جمع بندی از کجا بدونم چقدر دوستم داره و چطور محبتش رو بیشتر کنم؟

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
از کجا بدونم چقدر دوستم داره و چطور محبتش رو بیشتر کنم؟

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:


دختری هستم که چندماهه عقد بستم. همسرم از لحاظ شخصیت مذهبی و اخلاقی خداروشکر دقیقاً همونه که میخوام اما از جهات دیگه...
ببینین من دختر فعالی بودم آزاد در روابط بین دوستان و با چندتا از دوستام رفت و آمد خانوادگی داشتیم اما همسرم متاسفانه خیلی روابط اجتماعی محدودی دارن و این و دلایل دیگه باعث شده ایشون خیلی از تجربیاتی که من از ارتباطاتم با دیگران کسب کردم رو نداشته باشن. این مقدمه رو گفتم تا بگم خودم میدونم خیلی از اشتباهات همسرم مغفوره و منم چشم می پوشم ازش ولی...
همسرم از همون روزای اول یه اخلاق خاصی داشت. تازه اوایل بهتر بود اما الان که هنوز شش ماه نشده از عقدمون میگذره اصلاً خیلی شدت گرفته بی توجهیاش.
اولاش میگفت من زیاد از پیام دادن خوشم نمیاد خب ما تو دوشهر مجاوریم و همشهری نیستیم و نه من رانندگیم خوبه نه ایشون وسیله دارن اینه که خیلی کم همو میبینیم. کلاً هفته ای یه بار که اونام گاهی وقتا کلاً به مهمون بازی میگذره(برای ماه های اول حرفی نبود اما الان بعد چندماه هنوز همون رویه داره اذیتم میکنه خصوصاً با رفتارای دیگه اش). بعد خب ایشون که از پیام دادن خوشش نمیاد. تلفن هم که میگه اصلاً شرایطش رو نداره بزنه و خوششم نمیاد(رفتارش انگار طوریه که مثلاً من همسر پنهانیشم و این فکر مث خوره مخمو میخوره). خب این یعنی چی؟
اگه واقعاً نامزدشو دوس داره یعنی نباید یه کم بیشتر براش وقت بذاره؟ مگه این همه روایت نداریم که باید برای همسر وقت گذاشت؟
کلاً به طور معمول روزی پنج دقیقه به زور برام وقت میذاره با اینکه کارشم تا ساعت دو بعد ازظهره. یعنی هرروز از ساعت دو تا 11 شب فقط 5دقیقه اش به زور حق منه؟

این از این طرف قضیه.
بعد وقتایی هم میاد خونمون حرف از تردید داشتن میزنه و حواله میده به ماه های آینده که بعدها برات درددل میکنم الان مشکلم چیه. و همش تاکیدش رو اینه که اونجور که میخواستم نشد. یه دفعه به زور ازش حرف کشیدم و حدس زدم از نظر ظاهر و هیکل و اینها هم خیلی گویا مورد پسندش نیستم.

من به دلایلی که نمیتونم بگم دچار اضافه وزن زیادی شدم یعنی شوک اضافه وزن یه جورایی. همسرم بشدت لاغره و همیشه سر پرخوری من و هله هوله خوردنم گیر میده.
و قدم حدود 12-13سانت ازش کوتاه تره (اون کسی همقد خودش رو ترجیه میداده)و پوستمم به همون دلیل بالا، خراب شده و خیلی جوش میزنم کلاً استرس هام هم مزید بر علت شده که بیشتر جوش بزنم.

و از هر نظر دیگه فکرش رو میکنم دارم مراعاتش رو میکنم اما اون اصلاً نمیبینه. بلکه برعکسشو همیشه به شوخی و جدی میگه.
میگه اصلاً امن نیستی برام هی میپرسی کجایی و چه میکنی. اصلاً پس انداز نداری و همه اش خرج میکنی! روحیاتت خیلی ضعیفه و...
تو این چندماه بااینکه مخارجم شاید بیشتر از500تومن شده(من به غیر از قبوض چهارگانه، اجاره خونه و خوراک، بقیه مخارجم با خودمه دوسه سالی هس که اینطوره. البته بابام حرفی نداره اما چون سنم بالا رفته ترجیح دادم کمکش باشم) و تقریباً کلی از حقوقمو برای جهاز و این مخارجم دادم شاید به زور ازش 100تومن هم گرفته باشم.
یه بار حرفش رو زدم که ازش بیشتر بگیرم همچین سرد برخورد کرد که شخصیتم له شد.

یا از نظر دلداری دادن وقتایی که خیلی به خودش می پیچه و احساس گناه میکنه خیلی سعی میکنم آرومش کنم اما بیشتر حس میکنم دارخ فکر بد راجع بهم میکنه سکوت های معناداری میکنه.

یه بار سعی کردم اعتراضمو ملایم بهش بگم اما نشد اینقد داشت بد میشد که کلاً نتونستم خیلی رو اعتراض هام مانور بدم و بحثو جمع کردم عوضش تو خونمون که درجریان مشکلاتمون اوایل بودن بلند بلند جار زدم که همه چی حل شد مبادا کسی فکر بد راجع بهش بکنه.
الانم دیگه هیچکسی خبر نداره از مسایلمون و همه فک میکنن رابطمون در اوج محبته.
وقتایی که خسته اس یا شرایطشو نداره اصلاً اصرار ندارم باهم حرف بزنیم و...

یا شب اول عقد و روز اولی که اومد خیلی دهنش بو میداد اما اصلاً به روش نیاوردم اما در شرایط مشابه من حتی با دهن مسواک زده رفتم پیشش یه ایرادی گرفت!
بار اول و دوم دست خالی اومد خونمون و من جمعش کردم قضیه رو نخواستم خونوادم بهشون بربخوره چون خیلی حساسن به این مسائل.

از نظر رابطه هم بخاطر حیای وحشتناکش تقریباً خیلی راضی نیستم اما همیشه وانمود میکنم همه چی خوبه تا یه وقت فک نکنه بی حیام. ما بشدت احساس میکنم اختلاف مزاج داریم. و میترسم اصلاً نیاد باهم بریم مشاوره.

خدایی اصلاً دوس ندارم ناشکری کنم اما دارم فک میکنم اگه قراره این رفتاراش اونو به سمت جدایی ببره بهتره من پیشقدم بشم و تموم کنمش. حداقل زودتر این دغدغه ها تموم بشه.
اما از طرفی تا فک میکنم از هم جدابشیم ذهنم و قلبم منفجر میشه.
من واقعاً دوسش دارم براش وقت میذارم بی منت تاحالا هرکاری داشته و تونستم براش انجام دادم.
اما من یه کار ازش میخوام خیلی کوچیک اصلاً اهمیت نمیده و فراموش میکنه و...

