دنیای مادی به هییییییییچ وجه من الوجود ندارم.
نقل قول:
من لحظه صدور فعل رو میگم (فعل حقیقی). در اون لحظه دو گزینه وجود داره:
(انجام-عدم) (انجام دخالت- عدم دخالت) (تصدیق-عدم تصدیق) (خواستن-نخواستن) (0-1 )
از یک علت امکان صدور دو معلول اونم متناقض چگونه ممکنه؟؟؟؟؟؟؟؟ (یا علیییت. یا اختیار. انتخاب با شماست
نقل قول:
یک تفاوت اساسی میان تعریف فعل حقیقی بین من و شما اینجا مشاهده میشه. من فعلی که در بیرون اتفاق میافته مثلاً پاره کردن کاغذ را فعل ظاهری و اون فرمانی که در ذهن صادر شده

شما برعکس فعل ظاهری را که در عالم ماده اتفاق میافتد را فعل حقیقی می نامید.

1)شمافعلي كه دربيرون هست روفعل ظاهري معرفي كرديد.

2)ويكجافرموديد حتي سلولهاي مغزرومربوط به خارج ميدونيدونميخواهيد درمورد اونهابحث كنيد!

3)ولي موقع تعريف اختياراين كلمات روبه كاربرديد:امكان صدوروجه(ياصدورفعل)..
4)موقع مثالهاهم دائم مثال عملكردفعل ظاهري رومطرح كرديد.
خب؟
باتوجه به اين توضيحات شماتناقضي مشاهده ميكنيد؟البته اين تناقض عمدي نيست..بلكه ازبرداشت اشتباه ازمفاهيم حاصل شده.
جوري كه درتعاريف بيان فرموديدهرخواننده ايي متن روبادقت بخونه تصورميكنه شمارواختياررومربوط به مغزوانسان بافعل ظاهري اون قبول داريد اما نميخواهيد اختياردرمغز رو باعليت بررسي كنيد..ميخواهيد اختياررو دردرون انسان بافعل حقيقيش بررسي شود.شمااختياررودراونجامغايرت باقانون عليت ميدونيد.
علت اين برداشت اينه كه شمادرتعريف اختيارازفعل ظاهري حرف ميزنيدوموقع سنخيت ازفعل حقيقي ميگيد.چون كه:
كارصدورفعل وياصدوروجه وياصدورانتخاب))اين كلمات مربوط به آخرين مرحله اجرايعني فعل(ن)ويعني مربوط به فعل ظاهريه...
وهم چنين عدم وياتصديق:اين دوگزينه رومربوط به نفس بسيط ودرفعل حقيقي مطرح كرديداما باوركنيد كه اين تصديق وياعدم تصديق دوگزينه هستندكه درمراحل پاياني هنگام اجراي فعل ظاهري اتفاق مي افتند ونه دردرون.
به خاطرهمينه كه شمانكات مربوط به فعل روبه فاعل ربط داده وهمين طورمسائل مربوط به فعل ظاهري روبه فعل حقيقي ربط داديد.
فعل ظاهري بااختيارنسبي حاصل ميشه اما فعل حقيقي با جبره نسبي!واماتمام اين افعال درجهان حقيقي داراي جبرمحضه واين جبربه معناي اينه كه دراون ديدوسيع شده وفقط خالق اصلي وقديمي اين افعال روميبينه يعني خداوند.
پس اشكال كارمااينه كه جايگاه اختياررونميدونيم.
معني اصلي شاكله رونميدونيم.
تفاوت شاكله باكامپيوتررونميدونيم.
مبدا رومشخص نكرديم.
چون هركدام جواب شخصي ازاين سوالات داره نميتونه به جواب ونتيجه واحدبرسه.
اختياردر هرمبحثي معناي منحصربه فردي داره...ومعناي واحدي براي تمام وادي هانداره.
حالا درمورد مطالبتون قضاوت نميكنم.خودتون دقت كنيدببينيد چه چيزي متوجه ميشويد.ازاين مطالب خودتون:

نقل قول:
بستگی داره تو این جمله ای که قرمز کردم منظورتون از نتیجه چی باشه. ولی در هر حال فرق چندانی نمی کنه من میگم وقتی نتیجه واحد باشه معنیش اینه که طراحی فاعل طوری بوده که نتیجه همونی بشه که شده

.
نقل قول:
8-مبنای تصدیق و عدم تصدیق هرچه باشد از نفس فقط یکی امکان دارد. یا تصدیق یا عدم تصدیق. بر اساس قاعده سنخیت، نفس همان را انتخاب می کند که با شاکله اش سنخیت دارد.
9- فقط همانی که با شاکله او سنخیت دارد امکان صدور دارد و ممکن نیست وجهی انتخاب شود که سنخیت ندارد
نقل قول:

بعد از جمع زدن همه ی این میلیون ها تصدیق و عدم تصدیق تصمیم نهایی صادر میشود. که این 0 و 1 ها اختیاری نبوده است
.....
اصلا ارتباط بین تحول در ذات و اختیار رو از کجای بحث من درآوردین. شما مطالب رو یا دقیق نخوندین یا اشتباه متوجه شدین. غیر از این دو راه که راهی نیست . هست؟
.....
ببینید. جناب اندیشمند فرمودند قاعده سنخیت مربوط به علل هستی بخش هست و نه فاعلی من صرفاً در اون تاپیک به این بحث پرداختم و ثابت کردم که قاعده سنخیت مربوط به همه علل میشه.
.....
من کی گفتم همزمان بیاد دو کار رو با هم انجام بده که بشه بهش گفت اختیار
!!!!!!!!!!!!!!!!

