جمع بندی ارمغان سوره قریش برای بشریت چیست؟

تب‌های اولیه

178 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

shahed1;656798 نوشت:
سلام مجدد
مربی مرده به چه دردی می خورد و چه کاری از او ساخته است؟

سلام علیکم و رحمه الله.
من گفتم مربی مرده داریم؟!کجا گفتم؟
من گفتم در دین گره کور داریم؟! یا شما گفتید!
برارد,اینجا(این تاپیک) محل تحلیل عقاید شیعه نیست.
من فقط اصول اعتقادی شیعیان را نسبت به آیاتی که در مورد اطاعت از صاحبان امر بیان شده است ذکر کردم.
خوب شما که می فرمائید, قرآن کافیست,همان گره های کوری را که گفتید وجود داره پاسخش را هم بدهید.
چرا به صاحبان امر که می رسید,میگید خارج از بحثه؟!
شما هم هر تئوری یا نظریه ای دارید که عقلانی باشه بفرمائید.
اصول اعتقادی شیعه منطبق بر عقل و قرآن و کلام نبی اکرم است (که طبق قرآن حجت است) است.
شما هم بفرمائید.
«يَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ کِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولٰئِکَ يَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً»
ما می گیم طبق سخن نبی اکرم امام ما زنده و غایب است...شما هم بفرمائید,طبق این آیه امام کیست؟ مگر همه مردم با امام خود مهشور نمی شوند؟
این یک گره کور که مفسرین ما باز کرده اند.
اگر بخواهیم به روش شما پیش بریم که قبلا هم گفتم 7 میلیارد باید بشینن تا ابد با هم جنگ تفسیر قرآن کنند.
مثلا شما بگید کوثر یعنی قرآن,دیگری بگوید کوثر یعنی علم, دیگری بگوید یعنی قدرت ...لشگر و ...ثروت و ....از آن طرف هم شیطان مشغول به کار خودش باشد.
شیعه با اطاعت از امام یا نائب امام در برابر همه دنیا 8 سال ایستاد ولی شیطان و لشکر شیطان 70 ساله که دارند خون کشورهای غیر شیعه را می مکند و بدلیل نداشتن همین اتحاد و حول محور امام بودن متفرقند و آواره!
شما میگید تفسیر قرآن باطله ,چرا که امروز داعش هم داره با همین بهانه خون مردم را می ریزه.ولی این همان هدف بنیانگذاران داعش هستش که مردم خود به خود به این نتیجه برسند ,چرا که داعش پرچم لا اله الا الله بلند کرده!
انگار ما بگیم علم بده, چرا که با علم بمب اتم درست می کنند!
یک دلیل شما هم برای رد شیعه این بود که با تمسخر گفتید حتما 99% غیر شیعه (72 فرقه) جهنمی و فقط شیعیان بهشتی هستند!
این هم استدلالی علمی نیست, چرا که خود شما هم گفتید تعداد خیلی کمی تا به حال مشرک نبوده اند و از خاندان یکی از پیامبران مثال زدید (یادم نیست هود بود یا...) طبق گفته شما که باید 0.00001% وارد بهشت بشن!
shahed1;656763 نوشت:
من درباره اولی الامر نظر خودم را داده ام

شماره پیام را بفرمائید لطفا.

shahed1;656768 نوشت:
سلام
پس بگذار خیلی کوتاه اول این مسئله تفسیر به رأی را مشخص کنیم
منظورت از اینکه می گویی تفسیر به رأی می کنم چیست؟

سلام

وقتی شما دلیلی محکمی برای ترجمه یا تفسیری که بر ایات قران میکنی نداشته باشی یعنی نظر خودت را بر ایات قران تحمیل میکنی و این گناه بزرگیست حال اگرممکن است بفرمایید دلیل شما برای اینکه "أُو۟لِى ٱلْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ " یعنی منصوبین پیامبر است چیست .سخت که نیست هست !

shahed1;656803 نوشت:
سلام

شما اگر وقت کافی ندارید مجبور نیستید بنویسید چون هر گفتنی یک شنیدنی هم دارد

بنابر چیزی که آیه می گوید، صاحبان امر آنهایی هستند که اخبار را تحلیل و استنباط می کنند

و اگر نام و نشانشان مهم بود خداوند حتماً می گفت و چون نگفته ما هم نباید اهمیت بدهیم.
اگر شما مدرکی دال بر هویت آنها از قرآن یافته اید درنگ نکنید و فوراً ارائه دهید.

سلام

بنده کی گفتم صاحبان امر که هستند ، شما میفرمایید انان منصوبین پیامبرند بنده میگویم هذا برهانکم بنده میگویم اینکه شما میگویید قران را محدود به زمان پیامبر میکند شما بفرمایید نمیکند چرا مطلب را به حاشیه میبرید سخنی گفته اید انرا ثابت کنید بنده حوصله مطالب خارج ابحث شما را ندارم لطفاً مطالب را به حاشیه نکشید ؟

shahed1;656677 نوشت:
بطوری که درآیه بعد نیز آمده است، اولی الامر امیران و سرشته داران حکومتی هستند که پیامبر آنها را منصوب کرده

shahed1;656803 نوشت:
بنابر چیزی که آیه می گوید، صاحبان امر آنهایی هستند که اخبار را تحلیل و استنباط می کنند

پس لزومی ندارد انان منصوبین پیامبر باشند یعنی سخن خود را پس میگیرید درست است .

[="Tahoma"]

shahed1;656677 نوشت:

سلام آقا میقات
من که می دانم زبان ریاضی فایده ای ندارد چون در اینجا مرغ فقط یک پا دارد
حالا هزار تا آیه ام بیاورم تا زمانی که شما را به دلخواهتان نرساند ربطی به بحث حاضر نخواهد داشت


ـٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓا۟ أَطِيعُوا۟ ٱللَّـهَ وَأَطِيعُوا۟ ٱلرَّسُولَ وَأُو۟لِى ٱلْأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَـزَعْتُمْ فِى شَىْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى ٱللَّـهِ وَٱلرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِٱللَّـهِ وَٱلْيَوْمِ ٱلْـَٔاخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ﴿نساء/٥٩

وَإِذَا جَآءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ ٱلْأَمْنِ أَوِ ٱلْخَوْفِ أَذَاعُوا۟ بِهِۦ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى ٱلرَّسُولِ وَإِلَىٓ أُو۟لِى ٱلْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ ٱلَّذِينَ يَسْتَنۢبِطُونَهُۥ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ ٱللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُۥ لَٱتَّبَعْتُمُ ٱلشَّيْطَـنَ إِلَّا قَلِيلًا ﴿نساء/٨٣

بطوری که درآیه بعد نیز آمده است، اولی الامر امیران و سرشته داران حکومتی هستند که پیامبر آنها را منصوب کرده (اگر دلیلی قرآنی دارید که غیر از این است بیاور در غیر اینصورت هیچ نگو و آسمان ریسمان نکن که من کوچکترین توجهی به سخنان من دون الله ندارم)
به فرض که اطاعت از رسول یعنی اطاعت از سنت باشد.
آیه هم که به قول شما مقید به زمان خاصی نیست بنابراین از قرآن آیه بیاورید که چگونگی اطاعت از این فقره را نشان دهد. لطفاً نگویید این ارتباطی به بحث ندارد که دقیقاً در راستای اطیعوا الرسول است یعنی همان بحثی که خودتان گشودید.
احتمالاً خواهید گفت این منم که باید آیه بیاورم در اینصورت بنده دوباره به همین دو آیه استناد می کنم چرا که دیگر اولی الامری وجود ندارند و سنتشان هم موجود نیست که بخواهم معادل اطاعت از آنها قرارش دهم

با سلام و درود

خیر، مرغ دو پا دارد، شما نمی توانید ادعای خود را ثابت کنید، ادعایی کرده اید که در قرآنی که توسط خداوند متعال بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل شده است وجود ندارد.

مطلب دیگر؛ اولا قرار است شما آیه بیاورید که خداوند در قرآن اطاعت از پیامبر را مقید و محدود به زمان حیات ایشان کرده باشد. لذا سخن در خصوص محدوده اطاعت از پیامبر است.

در ثانی ما که نگفتیم "حسبنا کتاب الله"(کتاب خدا ما را کفایت می کند). ما برای بعد از پیامبر، گمراه نمی شویم زیرا از طریق اهل بیت علیهم السلام به رسالت و قرآن متصل هستیم و در تفسیر قرآن نیز از مفسران حقیقی قرآن بهره مند می شویم. لذا در تفسیر آیات، از این جهت مشکلی نداریم؛ که البته برای شما سودمند نیست.

اگر ما مدعی بودیم که همه چیز را می توانیم از قرآن بفهمیم، باید برای بیان ویژگی اولی الامر، فقط از قرآن استفاده می کردیم ولی ما در کنار قرآن، معصومین را داریم که مفسران قرآن هستند.

در ضمن، استدلالتان از این آیات برای محدود کردن اطاعت از پیامبر را به طور دقیق بیان کنید. توضیح علمی بدهید که چگونه این آیاه می تواند اطلاقات قرآنی در اطاعت از پیامبر را قید بزند. لطفا فقط علمی و در همین خصوص (قید بودن)، نه سخنرانی.

shahed1;656767 نوشت:
پیامبران مرده و ملائکه (که به پسران و دختران خداوند تبدیلشان کرده اند) استفاده می کنند

شما از که صحبت می کنید؟! کجا شیعه معتقد به وجود دختر و فرزند برای خداوند است. دروغ گفتن و تهمت زدن راحت است ولی بدانید این روش گفتگوی علمی نیست. کار از این طریق پیش نمی رود.

shahed1;656767 نوشت:
با وجود اینکه خداوند به وضوح می فرمایند این قرآن مفصل است و راه مستقیم من همین است بازهم به بهانه نا کافی بودن به سراغ احکام غیر می روند تا هرچه بیشتر از صراط المستقیم دور شوند.

شیعه برای خدا تعیین تکلیف نمی کند بلکه از طریق پیامبر صلی الله علیه وآله و معصومین، مطمئن ترین راه را برای دریافت صحیح دستورات الهی می پیماید. این دستور گرفتن از غیر خدا نیست بلکه انتخاب مسیری مطمئن برای رسیدن به دستورات الهی است تا ساحت کبریایی الهی رعایت شده باشد و مبادا در اثر قصور عقل و فهم و ...، چیزی که مراد الهی در آن نیست را به خدا نسبت داده باشند.

