اشعار شهادت:: در مدح مادر هستی بانوی آب و آئینه ::

تب‌های اولیه

198 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

[=microsoft sans serif]چشم من را کرده ای تر فاطمه
میزنی بر قلبم آذر فاطمه

کمتر این روزها پیش چشم من
چادرت را میکنی سر فاطمه

رو سفید آمده بیرون موی تو
در مصاف سخت با در فاطمه

ظرف چندین ماه ای آیینه ام
میشود جسمت مقعر فاطمه

ساقه ی بشکسته ات کرده تورا
بیشتر چون یاس پرپر فاطمه

دارم از زیر زبان مجتبی
میکشم حرفی ز معجر فاطمه

تا شفا پیدا کنی ای همسرم
نذر کردم ختم کوثر فاط

[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]مه

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]ساقی امشب آتشی دارد دلم
شعله شعله اشک می بارد دلم

عشقم امشب باجنون آمیخته
اشک های من به خون آمیخته

همچو موج آتشم سردرگمم
نیستم گرچه میان مردمم

خودنمیدانم کجایم کیستم
هستی ام رفته زدستم نیستم

من چه می گویم بهارم گم شده
زیر دست و پا قرارم گم شده

خوشه از تاک تحمل چیده ای؟
از بهار زخم دل گل چیده ای؟

ای دریغا عمق زخمم فاش نیست
شرح دردم کار کند و کاش نیست

از لب و دست هزاران چنگ و نی
آید آیا سوز دل ابراز نی

شعر هم هر دم نوایی می زند
گاه گاهی دست و پایی می زند

سیلی طوفان و ساحل دیده ای؟
ماهی افتاده در گِل دیده ای؟

دیده ای پرهای درهم ریخته؟
با سپیدی سرخ را آمیخته؟

سرو را گاه نشستن دیده ای؟
شاخه را وقت شکستن دیده ای؟

سینه ام آتشفشانی می کند
شعر اما بی زبانی می کند

زهره را یک خواب راحت دیده ای؟
بازی نیش و جراحت دیده ای؟

دود آهی رفته تا چشم فلک
سوخته در بی کسی نخل فدک

دل برایم روضه خوانی می کند
برتن من سر ، گرانی می کند

سینه را آه دمادم داده اند
زخم را با تیغ مرحم داده اند

لاله ام را داد بر باغ آمده
باد بر خاکستر باغ آمده

ناکسان عرش خدا را سوختند
آن دل بی انتها را سوختند

آیه های هل أتی را سوختند
در مدینه کربلا را سوختند

آنچه آنجا بین آتش بود و دود
آیه های آخر والفجر بود

نسترن های تبسم دود شد
گوهر دردانه ای مفقود شد

رفته غارت نان طفل هَل اَتی
گمشده انگشتری اِنّما

پس چه شد اَلیَوم اَکمَلتُ لَکُم
حرمت میخانه و ساقی و خم

حذف شد فریاد سرخ ذوالفقار
قرن ها باید که باز آید بهار

کمتر از شب روز مردم تار نیست
وای بر من یک نفر بیدار نیست

جان به قربانگاه جانان آمده
جاری کوثر به طغیان آمده

دیده ای طغیان نهر عشق را؟
زلزله درهفت شهر عشق را؟

مَستم از تکبیره الاحرام او
آب شد آتش پیش جام او

سخت دارد استقامت می کند
با قیام خود قیامت می کند

در قنوتش آسمانی از دعا
در رکوعش اقتدا بر مرتضی

سجده ای جانانه بر درگاه کرد
سجده ای هم نیمه های راه کرد

زان قیام و زان رکوع و زان سجود
سینه و رخسار و رویش شد کبود

این نماز قبله و قبله نماست
از نماز خلق آدابش جداست

آنکه در معشوق فانی می شود
در حقیقت جاودانی می شود

در بلوغ عشق پیش چشم جمع
شمع شد پروانه و پروانه شمع

جهل مردم قلعه خیبر شده
یا محمد فاطمه حیدر شده

موج کوثر چون به مسجد سرنهاد
لرزه بر اندام یثرب اوفتاد

گفت در طغیان عشقم کوثرم
تیغ دارم ، پیش مرگ حیدرم

می دهم جان ، جان او را می خرم