جواب پاسخ گويان:
نقل قول:
خوب از ابتدا هم گفته شد که اختیار در مراتب مغایر است به عبارتی اختیار در مراتب وسعت وضیق می یابد و این امر مربوط به ظرفیتها می باشد که متناسب با ظرفیت خودش می باشد.
نتیجتا اختیار هر شخصی بر اساس ان مرتبه کمالی که دارد ارزیابی می گردد

نقل قول:
شاکله یا هر چیز دیگری که شما اسم روی ان بگذارید چیزی جز مرتبه ای علمی نیست،حتی نفس نوزاد نیز مرتبه ای از علم است منتها مرتبه ای که بالقوه دارای مراتب علمی بعد می باشد.

نقل قول:

حال:
شما بفرمایید ذات حق که یک مرتبه بیش نیست،و همه کمالات در ان مرتبه عین هم هستند،و ذاتش عین علم می باشد چگونه با اختیار مد نظر شما می سازد؟

نقل قول:

اول باید ببینیم در این نظام طولی که شما می فرمایید آیا انسان وجود دارد یا خیر و نقش انسان در این نظام طولی چیست؟

نقل قول:
هر دو طیف قائلان به جبر و اختیار صدور فعل از انسان در جایگاه فاعل را می پذیرند که خود انسان در آن نقشی دارد اما پرسش و مناقشه در نحوه تاثیر و نقش انسان است

سلام . چه عجب! یه مدت نبودید گفتم لابد دلخور شده اند.:Cheshmak:

سبزينه ظهور;291073 نوشت:
اين دقيقا متن شماست كه دريكي ازپستهانوشتيد.دراين پست مبدا هرچي باشه مهم نيست وتاثيري درفرضيه وياسوال ويامشكل شمانداره! اين نشون ميده واسه شمافاعل ومبدامهم نبوده..مهم اين بوده كه مبداهرچي ميخوادباشه بايد فعل اون باتوجه به قانون عليت صددرصد هم سنخ اون يعني مبداباشه!

اون متن من بوده و هنوز هم سر حرفم هستم. ولی با همان جمله بندی نه با تفسیری که شما کردید و گفتید:"شما مبدا را مهم نمی دانید." این جمله شماست و خارج از جمله بندی من برای خواننده هر معنایی ممکن است از آ« برداشت شود.
مبدا هرچه باشد اختیار به معنای مذکور محال است. انتخاب مبدا را به عهده شما گذاشته ام تا انتخاب کنید و بعد من ثابت کنم که همان مبدا انتخابی شما هم مختار نیست.نه این که برای خودم مبدا مهم نباشد.(ضمناً اون سه نقطه که گذاشتم یعنی لازم نیست بین اینا انتخاب کنید مثلا جناب عرفان علوی مبدا را جدیداً عقل اعلام کرده اند.)
دنباله بحثتون که اثبات نداشت فقط نظرتون روبیان کردید تا رسیدیم به این جمله:

سبزينه ظهور;291073 نوشت:
منظور كلمه صدورهست.صدورفعل امكانش يكيه ويك فعل واحدداره ودرمرحله اخرفعل ظاهري رخ ميده.

خیر. انسان نسبت به مراتب علمی که دارد تصویر سازی ذهنی انجام می دهد و مقایسه بین این تصاویر توسط عقل و شهوات (هرکدام زورشان بچربد)انجام می شود. نهایتاً یک تصویر ذهنی انتخاب میشود که به آن شوق بیشتری هست. لحظه تعلق اراده به آن تصویر ذهنیِ برگزیده شده (یا بهتر بگویم تصدیق شده) لحظه صدور فعل حقیقی است. و من تا همین جا کار دارم. اصلا از این به بعدش برام مهم نیست.
سبزينه ظهور;291073 نوشت:
درصورتي كه درتعريف اختيارماامكان انتخاب يكي ازراه هاروداريم...پس امكان انتخاب بين دوراه درسته.تعريف رودرست بگيم دچاراشتباه نميشيم.اين تعريف تناقضي نداره باقانون عليت.

از چی؟ چیو نتیجه گرفتین؟ من که نفهمیدم. از تعریف اختیار خود اختیار رو نتیجه گرفتین؟ بعد عدم تناقض با علیت!!!
سبزينه ظهور;291073 نوشت:
)شمافعلي كه دربيرون هست روفعل ظاهري معرفي كرديد.

:ok:
سبزينه ظهور;291073 نوشت:
2)ويكجافرموديد حتي سلولهاي مغزرومربوط به خارج ميدونيدونميخواهيد درمورد اونهابحث كنيد!

:ok:
سبزينه ظهور;291073 نوشت:
3)ولي موقع تعريف اختياراين كلمات روبه كاربرديد:امكان صدوروجه(ياصدورفعل)..

هر جا میگم فعل، منظورم فعل حقیقی هست نه ظاهری (دقت بفرمایید) واژه صدور هم منظور صدور فعل حقیقی است. (شما عادت کرده اید که فعلی را که در عالم شهادت قابل مشاهده است را فعل بدانید و تا که یکی گفت :فعل، یادتان همان فعل ظاهری میافتد تقصیر من چیست؟!!
(البته عرفان علوی و حامد سریعاً منظور من را درک کرده اند.)
سبزينه ظهور;291073 نوشت:
4)موقع مثالهاهم دائم مثال عملكردفعل ظاهري رومطرح كرديد.