دیگران بدون در نظر گرفتن حکیم بودن خداوند، می خواهند در برداشت از قرآن آزاد باشند تا هر موقع و هر طور که بخواهند، دین را آن گونه که طبق میل خودشان است سوق بدهند تا مبادا با دنیا و امیال آن ها تضادی پیدا کند.

shahed1;656767 نوشت:
بارها و بارها و بارها تأکید می کندکه رسول هیچ وظیفه ای جز ابلاغ قرآن ندارد

قرآن را بیشتر بخوانید. به دنبال تحمیل نظراتتان بر قرآن نباشید و دنبال حقیقت باشید تا به انکار صریح آیات قرآن مبتلا نشوید.

قرآن به صراحت، وظیفه تببین کلام الهی را برای پیامبرش تعیین فرموده است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»(نحل، 44)

نکته: بلاغ بودن پیامبر به این معنا است که پیامبر وظیفه رسالی خویش را انجام می دهد، و اطاعت یا نافرمانی شما، هیچ سود و زیانی برای پیامبر ندارد، لذا گمان نکنید با نافرمانی، ضرر و زیانی به پیامبر وارد کرده اید؛ بلکه نافرمانی شما نافرمانی از خداوند است.

عارف;656808 نوشت:

سلام علیکم و رحمه الله.
من گفتم مربی مرده داریم؟!کجا گفتم؟
من گفتم در دین گره کور داریم؟! یا شما گفتید!
برارد,اینجا(این تاپیک) محل تحلیل عقاید شیعه نیست.
من فقط اصول اعتقادی شیعیان را نسبت به آیاتی که در مورد اطاعت از صاحبان امر بیان شده است ذکر کردم.
خوب شما که می فرمائید, قرآن کافیست,همان گره های کوری را که گفتید وجود داره پاسخش را هم بدهید.
چرا به صاحبان امر که می رسید,میگید خارج از بحثه؟!
شما هم هر تئوری یا نظریه ای دارید که عقلانی باشه بفرمائید.
اصول اعتقادی شیعه منطبق بر عقل و قرآن و کلام نبی اکرم است (که طبق قرآن حجت است) است.
شما هم بفرمائید.
«يَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ کِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولٰئِکَ يَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً»
ما می گیم طبق سخن نبی اکرم امام ما زنده و غایب است...شما هم بفرمائید,طبق این آیه امام کیست؟ مگر همه مردم با امام خود مهشور نمی شوند؟
این یک گره کور که مفسرین ما باز کرده اند.
اگر بخواهیم به روش شما پیش بریم که قبلا هم گفتم 7 میلیارد باید بشینن تا ابد با هم جنگ تفسیر قرآن کنند.
مثلا شما بگید کوثر یعنی قرآن,دیگری بگوید کوثر یعنی علم, دیگری بگوید یعنی قدرت ...لشگر و ...ثروت و ....از آن طرف هم شیطان مشغول به کار خودش باشد.
شیعه با اطاعت از امام یا نائب امام در برابر همه دنیا 8 سال ایستاد ولی شیطان و لشکر شیطان 70 ساله که دارند خون کشورهای غیر شیعه را می مکند و بدلیل نداشتن همین اتحاد و حول محور امام بودن متفرقند و آواره!
شما میگید تفسیر قرآن باطله ,چرا که امروز داعش هم داره با همین بهانه خون مردم را می ریزه.ولی این همان هدف بنیانگذاران داعش هستش که مردم خود به خود به این نتیجه برسند ,چرا که داعش پرچم لا اله الا الله بلند کرده!
انگار ما بگیم علم بده, چرا که با علم بمب اتم درست می کنند!
یک دلیل شما هم برای رد شیعه این بود که با تمسخر گفتید حتما 99% غیر شیعه (72 فرقه) جهنمی و فقط شیعیان بهشتی هستند!
این هم استدلالی علمی نیست, چرا که خود شما هم گفتید تعداد خیلی کمی تا به حال مشرک نبوده اند و از خاندان یکی از پیامبران مثال زدید (یادم نیست هود بود یا...) طبق گفته شما که باید 0.00001% وارد بهشت بشن!

شماره پیام را بفرمائید لطفا.

سلام
داعش ، وهابیت و امثالهم همه و همه ثمره زهر آگین درخت منحوس شیطان هستند که اصل آن در سنت آبائی است نه قرآن . رب واحد امت واحد را بوجود می آورد و اگر می بینید امتها متفرق و فرقه فرقه هستند به دلیل کافی ندانست قرآن و رجوع به سنت پیشینیان بوده و نیز به خاطر این است که علاوه بر رب واحد( = الله = قرآن) ارباب متنفرق( امثال خدایان چهارگانه و ششگانه) را نیز تعبد می کنند و سخنان این خدایان را (که چیزی جز ظن و گمان آباء اولین نیست ) عبادت می کنند و اکثر جنایاتی که مرتکب می شوند بر اساس احکام منسوب به رسول است نه بر اساس قرآن .
من بعد اگر حرفی از قرآن داشته باشید بنده خود را موظف به پاسخگویی آن می بینم ولی اگر برخاسته از باورهای فرقه ای باشد پاسخی از من نخواهید شنید چرا که اینجا سرزمین توحید است و جز کلام خداوند هیچ کلامی در آن حجت نیست.
اینکه ما یک کلمه را از متن قرآن بیرون بکشیم و بگوییم . چنین است و چنان ، سندی برای قرآن محسوب نمی شود . بلکه منظور قرآن را باید با توسل به آیاتش ثابت کرد نه حرف و حدیث من دون او.
من می گویم در اینجا منظور از امام کتاب آسمانی است و این دلیل من است:

وَتَرَى كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(جاثیه/28)

أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿هود/17﴾

وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا لِّيُنذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ ﴿12/احقاف﴾

آیه شماره 28جاثیه شبیه آیه ای است که شما آوردید با این تفاوت که در اینجا به جای امام کتاب را آورده است همچنین آیات17 و 12سوره هود و احقاف نیز کتاب موسی را امام معرفی کرده است و این بسیار درخور تأمل است که با وجود پیشوایی چون موسی بازهم می بینیم کتاب به عنوان پیشوا معرفی شده است . حالا کدام تفسیر بهتر است؟
آنچه از بطن سنت آبائی برخاسته و شما به آن استناد کرده اید یا آنچه از دل قرآن بیرون آمده؟

فتا 1;656819 نوشت:
سلام

بنده کی گفتم صاحبان امر که هستند ، شما میفرمایید انان منصوبین پیامبرند بنده میگویم هذا برهانکم بنده میگویم اینکه شما میگویید قران را محدود به زمان پیامبر میکند شما بفرمایید نمیکند چرا مطلب را به حاشیه میبرید سخنی گفته اید انرا ثابت کنید بنده حوصله مطالب خارج ابحث شما را ندارم لطفاً مطالب را به حاشیه نکشید ؟

وَإِذَا جَاءهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلًا ﴿83﴾

سلام

این عین ترجمه آیه ازتفسیر المیزان است :
و چون از ناحيه كفار خبرى از امن و يا خوف به اين سست ايمانها برسد آن را منتشر سازند، در حالى كه اگر قبل از انتشار، آن را به اطلاع رسول و كارداران خويش رسانده ، درستى و نادرستى آن را از آنان بخواهند، ايشان كه قدرت استباط دارند، حقيقت مطلب را فهميده ، به ايشان مى گويند و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود جز مواردى انگشت شمار هر لحظه شيطان را پيروى مى كرديد (83)
در قرآن کریم عبارت اولی الامر فقط در آیات 59 و 83 سوره نساء آمده و هیچ دلیلی وجود ندارد که این دو اولی الامر را دو چیز متفاوت بدانیم . در بسیاری تفاسیر من جمله المیزان نیز ، این دو را یکی دانسته داند.
بطوری که درترجمه آمده ، هرشایعه ای بهتر است قبل از انتشار به اطلاع کارداران برسد تا از میان این کارداران آنهایی که می توانند شایعه را تحلیل کنند صحت و سقم آن را مشخص نمایند. به عبارت دیگر همه این کارداران توانمندی تحلیل هر خبری را ندارند بلکه هر خبر و رویدادی در تخصص بعضی از آنهاست. اما آنچه مهم است این است که باز هم هیچ دلیلی وجود ندارد
که ما این کارداران را افراد بخصوصی در نظر بگیریم . و این دلیل ادعای بنده است که توسط آیات قرآن بیان شد . شما اگر دلیلی قرآنی دارید که این کارداران حکومتی کسان دیگری هستند سراپا گوشم .

میقات;656934 نوشت:

با سلام و درود

خیر، مرغ دو پا دارد، شما نمی توانید ادعای خود را ثابت کنید، ادعایی کرده اید که در قرآنی که توسط خداوند متعال بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل شده است وجود ندارد.

مطلب دیگر؛ اولا قرار است شما آیه بیاورید که خداوند در قرآن اطاعت از پیامبر را مقید و محدود به زمان حیات ایشان کرده باشد. لذا سخن در خصوص محدوده اطاعت از پیامبر است.

در ثانی ما که نگفتیم "حسبنا کتاب الله"(کتاب خدا ما را کفایت می کند). ما برای بعد از پیامبر، گمراه نمی شویم زیرا از طریق اهل بیت علیهم السلام به رسالت و قرآن متصل هستیم و در تفسیر قرآن نیز از مفسران حقیقی قرآن بهره مند می شویم. لذا در تفسیر آیات، از این جهت مشکلی نداریم؛ که البته برای شما سودمند نیست.

اگر ما مدعی بودیم که همه چیز را می توانیم از قرآن بفهمیم، باید برای بیان ویژگی اولی الامر، فقط از قرآن استفاده می کردیم ولی ما در کنار قرآن، معصومین را داریم که مفسران قرآن هستند.

در ضمن، استدلالتان از این آیات برای محدود کردن اطاعت از پیامبر را به طور دقیق بیان کنید. توضیح علمی بدهید که چگونه این آیاه می تواند اطلاقات قرآنی در اطاعت از پیامبر را قید بزند. لطفا فقط علمی و در همین خصوص (قید بودن)، نه سخنرانی.

