*****اسلام/مسیحیت/یهود*****
تبهای اولیه
پرسش:نظر اسلام درباره عیسی و مسیحیت چیست؟
پاسخ:
اسلام حضرت مسیح (ع) را بنده و پیامبر خدا می داند و در آیات زیادی از قرآن کریم با احترام از آن حضرت یاد نموده است.
همینطور ما بر اساس تعلیمات اسلام معتقدیم که: دینی که آن حضرت برای هدایت انسانها آورده است یکی از ادیان الهی است که در زمان خود، همه ی مردم، مأمور به اطاعت و پیروی از آن بوده اند اما با ظهور اسلام همه، مأمور به اطاعت از دین اسلام هستند و دیگر کسی نمی تواند بر ادیان سابق باقی بماند. مخصوصاً که متأسفانه بعضی از احکام ادیان سابق مورد تحریف قرار گرفته است. بنابراین با تمام اعتقادی که به تمام ادیان الهی داریم که همه ی آنان در زمان خودشان بر حق هستند و بودند، اما با ظهور و بعثت پیامبر اکرم (ص) بقیه ادیان در دو بخش اعتقاد و عمل باید کنار گذاشته شوند و دین اسلام بعنوان آخرین دین پذیرفته شود[ii].
سوره آل عمران، آیه 45 ـسوره نساء، آیات 157 و 171 و 172 ـسوره مائده، آیات 72 و 75.
[ii]به سوره بقره آیه 5 و 284 مراجعه فرمائید..
************آشنایی با کتاب مقدس**************
کتاب مقدس یا عهدین همان کتاب آسمانی مورد ادعای یهودیان و مسیحیان است که شامل عهد عتیق و عهد جدید می شود . در عرف مسیحیان به عهدین به نحو مطلق کتاب هم می گویند؛ این تعبیر کنایه از آن است که فقط این مجموعه نوشته ها لیاقت نامیدن به کتاب را دارد . البته لفظ کتاب مقدس بیشتر رایج است . یهودیان نیز مجموعهای را که امروزه بهنام کتاب مقدس یهودیان میشناسیم بهطور ساده کتب (اسفار) مینامیدند و امروزه، به تأسی از مسیحیان، آن را کتاب مقدس میخوانند. اسفار جمع سِفر به معنی کتاب است. (مشابه صفر تلفظ میشود.) مسیحیان این مجموعه را عهد عتیق مینامند در کنار عهد جدید که مجموعهای از إنجیل های چهارگانه و سایر متون پایهای مسیحیت است.
عهد عتیق و عهد جدید
عهد عتیق (قدیم)[۱] اسمی است که مسیحیان آن را در مقابل عهد جدید[۲] که مژده آن در قسمت های عهد عتیق آمده است (ارمیا باب ۳۱ آیه ۳۳)[۳] به تورات و سایر کتب خاص یهود داده اند . منظور از عهد جدید نیز همان ایمان به شریعت عیسوی علیه السلام می باشد. عهد عتیق ، عهدی دو جانبه (وَأَوْفُواْ بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ) است: یک سوی این عهد پیمان خدا با بنیاسراییل مبنی بر پاداش دنیایی دادن به بنیاسراییل است و سوی دیگر این عهد ، پیمان بنیاسراییل با خدا است .
تفاوت عهد عتیق با تورات
عهد عتیق یا همان کتاب مقدس یهودیان اعم از تورات است . به بیان دیگر کتاب مقدس یهودیان به سه بخش تقسیم میشود: تورات(توره)، نبیئیم(کتب انبیاء) و کتوبیم (نوشتهها) یا (صحیفهها). همان طور که مشاهده فرمودید تورات بخشی از عهد عتیق است و بر خلاف آنچه پنداشته می شود مترادف عهد عتیق نیست .
روش استفاده از کتاب مقدس :
طریقه استفاده از کتاب مقدس چنین است که ابتدا نام سفر (کتاب) خاص مورد نظر از ۶۶ جزوِ کتابمقدس را می نگارند وسپس نام (شماره) باب (اصحاح) خاصی از آن سفر وسپس شماره فقره (بند ، آیه) مورد نظر از آن باب را مانند یوحنا۱/۲۱٫ مسیحیان معتقدند : این شمارهگذاری ها در نسخه اولیه به وسیله خدا الهام نشده بلکه بعداً اضافه گردیده تا با کمک آن ایمانداران بتوانند قسمتهای مختلف کتابمقدس را سریعاً پیدا کنند.
فهرست کتابهای عهد عتیق که مشتمل بر 39 کتاب می باشد
1. پیدایش 2. خروج 3. لاویان 4. اعداد 5. تثنیه 6. یوشع 7. داوران 8. روت
9. اول سموئیل 10. دوم سموئیل 11. اول پادشاهان 12. دوم پادشاهان 13. اول تواریخ
14. دوم تواریخ 15. عزرا 16. نحیما 17. استر 18. ایوب 19. مزامیر 20. امثال سلیمان
21. جامعه 22. غزل غزلهای سلیمان 23. اشعیا 24. ارمیا 25. سوگنامه ارمیا 26. حزقیال
27. دانیال 28. هوشع 29. یوئیل 30. عاموس 31. عوبدیا 32. یونس 33. میکا
34. ناحوم 35. حبقوق 36. صفینا 37. حجای 38. زکریا 39. ملاکی
به مجموعه کتب الهی مسیحیت اطلاق میگردد. کتاب مقدس خود به دو بخش «عهد عتیق» و «عهد جدید» تقسیم میشود که شامل ۶۶ کتاب است. عهد عتیق از ۳۹ کتاب و عهد جدید از ۲۷ کتاب تشکیل شده است. هر بخش از تورات عهد عتیق را یک سفر و برخی دیگر از کتب عهد عتیق را صحیفه مینامند. عهد جدید نیز چهار انجیل کانن، رسالات حواریون مسیح و کتاب مکاشفه را تشکیل میدهد.
11-افسسیان
17-تیموتائوس دوم
24-رساله اول یوحنا
دوستان عزیز عهد جدید جزئه فهرست کتابهای عهد جدید نمیباشد و کتابهای عهد جدید 27 تا میباشد
بشارت به ظهور امام زمان (ع) در كتاب مقدس تورات
كتاب دانيال نبي
(كتاب مقدس، كتاب دانيال نبي، ص 1309، باب دوازدهم، بندهاي 12 ـ 1.)
در كتاب دانيال نبي نيز بشارت ظهور منجي مطابق بشارات انبياي گذشته، چنين آمده است:
«... امير عظيمي كه براي پسران قوم تو ايستاده قائم است، خواهد برخاست. و چنان زمان تنگي خواهد شد كه از حيني كه امتي به وجود آمده است تا امروز نبوده، و در آن زمان هر يك از قوم تو، كه در دفتر مكتوب يافت شود رستگار خواهد شد. و بسياري از آناني كه در خاك زمين خوابيده اند بيدار خواهند شد، اما اينان به جهت حيات جاوداني و آنان به جهت خجالت و حقارت جاوداني. و حكيمان مثل روشنايي افلاك خواهند درخشيد، و آناني كه بسياري را به راه عدالت رهبري مينمايند مانند ستارگان خواهند بود تا ابد الآباد.
اما تو اي دانيال ! كلام را مخفي دار و كتاب را تا زمان آخر مُهر كن. بسياري به سرعت تردد خواهند نمود و علم افزوده خواهد گرديد ... خوشا به حال آن كه انتظار كشد»10.
در اين بشارت نكات چندي وجود دارد كه برخي از آنها را به طور اختصار توضيح ميدهيم:
1. شخص مورد بشارت كه در نخستين فراز بشارت مزبور به عنوان «ايستاده» از او تعبير شده است، قائم آل محمد(ع) است كه بزرگترين نماينده انبياي الهي است، و دعوت تمام پيامبران خدا را يكجا در حكومت حقّه خود آشكار ساخته، آيين الهي را بر سرتاسر كره خاكي حكم فرما مينمايد.
