اسلام یا اعلامیه جهانی حقوق بشر؟ چرا؟

تب‌های اولیه

171 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

آیرینا;515176 نوشت:
سلام
نمیدونم این به این بحث فعلی مرتبطه یا نه.اما حقوق بشر حقوق بشر نیست حقوق یه عده بشر خاصه.
من تا همین نیم ساعت پیش سنگ حقوق بشر و سازمان های جهانی رو به سینه میزدم و اینکه عدالت دارند و دنبال اینکه کسی بهش ظلم نشه و تو جنگ ها از زنا و بچه ها دفاع میکنن اما الان تصویرایی دیدم(واقعی میوتنید تو نت سرچ کنید تو سایتای خارجی هم هست)
تو سوریه دارن ادما رو تیکه تیکه میکنن.نشون میداد که تن خیلی ها رو داشتن تیکه تیکه میکردند سرهاشون یه طرف و دستا یه طرف و اون کس خیلی ریلکس این کارو میکرد.باسر بریده فوتبال بازی میکردن.مردمو به ردیف کردن و نوبتی میکشن و نفر به نفر این کشتار فجیع تر میشد و خیلی چیزا که حتی فکر بهش تن ادمو میلرزونه.
اینکه اینا ترروریست و تکفیرین رو همه میدونن.
این تصاویرا رو مدعیای حقوق بشر دیدن
اما به جای جلوگیری از این جنایت دارنکمکشون میکنند.سازمان جهانی و بقیه نهادهای بین المللی دارن کمک میکنند با تمام ثروت و قدرتشون.این حقوق بشر امروزه.کجای قران کجای اسلام از این جنایتی حمایت میکنه.درصورتی که الان اکثریت مسلمانا(کاری به عربستان ندارم اونا هم تکفیری اند)دارن به مردم مظلوم سوریه کمک میکنند.
حالا بین این همه رافت و محبت اسلام چه با مسلمان چه غیر مسلمان حقوق بشر رو بهتر میدونی؟این یه ادعای کذبه اگه انقد عالی و خوبه پس الان ببخشید از همه ولی داره چه غلطی میکنه؟
اونا فقط یه مشت حرف قشنگن همینو بس.یه رویا واقعیت رو تو حمایت از جنگ ها و نسل کشی ها و سکوت ها رو ببینید
من خودم از حقوق خانما دفاع میکنم و در مورد بعضی از احکام مث سنگسار مخالفم چون تو این زمان عمل وحشیانه ای.
اما برید ببنید تا جنایت های که حقوق بشر ازش دفاع میکنه میلیون ها بار زشت تره.
هرچند اون تصاویر تا اخر عمر ذهن و روانمو ازار میده اما خوبیش اینه چشمم رو باز کرد
پس واقعیت رو ببینید و بعد دفاع کنید.
چیزهایی که دارند میگن و ماها هم دوست داریمم چون قشنگه چون یه مدینه فاضله رو ترسیم میکنه اما واقعیت همینه اونا فقط حرف هستند حتی تو خود کشوراشون اعمال نمیشه(تبعیض ها رو ببینید)
ببینید بعد قضاوت کنید

سلام
همه حرفهایتان یک طرف اون قسمت قرمز رنگ یک طرف! کدام نهاد حقوق بشری غیر دولتی از این جنایت ها دفاع کرده؟! لطفا منبع بیاورید.

اما در مورد اینکه چرا جهان متمدن (اروپا و آمریکا) سکوت کرده اند بخاطر منافعی هست که برای اونها وجود داره. تا وقتی که سوریه درگیر جنگ داخلیه جبهه مقاومت ضعیف تر میشه و این مطلوب اروپایی ها و آمریکایی هاست. اینکه رسانه های تحت کنترل صهیونیست ها چه چیزی را بازتاب میدهند بر اساس منافعشان است اما این دلیل نمیشود که بگوییم چون در فلان جا حقوق بشر رعایت نشده پس در بمان جا هم اگر رعایت نشد ایرادی نداره! مثل یک کلاس درس میمونه که شلوغ میشه و معلم به یک دانش آموز منفی میده بعد اون هم در جواب میگه مگه فقط منم خیلی های دیگه هم هستند! این حرف دانش آموز فقط تبعیض را اثبات میکنه و اینکه معلم چرا به بقیه منفی نداده دلیل نمیشه که دانش آموز منفی گرفته احساس کنه بر حقه! این حرف های رییس قوه قضاییه ما که هر موقع به حقوق بشر در ایران گیر میدهند میگه اسرائیل فلانه مثل حرف های همون دانش آموز منفی گرفته میمونه.

mir@;511787 نوشت:
شما اسلام را قبول دارید یا اعلامیه جهانی حقوق بشر را؟ علت انتخابتان چیست؟

سلام.

اگر بخواهم بین اصول اخلاقی اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر یکی را انتخاب کنم؛ اعلامیه را انتخاب خواهم کرد. چون از دید من اخلاقیات در حال تغییر و تحول است. چیزی که 1400 سال پیش اخلاقی به نظر میرسیده میتواند امروزه اخلاقی نباشد.

بنابراین انتخاب اعلامیه حقوق بشر دو حسن دارد:

1- جدیدتر است و با دیدی امروزی تر نسبت به مسائل اخلاقی بنا شده.

2- قابل تغییر و اصلاح است بر خلاف اسلام که جایی برای اصلاحش نگذاشته.

mir@;515232 نوشت:
مثل یک کلاس درس میمونه که شلوغ میشه و معلم به یک دانش آموز منفی میده بعد اون هم در جواب میگه مگه فقط منم خیلی های دیگه هم هستند! این حرف دانش آموز فقط تبعیض را اثبات میکنه و اینکه معلم چرا به بقیه منفی نداده دلیل نمیشه که دانش آموز منفی گرفته احساس کنه بر حقه! این حرف های رییس قوه قضاییه ما که هر موقع به حقوق بشر در ایران گیر میدهند میگه اسرائیل فلانه مثل حرف های همون دانش آموز منفی گرفته میمونه.

سلام علیکم،
البته ممکنه ظاهر حرفهای آن بزرگوار به نظر شما اینطور برسد ولی حرف ایشان یک حرف قرآنی است، کسی که چیزی را بگوید که به آن اعتقادی ندارد و آن را بیان می‌کند برای اینکه تحت لوای ان و در پناه آن به منافع خبیثانه‌ی خودش برسد این شخص در منطق قرآن دروغگوست. حقوق بشر جعلی خودشان که هیچ اگر آیات قرآن را هم برای ما بخوانند (مثل اینکه کارتر برای مرحوم امام آن پیام مضحک را فرستاد که امام هم پاسخ دادند شاید او بخواهد بر عروة هم حاشیه بنویسد) باز دروغگو هستند. ملاک ما در احکام اسلام است، تا جایی هم به مصالح کشور و بالاتر از ان اسلام به حقوق بشر جعلی پایبند هستیم، اما اینکه آنها مدام انگشت اتهام به سوی ما دراز کنند و اسرائیل و عربستان و دیکتاتوری‌های سابق و موجود که همگی متحدانشان بوده و هستند را زیرسبیلی رد کنند در حرفهای بزرگان ایران اشاره می‌شود تا حجت بر همه تمام شود که مدعیان بزرگ حقوق بشر از این اتهامات منظورهای دیگری دارند، کما اینکه پیشتر بیان شد که از وضع قوانین حقوق بشر هم منظورهایی بجز خود حقوق بشر را دنبال می‌کرده‌اند. آن قیاس شما مانند این است که فکر کنید ما هم فکر می‌کنیم داریم حقوق بشر را پایمال می‌کنیم و به مبصر که خود نمونه‌ی رعایت‌کننده‌یواقعی‌حقوق‌بشر است اعتراض داریم که چرا دیگرانی که حقوق بشر را رعایت نمی‌کنند دعوا نمی‌کنند و فقط به ما گیر می‌دهند. نه عزیز دل برادر اگر آنها بخواهند دین ما را زیر سؤال ببرند ما تمام دنیای ایشان را می‌توانیم زیر سؤال ببریم. امتحان کنید ... (اگرچه هنوز پاسخ‌های پست یا پست‌های قبلی را نداده‌اید، اگر قانع‌کننده نبودند ریز به ریز نام ببرید تا توضیح بیشتر دهیم ان شاء الله)

b-neshan;515313 نوشت:
سلام.

اگر بخواهم بین اصول اخلاقی اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر یکی را انتخاب کنم؛ اعلامیه را انتخاب خواهم کرد. چون از دید من اخلاقیات در حال تغییر و تحول است. چیزی که 1400 سال پیش اخلاقی به نظر میرسیده میتواند امروزه اخلاقی نباشد.

بنابراین انتخاب اعلامیه حقوق بشر دو حسن دارد:

1- جدیدتر است و با دیدی امروزی تر نسبت به مسائل اخلاقی بنا شده.

2- قابل تغییر و اصلاح است بر خلاف اسلام که جایی برای اصلاحش نگذاشته.

سلام علیکم،
البته ان شاء الله کارشناس تاپیک پاسخ دهند ولی بعید می‌دانم که حتی کسانی که حقوق بشر سازمان ملل را جعل کرده‌اند هم قائل به نسبی بودن اخلاق به آن معنای مورد نظر شما باشند. وقتی می‌گویند آزادی بیان مثلاً شرطی بر رویش نمی‌گذارند که امروز مجاز است و شاید هزار سال دیگر مجاز نباشد بلکه صحبتشان از حق مسلم هر بشر در جهان می‌باشد، اشتباه می‌کنم؟

اینکه این قوانین قابل اصلاح است درست است ولی از این منظر که چون مبنای تجربی دارند مثل هر داده‌ی تجربی دیگر ممکن است در طول زمان نیازمند بازبینی و اصلاح تشخیص داده شود، یعنی اصلاح در جهت برطرف کردن نقص‌های احتمالی (البته قطعی از نظر ما)، نه اصلاح برای پاسخ دادن به نیازهای هر دوره.

اینکه می‌فرمایید دیدشان امروزی‌تر است از این جهت درست است که دید امروزی در جوامع را هم خود آنها با تبلیغات و رسانه‌هایی که در دسترس دارند به صورت بمباران اطلاعاتی و تلقین و وارد کردن شبهه در ذهن بچه‌ها و جوانان و بزرگان در ذهن ما جا انداخته‌اند. مگرنه فکر کنید تا حدود ۴۰ یا ۵۰ سال پیش در خود آمریکا هم هم‌جنس‌گرایی بیماری روانی به حساب می‌امد که اقدام به درمانش می‌شد ولی بعد ناگهان دانشمندان(!) به این نتیجه رسیدند که این اگرچه ناهنجاری باشد ولی نباید با آن مانند بیماری برخورد کرد، بلکه باید آن را پذیرفت و به ایشان میدان عمل هم داد، بعد هم که ازدواجشان رسمی شد و الآن جزء حقوق بشر اعلام می‌شود که چرا در مثلاً ایران به حقوق این افراد توجه نمی‌شود! تعجبم از مذهبی‌هاست که چطور نسبت به رواج سنت قوم لوط اینقدر بی‌واکنش هستند که گاهی آنها هم به این اعلامیه‌ی حقوق بشر جعل شده برای بشر استناد می‌کنند!

سلام علیکم،
نه به طور کامل ولی تا به صورت حدودی شاید بشود نیت اصلی پشت این اعلامیه را اینطور بیان کرد که:
فرض کنید یک جامعه داریم با تعدادی شهروند. در مکاتب مختلف اداره‌ی جامعه روش‌های متعددی برای اداره‌ی بهینه‌ی جامعه وجود دارد، مثلاً بک نظریه میگوید خوش‌بختی حداکثر ولی یکسان برای همه، یک مکتب می‌گوید خوش‌بختی حداکثر برای حداکثر افراد جامعه (یعنی عده‌ای قربانی چون خوش‌بخت کردن همه به این سادگی‌ها میسر نیست) و ... . حالا بیایید به این مسأله طور دیگری نگاه کنیم. بیاییم بگوییم که دغدغه‌ی مردم معمولاً چیست؟ این دغدغه را برای حداکثر مردم رفع کنیم تا آنها احساس خوشبختی کنند، آن عده که ناراضی هستند حداقل هستند و چون دغدغه‌ی ایشان دغدغه‌ی اکثریت مردم نیست هم صدای اعتراضشان به جای خاصی نخواهد رسید و پایه‌های چنین جامعه‌ای تا حدودی استوار خواهند ماند.
از مصادیق احساس خوشبختی کردن هم همین مسأله‌ی آزاد بودن است. از نظر زمامداری اجتماعی برای هر کنش فردی یا اجتماعی که اثر اجتماعی دارد و بیش از یک نفر را در جامعه درگیر کند باید قانون اجتماعی وضع کرد و باید یک مدعی‌العموم هم باشد که بر اجرای قوانین نظارت داشته باشد و تنبیهاتی هم برای تخدی از قوانین لحاظ نمود. حالا بیایید فرض کنیم که معیار ما الهی نباشد و قوانین من‌در‌آوردی هم بتوانند باشند. با دیدی که در بالا بیان شد مثلاً آزادی بیان را به اشخاص بدهیم که در مثلاً آمریکا بشود در روزنامه‌ی همان کشور به رئیس‌جمهورش انتقاد تند و حتی تحریک‌آمیز همراه با توهین هم نوشت، کسی هم کار نویسنده‌ی آن ندارد و حتی مطلبی منتشر می‌شود که رئیس‌جمهور از او قدردانی کرده است. اکثریت افراد جامعه که دغدغه‌هایشان زندگی معمول خودشان هست با این سطح از ازادی احساس خوش‌بختی خواهند کرد. اما عده‌ای هستند که خط قرمزهای نانوشته‌ی آمریکا را با آزادی بیان رد می‌کند. مثال معروفش که همه هم می‌دانند و در خود آمریکا هم برخی به آن اذعانز دارند همین مسأله‌ی اسرائیل است. کسی که در آزادی بیان از این خط قرمز عبور کند کمترینش این است که از کار برکنار شود، بلیط‌های نمایشش اجازه‌ی فروش نیابد یا به هر دلیل بر آن محدودیت‌هایی در نظر گرفته شود، یا ... و اگر دشمن اسرائیل معرفی شود یا ضربه‌ای که به استکبار زده بزرگتر باشد چه بسا در یک تصادف مشکوک کشته شود یا یک روز صبح از منزل خارج شده و تا کنون مراجعت ننموده باشد. مسأله‌ی فلسطین تا پیش از این دغدغه‌ی اکثریت جامعه‌ی آمریکا نبوده است، آنقدر در مدرسه‌های نظریه‌ی تکامل را هم به بچه‌ها تلقین کرده‌اند که بعضی‌ها فکر می‌کنند این نظریه جزء بدیهیات علوم و از وجدانیات است که قطار قطار دلیل و سند بر درستی آن موجود است، بنابراین اینکه دانشمند معترضی به این قانون از کار برکنار شود و دانشگاهی هم حاضر به پذیرش او نشود باز کس زیادی متوجه نمی‌شود که آزادی بیان در این حوزه هم قربانی گرفته است. به این ترتیب خطوط قرمز نانوشته‌ای وجود دارند که چون دغدغه‌ی اکثریت مردم نیست اعتراض‌های مربوط به آن هم یا به گوش اکثریت مردم نمی‌رسد و یا اگر برسد هم برایشان مهم نیست و یا باور نمی‌کنند چون با آن مثال توهین به رئیس‌جمهور و ... به یقین رسیده‌اند که دیگر هرچیزی را می‌شود بیان کرد! به خدا هم می‌شود توهین کرد و به صراحت به حضرت مسیح علیه‌السلام که نعوذبالله خدا یا پسرخدا می‌دانندش هم توهین کرده بودند دیگر مردم چطور باور کنند که به اسرائیل نمی‌توانند بگویند بالای چشمت ابرو؟ با خود می‌گویند لابد مطلب چیز دیگری بوده و اینطور به ما بیانش می‌کنند ... بعد از آن خبر عبور می‌کنند و بعد هم فراموش می‌کنند که اصلاً چنان خبری را خوانده‌اند یا شنیده‌اند.
در مثال دیگر آزادی پوشش است که به اکثریت مردم که به دنبال جلوه‌گری هستند یا اعتقادی به پوشش کامل و ... ندارند می‌دهند و آنها می‌بینند که آزاد هستند! اما عده‌ی کمی هم هستند که از داشتن حجاب مورد نظر خودشان منع می‌شوند و محدودیت‌هایی برای آنها وضع می‌شود. یک کمی دقیق می‌شوند که چه خبر است؟ کمی توجیهات مضحک به ایشان ارائه می‌شود و ایشان که آزادی پوشش را در مورد خود دیده‌اند باورشان می‌شود که آزادی وجود دارد و مطلب آنها که البته برایشان مهم هم نیست مطلب دیگری است یا همان توجیهات در موردشان درست و برقرار است. بعد هم مدام تبلیغات در جهت بی‌غیرت و بی‌حیاتر کردن مردان و زنان است، تبلیغ بی‌عفتی و ... . حتی اگر کارتون‌هایی که برای بچه‌ها ساخته‌اند را ببینید هم خواهید دید که با سلیقه‌های بزرگانه این کارتون‌ها ساخته شده‌اند و در آن موارد تحریک کننده‌ای وجود دارد که می‌تواند ذهن بچه‌ها را درگیر مسائل خاص کند. جهت حرکت یک جهت خاص است در تمامی موارد آزادی بیان (در راستای اعتراض به وجود خداوند و نیاز به ادیان الهی و تبلیغ مکاتب بشری مثل بودایی) و آزادی پوشش (در راستای کم کردن پوشش‌ها) و ...، نگاه به ازادی ایشان یک نگاه خنثی آنطور که بیان می‌کنند نیست، بسترش را با قوانین جعلی خود آماده می‌کنند و بعد با سایر امکانات به سلایق سمت و سو می‌دهند ...
خلاصه اینکه آنها نه به دبنال تشخیص حقوق بشر هستند و نه به دنبال پیگیری و مواظبت از این حقوق. بحث آنها همه فتنه‌گری است. مدعیان حقوق بشر و مؤسسان آنها همگی خود بزرگترین ناقضان همان حقوق بشر جعلی خودشان هستند. بحث‌هایی مثل حجاب در ایران، مثل قطع ید برای دزد، مثل سنگسار و ... ابزار دستشان شده، می‌گویند وحشیانه است و عده‌ای طوطی‌وار می‌گویند بله وحشیانه است. یک لحظه به خدا ایمان داشته باشند که در دنیا عدالت خداوند اجرا نمی‌شود چون مثلاً دنیا ظرفیت عذاب الهی را ندارد نمی‌گویند فلان مجازات بزرگ است، مجازات‌های بعد از مرگ برای گناهکاران بسیار بزرگ‌تر است و البته طولانی‌تر. اینها را بگویند وحشیانه آنها راچه خواهند گفت؟ البته ان شاء الله بعد از تفهیم اتهام شدن خواهند دانست که همه‌ی اینها حق بوده و به ایشان ابداً ظلمی روا داشته نمی‌شود ...
با یک مسیحی بحث می‌کردم. می‌گفت دین شما خشن است! مثال‌های در ذهنش همین‌ها بود که دوستان در این سایت وارد کردند. با توجه به اینکه می‌دانم مسیحیت برای خیلی از همین دوستان به عنوان دین محبت و عطوفت خداوندی معرفی شده است این را بیان می‌کنم. از آن مؤمن مسیحی پرسیدم که خدای شما مهربان است و از این دست عذاب‌ها برای بندگانش به دور است؟ گفت بله! پرسیدم به این مضمون که آیا وقتی کسی در اثر یک سهل‌انگاری و بدون قصد خاصی مثلاً با موتور با یک تریلی تصادف کند و زیر چرخهای آن تریلی له شود خدای شما قادر بوده است که او را نجات دهد و نداده است؟ اگر نمی‌توانسته مانع شود که خدای ضعیفی است و اگر راضی شده به چنین اتفاقی آن هم نه در پاسخ به انجام یک گناه که در پاسخ به یک لحظه اشتباه چگونه چنین خدایی را مهربان می‌دانید؟ فرض کنید که در اسلام آورده شده است که پاسخ به فلان گناه در علم الهی بسیار بزرگ باشد چنانکه عذاب عظیمی را برای فرد خاطی واجب گرداند، بعد خداوند می‌تواند خودش مستقیم این عذاب را بر سر آن شخص وارد کند (تصادف وحشتناک، بیماری با سختی زیادی که بیمار هر لحظه آرزوی مرگ داشته باشد و ...) یا اینکه بخشی از آن را به عنوان الگویی از اجرای عدالت خودش به دست مؤمنین به قیامت خودش بسپارد. کسی که در طوفان کاترینا کشته شود را ممکن است کسی به طورمعمول به خداوند و عذاب‌های خداوندی مرتبط نکند ولی کسی که در پاسخ به قتلی که انجام داده یا زنای محصنه‌ای که کرده دار زده می‌شود یا سنگسار می‌شود را کسی به حساب همین‌طوری و وقایع طبیعی و ... نمی‌گذارد و همه می‌دانند که طابق فلان مکتب این مجازات فلان گناه است و در نتیجه برای دچار نشدن به ان مجازات باید از انجام فلان کار اجتناب کرد. چگونه است که حوادث طبیعی را وحشیانه توصیف نمی‌کنید اما سنگسار را گمان دارید که وحشیانه است؟ نه عزیزان نه اینها وحشیانه است و نه اسلام دین خشنی است بلکه انسان‌ها اثر گناه‌هایی که انجام می‌دهند را در جهان خلقت متوجه نیستند. وقتی گفته می‌شود که خانه‌ای که در آن قرآن خوانده شود برای فرشتگان در آسمان مانند ستارگان برای مردم زمین می‌درخشد، وقتی از اثرات عبادات مختلف و از آثار گناهان متفاوت برای انسان گفته می‌شود تازه انسان متوجه زشتی کاری که کرده می‌شود. و البته در پایان اینکه:
به کوچکی گناه منگرید به بزرگی کسی بنگرید که که در مقابلش عصیان شده است

یا علی

کریم;515158 نوشت:
با نظر شخصی بدون مستند نمی شود بحث کرد وسخن گفت. این برا یخود شخص شاید فایده داشته باشد نه دیگران.

به هر حال اونقدر که افراد از دین برمیگردند به دین دیگر رجوع نمیکنند. بر اساس گینس در دنیا بین سال های 1990 تا 2000 حدود 15 میلیون نفر به اسلام گرویدند حال آنکه فقط در ایالات متحده در همین سالها جمعیت بی دین ها 2 برابر شد و از 15 میلیون به 30 میلیون رسید:

http://en.wikipedia.org/wiki/Growth_of_religion

کریم;515158 نوشت:
خود انسان این وسط چکاره است؟ در ساخت این محیط وجامعه مگر همین انسان تاثیر گذار نبوده است؟

جامعه فرد را میسازد و فرد جامعه را و این رابطه 2 طرفه است اما اگر منظورتان یک انسان متفاوت در جامعه هست باید بگویم این انسان متفاوت به هر حال از چیزی تاثیر پذیرفته که محیطی بوده و باز هم جبر پابرجاست.

کریم;515158 نوشت:
ایران تروریست وقاچاقچی که قاتلان جان مردم هستند را اعدام می کند ولی در عوض آمریکا میلیونها نفر از مردم عراق وافغانستان را کشته وبعد از ویران کردن کشورشان وتاراج اموال بر می گردد واین هم با کمک اروپایی هاست. در عین حال که آمپول هوایی که برا یکشتن مردم در آمریکا استفاده می کنند ویا یک مسلمان را در ملا عام د رانگلیس آتش می زنند یا زنی را در دادگاه با ضربات چاقو به قتل می رسانند. آیا قاچاقچی وتروریست آزاد باشند هر روز دهها نفر را به خاک وخون بکشند آزادی برقرار می شود؟

اکثر اعدامی ها در ایران فروشندگان مواد مخدر هستند و اثر این کارشان هرچقدر هم که سنگین باشد به نظر من خیلی از آنها از روی بیکاری رو به این کار آورده اند و محیط بر روی آنها بی تاثیر نبوده است وگرنه وارد کاری نمیشدند که دستگیر شدنشان برابر اعدامشان باشد و آمار اعدام همه ساله در ایران بالاست پس این نشان میدهد که این روش چندان تاثیری نداشته است. قاچاقچیان مواد مخدر اگر بجای شرق در غرب و جنوب و جنوب شرق کشور به دنیا می آمدند قاچاقچی چیزهای دیگر میشدند که حکمشان اعدام نبود پس جبر جغرافیا اینها را فروشنده مواد مخدر کرده و باید همه این جوانب را در نظر گرفت بعد حکم داد ولی در ایران همانطور که اسلام برای جان انسانها ارزش قائل نیست قضات برای جان انسانها ارزش قائل نیستند.

کریم;515174 نوشت:
چون این موارد بحث شده وبنده با دلیل به شما جواب دادم وفکر نمی کنم که با این سخنان شما چیزی اثبات شود مگر اینکه دلیل قانع کننده از یک منبع معتبر ذکر کنید مجالی برا ی جواب نمی بینم. واگر در جوابهای قبلی کمی تامل کنید وبا عجله دنبال جواب نباشید ومطالعه هم بکنید بد نیست. اینکه منبع یذکر ننید وبعد بگویید عیان است که ایران اینطور بوده وهمه چیز را به گردن اسلام بیندازید اگر راست می گوید از دو منبع معتبر ونه اشخاص ضد با عرب که اسلام را هم مساوی با عرب قرار داده وقضاوت کنیم. دلیل بیاورید. این چه عیانی است که شما غیر از ویکی پدیا منبع دیگری ندارید. منبعی که مطالعه کرده باشید وصرفا سخنان مخالفان اسلام وسایتهای خارج از این کشور ویا مغرض نباشد.

نیازی به منبع نیست فقط کافیه اندکی با تاریخ ایران آشنا باشید و ایران زمان اوج هخامنشیان و ساسانیان و اشکانیان را با ایرانی که بعد از اسلام شکل گرفت تاکنون را مقایسه کنید تا بفهمید اسلام با ایران چکار کرده است. ایران قبل از اسلام بارها ابرقدرت بوده اما بعد از اسلام هیچوقت در حد و اندازه یک ابرقدرت نبوده و نهایتا یک قدرت معمولی بوده.

کریم;515174 نوشت:
ینده صحبت روش وشیوده درسی کردم نه یک موضوع اینکه می فرمایید در صورت صحت هم یک موضوع است والبته در دانشگاهها وخود حوزه علمیه بحث می شود وموافق ومخالفانی دارد ولی سخن ما در روش تدریس بود.

به هر حال ما اول دبیرستان زیست شناسی داشتیم و به ما یاد دادند که خدا موجودات را یک دفعه خلق کرده و خبری از تکامل نبود!

کریم;515174 نوشت:
هر حکومتی بر اساس مصالح عمومی مردم قوانینی وضع می کند که مصلحت عمومی چیست ونمی شود مصلحت افراد خاص را بر عامه مردم ترجیح داد ودر حکومت اسلامی وقتی غالب مردم طرفدار حجاب هستند باید جانب تقلی را که می خواهند نباشد ترجیح داد؟ یعنی این احترام به انسانیت است؟

از قم خبر ندارم اما در تهران از وضعیت پوشش ها معلوم است که اگر حجاب اختیاری شود اکثر روسری ها میفتد.

کریم;515174 نوشت:
ابن حجر هیتمی کتابی دارد بنام تطهیراللسان والجنان که این کتاب همراه با کتاب الصواعق المحرقه که آن هم بر ضد شیعه هست چاپ شده ودر مح وفضایل معاویه است ودر کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی می توانید تهیه کنید. والبته کتابخانه های دیگری که دارند. عهد قدیم وجدید با هم چاپ شده اند یعنی تورات وهمه اناجیل که در کتابخانه موسسه بین المللی مطالعات اسلامی وجود دارد واحتمالا سایر کتابخانه ها هم داشته باشند.

ما که در آدینه بوک چنین کتابهایی پیدا نکردیم و در کتاب فروشی های تهران هم نیست اگه هست آدرس بدید. انجیل هم فقط انجیل برنابا هست.

کریم;515174 نوشت:
آزادی بیان بیشتر از اینکه در دانشگاههای شما وسایت های رسمی کشور مثل همین سایت خیلی با ادعای اینکه اعتقاد نداریم وبا طرح شبهات واشکالات متعدد احکام ومعارف اسلام را به چالش می کشند. وهیچ ایرادی هم ندارد وباید باشد ولی درسیستم کشوری مثل عربستان چنین چیزی پیدا نمی کنید. ا آنجا که بنده دیده ام در فضاهای علمی این کشور همه با خیال راحت شبهات واشکالات خود را مطرح کی کنند واهل تخصص هم باید پاسخگو باشند. آزادی بیان بیشتر از این نمی دانم مرادتان چیست.

شما فقط یک رسانه ضد اسلامی مجاز به بنده معرفی کنید من حرفم را پس میگیرم. ما که تو نت میچرخیم 1 دونه هم پیدا نمیشه! شایدم همگی جاسوسند!!!

mir@;515232 نوشت:
اما در مورد اینکه چرا جهان متمدن (اروپا و آمریکا) سکوت کرده اند بخاطر منافعی هست که برای اونها وجود داره. تا وقتی که سوریه درگیر جنگ داخلیه جبهه مقاومت ضعیف تر میشه و این مطلوب اروپایی ها و آمریکایی هاست. اینکه رسانه های تحت کنترل صهیونیست ها چه چیزی را بازتاب میدهند بر اساس منافعشان است اما این دلیل نمیشود که بگوییم چون در فلان جا حقوق بشر رعایت نشده پس در بمان جا هم اگر رعایت نشد ایرادی نداره! مثل یک کلاس درس میمونه که شلوغ میشه و معلم به یک دانش آموز منفی میده بعد اون هم در جواب میگه مگه فقط منم خیلی های دیگه هم هستند! این حرف دانش آموز فقط تبعیض را اثبات میکنه و اینکه معلم چرا به بقیه منفی نداده دلیل نمیشه که دانش آموز منفی گرفته احساس کنه بر حقه! این حرف های رییس قوه قضاییه ما که هر موقع به حقوق بشر در ایران گیر میدهند میگه اسرائیل فلانه مثل حرف های همون دانش آموز منفی گرفته میمونه.