سلام

من از همان اول گفته ام اطاعت از رسول یکی به معنای اطاعت از رسول معهود یعنی محمد است نه رسولی دیگر ، یعنی من بعد همگان موظفند از محمد پیروی کنند نه موسی و عیسی و غیره چرا که این دین آخری برای همه اقوام بشر است.
مفهوم دیگر اطاعت از رسول نیز اطاعت از همین قرآن است و در اینجا اطاعت از رسول همان اطاعت از خداوند است.
ودیگر مربوط به امور حکومتی نظیر جنگها ، صدقات و غیره است.

در آیه 59 سوره نساء خداوند دستور اطاعت داز دو کس را صادر می کند : رسول و اولی الامر
بنا بر آیه زیر (تکرار از بالا)
وَإِذَا جَاءهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلًا ﴿83﴾

و این عین ترجمه آیه ازتفسیر المیزان است :
و چون از ناحيه كفار خبرى از امن و يا خوف به اين سست ايمانها برسد آن را منتشر سازند، در حالى كه اگر قبل از انتشار، آن را به اطلاع رسول و كارداران خويش رسانده ، درستى و نادرستى آن را از آنان بخواهند، ايشان كه قدرت استباط دارند، حقيقت مطلب را فهميده ، به ايشان مى گويند و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود جز مواردى انگشت شمار هر لحظه شيطان را پيروى مى كرديد (83)

اولی الامر همان کارداران حکومتی هستند که البته هرکدام در محدوده و حیطه وظیفه ای که به آنها محول شده بود می توانستند اخبار و شایعات را تحلیل کنند( بر خلاف باور سنتی آنها عالم غیب و شهادت نبودند).
با توجه به اینکه افراد فوق دیگر مرده اند حکم اطاعت از ایشان نیز مقید به زمان رسول الله می شود و امروزه محلی برای اجرا ندارد و این یک برهان و سند محکم دال بر مقید بودن حکم آیه برای اولی الامر است.
به همین دلیل حکم آیه برای رسول نیز ( از لحاظ امور حکومتی) مقید می شود چون رسول نیز همچون اولی الامر دیگر در قید حیات نیست.
یک بام و دوهوا نداریم
نمی شود یکی از طرفین حکم به دلیل مردن مشمول حکم نشود ولی آن طرف دیگر(که البته او نیز مرده است) بشود!

میقات;656936 نوشت:

شما از که صحبت می کنید؟! کجا شیعه معتقد به وجود دختر و فرزند برای خداوند است. دروغ گفتن و تهمت زدن راحت است ولی بدانید این روش گفتگوی علمی نیست. کار از این طریق پیش نمی رود.

البته مطلب بنده درباره کسانی بود که برای خداوند دختر و پسر تعیین می کردند و می کنند نظیر قوم پیامبر که ملائکه را دختران خداوند می دانستند و مسیحیت و یهودیت که هر کدام پیامبران خود را به نحوی پسر خداوند معرفی می کردند یا یهودیها که خود را پسران خداوند

می کردند یا شیعه که ائمه خود را جزء خانواده و خاندان خداوند معرفی می کند و به آنها آل الله می گوید .اگر منظور از آل الله در منظر شیعه خاندان و خانواده خداوند نباشد پس حتماً منظور یهودیان که خود را ابناء الله می دانستند حتماً چیز دیگری بوده یا مثلاً منظور از دختران و پسران خداوند نیز چیز دیگری بوده است

نقل قول:
قرآن را بیشتر بخوانید. به دنبال تحمیل نظراتتان بر قرآن نباشید و دنبال حقیقت باشید تا به انکار صریح آیات قرآن مبتلا نشوید.

قرآن به صراحت، وظیفه تببین کلام الهی را برای پیامبرش تعیین فرموده است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»(نحل، 44)

نقل قول:

نکته: بلاغ بودن پیامبر به این معنا است که پیامبر وظیفه رسالی خویش را انجام می دهد، و اطاعت یا نافرمانی شما، هیچ سود و زیانی برای پیامبر ندارد، لذا گمان نکنید با نافرمانی، ضرر و زیانی به پیامبر وارد کرده اید؛ بلکه نافرمانی شما نافرمانی از خداوند است.



خداوند در سوره قیامت به رسول هشدار می دهد بر قرآن پیشی نگیرد و. بداند این وظیفه خداوند است قرآن را جمع آوری کند و بر او بخواند و نیز بیان و توضیح قرآن نیز بعهده خداوند است نه رسول.
تنها وظیفه رسول در قبال قرآن بیان (درمقابل کتمان) آن برای مردم است و اگر رسول آن را بیان نکند پس چه کسی بیان کند؟
همان عبارت لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ که در آیه مورد اشاره شما آمده در آیه زیر نیز آمده است. پس روی این حساب همه اهل کتاب باید مفسر قرآن آنهم از نوع ماورائیش باشند!

وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ

﴿187/آل عمران﴾

خدا از كساني كه كتاب آسماني دريافت كردند، پيمان گرفت كه آن را به مردم اعلام كنند و هرگز آن را پنهان نسازند ولي آنها به آن پشت كردند و آن را ناديده گرفتند و به بهايي ناچيز معامله اش كردند. چه معامله بدي.

shahed1;657868 نوشت:
وَإِذَا جَاءهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِي الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلاَّ قَلِيلًا ﴿83﴾

سلام

این عین ترجمه آیه ازتفسیر المیزان است :
و چون از ناحيه كفار خبرى از امن و يا خوف به اين سست ايمانها برسد آن را منتشر سازند، در حالى كه اگر قبل از انتشار، آن را به اطلاع رسول و كارداران خويش رسانده ، درستى و نادرستى آن را از آنان بخواهند، ايشان كه قدرت استباط دارند، حقيقت مطلب را فهميده ، به ايشان مى گويند و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود جز مواردى انگشت شمار هر لحظه شيطان را پيروى مى كرديد (83)
در قرآن کریم عبارت اولی الامر فقط در آیات 59 و 83 سوره نساء آمده و هیچ دلیلی وجود ندارد که این دو اولی الامر را دو چیز متفاوت بدانیم . در بسیاری تفاسیر من جمله المیزان نیز ، این دو را یکی دانسته داند.
بطوری که درترجمه آمده ، هرشایعه ای بهتر است قبل از انتشار به اطلاع کارداران برسد تا از میان این کارداران آنهایی که می توانند شایعه را تحلیل کنند صحت و سقم آن را مشخص نمایند. به عبارت دیگر همه این کارداران توانمندی تحلیل هر خبری را ندارند بلکه هر خبر و رویدادی در تخصص بعضی از آنهاست. اما آنچه مهم است این است که باز هم هیچ دلیلی وجود ندارد
که ما این کارداران را افراد بخصوصی در نظر بگیریم . و این دلیل ادعای بنده است که توسط آیات قرآن بیان شد . شما اگر دلیلی قرآنی دارید که این کارداران حکومتی کسان دیگری هستند سراپا گوشم .

سلام

استدلال بر مبنای ترجمه باطل است نص ایه میفرماید انان که دارنده علمند خود جنابعالی نیز به این موضوع اعتراف فرموده اید حال اگر منظور ایه فقط به زمان پیامبر مربوط باشد یعنی میفرمایید هر خبری را که شنیدیم بدون تحقیق انرا شایع کنیم درست است، یا باید در مورد ان از مراکز معتبر و افراد مطمئن تحقیق کنیم .

فتا 1;657883 نوشت:
سلام

استدلال بر مبنای ترجمه باطل است نص ایه میفرماید انان که دارنده علمند

سلام
اشتباه می کنید آیه نمی گوید آنها که دارنده علمند بلکه می گوید بعضی از این اولی الامر که توامندی استنباط آن را دارند منظور خبر را خواهند دانست( لعلمه) اگر غیر از این است بگو چرا و کدام قسمت آیه به دارنده علم اشاره دارد

لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ

میقات;656934 نوشت:
أُو۟لِى ٱلْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ ٱلَّذِينَ يَسْتَنۢبِطُونَهُ

سلام

بسیار عالی ترجمه تحت اللفظی چنین است اولی الامر که علم بر استنباط دارند خوب این برای همه زمانها و همه مکانهاست چه ربطی دارد که بگوئیم این فقط برای زمان پیامبر و صاحب منصبان ایشان بوده !

سلام علیکم و رحمه الله
برادر گرامی , هدف اینجا فقط بحث کردن بی فایده نیست, اگر بخواهید به اینصورت پیش بروید, به نتیجه نمی رسیم.اینکه فقط یک سری کلمات را ردیف کنیم و هیچ توجهی به گفته های طرف مقابل نداشته باشیم, فایده ای ندارد.
من مطلب زیر را در مورد داعش گفتم:

عارف;656808 نوشت:
شما میگید تفسیر قرآن باطله ,چرا که امروز داعش هم داره با همین بهانه خون مردم را می ریزه.ولی این همان هدف بنیانگذاران داعش هستش که مردم خود به خود به این نتیجه برسند ,چرا که داعش پرچم لا اله الا الله بلند کرده!

بعد شما به جای قبول یا رد و نقد سخن بنده,نظر خودتان را در مورد داعش میگید؟!
بهتره با تامل بیشتر سخن طرف مقابلتان را بخوانید.
و یا بنده این آیه را آورده ام که خدا فرموده, هر کس در قیامت با امام خودمحشور میشه:
عارف;656808 نوشت:
«يَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ کِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولٰئِکَ يَقْرَءُونَ کِتَابَهُمْ وَ لاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً»

کجای این آیه که شما آورده اید با معنای امام در آیه بالا اختلاف دارد؟
shahed1;657864 نوشت:
وَتَرَى كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ(جاثیه/28)

روز قیامت هم نامه اعمال انسان را به دست او می دهند و هم امام و پیشوایش حاضر می شود.
مثلا شما حجت آوردید که کلمه امام معنای دگری دارد؟!
و یا این دو آیه گفته کتاب موسی برای امت موسی امام و راهنما بوده:
shahed1;657864 نوشت:
أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ ﴿هود/17﴾

وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا لِّيُنذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ ﴿12/احقاف﴾


خوب این چه ربطی به رد دلیل بنده دارد؟
امت موسی هم با امامشان (تورات تحریف نشده) محشور می شوند!
کجای این دو آیه معنای این را می دهد که برای مسلمانان امام یعنی قرآن؟!!
امام همان است که نبی اکرم فرمودند و خود قرآن هم می گوید :مردم با امامشان و کتابشان (نامه اعمالشان) محشور می شوند.اینجا شما کتاب را قرآن و آنهم بجای امام معنا کردید؟؟؟!!
لطفا کل پیام را پاسخ دهید و نه فقط یک قسمت آن را.
متشکرم

فتا 1;657887 نوشت:
سلام

بسیار عالی ترجمه تحت اللفظی چنین است اولی الامر که علم بر استنباط دارند خوب این برای همه زمانها و همه مکانهاست چه ربطی دارد که بگوئیم این فقط برای زمان پیامبر و صاحب منصبان ایشان بوده !