کلاً به سرم زده یه چک لیست آماده کنم تمام نکات منفی که در من باعث شده محبتش به من از بین بره بذارم جلوش ببینم واقعاً دلیل بی توجهیاش چیه؟
ببینم اصلاٌ میتونم اصلاح کنم یا نه؟


در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد حامی

[="Tahoma"][="DarkGreen"]سلام خدمت شما خواهر محترم
براي راهنمايي بيشتر بفرماييد:
سن شما و شوهرتان؟
تحصيلات تان؟
شيوه آشنايي براي ازدواج؟
[/]

سلام خدمت شما خواهر محترم
به توجه به توضيحاتي كه داديد در خصوص اين سؤال چند نكته خدمت تان عرض مي كنم:
- يك رابطه خوب چندين فاكتور دارد: صراحت + صميميت + احترام متقابل + احترام به خودمختاري طرف مقابل.
- خودمختاري يعني اين كه افراد احساس خوبي ندارند كه پيوسته تحت كنترل ديگران باشند و بخواهند از ريز تا درشت كارهايشان را براي ديگران توضيح بدهم. كجا بودم، كي رفتم، با كي هستم، تا كي هستم كي خواهم برگشت و....گاهي سؤالات متعدد و پي در پي ناشيانه اين احساس را در ديگري به وجود مي آورد كه او مي خواهد من را در چنگ و كنترل خود بگيريد. بنابراين در گفتگو بايد فوق العاده دقت كنيم و با سخنان خودمان ديگري را در زندان كلمات اسير نكنيم. يعني صراحت خوب است ولي نبايد آزادي طرف مقابل را بگيرد.
- رابطه شما با شوهرتان شفاف نيست و انتظارات شما از هم مشخص نيست و اين به دليل ارتباط كم شما با هم است دنبال مقصر نگرديد كه تقصير كي است دنبال اين باشيد كه چگونه بايد اين ضعف را از بين ببريد. براي گفتگو در اين باره گفتگوي تلفني، وقتي كه او از راه مي رسد و يا هنگام خداحافظي اصلا وقت مناسبي نيست. وقتي با هم هستيد را به بگو بخند بگذرانيد و از او بخواهيد براي بيان يك مشكل وقتي را در نظر بگيريد و با هم در فضاي آرام در باره انتظارات سخن بگوييد. دقت كنيد. نبايد آن جلسه اختصاص بيابد به سرزنش و گله. از بين عيب ها و نقص هايي كه سراغ داريد يكي را گزينش كنيد و در ان را رابطه سخن بگوييد. نيز دقت كنيد كه همان قدر كه شهوت گفتن داريد شهوت شنيدن هم داشته باشيد.
- بين احساس مثبتي كه ما به خودمان داريم و احساس مثبتي كه به ديگران داريم همبستگي وجود دارد. اگر احساس و تصوير و خودپنداره خوبي نسبت به خود نداشته باشيم ديگران را هم مثبت ارزيابي نمي كنيم. و گاهي هم براي اين كه احساس مثبتي نسبت به خود نداريم براي مقبول شدن به ديگران باج مي دهيم يعني پيوسته نگران هستيم كه ديگري ما را تأييد كند و احساس ارزشمندي نداريم و در نتيجه اعتمادبه نفس مان پايين مي آيد. براي رفع مشكلات بايد احساس ارزشمندي را در خود افزايش دهيم با خود و توانايي هاي بالقوه و بالفعل و تجارب مثبت و فطري خود آشنا شويم و يا آشتي كنيم. وقتي ما در خود احساس ارزشمندي كرديم ديگران هم برايمان ارزش قائل مي شود با ما بودن را غنيمت مي دانند نه اتلاف وقت.
براي افزايش احساس ارزشمندي
تقويت ارتباط عميق با خدا ( تلاوت روزانه قرآن كم ولي مستمر، توجه به نماز اول وقت و...)
توجه به توانايي ها و هنرهايي كه بلد هستيم و مرور آنها
ارتباط با دوستان معنوي و مفيد
توجه به نعمت دينداري
تمركز بر تجارب مثبت گذشته (ريز و درشت)
ورزش كردن به خصوص ورزش گروهي مستمر ( يكي از فوايد ورزش اين است كه احساس مثبت ما نسبت به اندام خودمان را افزايش مي دهد)
كمك از پتانسيل هاي ماه مبارك رمضان براي تقويت خودكنترلي و افزايش قدرت اراده
برنامه ريزي در زندگي به صورت مكتوب
افزايش هنرها و مهارت هاي زنانه
افزايش اطلاعات عمومي معتبر

شادابي چهره
انسان موجودي است سه ساحتي، روح، روان، و جسم. اين ابعاد با هم در تعامل هستند از هم اثر مي‌پذيرند و بر هم اثر مي‌گذارند. در حديث زير تأثير تغذيه بر شادابي ظاهري و رواني نمايان است.
پيامبر اعظم (ص) فرمودند: برادرم عيسي (ع) از شهري مي گذشت که زن و مردي را ديد که بر سر هم فرياد مي کشند
حضرت فرمود چه شده است؟
مرد گفت: اي پيامبر خدا ايشان همسر من است و او را مشکلي نيست زني درستکار است، اما دارم از او جدا مي شوم.
حضرت فرمود: چرا؟
مرد گفت: بي‌آنکه کهنسال شود، چهره اش از طراوت افتاده است.
حضرت گفت: اي زن مي‌خواهي چهره ات پر طراوت شود.
زن گفت: بله اي پيامبر،
حضرت فرمودند:چون غذا مي‌خوري از سير شدن حذر کن.
آن زن چنان کرد و ديگر بار چهره اش طراوت يافت.[1]
پي نوشت ها:

-------------------------------------------------
1. أَنَّ النَّبِيَّ «صلی الله عليه ‏و‏آله» قَالَ مَرَّ أَخِي عِيسَى «علی ­نبینا وآله ­وعلیه ­السلام» بِمَدِينَةٍ وَ فِيهَا رَجُلٌ وَ امْرَأَةٌ يَتَصَايَحَانِ فَقَالَ مَا شَأْنُكُمَا قَالَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ هَذِهِ امْرَأَتِي وَ لَيْسَ بِهَا بَأْسٌ صَالِحَةٌ وَ لَكِنِّي أُحِبُّ فِرَاقَهَا قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَلَى كُلِّ حَالٍ مَا شَأْنُهَا قَالَ هِيَ خَلَقَةُ الْوَجْهِ مِنْ غَيْرِ كِبَرٍ قَالَ لَهَا يَا مَرْأَةُ أَ تُحِبِّينَ أَنْ يَعُودَ مَاءُ وَجْهِكِ طَرِيّاً قَالَتْ نَعَمْ قَالَ لَهَا إِذَا أَكَلْتِ فَإِيَّاكِ أَنْ تَشْبَعِينَ لِأَنَّ الطَّعَامَ إِذَا تَكَاثَرَ عَلَى الصَّدْرِ فَزَادَ فِي الْقَدْرِ ذَهَبَ مَاءُ الْوَجْهِ فَفَعَلَتْ ذَلِكَ فَعَادَ وَجْهُهَا طَرِيّاً.(علل الشرايع، ص497)

سلام
این نظر شخصی ام است !!! همسر شما درونگرا هست و از نظر مالی هم به مشکل برخورده است.

نقل قول:

یه دفعه به زور ازش حرف کشیدم و حدس زدم از نظر ظاهر و هیکل و اینها هم خیلی گویا مورد پسندش نیستم.
من به دلایلی که نمیتونم بگم دچار اضافه وزن زیادی شدم یعنی شوک اضافه وزن یه جورایی. همسرم بشدت لاغره و همیشه سر پرخوری من و هله هوله خوردنم گیر میده.
و قدم حدود 12-13سانت ازش کوتاه تره (اون کسی همقد خودش رو ترجیه میداده)و پوستمم به همون دلیل بالا، خراب شده و خیلی جوش میزنم کلاً استرس هام هم مزید بر علت شده که بیشتر جوش بزنم.