هر چه پیش آید علی را می برم

دست خالی گر نشد حل مشکلم
ذوالفقاری دارم از آه دلم

بیم دارید از من و از آه من
سیل عشقم، کیست سد راه من

دید ساقی کوثرش را در خروش
رأفت رحمانی اش آمد به جوش

آسمان دیده را پر ابر کرد
گفت: سلمان! باز باید صبر کرد

خیز کان بانوی بی همتای من
گر گشاید لب به نفرین وای من

تا نگشته آسمانها زیر و رو
با زبان مرتضی او را بگو

ای عروس آسمانی خدا!
ترجمان مهربانی خدا!

ای بلندای دلت هفت آسمان!
ای گذشت تو کران تا بیکران!

ای امید رحمتٌ للعالمین!
خاتم پیغمبران را خود نگین!

ماه پیشانی! جبین پرچین مکن
فاطمه! جان علی نفرین مکن

گفت: سلمان پس مسلمانی چه شد؟
آن سفارش ها که میدانی چه شد؟

این که در بند است مولای همه است
این همه بود و نبود فاطمه است

نخل بی ریشه دمی پاینده نیست
بی علی یک لحظه زهرا زنده نیست

ریسمان و بازوی خیبر گشا
دوستی این بود با آل عبا ؟

ای فدای تار مویش جان من
جان چه ارزد در بر جانان من

خواهد ار بالاتر از جان هم به چشم
صبر میخواهد علی، آن هم به چشم


[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]شبهای مدینه خداحافظ ؛
سکوت را برایتان ابدی نمی بینم !
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]باور نداشته باش که با اتمام ناله های زهرا آر ام شوی![=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
ای مد ینه علی دیگر زهرا ندارد
علی امشب پاره ی وجودش را به خاک می سپارد
یا نه علی خود به گور می سپارد؟
[=microsoft sans serif]
زهرا جان بعد از تو علی دیگر قد راست نکند
بعد از دیگر خضاب نکند بعداز تو ...آری بعد از همه چیز
برای علی تمام می شود .
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
ای چاه های مدینه کجایید علی دیگر....
بعد از این شب علی دیگر سنگ سبو ندارد .
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]دردهای علی را مر همی نیست
غصه های علی را گوش شنوایی نیست .
ای چاه های مدینه علی از امشب
با شما نجوا میکند درد غریبی می گوید
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]بخروشید ای چاه های مدینه فریاد بزنید
درد های علی را زخمهای دلش ریشش را
آنگاه که علی غسل یاس میداد
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
آنگاه که سر بر دیوار بی کسی گذاشت
و فریادش گوش مدینه را کر کرد
آنگاه که علی پهلوی شکسته ی زهرا را دید
فریاد زد رهرا جان علی را ببخش که
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]دردهای تو را نفهمید که زخمهای تو را ندید
ندامت علی دنیا را می لرزاند .
آری ای کاش آن شب دنیا به پایان می رسید
کاش کنگره ی عرش متلاشی میشد!
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]چه بگویم از امشب ...فقط این را می گویم که داغ تازه است
تا به امروز و علی همچنان بر مزار مخفی یاس می گرید
و کوچه های مدینه ناله علی و زینب و حسنین را از امشب در خود دارد .
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]خون بخروشید ای چاه ها ی مدینه که علی دیگر زهرا ندارد[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]زهرا زارع بدیع

