جمع بندی اشکالات قرآن (مجازات جهنمی ها)

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اشکالات قرآن (مجازات جهنمی ها)

سلام دوستان عزیز
من در شبکه های مجازی چندین شبهه دیدم بعضی از آن ها را با لطف خدا تونستم رفع کنم اما بعضی ها را نه،
ممنون میشن به این شبهات پاسخ بدین:

مجازات جهنمی ها
در جائی می‌گویدکه خوراکی‌شان کاکتوس است:

لَآكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ (واقعه/52)
قطعاازدرختى كه از کاکتوس است‏ خواهيدخورد.
فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ (واقعه/52)
و از آن شكمهايتان را خواهيد آكند.
نوشابه‌ شان هم آبجوشاست:
فَشَارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْحَمِيمِ (واقعه/54)
و روى آن از آبجوش می‌نوشند.

جالب است که دمای آبجوش به اندازه دمای ذوب مس می‎باشد:
وَ إِن يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاء كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَ سَاءتْ مُرْتَفَقًا (کهف/29)
اگر فریادرسى بجویند،به آبى مانند مس گداخته كه چهره‌ها را برشته می‌کند یاری می‌شوند؛وای! چه نوشیدنی بدی و چه جایگاه زشتی!

آیا دمای جوش آب با مس یکی است؟!
این آبجوش ازچشمه‌ای است در جهنم:
تُسْقَى مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ (غاشیه/5)
آنان را از چشمه‌ای بسیار داغ می‌نوشانند.
و در جائی دیگر می‌گوید که تنها خوراکی‌شان،چرکابه است:

وَ لَاطَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ (الحاقه/36)
و خوراكى جز چركابه ندارد.

و در جائی دیگر سخن از کاکتوس نیست، بلکه بوته‌ای است خاردار که اعراب به آن شَبرق می‌گوید و هنگامی که خشک شد، بسیار خشن می‌شود، در این حالت آن را ضریع می‌نامند، قرآن می‌گویند که تنها خوراکی‌شان،همین بوته‌ی خشک است:
لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ (غاشیه/6)
برای آنان خوراکی به غیر از بوته‌ای خاردار خشک وجود ندارد

با تشکر

width: 700 align: center

[TD="align: center"]با نام و یاد دوست

[/TD]

[TD="align: center"][/TD]


کارشناس بحث: استاد میقات

[TD][/TD]

[="Tahoma"]

omid2424;1013939 نوشت:
مجازات جهنمی ها

با سلام و درود

برخی آیات مرتبط:

«تُسْقىٰ مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ * لَيْسَ لَهُمْ طَعٰامٌ إِلاّٰ مِنْ ضَرِيعٍ * لاٰ يُسْمِنُ وَ لاٰ يُغْنِي مِنْ جُوعٍ»
از چشمه ‌ای بسیار داغ به آنان می ‌نوشانند؛ غذائی جز از ضَریع [= خار خشک تلخ و بدبو] ندارند؛ غذایی که نه آن ها را فربه می‌ کند و نه از گرسنگی می ‌رهاند!(غاشیه: 88/ 5-7)

«لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ * فَمٰالِؤُنَ مِنْهَا اَلْبُطُونَ * فَشٰارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ اَلْحَمِيمِ * فَشٰارِبُونَ شُرْبَ اَلْهِيمِ»
قطعاً از درخت زقّوم می ‌خورید، و شکم ها را از آن پر می ‌کنید، و روی آن از آب سوزان می ‌نوشید، و همچون شتران مبتلا به بیماری عطش، از آن می ‌آشامید!(واقعه: 56/ 52-55)

«وَ لاٰ طَعٰامٌ إِلاّٰ مِنْ غِسْلِينٍ * لاٰ يَأْكُلُهُ إِلاَّ اَلْخٰاطِؤُنَ»
و نه طعامی، جز از چرک و خون! غذایی که جز خطاکاران آن را نمی ‌خورند!(حاقه: 69/ 36-37)