دختر خوب درمان چاقی دست خودته دیگه

با اراده تمام و تلاش سعی کن خودتو به وزن ایده آل برسونی

جنس مونث تمام جذابیتش توی هیکل و اندامشه

شما به دلیلی که گفتی نمیتونی بگی Fool چاق شدی Fool

تازه هله هوله هم میخوری

ینی رسما داری خودت خودتو نابود میکنی

تمام جذابیت زنانه ات رو با دو پاکت چیپس و چهار تا بستنی عوض میکنی Fool

نکن این کارو

از همین امروز تصمیم بگیر که وزن کم کنی

یکی از دوستای من مشکل مشابه شما رو داشت

شوهرش رسما تو صورتش میگفت به خاطر هیکل چاقت هیچ حسی بهت ندارم

باورت میشه دوستم توی یه ماه قوت قالبش شد بیسکویت ساقه طلایی + شیر ؟؟؟

سلام
من یک پسر هستم و شاید دلیل این جریان رو بدونم...
البته شاید...
شاید واقعا دارم چرت میگم
ولی وضع حجابا خیلی خراب شده... خیلی...
نمیدونید چقدر آرایش میکنن....

Miss Chadoriii;693433 نوشت:
دختر خوب درمان چاقی دست خودته دیگه

با اراده تمام و تلاش سعی کن خودتو به وزن ایده آل برسونی

جنس مونث تمام جذابیتش توی هیکل و اندامشه

شما به دلیلی که گفتی نمیتونی بگی Fool چاق شدی Fool

تازه هله هوله هم میخوری

ینی رسما داری خودت خودتو نابود میکنی

نیگا گفتند به دلایلی که نمیتونن بگن دچار اضافه وزن شدند
ممکنه مجبور هستند دارویی مصرف کنند که چاقی از عارضه های اون داروئه
یک احتمال اینه

طاهر;693047 نوشت:
من به دلایلی که نمیتونم بگم دچار اضافه وزن زیادی شدم

تسنیـم;693487 نوشت:
نیگا گفتند به دلایلی که نمیتونن بگن دچار اضافه وزن شدند
ممکنه مجبور هستند دارویی مصرف کنند که چاقی از عارضه های اون داروئه
یک احتمال اینه

حتی اگه این هم باشه باز راه چاره داره

نباید راحت قبول کرد که خب چاقی عارضه ی دارومه پس بیخیال

چاقی واسه یه خانم مثه سم میمونه

شبـنم;693450 نوشت:
تازه داری امتحان میکنی اصلاحش کنی !!!!
واقعا اینقدر ارزش داره
این همه اعصاب خردکنی این همه بی توجهی
واقعا شما هم بیکارید
نونت نبود آبت نبود ازدواج کردنت با چنین فردی چی بود
این با خودش درگیره چطور میخواد شما رو خوشبخت کنه

خانم یا آقای جوان
لطفا اینقدر راحت حرف های نا امید کننده نزدید خصوصا به بنده های خدایی که مشکلشون رو به امیدی اینجا مطرح میکنند.
از شما متشکرم

kavoshgar02;693438 نوشت:
سلام
من یک پسر هستم و شاید دلیل این جریان رو بدونم...
البته شاید...
شاید واقعا دارم چرت میگم
ولی وضع حجابا خیلی خراب شده... خیلی...
نمیدونید چقدر آرایش میکنن....
چه ربطی داره.برای کسی که مجرده سخته این مساله.کسی که متاهله فرقی نمیکنه این مساله براش.

سلام
از نظرمن شما از همون اول باید فکر این چیز هارو می کردید
به هرحال قبل از عقد دایمی یه سیقه ی محرمیتی خونده میشد هرعروس ودامادی بایدقبل از ازدواجشون یه اشنایی باهم پیداکنن
نمیدونم شما چطور یهویی باهم عقد کردید.
:Moteajeb!:
حالا هم که کاری نمیشه کرد شما خودتون تنهایی برید پیش مشاور.

تسنیـم;693494 نوشت:
خانم یا آقای جوان
لطفا اینقدر راحت حرف های نا امید کننده نزدید خصوصا به بنده های خدایی که مشکلشون رو به امیدی اینجا مطرح میکنند.
از شما متشکرم

از کی تا حالا شبنم اسم آقا شده است :khaneh:
خدا وکیلی شما در این زندگی که شرح دادن امیدی می بینی که میگی حرف ناامید کننده نزن!!!!!!!!
من نظر واقعی رو گفتم زندگی و عشقی که اینطور شروع بشه و ادامه پیدا کنه یه پاپاسی هم نمی ارزه بهتره از همین الان راهش رو از این فرد جدا کنه
تعارف هم نداریم زندگی که شوخی نیست به یه عمر زجرکشیدن و نگران ظاهر بودن هم نمی ارزه

شبـنم;693514 نوشت:
از کی تا حالا شبنم اسم آقا شده است :khaneh:
خدا وکیلی شما در این زندگی که شرح دادن امیدی می بینی که میگی حرف ناامید کننده نزن!!!!!!!!
من نظر واقعی رو گفتم زندگی و عشقی که اینطور شروع بشه و ادامه پیدا کنه یه پاپاسی هم نمی ارزه بهتره از همین الان راهش رو از این فرد جدا کنه
تعارف هم نداریم زندگی که شوخی نیست به یه عمر زجرکشیدن و نگران ظاهر بودن هم نمی ارزه

شبنممممم

عقدن

ینی دیگه رسما زن و شوهرن Fool

تازه یه تیکه از حرفای استارتر این بود :

نقل قول:

از نظر رابطه هم بخاطر حیای وحشتناکش تقریباً خیلی راضی نیستم اما همیشه وانمود میکنم همه چی خوبه تا یه وقت فک نکنه بی حیام. ما بشدت احساس میکنم اختلاف مزاج داریم. و میترسم اصلاً نیاد باهم بریم مشاوره.