دیدم که ازپس در پهلوی من شکسته است



فریاد من درآنجا
علی
علی علی بود

بر روی سینه من با میخ در نوشتند


این جرم گفتن علی علی علی بود


من هم زخون سینه بر روی در نوشتم


تنها گناه زهرا
علی علی علی بود


هلال ماه چون بارک گردید
افق را بنگرید تارک گردید

[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

زنی که مثل تو قبری نداشت مریم هم


نبود، چون که به تو نیست، خاک، محرم هم


نشسته اند سر دست پخت سفره ی تو
به غیر ذات ،همه، بلکه اسم اعظم هم


همه به سمت تو یا راکعند یا ساجد
اگر غلط نکنم قبله ی دو عالم هم


گلوی قافیه ها را نواختم تک تک
همه به وصف شما الکن اند این " هم" هم


و جای قبر تو را هیچ کس نمی داند
مسیح و حضرت ادریس، شیث و آدم هم


فدک تمامی دنیاست، این زیاد نبود
دریغ میشود از تو ولی همین کم هم


قبول کن به علی سخت سخت می گذرد
که نیست بر لب تو حال یک "عزیزم" هم


نه سیلی متشابه، نه محکمات فدک
نه خاک پوشیه ی گیسوان درهم هم


تمام حرف دلم نیست، حرف من این است
زنی که مثل تو قبری نداشت مریم هم...


[=Microsoft Sans Serif][=microsoft sans serif]

سلام
اینکه میگن آب مهریه حضرت زهرا س است هیچ منبع موثقی ندارد
و استاد رائفی پور گفته اند این دروغ است و از غرب وارد شده است چرا که آنها بر این باورند الهه آنها خدای آب است و این خرافه را وارد اسلام نیز کرده اند
و اینها برای تحریف اسلام راستین است. مانند عروسی حضرت قاسم در شب هفتم عاشورا!!

مینویسم دوباره از سر خط
نام زیبای حضرت زهرا
مینویسم که هرکه جای خودش
آسمان جای حضرت زهرا
مینویسم اگر چه خود عبد است
بندگی مانده است دربندش
می نویسم که کاشف الکرب
علی مرتضاست لبخندش
هرچه ازاو نوشته ام تاحال
به خدادرخور مقامش نیست
برعذاب خداگرفتار است
هرکه در فکر احترامش نیست
آسمان ها حیاط خلوت او
عرش حق صحن خانه ی گلی اش
شامل هرکسی نمی گردد
به خدا افتخار سائلی اش
می نویسم دوباره از سر خط
نام زیبای حضرت زهرا
معنی اسم اعظم حق بود
یا علی های حضرت زهرا
حوریه انسیه زکیه بتول
راضیه مرضیه همان زهراست
آنکه محروم شد ز حق خودش
شده بانوی بی نشان زهراست
بهترین مادر است در عالم
همسر خوب ومهربان علیست
این جوان بانویی که می گویم
روشنی بخش دیدگان علیست
می نویسم بهشت زیبا هست
جزء زیباترین مکانها نیست
زندگی های مشترک دیدیم
زندگی علی و زهرا نیست
می نویسم قیامت کبری
بسته مانده به یک تلنگر او
هر کجا مشکلی به کارت خورد
صد و ده بار عاشقانه بگو
یاعلی تا که حضرت زهرا
گره از مشکل تو وا بکند
کافی است در قنوت خود یکبار
او برای همه دعا بکند
شاعر:محمدحسن بیات لو

درد از دو پلک چشم ترت می چکد زمین
زخم از تمام بال وپرت می چکد زمین
هنگام باز کردن در میخوری زمین
خونابه بسکه از کمرت میچکد زمین
شاعر:محمد حسن بیات لو

خسته شده و تاب ندارد که بماند
زهرای من آنقدر که آزار کشیده..
آنقدر پس از فاطمه من آه کشیدم
مانند کسی که ز جگر خار کشیده
پشت در خانه همه ی زحمت او رفت
شش ماهه تمام است که او بار کشیده
میخ در این خانه بلایی سرم آورد..
کارم دو سه ماه است به اصرار کشیده
پاره شده پیراهن و زخمی شده پهلوت
حتما که لباس تو به مسمار کشیده
بستم سر او را چه کنم خوب نگشته
انگار سرش نیز به دیوار کشیده...
از زیر لباسش چقدر خون زده بیرون
از بس که از این پهلوی خود کار کشیده
پیچیده میان همه شهر که زهرا..
دیدیم که دست از علی انگار کشیده

