جمع بندی اسلام ، احکام ، آرامش ؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اسلام ، احکام ، آرامش ؟

سلام
وقت شما بخیر

مراجع، روحانیون، حوزویان و در کل اکثریت کسایی که میخوان از اسلام دفاع کنن میگن اسلام دین آرامشه. هدف اسلام آرامشه. ما هم میگیم هدف خدا از اسلام نمیتونه چیزی غیر از آرامش باشه و گرنه دلیلی نداره خدا مایه هدایت رو مایه عذاب کنه!

ما میدونیم احکامی مثل نماز، روزه، خمس، دروغ نگفتن، غیبت نکردن، تهمت نزدن و ... همه و همه حتی با مادی ترین نگرش هم سود شخصی داره.
ولی تو این بین احکامی هستن که توسط روحانیون گفته میشه که یا این احکام با فلسفه آرامش اسلامی تناقض داره یا این احکام اون طوری نیست که روحانیون می گن.

برای درک بهتر موضوع سه حکم رو می گم:
ظهارت و نجاست --> اگه یه جایی خونی شده باشه اگه صد بار هم با پارچه خیس تمیزش کنی تظهیر نمیشه و باز هم نجسه! هرچند این حکم جای بحث داره ولی باز هم میشه یه جور باهاش کنار اومد ولی گاهی اوقات تعمیم این حکم توسط روحانیون جای زار زار گریستن داره! مثلا شما یه پریز برق رو فرض کنید خونی شده یا فرض کنید لپ تاپ یا گوشی یه نفر نجس شده یا موارد این چنینی. در مورد تظهیرش از روحانیون می پرسیم، نگاه کنید چی جواب میدن:
با دستمال خیس کشیدن و ... نجاست برطرف نمیشه. باید جلوی آب کر بگیری و یا دوبار آب قلیل بریزی روش. تازه اگه آب قلیل بریزی، آب جاری شده هم نجسه!
اگه هم روحانیون بخوان ساده ترش کنن می گن:
خوب تا زمانی که با دست خیس بهش نزنین اشکالی نداره بذارین نجس بمونه.

واقعا بیایم یه بار هم که شده منظقی فکر کنیم و از نعمت عقل استفاده کنیم. آیا میشه وسیله الکترونیکی رو زیر آب کر گرفت؟ آیا میشه روش با پارچ آب ریخت؟ آیا امکانش هست هیچ وقت دست خیستون به گوشی و لپ تاپ و کلید برق و ... نخوره؟

واقعا جایگاه منطق توی این احکامی که توسط روحانیون گفته میشه کجاست؟

تا بیایم کوچکترین انتقادی نسبت به احکام نجاست و طهارات داشته باشیم منتقد رو میچسبونن به انگ وسواس داشتن!
بهتر نیست به جای انگ زدن و در رفتن از زیر انتقادات یک بار هم که شده روحانیون به خودشون رجوع کنند؟
باور کنید حل مثال فوق حل معادله 8 مجهولی نیست که سخت باشه. حکمی هست که خود شما دارید برای ما صادر می کنین و وقتی عملی نیست آیا این مردم هستن که وسواس دارند؟

غسل --> یا حکم میدید که در زمان غسل نباید یک سر سوزن هم خشک باقی بماند و در ضمن از آنجایی که موضوعیت غسل، شستن هست باید بدن شسته شود نه اینکه مسح کشیده شود. از یه طرف به مردم این رو میگید از یه طرف دیگه می گید پیامبر با فلان مقدار آب غسل کرده و ... .
طرف میره زیر دوش میخواد حرفی که شما به عنوان حکم اسلامی بهش زدین رو رعات کنه می بینه با آب کم نمیشه یه جور بدن رو شست که حتی سر سوزنی هم خشک نمونه. بعد میاد انتقاد میکنه بهش میگید وسواس دارید.
کسایی که این طور صحبت میکنن یا نمیدونن وسواس چیه و یا نمیدونن سر سروزن چقدره؟

وضو --> سر مسئله وضو هم ماجرای خشک نبودن دست باقیه.
میگید نباید جایی خشک باقی بمونه.
میگم اگه بخوام همچین کاری کنم وضوی من سه چهار دقیقه طول می کشه.
میگید دچار وسواس شدید.
میگم من مطمئنم و دارم به چشم می بینم که یه جایی از دستم هنوز خشک باقی مونده.
میگید اعتنا نکن.

اگه میشه یه جایی از بدن خشک بمونه و وضو صحیح باشه پس چرا میگین نباید خشک باقی بمونه؟ اگه میگین نمیشه پس چرا به کسی که واقعا میخواد حرفاتون انجام بده میگید وسواسی و ...

الان رابطه منطق، آرامش و احکامی که در چارچوب اسلام به خورد مردم داده میشه چیه؟

لطفا سفسطه نکنید.

در پناه حق
یا علی

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]
باسلام خدمت تمامی کاربران گرامی انجمن

برای پاسخ به سوال بالا، نیازمند آن هستیم که به چندین مسئله به تفکیک و ترتیب اشاره کنیم.
مسئله اول: آیا آرامش و اطمینان نتیجه دینداری و فلسفه آن است؟
[=microsoft sans serif]مسئله دوم: چه نوعی از دینداری باعث آرامش میشود.؟
مسئله سوم: مراد از آرامشی که از راه دین به دست می‌آید چیست؟

[=microsoft sans serif]مسئله چهارم: اگر نتیجه دینداری، ارامش است، پس سختی‌های ناشی از تدین و عمل به آموزه ها و احکام شرعی چه میشود؟

حال به ترتیب و به صورت خلاصه، به هر یک از این مسائل پرداخته میشود تا بلکه انشاء الله سوال دوستمان برطرف شود.

اما مسئله اول:
آرامش و اطمینان قلب، یکی از فواید دینداری و ایمان به خداوند متعال است. چنانکه در قرآن کریم نیز به این مسئله اشاره شده و میفرماید:
«[=microsoft sans serif]أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(۱)
«همانا آگاه باشید که دلها تنها با یاد خدا ارام میشود »