«إِنَّ شَجَرَةَ اَلزَّقُّومِ * طَعٰامُ اَلْأَثِيمِ * كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي اَلْبُطُونِ * كَغَلْيِ اَلْحَمِيمِ * خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلىٰ سَوٰاءِ اَلْجَحِيمِ»
مسلّماً درخت زقّوم... غذای گنهکاران است، همانند فلز گداخته در شکم ها می ‌جوشد؛ جوششی همچون آب سوزان! (آنگاه به مأموران دوزخ خطاب می ‌شود:) این کافر مجرم را بگیرید و به میان دوزخ پرتابش کنید!(دخان: 44/ 43-47)

«إِنَّ لَدَيْنٰا أَنْكٰالاً وَ جَحِيماً * وَ طَعٰاماً ذٰا غُصَّةٍ وَ عَذٰاباً أَلِيماً»
که نزد ما غل و زنجیرها و (آتش) دوزخ است، و غذایی گلوگیر، و عذابی دردناک.(مزمل: 73: 12-13)

«أَ ذٰلِكَ خَيْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ اَلزَّقُّومِ * إِنّٰا جَعَلْنٰاهٰا فِتْنَةً لِلظّٰالِمِينَ * إِنَّهٰا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ اَلْجَحِيمِ * طَلْعُهٰا كَأَنَّهُ رُؤُسُ اَلشَّيٰاطِينِ * فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْهٰا فَمٰالِؤُنَ مِنْهَا اَلْبُطُونَ * ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْهٰا لَشَوْباً مِنْ حَمِيمٍ»
آیا این (نعمتهای جاویدان بهشتی) بهتر است یا درخت (نفرت ‌انگیز) زقّوم؟! ما آن را مایه درد و رنج ظالمان قرار دادیم! آن درختی است که از قعر جهنّم می ‌روید! شکوفه آن مانند سرهای شیاطین است! آنها [= مجرمان‌] از آن می ‌خورند و شکم ها را از آن پر می ‌کنند! سپس روی آن آب داغ متعفّنی می ‌نوشند!(صافات: 37/ 62-67)

«لاٰ يَذُوقُونَ فِيهٰا بَرْداً وَ لاٰ شَرٰاباً * إِلاّٰ حَمِيماً وَ غَسّٰاقاً»
در آن جا نه چیز خنکی می ‌چشند و نه نوشیدنی گوارایی، جز آبی سوزان و مایعی از چرک و خون!(نبأ: 78/ 24-25)

«يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ اَلْحَمِيمُ * يُصْهَرُ بِهِ مٰا فِي بُطُونِهِمْ وَ اَلْجُلُودُ * وَ لَهُمْ مَقٰامِعُ مِنْ حَدِيدٍ * كُلَّمٰا أَرٰادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهٰا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهٰا وَ ذُوقُوا عَذٰابَ اَلْحَرِيقِ»
و مایع سوزان و جوشان بر سرشان ریخته می ‌شود؛ آنچنان که هم درونشان با آن آب می ‌شود، و هم پوست هایشان. و برای آنان گرزهایی از آهن (سوزان) است. هر گاه بخواهند از غم و اندوه‌ های دوزخ خارج شوند، آن ها را به آن باز می ‌گردانند؛ و (به آنان گفته می ‌شود:) بچشید عذاب سوزان را!(حج: 22/ 19-22)

«مِنْ وَرٰائِهِ جَهَنَّمُ وَ يُسْقىٰ مِنْ مٰاءٍ صَدِيدٍ * يَتَجَرَّعُهُ وَ لاٰ يَكٰادُ يُسِيغُهُ»
به دنبال او جهنم خواهد بود؛ و از آب بد بوی متعفّنی نوشانده می ‌شود! به زحمت جرعه جرعه آن را سر می ‌کشد؛ و هرگز حاضر نیست به میل خود آن را بیاشامد.(ابراهیم: 14/ 16-17)

