جمع بندی اختلافات عروس و مادرشوهر در محل زندگی مشترک

تب‌های اولیه

42 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اختلافات عروس و مادرشوهر در محل زندگی مشترک

بنام حضرت دوست

عرض سلام و ادب

این سوال ،‌سوال یکی از کاربران سایت هست که مایل نبودند با آی دی خودشون مطرح شود لذا به درخواست ایشان و باتوجه به اهمیت موضوع جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت ارسال می شود :

ببخشید می دونم سرتون شلوغه ولی یه مشکلی هست!
من و شوهرم الآن تو خونه ی مادرشوهرم اینا زندگی می کنیم
همه چیزمونم مشترکه،سرویس بهداشتی، حمام، آشپزخونه و حتی سفره ی غذامون
متاسفانه مادرشوهرم خیلی بدخلقی می کنه
خیلی ایراد می گیره
دست میندازه و...
کم خونی حاد دارند و من تموم تقصیرات رو می ندازم گردن بیماری شون ولی دیگه صبرم تموم شده
تموم چیزایی که دارم رو مسخره می کنه .تحصیلات دانشگاهیم، قیافه ام وسلیقه ام و...
احساس می کنم ازم بدش میاد و دلش نمی خواد ما اون جا باشیم .هر چیزی هم که شوهرم میگه و حرفش رو قبول نداره پای من می بینه .خیلی خیلی ناراحتم

موقع عروسی با این شرط اومدم که هر وقت ناراضی بودم از اون جا بریم .ولی شوهرم زده زیر قولش
بهش میگم بریم اجاره نشینی میگه نمی خوام پول ندارم
میگم زمین مهریه ام و طلاها و... رو بفروشیم میگه طلا رو باشه ولی زمین ها رو نه!حیفه
یه خونه پدرم برامون پیدا کرد به خاطر این که 10 میلیون تومن کم داشتیم و نمی خواست ماشین رو بفروشه گفت نه .دیگه الآن حتی نمی خواد حرفام رو بشنوه
من اول عاشقش شدم .با وجود همه ی مخالفت های خانواده ام قبول کردم .الآن هیچ کس رو حتی ندارم براش درد ودل کنم
برای اولین بار یه روز تموم قهر بودیم وقتی آشتی کردیم می خواست پای منو ببوسه ولی گفت می خواد برای بچه هامونم به فکر باشه! می خواد دو طبقه بسازه!!!!
حرفامو قبول نمی کنه تلاشم بی فایده است

به محض شنیدن حرف خونه دوباره قهر میکنه و سکوت می کنه .هیچ کسم نمی تونه سکوتش رو بشکنه .به رنجیدنم حق نمی ده .بابام شش واحد خونه داره، راضی نمی شه بریم تو یکیش .موندم به خدا چکار کنم
اگه می دونستم این طوری عذاب می کشم هیچ وقت باهاش عروسی نمی کردم تا خونه رو آماده کنه
دارم دق می کنم .معذرت می خوام اما از همه ی مردا متنفر شدم .تحمل زندگی برام سخته
نمی تونید تصور کنین چه زجری می کشم
دیشب کوکوسبزی خوشمزه ای پخته بودم: ایرادای مادرشوهرم این بود:شور پختی،کلفته، روغن زیاد ریختی، این همه تخم مرغ زدی چرا؟!آخرشم تو دهنش نکرد!
لعنت بر من و این بخت سیاهم

در مورد مادرشوهرم مشکل اینه که ایشون با درس من مخالفند و نمی تونن ببینن من از جزییات زندگی برای درسم بزنم .ایشون کلا با روش زندگی من مخالفند!
من برای کم کردن فاصله ایشون رو دکتر می برم، ازشون مراقبت می کنم، در مقابل ایراداشون هیچی نمی گم و فقط گاهی می گم من فکر می کنم این کار بهتره
وقتی با عتاب باهام صحبت می کنه هیچی نمی گم .ولی ایشون از من بدش میاد! خواهرشوهرم و جاریم و... فهمیدند و چاره رو در این می دونند که جدا بشیم
علت قهر کردن شوهرم هم اینه که نمی تونه خونه ی جدا تهیه کنه و البته حتی راضی هم نمی شه که سفره ما جدا باشه و علتش هم علاقه ی وافر پدرشون به ماست به حدی که به من میگه مغزه بادوم!!
من هیچ وقت راضی به این نبوده و نیستم که با مادرشون با عتاب صحبت کنند!فرض می کنم مادر خودم ولی بازم می گم ایشون از من بدش میاد
- به شکل سنتی ازدواج کردم
- چهار سال تفاوت سنی داریم

کارشناس بحث : حامی

سلام
ممنونم بهم اعتماد کردید و حرف و درد دل تون را برای من گفتید. راستش الان که دارم این پاسخ را می نویسم به گونه ای دارم می نویسم که ان شاالله در کل زندگی شما مفید واقع شود نمی خواهم صرفاً همدردی و یا همدلی ای کرده باشم. پس تقاضا دارم این نوشته را بخوانید و تأمل کنید و هرگاه احساس سختی و تلخی در رابطه تان کردید باز بخوانید. و بهتر است به همسرتان نیز بدهید بخوانند. این دوره زمونه برای خانم ها خیلی سخته با مادر شوهر باشند و برخلاف گذشته و اغلباز همون ابتدا جدا می شوند یکی از مواردی که این تلخی را برای شما زیاد می کنه هیمنه که خیلی ها را می بینید این طور نیستند. عرب ها مثلی دارند می گویند اذا عَمَّت البلا ءُ طابت؛ وقتی بلایی همه گیر میشه عروسی میشه.
نمی دونم شاید شما بیشتر از هرچیز دیگر شوهرتان شغل و کار او برای تان مهمه بوده شاید هم اخلاق و قیافه و...برای رسیدن به گنج تان رنج هم باید تحمل کنید وقتی به اهداف تان فکر کنید کمی این دشواری راحت تر می شود. به خصوص که امام زمان هم در این انتخاب تان دخیل باشد. پدر و مادر ما وقتی به خاطرشون سختی بکشیم جبران می کنند مگر میشه به خاطر امام زمان تلخی ای را تحمل کنید و او بی تفاوت باشد برکت این را حتما در زندگی تان به صورت عیان و پنهان می بیند.
خدا رو شکر کنید که خانواده شما بهترین جهاز را داده اند که سبب آرامش تان در سختی های زندگی می شود و آن «نعمت خداباوری» است. همین مشکل شما را ما مشاوران وقتی در زندگی افرادی می بینیم که معنویت در زندگی ندارد خیلی شدیدتر است و باور کنید که معنوی بودن شما سهم زیادی در تحمل این سختی ها دارد که البته ما باید سیستم معنوی خود را مرتب شارژ کنیم با توسل، با نذر، با رفتن به اماکن مذهبی، با تلاوت قرآن و راز و نیاز با عریضه نوشتن به امام زمان و...این سیستم نیز ممکن است به دلایلی چون همنشینی با افراد ناامید کننده، ناشکری نعمت ها، اهمالکاری نسبت به نماز اول وقت و...زود به زود شارژ خالی کند.
چگونه؟ آن چه مهم است این است که در محل نظارت هستیم امام زمان فرمودند انا غیرمهلمین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم ما شما را رها نکرده ایم و فراموش تان نکردیم.
بله حق دارید به من اعتراض کنید پس کو؟ کجا دستم را می گیره؟ چیزی که مهمه این که کَرم آنها نمی گذارد تحمل شما بی جواب باشد.
یک بار مشکلات زندگی ام پشت سر هم می بارید. نزد یکی از اساتید وارسته اخلاق رفتم. به ایشان موضوع را گفتم. گفتند: «برای مشکلات باید چاره جویی تفکر و مشورت کرد. برخی از مشکلات هم ریشه معنوی دارد برو حرم حضرت معصومه دو رکعت نماز بخوان و برو سجده بخواه که به دلت بیندازند علت مشکلاتت چیه.»
هیمن کار را هم می تونید شما در منزل، مسجد یا حرم انجام دهید شاید مشکل تان علت معنوی داشته باشد با رفع آن مشکل رفع شود.
البته اگر مشکل معنوی نباشد. از سوی دیگر بخواهید ببینید برای تحمل این رنج تان چه نعمت هایی به شما داده اند و یا چه بلاهایی از شما و زندگی تان دفع و رفع کرده اند.
صدقه که دفع بلا می کند همیشه به پول دادن نیست. می توانید به هیمن سختی کشیدن هایتان معنا دهید بگذارید به حساب امام زمان خودشون می دونن چه طوری حساب و کتاب کنند نمیگیم انتقام بگیرند گاهی فردی که به ما ضرر می رساند و اذیت می کند در دنیای خودش بسیار آشفتگی شدید هست. چندتاش برای شما ممکن است واضح باشد به هرحال نخواهید بلا دامن گیر او شود که فرزندش یعنی شوهر شما شاخه ای از همین درخت است اگر آن درخت پژمرده شود او هم بی نشاط می شود.
در روایت داریم البرکه مع اکابرکم؛ برکت با افراد بزرگسال شما است. بی تردید وجود این مادر حداقل در زندگی شوهر شما برکاتی دارد وقتی مادر سید رضی از دنیا رفتند ایشان با غم و غصه می گفتند دیگه با چه دستی بلاها را دفع کنم.
شیخ انصاری که کتبش منابع علمی مراجع تقلید است خود مادر پیرشان را به دوش می گرفتند و تا حمام می رساندند و دم حمام می نشستند مطالعه می کردند تا ایشان استحمام کند و برگردد و باز او را به خانه باز گرداند.

دفع بلا
باید مثل گدایان بندگی نکنیم خدای رحمان خود بلد است چگونه بنده پروری کند. حضرت عیسی (ع) با همراهانش از راهی می گذشتند؛ دیدند جمعی عروس می برند. سر و صدا دارند و سرود می خوانند.حضرت عیسی (ع) فرمود: این ها الان می خندند و فردا خواهند گریست.گفتند: چرا؟ فرمود: امشب این عروس می میرد.

این جریان گذشت و فردا افرادی خدمت حضرت عیسی (ع) آمده گفتند: ما هم اکنون از در خانه ی عروسِ دیشب گذشتیم و اثری از مرگ و عزاداری ندیدیم.فرمود: با هم به در خانه ی آن عروس برویم.آمدند و در زدند. داماد آمد.فرمود: از عروس اجازه بگیر من سئوالی از او دارم.عروس خود را پوشاند و پشت پرده رفت. حضرت وارد شد و پرسید:دیشب چه کار خیری انجام داده ای؟ گفت: به نظرم، کار کار مهمّی نبود؛ ولی من در خانه ی پدرم که بودم عادت داشتیم هر شب جمعه ، که فقیر در خانه می آمد، به او غذا می دادیم . دیشب هم که به خانه ی شوهرم آمدم، شب جمعه بود و آن فقیر آمد.دیگران مشغول بودند و کسی به او جواب نداد. چند بار صدا زد که من بیچاره ام به دادم برسید، ولی از کسی خبری نشد ! من برخاستم و رفتم و غذای خودم را به او دادم.حضرت مسیح (ع) دستور داد رختخواب عروس را کنار زدند دیدند افعیِ گزنده ای که دُمِ خود را به دندان گرفته، آنجاست! فرمود: این افعی بنا بود تو را بکشد ولی آن صدقه از تو دفع بلا کرده است.[1]

تعارض، منبع جوشان استرس
تعارض و تردید منبع جوشان اضطراب و استرس است. جلوه های مختلف این تعارض ها در زندگی ما حاضر است و اگر حلش نکنیم مشکلات ذهنی- روانی و جسمی ما را بیشتر می کند. یکی از تعارض های سختی که شوهر شما در آن قرار می گیرد به دست آوردن دل مادر و دل شما است. از سویی به خاطر معنوی بودن و مذهبی بودن نمی تواند مادر را رها کند و راحت منزلی دیگر برگزیند و از سویی هم نمی خواهد شما را در سختی ببینید. حالا چرا ظاهر چنین است که گویی هوایی مادر را بیشتر در این مسأله دارد؟ به خاطر این که زندگی با مادرش استمرار زیادتری داشته است. بنابراین باید برنامه ای بریزید که او هم احساس گناه نکند که به مادرش بی مهری کرده و مورد عاق او قرار می گیرد.