در این آیه شریفه به یک نیاز فطری و خواست قلبی تمام انسانها اشاره شده است. هر انسانی در طول تاریخ به دنبال سعادتمندی و کسب بیشترین لذت از زندگی خود بوده است. به همین جهت، همواره برای خود، راه هایی را برای رسیدن به لذت ترسیم کرده است. گاهی رسیدن به لذتهای مادی را هدف و سرمنزل مقصود خود میپندارد و گاه نعمتهای معنوی. گاه کسب درآمد بالا را وسیله سعادتمندی خود میپندارد، گاه موقعیت اجتماعی، گاه موقعیت شغلی مناسب. معمولا هر انسانی در طول زندگی به دنبال کسب این امور است، ولی بسیاری از آنها با رسیدن به نعمتی مادی در مییابند که آن باعث آرامششان نشده است و به همین جهت، به دنبال دست یابی به درجه بالاتر و مقدار بیشتری از نعمتهای دنیوی هستند. هر روز در پی پول بیشتر، مقام و جایگاه اجتماعی بالاتر و پیشرفت در موقعیت شغلی هستند.
در مقابل نیز کسانی هستند که یا از مراحل یاد شده عبور کرده اند یا به هدایت عام و خاص الهی، فهمیده اند که لذت فقط لذت مادی نیست و انسان میتواند با قدری تلاش به نعمتهایی برسد که بسی بالاتر و والاتر از این نعمتهاست. این افراد در یافته اند که با وجود نعمتهای مادی، گرچه به رفاه میرسند، اما آرامشی که به آن دست می یابند بسیار کمتر از حد انتظارشان، زودگذر، محدود و همراه با مشکلات و سختی ها است.
به همین انسان به دنبال به دست آوردن آرامشی است که در پرتو توجه به معنویات و تقویت نفس به دست می آید. اقبال عمومی انسانها به سوی معنویات گواه روشنی است بر این ادعا. البته با وجود فهم این مسئله، چه بسیار انسانهایی که راه را اشتباه رفته اند و به جای رسیدن به معنویت حقیقی به عرفانها و ادیان دست ساز انسان تمسک کرده اند. اما کسانی که با هدایت الهی به ادیان آسمانی دست یافته اند، توان رسیدن به لذت و سعادت ابدی، وسیع و نامحدود را دارند.
استاد شهید مطهری در این مورد میفرماید:
«در نهاد و غريزه بشر معشوق و محبوبى كامل‏تر و عالى‏ تر است؛ محبوبى كه كمال لا يتناهى است. به دنبال هر محبوبى كه مى ‏رود، در حقيقت، نشانى از محبوب اصلى و واقعى خود در او مى‏ بيند و به گمان محبوب اصلى به سراغ او مى‏ رود، امّا پس از وصال چون خاصيّت آن محبوب اصلى را در او نمى ‏بيند و احساس مى ‏كند كه اين موجود قادر نيست خلأ وجودى او را پر كند، به سراغ محبوبى ديگر مى ‏رود، و همين طور ... مگر آنكه روزى به محبوب اصلى و حقيقى خود نائل گردد؛ آن وقت به كمال واقعى خود كه اتّصال به كمال لا يتناهى است، خواهد رسيد و در بهجت و سعادت كامل غرق مى ‏گردد و براى هميشه آرام مى ‏گيرد و ديگر خستگى و افسردگى و كسالت در او راه نمى ‏يابد.»(۲)[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]

ادامه دارد...
[=microsoft sans serif]ـــــــــــــــــ
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]۱.سوره رعد، آیه۲۸
۲.مجموعه آثار،(بیست گفتار)، ج۳، ص۳۶۸(نرم افزار شهید مطهری)

[=microsoft sans serif]مسئله دوم: چه نوع دینداری و چه رفتاری موجب ایجاد اطمینان میشود.

همانطور که در آیه بالا که نقطه تکیه گاه بحث ما است بیان شد، یاد خدا باعث ایجاد اطمینان است.
اما این اطمینان از چه راهی به دست می‌آید. چند احتمال وجود دارد:

احتمال اول: صرف اینکه انسان بداند خداوند حق است و آموزه های دینی حق است.
این احتمال درست نیست.
اینکه انسان فقط بداند خداوند کیست و حق است، فایده ندارد و این درک کردن ملازم با ایمان نیست. بلکه بر اساس آیات قرآن کریم این حالت و این آگاهی حتی با انکار کردن نیز میسازد. همانطور که خداوند متعال در مورد برخی کافران گزارش میدهد:

[=microsoft sans serif]«وَ جحدوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ»(۱)

[=microsoft sans serif]«و آنرا انکار کردند، در حالیکه دلهایشان به آن یقین داشت»

[=microsoft sans serif]
احتمال دوم: ذکر خدا یعنی ذکر لفظی، گفتن اذکاری مانند تسبیحات اربعه و ...
این احتمال نیز درست نیست زیرا به زبان آوردن الفاظی بدون اینکه پشتوانه ایمانی و درونی داشته باشد فایده چندانی ندارد. در
حضرت امیر(ع) از رسول گرامی نقل میکند:

[=microsoft sans serif]« يا على ثلاث لا تطيقها هذه الامة المواساة للاخ فى ماله و انصاف الناس من نفسه و ذكرالله على كل حال، و ليس هو سبحان الله و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر و لكن اذا ورد على ما يحرم عليه خاف الله عز و جل عنده و تركه»

[=microsoft sans serif]«اى على سه كار است كه اين امت طاقت آن را ندارند (و از همه كس ساخته نيست) مواسات با برادران دينى در مال، و حق مردم را از خويشتن دادن، و ياد خدا در هر حال، ولى ياد خدا (تنها) سبحان الله و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر نيست، بلكه ياد خدا آن است كه هنگامى كه انسان در برابر حرامى قرار مى‏گيرد از خدا بترسد و آن را ترك گويد»(۲)


[=microsoft sans serif]در این حدیث شریف به صراحت به این نکته اشاره شده که منظور از ذکر و یاد خدا، صرفا ذکر لفظی نیست.

احتمال سوم:
اما یاد خدا چیست. در حدیث دیگری از مولا علی(ع) به تعریف ذکرالله پرداخته شده است:

[=microsoft sans serif]« الذكر ذكران: ذكر الله عز و جل عند المصيبة و افضل من ذلك ذكر الله عند ما حرم الله عليك فيكون حاجزا»(۳)
[=microsoft sans serif]«ذكر دو گونه است: ياد خدا كردن به هنگام مصيبت (و شكيبايى و استقامت ورزيدن) و از آن برتر آن است كه خدا را در برابر محرمات ياد كند و ميان او و حرام سدى ايجاد نمايد».(۴)

[=microsoft sans serif]


[=microsoft sans serif]بنابراین، مشخص میشود که این یادی که باعث اطمینان میشود عبارت است از ایمانی که به معنای پذيرايى و قبول مخصوصى از ناحيه نفس، نسبت به آنچه كه درك كرده و یافته است.
این توجه انسان باعث فعالیتی در وجود او میشود که او را به تلاش وا میدارد و میان او و گناه سد مستحکمی ایجاد میکند.

[=microsoft sans serif]البته این قبول کردن، در صورتی فایده خواهد داشت که سایر قوای بدن و اندام های او نیز آنرا قبول کند.

[=microsoft sans serif]به همین جهت، کسانی که چه بسیار انسان هایی که با وجود اطمینان وعلم به زشتی و پلیدی عملی، به آن عادت کرده اند و توان جلوگیری از آن را ندارد. دلیل این است که این افراد فقط زشتی آن عمل را دیده اند ولی ایمانی نسبت به آن ندارند و در نتیجه تسلیم علم خود نمیشوند.(۵)
[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]ادامه دارد....
ـــــــــــــــــــــــــــ
1.
سوره نمل، آیه۱۴
۲. سفينة البحار جلد۱، ص۴۸۴.
۳. سفينة البحار جلد۱، ص۴۸۴.
۴. تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۱۵-۲۱۷
۵. ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۴۸۵


[=microsoft sans serif]

مسئله سوم:یاد خدا چه ارامشی را به انسان میدهد؟

بر اساس این آیه شریفه، فقط یاد خداوند متعال است که به انسان آرامش عطا میکند. اما این چه آرامشی است که در چیزهای دیگر وجود ندارد و چرا آرامش منحصر در یاد خداوند شده است؟ آیا در نعمتهای دنیایی با این همه پیشرفت، آرامشی وجود ندارد؟ برای فهم این مسئله، ابتدا لازم است به صورت اجمالی به عوامل ایجاد نگرانی و اضطراب اشاره ای داشته باشیم.