از پست 61 به بعد، مثال ها را هم مطئنم در تناقض با ادعایم نزده ام . چون اینجا دنبال بحث علمی هستیم نه محاکمه همدیگر لطفه در پیام خصوصی مثالها را و شماره پست ان را به من اعلام کنید تا آنجا توضیح بدم و رفع تناقض کنم.
سبزينه ظهور;291073 نوشت:
باتوجه به اين توضيحات شماتناقضي مشاهده ميكنيد؟

با منظوری که خودم داشته ام؟ نه هیچ تناقضی مشاهده نمی کنم. فقط بین قاعده علیت و تعرف شما از اختیار، آری تناقض هست.
سبزينه ظهور;291073 نوشت:
جوري كه درتعاريف بيان فرموديدهرخواننده ايي متن روبادقت بخونه تصورميكنه شمارواختياررومربوط به مغزوانسان بافعل ظاهري اون قبول داريد اما نميخواهيد اختياردرمغز رو باعليت بررسي كنيد

فقط یک خواننده این برداشت را داشته و اون هم با دقت نخونده وگرنه این برداشت را نمی کرد. (لطفاً در پیام خصوصی پاسخ محاکمات شخصی را بدهید. اگر من اینجا پاسخ می دهم دلیلش این است که منظور واقعی خودم را به پاسخگویندگان برسانم وگرنه خودم هم اینجا پاسخ نمی دادم. اگر شما انجا مطرح منید من هم همانجا پاسخ خواهم داد.)
سبزينه ظهور;291073 نوشت:
علت اين برداشت اينه كه شمادرتعريف اختيارازفعل ظاهري حرف ميزنيدوموقع سنخيت ازفعل حقيقي ميگيد.

خیر. هر جا گفتم: فعل، منظورم فعل حقیقی بوده.
سبزينه ظهور;291073 نوشت:
وهم چنين عدم وياتصديق:اين دوگزينه رومربوط به نفس بسيط ودرفعل حقيقي مطرح كرديداما باوركنيد كه اين تصديق وياعدم تصديق دوگزينه هستندكه درمراحل پاياني هنگام اجراي فعل ظاهري اتفاق مي افتند ونه دردرون.

پستی را که خلاصه ای از بیانات ابن سینا و ابن رشد را آورده بودم بخوانید . واژه تصدیق را در متن بیاناتشان بیابید و خوب به آن فکر کنید. بالاخره متوجه میشوید که کاملاً در اشتباهید. و تصدیق در درون و هنگام تعقل اتفاق می افتد و مجموع این تصدیق و عدم تصدیق هاست که نهایتاً شوق به تعلق اراده به یک فعل (حقیقی) ایجاد می شود و تا این که به فعل ظاهری تبدیل شود هنوز خیلی راه مانده.

متن هایی هم که از اساتید نقل قول کرده اید را در جای خود پاسخ داده ام و ایشان در حال پاسخگویی هستند و متوجه منظور من هستند.

ممنون:Gol:

aminjet;290827 نوشت:
سلام
این امکان تا چه حدی محتمل است. یک احتمال واقعی است یا صرفاً مجازی و خیالی. واقعاً انسانی با فلان مراتب از تعقل و اراه و شهوت و علم، که بر سر یک دو راهی الف و ب است امکان صدور رای به انتخاب هر کدام از راه ها نسبت به هر یک از مراتب علمی خود را دارد ؟
فقط به مراتب علمی که نگاه کنیم میگوییم امکان صدور فعل نسبت به هر کدام از این مراتب هست. ولی حالا باید برگردیم ببینیم کدام قوه تعیین میکند که فعل نسبت به کدام یک از این مراتب علمی صادر شود.

سلام.
امکان صدور فعل از هر یک از مراتب بر اساس اراده وعقل ممکن است،به عنوان مثال امکان گناه هست ولی اراده و عقل، جلوی انرا می گیرد و همچنین بر عکس،نتیجتا فعل در لحظه وقوع بر اساس اراده اخیر رقم می خورد...ولی وقتی صادر گردید اختیار از ان انتزاع می گردد...

فعل تا مورد سنجش عقل قرار نگیرد صادر نمی گردد،به عبارتی فعل ادمی تابع امیال و غرایز درونی او نیست ،ولی اینکه فعل ادمی بر اساس استعداد او رقم بخورد ارتباطی به عدم اختیار او ندارد...

aminjet;290827 نوشت:

حالا سوال من این است که این عقل چقدر آزاد است. مراتب و کمالاتش قابل تغییر است یا ثابت؟ مستقل رفتار می کند یا خود از جایی کنترل می شود؟ محدود است یا نامحدود؟
اگر چند مرتبه علمی جلویش بگذاری که نسبت به یکی از این مراتب صدور تصمیم نماید محدود به کمالاتش و همسنخ با مرتبه اش، فقط امکان صدور کی را دارد یا نسبت به صدور هر کدام آزاد است؟
یعنی از یک قوه تعقل در یک مرتبه خاص و نسبت به تصمیم خاص، امکان صدور تصمیم بر اساس هرکدام از مراتب علمی موجود هست؟ یا همسنخ با مرتبه اش و تواناییش و استعدادش و یا هرچه اسمش را بگذاری فقط امکان انتخاب یکی است؟

قبلا نیز گفته شد که اختیار مراتب دارد،نتیجتا اختیاری که در مرتیه ذات حق می باشد در مرتبه عقل ادمی ممتنع است،نتیجتا قیاس شما قیاسی مع الفارق است،عقل بر اساس مرتبه خودش اختیارش سر جایش می باشد به عبارتی هر مرتبه احکامی دارد که خاص همان مرتبه است. دامنه و گستردگی اثر گذاری بر اساس مراتب مختلف است ولی این ارتباطی به عدم اختیار در مراتب ندارد بلکه هر مرتبه در حد مرتبه خودش مختار است یعنی می تواند اثر بگذارد......

