جمع بندی استفاده از بعضی از صفتهای تفضیل در قرآن چه حکمتی دارد؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
استفاده از بعضی از صفتهای تفضیل در قرآن چه حکمتی دارد؟

[=&amp]استفاده نامفهوم صفت تفضيل در بعضي از آيات قرآن داراي چه حكمتي است:
النساء : 46 مِنَ الَّذينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَليلاً


کارشناس بحث : کوثر قرآن

[/]

جویا;301033 نوشت:
استفاده نامفهوم صفت تفضيل در بعضي از آيات قرآن داراي چه حكمتي است:
النساء : 46 مِنَ الَّذينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَليلاً


کارشناس بحث : کوثر قرآن

با سلام:Gol:

اسم تفضیل به کلمه ای گفته می شود که بر زیادی ویژگی و صفتی در یک موصوف نسبت به موصوف دیگر دلالت می کند و موارد کاربرد آن در قرآن بر همین اساس است و با توجه به سیاق و متن آیه و در برخی موارد با رجوع به تفسیر قابل فهم است.
در آیه مورد بحث « وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ » وَ أَقْوَم دو اسم تفضیل «خیراً» به معنای عادلانه تر و بهتر و «أقوم» به معنای درست تر و محکم تر وجود دارد و معنای آن چنین است:
اگر آنها به جاى اين همه لجاجت و دشمنى با حق و جسارت و بى ادبى، راه راست را پيش مى‏گرفتند و مى‏گفتند:" ما كلام خدا را شنيديم و از در اطاعت درآمديم، سخنان ما را بشنو و ما را مراعات كن و به ما مهلت بده تا حقايق را كاملا درك كنيم، به نفع آنها بود و با عدالت و منطق و ادب كاملا تطبيق داشت".
تو ضیح این که اين آيه به دنبال آيات قبل، صفات جمعى از دشمنان اسلام را تشريح مى‏كند و به گوشه‏اى از اعمال آن ها اشاره مى‏نمايد.
نخست مى‏ گويد: يكى از كارهاى آن ها، تحريف حقايق و تغيير چهره دستورهاى خداوند بوده است،"« مِنَ الَّذِينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ » جمعى از يهوديان سخنان را از محل خود تحريف مى‏نمايند" به دنبال اين جمله مى‏فرمايد:
« وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا »" ما شنيديم و مخالفت كرديم!" يعنى بجاى اينكه بگويند سمعنا و اطعنا:" شنيديم و فرمانبرداريم" مى‏گويند شنيديم و مخالفيم،
و بعد اشاره به قسمت ديگر از سخنان عداوت‏ آميز و آميخته با جسارت و بى ادبى آنها كرده، مى‏گويد آن ها مى‏گويند: وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ " بشنو كه هرگز نشنوى" و به اين ترتيب آن ها براى نگهدارى يك عده از همه جا بى‏ خبر علاوه بر تحريف حقايق و خيانت در ابلاغ كتب آسمانى كه سرمايه اصلى نجات قوم و ملت آنها را از چنگال ستمگرانى همچون فرعون تشكيل مى‏داد، به حربه ناجوانمردانه استهزاء و سخريه كه حربه افراد خودخواه و مغرور و لجوج است متوسل مى‏شدند، و گاهى علاوه بر همه اين ها از جمله‏هايى كه مسلمانان پاكدل در برابر پيامبر (ص) مى‏گفتند سوء استفاده كرده و آن جمله‏ها را با معانى ديگرى به عنوان تكميل سخریه های خود به کار
مى‏بردند مانند جمله" راعنا" كه به معنى" ما را مراعات كن و به ما مهلت بده" بود و مسلمانان راستين در آغاز دعوت پيامبر (ص) براى اينكه خوبتر و بهتر سخنان او را بشنوند و به دل بسپارند در برابر پيامبر (ص) اين جمله را مى- گفتند، ولى اين دسته از يهود اين جمله را دستاويز قرار داده و آن را مقابل آن حضرت، تكرار مى‏ كردند و منظورشان معنى عبرى اين جمله كه" بشنو كه هرگز نشنوى" بود و يا معنى ديگر عربى آن را يعنى" ما را تحميق كن"! اراده مى‏كردند «1» اشاره به اينكه كار پيامبر اسلام (ص)- العياذ باللَّه- تحميق و اغفال كردن مردم بوده است.
«تمام اينها به منظور آن بود كه با زبان خود حقايق را از محور اصلى بگردانند و در آئين حق طعن زنند » (لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ)
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ» اما اگر آن ها به جاى اين همه لجاجت و دشمنى با حق و جسارت و بى ادبى، راه راست را پيش مى‏گرفتند و مى‏گفتند:" ما كلام خدا را شنيديم و از در اطاعت درآمديم، سخنان ما را بشنو و ما را مراعات كن و به ما مهلت بده تا حقايق را كاملا درك كنيم، به نفع آنها بود و با عدالت و منطق و ادب كاملا تطبيق داشت".