آمریکا و برخی از همین کشورهای غربی سالانه در مورد کشورهای دیگر گزارش نقض حقوق بشر چاپ کرده و روی آن مانور می دهند، پس خود اینها داعیه دفاع از حقوق بشر دارند والبته ابزار تبلیغاتی که آمریکا دارد که یک نمونه بارز آن هالیوود است کس دیگری ندارد. مطلب دوم اینکه همین سازمانهای حقوق بشر چه اقدامی در برابر این همه جنایتی که در میانمار، آفریقا، افغانستان وسوریه می افتد نشان داده اند یا اینکه این حقوق شامل مسلمانان نمی شود. در آفریقا بدن مسلمانی را تکه تکه کرده وهر کس مقداری از آن را می خورد والبته همه این جنایتها در برابرچشم صلح بانان سازمان ملل اتفاق می افتد. ولی کسی کاری ندارد. چاپ کردن یک اعلامیه بدون اینکه نهادهای بین المللی که خود بانی این کار بوده اند به مفاد آن پایبند باشند چه ارزشی دارد؟ مگر حقوق بشر از نهادهای سازمان ملل نیست؟ سازمان مللی که خود نماد بی عدالتی است وشورای امنیت آن به پنج کشور قوی دنیا که کارشان هم استعمار سایر بلاد است حق وتویی داده که هر کاری دلشان می خواهد انجام می دهند ودر حق کشورهای مظلوم وبی مدافع تحریم جعل کرده وتحریمهایی که برای امثال اسرائیل قرار داده می شود را تحریم می کنند.
مگر گزارشی را که ریچارد فالک در مورد نقض حقوق بشر در سرزمین های اشغالی نوشته بود ترتیب اثر دادند وخود او را متهم نکردند؟ http://khedmatgozaraan.com/vdcficd0aw6d0.giw.html
اگر ریشه این نهادهای بین المللی را دنبال کنی همه به نوعی ابزاری در اختیار نظام سلطه هستند تا هر موقع مصالحشان ایجاب کرد بواسطه آن کشوری را تحت فشار قرار دهند.

mir@;515585 نوشت:
جامعه فرد را میسازد و فرد جامعه را و این رابطه 2 طرفه است اما اگر منظورتان یک انسان متفاوت در جامعه هست باید بگویم این انسان متفاوت به هر حال از چیزی تاثیر پذیرفته که محیطی بوده و باز هم جبر پابرجاست.

اینکه می فرمایید می شود دور ودور باطل است به حکم عقل، به هر حال یکی از ایندو باید ابتدا تاثیر گذار باشد یا انسان تاثیر گذار اصلی بر جامعه باشد یا جامعه بر انسان، این دو طرف شما دور باطل است.
اولین انسانی که بوجود آمده وکم کم پیشرفت کرده وجامعه تشکیل یافته است چطور بوده؟ اگر به اول برگردیم مسلم انسان اجتماع ومحیط را ساخته است واین انسان است که می تواند اجتماع ومحیط را بسازد، نه اینکه تاثیر پذیر بدون اختیار از اجتماع باشد.

mir@;515585 نوشت:
اکثر اعدامی ها در ایران فروشندگان مواد مخدر هستند و اثر این کارشان هرچقدر هم که سنگین باشد به نظر من خیلی از آنها از روی بیکاری رو به این کار آورده اند و محیط بر روی آنها بی تاثیر نبوده است وگرنه وارد کاری نمیشدند که دستگیر شدنشان برابر اعدامشان باشد و آمار اعدام همه ساله در ایران بالاست پس این نشان میدهد که این روش چندان تاثیری نداشته است.

اولا اینطور نیست وهر فروشنده مواد مخدری را اعدام نمی کنند. ولی اگر منظورتان فروشندگان کلان هستند که اصطلاحا به آنها قاچاقچی می گویند وغیر از منافع شخصی چیز دیگری برایشان اهمیت ندارد. البته اگر جبر تاریخ باعث شده کاری نمی شود کرد.وبی گناه هستند. وکسی هم که اعدام می کند تقصیری ندارد چون جبر تاریخ او را اینچنین قرار داده است. من فکر می کنم با نوع بینش شما همه حق هستند چه کسیکه می کشد وچه کسی که مردم را بیچاره می کند ولی این وسط عدالت چه می شود؟ دوست من بینشتان غلط است واگر جبر تاریخ بود اینهمه انقلاب واتفاقهای خلاف امور طبیعی رخ نمی داد. جبر تاریخ چیزی است که عده ای درست کرده اند برای توجیه ناکامی های خود ودر مقابل عده ای برای ظلم ها وجنایت های خود والا این من وشما هستیم که با عقل وبینش انتخاب می کنیم که در کجا قرا ربگیریم درجانب حق یا باطل.
اگر اینطور باشد انسانهایی که شرایط محیطی وخانوادگی یکسانی دارند باید سرنوشت یکسانی داشته باشند که همه می دانیم موارد متعددی است که برادرانی بوده اند که با شرایط محیطی یکسان یا دوستان ولی هرکدام به مسیر متفاوتی رفته اند. یکی شده حر بن یزید ریاحی ودیگری با اینکه پدرش صحابی بزرگی بود وخود امام حسین را بهتر از بقیه می شناخت شد عمر بن سعد.
با جبر تاریخ جنایت واشتباه دیگران را توجیه نکنیم.

mir@;515585 نوشت:
نیازی به منبع نیست فقط کافیه اندکی با تاریخ ایران آشنا باشید و ایران زمان اوج هخامنشیان و ساسانیان و اشکانیان را با ایرانی که بعد از اسلام شکل گرفت تاکنون را مقایسه کنید تا بفهمید اسلام با ایران چکار کرده است. ایران قبل از اسلام بارها ابرقدرت بوده اما بعد از اسلام هیچوقت در حد و اندازه یک ابرقدرت نبوده و نهایتا یک قدرت معمولی بوده.

البته ابرقدرتی که فقط لذتش برای حاکمان بوده است وبقیه مردم در فلاکت زندگی می کردند. مد نظر داشته باشید که ایران کشورهای متعددی را اسلامی کرد وهمه تحت لوای اسلام بودند ودیگر قرار نبود باهم جنگ کنند ویکی ابر قدرت شود بلکه این وسط اسلام بود که هشت قرن ابر قدرت بود. وهمه این کشورهای کشورهای اسلامی حساب می شدند. تاریخ این را می گوید. والا اگر منظور شما این است که همیشه کشورها با هم بجنگند که قبل اسلام اینچنین بوده تا یکی آقا ودیگری تو سرخور باشد آنوقت این حقوق بشر شما کجا خواهد رفت؟ از یک طرف دلتان ابرقدرتی ایران می سوزذ واز طرف دیگر دم از حقوق بشر می زنید، کشورهایی که ایران بر آنهایی با قدرت شمشیر ونیزه ابر قدرتی می کرد آدم نبودند؟

mir@;515585 نوشت:
به هر حال ما اول دبیرستان زیست شناسی داشتیم و به ما یاد دادند که خدا موجودات را یک دفعه خلق کرده و خبری از تکامل نبود!

بازهم حرف بنده را متاسفانه ملتفت نشدید. من مناقشه در مثال نمی کنم بلکه سخن در سبک وروش درسی است.

mir@;515585 نوشت:
ما که در آدینه بوک چنین کتابهایی پیدا نکردیم و در کتاب فروشی های تهران هم نیست اگه هست آدرس بدید. انجیل هم فقط انجیل برنابا هست.

کتابفروشی براساس فروش خودش وانتشارات خودش کتاب می فروشد. بنده قبلا آدرس دادم که اگر مشتاق بودید از کتابخانه وموسسه ای که آدرس دادممی توانید پیدا کنید.

mir@;515585 نوشت:
شما فقط یک رسانه ضد اسلامی مجاز به بنده معرفی کنید من حرفم را پس میگیرم. ما که تو نت میچرخیم 1 دونه هم پیدا نمیشه! شایدم همگی جاسوسند!!!

دادش من سخن از مزاکز علمی ودانشگاه است نه رسانه یعنی اگر یک شبکه ضد دینی بگذارند ومردمی که علم کافی دینی ندارند یا بچه که هنوز از چیزی خبر ندارد وشب وروز همه گوش کنند وبدون اینکه دنبال تحقیق دینی باشند افکارشان یک طرف بدون علم رسانه ای عوض شود آزادی بیان محقق می شود. رسانه یک طرفه است نه دوطرفه که با هزار شگرد هنری سعی دارد سخن خود را به طرف مقابل مستقیم یا غیر مستقیم القاء کند.

کریم;515595 نوشت:
آمریکا و برخی از همین کشورهای غربی سالانه در مورد کشورهای دیگر گزارش نقض حقوق بشر چاپ کرده و روی آن مانور می دهند، پس خود اینها داعیه دفاع از حقوق بشر دارند والبته ابزار تبلیغاتی که آمریکا دارد که یک نمونه بارز آن هالیوود است کس دیگری ندارد. مطلب دوم اینکه همین سازمانهای حقوق بشر چه اقدامی در برابر این همه جنایتی که در میانمار، آفریقا، افغانستان وسوریه می افتد نشان داده اند یا اینکه این حقوق شامل مسلمانان نمی شود. در آفریقا بدن مسلمانی را تکه تکه کرده وهر کس مقداری از آن را می خورد والبته همه این جنایتها در برابرچشم صلح بانان سازمان ملل اتفاق می افتد. ولی کسی کاری ندارد. چاپ کردن یک اعلامیه بدون اینکه نهادهای بین المللی که خود بانی این کار بوده اند به مفاد آن پایبند باشند چه ارزشی دارد؟ مگر حقوق بشر از نهادهای سازمان ملل نیست؟ سازمان مللی که خود نماد بی عدالتی است وشورای امنیت آن به پنج کشور قوی دنیا که کارشان هم استعمار سایر بلاد است حق وتویی داده که هر کاری دلشان می خواهد انجام می دهند ودر حق کشورهای مظلوم وبی مدافع تحریم جعل کرده وتحریمهایی که برای امثال اسرائیل قرار داده می شود را تحریم می کنند.
مگر گزارشی را که ریچارد فالک در مورد نقض حقوق بشر در سرزمین های اشغالی نوشته بود ترتیب اثر دادند وخود او را متهم نکردند؟ http://khedmatgozaraan.com/vdcficd0aw6d0.giw.html
اگر ریشه این نهادهای بین المللی را دنبال کنی همه به نوعی ابزاری در اختیار نظام سلطه هستند تا هر موقع مصالحشان ایجاب کرد بواسطه آن کشوری را تحت فشار قرار دهند.

اگر پستی را که نقل قول کردید خوب میخواندید جواب را پیدا میکردید. اینکه حقوق بشر عملیاتی نمیشود مگر اینکه منفعتی برای مدعیانش داشته باشد صحیح اما اینجور چیزها واقعیت را عوض نمیکند. مثلا همین سوریه. آیا سکوت مدعیان حقوق بشر در برابر جنایاتی که در سوریه رخ میده دلیل میشه که ما حاکمان سوریه را دموکرات بنامیم؟! آیا غیر از این بود که حافظ اسد پدر بشار اسد بر مبنای حکومت نظامی 30 سال بدون هیچ انتخاباتی رییس جمهور مادام العمر سوریه بود تا وقتی که مرد؟! مگر پسرش بشار اسد مثل پدرش بدون انتخابات رییس جمهور نشد؟! آیا غیر از این بود که سوریه به شکل تک حزبی اداره میشد؟! مگر همین پدر و پسر نبودن که بر مبنای اینکه سوریه را کشوری عربی مینامیدند به کردها شناسنامه هم نمیدادند و عملا 20 درصد از جمعیت این کشور را آدم حساب نمیکردند؟! باعث و بانی جنگ داخلی که بود؟! آیا غیر از این بود که بشار اسد با کشتارهایی که کرد کار را به جنگ داخلی کشانید؟!

بصیرت واقعی با بصیرتی که صدا و سیما روش مانور میده اندکی فرق داره که یکیش درک درست از اتفاقاتی هست که در اطرافمان میفتد و همچنین داشتن یک دید کلی هست. مردم سوریه خیلی ببخشید که از این واژه استفاده میکنم اما تا قبل از این اعتراضات مثل سگ از بشار اسد و سیستم تشکیلاتی حزب بعث میترسیدند و اگر که میبینید حالا بشار اسد حرف از انتخابات میزنه بخاطر اینه که احساس خطر کرده و اگر در سوریه اعتراضی رخ نمیداد خبری از انتخابات نبود. البته این دیکتاتور گردن دراز حاضر نیست از کاندید شدن در انتخابات انصراف بده تا اندکی اوضاع آرامتر بشه و با ثبت نامش در انتخابات نشان داد که هنوز هم آدم نشده! 10 سال پادشاهی براش کم بود و انگار میخواد مثل پدرش حداقل 30 سال پادشاهی کنه!

کریم;515607 نوشت:
اینکه می فرمایید می شود دور ودور باطل است به حکم عقل، به هر حال یکی از ایندو باید ابتدا تاثیر گذار باشد یا انسان تاثیر گذار اصلی بر جامعه باشد یا جامعه بر انسان، این دو طرف شما دور باطل است.
اولین انسانی که بوجود آمده وکم کم پیشرفت کرده وجامعه تشکیل یافته است چطور بوده؟ اگر به اول برگردیم مسلم انسان اجتماع ومحیط را ساخته است واین انسان است که می تواند اجتماع ومحیط را بسازد، نه اینکه تاثیر پذیر بدون اختیار از اجتماع باشد.

اینکه اول مرغ بوده یا تخم مرغ هم خودش جای بحث کردن دارد اما این دور باطل راه حلش چیست هنوز مشخص نشده اما تا موقعی که مشخص شود سکوت بهترین کار است تا اینکه رو هوا حرفی بزنیم.

کریم;515607 نوشت:
اولا اینطور نیست وهر فروشنده مواد مخدری را اعدام نمی کنند. ولی اگر منظورتان فروشندگان کلان هستند که اصطلاحا به آنها قاچاقچی می گویند وغیر از منافع شخصی چیز دیگری برایشان اهمیت ندارد. البته اگر جبر تاریخ باعث شده کاری نمی شود کرد.وبی گناه هستند. وکسی هم که اعدام می کند تقصیری ندارد چون جبر تاریخ او را اینچنین قرار داده است. من فکر می کنم با نوع بینش شما همه حق هستند چه کسیکه می کشد وچه کسی که مردم را بیچاره می کند ولی این وسط عدالت چه می شود؟ دوست من بینشتان غلط است واگر جبر تاریخ بود اینهمه انقلاب واتفاقهای خلاف امور طبیعی رخ نمی داد. جبر تاریخ چیزی است که عده ای درست کرده اند برای توجیه ناکامی های خود ودر مقابل عده ای برای ظلم ها وجنایت های خود والا این من وشما هستیم که با عقل وبینش انتخاب می کنیم که در کجا قرا ربگیریم درجانب حق یا باطل.
اگر اینطور باشد انسانهایی که شرایط محیطی وخانوادگی یکسانی دارند باید سرنوشت یکسانی داشته باشند که همه می دانیم موارد متعددی است که برادرانی بوده اند که با شرایط محیطی یکسان یا دوستان ولی هرکدام به مسیر متفاوتی رفته اند. یکی شده حر بن یزید ریاحی ودیگری با اینکه پدرش صحابی بزرگی بود وخود امام حسین را بهتر از بقیه می شناخت شد عمر بن سعد.
با جبر تاریخ جنایت واشتباه دیگران را توجیه نکنیم.

بله جبر دیدگاه مزخرفی است از نقطه نظر قضاوت کردن اما باور جبر باعث این نمیشود که انسان از تلاش بازایستد بلکه قبول جبر باعث میشود که انسان دید بهتری پیدا کند و به شیوه صحیح تری راجع به اعمال افراد حکم صادر کند. با جبر ضعیف هم در راستای برقراری نظم و امنیت میتوان حکم صادر کرد ولی این حکم قطعا اعدام نیست.

کریم;515607 نوشت:
البته ابرقدرتی که فقط لذتش برای حاکمان بوده است وبقیه مردم در فلاکت زندگی می کردند. مد نظر داشته باشید که ایران کشورهای متعددی را اسلامی کرد وهمه تحت لوای اسلام بودند ودیگر قرار نبود باهم جنگ کنند ویکی ابر قدرت شود بلکه این وسط اسلام بود که هشت قرن ابر قدرت بود. وهمه این کشورهای کشورهای اسلامی حساب می شدند. تاریخ این را می گوید. والا اگر منظور شما این است که همیشه کشورها با هم بجنگند که قبل اسلام اینچنین بوده تا یکی آقا ودیگری تو سرخور باشد آنوقت این حقوق بشر شما کجا خواهد رفت؟ از یک طرف دلتان ابرقدرتی ایران می سوزذ واز طرف دیگر دم از حقوق بشر می زنید، کشورهایی که ایران بر آنهایی با قدرت شمشیر ونیزه ابر قدرتی می کرد آدم نبودند؟

در هر زمانی تعریف ابرقدرتی با زمان دیگر فرق دارد اما این یک مسئله غیر قابل اجتناب در سیاست هست که خوشبختی یک عده در گرو بدبختی عده ای دیگر هست و برای همین است که اکثر کشورهای دنیای امروز به شکل سکولار اداره میشوند چون این یک اصل پذیرفته شده در سیاست هست ولی مثلا حکام کشور ما دوست دارند آمریکا از موضع برابر با آنها گفتگو کند در حالی که آمریکا با دوستانش (اروپا) هم از موضع برابر سخن نمیگوید چه برسه به ما!

کریم;515607 نوشت:
بازهم حرف بنده را متاسفانه ملتفت نشدید. من مناقشه در مثال نمی کنم بلکه سخن در سبک وروش درسی است.

من باب مثال گفتم وگرنه منم با شما موافقم که سبک و شیوه درس دادن ایراد دارد ولی نگرشمون فرق میکنه یعنی شما از یک نظر دیگه میگید منم از یک نظر دیگه.

کریم;515607 نوشت:
کتابفروشی براساس فروش خودش وانتشارات خودش کتاب می فروشد. بنده قبلا آدرس دادم که اگر مشتاق بودید از کتابخانه وموسسه ای که آدرس دادممی توانید پیدا کنید.

به هر حال در تهران گیر نمیاد اما من یک مثال دیگه میزنم که کاملا مشخص شود آزادی بیان هست یا نه. چرا کتابی مثل تولدی دیگر در ایران چاپ نمیشه؟! مگر شونصد تا ردیه بر این کتاب ننوشته اند؟! آیا غیر از این است که جواب درخور نوشته نشده؟!

کریم;515607 نوشت:
دادش من سخن از مزاکز علمی ودانشگاه است نه رسانه یعنی اگر یک شبکه ضد دینی بگذارند ومردمی که علم کافی دینی ندارند یا بچه که هنوز از چیزی خبر ندارد وشب وروز همه گوش کنند وبدون اینکه دنبال تحقیق دینی باشند افکارشان یک طرف بدون علم رسانه ای عوض شود آزادی بیان محقق می شود. رسانه یک طرفه است نه دوطرفه که با هزار شگرد هنری سعی دارد سخن خود را به طرف مقابل مستقیم یا غیر مستقیم القاء کند.

چرا اینجوری نگاه نکنم که در صدا و سیما به مخالفین تریبون نمیدهند چون جوابی برای گفتن ندارند؟! چرا اینجوری نگاه نکنم که میخواهند نظر مخالف به گوش کسی نرسد؟!

ویرایش=مگه توی اروپا و آمریکا که اسلام انقدر سریع داره رشد میکنه دم و دستگاه کلیسا حق این رو دارند که بگویند فقط موقعی میگذاریم مسلمین تبلیغ کنند که ما هم باشیم و نظر بدیم؟! مگه همه مردمی که مسیحی هستند علم کافی دینی دارند؟! یک ذره به عواقب سخنانتان فکر کنید.

mir@;515650 نوشت:
اگر پستی را که نقل قول کردید خوب میخواندید جواب را پیدا میکردید. اینکه حقوق بشر عملیاتی نمیشود مگر اینکه منفعتی برای مدعیانش داشته باشد صحیح اما اینجور چیزها واقعیت را عوض نمیکند. مثلا همین سوریه. آیا سکوت مدعیان حقوق بشر در برابر جنایاتی که در سوریه رخ میده دلیل میشه که ما حاکمان سوریه را دموکرات بنامیم؟! آیا غیر از این بود که حافظ اسد پدر بشار اسد بر مبنای حکومت نظامی 30 سال بدون هیچ انتخاباتی رییس جمهور مادام العمر سوریه بود تا وقتی که مرد؟! مگر پسرش بشار اسد مثل پدرش بدون انتخابات رییس جمهور نشد؟! آیا غیر از این بود که سوریه به شکل تک حزبی اداره میشد؟! مگر همین پدر و پسر نبودن که بر مبنای اینکه سوریه را کشوری عربی مینامیدند به کردها شناسنامه هم نمیدادند و عملا 20 درصد از جمعیت این کشور را آدم حساب نمیکردند؟! باعث و بانی جنگ داخلی که بود؟! آیا غیر از این بود که بشار اسد با کشتارهایی که کرد کار را به جنگ داخلی کشانید؟!

بصیرت واقعی با بصیرتی که صدا و سیما روش مانور میده اندکی فرق داره که یکیش درک درست از اتفاقاتی هست که در اطرافمان میفتد و همچنین داشتن یک دید کلی هست. مردم سوریه خیلی ببخشید که از این واژه استفاده میکنم اما تا قبل از این اعتراضات مثل سگ از بشار اسد و سیستم تشکیلاتی حزب بعث میترسیدند و اگر که میبینید حالا بشار اسد حرف از انتخابات میزنه بخاطر اینه که احساس خطر کرده و اگر در سوریه اعتراضی رخ نمیداد خبری از انتخابات نبود. البته این دیکتاتور گردن دراز حاضر نیست از کاندید شدن در انتخابات انصراف بده تا اندکی اوضاع آرامتر بشه و با ثبت نامش در انتخابات نشان داد که هنوز هم آدم نشده! 10 سال پادشاهی براش کم بود و انگار میخواد مثل پدرش حداقل 30 سال پادشاهی کنه!


ادب انسانی اقتضاء می کنم ما حتی نسبت به کسانی که دیکتاتور وهر چیز دیگری هستند ولی در نوع خلقت خود نقشی نداشته اند ادب را رعایت کنیم وبه تعبیر قرآن لا تنابزوا بالالقاب، بشار اسد مرگ در دارزی گردن خود نقشی داشته که شما مذمت می کنید؟ این سخنان شما بنده فکر می کنم خلاف منشور حقوق بشر است. البته گهگاهی آدم فراموش می کند که در توبه باز است.
اما نسبت به سخنان شما بنده اصلا در مقام دفاع از حافظ اسد یا بشار ویا هر دیکتاتو ردیگری نیستم واینکه هستند یا نیستند هم فعلا ربطی به بحث ما ندارد. سخن در حقوق بشر است.
اینکه هرچه گفته می شود بگوییم ما با این کار نداریم دیگر بحث نمی شود. سازمان ملل منشور حقوق بشر تصویب کرده وابزار وقدرت جهانی برای اجرای آنرا دارد ولی این ابزرا فعلا فقط چماقی بر سر کشورهای فقیر وبیچاره است.
خواستم شما را به نکته ای متوجه کنم که برید ببینید فلسفه این منشورها چیست؟ اینها برای دلسوزی بحال مردم جهان نیست چون اگر دلسوزی بود که اجرا می کردند واین همه سال که از تصویب آن گذشته وضعیت مردم فقیر وبدبخت روز به روز بدتر نمی شد. دوست عزیز این منشورها ابزاری است برای تسلط بر جهان وبهانه تراشی برا وضع تحریم ودخالت در امور کشورهای دیگر.
شما فکر نمی کنید چرا این ادعا ومنشور حقوق بشر را بیشتر از همه کشوری مثل آمریکا وکشورها اروپایی ادعا می کنند که قاتل میلیونها نفر هستند وآمریکایی که بمب اتم بر سر مردم ریخته وهمه کمک کرده اند به ظالمان که شیمیایی بر سر مخالفان خود بریزند.
گول لین عنوانهایدهن پر کن وبه ظاهر زیبا را نخورید.

mir@;515650 نوشت:
اگر پستی را که نقل قول کردید خوب میخواندید جواب را پیدا میکردید. اینکه حقوق بشر عملیاتی نمیشود مگر اینکه منفعتی برای مدعیانش داشته باشد صحیح اما اینجور چیزها واقعیت را عوض نمیکند. مثلا همین سوریه. آیا سکوت مدعیان حقوق بشر در برابر جنایاتی که در سوریه رخ میده دلیل میشه که ما حاکمان سوریه را دموکرات بنامیم؟! آیا غیر از این بود که حافظ اسد پدر بشار اسد بر مبنای حکومت نظامی 30 سال بدون هیچ انتخاباتی رییس جمهور مادام العمر سوریه بود تا وقتی که مرد؟! مگر پسرش بشار اسد مثل پدرش بدون انتخابات رییس جمهور نشد؟! آیا غیر از این بود که سوریه به شکل تک حزبی اداره میشد؟! مگر همین پدر و پسر نبودن که بر مبنای اینکه سوریه را کشوری عربی مینامیدند به کردها شناسنامه هم نمیدادند و عملا 20 درصد از جمعیت این کشور را آدم حساب نمیکردند؟! باعث و بانی جنگ داخلی که بود؟! آیا غیر از این بود که بشار اسد با کشتارهایی که کرد کار را به جنگ داخلی کشانید؟!

بصیرت واقعی با بصیرتی که صدا و سیما روش مانور میده اندکی فرق داره که یکیش درک درست از اتفاقاتی هست که در اطرافمان میفتد و همچنین داشتن یک دید کلی هست. مردم سوریه خیلی ببخشید که از این واژه استفاده میکنم اما تا قبل از این اعتراضات مثل سگ از بشار اسد و سیستم تشکیلاتی حزب بعث میترسیدند و اگر که میبینید حالا بشار اسد حرف از انتخابات میزنه بخاطر اینه که احساس خطر کرده و اگر در سوریه اعتراضی رخ نمیداد خبری از انتخابات نبود. البته این دیکتاتور گردن دراز حاضر نیست از کاندید شدن در انتخابات انصراف بده تا اندکی اوضاع آرامتر بشه و با ثبت نامش در انتخابات نشان داد که هنوز هم آدم نشده! 10 سال پادشاهی براش کم بود و انگار میخواد مثل پدرش حداقل 30 سال پادشاهی کنه!


ادب انسانی اقتضاء می کنم ما حتی نسبت به کسانی که دیکتاتور وهر چیز دیگری هستند ولی در نوع خلقت خود نقشی نداشته اند ادب را رعایت کنیم وبه تعبیر قرآن لا تنابزوا بالالقاب، بشار اسد مرگ در دارزی گردن خود نقشی داشته که شما مذمت می کنید؟ این سخنان شما بنده فکر می کنم خلاف منشور حقوق بشر است. البته گهگاهی آدم فراموش می کند که در توبه باز است.
اما نسبت به سخنان شما بنده اصلا در مقام دفاع از حافظ اسد یا بشار ویا هر دیکتاتو ردیگری نیستم واینکه هستند یا نیستند هم فعلا ربطی به بحث ما ندارد. سخن در حقوق بشر است.
اینکه هرچه گفته می شود بگوییم ما با این کار نداریم دیگر بحث نمی شود. سازمان ملل منشور حقوق بشر تصویب کرده وابزار وقدرت جهانی برای اجرای آنرا دارد ولی این ابزرا فعلا فقط چماقی بر سر کشورهای فقیر وبیچاره است.
خواستم شما را به نکته ای متوجه کنم که برید ببینید فلسفه این منشورها چیست؟ اینها برای دلسوزی بحال مردم جهان نیست چون اگر دلسوزی بود که اجرا می کردند واین همه سال که از تصویب آن گذشته وضعیت مردم فقیر وبدبخت روز به روز بدتر نمی شد. دوست عزیز این منشورها ابزاری است برای تسلط بر جهان وبهانه تراشی برا وضع تحریم ودخالت در امور کشورهای دیگر.
شما فکر نمی کنید چرا این ادعا ومنشور حقوق بشر را بیشتر از همه کشوری مثل آمریکا وکشورها اروپایی ادعا می کنند که قاتل میلیونها نفر هستند وآمریکایی که بمب اتم بر سر مردم ریخته وهمه کمک کرده اند به ظالمان که شیمیایی بر سر مخالفان خود بریزند.
گول لین عنوانهایدهن پر کن وبه ظاهر زیبا را نخورید.

کریم;515931 نوشت:
ادب انسانی اقتضاء می کنم ما حتی نسبت به کسانی که دیکتاتور وهر چیز دیگری هستند ولی در نوع خلقت خود نقشی نداشته اند ادب را رعایت کنیم وبه تعبیر قرآن لا تنابزوا بالالقاب، بشار اسد مرگ در دارزی گردن خود نقشی داشته که شما مذمت می کنید؟ این سخنان شما بنده فکر می کنم خلاف منشور حقوق بشر است. البته گهگاهی آدم فراموش می کند که در توبه باز است.
اما نسبت به سخنان شما بنده اصلا در مقام دفاع از حافظ اسد یا بشار ویا هر دیکتاتو ردیگری نیستم واینکه هستند یا نیستند هم فعلا ربطی به بحث ما ندارد. سخن در حقوق بشر است.
اینکه هرچه گفته می شود بگوییم ما با این کار نداریم دیگر بحث نمی شود. سازمان ملل منشور حقوق بشر تصویب کرده وابزار وقدرت جهانی برای اجرای آنرا دارد ولی این ابزرا فعلا فقط چماقی بر سر کشورهای فقیر وبیچاره است.
خواستم شما را به نکته ای متوجه کنم که برید ببینید فلسفه این منشورها چیست؟ اینها برای دلسوزی بحال مردم جهان نیست چون اگر دلسوزی بود که اجرا می کردند واین همه سال که از تصویب آن گذشته وضعیت مردم فقیر وبدبخت روز به روز بدتر نمی شد. دوست عزیز این منشورها ابزاری است برای تسلط بر جهان وبهانه تراشی برا وضع تحریم ودخالت در امور کشورهای دیگر.
شما فکر نمی کنید چرا این ادعا ومنشور حقوق بشر را بیشتر از همه کشوری مثل آمریکا وکشورها اروپایی ادعا می کنند که قاتل میلیونها نفر هستند وآمریکایی که بمب اتم بر سر مردم ریخته وهمه کمک کرده اند به ظالمان که شیمیایی بر سر مخالفان خود بریزند.
گول لین عنوانهایدهن پر کن وبه ظاهر زیبا را نخورید.