2. منظور از «زمان تنگي»، زمان بيدادگريها، سختيها، فشارها، ظلم و ستمهايي است كه قبل از ظهور آن حضرت در سراسر جهان پيدا ميشود، چنانكه در روايات اسلامي آمده است:
يملأ الأرض قسطاً و عدلا كما ملئت جوراً و ظلماً.
3. منظور از: «آناني كه در خاك زمين خوابيده اند»، گروهي از اموات ميباشند كه در دولت حضرت مهدي(ع) زنده ميشوند، و برخي از آنان از ياران آن حضرت ميگردند و در ركاب حضرتش ميجنگند و برخي ديگر به سزاي اعمال ناشايست خود ميرسند.
در اين زمينه، روايات بسياري از ائمه معصومين(ع) رسيده است كه ما به جهت اختصار از ذكر آنها خودداري مينماييم، و علاقمندان ميتوانند به كتابهايي كه دربارة «رجعت» نگاشته شده، مراجعه فرمايند.
در كتاب زكرياي نبي(همان، كتاب زكرياي نبي، ص 1382، باب 14، بندهاي 10ـ1.)
در كتاب زكرياي نبي كه يكي از پيامبران بزرگ بني اسرائيل و از انبياي پيرو تورات است، بشارت ظهور آن يگانه منجي عالم چنين آمده است:
«اينك روز خداوند ميآيد و غنيمت تو در ميانت تقسيم خواهد شد. و جميع امتها را به ضدّ اورشليم براي جنگ جمع خواهم كرد، و شهر را خواهند گرفت و خانهها را تاراج خواهند نمود، و زنان را بي عصمت خواهند كرد، و نصف اهل شهر به اسيري خواهند رفت، و بقيّه قوم از شهر منقطع خواهند شد.
و خداوند بيرون آمده با آن قومها مقاتله خواهد نمود چنان كه در روز جنگ مقاتله نمود، و در آخر آن روز پايهاي او بر كوه زيتون كه از طرف مشرق به مقابل اورشليم است خواهد ايستاد . . . و آن يك روز معروف خداوند خواهد بود . . . و «يَهْوه» (خدا) بر تمامي زمين پادشاه خواهد بود. و در آن روز يَهْوة واحد خواهد بود و اسم او واحد»6.
در اين جا لازم است اين نكته را توضيح دهيم كه در كتب عهدين (يعني تورات و انجيل) كلمه «خداوند» بيشتر در مورد حضرت عيسي(ع) به كار ميرود، كه در اين جا نيز چنين شده است. و جالب اين كه در اين فراز بشارت كه از تورات نقل كرديم، محل فرود آمدن حضرت عيسي و يوم الله بودن آن روز و جهاني شدن اسلام و سقوط رژيم اشغالگر قدس دقيقاً با روايات اسلامي مطابقت دارد.
و نمونه های دیگر درباره بشارت به ظهور امام زمان (ع) در كتاب مقدس تورات
1. عهد عتيق، كتاب مزامير، مزمور 37، بندهاي 9 ـ 38.
2-تورات، كتاب اشعياي نبي، باب 11، پندهاي 1 ـ 10، ص 1548، كتاب مقدس
3. كتاب مقدس، كتاب بوئيل نبي، ص 1327، باب 3، بندهاي 2 و 3.
4. همان، كتاب زكرياي نبي، ص 1382، باب 14، بندهاي 10ـ1.
5. كتاب مقدس، كتاب حزقيال نبي، ص 1265، باب 39،
بند 23_17.
6. قاموس كتاب مقدس، ماده «پسر خواهر»، ص 219.
7. كتاب مقدس، كتاب صفيناي نبي، ص 1363، باب 3، بندهاي 9 ـ 5.
8. كتاب مقدس، كتاب دانيال نبي، ص 1309، باب دوازدهم، بندهاي 12 ـ 1.
نام کتاب مقدس مسيحيان،"انجيل"مي باشد که توسط چهار نفر جمع آوري شده و :به نام نويسندگان آن مشهور گشته است.
انجيل کنوني ،مشتمل بر چهار انجيل مي باشد که عبارتنداز :
انجيل متي
انجيل لوقا
انجيل مرقس
انجيل يوحنا
حضرت مسيح چنانکه قرآن کريم مي فرمايد، به همراهي حواريون خويش به تبليغ مي پردازد . پيام وي به آساني مورد توجه مردم قرار گرفته و گروه گروه به وي مي پيوندند
بنا به تصريح قرآن،عيسي مسيح معجزاتي را همانند پيامبران گذشته به مردم ارائه نموده و به همين جهت به زودي پيروان چشم گيري مي يابد
از سويي ديگر رهبران کارکسته يهود، به او به عنوان يک انقلابي نگريسته و تعليماتش را خطرناک توصيف مي کنند،و چون فعاليت هاي وي را منافي اقتدار خويش مي بينند،ازدشمنان سرسخت او شده و سرانجام دادگاه عالي يهود او را به مرگ محکوم مي نمايد.از ديدگاه مسيحيان،حضرت مسيح به صليب کشيده شده وبه شهادت مي رسد،اما قرآن کريم چنين امري را نمي پذيرد وبا بيان"او به نزد خدا عروج نموده"از خاتمه ماجراي
مسيح روي زمين ياد مي کند.درباره موعود آخرالزمان در کتابهاي مقدس اين آيين نيز بشارتهاي بيشترو روشن تري آمده است و علت آن يکي .اين است که زمان در مقياس کلي، به ظهور حضرت مهدي نزديکتر شده و علت ديگر تحريف کمتري است که در اين آثار پديد آمده است
البته براي ظهور حضرت مهدي تاريخ مشخصي در بشارت انجيل نمي يابيم و از اين جهت شباهت دقيقي با اعتقاد اسلامي درباره زمان ظهور وجود دارد، در انجيل آمده است:"اما آن روز و آن ساعت را نمي داند کسي از بشرو فرشتگان آسمان،مگر پدر"اين انتظار در دين مسيح و مسيحيان عصر حاضر هنوز زنده است.در مصاحبه با يکي از رهبران مسيحي ايران از او سوال شده:"آيا شما ارامنه و مسيحيان منتظر شخص يا شخصيتي هستيد که بيايد و تغييراتي در اجتماع بشري به وجود آورد؟"پاسخ:"دين ما نيز مثل اکثر اديان ديگر که به آمدن فردي اعتقاد دارند،ظهور مجدد حضرت عيسي اعتقاد دارند."همه مسيحيان هم به اين معتقدند چون خود حضرت مسيح اعلام کرده اند و در انجيل هم آمده است که حضرت عيسي فرموده:"من اکنون مي روم و باز خواهم گشت."حتي کليساي ما يکي از يکشنبه هاي عيد خود را "يکشنبه .بازگشت"ناميده است
در مورد موعود آخرالزمان بيشتر نويدهاي انجيل به تعبير"پسر انسان"است که اين تعبير بيش از80بار در انجيل و ملحقات آن تکرار شده که فقط 30 مورد آن با حضرت عيسي قابل تطبيق است و 50 مورد ديگرآن از نجات دهنده اي سخن مي گويد که در آخرالزمان ظهور خواهد کرد و :عيسي نيز با او خواهد آمدو او را جلال خواهد داد.و اينک قسمتهايي از متن انجيل
:انجيل متي-باب 25-آيه31تا34
و چون فرزند انسان درجلال خود خواهد آمد با جميع ملائکه مقدسه بر کسي خود قرار خواهد گرفت.همگي قبايل نزد وي جمع خواهند گشت [/code]
واو آنها را از يکديگر جدا خواهد نمود،چنانکه شباني ميشها را از بزها جدا نمايد.پس ميشها را بر راست و بزها را برچپ خود ايستاده خواهد نمود.آنگاه ملک با اصحاب دست راست خواهد گفت:اي برکت يافتگان خدا بياييد و آن مملکت را که از ابتداي عالم براي شما مهيا شده بود .تصرف کنيد
بشارت به ظهور امام زمان (ع) در كتاب مقدس انجيل
انجيل يوحَنّا :كتاب مقدس، مكاشفه يوحنّاي رسول، ص 417، باب 19، بندهاي 18 ـ 11.