سلام فتا
اما از نظر من اصلاً عالی نیست!
برادر ؛ وقتی عالی می شود که شما دقیقاً از روی آیه چیزی را که نوشته اید نشان دهید.
بلکه معنای صحیح این است:

لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ


بعضی از کارداران ( اولی الامر) و نه همه آنها ( منهم)
که می توانند آن خبر یا امر( خبر خوف یا امن) را تحلیل و استنباط کنند(الذین یستنیطونه)
( صحت و سقم) آن را خواهند دانست (لعلمه)
اگر به نظر شما غیر از این است دقیقاً از روی آیه نشان دهید

shahed1;658256 نوشت:
سلام فتا
اما از نظر من اصلاً عالی نیست!
برادر ؛ وقتی عالی می شود که شما دقیقاً از روی آیه چیزی را که نوشته اید نشان دهید.
بلکه معنای صحیح این است:

لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ

بعضی از کارداران ( اولی الامر) و نه همه آنها ( منهم)
که می توانند آن خبر یا امر( خبر خوف یا امن) را تحلیل و استنباط کنند(الذین یستنیطونه)
( صحت و سقم) آن را خواهند دانست (لعلمه)
اگر به نظر شما غیر از این است دقیقاً از روی آیه نشان دهید

سلام

این هیچ تفاوتی با عرض بنده ندارد الا اینکه شما هیچ دلیلی بر اینکه اولی الامر همان کارداران زمان پیامبر بوده اند ندارید و مرتباً به خاکی میزنید .

عارف;657932 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله
برادر گرامی , هدف اینجا فقط بحث کردن بی فایده نیست, اگر بخواهید به اینصورت پیش بروید, به نتیجه نمی رسیم.اینکه فقط یک سری کلمات را ردیف کنیم و هیچ توجهی به گفته های طرف مقابل نداشته باشیم, فایده ای ندارد.
من مطلب زیر را در مورد داعش گفتم:

بعد شما به جای قبول یا رد و نقد سخن بنده,نظر خودتان را در مورد داعش میگید؟!
بهتره با تامل بیشتر سخن طرف مقابلتان را بخوانید.
و یا بنده این آیه را آورده ام که خدا فرموده, هر کس در قیامت با امام خودمحشور میشه:

کجای این آیه که شما آورده اید با معنای امام در آیه بالا اختلاف دارد؟

روز قیامت هم نامه اعمال انسان را به دست او می دهند و هم امام و پیشوایش حاضر می شود.
مثلا شما حجت آوردید که کلمه امام معنای دگری دارد؟!
و یا این دو آیه گفته کتاب موسی برای امت موسی امام و راهنما بوده:

خوب این چه ربطی به رد دلیل بنده دارد؟
امت موسی هم با امامشان (تورات تحریف نشده) محشور می شوند!
کجای این دو آیه معنای این را می دهد که برای مسلمانان امام یعنی قرآن؟!!
امام همان است که نبی اکرم فرمودند و خود قرآن هم می گوید :مردم با امامشان و کتابشان (نامه اعمالشان) محشور می شوند.اینجا شما کتاب را قرآن و آنهم بجای امام معنا کردید؟؟؟!!
لطفا کل پیام را پاسخ دهید و نه فقط یک قسمت آن را.
متشکرم

سلام برادر
من جواب شما را دادم بینید:

شما آورده اید:
نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ
و من آورده ام:
كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا

کل = کل
ندعو = تدعی
أُمَّةٍ= أُنَاسٍ
امام=کتاب

درضمن شما باید موضعتان را مشخص کنید. من در اینجا فقط به قرآن احتجاج می کنم
و هیچ کتاب و سندی غیر از آن را حجت نمی دانم اگر شما غیر از قرآن به کتاب دیگری
احتجاج کنید منتظر شنیدن پاسخی از من نباشید

سلام سال نو مبارک عزیزان
نکاتی در مورد بحث به نظرم رسید بیان می کنم:

- شما دوستان به سراغ قرآن می روید که حرف طرف مقابل را رد کنید و حرف خود را حق کنید! این عمل مصداق تفسیر به رای است . آنرا بهم سفارش هم می کنید وقتی می گویید برو از قرآن برای حرف خود دلیل بیاور ! اگر آوردند در رد آن می کوشید ؟! وقت نمی گذارید و از خدا طلب نمی کنید سخن حق (بطن آن) را بر شما نمایان کند. آنکس که ظاهر قرآن را حجت می داند و برایش همان مشخص و کفایت می کند طبیعی است که از قرآن انتظار بیشتر نداشته باشد و اصلا دلیلی ندارد در قرآن تفکر نماید. می گوید قرآن همین است و بس! چه چیزی می خواهید به ایشان نشان دهید؟! برای ایشان همه مضامین قرآن مربوط به شان نزول است و آنچه محمد(ص) فرمود . به همین دلیل که معنویتی برای آیات پذیرا نیست زندگی محمد پس از مرگ هم متصور نیست . دارالاخرت را تجربه ای می داند که با مرگ انسان شروع می شود و هیچگاه در دنیا با آن رابطه ای برقرار ننموده است. هیچ رابطه ی معناداری را باور ندارد. می گویند فقط خدا اما برای کلام خدا صرفا شئونات مادی قائل است چاره ای ندارد چرا که تنها کسی که با خدا ارتباط داشت از نظر ایشان محمد بوده که تمام شده! دقیقا برای همین که ارتباط خدا با انسان را مقطوع دانستند کلیه انسانها را در بهره معنوی همسان (و قلیل) دیده پس توقع معنویت بیشتر بی جا می نمود حتی برای رهبریت جامعه راضی شدند از افرادی استفاده کنند که علم و معرفت معنوی نداشته باشند و تنها گسترش همانقدر بهرمندی موجود هدفشان شد و تا کنون نیز آنرا کافی می دانند.
- از سوی دیگر افرادی که می دانند قرآن والاتر از اینهاست و پذیرفته اند که اشخاصی بفضل خدا از دانش قرآن و معنویت آن بهرمند شده اند لیکن راه آنرا نمی دانند یا اینکه به همین معنویت دیگران مفتخرند! مرگ را پایان بشر و محمد را تمام شده نمی دانند اما این را هم نمی دانند چطور می شود که فرد پس از مرگ پیامبر و یا راهنما باشد . بنوعی همانند گروه پیشین آیات کلام خدا را تنها توضیح دنیای مادی دانسته اند و می کوشند به معنای واحدی از آیات برسند (همانجایی که گروه اول رسیده !) . روحانیت را در امور خاصی خلاصه نموده اند و جایگاه افراد خاصی از بشر را والا می دانند و بخود باور ندارند تا حدی که گاهی شئون افراد خاصی را تا اوصاف ممتاز و بی بدیل الهی پیش می برند مثلا خود را مدیون آنها می دانند یا آنها را روزی دهنده دانسته و طلب روزی می کنند و بدتر از آن رزق مخصوص را از آنها طلب می کنند در حالی که صرفا دوست داشتن آنها در قرآن تاکید شده است. پیامبر درقبال امر پیامبری تنها توقع دوستی با اهل بیت خود را داشته و مرتبه بالاتری را مبنای ارتباط قرار نداده است. مالک دین و روزی دهنده و راهنمای انسان خداست . وجود یا عدم وجود پیامبر تصرفی در این امور ندارد چون خداوند در انجام امور هستی کسی را شریک نکرده ونمی کند و اساسا توان عالی ترین مقام انسانیت (در دو جهان) در این حدود نیست. دوست داشتن اهل بیت در حقیقت تداعی کننده ارزش و باور به جایگاه خویشتن است. نمونه هایی از انسان که ارزشمندی انسانیت را ضمانت نموده اند.
- قرآن کتاب معمولی نیست ناشر آن خالق انسان است . به مقدار ایمان و باور افراد دانش و معنویت را نمایان می کند. قرآن میزان اعتبار سخن افراد را مشخص می کند نه اینکه برای فهم قرآن تمنای سخن دیگری باشد خداوند فرموده همه چیز در این کتاب موجود است. هر کس به نسبت باور خود بهرمند می شود. اگر کسی کلام خدا را به عنوان راهنما پذیرفت اما درک معنا نکرد چه کسی توان هدایت وی را دارد؟! اگر خدا کسی را گمراه کند چه کسی می تواند به راه راست هدایتش کند؟ لذا تنها راه هدایت قرآن است و صبر در مشاهده آیات روش دریافت معنی است.
- نمونه تفسیر به رای همان است که عرض شد اما اینکه بگوییم فردی که عقل و هوش و سواد خود را درخور می داند (یعنی نعمتهای الهی در جهت شناخت را کارا می داند) و بحق باور دارد کلام خدا برای راهنمایی او فرستاده شده ، به سراغ این راهنما نرود ممکن است گرفتار تفسیر به رای شود ، کذب محض است چرا که تاثیر قرآن بر فرد بیش از تاثیر فرد بر قرآن است.
- - اصل و اساس عقیده مهدویت محدود به گروهی خاص نیست بلکه هر مسلمانی انتظار دارد حتی اگر یک روز از عمر این دنیا باقی باشد یک نمونه تکامل یافته انسانی که تمام خصایص وی مطابق با قرآن باشد را درک کند. انتظار می رود خداوند یه عنوان نتیجه همه این بحث ها و مکاشفات در پرتو این کتاب راهنما ، انسانی را به عنوان نماد مسلمان پرورش یافته و حجت بر خلایق به مردمان هدیه دهد. حال این فرد کی کجا چطور به دنیا معرفی شود خدا عالم بکار خود است و کسی دست خدا را نخوانده است بلکه همیشه مردمان از جانب خدا سوپرایز شده اند.

shahed1;658267 نوشت:
سلام برادر
من جواب شما را دادم بینید:

شما آورده اید:
نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ
و من آورده ام:
كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا

کل = کل
ندعو = تدعی
أُمَّةٍ= أُنَاسٍ
امام=کتاب


سلام علیکم ورحمه الله
می بینم که ریاضیات خوبی هم دارید.
ابتدا دو جمله را از قرآن بر اساس اینکه هر دو از خدا صادر شده اند و "گزاره های درست" هستند برابر هم قرار دادید و بعد طرفین را بر کلمات مترادف (هم معنی) تقسیم کردید و از دو طرف عبارتهای"کل-ندعو(تدعی)-امه(اناس)"را ساده کردید و به این کشف بزرگ رسید که :امام در قرآن = کتاب
احسنت...احسنت

shahed1;658267 نوشت:
من در اینجا فقط به قرآن احتجاج می کنم

خوب برارد حالا به عنوان کادوی شب عید یک هدیه و بلکه یادگاری خدمت شما می دهم که حسن ختامی باشد برای عرایض بنده.
همان مسیر احتجاج (!) خود را در این مورد به کار ببرید:
------------------
الف:گزاره درست اول.....من یعمل مثقال ذره خیرا یره
ب:گزاره درست دوم......من یعمل مثقال ذره شرا یره

-------------
پیامبر اکرم (ص) فرمودند :«من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها می‌گذارم یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترت و اهل بیت خودم. مادام که شما به این دو دست بیازید هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچ‌گاه از هم جدا نمی‌شوند مگر بر سر حوض کوثر.»
والسلام علی من اتبع الهدی

[="Tahoma"]

shahed1;657869 نوشت:
با توجه به اینکه افراد فوق دیگر مرده اند حکم اطاعت از ایشان نیز مقید به زمان رسول الله می شود و امروزه محلی برای اجرا ندارد و این یک برهان و سند محکم دال بر مقید بودن حکم آیه برای اولی الامر است.
به همین دلیل حکم آیه برای رسول نیز ( از لحاظ امور حکومتی) مقید می شود چون رسول نیز همچون اولی الامر دیگر در قید حیات نیست.

با سلام و درود

شما به جای دلیل، ادعا را تکرار کرده اید. دلیل قرآنی بیاورید.

در ضمن، طبق نظر شما، قرآن کارایی لازم را از دست می دهد و آیات زیادی از آن محدود می شوند به همان 23 سال؛ و پس از آن دیگر کاربردی ندارند.

چگونه این قرآن که برای ابد آورده شده است محدود به 23 سال می شود و برای پس از آن هم هر کسی هر برداشتی می تواند از آن داشته باشد. البته هر کسی هم فقط برداشت خودش را صحیح می داند و برداشت دیگران را ناصحیح.!!!!

در حالی که خداوند حکیم است و دینی ابدی تشریع فرموده که قرار است تا قیامت راهگشای انسان ها به سعادت باشد. و البته معیاری برای فهم از کلامش قرار داده یعنی همام پیامبر و معصومین علیهم السلام، تا هر کسی طبق نظر و فهم شخصی خود، در مقام برداشت از قرآن برنیاید چرا که این به تعطیلی و تحمیل بر قرآن منجر می شود.

[="Tahoma"]

shahed1;657881 نوشت:
یا شیعه که ائمه خود را جزء خانواده و خاندان خداوند معرفی می کند و به آنها آل الله می گوید .

با سلام و درود

«آل الله» اضافه تشریفی است نه حقیقی(این یک مطلب علمی است). لذا ادعای این که شیعه برای خداوند قائل به خانواده و ... است، ادعای گزاف و باطل و بی اساس است.

بگذریم. پرداختن به این مطلب خارج از موضوع تاپیک است.

shahed1;657881 نوشت:
خداوند در سوره قیامت به رسول هشدار می دهد بر قرآن پیشی نگیرد و. بداند این وظیفه خداوند است قرآن را جمع آوری کند و بر او بخواند و نیز بیان و توضیح قرآن نیز بعهده خداوند است نه رسول.
تنها وظیفه رسول در قبال قرآن بیان (درمقابل کتمان) آن برای مردم است و اگر رسول آن را بیان نکند پس چه کسی بیان کند؟
همان عبارت لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ که در آیه مورد اشاره شما آمده در آیه زیر نیز آمده است. پس روی این حساب همه اهل کتاب باید مفسر قرآن آنهم از نوع ماورائیش باشند!

وَإِذَ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلاَ تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَاء ظُهُورِهِمْ وَاشْتَرَوْاْ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَبِئْسَ مَا يَشْتَرُونَ ﴿187/آل عمران﴾

خدا از كساني كه كتاب آسماني دريافت كردند، پيمان گرفت كه آن را به مردم اعلام كنند و هرگز آن را پنهان نسازند ولي آنها به آن پشت كردند و آن را ناديده گرفتند و به بهايي ناچيز معامله اش كردند. چه معامله بدي.

شما به لغت مراجعه کنید. بیان به معنای کتمان نکردن و روی گرداندن و ... نیست. البته حق دارید این گونه تفسیر کنید. وقتی قرار است از کتاب الهی با عقل و فهم بشری برداشت کنیم، چیزی غیر از این نمی شود.

آیه شریفه 187 آل عمران، ناظر به اهل کتابی است که خداوند از آنان میثاق گرفته که با آمدن پیامبر الهی، دعوت او را بپذیرند و به او ایمان آورده و حقیقت را کتمان نکنند، حقیقتی که به آنان معرفی شده و آنان پیامبر را مانند فرزندان خود می شناختند(بقره، 146؛ انعام، 20)؛ ولی اهل کتاب به جای عمل به عهد و پیمان خود، روی گرداندند و حق را پنهان کردند.

حالا به نظر شما هر که بخواهد «لِتُبَيِّن‏» را معنا کند باید با توجه به کتمان کردن حقیقت و روی گرداندن از عهد و پیمان معنا کند؟!!

بنابر این، صریح قرآن، علاوه بر ابلاغ وحی، تبیین آن را نیز بر عهده پیامبر صلی الله علیه وآله قرار داده (نحل، 44و64)، و قیدی هم نزده است که این تبیین فقط تا موقعی معتبر است که پیامبر زنده است و پس از وفات، دیگر تبیین های ایشان نامعتبر می شود.

نکته:
خداوند پیامبرش را واسطه وحی قرار داده است، ولی به نظر شما، این اشتباه است و نیازی به این واسطه نیست و هر کس می تواند از قرآن، برداشت صحیح داشته باشد!! و علی القاعده برداشت هر کسی صحیح تر از دیگران است!!

عارف;658579 نوشت:

سلام علیکم ورحمه الله
می بینم که ریاضیات خوبی هم دارید.
ابتدا دو جمله را از قرآن بر اساس اینکه هر دو از خدا صادر شده اند و "گزاره های درست" هستند برابر هم قرار دادید و بعد طرفین را بر کلمات مترادف (هم معنی) تقسیم کردید و از دو طرف عبارتهای"کل-ندعو(تدعی)-امه(اناس)"را ساده کردید و به این کشف بزرگ رسید که :امام در قرآن = کتاب
احسنت...احسنت


خوب برارد حالا به عنوان کادوی شب عید یک هدیه و بلکه یادگاری خدمت شما می دهم که حسن ختامی باشد برای عرایض بنده.
همان مسیر احتجاج (!) خود را در این مورد به کار ببرید:
------------------
الف:گزاره درست اول.....من یعمل مثقال ذره خیرا یره
ب:گزاره درست دوم......من یعمل مثقال ذره شرا یره

-------------
پیامبر اکرم (ص) فرمودند :«من در میان شما دو امانت نفیس و گرانبها می‌گذارم یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترت و اهل بیت خودم. مادام که شما به این دو دست بیازید هرگز گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچ‌گاه از هم جدا نمی‌شوند مگر بر سر حوض کوثر.»
والسلام علی من اتبع الهدی

سلام
عارف جان از هدیه شما بسیار متشکرم به هر حال هرچه از دوست رسد نیکوست
راستش؛ نوشتم این دو آیه با هم تشابه دارند دیدم متوجه نشدید خواستم به زبان ریاضی بنویسم بلکه متوجه شوید که باز هم فایده ای نداشت . من برای نشان دادن تساوی و تشابهی که آوردم دو آیه دیگر مثال زدم( درباره موسی و کتابش) حالا می خواهم با تو شرطی ببندم: اگر تو نیز دو آیه دیگر آوردی که نشان داد خیر با شر برابرند من قیاس خودم را پس می گیرم و قبول می کنم امام یعنی همانکه دین مادر زادیمان گوید. در غیر اینصورت اسم این کارت را کلک رشتی می گذارم .
درضمن یک شرط دیگر با تو می بندم:
اگر جایی از مطالب من پیدا کردید که نوشته باشم امام در قرآن = کتاب یا هر چیزی مشابه این که همه واژگان امام که در قرآن آمده اند را کتاب معنا کرده باشد

باز هم قبول می کنم منظور خداوند از امام همان است که سنت آبائی می گوید همین.

میقات;658597 نوشت:

با سلام و درود

«آل الله» اضافه تشریفی است نه حقیقی(این یک مطلب علمی است). لذا ادعای این که شیعه برای خداوند قائل به خانواده و ... است، ادعای گزاف و باطل و بی اساس است.

بگذریم. پرداختن به این مطلب خارج از موضوع تاپیک است.

سلام
آقا میقات اگر پستهایتان را رو به عقب دنبال کنید خواهید دید هرجا سوزنتان از شیار اطیعوا الرسول... در آمده شروع کرده به صدای خش و خووش دادن پس سعی کن من بعد نگذاری چنین اتفاقی بیفتد که باز هم طبق معمول گیر می افتید و مجبورید بگویید :
پرداختن به این مطلب خارج از موضوع تاپیک است.
پس همان قضیه 23 سال را تکرار کن والا مجبور می شوی تمام بنیانهای اعتقادی فریقین نظیر عصمت ( که شرحش گذشت) را در کف این تاپیک به خاک بسپاری.