[=courier new]شهر آبستن غم هاست خدا رحم كند

شهر اين بار چه غوغاست خدارحم كند

بوي دود است كه پيچيده ، كجا ميسوزد ؟

نكند خانه ي مولاست خدا رحم كند

همه ي شهر به اين سمت سرازير شدند

در ميان كوچه دعواست خدا رحم كند

هيزم آورده كه اتش بزنند اين در را

پشت در حضرت زهراست خدا رحم كند

همه جمعند و موافق كه علي را ببرند

و علي يكه و تنهاست خدا رحم كند

بين اين قوم كه از بغض لبالب هستند

قنفذ و مغيره پيداست خدا رحم كند

مادر افتاد و پسر رفت زدست ، درد اين است

چشم زينب به تماشاست خدا رحم كند

مو پريشان كند و دست به نفرين ببرد

در زمين زلزله برپاست خدا رحم كند

ماجرا كاش همان روز به آخر مي شد

تاز آغاز بلاهاست خدا رحم كند

غزلم سوخت دلم سوخت دل آقا سوخت

روضه ي ام ابيهاست خدا رحم كند ....

ياسر مسافر

[=courier new]



[=comic sans ms]شمع من سوسو مزن حیدر خجالت می کشد
دست بر پهلو مزن حیدر خجالت می کشد
خواستی برخیزی از جا به علی خود بگو
هی به فضه رو مزن حیدر خجالت می کشد
جان من بر لب رسید از سرفه هایت جان من
خانه را جارو مزن حیدر خجالت می کشد
من خودم گیسوی زینب را مرتب می کنم
شانه بر گیسو مزن حیدر خجالت می کشد
در میان بسترت وقتی که می آیم بمان
اینچنین زانو مزن حیدر خجالت می کشد
این علی دیگر علی خیبر و خندق که نیست
بوسه بر بازو مزن حیدر خجالت می کشد


[=comic sans ms]علی حسنی

[=microsoft sans serif]تکلیف یک کبوتر پهلو شکسته چیست؟
وقتی در آشیانه اش آتش به پا شده ست...
:Sham::Sham::Sham:

شهر آبستن غم هاست ، خدا رحم کند
شهر این بار چه غوغاست، خدا رحم کند
بوی دود است که پیچیده، کجا میسوزد؟
نکند خانه مولاست، خدا رحم کند
هیزم آورده که آتش بزنند این در را
پشت در حضرت زهراست، خدا رحم کند
همه جمعند و موافق که علی را ببرند
و علی یکه و تنهاست خدا رحم کند
غزلم سوخت، دلم سوخت، دل آقا سوخت
روضه ام ابیهاست خدا رحم کند.

[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]وقتی ...

وقتی گدای فاطمه بودن برای ماست

احساس میکنیم که دو عالم گدای ماست

با گریه بهر فاطمه آدم عزیز است

این گریه خانه نیست که دولت سرای ماست

اینجا به ما حسین حسین وحی میشود

پیغمبریم و مجلس زهرا حرای ماست

سلمان شدن نتیجه همسایگی اوست

زهرا برای سیر کمال ولای ماست

تنها وسیله ای که نخش هم شفاعت است

چادر نماز مادر ارباب های ماست

باران به خاطر نوه ی فضه میرسد

ما خادمیم و ابر کرم در دعای ماست

فرموده اند داخل آتش نمیشویم

فردا اگر شفاعت زهرا برای ماست


بسم الله الرحمنِ الرحیم . . .