«وَ إِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغٰاثُوا بِمٰاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي اَلْوُجُوهَ بِئْسَ اَلشَّرٰابُ وَ سٰاءَتْ مُرْتَفَقاً»
و اگر تقاضای آب کنند، آبی برای آنان می آورند که همچون فلز گداخته، صورت ها را بریان می ‌کند! چه بد نوشیدنی، و چه بد محل اجتماعی است!(کهف: 18/ 29)

«وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ أَمْعاءَهُمْ‏»
و از آب جوشان نوشانده مى‏ شوند كه اندرونشان را از هم متلاشى مى ‏كند؟!(محمد: 47/ 15)

omid2424;1013939 نوشت:
در جائی می‌گویدکه خوراکی‌شان کاکتوس است:

omid2424;1013939 نوشت:
و در جائی دیگر می‌گوید که تنها خوراکی‌شان،چرکابه است:

omid2424;1013939 نوشت:
و در جائی دیگر سخن از کاکتوس نیست،

بیان تفسیری

مفسران در تبیین و تفسیر این استثناهای متعدد در طعام و نوشیدنی اهل جهنم، وجوه و احتمالاتی را بیان کرده اند:

1. هر سه كلمه (ضريع و زقوم و غسلين) اشاره به يک مطلب است، و آن گياه خشن و ناگوارى است كه غذاى اهل دوزخ است.

2. طعام، چيزی است كه براى خوردن آماده شده باشد و براى همين، خاک را طعام انسان نمی گويند. پس چون چرک و خون آماده براى خوراک اهل آتش شده، براى آن ها طعام می باشد.

3. اهل آتش چندين طبقه و گروه اند. بعضى از ايشان طعامش غسلين است و برخى از آن ها طعامش زقّوم است و گروهى از آن ها طعامش ضريع است.

4. غذاى آن ها زقوم و ضريع، و نوشيدنى آن ها غسلين است؛ و تعبير به طعام در مورد نوشيدنى بى ‏سابقه نيست‏ و در اشعار عرب، شاهد مثال دارد.(ر.ک: مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏10، ص 523؛ تفسير نمونه، ج ‏24، ص 472)

چند نکته توضیحی:

1. «غسلين» از زقوم كه طعام اهل آتش است پست ‏تر و كثيف ‏تر است و اين غسلين، طعام تمام اهل جهنم نيست، فقط مخصوص به خاطئين است كه می فرمايد: «لا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُن‏».(اطيب البيان فى تفسير القرآن، ج ‏13، ص 174)

2. گويا از اين جهت طعامشان ضريع ناميده شده كه به ظاهر مانند طعام است، و باطن و حقيقت آن اثر غذايى ندارد، بلكه آتش سوزان و سم جانگداز می باشد، زيرا معناى لغوى ضريع همانندى است كه نماى ظاهر آن، شخص را دچار اشتباه می نمايد، چنان كه توصيف «لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ‏» همين شباهت و اشتباه را می رساند.(پرتوى از قرآن، ج ‏4، ص 31؛ ر.ک: الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه، ج ‏30، ص 297)

3. ابن كيسان گويد: ضریع را ضريع ناميده ‏اند براى اين كه خورنده آن، تضرّع و زارى می كند در خوردن آن، براى خشونت و سختى و شدّت تلخى آن، و خواستار عفو از خوردن آن می شود.(مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‏10، ص 726)

4. «وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ» طعام خاردار كه در گلو فرو می رود، نه می تواند فرو دهد و نه می تواند بيرون اندازد، و بعضى گفتند: طعام خشن كه راه تنفس را می گيرد و گلوگير می شود.(اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 13، ص 253)

[="Tahoma"]

omid2424;1013939 نوشت:
آیا دمای جوش آب با مس یکی است؟!