چاره چیه؟
اجازه بدهید از منظر دین و روان شناسی یکی از دقیق ترین فرمول برای حل مشکلات را بگویم: امام علی فرمودند راه رهایی از مشکلات دو چیز است؛ چاره اندیشی در صورتی که مسأله چاره داشته باشد و بردباری هنگامی که چاره نداشته باشد.[2] امام کاظم فرمودند سختی و رنج برای فرد بردبار یکی است و برای بی تاب، دوتا.[3]

این مشکل شما از نوع اول است به نظر می رسد شوهرتان نمی تواند مادر را رها کند و ممکن است گرفتار احساس گناه و ظلم در حق او شود. خب چرا شما باید بسوزید؟
بهتر است روند جدایی شما به شکل تدریجی باشد این طور مادر گمان نمی کند که شما فرزندشان را از او می گیرید. زنان قدرت عجیبی در خواندن زبان بدن دارد مادر شوهر شما هم همجنس شماست و این مهارت خدا دادی را دارد. بی تردید شما اگر چه با ایشان زندگی می کنید ولی این خانه را محل آرامش خود نمی دانید دل پری از ایشان دارید و آه می کشید از او جدا شوید. این حس از قلب و ذهن شما بر رفتار و ظاهر, چشمان و نگاه شما ناخودآگاه جلو می کند و او می فهمد که حس خوبی نسبت به همزیستی با او ندارید. قسمتی از رفتارش با شما از همین ها ناشی می شود.
خب باز هم می پرسید الان چه کنم. موشک برای جهش زیادتر نیاز به خرج و سوخت قوی تر و زیادتر دارد. شما برای حل مشکتان نیاز به آرامش بیشتر و سوخت بیشتری دارید این سوخت از کجا حاصل می شود از شکر به خاطر همه داشته های تان از توجه به همه نعمت ها مادی و معنوی خودتان. فرمودید ماشین دارید و برای منزل ده تومان کم داشتید دوست مشاور می گفت زن و شوهر طلبه ای آمده بودند که 160 هزار تومان شهریه می گرفتند 200 هزار تومان با کمک یارانه ها جور می کردند به صاحب خانه می دادند و بقیه را خرج یک ماه زندگی می کردند گفته بود سال هاست بی خیال مرغ و گوشت شده ایم. درست است سختی هایی دارید بدون شک، اما چیزهایی هم دارید که به آن افتخار کنید وبا آن راحت باشید شوهر شما ذاتی انسان بدی نیست باور کنید قصدی هم ندارد که شما را اذیت کند می داند که به شما هم سخت می گذرد ولی او هم در موضع انتخاب سختی قرار دارد طوری رفتار نکنید که آرزوی دوران مجردی کند نه به خاطر احساس بد نسبت به شما بلکه به خاطر آرامش دوران مسئولیت نداشتنش.
اگر شما به داشته ها تمرکز کنید غبار هیجان منفی می نشیند آن وقت جلوی بینش و شناخت تان باز تر می شود و بهترین معقول ترین تصمیم ها را می گیرید.
پیشنهاد من این است که فعلا در همین منزل تلاش کنید زندگی تان را جدا کنید اگر نوع ساختمان این اجازه را نمی دهد به ساختمان و منزل دیگری فکر کنید که جدا باشید ولی در یک جا باشید و مرحله بعد رفتن به منزل جدید و جداگانه است این گونه شوهرتان احساس آرامش بیشتری دارد و از تردید و تعارض که منبع مشکلات ذهنی است رها می شود و بهتر به کار علمی اش می رسد. ممکن است دیرتر به منزل خودتان بروید ولی این راه حداقل آسیب را دارد.

پیشنهاد به مادر شوهر
این پیشنهاد طبیعتا نباید از سوی شما مطرح شود بهتر است فردی از عزیزان مادر شوهرتان این پیشنهاد را بدهد فردی که قبلا شوهرتان او را آماده کرده است و از سوی خود این پیشنهاد را می دهد.

منبع شادكامي
يكي از مهم ترين منابع شادكامي تنظيم انتظارات با امكانات و واقعيات زندگياست. انبيا و ائمه عليهم السلام يكي از از رسالاتشان تنظيم اين امر و بالا بردندرجه شادكامي بشر است. به عنوان نمونه وقتي تذكر مي دهد كه آنچه نپايد دلبستگي نشايد براي افزايش سلامت روان ما است. فردي كه به ماشينش دلبسته است اگر در تصادفي ماشينش از بين برود تا مرز افسردگي پيش مي رود و...

راه‌هاي كنار آمدن با واقعيات تلخ
1-توجه به اين كه مي توانست بدتر از اين هم اتفاق افتد.
2- توجه به اين امر كه بي تابي وضع را بدتر مي‌كند«الجزع و اتعب من الصبر،بى‏تابى از صبر و شكيبايى ناراحت كننده‏تر است‏»
در حديث ديگرى كه از امام هادى عليه السلام نقل شده،ضمن اشاره به نكته جالب‏ديگرى، مى‏فرمايند:«المصيبة للصابر واحدة و للجازع اثنان،مصيبت‏براى انسان صبوريكى است و براى انسان بى صبر و ناشكيبا دوتاست.»
3- همنشيني با افراد صبور و افراد كه ما را به صبر و ايستادگي دعوت مي‌كنند نه افرادي كه وضع ما را بدتر مي‌كنند.
4-خواندن شرح حال افرادي كه در برابر ناملايمات زندگي مقابله كرده اند.
5- الگو قرار دادن افرادي كه از نعمت هاي جسمي و ديگر نعمت ها برخوردار نيستند ولي در برابر تلخي‌هاي زندگي تحمل بالايي دارند.
6- كمك از صبر و نماز كه دو تكنيك الهي در مشكلات زندگي هستند واستعينوا بالصبر و الصلاه. همه عبادات قدرت مقاومت ما را در برابر واقعيات تلخ بالا مي برند.
7-فهرست كردن ضررهاي بي تابي و مرور روزانه اين فهرست .
امير مؤمنان على عليه السلام در مذمت جزع مى‏فرمايند:«اياك و الجزع فانه يقطع الامل‏و يضعف العمل و يورث الهم،از جزع و ناشكيبايى بپرهيز،زيرا اميد انسان را قطع و كوشش و تلاش را ضعيف ساخته و غم اندوه به بار مى‏آورد»
8- فهرست كردن فوايد پذيرش واقعيت و بالا بردن قدرت سازگاري و مرور روزانه اين فهرست.
9- مشورت ، تفكر و مطالعه براي كاستن آسيب ها.
10-دعا و درد و دل و راز و نياز با خدا( گاهي گريه در درگاه خدا سبب آرام شدن مي شود)
11-ديدن زندگي افرادي كه وضعشان به مراتب از ما بدتر است. سعدي مي نويسد ناراحت بودم كفش ندارم يكي را ديدم پا نداشت.
12-مطالعه كتاب رضايت از زندگي اثر عباس پسنديد
13-مطالعه كتاب انسان در جستجوي معنا نوشته ويكتور فرانكل.
14-ذكر زياد خدا كه ياد خدا سبب آرامش مي شود.
15-ذكر لاالله الا الله گفتن زياد براي مقابله با افكار مزاحم.

هدیه پایانی

حضرت على(عليه السلام):

«اَلْجَزَعُ لايَدْفَعُ الْقَدَرَ وَ لَكِنْ يُحْبِطُ الاَجْرَ؛[4]



............................
[1] . بحارالانوار، جلد 4، ص 94.

[2] . «إِیاک وَ الْجَزَعَ فَإِنَّهُ یقْطَعُ الاْءَمَلَ، وَ یضْعِفُ الْعَمَلَ، وَ یورِثُ الْهَمَّ، وَ اعْلَمْ أَنَّ الْمَخْرَجَ فی أَمْرَینِ، فَما کانَتْ لَهُ حیلَةٌ فَالاْءِحْتِیالُ وَ ما لَمْ یکنْ لَهُ حیلَةٌ فَالاْصْطِبارُ»؛: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج82، ص144، ح29.

[3] . اَلْمُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَ لِلْجازِعِ اِثْنَتان ؛ حسن بن علی حرانی، تحف العقول، ص 414.

[4] . غرر الحكم، حديث 1876.

[="Black"]سلام :Gol:

خیلی وقته یه سوال با دیدن موارد این چنینی برای من مطرح شده امیدوارم به جوابش برسم

آیا واقعا همیشه در این موارد صبر مورد رضای خداست ؟! البته صددرصد کلمه صبر و توصیه در اسلام جوریه که باعث میشه اغلب افراد متدین بگن بله من هر موقع جایی توی تلویزیون و کتاب و .. دیدم فردی از مشکلات طاقت فرسا در ارتباط با مادر شوهر و .. میگه توصیه به صبر میشه
ولی دیده هام باعث شده به این مورد شک پیدا کنم و خیلی وقتا فکر کنم در مواردی از جمله مواردی که دیدم فرد توصیه به صبر شده , صبر مورد رضای خدا نیست ممنون میشم راهنماییم کنید [/]

[="Black"]من مواردی از فشار ها و مشکلات اینچنینی دیدم مورد اخری که دیدم فردی بود که با خانواده هسر یک جا زندگی نمیکرد ولی مشکلات زیادی با خانواده شوهرش داشت این ادم فرد خیلی خیلی صبور و مهربونی بود به طوریکه مهربونی و انعطاف پذیریش زبانزد عام و خاص بود نزدیک 4 سال این خانم صبوری کرد در مقابل مشکلات و زخم زبان ها و مزاحمت های بی موقع و .. و خانواده شوهر به کاراشون ادامه میدادن .[/]

[="DarkGreen"]بعد از حدود چهار سال صبر , این خانم به خاطر فشار هایی روحی که بهش وارد شد دچار بیماری و حساسیت های روحی شده وقتی مشکلی براش پیش میاد و فشار روحی بهش وارد میشه مریض میشه از نظر جسمی هم به هم میریزه .
حالا واقعا رضای خدا توی صبر بوده ؟!:Ghamgin:
[/]
[="Green"]خیلی وقتا وقتی فرد مظلوم کوتاه میاد در مقابل فرد مقابل حتی اگه مادرشوهرم باش, اونا هم زشتی عملشونو درک نمیکنن یا اینکه اگه زشتی عملو درکم کنن به فکر اصلاح نمیفتن بعضیا میگن از محبت ها خارها گل میشود ولی من به عینه دیدم خیلی وقتا با محبت آدم , طرف مقابل رفتارش بدتر میشه و سوء استفاده میکنه[/]

[="Teal"]به نظر من گاهی برخورد البته مودبانه عملا یه جور نهی از منکره که باعث ترک منکر میشه مثلا این خانم بعد از 4 سال صبر (صبوری میکرد اون موقع متوجه نمیشد که اینا کم کم داره جمع میشه و میخواد دچار مشکلات روحیش کنه ) دید به این وضع ادامه دادن باعث میشه برخورد ها ادامه پیدا کنه رفتارشو عوض کرد البته با احترام ولی دیگه صبر نکرد و کوتاه نیومد اگه برخوردی میشد ناراحت میشد ناراحتیشو نشون میداد و ..حالا خانواده همسرش یه سری رفتار های زشتشونو ترک کردن هم در مورد ایشون هم در مورد بقیه عروس ها ...[/]

[="Black"]البته من هنوزم واقعا نتونستم به این نتیجه برسم صبری که ایشون کرد و باعث این مشکلات فعلی براشون شد کار درستی بوده یا اشتباه
به خودم میگم شاید اشتباه بوده چون این فرد الان باید بچه هاشو بزرگ کنه در صورتکیه حالا از نظر روحی خیلی ضعیف شده و این ظلم به اون فرزندانه
ظرفیت ادم ها متفاوته توان روحی افراد مختلف متفاوته گاهی دیدم افراد مذهبیو که صبر کردن ولی اخر دیگه به جایی رسیدن دچار تنفر شدن ...
ممنون میشم در این رابطه اگه امکانش هست راهنمایی کنید و توضیحی بدید .[/]

سلام
ممنونم از سئوال تون
بله دستورات اخلاقی بدون تبصره و استثنا نیست. مثلا شما وقتی به غیبت یا دروغ رجوع می کنید می بینید که جاهایی دین به ما اجازه داده به خاطر مصالح بیشتری مثلا غیبت کنیم.
در مورد صبر هم همین طور.
صبر کردن این جا به معنی دست روی دست گذاشتن و دم نزدن و از حق خود دفاع نکردن و حرص خوردن و خودخوری نیست.
اجازه بدهید بیشتر توضیح بدهم.
صبر به تعبیر بزرگان اخلاق از مفاهیم عام اخلاقی است برخلافی مثلا غیبت. صبر در همه جای اخلاق دامنه دارد. در ایثار شما صبر می بینید در تعاون و همکاری صبر وجود دارد در عفو، انفاق، در جدل و مرا نکردن صبر است و....
اگر ما دعوت به صبر و گذشت شده ایم درمقابل دعوت کمک گرفتن از حَکَم، مشورت و... شده ایم. یعنی باید بی تابی نکنیم ابتدا گذشت کنیم، با حفظ نکات روان شناختی امر به معروف و نهی از منکر کنیم و ....ولی اگر دیدیم که اینها فایده ندارد و ضربه می خوریم با
صراحت
احترام متقابل
صمیمیت
کمک از واسطه (گاهی افراد با نفوذ فامیل، زمانی مشاور و وقتی دادگاه و...)
از حق خود دفاع کنیم.