زهرا بمان زندگیم را به هم نریز...
سنگ صبور من نرو از پیشم ای عزیز؛

ای دل خوشی زندگیم میشود نری..
از حال و روز من که شما باخبرتری.؛

گریه نکن محدثه غمگین نکن مرا..
با رفتنت غریب تر از این مکن مرا.؛

دلگرمی علی به نظر زود میروی..
نه سال شد فقط چقدر زود میروی.؛

(زهرا بمان و چهره غم را عبوس کن
زهرا بمان و زینب مان را عروس کن)
(زهرا نرو که بغض بدی در گلوی توست..
دامادی حسین و حسن آرزوی توست)

حرف از سفر زدی وتبسم حرام شد..
پیراهن حسین شنیدم تمام شد؛

باشد برو قبول علی بی پناه شد..
باشد برو قرار بعدی مان قتلگاه شد.؛

باشد برو که کرببلا گریه میکنیم..
با هم کنار طشت طلا گریه میکنیم.

یا امیــــــــــرالمومنـــــ ـــــین(ع)

شهات بی بی، بی حرم بر امام زمان (عج)

و تمامی شیعیاڹ تسلیت...


[=microsoft sans serif]یا علی رفتم بقیع اما چه سود
هرچه گشتم فاطمه آنجا نبود
یا علی قبر پرستویت کجاست
آن گل صد برگ خوش بویت کجاست
:Sham::Sham::Sham:

فاطمه در آسمان بگزیده جاه
در زمینش هَی مجوید هیچگاه
در بقیع ومنبر ودر خانه اش
شبنم گل را بجوید صبحگاه

مهر عشق سجده ی من خاک پای فاطمه است
ذره ذره تا ر وپودم مبتلای فاطمه است
زاهد از شوق بهشت و شوق ان با من مگو
جنت فردوس ما بنگر سرای فاطمه است
تا خدا فرمانروای عالم هستی بود
عالم هستی معطر از صفای فاطمه است
قطره ی اشکش شفا از بهر هر دردی بود
اب زمزم چون عجین با گریه های فاطمه است
شاعر:حمید کریم

در اراضی رضا تنها مقلب فاطمه است

در اراضی رضا تنها مقلب فاطمه است
یا مقلب ایزد است و یا مقلب فاطمه است
قدرت بازوی حیدر نه فقط مال علی است
منشا آن دست حق اما مقلب فاطمه است
درملاءک کفر و ایمان در جریان بود تا
یک ملک پرسید رب،آیا مقلب فاطمه است?
اولیا نه انبیا را هم خدا توجیه کرد
هرکسی کار خودش فردا مقلب فاطمه است
از همان اول علی خط و نشانش را کشید
فضه و ام البنین ، اسما مقلب فاطمه است
کاش میشد پای امسال از خدا خطی گرفت
مردم نوروزیان ، امضا "مقلب فاطمه است"
شاعر:وحید سبزواری

باران ضرر دارد برای یاس سالم

شب بود و می رفتند مادر رابشویند

با اشک ها جان پیمبر را بشویند


شب بود و گیسوی سپیدش را ندیدند

با اینکه باید ابتدا سر را بشویند


تطهیر می شد آب در واقع چراکه

با آب بی معنی ست کوثر رابشویند


باران ضرر دارد برای یاس سالم

اینها چگونه یاس پر پر را بشویند؟؟؟


گیرم که شستند و به خاکش هم سپردند

فردا چگونه پهلوی در را بشویند؟


بعداز عبور آب ودست از سمت بازو

جای تو جا دارد که حیدر را بشویند


مهدی رحیمی

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]

شكر مي گويم خدا را خلقتم زهرايي است



شد گواهم اشك جاري طينتم زهرايي است

گر نگاهي هم نمايم دست من خواهد گرفت

من نخواهم شد ذليل وعزتم زهرايي است


شهادت جانسوز حضرت فاطمه (س) تسلیت باد


[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]شکرخدا که سینه پراز حبِّ حیدر است
شکرخداکه زمزمه ام وای مادر است

شکرخدا لباس غم فاطمیِّه را
دارم به جسم وچشم ترم حوض کوثراست


شکرخدا که سینه زن مجلسی شدم
که روضه خوان ونوحه سَرایش پیمبراست

شکرخدا دلم حرمی شد که نیمه شب
بااشک وآه فاتحه خوانان منوَّر است

شکرخدا که گریه امانم نمی دهد
وقتی که حرف فاطمه و آتش و در است

شکرخدا شبانه واز روی پیرُهن
شُست و ندید ردِّ چه ها روی پیکراست؟!