رک: تفسير نمونه، ج‏3، ص: 405
با تشکر

فرمودید:
اسم تفضیل به کلمه ای گفته می شود که بر زیادی ویژگی و صفتی در یک موصوف نسبت به موصوف دیگر دلالت می کند
پیشنهادی که قرآن به معاندین می دهد «بهتر» و »محکمتر» از سخنان آنها نیست! زیرا اصلا سخنان آنان خوب و محکم نیست!

جویا;301033 نوشت:
استفاده نامفهوم صفت تفضيل در بعضي از آيات قرآن داراي چه حكمتي است: النساء : 46 مِنَ الَّذينَ هادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ يَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَيْنا وَ اسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِي الدِّينِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلا يُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَليلاً

سلام
اسماء تفضیلی که مرتبط با خداست صفت تفضیل مطلق است یعنی به معنای خوبتر نیست تا در مقابلش خوب قرار گیرد بلکه خوب در مقابل بد است اما چون منسوب به خداست دیگر از آن به خوب نمی توان تعبیر کردد بلکه به تعبیر خوبترین باید از آن یاد نمود . یعنی در اینجا خوبترین در مقابل بد است .
والله الموفق

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: یاسین

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

«اسم تفضيل»: اسمى است كه مشتق است از فعل با وصف زيادتى بر غير.

فرق بين اسم تفضيل و أفعل تفضيل اين است كه: اگر در اول كلمه آن همزه باشد «أفعل تفضيل» است و اگر نباشد «اسم تفضيل» است. پس خير و شر، اسم تفضيل است نه أفعل تفضيل- و استعمال اسم تفضيل از سه چيز خالى نيست: يا «الف و لام» مثل زيد الافضل، يا «اضافه» مثل زيد أفضل الرجال، يا «من» مثل زيد أفضل من عمرو.[1]

اگر گفته شود که عبارت« این از آن بهتر است» به این معنی است که در هر کدام از این دو خیری هست، تا اینکه صحیح باشد ما یکی را بر دیگری ترجیح دهیم، به خاطر اینکه کلمه «خیر» در اصل افعل تفضیل است، می گوییم این حرف صحیح نیست زیرا؛ مراد از خیر در اینجا خیر در مقابل شر است، نه خیری که در به معنی افعل تفضیل باشد، مانند اینکه گفته شود: در فلان کار خیر است، یعنی در آن شر نیست.[2]

ظاهر اينست كه أفعل تفضيل دراين مقام بمعنى أصل فعل باشد به اين معنى كه به تحقیق اين گفتار، برای ايشان خوب و بعدالت نزديك بود.[3]


[/HR] [1] - حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلد اول ‏تعليقه، ص73.

[2]الموسوعة القرآنية، خصائص السور، ج‏2، ص: 186.

[3] - تفسير شريف لاهيجي، ج‏1، ص: 484.

موضوع قفل شده است