همینکه عامل سومی بر اراده شخص در وقوع فعل اثر نگذارد برای اختیار کفایت می کند و البته این ارتباطی به عین ربط بودن اراده شخص به اراده حق ندارد ،بلکه اراده شخص بی اسطه تحت اراده حق نیست......
-----------------------

نقل قول:
سلام . چه عجب! یه مدت نبودید گفتم لابد دلخور شده اند
كي؟منظور اينجانب بود؟اگرنه كه هيچي..اگرآره كه نه..دلخور نيستم.اينجا گفتمان هست براي رسيدن به حقيقت ونه براي رسيدن به پيروزي ازجانب يك نفروبازنده كردن ديگران:ok:

نقل قول:
اون متن من بوده و هنوز هم سر حرفم هستم. ولی با همان جمله بندی نه با تفسیری که شما کردید و گفتید:"شما مبدا را مهم نمی دانید." این جمله شماست و خارج از جمله بندی من برای خواننده هر معنایی ممکن است از آ« برداشت شود.
مبدا هرچه باشد اختیار به معنای مذکور محال است.
وقتي ميگيد مبداهرچي باشه اختيارواسه شماباز هم محاله..چي روميرسونه؟
يعني درذهن شما مبدازيادمهم نيست...چون كمكي به رفع تناقض درذهن شمانميكنه..چون درهرصورت مبداهرچي باشه اخرش اختيارواسه شماتناقض داره.
اين اشتباهه.
خيلي مهمه كه بدونيم مبداچي بايدباشه.
آره مبدا بين انديشمندان عقل هم بوده...يعني عقل هم معرفي كردندبه عنوان مبدا..اما اين عقل درديدجهان مطرحه ودرسيروسولك جزآخرين مرحله نيست..جزمراحليه كه بايد ازش گذشت تابه حقيقت رسيد.وقتي به حقيقت ميرسيم ديگه نيازي به اختيارنداريم.
اماخودعقل مبدايي هست براي انسان معنوي كه درجهان مادي داره زندگي ميكنه.
پس براي رسيدن به پاسخ اول بايد مبدارو مشخص كنيد.
بازم ميپرسم:مبداشمادرذهنتون چيه؟دقيقا مبدارو چي ميدونيد؟واين كه ميخواهيد اختياررو دركدام وادي بررسي كنيد؟
نقل قول:
انسان نسبت به مراتب علمی که دارد تصویر سازی ذهنی انجام می دهد و مقایسه بین این تصاویر توسط عقل و شهوات (هرکدام زورشان بچربد)انجام می شود. نهایتاً یک تصویر ذهنی انتخاب میشود که به آن شوق بیشتری هست. لحظه تعلق اراده به آن تصویر ذهنیِ برگزیده شده (یا بهتر بگویم تصدیق شده) لحظه صدور فعل حقیقی است. و من تا همین جا کار دارم. اصلا از این به بعدش برام مهم نیست.
نقل قول:
هر جا میگم فعل، منظورم فعل حقیقی هست نه ظاهری (دقت بفرمایید) واژه صدور هم منظور صدور فعل حقیقی است.
نقل قول:
فقط یک خواننده این برداشت را داشته و اون هم با دقت نخونده وگرنه این برداشت را نمی کرد.
نقل قول:
پستی را که خلاصه ای از بیانات ابن سینا و ابن رشد را آورده بودم بخوانید . واژه تصدیق را در متن بیاناتشان بیابید و خوب به آن فکر کنید. بالاخره متوجه میشوید که کاملاً در اشتباهید. و تصدیق در درون و هنگام تعقل اتفاق می افتد و مجموع این تصدیق و عدم تصدیق هاست که نهایتاً شوق به تعلق اراده به یک فعل (حقیقی) ایجاد می شود و تا این که به فعل ظاهری تبدیل شود هنوز خیلی راه مانده.
براي من قابل تعجبه كه چرا توي تمام اين پستهاكه اين همه نوشتم شماهنوزبرداشت درستي ازمطالب نداريد.خواهش ميكنم دقت كنيم كه زماني كه مثال تافعل ظاهري نوشتم واسه اين بودكه ثابت بشه شماداريددرمورد فعل حقيقي حرف ميزنيدامادرموقع توضيح دادن فاكتورهاي مربوط به فعل ظاهري روبيان ميكنيد.
اشتباه درمفاهيمه ونه در تعريف صحيح عليت واختيار.
فعل حقيقي ازيك فاعل حقيقي صادرميشه.اين فعل به هيچ وجه امكان وجود دركنارشوق..انگيزه(هركدوم ازفاكتورهاكه به قول شمازورش برسه غالب بشه..واون هزارتاگرينه كه آخرش به تصديق وياعدم تصديق ميرسه هيچ كدوم ازاينهاكنارفعل حقيقي نيست.
فعل حقيقي درهركدوم ازوادي ها به معناي اون وسعت داده ميشه..اما وجه مشترك تمام اين معاني اين هست كه فعل حقيقي وابسته به هيچ حتي محيط وحتي خوداختيارنيست..
اختيارهم ابزاري هست براي انسان حقيقي كه داراي فاعل وفعل حقيقيه..
اين دوگزينه رونبايدتاحتي مثال شيء(الف)بكشونيم..
درصورتي كه شماتمام خصلتهاي فعل ظاهري كه ازتصديق وعدم تصديق وانتخاب وشوق وانگيزه وابزارووابسته ها شروع ميشه وازميليون داده فقط يك داده ميادبيرون!رومربوط كرديد به فعل حقيقي
اينهاهمگي مربوط به فعل ظاهريه.
اگرمثال مغز روزدم واسه اينه كه تمام اين شوق وانگيزه وتمام ميليون داده درمغزهست كه بررسي ميشه..اينهاهنگام ظهورفعل ظاهري هستنداماشمادرمثالهاي خودتون درمورد شبهه وفعل حقيقي ازتمام خصلتهاي فعل ظاهري صحبت كرديد.كه درپست قبلي داده هاي شمارويك جاگذاشتم.
اين علت اصلي تناقض درپاسخ شماباجواب پاسخ گويانه.