شکرخدا که می رسد آن ساعتی که تیغ
با نیَّت تقاص غمت دست دلبر است


عاشقي، بانام اوتكميل شد
نام او، از5حرف، تشكيل شد

حرف(ف)فرهنگ عشق ودلبري

حرف(آ)آيينه ي عشق علي

حرف(ط)طراح عشق عالمين

حرف(م)مادر به اربابم حسين

حرف(ه)هستى او، هست نبي

اوسبب، برخلقت مولاعلي..

کاش از قلبم به قبرش راه داشت
کاش زهرا هم زیارتگاه داشت
کاش ثانی ذره ای احساس داشت
احترام باغبان و یاس داشت
کاش زهرا پشت در تنها نبود
مادر سادات هم عباس داشت

این را به هوای کـربــلا پست کنم…؟
یااین که به مشهدالرضا پست کنم…؟

یک نامه نوشتم ام برایت بـــی بـــــی!
این را به نشانی کـــــجـــــــا پست کنم…؟

در مَجد وشرف یکّه و تنها هستی / در فخر تو بس ، اُمّ ابیها هستی
مریم که مقدس شده یک عیسی داشت / تو مادر یازده مسیحا هستی . . .

با رفتنت ای زهرا ، از خانه صفا رفته
زینب به حسین گوید، مادر به کجا رفته
این خانه پس از زهرا گردیده عزا خانه
زهرای مرا کشتند تنها و غریبانه
با آنکه نمی گفتی در کوچه چه ها رخ داد
اما به سوال من رخسار تو پاسخ داد

الســـــلام عـلـــیک یا فاطمه الزهرا
السلام علیــک ای بانــوی خوبــیــــها
میخواهم در میکده پیاله دستم دهید
هو یاعلی گویم و جام الستــم دهیــد
میخواهم در این کلاس راهــم دهید
درس عشق و مرام و وفـایـــم دهید
میخواهم از گـــنــاه رهــایـــم دهید
از روح خود مرا صــفــایـــــــم دهید
میخواهم از برایتان یک میثم تمار باشم
سرباز کویتان باشم و همچو عمار باشم
میخواهم در کلاستان سرافراز شوم
در رکاب مهدی موعودتان جانباز شوم
میخواهم که با نامتان عشقبازی کنم
شمشیر گیرم و برایتان سربازی کنم

[=microsoft sans serif]

به رویِ شانه ام دستی و دستی داشت بر دیوار


[=microsoft sans serif]به خود گفتم خیالت تخت باشد، او نمی افتد
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]سیاهی رفت چشمانش، سیاهی رفت چشمانم
[=microsoft sans serif]و گر نه اینقدر در كوچه، با زانو نمی افتد
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
میانِ خاك می گردیم و می گویم چه ضربی داشت!

[=microsoft sans serif]خدایا گوشواره اینقدر آنسو نمی افتد!
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]دو ماهی هست كابوس است خوابِ هر شبم، گیرم
[=microsoft sans serif]تبِ من خوب شد، امّا تبِ بانو نمی افتد
[=microsoft sans serif]
[=microsoft sans serif]
شاعر: حسن لطفي


آتش زدی به جانم،ای بانوی بی نشانه
گفتی مرا کفن کن
مظلوم من شبانه.....
سردار بدر وخیبر از پا فتاده
دستی به دوش سلمان دستی به سر نهاده

[=microsoft sans serif]

به بستر فاطمه افتاده و مولا پرستارش
ببین حال پرستار و مپرس احوال بیمارش

[=microsoft sans serif] کسی از آشنایان هم به دیدارش نمی آید
بود چشمش به در تا کی اجل آید به دیدارش
[=microsoft sans serif]
علی از چشم زهرا چشم خود را بر نمی دارد
مجسم می کند عشق و فداکاری و ایثارش