ینی دیگه شانس اینکه طلاق بگیره و اسم طرفو از شناسنامش پاک کنه هم وجود نداره

طلاق راه حل درستی نیست

باید سعی کنه تا جایی که زورش میرسه درست کنه شرایطو

Miss Chadoriii;693520 نوشت:
شبنممممم

عقدن

ینی دیگه رسما زن و شوهرن Fool

تازه یه تیکه از حرفای استارتر این بود :

عزیزم یه حرفی میزنی طرف الان با سه تا بچه طلاق میگیره چون نمیتونه تحمل کنه ایشان که بچه ایی هم ندارن جدا شدن الان خیلی بهتر از اینه فردا با دو سه بچه جدا شن
بعدش اگه رابطه ای صورت نگرفته باشه میشه اسمش رو از شناسنامه ش بیرون بندازه این دیگه کاری نداره
حالا اسمش هم پاک نشه باز می ارزه از چنین فردی جدا شه
چرا باید یه عمر بخاطر اسمی که پاک نمیشه بشینه حسرت بخوره و چنین فرد وحشتناکی رو تحمل کنه
من که جای این فرد باشم به هر قیمتی برام تموم شه جدا میشم تنها پیشنهادی هم که براش دارم همینه جدا شه چنین فردی ارزش نداره بقران

ما که طرز آشنایی و سن طرفین رو نمیدونیم پس نمیتونیم صراحتا یه چی رو بگیم
از طرفی این خانم خیلی رُک گفتن که عاشق طرف مقابل هستن و حرف های منطقی زدن به یه عاشق مثل کوبیدن میخ در سنگه....
پس سعی کین براشون روشی رو نشون بدین که بتونن همسرشون رو جذب کنن

در ابتدا یه فکری به جذابیت های زنانه ای که تو هر خانمی چه چاق چه لاغر وجود داره توجه کنید و اونها رو تقویت کنین و سعی کنین کمی هم مطالعه در این رابطه داشته باشین
از طرفی وقتایی که همسرتون هستن سعی کنین همیشه خودتون رو یه درجه بالاتر بگیرین حتی اگه بعد از 10 سال زندگی باید این باشه
چون آقایون از چیزی که راحت به دست بیاد زیاد خوششون نمیاد میتونین اینو تو نوشته های خیلی از نویسندگان ببینین چه داخلی چه خارجی...از ویل دورانت و راسل گرفته تا شهید مطهری
پس خودتون رو مثل یک مرواریدی بدونین که باید تو صدف باشه و بذارین فک کنه که به دست آوردنتون سخته....
هیچ وقت این اشتباه رو نکنین که لیستی از نقاط ضعفتون رو بدین به ایشون ...این کار باعث میشه تا آخر عمر حتی اگه این ضعف ها درست بشن تو ذهن همسرتون باشن
شما باید سعی کنین برای خودتون یه حدودی رو معرفی کنین و تو روابط هم سعی کنین شما باشین که حیای بیشتر رو نشون میده نه آقا
اگه ایشون یه قدم عقب هستن شما دو قدم برین عقب تر....
درباره ی اینکه چطوری باهاش صحبت کنین هم این وقتی اتفاق میفته که روابطتتون حسنه و روزانه بیشتر از 5 دقیقه باشه نه الآن تو این موقعیت...تمام تلاشتون رو این موضوع باشه که دلش رو به دست بیارین بدون شکستنه شخصیت خودتون....

باسلام دوباره خدمت بینندگان عزیز:Nishkhand:
طلاق از نظردین اسلام مکروهه پس نباید درباره طلاق حرف زد اگر هیچ راه دیگری وجود نداشت اون موقع هر کاری خواستید کنید
از الان هم نباید ناامید شد
باید شما با پدرومادر خود حتمااااااااااااا مشورت کنید ما اخلاقیات شما و همسرتون رو میدونیم واتفاقاتی که تابه حال برای جفتتون افتاده رو نمیدونیم
کلا ما هیچی دربارتون نمیدونیم پس شما زندگیتون با حرفای ما درست نمیشه همون برید با بزرگ ترتون یا پدرومادر داماد صحبت کنید بفهمید داماد قبلا مشکلی چیزی داستن یانه
منم برا همتون دعا میکنم
:ok::ok::hamdel::hamdel:

متاسفانه بیشتر مردم قبل از ازدواج به خود زحمت نمی دهند که مقداری در این مورد مطالعه کنند و از جنس مخالف، شناخت بیشتری پیدا کنند....
همسر شما چون مطالعه نداشته نمی دونه که زنان به توجه و محبت نیاز دارند و ....
خلاصه علت رفتارایشون عدم شناخت از جنس مخالف است ...
اگر واقعاً طالب حق باشند با خواندن چندکتاب در این زمینه، متوجه رفتار غلط خود شده و تغییر می دهد....

خود شما هم دقیقا همین طور هستید....
شما هم شناختی از جنس مخالف ندارید...
مثلا نکته ای که باید بدانید این است که سکوت مردها الزاماً به معنی قهر بودن آنان نیست! مردها کلاً اهل سکوت اند و سکوت را بیشتر می پسندند و وقتی به چیزی فکر می کنن سکوت می کنن!
اما خانم ها وقتی ناراحتن یا قهرن یا... سکوت می کنن....و وقتی دارن به چیزی فکر می کنن درموردش حرف می زنن!
خانم ها وقتی از مسئله ای ناراحت هستن، انقدر در موردش حرف می زنن تا خالی بشن!
اما مردها چندان مایل به دردودل کردن نیستند و ترجیح میدن خودشون حلش کنن و به کسی چیزی نگن! بنابراین هیچوقت زور نزنید که از مردها حرف بکشید! تلاش برای حرف کشیدن از مردها مثل مجبور کردن خانم ها به سکوت دائمی، منزجر کننده است....

کتاب های این چنینی را مطالعه کنید و همسر خود را نیز با لطایف الحیل به خواندن کتاب های این چنینی ترغیب نمایید....

یک نکته ی دیگر هم اینکه همانطور که خانم ها نیاز به محبت دارند...
مردها نیاز به تشکر و تایید و تصدیق و تشویق دارند....تشویقش کنید...به او اقتدار بدهید....به خاطر کارهایش هرچند کوچک از او تشکر کنید....توانایی های او را هرچند کوچک به رخ او بکشید .... از کارهای خوبی که می کند تعریف کنید...
وقتی مردی ببیند که مورد تایید و تشویق کسی قرار می گیرد و اقتدارش تقویت می شود بیشتر تمایل پیدا می کند که با او باشد....
وقتی کاری کوچک می کند و شما تشویق و تشکر می کنید بیشتر تمایل به انجام مجدد آن کار خواهد داشت....

همسر شما کفویت اعتقادی و مذهبی با شما دارد....خیلی کم پیدا میشه همچین موردی...این رفتارهای ایشون هم بیشتر ناشی از کم اطلاعی ایشون و برداشت های منفی شما به دلیل کم اطلاعی شماست....چندان هم مشکل پیچیده ای نیست...

موفق و سلامت باشید.....

شبـنم;693514 نوشت:
از کی تا حالا شبنم اسم آقا شده است

خیر گرامی میدانم شبنم اسم آقا نیست
ولی اینجا فضای مجازی ست و جنسیت افراد لزوما با اسم آنها مطابقت ندارد.

بارک الله
صدافرین
مرد به این میگن .
امان از دست دختران امروزی . شدن لولوخرخره !
دم به دم پیامک میدن
بابا جمع کنید این مسخره بازی هارو

mortaz1450;693580 نوشت:

بارک الله
هزار و سیصد آفرین!!
منصف هم به شما میگن.

میشه یه حدیث بیارین که نشون بده مرد اونه که به زنش بی توجهی کنه:moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb:
:moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb::moteajeb:

شما هم یه حدیث لطف کنید که خانم به مرد دقیقه به دقیقه گیر بده و از کار و زندگی بیاندازه !
نمیدونم گربه از اینجا رد شد
پیشی از خونه خاله رد شد .
نمیدونم چرا فلان کار رو نکردی ؟
باید بچسبی به مرد و ول کن هم نیست !!
بابا همین چند سال پیش خونه پدرت چطور زندگی میکردی ؟
زندگی همه اش به هم چسبیدن نیست که !

