اذان صفویه و اذان حقیقی!!!!

تب‌های اولیه

31 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال

سوال:اشهد ان علیا ولی الله چه زمانی و توسط چه کسانی به اذان اضافه شد؟؟؟

با سلام

قبلا مفصل بحث شده است اذان نبوي و اذان اموي :

http://www.askdin.com/thread24897.html
http://www.askdin.com/thread10681-2.html

http://javdan.blogfa.com/cat-7.aspx

خیر البریه;360040 نوشت:
قبلا مفصل بحث شده است اذان نبوي و اذان اموي :

اولا چه استدلال های جالبی!!!!
چون در جایی گفته شده علی ولی الله پس مستحب است آن را در اذان گفت!!! طبق سخنان شما چون گفته شده ابراهیم خلیل الله پس مستحب است در اذان بگوییم اشهد ان ابراهیم خلیل الله!!!!! کم کم این مستحبات به نماز می رسد و ... و کم کم می شود همین دین رافضی که شما دارید!!!!!!!!!!!!!
ثانیا علمای شما می گویند این بدعت مشرکین(مفوضه)است،حالا شما چه اصراری دارید این سخن صفویه را اثبات کنید وقتی علمای شما این سخن را بدعت می دانستن؟(منظور طوسی و صدوق است)
ثالثا شما اگر می توانید اثبات کنید که یکی از امامانتان گفته اند این جمله را در اذان بگویید،اگر نگفته اند چطور است بر امامتان سبقت می گیرید؟ آیا دین را از خودتان می گیرید
سوال من هم واضح بود:

سوال:اشهد ان علیا ولی الله چه زمانی و توسط چه کسانی به اذان اضافه شد؟؟؟

با سلام

سالها با مخالفين بحث داشتم دريغ از تفكر وتعقل ! فقط تعصب بر سنت معاويه !

جالب است براي راحتي كارتان آدرس هم دادم اما انگار نه انگار !

شما ابتدا برويد ومطالعه كنيد اگر جواب نگرفتيد در خدمتيم .

واقعا مسئولین سایت کجا هستند؟ این ناصبی کاربر استدلال دارد علنا حضرت علامه مجلسی را توهین میکند.

شیعیان گرامی:
اتفاق علمای اسلام برین است که شهادت ثالثه صرف شعار است، و هرگز جزو اذان بشمار نمیرود وهرکه با نیت وجود آن در اذان آنرا بگوید اذان باطل است. رجوع گردد به نظر مراجع نسبت به شهادت ثالثه

ما بدعت گذاریم یا شما که حی علی خیرالعمل را از اذان حذف کردید و "الصلاة خیر من النوم" را جایگزین آن نمودید؟؟؟
عمر ابن خطاب با اجازه چه کسی "الصلاة خیر من النوم" را در اذان نماز بدعت گذاشت؟

اما درباره‌ی این که، آیا پیامبر(ص)در اذان خود به ولایت امام علی(ع) نیز شهادت می‌دادند، ضروری است به معنا و مفهوم کلمۀ «ولیّ» پرداخته شود.واژه‌ی «ولیّ» به معانی متعددی آمده است که مهم‌ترین آن به شرح زیر است:1. به معنای سرپرست و عهده‌دار بودن؛ چنان‌که در آیات متعددی از قرآن کریم واژه‌ی «ولیّ» در همین معنا به‌کار برده شده است؛ مانند: «خداوند کسى است که آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان این دو است در شش روز [شش دوران‏] آفرید، سپس بر عرش (قدرت) قرار گرفت، هیچ سرپرست و شفاعت کننده‏اى براى شما جز او نیست آیا متذکّر نمى‏شوید؟!».‏[4]2. به معنای دوست[5] که در قرآن به این معنا نیز آمده است: «هرگز نیکى و بدى یکسان نیست بدى را با نیکى دفع کن، ناگاه (خواهى دید) همان‌کس که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است!».[6]ج. به معنای ناصر و یاور آمده است.[7] قرآن می فرماید: «مردان و زنان با ایمان، ولىّ (و یار و یاور) یکدیگرند».[8]شکی نیست که از معانی مطرح شده استعمال لفظ «ولی الله» برای مؤمنین به معنای دوم و سوم (دوست و یاور) هیچ اشکالی ندارد، بلکه در روایات اهل سنت و شیعه نیز به این معنا آمده است.[9]اما در خصوص معنای اول باید گفت روایاتی وارد شده که: علی(ع)؛ ولی و سرپرست و اولی به تصرف است، همان‌گونه که پیامبر عظیم الشأن اسلام این‌گونه بود. البته علی(ع)، ولی الله است؛ یعنی علی از سوی خداوند به ولایت و سرپرستی امت منصوب شده است، همان‌گونه وقتی گفته می‌شود «محمدٌ رسولُ الله»؛ یعنی محمد(ص)، رسولی از جانب خداوند است.همچنین در این زمینه ادله‌ای که به‌طور صریح و روشن دلالت داشته باشد که پیامبر(ص) به ولایت علی(ع) در اذان خود شهادت می‌داده‌اند، یافت نشده است. گرچه در کتاب «السلافة فی امر الخلافة» آمده است که سلمان فارسی در اذان خود شهادت ثالثه را اضافه نمود و همین موجب شد که مردی به نزد پیامبر شکایت ببرند، ولی پیامبر اکرم(ص) فرمود: «نیکو سخنی را شنیدی». همچنین در این کتاب آمده است که پس از واقعه‌ی غدیر اباذر غفاری در اذان خود بعد از شهادتین به ولایت امیر مؤمنان علی(ع) شهادت داد، جمعی از منافقین این را نپسندیدند و آن‌چه را دیده بودند، به عنوان اعتراض بر پیامبر(ص) عرضه کردند پیامبر(ص) فرمود: «اما وعیتم خطبتی یوم الغدیر لعلی بالولایه، پس چه بود معنای خطبه طولانی من که در آن صحرا و گرمای شدید برای شما خواندم آیا معنای آن غیر از این بود که علی امیرالمؤمنین ولی خداست؟» سپس فرمود: «مگر نشنیده‌اید که من گفتم آسمان سایه نیافکنده و زمین در خود جای نداده، کسی را که راستگوتر از ابوذر باشد».[10]اما اولاً: این کتاب در دسترس نیست تا درباره‌ی سند این حدیث بیشتر تحقیق شود، ثانیاً: چنین روایتی در متون پیش از قرن هفتم یافت نشده است تا نسبت به سند آن اظهار نظر شود.علاوه روایاتی هم که از ائمه(ع) در بیان اجزای اذان نقل شده اشاره‌ای به جزئیت شهادت به ولایت امام علی(ع) ندارد و این می‌تواند اجزای اذان در زمان رسول خدا(ص) را تبیین کند، چرا که بر اساس روایات اهل بیت، اذان هیجده جمله دارد. این جملات عبارتند از: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.[11]بله، روایات فراوان در خصوص ثواب ذکر گواهی به ولایت امام علی(ع) -اشهد ان علی ولی الله- بعد از شهادت به وحدانیت خداوند و نبوّت پیامبر اسلام(ص) آمده که در اینجا به ذکر چند نمونه از آن بسنده می‌شود:امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداوند تعالی بعد از خلقت آسمان‌ها و زمین امر فرمود که منادی به این سه شهادت ندا دهد».[12]گفتنی است؛ این ندا برای اجابت کسانی بوده است که در عالم ذر وجود داشته‌اند، همان‌طورکه، امام صادق(ع) در ذیل آیه‌ی «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی‏ آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی...»،[13] فرمود: «خداوند تعالى از پشت آدمیان، نطفه‏هاى بشرى را بیرون کشید و [در اثر تجلّى ذات] خود را معرّفى کرد. اگر این معرّفى و نمایش ذات الاهى نبود، هیچ‌کس پروردگار خود را نمى‏شناخت. سپس خداوند فرمود: آیا من پروردگار شما هستم؟ آنان گفتند: بله. و فرمود: همانا این محمد(ص)؛ فرستاده‌ی من، و علی امیر مؤمنان(ع)؛ جانشین و امین من است».[14]همچنین آن حضرت در سخنی فرموده است: «هنگامی که خداوند عرش، کرسی و ... را آفرید بر آنها نوشت: لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین... پس هرگاه یکى از شما بندگان بگوید: لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه، [بعد از آن] بگوید عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین‏».‏[15]از دسته‌ای روایات نبوی نیز استفاده می‌شود که: گواهی به ولایت امام علی(ع) پس از شهادت به وحدانیّت و یکتایی خداوند و نبوّت محمد مصطفی(ص) در جایز است و در نزد خدا محبوبیّت دارد؛ چنان‌که ابن عباس نقل می‌کند از پیامبر اکرم(ص) که آن حضرت فرمود: «سوگند به خداوندى که مرا به پیامبرى مبعوث کرده؛ عرش، کرسى، افلاک، آسمان‌ها و زمین مستقر نشده‏اند، مگر این‌که در آنها نوشته شده: لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه، على امیر المؤمنین».[16]به هر حال، از آنجا که اذان عبادت است، و این احتمال وجود دارد که شهادت بر ولایت حضرت امیر المؤمنین(ع) جزو آن نباشد، بیشتر فقهای شیعه[17] آن را جزو اذان نمی‌دانند و می‌گویند که آن را به قصد قربت یا تبرّک به‌جا آورند، نه به قصد جزئیت.[18]نهایت شبهه‌ای که امکان طرح آن در این‌جا وجود دارد آن است که شاید گفتن آن بدعت باشد، اما با در نظر گرفتن این نکته که در معنای بدعت آورده‌اند: «وارد کردن عقیده یا عملى در حوزۀ دین بدون استناد به منابع پذیرفته شده در استنباط احکام، همچون قرآن و سنّت معصومان(ع) و از بدعت به تشریع در دین نیز تعبیر می‌شود»[19] اگر کسی این جمله را جزو اذان بداند و در اذان بگوید بدعت و حرام است، اما با توجه به این‌که بیشتر فقهای شیعه این جمله را جزو اذان نمی‌دانند و در صورت گفتن باید طوری بگویند که شبیه جملات اذان و اقامه نگردد. از این‌رو، گفتن آن بدعت نبوده و اشکالی ندارد.به هر حال، علت این‌که بیشتر فقهای شیعه گفتن شهادت سوّم، بدون قصد جزئیت را جایز می‌شمارند، آن است که روایات ذکر شده در بالا به نحو مطلق می‌گویند: هر گاه شهادت به توحید و رسالت دادید، شهادت به ولایت علی بن ابیطالب(ع) هم بدهید و این روایات چون مطلق است نه مقیّد، شامل حال اذان و اقامه و چه در غیر اذان و اقامه، می‌شود، و این به معنای جزو اذان بودن نیست.در نتیجه؛ گفتن جمله‌ی «علی ولی الله» در اذان، اقامه و تلقین میّت با توجه به جایگاه و مقام و منزلت علی (ع)[20] اگر به قصد قربت یا تیمّن و تبرّک -غیر از جزئیت- باشد، اشکال ندارد.گفتنی است؛ در برخی از منابع اهل سنت آمده که مؤذّن، پیش عمر بن خطاب رفته تا او را از نماز صبح با خبر سازد دید عمر خواب است گفت: «الصَّلَاةُ خَیْرٌ مِنْ النَّوْمِ (نماز از خواب بهتر است)»، عمر به او دستور داد که این جمله را در اذان بگنجاند.[21] لذا اهل سنت این عبارت را در اذان صبح پس از «حی علی الفلاح» آورده اند.[22]چه مجوّزی برای تکرار این جمله در اذان صبح از سوی اهل سنت وجود دارد؟! آیا می‌توان این کار را با کار شیعه مقایسه کرد که گواهی به ولایت امام علی(ع) را جزو اذان نمی‌داند؟
[SPOILER][1]. طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، محقق و مصحح: موسوی خرسان، حسن، ج 2، ص 60، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.

[2]. ر.ک: سبحانی، جعفر، الاعتصام بالکتاب و السنة، ص 27، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، چاپ اول، بی تا.

[3] دعائم الاسلامی قاضی نعمان بن محمد، تمیمی، دارالمعارف، قاهره، ج 1، ص 142.

[4]. «اللَّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فی‏ سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفیعٍ أَ فَلا تَتَذَکَّرُون»؛ سجده، 4.

[5]. ر.ک: نمایه‌های «معنای ولایت»، سؤال 153؛ «ولایت در قرآن و اهل سنت»، سؤال 8435.

[6]. «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیم»؛ فصلت، 34.