[=microsoft sans serif] کند اشک علی را پاک با دستی که بشکسته
نخواهد اشک مظلومی فرو ریزد به رخسارش
[=microsoft sans serif]
علی گه در بغل زانو گهی سر بر سر زانوست
تو گویی از جدایی می کند زهرا خبردارش
[=microsoft sans serif]
به زحمت وا کند چشم و به سختی می نهد بر هم
رمق رفته دگر از دیده تا صبح بیدارش
[=microsoft sans serif]
دوای درد خود تنها ز مرگ خویش می خواهد
که در فصل جوانی از جهان گردیده بیزارش

[=microsoft sans serif]
شاعر : حاج علی انسانی



ممنونم عالی بود

وقتی همه جا شُهره به عنوان تو باشیم
باید که فقط ریزه خور خان تو باشیم
دامن نکش از دست گداهای گرفتار
بگذار کمی دست به دامان تو باشیم
یا زهرا س

مرابه خانه زهرای مهربان ببرید به خاک بوسی آن قبر بی نشان ببرید
اگرنشانی شهرمدینه رابلدید کبوتردل مارا به آشیان ببرید
کجاست آن درآتش گرفته تا که مرا برای جامه دریدن به سوی آن ببرید؟
مرااگرشوم ازدست،برنگردانید به روی دست بگیرید وبی امان ببرید
کجاست آن جگرشرحه شرحه تاکه مرا به سوی سنگ مزارش کشان کشان ببرید
مراکه مهربقیع است در دلم چه شود؟ اگربه جانب آن چارکهکشان ببرید
نه اشتیاق به گل دارم ونه میل بهار مرابه غربت آن هجده خزان ببرید
کسی صدای مرادرزمین نمی شنود ستاره ها،سخنم رابه آسمان ببرید
(شاعر:افشین علا)

يدالله را ز دست حق ببستند
نگين خاتميت را شكستند

به جاى آن سليمان ديو بنشست
ز كين مشكات نورالله بشكست

خزان شد گلشن ختم النبيين
كه شد پژمرده ياس آل ياسين

سيه پوشد زمين تا عرش اعلا
مگر بگرفته ماه روى زهرا

ميرسد نان شب ما از نوای فاطمه(س)
آمدیم اصلا در این دنیا برای فاطمه(س)
مدح او را بايد از پيغمبر و حيدر شنيد
ما کجا و گفتن از حال و هوای فاطمه(س)
حک شده با خط حيدر روی درهای بهشت
اولويت هست اينجا با گدای فاطمه(س)
هر چه نعمت ميرسد بر ما يکی از اين دوتاست:
یا دعای فاطمه(س) يا که وفای فاطمه(س)

وقتش شده نگاه به دور و برت كنى***
فكرى براى اين همه خاكسترت كنى***
عذر مرا ببخش دوايى نداشتم***
تا مرهم كبودى چشم ترت كنى***
مجبور نيستى كه براى دل على***
يك گوشه بنشينى و چادر سرت كنى***
من قبله و تو در شرف رو به قبله اى***
پس واجب است روى به اين همسرت كنى***
زحمت مكش خودم به حسين آب مى دهم***
تو بهتر است فكرى به حال پرت كنى***
اى كاش از بقيه ى پيراهن حسين***
معجر ببافى و كفن دخترت كنى***
من، زينب، حسن، همه ناراحت توييم***
وقتش شده نگاه به دور و برت كنى***