نقل قول:
متن هایی هم که از اساتید نقل قول کرده اید را در جای خود پاسخ داده ام و ایشان در حال پاسخگویی هستند و متوجه منظور من هستند.
متوجه منظورشماهستنداما جوابي كه شماميديد مطابق با جوابهايي كه اونها ميدن نيست..چون اصلا مسيرهايكي نيست:
اون پستهاكه گذاشتم مسيرمتفاوتي رونشون ميده كه ظاهرا هنوزمتوجه اون نشديد.
نقل قول:
امکان صدور فعل از هر یک از مراتب بر اساس اراده وعقل ممکن است،به عنوان مثال امکان گناه هست ولی اراده و عقل، جلوی انرا می گیرد و همچنین بر عکس،نتیجتا فعل در لحظه وقوع بر اساس اراده اخیر رقم می خورد...ولی وقتی صادر گردید اختیار از ان انتزاع می گردد...
نقل قول:
فعل تا مورد سنجش عقل قرار نگیرد صادر نمی گردد،به عبارتی فعل ادمی تابع امیال و غرایز درونی او نیست ،ولی اینکه فعل ادمی بر اساس استعداد او رقم بخورد ارتباطی به عدم اختیار او ندارد...
نقل قول:
اختیار مراتب دارد،نتیجتا اختیاری که در مرتیه ذات حق می باشد در مرتبه عقل ادمی ممتنع است،نتیجتا قیاس شما قیاسی مع الفارق است،عقل بر اساس مرتبه خودش اختیارش سر جایش می باشد به عبارتی هر مرتبه احکامی دارد که خاص همان مرتبه است.
به اين پست دقت كنيد+پستهاي قبلي ازپاسخ دهندگان.
اينها هم مبدا وهم نوع وادي وهم نوع فعل وهم معني اختياررو جداازاون معاني كه شمادرنظرداريدودرفرضيه گذاشتيد ميدونند.به همين علت تناقض درپاسخ ديده ميشه.
مثلا توضيح كارشناس درمورد تعريف اختياركه مربوط به جريان حضرت داوودبود.يادتونه؟
دراين جامعني اختياردروادي جهان حقيقي كه داراي فاعل وفعل حقيقيه مطرح شده كه قانون عليت درمورد اون نيست.
قانون عليت جايي مطرحه كه جهان وزندگي وبدي و خوبي وشروخيرداراي معنيه وحتي معني توكل و استقلال هم داراي معنيه..ولي وقتي اين فاكتورهادرجهان حقيقي ازبين ميره ديگه نيازي به ابزاراختيارنداريم.
ويااينكه بسنجيم كدوم درسته ويانه..اونجا ديگه ماميدونيم چي درسته وفقط فعل درست روانجام ميديم ونيازي به تحليل داده هاوشوق نداريم.
اونجاماازوادي شوق هم والاتررفتيم.
اماشما تعريف اختيارازپاسخ گوروسريعامربوط به قانون عليت دونستيدوربطش داديدوبقيه مسيرروخراب كرد.
ببينيد برادرگرامي قانون عليت واختيارمربوط به تاچندقدمي بعدازانسان يعني تامحيط اون هست دراين دنياوهمين وادي محدود.
امافعل حقيقي صادرشده ازيك فاعل حقيقي اصلا نيازي به قوانين عليت وطرح اختيارنداره ديگه چه برسه بخواهيم دراون وادي شبهه اين قوانين رومطرح كنيم.
نقل قول:
پس اشكال كارمااينه كه جايگاه اختياررونميدونيم.
معني اصلي شاكله رونميدونيم.
تفاوت شاكله باكامپيوتررونميدونيم.
مبدا رومشخص نكرديم.

سلام و عرض ادب بر شما
البته دخالت من بر بحث جبر و اختیار ارائه برداشت اینجانب بر وجود پارادوکس از نقلیات دینی است نه توجیه جبر یا اختیار
چرا که بین دانایی و توانایی خدا آن طور که از نقلیات دینی برمی آید پارادوکس غیر قابل توجیهی بدست می آید و اینکه هرگاه از منظر دین به «جبر»، یا علم ازلی و مطلق خدا بر هر چه که در آینده و در ابدالآباد جهان مقدر است معتقد شوید فلسفه ارسال دین هم خودبخود پادرهوا میشود
چنانچه از این منظر به بحث علاقه دارید به تاپیک من اختیار دارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ مراجعه کنید
پیروز و موفق باشید

متحیر;291262 نوشت:
سلام و عرض ادب بر شما

چرا که بین دانایی و توانایی خدا آن طور که از نقلیات دینی برمی آید پارادوکس غیر قابل توجیهی بدست می آید .

پیروز و موفق باشید

سلام بر شما.

همچین تضادی وجود ندارد،چون علم حق عین قدرتش می باشد،به عبارتی در مرتبه ذات حق حدی نیست تا کمالات را از هم جدا نماید.

تمایز و تغایر کمالات در مراتب دانی متصور است که حدود باعث جدایی انها می گردد.