عوامل نگرانی و پریشانی
1. آینده تاریک و مبهم: گاهی اضطراب و نگرانى به خاطر اموری از قبیل احتمال از بین رفتن نعمتها، گرفتارى در چنگال دشمن، ضعف و بيمارى و ناتوانى و درماندگى، و احتياج است. ایمان به خداوند قادر متعال، رحیم، مهربان و خداوندی که همواره پشتیبان بندگان خویش است، این نگرانی ها را از بین میبرد و به جای آن، به او آرامش میدهد که تو در برابر حوادث آينده درمانده نيستى، خدايى دارى توانا، قادر و مهربان.

2. گذشته بد و زشت: گاه گذشته انسان و اعمالی که انجام داده، او را نگران میکند؛ گناهانی که انجام داده، کوتاهی ها و لغزشها. اما وقتی انسان امید به خداوند توبه پذیر داشته باشد، آرام شده و در صدد جبران بر می آید.

3. ضعف و ناتوانى در برابر عوامل طبیعی و دشمنان: گاهی انسان از انبوده دشمنان داخلی و خارجی و نیز ضعف در برابر عوامل طبیعی دچار نگرانی میشود. اما هنگامى كه به ياد خدا مى‏ افتد و متكى به قدرت و رحمت او مى‏ شود، که برترین قدرتها است، قلبش آرام مى‏ گيرد، با خود مى ‏گويد آرى من تنها نيستم، من در سايه خدا، بى‏ نهايت قدرت دارم!

4. احساس پوچی: گاهى ريشه نگرانی هاى آزار دهنده انسان، احساس پوچى زندگى و بى ‏هدف بودن آن است. اما آن كسى كه به خدا ايمان دارد، و مسير تكاملى زندگى را به عنوان يك هدف بزرگ پذيرفته است، و تمام برنامه ‏ها و حوادث زندگى را در همين خط مى‏ بيند، نه از زندگى احساس پوچى مى‏ كند، و نه همچون افراد بى‏ هدف و مردد، سرگردان و مضطرب است.

5. ترس از بی اجر ماندن زحمتش: خیلی از اوقات انسان، کارهایی را انجام میدهد ولی کسی به آن توجهی ندارد و قدر آنرا نمیداند. این ناسپاسى او را شديدا رنج مى‏دهد و در يك حالت اضطراب و نگرانى فرو مى‏ برد، اما هنگامى كه احساس كند كسى از تمام تلاشها و كوششهايش آگاه است، و به همه آنها ارج مى‏ نهد و براى همه پاداش مى‏ دهد ديگر چه جاى نگرانى و ناآرامى است؟

6. سوء ظن و توهم و خيالات پوچ: يكى ديگر از عوامل نگرانى که زندگی بسیاری از انسانها را با خود همراه کرده است، ترس از خیالات پوچ و سوء ظن به دیگران است. اما با یاد و توجه به خدا و لطف بى ‏پايان او و دستور به حسن ظن كه وظيفه هر فرد با ايمانى است اين حالت رنج‏آور را از بين مى رود و آرامش خاطر جای آنرا میگیرد.

7. توجه افراطی به دنیا و گرفتاری در برابر زرق و برق زندگی مادی: از آنجا که زندگی مادی و دنیوی، همانند خود دنیا، زودگذر و محدود است، انسان هم برای به دست آوردن آن دچار نگرانی میشود و هم برای از دست ندادنش. این امر تا حدی است که گاهى عدم دستيابى به رنگ خاصى از لباس يا كفش و كلاه و يا يكى ديگر از هزاران وسائل زندگى ساعتها و يا روزها و هفته ‏ها فكر دنيا پرستان را به خود مشغول میکند. اما یاد خدا و توجه به آزادگى مؤمن كه هميشه با" زهد و پارسايى سازنده" و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگى مادى همراه است به همه اين اضطراب ها پايان مى ‏دهد، کسی که مقتدایش مولا علی ع است که دنیا و آنچه در آن است، نزد او از برگ درختی که در دهان ملخی باشد، بی ارزش تر است(۱) يك وسيله مادى يا از دست دادن آن چگونه امكان داردآرامش روح آدمى را بر هم زند و طوفانى از نگرانى در قلب و فكر او ايجاد كند


8. ترس از مرگ و فنا شدن: یکی دیگر از عوامل اضطراب در زندگی که همیشه روح انسان را آزرده میکند، ترس و وحشت از مرگ است، خصوصا باتوجه به اینکه مرگ زمان مشخص ندارد و هر زمان ممکن است سراغ انسان بیاید. اگر جهان همانگونه که مادیون میپندارند با مرگ پایان مییافت، این اضطراب کاملا به جا بود. انسان در این جهان بینی، با مرگ به نقطه پایان تمام آروزها و موفقیتهایش میرسد. ولی انسان در سايه ايمان به خدا مرگ را دريچه‏ اى به يك زندگى وسيعتر و والاتر می بینید و گذشتن از گذرگاه مرگ را همچون عبور از دالان زندان و رسيدن به يك فضاى آزاد می شمارد. در این صورت، اگر او عمر خود را در مسیر انجام وظیفه بندگی خود سپری کرده باشد، مرگ در نزد او دوست داشتنی و خواستنی خواهد بود. (۲)

اینها تنها بخشی از نگرانی هایی بود که در سایه زندگی دنیوی انسان را تهدید میکند و همانطور که بیان شد، اين عوامل در برابر ايمان به خدا نابود و یا حداقل کم رنگ میشود. به همین جهت، اولیای الهی که در عالی ترین مراتب ایمان قرار دارند، آنچنان غرق در تماشای صفات جمال و جلال الهی هستند که غیر او را به دست فراموشی می سپارند و کسی که غیرخدا در دل او جای نمیگیرد و به غیر او نمی اندیشد، چگونه ممکن است غم و اندوه و ترس داشته باشد. چنین کسی از والاترین و بالاترین درجه اطمینان خاطر و آرامش قلب برخوردار است.
ولی اطمینان منحصر در این مرتبه والای ایمان و تقوا نیست، بلکه هر کسی به هر اندازه ای که از ایمان به خدا برخوردار باشد و جلوه ایمان قلبی او در تمام اعضا و جوارحش نمایان تر باشد، از اطمینان بیشتری برخوردار است.
چنین افرادی به میزان ایمانشان دارای اطمینان خاطر هستند و به همان اندازه نه تنها از دنیا و غمهای دنیوی نمیترسند، بلکه در آخرت نیز در نعمت خواهند بود. همانطور که در قرآن کریم به این مسئله بشارت داده شده است:

[=microsoft sans serif]«لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ»(۳)
براى آنان در زندگى دنيا و در آخرت بشارت است


[=microsoft sans serif]بنابراین، منظور از این ترسی که یاد خدا باعث از بین رفتنش میشود، ترس از دنیا و غمهای دنیوی و مادی است نه ترس از آخرت و ترس از عدم انجام وظیفه؛ چرا كه اين ترس و اندوه، جنبه معنوى دارد و مايه تكامل وجود انسان و ترقى او است، به عكس ترس و اندوههاى مادى كه مايه انحطاط و تنزل است.(۴)

ادامه دارد...
ــــــــــــــــــــــــ
۱. نهج البلاغه خطبه۲۲۴.
۲. تفسیر نمونه، ج۱۰، ص ۲۱۲-۲۱۴
۳. سوره یونس، آیه۶۴
۴. تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۳۵


[=microsoft sans serif]بخش آخر:

اما بخش آخری که در اینجا به آن پرداخته میشود عبارت است از اینکه:
اگر یاد خدا و عمل به احکام شرعی و تدین به آموزه های اسلام باعث ارامش خاطر انسان میشود پس ناراحتی ها و رنج ها و اضطرابهایی که مومنان دارند چیست؟
این بخش خودش مشتمل بر دو صورت مستقل از هم است.
صورت اول: ناراحتی هایی که رهاورد زندگی در دنیاست و مومنان نیز همانند غیر مومنان گرفتار آن هستند.