بنابراین نمی توان گفت فردی که 4 سال خود خوری کرده حتی اجر صبر هم داشته باشد.

نکته: اگر در پاسخ بالا دقت کرده باشید نکاتی درباره صبر و مدیریت هیجان بیان شده است و در ضمن آن راهکارهایی داد ه شده است.
فردی که مدیریت هیجان و صبر ندارد نمی تواند با لطافت عمل کند و سبب می شود که بد عمل و رفتار کند و افراد ناخودآگاه او را بد به حساب آورند. بنابراین مدیریت هیجان سبب توفیق در عمل می شود.

آیا حفظ احترام والدین همسر تا این حد لازمه؟
پس این خانم توی این شرایط سکوت کنه گناه هم داره؟!

سلام
مادرشوهر و پدر شوهر مانند پدر و مادر خودمان هستند انگلیسی زبان ها به
مادر شوهر و مادر زن می گویند mother in low و به پدر شوهر و پدر شوهر می گویند father in law یعنی با پیوند زناشویی آنها هم جزیی از ما و ما هم جزیی از آنها می شود. دایره خانواده با ازدواج ها وسیع تر می شود.
احترام به بستگان همسر زن یا مرد احترام به شریک زندگی و فرزندان است چون فرزند با آنها پیوند عاطفی شدیدتر از ما دارند.
بله حفظ حرمت باید باشد.
اما حتی در برخورد با والدین این به معنی آن نیست که ما از حقوق خودمان دفاع نمی کنیم. باید ملایم و مدار و با زبان خوش این کار اقدام گیرید همان گونه که مثلا با زبان خوش می خواهیم از پدر و مادر چیزی برای خود بگیریم.
ولی باز اگر این امر به زورگویی های مکرر و بی حرمتی باشد باز می توان با حفظ حرمت و بدون مشاجره های و کل کل کردن از راه حَکَم، واسطه های معتمد و در اخر ا راه قانونی مشکل را حل کنیم. همان گونه که حضرت علی برای باز پس گرفتن زره خود پیشنهاد رفتن نزد قاضی را دادند و در برابر حکم قاضی تسلیم بودند.

پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله
لوكانَ الدِّينُ مُعَلَّقا بالثُّرَيّا لَتَناوَلَهُ اُناسٌ مِن أبناءِ فارِسَ؛

اگر دين به ثريّا آويخته باشد، مردمانى از فارس، آن را به دست خواهند آورد

حامی;315526 نوشت:
پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله لوكانَ الدِّينُ مُعَلَّقا بالثُّرَيّا لَتَناوَلَهُ اُناسٌ مِن أبناءِ فارِسَ؛ اگر دين به ثريّا آويخته باشد، مردمانى از فارس، آن را به دست خواهند آورد حكمت نامه پيامبر اعظم صلَّي الله عليه و آله: ح 3785

سلام
ائمه از ما بیش از این چیزها انتظار داریم. رفتارمان سبب شادی شان بشود ان شاالله

اگه آقايون بين خانم و مادرشون قرار بگيرند، چكار بايد بكنن؟
آيا كار اين آقا يعني سكوت درسته؟

سلام
نه خیر
شوهر واقعا می تواند نقش یک تسهیل گر ارتباط، عایق زدا و قاضی با انصاف باشد که با ظرافت های روان شناختی و مهارت فن انتقاد و مدیریت بحران می تواند زندگی را برای همه شیرین کند. سکوت شوهر در برابر آزارهای مادر نوعی همدستی در تخریب شخصیت مادر یا همسر است و او مسئول است.

گاهی منم از روابط حساس بین خودم و مادرشوهرم خسته میشم
و در همه حال به این فکر می کنم هر چه دورتر باشیم بهتر است...

لطفا کمک کنین
مادر همسرم خانم خوبیه ولی حس می کنن من تنبلم و نابلد و مرتب ازم ایراد می گیرن
دیشب باز هم همین اتفاق افتاد و من خودم رو زدم به این که حواسم جای دیگه است ولی موقع خواب بغضم ترکید و کلی گریه کردم و همسرم ازم ناراحت شدن.
دلشون می خواست همسر محکم تری داشتن...
ولی تموم توانم اینه که به مادرشوهرم بی احترامی نکنم
چکار کنم...
کمک...

fezeh;321798 نوشت:
لطفا کمک کنین
مادر همسرم خانم خوبیه ولی حس می کنن من تنبلم و نابلد و مرتب ازم ایراد می گیرن
دیشب باز هم همین اتفاق افتاد و من خودم رو زدم به این که حواسم جای دیگه است ولی موقع خواب بغضم ترکید و کلی گریه کردم و همسرم ازم ناراحت شدن.
دلشون می خواست همسر محکم تری داشتن...
ولی تموم توانم اینه که به مادرشوهرم بی احترامی نکنم
چکار کنم...
کمک...

سلام عزیزم
بهتره خود واقعیتو به خانواده همسرت نشون بدی نه اون چیزی که اونا دوست دارن باشی
چرا که اگه اینطور باشی مجبوری یه عمر نقش بازی کنی.

سلام
منم با نظر آقای اکرمی موافقم.شما شخصیت واقعی خودتو نشون بده و احترام خونواده همسرت هم نگه دار و براشون دعا کن تا انشالله خدا هدایتشون کنه.ما هم برات دعا میکنیم

سرکار fezeh :Gol: من تجربه برخورد با مادرشوهر و امثالهم رو ندارم ولی در کل وقتی کسی چیزی میگه که احساس میکنم ناراحتم میکنه خیلی راحت و البته با لبخند بهش میگم که از فلان حرف شما ناراحت شدم یا میشم البته با لحن خوش
منظورم اینه که بنظرم بهتره که خیلی راحت و بی پرده با مادر همسرتون صحبت کنین و دلیل حرفهاشونو بپرسین و این مسئله رو با خوشی رفع کنین چون همانطور که جناب اکرمی هم فرمودن مجبورین نقش بازی کنین و خودتونو اذیت کردین
در ضمن یادمه خانم همیز (مشاور هستند) میگفتند در این گونه مسائل خیلی راحت به طرف بفهمونین که ناراحت شدین و مسئله رو باهاش حل کنین

موفق باشین

بسمه تعالي
كاش گاهي هم پادركفش ديگران كنيم واونارودرك كنيم
توصيه اي دارم به آقايون دراين موارد
فكرميكنم البته ازنظرخودم دراين جوردعواهاي خانوادگي آقامقصراصلي باشه
اگه به مردبتونه بين والدين خودش وهمسرش مديريت كنه شايدمشكلات به حداقل برسه
ميخوام تجربه اي روبگم گرچه شماهااينقدرتجربه دارهستيدكه اين چيزي نيست
وقتي مادرم بهم زنگ ميزدبانشاط وخوشحالي فراوان جوابش روميدادم وهميشه كنارمامان گفتن يه جان هم اضافه ميكردم
يعني ميگفتم جانم مامان
يااگه ميديدمشون روبوسي داشتم ودستشون روميبوسيدم و...(براي تعريف ازخودنميگم)
بعدمدتي دقت كردم ديدم همسرم خيلي كسل شده
وقتي ميرفتيم خونه مادرم زيادحرف نميزد
خانم خيلي خوبيه،به همه احترام ميذاره،حتي نميذاره مادرم براش چايي بياره؛اماخيلي گوشه گيرشده بود
يادمه يه باروقتي سيب پوست گرفتم به مادرم دادم زيرچشمي ديدم عيال محترمه داره نگاه ميكنه
خلاصه كلام تصميم گرفتم تاكاربه جاهاي باريك نكشيده قضيه رودرست كنم
راستي يادم رفت بگم
خانواده بنده هميشه به درس خوندن خانمم اعتراض داشتندودركل به طلبه جماعت مشكل داشتن
بارهاپدرم ومادرم به ايشون ميگفتن درس براي چيته؟بچسب به زندگيت وامثالهم
خداييش ايشون اهل جواب دادن به بزرگترانيست
ولي قويترين اسلح اش همون گريه كردنه
بعدشنيدن حرفهاوقتي ميرفتيم خونه ميديدم آروم آروم داره گريه ميكنه...
اومدم به خودم گفتم:بايدزنم روخوشبخت وراضي كنم
توي جمع سعي ميكردم خيلي همسرم روتحويل بگيرم
براش ميوه پوست ميگرفتم
موقع كاركردن منزل مادرم كمكش ميكردم
اگه كسي به درس خوندنش اعتراض ميكردفوري بامودبانه ترين لحن برخوردميكردم وميگفتم من خوشبخت ترين مردهستم چون خانمم يه طلبه است...
وقتي مادرم بهم زنگ ميزدوميگفت:شام بياين اينجاميگفتم مادراگه زحمتي نيست باخانمم تماس بگيرين وببينين ايشون كاري درسي نداشته باشن...
بله خداروشكراوضاع بهترشد...
همه ايناروگفتم كه آره آقايون محترم شماهم تكوني به خودتون بديد
اگه ديگران جسارت ميكنن به خانم شماوسكوت شماروميبينن مقصرپس شماهستي
اگه ميخوايم رندگي آرومي داشته باشيم آرامش روبه عزيزانمون هديه كنيم!

ممنون از همه ی دوستان عزیز
من بازی در نمیارم یا نمایش نمی دم، ایشون بیش از حد برای من احساس مادری می کنن و سعی می کنن من طبق اصول خودشون زندگی کنم! من به احساسشون احترام می گذارم ولی به رفتارشون خیر،در ضمن تذکر دادن فایده ای نداره چون احساس ایشون تغییر نمی کنه!!!
همسرم اول جلو من اعتراض می کرد بهشون! به پیشنهاد خودم وقتی من نیستم به مادرشون تذکر میداد
فکر می کردم این طوری مقاومت منفی شون کم میشه ولی به حرف همسرم گوش نمی ده
من درس می خونم و این طور جا افتاده کسایی که درس می خونن کار بلد نیستن!
در ضمن من توان جواب دادن ندارم
اگه بخوام جواب بدم چطوری؟چکار کنم عذاب وجدان نگیرم؟

سلام سرکار fezeh بزرگوار
خوشحالم که مثل بعضی افراد که حرمت بزرگترا رو نگه نمیدارن و هر طور که دلشون میخواد ( نه هر طور که درسته ) رفتار میکنند نیستید .
مطالبی که جناب حامی در صفحه قبل فرمودند خیلی خوب و مفیده و فکر کردن بهشون میتونه کلی از مشکلاتتون حل کنه
من کاشناس نیستم
ولی یه سوال ازتون دارم شما وقتی مهمانی رو به منزل دعوت میکنید چه غذایی براش میپزید ؟
بذارید منظورمو بهتر بگم
فرض کنید قراره مهمانی گرانقدر برای اولین بار به منزل شما بیاد و شام یا ناهار رو میهمان شما باشه
شما چه میکنید ؟
چه غذایی براش میپزید ؟
آیا ازش میپرسید « فلانی چی دوست داری برات درست کنم ؟
یا غذایی رو براش آماده میکنی که فکر میکنی بهتره ؟
ممکنه شما چلو کباب براش آماده کنید یا قورمه سبزی یا هر چیز خوب دیگه ای ولی اون غذای شما رو اصلا دوست نداشته باشه اونوقت با بیمیلی میخوره تا شما رو ناراحت نکرده باشه

یا اینکه وقتی وارد منزل شما میشه آیا ایشون رو به - به اصطلاح - بالای مجلس هدایت میکنید ؟ یا اینکه اجازه میدید دم در بنشینه ؟
مطمئنا اگر فرد گرمایی ای باشه از اینکه بره بالای مجلس و نزدیک بخاری بنشینه بیزاره و ترجیح میده دم در بنشینه تا خنک بشه .
اما اگر این مهمان مثلا خواهر شما باشه خیلی راحت احساسش رو بیان میکنه و شما اصراری نمیکنید که بره بالای مجلس .
مادر شوهر شما با توصیفی که میکنید احتمالا چنین حسی نسبت به شما دارند .
و دلشون میخواد بهترین چیز ها رو یادتون بدن تا کمکتون کرده باشن .
سعی کنید باهاشون صمیمی باشید تا بتونید راحت تر و صمیمانه تر احساساتتون رو ابراز کنید
همینکه برای احساساتش احترام قائلید خیلی خوبه .
بگذارید او هم از این مطلب ( احترامی که براش قائلید) با خبر بشه .
اینطوری صمیمیت بیشتر ایجاد میشه
البته خب اگر ایشون واقعا از اظهار نظرهاشون چنین قصدی داشته صمیمیت میتونه چاره ساز باشه وگر نه ...