وَأَنَّ هَـٰذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿الأنعام: ١٥٣﴾


راه مستقیم نیاز به هیچ رهنما و رهنمونی ندارد می دانید چرا؟ چون خودش مستقیم است
بنابراین مواظب باشید به این بهانه فریبتان ندهند و با نشانی ها و رهنمونهای غلطشان از این راه منحرفتان نکنند . شیطان درست بر کف این جاده هموار و مستقیم نشسته و با جهت های اشتباهی که به مردمان نشان می دهد یک به یک آنها را فریفته و از ره بدر می کند ، مگر آن عده بسیار بسیار اندکی که به مستقیم بودن جاده و عدم وجود انحراف و اعوجاج در آن ، ایمان راسخ دارند.
خداوند می فرمایند راه مستقیم من قرآن است مبادا از راههای دیگر بروید و شیطان می گوید هر راهی راهنما می خواهد و من اینجا نشسته ام مردم را راهنمایی کنم تا نکند به بیراهه بزنند.
خداوند می فرمایند این قرآن نور است ، مبین است، مفصل و کامل است و همه چیز را جزء جزء گفته و تمامی نشانیها را داده است اما شیطان می گوید اینگونه نیست چیزهای زیادی را نگفته و گذاشته تا من توضیحشان دهم و کاملشان نمایم.
براستی شیطان چگونه این کار را انجام می دهد که اینقدر موفق بوده و توانسته اکثریت قریب به اتفاق انسانها را پیرو خود کند؟
از طریق کتابها ، پیامبران و اولیاء الله جعلی!
خداوند احکام خود را به پیامبرانش وحی کرد و در قالب یک کتاب که سراسر نور و روشنایی است جمع آوری نمود.
شیطان هم احکام خود را به پیامبران جعلی که البته بظاهر پیامبران شناخته شده بودند وحی نموند و در قالب کتابهای فراوانی جمع آوری نمود.
به چه مجوزی؟ اینکه کتاب آسمانی روشن نیست و نیاز به رهنما دارد و نیز کامل نیست و مکمل می خواهد.
هرکس فکر می کند من اینها را از خودم می بافم و چنین چیزی صحت ندارد اگر صادق است از همین آخرین کتاب الهی یک نمونه و فقط یک نمونه بیاورد که شرکای مشرکین و بت پرستان گذشته کسانی غیر از اولیاء الله یا پیامبران بوده اند. و اگر نتوانست که قطعاً نمی تواند بترسد از آتشی که هیزمش سنگها و آدمیان هستند.
در طول تاریخ تدین هیچ مشرکی وجود نداشته که شرک خود را باور کرده باشد . بلکه همه و همه گفته اند: خدا امر کرده!
خدا چگونه امر کرده؟
مشرکین می گویند : مگر قرآن حاصل قال فلان عن فلان .... عن نبی نیست؟
خب کتابهای دیگر هم حاصل همان فلان عن همان فلان .....عن همان نبی هستند!
اگر قرآن درست است پس حتماً اینها نیز درست هستند.
این بود که قوم پیامبر زیر بار هیچ یک از حرفهای او نمی رفتند و بتهای خود را مقربین درگاه الهی تصور می کردند که آمده اند تا با رهنمونهای درستشان آنها را اندکی به الله نزدیکتر سازند.
مفت مفت ازخودشان حکم صادر می کردند و به خدا می بستند و این کاملاً طبیعی بود چون این احکام را درحقیقت اولیاء الله صادر کرده بودند که در اصل از آن پروردگار بود.
آنها حتی فرزندان خود را نیز به فرمان همین اولیاء الله قربانی می کردند و آنچه را پروردگارشان حلال کرده بود به فرمان همین اولیاء برخود حرام می کردند.
می گفتند این چهار پایان و کشتها ها جز برای آنها که ما می گوییم حرام است .
آنچه در شکم این چهارپایان است فقط خصوص مردان بوده و بر زنان حرام گردیده ولی اگر مرده باشد زن و مرد می توانند از آن بخورند!
و خداوند فرمود : چه زیان کردند آنها که فرزندان خود را بدون علم الهی قربانی کردند و با دروغهایی که به پروردگارشان بستند رزق خداوند را برخود حرام نمودند اینان قطعاً به بیراهه زدند و هرگز هدایت نیافتند.
خداوند خطاب به قوم پیامبر فرمود: گذشتگان نیز این کارهای شما را می کردند و حالا ما شاهدیم که آیندگان نیز همان می کنند که گذشتگان کردند اگر باور ندارید سری به این کتابهای ششگانه و چهار گانه شیعه و سنی بزنید تا باورتان شود به بهانه کافی نبودن قرآن چه دروغهایی به الله می بندند و چه حرام و حلالها که نمی کنند.
تمام جنایات داعشیان شیطان صفت و آدمکش و وهابی های بی خرد ، ریشه در همین کتابها دارد چرا به خود نمی آیید؟
چرا فکر می کنید راه مستقیم باید راهنما داشته باشد و راهنمایش همین کتابها هستند؟ اگر دروغ نمی گویید و گرفتار فریب اهریمن نشده اید بگویید ببینم کدام راه مستقیمی است که نیاز به رهنما دارد
این یک برهان محکم است: کدام راه مستقیمی نیاز به رهنما دارد. در دایره شریعت مگر پیامبر چز ابلاغ قرآن وظیفه دیگری هم داشته است که او را شریک خداوند ساخته اید و این همه از زبان او به خداوند افتراء می بندید.
تمام بهانه کسانی که از زبان او به پروردگارشان دروغ می بندند این است که قرآن مجمل است و کافی نمی باشد.
کدام حکم قرآن مجمل است و کافی نیست که برای تکمیلش نیاز به غیر دارید؟
اگر راست می گویید یکی از این احکام ناقص قرآنی را از خود این کتاب نه از سنت آبائی (یعنی سنت و عترت) بیاورید و اگر نتوانستید به خود بیایید و فقط الله را بپرستید و بدانید راه مستقیم فقط و فقط قرآن است و لاغیر.

اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ﴿الأعراف: ٣﴾

shahed1;658631 نوشت:
وَأَنَّ هَـٰذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿الأنعام: ١٥٣﴾

راه مستقیم نیاز به هیچ رهنما و رهنمونی ندارد می دانید چرا؟ چون خودش مستقیم است
بنابراین مواظب باشید به این بهانه فریبتان ندهند و با نشانی ها و رهنمونهای غلطشان از این راه منحرفتان نکنند . شیطان درست بر کف این جاده هموار و مستقیم نشسته و با جهت های اشتباهی که به مردمان نشان می دهد یک به یک آنها را فریفته و از ره بدر می کند ، مگر آن عده بسیار بسیار اندکی که به مستقیم بودن جاده و عدم وجود انحراف و اعوجاج در آن ، ایمان راسخ دارند.
خداوند می فرمایند راه مستقیم من قرآن است مبادا از راههای دیگر بروید و شیطان می گوید هر راهی راهنما می خواهد و من اینجا نشسته ام مردم را راهنمایی کنم تا نکند به بیراهه بزنند.
خداوند می فرمایند این قرآن نور است ، مبین است، مفصل و کامل است و همه چیز را جزء جزء گفته و تمامی نشانیها را داده است اما شیطان می گوید اینگونه نیست چیزهای زیادی را نگفته و گذاشته تا من توضیحشان دهم و کاملشان نمایم.
براستی شیطان چگونه این کار را انجام می دهد که اینقدر موفق بوده و توانسته اکثریت قریب به اتفاق انسانها را پیرو خود کند؟
از طریق کتابها ، پیامبران و اولیاء الله جعلی!
خداوند احکام خود را به پیامبرانش وحی کرد و در قالب یک کتاب که سراسر نور و روشنایی است جمع آوری نمود.
شیطان هم احکام خود را به پیامبران جعلی که البته بظاهر پیامبران شناخته شده بودند وحی نموند و در قالب کتابهای فراوانی جمع آوری نمود.
به چه مجوزی؟ اینکه کتاب آسمانی روشن نیست و نیاز به رهنما دارد و نیز کامل نیست و مکمل می خواهد.
هرکس فکر می کند من اینها را از خودم می بافم و چنین چیزی صحت ندارد اگر صادق است از همین آخرین کتاب الهی یک نمونه و فقط یک نمونه بیاورد که شرکای مشرکین و بت پرستان گذشته کسانی غیر از اولیاء الله یا پیامبران بوده اند. و اگر نتوانست که قطعاً نمی تواند بترسد از آتشی که هیزمش سنگها و آدمیان هستند.
در طول تاریخ تدین هیچ مشرکی وجود نداشته که شرک خود را باور کرده باشد . بلکه همه و همه گفته اند: خدا امر کرده!
خدا چگونه امر کرده؟
مشرکین می گویند : مگر قرآن حاصل قال فلان عن فلان .... عن نبی نیست؟
خب کتابهای دیگر هم حاصل همان فلان عن همان فلان .....عن همان نبی هستند!
اگر قرآن درست است پس حتماً اینها نیز درست هستند.
این بود که قوم پیامبر زیر بار هیچ یک از حرفهای او نمی رفتند و بتهای خود را مقربین درگاه الهی تصور می کردند که آمده اند تا با رهنمونهای درستشان آنها را اندکی به الله نزدیکتر سازند.
مفت مفت ازخودشان حکم صادر می کردند و به خدا می بستند و این کاملاً طبیعی بود چون این احکام را درحقیقت اولیاء الله صادر کرده بودند که در اصل از آن پروردگار بود.
آنها حتی فرزندان خود را نیز به فرمان همین اولیاء الله قربانی می کردند و آنچه را پروردگارشان حلال کرده بود به فرمان همین اولیاء برخود حرام می کردند.
می گفتند این چهار پایان و کشتها ها جز برای آنها که ما می گوییم حرام است .
آنچه در شکم این چهارپایان است فقط خصوص مردان بوده و بر زنان حرام گردیده ولی اگر مرده باشد زن و مرد می توانند از آن بخورند!
و خداوند فرمود : چه زیان کردند آنها که فرزندان خود را بدون علم الهی قربانی کردند و با دروغهایی که به پروردگارشان بستند رزق خداوند را برخود حرام نمودند اینان قطعاً به بیراهه زدند و هرگز هدایت نیافتند.
خداوند خطاب به قوم پیامبر فرمود: گذشتگان نیز این کارهای شما را می کردند و حالا ما شاهدیم که آیندگان نیز همان می کنند که گذشتگان کردند اگر باور ندارید سری به این کتابهای ششگانه و چهار گانه شیعه و سنی بزنید تا باورتان شود به بهانه کافی نبودن قرآن چه دروغهایی به الله می بندند و چه حرام و حلالها که نمی کنند.
تمام جنایات داعشیان شیطان صفت و آدمکش و وهابی های بی خرد ، ریشه در همین کتابها دارد چرا به خود نمی آیید؟
چرا فکر می کنید راه مستقیم باید راهنما داشته باشد و راهنمایش همین کتابها هستند؟ اگر دروغ نمی گویید و گرفتار فریب اهریمن نشده اید بگویید ببینم کدام راه مستقیمی است که نیاز به رهنما دارد
این یک برهان محکم است: کدام راه مستقیمی نیاز به رهنما دارد. در دایره شریعت مگر پیامبر چز ابلاغ قرآن وظیفه دیگری هم داشته است که او را شریک خداوند ساخته اید و این همه از زبان او به خداوند افتراء می بندید.
تمام بهانه کسانی که از زبان او به پروردگارشان دروغ می بندند این است که قرآن مجمل است و کافی نمی باشد.
کدام حکم قرآن مجمل است و کافی نیست که برای تکمیلش نیاز به غیر دارید؟
اگر راست می گویید یکی از این احکام ناقص قرآنی را از خود این کتاب نه از سنت آبائی (یعنی سنت و عترت) بیاورید و اگر نتوانستید به خود بیایید و فقط الله را بپرستید و بدانید راه مستقیم فقط و فقط قرآن است و لاغیر.