این روزها مدینه هوایش مکدر است
یاس شکسته سینه گرفتار بستر است

درخانه عمرفاطمه چون شمع شعله سوز
بیرون خانه غربت وغم سهم حیدراست

گاهی که قبرحمزه پذیرای فاطمه است
خاک احدتجلی وادی محشراست

حیدرغریب وفاطمه مجروح ای خدا
این بارغصه اجرکدامین پیمبراست

قلب علی جراحت بسیارخورده است
زخم زبان زصدمه صدتیغ بدتراست

هرکس زعلت غم زهرا سوال کرد
گوئیدشرح سرخی مسماربردراست

بوی گلاب آیداز آن درب سوخته
شاید از آن جوانه شش ماهه پرپر است



مادرزپافتاده و خانه فلج شده
شانه نخورده گیسوی دردانه دختراست

بهرشفای فاطمه باهم دعاکنید
زینب هنوز چشم امیدش به مادر است

غمی نیست؛
گیریم "فدک" را از تو بگیرند،
آسمانها زیر پای توست،
مادر..........

[=Microsoft Sans Serif][=Microsoft Sans Serif]

ای آسمان عاطفه؛ پرواز بی کران


بعد از تو ناتوان شده بال کبوتران

خیر النسایی و به خودت می شناسمت
دنیا نداشت غیر خودت از تو بهتران

دینم حرام اگر که به غیر تو رو کنم
تو مال ما بهشت خدا مال دیگران

شایسته است بعد بیابان نشینی ات
گوشه نشین شوند تمام پیامبران

دستش شکسته باد هر آنکه تو را شکست
نانش حرام باد هر آنکه تو را در آن...

....کوچه فقط به خاطر یک قطعه خاک زد
باید از این به بعد بمیرند نوکران

این روزها که حرمت رویت شکسته شد
خوب است گوشواره درآرند مادران

اینها تو را زدند... غرور علی شکست
آری شکستنی است غرور دلاوران

بعد از تو احترام ندارد قبیله ات
مادر که رفت وای بر احوال دختران

[=arial,helvetica,sans-serif]او پاره‌اي از وجود پيغمبر بود
محبوبه جان حضرت حيدر بود
با آب مگر چه نسبتي داشت كه او
مهريه‌اش از آب و خودش كوثر بود؟

فاطمیه قصه گوی رنجهاست فاطمیه تفسیر سوز مرتضی ست
فاطمیه شعر داغ لاله است قصه ی زهرای ۱۸ ساله ست
فاطمیه شرح دیوار و در است دفتر در مقام سخت زینب پرور است

دل از غم فاطمه توان دارد ، نه
و ز تربتِ او كسي نشان دارد ، نه
آن تربتِ گمگشته به بَر ، زوّاري
جز مهدي صاحب الزمان دارد ، نه

[=microsoft sans serif]

این جا کجاست چادر خاکی چه میکنی؟

[=microsoft sans serif]تنهاترین نشانه ی پاکی چه میکنی؟
[=microsoft sans serif]
اینجا غریبه نیست چرا رو گرفته ای؟

[=microsoft sans serif]آیا تویی که دست به زانو گرفته ای؟
[=microsoft sans serif]
دیر آمدم بگو که چه کردند کوچه ها؟

[=microsoft sans serif]بانوی قد خمیده زمین میخوری چرا؟

[=microsoft sans serif]
این کودکت چه دیده که هی زار می زند

[=microsoft sans serif]هی دست مشت کرده به دیوار می زند

[=microsoft sans serif]حق دارد او که طاقت این روز را نداشت
[=microsoft sans serif]روزی که خانه دست کم از کربلا نداشت
[=microsoft sans serif]
روزی که زخمهای عمیقت دوا نداشت

[=microsoft sans serif]روزی که گریه های تو دیگر صدا نداشت

[=microsoft sans serif]حسن اسحاقی

غرقاب غمم دگر مرا ساحل نیست
جز اشک فراق دیگرم حاصل نیست
ای مرگ بیا! که زندگی کردن من
بی فاطمه جز خوردن خون دل نیست
شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد

در عزايت اين دل ديوانه مى سوزد هنوز
شمع، خاموش‌ست و اين پروانه مى‌سوزد هنوز
در ميان سينه، قلب داغدار شيعيان
از براى محسن دُردانه، مى‌سوزد هنوز