من توصیه میکنم با خانوادتون حتما راجب این موضوع صحبت کنین

طبق گفته های خودتون هر کاری از دستون بر اومده کردین ولی نتیجه ای نداشته

براتون دعا میکنم تا هر چی که به صلاحتونه همون بشه

تو پست اول که خانم آغازگر تاپیک همش از بدیهای نامزدشون گفتن
یعنی ایشون هیچ خوبی نداره؟ و برعکس خود خانم هیچ نقطه منفی ندارن؟
باید حرفهای نامزدشون هم شنید بعد قضاوت کرد

سلام
نامزد شما اصلا یاد نگرفته چطور با یک زن رفتار کنه یا ب قول معروف بی بخار است.و بدونید هیچ زنی در دنیا نمیتونه با بی توجهی شوهرش زندگی کنه چه برسه به تو که خیلی جوونی و اول زندگیته.
خیلی خودتو دست کم گرفتی.بدون هر چی بیشتر بهش رو بدی پر رو تر میشه .لطفا محکم باش تا در آینده به مشکل بر نخوری .انقد سعی نکن آرامش مصنوعی برقرار کنی .وگرنه نامزدتون میفهمه شما میتونید برده خوبی باشید.
ببخشید اگه توهینی کردم.

[="Tahoma"][="Navy"]


دوستان و کاربران گرامی

لطفا پرسشگر را کمی هم شده درک نمایید

و از گذاشتن پستهای نامربوط خودداری کنید.

[/]

در ابتدا تو پاسخ به دوستانی که دنبال احادیث علاقه ی زن و شوهر بودن
امام صادق (ع) فرمودند: خداوند رحمت کند مردی که روابط بین خود وزنش را نیکو قرار می دهد.
فهرس الروایات الفقهیه، ج2، ص 1397
پیامبر (ص) فرمودند: به درستی که مرد از این که لقمه ای را به دهان همسرش بگذارد، پاداش می گیرد.
محجه البیضاء، ج3، ص 70

بعد از اون
شما نباید انگیزتون رو تو کاهش وزن و رسیدگی به خود از دست بدین
سعی کنین تمام تلاشتون رو برای حفظ زندگی کنین
و همسرتون رو با روایتهایی از ائمه و معصومین آشنا کنین که به روابط نیکو بین زن و مرد اشاره کرده و اگه شده کتابی در همین باب بهشون هدیه بدین
حالا این کتاب نباید مستقیما با عنوان عشق به همسر بلکه میتونه از کتاب هایی که خیلی زیبا به این موضوع پرداختن یا نه خیلی غیر مستقیم بهش پرداخته شده استفاده کنین
از طرفی شما نباید بذارین فاصله ی بین عقد و عروسی بیشتر از 6 ماه طول بکشه
چرا که این باعث بلاتکلیفی هم خودتون هم همسرتون میشه و همسرتون نمیدونه الآن چه رفتاری رو با شما داشته باشه و این باعث شده یه بی انگیزگی برای همسرتون به وجود بیاد
باید به همسرتون هم حق بدین ایشون 30 سالش هست و دیگه دوران نامزدبازی و ... براش بی معنی و شاید هم لوس باشه....ایشون تو این سن نیازمند یک زندگی آروم هستن و بدون دغدغه...
حالا شما هم تمام سعیتون رو بکنین ازشون به جای پرسیدن اینکه من مشکلی دارم و یا زشتم و ... ازشون بپرسین دوست داره زمان عروسی رو جلو بندازین یا نه؟
به طور مستقیم هم این سوال رو نپرسین که بازخورد بدی نداشته باشه
مثلا بگین خونوادم میگن میتونن عروسی رو جلو بندازن...نظرتو چیه؟میخوای باهاشون صحبت کنم بگم همون زمان قبلی یا نه؟
عکس العمل همسرتون تو این زمان نشون دهنده ی علاقه ی ایشون برای شروع زندگی هست
وقتی شما تو خونه ی پدرتون هستین و هر کدوم به صورت جدا زندگی میکنین این انتظار میره که مسئولیتی در قبال شما ایشون احساس نکنن و به محض ورود به زندگی مشترک ایشون متعهد بشن چا که باور به پذیرش مسئولیت دارن....ولی الآن خیالشون راحته...اگه خودش بهتون کمکی نکنه یا خودتون یا خونوادتون بهتون کمک خواهند کرد....و با همین تفکر خیلی از کارهایی که وظیفه ی همسرتون هست رو بی خیال میشن
در باره ی رابطتون هم ایشون این نگرانی رو دارن که تا وقتی تو خونه ی خودشون نیستین نباید براتون مشکلی پیش بیاد و مطمئنن قولی داده شده برای عدم انجام خیلی کارها......و ایشون محتاطانه عمل میکنن در برابرتون

ان شاءالله که هر چه سریعتر زندگیتون بشه سرشار خدا و عالی

به نام خدا

با سلام و ادب

از نوشته ی شما حدس می زنم اصلا علت روابط سرد همسرتون

را نمی دانید فقط علائم این سردی و بی توجهی را درک کردید

خب عزیزم شما ابتدا باید علت را تشخیص بدهید شاید

فقط یک عادت فرهنگی باشد(اختلاف فرهنگ)در بعضی از

فرهنگها رسم نیست که آقایان خیلی به همسرانشون ابراز

محبت کنند البته تربیت هم مؤثر است،مثل آقایی که در چند

پست قبل رفتار همسر شما را تایید کردند،شاید هم نیتشون خیر

بوده برای اینکه حس شما را بهتر کنند.

به هر حال بهتر است عامل اصلی را پیدا کنید اینطوری بهتر می توانید تصمیم بگیرید

که چکار کنید،ولی مسلما در حال حاضر به شدت از پیش داوری پرهیز کنید

ذهنیات شما رفتار شما را شکل خواهد داد و باز تاب آن در برخوردهایتان کاملا

مشخص می شود.

عزیزم هیچ چیز مانند خلق خوش و محبت انسانها را جذب خودش نمی کند طوری که

سیرت زیبا صورت انسان را هم تحت تاثیر خودش خواستنی می کند،پس وقتی همسرتان

را می بینید منتظر توجه ایشان نباشید به گرمی ازشون استقبال کنید با روی باز،خنده

شوخی(به اندازه،افراط در این کار هم شخصیت شما را تحت الشعاع قرار می دهد)

هر طور که می توانید اسباب آرامش و راحتی ایشان را فراهم کنید،بگذارید احساس کند

در کنار شما راحت و خوشحال است.

فکر می کنم اگر مشکل جدی وجود نداشته باشد که ان شاالله ندارد شما می توانید

خیلی زود مهار دل ایشون را به دست بگیرید و اوضاع را بر وفق مرادتون عوض کنید

ان شاالله،برای شما و همسرتون آرزوی سعادت و سلامت می کنم،خوشبخت و شاد باشید.

توکل به خدا را هم از یاد نبرید.