و بدو قدرت بخشيده است كه داوري هم بكند زيرا كه پسر انسان است. و از اين تعجب مكنيد، زيرا ساعتي ميآيد كه در آن جميع كساني كه در قبور ميباشند آواز او را خواهند شنيد و بيرون خواهند آمد، هر كه اعمال نيكو كرد براي قيامت حيات، و هر كه اعمال بد كرد به جهت قيامت داوري».
مكاشفه يوحَنّا: «و ديدم آسمان را گشوده و ناگاه اسبي سفيد كه سوارش امين و حق نام دارد و به عدل داوري و جنگ مينمايد و چشمانش چون شعله آتش، و بر سرش افسرهاي بسيار و اسمي مرقوم دارد كه جز خودش هيچكس آن را نميداند و جامه خون آلود ـ سرخ ـ در بر دارد و نام او را كلمه خدا ميخوانند. ولشكرهايي كه در آسمانند بر اسبهاي سفيد، و به كتان سفيد و پاك ملبس از عقب او ميآمدند. و از دهانش شمشيري تيز بيرون ميآيد تا به آن امتها را بزند و آنها را به عصاي آهنين حكمراني خواهد نمود... و ديدم فرشتهاي را در آفتاب ايستاده كه به آواز بلند تمامي مرغاني را كه در آسمان پرواز ميكنند ندا كرده ميگويد: بياييد و به جهت ضيافت عظيم خدا فراهم شويد تا بخوريد گوشت پادشاهان و گوشت سپه سالاران و گوشت جبّاران را...»7.
ونمونه های دیگر
كتاب مقدس، انجيل متي، ص 41، باب 24، بندهاي 8 ـ 1، 29 ـ 23 ، 37 ـ 28 و 46 ـ 42.
2. كتاب مقدس، انجيل متي، ص 44، باب 25، بندهاي 34 ـ 31.
3. انجيل متي، باب 19، بندهاي 28 و 29.
4. 42 ـ كتاب مقدس، انجيل مرقس، ص 77، باب 13، بندهاي 1 ـ 9 و 32 تا 37.
5. كتاب مقدس، انجيل لوقا، ص 116 باب 12، بندهاي 35 و 36 و 40 ـ 37.
6. انجيل لوقا، باب 21، بندهاي 27 ـ 25.
بشارت به ظهور امام زمان (ع) در كتاب مقدس قرآن
سوره روم آيه4 و 5
سوره زمر آيه 69
سوره انبياء آيه 105
سوره مائده، آيه 54
سوره نور، آيه 55
آیا کتاب مقدس آسمانی و الهی است ؟
به طور کلی کتاب مقدسی که اکنون مورد قبول مسیحیان است اساسی ندارد و ساختگی است . شواهد ساختگی بودن کتاب مقدس بسیار است که برای نمونه به قسمتی از آنها اشاره میشود :
تناقضاتی که بین عهد جدید و عهد عتیق یا بین سایر رساله های آنها به چشم میخورد .
موهومات و خرافاتی که در سرتاسر کتاب مقدس مشاهده میشود از قبیل : «شراب خواری» انبیا و کشتی گرفتن «یعقوب» با خدا.
نقص کتاب مقدس از نظر«معارف الهی» و غیر آن ...وقتی در فصول مختلف آن دقت می شود می بینیم که میگوید : خدا راه می رود،خدا پشیمان می شود،علم خدا محدود و متناهی است و ...
اشتباهات تاریخی و غیر تاریخی
«فیایپس شاله» در مورد کتاب مقدس چنین گفته است : در هر حال، اینها آثار انسانی است و غیر ممکن است که این کتب گفتار خدا شمرده شود .
مسيحيان از وسايل و امكانات بسياري برخوردارند، از اين رو طبيعي است كه براي نشر دين خويش تبليغات گستردهتري داشته باشند.
ولي بايد توجّه داشت كه تبليغات مسيحيت نه به خاطر اعتقاد و ايمان به حقّانيّت آيين خويش بلكه بيشتر به خاطر غارت و استثمار و بهرهگيري از ملّتهاست چه اينكه اگر ملّتها به اسلام توجّه كنند، نميگذارند كه استعمار به مقاصد خويش دست يابد و ذخاير و منابع ثروت آنان را به غارت برد.
در عين حال، تبليغات اسلامي نيز در حال گسترش است و به همين لحاظ است كه ميبينيم به تدريج، افراد به اسلام گرايش پيدا كرده، تعداد مسلمانان روبه ازدياد است.
به اميد آن روز كه اسلام در تمام جهان گسترش يابد، به گونهاي كه همه اقوام و ملّتها به آن گرايش پيدا كنند و تنها حكومت اسلامي، جهان را اداره كند.
يكي از اصليترين منابع آموزههاي ديني، متون مقدس اديان است. مصلوب شدن و عدم آنكه از سوي مسيحيت و اسلام طرح شده است، به متون مقدس اين دو دين آسماني مستند است. بر اساس آياتي از انجيل (عهد جديد) حضرت عيسي توسط مقامات رومي دستگير، به اعدام محكوم و بعد از آن مصلوب شد و روي صليب جان باخت.
امّا قرآن كريم و روايات فراوان، مصلوب شدن اين پيامبر را انكار ميكنند. متفكّران مسلمان، با ملاحظه پارهاي آيات و احاديث، چنين نتيجه گرفتند:
1. شخص ديگري به جاي عيسي(ع) مصلوب گرديد.
2. عيسي(ع) هنوز زنده است و در آخرالزمان باز خواهد گشت.
3. حضرت مسيح به آسمان عروج كرده است.
ناگفته نماند در ميان مسيحيان اوليه نيز گروههايي به مصلوب نشدن مسيح(ع) اعتقاد داشتند. بنابراين، مستند مسلمانان و مسيحيان در اين مسأله، آيات و متون مقدس اين دو آيين است
اولا ; مسيحيان معتقدند كه حضرت آدم مرتكب گناه شد و از درخت ممنوع خورد . درحاليكه قرآن اين مطلب را از دو جهت دفع مى كند .
نـخـسـت آنـكـه نـهى از خوردن ازدرخت , نهى مولوى نبود بلكه نهى ارشادى بود كه صرفا براى مصلحت و رشد آن حضرت بود , و روشن است كه بر اطاعت يا عدم اطاعت امر يا نهى ارشادى ثواب و عـقـاب اخـروى مـترتب نمى شود . تنها اثر عدم اطاعت اين نوع اوامر و نواهى اثر وضعى آنهاست حـضـرت آدم عـلـيـه الـسلام با خوردن از درخت ممنوع قرب الهى و آسايش بهشت آسمانى را از دست داد .
دوم آنكه برهان عقلى و نقلى نشان مى دهد كه حضرت آدم عليه السلام از انبياءالهى بوده است . و پيامبران داراى مقام عصمت اند و دچار گناه نمى شوند .
ثانيا ; مسيحيان معتقدند كه گناه كردن از ذاتيات آدم است و از او منفك نمى شود .
در حـاليكه قرآن كريم اين عقيده را رد مى كند و
مى فرمايد : ثم اجتباه ربه فتاب عليه و هدى ( طه / 122 )
و نيز فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هوالتواب الرحيم ( بقره / 37 ) .