[7]. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان ‏العرب، ج 15، ص 407، دار صادر، بیروت‏، چاپ سوم‏، 1414ق‏.

[8]. «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض»؛ توبة، 71.

[9]. ر.ک: ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق: الطیب، اسعد محمد، ج ‏2، ص 675، مکتبة نزار مصطفى الباز، چاپ سوم‏، 1419ق‏‏.

[10]. مراغی مصری، شیخ عبدالله، السلافة فی امر الخلافة، ص 32 و 33، نسخه خطی؛ مراغی از علمای اهل سنت که در قرن هفتم می زیسته است، کتاب ایشان از جمله کتاب های خطی است که در کتاب‌خانه ظاهریه دمشق موجود می‌باشد.

[11]. شیخ صدوق، من ‏لا یحضره ‏الفقیه، ج 1، ص 289 و 290، انتشارات جامعۀ مدرسین، قم، 1413ق؛ تهذیب الاحکام، ج 2، ص 61.

[12]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 1، ص 441، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص 604، اعلمى، بیروت، چاپ پنجم، 1400ق.

[13]. اعراف، 172: «و (به خاطر بیاور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آرى، گواهى مى‏دهیم!...».

[14]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم، محقق و مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى، ج 1، ص 71، ‏مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404ق؛ کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، محقق و مصحح: کاظم، محمد، ص 148 و 149، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، تهران، چاپ اول، 1410ق.

[15]. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 158، نشر مرتضى، مشهد، چاپ اول، 1403ق.

[16]. بحارالانوار، ج 27، ص 8؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة(کلیات حدیث قدسى)، ص 587، انتشارات دهقان، تهران، چاپ سوم، 1380ش.

[17]. هر چند گروهی از فقها آن را جزو اذان دانسته و گفتن آن را مستحب می دانند؛ ر.ک: بحارالانوار، ج 81، ص 111؛ حسینی شیرازى، سید محمد، من فقه الزهراء علیها السلام، ج 3، ص 144، رشید، قم، چاپ اول، 1428ق؛ بحرانى، محمد سند، الشهادة الثالثة، مقرر: شکری بغدادى، على، ص 43 – 46، بی نا، بی جا، بی تا.

[18]. ر.ک: امام خمینی، توضیح المسائل (محشّى)، ج ‏1، ص 519، م 919، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ هشتم، 1424ق.


[19]. ر.ک: راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 111، دارالعلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ عبد الرحمان، محمود، معجم المصطلحات و الألفاظ الفقهیة، ج 1، ص 361 و 362، بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا.

[20]. ر.ک: نمایه‌های «اثبات امامت امام علی(ع)»، سؤال 999؛ «اثبات امامت امام علی(ع) از قرآن»، سؤال 324.

[21]. موطأ مالک، باب «النداء للصلاة»؛ ابن ابی شیبة، حافظ عبدالله بن محمد، مصنف ابن ابی شیبة فی الاحادیث و الآثار، ج 1، ص 236، دارالفکر، بیروت، بی تا.

[22]. ر.ک: سنن أبی داود، باب «کیف الأذان»، ح 422؛ سنن نسائی، باب «الأذان فی السفر»، ح 629؛ سنن ابن ماجه، باب «بدء الأذان»، ح 699.

[/SPOILER]

خیر البریه;360060 نوشت:
سالها با مخالفين بحث داشتم دريغ از تفكر وتعقل !

دقیقا همان چیزی است که من باید به شما بگویم

خیر البریه;360060 نوشت:
فقط تعصب بر سنت معاويه !

شما هم تعصب بر سنت صفویه!

ما بایستی در اذان نیز مانند سایر عبادتها خود را مقید به فرمایشات و ارشادات خداوند متعال و پیامبر اسلام (صلى الله علیه وسلم) قرار دهیم. اگر روا می بود كه هر فرقه و گروهی بنا بر تمایلات خویش و برای به كرسی نشاندن باورهای خود، ‌عبادات اسلامی را دستخوش تبدیل و تحریف قرار دهد و اموری را به آنها اضافه و یا از آنها بكاهد، خدا می داند تا به امروز بر سر عبادات اسلامی چه آمده بود؟
بایستی توجه داشت افزودن این عبارات به اذان، در را به روی افزودن عبارات دیگری نیز باز می كند. به عنوان مثال می توان به رسالت سایر پیامبران -علیهم السلام- نیز در اثنای اذان شهادت داد.
و یا اینكه شهادت به ولی بودن حسن و حسین -رضی الله عنهما- را نیز به اذان اضافه كرد. و یا در پایان اذان سه بار و یا بیشتر عبارت «لا اله الا الله» را تكرار كرد. و یا...

«اذان شیعه از قرن دهم هجری و در دوران سلطنت شاه اسماعیل صفوی بود كه اینگونه تبدیل و تحریف را بطور رسمی در خود پذیرفت و این بدعتها را در خود جای داد. این بدان معنا است كه امیر المومنین علی ابن ابی طالب و فرزندان برومند ایشان -رضی الله عنهم اجمعین- از این بدعت گذاری و نوآوری بری هستند. و به همین سبب سید مرتضی كه یكی از بزرگترین علمای مذهب شیعه در قرن پنجم هجری بشمار می رود در این رابطه گفته است: «هر كس در اذان بگوید: أشهد أن علیاً ولی الله، فعل و عمل حرامی را مرتكب شده است». اما متاسفانه همانگونه كه همگی ما مشاهده می كنیم تعصب كوركورانه و علاقه شدید به مخالفت ورزیدن با اهل سنت و جماعت سبب گشته ما نتوانیم در تمام دنیا حتی یك مسجد شیعه را بیابیم كه در آن مانند زمان رسول الله (صلى الله علیه وسلم) و علی بن ابی طالب و فرزندان برومند ایشان اذان گفته شود».

از کجا این بدعت را آوردید؟؟؟؟؟؟؟

آیا عالمی شیعه قبل از صفویه بوده که اشهد ان علیا ولی الله را در اذان بدعت نمی دانسته؟؟؟
چرا تعصب جاهلانه خود را کنار نمی گذارید؟؟؟؟

شیعیان صفویه بیدار شوید.

یکی از صفات خیلی بد یهود در قرآن این است که آن قوم متون را تحریف میکنند . قران در باره آنها میفرماید: (مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ) «النساء/46» «برخى از آنان كه يهودى‌اند، كلمات را از جاهاى خود برمى‌گردانند،»؛
(فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیةً یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ)«المائدة/13»«ولی بخاطر پیمان‌شکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان را از موردش تحریف می‌کنند»؛
(وَمِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یأْتُوكَ یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ) «المائدة/41» «گروهی از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش می‌دهند، تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند؛ آنها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامده‌اند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف می‌کنند،»
بعد از این آیات بیایید ایراد شیعه را بیایید ببینید که علمای شیعه را که دقیقا مثل یهود عمل میکنند!!

شیعه میگوید:
آيا صحيح است كه «الصلاة خير من النوم» از بدعتهاى حضرت خليفه ثانى بوده و در زمان پيامبر اكرم اين جمله در اذان وجود نداشته؟ چنانچه ابن حزم ظاهرى، و امام مالك و قرطبى تصريح دارند.
1 ـ امام مالك مى گويد: «اِن المؤذن جاء الى عمربن الخطاب يؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائماً فقال: الصلاة خير من النوم فأمره أن يجعلها في نداء الصبح». الموطّا 1: 72.
هنگاميكه مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسيدن وقت نماز صبح را به او اعلام كند عمر را ديد كه به خواب فرو رفته فرياد برآورد: «الصلاة خير من النوم»، پس عمر به او دستور داد تا از اين پس اين عبارت را در اذان صبح قرار دهند.

2 ـ ابن حزم مى گويد: «الصلاة خير من النوم، ولا نقول بهذا ايضا لأنه لم يأت عن رسول اللّه ـ صلى الله عليه و سلّم ـ ».[ المحلى 3: 161 [شما كه بر شيعه اشكال وارد مى كنيد كه چرا مى گويند «اشهد ان علياً ولى الله»، آيا اين اشكال بر خود شما وارد نيست؟!

پاسخ اهل سنت:
اول بیایید نوشته ابن حزم را کامل ببینید آن مقداری را که شیعه نوشته با خط سیاه و آنی را که ننوشته با خط سرخ مشخص کرده ایم
وَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ حَيٍّ: يُقَالُ فِي الْعَتَمَةِ " الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ، الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ " وَلا نَقُولُ بِهَذَا أَيْضًا؛ لأَنَّهُ لَمْ يَأْتِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم
یعنی اینکه حسن بن حی روایت کرده که در نماز عشا باید (الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ ) گفته شود و ابن حزم این را رد کرده و در نماز عشا جایز ندانسته.
منتهی شیعه با حذف اول جمله سعی کرده وانمود کند که ابن حزم با گفتن آن در نماز صبح مخالف است.
آیا ای خواننده محترم عالم شیعی با این تحریف مصداق این آیه نیست: (مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ) «النساء/46»بعضی از یهود، سخنان را از جای خود، تحریف می‌کنند؛

حالا نظر ابن حزم را در همان کتاب المحلی درباره گفتن (الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ)، در نماز صبح ببینید:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ نُبَاتٍ ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نَصْرٍ ثنا قَاسِمُ بْنُ أَصْبَغَ ثنا ابْنُ وَضَّاحٍ ثنا مُوسَى بْنُ مُعَاوِيَةَ ثنا وَكِيعُ بْنُ سُفْيَانَ الثَّوْرِيُّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ سُوَيْد بْنِ غَفَلَةَ: أَنَّهُ أَرْسَلَ إلَى مُؤَذِّنٍ لَهُ: لا تُثَوِّبُ فِي شَيْءٍ مِنْ الصَّلاةِ إلا الْفَجْرَ؛ فَإِذَا بَلَغْت " حَيَّ عَلَى الْفَلاحِ " فَقُلْ " الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ، الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ " فَإِنَّهُ أَذَانُ بِلالٍ.
قَالَ عَلِيٌّ: سُوَيْدُ بْنُ غَفَلَةَ مِنْ أَكْبَرِ التَّابِعِينَ، قَدِمَ بَعْدَ مَوْتِ النَّبِيِّ - صلى الله عليه وسلم - بِخَمْسِ لَيَالٍ أَوْ نَحْوِهَا؛ وَأَدْرَكَ جَمِيعَ الصَّحَابَةِ الْبَاقِينَ بَعْدَ مَوْتِهِ عَلَيْهِ السَّلامُ.
وَبِهِ إلَى وَكِيعٍ عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِي سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي مَحْذُورَةَ: أَنَّهُ كَانَ إذَا بَلَغَ " حَيَّ عَلَى الْفَلاحِ " فِي الْفَجْرِ قَالَ " الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ، الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ ".
دیدید این نظر ابن حزم است که معتقد است در نماز صبح باید گفته شود

حالا دلیل دوم شیعه را بررسی کنیم یعنی استناد او به این روایت امام مالک را :
هنگاميكه مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسيدن وقت نماز صبح را به او اعلام كند عمر را ديد كه به خواب فرو رفته فرياد برآورد: «الصلاة خير من النوم»، پس عمر به او دستور داد تا از اين پس اين عبارت را در اذان صبح قرار دهند. الموطّا 1: 72.
اما بدانید که اول این روایت امام مالک میگوید من شنیدم و سند را ذکر نمیکند و شیخ آلبانی این روایت را نادرست میداند.