به هر حال

از محبت خوار ها گل میشود
وز محبت سرکه ها مل میشود

از محبت تلخ ها شیرین شود
وز محبت مسها زرین شود

آخه مگه آدم چقدرعمر می کنه که نصفشوبخوادبامادرشوهرو.....سر و کله بزنه!!!!!!!!!!!!!!!:Moteajeb!:
بنظرمن درضمن نگه داشتن احترام بایدحریم ها مشخص بشه.بعضی ازآدم هاهستن که وقتی کاری درحق شون میکنی فکرمی کنن وظیفته نه لطف.بایدبرای این جورآدمها حتی برای یک بار هم که شده یه سری ازبایدونبایدهامشخص بشه البته تاجایی که میشه چون بزرگترهستن بایداحترام شون روهم نگه داشت.

آخه مساله اینه که ایشون همه چیز رو به نقد می کشند
در مورد جایگاه مادرشوهر همین بس که بعد عروسی گاهی به اندازه ی مادرتون باهاش ارتباط دارین و باید تا حدود زیادی مراعاتشون رو بکنین
من با صمیمیت بیش از حد الآنم مخالفم. باید حریم ها حفظ بشه( با مشاور صحبت کردم)
ببینید پایه ی منطق من با مادرشوهرم فرق می کنه. ایشون آدم باهوشی هستند ولی مثلا چون جو دانشگاه بده با ادامه تحصیلم مخالفند. در حالی که من لیسانس دارم! وقتی اومدن خواستگاری من دانشجو بودم. یا مثلا دوستای مانتوییم رو میگن دعوت نکنم. میگم حد حجاب چادر نیست! ایشون قبول نمی کنن و اگه بفهمند با یه خانم مانتویی میرم ناراحت می شوند!گاهی به این فکر میکنم بریم یه شهر دیگه زندگی کنیم که ازمون خبر نداشته باشند.ولی خوب امان از اجاره خونه های بالا...

کاملا میفهمم چی میگید
من هم از صحبت هاتون این طور برداشت کردم که راهی جز زندگی کردن با مادر شوهرتون ندارید .
خب مطمئنا اگر راهی باشه جدا شدن بهتره .
ولی اگه هیچ چاره ای نباشه بهترین کار اینه که با یه ارتباط صمیمانه ( که هیچ منافاتی با رعایت محدوده ها و چارچوب ها نداره ) سعی کنید شرایطی ایجاد کنید که دشواری این رفتارهای ایشون براتون کم تر بشه .

خیلی راحت ازشون بخواهید پاشون رو از زندگیتون بکشن بیرون وگرنه طلاق!
نه محبتشونو می خواهیم و نه دلسوزیشون رو
بعضی پدر مادرا شورشو در آوردن دیگه...

[="Black"]

آهوی خسته;323081 نوشت:
خیلی راحت ازشون بخواهید پاشون رو از زندگیتون بکشن بیرون وگرنه طلاق!
نه محبتشونو می خواهیم و نه دلسوزیشون رو
بعضی پدر مادرا شورشو در آوردن دیگه...

دوست جدید چه راحت از طلاق حرف میزنی!هیچ میدونستی با طلاق عرش خدا به لرزه در میاد.راه حلهای دیکه ای هم به غیر از طلاق وجود داره:Moteajeb!:[/]

[="Black"]دوست عزیز هیچگاه در زندگی مخواه که دیگران رو عوض کنی!بجای اینکه دیگران و اطرافیانت رو عوض کنی خودت را تغییر بده تا ببینی چه زیبا اطرافیانت تغییر میکنن.
میدونم شرایط سختی داری اما توجه داشته باش با صبوری و حوصله میتونی زندگی زیبایی برای خودت و دیگران رقم بزنی.

دو نکته را مد نظر داشته باش،اینکه باید با دو نفر(همسر و مادرشوهر)برخورد داشته باشی و از انجا که جنسیت این دو با یکدیگر متفاوت است لذا بازتاب شما نیز باید با این دو متفاوت باشد
ابتدا سراغ همسر میرویم:برخورد شما با همسرت باید به گونه ای باشد که دیدگاهش نسبت به شما تغییر کند و بشود همان همسر سابقی که شما علاقه مندش بودی.این تکنیکها کمک میکند تا عرض 3ماه همسر شما تغییرکند
اول:روحیه فدردانی را در خود تقویت کن.بدین صورت که از کوچکترین کاری که همسرت در حقت انجام میدهد تشکر کن.حتی آن کارهایی که وظیفشه.مثلا برای خانه نان میخرد بگو عزیزم دستت درد نکنه نون خریدی و...
دوم اینکه برای همسرت مامان نباش بلکه همسر باش بدین معنا که کارهایی که مادران در حق فرزددانشان انجام میدهند در حق همسرت انجام نده.مردها دوست دارن اونهارو "مرد" بدونیم
سوم:همسرت را تحسین کن.بدین صورت که مثلا شیر آب چکه میکنه و او آن شیر را درست میکنه شما با صدای بلند بگو آفرین عزیزم.خجالت نکش،جلوی مادرشوهرت هم همینگونه برخورد کن
نکته مهم:گاهی وقتها اقایون دوست دارن تنها باشن.این لحظات رو ازش نگیر و به اصطلاح روان شناسها وارد غار تنهایی اقایون نشد
چهارم:وقتی میخوای باهمسرت صحبت کنی موضوع صحبت و اون زمانی که میخوای درباره آن مطلب با همسرت صحبت کنی را روشن کن.مثلا بگو عزیزم میخوام 10 دقیقه درباره ی فلان مطلب باهات صحبت کنم.کی وقت میکنی باهم راجع به این قضیه صحبت کنیم
نکته:اگه میگی ده دقیقه ،واقعا همان 10 دقیقه شود.درغیر این صورت همسرتون دیگه به حرف شما اطمینان نمیکنه
پنجم:با اقایون امری صحبت نکن.مردها دوست ندارن باهاشون امری صحبت کنیم.
و......

مطالب دیگه ای هست.درصورت تمایل بقیه مطالبو میگم
و اما رفتارت با مادرشوهر..................
همانگونه رفتار کن که دوست داری به شما به عنوان یک "زن" رفتارشود............ما خانمها بیشترین و اصلیترین نیازمون "توجه" کردنه.به مادرشوهرت توجه کن،آنگونه که دوست داری به خودت توجه شود
[/]

از همه ی دوستای عزیزم ممنون
ولی مادرشوهر من انتظار داره من به تموم حرفاش عمل کنم تا بشم یه عروس خوب مثل جاریم...
طلاق حرف ناپسندی هست چه برسه به عملش
از همه ی دوستان تشکر

راستي جناب باغ بهشت لطفا ادامه بدين از نصيحت هاتون انشالا استفاده مي كنيم

با سلام
زندگی کردن با هر کس، حتی مادر خود آدم، سختی های خاص خودش رو داره. بالاخره وقتی دو خانواده با هم زندگی می کنند توقعات و انتظاراتشون از همدیگه، فرق می کنه با موقعی که جدا از هم هستند. یک مشکلش اینه که همه کارهای آدم تحت نظره و از کوچکترین رفت و آمدها و وقایع اطلاع پیدا می کنند

من و همسرم هم در یک ساختمان با مادر و برادر ایشون زندگی می کنیم. خانواده همسرم واقعا خوب و خوش ذات هستند و هیچ مشکل جدی باهاشون ندارم اما طبیعتا ما هم مثل همه آدمای دیگه با هم اختلاف سلیقه داریم و روش زندگیمون با هم فرق می کنه. به عنوان مثال ایشون وسواس دارند و من از وسواس بیزارم. همین باعث شده ایشون خیلی از کارای منو قبول نداشته باشه. البته اصلا به من چیزی نمیگه اما گاهی از بعضی حرفا و رفتارها اینو می فهمم. خب در این شرایط یا من باید خودخوری کنم و به روی خودم نیارم، یا اینکه کمی طبق نظر ایشون رفتار کنم و همین سبب شده من هم کمی نسبت به شست و شو و نجس و پاکی حساسیت بیش از حد پیدا کنم

البته من با خوندن شرح حال سایرین، فهمیدم که بنده ناشکری هستم چون مشکل من چیزی نیست که حل شدنی نباشه

به نظر منم، اگه آدم اینطوری فکر کنه که مادر شوهر هم صلاح زندگی پسر و عروسش رو میخواد، کمتر اذیت میشه و راحت تر می پذیره. فکر کنید حرفی رو که مادرشوهرتون زده، مادر خودتون بهتون گفته. اینجوری اگه اون لحظه هم ناراحت بشید، بعدا می بینید که واقعا قصد و غرضی در کار نبوده. در بیشتر موارد هم واقعا همینطوره. گاهی خودم رو در آینده تصور می کنم و می بینم من هم اگه پسری داشتم که بیست و چند سال با سختی بزرگش کرده بودم و حالا بیشتر توجهش معطوف به زن دیگه ایه، شاید ناخودآگاه رفتار نادرستی رو پیش می گرفتم

[="Black"]

fezeh;323904 نوشت:
راستي جناب باغ بهشت لطفا ادامه بدين از نصيحت هاتون انشالا استفاده مي كنيم

سلام بر همگی بنده قصد جسارت و نصیحت نداشتم و ندارم! از شما دوست عزیز عذر خواهی میکنم...[/]

نه اشتباه نكنين
من بد برداشت نكردم
داشتم استفاده مي كردم

« گاهی به دستم نگاه میکنم و با خودم میگم یعنی این دست منه؟
گاهی به پاهام نگاه میکنم و با خودم میگم یعنی این پای من ه؟
گاهی یادم میره صورتم چه شکلیه ، میرم جلوی آینه و به صورتم نگاه میکنم و با خودم میگم یعنی این صورت من ه؟
اینها همه ابزاری هستن که خدا به من داده تا ازشون استفاده کنم.
اینها ابزار من ه ، اینها خود من نیست.
میشه همین دست که الان با من هست رو به راحتی قطع کرد و به یکی دیگه پیوند زد، بدون اینکه از من کم بشه!
میشه این پا رو جدا کرد و به یکی دیگه پیوند زد ، بدون اینکه من ناقص بشه.
میشه این صورت رو جدا کرد و به یه نفر دیگه پیوند زد، بدون اینکه احساس کنم من از بین رفته.
میشه این چشم ، پا ، گوش، قلب ، مغز ، کلیه و تمام ابزاری که با من هست رو جدا کرد و به آدمهای دیگه پیوند زد تا بجای خدمت بهمن در خدمت آدمهای دیگه باشن. پس اینها من نیستند. اینها ابزاری هست که خدا به منامانت داده، و یه روز هم بالاخره ازمن گرفته میشه، اون روز شاید قابلیت اینو داشته باشه که به یه نفر دیگه پیوند بخوره، شاید هم فقط بشه دفنش کرد. اما من باز هم من ه . تمام و کمال، بدون اینکه ناقص شده باشه.
ولی چیزی که مهمه اینه که تا وقتی که این ابزار با منهستند ازشون بهترین استفاده رو بکنم و مواظب باشم هیچ وقت با این ابزار بهمن ضربه نزنم. تو هم سعی کن با ابزاری که دست تو هست ، فقط به من خودت کمک کنی که به کمال برسه ، نه اینکه بهش ضربه بزنی. از این ابزار استفاده کن و یه من بساز که لیاقت و ارزش داشته باشه که به خدا تقدیمش کنی. مگه این حدیث قدسی رو نشنیدی که خداوند میفرمایند: "همه ی دنیا را برای تو آفریدم، اما تو را برای خودم." از همه ی ابزاری که برای تو آفریده شده استفاده کن و یه من زیبا بساز برای خدا.» اينو از وبلاگ خاطرات يك زوج شيعه گرفتم
از اين به بعد وقتي همسرم پرسيد چرا ناراحتي مي گم به غرور و منيتم برخورده!!شايد چاره ساز باشه

[="Purple"]سلام عزیزم من کوچکتر از اونیم که بخوام کسی رو نصیحت کنم.اگه کاری از دستم بر میاد خوشحال میشم بگی:-)[/]

گاهی تکرار اون چیزی که ما می دونیم خیلی مفیده
یادآوری میشه
مثلا همین متنی که گذاشتم کیه که ندونه
اما فاصله ی علم تا عمل...
خیلی ها فکر می کنن سکوت کنند بهتره تا دخالت نشه یا طرف بدش نیاد
اما من خیلی مشتاق شنیدنم
فوقش اگه بد بود بهش عمل نمی کنم

[="Tahoma"][="Indigo"]

حامی;308036 نوشت:
دوست مشاور می گفت زن و شوهر طلبه ای آمده بودند که 160 هزار تومان شهریه می گرفتند 200 هزار تومان با کمک یارانه ها جور می کردند به صاحب خانه می دادند و بقیه را خرج یک ماه زندگی می کردند گفته بود سال هاست بی خیال مرغ و گوشت شده ایم. درست است سختی هایی دارید بدون شک، اما چیزهایی هم دارید که به آن افتخار کنید وبا آن راحت باشید شوهر شما ذاتی انسان بدی نیست باور کنید قصدی هم ندارد که شما را اذیت کند می داند که به شما هم سخت می گذرد ولی او هم در موضع انتخاب سختی قرار دارد طوری رفتار نکنید که آرزوی دوران مجردی کند نه به خاطر احساس بد نسبت به شما بلکه به خاطر آرامش دوران مسئولیت نداشتنش.

