جمع بندی اختیار داشتن در اختیار

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اختیار داشتن در اختیار

با سلام این که من در افعالم مختارم رو قبول دارم ولی آیا این که مختار باشم رو باز هم با اختیار خودم انتخاب کردم یا جبری بوده واین که اگه جبریه آیا باعث جیر در افعالم نمیشه؟

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Book Antiqua"][="Navy"]

بسم الله الرحمن الرحیم



سلام
اختیار و قدرت انتخاب ذاتی انسان است؛ به عبارتی با خلقت انسان، خداوند این امر را در نهاد انسان قرار داده و این قابلیت همانند تفکر غیر قابل انفکاک از انسان است. بدین ترتیب انسان به اقتضای ذات خود که همان اختیار است، کارهای خود را انجام می دهد، چرا که كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ؛ همه بر اساس شاکله و ساختار خود عمل مى‏ كنند.(1) پس می توان گفت که انسان مجبور به اختیار کردن است، همانطور که تفکر ذاتی اوست. فراتر از این، اصلا ممکن نیست که انسان چنین قدرتی را انتخاب کند! چرا که ما اصلا در زمان خلق شدن خود نبودیم تا بخواهیم انتخاب کنیم. پس انسان نمی تواند نسبت به ذاتیات خود مختار باشد. اما آیا این نهادینه بودن اختیار باعث سرایت جبر به افعال انسان نیز می شود؟
انسان با مراجعه به وجدان خود در می یابد که افعال روزمره خود را اختیارا انجام می دهد و کسی او را مجبور نمی کند:
این که گویی این کنم یا آن کنم .........................خود دلیل اختیار است ای صنم(2)

بنابراین بهترین دلیل برای رد این سرایت جبر به افعال، همین درک اختیاری بودن افعال با وجدان است؛ که اگر سرایت کرده بود باید توسط وجدان درک می شد.
نکته دیگر که این اختیار را ثابت می کند، وجود ثواب و عقاب اخروی است. پس اگر این اجبار از منشاء اختیار که همان ذاتی بودن آنست به افعال سرایت کرده بود و افعال انسان بصورت جبری صادر می شدند، عذاب کردن انسان توسط خداوند قبیح می بود. در حالی که صدور کار قبیح از خداوند محال است.
بنابراین ذاتی بودن اختیار برای انسان، نه تنها باعث سرایت جبر به افعال نمی شود، بلکه بالاترین درجه اختیار را برای انسان ثابت می کند. زیرا فارق از اختیاری بودن افعال می توان این سوال را مطرح نمود که منشاء این اختیار چیست؟ آیا عرضی است؟ اگر عرض است، آیا مفارق است یا لازم؟ و یا ذاتی انسان است؟ در صورتی که این قدرت در انسان عرضی باشد، عامل بیرونی داشته و از ذاتی به مراتب ضعیف تر است. به عبارتی اگر عرضی باشد، قابل انفکاک از انسان و در مرتبه متاخر از ذات او قرار خواهد گرفت، به خلاف ذاتی که پیوندی نا گسستنی با ذات انسان دارد. پس منشاء اختیار در انسان چه ذاتی باشد و چه عرضی، تاثیری در نحوه عملکرد این قوه نخواهد داشت، بلکه تاثیرش در پایداری و عدم پایداری اختیار است. بنابراین ذاتی بودن اختیار برای انسان، ثابت کننده بالاترین درجه اختیار از نظر ثبات، برای انسان است.