ولی در مقابل این همه روایات صحیح را داریم که این دستور رسول الله بوده است:
ولابن إسحاق فيه إسناد آخر أخرجه أحمد ( 4 / 42 - 43 ) عنه قال : وذكر محمد بن مسلم الزهري عن سعيد بن المسيب عن عبد الله بن زيد بن عبد ربه قال: لما أجمع رسول الله صلى الله عليه وسلم أن يضرب بالناقوس يجمع للصلاة الناس وهو له كاره لموافقة النصارى طاف بي من الليل طائف وأنا نائم رجل عليه ثوبان أخضران وفي يده ناقوس يحمله قال : فقلت له : يا عبد الله أتبيع الناقوس . . . الحديث نحوه . وزاد في آخره : فكان بلال مولى أبي بكر يؤذن بذلك ويدعو رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى الصلاة قال : فجاء فدعاه ذات غداة إلى الفجر فقيل له : إن رسول الله صلى الله عليه وسلم نائم قال : فصرخ بلال بأعلى صوته : الصلاة خير من النوم قال سعيد بن المسيب : فأدخلت هذه الكلمة في التأذين إلى صلاة الفجر وهذا سند جيد

أبي محذورة قال أبو محذورة : خرجت في عشرة فتيان مع النبي صلى الله عليه وسلم وهو أبغض الناس إلينا فأذنوا فقمنا نؤذن نستهزئ بهم فقال النبي صلى الله عليه وسلم : ( ائتوني بهؤلاء الفتيان ) فقال : ( أذنوا ) فأذنوا فكنت أحدهم فقال النبي صلى الله عليه وسلم : ( نعم هذا الذي سمعت صوته اذهب فأذن لأهل مكة ) فمسح على ناصيته وقال : ( قل : الله أكبر الله أكبر الله أكبر الله أكبر أشهد أن لا إله إلا اله ( مرتين ) أشهد أن محمدا رسول الله ( مرتين ) ثم ارجع فاشهد أن لا إله إلا الله ( مرتين ) وأشهد أن محمدا رسول الله ( مرتين ) حي على الصلاة حي على الصلاة حي على الفلاح حي على الفلاح ( مرتين ) الله أكبر الله أكبر لا إله إلا الله
وإذا أذنت بالأول من الصبح فقل : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم . وإذا أقمت فقلها مرتين : قد قامت الصلاة قد قامت الصلاة . أسمعت ؟ ) . قال : وكان أبو محذورة لا يجز ناصيته ولا يفرقها لأن رسول الله صلى الله عليه وسلم مسح عليها
أخرجه أحمد ( 3 / 408 ) والسياق له وأبو داود ( 82 ) والنسائي ( 104 ) والطحاوي ( 78 ) و ( 80 - 82 ) والدارقطني ( 86 ) عنه . إلا أن الطحاوي ذكر التكبير في أوله مرتين فقط لا اربعا وهو رواية لأحمد
وإسناده مقبول . وأخرجه الفاكهي في ( تاريخ مكة ) ( ص 12 - 13 ) مع التربيع

أخرجه الطحاوي ( 1 / 82 ) عن ابن جريج قال : أخبرني عثمان بن السائب عن أم عبد الملك بن أبي محذورة عنه . وقد مضى مطولا بلفظ : ( وإذا أذنت بالأول من الصبح فقل : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم )
وله طريق أخرى أخرجه النسائي ( 1 / 106 ) وأحمد ( 3 / 408 ) من طريق سفيان عن أبي جفعر عن أبي سلمان عن أبي محذورة قال : كنت أؤذن لرسول الله صلى الله عليه وسلم وكنت أقول في أذان الفجر الأول : حي على الفلاح الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم الله أكبر الله أكبر لا إله إلا الله
وأبو جعفر هذا مجهول كما في ( الخلاصة ) قال : وقيل : إنه أبو جعفر الفراء وقد وثقه أبو داود ولعله من أجل هذا القيل صححه ابن حزم كما في ( التلخيص ) ( 3 / 172 ) . وقال الزركشي في ( تخريج أحاديث الرافعي ) :
( قال ابن حزم : وإسناده صحيح ) كما في ( سبل السلام ) ( 1 / 167 )
قلت : ولم أجد الآن تصحيح ابن حزم هذا و الحديث في كتابه ( المحلى ) وإنما أورد فيه ( 3 / 151 ) من طريق وكيع عن سفيان الثوري عن أبي جعفر المؤذن عن أبي سليمان عن أبي محذورة أنه كان إذا بلغ : حي على الفلاح في الفجر قال : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم ) ولم يصرح بتصحيحه
قال الشوكاني ( 2 / 32 ) :
( وصححه أيضا ابن خزيمة ورواه بقي بن مخلد ) [ 131 ]

الحديث الثاني عن ابن عمر رضي الله عنهما قال :
كان في الأذان الأول بعد الفلاح : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم
أخرجه الطحاوي ( 1 / 82 ) من طريق سفيان عن محمد بن عجلان عن نافع عن ابن عمر به
وهذا سند حسن كما قال الحافظ في ( التلخيص ) ( 3 / 169 ) وقد عزاه إلى السراج والطبراني والبيهقي من حديث ابن عجلان [ 131 ]

الحديث الثالث : عن أنس قال :
من السنة إذا قال المؤذن في أذان الفجر : حي على الفلاح قال : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم ( مرتين )
أخرجه الدارقطني ( 90 ) من طريق أبي أسامة : ثنا ابن عون عن محمد عنه
ورواه ابن خزيمة أيضا في ( صحيحه ) والبيهقي في ( سننه ) ( 1 / 423 ) وقال : ( إسناده صحيح )

ثم أخرجه الدارقطني والطحاوي أيضا ( 1 / 82 ) من طريق هشيم عن ابن عون به بلفظ : كان التثويب في صلاة الغداة إذا قال المؤذن : حي على الفلاح قال : الصلاة خير من النوم ( مرتين )
وهذا اللفظ رواه ابن السكن وصححه كما في ( التلخيص ) ( 3 / 148 )
وفي الباب أحاديث أخرى في أسانيدها ضعف فمن شاء الاطلاع عليها فليرجع إلى ( نصب الراية ) و ( التلخيص )
واعلم أنه لم يرد في شيء من الروايات - فيما علمنا - التصريح بأن هذا القول : ( الصلاة خير من النوم ) كان في الأذان الثاني للصبح بل الأحاديث على قسمين : منها ما هو صريح بأنه في الأذان الأول كالحديث الأول والثاني . ومنها ما هو مطلق ليس فيه التقييد بالأول أو الثاني كالحديث الثالث وغيره من الأحاديث التي لم تصح أسانيدها فتحمل هذه على [ 132 ] ( صحيح بشواهده ) قال الزهري وزاد بلال في نداء صلاة الغداة : الصلاة خير من النوم مرتين فأقرها رسول الله صلى الله عليه وسلم

یا جماعت مسلمانان!!
آیا دیدید چند حدیث صحیح داریم که الصلاة خير من النوم اختراع عمر نیست بلکه دستور رسول الله است؟
ما دلیل آوردیم که سنی ها در کلمات اذان دست نبردند، اما شیعه خودش اعتراف کرد که ما دست بردیم و سعی کرد زشتی عمل خود را با این بهانه که حضرت عمر هم چنین کرده، کم کند و ما ثابت کردیم که این فعل عمر نبوده که حداقل چندین حدیث صحیح داریم دستور رسول الله بوده است
حالا شیعه باید دو سوال را جواب دهد:

1-چرا صفت یهود را دارد و معنی نوشته ها را عوض میکند؟
2-چرا اذان را عوض کرده است؟

استدلال;360110 نوشت:
شیعیان صفویه بیدار شوید.

اولا شیعیان یه گروه بیشتر نیستن و اون شیعه اثنی عشری است.لطفا گروه های دیگه رو شیعه ندونید!!!
استدلال;360108 نوشت:
بزرگترین علمای مذهب شیعه در قرن پنجم هجری بشمار می رود در این رابطه گفته است: «هر كس در اذان بگوید: أشهد أن علیاً ولی الله، فعل و عمل حرامی را مرتكب شده است».

این در صورتیه که ما اشهد ان علیا ولی الله را جزء اذان بدونیم اما اگه به نیت تقرب(و نه اذان) در اذان بگیم اشکال نداره.

روى القاسم بن معاوية قال : قلت لأبي عبد الله ( عليه السلام ) : هؤلاء - أي السنة - يروون حديثا في أنه لما أسري برسول الله رأى على العرش مكتوبا : لا إله إلا الله محمد رسول الله أبو بكر الصديق ، فقال ( عليه السلام ) : سبحان الله ، غيّروا كل شئ حتى هذا ؟ قلت : نعم ، قال ( عليه السلام ) : إن الله عز وجل لما خلق العرش كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الماء كتب في مجراه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، ولما خلق الله عز وجل الکرسي کتب على قوائمه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهكذا لما خلق الله عز وجل اللوح ، ولما خلق الله عز وجل جبرئيل ، ولما خلق الله عز وجل الأرضين - إلى قضايا أخرى ، فقال في الأخير : قال ( عليه السلام ) : ولما خلق الله عز وجل القمر كتب عليه : لا إله إلا الله محمد رسول الله علي أمير المؤمنين ، وهو السواد الذي ترونه في القمر ، فإذا قال أحدكم : لا إله إلا الله محمد رسول الله ، فليقل : علي أمير المؤمنين.
الاحتجاج : 158

از امام جعفر صادق عليه السلام چنين روايت شده است که :
به حضرت عرض نمودم : ايشان ( سنيان ) روايتي نقل مي کنند که وقتي رسول خدا به آسمان برده شد ، بر روي عرش نوشته اي ديد که : لا اله الا الله محمد رسول الله ، ابو بکر صديق!!!
پس حضرت فرمودند : سبحان الله ؛ همه چيز را تغيير دادند ؛ حتي اين را ؟ گفتم : آري ؛ پس فرمودند : خداوند وقتي عرش را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي آب را آفريد در محل حرکت آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسو الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند کرسي را آفريد بر پايه هاي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و وقتي خداوند لوح را آفريد نيز چنين کرد ؛ و وقتي جبريل را آفريد ؛ و وقتي زمين ها را آفريد ؛ و ... پس در انتها فرمودند : ووقيت خداوند ماه را آفريد بر روي آن نوشت : لا اله الا الله محمد رسول الله علي امير المومنين ؛ و اين همان سياهي است که در ماه مي بينيد ؛ پس هر زمان که يکي از شما گفت : لا اله الا الله محمد رسول الله ، پس بايد بگويد :علي ولي الله
و همانطور که در بحث بالا گذشت ، اين روايت مربوط به زمان يا مکان خاصي نيست و شامل اذان نيز مي گردد .

سخنان علمای شیعه:

سید مرتضی كه یكی از بزرگترین علمای مذهب شیعه در قرن پنجم هجری بشمار می رود در این رابطه گفته است: «هر كس در اذان بگوید: أشهد أن علیاً ولی الله، فعل و عمل حرامی را مرتكب شده است»

شیخ صدوق:

« این همان اذان صحیح است چیزی به آن اضافه و یا از آن کم نمی‌شود و [فرقة] مفوضّه – که خدایشان لعنت فرماید – اخباری جعل کرده و با این اخبار در اذان دو بار «محمد و آل محمد خیر البریّة» و در برخی از روایاتشان بعد از «أشهد أن محمدا رسول الله» دوبار «أشهد أن علیا ولی الله» را افزوده‌اند و برخی از ایشان به جای آن، دوبار «أشهد أن علیا امیرالمؤمنین حقا» را روایت کرده است. تردیدی نیست که علی ولی خدا و حقا امیرمؤمنان است و محمّد و خاندانش بهترین مخلوق اند، ولی آن [جملات] در اصل أذان نیست. این مطلب را از آن رو ذکر کردم که با این اضافات[در أذان] آنان که به تفویض متّهم‌ اند وخود را در زمرة ما (= شیعیان) جا زده‌اند، شناخته شوند»!!

شیخ طوسی:

یعنی: « و اما آن چه در روايات شاذ آمده كه بگويند: "اشهد ان عليا ولى اللَّه و آل محمد خير البرية" آن چيزى است كه در اذان و اقامه به آن عمل نمى‏شود و هر كس به آن عمل كند خطاكار مى‏باشد.»
در جایی دیگر :« فأما قول: أشهد أن عليا أمير المؤمنين و آل محمد خير البرية على ما ورد في شواذ الأخبار فليس بمعمول عليه في الأذان و لو فعله الإنسان يأثم به غير أنه ليس من فضيلة الأذان و لإكمال فصوله.» (المبسوط في فقه الإمامية، ج‏1، ص: 99، طوسی؛ نشر مرتضوی _ تهران،ط3)

یعنی: «اما در مورد " أشهد أن عليا أمير المؤمنين و آل محمد خير البرية" که در اخبار شاذ وارد شده، چنانکه معمول است این جملات از اذان نیست و هر انسانی که آن را در اذان بگوید، گناهکار است»

اما علمای صفویه چه می گویند؟؟::
جالب اینجاست که اشخاصی چون "محمد باقر مجلسی" سخن شیخ طوسی در "المبسوط" را تحریف کرده و «یاثم به» را به «لم یاثم به» تبدیل کرده اند! که معنای سخن شیخ طوسی را به کل عوض می کند و معنا چنین می شود : «هر کس شهادت ثالثه را در اذان بگوید، گناهکار نمی شود!»(بحار الأنوار، ج‏81، ص: 111، دار إحياء التراث العربي‏ _ بیروت،ط2)

چه شد که مجلسی این سخن را گفت،آیا تاثیرات صفویه بر شیعه است؟؟؟؟؟؟؟؟

آیا شما می توانید برای این بدعت دلیل بیاورید!!!!!!