عالی بود جناب حامی...
عالی بود... عالی بود..... باور کنید اشک از چشمام سرازیر شد و فورا پیش همسرم فتم و بهش گفتم دوست دارم.....
به خودم قول دادم سعی کنم هیچ وقت همسرم آرزو نکنه که کاش مجرد بود.....
کاملا مشخص بود که شما این سطر ها رو از عمق وجودتون نوشتید!!![/]

حامی;308036 نوشت:
زن و شوهر طلبه ای آمده بودند که 160 هزار تومان شهریه می گرفتند 200 هزار تومان با کمک یارانه ها جور می کردند به صاحب خانه می دادند و بقیه را خرج یک ماه زندگی می کردند گفته بود سال هاست بی خیال مرغ و گوشت شده ایم.

از این نمونه طلبه ها من زیاد میشناسم
توی شهر ما یه زن و شوهر طلبه بودن یه بچه هم داشتن کوچیک
خرج بچه هم زیاده و خصوصا اینکه همش این دکتر و اون دکتر هم بشن
یه روز میگفت که اکثر اوقات یه تخم مرغ میپزن و سه نفری میخورن و سهم بیشتر رو به بچه میدن و خودشون یه جور میخورن که بچه شک نکنه چیزی کمو کسره
........
وضع زندگی با خانواده همسر هم به نظرم سخته
ولی این خانوم صبرش هم زیاده بهنظرم
این همه حرف آدم بشنوه و هیچی نگه
بعد از ازدواج خوب معمولا دوست دارن دونفره باشن و غذا بخورن ولی اینها همش مشترک بودن
به نظرم اون مادر هم خودش حس حسادت داره و حس مالکیت به پسرش
من خیلی ها رو هم دیدم که میرن دعا میخرن واسه پسرشون که پسرشون ازشون دل نکنه
و اینجا فقط زن=عروس زجر میکشه و زود داغون میشه
میخوام بگم اونهایی که این رو میخونن اگه روزی واسه پسرشون زن گرفتن دیگه تعصب روش نداشته باشن و دعا واسه خوشبختی پسرشون بکنن نه اینکه اون رو تو منگنه بذارن که ندونه طرف زنش باشه یا مادرش
در نتیجه دعوا

یه سوالی داشتم
یه بنده خدایی هردفعه میره خونه مادرشوهرش چند روزی میمونن به خاطر اینکه شهر دیگه هست
بعد میگه هر بار در مورد هرچیزی که میشه مادر شوهرم خاطرات 100سال پیشش رو بیرون میاره و با آب و تاب تعریف میکنه و خودش هم خنده هاش رو میکنه
همیشه ها
خوب این باید چه کنه
دیگه یه بار دوبار ولی هرسری دیگه طرف فک کنم حالش از هرچی خاطراته بد شه!!!!!!
بعد هم برای من تعریف کرد که چیا میگفت:
یکیش : همش میگه که ما سختی زیاد کشیدیم وقتی ازدواج کردیم هیچی نداشتیم و یه بشقاب داشتیم و قاشق هم نداشتیم الان که به این جا رسیدیم تلاش کردیم ووووو
خوب حالا زحمت کشیدی که کشیدی واسه اون زمان بود دیگه
خوب آدم میفهمه که با تلاش و کوشش میشه زندگی خوب داشت
ولی هر بار از بدبختی هاش میگه
میخواد بره خودش رو دار بزنه!!!:Sham:
راستی میگه که مادر شوهرش همش دستور میده
مثلا با شوهرش که میخوان برن جایی تفریح و یا بازار
مادر شوهر قبل از انکه اونها حاضر بشن حاضر میشه و میگه منو ببرید فلان جا
و اینها هم میبرنشون
و وقتی که نوبت به تفریح اینا میشه
مادر شوهر میگه وای خسته شدم بریم خونه
و اینها هیچ جا نمیتونن برن
تا یه جا هممیرن 100بار زنگ میزنه که اینو بخر فلان رو بخر و....کجایی و زود بیا و...

بسمه تعالی
روابط بین عروس و داماد با خانواده همسر از دیرباز در فرهنگ ایرانی و حتی در فرهنگ‌های دیگر مسالة قابل اهمیت بوده است. زن و مرد حتی با بیش‌ترین تناسب پس از ازدواج با اختلاف نظرات و سلایق مختلفی روبرو می‌شوند. هر چه هم که از لحاظ ارزش‌ها، آداب و رسوم مشابه هم باشند، زندگی در زیر یک سقف آنها را با ریزه‌کاری‌ها و موضوع‌های ریز و درشت فراوانی روبرو می‌کند که اگر توان سازگاری، اغماض و گذشت در طرفین وجود نداشته باشد هر یک از این مسائل به غوغا و جنجالی پایان ناپذیر مبدل خواهد شد. یکی از این مسائل پر اهمیت و فراگیر رابطه عروس با مادر شوهر است.
ناسازگاري و اذيت مادر شوهر مي‌تواند منشأ و علل مختلفي داشته باشد؛ گاهي ممكن است از طرف خود او باشد (حسادت، خشم و...). ممکن است مشكلات رفتاري عروس و داماد (نجوا، بي‌محبتي، غفلت از او و...) موجب ناسازگاری باشد. گاهي ممكن است اطرافيان عامل تحريك مادر باشند؛ مثلاً ممكن است برخي افراد كه از اين ازدواج خوشحال و راضی نيستند با ظاهر دل‌سوزي از عروس خانواده بدگويي كنند. و...
[1]
از آن‌جا که از ویژگی‌های شخصیتی، محیط و شرایط زندگی شما و مادر شوهر تان اطلاعاتی در دست نداریم، نمی‌توانیم به صورت مشخص و دقیق پاسخ دهیم. برای حل این مشکل توصیه می‌شود به راه‌کارهایی ذیل توجه نموده و عمل کنید.
راه‌کارهای عملی:

  1. نگاه خوش‌بینانه: سعی کنیم نگاه ما نسبت به اطرافیانمان، نگاه خوش‌بینانه باشد و بدبینی‌هایی که احیاناً وجود دارد، از بین ببریم. اگر نگاه‌ها عوض شود، طبعاً داوری‌ها نیز عوض خواهد شد. پس شما نخست باید سعی کنید که مادر شوهر خود را مانند مادر تان بدانید نگاه تان نسبت به او خوش‌بینانه باشد نه بدبینانه. برای این که درست قضاوت کنید، هردفعه که قرار است مادر شوهر تان را ببینید، باید ذهن تان را از رفتارها و حرف‌های او پاک کنید و فکر کنید هر بار، اولین باری است که او را می بینید. گذشته با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایش تمام شده است. اگر احیاناً برخورد ناپسندی داشت، دوستانه و به شوخی بگیرید و اگر هم جدی بود خیر خواهانه تلقی کنید و از باب نصیحت بپذیرید و صبر پیشه نمایید و در صدد جبران آن بر آیید و بیش‌تر به زندگی موفق خود و شوهرتان فکر کنید و از افکاری که آرامش زندگی شما را به هم می‌زند بپرهیزید.
  2. صبر، حوصله و تحمل: برای رفع این مشکل نیاز به زمان و حوصله دارید. این کار سختی است. شما باید در مقابل بی‌اعتنایی‌ها، بی‌مهری‌ها، کوتاهی‌ها و بی‌احترامی‌های مادر شوهر تان صبر کنید. در آمیزه‌های دینی ما هم صبر و ظفر را دو تا دوست قدیمی در نظر گرفته‌اند.
  3. عذرخواهی: همراه با صبر و بردباری گاهی به بهانه‌های مختلف از مادرشوهرتان عذر خواهی کنید و به او بگویید که اگر اشتباه و کوتاهی در حق شما کرده‌ام عذرخواهی می‌کنم. یک عذرخواهی یک دقیقه‌ی می‌تواند کوهی از نفرت‌ها و کینه‌ها را از دل طرف بردارد.
  4. ابراز محبت: به ایشان محبت کلامی و عملی بکنید، هدیه بدهید. سال‌روز تولد و یا حتی سال‌روز ازدواج مادرشوهرتان را به خاطر داشته باشید. معمولا خیلی کم پیش می‌آید که یک خانم جوان با به خاطر داشتن سال‌روز تولد مادر شوهرش، بدون آن که از هیچ یک از اعضای فامیل و نزدیکان و یا شوهرش سئوال کند برنامه‌ای غیر منتظره ترتیب داده و موجب خوش‌حالی بی‌اندازه مادر شوهرش شود. اما شما می‌توانید یکی از آنها باشید. روایت داریم که هدیه کینه را از بین می‌برد. شاخص‌هاي انساني را در روابط خود و مادر شوهرتان در نظر بگيريد و منصفانه هر كاري كه براي مادر خود مي‌كنيد براي او هم بكنيد. گاهي اگر لازم است رهنمودهايش را با احترام گوش دهيد و نشان بدهيد كه به كار مي‌بنديد. احترام، احترام مي‌آورد و عشق جواب عشق دريافت مي‌كند. اما اگر اين اتفاق نيفتاد، شما به آخر دنيا نرسيده‌ايد.[2]
  5. مشورت و نظرخواهی: در بعضی از موارد زندگی از ایشان نظر بخواهید و به ایشان شخصیت بدهید. اگر این کارها را انجام بدهید، به موفقیت می‌رسید. عروس خانواده حتی امکان دارد مثلا پختن غذایی را از قبل بلد باشد؛ اما دستور پخت آن را دوباره از مادرشوهر و یا خواهر شوهرش بپرسد. این نشانه احترام گذاشتن به مادرشوهر است. با این روش می‌تواند رابطه‌ها را کاملا تشدید کند و حتی امکان دارد برای انجام کاری از قبل مصمم باشد؛ اما بازهم به نشانه احترام، با مادر، پدر و خواهر شوهرش مشورت کند.
  6. عفو و گذشت: اگر می خواهی عزیز باشی همانطور که قبل از ازدواج باید چشم‌هایت را به تمامی باز کنی، بعد از ازدواج نیمه باز نگه‌دار. به عبارتی بدی‌های خانواده شوهر به خصوص مادر شوهر را نبین و اگر دیدی پیله نکن و گیر نده. کسی که می‌بخشد درهای رحمت الهی به روی او باز می‌شود زیرا عفو کار سختی است. اگر شما ببخشید خدا سرنوشت بدی که برای شما رقم خورده است را تغییر می‌دهد و جلوی بلا و مصیبت را می‌گیرد. انسانی که می‌بخشد آرامش روانی پیدا می‌کند اما کسی که دلش پر از کینه است آرامش روانی ندارد.
  7. پذیرش غیر مشروط: خويشاوندان شوهر تان از جمله مادرش را اگر چه در تعاملات خود آداب اجتماعي مورد نظرتان را رعايت نمي‌كنند، همان‌گونه كه هستند، بپذيرید و در حد وسع خود و با رعايت نكات اخلاقي وديني (فقط براي عشق و علاقه به شوهر خود) به آنها احترام كامل بگذاريد و از خطاها و آزار آنها چشم پوشي كنيد. آيا عشق و علاقه به شوهر نمي‌ارزد كه كمي صبوري كرده و رفتار نامناسب خويشاوند شوهر را تحمل كنيد؟ آيا استحكام زندگي زناشويي خودتان مهم‌تر از عكس العمل در مقابل رفتار نامناسب مادر شوهر نيست؟
  8. عمل به وظایف: شما هم باید حتی المقدور طوری برخورد کنید که نه مادر شوهرتان ناراحت شود و نه شوهرتان، به این شکل که وظایف خود را نسبت به آنها به طور کامل انجام دهید و نیکی خود را در حق‌شان بیش‌تر و کامل‌تر کنید و باید توجه داشت که این خداوند است که قلب‌ها را به یک دیگر نزدیک می‌کند پس از او بسیار کمک بخواهید، قطعاً شما را در این کار یاری خواهد کرد. براي جلب توجه خودكشي نكنيد. لازم نيست دست به هر كاري بزنيد كه از شما راضي باشند. گاهي زمان همه چيز را حل مي‌كند. يعني با استفاده از مهارت‌هاي زندگي و ارتباطي در بستر زمان مي‌توانيد ارتباط خود و خانواده شوهرتان را بهبود بخشيد. دنيا خيلي بزرگ است و قرار نيست همه مردم آن شما را دوست داشته باشند. در واقع مهم این است كه خودتان حتما خودتان را دوست داشته باشيد. اگر شما خودتان را قبول داشته باشيد و خودتان را با کسي مقايسه نکنيد، اصلا برايتان مهم نيست که ديگران در مورد شما چه بگويند. وقتي توانايي‌هاي خودتان را شناخته‌ايد و قبول داريد، اگر دنيا هم مقابل شما قرار بگيرند، خواهيد گفت اهميتي ندارد.
  9. توقعات و انتظارات پایین: اگر ما توقّع خود را از دیگران پایین‌آوریم و این را بپذیریم که هر انسانی دارای میزانی از درک و شعور است، نمی‌توانیم از هر کسی انتظار رفتارهای درست و حساب شده داشته باشیم، بدین گونه خودمان راحت‌تر و آرام‌تر زندگی خواهیم کرد و از اطرافیان هم احساس گله و نارضایتی نخواهیم داشت.[3]


[/HR][1]. آیت‌الله مظاهري، حسین؛ اخلاق در خانه، انتشارات رئوف، اصفهان، ص 311.