اتَّبِعُوا مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءَ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ﴿الأعراف: ٣﴾

سلام

شما که لالائی بلدید چرا خوابتان نمیبرد اینجا میفرمایید قران جامع و مانع است و در جای دیگر (ایه 83 سوره نساء مورد بحث) میفرمایید خیر این ایه فقط مربوط به پیامبر و ایادی ایشان بوده اگر اینگونه باشد باید نیمی از قران را ببوسیم و بگذاریم کنار چون زمان و مکان ان گذشته است انوقت این راه مستقیم شما راه راه میشود خیر یک مطالبی را طوطی وار اموخته اید و مرتباً تکرار میکنید بدون انکه بدانید چه میگویید .

[="Tahoma"]

shahed1;658630 نوشت:
سلام
آقا میقات اگر پستهایتان را رو به عقب دنبال کنید خواهید دید هرجا سوزنتان از شیار اطیعوا الرسول... در آمده شروع کرده به صدای خش و خووش دادن پس سعی کن من بعد نگذاری چنین اتفاقی بیفتد که باز هم طبق معمول گیر می افتید و مجبورید بگویید :
پرداختن به این مطلب خارج از موضوع تاپیک است.
پس همان قضیه 23 سال را تکرار کن والا مجبور می شوی تمام بنیانهای اعتقادی فریقین نظیر عصمت ( که شرحش گذشت) را در کف این تاپیک به خاک بسپاری.

با سلام و درود

ادعای بدون دلیل و یا ادعای گزافه و بی اساس داشتن که هنر نیست. این سخنان پس از گذشت 18 صفحه از تاپیک، از طرف کسی که از آوردن دلیل عاجز و ناتوان بوده است، عادی است.

انتظار دارید دیگران سخنان بدون دلیل شما را قبول کنند و اگر هم از هر دری سخن گفتید کسی چیزی نگوید و ...؛ این اصلا معقول، منطقی و علمی نیست.

این که این تاپیک این همه ادامه داشته با این که شما در آوردن دلیل قرآنی ناتوان و عاجز بوده اید، همه به خاطر همراهی و مدارا با حضرتعالی بوده تا در نهایت نگویید به من فرصت ارائه دلیل داده نشد.

فرصت به اندازه که هیچ، بیش از اندازه هم داده شد ولی شما به جای دلیل، فقط به سخنرانی و پراکنده گویی و بیان مطالب غیر مرتبط پرداختید و فرصت ها را از دست دادید.

اکنون که بر کاربران گرامی روشن و واضح شده که شما دلیلی برای ارائه ادعای خود ندارید و بنا هم ندارید به دلائل دیگران پاسخ دهید؛ ادامه این گفتگو ثمری ندارد.

توحید و سوره قریش

پرسش:
سوره قریش، انسان را به توحید و پرستش یک خدا دعوت می کند؛ و در سایه پرستش یک خداست که ایلاف و همبستگی ایجاد شده و از تفرقه و اختلاف جلوگیری می شود. لذا باید فقط خدا را پرستش کرد؛ و پیروی و اطاعت از دیگران (پیامبران و امامان) و قرار دادن روایات در کنار قرآن و ...، پرستش غیر خدا محسوب می شود و نتیجه اش تفرقه و اختلاف است؛ همین حالی که اکنون جامعه اسلامی دارد.
لذا راه مستقیم فقط یک کتاب (قرآن) است و راه ها و کتب دیگر ما را از راه مستقیم منحرف می سازند ، تفرقه بوجود می آورند و دین خداوند را تکه تکه نموده و از خلوص در می آورند.