صورت دوم: ناراحتی ها و اضطراب خاطرهایی که به خاطر عمل به احکام شرعی به انسان وارد میشود. مثلا کسی که وضو میگیرد از ترس اینکه نکند وضویش مطابق با ضوابط شرعی نبوده دچار ناراحتی و تشویق خاطر میشود و گاه مجبور میشود که چند مرتبه آن عمل را انجام دهد و در صورت بی توجهی به این دغدغه دچار عذاب وجدان میشود.

در مورد صورت اول پاسخ از این قرار است:
همانطور که در بخشهای بالا توضیح داده شد، رسیدن به آرامش و اطمینان خاطر مستلزم ایمان داشتن است. از آنجا که ایمان، دارای مراتب متعددی است و دارای شدت و ضعف است، نتیجه و ثمره آن نیز به همین ترتیب دارای درجه خواهد بود. اطمینان خاطری هم که یکی از ثمرات ایمان به خدا و یاد او شمرده شده است دارای مراتب و درجاتی خواهد بود. هرچقدر ایمان قوی تر باشد، اضطراب کمتر خواهد بود.

در مورد صورت دوم، نیز هرچند پاسخ باتوجه به مطالب بالا مشخص شد اما توضیح بیشتری داده میشود.
خواه ناخواه، وقتی انسان مسئولیتی را بر دوش دارد، تا زمانی که آن وظیفه را درست انجام ندهد، نگران خواهد بود؛ زیرا ذمه خود را از آن مسئولیت فارغ نکرده است. هرچقدر این مسئولیت بزرگتر و با اهمیت تر باشد، نگرانی از عدم انجام آن نیز بیشتر خواهد بود.
وظیفه انسان در برابر خداوند، اطاعت از دستورات اوست. این دستورات در قالب یک سری اعمال و اعتقادات بیان شده که انسان باید به آن ملتزم بوده و بر اساس آنها عمل کند.
بنابراین، تا حدودی این ترس طبیعی است و همانطور که در بالا گفته شد، اطمینان خاطری که در سایه ایمان به انسان داده میشود، در برابر ترسهای مادی است. اما ترس از عدم انجام مسئولیت در قبال خداوند و عدم انجام درست دستورات او، برعکس است. یعنی هرچقدر ایمان بیشتر باشد این ترس والاتر است.
به همین جهت گفته شده که مومن باید بین خوف و رجاء باقی بماند. یعنی نه کاملا مطمئن باشد که با ایمان از دنیا میرود و نه ناامید از فضل و رحمت خدا باشد. بر این اساس، این ترس، آمیخته با لذت است. یعنی انسان مومن از یک سو، میترسد که وظیفه خود رادرست انجام داده و از سوی دیگر امید به رحمت الهی دارد. این دو باعث ایجاد محبت خداوند در دل میشود که از هر نعمتی بالاتر و برتر است.

اما باید توجه داشت که این ترس هیچ ربطی به جلوه ظاهری اعمال ندارد. یعنی اولیای الهی هیچگاه ترس از این ندارند که نکند در وضو گرفتن اشتباه کرده باشند و مثلا آب را به یک ذره از پوست بدنشان نرسانده باشند، بلکه باوجود آنکه اعمالشان از نظر ظاهری مطابق با دستورات شارع است، ترس از واقعیت و باطن عمل خود دارند.
توضیح اینکه:
هر عملی یک ظاهر و یک واقعیت دارد.
تکلیف انسان نسبت به ظاهر عمل مشخص است و در رساله های عملی بیان شده است. انسان در مورد عمل به تکالیف ظاهری خود موظف است که به صورت متعارف تکلیفش را انجام دهد. مثلا در مورد وضو، لازم است آب را به پوست اعضای وضویش برساند، بدین منظور برای اینکه مطمئن شود آب به پوست بدنش میرسد یا نه، قبل از وضو گرفتن بررسی کند آیا مانعی بر روی اعضای وضویش وجود دارد یا نه. بعد از آن نیز، به صورت متعارف مراقب باشد که آب به دست و صورتش درست ریخته شود. وقتی انسان به صورت عادی، قبل از وضو وارسی کند تا مانعی وجود نداشته باشد و بعد، دو سه مشت آب بر روی دستش میریزید و با دست دیگرش، آنرا به سراسر آرنج ومچش میکشد، اطمینان می یابد که آب به ظاهر پوست بدنش رسیده است. همین مقدار کفایت میکند دیگر نیازی به دقت نظر عقلی نیست؛ در اینجا دین اسلام راحت گرفته است و شریعت اسلام سهله و سمحه است. یعنی به اندازه ای که اگر مردم آن وضو را ببینند، بگویند آب به پوست بدن رسید کفایت میکند و نیازی به دقت بیشتر نیست.

اما هر تکلیفی یک باطنی نیز دارد. مثلا همین وضو گرفتن، یک ظاهری دارد که عبارت است از شستن صورت و دستها از آرنج به پائین. و یک باطنی دارد که تنها با حضور قلب میتوان به آن رسید. این قبیل واقعیتها در قالب اسرار وضو و نماز و روزه و ... گفته شده است. ترس عرفا و اولیای الهی از این قبیل است و ترس انسانهای مراتب قبلی از عدم انجام درست عمل از نظر ظاهری است.
این ترس نیز نه تنها منافاتی با اطمینان و آرامش خاطر ندارد بلکه خودش باعث اطمینان در دنیا و آخرت میشود.
نوع دوم از ترس نیز که نیازی به توضیح ندارد و خودش ناشی از کمال فرد و باعث رسیدن به کمالات والاتری است. در حدیثی منسوب به امام صادق ع در مورد عرفا نقل شده است:

[=microsoft sans serif]...فَإِذَا تَحَقَّقَ الْعِلْمُ فِي الصِّدْقِ خَافَ وَ إِذَا صَحَّ الْخَوْفُ هَرَبَ وَ إِذَا هَرَبَ نَجَا وَ إِذَا [أَشْرَقَ‏] نُورُ الْيَقِينِ فِي الْقَلْبِ شَاهَدَ الْفَضْلَ وَ إِذَا تَمَكَّنَ مِنْ رُؤْيَةِ الْفَضْلِ رَجَا وَ إِذَا وَجَدَ حَلَاوَةَ الرَّجَاءِ طَلَبَ وَ إِذَا وُفِّقَ لِلطَّلَبِ وَجَدَ وَ إِذَا تَجَلَّى ضِيَاءُ الْمَعْرِفَةِ فِي الْفُؤَادِ هَاجَ رِيحُ الْمَحَبَّة.(۱)