دوست دوستم

من همین چند وقت پیشا در راستای توصیف بدجنسیای آقایون و تخمین میزان شیشه خورده وجودشون کلی مواخذه شدم تو سایت :khandeh!:

دیگه توی تاپیک شما نخواستم تکرار مکرات کنم

البته یه چشمه خصوصی واسه دوست مشترکمون فرستادم نمیدونم تعریف کرد برات یا نه:khandeh!:

در مورد اون توضیح نقل قولتون هم آخه کلمات مزاج و حیا و رابطه با هم این تصورو ایجاد کرد ببخشید به هر حال

لبیک یا علی النقی;693547 نوشت:
متاسفانه بیشتر مردم قبل از ازدواج به خود زحمت نمی دهند که مقداری در این مورد مطالعه کنند و از جنس مخالف، شناخت بیشتری پیدا کنند....
همسر شما چون مطالعه نداشته نمی دونه که زنان به توجه و محبت نیاز دارند و ....
خلاصه علت رفتارایشون عدم شناخت از جنس مخالف است ...

احسنت!
من هم نظرم همین است،
علی الخصوص که شوهر این خانم کمی هم درونگراست و در ابراز محبت کردن کمی مشکل دارد، در موارد زیادی هم بسیاری از مردها از ابراز محبت خجالت میکشند و یا شاید کار اضافی میدانند و معتقدند که باید در عمل علاقه را نشان داد.
ولی این را هم بدانید که شما نمیتوانید مستقیما به ایشان بگویید که بیشتر ابراز علاقه کنند و بیشتر وقت بگذارند ولی شاید بتوان از طریق یک نفر سومی از دوستان و یا اقوام این آقا به ایشان برخی موارد را گوشزد کرد
به نظرم به یکی از بزرگترها و معتمدین فامیل این آقا که از رازداری ایشان مطمئن هستید مراجعه کنید و طرح مشکل کنید و بخواهید با ایشان صحبت کند و کمک کند!
بعد اگر جواب نداد میتوانید به طور علنی تر از جمعی از بزرگان فامیل دو طرف بخواهید تا طی جلسه ای مشکل شما را بررسی کنند
البته توسل و کمک گرفتن از اهلبیت (ع) را هم فراموش نکنید و به هیچ وجه در این مرحله که هنوز امید زیادی به اصلاح روابط هستد به طلاق و جدایی فکر نکنید که عرش الهی به لرزه می افتد.
موفق باشید و در پناه حق

mortaz1450;693625 نوشت:
خودم به همین چیزا فک کردم که اومدم مشاوره. اما اصل برای من حفظ زندگیه(اگه امکانش باشه) چون با وجود حتی یه زندگی اعصاب خرد کن، بازهم احتمال مادر شدن من بیشتره تا طلاق گرفتن. بعد از طلاق شانس زندگی مجدد من تقریباً صفر میشه

سلام
چرا اینجور فکر میکنید
تو پست اول هم نوشتید لیستی از عیوب خودم رو تهیه کنم ببینم کدوم عیبم باعث شده اینجور باهام رفتار کنه!!!!!!!! یعنی اینقدر نسبت به خودت اعتماد به نفس ندارید
چرا شانس ازدواج مجدد و زندگی موفق بعدی رو از دست میدید؟ از کجا با چنین اطمینانی صحبت می کنید مگه از آینده خبر دارید
مادر شدن به چه قیمتی !!! یک عمر زندگی کنی در کنار فردی اعصاب خردکن !!! فکر میکنی توانی برات میمونه بتونی فرزند شایسته ایی هم تربیت کنی
شما الان مشکلت رو رفع نکنی فردا فرد بیگناه دیگه ایی هم باید تاوان کوتاهی امروز شما رو پس بده
به نظر من بهترین راه حل طلاق بود هنوز هم میگم آینده رو هم بسپار به خدا شما از فردای خودت مطلع نیستی حتی نمیدونی فردایی زنده هستی یا نه که نگرانش باشی
یا بشین منطقی باهاش صحبت کن ناراحتی هات رو بهش بگو رفتارهایی که باعث رنجش شده رو بهش گوشزد کن ازش جواب بخواه اینقدر هم خودت رو دست کم نگیر
هر چقدر هم از لحاظ ظاهری ( ابلته به گفته خودت ) کمتر از اون باشی حق نداره اینطور باهات برخورد کنه روز اول چشم داشته دیده و پسندیده

شبـنم;693791 نوشت:

چرا شانس ازدواج مجدد و زندگی موفق بعدی رو از دست میدید؟ از کجا با چنین اطمینانی صحبت می کنید مگه از آینده خبر دارید

شبنم آخه کدوم شانس ازدواج مجدد ؟

الان یه عالمه دخترای مجرد موندن

دیگه وای به حال مطلقه و عقد بهم زده Fool

بعدشم من نمیفهمم چرا واسه همچین مسائل پیش پا افتاده ای طلاق تجویز میکنی آخه؟

شوهرش نه معتاده

نه دس بزن داره

نه بی خانواده و لات و لوته

نه بهش خیانت کرده

درسته اشکال داره اشکالای مهمم داره

ولی دیگه مشکلاتش اونقد نیس که بخواد شوهرشو بندازتش دور و گند بزنه به زندگیش که

Miss Chadoriii;693800 نوشت:
شبنم آخه کدوم شانس ازدواج مجدد ؟

الان یه عالمه دخترای مجرد موندن

دیگه وای به حال مطلقه و عقد بهم زده Fool

بعدشم من نمیفهمم چرا واسه همچین مسائل پیش پا افتاده ای طلاق تجویز میکنی آخه؟

شوهرش نه معتاده

نه دس بزن داره

نه بی خانواده و لات و لوته

نه بهش خیانت کرده

درسته اشکال داره اشکالای مهمم داره

ولی دیگه مشکلاتش اونقد نیس که بخواد شوهرشو بندازتش دور و گند بزنه به زندگیش که

یعنی پست اولش رو نخوندی دیگه میخواست چه عیب و ایرادی داشته باشه
حداقل بقیه یا معتادن یا دست بزن دارن این یکی که سرشار از عیب و ایراد بود
تصور زندگی کردن با چنین فردی هم وحشتناکه چه برسه به اینکه بخوای باهاش زندگی کنی
یعنی یه درصد هم شانس وجود نداره خانمی که طلاق گرفته یا مطلقه است ازدواج مجددی داشته باشه ؟؟؟؟
دختر عمه ی من طلاق گرفت تنها مشکل شوهرش بیکاری بود وگرنه عیب و ایراد دیگه ای نداشت
دو سال بعدش با شخصی ازدواج کرده که زبانزده تو فامیل در قیافه، دارایی و ثروت تازه پسره ازدواج اولش هم هست در حالی که دخترعمه ی من سه چهار سال شوهره داشته و بنا به گفته ی برخی دیدگاه های غلط دست خورده هم بوده

باور کن همه ی اینها برمیگرده به نوع تفکر آدم

بهرحال میس چادری جان من کاری ندارم این خانم خودش باید تصمیم بگیره ولی انصافا با خوندن پست اولش از هر چی زندگی مشترک بود متنفر شدم اصلا وحشتناک بود طلاق تنها راه فرار بود

شبـنم;693810 نوشت:

دختر عمه ی من طلاق گرفت تنها مشکل شوهرش بیکاری بود وگرنه عیب و ایراد دیگه ای نداشت
دو سال بعدش با شخصی ازدواج کرده که زبانزده تو فامیل در قیافه، دارایی و ثروت تازه پسره ازدواج اولش هم هست در حالی که دخترعمه ی من سه چهار سال شوهره داشته و بنا به گفته ی برخی دیدگاه هیا غلط دست خورده هم بوده