اعـتـبـار عقلى نيز مويد آن است كه حضرت آدم عليه السلام اگر گناهى كرده باشند موردعفو و بخشش خدا قرار گرفته اند . و با وجودش بخشش و عفو ديگر اثرى از گناه باقى نمى ماند تا حضرت عيسى عليه السلام بخواهد فداى آن باشد .
ثالثا ; اين اعتقاد مسيحيان كه گناه حضرت آدم در فرزندان او نيز باقى ماند و به آنها به ارث رسيد , نادرست است . زيـرا مستلزم آن است كه آثار گناه حضرت آدم بركسانى كه گناه نكرده اند بار شود و اين مطلب يعنى ظلم و بى عدالتى .
قرآن كريم مى فرمايد : ان لا تزر وازره وزر اخرى ( نجم / 39 ) .
رابـعـا ; لازمـه اعتقاد مسيحيان اين است كه همه گناهان سبب هلاكت و عقاب جاويدان شوند و تفاوتى ميان گناهان نباشد . در حاليكه عقل و نقل دلالت دارند كه ميان گناهان به لحاظ تاثير تفاوت وجود دارد و گناهان به صغيره و كبيره تقسيم شوند .
ثاره به معني خون خواهي است. عبارت "السلام عليك يا ثارالله" در زيارت عاشورا و جاهاي ديگر به اين معني است كه: سلام بر تو، اي كسي كه خون خواه تو خداونداست. چون حضرت سيدالشهدا با كمال اخلاص جان و همه چيز خود را در راه اعلاي كلمه توحيد و مخالفت با كفر و فسق فدا كرد، خون او را نسبت به خدا مي دهند و مي گويند:اي ثارخدا، يعني اي كسي كه وليّ دم و خون خواهد خدا است.
اگر خون خدا گفته شود براي تقدس و شرافت بخشيدن به خون مقدس امام حسين(ع) است و به اصطلاح( اضافه تشريفي) است، نه اضافه حقيقي، زيرا همة شيعيان و پيروان اباعبدالله(ع) مي دانند كه خدا جسم نيست تا خون داشته باشد. اضافه تشريفي در عرف شرع و قرآن رايج است كه براي بيان شرافت و عظمت چيزي آن را به خدا نسبت مي دهند مثل خانة خدا و ماه خدا در حالي كه روشن است خداوند نه جسم است و نه نيازي به خانه دارد. پس چنان چه براي بيان شرافت كعبه معظمه بيت الله الحرام گفته مي شود، براي بيان عظمت و قداست و شرافت خون پاك امام حسين(ع) خون خدا گفته مي شود و احدي از پيروان ايشان يافت نمي شود كه از اين عبارت معني حقيقي خون خدارا بفهمد، چون هر مسلماني از ابتداي تكليف دانسته و يقين كرده يكي از صفاتي كه خدا ندارد، جسم بودن او است.
نه مركّب بود و و جسم، نه مريي و نه محل
بي شريك است و معاني،تو غني دان خالق
پس در موقع گفتن يا شنيدن "ثارالله" يقين دارد بر سبيل حقيقت نيست بلكه از باب تشريف و تعظيم است.
امام مسيحيان مسيح را فرزند حقيقي خدا مي دانند و اين نام را نه به عنوان احترام و تشريفات بلكه به معني واقعي بر او اطلاق مي كنند و صريحاً در كتاب هاي خود مي گويند كه اطلاق اين نام بر غير مسيح به معني واقعي جايز نيست .مسيحيان واقعاً به خداي سه گانه معتقدند. قرآن به عنوان وحي الهي اين انحراف را از آنان نقل و انتقاد كرده است: "به خدا و پيامبر او ايمان بياوريد و نگوييد (خداوند) سه گانه است. خدا تنها معبود يگانه است، او منزّه است كه فرزندي داشته باشد".
پس عالم مسيحيت واقعاً به خداي سه گانه معتقدند، نه مجازاً. افزون بر اين قرآن از اين كه كسي به عنوان فرزند خدا معرفي شود نهي كرده است.
پيش از آن كه به اصل پاسخ بپردازيم لازم است توضيح دهيم كه مسلمانان از كلمه خدا چه حقيقتى را اراده مى كنند و منظور آنها از خدا چيست ؟هر كس مختصر اطلاعى از مبانى اعتقادى اسلام داشته باشد بخوبى مى داند كه خدا از نظر اسلام مبدئى است كه داراى همه گونه صفات كـمـال اسـت و هـيـچ گونه نقص و عيب و احتياج و محدوديتى در او راه ندارد و تمام موجودات جهان آفريده او و نيازمندبه او هستند و او به هيچ موجودى نياز ندارد . بـديـهـى است چنين خدايى نه مى تواند به كسى نياز داشته باشد و نه داراى اجزاءذهنى و خارجى بـاشـد و نـه مى تواند بزايد و يا زاييده كسى باشد و نه مى تواند همسرداشته باشد و يا با چشم ديده شود و نه ممكن است محدود به زمان و يا مكان باشد . زيـرا هـر كـدام از اين امور , هرگاه در خدا موجود باشد او را از مرتبه خدايى پايين آورده , جزء آفريده ها و مخلوقاتش قرار مى دهد مثلا هرگاه خدا مانند ديگر موجودات مادى , مركب و داراى اجزاء باشد - مثل اين كه مى گوييم آب مركب از دو عنصر يعنى اكسيژن و هيدروژن است - مسلم اسـت كـه در ايـن صـورت در اصـل هستى خود نيازمند به هر كدام از آن اجزاء خواهد بود و بدون آنهاپديد نخواهد آمد و اين معنى با خدايى او كه به معنى سرچشمه هستى و آفريدگار جهان بودن است سازگار نمى باشد . روى اين حساب , مسيحيان در اين عقيده كه عيسى عليه السلام را پسر خدا مى دانندبدون آن كه توجه داشته باشند خدا را از مقام الوهيت پايين آورده , در زمره ديگرآفريده ها قرار مى دهند . چـگونه ممكن است خدايى كه به هيچ وجه تركيب در او راه ندارد , جزئى از خود راجدا كرده و به شكل عيسى كه مانند همه افراد بشر داراى جسم و ماده است درآورد و او را پسر خود و خود را پدر او بـخـوانـد مقامات مسيحى چون ديدند موضوع پسر بودن عيسى با اصول مسلم عقل و علم سـازگـارنـيـست , ناگزير درصدد توجيه و تاويل برآمده پسر بودن عيسى را به يكى از معانى زير گـرفـتـه و گـفته اند :
::Gol:
1 - از آنجا كه آفرينش عيسى بر خلاف روش معمولى و بدون داشتن پدر صـورت گرفته وكارهاى دوران زندگى او آميخته با انواع معجزات و حوادث خارق العاده بوده , ازايـن جـهت مى توان گفت عيسى مظهر و آينه تمام نماى خداست و به همين جهت خداوند ازاو تـعبير به پسر نموده است و يا چون خداوند عيسى را فوق العاده دوست مى داشت ازاين جهت او را پسر خود خوانده است . ايـن تـوجـيـه داراى دو ايراد زير است :
الف - با صريح آيات عهد جديد كه مى گويد : ليكن چون زمـان بـه كمال رسيد خدا پسرخود را فرستاد كه از زن زاييده شد و همچنين با معتقدات عموم مـسـيـحـيـان كـه دراعـتقاد نامه نيقيه بدين شرح است مندرج است : ما ايمان داريم به خداى واحـدپـدر , قادر مطلق , خالق همه چيزهاى ديدنى و ناديدنى , و به خداوند واحد , عيسى مسيح , پسر خدا , مولود از پدر , يگانه مولودى كه از ذات پدر است ; خدا ازخدا , نور از نور , خداى حقيقى از خداى حقيقى , كه مولود است نه مخلوق , از يك ذات هم ذات با پدر 000 سازگار نخواهد بود زيرا عبارات فوق , صريح در اين است كه عيسى مسيح پسر خداست همان طورى كه نور از نور جدا مـى شـود , عيسى هم ازخدا جدا شده و در رحم مريم قرار گرفته و از آنجا براى هدايت و سعادت مردم پا به اين عالم گذاشته است .