زمانی که علم ایجاد شود، او میترسد، زمانی که ترسید از گناهان فرار میکند، هنگامی که فرار کرد نجات مییابد. وقتی نور یقین در قلبش تابید فضل و کرم الهی را مشاهده میکند و با رویت فضل و کرم الهی به او امیدوار میشود. با چشیدن شیرینی امید به فضل الهی طالب شناخت بیشتر او میشود و وقتی طلب کرد قطعا آنرا خواهد یافت و با یافتن روشنایی معرفت در قلب، نسیم حب و محبت الهی در دل او هجوم می آورد.
[=microsoft sans serif]
ترس از عدم انجام درست اعمال از نظر ظاهری نیز منافاتی با اطمینان خاطر ندارد. زیرا علاوه بر اینکه این میزان از ترس و اضطراب طبیعی است و خیلی کم است، کسی که مراقب شکل ظاهری عمل خود باشد، با این کارش محبت خود به خدایش را اثبات میکند و این خودش باعث ایجاد اطمینان میشود، البته به شرط آنکه این مراقب از مقدار متعارف بیشتر نشود و گرنه گرفتار وسواس میشود و خود وسواس گاه انسان را به گناهانی از قبیل اسراف و ناامیدی از فضل الهی میکشاند و به طور کل، انسان را در حد ظاهر نگاه میدارد و از توجه به باطن اعمال و حضور قلب جلوگیری میکند.
[=microsoft sans serif]
البته شایان ذکر است که گاهی اوقات عمل به تکالیف سخت است ولی طاقت فرسا نیست و در مواردی که به حد طاقت فرسا میرسد حتما حکم دیگری وجود دارد که
تفصیل آنرا میتوانید از کارشناس احکام بپرسید.


[=microsoft sans serif]بنابراین:
انسان در عمل به احکام شرعی و توجه به بعد ظاهری اعمال خود، نباید از حالت عرفی و متعارف خارج شود و اگر در رساله ها مثلا بیان شده در وضو نباید حتی یک سر سوزن از اعضای وضو خشک بماند، منظور دقت عرفی است نه دقت عقلی؛ یعنی همینکه عرف مردم آن عمل را درست دانست، کافی است و نیازی به دقت عقلی و وسواس نیست.

موفق باشید.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
۱. مصباح الشریعه، منسوب به امام صادق ع، ص۱۱۹

[=microsoft sans serif]

پرسش:
سختی گیری هایی که در برخی احکام شرعی وجود دارد باعث برهم خوردن آرامش انسان می شود و در مواردی شخص را به وسواس مبتلا می کند. (مثلا اینکه اگر سر سوزن از جای غسل باقی بماند غسل باطل است و ...). آیا این با آرامش بخشیدن یاد خدا و دین الهی منافات ندارد.؟

پاسخ:
برای پاسخ به سوال بالا، نیازمند آن هستیم که به چندین مسئله به تفکیک و ترتیب اشاره کنیم.
مسئله اول: آیا آرامش و اطمینان نتیجه دین داری و فلسفه آن است؟
مسئله دوم: چه نوعی از دین داری باعث آرامش می شود.؟
مسئله سوم: مراد از آرامشی که از راه دین به دست می‌آید چیست؟
مسئله چهارم: اگر نتیجه دین داری، آرامش است، پس سختی‌های ناشی از تدین و عمل به آموزه ها و احکام شرعی چه می شود.؟

حال به ترتیب و به صورت خلاصه، به هر یک از این مسائل پرداخته می شود.

اما مسئله اول:
آرامش و اطمینان قلب، یکی از فواید دین داری و ایمان به خداوند متعال است. چنان که در قرآن کریم نیز به این مسئله اشاره شده و می فرماید:«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ همانا آگاه باشید که دل ها تنها با یاد خدا آرام می شود.(1)


در این آیه شریفه به یک نیاز فطری و خواست قلبی تمام انسان ها اشاره شده است. هر انسانی در طول تاریخ به دنبال سعادتمندی و کسب بیشترین لذت از زندگی خود بوده است. به همین جهت، همواره برای خود، راه هایی را برای رسیدن به لذت ترسیم کرده است. گاهی رسیدن به لذت های مادی را هدف و سر منزل مقصود خود می پندارد و گاه نعمت های معنوی. گاه کسب درآمد بالا را وسیله سعادتمندی خود می پندارد، گاه موقعیت اجتماعی، گاه موقعیت شغلی مناسب. معمولا هر انسانی در طول زندگی به دنبال کسب این امور است، ولی بسیاری از آن ها با رسیدن به نعمتی مادی در می یابند که آن باعث آرامششان نشده است و به همین جهت، به دنبال دست یابی به درجه بالاتر و مقدار بیشتری از نعمت های دنیوی هستند. هر روز در پی پول بیشتر، مقام و جایگاه اجتماعی بالاتر و پیشرفت در موقعیت شغلی هستند.

در مقابل نیز کسانی هستند که یا از مراحل یاد شده عبور کرده اند یا به هدایت عام و خاص الهی، فهمیده اند که لذت فقط لذت مادی نیست و انسان میتواند با قدری تلاش به نعمت هایی برسد که بسی بالاتر و والاتر از این نعمت هاست. این افراد در یافته اند که با وجود نعمت های مادی، گرچه به رفاه می رسند، اما آرامشی که به آن دست می یابند بسیار کمتر از حد انتظارشان، زودگذر، محدود و همراه با مشکلات و سختی ها است.
همین انسان به دنبال به دست آوردن آرامشی است که در پرتو توجه به معنویات و تقویت نفس به دست می آید. اقبال عمومی انسان ها به سوی معنویات گواه روشنی است بر این ادعا. البته با وجود فهم این مسئله، چه بسیار انسان هایی که راه را اشتباه رفته اند و به جای رسیدن به معنویت حقیقی به عرفان ها و ادیان دست ساز انسان تمسک کرده اند. اما کسانی که با هدایت الهی به ادیان آسمانی دست یافته اند، توان رسیدن به لذت و سعادت ابدی، وسیع و نامحدود را دارند.

استاد مطهری در این مورد می فرماید: «در نهاد و غريزه بشر معشوق و محبوبى كامل‏ تر و عالى‏ تر است؛ محبوبى كه كمال لا يتناهى است. به دنبال هر محبوبى كه مى ‏رود، در حقيقت، نشانى از محبوب اصلى و واقعى خود در او مى‏ بيند و به گمان محبوب اصلى به سراغ او مى‏ رود، امّا پس از وصال چون خاصيّت آن محبوب اصلى را در او نمى ‏بيند و احساس مى ‏كند كه اين موجود قادر نيست خلأ وجودى او را پر كند، به سراغ محبوبى ديگر مى ‏رود، و همين طور ... مگر آن كه روزى به محبوب اصلى و حقيقى خود نائل گردد؛ آن وقت به كمال واقعى خود كه اتّصال به كمال لا يتناهى است، خواهد رسيد و در بهجت و سعادت كامل غرق مى ‏گردد و براى هميشه آرام مى ‏گيرد و ديگر خستگى و افسردگى و كسالت در او راه نمى ‏يابد.»(2)

مسئله دوم: چه نوع دین داری و چه رفتاری موجب ایجاد اطمینان می شود.
همان طور که در آیه بالا که نقطه تکیه گاه بحث ما است بیان شد، یاد خدا باعث ایجاد اطمینان است.