چرا در اذانتان مثلا به جای 4 بار 34 بار نمی گویید الله اکبر؟؟؟؟ مگر مستحب نیست الله اکبر گفتن و یا باید ببینیم خدا و رسول چه می گویند؟؟؟

صدوق:در پاره‏اى از روايات خود پس از «اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه» آورده‏اند كه بايد دو بار گفت: «اشهد انّ‏ عليّا وليّ‏ اللَّه‏»يعنى: شهادت ميدهم كه على ولى خداست و خداوند متعال او را ولى و امام ساخته است، و همچنين بعضى از ايشان به جاى اين عبارت روايت كرده‏اند كه دو بار بايد گفت: «اشهد انّ عليّا امير المؤمنين حقّا» يعنى شهادت ميدهم كه على بحقّ فرمانروا و پيشواى مؤمنان است. هر چند ترديد نيست در اينكه على عليه السّلام ولىّ خدا است، و اينكه او امير و فرمانروا و پيشواى مؤمنان است. و اينكه محمّد و آل او صلوات اللَّه عليهم اجمعين بهترين خلايق خدايند، (در اينها شكى نيست) لكن هيچ يك از اينها در اصل اذان نيست و من آنها (روايات موضوعه) را بدان سبب ذكر كرده‏ام كه به وسيله اين افزودنهاى ساختگى مفوّضه و آنان كه به تدليس خود را از شيعيان و جزء ما ميدانند شناخته شوند.

آیا سخن علمایتان را قبول می کنید یا آن ها را هم منحرف می دانید؟؟؟؟؟؟

در روايات اهل سنت ، رواياتي را مي بينيم که اين مضمون را تاييد مي نمايد :
[h=4]روايت اول :[/h]عن ابي الحمراء عن رسول الله (ص) قال: لمّا اسري بي الى السماء إذا على العرش مكتوب لا إله إلاّ الله ، محمد رسول الله ايّدته بعلي .
الدر المنثور سيوطي ج 4 ص 153، الخصائص الكبرى السيوطي ج 1 ص 7، الشفاء قاضي عياض ص 138، المناقب ابن المغازلي ص 39، الرياض النضرة في مناقب العشرة المبشّرة ج 2 ص 227، درر السمطين ص120.
از ابي حمراء از رسول خدا ( ص) روايت شده است که فرمودند : وقتي که من به آسمان برده شدم بر عرش نوشته شده بود که خدايي جز خداي يگانه نيست ؛ محمد فرستاده اوست ؛ او را با علي پشتيباني نمودم .
[h=4]روايت دوم :[/h]عن ابن مسعود عن رسول الله (ص) قال: أتاني ملك فقال:يا محمّد واسأل من ارسلنا من قبلك من رسلنا على ما بعثوا . قلت:على ما بعثوا ؟ قال:على ولايتك وولاية علي بن ابي طالب.
معرفة علوم الحديث حاكم النيسابوري ص96 .
از ابن مسعود – در ذيل آيه 45 سوره زخرف - از رسول خدا ( ص ) روايت شده است که فرمود : اي محمد از فرستادگان قبل از خودت بپرس که به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پرسيدم به چه شرطي فرستاده شده اند ؟ پاسخ داد : بر ولايت تو و ولايت علي بن ابي طالب
[h=4]روايت سوم :[/h] عن حذيفة عن رسول الله (ص) قال: لو علم الناس متى سمّي علي أمير المؤمنين ما انكروا فضله ، سمّي أمير المؤمنين وآدم بين الروح والجسد ، قال الله تعالى: وإذ أخذ ربّك من بني آدم من ظهورهم ذريّتهم واشهدهم على انفسهم الست بربّكم قالت الملائكة بلى فقال: أنا ربّكم محمد نبيّكم علي أميركم.
فردوس الاخبار ديلمي ج 3 ص 399 .
از حذيفه از رسول خدا ( صلي الله عليه وآله وسلم ) روايت شده است که فرمودند : اگر مردم مي دانستند چه زماني علي را به اميري مومنان انتخاب کردند ، برتري او را انکار نمي کردند ؛ او زماني امير مومنان شد که آدم بين روح و جسد بود ( هنوز روح در بدن او وارد نشده بود ) خداوند مي فرمايد : « و هنگامي که پروردگارت از فرزندان آدم از پشت هاي ايشان نسل ايشان را بيرون آورد و ايشان را شاهد بر خويش گرفت که آيا من پروردگار شما نيستم ؟
گفتند : چرا ؛ پس فرمود : من پروردگار شمايم ؛ محمد پيامبر شما و علي امير شما .

[h=3][/h]

باغ بهشت;360115 نوشت:
این در صورتیه که ما اشهد ان علیا ولی الله را جزء اذان بدونیم اما اگه به نیت تقرب(و نه اذان) در اذان بگیم اشکال نداره.

پیامبر این را نمی دانست؟؟؟؟؟؟
12 امام این را ندانستند اما شاهان صفویه این را فهمیدند

چون در جایی گفته شده علی ولی الله پس مستحب است آن را در اذان گفت!!! طبق سخنان شما چون گفته شده ابراهیم خلیل الله پس مستحب است در اذان بگوییم اشهد ان ابراهیم خلیل الله!!!!! کم کم این مستحبات به نماز می رسد و ... و کم کم می شود همین دین رافضی که شما دارید!!!!!!!!!!!!!
ثانیا علمای شما می گویند این بدعت مشرکین(مفوضه)است،حالا شما چه اصراری دارید این سخن صفویه را اثبات کنید وقتی علمای شما این سخن را بدعت می دانستن؟(منظور طوسی و صدوق است)
ثالثا شما اگر می توانید اثبات کنید که یکی از امامانتان گفته اند این جمله را در اذان بگویید،اگر نگفته اند چطور است بر امامتان سبقت می گیرید؟ آیا دین را از خودتان می گیرید
سوال من هم واضح بود:

:اشهد ان علیا ولی الله چه زمانی و توسط چه کسانی به اذان اضافه شد؟؟؟ چه کسی این حرف را زده که اگر به نیت اذان نگوییم اشکال ندارد!!!!! سبحان الله هم مستحب است پس بدون قصد اذان آن را بین اذان بگویید!!!!!(ههههههههه)
به یک سوال ساده نمی توانید پاسخ دهید.

از جمله شواهد اين روايت ، روايتي است که اهل سنت در مورد امير مومنان نقل مي کنند که رسول خدا به ايشان فرمودند :
ما سئلت ربّي شيئا في صلاتي إلاّ اعطاني وما سألت لنفسي شيئا إلاّ سألت لك .
مجمع الزوائد ج 9 ص 110، كنز العمّال ج 13 ص 113، الرياض النضرة ج 2 ص 213 .
از پروردگار خويش در نمازم هيچ چيز نخواستم ، مگر آنکه آن را به من داد ؛ و براي خويش چيزي نخواستم مگر آنکه آن را براي تو نيز خواستم .
و قطعا در اين زمينه روايات ديگري نيز موجود بوده كه به دست ما نرسيده است ؛ مرحوم علامه مجلسي مي فرمايند :
وأقول : لا يبعد كون الشهادة بالولاية من الأجزاء المستحبة للأذان ، لشهادة الشيخ والعلامة والشهيد وغيرهم بورود الأخبار بها .
بحار الانوار ج 84 ص 111 .
و مي گويم : بعيد نيست كه شهادت به ولايت از اجزاي مستحب اذان باشد ؛ زيرا شيخ (‌طوسي ) و علامه (‌حلي )‌ و شهيد و غير ايشان ، شهادت داده اند كه رواياتي در اين زمينه آمده است .
بنا بر اين شهادت ثالثه نزد بيشتر علماي ما مکمل شهادت به رسالت رسول گرامي اسلام است و خود نيز مستحب ؛ اگر چه جزو اجزاي اذان به شمار نمي رود .
حضرت آيت الله العظمي سيستاني نيز در منهاج الصالحين ج 1 ص 191 به اين مطلب اشاره فرموده اند .

[h=4]روايت اول در مورد ابوذر:[/h]أخرج أن رجلا دخل على رسول الله (صلى الله عليه واله وسلم) وقال : يا رسول الله إنّ أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلى عليه السلام .
قال رسول اللّه‏(صلي الله عليه وآله وسلم ) كذلك ، أو نسيتم قولي في غدير خم : من كنت مولاه فعلي مولاه ) ؟ .
السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ؛ ابو ذر در اذان بعد از شهادت به رسالت شهادت به ولايت علي مي دهد ؛ رسول خدا فرمودند : همين است ؛ آيا کلام من را در روز غدير خم فراموش کرديد که « هرکس که من مولاي اويم پس علي مولاي اوست »؟

پس معلوم میشود از غدیر خم به بعد بوده.

[h=4]روايت دوم در مورد سلمان :[/h]دخل رجل على رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم ، فقال : يا رسول الله ! إني سمعت أمرا لم أسمع قبل ذلك ، فقال صلى الله عليه واله وسلم : ما هو ؟ قال : سلمان قد يشهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة ، الشهادة بالولاية لعلي (عليه السلام) ، قال (صلي الله عليه وآله وسلم ): سمعت خيرا.
السلافة في أمر الخلافة، ص 32.
شخصي به نزد رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم آمده و گفت : اي رسول خدا ،چيزي را شنيدم كه تا كنون نشنيده بودم ، رسول خدا فرمودند : آن چه چيزي است ؟
پاسخ داد :‌سلمان در اذان خويش بعد از شهادت به رسالت ، شهادت به ولايت علي عليه السلام مي دهد ؛ پس حضرت فرمودند : چيز نيكويي را شنيده اي !!
بنا بر اين نمي توان و نبايد گفتن شهادت ثالثه را جزو بدعت هاي در اذان دانست .

باغ بهشت;360118 نوشت:
در روايات اهل سنت ، رواياتي را مي بينيم که اين مضمون را تاييد مي نمايد :

حالت خوبه؟؟؟؟؟؟

چون در جایی گفته شده علی ولی الله پس مستحب است آن را در اذان گفت!!! طبق سخنان شما چون گفته شده ابراهیم خلیل الله پس مستحب است در اذان بگوییم اشهد ان ابراهیم خلیل الله!!!!! کم کم این مستحبات به نماز می رسد و ... و کم کم می شود همین دین رافضی که شما دارید!!!!!!!!!!!!!