[2]. مصطفوي سید جواد؛ بهشت خانواده، ج2، انتشارات دارالفكر قم، 1379، ص 215.

[3]. حسینی، سید علی اکبر؛ اخلاق در خانواده، انتشارات اسلامي تهران، 1369، ص 333-341، با تغيير و اضافه.


اخییی عزیزمم
کاش از اول قبول نمیکردی با مادر شوهرت یه جا زندگی کنی

سلام :hamdel:
در مورد اینها من نظراتی داشتم:hamdel:
پذیرش غیر مشروط: اینکه چطوری ما اونها رو همانطور که هستن بپذیریم ولی اونها مارو همانطور که هستیم نمیپذیرن؟؟؟؟؟! در مورد لباس ،نوع آرایش و رنگ مو و.... همه چی نظر میدن و به خودشون اجازه میدن که بگن که دیگه فلان لباسو نپوش و...چطوریاست؟!:hamdel:
فقط براي عشق و علاقه به شوهر خود؟! اگر همسر احترامی برای زنش قائل است بهتر نیست در مورد خصوصیات اخلاقی زن با خانواده اش صحبت کند؟ به خاطر عشق و علاقه به همسر باید همه مسائل رو تحمل کرد؟ در نتیجه این زن هست که زود پیر میشه و مرد همون 20ساله! :hamdel:
عمل به وظایف: در مورد این هم بگم که خانواده مرد شاید وظیفه رو یه نوع دیگه حساب کنن مثلا وقتی عروس میره خونه مادر شوهر و اتفاقا یه مهمانی هم میاد از فامیل خود مرد .اونوقت مادر شوهر میشینه و تکون نمیخوره و منتظر میمونه تا عروس بره پذیرایی کنه .نه یه بار نه دوبار بلکه همیشه! تا اسم عروس میاد فکر میکنن نوکر گرفتن :hamdel:
براي جلب توجه خودكشي نكنيد: در این مورد هم بگم که حتی اگر خودکشی هم بکنیم باز هم میگویند که ما آن موقع ها 1بچه رو کولم بود و یکی دیگه رو باردار بودم و کلی کار میکردم ویخ حوض میشکوندم و....... از این حرفا!!!! :hamdel:
توقعات و انتظارات پایین: در مورد این مساله هم بگم که اگه میبینن سطحشون با سطخ دختر نمیخونه مجبورن بیاد خواستگاری؟؟؟؟؟؟؟؟// سطح یه فرهنگ و ... دیگه که زمین تا آسمون فرقشه..دیگه چی بگم!!! به قول مهر من فقط میرزا بنویس هسم

سلام به دوستای خوبم.

مشکلایی که با مادر شوهر دارین رو من هم به نوعی تجربه کردم. البته به دشواری مشکل شما نبود. ولی خب منم یه مدتی با مادر همسرم توی یه خونه به صورت اشتراکی زندگی می کردیم.
مادرشوهرم هم دوستم نداشت چون موافق ازدواج ما نبود.

خواهرای خوبم حاضرین برای نجات زندگی تون، یک ماه ماهی یک ساعت وقت بگذارین؟
این کاری بود که من کردم و نتیجه اش رو دیدم.
این لینکی که براتون رو می زارم یه سر بزنین، سی تا فایل صوتی در باره ی "رشد وقدرت در سختی ها" هستش. روزی یه دونه از این فایلا رو گوش بدین و اثرش رو توی زندگی تون ببینین! برای من که بسیار بسیار تاثیرگذار بود.

http://www.rasekhoon.net/subject/list/239/media/page2/

البته در فایل ها شاید اشاره دقیقا مستقیم به مشکل زندگی با مادرشوهر در یک خونه نشه، اما تکنیک هایی که یاد می دن برای مقابله با این دست مشکلات یا مشکلات مختلف می دن و احادیثی رو می گن که بسیار کمک کننده است.

التماس دعا

سلام ببخشید دخالت میکنم[=Times New Roman]
این بنده خدا میگه که ابتدا عاشق شوهرش بوده والان بادیدن رفتار مادر شوهرش از مردا متنفر شده رسم عاشقی و دوست داشتن اینجوری نیست نمی گم بایددر مقابل مادر شوهرش سکوت مطلق کنه ولی به نظر من میتونه نسبت به رفتار مادر شوهرش تا حدودی بی خیال بشه و کارای اونو پیش خودش کم اهمیت جلوه بده یعنی این خانم اینقد به مادر شوهرش وابسته است یعنی تا این حد به محبت مادر شوهر احتیاج داره که کم مهری و زخم زبان مادر شوهر رو نمی تونه تحمل کنه و به رابطه خودش و شوهرش صدمه میزنه مگه نمی گه که شوهرش طاقت یه روز قهر نداره ؟ پس نباید به کارای یه پیره زن اهمیت بده نمی گم بی احترامی کنه من فقط میگم شما که کار خودتو به درستی انجام میدی شوهرت هم اینو میدونه پس اهمیت نده به حرفاش[=Times New Roman]
وقتی شما صبح تا شب به رفتار مادر شوهر گرام فکر کنی دیگه وقتی پیدا نمی کنی که در کنار شوهرت آرامش داشته باشی همونجوری که کارشناس محترم گفت فکر کردن به رفتار بد دیگران باعث میشه در ظاهرت نشون بده پس به جای اینکه به حرفای اون فکر کنی و خودتو عذاب بدی به این فکر کن که چه طوری توی این شرایط سخت بتونی در کنار همسرت ارامش داشته باشی[=Times New Roman]

برای زندگی کردن وقت زیادی نیست فکرت رو مشغول حرفو حدیث مفت نکن عاشقانه به شوهرت محبت کن[=Times New Roman]
امتحان کردیم جواب داده

عزیزم سلام انشالا مشکلت حل شه منم وقتی این جریانا رو میخونم ومیبینم میترسم شوهر کنم.متاسفانه مردم بعضی وقتا یادشون میره دارن جلوی نگاه خدا دل بندشو میشکنن.توکل بخدا کن.خدا صبرت بده نمیدونم فکرم درست باشه ولی شاید با محبت بیشتر دلشون نرم شه بالاخره باید یجا دلش نرم شه دیگه.به شوهرت گفتی مامانشو دوست داری؟خیلی تاثیر داره.امیدوارم موفق شی:hamdel::Gol:



اختلافات عروس و مادرشوهر در محل زندگی مشترک
من و شوهرم خونه ی مادرشوهرم زندگی می کنیم همه چیزمونم مشترکه و مادرشوهرم خیلی بدخلقی می کنه کم خونی حاد دارند و من تموم تقصیرات رو می ندازم گردن بیماری شون ولی دیگه صبرم تموم شده تموم چیزایی که دارم رو مسخره می کنه .تحصیلات دانشگاهیم، قیافه ام وسلیقه ام و...
قهر میکنه و سکوت می کنه .هیچ کسم نمی تونه سکوتش رو بشکنه .به رنجیدنم حق نمی ده .بابام شش واحد خونه داره، راضی نمی شه بریم تو یکیش
آیا واقعا همیشه در این موارد صبر مورد رضای خداست ؟!

پاسخ:
ممنونم بهم اعتماد کردید و حرف و درد دل تون را برای من گفتید. راستش الان که دارم این پاسخ را می نویسم به گونه ای دارم می نویسم که ان شاالله در کل زندگی شما مفید واقع شود نمی خواهم صرفاً همدردی و یا همدلی ای کرده باشم. پس تقاضا دارم این نوشته را بخوانید و تأمل کنید و هرگاه احساس سختی و تلخی در رابطه تان کردید باز بخوانید. و بهتر است به همسرتان نیز بدهید بخوانند. این دوره زمونه برای خانم ها خیلی سخته با مادر شوهر باشند و برخلاف گذشته و اغلب همون ابتدا جدا می شوند یکی از مواردی که این تلخی را برای شما زیاد می کنه هیمنه که خیلی ها را می بینید این طور نیستند. عرب ها مثلی دارند می گویند اذا عَمَّت البلا ءُ طابت؛ وقتی بلایی همه گیر میشه عروسی میشه.
نمی دونم شاید شما بیشتر از هرچیز دیگر شوهرتان شغل و کار او برای تان مهمه بوده شاید هم اخلاق و قیافه و...برای رسیدن به گنج تان رنج هم باید تحمل کنید وقتی به اهداف تان فکر کنید کمی این دشواری راحت تر می شود. به خصوص که امام زمان هم در این انتخاب تان دخیل باشد. پدر و مادر ما وقتی به خاطرشون سختی بکشیم جبران می کنند مگر میشه به خاطر امام زمان تلخی ای را تحمل کنید و او بی تفاوت باشد برکت این را حتما در زندگی تان به صورت عیان و پنهان می بیند.
خدا رو شکر کنید که خانواده شما بهترین جهاز را داده اند که سبب آرامش تان در سختی های زندگی می شود و آن «نعمت خداباوری» است. همین مشکل شما را ما مشاوران وقتی در زندگی افرادی می بینیم که معنویت در زندگی ندارد خیلی شدیدتر است و باور کنید که معنوی بودن شما سهم زیادی در تحمل این سختی ها دارد که البته ما باید سیستم معنوی خود را مرتب شارژ کنیم با توسل، با نذر، با رفتن به اماکن مذهبی، با تلاوت قرآن و راز و نیاز با عریضه نوشتن به امام زمان و...این سیستم نیز ممکن است به دلایلی چون همنشینی با افراد ناامید کننده، ناشکری نعمت ها، اهمالکاری نسبت به نماز اول وقت و...زود به زود شارژ خالی کند.
چگونه؟ آن چه مهم است این است که در محل نظارت هستیم امام زمان فرمودند انا غیرمهلمین لمراعاتکم و لاناسین لذکرکم ما شما را رها نکرده ایم و فراموش تان نکردیم.
بله حق دارید به من اعتراض کنید پس کو؟ کجا دستم را می گیره؟ چیزی که مهمه این که کَرم آنها نمی گذارد تحمل شما بی جواب باشد.
یک بار مشکلات زندگی ام پشت سر هم می بارید. نزد یکی از اساتید وارسته اخلاق رفتم. به ایشان موضوع را گفتم. گفتند: «برای مشکلات باید چاره جویی تفکر و مشورت کرد. برخی از مشکلات هم ریشه معنوی دارد برو حرم حضرت معصومه دو رکعت نماز بخوان و برو سجده بخواه که به دلت بیندازند علت مشکلاتت چیه.»
هیمن کار را هم می تونید شما در منزل، مسجد یا حرم انجام دهید شاید مشکل تان علت معنوی داشته باشد با رفع آن مشکل رفع شود.
البته اگر مشکل معنوی نباشد. از سوی دیگر بخواهید ببینید برای تحمل این رنج تان چه نعمت هایی به شما داده اند و یا چه بلاهایی از شما و زندگی تان دفع و رفع کرده اند.
صدقه که دفع بلا می کند همیشه به پول دادن نیست. می توانید به هیمن سختی کشیدن هایتان معنا دهید بگذارید به حساب امام زمان خودشون می دونن چه طوری حساب و کتاب کنند نمیگیم انتقام بگیرند گاهی فردی که به ما ضرر می رساند و اذیت می کند در دنیای خودش بسیار آشفتگی شدید هست. چندتاش برای شما ممکن است واضح باشد به هرحال نخواهید بلا دامن گیر او شود که فرزندش یعنی شوهر شما شاخه ای از همین درخت است اگر آن درخت پژمرده شود او هم بی نشاط می شود.
در روایت داریم البرکه مع اکابرکم؛ برکت با افراد بزرگسال شما است. بی تردید وجود این مادر حداقل در زندگی شوهر شما برکاتی دارد وقتی مادر سید رضی از دنیا رفتند ایشان با غم و غصه می گفتند دیگه با چه دستی بلاها را دفع کنم.
شیخ انصاری که کتبش منابع علمی مراجع تقلید است خود مادر پیرشان را به دوش می گرفتند و تا حمام می رساندند و دم حمام می نشستند مطالعه می کردند تا ایشان استحمام کند و برگردد و باز او را به خانه باز گرداند.
دفع بلا
باید مثل گدایان بندگی نکنیم خدای رحمان خود بلد است چگونه بنده پروری کند. حضرت عیسی (ع) با همراهانش از راهی می گذشتند؛ دیدند جمعی عروس می برند. سر و صدا دارند و سرود می خوانند.حضرت عیسی (ع) فرمود: این ها الان می خندند و فردا خواهند گریست.گفتند: چرا؟ فرمود: امشب این عروس می میرد.
این جریان گذشت و فردا افرادی خدمت حضرت عیسی (ع) آمده گفتند: ما هم اکنون از در خانه ی عروسِ دیشب گذشتیم و اثری از مرگ و عزاداری ندیدیم.فرمود: با هم به در خانه ی آن عروس برویم.آمدند و در زدند. داماد آمد.فرمود: از عروس اجازه بگیر من سئوالی از او دارم.عروس خود را پوشاند و پشت پرده رفت. حضرت وارد شد و پرسید:دیشب چه کار خیری انجام داده ای؟ گفت: به نظرم، کار کار مهمّی نبود؛ ولی من در خانه ی پدرم که بودم عادت داشتیم هر شب جمعه ، که فقیر در خانه می آمد، به او غذا می دادیم . دیشب هم که به خانه ی شوهرم آمدم، شب جمعه بود و آن فقیر آمد.دیگران مشغول بودند و کسی به او جواب نداد. چند بار صدا زد که من بیچاره ام به دادم برسید، ولی از کسی خبری نشد ! من برخاستم و رفتم و غذای خودم را به او دادم.حضرت مسیح (ع) دستور داد رختخواب عروس را کنار زدند دیدند افعیِ گزنده ای که دُمِ خود را به دندان گرفته، آنجاست! فرمود: این افعی بنا بود تو را بکشد ولی آن صدقه از تو دفع بلا کرده است.[1]
تعارض، منبع جوشان استرس
تعارض و تردید منبع جوشان اضطراب و استرس است. جلوه های مختلف این تعارض ها در زندگی ما حاضر است و اگر حلش نکنیم مشکلات ذهنی- روانی و جسمی ما را بیشتر می کند. یکی از تعارض های سختی که شوهر شما در آن قرار می گیرد به دست آوردن دل مادر و دل شما است. از سویی به خاطر معنوی بودن و مذهبی بودن نمی تواند مادر را رها کند و راحت منزلی دیگر برگزیند و از سویی هم نمی خواهد شما را در سختی ببینید. حالا چرا ظاهر چنین است که گویی هوایی مادر را بیشتر در این مسأله دارد؟ به خاطر این که زندگی با مادرش استمرار زیادتری داشته است. بنابراین باید برنامه ای بریزید که او هم احساس گناه نکند که به مادرش بی مهری کرده و مورد عاق او قرار می گیرد.