اما این اطمینان از چه راهی به دست می‌آید. چند احتمال وجود دارد:
احتمال اول: صرف این که انسان بداند خداوند حق است و آموزه های دینی حق است. این احتمال درست نیست.
این که انسان فقط بداند خداوند کیست و حق است، فایده ندارد و این درک کردن ملازم با ایمان نیست. بلکه بر اساس آیات قرآن کریم این حالت و این آگاهی حتی با انکار کردن نیز می سازد. همان طور که خداوند متعال در مورد برخی کافران گزارش می دهد:«وَ جحدوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ»؛ «و آن را انکار کردند، در حالی که دل هایشان به آن یقین داشت.»(3)


احتمال دوم: ذکر خدا یعنی ذکر لفظی، گفتن اذکاری مانند تسبیحات اربعه و ...
این احتمال نیز درست نیست زیرا به زبان آوردن الفاظی بدون این که پشتوانه ایمانی و درونی داشته باشد فایده چندانی ندارد. حضرت امیر (علیه السلام) از رسول گرامی نقل می کند:
« يا على ثلاث لا تطيقها هذه الامة المواساة للاخ فى ماله و انصاف الناس من نفسه و ذكرالله على كل حال، و ليس هو سبحان الله و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر و لكن اذا ورد على ما يحرم عليه خاف الله عز و جل عنده و تركه»؛ اى على سه كار است كه اين امت طاقت آن را ندارند (و از همه كس ساخته نيست) مواسات با برادران دينى در مال، و حق مردم را از خويشتن دادن، و ياد خدا در هر حال، ولى ياد خدا (تنها) سبحان الله و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر نيست، بلكه ياد خدا آن است كه هنگامى كه انسان در برابر حرامى قرار مى‏ گيرد از خدا بترسد و آن را ترك گويد.»(4)


در این حدیث شریف به صراحت به این نکته اشاره شده که منظور از ذکر و یاد خدا، صرفا ذکر لفظی نیست.

احتمال سوم: اما یاد خدا چیست. در حدیث دیگری از مولا علی (علیه السلام) به تعریف ذکرالله پرداخته شده است: «الذكر ذكران: ذكر الله عز و جل عند المصيبة و افضل من ذلك ذكر الله عند ما حرم الله عليك فيكون حاجزا»؛ «ذكر دو گونه است: ياد خدا كردن به هنگام مصيبت (و شكيبايى و استقامت ورزيدن) و از آن برتر آن است كه خدا را در برابر محرمات ياد كند و ميان او و حرام سدى ايجاد نمايد».(۵) و (۶)

بنا بر این، مشخص می شود که این یادی که باعث اطمینان می شود عبارت است از ایمانی که به معنای پذيرايى و قبول مخصوصى از ناحيه نفس، نسبت به آن چه كه درك كرده و یافته است.
این توجه انسان باعث فعالیتی در وجود او می شود که او را به تلاش وا میدارد و میان او و گناه سد مستحکمی ایجاد می کند.
البته این قبول کردن، در صورتی فایده خواهد داشت که سایر قوای بدن و اندام های او نیز آن را قبول کند.
به همین جهت، چه بسیار انسان هایی که با وجود اطمینان وعلم به زشتی و پلیدی عملی، به آن عادت کرده اند و توان جلوگیری از آن را ندارد. دلیل این است که این افراد فقط زشتی آن عمل را دیده اند ولی ایمانی نسبت به آن ندارند و در نتیجه تسلیم علم خود نمی شوند.(۷)

مسئله سوم:یاد خدا چه آرامشی را به انسان می دهد؟
بر اساس این آیه شریفه، فقط یاد خداوند متعال است که به انسان آرامش عطا می کند. اما این چه آرامشی است که در چیزهای دیگر وجود ندارد و چرا آرامش منحصر در یاد خداوند شده است؟ آیا در نعمت های دنیایی با این همه پیشرفت، آرامشی وجود ندارد؟ برای فهم این مسئله، ابتدا لازم است به صورت اجمالی به عوامل ایجاد نگرانی و اضطراب اشاره ای داشته باشیم.

_ عوامل نگرانی و پریشانی
1. آینده تاریک و مبهم: گاهی اضطراب و نگرانى به خاطر اموری از قبیل احتمال از بین رفتن نعمت ها، گرفتارى در چنگال دشمن، ضعف و بيمارى و ناتوانى و درماندگى، و احتياج است. ایمان به خداوند قادر متعال، رحیم، مهربان و خداوندی که همواره پشتیبان بندگان خویش است، این نگرانی ها را از بین می برد و به جای آن، به او آرامش می دهد که تو در برابر حوادث آينده درمانده نيستى، خدايى دارى توانا، قادر و مهربان.

2. گذشته بد و زشت: گاه گذشته انسان و اعمالی که انجام داده، او را نگران می کند؛ گناهانی که انجام داده، کوتاهی ها و لغزش ها. اما وقتی انسان امید به خداوند توبه پذیر داشته باشد، آرام شده و در صدد جبران بر می آید.

3. ضعف و ناتوانى در برابر عوامل طبیعی و دشمنان: گاهی انسان از انبوده دشمنان داخلی و خارجی و نیز ضعف در برابر عوامل طبیعی دچار نگرانی می شود. اما هنگامى كه به ياد خدا مى‏ افتد و متكى به قدرت و رحمت او مى‏ شود، که برترین قدرت ها است، قلبش آرام مى‏ گيرد، با خود مى ‏گويد آرى من تنها نيستم، من در سايه خدا، بى‏ نهايت قدرت دارم.!

4. احساس پوچی: گاهى ريشه نگرانی هاى آزار دهنده انسان، احساس پوچى زندگى و بى ‏هدف بودن آن است. اما آن كسى كه به خدا ايمان دارد، و مسير تكاملى زندگى را به عنوان يك هدف بزرگ پذيرفته است، و تمام برنامه ‏ها و حوادث زندگى را در همين خط مى‏ بيند، نه از زندگى احساس پوچى مى‏ كند، و نه همچون افراد بى‏ هدف و مردد، سرگردان و مضطرب است.

5. ترس از بی اجر ماندن زحمتش: خیلی از اوقات انسان، کارهایی را انجام می دهد ولی کسی به آن توجهی ندارد و قدر آن را نمی داند. این ناسپاسى او را شديدا رنج مى‏ دهد و در يك حالت اضطراب و نگرانى فرو مى‏ برد، اما هنگامى كه احساس كند كسى از تمام تلاش ها و كوشش هايش آگاه است، و به همه آن ها ارج مى‏ نهد و براى همه پاداش مى‏ دهد ديگر چه جاى نگرانى و نا آرامى است؟

6. سوء ظن و توهم و خيالات پوچ: يكى ديگر از عوامل نگرانى که زندگی بسیاری از انسان ها را با خود همراه کرده است، ترس از خیالات پوچ و سوء ظن به دیگران است. اما با یاد و توجه به خدا و لطف بى ‏پايان او و دستور به حسن ظن كه وظيفه هر فرد با ايمانى است اين حالت رنج‏ آور را از بين مى رود و آرامش خاطر جای آن را می گیرد.