با حرفاتون موافقم اما قانون بد بهتر از بی قانونیه.

mir@;515970 نوشت:
با حرفاتون موافقم اما قانون بد بهتر از بی قانونیه.

برادرم حرف استاد با شما سر خوب یا بد بودن قوانین حقوق بشر نبود، آن بحث بین ما بود، بحث استاد سر این است که اصلاً هدف از وضع آن قوانین خیرخواهی نبوده است و آنها اگر این قوانین را تصویب کرده‌اند هدفشان رسیدن به اهداف شیطانی خودشان بوده است و تأیید کردن آن در حکم کمک کردن به آنها در فسادشان در سرتاسر زمین است

owari;516000 نوشت:
برادرم حرف استاد با شما سر خوب یا بد بودن قوانین حقوق بشر نبود، آن بحث بین ما بود، بحث استاد سر این است که اصلاً هدف از وضع آن قوانین خیرخواهی نبوده است و آنها اگر این قوانین را تصویب کرده‌اند هدفشان رسیدن به اهداف شیطانی خودشان بوده است و تأیید کردن آن در حکم کمک کردن به آنها در فسادشان در سرتاسر زمین است

این قوانین در ظاهر باعث و بانی هیچ فسادی نیست (مگر اینکه تعریف غلط اسلام را قبول کنیم) و فقط برای برخی دیکتاتورها نگران کننده است. این هم که میبینید بعضا مثلا آمریکا به بهانه آن دشمنانش را عوت میکند صحیح است اما آیا از اسلام هم سوء استفاده نمیتوان کرد؟! از حقوق بشر نمیتوان برداشت بد کرد ولی از اسلام بله و همانطور که از اسلام میتوان سوء استفاده کرد از حقوق بشر هم میتوان سوء استفاده کرد ولی با وجود همه اینها حقوق بشر انسانی تره.

ببخشید که به حرفاتون انقدر دیر پاسخ میدم چرا که سخنان شما خیلی طولانیه! بهتره که کوتاه و مفید سخن بگویید مثل جناب کریم:

owari;515019 نوشت:
اینکه ادیان و مذاهب و فرق تا این حد تفاوت دارند دلیل بر اشتباهی اصل دین و حتی نقص دین نیست، گروه‌های زیادی هستند در طول تاریخ که دین را به انحراف کشانده‌اند، گاهی بخاطر نفهمیدن مطالب شاید و گاهی از روی غرض (البته اگر اشتباه نکنم همیشه علمایی غرض‌مند بوده‌اند و مردمی که فریبشان را خورده‌اند)، حدیث فرقه‌ی ناجیه را هم که از رسول خدا صل‌الله‌علیه‌و‌آله داریم (که امت من هفتاد و اندی فرقه می‌شوند که همه گمراهند مگر یکی از آن فرقه‌ها) می‌گوید عقل باید به کار بسته شود تا هر کسی راه درست را انتخاب کند و گمراه بودن افتخار ندارد، این خلاف عقل است که کسی خود را متعصب به دین به قول شما جبرجغرافیایی‌اش بداند و با تحجر و خشک‌مغزی از آن دفاع کند. اما اگر کسی هم با همان جبرجغرافیایی در جایی به دنیا آمد که همان یک فرقه‌ی درست دینی باور مردم بود دلیل نمی‌شود که طرف بخاطر اینکه مطمئن باشد که خشک‌مغز نیست فرقه‌ی درستش را رها کند و برود و فرقه‌ی دیگری را برگزیند، این هم خلاف عقل است.
اشکال پیش آمده در قرون وسطی چندجنبه داشت، یکی اینکه آیین مسیحیت به تنهایی برای خودش قوانین اجتماعی نداشت و وقتی امپراطوری روم برای جلب حمایت مردم این دین را دین رسمی اعلام کرد ناچار شد از افکار فیلسوفان و دانشمندان مطرح دیگر که مقبولیت عام داشتند برای امور اجتماعی‌اش استفاده کند و بحث‌های زمین مرکز جهان بودن و ... از آن طریق وارد کلیسا شده بود و اگرچه واضح بود که این حرفها در انجیل موجود نیست ولی علمای آن دوره به این دلیل با دانشمندان مخالفت می‌کردند که آنها با کلیسا مخالفت کرده‌اند نه با خدا! ولی در دین ما که برای هر کوچک و بزرگی از مسائل فردی و اجتماعی و سیاسی قوانین الهی و نه فیلسوفانه و علم‌تجربی‌مدارانه وجود دارد، دیگر مخالف با این احکام مخالفت با خود خداست و نه با علمای دین یا با جمهوری اسلامی. اینجاست که تفاوت بزرگ ما با قرون وسطی را شخص می‌کند.
علاوه بر این بر خلاف مسیحیان که پذیرش باورهای متناقض مسیحیت امروز را از قدرت عقل خارج می‌دانند و آن را منوط به داشتن ایمان قلبی می‌کنند در دین ما همه چیز بر مدار عقل و عقلانیت است، تا جایی که خود دین فرموده که در اصول دین تقلید جایز نیست. حتی در عرفان هم که بروید عقل نخست عالم را رسول خدا صل‌الله‌علیه‌و‌آله معرفی می‌کنند و این مرد بزرگ را که شما به اسم کوچک صدا می‌زنید و حرمت جایگاه ایشان را متوجه نمی‌شوید (اگر فقط جایگاه علمی ایشان را هم می‌دانستید دیگر به خودتان اجازه نمی‌دادید اینطور ایشان را خطاب کنید) بدون داشتن معلم و مربی و حتی بدون داشتن سواد خواندن ونوشتن که بخواهند کتب گذشتگان را بخوانند تا ۴۰ سالگی با همان عقل خودشان به کمالی رسیدند که خداوند ایشان را برگزید که این نجات‌یافته دست دیگران را هم بگیر، آن دیگرانی که سواد خواندن و نوشتن و فلسفه و علوم تجربی ناقص آن دوره و ... را داشتند هیچ کدام به جایی که رسول خدا با عقل خود رسیدند نرسیدند. شما می‌فرمایید عقل تجربی خوب است، ما می‌گوییم عقل تجربی پیش‌پا افتاده و ضعیف است ما بهتر و قوی‌تر از آن را داریم. شما سؤال کنید تا جواب عقلانی بشنوید. اما اینکه مدام کسی خودش را معیار درستی بشمارد و بگوید انسان من هستم و انسانیت حول عقاید و افکار من تعریف می‌شود، این بیان از یک طرف نشانگر جهل اوست به انسانیت و از طرف دیگر نشانگر تکبر و خودستایی او.

شما میگویید قوانین الله با عقل ثابت میشود من میگویم این قوانین باعث و بانی شکل گیری دیکتاتوری میشود شما نشان دهید که یک جامعه دموکراتیک را که با مبانی اسلامی شکل گرفته باشد و در آن آزادی تبلیغ دین نباشد ولی آزادی بیان وجود داشته باشد!!! این حرفا تناقض داخلی دارد عزیز.

owari;515019 نوشت:
خدایی که شما قبول دارید خدای عادلی است یا خدای ناعادل؟ خدای ناعادل چه سود دارد که قبولش داشته باشید و اگر عادل است پس عدالتش کجاست که حیواناتی مثل آمریکا و انگلیس و اسرائیل را به جان مستضعفان کل عالم از جمله مردم خود آمریکا و انگلیس انداخته است؟ اینکه به نظرتان خداوند در امور جهان دخالت می‌کند در راستای همین ناعدالتی دارد دخالت می‌کند یا در راستای ایجاد عدالت که در آن ناکام مانده است؟ خدای قادری که ما می‌پرستیم اما عادل است و شایسته‌ی پرستش، این دنیا را محل عدالت قرار نداده چون اعمال جبری عدالت با وجود اختیار و تکامل بهینه‌ی ناشی از اختیار کردن خوب بر بد در تضاد بوده است، لاجرم جایگاه دیگری را برای اعمال جبری عدالت در نظر گرفته است که قیامت است و بعد بهشت و جهنم.
اما یک سؤال. چطور ممکن است کسی تجربه‌گرا باشد و بعد در این همه سال که از عمرش گذشته و هر روز قدرت انتخاب و اختیار را در خود تجربه کرده است باز بگوید به جبر اعتقاد دارم؟ شما تجربه‌ی خودتان را هم منکر هستید و آن وقت خود را طرفدار عقل تجربی می‌دانید؟ البته می‌دانم با چه استدلالی این جبر را برای خودتان توجیه کرده‌اید. آمده‌اید و دیده‌اید که مثلاً با افزایش دما و حالت گرمازدگی شخص به نقطه‌ی جوش‌آوری‌اش نزدیک‌تر شده و عکس‌العمل‌هایش تندتر گشته است بدون اینکه عصبانی شدن او در آن شرایط مورد دلخواهش باشد و بعد از عصبانیت هم خودش سریع پشیمان می‌شود، یا اینکه انسان‌های مسن هم معمولاً زودرنج‌تر از جوانی خودشان هستند، یا اینکه کسی که در مهربانی بزرگ شده است و جز مهربانی ندیده است به دیگران هم محبت می‌کند و قهر را بد می‌شمارد و کسی که در خشونت بزرگ شده است مهربانی کردن را بلد نیست. اینها را جمع زده‌اید و گفته‌اید که پس حالات روحی انسان هم جبری است و خارج از اختیار خودش. بعد رفته‌اید در علوم تجربی و دیده‌اید که مثلاً افزایش دما چطور باعث پایین آمدن ظرفیت و تحمل انسان میشود و اتفاقا در خصوص هورمونها و تحرکات مغزی و قلبی و ... هم چیزهایی دیده‌اید که نشان می‌دهد شرایط بدن واقعاً متأثر از شرایط محیطی خودش هست. اما عجیب اینکه از این مسأله علت تغییرات را جبر طبیعت و شرایط و ... معرفی کرده‌اید با اینکه اصولاً بحث یافتن علت خارج از حیطه‌ی علوم تجربی است. علوم تجربی فقط توصیف‌کننده‌ی چگونگی پدیده‌ها هستند و نه چرایی آنها. برای بررسی چرایی‌ها هم علم فلسفه وضع شده است که به جای اینکه بپرسند چگونه می‌پرسند چرا. اگر گمان می‌کنید که علوم تجربی برایتان چرایی تغییرات بدن در شرایط متفاوت را توضیح داده‌اند بدانید که از علوم تجربی جز حدس و گمان در مورد علت‌ها کاری برنمی‌آید. در عوض دین و فلسفه به صورت یکتا به هر سؤالی پاسخ می‌دهند. نفرمایید که چرا پس تعدد فلفسه و دین داریم، هر کدام از مکاتب فلسفی و دینی اشکالات خود را دارند و تناقضاتی دارند که از کامل بودنشان جلوگیری می‌کند مگر فلسفه‌ای که ادعا بشود پاسخ هر سؤالی را دارد و آن فلسفه فقط فلسفه‌ی الهی تشیع است که چنین ادعای دارد.
شما ممکن است قصد قصاص کسی را کنید که فرزند شما را به وضع بدی کشته است، بعد دختر کوچک آن قاتل بیاید پیش شما و التماستان کند و اشکها بریزد و مویه‌ها کند، چشم شما تصویری می‌بیند که هیچ شعور و درکی از آن ندارد، چطور عمل عکس‌برداری ممکن است دستور فعال شدن این یا آن غده در بدن شما را بدهد که در اثر آن دل شما بلرزد و به رحم آید؟ نفرمایید پردازش تصویر که پردازش تصویر کاری به حالات انسانی ندارد و فقط تابع اختلاف رنگ‌ها و شکل‌هاست.
البته این را هم اضافه کنم که کسی که مثلاً در شرایط گرمای طاقت‌فرسای کویر از روی عصبانیت کاری کند و کسی که در سایه‌ی خنک درختان در آسایش نشسته و همان عصبانیت را از خود نشان دهد در دین خداوند یکسان نخواهند بود، این جبری که شا قائل به آن هستید که شرایط روی انسان اثر دارد در اسلام هم پذیرفته شده است، بخاطر همین هم هست که «لا یکلف الله الناس الا وسعها» بیان شده است، نه تنها افراد متفاوت یکسان بررسی نخواهند شد که یک نفر هم در شرایط متفاوت یکسان بررسی نخواهد شد. [البته در همین موارد هم توصیه‌هایی اسلام دارد، الله اکبر که چقدر این دین کامل است. مثلاً در سنن‌النبی آمده که رسول خداوند گاهی که دمای هوا خیلی زیاد بوده است اذان ظهر را به تأخیر می‌انداختند تا از گرمای هوا کم شود، همچنین توصیه شده است که انسان در حالت غیرآرامش به نماز نایستد، همچنین در حال خستگی زیاد بدن نماز خواندن مکروه است. همچنین فرموده‌اند که در حال عصبانیت تصمیم نگیرید و ... . البته انسان باید ظرفیت وجودی‌اش را آنقدر زیاد کند که روح متأثر از محیط عمل نکند (مثل آن پیامبر خدا علیه‌السلام که اراده کردند جز برای خداوند خشم نگیرند و شیطانی همراهش شد که در فلان آبادی دور آن طرف بیابان کسی نیاز به کمک تو دارد و او هم همراهش روانه شد و در وسط کار تنهایش گذاشت تا او از این کار او عصبانی شود ولی آن پیامبر خدا به قصدش خللی وارد نشد و بدون عصبانیت به وطنش بازگشت) اما تا زمانی که نفس آنقدر قوی شود توصیه شده که برای فلان کارها بدن باید در حالت آرامش باشد ...] اما اینکه جبر تجربه شده را تعمیم دهید به همه چیز و بعد صحبت از دانستن علت‌ها بکنید خارج از حیطه‌ی علوم تجربی مد نظر شماست. وجود روح به عنوان مرکز شعور لازم است و قابل انکار نیست، همچنین همینکه یک نفر در شرایط کاملاً یکسان ممکن است دو کار متفاوت بکند هم از ویژگی‌های جسم نمی‌تواند باشد، یعنی غده تحریک می‌شود و دل شما به رحم می‌آید که آن قاتل را قصاص نکنید ولی پا روی احساس خود می‌گذارید و تصمیم می‌گیرید که قصاص انجام شود. البته این بحث بلندی است، شما می‌توانید فرضیات دیگری را هم به بحث وارد کنید مثل اینکه تا می‌آید دلتان به رحم بیاید شما یک سری خاطر از جلوی چشمتان از فرزند مقتولتان به نظرتان می‌رسد که دوباره دلتان را سنگ کند. اما نهایتاً تصمیم گیری با خودتان بودن را نمی‌توانید نفی کنید. حتی اگر به فرض در بسیاری از اوقات هم خود را مجبور بدانید در بسیاری از اوقات که در تنگنا برای تصمیم‌گیریهای بزرگ نیستید نمی‌توانید اراده‌ی خودتان را نادیده بگیرید و اگر تنها یک بار به این سؤال رسیدید که «اینها مزایا و معایب این انتخاب است و آنها مزایا و معایب آن انتخاب» و بعد مزیت یکی را بر مزیت دیگری برگزیدید آن وقت این تصمیم آگاهانه و اختیارمدارانه را به هیچ چیز جز موجود دارای شعور و اختیار نخواهید توانست نسبت دهید و این موجود مابه‌ازایی در بدنتان ندارد و به ناچار باید قائل به وجود روح شوید. (هر کسی یک فضای ذهنی دارد، اطلاعات گرفته شده از اطراف و تحلیل آنها توسط مغز می‌تواند به آن فضا شکل دهد ولی خود آن فضا بستری غیرمادی را می‌طلبد که با ساختار مادی نمی‌توان به آن رسید.)

نظرم در رابطه با جبر را در آن 5 تاپیکی که بهتان معرفی کردم گفته ام. دوستانی که آن پست را نخوانده اند به لینک زیر بروند:

http://www.askdin.com/thread38920-2.html#post514605

owari;515019 نوشت:
این یک مطلب فقهی است که البته به لحاظ عقلی هم درکش سخت نیست. تا کسی که مرتد شده است و ارتدادش اثر اجتماعی یافته است به او دست نیافته‌اند و او به ترس از جانش نیافتاده اگر توبه کند توبه‌اش که پذیرفته می‌شود هیچ اعدام هم شامل حالش نخواهد بود. مثل کسی که در ردّ اسلام مطلبی می‌نویسد و بعد قبل از آنکه حکم اعدامش صادر شود و به ترس از جانش بیفتد که بخواهد برای حفظ جانش به انگلستان پناهنده شود و در ساختمان محل زندگیش چند بادیگارد شب و روز از او محافظت کنند، توبه کند و کتاب دیگری در ردّ همان مطلب قبلی خودش بنویسد. اما کسی که از جانش ترسید و سعی کرد خودش را حفظ کند و از حرفش هم کوتاه نیامد اگر به او دست یافتند و خواستند حکم را اجرا کنند و او توبه کرد، اگر توبه‌اش حقیقی باشد خداوند می‌پذیرد ولی در هر صورت چه حقیقی باشد و چه نباشد حکم اعدام در مقابل اثر اجتماعی عملش بر او انجام خواهد شد، می‌تواند امیدوار باشد که همین اعدام کفاره‌ی تمام آن گناه بزرگ برایش باشد و در قیامت مورد مؤاخذه قرار نگیرد. مثل آن قاتل که گفته شد پای چوبه‌ی دار ناراحت بود و ناگهان خوشحال شد، علتش را پرسیدند گفت فهمیدم که زشتی کارم به چه حد بود، از خدا خواستم که همین اعدام را تمام جریمه‌ی آن عملم قرار دهد و بعد از دعا آرامش عجیبی پیدا کردم.

به هر حال در توبه همیشه باز نیست!

owari;515019 نوشت:
اشتباه نکیند، انسانیت بر مبنای عقل تجربی نیست که به راحتی بگویید عقل تجربی نمی‌تواند اثباتش کند و راحت از کنارش رد شوید و آن را بپذیرید. ما فلسفه‌ی اخلاق را داریم که سعی در اثبات درستی یا اشتباهی گزاره‌های اخلاقی دارد. فقط در همان زمینه‌ی آزادی بیان از آشنایی به فلسفه‌ی اخلاق که نه مسلمان بود و نه ایرانی سؤال پرسیدم که چطور شما در فلسفه‌ی اخلاق آزادی بیان را حق انسان می‌دانید با اینکه دلایل زیادی بر اشتباه بودن آن می‌توانم برایتان بیاورم؟ گفت فلاسفه‌ی متفاوت نظرات متفاوتی دارند و اینطور نیست که همه آن را تأیید کنند. حالا فلاسفه که کارشان این است هنوز در این باره به قطعیت نرسیده است چطور شما با عقل تجربی به این گزاره رسیده‌اید که آزادی بیان جزء حقوق بشر و حق مسلم هر انسانی است خودش جای بررسی تجربی بر دانشمندان تجربی است که گاهی از دیدن پدیده‌ی A نتایج محیرالعقولی مثل B را نتیجه می‌گیرند با اینکه گزاره‌های پیش پا افتاده‌ای از تجربیات روزمره خیلی راححت اشتباه بودن آنها را اثبات می‌کند (یک مثال نقض برای رد درستی یک گزاره کافی است)
اتفاقا اینجا بر خلاف شما که جبرگرا هستید ما جبر فرهنگی و اجتماعی و جبر تلقین‌های ماهواره‌ای و غربی و شرقی را بر درکتان از انسانیت مؤثر می‌دانیم ... اگر متحجر نیستید که ان شاء الله هم نیستید آیا نباید مدام تمامی اعتقادات خودتان را شخم بزنید و اشتباهات آن را که با اعتقادات دیگرتان در تضاد و تنافر است مشخص کنید و تلاش کنید که آن تضادها را رفع کنید؟ به شخصه یقین دارم که اگر این کار را بکنید و فرصت کافی داشته باشید بعد از خارج شدن از اسلام و چرخ زدن در انواع مکاتب مختلف باز به اسلام و شیعه بازخواهید گشت چون جای دیگری استحکام عقاید شیعه را نخواهید یافت، در حد توانم گشته‌ام که یقین دارم (عقل تجربی).

من نگفتم انسانیت بر مبنای عقل تجربیه گفتم فلسفه اخلاق در عقل تجربی انسانی تره تا ادیانی که همشون سابقه زیر پا گذاشتن آزادی بیان رو دارن.

owari;515019 نوشت:
در مورد اخلاق و ... که صحبتها انجام شد، اما در مورد اینکه می‌فرمایید آمریکا نگران جان سربازان خود بود چون تاریخ سیاست است و نه سیاست مد نظر کارشناسان این سایت شما را به قضیه‌ی ورود آمریکا به دخالت در جنگ جهانی ارجاع می‌دهم، که در سواحل هاوایی بزرگترین کشتی خود با چندهزار خدمه‌ی آموزش داده را غافلگیرانه مورد حمله‌ی خودشان قرار دادند و تقصیر را به گردن ژاپن انداختند و بعد در روزنامه‌های داخلی آمریکا آشوبی به پا شد و مردم آمریکا که مخالف ورود آمریکا به جنگ بودند برای رفتار وحشیانه‌ای که به ژاپن نسبت داده شد به عنوان مدعی اجازه‌ی ورود دولتمردان خود به جنگ را دادند. آمریکا دلش برای مردم خودش هم نمی‌سوزد و پشت دلار خودشان هم هست که ما دنبال نظم نوین جهانی هستیم. هنوز معلوم نیست که ساختمان‌های دوقلو که مورد اصابت هواپیماها قرار گرفتند کار خودشان نباشد و اتفاقا مدارک زیادی هم داریم که کار خودشان باشد. آمریکا برای صهیونیست (جریان استکبار بین‌الملل) الآن فقط یک پایگاه نظامی فرهنگی و اقتصادی بزرگ است و ابایی از کشتن سربازان آمریکایی هم ندارند اگر منافع ایشان را بهتر تأمین کند. خوب است که در سیاست کمی دقیق‌تر باشیم، کسانی که دم از حقوق بشر می‌زنند چرا در دانشگاه‌های آمریکا و در خیابان‌های نیویورک آنطور با مردم معترض رفتار کردند؟ اگر همان کار در ایران انجام می‌شد تمامی خبرگزاری‌ها آنرا وحشیانه معرفی می‌کردند ولی خودشان ... . نه برادر آنها که از کشتن ابایی ندارند از دروغ و قسم دروغ هم ابایی ندارند. نفرمایید که آنها می‌کشند و شما هم می‌کشید، آنها مظلومان را می‌کشند و در اسلام خون به ناحق ریخته شده از بزرگترین قبایح ست، تنبیه مجرم اما مطلب دیگری است. آن بحث حقوق بشری که به راه انداخته‌اند صرفاً یک ظاهر بر باطن کثیفشان است.
اگر نسبت به شیعیان و مسلمین بدبین هستید و گمان می‌کنید برای خودمان دشمنی تراشیده‌ایم که وجود خارجی ندارد تا هر کارمان را به دشمنی با آنها نسبت بدهیم بروید مستندهای آن کاتولیک آمریکایی «Alex jones» را ببینید که درباره‌ی صهیونیسم بین‌الملل با فیلم و مستند چه چیزهایی را نشانتان می‌دهد، فراماسونری و ... .

من با نظرتان موافق نیستم ولی چون بحث سیاسی در سایت ممنوعه حرفی نمیزنم.

owari;515019 نوشت:
این در بحث اعتقادی است، یعنی شما اگر در میدان منطق و عقل جواب ما را نمی‌شنوید خوب در این دنیا «لا اکراه فی الدین»، از این به بعد اگر فسادی کنید نهی از منکر وارد مرحله‌ی بالاتر خود خواهد شد که برخورد فیزیکی است، جنگ تنها یکی از این مراتب است. برای جا افتادن مطلب به هر کتاب فقهی که مارتب امر به معروف و نهی از منکر را توضیح داده مراجعه کنید، امر به معروف از بیزاری جستن از کار اشتباه شروع می‌شود (به عنوان پیش‌نیاز و مرتبه‌ی صفر که همیشه واجب است اگرچه انجام عملی امر به معروف واجب نشود) تا به اشاره و تا به ارشاد لفظی و تا به برخورد فیزیکی و مراتب بالاتر. قیام امام حسین علیه‌السلام هم نهی از منکر بود، جنگ‌های مسلمین برای تبلیغ اسلام بعد از آنکه با نامه‌هایی سران ایران و روم به اسلام دعوت شدند و آنها نپذیرفتند در جهت امر به معروف ونهی از منکر بود و ... . البته بحث پیرامون جزئیات این موارد خیلی زیاد است و در حوصله‌ی این بحث نمی‌گنجد، فقط این را توجه کنید که در امر به معروف دو چیز برای شخص انجام دهنده‌ی ان لازم است:
۱. خود را از طرف مقابلش برتر و بهتر نبیند و مانند پدری دلسوز باشد (در مرحله‌ی جنگ هم بعضیها کشته شوند و بار گناهشان کمتر باشد برای آخرت خودشان بهتر است مگرنه همه در این دنیا خواهند مرد، دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد، این برای کسانی است که نه امید به نجات ایشان در دنیا باشد و نه امید به اینکه اگر اهل نجات نیستند لااقل بر فساد خود و دیگران اضافه نمی‌کنند، کشتن آخرین گزینه است، اگر هم برخی از کشتن‌ها به نظر شما وحشیانه است که نیست برای این است که این اعدام‌ها بخشی از وجوه حکمشان عبرت گرفتن بقیه است و اینکه ترس از عقاب لااقل از فسادشان جلوگیری کند و اگر فساد می‌کنند و نمی‌توانند جلویش را بگیرند لااقل تمام تلاششان را بکنند که مخفیانه باشد چون هیچ کدام از احکام سنگسار و قطع ید برای دزد و ... به راحتی و در نبود شاهدها انجام نخواهد شد. با چنین ترسی دیگر کسی از فلان جرم خودش فیلم نمی‌گیرد و با افتخار در اینترنت منتشرش کند که جوانان دیگر را هم به فساد بکشاند)
۲. نیتش برای خدا باشد و نه برای خنک کردن دل خودش
حتماً شنیده‌اید که حضرت علی علیه‌السلام از روی سینه‌ی آن ملعون بلند شدند و چند قدمی راه رفتند و بعد برگشتند و در جنگ تن‌به‌تن او را کشتند، کشتن به خود خود ملاک نیست، نیت در انجام حکم برای اصلاح جامعه و ... از جهل و جهالت هم مهم است.

همین لا اکراه فی الدین عملا با گفتن اینکه فلان کار فساد است ارزشی ندارد و ملاک واقعا آزادی بیان نیست بلکه اسلام است که چه گفته و مثلا کسی که حرف از حقوق بشر میزند به نوعی بر ضد اسلام موضع گرفته و حرفش را مسلمین ترویج فساد مینامند و سپس او را میکشند بعد شما هم میگویید اسلام به ناحق کسی را نمیکشد حال آنکه اگر اندکی انسانیت در وجود اسلامگراها (کسانی که اسلام واقعی را درک کرده اند) باشد این دین غیر انسانی را رها میکنند.

owari;515340 نوشت:
البته ممکنه ظاهر حرفهای آن بزرگوار به نظر شما اینطور برسد ولی حرف ایشان یک حرف قرآنی است، کسی که چیزی را بگوید که به آن اعتقادی ندارد و آن را بیان می‌کند برای اینکه تحت لوای ان و در پناه آن به منافع خبیثانه‌ی خودش برسد این شخص در منطق قرآن دروغگوست. حقوق بشر جعلی خودشان که هیچ اگر آیات قرآن را هم برای ما بخوانند (مثل اینکه کارتر برای مرحوم امام آن پیام مضحک را فرستاد که امام هم پاسخ دادند شاید او بخواهد بر عروة هم حاشیه بنویسد) باز دروغگو هستند. ملاک ما در احکام اسلام است، تا جایی هم به مصالح کشور و بالاتر از ان اسلام به حقوق بشر جعلی پایبند هستیم، اما اینکه آنها مدام انگشت اتهام به سوی ما دراز کنند و اسرائیل و عربستان و دیکتاتوری‌های سابق و موجود که همگی متحدانشان بوده و هستند را زیرسبیلی رد کنند در حرفهای بزرگان ایران اشاره می‌شود تا حجت بر همه تمام شود که مدعیان بزرگ حقوق بشر از این اتهامات منظورهای دیگری دارند، کما اینکه پیشتر بیان شد که از وضع قوانین حقوق بشر هم منظورهایی بجز خود حقوق بشر را دنبال می‌کرده‌اند. آن قیاس شما مانند این است که فکر کنید ما هم فکر می‌کنیم داریم حقوق بشر را پایمال می‌کنیم و به مبصر که خود نمونه‌ی رعایت‌کننده‌یواقعی‌حقوق� ��بشر است اعتراض داریم که چرا دیگرانی که حقوق بشر را رعایت نمی‌کنند دعوا نمی‌کنند و فقط به ما گیر می‌دهند. نه عزیز دل برادر اگر آنها بخواهند دین ما را زیر سؤال ببرند ما تمام دنیای ایشان را می‌توانیم زیر سؤال ببریم. امتحان کنید ... (اگرچه هنوز پاسخ‌های پست یا پست‌های قبلی را نداده‌اید، اگر قانع‌کننده نبودند ریز به ریز نام ببرید تا توضیح بیشتر دهیم ان شاء الله)

در پست 60 توضیح داده ام.