پاسخ:
با سلام و درود
نه فقط سوره قریش بلکه سر تا سر قرآن سخن از توحید و یکتا پرستی است؛ اما اختصاص دادن سوره قریش برای اثبات ابطال پیروی از سنت، ادعایی بدون دلیل و بی اساس است. ادله قرآنی، عقلی، روایی و ... بر خلاف این ادعا است.
توحید منافاتی با پیروی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ندارد. چرا که این دو در عرض هم نیستند بلکه پیروی از رسول، در طول و در سایه پیروی «الله» است. در بسیاری از آیات قرآن کریم، اطاعت از رسول، در راستای اطاعت خداوند شمرده شده است. این آیات بسیار زیادند و مجال آن نیست تا همه را در این جا بیاوریم، لذا به مواردی اشاره می شود:
ـ اطاعت از رسول در کنار اطاعت از خدا شمرده شده، و رویگرداندن از آن کفر است: «قُلْ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْكافِرين‏»(1)
ـ اطاعت از رسول، زمینه ساز رحمت الهی: «وَ أَطيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»(2)
ـ دستور صریح به پیروی از رسول: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»(3)
ـ اطاعت از رسول، جدای از اطاعت خدا نیست؛ و به عبارتی اطاعت از خدا، بدون اطاعت از رسول محقق نمی شود: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ»(4)
ـ پیروی از رسول نشانه قبولی و صحت اعمال است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ»(5)
و ... . بنابر این؛ ادعای شما، از آیات سوره قریش فهمیده نمی شود و همه تحمیل بر قرآن است. توحید هیچ منافاتی با پیروی از رسول خدا صلی الله علیه وآله و اوصیای الهی ندارد؛ و در تمام قرآن بطور عام و در سوره قریش بطور خاص، دلیلی بر اثبات ادعای شما وجود ندارد.
ممکن است گفته شود طبق آیه «يَـٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوا۟ لَا تَرْفَعُوٓا۟ أَصْوَتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ ٱلنَّبِىِّ ...»﴿6) پیروی از پیامبر تا وقتی است که او زنده است لذا پس از آن دیگر دستوری به اطاعت از ایشان نداریم. در جواب باید گفت کجای این آیه منظورش قید زدن آیات متعددی است که دستور به پیروی از رسول خدا صلی الله علیه وآله می دهد؟! در ثانی این آیه پیام دارد و پیامش هم هنوز باقی است لذا هنوز هم فایده دارد و کاربردی است .از طرفی مرگ که به معنای نابودی و هیچ شدن نیست. مرگ آغاز زندگی و حیات دیگری است و قرآن برای آخرت، زندگی و حیات قائل است: «وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ»؛ و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مى ‏دانستند!(7)
افزون بر این که یک حکم می تواند برای زمانی خاص باشد و یک حکم می تواند برای همه زمان ها باشد. این حکم بلند نکردن صدا در مقابل پیامبر، حکمی است که اصلا به صورت موقت تکوّن پیدا کرده و ذاتا به صورت مقید جعل شده است. لذا نمی توان این را دلیل دانست بر قید زدن آیاتی که بطور مطلق اطاعت از پیامبر صلی الله علیه وآله را واجب کرده است.
از همه مهمتر این که رسول خدا صلی الله علیه وآله دو مقام دارند، یکی مقام رسالت است و دیگری مقام امامت و ولایت.
نبوت و رسال پیامبر، با انقطاع وحی و اتمام حیات ایشان، تمام می شود؛ ولی مقام امامت و ولایت ایشان باقی است.
ممکن است گفته شود مردم رسول را گرفته اند و خدا را فراموش کرده اند. در جواب می گوییم اولا این ایراد مردم است و الا اصل پیروی از رسول، دستور صریح قرآن است. در ثانی اطاعت از رسول که جدای از اطاعت از خدا نیست. اعتبار رسول به اعتبار فرستاده خدا بودن است و کسی هم که از رسول پیروی می کند، به دلیل این است که خداوند آن را معتبر دانسته و دستور به پیروی از او داده است.
ممکن است کسی بگوید پس این انحراف و تفرقه برای چیست؟ در جواب باید گفت این انحراف که به خاطر پیروی از رسول نیست؛ بلکه برعکس، به خاطر پیروی نکردن از رسول است.
اطاعت از خدا و رسول در یک راستا است. منتهی برخی از انسان ها از روی جهل و نادانی و یا از روی شهوات نفسانی و دنیا طلبی، خواسته اند جایگاه رسول را بگیرند. این ها گمان کرده اند می توانند بدون رسول، از قرآن فهم درستی داشته باشند. غافل از این که انسان ها به این واسطه (رسول و معصوم) برای فهم کامل مراد الهی، نیازمند هستند.
چنین افرادی با انحراف دین از مسیر اصلیش باعث تفرقه و اختلاف در امت واحده اسلامی شدند.
بنابر این، ایراد و اشکال در پیروی از رسول و اولیای الهی نیست، بلکه در پیروی نکردن از آنان است. همین کاری که پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله در جامعه اسلامی اتفاق افتاد و انحراف و اختلاف و تفرقه، پایه گذاری شد.
شما انحراف و اختلاف را دیده اید ولی در علت شناسی اشتباه کرده اید. شیعه اثنی عشری تنها فرقه ای است که معتقد به توحید، نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله، امامت اولیای الهی است. بقیه به هر نحوی از این مسیر منحرف شده اند. انحراف و اختلاف دیگران را که نمی توان به پای این گروه نوشت. بلکه باید علت انحراف آن ها در خودشان و امیال و هواهایشان دنبال کرد.
ممکن است گفته شود همان طور که سایر ادیان در پیروی از رسولان به بیراهه افتادند، مسلمانان نیز با پیروی از رسول، به انحراف کشیده می شوند. در جواب باید گفت علت انحراف سایر ادیان، به خاطر پیروی از رسولشان نیست، بلکه به خاطر پیروی نکردن از آن است. مهم این است که پس از اتمام رسالت، کسانی به عنوان مبلّغ و مروّج آن آیین باشند، کسانی که از ظرفیت بالایی وجودی برخوردار بوده و بتوانند با احاطه علمی و وجودی خویش، دین را از انحراف و کج روی حفظ نمایند.
دین اسلام آخرین و کاملترین ادیان الهی است و باید تا قیامت باقی باشد، لذا نمی توان پس از اتمام رسالت، دین و آیین الهی را رها شده دانست؛ اگر چنین بود، همانی بر سر اسلام و کتاب الهی می آمد که بر سر ادیان گذشته و کتاب آن ها آمد. در حالی که دین اسلام هنوز پویا و پابرجا و کتاب آسمانی قرآن، مصون از تحریف و باقی است.
اصلا معقول و منطقی نیست که خداوندی حکیم، دین اسلام را به عنوان آیین کامل و مرضیّ خود(8)، و پیامبرش را آخرین پیامبران(9) بداند، و برای آینده این دین فکری نکرده و پس از رحلت پیامبرش، این دین را به حال خود رها کرده باشد.
این حقیقتی است که نمی توان قرآن را از مفسران آن جدا دانست زیرا رسول خدا صلی الله علیه وآله، واسطه نزول قرآن و آورنده آن است و قطعا از هر کسی بهتر و بیشتر، بر مراد الهی آگاهی دارد.
انسان عادی نمی تواند این واسطه را نادیده بگیرد و خودش به سراغ قرآن برود. افق علم الهی با افق علم بشر، بسیار تفاوت دارد و بشر عادی برای فهم مراد الهی، نیازمند مراجعه به این واسطه نزول وحی (رسول خدا) است. نمی توان این واسطه را کنار گذاشت و مدعی فهم صحیح و کامل از کلام الهی بود. این سخن، طبیعی، منطقی و معقول است.
لازم به ذکر است قرآن کتاب آسمانی و کلام الهی است. سنخ کلام الهی با کلام انسانی بسیار تفاوت دارد؛ چرا که افق علمی خالق و مخلوق با هم تفاوت دارد. لذا فهم از کلام الهی بایستی توسط کسی که آشنا با آن است انجام شود.
چه کسی بیش از سایرین همراه پیامبر صلی الله علیه وآله بوده و تربیت شده دامان پیامبر است؟ پیامبری که غیر از وحی چیزی نمی گوید، چه کسی را برای جانشینی پس از خود برای هدایت و راهنمایی مسلمانان انتخاب کرد؟ و ... این ها حقایقی است که نمی توان بر آن ها چشم بست و به دنبال حقیقت بود.
اهلبیت علیهم السلام کسانی هستند که تربیت شده دامان پیامبر بوده و بیش از هر کس از قرآن و پیامبر، شناخت داشته و می توانند راهنمای امت اسلامی باشند. به حدیث تقلین مراجعه فرمایید. حداقل برداشتی که می توان از آن داشت ـ که مورد اتفاق نظر شیعه و سنی است ـ این است که اهلبیت علیهم السلام مفسران قرآن کریم بوده و بیش از هر کسی از قرآن و کلام الهی آگاهی و شناخت دارند.
لذا جایگاه مفسر قرآن بودن، برای اهلبیت علیهم السلام، از موضوعات مورد اتفاق شیعه و سنی است. نگویید قرآن نیاز به تفسیر ندارد که این هم صحیح نیز نیست، زیرا خود قرآن یکی از شئون پیامبر الهی را تبیین کلام خدا می داند: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ»؛ و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى‏.(10)
لذا تنها از طریق اهلبیت علیهم السلام است که می توان ادعا نمود از پیامبر و از قرآن پیروی می کنیم و مسیر ما همان صراط مستقیمی است که خداوند فرموده است.
نکته: درست است که روایات بسیارند و برخی با هم تعارض داشته و برخی جعلی و ... هستند؛ ولی باید توجه داشت بسیار بودن روایات با توجه به این که فروعات احکام و معارف دینی را بیان می کنند، طبیعی است و این عیب محسوب نمی شود. از طرفی قانون تحدیث که نظام مند و قوی است، کارش این است که احادیث جعلی و ضعیف و ... را شناسایی نموده و احادیث و روایاتی که قابل اطمینان هستند را معرفی کند. لذا اگر سخن از عمل به روایات می شود، مراد هر روایتی نیست بلکه روایاتی است که به صدور آن از معصومین اطمینان داریم.
مطلب دیگر؛ شما در معنای تعبد و شرک، بیشتر مطالعه کنید. دقت در معانی این دو، ابهام های زیادی را رفع می کند. از طرفی آن چیزی که شما مدعی هستید، شیعه و سنی معتقد نیستند لذا نسبت شما به آن ها نسبتی بی روا و کذب است. شما بر خلاف حقیقت و واقع، در ذهن خود چیزی را به شیعه و سنی نسبت داده و بر اساس آن نتیجه گیری می کنید.
تبعیت و پیروی از پیامبر، که بیان ایشان در راستای فرامین الهی است، عبادت پیامبر محسوب نمی شود. این دو در طول یکدیگر هستند نه در عرض یکدیگر. لذا نمی توان چیزی که حقیقت و واقعیت ندارد را به شیعه نسبت داد و سپس طبق آن نسبت ناروا، قضاوت کرد.
ممکن است گفته شود اطاعت بدون قید و شرط، یعنی عبادت و پرستش؛ و شیعه بدون قید و شرط از پیامبر و امامان اطاعت می کند. در پاسخ باید گفت بله اطاعت اگر بی قید و شرط باشد می شود عبادت، ولی ما برای اطاعت بی قید و شرط از پیامبر صلی الله علیه وآله، اجازه خداوند را داریم. خود خداوند فرموده که اطاعت ایشان واجب است. از طرفی ادله نقلی و عقلی بر اثبات عصمت ایشان اقامه شده، لذا اطمینان حاصل می شود که ایشان در آن چه از طرف خداوند می آورد، معصوم است. بنابر این، ما به اذن الهی، مجاز به این اطاعت هستیم و اطاعت از ایشان، در طول و در راستای اطاعت از خداوند است.
با این بیان، دستور اطاعت از پیامبر که در قرآن آمده و در کنار اطاعت از خداوند قرار داده شده است، معقول و منطقی و صحیح است.
شیعه با اعتقاد به توحید و نبوت رسول خدا صلی الله علیه وآله، به دستور خداوند و فرمایش پیامبر، امامت معصومین را در ادامه رسالت، و قرآن را کتاب آسمانی برای همه دوران ها تا قیامت، دانسته و بدون روی آوری به تحریف معنوی و تفسیر به رأی، قرآن را محدود به 23 سال نزول ندانسته بلکه کتابی الهی برای راهنمای بشریت می داند.
شیعه قرآن را کتاب الهی می داند، و چون افق علمی خالق و مخلوق متفاوت است، به پیروی از قرآن کریم، پیامبر صلی الله علیه وآله و اولیای الهی را مفسران کلام الهی دانسته و برای رسیدن به فهم کامل مراد الهی، خود را نیازمند مراجعه به مفسران حقیقی قرآن می داند.
شیعه معتقد است خداوند حکیم است و اگر دین و کتاب آسمانی برای ابد و تا قیامت برای هدایت انسان ها می آورد، قطعا حکمتش اقتضا دارد تا برای بعد از 23 سال نزول نیز فکری کرده تا دینش از گزند انحراف و تفسیر به رأی و ... در امان باشد.
شیعه تعالیم و دستورات الهی را از طریق مسیر هدایتی که خداوند تعیین فرموده، دریافت می کند. شیعه کلام الهی را دستمایه قرار نمی دهد تا هر طور بخواهد تفسیر کرده و آن را به خدا نسبت بدهد.
خلاصه این که شیعه خودش را بنده خدا می داند و برای خدا تکلیف تعیین نمی کند. خود خداوند مسئولیت تفسیر قرآن و تبیین کردن کلام الهی را از وظایف پیامبر صلی الله علیه وآله بر شمرده است: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ‏»؛ و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى.(11)
«وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ‏»؛ ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف دارند، براى آنها روشن كنى.(12)
خلاصه (چند نکته):
1. با توجه به معنای شرک، به پیروی از سنت (پیامبر اکرم و اوصیای الهی)، شرک گفته نمی شود.
2. خداوند انسان کامل (معصوم) را که مظهر صفات و اسماء الهی است و می تواند به نحو تنزل یافته، معرفی اسماء و صفات الهی باشد، برای انسان ها به عنوان الگو قرار داده است، تا انسان ها از روی آوری به بت و سنگ و چوب و ...، دست بردارند. خداوند به صراحت در قرآن کریم پیامبرش را به عنوان الگو و اسوه معرفی می فرماید: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ في‏ رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً»؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود، براى آنها كه اميد به رحمت خدا و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مى ‏كنند.(13)
کما این که ابراهیم علیه السلام و پیروان ایشان نیز قبل از آن به عنوان الگو و اسوه برای مردم بودند: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ»؛ براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهيم و كسانى كه با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى كه به قوم (مشرك) خود گفتند: ما از شما و آنچه غير از خدا مى ‏پرستيد بيزاريم.‏(14)
3. خداوند در آیات مختلف، دستور داده تا از پیامبر پیروی شود، حتی پیروی از پیامبر را پیروی از خود دانسته: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُوني‏ يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ»؛ بگو: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد.(15)
بنابر این: ادعای اکتفا به قرآن، پیروی از سنت (پیامبر و اوصیای الهی) را پیروی از آباء و اجداد دانستن، شرک دانستن پیروی از انسان کامل (پیامبر و اوصیای الهی) و ...، ادعایی مخالف قرآن و باطل و بی اساس است.

__________
(1) آل عمران، 32.
(2) آل عمران، 132.
(3) نساء، 59.
(4) نساء، 80.
(5) محمد، 33.
(6) حجرات، 2.
(7) عنکبوت، 64.
(8) مائده، 3.
(9) احزاب، 40.
(10) نحل، 44.
(11) نحل، 44.
(12) نحل، 64.
(13) احزاب، 21.
(14) ممتحنه، 4.
(15) آل عمران، 31.

موضوع قفل شده است