7. توجه افراطی به دنیا و گرفتاری در برابر زرق و برق زندگی مادی: از آن جا که زندگی مادی و دنیوی، همانند خود دنیا، زود گذر و محدود است، انسان هم برای به دست آوردن آن دچار نگرانی می شود و هم برای از دست ندادنش. این امر تا حدی است که گاهى عدم دستيابى به رنگ خاصى از لباس يا كفش و كلاه و يا يكى ديگر از هزاران وسائل زندگى ساعت ها و يا روزها و هفته ‏ها فكر دنيا پرستان را به خود مشغول می کند. اما یاد خدا و توجه به آزادگى مؤمن كه هميشه با "زهد و پارسايى سازنده" و عدم اسارت در چنگال زرق و برق زندگى مادى همراه است به همه اين اضطراب ها پايان مى ‏دهد، کسی که مقتدایش مولا علی (علیه السلام) است که دنیا و آن چه در آن است، نزد او از برگ درختی که در دهان ملخی باشد، بی ارزش تر است(۸) يك وسيله مادى يا از دست دادن آن چگونه امكان دارد آرامش روح آدمى را بر هم زند و طوفانى از نگرانى در قلب و فكر او ايجاد كند.؟

8. ترس از مرگ و فنا شدن: یکی دیگر از عوامل اضطراب در زندگی که همیشه روح انسان را آزرده می کند، ترس و وحشت از مرگ است، خصوصا با توجه به این که مرگ زمان مشخص ندارد و هر زمان ممکن است سراغ انسان بیاید. اگر جهان همان گونه که مادیون می پندارند با مرگ پایان می یافت، این اضطراب کاملا به جا بود. انسان در این جهان بینی، با مرگ به نقطه پایان تمام آروزها و موفقیت هایش می رسد. ولی انسان در سايه ايمان به خدا مرگ را دريچه‏ اى به يك زندگى وسيع تر و والاتر می بینید و گذشتن از گذرگاه مرگ را همچون عبور از دالان زندان و رسيدن به يك فضاى آزاد می شمارد. در این صورت، اگر او عمر خود را در مسیر انجام وظیفه بندگی خود سپری کرده باشد، مرگ در نزد او دوست داشتنی و خواستنی خواهد بود.(۹)

اینها تنها بخشی از نگرانی هایی بود که در سایه زندگی دنیوی انسان را تهدید می کند و همان طور که بیان شد، اين عوامل در برابر ايمان به خدا نابود و یا حداقل کم رنگ می شود. به همین جهت، اولیای الهی که در عالی ترین مراتب ایمان قرار دارند، آن چنان غرق در تماشای صفات جمال و جلال الهی هستند که غیر او را به دست فراموشی می سپارند و کسی که غیرخدا در دل او جای نمی گیرد و به غیر او نمی اندیشد، چگونه ممکن است غم و اندوه و ترس داشته باشد. چنین کسی از والاترین و بالاترین درجه اطمینان خاطر و آرامش قلب برخوردار است.
ولی اطمینان منحصر در این مرتبه والای ایمان و تقوا نیست، بلکه هر کسی به هر اندازه ای که از ایمان به خدا برخوردار باشد و جلوه ایمان قلبی او در تمام اعضا و جوارحش نمایان تر باشد، از اطمینان بیشتری برخوردار است.
چنین افرادی به میزان ایمانشان دارای اطمینان خاطر هستند و به همان اندازه نه تنها از دنیا و غمهای دنیوی نمی ترسند، بلکه در آخرت نیز در نعمت خواهند بود. همان طور که در قرآن کریم به این مسئله بشارت داده شده است: «لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ»؛ براى آنان در زندگى دنيا و در آخرت بشارت است.(۱۰)

بنا بر این، منظور از این ترسی که یاد خدا باعث از بین رفتنش می شود، ترس از دنیا و غم های دنیوی و مادی است نه ترس از آخرت و ترس از عدم انجام وظیفه؛ چرا كه اين ترس و اندوه، جنبه معنوى دارد و مايه تكامل وجود انسان و ترقى او است، به عكس ترس و اندوه هاى مادى كه مايه انحطاط و تنزل است.(۱۱)


بخش آخر: اما بخش آخری که در این جا به آن پرداخته می شود عبارت است از این که:
اگر یاد خدا و عمل به احکام شرعی و تدین به آموزه های اسلام باعث آرامش خاطر انسان می شود پس ناراحتی ها و رنج ها و اضطراب هایی که مومنان دارند چیست؟
این بخش خودش مشتمل بر دو صورت مستقل از هم است.
صورت اول: ناراحتی هایی که ره آورد زندگی در دنیاست و مومنان نیز همانند غیر مومنان گرفتار آن هستند.

صورت دوم: ناراحتی ها و اضطراب خاطرهایی که به خاطر عمل به احکام شرعی به انسان وارد می شود. مثلا کسی که وضو می گیرد از ترس اینکه نکند وضویش مطابق با ضوابط شرعی نبوده دچار ناراحتی و تشویق خاطر می شود و گاه مجبور می شود که چند مرتبه آن عمل را انجام دهد و در صورت بی توجهی به این دغدغه دچار عذاب وجدان می شود.

در مورد صورت اول پاسخ از این قرار است:
همان طور که در بخش های بالا توضیح داده شد، رسیدن به آرامش و اطمینان خاطر مستلزم ایمان داشتن است. از آن جا که ایمان، دارای مراتب متعددی است و دارای شدت و ضعف است، نتیجه و ثمره آن نیز به همین ترتیب دارای درجه خواهد بود. اطمینان خاطری هم که یکی از ثمرات ایمان به خدا و یاد او شمرده شده است دارای مراتب و درجاتی خواهد بود. هر چقدر ایمان قوی تر باشد، اضطراب کمتر خواهد بود.

در مورد صورت دوم، نیز هرچند پاسخ با توجه به مطالب بالا مشخص شد اما توضیح بیشتری داده می شود.
خواه ناخواه، وقتی انسان مسئولیتی را بر دوش دارد، تا زمانی که آن وظیفه را درست انجام ندهد، نگران خواهد بود؛ زیرا ذمه خود را از آن مسئولیت فارغ نکرده است. هر چقدر این مسئولیت بزرگ تر و با اهمیت تر باشد، نگرانی از عدم انجام آن نیز بیشتر خواهد بود.
وظیفه انسان در برابر خداوند، اطاعت از دستورات اوست. این دستورات در قالب یک سری اعمال و اعتقادات بیان شده که انسان باید به آن ملتزم بوده و بر اساس آن ها عمل کند.
بنا بر این، تا حدودی این ترس طبیعی است و همان طور که در بالا گفته شد، اطمینان خاطری که در سایه ایمان به انسان داده می شود، در برابر ترس های مادی است. اما ترس از عدم انجام مسئولیت در قبال خداوند و عدم انجام درست دستورات او، بر عکس است. یعنی هر چقدر ایمان بیشتر باشد این ترس والاتر است.
به همین جهت گفته شده که مومن باید بین خوف و رجاء باقی بماند. یعنی نه کاملا مطمئن باشد که با ایمان از دنیا می رود و نه ناامید از فضل و رحمت خدا باشد. بر این اساس، این ترس، آمیخته با لذت است. یعنی انسان مومن از یک سو، می ترسد که وظیفه خود رادرست انجام داده و از سوی دیگر امید به رحمت الهی دارد. این دو باعث ایجاد محبت خداوند در دل می شود که از هر نعمتی بالاتر و برتر است.