فکر نمیکنم کسی بشیند این پست عریض و طویل شما را بخواند که بعدش جواب من را بشنود اما به عنوان آغازگر تاپیک میخوانم:

owari;515349 نوشت:
نه به طور کامل ولی تا به صورت حدودی شاید بشود نیت اصلی پشت این اعلامیه را اینطور بیان کرد که:
فرض کنید یک جامعه داریم با تعدادی شهروند. در مکاتب مختلف اداره‌ی جامعه روش‌های متعددی برای اداره‌ی بهینه‌ی جامعه وجود دارد، مثلاً بک نظریه میگوید خوش‌بختی حداکثر ولی یکسان برای همه، یک مکتب می‌گوید خوش‌بختی حداکثر برای حداکثر افراد جامعه (یعنی عده‌ای قربانی چون خوش‌بخت کردن همه به این سادگی‌ها میسر نیست) و ... . حالا بیایید به این مسأله طور دیگری نگاه کنیم. بیاییم بگوییم که دغدغه‌ی مردم معمولاً چیست؟ این دغدغه را برای حداکثر مردم رفع کنیم تا آنها احساس خوشبختی کنند، آن عده که ناراضی هستند حداقل هستند و چون دغدغه‌ی ایشان دغدغه‌ی اکثریت مردم نیست هم صدای اعتراضشان به جای خاصی نخواهد رسید و پایه‌های چنین جامعه‌ای تا حدودی استوار خواهند ماند.
از مصادیق احساس خوشبختی کردن هم همین مسأله‌ی آزاد بودن است. از نظر زمامداری اجتماعی برای هر کنش فردی یا اجتماعی که اثر اجتماعی دارد و بیش از یک نفر را در جامعه درگیر کند باید قانون اجتماعی وضع کرد و باید یک مدعی‌العموم هم باشد که بر اجرای قوانین نظارت داشته باشد و تنبیهاتی هم برای تخدی از قوانین لحاظ نمود. حالا بیایید فرض کنیم که معیار ما الهی نباشد و قوانین من‌در‌آوردی هم بتوانند باشند. با دیدی که در بالا بیان شد مثلاً آزادی بیان را به اشخاص بدهیم که در مثلاً آمریکا بشود در روزنامه‌ی همان کشور به رئیس‌جمهورش انتقاد تند و حتی تحریک‌آمیز همراه با توهین هم نوشت، کسی هم کار نویسنده‌ی آن ندارد و حتی مطلبی منتشر می‌شود که رئیس‌جمهور از او قدردانی کرده است. اکثریت افراد جامعه که دغدغه‌هایشان زندگی معمول خودشان هست با این سطح از ازادی احساس خوش‌بختی خواهند کرد. اما عده‌ای هستند که خط قرمزهای نانوشته‌ی آمریکا را با آزادی بیان رد می‌کند. مثال معروفش که همه هم می‌دانند و در خود آمریکا هم برخی به آن اذعانز دارند همین مسأله‌ی اسرائیل است. کسی که در آزادی بیان از این خط قرمز عبور کند کمترینش این است که از کار برکنار شود، بلیط‌های نمایشش اجازه‌ی فروش نیابد یا به هر دلیل بر آن محدودیت‌هایی در نظر گرفته شود، یا ... و اگر دشمن اسرائیل معرفی شود یا ضربه‌ای که به استکبار زده بزرگتر باشد چه بسا در یک تصادف مشکوک کشته شود یا یک روز صبح از منزل خارج شده و تا کنون مراجعت ننموده باشد. مسأله‌ی فلسطین تا پیش از این دغدغه‌ی اکثریت جامعه‌ی آمریکا نبوده است، آنقدر در مدرسه‌های نظریه‌ی تکامل را هم به بچه‌ها تلقین کرده‌اند که بعضی‌ها فکر می‌کنند این نظریه جزء بدیهیات علوم و از وجدانیات است که قطار قطار دلیل و سند بر درستی آن موجود است، بنابراین اینکه دانشمند معترضی به این قانون از کار برکنار شود و دانشگاهی هم حاضر به پذیرش او نشود باز کس زیادی متوجه نمی‌شود که آزادی بیان در این حوزه هم قربانی گرفته است. به این ترتیب خطوط قرمز نانوشته‌ای وجود دارند که چون دغدغه‌ی اکثریت مردم نیست اعتراض‌های مربوط به آن هم یا به گوش اکثریت مردم نمی‌رسد و یا اگر برسد هم برایشان مهم نیست و یا باور نمی‌کنند چون با آن مثال توهین به رئیس‌جمهور و ... به یقین رسیده‌اند که دیگر هرچیزی را می‌شود بیان کرد! به خدا هم می‌شود توهین کرد و به صراحت به حضرت مسیح علیه‌السلام که نعوذبالله خدا یا پسرخدا می‌دانندش هم توهین کرده بودند دیگر مردم چطور باور کنند که به اسرائیل نمی‌توانند بگویند بالای چشمت ابرو؟ با خود می‌گویند لابد مطلب چیز دیگری بوده و اینطور به ما بیانش می‌کنند ... بعد از آن خبر عبور می‌کنند و بعد هم فراموش می‌کنند که اصلاً چنان خبری را خوانده‌اند یا شنیده‌اند.
در مثال دیگر آزادی پوشش است که به اکثریت مردم که به دنبال جلوه‌گری هستند یا اعتقادی به پوشش کامل و ... ندارند می‌دهند و آنها می‌بینند که آزاد هستند! اما عده‌ی کمی هم هستند که از داشتن حجاب مورد نظر خودشان منع می‌شوند و محدودیت‌هایی برای آنها وضع می‌شود. یک کمی دقیق می‌شوند که چه خبر است؟ کمی توجیهات مضحک به ایشان ارائه می‌شود و ایشان که آزادی پوشش را در مورد خود دیده‌اند باورشان می‌شود که آزادی وجود دارد و مطلب آنها که البته برایشان مهم هم نیست مطلب دیگری است یا همان توجیهات در موردشان درست و برقرار است. بعد هم مدام تبلیغات در جهت بی‌غیرت و بی‌حیاتر کردن مردان و زنان است، تبلیغ بی‌عفتی و ... . حتی اگر کارتون‌هایی که برای بچه‌ها ساخته‌اند را ببینید هم خواهید دید که با سلیقه‌های بزرگانه این کارتون‌ها ساخته شده‌اند و در آن موارد تحریک کننده‌ای وجود دارد که می‌تواند ذهن بچه‌ها را درگیر مسائل خاص کند. جهت حرکت یک جهت خاص است در تمامی موارد آزادی بیان (در راستای اعتراض به وجود خداوند و نیاز به ادیان الهی و تبلیغ مکاتب بشری مثل بودایی) و آزادی پوشش (در راستای کم کردن پوشش‌ها) و ...، نگاه به ازادی ایشان یک نگاه خنثی آنطور که بیان می‌کنند نیست، بسترش را با قوانین جعلی خود آماده می‌کنند و بعد با سایر امکانات به سلایق سمت و سو می‌دهند ...
خلاصه اینکه آنها نه به دبنال تشخیص حقوق بشر هستند و نه به دنبال پیگیری و مواظبت از این حقوق. بحث آنها همه فتنه‌گری است. مدعیان حقوق بشر و مؤسسان آنها همگی خود بزرگترین ناقضان همان حقوق بشر جعلی خودشان هستند. بحث‌هایی مثل حجاب در ایران، مثل قطع ید برای دزد، مثل سنگسار و ... ابزار دستشان شده، می‌گویند وحشیانه است و عده‌ای طوطی‌وار می‌گویند بله وحشیانه است. یک لحظه به خدا ایمان داشته باشند که در دنیا عدالت خداوند اجرا نمی‌شود چون مثلاً دنیا ظرفیت عذاب الهی را ندارد نمی‌گویند فلان مجازات بزرگ است، مجازات‌های بعد از مرگ برای گناهکاران بسیار بزرگ‌تر است و البته طولانی‌تر. اینها را بگویند وحشیانه آنها راچه خواهند گفت؟ البته ان شاء الله بعد از تفهیم اتهام شدن خواهند دانست که همه‌ی اینها حق بوده و به ایشان ابداً ظلمی روا داشته نمی‌شود ...
با یک مسیحی بحث می‌کردم. می‌گفت دین شما خشن است! مثال‌های در ذهنش همین‌ها بود که دوستان در این سایت وارد کردند. با توجه به اینکه می‌دانم مسیحیت برای خیلی از همین دوستان به عنوان دین محبت و عطوفت خداوندی معرفی شده است این را بیان می‌کنم. از آن مؤمن مسیحی پرسیدم که خدای شما مهربان است و از این دست عذاب‌ها برای بندگانش به دور است؟ گفت بله! پرسیدم به این مضمون که آیا وقتی کسی در اثر یک سهل‌انگاری و بدون قصد خاصی مثلاً با موتور با یک تریلی تصادف کند و زیر چرخهای آن تریلی له شود خدای شما قادر بوده است که او را نجات دهد و نداده است؟ اگر نمی‌توانسته مانع شود که خدای ضعیفی است و اگر راضی شده به چنین اتفاقی آن هم نه در پاسخ به انجام یک گناه که در پاسخ به یک لحظه اشتباه چگونه چنین خدایی را مهربان می‌دانید؟ فرض کنید که در اسلام آورده شده است که پاسخ به فلان گناه در علم الهی بسیار بزرگ باشد چنانکه عذاب عظیمی را برای فرد خاطی واجب گرداند، بعد خداوند می‌تواند خودش مستقیم این عذاب را بر سر آن شخص وارد کند (تصادف وحشتناک، بیماری با سختی زیادی که بیمار هر لحظه آرزوی مرگ داشته باشد و ...) یا اینکه بخشی از آن را به عنوان الگویی از اجرای عدالت خودش به دست مؤمنین به قیامت خودش بسپارد. کسی که در طوفان کاترینا کشته شود را ممکن است کسی به طورمعمول به خداوند و عذاب‌های خداوندی مرتبط نکند ولی کسی که در پاسخ به قتلی که انجام داده یا زنای محصنه‌ای که کرده دار زده می‌شود یا سنگسار می‌شود را کسی به حساب همین‌طوری و وقایع طبیعی و ... نمی‌گذارد و همه می‌دانند که طابق فلان مکتب این مجازات فلان گناه است و در نتیجه برای دچار نشدن به ان مجازات باید از انجام فلان کار اجتناب کرد. چگونه است که حوادث طبیعی را وحشیانه توصیف نمی‌کنید اما سنگسار را گمان دارید که وحشیانه است؟ نه عزیزان نه اینها وحشیانه است و نه اسلام دین خشنی است بلکه انسان‌ها اثر گناه‌هایی که انجام می‌دهند را در جهان خلقت متوجه نیستند. وقتی گفته می‌شود که خانه‌ای که در آن قرآن خوانده شود برای فرشتگان در آسمان مانند ستارگان برای مردم زمین می‌درخشد، وقتی از اثرات عبادات مختلف و از آثار گناهان متفاوت برای انسان گفته می‌شود تازه انسان متوجه زشتی کاری که کرده می‌شود. و البته در پایان اینکه:
به کوچکی گناه منگرید به بزرگی کسی بنگرید که که در مقابلش عصیان شده است

خب حرف های شما برداشت شخصیتان از حقوق بشر بود که البته مدلل نبود. در هر صورت انسان یک سری آزادی هایی برای خودش قائل است که نمیتوان از وی گرفت حتی به نام هر دینی. درست است که بعضا مدعیان حقوق بشر خود به حقوق بشر پایبند نباشند (دوره مک کارتیسم در آمریکا) اما این چیزی از ارزش های حقوق بشر کم نمیکند همانطور که یک مسلمان اجرا نشدن اسلام واقعی را دلیلی بر رد اسلام نمیداند.

mir@;515678 نوشت:
اینکه اول مرغ بوده یا تخم مرغ هم خودش جای بحث کردن دارد اما این دور باطل راه حلش چیست هنوز مشخص نشده اما تا موقعی که مشخص شود سکوت بهترین کار است تا اینکه رو هوا حرفی بزنیم.

عذر می خوام بنده نظرات خودم را صحبت نوشته بودم که متاسفانه د راثر سهل انگاری پاک شد ودوباره بیان می کنم.
از نظر علمی دور باطل است ونمی شود بر آن تکیه کرد واین مثال مرغ وتخم مرغ هم جواب نیست.

mir@;515678 نوشت:
بله جبر دیدگاه مزخرفی است از نقطه نظر قضاوت کردن اما باور جبر باعث این نمیشود که انسان از تلاش بازایستد بلکه قبول جبر باعث میشود که انسان دید بهتری پیدا کند و به شیوه صحیح تری راجع به اعمال افراد حکم صادر کند. با جبر ضعیف هم در راستای برقراری نظم و امنیت میتوان حکم صادر کرد ولی این حکم قطعا اعدام نیست.

جبر جبر است وضعیف وقوی ندارد ووسیله ای است برای زیر پوش گذاشتن بر حس مسئولیت، بنده از محتوای سخنان شما احساس می کنم در واقع به جبر اعتقاد ندارید چه بسا اصطلاح مناسبی برای منظو رخود پیدا می کنید.
به هر حال ما مخالف تاثیر گذاری محیط وجامعه ووراثت نیستیم اما علت وتاثیر گذار اصلی را خود انسان می دانیم وهنر انسان هم همین است که بر شرایط محیطی وفضای حاکم غلبه کند ودر مسیر پیشرفت قرا رگیرد. والا یکی شهید چمران ودیگری صدام نمی شود. یکی یوشع بن نون ودیگری بلعم باعورا نمی شود.

mir@;515678 نوشت:
در هر زمانی تعریف ابرقدرتی با زمان دیگر فرق دارد اما این یک مسئله غیر قابل اجتناب در سیاست هست که خوشبختی یک عده در گرو بدبختی عده ای دیگر هست و برای همین است که اکثر کشورهای دنیای امروز به شکل سکولار اداره میشوند چون این یک اصل پذیرفته شده در سیاست هست ولی مثلا حکام کشور ما دوست دارند آمریکا از موضع برابر با آنها گفتگو کند در حالی که آمریکا با دوستانش (اروپا) هم از موضع برابر سخن نمیگوید چه برسه به ما!

به هر حال یاباید مقاومت کنیم وبر استقلال فرهنگ وکشو رخود واحیاء ارزشهای دینی ومل یخودمان تکیه کنیم یا اینکه رد برابر آمریکا دستها را بالا ببریم. وبنده از سخنان شما احساس می کنم اصولاباید رای اول را انتخاب کنید وقبول داشته باشید.

mir@;515678 نوشت:
من باب مثال گفتم وگرنه منم با شما موافقم که سبک و شیوه درس دادن ایراد دارد ولی نگرشمون فرق میکنه یعنی شما از یک نظر دیگه میگید منم از یک نظر دیگه.

متشکرم.

mir@;515678 نوشت:
به هر حال در تهران گیر نمیاد اما من یک مثال دیگه میزنم که کاملا مشخص شود آزادی بیان هست یا نه. چرا کتابی مثل تولدی دیگر در ایران چاپ نمیشه؟! مگر شونصد تا ردیه بر این کتاب ننوشته اند؟! آیا غیر از این است که جواب درخور نوشته نشده؟!

هر کشوری شرایط وقوانین خودش را دارد وباید مسئولان دست اندر کار پاسخگو باشند وحتما آنها هم دلایل ومستندات خودشان را دارند.

mir@;515678 نوشت:
در هر زمانی تعریف ابرقدرتی با زمان دیگر فرق دارد اما این یک مسئله غیر قابل اجتناب در سیاست هست که خوشبختی یک عده در گرو بدبختی عده ای دیگر هست و برای همین است که اکثر کشورهای دنیای امروز به شکل سکولار اداره میشوند

به هر حال در آنزمان هم اسلام هشت قرن ابر قدرت بوده وبا کشورها ومردم تحت حیطه خودش با انسانیت رفتا رکرده ومردم ایران نیز با دلخواه خودشان اسلام را قبول کرده اند ودر واقع از ظلم حکام دیکتاتور به ستوه آمده بودند. وشما گزارش تاریخی آنچنان مهمی هم ندارید که مردم آن دوران از اسلام نالیده باشند یا آنرا بد بدانند بلکه همیشه دنبال حقیقت بوده اند وعلی رغم وضع اکثریت آن دوران ما می بینیم اکثر ایرانیها به سما اهل بیت وحب آنها کشیده می شوند ودر از امام رضا در شهرهای ایرانی چه استقبالی که نمی شود.
این ابر قدرتی اسلام برای همه ممالک اسلامی از جمله ایران بوده است. واسلام هم ایران را تکه تکه نکرد مثل استعماگران ما که بگوییم در حق ایران جفا کرده است.

mir@;515678 نوشت:
چرا اینجوری نگاه نکنم که در صدا و سیما به مخالفین تریبون نمیدهند چون جوابی برای گفتن ندارند؟! چرا اینجوری نگاه نکنم که میخواهند نظر مخالف به گوش کسی نرسد؟!

ببینید اینطور بگوییم ضد انقلاب و
شبهه داران، ضد انقلابی که با انقلاب شما مشکل دارد ودر اوایل انقلاب اینهمه از مردم شما را کشته ودر این اواخر هم که همیشه به دامن دشمنان پناه ببرده اند وبر خلاف مصالح کشور خود تلاش کرده اند که خود این غربی ها چنین کارهای ذلت باری نمی کنند. شما به چه حسابی باید به اینها تربیون بدهید ودر کجای دنیا به معاندان خود که قصد براندازی نظام کشورشان را دارند تربیون می دهند.
ولی بنده با کلیت سخن شما موافق هستم که مخالف وموافق باید شبکه داشته باشند وسخنان خودشان را بیان کنند که خود این موجب رشد نظام خواهد شد. واین ایراد بر سیستم صدا وسیمای ما وارد است ودست اندرکاران آن باید چنین فضایی ایجاد کنند که حزب موافق ومخالف هر دو فرصت بیان دیدگاههای خود را داشته باشند.

mir@;515678 نوشت:
ویرایش=مگه توی اروپا و آمریکا که اسلام انقدر سریع داره رشد میکنه دم و دستگاه کلیسا حق این رو دارند که بگویند فقط موقعی میگذاریم مسلمین تبلیغ کنند که ما هم باشیم و نظر بدیم؟! مگه همه مردمی که مسیحی هستند علم کافی دینی دارند؟! یک ذره به عواقب سخنانتان فکر کنید.

مسلمانان چه نقشی در هالیوود ورسانه های آمریکا وغرب دارند. در مقابل این همه هجمه که علیه اسلام در رسانه وفیلمهای غربی وجود دارد چقدر به آنها فرصت دفاع از خودشان را می دهند؟ مگر بعد از یازده سبتامبر چقدر علیه مسلمانان در رسانه جولان دادند وآنها رد برابر انواع آزارها وشکنجه های روحی وجسمی قرار دادند ولی در مقابل اجازه دفاع به آنها دادند؟
با اینکه دین رسمی این کشور شیعه است ولی اهل سنت شما در مناطق سنی نشین در شبکه های خود برنامه دارند وشهری مثل مهاباد برا یخود شبکه مستقل دارد. در حالی که رد برخی کشورهای اروپایی مثا فرانسه بعد از مسیحیت اسلام بیشترین آمار را دارد آیا حق رسانه ای دارند؟ مگر در همین کشورهای غربی شبکه های اسلامی ماهواره ای را قطع نکردند وهمین الان بشدت دارند این کارها را انجام می دهند.

mir@;515970 نوشت:
با حرفاتون موافقم اما قانون بد بهتر از بی قانونیه.

از اینکه شما هم در این نکته نظر هستید خوشحالم ولی در نظر داشته باشید که قانونی که بخاطر مصالح استعماگران وتامین سود ومنفعت آنان وبه هرزگی کشاندن انسانها باشد هیچوقت خوب نیست.
قانونی که روح آن ضد انسانی وحیوان قلمداد کردن انسان باشد اصلا خوب نیست. در همه این کشورهای غربی دین وجود دارد چرا باید همه این ادیان وآموزه های آنها کنار گذاشته شود؟

mir@;516006 نوشت:
این قوانین در ظاهر باعث و بانی هیچ فسادی نیست (مگر اینکه تعریف غلط اسلام را قبول کنیم)

شوخی نکن عزیز دل برادر، آن قوانین در ظاهر و باطن فاسدند و بانی هر فسادی، مگر در بخش‌هایی از آنها که با دین خداوند وفق دارند که در این صورت در ظاهر بانی فساد نیستند اگرچه باز در باطن بانی فساد هستند. اینکه تعریف اسلام را غلط بدانید اما از بی‌انصافی شماست:
کسی که چیزی را نخواهد بپذیرد انواع و اقسام توجیهات را می‌آورد که آن را نپذیرد اگرچه برایش به صورت عقلی هم اثبات بشود که آن چیز درست است!
کسی هم که چیزی را بخواهد بپذیرد هنوز برایش دلیل نیاورده می‌گوید خوب واضح است که درست است!

شده وضعیت شما که اسلام را نمی‌خواهید بپذیرید با اینکه مستدل عقلی است و قوانین حقوق بشر را می‌خواهید بپذیرید بر مبنای عقل تجربی که می‌دانید هر روز یک گزاره را به عنوان درست معرفی می‌کند! خوب همه که قرار نیست عاقبت‌بخیر بشوند ...

mir@;516012 نوشت:
ببخشید که به حرفاتون انقدر دیر پاسخ میدم چرا که سخنان شما خیلی طولانیه! بهتره که کوتاه و مفید سخن بگویید مثل جناب کریم:

البته عذر تقصیر دارم و نوشتن به ایجاز خودش هنری است که حقیر از آن کم‌بهره هستم، اما اینطور هم نیست که حقیر برای همه اینقدر توضیح دهم، برای برخی باید زیاد نوشت و برای برخی اشاره کافیست ...

mir@;516012 نوشت:
شما میگویید قوانین الله با عقل ثابت میشود من میگویم این قوانین باعث و بانی شکل گیری دیکتاتوری میشود شما نشان دهید که یک جامعه دموکراتیک را که با مبانی اسلامی شکل گرفته باشد و در آن آزادی تبلیغ دین نباشد ولی آزادی بیان وجود داشته باشد!!! این حرفا تناقض داخلی دارد عزیز.

استدلال شما ساختار منطقی‌اش اینطور است:
شما گفتید a اثبات عقلی دارد بنده با عقل تجربی نمی‌تونم بپذیرم
بعد برای پذیرش گزاره‌ی a از حقیر مثال عینی می‌خواهید
بعد نبودن مثال موجود برای گزاره‌ی a را دلیل بر تناقض می‌دانید
نمی‌دانم چطور بحث کنم با کسی که جایگاه علم تجربی را از عقل بالاتر می‌داند، اثبات ریاضی را قبول ندارد و دنبال مثال در فیزیک و شیمی می‌گردد. شما حتی نمی‌دانید که تناقض وقتی واقعاً تناقض است که در ساحت عقل باشد مگرنه سایر پارادوکس‌ها از اشتباهات در برداشت و ... ناشی شده و رفع‌شدنی هستند ...

mir@;516012 نوشت:
به هر حال در توبه همیشه باز نیست!

در توبه باز است ولی توبه و مجازات دنیایی همواره همراه هم نیستند چون توبه اثر شخصی دارد ولی مجازات دنیایی بجز خود عدالت شخصی بحث تربیت اجتماعی را هم دارد (در واقع بهتر است بگویم در مجازات‌ها جنبه‌ی تنبیهی بیشتر مد نظر است تا جنبه‌ی ایجاد عدالت). البته در توبه هم وقتی مرگ فرا رسید اگر این مرگ برای کفار همراه با دیدن عذاب باشد با دیدن عذاب بسته می‌شود.

mir@;516012 نوشت:
من نگفتم انسانیت بر مبنای عقل تجربیه گفتم فلسفه اخلاق در عقل تجربی انسانی تره تا ادیانی که همشون سابقه زیر پا گذاشتن آزادی بیان رو دارن.

فلسفه‌ی اخلاق را مطمئن هستم در موردش چیزی نمی‌دانید که اینطور صحبت می‌کنید، آنها هم تمام حقوق بشر ادعایی شما و غرب را صد در صد قبول ندارند.
اصلاً بدیهی است که زخم زبان و اثری که بر روی روان افراد می‌تواند بگذارد، یا تهمت زدن و غیبت و آبرویی که از شخص می‌برد، یا دروغ گفتن و سرنوشتهایی را که ممکن است تغییر دهد اینها اثراتشان از خیلی از جرم‌های غیرزبانی بیشتر است، هم عمق اثرات فردی و اجتماعی بالاتری می‌توانند داشته باشند و هم دیرتر ممکن است خوب شود. در عقل کسی که بگوید آزادی بیان به صورت مطلق داریم نباید شک کرد؟ گمان می‌کنید فلاسفه چنین برچسب‌هایی را بر روی خودشان قبول دارند؟ طرف دعوای شما فقط اسلام و ادیان نیستند و هر کسی که بهره‌ای از عقل داشته باشد با قوانین جعلی حقوق بشر مخالفت خواهد کرد.

mir@;516012 نوشت:
من با نظرتان موافق نیستم ولی چون بحث سیاسی در سایت ممنوعه حرفی نمیزنم.

اینجا برای حقیر هم مایه‌ی تأسف است، خیلی دوست داشتم ببینم چطور میتوانید آن موارد را انکار کنید (البته راه توجیه همیشه باز است)

mir@;516012 نوشت:
همین لا اکراه فی الدین عملا با گفتن اینکه فلان کار فساد است ارزشی ندارد و ملاک واقعا آزادی بیان نیست بلکه اسلام است که چه گفته و مثلا کسی که حرف از حقوق بشر میزند به نوعی بر ضد اسلام موضع گرفته و حرفش را مسلمین ترویج فساد مینامند و سپس او را میکشند بعد شما هم میگویید اسلام به ناحق کسی را نمیکشد حال آنکه اگر اندکی انسانیت در وجود اسلامگراها (کسانی که اسلام واقعی را درک کرده اند) باشد این دین غیر انسانی را رها میکنند.

پس شما معتقد به مکتب «همه‌ی گزاره‌ها درست هستند» می‌باشید! نظر هر کس برای خودش محترم است را هم تعمیم دادید به اینکه نظر هر کس باید برای همه محترم باشد! مگرنه آزادی بیان مد نظر شما به لحاظ عقلی محکوم به بطلان است واسلام هم دوست داشته باشیم یا نه عقل‌مدار است ...
مدام نگویید غیرانسانی شما هنوز جسم انسان را هم نمی‌شناسید تا چه برسد به روان انسان و تا چه رسد به حقیقت انسان ... ای کاش هزار سال آینده به دنیا می‌آمدید تا لااقل عقل تجربی به یک جای درست وحسابی از شناخت دنیا و انسان می‌رسید بعد می‌توانستید آن را بر علم مخالفت با دین خداوند بلندش کنید ...

mir@;516023 نوشت:
فکر نمیکنم کسی بشیند این پست عریض و طویل شما را بخواند که بعدش جواب من را بشنود اما به عنوان آغازگر تاپیک میخوانم:.

اتفاقا قسمت آخر آن که جایگاه مجازات‌های اسلامی را در سیستم عدالت خداوند نشان می‌دهد بخوانید که دیگر مجازات‌هایی مثل قطع ید و سنگسار را وحشیانه توصیف نکنید. این مجازات‌ها کمترین وجهشان جنبه‌ی مجازات بودن دارد و در صدد برقرار عدالت است، جنبه‌ی اصلی آنها بازدارندگی آنها از انجام گناه مشابه توسط دیگران است. یعنی جنبه‌ی شخصی انها در مقابل مجازات‌های بعد از مرگ و در جهنم بسیار ناچیز است و جنبه‌ی اجتماعی آنها به شدت قوی‌تر است.

mir@;516023 نوشت:
در هر صورت انسان یک سری آزادی هایی برای خودش قائل است که نمیتوان از وی گرفت حتی به نام هر دینی.

انسان ممکن است خیلی چیزها را سهم خودش بداند، مثل آن فقیری که دزدی می‌کرد و می‌گفت حق خودم را می‌گیرم، مثل آن کسی که زنش مرد ودختران و زنان را برای خودش می‌دزدید که من حق خودم از زندگی را می‌خواهم. چقدر این کار بانیان و طالبان حقوق بشر شبیه کار آنهاست. زنان مدت زیادی زیر ظلم بوده‌اند درست ولی الأن چیزهایی را حق خود می‌دانند که حقشان نیست و خود شده‌اند ظالم، مثل یهودیانی که آلمانی‌ها کشتندشان و الأن خود شده‌اند ظالم به فلسطینیها ...

mir@;516023 نوشت:
درست است که بعضا مدعیان حقوق بشر خود به حقوق بشر پایبند نباشند (دوره مک کارتیسم در آمریکا) اما این چیزی از ارزش های حقوق بشر کم نمیکند همانطور که یک مسلمان اجرا نشدن اسلام واقعی را دلیلی بر رد اسلام نمیداند.

اتفاقاً حرف خیلی خوبی زدید، اگر دوست دارید دیگر بحث روی نیات پلید بانیان آن و بعد مدافعان و مدعیان آن را بگذاریم کنار و به خود این قوانین بپردازیم، حقیر مشکلی با این کار ندارم اگر عمری باشد و انصافی در بحث از طرفین و وقتی در میان این همه مشغله ...

کریم;516045 نوشت:
عذر می خوام بنده نظرات خودم را صحبت نوشته بودم که متاسفانه د راثر سهل انگاری پاک شد ودوباره بیان می کنم.
از نظر علمی دور باطل است ونمی شود بر آن تکیه کرد واین مثال مرغ وتخم مرغ هم جواب نیست.

من دارم میگم اینکه چگونه انسان اولیه که زندگیش دست کمی از زندگی حیوانات نداشته 1 میلیون و 800 هزار سال در جا میزده و انسان امروزی (انسان هوشمند) 190 هزار سال و فقط نهایتا 10 هزار ساله که متمدن شده علتش معلوم نیست که چیه و نمیتوان فهمید که دقیقا از کی انسان شعور پیدا کرده و صرفا غریزی رفتار نکرده. اگر بشر امروزی به جواب این سوالات برسه میتونه توضیح بده که در وهله اول چگونه انسان و محیط روی یکدیگر اثر میگذاشتند همانطور که بشر امروزی بدون نیاز به داستان آدم و حوا فهمیده که انسان کی و چجوری به وجود آمده.

کریم;516045 نوشت:
جبر جبر است وضعیف وقوی ندارد ووسیله ای است برای زیر پوش گذاشتن بر حس مسئولیت، بنده از محتوای سخنان شما احساس می کنم در واقع به جبر اعتقاد ندارید چه بسا اصطلاح مناسبی برای منظو رخود پیدا می کنید.
به هر حال ما مخالف تاثیر گذاری محیط وجامعه ووراثت نیستیم اما علت وتاثیر گذار اصلی را خود انسان می دانیم وهنر انسان هم همین است که بر شرایط محیطی وفضای حاکم غلبه کند ودر مسیر پیشرفت قرا رگیرد. والا یکی شهید چمران ودیگری صدام نمی شود. یکی یوشع بن نون ودیگری بلعم باعورا نمی شود.