روایات چه می گویند؟؟؟؟ می گویند در اذان یا بین آن بگو؟؟؟ افلا تعقلون

سوال ساده:گفتن این جمله در بین اذان سنت کیست؟؟؟؟؟؟ مفوضه یا شاهان صفوی و یا ...؟

[h=2]بدعت ها در اذان :[/h][h=3]الصلاة خير من النوم:[/h]1- الصلاة خير من النوم از بدعتهاي حضرت خليفه ثاني‏عمر بن خطاب بوده و در زمان پيامبر اكرم اين جمله در اذان وجود نداشته. چنانچه ابن حزم ظاهري، و امام مالك و قرطبي تصريح دارند:
[h=4]الف ) امام مالك مي‏گويد:[/h] اِن المؤذن جاء الي عمربن الخطاب يؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائماً فقال: الصلاة خير من النوم فأمره أن يجعلها في نداء الصبح.
هنگاميكه مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسيدن وقت نماز صبح را به او اعلام كند عمر را ديد كه به خواب فرو رفته فرياد برآورد: الصلاة خير من النوم، پس عمر به او دستور داد تا از اين پس اين عبارت را در اذان صبح قرار دهند.
الموطّا 1: 72
[h=4] ب) ابن حزم مي‏گويد:[/h] الصلاة خير من النوم، ولا نقول بهذا ايضا لأنه لم يأت عن رسول اللّه - صلي اللَّه عليه و سلّم .
الصلاة خير من النوم ؛ ما آن را قبول نداريم ؛ زيرا از رسول خدا نيامده است
المحلي 3: 161
[h=3] 2- السلام عليک ايها الامير:[/h]احناف به پيروي از امام ابو يوسف در فصول اذان و قبل از حي علي الصلاة جايز مي‏دانند جمله‏اي را اضافه كرده و خطاب به خليفه وقت بگويند: السلام عليك ايها الامير و رحمة الله و بركاته –
[h=4]الف) سرخسي مي‏گويد:[/h] قد روي عن ابي يوسف رحمة الله انه قال: لابأس بأن يخصّ الأمير بالتثويب فيأتي بابه فيقول: السلام عليك ايها الامير و رحمة الله و بركاته حي علي الصلاة مرتين حي علي الفلاح مرتين الصلاة يرحمك اللّه
از ابو يوسف روايت شده است که گفت : اشکالي ندارد که تنها مخصوص حاکم تثويب کند (او را به نماز دعوت کند) پس به در خانه او آمده و بگويد :"السلام عليک ايها الامير ورحمة الله وبرکاته" و سپس دوبار حي علي الصلاة و دو باز حي علي الفلاح و سپس " الصلاة يرحمک الله"
المبسوط 1: 131
[h=4] ب) حلبي مي‏گويد:[/h]«عن أبي يوسف: لا أري بأساً أن يقول المؤذن السلام عليك أيها الامير و رحمة الله و بركاته حي علي الصلاة، حي علي الفلاح، الصلاة برحمك الله.» لاشتغال الأمراء بمصالح المسلمين، اي و لهذا كان مؤذن عمر بن عبدالعزيز - رضي‏الله عنه - يفعله.
از ابو يوسف نقل شده است که گفت : اشکالي نمي بينم در اينکه موذن بگويد : السلام عليک ايها الامير ورحمة الله وبرکاته حي علي الصلاة حي علي الفلاح الصلاة يرحمک الله .
زيرا حاکمان مشغول مصالح مسلمانان هستند و به همين دليل موذن عمر بن عبد العزيز چنين مي کرده است .
السيرة الحلبية 3: 304
مصادر ذيل نيز در اين زمينه مشاهده شود:
الهداية في شرح البداية 1: 42 الجامع الصغير 1: 38- تاريخ مدينة دمشق، ج 60: 40 - شرح الزرقاني 1: 215 - تنوير الحوالك ج 1، ص 71 - الذخيره 2: 47 - مواهب الجليل 1: 431، الطبقات الكبري 5: 334 و 359.
[h=3]3- حذف «حي علي خير العمل» از اذان:[/h][h=4]الف) صاحب اضواء البيان مي گويد :[/h]که ابن عمر در اذان خود آن را مي گفته است نيز علي بن الحسين مي گفته اين همان اذان اوليه(بدون تغيير) است .بلال نيز گاهي اينچنين اذان مي گفته است.
اضواء البيان ج8 ص 156
[h=4]ب) بيهقي در سنن کبراي خود مي گويد :[/h]1842 أخبرنا أبو عبد الله الحافظ وأ بو سعيد بن أبي عمرو قالا ثنا أبو العباس محمد بن يعقوب ثنا يحيى بن أبي طالب ثنا عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالك بن أنس عن نافع قال كان بن عمر يكبر في النداء ثلاثا ويشهد ثلاثا وكان أحيانا إذا قال حي على الفلاح قال على أثرها حي على خير العمل ورواه عبد الله بن عمر عن نافع قال كان بن عمر ربما زاد في أذانه حي على خير العمل ورواه الليث بن سعد عن نافع
ابن عمر در اذان خود سه بار الله اکبر مي گفت و سه بارشهادت مي داد ، وگاهي اوقات نيز وقتي حي علي الفلاح را مي گفت ، در پشت سر آن مي گفت : حي علي خير العمل ....
ابن عمر گاهي در اذانش حي علي خير العمل را زياد مي کرد .
1843 كما أخبرنا أبو عبد الله الحافظ أنا أبو بكر بن إسحاق ثنا بشر بن موسى ثنا موسى بن داود ثنا الليث بن سعد عن نافع قال كان بن عمر لا يؤذن في سفره وكان يقول حي على الفلاح وأحيانا يقول حي على خير العمل ورواه محمد بن سيرين عن بن عمر أنه كان يقول ذلك في أذانه وكذلك رواه نسير بن ذعلوق عن بن عمر وقال في السفر وروي ذلك عن أبي أمامة
ابن عمر در سفر اذان نمي گفت و در اذان خود مي گفت : حي علي الفلاح و گاهي در پشت سر آن مي گفت : حي علي خير العمل
1844 وأخبرنا محمد بن عبد الله الحافظ أنا أبو بكر بن إسحاق ثنا بشر بن موسى ثنا موسى بن داود ثنا حاتم بن إسماعيل عن جعفر بن محمد عن أبيه أن علي بن الحسين كان يقول في أذانه إذا قال حي على الفلاح قال حي على خير العمل ويقول هو الأذان الأول
از علي بن الحسين (امام سجاد) نقل شده است که در اذان خود وقتي به حي علي الفلاح مي رسيد مي گفت : حي علي خير العمل و مي گفت اين اذان اول است (اذان قبل از تحريف)
سنن البيهقي الكبرى ج1/ص424
[h=4]ج) ابن ابي شيبه مي گويد :[/h]من كان يقول في أذانه حي على خير العمل :
2239 حدثنا أبو بكر قال نا حاتم بن إسماعيل عن جعفر عن أبيه ومسلم بن أبي مريم أن علي بن حسين كان يؤذن فإذا بلغ حي على الفلاح قال حي على خير العمل ويقول هو الأذان الأول
2240 حدثنا أبو خالد عن بن عجلان عن نافع عن بن عمر أنه كان يقول في أذانه الصلاة خير من النوم وربما قال حي على خير العمل
2241 حدثنا أبو أسامة قال نا عبيد الله عن نافع قال كان بن عمر زاد في أذانه حي على خير العمل
کساني که در اذان خود حي علي خير العمل مي گفته اند :
...علي بن الحسين اذان مي گفت ، پس وقتي که به حي علي الفلاح رسيد گفت : حي علي خير العمل و فرمود که اين اذان اول است .
... ابن عمر در اذان خود مي گفت الصلاة خير من النوم و گاهي مي گفت حي علي خير العمل
...ابن عمر در اذان خود حي علي خير العمل را زياد مي کرد .
مصنف ابن أبي شيبة ج1/ص195
[h=4]د) عبد الرزاق صنعاني مي گويد :[/h] 1797 عبد الرزاق عن بن جريج عن نافع عن بن عمر أنه كان يقيم الصلاة في السفر يقولها مرتين أو ثلاثا يقول حي على الصلاة حي على الصلاة حي على خير العمل
ابن عمر هنگامي که در سفر نماز مي خواند آن را دو يا سه بار مي گفت ؛ مي گفت : حي علي الصلاة حي علي الصلاة حي علي خير العمل
مصنف عبد الرزاق ج1/ص464:
[h=4]هـ) متقي هندي در کنز العمال مي گويد :[/h]23174 - عن بلال كان بلال يؤذن بالصبح فيقول حي على خير العمل
بلال اذان صبح را مي گفت ، پس در آن مي گفت : حي علي خير العمل
کنز العمال ج8/ص161
[h=4]و) ابن حجر در لسان الميزان مي گويد :[/h]زعم أنه سمع بن هارون عن الحماني عن أبي بكر بن عياش عن عبد العزيز بن رفيع عن أبي محذورة رضي الله عنه قال كنت غلاما فقال لي النبي صلى الله عليه وسلم اجعل في آخر أذانك حي على خير العمل وهذا حدثنا به جماعة عن الحضرمي عن يحيى الحماني
ابي محذوره گفته است : جوان بودم که رسول خدا صلي الله عليه [وآله] و سلم فرمودند در آخر اذانت حي علي خير العمل بگو
لسان الميزان ج1/ص268
جالب اينكه مولف لسان الميزان بعد از نقل اين مطلب مي گويد وي بخاطر نقل اين روايت ضعيف است!!! يعني چون اين حرف مخالف مذهبشان است راوي آن را دروغگو مي پندارد با اينکه باقي علماي اهل سنت وي را تاييد کرده اند.
[h=4]و) زيلعي مي گويد :[/h]ما جاء في حي على خير العمل أخرجه البيهقي عن عبد الله بن محمد بن عمار وعمار وعمر ابني أبي سعد بن عمر بن سعد عن آبائهم عن أجدادهم عن بلال أنه كان ينادي بالصبح فيقول حي على خير العمل فأمره النبي صلى الله عليه وسلم أن يجعل مكانها الصلاة خير من النوم وترك حي على خير العمل انتهى قال البيهقي لم يثبت هذا اللفظ عن النبي صلى الله عليه وسلم فيما علم بلالا وأبا محذورة ونحن نكره الزيادة فيه والله اعلم قال في الإمام ورجاله يحتاج إلى كشف أحوالهم انتهى واخرج البيهقي أيضا عن عبد الوهاب بن عطاء ثنا مالك بن أنس عن نافع قال كان بن عمر أحيانا إذا قال حي على الفلاح قال على أثرها حي على خير العمل ثم أخرجه عن الليث بن سعد عن نافع عن بن عمر نحوه قال ورواه عبيد الله بن عمر عن نافع ان بن عمر ربما زاد في اذانه حي على خير العمل
آنچه که در مورد حي علي خير العمل آمده است :
بيهقي از ... نقل کرده است که بلال اذان صبح را مي گفت پي مي فرمود حي علي خير العمل ؛ پس رسول خدا به او دستور دادند که به جاي آن الصلاة خير من النوم را قرار دهد و آن را رها کند .
بيهقي گفته است که اين متن با اين الفاظ – در مورد چيزهايي که به بلال و ابا محذوره ياد دادند ( که حي علي خير العمل را بردار و جاي آن الصلاة خير من النوم بگذار)- از رسول خدا نرسيده است ولي ما زياده را در اذان مکروه مي دانيم ( لذا حي علي خير العمل نمي گوييم)...ابن عمر گاهي اوقات وقتي مي گفت حي علي الفلاح به دنبال آن مي گفت حي علي خير العمل ... ابن عمر گاهي در اذان خود حي علي خير العمل مي گفت .
نصب الراية ج1/ص290
جالب توجه آن است زيلعي گفته است روايت صحيح نداريم که رسول خدا به بلال گفته باشند الصلاة خير من النوم و تنها داريم که بلال در اذان خود حي علي خير العمل مي گفت. ولي مي گويد ما زياد کردن ( حي علي خير العمل ) را در اذان مکروه مي دانيم!!!
منبع:سایت ولیعصر

باغ بهشت;360126 نوشت:
منبع:سایت ولیعصر

به این شبهه در پست های قبل پاسخ داده شد که چگونه مطالب را قیچی می کنند!!!!!!!!! چون دلیل دیگری برای گمراه کردن شما ندارند!!!!!!!

سوال من واضح بود:
حدیث صحیح السندی ارائه کن که اشهد ان علیا ولی الله قبل از صفویه در اذان یا بین آن گفته شده!!!!

باغ بهشت;360126 نوشت:
بدعت ها در اذان :

الصلاة خير من النوم:

1- الصلاة خير من النوم از بدعتهاي حضرت خليفه ثاني‏عمر بن خطاب بوده و در زمان پيامبر اكرم اين جمله در اذان وجود نداشته. چنانچه ابن حزم ظاهري، و امام مالك و قرطبي تصريح دارند:
الف ) امام مالك مي‏گويد:

اِن المؤذن جاء الي عمربن الخطاب يؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائماً فقال: الصلاة خير من النوم فأمره أن يجعلها في نداء الصبح.
هنگاميكه مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسيدن وقت نماز صبح را به او اعلام كند عمر را ديد كه به خواب فرو رفته فرياد برآورد: الصلاة خير من النوم، پس عمر به او دستور داد تا از اين پس اين عبارت را در اذان صبح قرار دهند.
الموطّا 1: 72
ب) ابن حزم مي‏گويد:

الصلاة خير من النوم، ولا نقول بهذا ايضا لأنه لم يأت عن رسول اللّه - صلي اللَّه عليه و سلّم .
الصلاة خير من النوم ؛ ما آن را قبول نداريم ؛ زيرا از رسول خدا نيامده است

یکی از صفات خیلی بد یهود در قرآن این است که آن قوم متون را تحریف میکنند . قران در باره آنها میفرماید: (مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ) «النساء/46» «برخى از آنان كه يهودى‌اند، كلمات را از جاهاى خود برمى‌گردانند،»؛
(فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیةً یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ)«المائدة/13»«ولی بخاطر پیمان‌شکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان را از موردش تحریف می‌کنند»؛
(وَمِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یأْتُوكَ یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ) «المائدة/41» «گروهی از یهودیان که خوب به سخنان تو گوش می‌دهند، تا دستاویزی برای تکذیب تو بیابند؛ آنها جاسوسان گروه دیگری هستند که خودشان نزد تو نیامده‌اند؛ آنها سخنان را از مفهوم اصلیش تحریف می‌کنند،»
بعد از این آیات بیایید ایراد شیعه را بیایید ببینید که علمای شیعه را که دقیقا مثل یهود عمل میکنند!!