ب - هرگاه آفرينش بدون پدر و يا زندگى آميخته به انواع معجزات و امور خارق العاده , كافى در نـامـيـدن كـسى به پسر خدا باشد در اين صورت اين نام و نسبت هيچ گونه اختصاصى به عيسى ندارد ; زيرا آدم هم بدون پدر و مادر آفريده شده وپيامبرانى مانند ابراهيم و موسى و نوح و 000 نيز سـراسر زندگانى آنها با انواع حوادث خارق العاده و معجزات آميخته بوده است و همچنين خداوند همه آنها را دوست داشته پس بايد آنها نيز پسر خدا ناميده شوند .
.
:Gol: 2 - تـوجيه ديگر اين كه مى گويند : منظور از اين كه عيسى پسر خداست اين است كه خداوند در پيكر عيسى حلول كرده , همان سان كه حرارت در آب حلول مى كند . اين توجيه نه تنها فرار از اصل اشكال نيست بلكه از چاله به دره سقوط كردن است ;زيرا همان طور كـه در ابـتداى بحث تذكر داده شد , خداوند نه مى تواند جسم باشد ونه محدود به زمان و مكان ; خداوندى كه صرف وجود و غير محدود به زمان و مكان است چگونه مى تواند در بدن انسانى مانند عـيـسـى كه مانند همه افراد بشر غذا مى خورد ومى خوابيد و راه مى رفت و از لحاظ زمان و مكان مـحـدود بـود حلول كرده و محدود شده باشد ؟ آيا آب دريا با آن كه محدود است مى شود در يك كـاسه كوچكى جا گيرد و اگر نمى شود ,پس چگونه ممكن است وجود نامحدود خداوند در پيكر انـسانى چون عيسى محدود و محصورگردد ؟به هر حال , موضوع پسر بودن عيسى براى خدا نه تـنـهـا مـعقول و منطقى نيست , بلكه هرگاه كسى كمتر اطلاعى از مبانى اعتقادى اسلام داشته بـاشـد , ايـن نـوع سوالها به همان اندازه براى او تعجب آور است كه كسى بپرسد : چرا خداوند غذا نمى خورد و چراخدا راه نمى رود ؟
با سلام
دوست گرامي و فرزانه
بهتر نبود تاپيك خود را يك جا و منسجم ميفرستاديد بعضي از نوشته هاي شما كوتاه تر از امضا تون هستند و البته كپي شده از سايت هاي ديگر بدون ذكر منبع
موفق باشيد
سلام دوست گرامي و فرزانه بهتر نبود تاپيك خود را يك جا و منسجم ميفرستاديد بعضي از نوشته هاي شما كوتاه تر از امضا تون هستند موفق باشيد
سلام دوست عزیز ممنونم از نظرتون :Gol:ولی بخاطر طولانی شدن پست ها و خسته شدن چشم کاربران لازم دیدم نوشته ها رو کوتاه تر کنم
سلام و درود بر فرزانه گرامی
من باب تاکید بر سخن شما جمله ای که عقیده مسیخیت را به نابودی میکشد و آن تاوان خون مسیح بر گناهان مسیحیان است اشاره ای اجمالی میکنم.
پس از توبه
لازمه اینکه شخص بر گناهی آشنا شود تا از تکرار آن گناه در امان بماند ایجاب میکند از کتاب مقدس و یا یک هدایتگر دینی بپرسد تعقل و تفکر کند و پس از آشنائی با ماهیت آن پرهیز گاری بر اساس تعقل و آشنائی با گناه پیشه گیرد.
اینکه اشخاص هر گناهی مرتکب گردند سپس با خون مسیح علیه السلام بخواهیم بگوئیم بله این گناه پاک شده و عاقل هم شده و .. کمی ساده اندیشی است.
از طرفی همانطوریکه فرزانده گرامی اشاره کردند اناجیل متعددی نوشته شده که حتی قابلیت استناد به آن هم وجود ندارد.
خیلی ها در مسیحیت این مطلب را متوجه میشوند ولی چه باید کرد ؟ با یک مذهب و اینهمه ثروت و طرفدار کور کار نمیشود کرد.و البته این مسئله مطلب اساسی ای است.
توبه و بازگشت اگر تنها با تاوان مسیح علیه السلام آنهم از کلام کشیش باشد واقعا چه شوربائی شود .
و من الله التوفیق
یاحق
آن مرد شتر سوار
به نام خدا
هنگامیکه گفته می شود امام رضا در بحث با آن روحانی یهودی از کتاب اشعیاء نبی مطلبی آوردند در این مضمون که شتر سوار و الاغ سواری می آیند ، که الاغ سوار حضرت مسیح و شتر سوار حضرت محمد هستند گفته می شود که چنین چیزی نیامده است !
درسته به خصوص در ترجمه های فارسی نظیر این :
و چون فوج سواران جفت جفت و فوج الاغان وفوج شتران را بیند آنگاه به دقت تمام توجه بنماید.
اگر بخوانیم چنین چیزی دیده نمی شود، جدای از اینکه این خود نشانه ای از ادامه دار بودن تحریف و جرح و تعدیل در کتاب مقدس است، می بینیم که آنها برای اینکه حقیقت را پنهان کنند حاضرند حتی در کتاب مقدس هم تصرف کنند تا مبادا کسی به سوی حق متوجه شود!!
در انجیل متی باب 21 از فقره 1 تا 5 به موضوع جالبی اشاره می کند که حضرت مسیح یکی از نشانه های ظهورش را همان پیش بینی آن نبی می داند که الاغ سواری وارد شهر می شود.... و برای همین دستور می دهد تا شاگردانش الاغی برای او تهیه کنند تا با الاغ وارد شود!!!
"و چون نزدیک به اورشلیم رسیده، وارد بیتفاجی نزد کوه زیتون شدند. آنگاه عیسی دو نفر از شاگردان خود را فرستاده، بدیشان گفت: «در این قریهای که پیش روی شما است بروید و در حال، الاغی با کرهاش بسته خواهید یافت. آنها را باز کرده، نزد من آورید . وهرگاه کسی به شما سخنی گوید، بگویید خداوند بدین ها احتیاج دارد که فی الفور آنها را خواهد فرستاد.» و این همه واقع شد تا سخنی که نبی گفته است تمام شود که «دختر صهیون را گویید اینک پادشاه تو نزد تو میآید با فروتنی و سواره بر الاغ و بر کره الاغ." (متی 21: 4و5)
خوب حالا متن اصلی آن ترجمه عجیب بالا را می آوریم
حالا متن عبری تورات:
[=Times New Roman]וְרָ֣אָה רֶ֗כֶב צֶ֚מֶד פָּֽרָשִׁ֔ים רֶ֥כֶב חֲמֹ֖ור רֶ֣כֶב גָּמָ֑ל וְהִקְשִׁ֥יב קֶ֖שֶׁב רַב־קָֽשֶׁב
ببیند یک جفت مَرکَب سواران، الاغ سوار ، شتر سوار آنگاه گوش کند توجه کند به دقت تمام توجه کند. (اشعیاء 21: 7)
خب حالا نکته اساسی اینجاست الاغ سوار بنا بر گفته عهد عتیق و خود مسیح در انجیل کنونی ، مسیح می باشد! پس شتر سوار چه کسی است؟؟
[=Calibri]http://truegod.blogfa.com/
شِی لَه آن پیامبر موعود
به نام خدا
تورات معروف لنینگراد 1008 میلادی
[=Times New Roman]לֹֽא־יָס֥וּר שֵׁ֙בֶט֙ מִֽיהוּדָ֔ה וּמְחֹקֵ֖ק מִבֵּ֣ין רַגְלָ֑יו עַ֚ד כִּֽי־יָבֹ֣א[=Times New Roman] שִׁילֹה[=Times New Roman] כ[=Times New Roman] וְלֹ֖ו יִקְּהַ֥ת עַמִּֽים
[=Times New Roman]عصا از يهودا دور نخواهد شد، و نه فرمانفرمایی از ميان پاهای او، تا [=Times New Roman]شِی لَه[=Times New Roman] (کسی که ستایش به او تعلق دارد) بیاید، و فرمانبرداری ِ امتها از آن او خواهد بود.