جبر ضعیف و قوی دارد همانطور که قبلا گفتم جبر ضعیف یعنی جبر ژن و محیط و جبر قوی یعنی اعتقاد به سرنوشتی که هرگز نمیتوان تغییرش داد. بنده هم به جبر اعتقاد دارم ولی میدانم از نظر قضاوت کردن جبر دیدگاه مزخرفی میشود یعنی از یک طرف باید قوانینی وضع کرد تا بتوان جامعه را اداره کرد و از طرف دیگر کسی را نمیتوان مجازات کرد چون تحت تاثیر ژن و محیطش رفتار کرده اما اگر قوانین مناسبی با تکیه بر عقل تجربی وضع شود (مثل همین اعلامیه جهانی حقوق بشر) میتوان محیط را بگونه ای تغییر داد که افراد کمتری به سمت خلاف بروند.

کریم;516045 نوشت:
به هر حال یاباید مقاومت کنیم وبر استقلال فرهنگ وکشو رخود واحیاء ارزشهای دینی ومل یخودمان تکیه کنیم یا اینکه رد برابر آمریکا دستها را بالا ببریم. وبنده از سخنان شما احساس می کنم اصولاباید رای اول را انتخاب کنید وقبول داشته باشید.

باید در فضای برابر به هر 2 طرف (طرفداران فرهنگ داخلی خودمان و طرفداران فرهنگ وارداتی از شرق و غرب) اجازه دهیم که خودشان را به جامعه عرضه کنند و مردم خود تصمیم بگیرند براساس چه فرهنگی رفتار کنند این یعنی آزادی عمل. استقلال هم با بستن مرزها فراهم نمیشود و اصولا در دنیای امروز کمتر کشوری به دنبال استقلال هست چون علت کمتر شدن جنگ ها در دوران پس از جنگ جهانی دوم نسبت به قبل از آن در کنار ساخت بمب اتم این بوده که کشورها به یکدیگر وابسته شدند و همین وابستگی باعث شده که نسنجیده رفتار نکنند تا به ضررشان تمام شود و اینطوری جنگ تبدیل به یک بازی باخت-باخت میشه و جنگ ها کاهش پیدا میکنند. آلمان نماد یک کشور مستقل بود که استعمار هم نمیکرد اما همین مستقل بودن آلمان باعث شد که 2 جنگ جهانی را شروع کند و 10 ها میلیون نفر را به کشتن بدهد.

کریم;516045 نوشت:
هر کشوری شرایط وقوانین خودش را دارد وباید مسئولان دست اندر کار پاسخگو باشند وحتما آنها هم دلایل ومستندات خودشان را دارند.

ظاهر امر که از نظر من اینگونه هست که جواب مناسبی برای کتاب تولدی دیگر نداشته اند.

کریم;516045 نوشت:
به هر حال در آنزمان هم اسلام هشت قرن ابر قدرت بوده وبا کشورها ومردم تحت حیطه خودش با انسانیت رفتا رکرده ومردم ایران نیز با دلخواه خودشان اسلام را قبول کرده اند ودر واقع از ظلم حکام دیکتاتور به ستوه آمده بودند. وشما گزارش تاریخی آنچنان مهمی هم ندارید که مردم آن دوران از اسلام نالیده باشند یا آنرا بد بدانند بلکه همیشه دنبال حقیقت بوده اند وعلی رغم وضع اکثریت آن دوران ما می بینیم اکثر ایرانیها به سما اهل بیت وحب آنها کشیده می شوند ودر از امام رضا در شهرهای ایرانی چه استقبالی که نمی شود.
این ابر قدرتی اسلام برای همه ممالک اسلامی از جمله ایران بوده است. واسلام هم ایران را تکه تکه نکرد مثل استعماگران ما که بگوییم در حق ایران جفا کرده است.

اینکه ایرانی ها اسلام را با آغوش باز پذیرفتند را باور کنیم یا 2 قرن سکوت را؟! تنها دولت اسلامی در طول تاریخ که ابرقدرت بوده امپراطوری عثمانی آن هم در دوره ای خاص بوده که بعد از جنگ جهانی اول نابود شد.

کریم;516045 نوشت:
ببینید اینطور بگوییم ضد انقلاب و
شبهه داران، ضد انقلابی که با انقلاب شما مشکل دارد ودر اوایل انقلاب اینهمه از مردم شما را کشته ودر این اواخر هم که همیشه به دامن دشمنان پناه ببرده اند وبر خلاف مصالح کشور خود تلاش کرده اند که خود این غربی ها چنین کارهای ذلت باری نمی کنند. شما به چه حسابی باید به اینها تربیون بدهید ودر کجای دنیا به معاندان خود که قصد براندازی نظام کشورشان را دارند تربیون می دهند.
ولی بنده با کلیت سخن شما موافق هستم که مخالف وموافق باید شبکه داشته باشند وسخنان خودشان را بیان کنند که خود این موجب رشد نظام خواهد شد. واین ایراد بر سیستم صدا وسیمای ما وارد است ودست اندرکاران آن باید چنین فضایی ایجاد کنند که حزب موافق ومخالف هر دو فرصت بیان دیدگاههای خود را داشته باشند.

خوب شد بعد این همه بحث با هم به یک نقطه مشترک رسیدیم!

کریم;516045 نوشت:
مسلمانان چه نقشی در هالیوود ورسانه های آمریکا وغرب دارند. در مقابل این همه هجمه که علیه اسلام در رسانه وفیلمهای غربی وجود دارد چقدر به آنها فرصت دفاع از خودشان را می دهند؟ مگر بعد از یازده سبتامبر چقدر علیه مسلمانان در رسانه جولان دادند وآنها رد برابر انواع آزارها وشکنجه های روحی وجسمی قرار دادند ولی در مقابل اجازه دفاع به آنها دادند؟
با اینکه دین رسمی این کشور شیعه است ولی اهل سنت شما در مناطق سنی نشین در شبکه های خود برنامه دارند وشهری مثل مهاباد برا یخود شبکه مستقل دارد. در حالی که رد برخی کشورهای اروپایی مثا فرانسه بعد از مسیحیت اسلام بیشترین آمار را دارد آیا حق رسانه ای دارند؟ مگر در همین کشورهای غربی شبکه های اسلامی ماهواره ای را قطع نکردند وهمین الان بشدت دارند این کارها را انجام می دهند.

اگر واقعا اینطور که شما میگویید بود و مثل کشورهای اسلامی رفتار میکردند و مسیحیان مسلمان شده را اعدام میکردند اسلام در آنجا اینطوری رشد نمیکرد. قطع شبکه های ماهواره که البته بعضی از آنها دوباره مجوز پخش گرفتند یک اقدام مقابله به مثل بوده که البته از نظر من صحیح نیست. ابتدا این دولت خود ما بود که شروع به پارازیت اندازی کرد و دفاتر شبکه های خبری را تعطیل کرد پس تا الان باید براتون مشخص شده باشه که کی اول کبریت رو کشید!

کریم;516045 نوشت:
از اینکه شما هم در این نکته نظر هستید خوشحالم ولی در نظر داشته باشید که قانونی که بخاطر مصالح استعماگران وتامین سود ومنفعت آنان وبه هرزگی کشاندن انسانها باشد هیچوقت خوب نیست.
قانونی که روح آن ضد انسانی وحیوان قلمداد کردن انسان باشد اصلا خوب نیست. در همه این کشورهای غربی دین وجود دارد چرا باید همه این ادیان وآموزه های آنها کنار گذاشته شود؟

بعضا در راستای منافع استعمارگران است اما بازم میگم قانون بد بهتر از بی قانونیه. ادیان و آموزه هایشان باید کنار گذاشته شوند چون به دنیای امروز تعلق ندارند که آزادی یکی از اصول اصلی انسانهاست.

owari;516052 نوشت:
شوخی نکن عزیز دل برادر، آن قوانین در ظاهر و باطن فاسدند و بانی هر فسادی، مگر در بخش‌هایی از آنها که با دین خداوند وفق دارند که در این صورت در ظاهر بانی فساد نیستند اگرچه باز در باطن بانی فساد هستند. اینکه تعریف اسلام را غلط بدانید اما از بی‌انصافی شماست:
کسی که چیزی را نخواهد بپذیرد انواع و اقسام توجیهات را می‌آورد که آن را نپذیرد اگرچه برایش به صورت عقلی هم اثبات بشود که آن چیز درست است!
کسی هم که چیزی را بخواهد بپذیرد هنوز برایش دلیل نیاورده می‌گوید خوب واضح است که درست است!
شده وضعیت شما که اسلام را نمی‌خواهید بپذیرید با اینکه مستدل عقلی است و قوانین حقوق بشر را می‌خواهید بپذیرید بر مبنای عقل تجربی که می‌دانید هر روز یک گزاره را به عنوان درست معرفی می‌کند! خوب همه که قرار نیست عاقبت‌بخیر بشوند ...

اینکه شما میفرمایید من دوست ندارم اسلام را بپذیرم از دو جهت غلط است. یکی نحوه زندگی کردن من که شما ازش خبر ندارید اما همه دوستان و فامیلم خیال میکنند من یک مسلمان مذهبی هستم پس مسلمان شدن قبولش برای من کار سختی نیست چون با اینکه بی دینم تقوا دارم!!!:khaneh:
از جهت دیگر هم اینکه مگه من بدم میاد که بهشتی در کار باشه وقتی که آدم گناهکاری نبودم؟!

owari;516066 نوشت:
البته عذر تقصیر دارم و نوشتن به ایجاز خودش هنری است که حقیر از آن کم‌بهره هستم، اما اینطور هم نیست که حقیر برای همه اینقدر توضیح دهم، برای برخی باید زیاد نوشت و برای برخی اشاره کافیست ...

پس یکدفعه بگویید دارید مارو خرفهم میکنید عزیز دل برادر! چون این همه نوشتن برای یکی هست که 200 متر تو آفسایده!

owari;516066 نوشت:
استدلال شما ساختار منطقی‌اش اینطور است:
شما گفتید a اثبات عقلی دارد بنده با عقل تجربی نمی‌تونم بپذیرم
بعد برای پذیرش گزاره‌ی a از حقیر مثال عینی می‌خواهید
بعد نبودن مثال موجود برای گزاره‌ی a را دلیل بر تناقض می‌دانید
نمی‌دانم چطور بحث کنم با کسی که جایگاه علم تجربی را از عقل بالاتر می‌داند، اثبات ریاضی را قبول ندارد و دنبال مثال در فیزیک و شیمی می‌گردد. شما حتی نمی‌دانید که تناقض وقتی واقعاً تناقض است که در ساحت عقل باشد مگرنه سایر پارادوکس‌ها از اشتباهات در برداشت و ... ناشی شده و رفع‌شدنی هستند ...

به هر حال ما منتظریم که یک کشوری را برایمان مثال بزنید که در آن آزادی تبلیغ و آزادی بیان و آزادی عمل نباشد ولی همزمان آزادی در آن باشد! (یکی مثل ایران خودمون!)

owari;516066 نوشت:
فلسفه‌ی اخلاق را مطمئن هستم در موردش چیزی نمی‌دانید که اینطور صحبت می‌کنید، آنها هم تمام حقوق بشر ادعایی شما و غرب را صد در صد قبول ندارند.
اصلاً بدیهی است که زخم زبان و اثری که بر روی روان افراد می‌تواند بگذارد، یا تهمت زدن و غیبت و آبرویی که از شخص می‌برد، یا دروغ گفتن و سرنوشتهایی را که ممکن است تغییر دهد اینها اثراتشان از خیلی از جرم‌های غیرزبانی بیشتر است، هم عمق اثرات فردی و اجتماعی بالاتری می‌توانند داشته باشند و هم دیرتر ممکن است خوب شود. در عقل کسی که بگوید آزادی بیان به صورت مطلق داریم نباید شک کرد؟ گمان می‌کنید فلاسفه چنین برچسب‌هایی را بر روی خودشان قبول دارند؟ طرف دعوای شما فقط اسلام و ادیان نیستند و هر کسی که بهره‌ای از عقل داشته باشد با قوانین جعلی حقوق بشر مخالفت خواهد کرد.

گفته نشد که آزادی بیان بطور مطلق باید وجود داشته باشد بلکه چیزی که امروزه در دنیا باب است آزادی بیان بدون فحاشی هست که کاملا منطقیه.

owari;516066 نوشت:
پس شما معتقد به مکتب «همه‌ی گزاره‌ها درست هستند» می‌باشید! نظر هر کس برای خودش محترم است را هم تعمیم دادید به اینکه نظر هر کس باید برای همه محترم باشد! مگرنه آزادی بیان مد نظر شما به لحاظ عقلی محکوم به بطلان است واسلام هم دوست داشته باشیم یا نه عقل‌مدار است ...
مدام نگویید غیرانسانی شما هنوز جسم انسان را هم نمی‌شناسید تا چه برسد به روان انسان و تا چه رسد به حقیقت انسان ... ای کاش هزار سال آینده به دنیا می‌آمدید تا لااقل عقل تجربی به یک جای درست وحسابی از شناخت دنیا و انسان می‌رسید بعد می‌توانستید آن را بر علم مخالفت با دین خداوند بلندش کنید ...

یک بار دیگر جملات مرا بخوانید تا متوجه شوید چه میگویم چون جواب شما با جملات من نامتناسب است!

owari;516071 نوشت:
اتفاقا قسمت آخر آن که جایگاه مجازات‌های اسلامی را در سیستم عدالت خداوند نشان می‌دهد بخوانید که دیگر مجازات‌هایی مثل قطع ید و سنگسار را وحشیانه توصیف نکنید. این مجازات‌ها کمترین وجهشان جنبه‌ی مجازات بودن دارد و در صدد برقرار عدالت است، جنبه‌ی اصلی آنها بازدارندگی آنها از انجام گناه مشابه توسط دیگران است. یعنی جنبه‌ی شخصی انها در مقابل مجازات‌های بعد از مرگ و در جهنم بسیار ناچیز است و جنبه‌ی اجتماعی آنها به شدت قوی‌تر است.

یعنی در بیش از 200 کشور دنیا که در آنها قانون سنگسار نیست زن و مرد دم به دقیقه به یکدیگر خیانت میکنند؟!!! در بیش از 200 کشور دنیا که دستان دزدان را نمیبرند همه در حال دزدی کردن هستند؟!!! چیزی که مربوط به آخرته بزار تو آخرت احتمالی فرد جواب کارشو بگیره تو این دنیا ملاک حقوق بشره و کشتن افراد مجازات منطقیی برای هیچ جرمی نیست همانطور که دست بریدن و شلاق زدن و چشم درآوردن کار انسانها نیست.

owari;516071 نوشت:
انسان ممکن است خیلی چیزها را سهم خودش بداند، مثل آن فقیری که دزدی می‌کرد و می‌گفت حق خودم را می‌گیرم، مثل آن کسی که زنش مرد ودختران و زنان را برای خودش می‌دزدید که من حق خودم از زندگی را می‌خواهم. چقدر این کار بانیان و طالبان حقوق بشر شبیه کار آنهاست. زنان مدت زیادی زیر ظلم بوده‌اند درست ولی الأن چیزهایی را حق خود می‌دانند که حقشان نیست و خود شده‌اند ظالم، مثل یهودیانی که آلمانی‌ها کشتندشان و الأن خود شده‌اند ظالم به فلسطینیها ...

باز هم جوابتان متناسب نیست!

owari;516071 نوشت:
اتفاقاً حرف خیلی خوبی زدید، اگر دوست دارید دیگر بحث روی نیات پلید بانیان آن و بعد مدافعان و مدعیان آن را بگذاریم کنار و به خود این قوانین بپردازیم، حقیر مشکلی با این کار ندارم اگر عمری باشد و انصافی در بحث از طرفین و وقتی در میان این همه مشغله ...

ما که به اندازه کافی بحث کردیم فقط میماند نتیجه گرفتن که مثل اکثر نشست های امروز جهان بی نتیجه هست!

mir@;516116 نوشت:
من دارم میگم اینکه چگونه انسان اولیه که زندگیش دست کمی از زندگی حیوانات نداشته 1 میلیون و 800 هزار سال در جا میزده و انسان امروزی (انسان هوشمند) 190 هزار سال و فقط نهایتا 10 هزار ساله که متمدن شده علتش معلوم نیست که چیه و نمیتوان فهمید که دقیقا از کی انسان شعور پیدا کرده و صرفا غریزی رفتار نکرده. اگر بشر امروزی به جواب این سوالات برسه میتونه توضیح بده که در وهله اول چگونه انسان و محیط روی یکدیگر اثر میگذاشتند همانطور که بشر امروزی بدون نیاز به داستان آدم و حوا فهمیده که انسان کی و چجوری به وجود آمده.

دو دیدگاه مختلف است که هر کس مسلن باید طبق دیدگاه خود عمل کند ولی خود این دیدگاه تکامل نیز اختیار انسان را رد نمی کند.

mir@;516116 نوشت:
جبر ضعیف و قوی دارد همانطور که قبلا گفتم جبر ضعیف یعنی جبر ژن و محیط و جبر قوی یعنی اعتقاد به سرنوشتی که هرگز نمیتوان تغییرش داد. بنده هم به جبر اعتقاد دارم ولی میدانم از نظر قضاوت کردن جبر دیدگاه مزخرفی میشود یعنی از یک طرف باید قوانینی وضع کرد تا بتوان جامعه را اداره کرد و از طرف دیگر کسی را نمیتوان مجازات کرد چون تحت تاثیر ژن و محیطش رفتار کرده اما اگر قوانین مناسبی با تکیه بر عقل تجربی وضع شود (مثل همین اعلامیه جهانی حقوق بشر) میتوان محیط را بگونه ای تغییر داد که افراد کمتری به سمت خلاف بروند.

به نظر بنده در سخنانتان تناقض وجود دارد.

mir@;516116 نوشت:
اینکه ایرانی ها اسلام را با آغوش باز پذیرفتند را باور کنیم یا 2 قرن سکوت را؟! تنها دولت اسلامی در طول تاریخ که ابرقدرت بوده امپراطوری عثمانی آن هم در دوره ای خاص بوده که بعد از جنگ جهانی اول نابود شد.

تاریخ تمدن ویل دورانت وگوستاولبون را مطالعه کنید. قرنها از شرق چین تا شمال آفریقا در دست مسلمانها بود.

mir@;516116 نوشت:
اگر واقعا اینطور که شما میگویید بود و مثل کشورهای اسلامی رفتار میکردند و مسیحیان مسلمان شده را اعدام میکردند اسلام در آنجا اینطوری رشد نمیکرد.

هر دینی آداب واحکام خود را دارد. مسیحیان معتقد به آلودگی ذاتی انسانها هستند آیا با عقل جور در می آید. به هر حال اینها احکام خاص ادیان است.

mir@;516116 نوشت:
بعضا در راستای منافع استعمارگران است اما بازم میگم قانون بد بهتر از بی قانونیه. ادیان و آموزه هایشان باید کنار گذاشته شوند چون به دنیای امروز تعلق ندارند که آزادی یکی از اصول اصلی انسانهاست.

یعنی قوانین دینی به اندازه یک قانون غبطی که به اعتراف خودتان در خدمت استعمارگران است ارزش ندارد؟ ادیان جمع شوند تا استعمارگران راحت با قوانین خود مردم را چپاول کنند واگر قانون گذاشتند وبمب اتم سرشان ریختند باز چون قانون بدی است بهتر است. دوست من چیزی که تا بحال جلوی این استعمارگران را گرفته ومانع بوده دینداری وادیان وپیام آنها بوده است. توصیه بنده این است که برخی کتابهای دینی را مطالعه کنید واینطر متناقض قضاوت نکنید.

کریم;516273 نوشت:
دو دیدگاه مختلف است که هر کس مسلن باید طبق دیدگاه خود عمل کند ولی خود این دیدگاه تکامل نیز اختیار انسان را رد نمی کند.

تایید هم نمیکند.

کریم;516273 نوشت:
به نظر بنده در سخنانتان تناقض وجود دارد.

از این نظر که با وجود جبر سیستم قضایی را تعریف میکنم شاید یک جور تناقض باشه اما خود جبر به نظر من پذیرفته شده است.

کریم;516273 نوشت:
تاریخ تمدن ویل دورانت وگوستاولبون را مطالعه کنید. قرنها از شرق چین تا شمال آفریقا در دست مسلمانها بود.

بله اما خود مسلمین در حال جنگ با یکدیگر هم بودند مثل نبردهای امپراطوری عثمانی با ایران.

کریم;516273 نوشت:
هر دینی آداب واحکام خود را دارد. مسیحیان معتقد به آلودگی ذاتی انسانها هستند آیا با عقل جور در می آید. به هر حال اینها احکام خاص ادیان است.

بله هر دینی آداب و احکام خاص خود را دارد اما از نظر من بهتره انسان به عقلش مراجعه کنه تا اینکه به دینش چون دین را هم با همین عقل انتخاب میکنه.

کریم;516273 نوشت:
یعنی قوانین دینی به اندازه یک قانون غبطی که به اعتراف خودتان در خدمت استعمارگران است ارزش ندارد؟ ادیان جمع شوند تا استعمارگران راحت با قوانین خود مردم را چپاول کنند واگر قانون گذاشتند وبمب اتم سرشان ریختند باز چون قانون بدی است بهتر است. دوست من چیزی که تا بحال جلوی این استعمارگران را گرفته ومانع بوده دینداری وادیان وپیام آنها بوده است. توصیه بنده این است که برخی کتابهای دینی را مطالعه کنید واینطر متناقض قضاوت نکنید.

همانطور که گفتم از قوانین حقوق بشر نمیتوان بد برداشت کرد چون صریح تر از سخنان ادیان است اما از خود حقوق بشر میشود سوء استفاده کرد که در این زمینه از دین هم میتوان سوء استفاده کرد مثل قرون وسطی و انگیزاسیون اسلامی که باعث افول تمدن اسلامی شد.

mir@;516279 نوشت:
بله اما خود مسلمین در حال جنگ با یکدیگر هم بودند مثل نبردهای امپراطوری عثمانی با ایران.

بله عرض می کنم که هشت قرن به همین خاطر است یعنی از قرن دوم تا قرن دهم و جنگهای صفویه وعثمانی بعد ازن هشت قرن بوده ودر واقع تضعیف دول اسلامی از اینجا شروع شد که مسلمانان با یکدیگر وارد جنگ شدند بر خلاف آیین اسلام، واگر ریشه مطلب را بخواهیم بگوییم بعد از جنگهای صلیبی غرب شروع کرد به پیشرفت با توجه به چیزهایی که از مسلمانها یاد گرفته بود ولی امت اسلامی بعد از صلاح الدین ایوبی ودر واقع همان بعد از جنگهای صلیبی دچار اختلافات درونی شدند وموجب شکافته شدن آنها واز هم پاشیدگی قدرت واحد اسلامی شد که جنگهای عثمانی وصفویه هم از این قشر بوده است. وامپراطوری عثمانی در واقع بجای پرداختن به دول غربی وپیشرفت همسان با آنها بدنبال گرفتن دیگر کشورهای اسلامی ودر واقع دیکتاتوری بود که موجب شد آخر سر هم نابود شود وکشورهایی مثل فلسطین را به این روز بیندازد.

mir@;516279 نوشت:
بله هر دینی آداب و احکام خاص خود را دارد اما از نظر من بهتره انسان به عقلش مراجعه کنه تا اینکه به دینش چون دین را هم با همین عقل انتخاب میکنه.

اگر بخواهید صرفا به عقل انسانی اکتفا کنید واز دین دست بردارید همین عقل انسانی بعضی اوقات کشتن دیگران را برای منافع خود توجیه می کند، عقل انسانی همیشه خالی از تعصبات وتاثیر پذیری زا غرائز وهوای نفس نیست. واین عقل زمانی راهنمای خوبی است که تحت سیطره این غرائز وهواها نباشد ودین هم آمده که عقل را احیاء کند واز زندان غرائز وهواهای نفسانی نجات دهد که در خطبه اول نهج البلاغه امام علی علیه السلام در مورد فلسفه بعثت انبیاء به این مساله اشاره کرده است.

mir@;516279 نوشت:
بله هر دینی آداب و احکام خاص خود را دارد اما از نظر من بهتره انسان به عقلش مراجعه کنه تا اینکه به دینش چون دین را هم با همین عقل انتخاب میکنه.

جایگاه عقل بشری ونقش آن در سعادت انسانی یقینی است اما سخن در این است که عقل بدون وحی لنگ است واز چیزهای ساده هم عاجز است. از باب نومنه خداوند وقتی ماجرای هابیل وقابیل را ذکر می کند د رآیه 31 سوره مائده می فرماید: بعد از اینکه قابیل هابیل را می کشد نمی داند با جنازه او چکار کند لذا خداوند کلاغی را می فرستد که بعد از کشتن یک کلاغ دیگر جنازه او را در زمین دفن می کند وقابل چنین می گوید: قال یا ویلتی أعجزت أن أکون مثل هذاالغراب فأواری سوأة أخیه، ای وای بر من که از این کلاغ هم عاجزتر هستم تا جنازه برادرم را دفن کنم.
اگر خدا نبود انسان نمی دانست با جنازه دیگران چکار کند که بوی تعفن آنها همه جا رامی گرفت وثمره آن مرضهای کشنده بود.
در دنیای امروز که اینهمه پیشرفت بوده وژاپن یکی کشور صنعتی وپیشرفته است اما از نظر فکری وعقلی در سطح اعراب جاهلی است که هنوز هم دارند بت پرستی می کنند وبا کدام عقل بت پرستی توجیه پذیر است. در کشور هندوستان هنوز هم پر از گاو پرست و موش پرست است وآنوقت ما داریم از برتری عقل بشری بر دین سخن می گوییم. عقلی اگر دین وحی نبود الان نمی دانست با جنازه دیگران چکار کند.
آنچه که عقل را هم به اینجا رسانده وشکوفایش کرده دین بوده که پرده های جهالت را از روی آن کنار زده تا شکوفا شود.

کریم;517400 نوشت:
اگر بخواهید صرفا به عقل انسانی اکتفا کنید واز دین دست بردارید همین عقل انسانی بعضی اوقات کشتن دیگران را برای منافع خود توجیه می کند، عقل انسانی همیشه خالی از تعصبات وتاثیر پذیری زا غرائز وهوای نفس نیست. واین عقل زمانی راهنمای خوبی است که تحت سیطره این غرائز وهواها نباشد ودین هم آمده که عقل را احیاء کند واز زندان غرائز وهواهای نفسانی نجات دهد که در خطبه اول نهج البلاغه امام علی علیه السلام در مورد فلسفه بعثت انبیاء به این مساله اشاره کرده است.

آیا دین کشتن انسانها را توجیه نمیکند؟! هم دین و هم عقل بعضا مسیری را میروند که به ناکجا آباد میرسد اما عقل به نظر من کمتر دچار خطا میشود و شکل گیری موضوعاتی مثل همین حقوق بشر برای این است که به مرور زمان عقل را در مسیری منطقی قرار دهد.

کریم;518000 نوشت:
جایگاه عقل بشری ونقش آن در سعادت انسانی یقینی است اما سخن در این است که عقل بدون وحی لنگ است واز چیزهای ساده هم عاجز است. از باب نومنه خداوند وقتی ماجرای هابیل وقابیل را ذکر می کند د رآیه 31 سوره مائده می فرماید: بعد از اینکه قابیل هابیل را می کشد نمی داند با جنازه او چکار کند لذا خداوند کلاغی را می فرستد که بعد از کشتن یک کلاغ دیگر جنازه او را در زمین دفن می کند وقابل چنین می گوید: قال یا ویلتی أعجزت أن أکون مثل هذاالغراب فأواری سوأة أخیه، ای وای بر من که از این کلاغ هم عاجزتر هستم تا جنازه برادرم را دفن کنم.
اگر خدا نبود انسان نمی دانست با جنازه دیگران چکار کند که بوی تعفن آنها همه جا رامی گرفت وثمره آن مرضهای کشنده بود.
در دنیای امروز که اینهمه پیشرفت بوده وژاپن یکی کشور صنعتی وپیشرفته است اما از نظر فکری وعقلی در سطح اعراب جاهلی است که هنوز هم دارند بت پرستی می کنند وبا کدام عقل بت پرستی توجیه پذیر است. در کشور هندوستان هنوز هم پر از گاو پرست و موش پرست است وآنوقت ما داریم از برتری عقل بشری بر دین سخن می گوییم. عقلی اگر دین وحی نبود الان نمی دانست با جنازه دیگران چکار کند.
آنچه که عقل را هم به اینجا رسانده وشکوفایش کرده دین بوده که پرده های جهالت را از روی آن کنار زده تا شکوفا شود.

عقل صرفا بدون وحی لنگ نیست و الان بسیاری از افراد در دنیا زندگی میکنند و بی دین و بیخدا هستند آیا آنها لنگ در هوا مانده اند؟! داستان هابیل و قابیل با وجود نظریه تکامل بیشتر نمادین هست تا حقیقی و الان هم در دنیای متمدن امروز کلیسا گفته است که این داستان نمادین است چرا که انقدر دلیل بر ضد یکباره خلق شدن موجودات وجود دارد که مثل صاف بودن زمین نمیتوان آن را قبول کرد.

بت پرستی در هندوستان هم وجود دارد و بتها نماد خدا یا خدایان هستند همانطور که مسلمین میدانند خدا همه جا هست اما بطور نمادین به سمت کعبه نماز میخوانند و آن را خانه خدا مینامند. هندو ها هم گاو پرست و موش پرست نیستند بلکه از نظر آنها این حیوانات مقدس هستند و همین مسئله باعث مشکلات فراوانی برای دولت هند شده است و اصلا هند و ژاپن قابل مقایسه کردن نیستند. در مورد جنازه ها هم در طول تاریخ راه های مختلفی را ادیان مختلف و قوم های مختلف رفته اند و در همین دنیای امروزی همه جنازه ها را دفن نمیکنند مثلا برخی آتش میزنند برخی دفن میکنند برخی آنها را در جایی میگذارند تا لاشخورها آنها را بخورند تا مثلا جنازه انسانها هم بی استفاده نماند! (زرتشتی ها) برخی میندازن دریا و بعد در همان دریا استحمام میکنند که نتیجه اش هزار جور مریضی هست! (برخی از هندی ها) اما همان ژاپنی که شما در موردش حرف زدید به نظر من بهترین کار را میکند که همان آتش زدن است. در مورد ارتباط دین با عقل همین بس که هر موقع دین در قدرت بوده عقل را سرکوب کرده در حالی که در دنیای متمدن امروز که ملاک دین نیست عقل به دین آزادی عمل در حد منطقی داده است.

mir@;518459 نوشت:
آیا دین کشتن انسانها را توجیه نمیکند؟! هم دین و هم عقل بعضا مسیری را میروند که به ناکجا آباد میرسد اما عقل به نظر من کمتر دچار خطا میشود و شکل گیری موضوعاتی مثل همین حقوق بشر برای این است که به مرور زمان عقل را در مسیری منطقی قرار دهد.