یاحق

سلام و عرض ادب خدمت erfan_alavi گرانقدر
دوست عزیز
برای توضیح پارادوکسی که بدان اشاره کردم
به مطلب ذیل توجه فرمایید:
آیا از ازل و قبل از آفرینش این جهان این پاسخ 165 شما در ساعت 11:15 دقیقه شب 26 آبان سال 1391 هجری در پیشگاه خداوند مشخص بوده است؟
هر چند شما تا قبل از اقدام به این عمل از نحوه انجام آن بی اطلاع بودید
[SPOILER]
یک توضیح:
شاید عنوان شود که مخلوق همواره همراه خالق است
پس اشارات اینجانب به قبل از آفرینش یا ازل بی مورد است
چرا که همه چیز حاضر است پس سیر حوادث هم حاضر بوده،هست و خواهد بود
اگر به انصاف به چنین اعتقادی نگاه کنیم جز رأی به جبر چیزی برایمان باقی نمیگذارد.
[/SPOILER]
اگر پاسخ شما مثبت است جز اینکه به جبر معتقد باشیم هیچ راه دیگری برای توجیه آن میسور نیست
و اگر پاسخ شما منفی است و یا با اگر و امّا همراه است
این بانقلیّات دین و آن ادعا که خداوند دانای امور است از قبیل اینکه او اول و آخر است منافات دارد
دقت کتید ما منکر دانا بودن تمامی عواقب احتمالی هر عملی به شرط آنکه دانایی بر تمامی مقدمات فراهم و مترتب باشد، نیستیم؛
یعنی با پیش بینی مشکل نداریم
بلکه با پیشگویی مشکل داریم
پیشگویی یعنی جبر
از خواص وحی و دین پیشگویی است! یکی از شرایط مقبول بودن وحی که متکلمان دینی برمیشمرند برخورداری وحی از اخبار گذشته و آینده است که بدان هم مباهات میکنند .فعلاً در این مقوله با اخبار گذشته چندان مشکلی عنوان نمیکنیم ولی اخبار آینده (دوباره دقت کنید:پیش گویی نه پیش بینی) مشکل ساز است چرا که معنی جبر میدهد

این پارادوکس باز بار دیگر خود را نمایان میکند در زمانی که معتقد باشیم دین برای اصلاح امور ارسال شده
اگر قرار است که دین اصلاحی را مترتب شود پس نباید در اندرون خود نقلیاتی و باورهایی داشته باشد که سرنوشت تمام افراد از ازل مشخص باشد

پیروز و موفق باشید

سلام دوستان

بحث علم خدا و جبر مربوط به این تاپیک نیست. خواهش می کنم به تاپیک مربوطه مراجعه بفرمایید.
اینجا بحث بر سر قانون علیت و اختیار هست.

ممنون

متحیر;291401 نوشت:
سلام و عرض ادب خدمت erfan_alavi گرانقدر
دوست عزیز
برای توضیح پارادوکسی که بدان اشاره کردم
به مطلب ذیل توجه فرمایید:
آیا از ازل و قبل از آفرینش این جهان این پاسخ 165 شما در ساعت 11:15 دقیقه شب 26 آبان سال 1391 هجری در پیشگاه خداوند مشخص بوده است؟
هر چند شما تا قبل از اقدام به این عمل از نحوه انجام آن بی اطلاع بودید

سلام بر شما دوست عزیز.

فعل حق بسیط است به عبارتی تکرر ندارد نتیجتا واحد است،و از جهت ارتباطش با حق محدود نیست،پس ابتدای ان انرا از انتها منفک نمی کند واین لازمه بساطت و وحدت است.

ولی همین فعل از جهت قابل و ویژگیهایش مغایر با مطالب بالاست که البته افعال ادمی نیز خارج از این مطلب نیست.

با توجه به مطالب بالا علم به اینده و گذشته وحال از جهت ارتباطی که با ذات حق دارد یکسان است چون نواقصی از قبیل زمان ومکان در این جهت بسیط ممتنع است.واین از ضروریات این فعل بسیط است.نه اینکه چنین چیزی جبر باشد.

نتیجتا اینده از جهت قابل که ما باشیم نامشخص است چون زمان و مکان ذاتی چنین مرتبه ای است و لی برای مرتبه ذات حق که این نواقص ممتنع است چنین اشکالی نیست.
مسئله جبر مربوط به جایی دیگر است.

----------------

aminjet;291516 نوشت:
سلام دوستان

بحث علم خدا و جبر مربوط به این تاپیک نیست. خواهش می کنم به تاپیک مربوطه مراجعه بفرمایید.
اینجا بحث بر سر قانون علیت و اختیار هست.

ممنون


سلام و عرض ادب
خدمت شما
البته شاید به نظر برسد علم و دانایی خدایی ارتباط مستقیم با مسئله جبر و اختیار ندارد
ولی مسئله جبر و اختیار آنقدر گسترده است که بدون درک تمامی موضوعات مرتبط با آن
بررسی جامع جبر واختیار ابتر است

برای اینکه از دلخوری شما کم کرده باشم و به موضوع دلخواه شما نزدیک شویم باید اشاره کنیم
چون ما اسیر و در بند این جهان هستیم
و اجزاء این جهان هم هیچکدام از یکدیگر رها نمی باشند و در تعامل یکدیگر هستند
پس آن معنای« آزاد »از اختیار که توانایی هر انتخاب به اجزاء بدهد بی آنکه عوامل محیط و پیچیدگی های درونی بی تأثیر بر انتخاب افعال باشد میسور نیست و نامحقق می باشد
چرا که هر واکنش متفاوت ناشی از تعامل اجزاء محیط در طول زمان بر اساس اثر پروانه ای و یا آشوب موجب شکل گیری جهان به گونه و سرنوشت دیگر ی میشود که منجر به جهان دیگر با کیفیات و یا کمیات دیگر میشود
ولی اینکه در طراحی این جهان ما قادر به گزینش افعال خود هستیم
با مراجعه به وجدان این استنباط برای ما بدست می آید که ما مختاریم
که اگر اختیار نبود قوانین اجتماعی و تمکین ما بر سر قراردادهای اجتماعی و اخلاقی و خودداری ما از اقدام به هر عمل مخاطره آمیز و احتیاط هایی که برای حفظ سلامت خود میکنیم
ابلهانه و بیهوده بود