چاره چیه؟
اجازه بدهید از منظر دین و روان شناسی یکی از دقیق ترین فرمول برای حل مشکلات را بگویم: امام علی فرمودند راه رهایی از مشکلات دو چیز است؛ چاره اندیشی در صورتی که مسأله چاره داشته باشد و بردباری هنگامی که چاره نداشته باشد.[2] امام کاظم فرمودند سختی و رنج برای فرد بردبار یکی است و برای بی تاب، دوتا.[3]
این مشکل شما از نوع اول است به نظر می رسد شوهرتان نمی تواند مادر را رها کند و ممکن است گرفتار احساس گناه و ظلم در حق او شود. خب چرا شما باید بسوزید؟
بهتر است روند جدایی شما به شکل تدریجی باشد این طور مادر گمان نمی کند که شما فرزندشان را از او می گیرید. زنان قدرت عجیبی در خواندن زبان بدن دارد مادر شوهر شما هم همجنس شماست و این مهارت خدا دادی را دارد. بی تردید شما اگر چه با ایشان زندگی می کنید ولی این خانه را محل آرامش خود نمی دانید دل پری از ایشان دارید و آه می کشید از او جدا شوید. این حس از قلب و ذهن شما بر رفتار و ظاهر, چشمان و نگاه شما ناخودآگاه جلو می کند و او می فهمد که حس خوبی نسبت به همزیستی با او ندارید. قسمتی از رفتارش با شما از همین ها ناشی می شود.
خب باز هم می پرسید الان چه کنم. موشک برای جهش زیادتر نیاز به خرج و سوخت قوی تر و زیادتر دارد. شما برای حل مشکتان نیاز به آرامش بیشتر و سوخت بیشتری دارید این سوخت از کجا حاصل می شود از شکر به خاطر همه داشته های تان از توجه به همه نعمت ها مادی و معنوی خودتان. فرمودید ماشین دارید و برای منزل ده تومان کم داشتید دوست مشاور می گفت زن و شوهر طلبه ای آمده بودند که 160 هزار تومان شهریه می گرفتند 200 هزار تومان با کمک یارانه ها جور می کردند به صاحب خانه می دادند و بقیه را خرج یک ماه زندگی می کردند گفته بود سال هاست بی خیال مرغ و گوشت شده ایم. درست است سختی هایی دارید بدون شک، اما چیزهایی هم دارید که به آن افتخار کنید وبا آن راحت باشید شوهر شما ذاتی انسان بدی نیست باور کنید قصدی هم ندارد که شما را اذیت کند می داند که به شما هم سخت می گذرد ولی او هم در موضع انتخاب سختی قرار دارد طوری رفتار نکنید که آرزوی دوران مجردی کند نه به خاطر احساس بد نسبت به شما بلکه به خاطر آرامش دوران مسئولیت نداشتنش.
اگر شما به داشته ها تمرکز کنید غبار هیجان منفی می نشیند آن وقت جلوی بینش و شناخت تان باز تر می شود و بهترین معقول ترین تصمیم ها را می گیرید.
پیشنهاد من این است که فعلا در همین منزل تلاش کنید زندگی تان را جدا کنید اگر نوع ساختمان این اجازه را نمی دهد به ساختمان و منزل دیگری فکر کنید که جدا باشید ولی در یک جا باشید و مرحله بعد رفتن به منزل جدید و جداگانه است این گونه شوهرتان احساس آرامش بیشتری دارد و از تردید و تعارض که منبع مشکلات ذهنی است رها می شود و بهتر به کار علمی اش می رسد. ممکن است دیرتر به منزل خودتان بروید ولی این راه حداقل آسیب را دارد.

پیشنهاد به مادر شوهر
این پیشنهاد طبیعتا نباید از سوی شما مطرح شود بهتر است فردی از عزیزان مادر شوهرتان این پیشنهاد را بدهد فردی که قبلا شوهرتان او را آماده کرده است و از سوی خود این پیشنهاد را می دهد.

منبع شادكامي
يكي از مهم ترين منابع شادكامي تنظيم انتظارات با امكانات و واقعيات زندگياست. انبيا و ائمه عليهم السلام يكي از از رسالاتشان تنظيم اين امر و بالا بردندرجه شادكامي بشر است. به عنوان نمونه وقتي تذكر مي دهد كه آنچه نپايد دلبستگي نشايد براي افزايش سلامت روان ما است. فردي كه به ماشينش دلبسته است اگر در تصادفي ماشينش از بين برود تا مرز افسردگي پيش مي رود و...

راه‌هاي كنار آمدن با واقعيات تلخ
1-توجه به اين كه مي توانست بدتر از اين هم اتفاق افتد.
2- توجه به اين امر كه بي تابي وضع را بدتر مي‌كند«الجزع و اتعب من الصبر،بى‏تابى از صبر و شكيبايى ناراحت كننده‏تر است‏»
در حديث ديگرى كه از امام هادى عليه السلام نقل شده،ضمن اشاره به نكته جالب‏ديگرى، مى‏فرمايند:«المصيبة للصابر واحدة و للجازع اثنان،مصيبت‏براى انسان صبوريكى است و براى انسان بى صبر و ناشكيبا دوتاست.»
3- همنشيني با افراد صبور و افراد كه ما را به صبر و ايستادگي دعوت مي‌كنند نه افرادي كه وضع ما را بدتر مي‌كنند.
4-خواندن شرح حال افرادي كه در برابر ناملايمات زندگي مقابله كرده اند.
5- الگو قرار دادن افرادي كه از نعمت هاي جسمي و ديگر نعمت ها برخوردار نيستند ولي در برابر تلخي‌هاي زندگي تحمل بالايي دارند.
6- كمك از صبر و نماز كه دو تكنيك الهي در مشكلات زندگي هستند واستعينوا بالصبر و الصلاه. همه عبادات قدرت مقاومت ما را در برابر واقعيات تلخ بالا مي برند.
7-فهرست كردن ضررهاي بي تابي و مرور روزانه اين فهرست .
امير مؤمنان على عليه السلام در مذمت جزع مى‏فرمايند:«اياك و الجزع فانه يقطع الامل‏و يضعف العمل و يورث الهم،از جزع و ناشكيبايى بپرهيز،زيرا اميد انسان را قطع و كوشش و تلاش را ضعيف ساخته و غم اندوه به بار مى‏آورد»
8- فهرست كردن فوايد پذيرش واقعيت و بالا بردن قدرت سازگاري و مرور روزانه اين فهرست.
9- مشورت ، تفكر و مطالعه براي كاستن آسيب ها.
10-دعا و درد و دل و راز و نياز با خدا( گاهي گريه در درگاه خدا سبب آرام شدن مي شود)
11-ديدن زندگي افرادي كه وضعشان به مراتب از ما بدتر است. سعدي مي نويسد ناراحت بودم كفش ندارم يكي را ديدم پا نداشت.
12-مطالعه كتاب رضايت از زندگي اثر عباس پسنديد
13-مطالعه كتاب انسان در جستجوي معنا نوشته ويكتور فرانكل.
14-ذكر زياد خدا كه ياد خدا سبب آرامش مي شود.
15-ذكر لاالله الا الله گفتن زياد براي مقابله با افكار مزاحم.
بله دستورات اخلاقی بدون تبصره و استثنا نیست. مثلا شما وقتی به غیبت یا دروغ رجوع می کنید می بینید که جاهایی دین به ما اجازه داده به خاطر مصالح بیشتری مثلا غیبت کنیم.
در مورد صبر هم همین طور.
صبر کردن این جا به معنی دست روی دست گذاشتن و دم نزدن و از حق خود دفاع نکردن و حرص خوردن و خودخوری نیست.
اجازه بدهید بیشتر توضیح بدهم.
صبر به تعبیر بزرگان اخلاق از مفاهیم عام اخلاقی است برخلافی مثلا غیبت. صبر در همه جای اخلاق دامنه دارد. در ایثار شما صبر می بینید در تعاون و همکاری صبر وجود دارد در عفو، انفاق، در جدل و مرا نکردن صبر است و....
اگر ما دعوت به صبر و گذشت شده ایم درمقابل دعوت کمک گرفتن از حَکَم، مشورت و... شده ایم. یعنی باید بی تابی نکنیم ابتدا گذشت کنیم، با حفظ نکات روان شناختی امر به معروف و نهی از منکر کنیم و ....ولی اگر دیدیم که اینها فایده ندارد و ضربه می خوریم با
صراحت/احترام متقابل/صمیمیت
کمک از واسطه (گاهی افراد با نفوذ فامیل، زمانی مشاور و وقتی دادگاه و...)
از حق خود دفاع کنیم.
بنابراین نمی توان گفت فردی که 4 سال خود خوری کرده حتی اجر صبر هم داشته باشد.
نکته: اگر در پاسخ بالا دقت کرده باشید نکاتی درباره صبر و مدیریت هیجان بیان شده است و در ضمن آن راهکارهایی داد ه شده است.
فردی که مدیریت هیجان و صبر ندارد نمی تواند با لطافت عمل کند و سبب می شود که بد عمل و رفتار کند و افراد ناخودآگاه او را بد به حساب آورند. بنابراین مدیریت هیجان سبب توفیق در عمل می شود.
....................................
آیا حفظ احترام والدین همسر تا این حد لازمه؟پس این خانم توی این شرایط سکوت کنه گناه هم داره؟!
مادرشوهر و پدر شوهر مانند پدر و مادر خودمان هستند انگلیسی زبان ها به
مادر شوهر و مادر زن می گویند mother in low و به پدر شوهر و پدر شوهر می گویند father in law یعنی با پیوند زناشویی آنها هم جزیی از ما و ما هم جزیی از آنها می شود. دایره خانواده با ازدواج ها وسیع تر می شود.
احترام به بستگان همسر زن یا مرد احترام به شریک زندگی و فرزندان است چون فرزند با آنها پیوند عاطفی شدیدتر از ما دارند.
بله حفظ حرمت باید باشد.
اما حتی در برخورد با والدین این به معنی آن نیست که ما از حقوق خودمان دفاع نمی کنیم. باید ملایم و مدار و با زبان خوش این کار اقدام گیرید همان گونه که مثلا با زبان خوش می خواهیم از پدر و مادر چیزی برای خود بگیریم.
ولی باز اگر این امر به زورگویی های مکرر و بی حرمتی باشد باز می توان با حفظ حرمت و بدون مشاجره های و کل کل کردن از راه حَکَم، واسطه های معتمد و در اخر ا راه قانونی مشکل را حل کنیم. همان گونه که حضرت علی برای باز پس گرفتن زره خود پیشنهاد رفتن نزد قاضی را دادند و در برابر حکم قاضی تسلیم بودند.
ائمه از ما بیش از این چیزها انتظار داریم. طوري عمل كنيم رفتارمان سبب شادی شان بشود ان شاالله. پيامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود: لوكانَ الدِّينُ مُعَلَّقا بالثُّرَيّا لَتَناوَلَهُ اُناسٌ مِن أبناءِ فارِسَ؛ اگر دين به ثريّا آويخته باشد، مردمانى از فارس، آن را به دست خواهند آورد.[4]

تذكر:
شوهر واقعا می تواند نقش یک تسهیل گر ارتباط، عایق زدا و قاضی با انصاف باشد که با ظرافت های روان شناختی و مهارت فن انتقاد و مدیریت بحران می تواند زندگی را برای همه شیرین کند. سکوت شوهر در برابر آزارهای مادر نوعی همدستی در تخریب شخصیت مادر یا همسر است و او مسئول است.