شیعه میگوید:
آيا صحيح است كه «الصلاة خير من النوم» از بدعتهاى حضرت خليفه ثانى بوده و در زمان پيامبر اكرم اين جمله در اذان وجود نداشته؟ چنانچه ابن حزم ظاهرى، و امام مالك و قرطبى تصريح دارند.
1 ـ امام مالك مى گويد: «اِن المؤذن جاء الى عمربن الخطاب يؤذنه لصلاة الصبح فوجده نائماً فقال: الصلاة خير من النوم فأمره أن يجعلها في نداء الصبح». الموطّا 1: 72.
هنگاميكه مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسيدن وقت نماز صبح را به او اعلام كند عمر را ديد كه به خواب فرو رفته فرياد برآورد: «الصلاة خير من النوم»، پس عمر به او دستور داد تا از اين پس اين عبارت را در اذان صبح قرار دهند.

2 ـ ابن حزم مى گويد: «الصلاة خير من النوم، ولا نقول بهذا ايضا لأنه لم يأت عن رسول اللّه ـ صلى الله عليه و سلّم ـ ».[ المحلى 3: 161 [شما كه بر شيعه اشكال وارد مى كنيد كه چرا مى گويند «اشهد ان علياً ولى الله»، آيا اين اشكال بر خود شما وارد نيست؟!

پاسخ اهل سنت:
اول بیایید نوشته ابن حزم را کامل ببینید آن مقداری را که شیعه نوشته با خط سیاه و آنی را که ننوشته با خط سرخ مشخص کرده ایم
وَقَالَ الْحَسَنُ بْنُ حَيٍّ: يُقَالُ فِي الْعَتَمَةِ " الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ، الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ " وَلا نَقُولُ بِهَذَا أَيْضًا؛ لأَنَّهُ لَمْ يَأْتِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ - صلى الله عليه وسلم
یعنی اینکه حسن بن حی روایت کرده که در نماز عشا باید (الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ ) گفته شود و ابن حزم این را رد کرده و در نماز عشا جایز ندانسته.
منتهی شیعه با حذف اول جمله سعی کرده وانمود کند که ابن حزم با گفتن آن در نماز صبح مخالف است.
آیا ای خواننده محترم عالم شیعی با این تحریف مصداق این آیه نیست: (مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ) «النساء/46»بعضی از یهود، سخنان را از جای خود، تحریف می‌کنند؛

حالا نظر ابن حزم را در همان کتاب المحلی درباره گفتن (الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ)، در نماز صبح ببینید:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِيدِ بْنِ نُبَاتٍ ثنا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ نَصْرٍ ثنا قَاسِمُ بْنُ أَصْبَغَ ثنا ابْنُ وَضَّاحٍ ثنا مُوسَى بْنُ مُعَاوِيَةَ ثنا وَكِيعُ بْنُ سُفْيَانَ الثَّوْرِيُّ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ سُوَيْد بْنِ غَفَلَةَ: أَنَّهُ أَرْسَلَ إلَى مُؤَذِّنٍ لَهُ: لا تُثَوِّبُ فِي شَيْءٍ مِنْ الصَّلاةِ إلا الْفَجْرَ؛ فَإِذَا بَلَغْت " حَيَّ عَلَى الْفَلاحِ " فَقُلْ " الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ، الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ " فَإِنَّهُ أَذَانُ بِلالٍ.
قَالَ عَلِيٌّ: سُوَيْدُ بْنُ غَفَلَةَ مِنْ أَكْبَرِ التَّابِعِينَ، قَدِمَ بَعْدَ مَوْتِ النَّبِيِّ - صلى الله عليه وسلم - بِخَمْسِ لَيَالٍ أَوْ نَحْوِهَا؛ وَأَدْرَكَ جَمِيعَ الصَّحَابَةِ الْبَاقِينَ بَعْدَ مَوْتِهِ عَلَيْهِ السَّلامُ.
وَبِهِ إلَى وَكِيعٍ عَنْ سُفْيَانَ الثَّوْرِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْمُؤَذِّنِ عَنْ أَبِي سُلَيْمَانَ عَنْ أَبِي مَحْذُورَةَ: أَنَّهُ كَانَ إذَا بَلَغَ " حَيَّ عَلَى الْفَلاحِ " فِي الْفَجْرِ قَالَ " الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ، الصَّلاةُ خَيْرٌ مِنْ النَّوْمِ ".
دیدید این نظر ابن حزم است که معتقد است در نماز صبح باید گفته شود

حالا دلیل دوم شیعه را بررسی کنیم یعنی استناد او به این روایت امام مالک را :
هنگاميكه مؤذن نزد عمر آمد تا فرا رسيدن وقت نماز صبح را به او اعلام كند عمر را ديد كه به خواب فرو رفته فرياد برآورد: «الصلاة خير من النوم»، پس عمر به او دستور داد تا از اين پس اين عبارت را در اذان صبح قرار دهند. الموطّا 1: 72.
اما بدانید که اول این روایت امام مالک میگوید من شنیدم و سند را ذکر نمیکند و شیخ آلبانی این روایت را نادرست میداند.

ولی در مقابل این همه روایات صحیح را داریم که این دستور رسول الله بوده است:
ولابن إسحاق فيه إسناد آخر أخرجه أحمد ( 4 / 42 - 43 ) عنه قال : وذكر محمد بن مسلم الزهري عن سعيد بن المسيب عن عبد الله بن زيد بن عبد ربه قال: لما أجمع رسول الله صلى الله عليه وسلم أن يضرب بالناقوس يجمع للصلاة الناس وهو له كاره لموافقة النصارى طاف بي من الليل طائف وأنا نائم رجل عليه ثوبان أخضران وفي يده ناقوس يحمله قال : فقلت له : يا عبد الله أتبيع الناقوس . . . الحديث نحوه . وزاد في آخره : فكان بلال مولى أبي بكر يؤذن بذلك ويدعو رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى الصلاة قال : فجاء فدعاه ذات غداة إلى الفجر فقيل له : إن رسول الله صلى الله عليه وسلم نائم قال : فصرخ بلال بأعلى صوته : الصلاة خير من النوم قال سعيد بن المسيب : فأدخلت هذه الكلمة في التأذين إلى صلاة الفجر وهذا سند جيد

أبي محذورة قال أبو محذورة : خرجت في عشرة فتيان مع النبي صلى الله عليه وسلم وهو أبغض الناس إلينا فأذنوا فقمنا نؤذن نستهزئ بهم فقال النبي صلى الله عليه وسلم : ( ائتوني بهؤلاء الفتيان ) فقال : ( أذنوا ) فأذنوا فكنت أحدهم فقال النبي صلى الله عليه وسلم : ( نعم هذا الذي سمعت صوته اذهب فأذن لأهل مكة ) فمسح على ناصيته وقال : ( قل : الله أكبر الله أكبر الله أكبر الله أكبر أشهد أن لا إله إلا اله ( مرتين ) أشهد أن محمدا رسول الله ( مرتين ) ثم ارجع فاشهد أن لا إله إلا الله ( مرتين ) وأشهد أن محمدا رسول الله ( مرتين ) حي على الصلاة حي على الصلاة حي على الفلاح حي على الفلاح ( مرتين ) الله أكبر الله أكبر لا إله إلا الله
وإذا أذنت بالأول من الصبح فقل : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم . وإذا أقمت فقلها مرتين : قد قامت الصلاة قد قامت الصلاة . أسمعت ؟ ) . قال : وكان أبو محذورة لا يجز ناصيته ولا يفرقها لأن رسول الله صلى الله عليه وسلم مسح عليها
أخرجه أحمد ( 3 / 408 ) والسياق له وأبو داود ( 82 ) والنسائي ( 104 ) والطحاوي ( 78 ) و ( 80 - 82 ) والدارقطني ( 86 ) عنه . إلا أن الطحاوي ذكر التكبير في أوله مرتين فقط لا اربعا وهو رواية لأحمد
وإسناده مقبول . وأخرجه الفاكهي في ( تاريخ مكة ) ( ص 12 - 13 ) مع التربيع

أخرجه الطحاوي ( 1 / 82 ) عن ابن جريج قال : أخبرني عثمان بن السائب عن أم عبد الملك بن أبي محذورة عنه . وقد مضى مطولا بلفظ : ( وإذا أذنت بالأول من الصبح فقل : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم )
وله طريق أخرى أخرجه النسائي ( 1 / 106 ) وأحمد ( 3 / 408 ) من طريق سفيان عن أبي جفعر عن أبي سلمان عن أبي محذورة قال : كنت أؤذن لرسول الله صلى الله عليه وسلم وكنت أقول في أذان الفجر الأول : حي على الفلاح الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم الله أكبر الله أكبر لا إله إلا الله
وأبو جعفر هذا مجهول كما في ( الخلاصة ) قال : وقيل : إنه أبو جعفر الفراء وقد وثقه أبو داود ولعله من أجل هذا القيل صححه ابن حزم كما في ( التلخيص ) ( 3 / 172 ) . وقال الزركشي في ( تخريج أحاديث الرافعي ) :
( قال ابن حزم : وإسناده صحيح ) كما في ( سبل السلام ) ( 1 / 167 )
قلت : ولم أجد الآن تصحيح ابن حزم هذا و الحديث في كتابه ( المحلى ) وإنما أورد فيه ( 3 / 151 ) من طريق وكيع عن سفيان الثوري عن أبي جعفر المؤذن عن أبي سليمان عن أبي محذورة أنه كان إذا بلغ : حي على الفلاح في الفجر قال : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم ) ولم يصرح بتصحيحه
قال الشوكاني ( 2 / 32 ) :
( وصححه أيضا ابن خزيمة ورواه بقي بن مخلد ) [ 131 ]

الحديث الثاني عن ابن عمر رضي الله عنهما قال :
كان في الأذان الأول بعد الفلاح : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم
أخرجه الطحاوي ( 1 / 82 ) من طريق سفيان عن محمد بن عجلان عن نافع عن ابن عمر به
وهذا سند حسن كما قال الحافظ في ( التلخيص ) ( 3 / 169 ) وقد عزاه إلى السراج والطبراني والبيهقي من حديث ابن عجلان [ 131 ]

الحديث الثالث : عن أنس قال :
من السنة إذا قال المؤذن في أذان الفجر : حي على الفلاح قال : الصلاة خير من النوم الصلاة خير من النوم ( مرتين )
أخرجه الدارقطني ( 90 ) من طريق أبي أسامة : ثنا ابن عون عن محمد عنه
ورواه ابن خزيمة أيضا في ( صحيحه ) والبيهقي في ( سننه ) ( 1 / 423 ) وقال : ( إسناده صحيح )

ثم أخرجه الدارقطني والطحاوي أيضا ( 1 / 82 ) من طريق هشيم عن ابن عون به بلفظ : كان التثويب في صلاة الغداة إذا قال المؤذن : حي على الفلاح قال : الصلاة خير من النوم ( مرتين )
وهذا اللفظ رواه ابن السكن وصححه كما في ( التلخيص ) ( 3 / 148 )
وفي الباب أحاديث أخرى في أسانيدها ضعف فمن شاء الاطلاع عليها فليرجع إلى ( نصب الراية ) و ( التلخيص )
واعلم أنه لم يرد في شيء من الروايات - فيما علمنا - التصريح بأن هذا القول : ( الصلاة خير من النوم ) كان في الأذان الثاني للصبح بل الأحاديث على قسمين : منها ما هو صريح بأنه في الأذان الأول كالحديث الأول والثاني . ومنها ما هو مطلق ليس فيه التقييد بالأول أو الثاني كالحديث الثالث وغيره من الأحاديث التي لم تصح أسانيدها فتحمل هذه على [ 132 ] ( صحيح بشواهده ) قال الزهري وزاد بلال في نداء صلاة الغداة : الصلاة خير من النوم مرتين فأقرها رسول الله صلى الله عليه وسلم

یا جماعت مسلمانان!!
آیا دیدید چند حدیث صحیح داریم که الصلاة خير من النوم اختراع عمر نیست بلکه دستور رسول الله است؟
ما دلیل آوردیم که سنی ها در کلمات اذان دست نبردند، اما شیعه خودش اعتراف کرد که ما دست بردیم و سعی کرد زشتی عمل خود را با این بهانه که حضرت عمر هم چنین کرده، کم کند و ما ثابت کردیم که این فعل عمر نبوده که حداقل چندین حدیث صحیح داریم دستور رسول الله بوده است
حالا شیعه باید دو سوال را جواب دهد:

1-چرا صفت یهود را دارد و معنی نوشته ها را عوض میکند؟
2-چرا اذان را عوض کرده است؟

سخنان علمای شیعه:
سید مرتضی كه یكی از بزرگترین علمای مذهب شیعه در قرن پنجم هجری بشمار می رود در این رابطه گفته است: «هر كس در اذان بگوید: أشهد أن علیاً ولی الله، فعل و عمل حرامی را مرتكب شده است»

شیخ صدوق:

« این همان اذان صحیح است چیزی به آن اضافه و یا از آن کم نمی‌شود و [فرقة] مفوضّه – که خدایشان لعنت فرماید – اخباری جعل کرده و با این اخبار در اذان دو بار «محمد و آل محمد خیر البریّة» و در برخی از روایاتشان بعد از «أشهد أن محمدا رسول الله» دوبار «أشهد أن علیا ولی الله» را افزوده‌اند و برخی از ایشان به جای آن، دوبار «أشهد أن علیا امیرالمؤمنین حقا» را روایت کرده است. تردیدی نیست که علی ولی خدا و حقا امیرمؤمنان است و محمّد و خاندانش بهترین مخلوق اند، ولی آن [جملات] در اصل أذان نیست. این مطلب را از آن رو ذکر کردم که با این اضافات[در أذان] آنان که به تفویض متّهم‌ اند وخود را در زمرة ما (= شیعیان) جا زده‌اند، شناخته شوند»!!