موفق باشید

سلام و عرض ادب خدمت erfan_alavi گرانقدر
دوست عزیز
آیا منظور شما این است که :خدای واحد قادر به خلق کثیر خلایق نیست؟
چرا که کثرت خلایق که در پی هم و از دل تغییرات خلایق قبل از خود می آیند مغایر با فعل بسیطی است که شما انتظار دارید از مبدأ واحد سر بزند.
کثرتی که ما ناظر هستیم با آن ایده آلی که شما در نظر دارید و ظرفیت و محدودیت جهان همخوانی ندارد
فعل واحد و بسیط اگر تماماً یکدست مانند فاعل خود باشد به هیچ وجه واجد مراتب و سایه روشن نمیشود
اگر چنین اعوجاج هایی (جهان ماده)که حقیقتاً موجود است را به خاطر اینکه با آن ایده آل ما (خالق واحد) جور در نمی آید را کنار بگذاریم فقط پاک کردن صورت مسئله است
با عرض معذرت این پاسخهای شما ،برای امثال من که خارج از حسّیات و معقولات متعارف برایشان قابل درک نیست پاسخ اقناع کننده ای نیست .

موفق باشید

نقل قول:
بحث علم خدا و جبر مربوط به این تاپیک نیست. خواهش می کنم به تاپیک مربوطه مراجعه بفرمایید.
اینجا بحث بر سر قانون علیت و اختیار هست.
نقل قول:
البته شاید به نظر برسد علم و دانایی خدایی ارتباط مستقیم با مسئله جبر و اختیار ندارد
ولی مسئله جبر و اختیار آنقدر گسترده است که بدون درک تمامی موضوعات مرتبط با آن
بررسی جامع جبر واختیار ابتر است
به علت گستردگي اين موضوع هست كه مجبوريم هرشاخه اون روجدا بررسي كنيم.پس بهتره موضوع خودتون رو درتاپيك ديگه بررسي كنيد.

مثلا همين تاپيك(آيااختياردارم؟؟؟؟؟)در اين تاپيك درمورد پيش گويي توضيح داده شدكه پيش گويي به معناي جبرنيست..
واينكه فكركنيم پيش گويي كردن يعني داشتن جبر يك تصوري هست كه براي كساني پيش ميادكه ازپيش گويي وعلت وچگونگي اون توجه نكردند.
وپاسخ به چنين سوالات گسترده نبايدداراي جواب فقط بله وياخيرباشه..اين محدود كردن گزينه هست.
اگرميشه درتاپيك موردنظر اين بحث دنبال بشه.

متشكرم.

متحیر;291656 نوشت:
سلام و عرض ادب خدمت erfan_alavi گرانقدر
دوست عزیز
آیا منظور شما این است که :خدای واحد قادر به خلق کثیر خلایق نیست؟

سلام بر شما دوست گرامی.

چرا هست منتها کثرت زاییده و ناشی از حدود است جایی که حدود نباشد کمالات عین هم هستند مانند مرتبه ذات حق،.....واین حدود را ضرورتا دوری از حق به وجود می اورد،به عبارتی خداوند به حکم کمال محض و بسیط فعل بسیط صادر می کند ولی بالضروره دوری از حق برخی حدود را از جهت قابل برای ان ایجاد می کند که از ذات مرتبه اش می جوشد.

نتیجتا از مرتبه مادون که بین کمالات حدود فاصله انداخته ،وقدرت را مغایر از علم و علم را مغایر با حیات و غیره کرده هر چه به طرف قله پیش برویم این حدود برداشته شده و کمالات به هم نزدیکتر می شوند تا در قله که دیگر کمالات عین هم می شوند چون دیگر حدی و نقصی نیست.

نتیجتا اثار وجودی عالم مادی نتیجه دوری است که از قله دارد،پس خداوند کمال وجودی هر موجود را می دهد و لی نقص و اثار وجودی او که در مرتبه اش می باشد از ذاتش بر می خیزد و این به حکم ضرورت است نه اینکه این نقایص را هم خدا داده باشد.

خلاصه کثرت ناشی از حدود است و حدود ناشی از عدم کمال و دوری از قله که البته در هر مرتبه احکام خاص خودش را دارد که قابل سریان به مراتب دیگر نیست.
----------------------------------------------

با سلام خدمت دوستان

من دنبال بررسی رابطه دانایی خدا با جبر و اختیار نیستم. و این تاپیک را به این منظور تاسیس نکرده ام. مرتبط بودن بحث علم خدا با جبر و اختیار دلیل نمیشود که این بحث با این تاپیک در یک راستا باشد.
علی ای حال اگر دوست داشتید به بحث خودتان ادامه دهید من هم به دلیل مشغله خدا حافظی میکنم بدون این که به نتیجه رسیده باشم.

خدانگهدار.

erfan_alavi;291213 نوشت:
ولی اینکه فعل ادمی بر اساس استعداد او رقم بخورد ارتباطی به عدم اختیار او ندارد...

سلام
من همین را قبول ندارم. لطفاً همین را توضیح دهید.

erfan_alavi;291213 نوشت:
همینکه عامل سومی بر اراده شخص در وقوع فعل اثر نگذارد برای اختیار کفایت می کند

متاسفانه برای من کفایت نمی کند. اگر اختیار را نقیض جبر از بیرون تعریف کنیم حق با شماست کفایت می کند ولی مشکل من سر ضعف مرتبه ی خلقت شخص است که ناچار قدرت استدلالش محدود و در اختیار خودش نیست و همین توانایی خدادادی عقل نقش اصلی و محوری در صدور فعل دارد.

aminjet;292288 نوشت:
سلام
ولی مشکل من سر ضعف مرتبه ی خلقت شخص است که ناچار قدرت استدلالش محدود و در اختیار خودش نیست و همین توانایی خدادادی عقل نقش اصلی و محوری در صدور فعل دارد.

سلام بر شما.