کدام کشتن؟ کشتن بی گناه یا جنایتکار، اسلام می فرماید: فی القصاص حیاة، قصاص خود مایه حیات است. چون موجب تشفی وکم شدن درد داغدیده می شود واز طرف دیگر جلوی کشته شدن بیهوده را می گیرد. اگر کسی دیگری را زا روی تفریح بکشد وبعد بگوییم کشتن او خلاف حقوق بشر است پس فردا کس دیگری را می کشد. مسلم باید مجازات بازدارنده ای بادش تا جامعه امنیت داشته باشد والا اگر قرار باشدقاتل، مفسد فی الارض، قاچافچی وهمه اینها آزاد باشند وبعد دوسال زندان آزاد شوند به نظر شما جامعه به چه روز ی می افتد.

mir@;518459 نوشت:
عقل صرفا بدون وحی لنگ نیست و الان بسیاری از افراد در دنیا زندگی میکنند و بی دین و بیخدا هستند آیا آنها لنگ در هوا مانده اند؟! داستان هابیل و قابیل با وجود نظریه تکامل بیشتر نمادین هست تا حقیقی و الان هم در دنیای متمدن امروز کلیسا گفته است که این داستان نمادین است چرا که انقدر دلیل بر ضد یکباره خلق شدن موجودات وجود دارد که مثل صاف بودن زمین نمیتوان آن را قبول کرد.

ولی کتاب مقدس خلاف این را می گوید ومی توانید مطالعه کنید.
اگر دنیای امروز لنگ در هوا نمانده است وعقل تنها پاسخگو است پس بعد از اینهمه پیشرفت در صنعت وتکنولوژی چرا افسردگی شایع ترین مرض است. بداخلاقی، تعدی به دیگران، جنگهایی که همه جا را گرفته است به نام ایجاد آزادی.
از طرف دیگر اگر تجربه تکنولوژی آنچنانکه می گفتند کافی بود پس این گسترش فکر بی هویتی در بین جوامع از کجاست؟ گسترش اینهمه فرقه وگروه عرفانی (نوظهور) که عمدتا معنوی هستند برای چیست؟ سیل گرایش به اسلام برای چیست؟
همه اینها سوالاتی است که نشان می دهد عقل غربی ومادی پنج قرن بعد از سسیطره بر عالم بشر را بخاطر دور کردن از دین در چالشهای بزرگی قرا رداده است. وبشر امروز با وجود تمام امکانات رفاهی دچا رسردرگمی است وهمه دنبال زندگی شاداب هستند.
وقایع جهانی خلاف برداشت شما را می رساند.

mir@;518459 نوشت:
بت پرستی در هندوستان هم وجود دارد و بتها نماد خدا یا خدایان هستند همانطور که مسلمین میدانند خدا همه جا هست اما بطور نمادین به سمت کعبه نماز میخوانند و آن را خانه خدا مینامند. هندو ها هم گاو پرست و موش پرست نیستند بلکه از نظر آنها این حیوانات مقدس هستند و همین مسئله باعث مشکلات فراوانی برای دولت هند شده است و اصلا هند و ژاپن قابل مقایسه کردن نیستند.

بحث سر مقایسه نیست بلکه بت پرستی در اوج پیشرفت صنعتی.
آنطو رکه می فرمایید نیست هیچ مسلمانی برای کعبه استقلال قائل نیست واگر به سمت آن نماز می خواند بخاطر این است که خدا فرموده است.(سوره بقره/آیه143) ما به امر خدا به سمت کعبه نماز می خوانیم ولی بت پرست خلاف امر خدا این کار را انجام می دهد ودر عین حال که بت را عبادت می کند ومعتقد است که می تواند مشکلاتش را بر طرف کند.
پس این موش پرستی وگاو پرستی نیست چیست؟
کسیکه معتقد است العیاذ بالله خدا در گاو وموش حلول کرده واو جنبه الوهیتی پیدا کرده کجایش مانند مسلمانان ومعقول است؟

mir@;518459 نوشت:
در مورد جنازه ها هم در طول تاریخ راه های مختلفی را ادیان مختلف و قوم های مختلف رفته اند و در همین دنیای امروزی همه جنازه ها را دفن نمیکنند مثلا برخی آتش میزنند برخی دفن میکنند برخی آنها را در جایی میگذارند تا لاشخورها آنها را بخورند تا مثلا جنازه انسانها هم بی استفاده نماند!

سخن در آتش زدن یا دفن کردن نیست، بلکه سخن در این است که این بشر اصلا نمی دانست با این جنازه چکار کند. عاجز مانده بود.
اگر بخواهید بر عقل بشری تکیه کنید ودین را کنار بگزاریم نوعا این بشر بجای عقل به سمت غریزه رفته است وثمره آن کشت وکشتار بوده وغلبه بر دیگران وبنده قرا ردادن آنها که نمونه هیا بارز اینها فرعونیان، حکومتها یموجود در ایران واستبداد حاکم، روم وانداختن انسانها به جان یکدیگر برای تفریح اشراف که اینها ثمره عقل بشر بدون دین بوده است ودین آمده عقل را احیاء کرده واز پرستش چوب وسنگ وبی ارزش قلمداد کردن برده ها جلوگیری کرده واز برده سیاه پوستی بلال حبشی ساخته که آوازه اش الان هم هست. بفرمایید کدام حکومت استبدادی ومتکی به بشر بدون دین چنین کارهایی کرده واز برده بی ارزش عالم وفرهیخته جهانی ساخته است.

mir@;518459 نوشت:
در مورد ارتباط دین با عقل همین بس که هر موقع دین در قدرت بوده عقل را سرکوب کرده در حالی که در دنیای متمدن امروز که ملاک دین نیست عقل به دین آزادی عمل در حد منطقی داده است.

این سخنی کاملا بدون دلی وشاهد است. ودر رد آن جایگاه مسلمانان در گسترش علوم ونقشی که داشته اند کفایت می کند که می توانید به کتاب تاسیس الشیعة لعلوم الاسلام از حسن صدر، تاریخ تمدن اسلامی از حسن نصر ودکتر ولایتی، کتاب حیات معقول از علامه جعفری مراجعه کنید وببینید که مسلمانان در طول تاریخ چه خدمات علمی وکشفیات علمی داشته اند.
زدن یک سخن بدون دلیل دوست بزرگوار کرا سختی نیست دلیل بیاورید.

کریم;518984 نوشت:
ولی کتاب مقدس خلاف این را می گوید ومی توانید مطالعه کنید.
اگر دنیای امروز لنگ در هوا نمانده است وعقل تنها پاسخگو است پس بعد از اینهمه پیشرفت در صنعت وتکنولوژی چرا افسردگی شایع ترین مرض است. بداخلاقی، تعدی به دیگران، جنگهایی که همه جا را گرفته است به نام ایجاد آزادی.
از طرف دیگر اگر تجربه تکنولوژی آنچنانکه می گفتند کافی بود پس این گسترش فکر بی هویتی در بین جوامع از کجاست؟ گسترش اینهمه فرقه وگروه عرفانی (نوظهور) که عمدتا معنوی هستند برای چیست؟ سیل گرایش به اسلام برای چیست؟
همه اینها سوالاتی است که نشان می دهد عقل غربی ومادی پنج قرن بعد از سسیطره بر عالم بشر را بخاطر دور کردن از دین در چالشهای بزرگی قرا رداده است. وبشر امروز با وجود تمام امکانات رفاهی دچا رسردرگمی است وهمه دنبال زندگی شاداب هستند.
وقایع جهانی خلاف برداشت شما را می رساند.

بله کتاب مقدس خلاف این را میگوید اما چاره چیست؟! بیان مثل مسلمین خودشونو بزنن به اون راه و دم به دقیقه بگن عقل ناقص است علم ناقص است و واقعیات را نادیده بگیرند؟! دنیای امروز مشکلات خاص خودش را دارد ولی از دنیای دیروز که انسانها از مریضی های ساده میمردند دیگر خبری نیست. اگه وضعیت دنیای امروز از نظر کسانی که شما را شستشوی مغزی داده اند بدتر از دنیای دیروز است ازشان بپرسید چرا در دنیای امروز فلش های افزایش جمعیت رو به بالاست در حالی که در دنیای دیروز امید به زندگی حتی در کشورهای پیشرفته مثل الان آفریقا زیر 40 سال بوده؟!

گسترش فرقه های نوظهور بخاطر این است که انسان امروزی به خوبی فهمیده که کتاب های مقدسش کتاب قصه و داستان های تخیلی هست از یک طرف و از طرف دیگر نمیخواهد بی دین باشد که دچار افسردگی گردد پس انسانها خودشان دین اختراع میکنند! این اسلام که دارید میبینید سریع ترین رشد را بین ادیان داشته بیشتر باورمندان آن به دنبال ژست گرفتن با اسلام هستند وگرنه اینگونه نبود که مثلا زن زیدان نامسلمان باشد یا از اون بدتر زن اوزیل مدل لباس باشد! اگر اینها واقعا اسلام را قبول داشتند میدانستند داشتن زن بی حجاب یا از آن بدتر زنی که مدل لباس های نیمه برهنه باشد خلاف قوانین اسلام هست پس این افراد که مسلمان میشوند خیلی مقید نیستند که مثلا نماز جمعه بروند و تکبیر بگویند بلکه اسلام برایشان فقط یک ژست هست.

این هم که میفرمایید وقایع جهانی خلاف حرف های من است را فقط کافیست با آماری که در مورد گسترش اسلام و بی دینی در دنیا و آمریکا مقایسه کردم مقایسه کنید وگرنه من هم بلدم رو هوا حرف بزنم.

کریم;518984 نوشت:
بحث سر مقایسه نیست بلکه بت پرستی در اوج پیشرفت صنعتی.
آنطو رکه می فرمایید نیست هیچ مسلمانی برای کعبه استقلال قائل نیست واگر به سمت آن نماز می خواند بخاطر این است که خدا فرموده است.(سوره بقره/آیه143) ما به امر خدا به سمت کعبه نماز می خوانیم ولی بت پرست خلاف امر خدا این کار را انجام می دهد ودر عین حال که بت را عبادت می کند ومعتقد است که می تواند مشکلاتش را بر طرف کند.
پس این موش پرستی وگاو پرستی نیست چیست؟
کسیکه معتقد است العیاذ بالله خدا در گاو وموش حلول کرده واو جنبه الوهیتی پیدا کرده کجایش مانند مسلمانان ومعقول است؟

مگه بت پرستی چه ایرادی داره که با اوج پیشرفت های صنعتی در تضاد باشه؟! شما رو به قبله میشید اونا قبلهشون رو خودشون ساختن! خب شما میگویید چون خدا گفته (یا بهتره بگم دینتان گفته) به سمت کعبه نماز میخوانید اون هم خداش یا دینش گفته به سمت بتی که ساختی عبادت کن و من نمادم همون بتی هست که خودت ساختی. اینکه او خلاف دستور خدا بت پرستی میکند نظر شماست همانطور که از نظر او کار شما صحیح نیست. البته اینجا یک نقطه ای هست که باز هم بین اسلام و حقوق بشر تضاد وجود دارد یعنی اسلام میگه حرف تو درسته بزن بتش رو بشکون ولی حقوق بشر میگه به عقایدش احترام بگذار. همانطور که گفتم آنها به گاو و موش احترام میگذارند چرا که دینشان گفته حالا شما دنبال منطق میگردی؟! اصلا مگر دین مبنایش منطق است؟! دین مبنایش همان چیزی هست که من در فریادم گفته ام یعنی اطاعت کردن مثل برده و هرکی که بهتر بردگی میکنه مومن تره! اینکه از نظر شما این رفتار آنها معقول نیست از نظر اونها هم آویزون شدن از حرم فلان امام و امامزاده معقول نیست و حقوق بشر میگه که به عقاید یکدیگر احترام بگذارید اما نظر اسلام شکستن بت طرف هست و اگر اسلام نیاورد که سرش رو هم از دست میده!

کریم;518984 نوشت:
سخن در آتش زدن یا دفن کردن نیست، بلکه سخن در این است که این بشر اصلا نمی دانست با این جنازه چکار کند. عاجز مانده بود.
اگر بخواهید بر عقل بشری تکیه کنید ودین را کنار بگزاریم نوعا این بشر بجای عقل به سمت غریزه رفته است وثمره آن کشت وکشتار بوده وغلبه بر دیگران وبنده قرا ردادن آنها که نمونه هیا بارز اینها فرعونیان، حکومتها یموجود در ایران واستبداد حاکم، روم وانداختن انسانها به جان یکدیگر برای تفریح اشراف که اینها ثمره عقل بشر بدون دین بوده است ودین آمده عقل را احیاء کرده واز پرستش چوب وسنگ وبی ارزش قلمداد کردن برده ها جلوگیری کرده واز برده سیاه پوستی بلال حبشی ساخته که آوازه اش الان هم هست. بفرمایید کدام حکومت استبدادی ومتکی به بشر بدون دین چنین کارهایی کرده واز برده بی ارزش عالم وفرهیخته جهانی ساخته است.

خب این داستان هابیل و قابیل سندیت تاریخی از نقطه نظر بی طرف نداره و مدرکی بر وجودش نیست و بیشتر به یک قصه شبیه است که مثل همه قصه ها و داستانهای دینی قهرمان قصه خداست و انسان همیشه نقش برده رو بازی میکنه! فرعونیان هم اگر اخلاق داشتند فلان کارهای زشت را انجام نمیدادند ولی عقل و اخلاق به تنهایی کافیست تا یک سیستم صحیح مثل حقوق بشر را ساخت. این هم که اسلام مثل آمریکایی های 200 سال پیش با برده رفتار نمیکرده قابل تقدیر است اما این کافی نیست و باید پیامبر اسلام سیستمی را فراهم میکرد که به مرور زمان تعداد برده ها کمتر شود و این حرف را به مسلمین میزد که اگر دیدید شرایط مناسب است برده داری را لغو کنید اما نگفت و خود مسلمین با زور یا بدون زور این کار را انجام دادند.

کریم;518984 نوشت:
این سخنی کاملا بدون دلی وشاهد است. ودر رد آن جایگاه مسلمانان در گسترش علوم ونقشی که داشته اند کفایت می کند که می توانید به کتاب تاسیس الشیعة لعلوم الاسلام از حسن صدر، تاریخ تمدن اسلامی از حسن نصر ودکتر ولایتی، کتاب حیات معقول از علامه جعفری مراجعه کنید وببینید که مسلمانان در طول تاریخ چه خدمات علمی وکشفیات علمی داشته اند.
زدن یک سخن بدون دلیل دوست بزرگوار کرا سختی نیست دلیل بیاورید.

بهتر بود حرف از دوران انگیزاسیون اسلامی میزدید که روحانیون به جان دانشمندان و فلاسفه افتادند و تمدن اسلامی را نابود کردند!

mir@;519065 نوشت:
در کشتن دوباره چه حیاتی وجود دارد؟! اگه شما از قرآن مثال میاوری من جمله گاندی که گفته بود چشم در برابر چشم دنیا را کور خواهد کرد را میاورم که 100 برابر منطقی تره. قاتل را میکشیم تا داغدیده به آرامش برسد؟! توی اخلاق این آرامش ناشی از چه حسی غیر از انتقام جویی هست؟! و کجای دنیا مجرم را آزاد میگذارند؟!

سلام علیکم
دوست عزیز قضاوت نادرست وغلط در مورد یک قشر عظیم آنهم با استناد توهین به آموزه های اسلام فکر نکنم اصلا کار اخلاقی ودرستی نیست. روحانی ها کدام بی اخلاقی کرده اند که حضرتعالی چنین راحت نسبت بی اخلاقی می دهید. کسی فرزند شما را با ضربات چاقو جلوی چشم شما با وحشیانه ترین صورت بکشد شم باید هیچ حسی بدی نسبت به او نداشته باشید واز مجازات او خوشحال نشوید؟
اگر اخلاق وحقوق بشری که شما از آن دفاع می کنید ویکی از ثمراتش کلیپ زیر است ما ترجیح می دهیم بی اخلاق باشیم ولی تن به این کثافات وبی غیرتیها ندهیم. واگر بی اخلاقی این است ما به آن افتخار می کنیم.
http://www.tvshia.com/farsi/index.php?option=com_hwdvideoshare&task=viewvideo&Itemid=535&video_id=3939
حقوق بشری که آزادی جنسی با همه اشکالش می دهد علی الظاهر همیشه هم با میل وزغبت نیست.

mir@;519065 نوشت:
بله کتاب مقدس خلاف این را میگوید اما چاره چیست؟! بیان مثل مسلمین خودشونو بزنن به اون راه و دم به دقیقه بگن عقل ناقص است علم ناقص است و واقعیات را نادیده بگیرند؟! دنیای امروز مشکلات خاص خودش را دارد ولی از دنیای دیروز که انسانها از مریضی های ساده میمردند دیگر خبری نیست. اگه وضعیت دنیای امروز از نظر کسانی که شما را شستشوی مغزی داده اند بدتر از دنیای دیروز است ازشان بپرسید چرا در دنیای امروز فلش های افزایش جمعیت رو به بالاست در حالی که در دنیای دیروز امید به زندگی حتی در کشورهای پیشرفته مثل الان آفریقا زیر 40 سال بوده؟!

یک چیز را همیشه مد نظر داشته باشید کسی که دلیل وسخن داشته باشد به طرف مقابل توهین نمی کند. وعکس شما ما هیچوقت نگفتیم که تکنولوژی وپیشرفت علمی دنیا در زندگی ورفاه مردم تاثیر نداشته است. بلکه سخن در این است که اکتفا به ماده ودنیا وبریدن از دین بزرگترین ضربه ای بود که دنیا ی امروز زد و وهمین خود شما در توضیحات خودتان اذعان می کنید که بشر به دین ومعنویت نیاز دارد.
مساله اینجاست که قبلا ما به شما متقن جواب داده ایم وجوابی متقنی ندیده ایم وحضرتعالی هر از چند مدت دوباره همان حرفهای قبلی را تکرار می کیند که اگ لطف کنید پست های قبلی وسخنان قبلی خودتان را مطالعه کنید دچار این اشتباهات نخواهید شد.
شما نگفتید با وجود اینهمه خدمات علم ورفاه موجود چرا لفسردگی وبیماریهای روانی اینقدر شایع هستند؟

mir@;519065 نوشت:
مگه بت پرستی چه ایرادی داره که با اوج پیشرفت های صنعتی در تضاد باشه؟! شما رو به قبله میشید اونا قبلهشون رو خودشون ساختن! خب شما میگویید چون خدا گفته (یا بهتره بگم دینتان گفته) به سمت کعبه نماز میخوانید اون هم خداش یا دینش گفته به سمت بتی که ساختی عبادت کن و من نمادم همون بتی هست که خودت ساختی. اینکه او خلاف دستور خدا بت پرستی میکند نظر شماست همانطور که از نظر او کار شما صحیح نیست. البته اینجا یک نقطه ای هست که باز هم بین اسلام و حقوق بشر تضاد وجود دارد یعنی اسلام میگه حرف تو درسته بزن بتش رو بشکون ولی حقوق بشر میگه به عقایدش احترام بگذار. همانطور که گفتم آنها به گاو و موش احترام میگذارند چرا که دینشان گفته حالا شما دنبال منطق میگردی؟!

اگر از نظر شما عبادت یک چوب وسنگ هیچ ایرادی ندارد بنده دیگر حرفی ندارم چون با این منطق بحث کردن ثمره ای ندارد.
فرق رو به قبله نما زخواندن با بت پرستی را قبلا بنده کامل توضیح دادم وبقیه سخنانتان همچنین که توضیح دوباره لازم نیست واگر واقعا طالب حقیقت هستید می توانید مراجعه کنید.

mir@;519065 نوشت:
بهتر بود حرف از دوران انگیزاسیون اسلامی میزدید که روحانیون به جان دانشمندان و فلاسفه افتادند و تمدن اسلامی را نابود کردند!

با زهم متوجه شدید که بنده برای شما منبع ومدرک ذکر کردم ولی بازهم با گفتن یک سخن کلی بی اساس وبدون مدرک ودلیل چیزی گفتید!
با این حساب بنده دیگر جایی برای بحث نمی بینم اگر برای سخنان خود مدرک ودلیل معقول داشتید بفرمایید والا همه این سخنان شما را قبلا بنده با دلیل وبرهان جواب داده ام وجواب مستندی از شما هم ندیده ایم.

جایگاه عقل در دین وغرب
لازم می دانم برای تکمیل بحث وانسجام آن توضیح ید رمودر نقش عقل در فرهنگ ومعارف دینی اسلام وغرب داشته باشم.
دین اسلام برای عقل جایگاه عظیمی قائل است وعقل یکی از منابع فقهی ودر ک احکام می باشد. وافتخار اسلام این است که آیینش مطابق با فطرت انسان وعقل سلیم است وآیات زیادی از قرآن به عقلانیت وتفکر وحرکت با تدبر دعوت می کند. وبیان همین حدیث شریف در این روز شهادت امام کاظم علیه السلام از ایشان کافی است که به هشام فرمودند:
یاهشام إن للله علی الناس حجتین حجة ظاهره وحجة باطنة فأما الظاهرة فاالرسل والأنبیاء والأئمة وأما الباطنة فالعقول، (اصول کافی، ج1، ص16) همانا خداوند بر مردم دو حجت دارد، حجتی ظاهری وحجتی باطنی که حجت ظاهری رسولان، انبیاء وائمه علیهم السلام هستند وحجت باطنی عقلها می باشند.
عقل حجتی الهی است که انسان باید کارهای خود را با میزان عقل بسنجد وجلو برود. واین عقل هم عقل معاد است برای درک وشناخت حقایق ماوراء ماده وهم عقل معاش است برای تدبیر زندگی دنیایی وچه نکته جالبی است که دین فقط به ماوراء وامور عبادی توجه نمی کند بلکه عقل معاش را هم لازم می داند وکسب روزی حلال که از توابع عقل معاش است بهترین عبادت می شمارد. دینی که به زندگی وامور دنیوی شما هم رنگ ماورائ یوعبادی می دهد وآنرا صرفا روزمرگی نمی شمارد بلکه راهکاری می دهد حتی امور جاری شما نیز ابدی باشد.
از طرف دیگر عقل غربی منحصر در تجربیات وماده است وعقل مادی است که مسلم شعاع وبرد آن نسبت به عقل دینی که جامع است خیلی پایین تر می باشد. عقل مادی وغربی برای غیر جسم شما وامرو جاری مادی برنامه ای دارد وزمانی ک شما همه نیازهای وآمال مادی را بدست آوردید تازه در بحران عجیبی می افتید که نتیجه اش وجود صدها مکتب وایسم می باشد. آیا وجود دین واحد بهتر است یا صدها ایسم که هر کدام به چیزی دعوت می کنند؟
در تئوری غربی انسان چیزی بیشتر از غرائز واحساسات مادی نیست وهمه تلاشها معطوف به سعادت این بخش زندگی انسان است.
برای مطالعه بیشتر خواندن مقاله زیر خالی از لطف نیست.
http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/4210/4235/28012

کریم;520360 نوشت:

حقوق بشری که آزادی جنسی با همه اشکالش می دهد علی الظاهر همیشه هم با میل وزغبت نیست.

درود

آقای کریم

به نظر شما آزادی جنسی به هر شکلی در اسلام تنها برای یک جنس وجود نداره ؟ فقط تنها تفاوتش تاییدیه شرعیه در اسلام هست خیلی از ازادی هایی که حقوق انسانی رو نقض میکنه در اسلام به مرد داده شده ..و در مقابل حقوق جنسی زن به خاطر ارزش و حرمت و احترامی که اسلام برای زن قائل هست به صورت کامل نادیده گرفته شده!

کریم;520360 نوشت:

اگر از نظر شما عبادت یک چوب وسنگ هیچ ایرادی ندارد بنده دیگر حرفی ندارم چون با این منطق بحث کردن ثمره ای ندارد.
فرق رو به قبله نما زخواندن با بت پرستی را قبلا بنده کامل توضیح دادم وبقیه سخنانتان همچنین که توضیح دوباره لازم نیست واگر واقعا طالب حقیقت هستید می توانید مراجعه کنید.

نه عزیز مفهوم و منظور حرف این نیست که مثلا این دو با هم برابرند یا یکی برتر بر دیگری هست اصلا بحث بر سر ارزش گذاری و صحیح دونستن یا غلط دونستن یک اعتقاد نیست منظور اینه که همانطور که در نظر اسلام اعتقاد به چیزی یا پرستش خدا ارزشمند هست برای اون شخص هم اعتقادش ارزشمند هست این که کسی رو وادار کنیم فقط اعتقاد ما رو ارزشمند بدونه و به اون بگیم چیزی که من اعتقاد دارم درست هست و اجازه داشتن چنین اعتقادی رو نداری یا باید مثل من فکر کنی این میشه تجاوز به حقوق انسانی افراد و با اصول حقوق بشر مغایرت داره

[=Times New Roman]سلام علیکم و رحمه الله

جناب امیر گرامی
نمیتوان تمام تفاوت ها از فرهنگی اقتصادی حقوقی احکام تا الی ماشاء الله بین قوانین حقوق بشر و قوانین اسلامی
آنهم با دو جنبه بررسی علمی و برداشتهای عامیانه ( که روش بحث شما تا به اینجا بوده و به هیچ مستند علمی ای اشاره نکردید ) پاسخ داد.

من بعد اولا سعی کنید در باب یک موضوع و بعد بشکلی علمی و مستند اقامه دلیل نمائید تا دوستان هم به این خلط مفاهیم وارد نشوند و مشکل ایجاد نگردد.

این تاپیک برای جمع بندی بحث در اختیار استاد قرار میگیرد .

یاحق

شبـنم;520695 نوشت:
وجدانی نیست؟ وقتی به قوانین و حقوق غربیها نگاه میکنم برای اولین بار حس میکنم به زن جدا از جنسیتش نگاه انسانی شده، یه انسان که هیچ فرقی با مردان نداره، انسانی که حق اظهارنظر داره، حق داره وقتی یه عمر بپای یکی میسوزه و میسازه اگه خواست خودش رو خلاص کنه به راحتی صاحب نصف از دارایی کسب شده در زندگی مشترکش باشه نه اینکه مثل ما یه مهریه جلوش بندازیم و بگیم برو حقت از زندگی همینه، بچه ایی که بدنیا آوردی مال شوهرته، زندگی که هر دو براش تلاش کردید و به اینجا رسوندیش فقط متعلق به همسرته و تنها حق تو همون مهریه ایی است که جونت باید به لبت برسه تا بهت پرداخت کنند که البته خیلی ها با هزار کلک و فریب از زیر بارش در میرن و تو باز راضی میشی حداقل جونت رو خلاص کنی

کاش بزرگواران حرفهایی را که ما در مورد جایگاه زن در اسلام بیان داشتیم نقد می کردند وبا دلایل قانع کننده جواب می دادند وآنوقت بعد از اینهمه بحث دوباره به خانه اول بر می گشتند واینطور با یک بیان ساده اسلام را محکوم به نقض حقوق زنان می کردم.
برای روشن شدن بهتر بحث بنده سخنان قبلی را با بیانی دیگر تکرار می کنم ولی خواهشی که دارم دوستان اگر درست نیست با دلیل رد کنند بعد حرف از غرب وارزش زن در آنجا بزنند والبته الویت خود را براساس آنچه بیان می کنم روشن کنند.
از نظر اسلام انسان جنبه ملکوتی دارد وجنبه دنیوی، واصل جنبه اخروی ومعنوی حیات است، اسلام به بعد فراء مادی زن بیشر ارزش می دهد تا زیباییهای ظاهری او. در تضاد ایندو اسلام ظواهر را فدای حقایق واقعی می کند. زن خود را می پوشاند تا آزادی معنوی بیشتری داشته باشد. در مورد جنبه معنوی که اصل است وبقا هم با اوست هیچ فرقی از نظر قرآن بین مرد وزن نیست ومقامای که مرد می تواند برسد زن هم می تواند برسد.
اما در فرهنگ غربی زن منحصر در همین دنیا وظواهر آن است وهر چه هست همین زیبایی ظاهری وامور دنیوی است. لذا زن هم مانند مرد حق دارد هر طو ردلش می خواهد زندگی کند واز دنیای خود لذت ببرد چون ماورای این دنیا چیزی نیست. واین زن حق دارد در روز خاصی در ملا عام بهترین آرایش هار ا بکند تا ملکه زیبایی شناخته شود.
دین اگر زن را محدود می کند برای اینکه آزادی بیشتری برای رشد حقیقی ومعنوی داشته باشد. ا بجای مشغول شدن به لذتهای این دنیا با صدها رنج ومشکل وسوء اسفاده مردان که در غرب هم کم نیست. به جمال وزیبایی حقیقی مشغول شود. مرد برای زن نوکری کند تا زن خانمی کند وبر قلب مرد حکومت کرده ود رکنار لذتهای عاطفی وجنسی در کنار همسر وخانواده خود به لذت حقیقی بپردازد.
این حقوق ظاهری که شما دم از آن می زنید اولیت دوم دین است. ودر مقابل حفظ کرامت زن که به بی حجابی وعلنی کردن زیباییهای خود نیست بیشتر حفظ شود.
اینکه ما بخواهیم مسلمان باشیم ولی غربی فکر کنیم وارزشهای غربی اولویت باشد نمی سازد.
بزرگواران لطف کنید اولا مشخص کنید که معیار وملاک شما مبنای دین است یا غرب، مبنا صرفا زیباییهای ظاهری وتواناییهای ظاهری است یا به ارزشهای معنوی هم اهمیت می دهید؟ ودر ثانی ارزشهای معنوی اولویت شما است یا ظاهری.
آیا وکیل ومسئول بودن در جامعه وفعالیتهای اجتماعی کلان صرفا نشانگر ارزش است؟
بزرگواران اولویت وملاک خود را مشخص کنید تا بتوانیم بحث کنیم.