براي مطالعه بيشتر
سؤال:
روابط بین عروس و داماد با خانواده همسر از دیرباز در فرهنگ ایرانی و حتی در فرهنگ‌های دیگر مسالة قابل اهمیت بوده است. زن و مرد حتی با بیش‌ترین تناسب پس از ازدواج با اختلاف نظرات و سلایق مختلفی روبرو می‌شوند. هر چه هم که از لحاظ ارزش‌ها، آداب و رسوم مشابه هم باشند، زندگی در زیر یک سقف آنها را با ریزه‌کاری‌ها و موضوع‌های ریز و درشت فراوانی روبرو می‌کند که اگر توان سازگاری، اغماض و گذشت در طرفین وجود نداشته باشد هر یک از این مسائل به غوغا و جنجالی پایان ناپذیر مبدل خواهد شد. یکی از این مسائل پر اهمیت و فراگیر رابطه عروس با مادر شوهر است.
ناسازگاري و اذيت مادر شوهر مي‌تواند منشأ و علل مختلفي داشته باشد؛ گاهي ممكن است از طرف خود او باشد (حسادت، خشم و...). ممکن است مشكلات رفتاري عروس و داماد (نجوا، بي‌محبتي، غفلت از او و...) موجب ناسازگاری باشد. گاهي ممكن است اطرافيان عامل تحريك مادر باشند؛ مثلاً ممكن است برخي افراد كه از اين ازدواج خوشحال و راضی نيستند با ظاهر دل‌سوزي از عروس خانواده بدگويي كنند. و...[5]

از آن‌جا که از ویژگی‌های شخصیتی، محیط و شرایط زندگی شما و مادر شوهر تان اطلاعاتی در دست نداریم، نمی‌توانیم به صورت مشخص و دقیق پاسخ دهیم. برای حل این مشکل توصیه می‌شود به راه‌کارهایی ذیل توجه نموده و عمل کنید.
راه‌کارهای عملی:
نگاه خوش‌بینانه: سعی کنیم نگاه ما نسبت به اطرافیانمان، نگاه خوش‌بینانه باشد و بدبینی‌هایی که احیاناً وجود دارد، از بین ببریم. اگر نگاه‌ها عوض شود، طبعاً داوری‌ها نیز عوض خواهد شد. پس شما نخست باید سعی کنید که مادر شوهر خود را مانند مادر تان بدانید نگاه تان نسبت به او خوش‌بینانه باشد نه بدبینانه. برای این که درست قضاوت کنید، هردفعه که قرار است مادر شوهر تان را ببینید، باید ذهن تان را از رفتارها و حرف‌های او پاک کنید و فکر کنید هر بار، اولین باری است که او را می بینید. گذشته با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایش تمام شده است. اگر احیاناً برخورد ناپسندی داشت، دوستانه و به شوخی بگیرید و اگر هم جدی بود خیر خواهانه تلقی کنید و از باب نصیحت بپذیرید و صبر پیشه نمایید و در صدد جبران آن بر آیید و بیش‌تر به زندگی موفق خود و شوهرتان فکر کنید و از افکاری که آرامش زندگی شما را به هم می‌زند بپرهیزید.
صبر، حوصله و تحمل: برای رفع این مشکل نیاز به زمان و حوصله دارید. این کار سختی است. شما باید در مقابل بی‌اعتنایی‌ها، بی‌مهری‌ها، کوتاهی‌ها و بی‌احترامی‌های مادر شوهر تان صبر کنید. در آمیزه‌های دینی ما هم صبر و ظفر را دو تا دوست قدیمی در نظر گرفته‌اند.
عذرخواهی: همراه با صبر و بردباری گاهی به بهانه‌های مختلف از مادرشوهرتان عذر خواهی کنید و به او بگویید که اگر اشتباه و کوتاهی در حق شما کرده‌ام عذرخواهی می‌کنم. یک عذرخواهی یک دقیقه‌ی می‌تواند کوهی از نفرت‌ها و کینه‌ها را از دل طرف بردارد.
ابراز محبت: به ایشان محبت کلامی و عملی بکنید، هدیه بدهید. سال‌روز تولد و یا حتی سال‌روز ازدواج مادرشوهرتان را به خاطر داشته باشید. معمولا خیلی کم پیش می‌آید که یک خانم جوان با به خاطر داشتن سال‌روز تولد مادر شوهرش، بدون آن که از هیچ یک از اعضای فامیل و نزدیکان و یا شوهرش سئوال کند برنامه‌ای غیر منتظره ترتیب داده و موجب خوش‌حالی بی‌اندازه مادر شوهرش شود. اما شما می‌توانید یکی از آنها باشید. روایت داریم که هدیه کینه را از بین می‌برد. شاخص‌هاي انساني را در روابط خود و مادر شوهرتان در نظر بگيريد و منصفانه هر كاري كه براي مادر خود مي‌كنيد براي او هم بكنيد. گاهي اگر لازم است رهنمودهايش را با احترام گوش دهيد و نشان بدهيد كه به كار مي‌بنديد. احترام، احترام مي‌آورد و عشق جواب عشق دريافت مي‌كند. اما اگر اين اتفاق نيفتاد، شما به آخر دنيا نرسيده‌ايد.[6]

مشورت و نظرخواهی: در بعضی از موارد زندگی از ایشان نظر بخواهید و به ایشان شخصیت بدهید. اگر این کارها را انجام بدهید، به موفقیت می‌رسید. عروس خانواده حتی امکان دارد مثلا پختن غذایی را از قبل بلد باشد؛ اما دستور پخت آن را دوباره از مادرشوهر و یا خواهر شوهرش بپرسد. این نشانه احترام گذاشتن به مادرشوهر است. با این روش می‌تواند رابطه‌ها را کاملا تشدید کند و حتی امکان دارد برای انجام کاری از قبل مصمم باشد؛ اما بازهم به نشانه احترام، با مادر، پدر و خواهر شوهرش مشورت کند.
عفو و گذشت: اگر می خواهی عزیز باشی همانطور که قبل از ازدواج باید چشم‌هایت را به تمامی باز کنی، بعد از ازدواج نیمه باز نگه‌دار. به عبارتی بدی‌های خانواده شوهر به خصوص مادر شوهر را نبین و اگر دیدی پیله نکن و گیر نده. کسی که می‌بخشد درهای رحمت الهی به روی او باز می‌شود زیرا عفو کار سختی است. اگر شما ببخشید خدا سرنوشت بدی که برای شما رقم خورده است را تغییر می‌دهد و جلوی بلا و مصیبت را می‌گیرد. انسانی که می‌بخشد آرامش روانی پیدا می‌کند اما کسی که دلش پر از کینه است آرامش روانی ندارد.
پذیرش غیر مشروط: خويشاوندان شوهر تان از جمله مادرش را اگر چه در تعاملات خود آداب اجتماعي مورد نظرتان را رعايت نمي‌كنند، همان‌گونه كه هستند، بپذيرید و در حد وسع خود و با رعايت نكات اخلاقي وديني (فقط براي عشق و علاقه به شوهر خود) به آنها احترام كامل بگذاريد و از خطاها و آزار آنها چشم پوشي كنيد. آيا عشق و علاقه به شوهر نمي‌ارزد كه كمي صبوري كرده و رفتار نامناسب خويشاوند شوهر را تحمل كنيد؟ آيا استحكام زندگي زناشويي خودتان مهم‌تر از عكس العمل در مقابل رفتار نامناسب مادر شوهر نيست؟
عمل به وظایف: شما هم باید حتی المقدور طوری برخورد کنید که نه مادر شوهرتان ناراحت شود و نه شوهرتان، به این شکل که وظایف خود را نسبت به آنها به طور کامل انجام دهید و نیکی خود را در حق‌شان بیش‌تر و کامل‌تر کنید و باید توجه داشت که این خداوند است که قلب‌ها را به یک دیگر نزدیک می‌کند پس از او بسیار کمک بخواهید، قطعاً شما را در این کار یاری خواهد کرد. براي جلب توجه خودكشي نكنيد. لازم نيست دست به هر كاري بزنيد كه از شما راضي باشند. گاهي زمان همه چيز را حل مي‌كند. يعني با استفاده از مهارت‌هاي زندگي و ارتباطي در بستر زمان مي‌توانيد ارتباط خود و خانواده شوهرتان را بهبود بخشيد. دنيا خيلي بزرگ است و قرار نيست همه مردم آن شما را دوست داشته باشند. در واقع مهم این است كه خودتان حتما خودتان را دوست داشته باشيد. اگر شما خودتان را قبول داشته باشيد و خودتان را با کسي مقايسه نکنيد، اصلا برايتان مهم نيست که ديگران در مورد شما چه بگويند. وقتي توانايي‌هاي خودتان را شناخته‌ايد و قبول داريد، اگر دنيا هم مقابل شما قرار بگيرند، خواهيد گفت اهميتي ندارد.
توقعات و انتظارات پایین: اگر ما توقّع خود را از دیگران پایین‌آوریم و این را بپذیریم که هر انسانی دارای میزانی از درک و شعور است، نمی‌توانیم از هر کسی انتظار رفتارهای درست و حساب شده داشته باشیم، بدین گونه خودمان راحت‌تر و آرام‌تر زندگی خواهیم کرد و از اطرافیان هم احساس گله و نارضایتی نخواهیم داشت.[7]

هدیه پایانی
حضرت على(عليه السلام):«اَلْجَزَعُ لايَدْفَعُ الْقَدَرَ وَ لَكِنْ يُحْبِطُ الاَجْرَ؛[8]

جزع (در برابر مصائب)، مقدرات را تغيير نمى دهد؛ ولى اجر و پاداش انسان را از بين مى برد».

............................
[1] . بحارالانوار، جلد 4، ص 94.
[2] . «إِیاک وَ الْجَزَعَ فَإِنَّهُ یقْطَعُ الاْءَمَلَ، وَ یضْعِفُ الْعَمَلَ، وَ یورِثُ الْهَمَّ، وَ اعْلَمْ أَنَّ الْمَخْرَجَ فی أَمْرَینِ، فَما کانَتْ لَهُ حیلَةٌ فَالاْءِحْتِیالُ وَ ما لَمْ یکنْ لَهُ حیلَةٌ فَالاْصْطِبارُ»؛: محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج82، ص144، ح29.
[3] . اَلْمُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَ لِلْجازِعِ اِثْنَتان ؛ حسن بن علی حرانی، تحف العقول، ص 414.
[4]حكمت نامه پيامبر اعظم صلَّي الله عليه و آله: ح 3785
[5]. آیت‌الله مظاهري، حسین؛ اخلاق در خانه، انتشارات رئوف، اصفهان، ص 311.
[6]. مصطفوي سید جواد؛ بهشت خانواده، ج2، انتشارات دارالفكر قم، 1379، ص 215.
[7]. حسینی، سید علی اکبر؛ اخلاق در خانواده، انتشارات اسلامي تهران، 1369، ص 333-341، با تغيير و اضافه.
[8] . غرر الحكم، حديث 1876.

موضوع قفل شده است