شیخ طوسی:

یعنی: « و اما آن چه در روايات شاذ آمده كه بگويند: "اشهد ان عليا ولى اللَّه و آل محمد خير البرية" آن چيزى است كه در اذان و اقامه به آن عمل نمى‏شود و هر كس به آن عمل كند خطاكار مى‏باشد.»
در جایی دیگر :« فأما قول: أشهد أن عليا أمير المؤمنين و آل محمد خير البرية على ما ورد في شواذ الأخبار فليس بمعمول عليه في الأذان و لو فعله الإنسان يأثم به غير أنه ليس من فضيلة الأذان و لإكمال فصوله.» (المبسوط في فقه الإمامية، ج‏1، ص: 99، طوسی؛ نشر مرتضوی _ تهران،ط3)

یعنی: «اما در مورد " أشهد أن عليا أمير المؤمنين و آل محمد خير البرية" که در اخبار شاذ وارد شده، چنانکه معمول است این جملات از اذان نیست و هر انسانی که آن را در اذان بگوید، گناهکار است»

اما علمای صفویه چه می گویند؟؟::
جالب اینجاست که اشخاصی چون "محمد باقر مجلسی" سخن شیخ طوسی در "المبسوط" را تحریف کرده و «یاثم به» را به «لم یاثم به» تبدیل کرده اند! که معنای سخن شیخ طوسی را به کل عوض می کند و معنا چنین می شود : «هر کس شهادت ثالثه را در اذان بگوید، گناهکار نمی شود!»(بحار الأنوار، ج‏81، ص: 111، دار إحياء التراث العربي‏ _ بیروت،ط2)

چه شد که مجلسی این سخن را گفت،آیا تاثیرات صفویه بر شیعه است؟؟؟؟؟؟؟؟

آیا شما می توانید برای این بدعت دلیل بیاورید!!!!!!

چرا در اذانتان مثلا به جای 4 بار 34 بار نمی گویید الله اکبر؟؟؟؟ مگر مستحب نیست الله اکبر گفتن و یا باید ببینیم خدا و رسول چه می گویند؟؟؟

صدوق:در پاره‏اى از روايات خود پس از «اشهد انّ محمّدا رسول اللَّه» آورده‏اند كه بايد دو بار گفت: «اشهد انّ‏ عليّا وليّ‏ اللَّه‏»يعنى: شهادت ميدهم كه على ولى خداست و خداوند متعال او را ولى و امام ساخته است، و همچنين بعضى از ايشان به جاى اين عبارت روايت كرده‏اند كه دو بار بايد گفت: «اشهد انّ عليّا امير المؤمنين حقّا» يعنى شهادت ميدهم كه على بحقّ فرمانروا و پيشواى مؤمنان است. هر چند ترديد نيست در اينكه على عليه السّلام ولىّ خدا است، و اينكه او امير و فرمانروا و پيشواى مؤمنان است. و اينكه محمّد و آل او صلوات اللَّه عليهم اجمعين بهترين خلايق خدايند، (در اينها شكى نيست) لكن هيچ يك از اينها در اصل اذان نيست و من آنها (روايات موضوعه) را بدان سبب ذكر كرده‏ام كه به وسيله اين افزودنهاى ساختگى مفوّضه و آنان كه به تدليس خود را از شيعيان و جزء ما ميدانند شناخته شوند.

آیا سخن علمایتان را قبول می کنید یا آن ها را هم منحرف می دانید؟؟؟؟؟؟

استدلال;360132 نوشت:
سوال واضح بود! از کی تا حالا گفتن اشهد ان علیا ... در اذان مستحب شد؟؟؟؟ با روایت صحیح

اینجوریه دیگه!!!روایاتی که ما میگیم ناصحیحه و فقط روایاتی که شما میگید صحیحه!!!
حق بر همگان روشن شده،شما هم اگه دنبال حقیقت بودی سخنان حق را میپذیرفتی.
نگید سخن حقی نشنیدید که شنیدید منتها نمیخواید بپذیرید
یا ایها الذین امنوا امنوا...

استدلال;360054 نوشت:
اولا چه استدلال های جالبی!!!!
در اذان گفت!!!
ابراهیم خلیل الله!!!!!
همین دین رافضی که شما دارید!!!!!!!!!!!!!
توسط چه کسانی به اذان اضافه شد؟؟؟

شما چرا اینقدر عصبانی هستین؟:Gig:
بحث علمیه، آرامش خودتون رو حفظ کنین. :ok:

استدلال;360131 نوشت:
چه شد که مجلسی این سخن را گفت،آیا تاثیرات صفویه بر شیعه است؟؟؟؟؟؟؟؟

آیا شما می توانید برای این بدعت دلیل بیاورید!!!!!!

اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
کدام مرجع شیعه اثی عشری گفته که اشهد ان علیا ولی الله در اذان است و دخول ان در اذان مشکلی ندارد؟

تا جایی که من می دانم اشهد ان علیا ولی الله در اذان نیست و هرکس به نیت وارد بودن در اذان این شهادت را بگوید بدعت گذار است!

و گفتن این شهادت ب غیر از قصد اجزاء اذان مشکلی ندارد

حال اگر خطا می کنم بفرمایید و با استناد به حکم مراجع تقلید خطای بنده را گوشزد کنید
یا حق

استدلال;360131 نوشت:
آیا سخن علمایتان را قبول می کنید یا آن ها را هم منحرف می دانید؟؟؟؟؟؟

بفرمایید نظر مراجع تقلید ما را بگویید
چون استخراج احکام شرعی بنا بر عقیده ما بر عهده مرجع اعلم است(که شرایط ان در رساله های عملیه است و یا در سایت می تونید از بخش فقه بپرسید)
و در مورد عقاید هم که گفته شد:Gol:

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد صدرا

استدلال;359442 نوشت:

از حکمت های وضع اذان توسط شارع مقدس، یکی این بود که مسلمین از یهود و نصاری جدا شوند، مسلمین در این شعار با هم یک زبان بودند تا اینکه گروهی از مُفَوِّضَه[1] و به تبعیت از آنان، شیعیان افراطی قسمتی را به اذان اضافه کردند تا همانطور که مسلمین با شعارِ اذان از اهل کتاب جدا شدند، شیعیان نیز با اضافه کردن شهادت ثالثه، خود را از سواد اعظم مسلمین جدا کنند!در طول "تاریخ تشیع در ایران" هیچگاه این اذان به صورت رسمی و علنی مطرح نشد تا دولت صفویه[4]؛ زمانی که شاه اسماعیل در تبریز بر تخت نشست، یکی از دستوراتش اضافه کردن «شهادت ثالثه» به اذان بود، علمای شیعۀ صفوی چون "محمد باقر مجلسی" نیز مهر تائید بر این بدعت زدند و اشخاصی نیز که مخالف این بدعت بودند، از ترس راه تقیه در پیش گرفته و سکوت نمودند.


بنابر فتوای علمای متقدم شیعه، اضافه کردن «اشهد ان علیا ولی الله» در اذان حرام است و هر که چنین کند در لعنت و غضب خداست و می بایست نمازش را قضا کند.

آراء علمای شیعه:
1.شیخ صدوق (م381) پس از اینکه فصول اذان را به نقل از امام صادق نقل می‌کند، می‌نویسد : « هَذَا هُوَ الْأَذَانُ‏ الصَّحِيحُ‏ لَا يُزَادُ فِيهِ وَ لَا يُنْقَصُ مِنْهُ وَ الْمُفَوِّضَةُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا فِي الْأَذَانِ- مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّدٍ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ مَرَّتَيْنِ وَ فِي بَعْضِ رِوَايَاتِهِمْ بَعْدَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ مَرَّتَيْنِ وَ مِنْهُمْ مَنْ رَوَى بَدَلَ ذَلِكَ أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً مَرَّتَيْنِ وَ لَا شَكَّ فِي أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ وَ أَنَّهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً وَ أَنَّ مُحَمَّداً وَ آلَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ وَ لَكِنْ لَيْسَ ذَلِكَ فِي أَصْلِ الْأَذَانِ وَ إِنَّمَا ذَكَرْتُ ذَلِكَ لِيُعْرَفَ بِهَذِه‏ الزِّيَادَةِ الْمُتَّهَمُونَ بِالتَّفْوِيضِ الْمُدَلِّسُونَ أَنْفُسَهُمْ فِي جُمْلَتِنَا »
(من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 290 – 291، جامعه مدرسین _قم،ط2)

...
2.شیخ الطائفه _ طوسی_ (م460) می نویسد: « و أمّا ما روي في شواذّ الأخبار من قول: «أشهد انّ عليا وليّ اللّه و آل محمّد خير البريّة» فممّا لا يعمل عليه في الأذان و الإقامة. فمن عمل بها كان مخطئا.»
(النهاية في مجرد الفقه و الفتاوى، المتن، ص: 69،طوسی؛ دارالكتاب العربي‏ _ بیروت،ط2)
یعنی: « و اما آن چه در روايات شاذ آمده كه بگويند: "اشهد ان عليا ولى اللَّه و آل محمد خير البرية" آن چيزى است كه در اذان و اقامه به آن عمل نمى‏شود و هر كس به آن عمل كند خطاكار مى‏باشد.»
در جایی دیگر :« فأما قول: أشهد أن عليا أمير المؤمنين و آل محمد خير البرية على ما ورد في شواذ الأخبار فليس بمعمول عليه في الأذان و لو فعله الإنسان يأثم به غير أنه ليس من فضيلة الأذان و لإكمال فصوله.» (المبسوط في فقه الإمامية، ج‏1، ص: 99، طوسی؛ نشر مرتضوی _ تهران،ط3)

یعنی: «اما در مورد " أشهد أن عليا أمير المؤمنين و آل محمد خير البرية" که در اخبار شاذ وارد شده، چنانکه معمول است این جملات از اذان نیست و هر انسانی که آن را در اذان بگوید، گناهکار است»


با سلام و عرض ادب

1) قبل از پاسخ سؤال لازم است به معنای اصطلاحی بدعت توجه نمود. بدعت در اصطلاح عبارت از اضافه نمودن امری در دين است، به گونه ای که چنین امری داخل هیچ یک از ادله ی عام و یا خاص شرعی نباشد.

مرحوم علامه مجلسى در تعریف بدعت مى‏ گوید:
بدعت در شرع هر امرى است كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله حادث شده باشد و نصّ بخصوصی در مورد آن وارد نشده باشد؛ همچنین آن امر داخل هیچ یک از عمومات نباشد، یا اینکه نهی خاص و یا عامی در مورد آن وارد شده باشد.[1]

ابن حجر عسقلانى مى ‏گويد:
هر چه در دين حادث شود و براى آن اصلى در شرع نباشد، در عرف شرع بدان بدعت گويند، ولى اگر براى او اصلى در شرع باشد كه دلالت بر آن كند بدعت محسوب نمى ‏شود.[2]

بنابراین تعریف با نگاهی به سده ی اول تاریخ اسلام با موارد متعددی از بدعت اصطلاحی مواجه می شویم که از مصادیق بارز آن می توان به اضافه و کم نمودن فقراتی از اذان توسط خلیفه ی دوم اشاره نمود؛ همچون زیاد نمودن فقره ی :«الصلاة خیر من النوم»، در اذان صبح و کم نمودن فقره ی :«حی علی خیر العمل»، در اذانهای یومیه اشاره نمود.