مثالی که خداوند برای اثبات فطری بودن خداپرستی زده است را مرور کنید: وَإِذَا غَشِيَهُم مَّوْجٌ كَالظُّلَلِ دَعَوُا اللَّـهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ‌ فَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ ۚ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا كُلُّ خَتَّارٍ‌ كَفُورٍ‌ [لقمان، ۳۲] و چون موجى كوه‌آسا آنان را فرا گيرد، خدا را بخوانند در حالیکه اعتقاد [خود] را براى او خالص گردانیده‌اند، و[لى‌] چون نجاتشان داد و به خشكى رساند برخى از آنان ميانه‌رو هستند، و نشانه‌هاى ما را جز هر خائن ناسپاسگزارى انكار نمى‌كند.
اگر فطرت یک سنگ محک دم دستی است که باید همیشه همراهمان باشد و همیشه مد نظرمان باشد؟ در عوض نگاه کنید که معیارهای دم دستی ما در تشخیص‌هایمان برای خوبی و بدی چیست. مثلاً امروز یک کتاب در مدح فمینیسم می‌خوانیم تمام وجودمان پر می‌شود از آن مسائلی که شما برشمردید، فردا یک کتاب در نقد فمینیسم می‌خوانیم ذهنمان پر می‌شود از معایب فمیسنیم. بالأخره یک نفر نباید از خودش سؤال بپرسد که آخر کار کدام درست است؟ اکثر مردم کاری به درستی و غلطی ندارند، یک سری مطلب که به ایشان تغذیه شود آن را قبول می‌کنند و معیارهایشان را هم از همان داده‌ها استخراج می‌کنند. سلیقه‌ها عوض می‌شود و طرز فکرها عوض می‌شود و ... . طبق آیات قرآن فطرت انسانی ثابت است و تغییر نمی‌کند اما خود شما از کودکی تا کنون چندبار معیارها و دیدگاه‌هایتان تغییر کرده است؟ چطور الأن می‌توانید مطمئن باشید که طرز فکر الآنتان درست است وقتی تجربه‌ی چند دهه زندگی به شما آموخته که چند سال دیگر شاید حرفها و اعتقادات امروزتان را هم شاید قبول نداشته باشید؟ نه خواهر من، با یقین به شما می‌گویم اینها که گفتید هیچ‌کدام مگر بخش کوچکی از آنها فطری و وجدانی نیستند. برایشان دلیلی آورده نشده و به عنوان بدیهیات به ما قبولانده‌اند، ما هم در زمانی که داده‌ها از طرق مختلف (فن بیان بالا، کتاب‌های علمی از دانشگاه‌های معتبر، رسانه‌ها در حجم وسیع، افراد موافق که یکی دیگری را تأیید کند و ...) به ما تزریق می‌شود اگر تحلیل قوی از مطالب نداشته باشیم و ایرادهای آنها را تشخیص ندهیم آنها را در موافقت با بدیهیات دیگر در ذهنمان برداشت کرده و می‌پذیریم. این به خودی خود بد است ولی فاجعه زمانی رخ می‌دهد که کسی مثل شما این مسائل را آنقدر بدیهی بداند که بگوید عجیب است که خداوند این چیزها را مد نظر قرار نداده! این اشکالی است که به برادرمان آقای mir@‌ هم گرفتیم که مسائلی که برایشان اثبات وجود دارد را با مسائلی که برایش اثبات وجود ندارد و تنها بدیهی فرض شده‌اند رد می‌کنید و این خلاف عقل است. یک اثبات عقلی کلی برای تمام فروع دین این است که به هر مسلمانی گفته شده باید برای خود مهیا کند تا برای زندگیش حجت شرعی داشته باشد. اول تحقیق عقلی اصول‌الدین، بعد که اصول‌الدین اثبات شدند دیگر قابل تکیه هستند می‌توان بدون اثبات کردن فروع‌الدین آنها را به اتکای بر اصول‌الیدن پذیرفت. یعنی خدا را اثبات می‌کنیم و توحیدش را و عدالتش را، پس قیامت را، پس لزوم وجود هدایت را، پس نبوت را، پس امامت در نبود نبی را، پس ولایت فقها در غیاب امامت را. دیگر اینکه فقها چه می‌گویند را چون در تبعیت از ایشان تجویز عقل را داریم مته به خشخاش گذاشتن و بلکه اشتباه است. همانطور که اگر با عقل رسیدیم به اینکه دکتری حاذق است دیگر عاقلانه نیست که بر دستوری از دستورات او متوقف شویم و آنرا موکول کنیم به اینکه خودمان دستورات او را مو به مو بفهمیم و با عقل خود تأیید کنیم. از نظر ریاضی این کاری که به ما دستور داده شده کاملاً روتین است، یک قضیه اثبات می‌شود و بعد از نتیجه‌ی آن می‌توان در اثبات قضایای دیگر استفاده کرد و لزومی ندارد هر بار یک مسأله از اول خودش اثبات شود، اگر هم کسی مسأله‌ای را اثبات کرد و درستی آن توسط افراد متخصص تأیید شد دیگر استفاده‌ی از نتیجه‌ی آن در فیزیک و علوم مهندسی و ... عاقلانه محسوب می‌شود و کمتر مهندسی می‌آید بگوید نه من خودم باید از اول تمامی آن قضایا را اثبات کنم، چه بسا لازم باشد چندین سال تلاش کند تا بخشی از آن را متوجه شود. دوست دارید همه چیز را به صورت وجدانی متوجه شوید؟ ایرادی ندارد. در عمل ممکن است چون ادعا شده دین منطبق بر فطرت است. یعنی اگر کسی وجدانش از زیر خروارها داده‌ی اشتباه بیرون آورده شود و روی میز گذاشته شود قاعدتاً نیازی به هیچ رساله‌ی عملیه نخواهد داشت. راه این کار هم در احادیث آمده است که چه کار کنیم که عقلمان بر شریعت منطبق شود ... یا علی

_Member_;520705 نوشت:

به نظر شما آزادی جنسی به هر شکلی در اسلام تنها برای یک جنس وجود نداره ؟ فقط تنها تفاوتش تاییدیه شرعیه در اسلام هست خیلی از ازادی هایی که حقوق انسانی رو نقض میکنه در اسلام به مرد داده شده ..و در مقابل حقوق جنسی زن به خاطر ارزش و حرمت و احترامی که اسلام برای زن قائل هست به صورت کامل نادیده گرفته شده!

آزادی جنسی خیر برای هیچ کس وجود ندارد. ازدواج با یک همسر، با چند همسر و متعه همگی قوانین خود را دارند و اسلام در مقابل بی‌بند‌و‌باری هر کار حلالی را فقط در جهارچوب خودش مجاز می‌داند. اتفاقا اگر قوانی ازدواج دائم و متعه را بخوانید خواهید دید که چهارچوب‌های بسیار مشابهی دارند، ازدواج با کفار نمی‌شود، با محارم نمی‌شود، اجازه‌ی پدر برای دوشیزه شرط است و ... . اینها هستند تا جلوی مفاسد روابط جنسی در حین ارتباط دو جنس مخالف گرفته شود. ولی اگر این رابطه‌ی جنسی دیگر مفسده‌ای نداشت خداوند هم مخالف لذت بدن زن و مرد یا هر کس دیگری نیست. لذت حلال ثوابش خیلی هم بالاست و خداوند در مقابلش اجر اخروی هم می‌دهد. شما نگاهتان به خدا چیست؟ اگر با زنا مخالفیم بخاطر لذت آن نیست. این لذت در ازدواج شرعی هم وجود دارد. فرق زنا با ازدواج در مفسده‌های آن و بی‌بندوباری آن است. ارتباط دختر و پسری که شرایط ازدواج دائم را ندارند یا اصلاً نمی‌خواهند دائم با هم باشند هم باز با رعایت چهارچوب‌های خودش حلال است، ازدواج موقت هم برای همین کار است. اما اینکه پس آزادی جنسی هست و هر کسی هرطوری که خواست رفتار کند خیر این را هیچ عقل سلیمی نمی‌پسندد ... حتی راندن شهوت در چهارچوب‌های حلال اشکال ندارد و اشکال از جایی است که شهوت انسان را براند و شهوت هم که معیار باشد به جای عقل دیگر چهارچوب‌ها رعایت نمی‌شود و فساد پدیدار می‌شود ...
حقوق جنسی چه مرد و چه زن تمام است مگر آنکه آن چهارچوب‌ها قیودی را بر آن حقوق تخصیص دهند. همه چیز حلال است مگر اینکه به مصلحتی حرام شده باشد. اگر آن مفسده‌ها نبود زن هم می‌توانست همزمان ۴ تا شوهر بگیرد. مردی ۴ تا زن داشت، هر کدام از آنها هم ۴ تا شوهر داشتند، باز هر کدام از مردها ۴ تا زن داشتند و خلاصه یک خانواده‌ی چند میلیون نفری هم می‌شد داشت. اگر نمی‌شود بخاطر این است که چند شوهر داشتن برای زن مفسده دارد و اگر مرد می‌تواند ۴ تا زن داشته باشد و متعه هم بکند برای این است که مفسده‌ای در آن نیست. این قاعده است. یعنی اگر به طور موردی برای مرد هم شرایطی پیش آمد که این کارش مفسده‌دار می‌شد برای مرد هم ازدواج با چند زن یا متعه حرام می‌شود، اما به آن دلیل دیگر ... یعنی قید حرمت از جای دیگری وارد زندگی او می‌شود.
حالا اینها چه ارتباطی به ارزش و حرمت زن یا مرد داشت؟

_Member_;520705 نوشت:

... اصلا بحث بر سر ارزش گذاری و صحیح دونستن یا غلط دونستن یک اعتقاد نیست منظور اینه که همانطور که در نظر اسلام اعتقاد به چیزی یا پرستش خدا ارزشمند هست برای اون شخص هم اعتقادش ارزشمند هست این که کسی رو وادار کنیم فقط اعتقاد ما رو ارزشمند بدونه و به اون بگیم چیزی که من اعتقاد دارم درست هست و اجازه داشتن چنین اعتقادی رو نداری یا باید مثل من فکر کنی این میشه تجاوز به حقوق انسانی افراد و با اصول حقوق بشر مغایرت داره

هیچ کس در اسلام این حق را ندارد که به کس دیگری بگوید اجازه نداری فلان اعتقاد را داشته باشی و فقط باید اعتقاد بنده را داشته باشی و لا غیر. می‌شود توصیه‌اش کرد ولی توصیه در وادی اعتقادات مصداق امر به معروف یا نهی از منکر نیست و تنها جنبه‌ی شخصی خیرخواهانه دارد، مثل اینکه کسی دلش برای بنده بسوزد و بگوید حیف است که این اعتقاد اشتباه را داشته باشی بیا و روی این مسائل فکر کن. تمامی آن آیات که خداوند فرموده است لا اکراه فی الدین و یا انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا ناظر بر همین وادی اعتقادات است. حتی خداوند به خود پیامبرش هم گفته که اگر خدا نمی‌خواست تو اگر تمامی اموال روی زمین را هم داشتی نمی‌توانستی در قلوب مسلمین نسبت به هم عطوفت بیاندازی. چون اصولاُ قلب جایی است که اثرگذاری روی آن فقط به دست خداست. اعتقاد شما را بنده پایین بروم بالا بیایم نمی‌توانم عوض کنم. اعتقاد شما به خود شما ربط داره و با اجبار ما هم تغییر نمی‌کنه. اما نه تنها این امر کردن پس اثری ندارد که جایز هم نیست.
آنچیزی که در اسلام مور امر به معروف یا نهی از منکر قرار می‌گیره کارهایی است (نه نیت‌هایی) که آثار اجتماعی داشته باشد. مثال معروفش حلاج است. آمد و گفت «انا الحق». گفتند چه کنیم؟ گفتند معیار ظاهر است، این کار این شخص ادعای خدایی کردن است، کاری نداریم که اصل اعتقادش درست است یا نه، در ظاهر حال باید کشته شود، باطن را خدا داند. کسی که به جایی می‌رسد حتی اگر اعتقادش خوب و ناب هم باشد حق ندارد بیانش کند چون در جامعه آثار مخربی خواهد داشت و هر کسی ظرفیت درک آن را نخواهد داشت، اگر ولی حرفش را زد این دیگر قانون اجتماعی است که می‌گوید هر کاری که اثر اجتماعی دارد باید با قوانین اجتماعی مهار شود و تخدی از قانون هم جرم بوده و مجازات باید گردد. دادگاه دنیا و قاضی دنیایی کارش با مدرک و سند ظاهری است، عدالت کامل که کاری به ظاهر ندارد و به باطن می‌پردازد جایش در قیامت است. اینجا مجازات‌ها کمتر بخاطر جنبه‌ی جزایی و بیشتر بخاطر تأثیر اجتماعی آن است. در روایت مبارکه هم داریم که اگر در زمین یک حد اجرا شود اثرش از ۴۰ شبانه‌روز بارش باران بیشتر است و بهتر سبب آبادانی زمین خدا می‌شود و بهتر در سلامت جامعه تأثیر دارد. از این منظر در اسلام داشتن هر اعتقادی در دنیا بدون عقاب جزایی خواهد بود (تصادفات، بیماری‌ها و ... همچنان مجازات‌های دنیایی می‌توانند باشند) ولی هر اعتقاد وقتی به زبان آمد یا نوشته شد یا ... وقتی اثر اجتماعی داشت دیگر از حالت فردی خارج شده و با قوانین جزایی می‌توان با آن برخورد کرد و این عین عقلانیت است. هر سیستم اجتماعی که این مکانیزم را نداشته باشد نقص در قوانین یا اجرا دارد.

اما اینکه آخر کار صحبت از تجاوز به حقوقو انسانی و مغایرت با حقوق بشر کردید این دیگر موضوع همین تاپیک است و البته حقیر اصلاً به این اصول حقوق بشری تدوین شده توسط جنایتکاران شرق و غرب عالم کمترین اعتقادی ندارم. مطمئنا بخش‌هایی از آن درست یا قابل اعتناست ولی همان بخش‌ها را هم اگر با اتکا به این حقوق بخواهیم بگیریم غیرشرعی می‌دانم چون مثال مراجعه به طاغوت است که خداوند فرموده به ایشان باید کافر بود. (اینکه گفتم غیرشرعی می‌دانم نظر شخصی است مگرنه در جایگاه فتوا دادن و ... نیستم) اینکه جمهوری اسلامی تا حدی کج‌دار و مریز از آن تبعیت می‌کند به نظرم بیشتر تقیه است تا اعتقاد نظام به چنین دستاوردی از طرف انسان‌ها در مقابل خدا.

با احترام

ظاهرا مجبورم با این اینترنت اکسپلورر ... کار کنم چون کروم ارور صفحه آبی میده. به هر حال بسم الله! (من دینم اسلام نیست اما خدام الله هست چون خدایی که من قبولش دارم مثل الله مقتدره! حالا تناقضش بماند!!!)

کریم;520360 نوشت:
یک چیز را همیشه مد نظر داشته باشید کسی که دلیل وسخن داشته باشد به طرف مقابل توهین نمی کند. وعکس شما ما هیچوقت نگفتیم که تکنولوژی وپیشرفت علمی دنیا در زندگی ورفاه مردم تاثیر نداشته است. بلکه سخن در این است که اکتفا به ماده ودنیا وبریدن از دین بزرگترین ضربه ای بود که دنیا ی امروز زد و وهمین خود شما در توضیحات خودتان اذعان می کنید که بشر به دین ومعنویت نیاز دارد.
مساله اینجاست که قبلا ما به شما متقن جواب داده ایم وجوابی متقنی ندیده ایم وحضرتعالی هر از چند مدت دوباره همان حرفهای قبلی را تکرار می کیند که اگ لطف کنید پست های قبلی وسخنان قبلی خودتان را مطالعه کنید دچار این اشتباهات نخواهید شد.
شما نگفتید با وجود اینهمه خدمات علم ورفاه موجود چرا لفسردگی وبیماریهای روانی اینقدر شایع هستند؟

بله توهین و ناسزا تنها اسلحه نادان هست (امام علی) اما بنده توهینی به شما نکردم. بله باور به دنیای دیگر و بهشت و حوری و قلمان و اینا خوشحال کننده است و شنیدن اینکه بعد از مرگ هیچ خبری نیست و انسان به خواب ابدی فرو میرود ناراحت کننده است ولی از نظر من مهم حقیقت است حالا هرچی میخواد باشه.

کریم;520360 نوشت:
اگر از نظر شما عبادت یک چوب وسنگ هیچ ایرادی ندارد بنده دیگر حرفی ندارم چون با این منطق بحث کردن ثمره ای ندارد.
فرق رو به قبله نما زخواندن با بت پرستی را قبلا بنده کامل توضیح دادم وبقیه سخنانتان همچنین که توضیح دوباره لازم نیست واگر واقعا طالب حقیقت هستید می توانید مراجعه کنید.

به نظر من که فرقی نمیکنه:

"مقصود من از کعبه و بت خانه تویی تو" اینو تو تلویزیون خودمون شنیدم!

کریم;520360 نوشت:
با زهم متوجه شدید که بنده برای شما منبع ومدرک ذکر کردم ولی بازهم با گفتن یک سخن کلی بی اساس وبدون مدرک ودلیل چیزی گفتید!
با این حساب بنده دیگر جایی برای بحث نمی بینم اگر برای سخنان خود مدرک ودلیل معقول داشتید بفرمایید والا همه این سخنان شما را قبلا بنده با دلیل وبرهان جواب داده ام وجواب مستندی از شما هم ندیده ایم.

owari;520490 نوشت:
جناب mir@ بنده هم تابحال از شما حرف منطقی‌ای نشنیدم، یعنی برهانی ندیدم جز اینکه غرب و ارزش‌هایش در نظرتان بزرگ بود و براهین ما را شعار نماز‌جمعه‌ای می‌پنداشتید. در مجموع اینطور برداشت کردم که آنچه به عنوان حقوق بشر توسط غربیها با اهداف خاص خودشان پذیرفته شده است در ذهن شما به عنوان بدیهیات و وجدانیات ثبت شده است و هر مخالفتی با آن را ولو با برهان باشد می‌گویید خلاف حقایقی است که بنده به درک و شهود از آن رسیده‌ام و با شهود شخصی ردشان می‌کنید در حالیکه شهود شخصی شما حداکثر می‌تواند برای خود شما برهان به حساب بیاید و قابل تسری به دیگران نیست.
نظر شخصیم بود که امیدوارم خیرخواهانه بیانش کرده باشم.

شما بایستی در نقطه ای که من ایستاده ام ایستاده باشید تا بفهمید من چی میگم. از نظر من تمامی ادیان مردودند چه ادیان ابراهیمی چه باقی ادیان برای هرکدومشون هم دلایل خاص خودم رو دارم (در مورد ادیان ابراهیمی کتاب "تولدی دیگر" چشم مرا باز کرد که با وجود اینکه شونصد ردیه بر آن نوشته اند به آن اجازه چاپ نمیدهند و حق هم دارند چرا که جوابی در خور این کتاب روشنگر ندارند)

به هر حال در این نقطه ای که من ایستاده ام نمیتوان گفت فلان چیز اخلاقیه چون قرآن گفته (یا از نظر باورمند خدا گفته) و بمان چیز بی اخلاقیه چون بالعکس. مثلا الان گروه هایی مثل القاعده و طالبان و داعش و النصره و بوکوحرام و هزار فرقه دیگر دارند جنایت میکنند و برای من روشن است که چرا اینها جنایتکار شده اند و در واقع من پس زمینه دینی این رفتارها را که میبینم میفهمم ادیان (توجه کنید تمامی ادیان) همگی بیشتر باعث و بانی شر بوده اند تا خیر پس از نظر من از جانب خدایی رئوف و مهربان نیامده اند و بیشتر میشود گفت از جانب خدایی پست و کینه جو آمده است.

در این نقطه نمیتوان گفت که فلان چیز درسته به فلان دلیل چون اخلاق چیزی نسبی هست و حتی اگر دیندار هم باشید تعریف شما از اخلاق با تعریف یک مسلمان دیگر از اخلاق میتواند متفاوت باشد اما این وسط هر نفر یک سری آیات و روایاتی را برای طرف مقابلش میاورد و میگوید به فلان دلیل اما من که نمیتونم این کار را بکنم چرا که فکر نمیکنم حرفم از سوی موجودی ماوراالطبیعی آمده است پس مجبورم که مقایسه کنم و عوارض تفکرات شما را نشان دهم تا بتوانم حرفم را اثبات کنم.

امیدوارم خوب توضیح داده باشم.

mir@;521296 نوشت:
شما بایستی در نقطه ای که من ایستاده ام ایستاده باشید تا بفهمید من چی میگم.
....
در این نقطه نمیتوان گفت که فلان چیز درسته به فلان دلیل چون اخلاق چیزی نسبی هست و حتی اگر دیندار هم باشید تعریف شما از اخلاق با تعریف یک مسلمان دیگر از اخلاق میتواند متفاوت باشد اما این وسط هر نفر یک سری آیات و روایاتی را برای طرف مقابلش میاورد و میگوید به فلان دلیل اما من که نمیتونم این کار را بکنم چرا که فکر نمیکنم حرفم از سوی موجودی ماوراالطبیعی آمده است پس مجبورم که مقایسه کنم و عوارض تفکرات شما را نشان دهم تا بتوانم حرفم را اثبات کنم.

امیدوارم خوب توضیح داده باشم.

زمانی دور از آنجایی که شما ایستاده‌اید نبودم، پس تا حدودی متوجه هستم که چه می‌گویید و اینطور مخالفت می‌کنم ...
یک فیزیک‌دان داشت ریاضیدانان را دست می‌انداخت و می‌گفت که این ریاضی‌دان‌ها خنگ هستند! یکی گفت چرا این را می‌گویید؟ جواب داد چون فقط بدیهیات را متوجه می‌شوند! باز پرسید که یعنی چی؟ گفت اینطوریه که یک ریاضیدان می‌رسه به یک ریاضیدان دیگه و می‌گه این قضیه را نگاه کن، اون ریاضی‌دان دومی یک نگاه به اون قضیه می‌اندازه، فرض‌هاش رو می‌بینه حکم‌هاش رو هم می‌بینه و می‌گه این حکم‌ها از اون فرض‌ها قابل نتیجه‌گیری نیست و این قضیه امکان نداره درست باشد! بعد آن ریاضی‌دان اول اثبات قضیه را برایش می‌آورد. ریاضی‌دان دوم مدت چند ساعت در فکر عمیق فرو می‌رود و محاسبات می‌کند و دست آخر می‌گوید اینکه بدیهی بود! یعنی ریاضی‌دان‌ها فقط چیزهای بدیهی را می‌فهمند!
این جوک بود، از این جوکها زیاد برای هم می‌سازند ولی این یکی مطلب درستی را اشاره می‌کند که اتفاقاً به بحث ما هم مرتبط می‌شود. این دو ریاضی‌دان هر دو پایه‌ی علمی مشترکی داشته‌اند بنابراین یک اثبات برای هر دوی آنها کافی بود تا آنجا که مطلب را از بغرنج غیرقابل باور به صورت بدیهی برایشان درآورد. حالا بین دیندارها دو نفر را در نظر بگیرید که هر دو از راه درست دیندار شده‌اند، یعنی در اصول‌الدین تحقیق کرده‌آند و به صورت ارثس و عرفی و جبراجتماعی و تاریخی اصول‌الدین را نپذیرفته‌اند. یکی به دیگری می‌رسد و می‌گوید این حکم را نگاه کن! دیگری می‌گوید چنین چیزی بعید است نظر خدا باشد، یا به قول شما یک مسأله‌ی اخلاقی برایش بیان می‌شود، دیگری استبعاد می‌کند. بعد برایش توضیحاتی می‌دهد، قرآن به عنوان دلیل غیرقابل تردید (اگر از محکمات قرآن باشد) و روایات و استدلال عقلی و اجماع می‌آورد و طرف مقابل در حد بدیهی قبول می‌کند، اگر درست نفهمدش ممکن است احتیاطاً و تعبدا بپذیرد، اگر برایش بدیهی نشود هم باز در حد بدیهی قبولش می‌کند چون مقدماتش را داشته و اثبات آن مطلب هم برایش عقلی بوده است. آن چیزی که باعث می‌شود هنوز کامل مطلب برایش جا نیفتد نقاط تارک کوچک و بزرگی است که در اطراف آن حکم هنوز به عنوان سؤال برایش باقی مانده که نیاز به تفکر و تعمق و مطالعه و مشورت بیشتر دارد برای روشن شدنش.
اینکه شما با دیدن یک حکم یا آیه‌ی قرآن یا حدیث صحیح‌السند قانع نمی‌شوید طبیعی است چون در مشترکات ابتدایی با دیندارها یکسان نیستید، اما همانطور که پایه‌ها هم قابل بحث عقلی هستند پس راه مباحث با شما هم برای یک دیندار بسته نیست. وقتی یک دیندار صحبت خود را به یک موجود ماورائی نسبت می‌دهد برای وجود آن موجود ماورائی اگر اثبات نداشته باشد حرفش روی هواست، در حد همین نظریه‌های تخیلی داوکینز و دانشمندان دیگر که حیات توسط موجودات فضایی به زمین آورده شده است، اما اگر برای ان اثبات داشته باشد دیگر باید رفت به سراغ اثبات او ... راه علمی این است، وقتی در یک سطح مشترکات نداریم برویم به سطح زیرین، اگر آنجا مشترک بودیم از آن سطح شروع کنیم و اگر نبودیم باز برویم به سطح زیرین ... تا جایی بالأخره با مشترکات برسیم. در عمل هم اینطور است که هر چه شما ادعا دارید و ادعا داریم که برای طرفین قابل پذیرش نیست دلایل ادعایمان را بیاوریم و روی آن دلایل بحث کنیم و ...
شما نظر دیگری دارید؟

mir@;521287 نوشت:
ویدئویی که شما منتشر کردید واقعا تاسف برانگیز هست اما لطفا حقوق بشر را با آن قاطی نکنید چون اعلامیه جهانی حقوق بشر در این زمینه نظری نداده.

وقتی طبق قانون حقوق بشر زن هرنوع آزادی که دلش بخواهد می تواند داشته باشد با هر مردی که دلش خواست. خود همین منشور وقوانین آزاد جنسی راه را برای بعضی سود جویان باز می کند که از اشخاصی که بخاطر پول مجبورند خودشان را بفروشند استفاده کنند. وا زقبل این اعمال شنیع وزشت جیب خود را پر کنند.
منشوری که شما آنرا معقول می دانید برای کرامت این زنان بیچاره چه راهی قرار داده است؟ کسی که فقیر است در منشو رحقوق بشر چطور باید زندگی کند؟ چطور شکم خودر ا سیر کند؟ اسلام اینهمه توصیه در باب فقراء وبیچاره ها دارد؟ حداقل اینکه یک مسلمان می تواند با این زن فقیر بیچاره ازدواج کند وهزینه او را تامین کند. در منشور شما کسی که اینچنین شرایطی دارد چطو ر باید هزینه هایش تامین شود وشکمش سیر شود؟

mir@;521287 نوشت:
بهتون پیشنهاد میکنم عبارت "آیا اسلام برای ایران علم آورد؟" را در گوگل جستجو کنید و وارد اولین لینک که منبع اصلی این مقاله است شوید (سایت زندیق) و مطالبش را بخوانید.

دوست عزیز گوگل ویاهو منبع معتبر نیستند بلکه منبع هزاران جلد کتب تاریخ است که نوشته شده وشما هم بهتر است بجای گوگل واین سایت وآن سایت برید واصل منابع را برای یک بار هم که شده مطالعه کنید.
اسلام قوی تر وبرتر از آن است که با حرف این سایت وآن شبکه بخواهیم آنرا را بفهمیم ودر باره آن قضاوت کنیم.

کریم;521648 نوشت:
وقتی طبق قانون حقوق بشر زن هرنوع آزادی که دلش بخواهد می تواند داشته باشد با هر مردی که دلش خواست. خود همین منشور وقوانین آزاد جنسی راه را برای بعضی سود جویان باز می کند که از اشخاصی که بخاطر پول مجبورند خودشان را بفروشند استفاده کنند. وا زقبل این اعمال شنیع وزشت جیب خود را پر کنند.
منشوری که شما آنرا معقول می دانید برای کرامت این زنان بیچاره چه راهی قرار داده است؟ کسی که فقیر است در منشو رحقوق بشر چطور باید زندگی کند؟ چطور شکم خودر ا سیر کند؟ اسلام اینهمه توصیه در باب فقراء وبیچاره ها دارد؟ حداقل اینکه یک مسلمان می تواند با این زن فقیر بیچاره ازدواج کند وهزینه او را تامین کند. در منشور شما کسی که اینچنین شرایطی دارد چطو ر باید هزینه هایش تامین شود وشکمش سیر شود؟

_Member_;520705 نوشت:
درود

آقای کریم

به نظر شما آزادی جنسی به هر شکلی در اسلام تنها برای یک جنس وجود نداره ؟ فقط تنها تفاوتش تاییدیه شرعیه در اسلام هست خیلی از ازادی هایی که حقوق انسانی رو نقض میکنه در اسلام به مرد داده شده ..و در مقابل حقوق جنسی زن به خاطر ارزش و حرمت و احترامی که اسلام برای زن قائل هست به صورت کامل نادیده گرفته شده!

زنان فقیر زیادی وجود دارند که در مقابل پول حاضرند تن فروشی کنن ولی به صورت شرعی .. چه فرقی بین ازدواج موقت و پرداخت هزینه ازدواج موقت با تن فروشی زن در غرب و تامین نیازهای اقتصادیش وجود داره ؟ این زن فقیر بیچاره هم برای رفع نیاز های اقتصادیش تن فروشی کرده

البته منتظر جواب نیستم به نظر میاد جوابی برای این تناقضات وجود نداشته باشه.