[=Times New Roman](پیدایش ۴۹ : ۱۰)
[=Times New Roman]*
[=Times New Roman]کتاب مقدس عبری کنونی:
[=Times New Roman]לא יסור שבט מיהודה ומחקק מבין רגליו עד כי[=Times New Roman]יבא שילה ולו[=Times New Roman]יקהת עמים
[=Times New Roman]عصا از يهودا دور نخواهد شد، و نه فرمانفرمایی از ميان پاهای او، تا [=Times New Roman]شیلوه[=Times New Roman] بیاید، و فرمانبرداری ِ امتها از آن او خواهد بود.
[=Times New Roman](پیدایش ۴۹ : ۱۰)
[=Times New Roman]البته با کمال تعجب در تورات های کنونی و کتاب مقدس های کنونی از کلمه [=Times New Roman]יבא שילה ולו[=Times New Roman]شیلوه[=Times New Roman]استفاده می شود که به معنای [=Times New Roman]([=Times New Roman]آن کسی که این به او تعلق دارد)[=Times New Roman]می باشد ولی[=Times New Roman]در تورات لنینگراد که قدیمیترین نسخه و متقن ترین نسخه قدیمی آن است[=Times New Roman]شِی لَه[=Times New Roman]آمده با معنای[=Times New Roman](کسی که حمد به او تعلق دارد)[=Times New Roman]است.[=Times New Roman]حتی گاهی از کلمه[=Times New Roman]שִׁילֹ֔ו[=Times New Roman] شِلو[=Times New Roman] هم آورده اند که معنی آن ([=Times New Roman]کسی که متعلق به اوست[=Times New Roman])[=Times New Roman]می باشد. هدف از تمامی اینها اجنتاب ازآوردن عبارت اصلی بوده است!
[=Times New Roman]اینجا مستقیماً به نام محمد (ص) اشاره شده[=Times New Roman]است ، [=Times New Roman]که در کتاب های مقدس کنونی آنرا [=Times New Roman]شیلوه[=Times New Roman] می[=Times New Roman]نویسند![=Times New Roman] تا باز هم حقیقت را پنهان کنند[=Times New Roman].
[=Times New Roman]محمد یعنی : «قابل ستایش» یا «ستوده»
[=Times New Roman]و احمد یعنی : «مورد ستایشترین»
[=Times New Roman]در این آیه آمده که قانون وشریعت و فرمانروایی[=Times New Roman]از دستان[=Times New Roman] یهودا[=Times New Roman] خارج نمی شود تا[=Times New Roman]شِی لَه[=Times New Roman]بیاید[=Times New Roman]. و نکته اساسی در همین جاست که تنها سبط باقی مانده از بنی اسرائیل از هفت هشت قرن قبل از میلاد به بعد تنها سبط یهوداست که به همین دلیل به بنی اسرائیل یهودی یعنی منتسب به همان یهودا گفته می شود!
[=Times New Roman]ای خاندان یعقوب که به نام اسرائیل مسمی هستید و از آب (نسل) یهودا صادرشدهاید، و به اسم یهوه قسم میخورید و خدای اسرائیل را ذکر مینمایید، اما نه به صداقت و راستی، این را بشنوید. (اشعیاء 48: 1)
[=Times New Roman]پس او نمی تواند از بنی اسرائیل باشد، یا مسیح[=Times New Roman] ([=Times New Roman]ع) که از بنی اسرائیل و یهودا بوده نیز نمی تواند باشد!!! او کسی غیر از بنی اسرائیلیان است!!!
[=Times New Roman]که یاد آور این پیشگویی است :
نبیای را برای ایشان ازمیان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد، و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هرآنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت.( تثنیه 18: 18)
[=Times New Roman]که این برادران بنی اسرائیل ، بنی عیسو نیستند چونکه عیسو بنا برگفته خود تورات برکت نگرفت و در ضمن از بنی عیسو اثری باقی نماد چنانکه در عهد عتیق کتاب عوبدیا آمده :
و خاندان یعقوب آتش و خاندان یوسف شعله و خاندان عیسو کاه خواهند بود و در میان ایشان مشتعل شده، ایشان را خواهد سوزانید و برای خاندان عیسو بازمانده ای نخواهد ماند زیرا خداوند فرموده است. (عوبدیا 1: 18)
[=Times New Roman]و از بنی عیسو دیگر در عصر حاضر هم بازمانده ای نیست و البته که کسی را هم سراغ نداریم که از بنی عیسو به نبوت رسیده باشد!
[=Times New Roman]و در جای دیگر در تکمیل پیشگویی ها آمده :
بر نخیزد پس از این پیامبری در بنی اسرائیل مانند موسی ، آنچنان پیامبری که تکلم می کند رو برو با خدا. (تثنیه 34: 10)
[=Times New Roman]پس این برادران بنی اسرائیل تنها همان بنی اسماعیل می توانند باشند که برکت یافته و در موردش پیشگویی شده :
و اما در خصوص اسماعیل، تو را اجابت فرمودم. اینک او را برکت داده، بارور گردانم، و او را بسیار کثیر گردانم. دوازده رئیس از وی پدید آیند، و امتی عظیم از وی بوجود آورم. (پیدایش 17: 20)
که یاد آور دوازده امام بزرگوار جانشین پیامبر هم می باشد.