2) شهادت ثالثه و شهادت بر ولایت و وصایت امیر المؤمنین علیه السلام امری است که در قرآن و سنت بدان تصریح شده است؛[3] لذا تحت ادله عامه قرار دارد؛ اما با این حال از آنجا که عبادت امری توقیفی است، در فقه شیعی بنابر نظر مشهور فقهای شیعه داخل نمودن آن به قصد جزئیت در اذان جایز نمی باشد؛ اما اگر این فقره به نیت جزئی از اذان گفته نشود؛ بلکه به نیت استحباب نفس عمل گفته شود(که بر این استحباب ادله عام و خاص قائم است)، هیچ اشکالی متوجه آن نخواهد بود؛ بلکه عملی مستحب خواهد بود.

سخن مرحوم شیخ صدوق معارض کلام متاخرین نمی باشد
3) سخن مرحوم شیخ صدوق(م:381)، و غیره از متقدمین فتوایی مخالف نظر متاخرین شیعه ی امامیه نخواهد بود؛ زیرا مرحوم صدوق بیان می فرمایند:«وَ الْمُفَوِّضَةُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ قَدْ وَضَعُوا أَخْبَاراً وَ زَادُوا فِي الْأَذَانِ»، مفوضه که لعنت خدا بر آنان باد اخباری را به دروغ جعل نمودند و در اذان زیاد نمودند...

سخن از زیاد نمودن این فقره با عنوان جزئیت است، اما اگر شخصی بدون توجه به این روایات( که البته بدست ما هم نرسیده است)؛ بلکه با توجه به مفاد برخی از آیات و برخی از روایات دیگر که مضمونی عام دارند (که فقها بدان استناد می نمایند)، وبدون قصد جزئیت این فقره را بگوید آیا باز سخن مرحوم شیخ صدوق شامل آن هم می شود؟ جواب منفی است.

سخن مرحوم شیخ طوسی(م:460)
مرحوم شیخ طوسی در کتاب «النهایة»، می فرمایند: اما آنچه روایت شده در برخی از اخبار شاذ(روایت شخص ثقه ای که روایتش مخالف مشهور است)، قابل اعتنا و عمل در اذان و اقامه نمی باشد، بنابراین اگر کسی بدین اخبار عمل نماید(و این فقره را بعنوان جزئیت بیان نماید)، به خطا رفته است.

همچنین مرحوم شیخ طوسی در کتاب:«المبسوط» که کتاب اجتهادی وی می باشد می فرمایند:
اما قول:«اشهد ان علیا امیر المؤمنین و آل محمد خیر البریة»، همچنان که در اخبار مخالف با مشهور نقل گردیده است، قابل اعتنا و عمل در اذان نمی باشد و اگر شخصی این کار را انجام دهد گناهی بر او نیست، غیر از اینکه چنین فقره ای نیز موجب کمال فصلهای اذان و فضیلت اذان نخواهد بود.

«ومن أصحابنا من جعل فصول الإقامة مثل فصول الأذان ، وزاد فيها قد قامت الصلاة مرتين ومنهم من جعل في آخرهما التكبير أربع مرات ، فأما قول : أشهد أن عليا أمير المؤمنين وآل محمد خير البرية على ما ورد في شواذ الأخبار[4] فليس بمعمول عليه في الأذان ولو فعله الانسان يأثم به غير أنه ليس من فضيلة الأذان ولا كمال فصوله» .[5]


[/HR]
[1]. «البدعة في الشرع ما حدث بعد الرسول صلى الله عليه وآله ولم يرد فيه نص على الخصوص ، ولا يكون داخلا في بعض العمومات أو ورد نهي عنه خصوصا أو عموما».


[2]. فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، ابن حجر العسقلانی، ج13، ص213:« «ما أحدث وليس له أصل في الشرع ويسمى في عرف الشرع بدعة وما كان له أصل يدل عليه الشرع فليس ببدعة ...».


[3]. همچون آیه ی شریفه ی :«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون»،سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند همانها كه نماز را برپا مى‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏دهند.(مائده/55)، ک این آیه ی شریفه شهادت به ولی بودن امیر المژمنین علیه السلام می نماید.و...

[4]. مرحوم محمد تقی مجلسی در کتاب لوامع صاحبقرانی، ج3،ص567، در نقد حکم به بطلان اخبار شاذ توسط مرحوم شیخ طوسی می فرمایند: از اين كلمات ظاهر مى ‏شود كه در زمان صدوق جمعى از غلاة بوده ‏اند و ايشان در كتب خود اين اخبار را ذكر كرده ‏اند و بس و ما نديده ‏ايم در كتب حديثى كه بما رسيده است حديثى باين عبارات كه صدوق ذكر كرده است و از كلام محقق در معتبر و علامه و شهيد ظاهر مى ‏شود كه ايشان ديده‏ اند چون ذكر كرده ‏اند كه اخبار شاذه بر اين زيادتي ها وارد شده است و مصطلح ارباب حديث آن است كه خبر صحيح مخالف مشهور را شاذ مى‏ گويند و در زمان محقق و علامه كتب ما بسيار بوده است پس بنا بر اين مشكل است جزم كردن به آن كه اين اخبار موضوعه است مگر آن كه يكى از معصومين صلوات اللَّه عليهم فرموده باشند...


[5].المبسوط، ج،ص99.

استدلال;359442 نوشت:

جالب اینجاست که اشخاصی چون "محمد باقر مجلسی" سخن شیخ طوسی در "المبسوط" را تحریف کرده و «یاثم به» را به «لم یاثم به» تبدیل کرده اند! که معنای سخن شیخ طوسی را به کل عوض می کند و معنا چنین می شود : «هر کس شهادت ثالثه را در اذان بگوید، گناهکار نمی شود!»(بحار الأنوار، ج‏81، ص: 111، دار إحياء التراث العربي‏ _ بیروت،ط2)


آیا مرحوم مجلسی کلام مرحوم شیخ طوسی را تحریف نموده اند؟

در سایتهای اهل سنت هنگام نقد شهادت ثالثه چنین آمده که مرحوم مجلسی سخن مرحوم شیخ طوسی را تحریف نموده اند؛ زیرا در کتاب «المبسوط» شیخ آمده است: «ولو فعله الانسان يأثم به»،اگر شخصی این فقره را بگوید گناه نموده است؛ در حالی که مرحوم مجلسی عبارت را اینگونه آورده اند:«و لو فعله الإنسان لم يأثم به»،اگر کسی این فقره را بگوید گناه نکرده است؟

جواب:
با نگاهی به عبارت موجود در کتاب مبسوط شیخ طوسی(ره)، متوجه می شویم که چنین عبارتی نادرست است؛ زیرا بعد از این فقره مرحوم شیخ از این کلام استدراک می نمایند و استثنائی می زنند که این استثناء با ارتکاب گناه سازگار ی نخواهد داشت؛ زیرا معنا ندارد شیخ بفرماید اگر کسی این فقره را بگوید گناه نموده الا اینکه این فقره موجب کمال فصول اذان نخواهد بود؟ بلکه چنین استثنائی با عدم ارتکاب گناه سازگار است، یعنی اگر کسی این فقره را بگوید گناهی بر او نیست؛ منتهی چنین کاری موجب کمال فصول اذان هم نمی گردد.

بواسطه ی چنین امری فقهای بعد از شیخ طوسی(ره) که متعرض کلام شیخ شده اند عبارت شیخ را به صورت:«لم یاثم به»، آورده اند.

مرحوم علامه حلی(م:726)، در نقل کلام شیخ می فرمایند:
«قال الشيخ في المبسوط فإن فعله لم يكن آثما وقال في النهاية كان مخطئا».[1]

مرحوم شهید اول(م:786)، در کتاب:« ذكرى الشيعة في أحكام الشريعة»،نیز در نقل کلام شیخ می فرمایند:

قال الشيخ: و اما ما روي في شواذ الاخبار من قول: انّ عليا ولي اللَّه و آل محمد خير البرية، مما لا يعمل عليه في الأذان، و من عمل به كان مخطئا . و قال في المبسوط: لو فعل لم يأثم به.[2]

بنابراین چنین ادعائی(که مرحوم مجلسی در کتاب مرحوم شیخ طوسی دست برده باشند)، ناشی از قلت فهم اشکال کنندگان و گویای عدم شناخت آنان نسبت به قواعد ابتدائی فقه دارد.


[/HR] [1]. منتهى المطلب في تحقيق المذهب، الحلی، ج4،ص381.

[2]. ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، ج3،ص203.

آیا شهادت به ولایت در اذان از ابداعات صفویه بوده است؟

با توجه به مطالب فوق مشخص می گردد که چنین امری جز شیطنت عنوان دیگری نخواهد داشت؛ زیرا که تمامى فقهاى شيعه بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه شهادت ثالثه «شهادت بر ولايت على عليه السَّلام»، جزء فقرات تشریع شده ی از جانب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نبوده است. لذا تمام فقها به هنگام بیان فصول اذان، آنرا هجده فصل بيشتر نمى دانند كه عبارتند از:

چهار تكبير، دو بار شهادت بر وحدانيت خدا،دو بار شهادت بر رسالت پيامبر اکرم صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم، دو بار «حى على الصلاة»، دو بار «حى على الفلاح»، دو بار «حى على خير العمل»، دو بار تكبير و دو بار تهليل.

و اين سخنى است كه فقهاى شيعه جملگى بر آن اتفاق دارند و در این امر حکومت صفویه هیچ نقشی نداشته است؛ جز آنکه در زمانهایی که شیعه در تقیه نبوده است بواسطه ی وجود ادله این بخش را به نحو استحباب مطلق بعد از ذکر شهادت به رسالت بیان می داشته است.(که در واقع خود شعار مذهب تشیع بوده است).

وجواز چنین امری مختص به فقه شیعه نمی باشد؛ بلکه در فقه اهل سنت موارد متعددی یافت می گردد؛ همچون تثویب:( گفتن الصلاة خیر النوم، بعد از حی علی الصلاح و حی علی الفلاح)،[1] که چنین امری در نماز صبح از سوی اهل سنت سنت دانسته شده(در حالی که چنین عملی هیچ اصل قابل اثباتی ندارد)؛ اما با این حال گروهی از اهل سنت علاوه بر آن قائل به استحباب و یا جواز تثویب در اذان عشاء نیز شده اند؛ با این استدلال که وقت عشاء همانند هنگام صبح وقت خواب و استراحت است؛ بنابراین احتیاج به زیادت اعلام به نماز بهتر از خواب است دارد![2][3]

حال سوال از اهل سنت آن است که دلیل بر این زیادات در اذان چه امری خواهد بود؟ آیا کار آنها بدعت نخواهد بود (با اینکه قائل به جزئیت عمل می باشند)، وکار شیعه با اینکه(قائل به جزئیت نیست) بدعت خواهد بود.


[/HR][1] . تثویب سه اصطلاح در نزد اهل سنت دارد که این مشهورترین آنها است که اهل سنت معتقد به سنت بودن آن می باشند؛ در حالی که چنین امری در اذان تشریع شده، وجود نداشته است.

[2]. بدایع الصنایع، الکاشانی، ج1،ص147:« وقال بَعْضُ الناس بِالتَّثْوِيبِ في صَلَاةِ الْعِشَاءِ أَيْضًا وهو أَحَدُ قَوْلَيْ الشَّافِعِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ تَعَالَى في الْقَدِيمِ وَأَنْكَرَ التَّثْوِيبَ في الْجَدِيدِ رَأْسًا. وَجْهُ قَوْلِهِ الْأَوَّلِ أَنَّ هذا وَقْتُ نَوْمٍ وَغَفْلَةٍ كَوَقْتِ الْفَجْرِ فَيَحْتَاجُ إلَى زِيَادَةِ إعْلَامٍ كما في وَقْتِ الْفَجْرِ.

[3]. نووی در شرح مهذب،ج3،ص98، در رابطه با قائیلین این قول می نویسد:« وحكي الشيخ أبو حامد وصاحب الحاوى والمحاملى وغيرهم عن النخعي انه كان يقول التثويب سنة في كل الصلوات كالصبح وحكى القاضى أبو الطيب عن الحسن بن صالح أنه مستحب في اذان العشاء أيضا لان بعض الناس قد ينام عنها.

موضوع قفل شده است