درسته اعلامیه سازمان ملل خیلی به حقوق انسانها اهمیت میدهد و واقعا در این رابطه نیز موفق بوده
1- بمب اتم در هیروشیما و ناکاراکی منفجر نشده
2- صدام پمب شیمایایی نزده و غربی ها آنرا به او ندادند و با چراغ سبز غربی ها استفتده نشدهن
3- هواپیمای ایران رو خلیج فارس زده نشده و به کاپیتانش مدال ندادند
4- معلومه که اینها که در عراق ایران پاکستان سوریه لبنان بمب میزارن دست پرورده آمریکا نیستند که بین مسلمانها اختلاف بندازن . آخه تو قرآن اومده به ریسمان الهی چنگ زنین و یاد کنین نعمت خدا رو که روزگاری باهم دشمن بودین و خدا بینتون الفت برقرار کرد و شما لب گودال آتش بودین ( سوره آل عمران آیه 103). (بنابراین این تکفیریها که آدم میکشن بر اساس قرآن عمل نمیکنن بلکه دست پرورده دشمنان قرآن هستند)
5- .............
از این موارد زیاده . جالب اینه که آدم اینها که مثل روز روشنه رو نبینه بره کاغذ نوشته ها رو ببینه

بپاخیزیم;521739 نوشت:
درسته اعلامیه سازمان ملل خیلی به حقوق انسانها اهمیت میدهد و واقعا در این رابطه نیز موفق بوده
1- بمب اتم در هیروشیما و ناکاراکی منفجر نشده
2- صدام پمب شیمایایی نزده و غربی ها آنرا به او ندادند و با چراغ سبز غربی ها استفتده نشدهن
3- هواپیمای ایران رو خلیج فارس زده نشده و به کاپیتانش مدال ندادند
4- معلومه که اینها که در عراق ایران پاکستان سوریه لبنان بمب میزارن دست پرورده آمریکا نیستند که بین مسلمانها اختلاف بندازن . آخه تو قرآن اومده به ریسمان الهی چنگ زنین و یاد کنین نعمت خدا رو که روزگاری باهم دشمن بودین و خدا بینتون الفت برقرار کرد و شما لب گودال آتش بودین ( سوره آل عمران آیه 103). (بنابراین این تکفیریها که آدم میکشن بر اساس قرآن عمل نمیکنن بلکه دست پرورده دشمنان قرآن هستند)
5- .............
از این موارد زیاده . جالب اینه که آدم اینها که مثل روز روشنه رو نبینه بره کاغذ نوشته ها رو ببینه

نه به چنین کشوری که بر خلاف اعلامیه حقوق بشر پیش بره و ادعا کنه که حقوق بشر رو رعایت کرده هم به نظر من اعتراض وارده

اینکه کسی که مدعیه پایبندی بر اصول حقوق بشر هست ولی در عمل کوتاهی در اجرای اون کنه دلیلی بر اشتباه بودن مفاد اعلامیه حقوق بشر نیست ایراد به مدعی وارده نه اصول اعلامیه حقوق بشر

_Member_;521670 نوشت:
زنان فقیر زیادی وجود دارند که در مقابل پول حاضرند تن فروشی کنن ولی به صورت شرعی .. چه فرقی بین ازدواج موقت و پرداخت هزینه ازدواج موقت با تن فروشی زن در غرب و تامین نیازهای اقتصادیش وجود داره ؟ این زن فقیر بیچاره هم برای رفع نیاز های اقتصادیش تن فروشی کرده

البته منتظر جواب نیستم به نظر میاد جوابی برای این تناقضات وجود نداشته باشه.


بنده محضر شما عرض کردم که از نظر علمی هم ثابت شده کلمات واعمال روی تکوین تاثیر گذار است وارتباط با نامحرم سوای بحث حلال وحرام مضرات جسمی وروحی زیادی دارد. عقد وازدواج کاری که انجام می دهد این مضرات را تبدلی به فائده می کند وزنی که قبلا نشستن د رمحل جلوس او برای برای سلولهای بدن شما مضر بود حال در حین ازدواج این امر به فائده تبدیل می شود لذا ارتباط زناشویی شرعی از نظر جسمی وروحی هم مفید است عکس زنا که ضررهای جسمی هم دارد.
لذا مقایسه کردن ازدواج شرعی با زنا فکر نکنم عقلا ومنطقا درست باشد. سوای اینکه اسلام ازدواج موقت را برای کسب در آمد نگذاشته است بلکه خیلی وقتها انسانهایی شرایط ازدواج را ندارند بخاطر مشکلات مالی ویا طلاق وویا اینکه اصلا زنی دلش نمی خواهد ازدواج دائم کند ولی نیاز جنسی دارد. اسلام در چنین مواردی راه حل گذاشته است. به نظر شما الان که مساله دوست دختر وپسر اینقدر رواج پیدا کرده واز طرف دیگر پدران ومادران نیز در خیلی بی تفاوت هستند. ومشکلی با این مساله ندارند ویا شکا نامزدی فعلی که الان در برخی مناطق از جمله تهران افراد مدتها بدون عقد نامزد هستند.
همه این موارد اگز با عقد موقت باشد چه ایرادی دارد ومشخصا با تاسف تمام در خیلی ا زاین روابط تماس جنسی ودر برخی موارد ارتباط جنسی هم وجود دارد. ولی خانواده ها این روابط را بر عقد موقت ترجیح می دهند. اگر همین موارد با عقد باشد بهتر نیست؟ در عین اینکه همین روابط است مرتکب گناه هم نمی شوید. با توجه به اینکه شما در عقد موقت می توانید حدود تعیین کنید که این روابط صرفا گفتگو ویا دست دادن فقط وشرط کنید که باید دخول نباشد.
بر عکس برداشت شما مهریه کسب در آمد نیست. وازدواج موقت برای در آمد نیست که شما آنرا با تن فروشی مقایسه کنید. بله مسلمانها از احکام اسلام بد استفاده می کنند نباید به پای اسلام نوشته شود ویا اینکه طبق گفته خود شما وقتی آمریکا از حقوق بشر به نفع منافع خود استفاده می کند نباید آنرا به پای حقوق بشر ومنشور آن نوشت. استفاده وتوجیه غلط مسلمانان از احکام اسلامی نباید به پا یاسلام نوشته شود وعمده بحثها واشکالاتی که مثل همین تاپیک بر اسلام واحکام آن گرفته می شود مربوط به رفتار غلط مسلمانان است نه اسلام.
اسلام برای مسائل زناشویی چارچوب درست کرده است وحدودی قرار داده اما متاسفانه آزادی افسار گسیخته ای که غرب در باب روابط جنسی داده وقانونی کردن هم جنس بازی دنیار امروز را به لجن کشیده است. اینکه شما در دنیای امروز به طور علن یزمینه را برای زنای افراد درست کنی وامری علنی باشد دنیا مثل الان می شود کثافت بازار وروابط از حدود آن خارج شده واز زنان انواع سوء استفاده ها می شود که نمونه آنرا در فیلم مذکوردیدید. بنده قبول دارم که متاسفانه در مورد ازدواج موقت ظلم هایی بر زنان می شود وبرخی افراد انواع سوء استفاده ها رار می کنند ولی این ایراد بر مسلمانی این افراد است نه احکام اسلامی چرا که احکام اسلام مبتنی بر عقلانیت وتعقلی است.

mir@;521698 نوشت:
به قول مدیر خلط مبحث نکنید! اینا به اعلامیه جهانی حقوق بشر ربطی نداره چون در این زمینه نظری نداده.

یعنی بدبختی افراد وفقر افراد به حقوق بشر ربطی ندارد پس چرا اینهمه گزارش تهیه وبه سازمانهای حقوق بشر در باب نقض حقوق بشر در کشورهای مختلف ارائه می دهند که یکی از تمسکات آنها فقر موجود در کشورها است.

mir@;521698 نوشت:
من به گوگل و یاهو چیکار دارم بنده فقط آدرس سایتی را به شما دادم که در آن میتوانید نقد اسلام را با مدرک بخوانید.

بنده هم عرض کردم که سایت ملاک نیست ملاک در امور تاریخ یمنابع تاریخ یودر هر رشته ای منابع آن است.

mir@;521779 نوشت:
حالا خوبه منم هرچی عقب ماندگی در جهان اسلام هست را به گردن اسلام بیاندازم؟!

خیر آقا خیر هیچ هم خوب نیست! نکته‌ی ظریفی را دقت نفرمودید، آن هم اینکه در عقب‌ماندگی در جهان اسلام (نسبت به ایده‌آل‌ها و نه نسبت به غرب که خودش آخر عقب‌مانده است، میلی‌متر را چسبیده و کیلومتر از دستش در رفته است) کوتاهی از مسلمین است نه خدا و پیغمبر، ولی جنایات غرب توسط همان سازمان ملل و حمایت‌کنندگان اصلی حقوق بشر ایجاد شده، یا حمایت شده و سرپوش گذاشته شده، گاهی هم به آن اعتراض می‌کنند که البته یک نفر بتواند با خودش بگوید که ببینید آنها هم ناراضی هستند، ولی اعتراضشان تا حالا که کسی را از زیر بار هیچ ظلمی نجات نداده است.
بنابراین نکته‌ی مهم این است که آیا اصلاً نویسندگان و حامیان حقوق بشر حقی برای بشر قائل هستند؟ اگر هستند آیا منظور از بشر خودشان هستند یا ال در حقوق‌البشر ال جنس است که یعنی همه‌ی آحاد بشر؟ اگر هم نیستند اصلاً برای چه این حقوق را نوشته‌اند و تدوین کرده‌اند؟ در اینجاست که می‌رسیم به شروع این بحث! این قسم‌نامه و عهدنامه رونوشت برابر اصلی است از عهدنامه‌ی شیطان نزد خداوند که ای پروردگار من همه را گمراه خواهم کرد مگر بندگان مخلص تو را، برای آنها قسم یاد می‌کنم که دوستشان هستم و آنها به من اعتماد می‌کنند و دیگر هر کار که خواستم با ایشان می‌کنم، خدا هم فرمود که به طاغوت کافر شوید و هرگز به او اعتماد نکنید که قصدش برای شما خیرخواهی نیست، حق را هم که هر از گاهی بگوید بگویید دروغ است چون هدفش فتنه‌گری است ...

کریم;520901 نوشت:
کاش بزرگواران حرفهایی را که ما در مورد جایگاه زن در اسلام بیان داشتیم نقد می کردند وبا دلایل قانع کننده جواب می دادند وآنوقت بعد از اینهمه بحث دوباره به خانه اول بر می گشتند واینطور با یک بیان ساده اسلام را محکوم به نقض حقوق زنان می کردم.
برای روشن شدن بهتر بحث بنده سخنان قبلی را با بیانی دیگر تکرار می کنم ولی خواهشی که دارم دوستان اگر درست نیست با دلیل رد کنند بعد حرف از غرب وارزش زن در آنجا بزنند والبته الویت خود را براساس آنچه بیان می کنم روشن کنند.
از نظر اسلام انسان جنبه ملکوتی دارد وجنبه دنیوی، واصل جنبه اخروی ومعنوی حیات است، اسلام به بعد فراء مادی زن بیشر ارزش می دهد تا زیباییهای ظاهری او. در تضاد ایندو اسلام ظواهر را فدای حقایق واقعی می کند. زن خود را می پوشاند تا آزادی معنوی بیشتری داشته باشد. در مورد جنبه معنوی که اصل است وبقا هم با اوست هیچ فرقی از نظر قرآن بین مرد وزن نیست ومقامای که مرد می تواند برسد زن هم می تواند برسد.
اما در فرهنگ غربی زن منحصر در همین دنیا وظواهر آن است وهر چه هست همین زیبایی ظاهری وامور دنیوی است. لذا زن هم مانند مرد حق دارد هر طو ردلش می خواهد زندگی کند واز دنیای خود لذت ببرد چون ماورای این دنیا چیزی نیست. واین زن حق دارد در روز خاصی در ملا عام بهترین آرایش هار ا بکند تا ملکه زیبایی شناخته شود.
دین اگر زن را محدود می کند برای اینکه آزادی بیشتری برای رشد حقیقی ومعنوی داشته باشد. ا بجای مشغول شدن به لذتهای این دنیا با صدها رنج ومشکل وسوء اسفاده مردان که در غرب هم کم نیست. به جمال وزیبایی حقیقی مشغول شود. مرد برای زن نوکری کند تا زن خانمی کند وبر قلب مرد حکومت کرده ود رکنار لذتهای عاطفی وجنسی در کنار همسر وخانواده خود به لذت حقیقی بپردازد.
این حقوق ظاهری که شما دم از آن می زنید اولیت دوم دین است. ودر مقابل حفظ کرامت زن که به بی حجابی وعلنی کردن زیباییهای خود نیست بیشتر حفظ شود.
اینکه ما بخواهیم مسلمان باشیم ولی غربی فکر کنیم وارزشهای غربی اولویت باشد نمی سازد.
بزرگواران لطف کنید اولا مشخص کنید که معیار وملاک شما مبنای دین است یا غرب، مبنا صرفا زیباییهای ظاهری وتواناییهای ظاهری است یا به ارزشهای معنوی هم اهمیت می دهید؟ ودر ثانی ارزشهای معنوی اولویت شما است یا ظاهری.
آیا وکیل ومسئول بودن در جامعه وفعالیتهای اجتماعی کلان صرفا نشانگر ارزش است؟
بزرگواران اولویت وملاک خود را مشخص کنید تا بتوانیم بحث کنیم.

با سلام
جناب کریم من چنین حقوقی رو میخوام
ماده 10 به نحو مبسوط به مسأله تساوی زن و مرد در برخورداری از آموزش و بهره مندی از امکانات آموزشی پرداخته و مقرر می دارد که: « دولتهای عضو تمام اقدمات لازم برای رفع هر گونه تبعیض علیه زنان و تضمین حقوق مساوی آنان با مردان در زمینه آموزش مخصوصاً در موارد زیر را اتخاذ می نمایند؛
الف) شرایط مساوی برای آموزشهای شغلی و حرفه ای، دسترسی به تحصیل، و اخذ مذرک از مؤسسات آموزشی در سطوح مختلف در مناطق روستایی و شهری. این تساوی باید شامل دوره های پیش دبستانی، آموزش عمومی، فنی، حرفه ای و آموزشی عالی فنی و نیز هر شیوه دیگر کارآموزی شغلی بشود.
ب) امکان دسترسی به برنامه آموزشی، امتحانات، کادر آموزشی، اماکن تحصیلی و تجهیزات آموزشی که در همه آنها از کیفیت و معیارهای مساوی با مردان برخوردار باشد.
ج) محو هر نوع مفهوم تقلیدی و کلیشه ای از نقش زنان و مردان در تمام سطوح و تمام اشکال مختلف آموزشی با تشویق آموزش مختلط پسر و دختر، و دیگر انواع روشهای آموزشی که دستیابی به این هدف را ممکن می سازد؛ مخصوصاً با تجدیدنظر در متون کتب درسی و برنامه های مدارس و تعدیل و تطبیق روشهای آموزشی
د) اعطای فرصت یکسان برای استفاده از بورسها و دیگر مزایای تحصیلی

ماده 11 کنوانسیون نیز به طور مشروح ابعاد این مسأله را مورد بررسی قرار داده و مقرر می دارد :
« 1- دولتهای عضو باید اقدمات مقتضی را برای رفع تبعیض علیه زنان در زمینه اشتغال انجام دهند و اطمینان دهند که بر مبنای تساوی مردان و زنان، حقوق یکسان مخصوصاً در موارد زیر برای زنان رعایت می شود :
الف) حق کار ( اشتغال ) به عنوان یک حق لاینفک حقوق انسانی
ب) حق امکانات شغلی مساوی، از جمله اجرای ضوابط یکسان در مورد انتخاب شغل
ج) حق انتخاب آزادانه حرفه و شغل، حق ارتقاء مقام، برخورداری از امنیت شغلی و تمام امتیازات و شرایط خدمتی و حق استفاده از دوره های آموزشی حرفه ای و بازآموزی، از جمله کارآموزی و شرکت در دوره های آموزشی حرفه ای پیشرفته و آموزشی مرحله ای.
د) حق دریافت مزد مساوی، استفاده از مزایا و برخورداری از رفتار مساوی در مشاغل و کارهایی که ارزش یکسان دارند؛ همچنین رفتار مساوی در ارزیابی کیفیت کار
ماده 10 به نحو مبسوط به مسأله تساوی زن و مرد در برخورداری از آموزش و بهره مندی از امکانات آموزشی پرداخته و مقرر می دارد که: « دولتهای عضو تمام اقدمات لازم برای رفع هر گونه تبعیض علیه زنان و تضمین حقوق مساوی آنان با مردان در زمینه آموزش مخصوصاً در موارد زیر را اتخاذ می نمایند؛
الف) شرایط مساوی برای آموزشهای شغلی و حرفه ای، دسترسی به تحصیل، و اخذ مذرک از مؤسسات آموزشی در سطوح مختلف در مناطق روستایی و شهری. این تساوی باید شامل دوره های پیش دبستانی، آموزش عمومی، فنی، حرفه ای و آموزشی عالی فنی و نیز هر شیوه دیگر کارآموزی شغلی بشود.
ب) امکان دسترسی به برنامه آموزشی، امتحانات، کادر آموزشی، اماکن تحصیلی و تجهیزات آموزشی که در همه آنها از کیفیت و معیارهای مساوی با مردان برخوردار باشد.
ج) محو هر نوع مفهوم تقلیدی و کلیشه ای از نقش زنان و مردان در تمام سطوح و تمام اشکال مختلف آموزشی با تشویق آموزش مختلط پسر و دختر، و دیگر انواع روشهای آموزشی که دستیابی به این هدف را ممکن می سازد؛ مخصوصاً با تجدیدنظر در متون کتب درسی و برنامه های مدارس و تعدیل و تطبیق روشهای آموزشی
د) اعطای فرصت یکسان برای استفاده از بورسها و دیگر مزایای تحصیلی

ماده 11 کنوانسیون نیز به طور مشروح ابعاد این مسأله را مورد بررسی قرار داده و مقرر می دارد :
« 1- دولتهای عضو باید اقدمات مقتضی را برای رفع تبعیض علیه زنان در زمینه اشتغال انجام دهند و اطمینان دهند که بر مبنای تساوی مردان و زنان، حقوق یکسان مخصوصاً در موارد زیر برای زنان رعایت می شود :
الف) حق کار ( اشتغال ) به عنوان یک حق لاینفک حقوق انسانی
ب) حق امکانات شغلی مساوی، از جمله اجرای ضوابط یکسان در مورد انتخاب شغل
ج) حق انتخاب آزادانه حرفه و شغل، حق ارتقاء مقام، برخورداری از امنیت شغلی و تمام امتیازات و شرایط خدمتی و حق استفاده از دوره های آموزشی حرفه ای و بازآموزی، از جمله کارآموزی و شرکت در دوره های آموزشی حرفه ای پیشرفته و آموزشی مرحله ای.
د) حق دریافت مزد مساوی، استفاده از مزایا و برخورداری از رفتار مساوی در مشاغل و کارهایی که ارزش یکسان دارند؛ همچنین رفتار مساوی در ارزیابی کیفیت کار
ماده 10 به نحو مبسوط به مسأله تساوی زن و مرد در برخورداری از آموزش و بهره مندی از امکانات آموزشی پرداخته و مقرر می دارد که: « دولتهای عضو تمام اقدمات لازم برای رفع هر گونه تبعیض علیه زنان و تضمین حقوق مساوی آنان با مردان در زمینه آموزش مخصوصاً در موارد زیر را اتخاذ می نمایند؛
الف) شرایط مساوی برای آموزشهای شغلی و حرفه ای، دسترسی به تحصیل، و اخذ مذرک از مؤسسات آموزشی در سطوح مختلف در مناطق روستایی و شهری. این تساوی باید شامل دوره های پیش دبستانی، آموزش عمومی، فنی، حرفه ای و آموزشی عالی فنی و نیز هر شیوه دیگر کارآموزی شغلی بشود.
ب) امکان دسترسی به برنامه آموزشی، امتحانات، کادر آموزشی، اماکن تحصیلی و تجهیزات آموزشی که در همه آنها از کیفیت و معیارهای مساوی با مردان برخوردار باشد.
ج) محو هر نوع مفهوم تقلیدی و کلیشه ای از نقش زنان و مردان در تمام سطوح و تمام اشکال مختلف آموزشی با تشویق آموزش مختلط پسر و دختر، و دیگر انواع روشهای آموزشی که دستیابی به این هدف را ممکن می سازد؛ مخصوصاً با تجدیدنظر در متون کتب درسی و برنامه های مدارس و تعدیل و تطبیق روشهای آموزشی
د) اعطای فرصت یکسان برای استفاده از بورسها و دیگر مزایای تحصیلی

ماده 11 کنوانسیون نیز به طور مشروح ابعاد این مسأله را مورد بررسی قرار داده و مقرر می دارد :
« 1- دولتهای عضو باید اقدمات مقتضی را برای رفع تبعیض علیه زنان در زمینه اشتغال انجام دهند و اطمینان دهند که بر مبنای تساوی مردان و زنان، حقوق یکسان مخصوصاً در موارد زیر برای زنان رعایت می شود :
الف) حق کار ( اشتغال ) به عنوان یک حق لاینفک حقوق انسانی
ب) حق امکانات شغلی مساوی، از جمله اجرای ضوابط یکسان در مورد انتخاب شغل
ج) حق انتخاب آزادانه حرفه و شغل، حق ارتقاء مقام، برخورداری از امنیت شغلی و تمام امتیازات و شرایط خدمتی و حق استفاده از دوره های آموزشی حرفه ای و بازآموزی، از جمله کارآموزی و شرکت در دوره های آموزشی حرفه ای پیشرفته و آموزشی مرحله ای.
د) حق دریافت مزد مساوی، استفاده از مزایا و برخورداری از رفتار مساوی در مشاغل و کارهایی که ارزش یکسان دارند؛ همچنین رفتار مساوی در ارزیابی کیفیت کار
ماده‌ 16
1. دولتهاي‌ عضو بايد اقدامات‌ لازم‌ را براي‌ رفع‌ تبعيض‌ عليه‌ زنان‌ در همه‌ امور مربوط‌ به‌ ازدواج‌ و روابط‌ خانوادگي‌ به‌ عمل‌ آورند و مخصوصاً برپايه‌ تساوي‌ حقوق‌ مرد و زن‌ امور زير را تضمين‌ كنند:
الف‌: حق‌ يكسان‌ براي‌ انعقاد ازدواج‌
ب‌: حق‌ يكسان‌ براي‌ انتخاب‌ آزادانه‌ همسر و انعقاد ازدواج‌ براساس‌ رضايت‌ آزاد و كامل‌ طرفين‌.
ج‌. حقوق‌ و مسئوليت‌هاي‌ يكسان‌ در دوران‌ ازدواج‌ و هنگام‌ انحلال‌ آن‌.
د: حقوق‌ و مسئوليتهاي‌ يكسان‌ به‌ عنوان‌ والدين‌، قطع‌ نظر از وضعيت‌ زناشويي‌ آنها، در موضوعات‌ مربوط‌ به‌ فرزندان‌، در تمام‌ موارد، منافع‌ كودكان‌ در اولويت‌ است‌.
ه‌: حقوق‌ مساوي‌ براي‌ تصميم‌گيري‌ آزادانه‌ و مسئولانه‌ در زمينه‌ تعداد فرزندان‌ و فاصله‌ زماني‌ بارداري‌ و دسترسي‌ به‌ اطلاعات‌، آموزش‌، و وسايلي‌ كه‌ آنها را براي‌ اعمال‌ اين‌ حقوق‌ قادر سازند.
و: حقوق‌ و مسئوليت‌ يكسان‌ در رابطه‌ با ولايت‌، حضانت‌، قيومت‌ كودكان‌ و فرزندخواندگي‌ يا هر گونه‌ عناوين‌ و مفاهيم‌ مشابهي‌ كه‌ در قوانين‌ داخلي‌ وجود دارد. در تمام‌ موارد، منافع‌ كودكان‌ در اولويت‌ است‌.
ز: حقوق‌ شخصي‌ يكسان‌ به‌ عنوان‌ شوهر و زن‌ از جمله‌ حق‌ انتخاب‌ نام‌ خانوادگي‌، حرفه‌ و شغل‌.
ح‌: حقوق‌ يكسان‌ براي‌ هر يك‌ از زوجين‌ در رابطه‌ با مالكيت‌، اكتساب‌، مديريت‌، سرپرستي‌، بهره‌برداري‌ و در اختيار داشتن‌ اموال‌ خواه‌ مجاني‌ و يا با داشتن‌ هزينه‌.
2. نامزد كردن‌ و تزويج‌ كودكان‌، قانوناً بلا اثر خواهد بود و هر گونه‌ اقدام‌ لازم‌، از جمله‌ وضع‌ قانون‌ جهت‌ تعيين‌ حداقل‌ سن‌ براي‌ ازدواج‌ و ثبت‌ اجباري‌ ازدواج‌ در يك‌ دفتر رسمي‌ بايد اتخاذ شود.

--------------------------------------
این حقوق هیچ منافاتی هم با معنویت زنان ندارد سعادتمند واقعی کسی است که هم زندگی دنیوی رو داشته باشه هم زندگی اخروی . چرا باید دنیا رو فدای آخرت کرد ؟ چرا یه خانم در جامعه ما با ازدواج باید حقوق شخصی و فردیش از بین بره، حق اشتغال و تحصیل رو نداشته باشه، حق خروج از منزل رو نداشته باشه، از همه بدتر حق اعتراض به تعدد زوجات همسرش رو نداشته باشه . علما خود چنین تعریف کرده اند زن در قبال ازدواج حقوق فردیش رو از دست میدهد . ولی مرد نه. این تعریف درسته. زندگی مشترک غیر از اینه تعریف شما از زندگی مشترک و ازدواج و عشق کلا با همه جهان فرق میکنه و مورد قبول ما هم نیست.
جناب کریم علایق و عقاید اشخاص متفاوته، برای من رسیدن به مقامهای بالای اجتماعی ارزشه، چرا در جامعه ما یه خانم توانا و شایسته نباید به چنین منصب هایی دست پیدا کنه. تو یکی از تایپک ها دوستان اشاره کردند حتی اگر زنی از تمامی مردان هم دوره خود برتر و عالم باشه باید تقوی پیشه کنه و ادعایی برای رهبری نداشته باشه. این نظر دوستان تاسف آوره. واقعا اسلام چنین چیزی خواسته یا مردان ما پذیرش رهبری و اطاعت از زنان برایشان شرم آوره؟
پژوهشگران غربی ثابت کردند که حضور زنان در هیئت مدیره بعلت وجدان کاری و اخلاقیشان باعث افزایش بازدهی میشه . در تحقیق دیگه ای ثابت کرده اند زنان هم مانند مردان دو دسته هستند دسته ای که مرئوسند و دسته ای که تمایل دارند رئیس باشند در حالی که سالهای سال است به ما فهموندن زنان فقط تمایل دارند فرمانبردار باشند به همین خاطره که خداوند ریاست خانواده رو به مرد واگذار کرده در واقع خواسته های شخصی خودشون رو به ما تحمیل کردند .

کریم;522049 نوشت:
یعنی بدبختی افراد وفقر افراد به حقوق بشر ربطی ندارد پس چرا اینهمه گزارش تهیه وبه سازمانهای حقوق بشر در باب نقض حقوق بشر در کشورهای مختلف ارائه می دهند که یکی از تمسکات آنها فقر موجود در کشورها است.

حقوق بشر در رابطه با حقوق انسانهاست نه وضع زندگی آنها و همانطور که به قول شما زن غربی بی پول مجبور به تن فروشی میشود زن مسلمان هم به همین ورطه میفتد با این تفاوت که قبل از اینکه وارد عملیات با طرف مقابل شود یک وردی میخواند! سعی هم نکنید که صیغه را توجیه کنید. تمام کسانی که صیغه را توجیه میکنند اگر بهشان بگویی اول از دختر خودت شروع کن بهشون برمیخوره پس صیغه=تن فروشی شرعی! این هم که میگویید صیغه برای این کار ساخته نشده هم از آن حرفاست! من از شما میپرسم در حالت عادی چند درصد زنان انقدر هوس دارند که به قیمت آبروشون صیغه ای بشن؟! از صیغه سوء استفاده نشده چون اصولا استفاده از صیغه برای همان تن فروشی هست.

مرگ بر آمریکای نماز جمعه‌ها هم اتفاقاً کارکرد خودش را خوب داشته است از حداقل دو جهت:
۱. این شعار اگر با توجه داده شود و تبدیل به شعور شود همان تبری است که از فروع دین است، مثل نماز و روزه ... اعلام برائت از مشرکین، اعلام برائت از استکبار، اعلام برائت از طاغوت که آغاز یکی از سوره‌های قرآن هم هست، اگر این شعار عمیق را گاهی دست کم می‌گیریم از ضعف مسلمانی ماست ...
۲. یک موقع در ایران پرچم آمریکا و رژیم صهیونیستی آتش کشیده می‌شد افرادی مثل شما مسخره می‌کردند که خوب که چی؟ حالا پرچم اینها را آتش بزنید اونها آتش می‌گیرند و ...؟ بعد چند سال پیش دیدم که در آمریکا برای اعتراض به رژیم منحوس صهیونیستی پرچم این رژیم به آتش کشیده شد. الآن هم هر جای دنیا تظاهرات ضدآمریکایی راه بیفتد همان کاری را می‌کنند که زمانی ما می‌کردیم و امثال شما می‌گفتند فایده ندارد. بعد در مصر ریختند به سافرت آمریکا باز همان کاری که در ایران انجام شد ... شما باید خیلی در عوالم دوردست و رؤیایی زندگی کنید که تأثیر انقلاب و شعارهای کوبنده‌ی آن در شرق و غرب کره‌ی زمین را متوجه نشوید ...

در خاطرات یکی از سفرای انگلیس بود در زمان شاید مشروطه که سفیر دید مردم راه افتاده‌اند در خیابان‌ها ترس برش داشت که چه شده؟ گفتند دارند می‌روند نماز فلان ... پرسید منافع ما را که تهدید نمی‌کند؟ گفتند نه به ما کاری ندارند! گفت پس بگذارید آنقدر نماز بخوانند که جانشان در برود ... ولی نماز جمعه نماز فلان نیست، این نماز سیاسی است، بیخود نیست که حج و عمره‌ی روز جمعه شمرده شده است در روایت، در حج هم مراسم سنگ‌پرانی به سمت سمبل شیطان را داریم ... اما شما متوجه نیستید که هدف آنها از آزادی بیان و آزادی پوشش و سایر آزادی‌ها این است که سرتان گرم باشد کاری به اینها نداشته باشید، کاپیتالاسیون بخواهند سرتان گرم باشد نفهمید و ... .

با سلام خدمت کاربران گرامی
به استحضار برسانم ضمن رعایت ادب مباحثه
در راستای موضوع تایپیک مباحثه فرمائید
چنانچه مطالبی خارج از موضوع یا توهین به استاد ؛ آموزه های دینی
و یا کاربران درج گردد ؛ دسترسی کاربر خاطی از انجمن قطع خواهد شد
موفق باشید

موضوع قفل شده است