http://truegod.blogfa.com/
مناظره حضرت محمد صلی علیه و اله با مسیحیان در کتاب الاحتجاجات طبرسی از علمای قرن ششم هجری این مناظره آمده است:
(سپس رسولخدا رو به نصاری نمود)وفرمود :اینکه گفتید)که قدیم عزّ و جلّ {خداوند}با مسیح پسرش اتحاد(حلول)کرده منظورتان چیست؟اگر
: منظورتان این است که قدیم و ازلی= (خدا)حادث شده.(تبدیل به موجودی شده که نبوده وبعداً به وجود آمده به عبارت دیگر=یعنی خدا به عیسی تبدیل شده،ویا برعکس عیسی
تبدیل به موجود ازلی شده (قدیم شده )
حالت دوم:
و یا اینکه منظورتان این است که متحد شده یعنی به کرامتی او را اختصاص داده که هیچ کس را به اندازه اکرام نکرده؟
ادامه.. پس اگر تبدیل به موجودی حادث شده حرفتان باطل است زیرا محال است ازلی تبدیل به حادث شودو اگر منظورتان این است که موجودث حادث تبدیل به موجودد ازلی شده( فقد احلتم)..زیرا موجود حادث محال است به ازلی تبدیل گردد. ( ب):و یا اینکه منظورتان این است
که متحد شده یعنی به کرامتی او را اختصاص داده که هیچ کس را به اندازه اکرام نکرده؟ واین معنای موجودات ایجاد شده است(عیسی مخلوق است نه خالق) و حرف شما به خلاف این است. نصاری گفتند کارهای عجیبی خداوند به دست عیسی (ع) آشکار کرده استلذا ایشان را پسر انتخاب کرده است .رسول ا لله (ص و اله) فرمودند:شنیدید آنچه را به یهود گفتم و آن جملات را تکرار فرمودند{(خلاصه آن=
ویهود علت ابن الله نامیدن عزیز را خدمت او به تورات مطرح کرده اند وپیامبر گرامی اسلام (ص واله)فرمودند موسی چندبرابر خدمت کرده پس باید منزلت بزگتری (از پسر خدا)داشته باشد زیرا نبی الله
است و اگر منظورتان از پسر تولد وزایمان وحاملگی به هم بستری است کافری شده اید زیرا خدا را به مخلوق شبیه کرده اید ودراین صورت خود خدا احتیاج به خالقی پیدا می کند. یهود گفتند منظور ما ایننیست این کفر است. منظورکرامت نزد خداست نه ولادت از خداوند. همانطور که ما گاهی به دیگران میگوییم پسرم در حالی که از ما متولد نشده اند. رسول الله (ص و اله)فرمودند در این صورت هر کساکرامش بیشتر باشد لقبش بالاتر می رود مثلاً به موسی می شود گفت برادر خدا یا پدر خدا یا...آیا به نظرشما درست است به موسی چنین بگویند. پهودیان متحیر شدند ...)} مسیحیان گفتند پس چرا به
ابراهیم (ع) خلیل الله می گویید؟جواب فرمودند که خلیل از خُلت به معنای فقر و فاقه است ابراهیم فقیر ومنقطع بسوی خدا بودنه اعراض کننده و خود را بی نیاز بداند و این به خاطر کمک نخواستن او در پرتاب
به آتش حتی از جبرییل است وابراهیم به جبرییل گفت حسبی الله انی لا اسال غیره خدا بس است مرا
از کسی غیراز خدا کمک نمی خواهم... وچون خلیل شد به معانی دسترسی پیدا کرد که احدی پیدا نکرد.اگر شما با ابراهیم مقایسه کنید وبه عیسی بگویید پسرش باید به موسی هم بگویید پسرش و
پدرش و..مسیحیان گفتند در اناجیل نوشته :می روم به سوی پدرم وپدر شما: جواب فرمودند از کلمه پدر شما معلوم می شود که خدا پدر همه است واختصاص به عیسی (ع) باطل است پسر بودن وتازه شاید
منظورش رفتن به سوی حضرات آدم ونوح و.. باشد نصاری ساکت شدند.. منبع.(الاحتجاجات .تالیف ابی
منصور احمد ابن علی ابن ابیطالب الطبرسی از علماءقرن ششم هجری ج اول .صص25- 23،چاپ مشهد..نشر مرتضی1403 هجری
در «الكتاب المقدس تحت المجهر»، ابومحمد اردني، ص 155 از سفر ارمياء، فصل 46، آيات 2 الي 11 (به نقل از كتاب «المهدي المنتظر في الفكر الاسلامي»، سيد ثامر هاشم العبيدي) مطلبي نقل شده است كه به نظرم اشاره به شهادت امام حسين(ع) در نزديكي رود فرات ميباشد (علاوه بر ارتباط آن با ظهور امام زمان عج).
...اي سواركاران! بالا رويد و مركبها را به حركت درآوريد، و قهرمانان بيرون آيند: كوش و قوط، سپر به دست و لودپونها كمان در دست. پس اين روز براي آقاي فرمانده لشكريان است، روز انتقام از دشمنان است. پس شمشير را ميخورد و سير ميشود... چون براي آقاي لشكريان، يك قرباني در سرزمين شمال، نزديك فرات ميباشد.
در توراتي كه نزد من است عبارت به شكل زير آمده است:
... اي اسبان و عرابهها و سربازان مصر بياييد! اي اهالي سودان و ليبي كه سپرداران لشكر مصر هستيد، اي لوديان كه كماندارانش ميباشيد، به پيش بياييد! چون امروز، روز خداوند، خداي قادر متعال است! روزي است كه خداوند از دشمنانش انتقام ميگيرد. شمشير او آن قدر ميكشد تا سير شده، از خون شما مست گردد. امروز خداوند در سرزمين شمال، نزد رود فرات قرباني ميگيرد.
http://apocalypse.ir/post-92.aspx
خدای تورات جسم است با خصوصیات جسمیت
مسأله توحید که اساس و پایه تمام مذاهب آسمانی است متأسفانه درکتب عهدین و بعضی از کتب که مسلمانها نوشتهاند از جهاتی مختلفتحریف گشته و غیر قابل قبول معرفی گردیده است، به عبارت روشنترمطالبی خلاف واقع و بی اساس در این مسأله دیده میشود. مثلاً در سفرخروج باب 24 آیه 9 تا 18 مینویسد:
«و موسی با هارون و ناداب و ابیهو و 70 نفر از مشایخ بنیاسراییل بالا رفت و خدای اسرائیل را دیدند و زیر پاهایش مثلصنعتی از یاقوت کبود شفاف مانند ذات آسمان در صفا و بر سرورانبنی اسراییل دست خود را نگذارد پس خدا را دیدند و خوردند وآشامیدند و خدا به موسی گفت: نزد من به کوه بالا بیا و آنجا باش تالوحهای سنگی و تورات و احکامی را که نوشتهام تا ایشان را تعلیمنمایی به تو دهم، پس موسی با خادم خود یوشع برخاست و موسی بهکوه خدا بالا آمد...»البته این آیات و آیات بعدی تا آخر باب تاریخی بودنتوارت را میرساند...
ضمناً باید دانسته شود که برخی از مسلمانها بدون توجه به اخبارصحیح اهلبیت: موضوعاتی را در این باره با اقتدا به اسلاف خود آوردهو به اسلام نسبت دادهاند. و همانگونه که تورات، خدا را معرفی میکند؛ آنهانیز دست کم او توراتیان را نداشته و خدای بی مثل و مانند را همانگونهمعرفی نمودهاند. مؤلف محترم سیری در صحیحین، مقداری از آن اخبارجعلی منتشر شده در میان مسلمین را در جلد اول کتابش از ص145 تاص213 جمعآوری و حل و فصل نموده است که به تعبیری دیگر،اسرائیلیات در باب توحید را به مردم نمایانده است. در حالی که اسلاماصیل، ساحت مقدس اللّ\'ه را از جسم و جسمانیت مبرّا میداند و قرآن مجیدمیفرماید: (لا\' تُدْرِکُهُ الابصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الابصا\'رَ) خداوند با هیچنوع بصری دیده نمیشود و خطاب با تأیید و تأکیدش به موسی چنین استکه (لن ترانی...).
خدای تورات انسان را به شکل خود میآفریند
در آیه 1 تا 3 سفر پیدایش تورات مینویسد: «این است کتابپیدایش آدم در روزی که خدا آدم را آفرید. شبیه خدا او را ساخت، نر وماده ایشان را آفرید و ایشان را برکت داد و ایشان را آدم نهاد در روزآفرینش ایشان...».