اما باید توجه داشت که این ترس هیچ ربطی به جلوه ظاهری اعمال ندارد. یعنی اولیای الهی هیچ گاه ترس از این ندارند که نکند در وضو گرفتن اشتباه کرده باشند و مثلا آب را به یک ذره از پوست بدنشان نرسانده باشند، بلکه با وجود آن که اعمالشان از نظر ظاهری مطابق با دستورات شارع است، ترس از واقعیت و باطن عمل خود دارند.

توضیح این که: هر عملی یک ظاهر و یک واقعیت دارد.
تکلیف انسان نسبت به ظاهر عمل مشخص است و در رساله های عملیه بیان شده است. انسان در مورد عمل به تکالیف ظاهری خود موظف است که به صورت متعارف تکلیفش را انجام دهد. مثلا در مورد وضو، لازم است آب را به پوست اعضای وضویش برساند، بدین منظور برای این که مطمئن شود آب به پوست بدنش می رسد یا نه، قبل از وضو گرفتن بررسی کند آیا مانعی بر روی اعضای وضویش وجود دارد یا نه. بعد از آن نیز، به صورت متعارف مراقب باشد که آب به دست و صورتش درست ریخته شود. وقتی انسان به صورت عادی، قبل از وضو وارسی کند تا مانعی وجود نداشته باشد و بعد، دو سه مشت آب بر روی دستش می ریزد و با دست دیگرش، آن را به سراسر آرنج و مچش می کشد، اطمینان می یابد که آب به ظاهر پوست بدنش رسیده است. همین مقدار کفایت می کند دیگر نیازی به دقت نظر عقلی نیست؛ در این جا دین اسلام راحت گرفته است و شریعت اسلام سهله و سمحه است. یعنی به اندازه ای که اگر مردم آن وضو را ببینند، بگویند آب به پوست بدن رسید کفایت می کند و نیازی به دقت بیشتر نیست.

اما هر تکلیفی یک باطنی نیز دارد. مثلا همین وضو گرفتن، یک ظاهری دارد که عبارت است از شستن صورت و دست ها از آرنج به پائین. و یک باطنی دارد که تنها با حضور قلب می توان به آن رسید. این قبیل واقعیت ها در قالب اسرار وضو و نماز و روزه و ... گفته شده است. ترس عرفا و اولیای الهی از این قبیل است و ترس انسان های مراتب قبلی از عدم انجام درست عمل از نظر ظاهری است.
این ترس نیز نه تنها منافاتی با اطمینان و آرامش خاطر ندارد بلکه خودش باعث اطمینان در دنیا و آخرت می شود.
نوع دوم از ترس نیز که نیازی به توضیح ندارد و خودش ناشی از کمال فرد و باعث رسیدن به کمالات والاتری است. در حدیثی منسوب به امام صادق (علیه السلام) در مورد عرفا نقل شده است: «...فَإِذَا تَحَقَّقَ الْعِلْمُ فِي الصِّدْقِ خَافَ وَ إِذَا صَحَّ الْخَوْفُ هَرَبَ وَ إِذَا هَرَبَ نَجَا وَ إِذَا [أَشْرَقَ‏] نُورُ الْيَقِينِ فِي الْقَلْبِ شَاهَدَ الْفَضْلَ وَ إِذَا تَمَكَّنَ مِنْ رُؤْيَةِ الْفَضْلِ رَجَا وَ إِذَا وَجَدَ حَلَاوَةَ الرَّجَاءِ طَلَبَ وَ إِذَا وُفِّقَ لِلطَّلَبِ وَجَدَ وَ إِذَا تَجَلَّى ضِيَاءُ الْمَعْرِفَةِ فِي الْفُؤَادِ هَاجَ رِيحُ الْمَحَبَّة.»؛ زمانی که علم ایجاد شود، او می ترسد، زمانی که ترسید از گناهان فرار می کند، هنگامی که فرار کرد نجات می یابد. وقتی نور یقین در قلبش تابید فضل و کرم الهی را مشاهده می کند و با رویت فضل و کرم الهی به او امیدوار می شود. با چشیدن شیرینی امید به فضل الهی طالب شناخت بیشتر او می شود و وقتی طلب کرد قطعا آن را خواهد یافت و با یافتن روشنایی معرفت در قلب، نسیم حب و محبت الهی در دل او هجوم می آورد.(12)

ترس از عدم انجام درست اعمال از نظر ظاهری نیز منافاتی با اطمینان خاطر ندارد. زیرا علاوه بر این که این میزان از ترس و اضطراب طبیعی است و خیلی کم است، کسی که مراقب شکل ظاهری عمل خود باشد، با این کارش محبت خود به خدایش را اثبات میکند و این خودش باعث ایجاد اطمینان می شود، البته به شرط آن که این مراقب از مقدار متعارف بیشتر نشود و گرنه گرفتار وسواس می شود و خود وسواس گاه انسان را به گناهانی از قبیل اسراف و نا امیدی از فضل الهی می کشاند و به طور کل، انسان را در حد ظاهر نگاه می دارد و از توجه به باطن اعمال و حضور قلب جلوگیری می کند.
البته شایان ذکر است که گاهی اوقات عمل به تکالیف سخت است ولی طاقت فرسا نیست و در مواردی که به حد طاقت فرسا می رسد حتما حکم دیگری وجود دارد که تفصیل آن را می توانید از کارشناس احکام بپرسید.

بنا بر این: انسان در عمل به احکام شرعی و توجه به بعد ظاهری اعمال خود، نباید از حالت عرفی و متعارف خارج شود و اگر در رساله ها مثلا بیان شده در وضو نباید حتی یک سر سوزن از اعضای وضو خشک بماند، منظور دقت عرفی است نه دقت عقلی؛ یعنی همین که عرف مردم آن عمل را درست دانست، کافی است و نیازی به دقت عقلی و وسواس نیست.

ـــــــــــــــــ
(1) رعد/ ۲۸.
(2) مجموعه آثار،(بیست گفتار)، ج۳، ص۳۶۸(نرم افزار شهید مطهری).
(3) نمل/ ۱۴.
(4) سفينة البحار جلد۱، ص۴۸۴.(جامع الاحادیث).
(5) سفينة البحار جلد۱، ص۴۸۴.
(6) تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۲۱۵-۲۱۷(جامع التفاسیر).
(7) ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۴۸۵(جامع التفاسیر).
(8) نهج البلاغه خطبه۲۲۴.(جامع الاحادیث).
(9) تفسیر نمونه، ج۱۰، ص ۲۱۲-۲۱۴(جامع التفاسیر).
(10) یونس/ ۶۴.
(11) تفسیر نمونه، ج۸، ص۳۳۵.
(12) مصباح الشریعه، منسوب به امام صادق ع، ص۱۱۹(جامع الاحادیث).

موضوع قفل شده است