مُهْل: ته مانده روغن زيتون، آهن و مس مذاب و غيره. ظاهرا مراد از آن در آيات، فلزّ مذاب است.(قاموس قرآن، ج 6، ص 301)

در معناى «مُهل» سه احتمال وجود دارد:
مس يا روى و هر فلزّ آب شده؛ ته نشين روغن زيتون؛ مثل قطعه سياه از روغن كه هر گاه كسى به آن نزديک شود از داغى آن پوست و موى سرش مى ‏ريزد.(تفسير جوامع الجامع، ج ‏2، ص 362)

المُهل، يعنى ته‏ مانده روغن كه به سرعت آتش مى ‏گيرد.(التفسير الكاشف، ج ‏5، ص 123)

آبى كه اگر نزديک صورت شود، حرارتش صورت را بريان مى‏ كند، آيا قابل خوردن است؟! آبی که با نزدیک شدن صورت به آن، از شدت حرارت، صورت بریان می شود، پس خوردن آن، با حلق و معده و درون بدن چه می کند؟!

بنابر این:
آیه شریفه در مقام بیان نقطه ذوب مس و یا فلز دیگر نیست، و اصلا رسالت قرآن این نیست. کنایه است از شدت سوزاندگی آن آب.

نقل قول:
اشکالات قرآن...

ادعای خطا، وقتی وارد است که یک گزاره، هیچ وجه حمل صحیح و منطقی ای نداشته باشد؛ لذا تا موقعی که برای آیات قرآن، وجه حمل صحیح و منطقی وجود دارد، ادعای خطا، ادعایی نادرست و بی اساس است.

[="Tahoma"]پرسش:
قرآن در باره غذای جهنمیان، تعابیر متفاوتی دارد؛ یکجا می گوید «زقوم»، یکجا می گوید به غیر از «غسلین» غذایی ندارند، و یکجا هم می گوید به غیر از «ضریع» طعامی ندارند.
بالاخره غذای اهل جهنم چیست و چرا در یکجا می گوید فقط یک غذا دارند ولی در آیه ای دیگر، غذاهای دیگری نام می برد؟! آیا این اختلاف ها و استثناهای متعدد، اشتباه و خطا محسوب نمی شود؟

پاسخ:
برخی آیات مرتبط:
«تُسْقىٰ مِنْ عَيْنٍ آنِيَةٍ * لَيْسَ لَهُمْ طَعٰامٌ إِلاّٰ مِنْ ضَرِيعٍ * لاٰ يُسْمِنُ وَ لاٰ يُغْنِي مِنْ جُوعٍ»؛ از چشمه ‌ای بسیار داغ به آنان می ‌نوشانند؛ غذائی جز از ضَریع [= خار خشک تلخ و بدبو] ندارند؛ غذایی که نه آن ها را فربه می‌ کند و نه از گرسنگی می ‌رهاند!(1)

«لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ * فَمٰالِؤُنَ مِنْهَا اَلْبُطُونَ * فَشٰارِبُونَ عَلَيْهِ مِنَ اَلْحَمِيمِ * فَشٰارِبُونَ شُرْبَ اَلْهِيمِ»؛ قطعاً از درخت زقّوم می ‌خورید، و شکم ها را از آن پر می ‌کنید، و روی آن از آب سوزان می ‌نوشید، و همچون شتران مبتلا به بیماری عطش، از آن می ‌آشامید!(2)

«وَ لاٰ طَعٰامٌ إِلاّٰ مِنْ غِسْلِينٍ * لاٰ يَأْكُلُهُ إِلاَّ اَلْخٰاطِؤُنَ»؛ و نه طعامی، جز از چرک و خون! غذایی که جز خطاکاران آن را نمی ‌خورند!(3)

«لاٰ يَذُوقُونَ فِيهٰا بَرْداً وَ لاٰ شَرٰاباً * إِلاّٰ حَمِيماً وَ غَسّٰاقاً»؛ در آن جا نه چیز خنکی می ‌چشند و نه نوشیدنی گوارایی، جز آبی سوزان و مایعی از چرک و خون!(4)

و آیات دیگر(5)