و در آیه 7 باب 9 سفر پیدایش مینویسد: «هر که خون انسان ریزدخون وی به دست انسان ریخته شود زیرا خدا انسان را به صورتخود ساخت». اینک متذکر میشویم که اینگونه مطالب در بین مسلمین نیزنفوذ نموده و حتی بعضی از محدثین، آنها را به رشته تحریر در آوردهاند.مرحوم مجلسی1 تعدادی از اینگونه روایات را با رد آنها در جلد چهارمبحارالانوار آورده است. در جلد 4 ص 11 باب 2 از حسین بن خالد نقلمیکند که به امام رضا7 عرض کردم: «مردم روایت میکنند که پیامبراسلام9 فرمود: ان اللّ\'ه خلق آدم علی صورته. حضرت رضا7 فرمود:قاتلهم اللّ\'ه. خدا آنها را بکشد، آنها اول حدیث را حذف کردهاند. حدیثچنین است: پیامبر9 از جایی میگذشت که شنید دو نفر به همدیگر سبو لعن مینمایند، حضرت شنید که یکی از آنها به دیگری میگوید: «قبحاللّه وجهک و وجه من یشبهک» خدا صورت تو و صورت کسی که به توشباهت دارد را قبیح بگرداند، حضرت فرمود: «بنده خدا اینگونه بهبرادرت پرخاش نکن و بد مگو که خداوند حضرت آدم و این شخصرا به یک شکل آفریده است». یعنی شکل او به مانند شکل حضرت آدماست و تو به هر دو خلقت که کار خداست بدگویی میکنی. همین روایت رامرحوم شیخ صدوق1 در کتاب توحید باب 12 حدیث 11 ص152 ونظیرش را در همین باب حدیث 10 از علی7 نقل کرده، بعد مینویسد: قالالمصنف1:
«ترکت المشبهه من هذا الحدیث اوّله و قالوا ان اللّه خلق آدمعلی صورته فضلّوا فی معناه و اضلّوا».
جهت بیشتر روشن شدن مطلب و تأویلات مختلف به آدرسهایی کهداده میشود مراجعه فرمایید.
«خدای تورات احتیاج به استراحت دارد» - «خدا درِخانهها را نمیشناسد مگر علامتزده شود» - «خدای تورات ازخلقت انسان پشیمان میشود» - فصل 15 آیه 11 سموئیل 1 و سفرپیدایش باب 6 آیه 5 تا 8 مینویسد: «خداوند پشیمان شد که انسان را برروی زمین ساخته بود و در دل خود محزون گشت». خدای تورات بایعقوب کشتی میگیرد و مغلوب میشود. و معنای کلمه اسرائیل را کهبنده خداست نمیداند و به ضد آنکه مصارع اللّه است تفسیر میکند.
اینک بشنوید:
«و یعقوب تنها ماند و مردی با وی تا طلوع فجر کشتی میگرفت وچون او دید که بر وی غلبه پیدا نمیکند کف ران یعقوب را لمس کرد و کفران یعقوب در کشتی گرفتن با او فشرده شد، پس گفت مرا رها کن، زیرا کهفجر میشکافد، گفت: تا مرا برکت ندهی تو را رها نمیکنم، به وی گفت: نامتو چیست؟ گفت: یعقوب. گفت: ازین پس نام تو یعقوب خوانده نشود بلکهاسرائیل، زیرا که با خدا و با انسان مجاهده کردی و نصرت یافتی.
نوح قربانی میکند و رائحه او به دماغ خدا میرسد: خداوندبوی خوش بویید و خداوند در دل خود گفت: «بعد ازین دیگر زمین را بهسبب انسان لعنت نکنم زیرا که خیال دل انسان از طفولیت بد است و باردیگر همه حیوانات را هلاک نکنم چنانچه کردم.
خدای تورات خرس و شیر است: او برای من خرسی است درکمین نشسته و شیری که در بیشه خود میباشد. و در کتاب هوشع باب13، آیه 7 - 8 - 9 مینویسد: «پس من برای ایشان مثل شیر خواهم بود ومانند پلنگ به سرِ راه در کمین خواهم نشست و مثل خرسی که بچههایش رااز وی ربوده باشند بر ایشان حمله خواهم آورد و پرده دل ایشان را خواهمدرید. و مثل شیر ایشان را در آنجا خواهم خورد».
از دماغ او دود و از دهانش آتش بیرون میآید: در تنگی خود،خداوند را خواندم و نزد خدای خویش دعا نمودم و او آواز مرا از هیکل خودشنید و استغاثه من به گوش وی رسید، آنگاه زمین متزلزل و مرتعش گردید واساسهای آسمان بلرزید و از حد خشم او متحرک گردیدند و از بینی وی دودمتصاعد شد، و از دهان او آتش سوزان در آمد و اخگرها از آن افروخته شدو او آسمانها را خم کرده، نزول فرمود و تاریکی غلیظ زیر پاهایش بود، برکروبین سوار شده، پرواز نمود....
در تنگی خود، خداوند را خواندم و نزد خدای خویش استغاثهنمودم، او آواز مرا از هیکل خود شنید و استغاثه من به حضورش به گوشوی رسید، زمین متزلزل و مرتعش گردید، اساس کوهها بلرزید و متزلزلگردید چون که خشم او افروخته شد دخان از بینی او برآمد و نار از دهانشملتهب گشت و آتشها از آن افروخته گردید. آسمان را خم کرده نزول فرمودو زیر پای وی تاریکی غلیظی بود و بر کروبی سوار شده، پرواز نمود و بربالهای باد طَیَران کرد.. ..
خدای تورات دل فرعون را سخت میگرداند تا ایمان نیاورد. خداونددل فرعون را سخت ساخت که بدیشان گوش نگرفت....
خدای تورات خدعه میکند، ظلم میکند، جسمی است که دیدهمیشود ولی خودش آدم را در بهشت گم میکند و آدم را از ترس این که مباداخدا شود، از بهشت بیرون کند. آیات زیر را به دقت مطالعه فرمایید:
سِفر پیدایش، باب 2، آیه 16 تا 18 و باب 3، آیه 1 تا 26.
آیا برای خدا در ایجاد مخلوقات تعبی است تا بعد از فراغتاستراحت نماید؟ لطفاً آیه 2 و 3 باب 2، سِفر پیدایش را از مدّ نظربگذرانید. آیا خدا دروغ میگوید و خدعه میکند؟ آیات 1 تا 8، باب 3تکوین و آیه 15 به بعد باب 2 تکوین را بخوانید که چگونه خدا به آدممیفرماید: تا از درخت نیک و بد خورید، خواهید مُرد»، با آن کهخوردند و نمردند. آیا این جمله نسبت به خدا کذب و خدعه نیست؟ آیاصدق مار و خیرخواهی او متصور است؟ آیا این مار همان ماری نیستکه در باب 12 آیه 9 مکاشفه، یوحنّا متذکر شده و او را شیطان مینامند.
تورات نسبت به خدا توهین کرده و میگوید: خدا جسم است، در باغمیخرامد، آدم از او پنهان میشود، جاهل است، به آدم میگوید: «کجاهستی؟ به تو چه کسی فهماند که عریانی؟ مگر از آن درخت خوردی؟.
تورات به تعداد آلهه تصریح مینماید: خداوند خدا گفت: «هماناآدم(انسان) مثل یکی از ما شده است که عارف نیکی و بد گردیده، اینکمبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته، بخورد و تا ابد زندهبماند».
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَّهِ ابْنِ الحَسَن
صَلواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلی آبائِهِ
فِی هذِهِ السّاعَهِ وَ فِی کُلِّ ساعَه
وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلِیلاً وَ عَیْناًحَتّی\' تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً
وَ تُمتِّعَهُ فِیها طَوِیلاً
بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمِین
یعنی عهد عتیق رو یهود قبول داره و عهد عتیق و جدید رو مسیحیان؟
عهد جدید رو یهودیان قبول ندارن، درسته؟
سلام.
یعنی عهد عتیق رو یهود قبول داره و عهد عتیق و جدید رو مسیحیان؟
عهد جدید رو یهودیان قبول ندارن، درسته؟
با سلام
عهد به معناي عقد وقرارداد بين انسان وخدا يا با شخصي ديگر است . عهد عتيق اسمي است كه مسيحيان آن را در مقابل عهد جديدي كه مژده آن در قسمت هاي عهد عتیق آمده است (ارمیا به تورات وساير كتب خاص يهود داده اند . ومنظور از عهد جديد شريعت عيسوي عليه السلام مي باشد .
مسيحيان تقريبا تمامي عهد عتيق و عهد جديد فعلي را قبول دارند ولي يهوديان فقط قسمت عهد قديم را قبول دارند .