اینکه قدرت استدلال محدود باشد غیر از این است که این استدلال در اختیارش نباشد،بلکه اختیار در حد همان مرتبه اش مورد انتظار است،ولی انسان که چک سفید عالم هستی است می تواند ارزش خود را به طور نامحدود بالا ببرد،انوقت است که اختیارش تحت همین ارزش رقم می خورد.

نتیجتا انسان در مرتبه و ارزش خود نیز محدود نیست بلکه می تواند به جایی برسد که همه عالم هستی تحت اراده او باشد.وخود همین ارتقاء مرتبه ،نتیجه همین اختیار است ودر این سیر صعودی حدی برای اراده و اختیار نیست.

خلاصه انسان محل ظهور اسماء الهی است و البته از خصایص اثار وجودی این اسماء صفت اختیار است،ولی اینکه این اسماء چقدر در انسان ظهور کرده باشند اختیارش را تحت خود قرار می دهد ولی اصل موضوع که همان صفت اختیار باشد در این مراتب مشترک است،همانطور که علم بین مراتب وجودی مشترک است و لی مراتب علم است که اثار مغایری را بروز می دهد مانند علم ملکوت که با قدرت همراه است و لی علم مادی و ذهنی چنین ویژگی ندارد ولی در هر حال همه این مراتب چیزی جز علم نیست و در این امر مشترک هستند ،اختیار نیز در مراتب وجودی چنین است و عقل نیز در مراتب چنین حکمی دارد.

پس امر ونهی و اختیار در مرتبه مادی در همین حد عقل متعارف و درک خوبی و بدی و عقل معیشتی مد نظر است و البته اختیاری که در مراتب عالی می باشد از این مرتبه مورد انتظار نیست و لی با کسب مدارج عالی خود نفس همچین ظرفی را می پذیرد.
----------------------------------------------------------

با سلام خدمت دوستان و اساتید گرامی.

تشکر می کنم که در این مدت همه به نحوی سعی کردند که مسئله را برای من و خوانندگان موشکافی نمایند. من مدتی بود که دسترسی به اینترنت را نداشتم و هم اکنون هم که مشکل مرتفع شده کار پایان نامه من فشرده تر شده و زمان کافی برای گرم نگه داشتن موضوع را ندارم.
متاسفانه علیرغم تلاش دوستان من همچنان مسئله برایم حل نشده باقی مانده است و نمی توانم بین قانون علیت و فروعاتش و مسئله اختیار صلح برقرار کنم و هرچه زدم به در بسته خورد.
متاسفانه کاملاً برایم واضح و بدیهی و مبرهن است که یا باید اختیار به معنای "امکان حقیقی صدور هرکدام از گزینه های موجود در تصمیم گیری" را پذیرفت یا قاعده ی علت و معلول و فروعاتش و من نمیتوانم همزمان هر دو را جمع کنم.
خلاصه اشکال حل نشده من در زیر اورده شده است ولی متاسفانه خودم امکان سر زدن زیاد به این بحث را شاید نداشته باشم اگر دوستان مایل به ادامه دادن باشند که ادامه دهند وگرنه از کازشناس محترم میخواهم بحث را جمع بندی کند تا در مجالی دیگر من تاپیک دیگری را با عنوانی بهتر تقاضا کنم.
خلاصه اشکال من:
هرچند انسان ظاهراً بین چند گزینه که به هر کدام نسبت به مراتب علمیش سطحی از آگاهی را دارد تحلیل میکند اما تصمیم به انتخاب هر کدام از گزینه ها نیاز به یک مکانیزم دارد: مجموعه ای از عقل و شهوت.
بر مبنای این دو تصمیم گرفته شده و گزینه های دیگر رد شده و نهایتاً یک فعل صادر میشود.از بیرون که به شخص نگاه میکنیم میبینیم از او انتظار هر کدام از گزینه ها بود و چون خودش بین این گزینه ها انتخاب کرد میگوییم مختار بود.
ولی مشکل از جایی آغاز میشود که عمیقتر نگاه کنیم آنگاه میبینیم که گزینه های دیگر امکان صدور نداشت چون از این شخص با ان مکانیزم عقل و شهوت خاص همان شخص در همان لحظه و در همان محیط و در همان .... خاص، بنا بر قاعده علیت فقط صدور همان گزینه که صادر شد ممکن بود و سایر گزینه ها حقیقی نبوده اند.
اگر اختیار برقرار باشد لازم است از آن مکانیزم در در همان لحظه و در همان محیط و در همان .... خاص، هرکدام از گزینه ها سر بزند و این خلاف قاعده علیت است که ضرورت علی و معلولی میگوید که از یک مجوعه ای از علت های ناقصه وقتی تامه شوند ضرورتاً همان معلول حادث میشود که سنخیت دارد با علت یا علل خود. بنابراین اختیار به معنای مذکور لازمه اش این است که استثنائاً در اینجا از علیت صرف نظر کنیم.

مشکل فوق برای من حل نشد. تنها حلی که عنوان شد تغییر تعریف اختیار بود به این صورت:
"اختیار یعنی اینکه شخص نسبت به عمل خود اگاهی دارد به گونه ای که به علم حضوری درمیابد که عمل از خودش سر زده است"
تعریف فوق با علیت ناسازگاری ندارد به شرط آن که قبول کنیم که به جز همان عملی که از او سر زد امکان صدور عمل دیگری نبود و انتظاری هم از شخصی با آن خصوصیات و ویژگی ها و مراتب علمی و استعدادها و ...در آن شرایط نمی رفت.

با تشکر

ادامه این مباحث در تاپیک http://www.askdin.com/thread27574.html پیگیری خواهد شد. لذا جمع بندی این تاپیک پس از پایان این بحث در همان تاپیک مذکور انجام خواهد شد.
موفق باشید
(کنکاش)

موضوع قفل شده است