بیان تفسیری
مفسران در تبیین و تفسیر این استثناهای متعدد در طعام و نوشیدنی اهل جهنم، وجوه و احتمالاتی را بیان کرده اند:
1. هر سه كلمه (ضريع و زقوم و غسلين) اشاره به يک مطلب است، و آن گياه خشن و ناگوارى است كه غذاى اهل دوزخ است.
2. طعام، چيزی است كه براى خوردن آماده شده باشد و براى همين، خاک را طعام انسان نمی گويند. پس چون چرک و خون آماده براى خوراک اهل آتش شده، براى آن ها طعام می باشد.
3. اهل آتش چندين طبقه و گروه اند. بعضى از ايشان طعامش غسلين است و برخى از آن ها طعامش زقّوم است و گروهى از آن ها طعامش ضريع است.
4. غذاى آن ها زقوم و ضريع، و نوشيدنى آن ها غسلين است؛ و تعبير به طعام در مورد نوشيدنى بى ‏سابقه نيست‏ و در اشعار عرب، شاهد مثال دارد.(6)

چند بیان توضیحی:
1. «غسلين» از زقوم كه طعام اهل آتش است پست ‏تر و كثيف ‏تر است و اين غسلين، طعام تمام اهل جهنم نيست، فقط مخصوص به خاطئين است كه می فرمايد: «لا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخاطِؤُن‏».(7)
2. گويا از اين جهت طعامشان ضريع ناميده شده كه به ظاهر مانند طعام است، و باطن و حقيقت آن اثر غذايى ندارد، بلكه آتش سوزان و سم جانگداز می باشد، زيرا معناى لغوى ضريع همانندى است كه نماى ظاهر آن، شخص را دچار اشتباه می نمايد، چنان كه توصيف «لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ‏» همين شباهت و اشتباه را می رساند.(8)
3. ابن كيسان گويد: ضریع را ضريع ناميده ‏اند براى اين كه خورنده آن، تضرّع و زارى می كند در خوردن آن، براى خشونت و سختى و شدّت تلخى آن، و خواستار عفو از خوردن آن می شود.(9)
4. «وَ طَعاماً ذا غُصَّةٍ» طعام خاردار كه در گلو فرو می رود، نه می تواند فرو دهد و نه می تواند بيرون اندازد، و بعضى گفتند: طعام خشن كه راه تنفس را می گيرد و گلوگير می شود.(10)

نکته:
ادعای خطا، وقتی وارد است که یک گزاره، هیچ وجه حمل صحیح و منطقی ای نداشته باشد؛ لذا چون برای آیات قرآن، وجه حمل صحیح و منطقی وجود دارد، ادعای خطا، ادعایی نادرست و بی اساس است.

پی نوشت ها:
1. غاشیه: 88/ 5-7.
2. واقعه: 56/ 52-55.
3. حاقه: 69/ 36-37.
4. نبأ: 78/ 24-25.
5. دخان: 44/ 43-47؛ مزمل: 73: 12-13؛ صافات: 37/ 62-67؛ حج: 22/ 19-22؛ ابراهیم: 14/ 16-17؛ کهف: 18/ 29؛ محمد: 47/ 15.
6. ر.ک: طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: ناصر خسرو ـ تهران، ج ‏10، ص 523؛ مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج ‏24، ص 472.
7. طیب، محمد حسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: اسلام ـ تهران، ج ‏13، ص 174.
8. طالقانى، پرتوى از قرآن‏، ناشر: شركت سهامى انتشار- تهران‏، 1362ه.ش‏، چاپ چهارم، ج ‏4، ص 31؛ ر.ک: صادقى تهرانى، الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن و السنه‏، ناشر: فرهنگ اسلامى‏- قم‏، 1406ه.ق، ‏چاپ دوم، ج ‏30، ص 297.
9. مجمع البيان في تفسير القرآن، پیشین، ج ‏10، ص 726.
10. اطیب البیان فی تفسیر القرآن، پیشین، ج 13، ص 253.

موضوع قفل شده است