[/HR]1. الإسراء:84.
2. مثنوی، دفتر پنجم، بخش131.
[/]

[="Book Antiqua"][="Navy"][=Book Antiqua]

بسم الله الرحمن الرحیم



سوال:
آیا ذاتی بودن اختیار برای انسان، سبب سرایت جبر به افعال او می شود؟

پاسخ:
اختیار و قدرت انتخاب ذاتی انسان است؛ به عبارتی با خلقت انسان، خداوند این امر را در نهاد انسان قرار داده و این قابلیت همانند تفکر، غیر قابل انفکاک از انسان است. بدین ترتیب انسان به اقتضای ذات خود که همان اختیار است، کارهای خود را انجام می دهد، چرا که كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ؛ همه بر اساس شاکله و ساختار خود عمل مى‏ كنند.(1) پس می توان گفت که انسان مجبور به اختیار کردن است، همانطور که تفکر ذاتی اوست. فراتر از این، اصلا ممکن نیست که انسان چنین قدرتی را انتخاب کند! چرا که ما اصلا در زمان خلق شدن خود نبودیم تا بخواهیم انتخاب کنیم. پس انسان نمی تواند نسبت به ذاتیات خود مختار باشد. اما آیا این نهادینه بودن اختیار باعث سرایت جبر به افعال انسان نیز می شود؟
انسان با مراجعه به وجدان خود در می یابد که افعال روزمره خود را با اختیار انجام می دهد و کسی او را مجبور نمی کند:

این که گویی این کنم یا آن کنم .........................خود دلیل اختیار است ای صنم(2)

بنابراین بهترین دلیل برای رد این سرایت جبر به افعال، همین درک اختیاری بودن افعال با وجدان است؛ که اگر سرایت کرده بود باید توسط وجدان درک می شد.
نکته دیگر که این اختیار را ثابت می کند، وجود ثواب و عقاب اخروی است. پس اگر این اجبار از منشاء اختیار که همان ذاتی بودن آنست به افعال سرایت کرده بود و افعال انسان بصورت جبری صادر می شدند، عذاب کردن انسان توسط خداوند قبیح می بود. در حالی که صدور کار قبیح از خداوند محال است.امیر المومنین(علیه السلام) در این زمینه می فرماید: اگر حقيقت مطلب اين باشد(که انسان مجبور است)، ثواب و عقاب و امر و نهى و بازداشتن از طرف خدا همه بيهوده گردد و وعده پاداش و وعيد كيفر لغو شود(لَوْ كَانَ كَذَلِكَ‏ لَبَطَلَ اَلثَّوَابُ وَ اَلْعِقَابُ‏ وَ اَلْأَمْرُ وَ اَلنَّهْيُ) و گنهكار را سرزنشى نشايد و خوش كردار را ستايشى نبايد و بايد گنهكار را بهتر از نيكوكار مورد تفقد و احسان قرار داد و نيكوكار را به كيفر سزاوارتر دانست(چون كه گنهكار رنج گناه برده و نيكوكار لذت فرمانبرى چشيده يا به اعتبار اينكه متمرد در جنگ و جهاد كسى را نكشته ولى مطيع بناچار خون هائى از دشمنان ريخته است). (3)

بنابراین ذاتی بودن اختیار برای انسان، نه تنها باعث سرایت جبر به افعال نمی شود، بلکه بالاترین درجه اختیار را برای انسان ثابت می کند. زیرا فارق از اختیاری بودن افعال، می توان این سوال را مطرح نمود که منشاء این اختیار چیست؟ آیا عرضی است؟ اگر عرض است، آیا مفارق است یا لازم؟ و یا ذاتی انسان است؟ در صورتی که این قدرت در انسان عرضی باشد، عامل بیرونی داشته و از ذاتی به مراتب ضعیف تر است. به عبارتی اگر عرضی باشد، قابل انفکاک از انسان و در مرتبه متاخر از ذات او قرار خواهد گرفت، به خلاف ذاتی که پیوندی نا گسستنی با ذات انسان دارد. پس منشاء اختیار در انسان چه ذاتی باشد و چه عرضی، تاثیری در نحوه عملکرد این قوه نخواهد داشت، بلکه تاثیرش در پایداری و عدم پایداری اختیار است. بنابراین ذاتی بودن اختیار برای انسان، ثابت کننده بالاترین درجه اختیار از نظر ثبات، برای انسان است.


[/HR]1. الإسراء:84.
2. مثنوی، دفتر پنجم، بخش131.
3.
[=Book Antiqua]کافی، ج1، ص155.
موضوع قفل شده است