این شانس واسه همه پیش نمیاد

خیلیا از دخترا 1 بارم نمیتونن ازدواج کنن چه برسه به دوبار

طبقه بندی مشکلات غیر قابل تحمل از نظر من و شما با هم خیلی متفاوته

از نظر من خیانت و اعتیاد و دست بزن داشتن و بی خانواده بودن غیر قابل تحمله

از نظر شما اینکه شوهره بی توجه باشه و بلد نباشه چجوری با جنس زن رفتار کنه و خسیس باشه

واسه همین نمیتونیم همدیگه رو درک کنیم:ok:

سلام ...
ب نظر من هنوز چیزی از عقدتون نگذشته و یه چیزی ک بعد عقد یه مدت کوتاه آدم بهش فکر میکنه اینه ک این کسی ک انتخابش کردم همونی هس ک میخوام یا نه و با این سوال چون هنوز اول آشنایی هم هست ممکنه یه کم رابطه سخت بشه با طرف مقابل ...
مردها یه کم دیرجوش هستن تویه رابطه ... مخصوصا شما ک هم راهتون دوره هم باهم ارتباطی ندارین ب اون صورت ...
ب نظرم طلاق ک همیشه هست و هروقت اراده کنی میتونی بگیری پس بهتره واسه یه مدت کلا از ذهنت بیرونش کنی و ب فکر راه چاره باشی ...
و یه سوال خب چرا نمیرین سر خونه زندگی تون ک بیشتر باهم باشین؟ اینجوری رابطه تون قوی تر میشه و بهتر میتونین واسه مشکلات تون باهم صحبت کنین الان شاید بتونه واسه فرار از شما بره شهر خودشون ولی اون موقع دیگه باید واسه حل مشکل صحبت کنه و راه فراری رو نداره ... بعضی از مشکلات ب خاطر کنار هم نبودن پیش میاد ...
اینا تجربه هایی بود ک ب نظرم اومد شاید لازم تون بشه ... موفق باشین ....

[="Arial"][="Blue"]سلام خدمت استارترعزیز
معمولا بعد از عقد حتی وقتی طرفین همدیگر رو خیلی دوست دارند دلزدگی پیش میاد که فکر می کنم طیبعی باشه
درسته ظاهر برای مردها خیلی مهمه ولی خیلی از خانمها با ظاهری که شاید از شما بدتر باشه زندگی خوبی با همسرشون دارند
حدس من اینه که آقا در مسائل زناشویی مشکل پیدا کردند ایراد گرفتن معمولا برای وقتی است مرد سرد مزاج بشه
اگر دوست داشته باشید راه حل هایی رو بهتون بگم که امتحان کنید
از صمیم قلب آرزوی برطرف شدن مشکلتون رو دارم
[/]

به هیچ عنوان به طلاق نیندیشید...

m_d;693764 نوشت:
البته توسل و کمک گرفتن از اهلبیت (ع) را هم فراموش نکنید و به هیچ وجه در این مرحله که هنوز امید زیادی به اصلاح روابط هستد به طلاق و جدایی فکر نکنید که عرش الهی به لرزه می افتد.

اگر کسی بخواد به خاطر بی توجهی دیدن از شوهرش، طلاق بگیره مطمئن باشید که اکثر مردها همینجوری هستن...دلیلش هم اینه که از ویژگی های جنس مخالف، خبر ندارن!
همانطور که خانم ها هم از وِیژگی های مردها خبر ندارن! راهش جدایی نیست! راهش یادآوری و آموزش در مورد ویژگی های جنس مخالف است....
بنابراین اگر خانمی به خاطر بی توجهی از کسی طلاق بگیره مورد بهتری گیرش نمیاد....و واضح تر بگم که اصلا دیگه موردی گیرش نمیاد!!! کمتر کسی پیدا میشه که دختر مطلقه رو انتخاب کنه...یا بهتر بگم کمتر کسی پیدا میشه که شهامت و شجاعت برای اقدام ازدواجو داشته باشه!
مطمئن باشید همونایی که شمارو به طلاق گرفتن تشویق می کنن خودشون حاضر نیستن با مردی که زنشو طلاق داده ازدواج کنن!
موفق باشید

پرسش:
چند ماه است عقد كرده ايم شوهرم در شهر مجاور ما است ولي برايم وقت نمي گذارد از تلفن زدن خوشش نمي آيد و به زور اصرار براي پيامك مي دهد. گاهي اشاره مي كند در گزينش من ترديد دارد چون من چاق هستم و پرخور و ايشان لاغر. او درون گرا است. به من ميگي كه خيلي به من گير مي دهي پيوسته مي پرسي كه كجا هستم چه مي كني؟‌پس انداز داري؟ شوهرم از نظر رابطه هم بخاطر حیای وحشتناکش تقریباً خیلی راضی نیستم اما همیشه وانمود میکنم همه چی خوبه تا یه وقت فک نکنه بی حیام. ما بشدت احساس میکنم اختلاف مزاج داریم. و میترسم اصلاً نیاد باهم بریم مشاوره. گاهي مي گويم اين رابطه را تمام كنم بهتر است؟ لطفا راهنمايي ام كنيد



پاسخ:

سلام خدمت شما خواهر محترم
به توجه به توضيحاتي كه داديد در خصوص اين سؤال چند نكته خدمت تان عرض مي كنم:
- يك رابطه خوب چندين فاكتور دارد: صراحت + صميميت + احترام متقابل + احترام به خودمختاري طرف مقابل.
- خودمختاري يعني اين كه افراد احساس خوبي ندارند كه پيوسته تحت كنترل ديگران باشند و بخواهند از ريز تا درشت كارهايشان را براي ديگران توضيح بدهم. كجا بودم، كي رفتم، با كي هستم، تا كي هستم كي خواهم برگشت و....گاهي سؤالات متعدد و پي در پي ناشيانه اين احساس را در ديگري به وجود مي آورد كه او مي خواهد من را در چنگ و كنترل خود بگيريد. بنابراين در گفتگو بايد فوق العاده دقت كنيم و با سخنان خودمان ديگري را در زندان كلمات اسير نكنيم. يعني صراحت خوب است ولي نبايد آزادي طرف مقابل را بگيرد.
- رابطه شما با شوهرتان «شفاف» نيست و انتظارات شما از هم مشخص نيست و اين به دليل ارتباط كم شما با هم است دنبال مقصر نگرديد كه تقصير كي است دنبال اين باشيد كه چگونه بايد اين ضعف را از بين ببريد. براي گفتگو در اين باره گفتگوي تلفني، وقتي كه او از راه مي رسد و يا هنگام خداحافظي اصلا وقت مناسبي نيست. وقتي با هم هستيد را به بگو بخند بگذرانيد و از او بخواهيد براي بيان يك مشكل وقتي را در نظر بگيريد و با هم در فضاي آرام در باره انتظارات سخن بگوييد. دقت كنيد. نبايد آن جلسه اختصاص بيابد به سرزنش و گله. از بين عيب ها و نقص هايي كه سراغ داريد يكي را گزينش كنيد و در ان را رابطه سخن بگوييد. نيز دقت كنيد كه همان قدر كه شهوت گفتن داريد شهوت شنيدن هم داشته باشيد.
- بين احساس مثبتي كه ما به خودمان داريم و احساس مثبتي كه به ديگران داريم همبستگي وجود دارد. اگر احساس و تصوير و خودپنداره خوبي نسبت به خود نداشته باشيم ديگران را هم مثبت ارزيابي نمي كنيم. و گاهي هم براي اين كه احساس مثبتي نسبت به خود نداريم براي مقبول شدن به ديگران باج مي دهيم يعني پيوسته نگران هستيم كه ديگري ما را تأييد كند و احساس ارزشمندي نداريم و در نتيجه اعتمادبه نفس مان پايين مي آيد. براي رفع مشكلات بايد احساس ارزشمندي را در خود افزايش دهيم با خود و توانايي هاي بالقوه و بالفعل و تجارب مثبت و فطري خود آشنا شويم و يا آشتي كنيم. وقتي ما در خود احساس ارزشمندي كرديم ديگران هم برايمان ارزش قائل مي شود با ما بودن را غنيمت مي دانند نه اتلاف وقت.
- براي حل مشكلتان در وقتي كه آرامش دارد از با ايشان صحبت كنيد به جاي فكر كردن به طلاق به دنبال راه حل بگرديد اين خيلي بد است كه ما عادت داريم به جاي تمركز بر مشكل گشايي بر خود مشكل متمركز مي شويم اين طوري هيجان اضطراب حال ما را بد مي كند و وقتي حالمان گرفته شد نمي توانيم منطقي فكر كنيم و راه حل ها را ببينيم. از ايشان بدون مقاومت بخواهيد انتظاراتش را بيان كند و شما يكي يكي آنها را بسنجيد ببينيد كدام منصفانه است و كدام نيست. بعد يكي يكي در وقت هاي مختلف درباره انتظاراتش با ايشان سخن بگوييد
- از كتاب ها و نرم افزارهايي مفيد براي افزايش اطلاعات زناشويي و حل مشكلات كمك بگيريد.
- اختلافات را زود به خانواده ها نكشيد و براي حل اختلافات از مذاكر، مشاوره و افراد با تجربه كمك بگيريد.
- نرم افزار«هنر عشق بازي» را با همسرتان ببينيد برخي از سايت هاي اين سخنراني ها را براي دانلود در اختيار كاربران گذاشته اند مانند http://www.ravanshenasi.info/?p=83
- نرم افزار «آشناي محبوب» و را از داروخانه هاي بزرگ تهيه كنيد و همراه همسرتان ببينيد تا اطلاعات جنسي شما افزايش يابد.
- اگر شوهرتان نسبت به مسائل جنسي سرد است مراقب باشيد به رخش نكشيد چون اقتدار او هم شكسته مي شود و اگر ببيند نزد شما اقتداري ندارد زندگي با شما برايش دلچسب نخواهد بود. بگوييد با توجه به مطالعاتم سردي مزاج را امري طبيعي و قابل حل است.
- كتاب رازكاميابي زناشويي و كتاب ازدواج مكتب انسان ساز را مطالعه كنيد

كليدهايي براي افزايش احساس ارزشمندي
تقويت ارتباط عميق با خدا ( تلاوت روزانه قرآن كم ولي مستمر، توجه به نماز اول وقت و...)
توجه به توانايي ها و هنرهايي كه بلد هستيم و مرور آنها
ارتباط با دوستان معنوي و مفيد
توجه به نعمت دينداري
تمركز بر تجارب مثبت گذشته (ريز و درشت)
ورزش كردن به خصوص ورزش گروهي مستمر ( يكي از فوايد ورزش اين است كه احساس مثبت ما نسبت به اندام خودمان را افزايش مي دهد)
كمك از پتانسيل هاي ماه مبارك رمضان براي تقويت خودكنترلي و افزايش قدرت اراده
برنامه ريزي در زندگي به صورت مكتوب
افزايش هنرها و مهارت هاي زنانه
افزايش اطلاعات عمومي معتبر

شادابي چهره
انسان موجودي است سه ساحتي، روح، روان، و جسم. اين ابعاد با هم در تعامل هستند از هم اثر مي‌پذيرند و بر هم اثر مي‌گذارند. در حديث زير تأثير تغذيه بر شادابي ظاهري و رواني نمايان است. در رابطه با چاقي و لاغري بيشتر از اين كه بخواهيد نظر شوهرتان را برآورده كنيد در پي سلامتي خود باشيد و با كمك مشاور تغذيه و ورزش اندام خود را تناسب ببخشيد تا خودتان هم از بدنتان احساس خوبي داشته باشيد. وقتي اندام شما براي خودتان ناخوشايند باشد همين حس را به شوهرتان انتقال مي دهيد.
پيامبر اعظم (ص) فرمودند: برادرم عيسي (ع) از شهري مي گذشت که زن و مردي را ديد که بر سر هم فرياد مي کشند
حضرت فرمود چه شده است؟
مرد گفت: اي پيامبر خدا ايشان همسر من است و او را مشکلي نيست زني درستکار است، اما دارم از او جدا مي شوم.
حضرت فرمود: چرا؟
مرد گفت: بي‌آنکه کهنسال شود، چهره اش از طراوت افتاده است.
حضرت گفت: اي زن مي‌خواهي چهره ات پر طراوت شود.
زن گفت: بله اي پيامبر،
حضرت فرمودند:چون غذا مي‌خوري از سير شدن حذر کن.
آن زن چنان کرد و ديگر بار چهره اش طراوت يافت.[1]
پي نوشت:
-------------------------------------------------
1.أَنَّ النَّبِيَّ «صلی الله عليه ‏و‏آله» قَالَ مَرَّ أَخِي عِيسَى «علی ­نبینا وآله ­وعلیه ­السلام» بِمَدِينَةٍ وَ فِيهَا رَجُلٌ وَ امْرَأَةٌ يَتَصَايَحَانِ فَقَالَ مَا شَأْنُكُمَا قَالَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ هَذِهِ امْرَأَتِي وَ لَيْسَ بِهَا بَأْسٌ صَالِحَةٌ وَ لَكِنِّي أُحِبُّ فِرَاقَهَا قَالَ فَأَخْبِرْنِي عَلَى كُلِّ حَالٍ مَا شَأْنُهَا قَالَ هِيَ خَلَقَةُ الْوَجْهِ مِنْ غَيْرِ كِبَرٍ قَالَ لَهَا يَا مَرْأَةُ أَ تُحِبِّينَ أَنْ يَعُودَ مَاءُ وَجْهِكِ طَرِيّاً قَالَتْ نَعَمْ قَالَ لَهَا إِذَا أَكَلْتِ فَإِيَّاكِ أَنْ تَشْبَعِينَ لِأَنَّ الطَّعَامَ إِذَا تَكَاثَرَ عَلَى الصَّدْرِ فَزَادَ فِي الْقَدْرِ ذَهَبَ مَاءُ الْوَجْهِ فَفَعَلَتْ ذَلِكَ فَعَادَ وَجْهُهَا طَرِيّاً.(علل الشرايع، ص497)


موضوع قفل شده است